جواب: علیک السلام؛
خداوند در آیه 62 سوره بقره میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» آنهایی که از هر قومی از آنهایی که به ظاهر ایمان آوردند، اعم از یهودی و نصاری و صابئین- مؤمنان به حضرت یحیی«علیهالسلام»- هرکس حقیقتاً به خدا و قیامت ایمان بیاورد و عمل صالح، یعنی عملی مطابق دین الهی انجام دهد، اجر او نزد پروردگارش است و او را نه خوفی از آینده باید باشد و نه حزنی از گذشته.
علامهطباطبایی«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: آیه فوق خطوط کلی ایمان را مطرح میکند ولی خطوط جزیی ایمان واقعیِ،را در آیات دیگر روشن میکند. پیام این آیه با توجه به سیاق، آن است که این نامهای ظاهری ارزش ندارد، ملاک عبودیت و حقیقت ایمان است.
لذا در آیه 17 سوره حج میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» آنهایی که ایمان آوردند و یهودیان و صائبین و نصاری و مجوس و مشرکان، همه و همه روز قیامت بینشان حکم میشود و خداوند بر همهچیز شاهد و گواه است.
چنانچه ملاحظه میفرمایید در این آیه مشرکین و مجوس را هم آورده و میفرماید در قیامت تکلیف هرکس معلوم میشود.
آنچه باید مورد توجه قرار گیرد اینکه اگر کسی خلاف کرد جهنم میرود – چه مسلمان و چه غیر مسلمان – ولی در خوبی، باید علاوه بر عمل، فاعل هم خوب باشد. نمیگوید هرکس کار خوبی کرد به بهشت میرود، بلکه میگوید اگر کسی عمل صالح انجام داد و به خدا و قیامت نیز معتقد بود به بهشت میرود و ایمان را باید وحی تأیید کند و وَحیِ ناسخ که میفرماید بقیهی کتابهای آسمانی دیگر رسالت هدایت ندارند، قرآن است. پس طبق آیات قرآن، مؤمن در حال حاضر کسی است که به قرآن ایمان آورده باشد و در ماه رمضان روزه بگیرد و رو به قبله نماز بخواند.
در آیه 148 سوره بقره میفرماید: «وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» هر جمعیتی قبلهای دارد که رو به سوی آن دارد، به عبارت دیگر هرکدام از ملل دارای جهت خاصاند که به آن جهت روی میآورند، ولی شما خیر را انتخاب کنید و در آن سبقت بگیرید، هرکجا باشید خداوند با شماست و هیچکس از زیر حسابرسی خدا خارج نیست، چرا که خداوند بر هرچیزی قادر است.
آیه 15 سوره آل عمران میفرماید: «قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ» ای پیامبر به مردم بگو آیا از خیری بهتر از دنیا به شما خبر ندهم و آن اینکه برای اهل تقوا نزد پروردگارشان بهشتهایی است که در زیر آنها نهرها جاری است که در آن جاودانهاند و ازواج مطهره و رضایت الهی همه برای اهل تقوا است و خدا به بندگانش بصیر است و نسبت به اعمال خوب و بد آنها آگاهی دارد.
و در آیه 113 و 114 سوره آلعمران میفرماید: «لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ × یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ» آنهایی از اهل کتاب که به آیات الهی کفر ورزیدند و پیامبران را به ناحق کشتند مساوی نیستند با اهل کتابی که امت قائم به حق هستند و وقتی با آیات الهی روبهرو شدند به آن ایمان آوردند و خود را به عبادات الهی سپردند و به خدا و قیامت مؤمن شدند و امر به معروف و نهی از منکر کردند و در خیرات سبقت گرفتند، این افراد از اهل کتاب که حالا به اسلام ایمان آوردند، از صالحین هستند.
با توجه به آیا فوق پلورالیسم به آن معنی که در یک زمان چند دین مورد پذیرش خدا باشد، مورد پذیرش قرآن نیست، بهخصوص که قرآن صراحتاً کسانی که برای خداوند فرزند قائل باشند را کافر میدارند و میفرماید: «لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ» آنهایی که میگویند مسیح فرزند خدا است کافرند. و نیز در آیه 30 سوره توبه کفر یهود را با فرزندِ خدادانستن عُزیر مطرح میکند و میفرماید: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ» یهود میگوید عُزیر فرزند خدا است و نصاری میگویند مسیح فرزند خدا است، اینها حرفهایی است که بیدلیل میگویند شبیه قول کافران قبلی ، که یک بت را خدا و یک بت را پسر او میدانستند، خدا آنها را بکشد تهمت را به کجا رساندند.
در آیه 150 سوره نساء صریحاً کفر اهل کتاب را مطرح میفرماید که به دلخواه خود بعضی از کتاب خدا را میپذیرند و بعضی را ردّ میکنند. میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً» آیه؛ حقیقت کفر اهل کتاب را بیان میکند که چگونه بین خدا و رسولش تفرقه میاندازند و میخواهند راهی متوسط بین ایمان به خدا و کفر به رسول پیش گیرند. و در آیه بعد میفرماید: «أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا...» اینها بهراستی کافرند. جالب است بدانید کسانی که در قبل تحت عنوان صراطهای مستقیم، پلورالیسم دینی را دامن میزدند، اخیراً با طرح بشریبودن قرآن میگویند بعضی از آیات قرآن اندیشههای حضرت محمد«صلّیاللهعلیهوآله» است که تحت تأثیر اندیشههای غلط و خرافی زمان خود وارد قرآن کرده است.
به هر حال بحث این است که قرآن میگوید یهود و نصاری کافرند، اندیشهی پلورالیسم میگوید: همهی ادیان در یک زمان حقاند و هیچ دینی بر دین دیگر برتری ندارد، حال سؤال این است؛ میتوان اندیشهی پلورالیسم را به قرآن نسبت داد؟ موفق باشید
جواب: پس از سلام و آرزوی توفیق برای حضرتعالی:
آنچه تحت عنوان «اعاده معدوم» درعلم کلام مورد بحث است و برگشت آن را محال میدانند، وقتی است که بهواقع چیزی معدوم شود و از صحنهی وجود خارج گردد، و مولوی و امثال مولوی در عین اعتقاد به «محالبودن اعاده معدوم» در این ابیات حرف دیگری دارند و آن اینکه تغییر ماهیتِ پدیدهها آن را از عالم وجود به عدم نمیبرد، بلکه از حالتی به حالت دیگر میرود و لذا چون از جهتی معدوم شده ولی از جهتی موجود است - مثل قطرهی آبی که تبدیل به بخار میشود- «چون بخوانیش او کند از سر قدم» یعنی نحوهای از وجود دارد که مورد خطاب پروردگار قرار میگیرد. موفق باشید
متأسفانه در حال حاضر برنامههای حوزههای علمیه طوری است که طلبه باید تمام وقت در اختیار حوزه باشد و لذا نمیتواند در سر کلاسهای دانشگاه حاضر شود، ولی اگر دروس ادبیات عرب را در دبیرستان خوب مطالعه بفرمایید و خودتان در فهم کتابهای دین و دانش تلاش کنید میتوانید آرامآرام از برکات حوزههای علمیه که اندیشههایی چون حضرت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» و علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه» و آیتاللهجوادیآملی و امثال آنها مطرح فرمودهاند استفاده نمایید.
در همین سایت میتوانید سؤال خود را بفرستید و یا به صورت تلفنی در روزهای یکشنبه و پنجشنبه از ساعت 3 الی 5 سؤالات خود را مطرح بفرمایید.
بسمه تعالی:
علیک السلام ,
اجازه دهید به جای جوابی مستقل جنابعالی را به بحثی که در همین مورد درتفسیر سوره نور وجزوه «عوامل بحران خانواده و راه نجات از آن » عرض کرده ام ارجاع دهم ،امید وارم در در راستای ارزش عفتِ ذهن به موفقیتی نایل شوید که موجب رفع حجاب های ظلمانی بین شما و پروردگارتان گردد.
هنر شما باید این باشد که در چنین ورطه هایی بر عهد خود با خدا که بندگی خدا وحاکمیت فرمان محبوبتان است، پایدار بمانید که گفت:
( زآغازعهدی کرده ام،تا جان فدای شه کنم... بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم)
برکات این پایداری را انشاء الله بزودی خواهید دید .
باسمه تعالی
: همچنانکه میدانید انسان ابعاد مختلفی دارد که بعضی از آن ابعاد، ابعاد اصلی انسان است، و عدم جوابگویی به آن ابعاد موجب نقص همیشگی روح و روان انسان خواهد شد که در تعبیر دین به آن «فطرت» گفته میشود. اما ابعاد فرعی انسان که به آن «غریزه» گفته میشود، آنچنان است که اولاً: عدم جوابگویی به آن ها موجب نقص کلی نخواهد شد. ثانیاً: میتوان نیازهای اینچنینی را جایگزین، به این صورت که اگر شرایط جوابگویی به یکی از آنها نبود، با جوابگویی به دیگری روح را در شرایط عادی خود جلو برد.
با این مقدمه عرض میکنم؛ لذّاتی مثل کوهنوردی، اُنس با دوستان، بازی های نشاطافزا، نگاه به مناظر زیبا و دشت و صحرا و دریا، همه و همه لذّاتی است که روح را ارضاء میکند. علاوه بر این، لذّت حفظ عفت بسیار بیشتر از لذّت گناهی است که مجبور باشیم آن عفت را زیر پا بگذاریم. همچنان که لذّت راستگویی و ارضاء قلب، بسیار بیشتر از لذّت دروغ و ارضاء قوهی واهمه است، مضافاً آنکه لذّتهای وَهمی و گناهآلود موجب عذاب آخرتی و ابدی خواهد بود. انشاء الله موفق باشید
جواب: 1- عنایت داشته باشید که بندگی خداوند به خودی خود یک زندگی روحانی و لذتبخش است و به محض ورود به عالم قیامت تمام توجهاتی که در عبادات خود به کار بردهاید در آنجا جادههای نورانی به سوی پروردگارتان خواهد شد و نظام «الیه راجعون» تحقق بالفعل مییابد.
2- وقتی انسان بنا را بر آن گذاشت که تا حدّ ممکن قلب خود را در عباداتش در صحنه بیاورد آرامآرام چشم قلب او باز میشود و از الهامات قلبی بهرهمند میگردد، به شرط اینکه: اولاً؛ نسبت به حقایق عالم دارای معرفت صحیح باشد. ثانیاً؛ صبر در دینداری پیشه کند و به دنبال نتیجه زودرس و سطحی نباشد. چنانچه خداوند میفرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ. الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ». و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند قطعا آنان را در غرفه هایى از بهشت جاى مىدهیم که از زیر آنها جویها روان است جاودان در آنجا خواهند بود چه نیکوست پاداش عملکنندگان. همان کسانى که شکیبایى ورزیده و بر پروردگارشان توکل نمودهاند.
به قول مولوی:
پردههای دیده را داروی صبر هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
و در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: یَا عِبَادِیَ الصِّدِّیقِینَ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکُمْ بِهَا تَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّة اى بندگان صدیقم در دنیا بعبادتم متنعم باشید که بسبب آن در بهشت متنعم شوید.
3- وقتی متوجه شدیم عبادت حقیقی با حضور قلب حاصل میشود و صاحب چنین مقامی در اصل ائمه معصومین«علیهمالسلام» هستند که بدون هیچ درس و کلاسی در این مقام مستقر شدهاند، آنها را در راستای رسیدن به حضور قلب مقصد و مقصود خود مییابیم و لذا عشق و محبت به آن ذوات مقدسه شروع میشود که بحث آن مفصل است. توصیه میشود به کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» رجوع فرمایدد.
2 - سوره عنکبوت، آیات 58 و 59
3- أمالی الصدوق ص 301
جواب: اگر کتاب شریف الغدیر را با رویکرد «علل عدم تأثیرگذاری شایسته و نقشآفرینی اسلام در جامعه و تاریخ» بررسی کنید نکات بسیار خوبی بهدست میآورید مبنی بر اینکه؛ وقتی از ادامه اسلام توسط امامان معصوم «علیهمالسلام» به همان نحوی که با فرهنگ نبوت همخوانی دارد، غفلت شود، اسلام انفعالی به صحنه میآید که عملاً در ادامه نیازمند یونانیت و غرب شد. کتاب «بصیرت حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) میتواند در این راستا کمککار باشد.
باسمه تعالی
پس از سلام همچنانکه مستحضرید ریشه وسواس تحریک قوه وَهمیه است و شیطان نیز جهت انحراف انسان از طریق همین قوه عمل میکند.
به عنوان یک اصل، جهت تضعیف قوه واهمه، باید قوه عاقله را تقویت نمود.
مواردی که میتوان قوه عاقله را تقویت و قوه واهمه را تضعیف نمود، عبارتند از:
1- تدبّر در امور عقلی مثل تدبّر در کتب علمای دین و از همه مهمتر تدبّر در قرآن از طریق مطالعه تفاسیر.
2- تقویت بدن از طریق غذاهای کمحجم و مقوی و خواب مناسب، چون در شرایطی که بدن ضعیف یا خسته باشد قوه واهمه فعالتر است.
3- ورزش جهت تقویت اراده و پیادهروی.
4- اجتناب از جلسات و شرایطی که موجب تحریک احساسات و قوه واهمه میشود، حتی برای چنین افرادی جلسات مذهبی که دارای شرایط مذکور باشد تا زمانی که بهبود نیافتهاند قابل اجتناب است.
5- چنانچه وسواس فرد مذکور بیش از حدّ رشد کرده باشد، استفاده از داروی روانپزشکان در صورت رعایت امور فوق قابل استفاده است.
جواب: از یک جهت آری و از یک جهت خیر! از آن جهت که دنیا را هدف خود قرار دهیم و قلب خود را مشغول دنیا کنیم، همیشه این کار بد است و هرکس گرفتار این نوع گرایش نسبت به دنیا شد، ناکام خواهد شد، ولی از این جهت که در ظلمات آخرالزمان؛ فضای بین انسانها فضای تقوا نیست، شرایط زمانِ ظهور حضرت درست عکس این شرایطی است که اکنون هست، چون در عالم بقیةالله همه عالم جیرهخوار نظام مهدویتاند. نظامی که تجسم تقوای واقعی است. خداوند میفرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ» یعنی؛ اگر مردم ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، حتماً برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشادیم. و مصداق کامل این آیه در زمان مهدی محقق میشود، به همین جهت در روایات داریم؛ زمین بسیاری از برکاتش را در آخرالزمان ظاهر میکند.