سلام استاد: طاعات و عبادات قبول. ببخشید میشه لطف کنید چند راه برای کوچک کردن قوه ی واهمه و قوی کردن قوه ی عاقله بگید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بتواند راههایی را جهت فهم واهمه و عبور از آن به میان آورد و پس از آن خوب است که به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیة الله بهجت (رحمة الله علیه) رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA&tab=posts&inner_tab=leaflet
سلام: من پرسش و پاسخ ها را در کانال ایتا دنبال می کنم. لطفا بفرمایید پرسش و پاسخ ها را در کانال ایتا، به روز بفرستند. یکباره ۲۰ الی ۳۰ پرسش و پاسخ قرار داده میشه که فرصت دقت کمتر بدست میاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این به جهت کوتاهیهای بنده است که چند روزی فرصت جوابگویی به پرسش عزیزان پیش نیامد!!! موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: حاج شیخ جعفر آقای ناصری جایی میفرمایند: واي بر آن کسي که قائل است زمان موهوم است. زمان ظرفي است که عامل و عمل صالح در آن قرار ميگيرد و انسان هيچگاه حتي در بهشت هم از زمان و مکان خارج نيست، آيه شريفه «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» اشاره به اين معناست. زمان، آيينه عمل و اعتقاد است؛ يعني انعکاسدهنده ارکانِ اصليِ تجسمِ عالَمِ غيب است. زمان، ظرفي است که شخص، شخصيت و عمل فرد در آن منعکس ميشود و به عالم غيب ميرسد. در زمان، همهچيز حاضر است: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» (کهف/۴۹). ایشان جایی از زمان به عنوان حضرت زمان نام می برند و جایی از رفاقت با زمان می گویند و در جایی هم در قالب شعر میفرمایند: لحظه و ثانیه همچون ملک است ملکی هست که نامش فلک است لحظه را تا به ابد پیوند است هر که فهمید دلش خرسند است این نگاه به زمان، حال خوبی در من ایجاد کرد. نمی دانم چه بگویم ولی نسبتی عجیبی در من ایجاد کرد. خواستم از شما بپرسم آیا این نوعی گشودگی است یا توهم... چون تعریفی که از زمان برای ما شده بود، هرگونه گشودگی را بر ما می بست و حضور ما را محدود می کرد تا این که با این تعریف از زمان مواجه شدم و احساس حیاتی به من دست اما نگاه و نظر شما خیلی برایم در نسبت با این حالی که دارم مهم است. خواهشمندم تفصیلا برایم روشن کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً سخن جناب استاد ناصری مبتنی بر آن روایت است که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرموده باشند: «لا تسبوا الدهر فان الله هو الدهر» و البته این دهر و زمان، غیر از زمان تقویمی است که دیروزش رفته و فردایش نیامده. عرایضی در این رابطه نسبت به زمان تقویمی و زمان انفسی در شرح سوره «قدر» شد. موفق باشید
سلام و ادب و ارادت محضر استاد بزرگوار و فرهیخته: سوالات بنده اینه که: آیا دیگران می توانند رزق ما را کم کنند؟ آیا خودمان می توانیم رزق حداقلی خودمان را کامل از بین ببریم؟ کودکان اتیوپی و یمن و... واقعا از فقر و گرسنگی و نبود رزق می میرند یا دلیل باطنی دیگری در نظام تقدیر وجود دارد؟ بی نهایت ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً رزق هر کس، مقسوم است و از قبل تعیین شده. ولی باید با تلاش مناسب که نه حرص باشد و نه تنبلی؛ آن را به دست آورد. حتی از دست آنهایی که آن رزق را از دست ما ربودهاند. اینجا است که اگر همت لازم در کسب رزق نکنیم، اگرچه رُبایندگانِ آن مقصرند، ولی ما نیز بیتقصیر نیستیم. موفق باشید
سلام استاد: شما رمان ملت عشق را خوانده آید اگر بله میشه نظرتون را بگید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً آنچه در رُمان «ملت عشق» آمده است پر از ابهام و خطا میباشد. اگر کمی در رابطه با جناب مولوی و شمس مطالعه شود، معلوم میشود چگونه تحریفات فوقالعادهای در آن رُمان انجام شده است. تازه، مترجم کتاب بسیاری از مطالبی که این کتاب را به عنوان یک کتاب لائیک شکل میدهد؛ حذف کرده است و در دنیا این کتاب به عنوان یک کتاب تشویق به لائیتیسه مشهور است. همین اندازه فکر کنید که خانمی خیلی راحت از همسرش جدا میشود و با آقای عزیز زندگی میکند و بعد دوباره برمیگردد به خانواده خود. موفق باشید
سلام علیکم استاد :بنده چند تا از پرسش و پاسخ ها رو مطالعه کردم، شما اکثرا به طلبه ها توصیه می فرمایید که فقه و اصول بخوانید. می خواستم بدونم با اینکه شما شخصیت فلسفی عرفانی دارید چرا به خواندن فقه و اصول توصیه می فرمایید؟ بنده سال آخر درس خارجم و حدود دو ساله شروع به خواندن فلسفه کردم بدایه رو خوب خواندم و الان در حال خواندن نهایه هستم، آیا توصیه شما شامل حال بنده هم میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه خودتان در درس خارج حاضر شدهاید حتماً ملاحظه کردهاید که فقه و اصول در جای خود یک علم است با انضباط خاصی که هر علمی دارد و برای حضور در میدان تبلیغ دین، با حضوری همهجانبه حتماً وجهی از آن حضور، حضور در میدان علمیِ فقه و اصول است و حقیقتاً میدان علمیِ مهمی است. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوارم: این روزها خیلی سخت میگذرد، وقتی میبینم بیمارستانهای غزه چنین وضع سختی دارند و فرجی هم نمیشود، شرایطشان سخت و سخت تر میشود، چیزی بگویید تا کمی آرام شویم استاد. شرایط مردم غزه بسیار سخت است. چگونه مردم غزه تحمل میکنند؟ چگونه قلب امام زمان طاقت میآورد؟ این جنگ تمام شود تا سالیان عوارض روحی و جسمی جنگ باقی خواهد ماند، این همه خرابی، محیط زیست آلوده و ....استاد چیزی بگویید تا دلمان اندکی آرام گیرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا خداوند بنا دارد به بشر جدید نشان دهد که در این زمانه وقتی دینداری حقیقی به حاشیه رود، و حاکمان از دیانت فاصله بگیرند، چه اندازه ضدِ انسانی تصمیم میگیرند و عمل میکنند و تصور میشود مردم مظلوم و مقتدر غزه در عین دادن چنین هزینههای سنگین، رسالت نشان دادن این فاجعه بزرگ را دارند. به امید آن که بشریت بیدار شود. اینجا است که مسلّماً از طریق غزه مشخص میشود دیگر جهان، جهانِ دیروز نخواهد بود زیرا این جنایات حالت طبیعی ندارد؛ بیشتر شبیه شروع تاریخ دیگری است. موفق باشید
سلام و ادب: ببخشید دو سوال داشتم، اولیش: حال روحی خوبی ندارم و در حال رنج و فشار کشیدن هستم. حالم رو کنکاش کردم رسیدم به این که احساس میکنم به دلیل گفتگو با فردی بی ارزش، خودم بی ارزش شدم و شخصیت و ارزش خودم رو پایین آوردم یا از دست دادم. آیا فکرم درسته؟ و چه کار کنم از این حس رنج نجات پیدا کنم؟ سوال دوم اینه که مدتی است از اینکه کسی در جایی که اغلب روزها رفت و آمد دارم، باهام حرف غیرضروری بزنه به شدت آزار میبینم. ممنون میشم جواب دو سؤالم را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر آن همنشینی به معنای همنشینی با افراد بیارزش باشد، آری! به ما توصیه شده است با افرادی مأنوس باشید که ما را به یاد خدا میاندازند. حواریون از حضرت عیسی «علیهالسلام» پرسیدند: «يَا رُوحَ اللَّهِ فَمَنْ نُجَالِسُ إِذاً قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ.» و حضرت فرمودند: کسی که دیدنش شما را به یاد خداوند بیندازد و سخنش بر دانش شما بیفزاید و کردار او شما را به آخرت ترغیب کند. ۲. به ما توصیه شده دل را در جای دیگری حاضر کنیم و در نتیجه دلمان را مشغول سخنان بیهوده افراد نمیکنیم به همان معنایی که فرمودند: «دل با یار و دست در کار». موفق باشید
سلام علیکم استاد: این گفته شما که در مطالعه کتب بزرگانی مثل علامه طباطبایی و مرحوم امام و شهید مطهری خودمان را در روح المیزان یا افق این بزرگان قرار دهیم. منظور شما چیست؟ و چگونه روح خودمان را در این حالت قرار دهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود به خود با مطالعه آثار عالمانی که حکایت الطاف الهی را به قلم آوردهاند، ما را میهمان آن الطاف معنوی میکنند مگر آنکه کسی بخواهد فقط با آثار آن بزرگان با سواد شود. در آن صورت با روحانیت و معنویت آنها مرتبط نمیگردد. موفق باشید
سلام استاد: وقتون بخیر. برای رسیدن به موت اختیاری از طریق روزه مداوم میشه رسید؟ راهش چیه؟ ممنونم جواب بفرپایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «آنقدر ای دل که توانی بکوش» همینکه دنیا محور توجه انسان نباشد، کار شروع شده است. موفق باشید
با سلام و احترام: استاد ۱. اگر تا قوه خیال پاک نباشد و نشود؛ طرف روی خوشی را نمی بیند و از طرفی تطهیر قوه خیال هم کار آسانی نیست؛ پس اگر بلا و گرفتاری برای کسی پیش می اید، راه برون رفتی هم به این آسانی نیست؟. یا اینکه کلا اشتباه است؟ ۲. در گرفتاری های دامن گیر و خسته کننده و طولانی که تمام انرژی فرد را می گیرد، و نزدیکان را پراکنده می کند؛ محرم را نامحرم کرده و هیچ دعایی به ظاهر استجابت نمی شود، و فرد مستأصل می شود؛ تا جایی که بشود کاری کرد، کار از کجا لنگ است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شریعت الهی است بخصوص که انسان، پیامبر خدا و ائمه هدی«علیهمالسلام» را مدّ نظر دارد در این مسیر است که انسان از سیطره توهّمات و خیالات باطل میتواند عبور کند. ۲. با هرچه دلبستن به ثقلین یعنی تدبّر در قرآن و توجه به سیره اولیای الهی و در این زمانه، توجه به عظمت انقلاب اسلامی دشمنی با استکبار کارساز خواهد بود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد ارجمند: اینکه گفته شده علم انسان حصولی هست یا حضوری و گفته شده علم حضوری کاملا یقینی هست و بی واسطه، کسی که بیماری اسکیزوفرنی دارد، ذهنش موجوداتی را می سازه و اونها را هم می بینه و با اونها صحبت می کنه و برای این شخص این امور کاملا واقعی هست، چطور میشه این گونه امور را از علم حضوری یقینی تفکیک کرد؟ آیا این موارد امور یقینی را زیر سوال نمی بره؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل هر توهّمی که برای فرد متوهّم، یقینی است ولی نه به معنای مطابقت با خارج. در حالیکه در علم حضوری، وجودِ معلوم نزد عالم است و نه تصورات او. در مورد علم حضوری همواره علمِ خودمان به خودمان مثال زدنی است. موفق باشید
سلام و خسته نباشید دو سوال داشتم: ۱. خراباتی به که گویند؟ ۲. تفسیر این بیت از شعر مولانا چیست: من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام / من از کجا حبس از کجا مال که را دزدیده ام. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفتۀ جناب شیخ شبستری: « خراباتی خراب اندر خراب است / که در صحرای او عالم سراب است» بدان معنا که کسی که از جذبات دنیا عبور کرده بدون آنکه از زندگی دنیا عبور کند؛ او را خراباتی گویند به همان معنایی که میفرماید: «خراباتی شدن از خود رهایی است / خودی کفر است ور خود پارسایی است». ۲. حضرت ربّ العالمین فرمودند: «انی جاعل فی الارض خلیفه» یعنی او خواست در زمین خلیفه داشته باشد، خلیفهای که آینۀ نمایش انوار الهی است و به گفتۀ جناب ابن عربی در «فصوص الحکم» در «فصّ آدمی» در آینۀ انسان به تماشای خود بنشیند.
در مورد توجه به نگاه جناب شیخ شبستری می توانید به کاری که رفقا تحت عنوان گفتگو پیرامون حالات و حضور شاعران https://eitaa.com/soha_sima/4780 در سرای هنر و اندیشه دارند رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: هر کجا در زندگی ام پا گذاشتم به حسب بندگی ام امام بودند، ولی آنقدر کوچک بودم که عظمت شدت بیشترین بودن حضرت امام خمینی رضوالله تعالی علیه را نمیفهمیدم مگر آنکه بسیار دقت میکردم آنقدر که این مرد هستند. همین جا حقی که بر گردن همه ما دارند اقتضاء میکند حمد و سوره ای به ایشان بخوانیم و بگوییم ای که از همه بیشتری چه یافتی از او که اینهمه عاشق و با خدایی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «ای امام» شد که خوب است نظری به آن انداخته شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/1061?mark=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85
سلام استاد: خسته نباشید یک سوال: چرا ازدواج سنت پیامبر (ص) است مگر در ادیان دیگر ازدواج نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت این سخن را در تذکر به عدهای از آن صحابه فرمودند که برای عبادت بیشتر، ترک همسرانشان کرده بودند و حضرت خواستند بفرمایند اگر در مسیر و سنت پیامبر خود میخواهند باشند؛ به بهانۀ عبادت بیشتر، نباید ترک همسر، کرده و از ارتباط با آنها خودداری کنند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم! میخواستم بدونم که رویت قلبی که در عرفان بیان میشود، آیا فقط در سطح خیال است؟ و یا اینکه ما بالاتر از خیال هم داریم؟ با تشکر از مرحمت استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً بالاتر از خیال در صحنه است و آن رؤیت قلبی است که همان فنای سالک به حساب میآید و انسان در آن ساحت، از خود عبور کرده است. موفق باشید
در روایت شریفه آمده که العلم نور، در آیه شریفه ۳۵ سوره نور هم آمده: الله نور و جالب آنکه در انتهای آیه صحبت از علم الله شده که بکل شی علیم است. (معلوم: کل شی است و عالم: الله). اگر طبق روایت و آیه علم نور باشد و خدا هم نور یعنی الله مطلق علم و علم مطلق است. حال معلوم چیست؟ معلومات ما چیزی جز علم ما نیست، علم هم که طبق آیه و روایت نور خداست، در انتهای روایت هم علیم بودن خدا به اعتبار علم به بساطت کل شی است، این آیه با اندک تاملی مثبت اصالت وجود و وحدت وجود خواهد بود. ممنون میشوم استاد نکاتی بفرمایید تا بهرمند شویم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است زیرا غیر از وجود، معلومی که واقعیت داشته باشد و اعتباری نباشد، در صحنه نیست و علم به وجود، همان حضوری است که انسان خود را منوّر به علم الهی احساس میکند که البته راهِ حساسی میباشد. موفق باشید
«الحمدلله علی کل نعمه». سلام استاد: برداشتی هست خدمت تان تقدیم می کنم: از آنجا که «نیستی» نیست و هر چه هست «هستی و وجود» است و سراسر عالم را هستی و وجود پر کرده، و انسان هم وجود گسترده ای است که از حضرت حق تجلی کرده و آویخته شده، ما وقتی به زیارت اولیای معصوم «صلوات الله علیهم اجمعین» شرفیاب می شویم، در واقع پرتو نازله ای هستیم که به سوی پرتوِ وجودی بالاترِ «خودمان» حرکت می کنیم. یعنی خودمان در خودمان حرکت کرده ایم. لذا در مرتبه وجودیِ بالاترِ خودمان که همان نور اولیای معصوم هست، با شدیدترین و جامع ترین تجلی حضرت حق که همان صادره اول هست مواجه هستیم. گویا در زیارت، نازل ترین پرتو خورشید که در پایین هست، به سوی بالاترین و اولین تجلی از خورشید سفر کرده! البته مشکلی که هست انبوه حجاب هایی است که قلب ما رو احاطه کرده😔
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است. موفق باشید
فردی به خورشید میگفت خدا، کسی گفت استاد این خورشیدست نه خدا، مهم است، حیاتی ست، نعمت است، ضروری ست، اما خدا نیست، پاسخ داد تو نمیفهمی اهمیت خورشید را، تو نمیفهمی جایگاهش را، چون در حجاب معاصرتی، آری حجاب معاصرت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به همین جهت یعنی به جهت حجاب معاصرت، فردا معلوم میشود خورشید، آری! خورشیدِ حضرت روح الله و حضرت امام خامنهای، مظهرِ انوار الهی خاصی بود و هست به همان معنایی که از قول پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم: «من رَآنی فقد رأی الحقّ»، با نظر به شخصیت آن حضرت، انسان منتقل به نور حضرت حق میشود. و این قاعده در مرتبه نازلتر برای اولیای الهی نیز صدق میکند. مگر نداریم پيامبر «صلي الله عليه و آله» به مُصعَب بن عُمَير كه پيش مى آمد و پوستين گوسفندى بر خود پيچيده بود، نگريست و فرمود: «اُنظُروا إلى هذَا الرَّجُلِ الَّذي قَد نَوَّرَ اللّه ُ قَلبَهُ» «به اين مرد بنگريد كه خداوند، قلبش را روشن ساخته است. هرچند نگاه متافیزیکی که متوقف است در مفاهیم، این نوع نگاه را بر نمیتابد. ولی خوشا به حال مردم لبنان که از دوردستها متوجه حقیقت حضرت آیت الحق آیت الله خامنهای شدهاند و او را مؤیّد به تأییدات الهی یافتند. خوشا به حال مادر عماد مغنیه، مادر سه شهیدی که فرمود: همه فرزندانم فدای سر آقای سیدعلی آقای خامنهای. خوشا به حال مجروحان پیجرها که دو چشم و یک دست را از دست دادند و آن را حکایت وفاداری به رهبر انقلاب اسلامی نقل کردند. ایناناند که گرفتار حجاب معاصرت نشدهانددر این رابطه خوب است به سخنان استاد زینب شریعتمدار رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/18084.موفق باشید
سلام علیکم: در تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) یک سوال برای من پیش آمده است. میخواستم بدانم که «صرف الوجود کل الاشیا و لیس بشئ منها»، آیا مساوی اسم حج جامع الله است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و در هر مرتبه از وجود، قاعده چنین است در عین شدت و ضعف. موفق باشید
سلام استاد مهربانمان: چند وقتی است خیلی در قبضم، قبضی طولانی! استادی در حوزه داشتیم همین هفته که گذشت اتومبیلش را برای لبنان هدیه کرد تا در تاریخ انقلاب حاضرتر باشد، چند کیلو طلا جمع شد! آه آه، خوشا بسعادت شهادتگونه ایشان! استاد دور و بری هایم غیر از اینکه از من بپرسند قسط چندم نهضت ملی مسکن هستی و بعد از اینجا کجا میخواهی خانه کرایه کنی و شغل و پول و درآمدت چه میشود و... سوالاتی ازین دست مرا آزرده میکنند و حس میکنم معاشرتم با ایشان مرا عقب میاندازد، من میخواهم شبیه به این استاد حوزه باشم نه دور و بری هایم که تمام سعادت مرا در تکمیل واحد نهضت مسکن و شغل من و امثاله میدانند و اینها مدتیست برایم بی ارزشند، خیلی سخت است دو نفر با دو دنیای متفاوت با هم معاشرت کنند، هر آنچه برایشان مهم است برایم بی اهمیت است و هرچه برای آنها بی اهمیت است برای من مهم! مادر میگوید جور دیگری شدی پدر و همسر هم همین طور! استاد من دنیای آنها را دیگر نمیتوانم دوست داشته باشم حتی هنر تظاهر هم ندارم، در برزخی بین بودن و شدن هم ماندهام که شده قوز بالا قوز! کاش من بجای سنوار روی مبل سلطنتی ملک و ملکوت و همه عوالم نشسته بودم و جانم را فدای دوست میکردم و زنده میشدم چون یحیی! آه استاد میدانم که احوال چون منی برای شما کاملا روشن است اما استاد تنهایی امانم را بریده، استاد فقط مرگ میتواند قدری آرامم کند مرگی که اختیار من است و سهم و حق من از این دنیا. کاش زودتر این سرکهگیها آه دوباره خواستم! در حالی که حق در نخواستن است! صادق نیستم آنچنان که باید! اما دوستتان دارم آنقدر که... یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده آن است که ما در نسبتی که با شهدای عزیزی مانند حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار که با آنها پیدا کردیم مانند آنها از این دنیا رفتهایم و بحمدالله همانطور که احساس میکنید دنیایی در مقابل ما نیست، تا آنجایی که به جای پیروزی و شکست، به حقانیت جبهه مقاومت نظر داریم و این همان حضور قیامتی است، حضوری که در بیکرانگیِ خود قابل درک است و از این جهت است که مرگ را تجربه کردیم و باز به دنیا آمدهایم تا با مردم صحبت کنیم و معاشرت داشته باشیم و به انسانیت آنها که وجه بیکرانگی آنان است دل بسپاریم تا معنایی که اولیای الهی تجربه کردند به سراغمان آید که همان «موتوا قبل ان تموتوا» میباشد. این یعنی وسعتدادن به خود، فوق مرگ و زندگی معمولی با حضوری فعّال غیر از حضور صوفیان تارک دنیا. در این حالت که حالت «موتوا قبل ان تموتوا» میباشد اگر به لوازم زندگی فکر میکنیم، برای هرچه بیشتر حاضرشدن در بیکرانگی خود است و آزادشدن از مشغولیات جزیی دنیا. همانطور که اولیای الهی انجام دادند در مقابل تارکین دنیا. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: شناسه صوتی که در پاسخ پرسش ۳۸۷۹۹ ارسال کرده اید، نا معتبر است. عذر خواهم
باسمه تعالی: سلام علیکم: روی این لینک کلیک بفرمایید، ان شاءالله باز شود. موفق باشید https://eitaa.com/joinchat/4102882149Ce4e5ef4bbb
سلام علیکم: اینکه انسان در هنگام مصیبت حالتی دارد که ما به آن فطرت می گوییم و منتظر کسی هستیم که ما را نجات دهد و خود را عاجز می دانیم که حتی خود آه در روایات به اسم خداوند تعبیر شده اگر یک نفر بگوید خوب انسان قوه وهم و خیال دارد این برگرفته از وهم و خیالش هست که همیشه برای خودش خیال می بافد و حالا هم منتظر یک ناجی خیالیست چه جوابی می توانیم در راستای برهان فطرت و جدای از سایر براهین و آیات و روایات و تماما عقلی به این سوال بدهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به خود فرد بستگی دارد که آیا می تواند در عمق جان و فطرت خود به آن توهّمات اصالت دهد؟ یا اگر نخواهد خود را فریب دهد می یابد که در فطرت خود امور دیگری را باید اصل بداند. موفق باشید
با سلام: در مقام واحدیت ذات به اسماء ظاهر میشود. در مقام احدیت این صفات علم، قدرت و حیات چه میشوند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در «برهان صدیقین» به طور کامل روشن شد، بحث در جامعیت و مجموعیت است. موفق باشید
سلام استاد خسته نباشید: ۱. تعریف و جایگاه حرکت حبی چیست؟ ۲. در مورد اطلاعات بیشتر در این موضوع به کدام جلسات و یا کتاب میشود رجوع کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باورود در مباحث «معرفت نفس» راه گشوده میشود. https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%20%D9%86%D9%81%D8%B3 موفق باشید
