بسم الله و السلام بر استاد اهل معرفت جناب حاج آقای طاهرزاده: احوال نورانی باشد ان شاء الله حاج آقا! درباره رابطه محبت زمینی و الهی تامل میکردم که حدیثی نبوی به خاطرم آمد که متاسفانه مضمون دقیق آن را به خاطر ندارم تا بتوانم متن ان را پیدا کنم. فکر کردم شاید اصلا در سالهای قبل این را در آثار شما خوانده باشم و شما بتوانید کمک کنید. حدیثی است که مضمونی دارد مانند این: برای اینکه حال عبادت داشته باشید یا دچار قساوت دل نشوید به لذت یا شادی های حلال توجه کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. عرایضی در این رابطه در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» در قسمت «لذّات حلال» شده. امام صادق «علیهالسلام» ميفرمايند: «إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ». در حکمت آل داود چنين است که شايسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى كارهائى كه بين او و خداوند انجام ميگيرد، اختصاص دهد، و زمانى ديگر برادران ايمانى خود را که با همديگر در امر آخرت مشارکت دارند ملاقات كند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهياتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زيرا اين زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر ديگرش كمك ميكند. حرف بنده توجه به نکتهي آخر است که ميفرمايند؛ لذت با محرم خود روحيهي عبادت و ارتباط با مؤمنين را رشد ميدهد و از انحراف ساير ابعاد انسان جلوگيري ميکند. موفق باشید
السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ و السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ السَّلاَمُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ (وَ النُّورِ الْبَاهِرِ) سلام بر امام قائم منتظر خلق و بر سلطان عادل مشهور عالم سلام بر صاحب شمشير كشيده و بر ماه تابان و نور درخشان، السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ (الْبَدْرِ) التَّمَامِ السَّلاَمُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ (فِطْرَةِ) الْأَيَّامِ سلام بر آفتاب شام ظلمانى جهان و ماه تمام ايمان. سلام بر بهار اهل عالم و صفا و شادى بخش روزگار. یقین تاریخی یعنی بودن همه مردمی که، بودی انسانی توحیدی و عبادی داشته و در پی یافتن بودن قدسی خود، صبر و مقاومت و ایستادگی کردنده اند بودیست یقینی. مسلماً در مقابل نیهیلیسم یقین قرار گرفته و اگر میبینید ترامپ در ریاست جمهوری اش دارد میرقصد از پوچی و فشار شدید نبودنش نشأت گرفته و اگر عزت و ارزش دشمنان مدرنیته امروز به سبب بودن حق الیقینی تاریخی استوار جاودان شده پس این پیروزی است در دنیا و برزخ و آخرتشان که خبر از جاودانی اهل الله را دارد میدهد. خوشا بحال ما! و بدا بحال آمریکایی و اسرائیلیان عالم. ای مردم شمایی که تا پای جان برای خدا ایستادگی کردید پیروز شدن خود را در خود مشاهده کنید. جناب استاد بر ما بی شأنی است اگر با یکدیگر طوری سخن بگوییم که از الفاظ گذشته یا دیگری و اشارت گونه استفاده کنیم به مردم! زیرا حق الیقین تاریخی در اکنون است و یادآوری وجوب بودن یقینی هرشخص یک نوع ایمان است. خوش بحال ما که حال یک امام زمانی برای ظهور تام آشکار جهانی، کم داریم تا یقینمان بالیقین به کمال برسد. خوشا بحال حضرت صاحب الامر علیه السلام که جهان سرتاسر به یک امر توحیدی الهی ایشان قابلیت یکپارچگی به خود گرفته و همه به یک امر ایشانیم. بندگان خدا در آخرالزمان چه سرنوشت سختی اما زیبایی داشتند و دارند همین ما، مبارکباد بر مایی که ظرفیت عالم را گسترش دادیم و خدا را راضی کردیم و بندگی خدا را همچون تاج پادشاهی برسد نهادیم و عشق خدا را به ظهور آوردیم که خدا را خدایی سزاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. حقیقتاً جهان در بستری قرار گرفته که همان قابلیتِ یکپارچگی است، نکتهای که جنابعالی نیز متذکر شدهاید. و آنچه مدّ نظرها آمده است انسانیت انسانها میباشد خارج از هر قوم و قبیله و کیشی. موفق باشید
سلام وعرض ادب: استاد الحمدلله اعتکاف دانش آموزی جای خوبی در این تاریخ باز کرده اینکه دانش آموزان دختر و پسر رغبت پیدا میکنن برای شرکت در اعتکاف خوب ما میدونیم اعتکاف دانش آموزی با بزرگسال فرق میکنه میدونیم باید برنامه ها به گونه ای باشه که هم محتوا دراون باشه هم بازی و استراحت و برنامه های در سن نوجوان اما استاد تعدادی از شاگردان شما قائل به این نیستند در سطح خودشون فکر میکنند. سوالم اینه آیا اونها هم که نوجوان بودند مثل الان خودشون فکر میکردند؟ میگن ببینید دین و شریعت چی میگه و شما دارید به دلخواه خودتون اعتکاف برگزار میکنید آیا این درسته؟ مگه دانش آموز امروزی رو میتونید بنشونید فقط عبادت کنه و نماز بخونه؟ آیا شوخی کردن با دانش آموز در اعتکاف حرامه؟ برنامه طنز اجرا کردن حرامه؟ میشه ما رو با کلامتون و راهنمایتون روشن کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این لطف خداوند است که جوان و نوجوان ما انگیزۀ حضور در اعتکاف را با اینهمه جذابیتهای فضای مجازی در خود احساس می کند. با همان سوابق تاریخی و دینی که میداند در اعتکاف، به میهمانی خدا رفته است و این هنر ما میباشد که طوری مسائل را با او در میان بگذاریم که در عین پاسداشت شور جوانی او از حضور معنوی در درون خودش بهرهمند شود. و این کار حساسی است. ولی بحمدالله جوانان ما آمادگی آن را دارند که در عین رعایت روحیۀ آنها، معارف عمیقی همچون «معرفت نفس» را با آنها در میان بگذاریم. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. استاد عزیز در رابطه با مفاهیم و اصطلاحات نفسی بنده خیلی وقته درگیر هستم که انسان دقیقا در این اصطلاحات کدام است، فطرت؟ روح؟ نفس لوامه؟ و از این دست سوال ها که آخر من کدام هستم و روحِ نفخه الهی در نسبت با من چگونه است و ارتباط آن با فطرت که یا مخموره است و یا محجوبه، چیست؟ و اراده انسانی و عظم و میل آن (چه به خوبی و چه به بدی ها و خوردنی و جنسی) بواسطه کدام بعد ماست؟ البته جدای از اینکه امیال بواسطه قوه واهمه و شهویه و غضبیه ما را میکشاند، اون خود چه خودیست که به این قوا بها میدهد و در راستایشان حرکت میکند؟ ۲. در سخنرانی شنبه هفته پیش فرمودید آستکی بهتون بگم که توجه به حضرت ولی امر برای تعین در عبادات کم است؛ یعنی چه؟ چه تفاوتی میان امام زمان با باقی معصومین است؟ ۳. در جلسه اول اعتکاف فرمودید که انسان در ابتدا نمیتواند به عنوان آیینه انسانیت به نور نبی نظاره بنشیند و نیاز به ولی است. چرا؟ از حیث آئینه انسانی چه تفاوتی در میان نبی و رسول با ولی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به گفتۀ مرحوم ملا عباس تربتی در کتاب ارزشمند «فضیلتهای فراموششده» این نکات، امور چشیدنی است و در مسیری که توحید محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» مقابل انسان میگشاید، خود به خود پیش میآید ۲. بحث در نظر به سیرۀ امامان معصوم است و حضرت صاحب الأمر «عجلاللهتعالیفرجه» هنوز ظهور نکردهاند تا سیرۀ آن حضرت مدّ نظر باشد وگرنه حضورشان که عالمگیر است. ۳. در همان جلسه عرض شد اصل و اساس همۀ عبادات، پیامبر اکرم «صلواتاللهعلیهوآله» هستند ولی نور نبوت آن حضرت آنچنان درخشان است که انسان گمان می کند به جهت نبوتشان در انسانیتشان مستقرند و از این جهت عرض شد نبوت ایشان، حجاب حقیقت انسانیِ ایشان میگردد. و اینجا است که میتوان به سیرۀ ائمه «علیهمالسلام» نظر کرد که عملاً در مقام عبودت به سوی حضرت ربّ العالمین قرار گرفتهایم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: با توجه به فرمایشات شما در جلسه بشنو از زن، اگر دو انسان یکی در دنیای نیهیلیسم؛ درست کردن وضع موجود و کلا تفکر دنیای غرب را داشته باشد و دیگری علاقمند به انقلاب اسلامی و آن افق بی نهایتی که انقلاب مقابلش گشوده باشد. چگونه میتوان با وفقی که حاج قاسم داشت به دنیای این انسانها نزدیک شد؟ (انسانهایی با تفکرات غربی) و آیا باید ما انقلابی بودن خود را به خاطر آن افق پنهان کنیم؟ استاد گاهی خیلی در فشار بین این دو دنیا و این دو نگاه قرار میگیرم و بسیار اذیت میشم و اینکه نمیدونم باید چیکار کنم بیشتر اذیتم میکند. اگر این افراد از نزدیکترین افراد ما باشند وظیفه ما چیست؟ هم نگران و ناراحتم برایشان هم نمیدانم چه کنم و وظیفه ام چیست!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همانطور که در آن جلسه عرض شد باید به همان صورتی که شهید حاج قاسم با افراد مدارا میکرد، با آنها مدارا نمود از آن جهت که بالاخره همانطور که حاج قاسم شهید متوجه شده بود و در آن جلسه عرض شد؛ آیندهای در پیش است که نباید این افراد را مزاحم حضور در آن آینده تصور کرد. بر عکسِ متحجّرین و غربزدگان که آیندهای ندارند و لذا مخالفان خود را مزاحم اکنونِ خود میپندارند. موفق باشید
سلام علیکم: وقتی ما ذکر «سبحان الله» یا ذکر «الله اکبر» را میگوییم. آیا در اینجا کلمه ی الله، همان الله به عنوان اسم جامع است ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زیرا در این اذکار به لطف الهی قلب نظر به حقیقتی دارد که در عین تعالی و کبریاییاش در جلوات مختلف به ظهور میآید. موفق باشید
سلام استاد مهربانمان: چند وقتی است خیلی در قبضم، قبضی طولانی! استادی در حوزه داشتیم همین هفته که گذشت اتومبیلش را برای لبنان هدیه کرد تا در تاریخ انقلاب حاضرتر باشد، چند کیلو طلا جمع شد! آه آه، خوشا بسعادت شهادتگونه ایشان! استاد دور و بری هایم غیر از اینکه از من بپرسند قسط چندم نهضت ملی مسکن هستی و بعد از اینجا کجا میخواهی خانه کرایه کنی و شغل و پول و درآمدت چه میشود و... سوالاتی ازین دست مرا آزرده میکنند و حس میکنم معاشرتم با ایشان مرا عقب میاندازد، من میخواهم شبیه به این استاد حوزه باشم نه دور و بری هایم که تمام سعادت مرا در تکمیل واحد نهضت مسکن و شغل من و امثاله میدانند و اینها مدتیست برایم بی ارزشند، خیلی سخت است دو نفر با دو دنیای متفاوت با هم معاشرت کنند، هر آنچه برایشان مهم است برایم بی اهمیت است و هرچه برای آنها بی اهمیت است برای من مهم! مادر میگوید جور دیگری شدی پدر و همسر هم همین طور! استاد من دنیای آنها را دیگر نمیتوانم دوست داشته باشم حتی هنر تظاهر هم ندارم، در برزخی بین بودن و شدن هم ماندهام که شده قوز بالا قوز! کاش من بجای سنوار روی مبل سلطنتی ملک و ملکوت و همه عوالم نشسته بودم و جانم را فدای دوست میکردم و زنده میشدم چون یحیی! آه استاد میدانم که احوال چون منی برای شما کاملا روشن است اما استاد تنهایی امانم را بریده، استاد فقط مرگ میتواند قدری آرامم کند مرگی که اختیار من است و سهم و حق من از این دنیا. کاش زودتر این سرکهگیها آه دوباره خواستم! در حالی که حق در نخواستن است! صادق نیستم آنچنان که باید! اما دوستتان دارم آنقدر که... یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده آن است که ما در نسبتی که با شهدای عزیزی مانند حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار که با آنها پیدا کردیم مانند آنها از این دنیا رفتهایم و بحمدالله همانطور که احساس میکنید دنیایی در مقابل ما نیست، تا آنجایی که به جای پیروزی و شکست، به حقانیت جبهه مقاومت نظر داریم و این همان حضور قیامتی است، حضوری که در بیکرانگیِ خود قابل درک است و از این جهت است که مرگ را تجربه کردیم و باز به دنیا آمدهایم تا با مردم صحبت کنیم و معاشرت داشته باشیم و به انسانیت آنها که وجه بیکرانگی آنان است دل بسپاریم تا معنایی که اولیای الهی تجربه کردند به سراغمان آید که همان «موتوا قبل ان تموتوا» میباشد. این یعنی وسعتدادن به خود، فوق مرگ و زندگی معمولی با حضوری فعّال غیر از حضور صوفیان تارک دنیا. در این حالت که حالت «موتوا قبل ان تموتوا» میباشد اگر به لوازم زندگی فکر میکنیم، برای هرچه بیشتر حاضرشدن در بیکرانگی خود است و آزادشدن از مشغولیات جزیی دنیا. همانطور که اولیای الهی انجام دادند در مقابل تارکین دنیا. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: شناسه صوتی که در پاسخ پرسش ۳۸۷۹۹ ارسال کرده اید، نا معتبر است. عذر خواهم
باسمه تعالی: سلام علیکم: روی این لینک کلیک بفرمایید، ان شاءالله باز شود. موفق باشید https://eitaa.com/joinchat/4102882149Ce4e5ef4bbb
با سلام استاد عزیز: در مورد اینکه یک شخصی مزین به صفات پسندیده ای مثل تواضع و خوش اخلاقی و... شود، بنده سعی می کردم که اینها را کسب کنم ولی بعد مدتی اینطور فکر کردم که خدا باید اجازه بده که هر کس مزین به این صفات شود. استاد آیا من می توان اراده کنم که متواضع شوم یا باید خداوند تواضع را به بنده بدهد؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه تمایل به متخلقشدن به این فضائل اخلاقی دارید؛ حکایت لطف خدا است از آن جهت که فرمودهاند: « هر هدایت که داری ای درویش / هدیۀ حق شمر نه کردۀ خویش». موفق باشید
سلام علیکم: من استعداد فلسفی ندارم. با آثار شما مانوسم. اگر صلاح دانستید جواب دهید! در غزل شماره ۳ شما فرمودید که: زیبایی ازلی وابسته به غیر نیست. سوالم این است که آیا زیبایی ازلی را در تجلیاتش میشود چشید؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. این همان حضوری است که ما در عهد اَلَست خود در آن حاضر بودیم که در زبان عرفان واژه «زیبایی ازلی» به آن گفته میشود و نکته دقیقی است. موفق باشید
با سلام استاد گرامی: با توجه به «نحن والله الاسماء الحسنی التی...» و این موضوع که زمان مختص عالم ماده است و در عالم اسما و صفات زمان مطرح نمی باشد، چگونه امام زمان (عج)، امام تمام عوالم و موجودات و فرشتگان است؟ که حتی امیر المومنین نیز اگر بخواهد فیضی به کسی برساند باید با خواست ایشان باشد. مگر در وحدت تفاوتی بین این بزرگواران و موجودات هست؟ اصلا مگر چیزی هم غیر از خدا هست؟ لطفا راهنمایی فرمایید یا کتابی معرفی کنید، ببخشید اگر سوالم به اندازه خودم کوچک است. انتم الفقرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کردهاید که قرآن میفرماید: «و لله الاسماء الحسنی» پس در اینجا ذات خداوند در میان نیست، بحث در اسمای حسنای اوست و هر اسمی مظهری دارد و ائمه همانطور که در آن روایت متذکر شدید؛ مظهر جامعیت آن اسماء میباشند به همان معنایی که خداوند در قرآن فرمود: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید
سلام: نقدی داشتم به جلسه جوان و انتخاب بزرگ اخیر در کانال. خیلی ساده انگاری شده است در مطالب. یعنی خیلی سبک توضیح داده شده. آیا این باعث نمیشود که جوانها مطالب را سبک بگیرند؟ باید کلمات بسیار وزین و سنجیده در گفتار انتخاب کنیم تا بار معنایی بسیاری را متحمل شود. ما که نسل بدایه و نهایه بودیم شده ایم این! حال اگر این نسل با جوان و انتخاب بزرگی به این سادگی بیان رشد کنند چه میشوند؟ ببخشید جسارت شد استاد شما نظر بدید ما نهایتا حرف شما را قبول خواهیم کرد. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: زبان سادهای که اشاره به بالاتر دارد غیر از زبان سادهای است که مطلب را تقلیل دهد و از وسعت خارج کند. از آن جایی که آقای وحدتی بحمدلله مطالب را میشناسند، زبان ساده ایشان مانع توجه به مطالب بالاتر نمیشود. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: میدانیم که ما تفکر دینی و تفکر فلسفی و تفکر شاعرانه داریم و طبق هر یک از این تفکرها تاریخی بنا میشود مثلا ادیان ابراهیمی طبق تفکر دینی هست و تاریخ متافیزیک طبق تفکر فلسفی و... حال سوال من این هست که ما در کدام تاریخ باید خودمان را جست و جو کنیم؟ امام خمینی تاریخی دینی را شروع میکند و هایدگر پی ریزی یک تاریخ فلسفی (فلسفه به معنای حقیقی نه متافیزیک) میکند آیا همه باید در تاریخ دینی انقلاب اسلامی حاضر بشوند یا خود را در تاریخ های دیگر هم باید جست و جو کنند؟ البته اقسام تفکر به این معنا نیست که با هم تعارض دارند ولی تغایر دارند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به این نکته بیندیشیم که بشر جدید ظرفیت خاص خود را دارد؛ می توان به حضور تاریخی انسان فکر کرد که در عین حال، خود را در خود جستجو می کند و این است که به نظر می آید حضرت امام خمینی و جناب ملاصدرا و جناب هایدگر در کنار هم قابل فهم هستند. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد: استاد کاش میشد شرایطی فراهم میشد و میتوانسیم باهاتون مباحثه و گفتگو داشته باشیم. من هرچه بیشتر در فلسفه ملاصدرا و یا بحث توحید وارد میشم بیشتر گیج میشم. اگر همه چی وجود است و وجود پس جایگاه گناهان که گناه کارها چه میشود؟ من میخوام این توحید را در تک تک لحظات و جزئیات زندگیم دریابم یعنی همین الان که دارم برای شما مینویسم وجود مینویسد؟ پس من چیم؟ اگر من منم که پس میشه دو تا اگر همه چی وجوده پس این بدی ها در جهان چه میشود؟ یعنی از اوست؟ چگونه این بحث را درست دریابم و به کل هستی نگاه توحیدی پیدا کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد». اگر مباحث را در سیر مطالعاتی با حوصله دنبال بفرمایید خود به خود، خودتان جواب سؤالاتتان را می یابید. موفق باشید
سلام خدمت استاد: نظرتان راجع به این متن آقای تاجزاده چیست؟ به نظرم بیراه نمیگویند و عملا در بن بست گیر افتادیم وضعیت فرهنگی ج.ا به هیچ وجه خوب نیست اکثرا الان ریزش رخ میدهد تا رویش به دلایل مختلف از اقتصادی و .گرفته تا آمدن دولت جدید هم بسیاری از امیدمان را نا امید کرد. در ستایش جنبش مهسا مصطفی تاجزاده گزیدهای از گفتوگوهای زندان. من در انفرادی زندان سپاه متوجه راهافتادن جنبش شدم. تقریبا دو هفته بعد از فوت دلخراش مهسا (ژینا) امینی، با شنیدن سروصدا و شعارهایی متوجه شدم مسئلهای رخ داده است. اما از نگهبانان که جویا میشدم چه اتفاقی افتاده؟ جوابهای نامربوط میدادند. باور نمیکردم که در چنین مدت کوتاهی، بتوان حجاب را آزاد کرد. اما دیدیم چگونه جوانان موفق به آزادی پوشش شدند. بنابراین بلافاصله از خیزش مردم حمایت کردم اما با گذشت زمان، بیشتر متوجه میشوم که آثار این جنبش آنقدر ژرف و گسترده است که زودتر از آنچه برخی اقتدارگرایان تصور میکنند، بساط اسلام آمرانه را بر خواهد چید و اکنون نیز بر این باورم و فکر میکنم که اگر درست عمل کنیم، میتوانیم شاهد تحقق آرمان شهدای این جنبش باشیم که در رأس همه آنها آزادی و دمکراتیک کردن مناسبات سیاسی و اجتماعی کشور است. شاید با رادیکالشدن شعارها و فروکشکردن اجتماعات اعتراضی، برخی ناامید شده و برخی به فکر مهاجرت افتاده باشند. اما به نظر من این جنبش، پتانسیل زیادی برای آزادکردن ایران و ایرانی دارد. بهویژه آنکه دستِکم بخشهایی از حاکمیت قصد ندارد به آزادی حجاب تن دهد و همین لجاجت موضوع را همچنان زنده و پویا نگه میدارد و به احتمال بسیار زیاد، شگفتیهای جدیدی خلق خواهد کرد. من قبل از بازداشت، از سه بنبستی که رهبر در زمینههای اقتصادی، بینالمللی، فرهنگی و اجتماعی و سیاست داخلی ایجاد کرده بود، سخن میگفتم و بر ضرورت سه گشایش در عرصههای فوق تاکید میورزیدم. گشایش در سیاست خارجی را فوریتر، گشایش در سیاست داخلی و انتخابات را مهمتر و گشایش فرهنگی-اجتماعی را پرتنشترین میدانستم. جنبش زن، زندگی، آزادی چالشانگیزترین موضوعات، یعنی حجاب را آزاد کرد. و حاکمیت را واداشت که تن به بزرگترین عقبنشینی عمر خود بدهد. همچنین ترس از آغاز اعتراضات خیابانی ناشی از تداوم گرانی و تورم، رهبر را مجبور به تجدیدنظر در سیاست خارجی کرده است. تحولات ناشی از جنبش مهسا به نظر من، تغییر بزرگ دیگری در پی دارد. به باور من جنبش مهسا ذهن و زبان بسیاری از مردم را استعلا بخشیده، هنر و ادبیات خود را آفریده و روشهای مدنی جدیدی را برای مقاومت علیه استبداد و کسب آزادیهای سیاسی خلق کرده است و از قدرت جدیدی خبر میدهد. در عظمت این جنبش همین بس که حاکمیت را گرفتار بحرانی جدی کرده است. از یکطرف نمیخواهد بیحجابی را علناً بهرسمیت بشناسد تا فلسفه وجودی حکومت اسلامی خدشه نبیند و نزد حامیان تندروی خود، متهم به عقبنشینی نشود. ازطرفدیگر نمیخواهد مستقیماً نیروی انتظامی را درگیر برخورد با بدحجابان کند. زیرا میداند که بیفایده است و احتمالاً آتش اعتراضات دوباره زبانه خواهد کشید. من معتقدم جنبش مهسا، زنگ آغاز پایان استبداد دینی و ورود ایران به عصر آزادی را به صدا درآورده است. بههمیندلیل جنبش زن، زندگی، آزادی را متفاوت از اعتراضات دیگر ارزیابی میکنم و آن را لحظه به ستوه آمدن مردمی میبینم که تصمیم گرفتهاند به تحقیر و تبعیض و ریاکاری پایان دهند. بههمینجهت این جنبش را منازعه میان حجاب و بیحجابی نمیدانم، بلکه آزادی و برابری و کرامت انسانی را در مصاف خودکامگی و ناکارآمدی و فساد میبینم که از پشتیبانیِ قویِ افکارِعمومی بهرهمند است. وقتی جوانان میهن از بازداشت و زندانیشدن برای آزادی، احساس غرور میکنند و بر ترس خود فائق میآیند؛ طلسم استبداد میشکند و «النصربالرعب» بلاموضوع میشود؛ من نمیتوانم خوشحالی خود را پنهان کنم که جوانان ایرانزمین با شجاعت و استقامت و فداکاری، قدرت سیاسی و اقتدار اخلاقی کمنظیری یافتهاند؛ و در پی جستجو برای آزادی و برابری و عدالت؛ به حس جدیدی از احترام به خویشتن و اعتمادبهنفس رسیدهاند. بهگونهای که نه حکومت پلیسی پیشا مهسا و نه حاکمیت امنیتی پسا مهسا نمیتواند جوانان وطن و پیشاپیش آنها زنان و دختران شجاع و آزادیخواه را از پاسداری از بزرگترین دستاورد سیاسی زندگی خود، یعنی آزادی حجاب باز دارد. برای درک بهتر افقگشایی جنبش مهسا، لحظهای خود را جای رهبر بگذاریم. او سه راه پیش روی دارد: اول؛ بهرسمیتشناختن آزادی حجاب است که این یعنی به چالشکشیدن علت وجودی حکومت فقها و روحانیون. دوم؛ موضوع را امنیتی و قضایی کند و به پروندهسازی و محاکمه دختران بیحجاب بپردازد که در آن صورت شهروندان بهویژه جوانان، با اشکال گوناگون مقاومت/نافرمانی مدنی، جنبش را تداوم بخشیده و گسترش میدهند. سوم؛ پلیس و گشت ارشاد را بازگرداند که نتیجهای جز شعلهورشدن آتش خشم مردم معترض و ناراضی نخواهد داشت. گزینه سوم زودتر از راه دوم، موجودیت نظام را بهطورجدی به مخاطره میاندازد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تجربه نباید هرگز فراموش شود که ما نباید به صرف سخنان کسی که سوابقش حکایت از عدم سلامت و صداقت دارد؛ اعتماد کنیم و اگر ضعفهایی داریم که داریم، مسلّماً اگر به راهی که این افراد در مقابل ما میگذاشتند اعتماد میکردیم، امروز وضعمان از کشور لیبی هم بدتر بود که البته بحث در این مورد در این مجموعه سؤال و جوابها نمیگنجد. موفق باشید
با سلام: آیا در تفکر عرفا در باب شناخت ذات خداوند که آن را عنقای مغرب نام گذاری کرده اند آیا بر اساس تنزیهی محض نگاه میکنند یا اینکه نگاهشان در اینجا هم، هم تنزیهی است و هم تشبیهی؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مقام «سبحان اللهی» حضرت معبود بسی بالاتر از آن است که عقل و حتی قلب بتوانند بدان دست یابند. «آنقدر هست که بانک جرسی میآید». موفق باشید
عرض سلام و ادب خدمت شما استاد گرانقدر: بنده دانشجوی دبیری شیمی هستم. اما خانواده به شدت علاقه مند هستند و اصرار میکنند که من در رشته پزشکی تحصیل کنم. برای بنده قطعی شده که اکنون در مسیر درستی قرار دارم و همین رشته که دبیری شیمی هست، بهترین انتخاب برای من هست و رشته پزشکی برای من مناسب نیست. و این تصمیم را با توجه به تکلیفم در ادای دین به نظام اسلامی و خدمت به امام زمان گرفته ام، گرچه که در رشته پزشکی شاید درآمد و رفاه بیشتری داشته باشم. حالا سوال من اینه که برخلاف خواست پدر و مادر عمل کنم؟ آیا این مسیر زندگی من رو بی برکت نمیکنه؟ آیا برخلاف عقلم و بخاطر رضایت پدر و مادر مسیری رو که از آن مطمئن هستم عوض کنم؟ محبت میکنید اگر پاسخ بدهید🙏
باسمه تعالی: سلام علیکم: احترام به والدین غیر از تبعیت از نظرات آنها میباشد. در این موارد انسان باید مطابق فهمی که از خود دارد عمل کند. موفق باشید
سلام علیکم: قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیا» و... آیا منظور همان مقام وحدت علمی و اعیان ثابته است یا نه؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور، همان وجود است بما هو وجود. موفق باشید
با سلام: در برهان صدیقین شما فرمودید که در اصل باید بگوییم که این وجود است که شکل اسب در آمده است، این وجود است که به شکل ملک در آمده است و... سوال: این که میگویید این وجود است که به این شکل ها در آمده است آیا منظورتان این است که عین وجود به این شکل ها در آمده است یا مطلب طور دیگری است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به تشکیکیبودن وجود، هر موجودی به اعتبار ذومراتببودن وجود، مظهری از وجود است. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: شب پیش با پدرم دعوای بدی کردم. پدرم در ابتدای۶۰ سالگی است. حرفایی زدم که دل ایشان به شدت شکست. رفتاری که کردم نه تنها شایسته پدرم بلکه شایسته یک انسان پست و ظالم هم نبود. در خالی که پدرم به طور کلی آدم مهربانی است و رابطه مان خوب است. آن شب حالم خیلی بد شد و تا صبح گریه کردم از پدرم دلجویی کردم. پدرم گفت تو پاره تن منی من برای تو همیشه دعای خیر میکنم. خیلی سعی کردم دل پدرم را به دست بیاورم. و از خدا خواستم مرا ببخشد. ولی میدانم باز هم آن حرفها آنقدر سنگین بوده که پدرم با وجود بخشیدن من قطعا فراموش نمیکند. من هم فراموش نمیکنم. حالم خیلی بد است. میدانم خدا توبه انسان را میپذیرد ولی دنیا هم حساب کتاب دارد از عواقب کارم میترسم. چه کار باید بکنم؟ با خودم گفتم قول میدهم نه با پدرو مادرم و نه با هیچ انسان دیگری اینطوری برخورد نمیکنم ولی آثار طبیعی این رفتارم را چه کنم؟ یه دستور العمل میخواهم هرچقدر سخت باشد مهم نیست. فقط میخواهم به خدا بگویم که غلط کردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بنگرید که حضرت معبود چگونه دلِ پدرتان را این اندازه نرم کرده تا متوجه باشید خود حضرت حق چه اندازه نسبت به بندگانش مهربان است و سعی کنیم امیدوارانه بندگی او را داشته باشیم. موفق باشید
بسم الله. بنده از علاقهمندان به انقلاب اسلامی هستم و برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به خارج ایران رفتم تا دانش سودمندتری کسب کنم و به ایران برگردم. اکنون در اروپا ساکن هستم. پیش از آنکه به اروپا بیایم، یک بار شما را در اصفهان دیدم و گفتگوی کوتاهی کردیم. اگر فراموش نکنم فرمودید هرجا که بروم اگر قدر انقلاب اسلامی را بشناسم راه خوبی در پیش دارم. من هنوز علاقهمند به اسلام و انقلاب هستم، اما در راهم در تحصیل در اروپا به مشکلاتی برخوردم. مشکلاتی نظیر استرس فراوان، تنهایی شدید و همچنین احساس پوچی زیاد در این فرهنگ. با خود گفتم در روز عاشورای حسینی از شما بپرسم که چگونه نسبت خود را با محیطی که در آن هستم_ محیطی که گویی انسانها در آن دهها سال است مردهاند هرچند خود متوجه نباشند_ باز تعریف کنم تا از گزند این هجمه اضطراب و پوچی در امان بمانم و سرمایهای برای دنیا و آخرتم از سالهای زیستنم در اروپا فراهم کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همه حرف در این است که چگونه انسان غربی و جهان مدرن گرفتار اینهمه نیستانگاری و نیهیلیسم شده است؟ و راه عبور از آن چیست؟ متفکرانی همچون هایدگر که در دل جهان غرب، آن نوع نیستانگاری را با جان خود تجربه کرده است؛ جهت عبور از آن متذکر حضور در تاریخ میشود که به گفته دکتر احمد فردید همین حضور در انقلاب اسلامی میباشد. عرایضی اخیراً تحت عنوان «معنای درک حضور تاریخیِ اصحاب امام حسین «علیهالسلام» شده است امید است که راهگشا باشد. https://lobolmizan.ir/sound/1520 موفق باشید
با سلام: شما میفرمایید که در اثر خوابیدن زیاد قوه وهمیه، صور خیالی شیطانی ایجاد میکند و به وحشت خانه میرویم. سوال اول: آیا این قوه وهمیه جزو قوای نفس منطقه است یا آنکه منظور قوه وهمیه از منظر اخلاقی میباشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قوه واهمه همان وجه منفی و انحرافی قوه خیال است از آن جهت که صورتهایی میباشند منقطع از عقل. موفق باشید
سلام و ادب: این روزها از طرف بعضی چهره های تربیتی وانقلابی اصیل، خرسندی های می بینم راجع به این موضوع که علارغم پولپاشی ها و جلیلی هراسی های شدید و تهاجم های رسانه ای که متوجه آقای جلیلی بوده، ولی آقای جلیلی توانسته اند حدود ۱۴ میلیون رای جمع کنند و این یعنی ۱۴میلیون نفر از سطحی نگری و صرفا شعارهای دل خوش کن عبور کرده اند و بلندای نگاهشان به اندازه ایجاد تمدن نوین اسلامی می باشد، ولی بنده معتقدم اگه به سه سال پیش برگردیم و متوجه ۱۸ میلیون رای ای که شهید رئیسی علارغم رئیسی هراسی هایی که بود (مثلا این که اگر بیاید دیوارمی کشد) کسب کردند بشویم، باید ناراحت بشویم که ۴ میلیون ریزش داشته ایم و این تعداد فرد عمیق نگر بصیر از دست داده ایم. ممنون می شوم توضیحی دراین باره بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید در این موضوع جای فکرکردن هست؛ حداقل میتوان گفت سیاهنماییها که بعضی از نامزدها انجام دادند، عدهای را از افق روشنی که در بستر تاریخ انقلاب در حال به ظهورآمدن است، مأیوس کردند. موفق باشید
با سلام و عرض خدا قوت خدمت شما و آرزوی سلامتی برای شما عزیزان و استاد گرانقدر و بسیار عزیز و محترم: سؤالی دارم خدمت استاد عزیز: خوب اکنون که دارم این سؤال رو طرح میکنم و سؤالی است که چندین سال هست در ذهنم همیشه هست، روز انتخابات مرحله ی دوم هست و خود هم همچون دور اول رأیم را با قاطعیت به دکتر سعید جلیلی داده ام و از این حیث خوشحال بوده و خیالم راحت است از انتخاب آگاهانه و همچنین ادای تکلیفی که داشته ام. نمی دانم فردا چه کسی انتخاب خواهد شد اما چیزی که هست به نظرم می رسد در این سالیان اخیر و همین طور امسال، خوب درسته که در ایام انتخابات رقبا و هواداران کاندیداهای مختلف همگی شاید به نوعی روی ضعف های رقیبان خود تمرکز نموده و از روش های مختلف و نقدهای مختلف استفاده می کنند تا خود را موجه تر و مناسب تر در انظار عموم جلوه دهند، خوب در همه جای دنیا هم همینطور هست در دنیای امروز... اما چیزی که برایم سؤال هست اینکه در مملکت ما که می گوییم شیعه و الگویمان همیشه اهل بیت (ع) هست و حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) ... خوب شاید از طرف رقبای ما که گرایش به غرب دارند از نظر برنامه و اجرا و ... اگه تخریب و احیانأ انتقادهای غیرمنصفانه صورت گیرد انتظار کمتری هست ولی اینکه عزیزان انقلابی و مرجع ها یا رسانه ها و افراد انقلابی این نوع از نسبت دادن ها و تخریب ها و انتقادهای این چنینی که رقیب را در حد دشمن و منافق و همراه دشمن قلمداد کردن آیا درست هست؟ آیا این نوع از رفتارهای تخریب گرانه در منظر عموم جامعه باعث رواج بداخلاقی ها و اختلاف ها در سطح جامعه و بدبینی نسبت به مسؤلین نمی شود؟ آیا همین اتفاق باعث این همه عدم اعتماد مردم و ایجاد سیاهی نمایی در جامعه و رواج بی اعتمادی نشده که ثمره ی آن این کمتر شدن سال به سال مشارکت و اقبال مردم به انتخابات ها گشته؟ خوب همه این رؤسای جمهور و مسؤلین بلند پایه که در این چند دهه همگی کسانی بودن که در انقلاب نقش داشتن و سالها در مناصب مختلف نظام و همراه نظام بوده اند و از فیلترهای مختلف صلاحیتی گذشته اند و با وجود اینکه از سوی نظام طرد شده اند و محکوم شده اند اما باز در انتخابات های مختلف و از جمله همین انتخابات به پای صندوق های رأی آمده و انبوهی از رأی دهندگان را هم با خود جذب انتخابات و مشارکت در آن کرده اند و این یعنی اینکه همچنان به اصل نظام پایبند هستن و گرنه مثل خیلی از اپوزیسیون خارج از کشور که همیشه مردم را ترغیب به براندازی و عدم شرکت در انتخابات می نمایند اینان هم همین کار را می کردند ولی ... چرا با همه این اوصاف ما انقلابی ها و رسانه های انقلابی در این حد از بدبینی و سوء ظن در زمان انتخابات آنها را تا حد دشمن و جاسوس (!) در اذهان ملت یاد می نماییم. مثلاً در همین دور اول کاندید منتسب به جریان اصلاحات نفر اول شد و بیش از ۱۰ میلیون رأی کسب کرد. سؤال این جاست که آیا این نسبت دادن اتهاماتی مثل جاسوس و دشمن و از این قسم... آیا نوعی عدم احترام به رای ۱۰ میلیون هموطن و رأی آنها نیست؟ آیا این باعث بدبینی بیشتر مردم نسبت به مسؤلین نمی شود؟ باعث اختلافات مختلف و ایجاد دو قطبی ها نمی شود؟ لطفا شما استاد گرامی معیار و ملاک درست اخلاقی در این زمینه را مطابق سیره اهل بیت (ع) و آنچه درست و الگو هست و جامعه ساز می باشد را بفرمایید. خیلی ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوب متوجه شدهاید که ما نباید آنانی که به نحوی خود را متعلق به انقلاب و رهبری میدانند هرچند از نگاه سیاسی و عقیدتی همراه ما نیستند را نفی کنیم مگر آنکه با گفتگویی که با آنها پیش میآوریم متذکر حقیقتی شویم که بعضاً گُم میشود و روش رهبر معظم انقلاب در این رابطه بسی حکیمانه است و مطمئن باشید اگر درست عمل کنیم بسیاری این افراد که به ظاهر با ما یگانه نیستند، یگانه خواهند شد. قرآن میفرماید: «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» خوبى و بدى برابر نيستند. همواره به نيكوترين وجهى پاسخ ده، تا كسى كه ميان تو و او دشمنى است چون دوست مهربان تو گردد. موفق باشید
سلام و نور: امیدوارم حال شما خوب باشه. من ده سال است که در حال امتحان الهی هستم، قبلا خیلی پر شور و شاداب بودم، رفته رفته این امتحان و رنج بسیارش مرا رشد داد، به سمت مطالعه و کتاب کشیده شدم، وویس گوش میکنم، سعی کردم خود شناسی و خدا شناسی را پی بگیرم فلسعه میخوانم و دروس معرفت نفس. بیشتر از کتاب ها رنج آن امتحان خیلی مرا رشد داد و بزرگ کرد، صبور شدم برای حوائجم مثل قبل بی قراری نمیکنم گویی در ذهن من یک سکون و یک سکوت است که مرا به صبر بر این رنج فرمان میدهد، عمیق فکر میکنم، عمیق نگاه میکنم، مثل صبورانه در انتظار مقدراتم نشستهام و سعی میکنم خودسازی کنم. سوالم راجع به این سکوت ذهنی من است این سکوت ذهن چیست؟گاهی حس میکنم شاید نیاز به مشاور باشد. گاهی میگویم این سکوت ذهن، آرامش بی نظیر پس از آن ابتلائات است همه میگویند خیلی تغییر کرده ای، درون گرا شده ای اما عمیق.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گمان میکنم این همان حالت حضور در «وجود» باشد . حضوری که در نسبت با «وجود»، انسان با هیچ چیز خاصی روبرو نیست زیرا «وجود» چیزی نیست مگر خود وجود در عین آشکارگی در جلوه مخلوقات. موفق باشید
