سلام استاد عزیز: بنده کتاب ادب خیال شما رو خوندم. یک مشکل و سوالی دارم لطفا راهنمایی بفرمایید. من به موضوعات مختلف علاقه دارم و پراکنده خوانی هم میکنم. به تعبیر شما اقیانوس به عمق نیم سانت. چاره این مشکل چیه. باید مثلا در یک زمینه و موضوع کتب مختلف رو خوند یا فقط یه عالم رو پیگیری کنیم؟ به شدت علاقه به مطالعه دارم و همین پراکنده خوانی آسیب زاست. لطفا راهنمایی بفرمایید. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار توجه به تفسیر مبارک «المیزان» به آثار اساتیدی مانند شهید مطهری و آیت الله محمد شجاعی فکر کنید که متذکر معارف بلند توحیدی میباشند و در این رابطه ذیل تذکرات رهبر معظم انقلاب، میتوان راه را ادامه داد وگرنه با غفلت از معارف توحیدی صحنهها آنطور که باید معنا نخواهند شد و راه آینده برایمان روشن نمیشود آنطور که برای رهبر معظم انقلاب به لطف الهی روشن شده است. موفق باشید
سلام و عرض ادب و رحمت: در بحث معاد ذیل سوال قبر سوال در دنیاست اشاره شده که با توجه به اینکه برزخ باطن حیات دنیوی است سوال ملکین در قبر(برزخ) ظهور سوال در باطن انسان در حیات دنیوی است و طبق این روایت که میگوید آن دو ملک در واقع امتحان کننده اند (صفحه ۸۱ کتاب معاد) آیا میتوان گفت تمامی ابتلائات انسان در دنیا در واقع سوال ملکین است در جهت ظهور عقاید بالقوه انسان و عملی که انسان در ابتلائات و امتحانات دایمی خود در حیات دنیوی انجام میدهد تثبیت آن عقاید فطری و بالقوه انسان است؟ اگر جواب مثبت است پس با توجه به اینکه آیه شریفه « ... و هم یفتنون» فعل مضارع دلالت بر استمرار می کند، ما دائما در معرض سوال ملکین هستیم در دنیا و عمل ما پاسخ ماست به هر سوال و در قبر با همان روبرو می شویم؟ به نظر میرسد با توجه به کاربردی بودن بحث معاد در نحوه و محتوای زندگی، اگر این نگاه درست باشد لازم است دائم با برخورد با ابتلائات پیرامونمان از خودمان بپرسیم من ربک، من کتابک، من رسولک، من امامک و شیوه عبور از ابتلا را از پاسخهای این سوالات متناسب ابتلا بیابیم و اگر نیافتیم یا کمبود معارف دین داریم که باز لازم است کسب کنیم یا کمبود معرفت در عمل که لازم است انابه چه رجوع دائم داشته باشیم آیا این مطالب و روش صحیح است و اگر اصلاح و تکمیل نیاز دارد لطفا راهنمایی بفرمایید. اجرکم عندالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما هر روز جهت هرچه زلالترشدنِ اعمال خود در معرض الهامات ملکین نکیر و منکر هستیم که به صورت نفس لوّامه آن حضور را احساس میکنیم. ولی پس از سکرات و حضور در برزخ، آن اجمال به تفصیل میآید و صورت ملکین با هویت نکیر و منکر جوابهایی را از جانِ ما نسبت به اعمالمان طلب میکنند تا هویت کلی ما در برزخ معلوم شود و میماند تا یوم الحساب به جزئیات اعمال رسیدگی شود. موفق باشید
سلام علیکم استاد: وقت بخیر. من خیلی به کلام و مباحث کلامی علاقه مند هستم. متاسفانه در حوزه استادی عقاید را تدریس می کنند که اتفاقا از مباحث استاد طاهرزاده هم مطرح می کنن و می فرمایند قبل از شروع کلام حتما یک دوره شرح ده نکته را داشته باشید. اما چیزی که یک هفته است ذهن من را به خودش مشغول کرده این هست که آیا استاد طاهر زاده با این روش استاد ما موافق اند، روش استاد ما این هست که مدام ما را تحقیر می کنن و اجازه حرف و بحث سرکلاس نداریم، مدام بحث شون این هست که شما مغرور هستید و باید غرورتون شکسته بشه! من از این بابت که همه را کوچیک می کنن ناراحت هستم و از شناختی که به خودم دارم، ممکن هست مبحث کلام را دیگر پیگیری نکنم. راهنمایی بفرمایید که من چه کنم؟ شاگردهای قبلی هم به استاد اعتراض داشتن، ولی ایشون میگند که من مانند امام خمینی هستم و بستگی به شما داره که با جمال من روبه رو بشید یا جلال من و من تغییر نخواهم کرد! آیا اساتید در قدیم این سبک را داشتند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً تحقیر عزیزانی که به دنبال حقیقت هستند، امر پسندیدهای نیست. ما خاک پای افرادی هستیم که با دلهای پاک خود به سوی کسب معارف الهی قدم نهادهاند. آری! علم کلام برای هرکس که بخواهد در مسیر دینداری جلو برود، لازم است تا عقل او بتواند در میدان شبهات از عقاید حقهاش دفاع کند. با توجه به این امر به نظر میآید چنانچه انسان در «معرفت نفس» وارد شود بهتر میتواند مباحث علم کلام را درک کند و حقّانیت آن را تصدیق نماید، والله اعلم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم! ما یک واجب الوجود داریم یک ممتنع الوجود داریم یک ممکن الوجود. ممتنع الوجود که هیچ گاه به وجود نمیآید. واجب الوجود که بودنش به خودش است و در بودنش بینیاز از غیر است. اما ممکن الوجود نسبت آن به وجود و عدم مساوی است. یکی میخواهد که به او وجود دهد و این واجب الوجود است که به او وجود میدهد و او را واجب بالغیر میکند. ممکن الوجود هم در ایجاد و هم بقا نیازمند واجب الوجود است. یعنی این واجب الوجود است که با دادن وجود به ممکن الوجود خودش را ظاهر کرده است. پس هرچه ما میبینیم، ممکن الوجود بالذات است که واجب بالغیر شده است که مظهر و ظهور واجب بالذات است. نتیجه وجود فقط از آن واجب بالذات است و اوست که با واجب بالغیر کردن ممکن الوجود خودش را ظاهر کرده است. پس ما در جهان واجب الوجود بالذات (الله) و مظاهرش (واجب بالغیر) داریم. نکته: اگر ممکن بالذات، واجب بالغیر نمیشد و مظهر واجب بالذات نمیشد، محال بود که واجب بالذات شناخته شود. نتایج بالا را از گوش دادن شرح تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) رسیده ام نظر استاد گرامی در رابطه با مطالب بالا چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به اعتبارِ همان روایتی که میفرماید: «کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اُعرف فخلقت الخلق لکی اُعرف». ولی باید متوجه بود واجب بالغیر که مظهر انوار و اسماء حضرت ذات میباشد، منحصر به مخلوقات مادی و محسوس نیست. موفق باشید
ضمن عرض سلام و احترام: استاد من یک چیز رو متوجه نمیشم اونم اینه که وقتی مواجه میشیم با انواع و اقسام بلاها از گره هایی که هیچ وقت باز نمیشه و بیماری هایی که با دست هیچ طبیبی درمان نمیشه و احاطه دشمنانی که با زخم زبان شون تا مغز استخوان آدم رو میسوزونن چطور به خودمون بقبولونیم که مورد توجه و محبت خدا و اهل بیت علیهم السلام هستیم در حالیکه کوچکترین تغییری در این امور که حاکی از بهبود اوضاع باشه رو نمیبینیم با توجه به امیدی که به خدا بستیم و نظری نکرد و توسل هایی که داشتیم و به ثمر ننشست! جواب این سوال بسیار مهمه واسم استدعا میکنم خدمت استاد که پاسخگو باشند. متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در «ایمان» است و اعتماد به خدایی که بعضاً «دوست دارد یار این آشفتگی» به همان معنایی که جناب مولوی میفرماید: «در اگر بر تو بِبَندد مَرو و صبر کُن آن جا / زِ پَسِ صَبرْ تو را او به سَرِ صَدْر نِشانَد. و اگر بر تو بِبَندد همه رَهْها و گُذَرها / رَهِ پنهان بِنَمایَد که کَس آن راه نَدانَد». پیشنهاد میشود نظری به بحث «برکات صبر و صبر امام حسین علیهالسلام در کربلا» که شب گذشته مطرح شد؛ بیندازید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/18642
سلام استاد: منظور از ظلم به خدا در این حدیث چیست؟ همچنین ظلم بنده به خدا به چه معناست؟ آیا ظلم بنده بر خدا «لیعلم» است؟ تا او خود را در بنده بهتر ببیند. «اگر بنده نیاز به طهارت داشته باشد و وضو نگیرد بر من ظلم کرده است اگر وضو بگیرد و دو رکعت نماز نخواند بر من ظلم کرده است اگر وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و از من درخواست نکند بر من ظلم کرده است و اگر وضو بگیرد و نماز بخواند و از من درخواست کند و من حاجتش را ندهم بر او ظلم کرده ام.» زیر سایه آقا سید الشهدا باشید استاد عزیزم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با توجه به اینکه خداوند انسان را در زمین آورد تا انسان به حکم خلیفۀ اللهیاش آینه ای شود که خداوند خود را در آن آینه مینگرد؛ انسان باید طوری عمل کند تا به زیباترین شکل مظهر نمایش انوار الهی باشد و هر اندازه در این امر کوتاهی کند، به یک معنا همانطور که در روایت مذکور هست، به خداوند ظلم کرده و از این جهت حتی ائمه «علیهمالسلام» با همۀ عظمتی که دارا هستند، خود را گنهکار میدانند و خداوند هم با نور غفران خود در این موارد در صحنه است و این غیر از ظلمی است که انسان با زیرپاگذاردن شریعت الهی مرتکب میشود. موفق باشید
سلام علیکم: خداوند بصیر است. آیا میشود گفت که بینایی بنده تجلی بصیر است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همینطور است. به گفتۀ علامۀ طباطبایی اگر خود خداوند بصیر نبوده باشد و بصیربودن برای خودش معنا نداشت، چگونه از آن آگاهی داشته است که به بندگان عطا کند؟ موفق باشید
سلام علیکم: ان شاءالله اعمالتان مقبول حضرت حق. آری نمیتوانم این همه انسان ها را ببینم و نگویم که در اعتکاف این چنین قد کشیدند و خدا به آنها توجه خاص کرده و به خدا درخشنده ترین افراد از دنیا هستند. همینان که خدا تخم عشق را در دل هایشان کاشته بعضی زود تر و بعضی دیر تر در حال قد کشیدند تا برای خود روزی گلی بشوند و بعضی گل شدند آنها که با دیدن زندگینامه شهدا خود را با رفتار شهدا یگانه میبینند و گریه میکنند زیرا خون ها داده اند. تاریخ تغییر کرده و از نظر بنده که ظهوری خاص از حضرت صاحب الزمان حاضر شده و گویا خدا بنا دارند زندگی را بکاممان شیرین کنند و این است پیروزی نهایی و زندگی حقیقی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این رابطه به خوبی میتوان به امروز و فردای این تاریخ و این جوانان فکر کرد. موفق باشید
بسمه تعالی؛ الحمدلله حساسیت های دورنی آشکار گشته و متوجه این شده ام که نسبت به فقر، به تاریکی ترس دارم. وقت سحر ترس دارم از در و دیوار. وقت رانندگی ترس دارم از ایجاد خسارت و عدم توانایی پرداخت. وقت جدایی از دوستان ترس دارم از ایجاد مشکل و عجز خودم در رفع آن. گویی بیشتر برای دوری از ترس جانی و مالی کسانی را دوست خود اتخاذ میخوهم بکنم. خلاصه این ترس در خطورات ذهنی ام وسوسه میشود، و حال بیش از آنکه ترس مرا بیازارد، تنفر از این ترسیدن ها مرا میازارد. طلب از چه داشته باشم تا که رسته شوم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به سخن مولایمان فکر کنیم که در توصیه به فرزندشان میفرمایند: «خذ الغمرات للحق حیث کان» در مواجهه با مشکلات از گردابهای پیشآمده دوری مکن و خود را در دل آن مشکلات بینداز. بنابراین در دل همین ترسها باید خود را بیابیم تا معلوم شود بزرگتر از آن هستیم که بخواهیم از این موارد بترسیم. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: طاعات و عبادات قبول حق. چند سوال داشتم از محضرتان: ۱. نماینده ولی فقیه در استان چجور ولایتی بر ما دارد؟ و حدود این ولایت چیست؟ آیا این ولایت ولایت ظاهری و تشریعی است فقط؟ آیا ایشان بر ما ولایت باطنی هم دارند؟ و اساسا در انتخاب ایشان به بحث ولایت باطنی هم توجه میشود؟ ۲. با توجه به اینکه هر قریه و شهر را ولیی هست در حد و اندازه و قواره آن شهر برای راهنمایی ایشان، آیا هرکه سلوکی در آن قریه دارد به نور ایشان است؟ ۳. تازگیها متوجه شدم از عبادت و علم (فلسفه و عرفان) هیچ کاری نمیآید و این دو بدون عشق به ولی خدا فقط موجب معجب شدن و ریا و امثاله میشوند که در صوتی هم شما به این مطلب اشاره فرمودید، استاد با توجه به سیاهی باطن امثال من و عدم سنخیت با نور امام عصر، میتوان راهی جست به بارگاه عشق؟ احساس میکنم روی این کره خاکی هیچ کس مرا گردن نمیگیرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حکمی که ولیّ فقیه برای نمایندگان خود میدهند، تنها در مواردی که مطرح میفرمایند میتوان برای آن نماینده جایگاه قائل شد و این غیر از آن نوع ولایتی است که مظهر ولایت الهی به حساب میآید که اگر خداوند انسان را جهت امور بندگانش قرار داد عنایت خاصی به او میکند و بدین لحاظ چرا به شخصیت حضرت امام و رهبر معظم انقلاب به اعتبار عنایت خاصی که به آنها شده، نظر نکنیم؟ و وسعت شخصیت آنان را در میدانی که با آنان نسبت برقرار مینماییم، احساس نکنیم؟ میدان حضور در تاریخی که ذیل ولایت آنها برای انسان این دوران پیش میآید.
در یادداشتی تحت عنوان « ما با چه کسانی میتوانیم خود را درک کنیم؟» اینطور عرض شد:
هنوز باید از خود پرسید ما با چه کسانی در طول تاریخ و در این دوران میتوانیم خود را درک کنیم؟ چه کسانی در طول تاریخ و در اکنونِ ما متذکر حضور نهایی ما در ما هستند؟ من در این دوران نمیتوانم از حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و آیت الله خامنهای و حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار عبور کنم و خود را در جای دیگر جستجو نمایم. https://eitaa.com/matalebevijeh/18866 موفق باشید
سلام علیک و جمیع مغفرته و رضوانه: آیا می توانیم در تشییع پیکر سید شهدای مقاومت و مجاهد کبیر عالم اسلام حضور پیدا کنیم؟ آری، اگر امروز در تاریخی که با انقلاب اسلامی ایران شروع شده است ذیل امام خمینی (رضوان الله علیه) خود را حاضر کنیم و در خود عزم عبور از استکبار را تقویت کنیم و اراده آینده ی حیات زمینی مان را در اراده و مشیت حضرت حق که برچیده شدن طاغوت و بستر ظلم و فساد است قرار دهیم خدا را شاهد می گیرم که هم اکنون در کنار سید مقاومت در برابر تاریخ کفر ایستاده ایم ولو تن هایمان در تشییع آن پیکر حاضر نباشد. امروز تاریخ حضور معنوی انسان های است که در ذیل تجلی حقیقت تاریخ توحیدی قرار گرفته اند و هر چقدر انسان بتواند خود را در این حیات توحیدی و اراده ی تاریخی حضرت یگانه کند حاضر تر است و سرّ آن در حاضر شدن قلب در عظیم ترین صحنه ی تاریخی است که در نهایت به حضور انسان با حضرت بقیة الله ختم می شود. اگر خود را در صحنه ها و بروزات و جلوه های تاریخ امروزمان اینگونه حاضر نکنیم حیات فردای معنوی و قدسی مان را در کنار بقیة الله گم خواهیم کرد و تنها بهره ی مان همان اندک ثوابی است که در گریه ها و طاعات و عبادات به ما وعده داده شده است... اما سخن ما بر حضور در حقیقتی است که صحنه ی اراده و مشیت خداوند است و ما در ذیل و سیطره ی آن می خواهیم زندگی معنا داری داشته باشیم و این یعنی حس حضور توحیدی تاریخ فردای پیش رو که به سراغ مان می آید و اگر ما در آن حاضر نباشیم درد پوچی و هیچی گریبان مان را می گیرد که اگر پوچی تاریخ فردا ما را نکشد و حذف نکند قطعا در سیطره عالم بی معنایی آن هضم خواهیم شد.... بایست امروز نسبت خودمان را در امتداد خون سید پیدا کنیم تا عبادات مان بیش از از دیروز معنا پیدا کند.عباداتی که منجر به حضور هر چه بیش ترمان در انس با حق شود و معنای از دست رفته ی زندگی به ما بازگردد و آینده ی حیات مان همان حضور بقیة اللهی انسان در کنار مهدی (ارواحنا فداه) باشد. پس امروز بیش از آنی که در حسرت تشییع پیکر آن عزیز دل (سید حسن) باشیم، در اندیشه ی انس معنوی و حضور توحیدی تاریخی باشیم که سید در آن حاضر شد. آنگاه اگر در سرزمین کفر هم زندگی کنیم باز در یگانگی با توحید در کنار سید و شهدای این جبهه حاضر خواهیم بود. «الهی، حس حضور در عالم یگانگی در تاریخ توحیدی خودت را در کنار یاران خمینی نصیب ما بگردان.» التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این سخن که فرمودید، راست است که: «باید امروز نسبت خودمان را در امتداد خون سیّد پیدا کنیم». این یعنی همان پرسش بزرگ که: «با چه کسی تاریخ خود را میتوانیم درک کنیم؟» در اینجا است که میتوان گفت برعکس دشمنانمان: «ما همانیم که تمام نمیشویم» در حالیکه دشمنان جبهۀ مقاومت مانند یخ در حال ذوبشدن است. چه اندازه زندگی زیباست آنگاه که دستِ اندیشین نسبت به انسان برای ما باز شده تا از درون خویش در صحنههایی حاضر شویم که رو به سوی هستی دارد و نظر به رخداد تشییع سیّد حسن نصرالله یکی از آن صحنهها است که در جای خود تأمّل در بخشهای ناپیدای هستی است، در عین آنکه در مقابل ما گشوده شده است. موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: لطف میکنید نظرتون رو درباره این پرسش و پاسخ بفرمایید. مخصوصا درباره جواب سوال: ما حقیقتا می بینیم بسیاری ازمردم درتوحید اشکال دارند و واقعا معتقد به آن توحید انبیا و اهل بیت نیستند و اصلا شناختی از آن ندارند تکلیف این افراد چه خواهد بود؟ پاسخ: رکن اساسی دین شناخت حجت دارای معجزه از طرف خداوند تعالی، یعنی پیامبر و امام معصوم هر زمان، و تسلیم به اواست. بعد از آن، چه فرد سایر مطالب دین را درست متوجه شود و چه اشتباه برداشت کند معذور خواهد بود. پس شناخت حجت و قبول ولایت او معیار و ملاک و اصل دین است اگر فرد تسلیم امام شود و در مقدمات کوتاهی نکند ولو اینکه در توحید و سایر امور دین اشتباهاتی داشته باشد و ظرایف آن را دقیق متوجه نشود معذوراست. و اگر تسلیم حجت الهی نشود هیچ عذری نخواهدداشت و هیچ مطلبی از او پذیرفته نیست، ولو اینکه برفرض عقیده اش در توحید و سایر امور دین مطابق واقع باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان به این نکته فکر کرد ولی در هر حال در نسبتی که باید با حجج الهی و ولایت آنها برقرار کند، نظر به ربوبیت حضرت پروردگار مهم است تا آن حجج را آینۀ ربوبیت حضرت حق بنگرد و آن، راهی باشد برای قرب الهی. و البته ناخودآگاه چنین هست. تأکید بر این نکته راه را هموار میکند. موفق باشید
سلام استاد: اگر در آخرت زمان وجود ندارد پس چرا برای قیامت گفته اند ۵۰ هزار سال است، یا در حدیثی از پیامبر که فرمودند بوی بهشت از فاصله ۱۰۰ سالگی به مشام میرسد، و امثال این احادیث که حرف از زمان زده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان به معنای حرکت زمین به دور خود و به دور خورشید در قیامت معنا ندارد ولی تقدم و تأخر در جای خود محفوظ است. موفق باشید
سلام علیکم: در پس هر جمله ای که برایتان مینویسم شرحی مفصل و غمی بسیار ناشی از تمام ناکامی هایم نهفته است، ناکامی هایی که ریشه در انتخاب هایم دارد .از نوجوانی سردرگمی عجیبی گریبانم را گرفته و هنوز در این سردرگمی غوطه ور هستم، نمیدانم چه میخواهم. چه در مادیاات و چه در معنویات بشدت ضعیف هستم و جلو نمیروم. مدتی خدادان و دین مدار زندگی میکنم و مدتی خدادان و بدون دین. احساسی عجیب بعد از شنیدن حدیث من اخلص لله نفسا اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه و...در من شکل گرفته، که تا ۴۰ روز خالص کنم خودم را، سوال من اینجاست که: آیا با اجرای این حدیث از این بیتکلیفی و سردرگمی آزاد میشوم؟ اگر جواب شما آری است چگونه خود را خالص کنم؟ از اجرای این حدیث در خودم دنبال چه نتیجه وغایتی باید باشم؟ استاد خسته ام و ۱۵ سال است که گم شدم و همیشه احساس کمبود میکنم. بنده الان ۳۵ سالم هست نمیخواهم بیشتر در این حس فرو روم. میخواهم پدری قوی و همسری قوی باشم. کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به راهی که در دل این تاریخ یعنی راه حضور در انقلاب اسلامی گشوده شده است، فکر کنید. در این مورد پیشنهاد میشود سری به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بزنید. در ضمن رفقا جلساتی در شرح آن کتاب گذاشته اند، می تواند در ارتباط با آن کتاب مفید باشد. موفق باشیدhttps://eitaa.com/bonyanha
با سلام خدمت استاد عزیزم: وقتی شخصی در کشتی در حال غرق شدن است خدا را با قلبش میبیند. اما وقتی از آن موقعیت خارج میشود آن رویت قلبی میرود. این دیدن جلال خدا بود. حال سوالم این است که آیا میشود شرایطی پیش بیاید که جمال خدا را با رویت قلبی ببینم؟ اگر پاسخ مثبت است شما یک مثال بزنید که در آن جمال خدا را در آن شرایط قرار گرفتن جمال خدا را بیاورد. با تشکر از زحمات شما استاد عزیزم!
بسمه تعالی: سلام علیکم: نمونۀ آن حضور را ما در شبهای حمله در دفاع مقدس داشتیم به همان معنای «کربلای جبههها یادش بهخیر». هر اندازه بیشتر متوجه عظمت راهی شویم که خداوند مقابل ما گشوده است، بیشتر متوجه جمال او که البته عین جلال است میشویم. چیزی که بحمدالله در جبهۀ مقاومت به ظهور آمده است. موفق باشید
سلام استاد: استاد اینکه در آیاتی از قرآن مانند آیات پایانیِ سوره «زمر» اهل تقوا رو وارثان زمین معرفی کرده و در ادامه راجع به بهشت و جایگاه آنها صحبت کرده را من متوجه نمیشوم. اگر بهشت جایگاه اهل تقواست، پس چرا خداوند آنها را وارثان زمین در قیامت خطاب میکند؟ مگر نه اینکه با برپاییِ قیامت زمین و هر آنچه در آن است از بین می رود؟ پس این وراثت به چه معناست؟ آیا دوباره اهل بهشت به زمین بر میگردند؟ یا نه معنای دیگری دارد؟ اصلا وراثت جهانی از بین رفته چه ارزشی دارد که خداوند در قرآن آنرا بیان میفرمایند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مفسرین محترم در مورد معنای «ارض» در این آیه، فرمودهاند منظور زمین بهشت است که میراث اهل تقوا میباشد تا در آن زمین هر طور خواستند حاضر شوند. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: عذرخواهم. وقتی انسان به کمک ادعیه و مناجات هایی که از زبان مبارک و مطهّر معصومین «علیهم السلام» صادر شده است با خدای متعال مناجات می کند، در آن لحظه خداوند به ذاتی که برای خود شکل داده ایم نگاه می کند یا به آن کلمات نورانیِ ادعیهی امامان معصوم که در محضرش عرضه می کنیم؟ یا اساساً نگاه دیگری مطرح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دعا و مناجات، ابتدا خداوند است که به نور رحمت واسعهاش نظر به عبد میکند و پس از آن این عبد است که اگر خود را مشغول دنیا نکرده باشد متوجه نور حضرت ربّ العالمین میشود. به همین جهت ما حضرت حق را با نور ربوبیتش مدّ نظر میآوریم و او نیز با ربوبیت خود نظر به بندگان دارد. موفق باشید
سلام و سپاس خدمت حضرتعالی: اگر کسی بخواهد فلسفه غرب بخواند به نظر شما میتواند در طریق تفکر کمک کننده باشد و چگونه و با چه نگرشی باید بخواند اگر استادی در این زمینه معرفی نمایید ممنون میشوم؟ آیا اول باید فلسفه اسلامی بخوانیم و چه مقدار باید فلسفه اسلامی بخوانیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در فلسفۀ صدرایی و سپس مواجهشدن با فلاسفۀ غرب مانند هایدگر، میدانِ اندیشیدن به انسان در مقابل ما گشوده میشود و این است آن تفکر اصیل که تحت عنوان خودشناسی به ما توصیه شده است. موفق باشید
جناب استاد طاهرزاده ! ۱۰ سال تمام کتب و جزوات و صوت های حضرت عالی را از بر بوده و هستم ، حدیثی که چند روزی ست پیرامون آن نظریه پردازی فرموده و منتقدین را با انواع الفاظ ناصواب و ناسزا خطاب کرده اید والله بالله تالله چنین برداشتی از آن نمیشود ، بزرگوار ، عبد در آن حدیث به لحاظ ساختار ادبیاتی نکره بوده و الف و لام عهد ذکری است یعنی همان عبدی که در سطور قبل در موردش سخن گفتیم و جملات قبل انحصاری امام بود نه کل کسانی که زمام امور مسلمین را دارند. (عبد جنس نیست که ال را استغراق بگیریم مانند الانسان). اگر هم بپپذیریم ال استغراق است و سخن در مورد هر عبدی است که امور عباد را به عهده بگیرد سیاق روایت انحصار در معصوم را می رساند به قرینه جملات قبل و خصوصا جملات بعد. خودتان «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ فلم یعی بجواب» را پس از آن اشاره داشتید، لم تجد فیه غیر صواب عصمت است ، علم مطلق است ، لم یعی بعده بجواب، درمانده نمی شود در پاسخ دادن یعنی نیاز به فکر و طرح و مشاور و ...ندارد و چنین چیزی برای غیر معصوم مصداق نداشته است. بعد هم حضرت دلیل دارند که چرا این ویژگی ها را دارد؟/ به دو دلیل. 1)لیکون حجته علی عباده و 2) شاهده علی خلقه که همه می دانند شاهد خلق بودن چه به معنای شاهد خلقت قبل از تولد ادم باشد و چه به معنای شاهد اعمال مخلوقات از غیر معصوم برنمی اید... بعد هم استناد خنده داری کردید به اصالت و تشکیک وجود ، عزیز گرامی ، استاد معظم ، چرا اینچنین میکنی؟ حقیقتا که همه چیز را با شعر مخلوط کرده اید و هم شاعرانه مینگرید و هم شاعرانه اظهار نظر میکنید. وقتی مشاور حوزوی حضرتعالی که دائم هم برای نجات بخشیدن به مخاطبتان به او رجوع میدهید شش هفت سال حوزه بوده و طلبگی نکرده ، سواد درستی ندارد ، خودتان هم استاد ندیده اید اینچنین با متون و مخاطبانتان بازی میکنید . بس کن بزرگوار ، هنوز مواردی که سال های قبل زیر دست شما به فنا رفتند درد میکند ، دست ازین تهور بردار ، قیامتی هست ، قبر و حسابی هست ، لازم نیست برای حفظ انقلاب سر همه ی مقدسات را جلوی حضرت آقا ببرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179 رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: میشه در مورد آیه ۳۴ توبه بفرمایید در زمان حال پس انداز طلا برای فرزندان با توجه به شرایط اقتصادی حتی در اندازه ی شان مشکل دارد؟ اگر امکان دارد یکم در مورد این آیه توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن نوع جمع آوری طلا که به حکم آیه «يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّه» اگر باشد که آن نوع زراندوزی مانع انفاق شود و نگران خلأهای اجتماع نباشد؛ معلوم است که عذاب خاصی را برای خود ذخیره کردهاند. و این غیر از پس اندازهای معمولی است که انسانها برای نیازهای عرفی خود انجام میدهند. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: استاد توحید در زندگی و ازدواج و خانواده چگونه تحقق می یابد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در دلِ شریعت الهی و رعایت دستورات ربّانی و صبر در این مسیر. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم، انزالناالحدید! حق تعالی داده است نویدی که زمان را برای اهل البیت صلوات الله علیهم آفریده، و ما که جمعیت عصر ظهوریم! فقط کافی است متوجه باشیم و اندکی برای پاک شدنمان به این ریسمان دین چنگ بندازیم تا بینیم چه در انتظارمان است، با این رمضانی که ماه میهمانی خداست با دقیقاً این رمضان، مگر میشود کسی از خدا درخواست هدایت کند و خدا آنرا به سعادتش و هدایتش وارد نکند مگر آنکه خیلی شقی باشد، تا به کی از عاقبت خود غفلت کنیم تا کی معانی دینی علی الخصوص عبادت و دین داری آخرالزمانی اجتماعی را نشناسیم، تا به کی توجه و زماممان را بدست افراد پرورش نیافته که باعث گمشدگی زندگی میشوند داده باشیم بله خودمان و البته انسانهایی که از انتظار و هنوز نشدن کبود میشوند. زیرا « این جا کسیست پنهان چون جان و خوشتر از جان کز فروغ بودش ارکان جهان گرفته. یاران دلشکسته صدر جهان نشسته / مستان و میپرستان اصل جهان گرفته / گر شمس دین را بر چرخ جان ببینی / اشراق نور رویش کیهان آن گرفته». و هرگز ندانستم چه باید گفت؟ من خود را خاکسار آنان اگر منت نهند و بپذیرند میدانم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که متوجه باشیم خداوند را نفحاتی است که در شرایط خاص نسیمگونه بر قلبها میوزاند تا هرکس آماده بود از آن محروم نشود. حال مائیم و شهر رمضان و موقعیت مواجهشدن با آن نفحات به امید آنکه افقهای گشودۀ رحمتِ رحمانی مدّ نظر آید. به گفتۀ جناب مولوی:
گفت پیغامبر که نفحتهای حق
اندرین ایام میآرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین نفحات را
نفحه آمد مر شما را دید و رفت
هر که را میخواست جان بخشید و رفت
نفحۀ دیگر رسید آگاه باش
تا ازین هم وانمانی خواجهتاش
موفق باشید
بسمه تعالی. سلام استاد: طی جلسه ای که با سید جواد طاهایی دیروز در نشستی انجام شد. (در حوالی همان متنی که چندی پیش خدمتتان ارسال کردم، که نمیدانم خاطر دارید یا نه!) با بررسی شواهد و برخی روایات و سخنان رهبری و .... اینگونه فهم شد که مقدر تاریخی ما با حضرت امام به اینجا رسید که نقطه آغازی باشد به سمت ظهور ولی عصر سلام الله علیه اما همینی که هست، از ۵ گامی که حضرت آقا بیان میدارند (از انقلاب تا تمدن اسلامی) ایشان گفتند که دولت اسلامی در ظهور رخ خواهد داد. فقه نظام ساز در ظهور رخ خواهد داد. جامعه اسلامی در ظهور رخ خواهد داد. نیز گفتند؛ ما امروز مهمترین مسئله ای که داریم، جایگاه تاریخی ما نظام سازی نیست، دولت سازی نیست، تمدن سازی نیست (البته نه به عنوان یآس آفرینی بلکه به عنوان امید واقعی) گفتند که اصلی ترین نقشی که آخوند امروز میتواند بازی کند تقویت دولت مردمی است و ما هرچه بهتر بتوانیم دولت را یاری کنیم (دولت به معنای ارکان اصلی نظام و نه صرفا قوه مجریه)، سریعتر به ظهور دست خواهیم یافت. این خواسته های رهبری مبنی بر فقه حکومتی، تغییرات اساسی دولت و... اینها نیز وعده ی تو خالی نیست؛ چرا که باید پی ریزی ها وجود داشته باشد، اما نتیجه معلوم نیست (کما اینکه در باب فقه حکومتی ۱۵ ساله به نتیجه نرسیده) و اینکه خواستند ما در توهم معطوف داشتن تمام تمرکز خود بر روی پیشبرد علمی نباشیم؛ بلکه همین علوم حوزوی را بخوبی بخوانیم و بسیجی وار در میدان وارد شویم و معطل نظریه پردازی نکنیم خودمان را و دایم تکرار میکردند که حضزت امام فرمودند شما قیام بکنید و این قیام است که محقق میکند اسلام را و نه بنای علمی محکم بلکه شور ایمان و امید است چند نکته قابل تامل وجود داشت؛ ۱. اسلام بعد از ۱۴۰۰ سال، حتی با وجود بهترین انسان ها که معصومین بودند توانست به حکومت دست یابد، چنان که در روایت هست (بعنوان مثال جنگ زید فرزند حضرت سجاد سلام الله علیه) که گمان میرفته که میشود حکومت اسلامی تشکیل داد، حال آنکه نشد. حال امروز گمان میرود که بشود دولت اسلامی تشکیل داد، اما ادعا شد که نمی شود؛ بعنوان مثال آیت الله رئیسی نماد این کار بود اما به سرانجام نتوانست برسد. و معلوم نیست دکتر جلیلی نیز به قدرت برسد یا نه و نیز بتواند کاری بپیش ببرد یا نه ۲. پس از اینکه گفته شد که امروز انقلاب اسلامی یعنی همه ی دین و نابودی انقلاب مساوی با دین است، گفتند جمهوری اسلامی دینیست که میخواهد به دنیا و اقتضائات آن آری بگوید (که وجه تمایز با مسیحیت میشود) و نیز میخواهد تا یک دوره ای سکولار عمل کند؛ کما اینکه الان اینگونه دارد رقم میخورد (مثال های درخور توجهی هم زده شود از افعال رهبری که بنده دیگر طولانی نمیکنم) ۳. در روایت چنین مضمونی آمده که: مثل ظهور رسیدن مهدی امت سلام الله مثل پرنده ایست که هنوز بالغ نشده و از لانه خارج می شود و به زمین میخورد و فرزندان شیطان پرهای او را می کنند که تفسیر این پرنده را جمهوری اسلامی کردند. ۴. تمام رخ دادهای انقلاب و چه خود انقلاب غیر قابل پیش بینی است و حال اینکه انقلاب خودش را در همین پیش آمدهای غیر قابل پیش بینی دایم خود را به نمایش میگذارد و.... شما نظرتان چیست؟ میتوان گفت که از جهت غیر قابل پیش بینی بودن انقلاب و سرعت وقایع، ما پیش از ظهور به تمدن خواهیم رسید و تنها یک انتظار کشیدن صرف نیست و ما نیز باید بنای علمی عمیقی برای نظام داشته باشیم که این مستلزم خلاف جهت رود حرکت کردن و هزاران بارمرده شدن و زنده شدن در این مسیر است؟ و یا باید ایمانی عقلانی و سرشار بیابیم (که این دیگر نیازی به خواندن کتاب های ۱۱۰ جلدی!!! اصولی و فقهی ندارد) و همگام با مردم در صحنه نگاه به پیشامد ها بخواهیم انقلاب را جلو ببریم؟ (هرچند در نگاه واقع بینانه انقلاب ما را جلو میبرد...)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید به حکم «فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» باید سخن افراد دلسوز و اهل فکر را مدّ نظر داشت و ذیل تذکرات رهبر معظم انقلاب در نسبت با آن سخنان، جایگاه خود را معلوم کرد. آنچه برای جنابعالی به عنوان طلبۀ حوزۀ علمیه مهم است، فعّالانه دروس مقدماتی حوزه را گذراندن است تا با مبانی تفکر دینی که فرهنگ خاص خود را دارد و در حوزه، آن مبانی نهادینه شده است؛ آشنا و آشناتر شوید. موفق باشید
سلام علیکم: استاد شما میفرمایید ةنچه در مستند شنود است یا آنسوی مرگ توهمات مغز است در صورتی که نوار مغز صاف میشود چطور میتواند توهمات داشته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که ما نمیتوانیم با چنین خطوراتی برای خود و یا آینده، برنامهریزی کنیم مگر آنکه با مبانی قابل اعتمادی آن خطورات را تطبیق دهیم و البته این به معنای بیاحترامی به آن عزیزی نیست که آن خطورات را در خود یافتهاند. موفق باشید
سلام بر استاد عزیز: سوالی دارم که ذهنم را مشغول کرده است. قصد ازدواج دارم، اما به نظر میرسد که باید ابتدا تکالیف و مسئولیتهای قطعی فعلیام را به درستی انجام دهم (و البته نمیدانم ازدواج جزو تکالیف زمین مانده است یا نه). به عنوان مثال، من در یک دانشگاه دولتی تحصیل میکنم و به دلیل کمانگیزگی، به درستی درس هم نمیخوانم. آیا قبل از اقدام به ازدواج باید این مسائل را به سامان برسانم و شرایطی مانند قطعی شدن وضعیت شغلی خود را محقق کنم، تا سپس خود را در معرض مسئولیت جدیدی قرار دهم؟ از طرفی، به دلیل طبیعت هیجانی و دقیقهنودی که دارم، به طور طبیعی توقع ندارم که نفر اول تحصیلی باشم، چون چنین هدفی را هیچ وقت دنبال نکردهام. بخش زیادی از عدم تمرکز در تحصیل نیز به دلیل آشفتگی ناشی از وضعیت غیرمتاهل بودنم و گه گاه ابتلائات به گناه است. به همین دلیل، سوالی که برایم پیش میآید این است که باید اقدام کنم یا صبر؟ ( آیا اقدام به ازدواج موجب بهبود وضعیت تحصیلم (که به عنوان تکلیف قطعی در نظر گرفتهام) خواهد شد یا این که به دلیل اضافه شدن مسئولیتهای جدید، وضعیت از کنترل خارج خواهد شد؟) کشش و میل درونی من به ازدواج هست، اما چون همیشه به دنبال کمال و تمامیت بودهام، از طرفی احساس میکنم که ممکن است این اقدام به نوعی تنفروشی و باخت باشد، به این دلیل چه هنگام و چطوری اقدام کردن برایم مهم است. مهم است که احساس میکنم در حال کم آوردن و تسلیم شدن اقدام کردم یا نه مانند حضرت یوسف در وضعیتی که با تقوای خود شیطان را شکست میدهد و ازدواج یا عدم ازدواجش برایش تفاوتی ندارد، بلکه او برای رضای خداوند و خدمت به خانواده و جامعه اقدام به ازدواج میکند. در نهایت، به این فکر میکنم که شاید بعد از ازدواج، همچون یک پشت کنکوری که بعد از اعلام نتایج متوجه میشود مشکل اصلی حل نشده، پس از ازدواج هم تفاوت چندانی در وضعیت من ایجاد نشود. شاید بهتر باشد که به جای تمرکز بر ازدواج، به اصل مسئله که همان تقوا، طهارت و بندگی است، بپردازم. با این تفاسیر مردد هستم که چه کنم؟ (اصل چه باشد، تقدم و تاخری بین رسیدن به آرامش و ازدواج باشد یا اصلا در آشفتگی اقدام به ازدواج حق نفر مقابل را ضایع میکند یا خیر؟ و..)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستر طبیعی زندگی چنین است که مرد در آن حدّ که بتواند به قول معروف لباس و مسکن و غذای همسر خود را فراهم کند؛ با ازدواج، زندگی بهتر جلو میرود و به برکات خاصی میرسد. موفق باشید