سلام استاد خدا قوت: برای انتخاب همسر مناسب دچار مشکل هستم، مسائل گوناگون و کثیر، همه در نظرم مهم جلوه می کنند و دچار اضطراب میشوم. چه کنم؟ محبت در یک ازدواج سنتی چگونه شکل میگیرد جایگاهش دل است یا عقل؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این سایت در این موارد نمیتواند ورودی داشته باشد. مطالبی نیست که در محدوده سوال و جواب بتوان قرار داد. موفق باشید
سلام دوستان لب المیزان: کاش میشد همه کتب استاد رو با زبانی امروزی شرح کرد . یه چیزی تو مایه های همین جوان و انتخاب بزرگ که گذاشتید اخیرا. زبان باید خودمونی و امروزی باشه. عبارات پیچیده خیلی شده، من نمیگم نباید پیچیده باشه ولی حلقه وصل بین اون عبارات و عبارات ساده گم شده در لب المیزان. با تشکر التماس دعا. مرادی
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است ولی برای همه موضوعات ممکن نیست. در مورد حضور تاریخی، توانستیم به نور امام حسین«علیهالسلام» و اصحاب جلیلالقدر آن حضرت بحث «معنای درک حضور تاریخی اصحاب امام حسین علیه السلام» https://lobolmizan.ir/sound/1520?mark=%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%DA%A9%20%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1 را به میان آوریم که ان شاءالله در مسیر کتابشدن میباشد. موفق باشید
آیا با مانتوهای الان که کوتاه و گشاده (شبیه بلیزای گشاد در قدیمه) میشه با حجاب بود؟ که الان ۹۰ درصد جمعیت بانوان در تهران پوشیدن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال فقهای محترم آن پوششی را پوشش کامل می دانند که علاوه بر پوشیدن موی سر، عرف جامعه نیز آن لباس را پوششی مناسب شأن زن بدانند و آن پوشش موجب تبرج و خودنمایی های ظاهر زن نگردد. موفق باشید
سلام و احترام: استاد شما فرمودید عین ثابته چیزهای کلی رو در انسانیت انتخاب کرده میشه لطفا یه مثال بزنید و بیماری و پدر و مادر و همسر به انتخاب ما نبوده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این که انسان خود را طوری تعریف کند که انسانی شجاع و اندیشمند باشد؛ آن هم نه به معنای انتخاب جزیی و یا تصمیم فردی، مربوط به عین ثابته اوست و این بسیار فاصله دارد از ربط آن موضوع به امور جزئی. موفق باشید
سلام علیکم: شما در صوت سوره اعراف در بخش اسماء الله در یک مثالی میفرمایید که: وقتی سراغ یک گل میرویم باید هم با اسم جمال و هم اسم جلال برویم. میشود دلیل آن را بیان بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن بسیار مفصل است و نیاز به سعه نگاه عارفانه دارد و نباید آن را در محدوده مفاهیم فلسفی و قیاسی مدّ نظر آورد. امید است کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق»
https://lobolmizan.ir/book/241?mark=%D8%AF%D8%B1%DB%8C%DA%86%D9%87
در این رابطه راهی بگشاید. موفق باشید
با سلام خدمت جناب آقای طاهرزاده: در مورد کتاب «گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی» خوب دیدم تا تجربه ای را در میان بگذارم: یکی از گفتمان های مغفول و البته تمام نشده در انقلاب اسلامی، کتاب نامه هایی به یک بسیجی اثر استاد میرشکاک است، آنچه در این کتاب مطرح شده است را می توان تعمیم اوایل انقلاب اسلامی و هشت سال جنگ را به زمانه ی حاضر دید، اگر بخواهیم بر اساس دو گانه ی: بوطیقای ارسطو و پدیدارشناسی هوسرل مصداقی برای این کتاب پیدا کنیم، به سه اثر هنری می رسیم که بر اساس سه گانه ی کمدی الهی دانته به عنوان یک پیش فرض و قالب که در گذر زمان امتداد دارد می شود: ۱. فیلم آژانس شیشه ای اثر حاتمی کیا ۲. فیلم سربازهای جمعه اثر مسعود کیمیایی ۳. فیلم اخراجی ها ۳ اثر آقای ده نمکی. مثلا در فیلم آژانس شیشه ای، حاج کاظم در ابتدا به دنبال معیشت زندگی است اما با پدیداری ناشناخته و محاسبه نشده رو به رو می شود و در نهایت تبدیل به یک انفجار بزرگی می شود که حتی خودش را نیز قربانی می کند، در فیلم سربازهای جمعه در ابتدا چند سرباز در خوابگاه بر سر هیچ و پوچ دعوا می کنند اما در گشت و گذار به ناگاه با جنایتی هولناک رو به رو می شوند که یک دانشجوی نخبه گرفتار چند ارازل و اوباش بی سواد شده است، یعنی با رویدادی ناشناخته و محاسبه نشده رو به رو می شوند و در نهایت به قهوه خانه حمله می کنند و حتی تلفات می دهند، و در نهایت دو تجربه ی قبلی در اخراجی های ۳ تکمیل می شود و در قالب طنز و کمدی، اوج تفاوت اندیشه و عمل و ارزش های معکوس را به خوبی نشان می دهد. آنچه در این مصادیق هنری می توان دید، این است که در نهایت این گفتمان به یکسان سازی و یکدست شدن با سایر پدیدارها منتهی شده است، یعنی آنچه که زمانی یک آرمان و ارزش بوده و تلفات و هزینه ی زیادی از افراد گرفته است در نهایت به یک تجربه ی زیسته تبدیل شده و قانون و مقرراتی پیدا می کند. آنچه که در اخراجی های ۳ به عنوان ضد ارزش مطرح شده است در سایر ممالک و ملت ها نیز مشابه است، مثلا در اثر هنری سوریه به نام سریال «مدیر کل» و...نکته ی مهم این است که این «اشاره های قدسی» در کجای این مصادیق پیدا می شود؟ چنانچه دیدم یک تجربه ی کامل از این اشاره ها در نهایت به یک راه طی شده منتهی می شود، و تبدیل به هنجار، ارزش، قانون و... می شود، «قدسی» بودن چه ملاک هایی دارد؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه ظریفی در میان است که حتماً باید به تک تکِ آن ها فکر کرد. عمده توجه عزیزان به انسان است که خودش مسئله خودش شده است.
خودآگاهی جدید نه از غرب بیگانه است و نه از دین، او از ذات تقدیر تکنولوژیک پرسش میکند، از بندِ بندگی اسم جدیدگذشته، به عالم چنان مینگرد که هرچیز را در مظهریت ذاتی خود میبیند، نه در حجاب ۱۵۰ ساله ترجمه غربزده که مردمان آخرالزمان گرفتار آن بودهاند. وقتی انسان با امکان ذاتی خود که فقیر إلی الله است به سوی خداوند رفت، خداوند به پیش انسان می آید و انسان آنچنان از حضور خداوند بهره مند می شود که می خواهد همه انسان ها را از خود بهره مند کند و مگر زندگی جز این است؟ پس جستجوی زندگی را باید در آن نیستی دنبال کرد که جناب مولوی متذکر آن می شود و ما به همان اندازه که «نیستیم»، «هستیم». زیرا انسان بخشی از میدان نیستی است. آیا جز این است که انسان های اصیل با نیستی خود که عبودیت حضرت حق است، ارتباط دارند و این ارتباط، عطای پیامبران خدا به بشریت است؟ دغدغه بزرگانی که نام بردید را از این نوع می دانم. موفق باشید.
.
با سلام و احترام فراوان جناب استاد طاهرزاده: چشم ها را باید شست طور دیگر باید دید: تفسیر بنده از دین و قرآن کریم: بن بست خوددوستی (لیبرالیسم) اخلاق پیامبرانه، اخلاق آزاد (سکولار) (myait.ir) هیچ آدمی نیست که زنده باشد و حداقل یکی از این فکرها: اخلاق یا دین یا مدیریت یا معرفت یا (مرام) را برای مدیریت زندگی خود در نظر نداشته باشد. اخلاق و دین و مدیریت و معرفت همه یک چیز (مرام) هستند ولی به اسم های متفاوت در جامعه شناخته شده اند. مثلاً اگر بنده اخلاقم اینطوری است یعنی دینم اینطوری است یعنی مدیریتم در زندگی اینطوری است یعنی معرفتم و شناختم نسبت به زندگی این را به من دیکته می کند. یعنی از درون، ژن های من مرا اینطوری هدایت می کنند که رفتار کنم. این با دین و اخلاق و مدیریت و معرفت علمی و بیرونی که در کتابها گفته شده و مردم یاد گرفته اند فرق می کند. این دین و اخلاق و مدیریت و معرفت واقعی و درونی و قلبی من است که در رفتارم ظاهر می شود. هدف این مقاله هدف از نگارش این مقاله این است که ثابت کنم: دین یعنی اخلاق و اخلاق یعنی مدیریت و مدیریت یعنی حکومت و حکومت دینی باید بتواند از بد شدن مردم جلوگیری و راههای ظلم مردم به همدیگر را ببندد. حکومت با وضع قوانین مناسب و توصیه های اخلاقی که توسط خوبان جامعه به مردم مخصوصاً به کودکان و نوجوانان آموزش داده می شود باید بتواند زمینه زندگی خوبی را برای مردم فراهم نماید. حکومت باید طوری کشور را اداره کند که زمینه رشد و تعالی افراد در جامعه بطور مساوی برای همه فراهم شود و زمینه های ظلم و تبعیض و بزهکاری را در جامعه بکل از بین ببرد. اینکار بسیار سخت و دشوار است. اینکار فقط از خوبان فرهیخته و باتجربه و شجاع بر می آید. مردم تا به اخلاق نوعدوستی (سوسیالیسم الهی) روی نیاورند و از حکومت شان و مدیریت کشورشان نخواهند که عدالت و خدمات عمومی (سوسیالیسم دولتی) را در کشور اجرا کند و توسعه دهد روی خوشبختی را نخواهند دید. توضیح روشن تر و مهندسی اینکه حکومت ها مانند دایره های بزرگی هستند که انسانها را به عنوان دایره های بسیار کوچک در خود جای می دهند و آنها مجبورند در این دو نوع دایره رفتار و حرکت و زندگی خود را طوری تنظیم کنند که بهترین زندگی را انجام دهند. دو دایره بزرگ حکومتی عبارتند از : ۱. حکومت خوددوستی (لیبرالیستی) ۲. حکومت نوعدوستی (سوسیالیستی). مردم اما دایره های بسیار کوچکی هستند که در فضای حکومت و دایره بزرگ کشورشان مشغول فعالیت و زندگی هستند. تنها آندسته از مردم که با اخلاق و رفتار نوعدوستی در دایره بزرگ حکومت نوعدوستی کشورشان زندگی کنند خوشبختی و رضایت کامل از زندگی را به راحتی بدست خواهند آورد. اما آندسته از مردم و دایره های کوچک که با اخلاق و رفتار خوددوستی در دایره بزرگ حکومت خوددوستی (لیبرالیستی) کشورشان زندگی کنند هیچگاه به خوشبختی و رضایت کامل از زندگی نخواهند رسید. زندگی با خوب خوب خواهد شد نی با شرور مملکت با خوب سامان خواهد یافت نی با عنود پیش بسوی اخلاق نوعدوستی و حکومت نوعدوستان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه به انسانیت انسانها که ذات متصل به حق میباشند، نظر کنیم جامعهای سالم خواهیم داشت. اخیراً عرایضی تحت عنوان «آخرین پیامبر و حضور در انسانیت قدسی» https://lobolmizan.ir/special-post/1556 شده است، خوب است به آن بحث رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام حاج آقا: سوالم اینه کمک شدن در انجام کارها در سلوک و عرفان چه جایگاهی داره؟ ما خونمون رو درست داریم میکنیم و با اینکه دورم پر از آدمه ولی خیلی حس تنهایی دارم تا جایی که تقریبا همه کارها رو با بغض و تنها انجام دادم. با شوهری که بسیار پرتوقع و در عین حال ناتوانه و کاری رو تنها انجام نمیده؛ حتی بخواد وسایل ساده برا خونه بخره من رو مجبور میکنه باهاش برم. خیلی خستم از تنهایی و اینکه مثل یه مرد باید کار کنم. چه نگاه سلوکی داشته باشم؟ تنها مایه آرامشم معارف هست وقتی میگم خستم و به زور نیم ساعت معارف رو گوش میدم حس میکنم هیچ پناه دیگه ای ندارم. این تنهایی و این همه بی عرضگی شوهرم و دست تنها بودن و صد برابر کار کردن رو از نظر عرفانی چجوری ببینم؟ منظورم از کار، کارهای ضروری و ساده ولی سخته. الانم دارم گریه میکنم که این پیام رو نوشتم. خدا میبینه و چه کار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید این سایت در محدوده سؤالات کاربرانی میتواند جوابگو باشد که مباحثِ مطرح در سایت را دنبال کردهاند و برایشان سؤالاتی پیش آمده. و لذا این سایت نمیتواند جوابگوی این نوع سؤالات برای کاربران محترم باشد..شاید میتوان گفت در بستر کمک برای برپاکردن یک زندگی خودِ همان کارها نوعی عبادت به حساب میآید. د موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. آقای طاهرزاده عزیزم. بنده دنبال شماره شما بودم و هیچ نیافتم. اگر میشه من شماره خودم را میزارم شما در ایتا به بنده پیام بدید 091...2458 یاعلی مدد اللهم عجل لولیک فرج به حق زینب کبری سلام الله علیها
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تنها در همین قسمت پرسش و پاسخ سایت میتوانم در خدمت عزیزان باشم. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: دنیا مانند آب روان است که میرود. چه کنیم از دنیا بهترین بهره را ببریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی که فرمودهاند زندگی دنیایی یک فرصت است برای حضور در ابدیتی بیکرانه. حال ماییم و ابدیت ما. موفق باشید
سلام علیکم: به حکم آیه «لم یلد و لم یولد» خداوند از آنجایی که زایش ندارد و غم قصه خنده عصبانیت خشنودی و این قبیل احساسات در او راه ندارد چون نوعی زایش است پس این تعابیری که در روایت و قرآن هست که خداوند با فلان کار عصبانی می شود خشم می گیرد یا خشنود می شود راضی می شود بنده تا آنموقع خوب بوده بعد گناه کرده خدا عصبانی میشود پس این چیزا ها با توجه به روایت امام حسین در جواب تفسیر الصمد به مردم بصره در خدا نیست پس منظور این احساساتی که خداوند در اثر اعمال بندگان پیدا می کند چیست؟ خودم در نظرم این است که منظور این است انسان با اعمالش جوری رفتار می کند که شایسته چیزی که ما نام آن را خشم یا خشنودی و رضایت می گذاریم از طرف خدا می کند و این خشنودی و عصبانیت ها در ذات او نیست بلکه عدالت او ایجاب می کند با ما آنطور که رفتار کردیم رفتار کند به علاوه فضلش که ما نام آن را حال خشنودی یا عصبانیت می گذاریم حال اگر شما نقدی یا حرفی در تکمیل دارید ممنون می شم بفرمایید با تشکر از شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته حکما، خداوند محل حوادث نیست ولی همینکه بندهای از بندگان او طوری عمل کنند که دیگر شایسته رحمت او نباشند و او از رحمت خود دریغ کند؛ به معنای غضب است. موفق باشید
سلام: در صورت اجماع نامزدان وظیفه چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید فعلاً نتوانیم در این موضوع به جهت وجوه مختلفی که دارد راحت فکر کنیم. موفق باشید
سلام: اسباب بازی های بچه ها که عروسک هستند یا شکل حیوان را از دسترس بچه ها خارج کنیم یا از بین ببریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب این نوع عروسکها را در حکم مجسمه و تندیس حساب نمیکنند و از این جهت نباید سختگیری کرد. موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی: من مادر دو فرزند هستم........................................ با توجه به اینکه حالت خصوصی دارد، محتوای آن پاک شد. البته بهتر است که این طور سؤالات را از کسانی که روحیه شما و خانواده را می شناسند سؤال بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در جواب آن سؤال اینطور جواب داده شد:
37135- باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که به هر حال ما در این شرایط تاریخی با موضوع حساسی روبرو شدهایم که به طور مکرر در جواب کاربران محترم در این رابطه عرایضی شده است. عمده آن است که بتوانیم بدون جدال و در فضای دوستانه و در عین حال منطقی، و با کلمات فاخر و حکیمانه متذکر خطراتی شویم که جهان استکباری برای ملتهای آزاده و انسانهای طالب حقیقت پیش آورده و امیدوار باشید بحمدالله ظرفیت جوانان ما طوری است که اگر متوجه باشند، آخرین دین یعنی اسلام جوابگوی عالیترین نیازها و طلب آنها میباشد. موفق باشید
با سلام و سپاس از پاسخ و راهنماییهای شما: در جواب یکی از سؤال کنندگان نکته دیدم که برایم مهم بود که آن را بهتر درک کنم و نکته این بود که فرموده بودید توجه به قلب صنوبری باعث حضور انسان در نزد خودش میشود و بیکرانگی را بیشتر احساس میکند. این قلب صنوبری همین قلب جسمی و تپنده است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در بحث «ده نکته در معرفت نفس» عرض شد به همین جهت است که اگر روح یا نفس ناطقه بترسد، همین قلب صنوبری به تپش میافتد، البته بیشترین توجه را ما باید در مباحث معرفت نفس به حضور نفس در نزد خودش داشته باشیم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم: طاعات و عبادات تان قبول. امیدوارم که در صحت و سلامت باشید و ما را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید. هم اکنون مشغول خواندن کتاب شرح دعای سحر و حال و هوای فهم این مطلب هستم که، در توسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها، جلوهای از حضرت حق که در عین ثابته حقیر و ناچیز من ظهور یافته. متوسل میشود به جلوهای از او که در مقام فاطمی و در اوج، بروز و ظهور یافته است. لطفاً مرا جلوتر ببرید. سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه آن است که بعد از مطالعۀ کتاب «اسماء حسنا، دریچههای نظر به حق» که روی سایت هست به موضوع ایمان که عرایضی در آن رابطه شده است، بیندیشید https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81. موفق باشید.
سلام استاد: نماز و روزه هاتون قبول درگاه حق. ببخشید سوالی داشتم اینکه بنده دچار پراکندگی خاطرشدم. کانالها و سخنرانیهای مختلف را دنبال میکنم و گوش میدم نمیگم اثربخش نبوده چرا اتفاقا موثربوده و مواظب اعمال و مراقباتم هستم؛ ولی دچار سرگردانی شدم. اینکه فکر میکنم اون چیزی که میخوام دستم رو نمیگیره؛ در مسیر سیروسلوک هستم هیچ بسطی صورت نمیگیره و ناامید شدم. به خودم دلداری میدم که نباید گرفتارحالات خوش بود چون انسان مغرور میشه و به بیراهه کشیده میشه ولی بالاخره حضرت حق نشانه ای چیزی به آدم نشون میده تا امیدوار بشه تا در این مسیر مصمم باشه. اوایل حالات خوشی داشتم ولی الان فقط انگار قبض روی اومده. از کجا باید فهمید تو در این مسیر درست روبه جلو میری؟! برای رفع قبض چکار باید کرد؟ و اینکه صوت ها و سخنرانی های شما و دیگر اساتید اخلاق رو گوش میدم یا کتابهایی در این باب میخوانم ولی هیچ چیزی به یادم نمی مونه؛ به دستورات عمل میکنم ولی از ذهنم پاک میشن و خودم رو سرزنش میکنم که واقعا خجالت آوره که تو این سن از خاطر آدم محو بشه. به نظرتون چه راهکاری هست لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده، عزمی است که ما را متوجۀ حضور ذیل ارادۀ الهی بکند از طریق شریعت الهی. از این جهت تصور میشود اگر بتوانید مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را دنبال کنید، زمینۀ بهرهمندی از عبادات و تدبّر در قرآن بهتر فراهم میشود و البته باید متوجه باشیم که در مسیر سلوک، هر اندازه انسان جلو و جلوتر برود تازه متوجۀ موانعی میشود که تا دیروز پنهان بودند و وجود این خطورات، حکایت از آن دارد که بحمدالله حرکت، شروع شده است و باید با کشیک نفس کشیدن، آن ضعفها را یکی بعد از دیگری پشت سر گذاشت. بیحساب نیست که جناب مولوی میفرماید:
آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را میکشد
چیست این از گِلگرفتن آب را / جذب ما نُقل و شرابِ ناب را
آری! باید موانع راه را شناخت. موفق باشید
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما استاد بزرگوار: دیشب از سفر راهیان نور برگشتم و چنان حس تولدی داشتم که فقط و فقط یک بار در سفری که اربعین به کربلا راهی شده بودم داشتم. یک حس پاک و مقدس و عمیق و شدید، شدیداً زلال. انگاری درونم آبشار ملایم و زیبایی جریان دارد. حالم خیلی خوب شده، تا کنون اینگونه نبودم. این سفر پنجمی بود که به راهیان نور رفتم، اما مثل اولین سفرم بود حتی بسیار بهتر از آن. بینظیر. یک رزق پیوسته که یادمان به یادمان کامل تر میشد و در آخرین مکان که معراج شهدا بود، تمام و کامل شد. و در مسیر برگشت فرصت خوبی پیدا شد تا با آقا امام زمانم هر چه صحبت دارم به عنوان حرف های آخر این سفر بگویم. نمیدانم دلیل بسیار خاص بودن این سفر چه بود. اما امان از دلتنگی. آنجا هم برای دلتنگیهای بعد از سفرم میترسیدم و نمیدانستم چه کنم واقعاً؟ خیلی از شهدا خواستم کمکم کنند و از خودشون و این زیبایی ها جدا نشم و از این دلتنگی و هجوم دنیای پست کم میارم و هرگز از مسیر شهدا جدا نشم. بحث جوان و انتخاب بزرگ و چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی بود که دقیقاً از بعد سفر راهیان پارسال شروع به مطالعه کردم و تا قبل سفر امسال تمام کردم. با این دو کتاب خیلی فکر کردم، به شاهد مثالهایی که از زندگی شهدا حین خواندن بخش های مختلف کتاب میرسیدم. خیلی سازنده بود. تغییر کردم و اگه خدا کمک کنه قراره سیر مطالعاتی شما را ادامه بدم. برای ماه مبارک میخواستم شرح نهجالبلاغه و تفسیر قرآن شما را روزانه یک جلسه گوش بدم و بنویسم اما لطف بفرمایید بگویید از کدام سورهٔ قرآن و کدام مبحث نهج البلاغه شروع کنم که مناسب حالِ الآنم باشد. نمیدانم برای حفظ و امتداد این حال چه کنم؟ این تحول برای همه پیش میآید اما یک عده توانستند آن را نگه دارند. سعی میکنم نماز اول وقت و با توجه و خوش خلقی با خانواده و انجام تمامی وظایفم نسبت به خانواده و جامعه و برنامه ریزی و تلاش برای هدر ندادن فرصت هام. مباحث چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی خیلی کمک کننده بودند اما خیلی میشود که شرایط از دستم خارج میشود و به لحاظ روحی کم میآورم، و روزهایی حال نمازهای یومیه را هم از دست میدهم و فقط برای چشم گفتن به خدا و انجام تکالیف شرعی ام نماز میخوانم. و یک نکته دیگر؛ که با دو حاجت رفته بودم، یک حاجت برآورده میشود همیشه، اما دیگری گاهی نشانه هایی آن می آید که گویا شهدا میخواهند بگویند ما حواسمان هست و میشنویم و میبینیم، اما آنچه میخواهم را نمیدهند. تا کنون حاجتی این اندازه مرا اذیت نکرد. دلم میخواهد رها شوم از این خواستهٔ عجیب و غریبی که در دلم پیدا شده. اما رها نمیشوم. حسی آمده سراغم که از خدا و شهدا بارها خواستم این را از دلم بردارد اما نمیشود. به نظر شما چرا اینطوره؟ خیلی برایم سؤاله! من هرچه از شهدا خواستم بهم دادند، این خواسته ام را نیز بی جواب نگذاشتند اما جوابی که خواستم را هم نداده اند، چهار سال از این درخواست های مکرر میگذرد و هربار جواب و نشانه ای میاد سراغم... اما...
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید در معنای زندگی متوجۀ مردانِ مردی باشیم که به خوبی زندگی را در این تاریخ شناختند و به زیباترین شکل از پل صراط دنیا گذشتند و این است قصۀ شهدا. و این است معنی زندگی که در نسبت با آنان، ما در خود مییابیم. مگر میشود انسان در معنای زندگی بدون نسبت با انسانهایی که متذکر معنابخشیدن به انسان میباشند؛ زندگی را بیابد و احساس کند؟ و از این جهت حقیقتاً «راهیان نور» رهروانی هستند که به سوی نور میروند تا نسبت خود را در این دنیا با آن مردانِ مرد تجربه کنند وگرنه زندگی را گُم میکنیم.
در مورد رجوع به قرآن و نهجالبلاغه، فکر بسیار خوبی کردهاید و به نظر میآید با توجه به موقعیتی که دارید اگر با همان نظم سیر مطالعاتی جلو بروید، ان شاءالله نتایج خوبی بهدست میآورید. مهم همین توجهی است که برایتان پیش آمده است یعنی توجه به اُنس با قرآن و نهجالبلاغه.
در مورد حوائجی که انسان در نزد خود دارد باید در عین تقاضای برآوردن آن حوائج و یا آن حاجت، اصرار نداشته باشد، زیرا بزرگان دین فرمودهاند ممکن است در آن اصرار، آنچه مصلحت انسان نیست، مطرح باشد. موفق باشید
سلام علیکم: چند روز قبل سوالی از شما پرسیدم. مبنی بر اینکه یک زیارتی از مرقد امام خمینی (ره) داشتم. که گفتم احساس سنگینی داشتم شما گفتید که من تحت تاثیر جلال قرار گرفتم. حالم بد تر شده است. احساس میکنم به خدا، پیامبر، امامان هیچ اعتقادی ندارم هرچه از برهان صدیقین، معرفت نفس و سایر مطالب در زمینه عرفان، فلسفه و كلام چه از شما و چه دیگران در طی عمرم یاد داشتم، یا ایمانکی داشتم، همه بر باد رفته است. انگار بیدین شدم. مانند گیاهی كه از جا کنده شده ؤ در هوا سرگردان است، میباشم. از این حالت هم تعجب میکنم و هم میترسم. اینجور حالت طبیعی است؟ باید چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به حضور دیگری فکر کرد. در این رابطه خوب است سری به کتاب «ما و بشر جدید و آیندۀ قدسی پیشِ رو»بزنید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/1599?mark=%D8%A8%D8%B4%D8%B1%20%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد به تازگی فیلمی از آقای سید حسین نصر در شبکه های مجازی منتشر شده که ایشان در حال مصاحبه با آقای کدیور هستند و آنجا اینگونه بیان می کنند که علامه طباطبایی در باره ی انقلاب نظرشان این بوده که: اولین شهید این انقلاب، اسلام است چندبار از ایشان سوال شد که مطمئن هستند علامه این حرف را گفتند و ایشان تاکید کردند بله. اینکه علامه نگران این انقلاب بوده اند و اولین شهید آن را اسلام گفته اند از منظر شما چه علتی داشته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتابی که اخیراً در رابطه با نظرات علامه طباطبایی در رابطه با انقلاب نوشته شده روشن می کند که این سخن را آقای کدیور از قول فرزند آیت الله قدوسی یعنی نوه علامه طباطبایی نقل میکند؛ در حالی که ایشان آن را تکذیب می نماید و با این که به آقای کدیور تذکر می دهند که این سخن که از قول من گفته اید، کذب است؛ همچنان ایشان آن را روی سایت خود نگه داشته اند.
به متن « ماجرای علامه و انقلاب؛ تقابل یا حمایت؟ آیا علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی مخالف بود؟» رجوع شود موفق باشید. https://www.khabaronline.ir/news/1770994/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%DB%8C%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7
سلام استاد: رحلت عالم فرزانه آیت الله سید مرتضی مستجاب الدعواتی را خدمت شما و همه لب المیزانیها تسلیت عرض میکنم، حقیر یکبار محضرشان شرفیاب شدم، ممنون میشوم قدری از ایشان بگویید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند رحمتشان کند. ایشان بقیةالسلف بودند با همتی بلند و دلسوزیهای فراوان. موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد عزیز: در ماه مبارک رمضان در جلسات قرآنی خانوادگی و بین خانم ها اگر بخواهند در کنار جلسه قرآن ماه رمضان، مباحث عمیق معرفتی حول محور سوره ای را هم داشته باشند (از مباحث حضرت استاد) پیشنهادتان کار کردن کدام سوره یا سوره هاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده به خواهرانی که بنای جلسات قرآنی دارند و در کنار خواندن یک جزء قرآن تصمیم گرفتهاند تا بحثی قرآنی نیز داشته باشند؛ این بود که در سورۀ «مُلک» تدبری داشته باشند. از آن جهت که اولاً : در مناسبات مختلف توصیه شده است که سوره ملک قرائت شود و ثانیاً: بحمدالله سوره ملک متذکر معارف عالیه ای میباشد که خوب است بدان توجه شود . جزوۀ آن در اختیار حاج آقای نظری قرار گرفت تا برای خواهران تکثیر کنند. و صوت جلسات سوره ملک در سایت می باشد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما: میگن حضرت مهدی (عج) ظهور کرده این ما هستیم که باید ظهور کنیم. شما تو صوت آخرالزمان شرایط باطنی ترین بعد هستی میفرمایید هر وقت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کنند تمام افراد جبهه ی باطل رو نابود میکنند. منظورتون از ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به یک معنا نور حضرت طوری به صحنه آمده که مردم معنا و تأثیر مقاومت در مقابل استکبار را درک میکنند و قدم بعدی تعیّن آن حضرت است تا این راه به نهایت خود برسد. موفق باشید
سلام استاد: وقتی کسی بهمون ظلم میکنه چجوری میتونیم وجودی با فرد رابطه برقرار کنیم؟ بعضی افراد واقعا انگار نه عالمی دارند و نه وجودی، و واقعا متوجه نمیشم ارتباط وجودی گرفتن با این آدما چجوریه؟ اگر هم فردی رو که بهمون ظلم میکنه رو به چشم این نگاه کنم که من با این فرد باعث میشه رشد کنم و صبر و تحمل کنم، احساس میکنم این رابطه ی وجودی برقرار کردن با آدم ها نیست، درکل رابطه ی وجودی برقرار کردن با آدم ها چگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به انسانیتِ آنها نظر کرد. مگر آنکه آنچنان سقوط کرده باشند که چیزی از انسانیت از خود باقی نگذاشته باشند. مانند نتانیاهو در این زمان. که در این رابطه متوجه میشویم خداوند چگونه بنا دارد از طریق این افراد، عظمت انسانهایی مانند مردم غزه را بنمایاند. عرایضی تحت عنوان « حضور نهایی انسان در جهانی که با اسلام شروع شد» شده، میتوانید به آن بحث رجوع فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/18540
سلام و عرض ادب و احترام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده: قبل از هر چیز خدا و اهل بیت علیهم السلام رو بخاطر نعمت وجود شما شاکرم. استاد من متولد ۶۴ هستم و حضرت امام خمینی (ره) رو ندیدم و درک نکردم اما از کودکی همیشه ارتباط قلبی محکمی با ایشون داشتم و نسبت به مقام ایشون در تاریخ زمانه غبطه میخوردم و دوست داشتم مثل ایشون شخصی باشم که در صفحات تاریخ اسم من بدرخشد. اما از قضا و بخاطر شرایط زندگی و تنبلی خودم هیچکاره این دنیا شدم. اما الان که این مبحث پیدا کردن خود و حضور خود در تاریخ جهان و بقول رهبر عزیزتر از جانم پیچ تاریخی جهان رو از زبان مبارک شما میشنوم، احساس میکنم من هم با حضور درست در تاریخ زمانه خودم و پیدا کردن جهت حرکتم در آخرالزمان و دست در دست ولی فقیه گذر از غربال سخت آخرالزمان و همراهی با ایشون و کمک برای فرج حضرت حجت ارواحنا له الفدا و ظهور شون و تلاش برای تقرب به الله و حضور توحیدی و هرچه بیشتر جلوه گری خود خداوند و زدودن رنگهای گناه و غیرتوحیدی از من و امثال من... مخلص کلام اینکه خود خداوند بلندمرتبه و مهربان است که با حرکت دادن ما در مسیر توحیدی و ظهور تجلیات حکومت و قدرت و بهترین و اراده خودش منت بر ما میگذارد و بعنوان وسایل ظهور اراده خودش ما را میدرخشاند در تاریخ، وگرنه منِ گنهکار و ناچیز و بی مقدار کجا و درخشش در تاریخ کجا؟ درست میگم استاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور است که متوجه شدهاید. حقیقتاً در دل طوفان مدرنیته از طریق حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» تاریخی ذیل اسلام فتح شد، و در دل انقلاب اسلامی امثال حاج قاسم سلیمانی متوجۀ امکاناتی شدند در راستای عبور از مدرنیته، به همان معنایی که حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» بسی عمیقتر متوجۀ امکاناتی شدند فوق آنچه سقیفهسازان تصور میکردند و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» نظر به نهاییترین حضور زن» شد خوب است به آن بحث رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1%20%D8%B2%D9%86&tab=sounds موفق باشید