سلام استاد گرامی: میخواستم بدانم حد احترام به خانواده شوهر باید چقدر باشد؟ مادرشوهرم خانم مهربانی ست اما خیلی کنترلگر هستند، و این اخلاقشون دقیقا برعکس اخلاق مادرم یعنی طرز تربیت و زندگی بنده ست، یعنی وقتی پیششون هستیم، مدام امر و نهی میکنند، اینجا بشین، اونجا نشین، اینو بخور، اینو بپوش، این کارو بکن اون کارو نکن، (سر کوچکترین مسائل حتی) و خیلی وقتها که باهاشون هم صحبت میشم و دوست دارم رابطه برقرار کنم بحث غیبت باز میشه و اکثرا غیبت دامادها، این باعث شده اصلا نتونم باهاشون هم صحبت بشم و هم فکر میکنم حتما پشت سر من هم با بقیه حرف میزنن. برای همین پیششون راحت نیستم و فقط حالت افسرده و تو خود بودن دارم وقتی میرم خونه شون، از یک طرف هرچی سعی میکنم نمیتونم رابطه برقرار کنم حتی با اینکه قلبا دوستشون دارم و از یک طرف میترسم از دستم ناراحت بشن و این مساله ناشکری باشه، البته بی احترامی نمیکنم، ولی اصلا هم ارتباط دوستانه ای ندارم باهاشون، عذاب وجدان و ناراحتی ای که بعد از هر بار دیدنشون دارم، خیلی اذیتم میکنه، استاد میشه به تفصیل جواب بدید؟ یا بفرمایید از چه منبعی تفصیلا جوابم رو بگیرم؟ میترسم این مساله امتحان من باشه و من نتونم سربلند بیرون بیام، ممنونم از لطفتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه این سایت در رابطه با این امور شکل نگرفته، خوب است که به کسانی که طرفین را میشناسند رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: این متن پیش رو را با شهید رئیسی نجوا کردم و از او سوال میکنم شهادت را از که خواستی؟ ای شهید خدمت، سید ابراهیم در کلیپی دیدم، با حس و حال عجیبی در کنار مزار شهید حاج قاسم درخواست شهادت میکردی تو چه کردی؟ تو به حاج قاسم چه گفتی؟ رازش چیست؟ به ما هم بگو ما دیدیم که تو چگونه در فراق حاج قاسم در آن نماز تشیع، اشک ریختی، شاید آنجا هم به فکر شهادت بودی حاج قاسم در بیابان ها دنبال شهادت میگشت و تو در سایه خدمت به مردم و این چنین بود که مردم تو را شهید جمهور و شهید خدمت نامیدند تو با این خدمتت با قلب های ما چه کردی، از شبی که هنوز مطلع نبودیم تا صبحی که شهادت را با خبر شدیم، از شبی و دعاهایی که مردم در حالتی اضطرار در خیابان، مسجد، حسینه ها، در شهر و روستا ها تا لحظه ای که پیدایت کنند و به راستی تو آنجا چه کار میکردی، در روستایی که مسئولی سال ها آنجا نیامده بود شاید میخواستی بگویی: شهادت آنجایی باشد که فکرش را نمیکنی حتی اگر ورزقان باشد به دنبالش برو تو با ایران امام رضا علیه السلام چه کردی که اینچنین در روز ولادتش به تو هدیه ای داد تا به آرزویت برسی شاید در آن مدتی که تولیت آستان مقدسش را داشتی آرزویت را آنجا از حضرت میخواستی و من هر وقت به حرمش می آمدم دیدم تو را که هر شب قبل از اذان صبح در بالای سر حضرت نماز شب میخواندی و شاید در آن نماز شب ها شهادت میخواستی ای شهید، ما تو را دوست داشتیم، به واقع دلمان را سوزاندی حتی دل آقایت سوخت شفاعت ما را بکن تا مثل تو باشیم و در راه تو قدم بگذاریم درود و سلام خدا به شما و رفیقان همراه شهیدت اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک یا مولای.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه میکنید آری! ملاحظه میکنید که این تاریخ با طلوع انقلاب اسلامی چه ظرفیتهایی پیدا کرده که از یک طرف مردی همچون شهید رئیسی در آن طلوع میکند که در اوج صفا و ایمان و با روحانیتِ عرشی خود در خدمت مردم قرار میگیرد. و از طرف دیگر مردمی در این تاریخ حاضر شدهاند که تا این اندازه زیبا و شگفتانگیز آن مرد را درک میکنند و حضور او را در عمیق ترین ابعاد وجودی خود مییابند و به جهت ظرفیتی که این تاریخِ آخرالزمانی دارد عرض شد: «ما رئیسیها در پیش داریم» و همه چیز گواه بر آن است که زمانه، زمانۀ خاصی است و شهید رئیسی بزرگ، همچون حاج قاسم شهید؛ بصیرت درک چنین زمانه ای را داشت و ما باید سعی کنیم با نگاهی که رهبر معظم انقلاب به این زمانه و آیندۀ آن دارند؛ خود را در صحنه داشته باشیم https://eitaa.com/matalebevijeh/19341 وگرنه در این زمان در جبههای قرار میگیریم که ملاحظه کردید چگونه در مقابل ترامپ خود را تا این اندازه خوار و ذلیل نشان میدهند.
رفقای عزیز در مرکز سرای هنر و اندیشه سها متن فاخری را تحت عنوان «ما و راه کربلایی شهید رئیسی» https://eitaa.com/soha_sima/4938 تدوین نمودهاند که خوب است به آن متن نیز رجوع شود.
موفق باشید
سلام استاد: ضمن تشکر از پاسخ گویی تون خیلی خلاصه بعد از شنیدن شرح آداب الصلاه شما تصمیم گرفتم کمی از دنیا زدگی فاصله بگیرم به عنوان مثال تصمیم گرفتم برای منزل لوستر نگیرم در حالی که قبلا خیلی پیگیر امثال این مورد بودم اما دیگران به من انتقاد میکنن که این ساده زیستی کار ولی جامعه است و کار افراد معمولی مثل ما نیست و کجا اسلام گفته مؤمنین نباید زندگی خوبی داشته باشن و این نوعی زهد احمقانه است که در نج البلاغه بهش اشاره شده راستش گیج شدم نگران نکنه رفتارم اشتباه باشه لطفا راهنماییم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید زندگی را مشغول اموری کنیم که نیاز اساسی ما میباشد و حالت تجمل ندارد. زهدِ احمقانه زهدی است که زندگی و انس با دیگران را از ما میگیرد، نه اینکه از تجملات فاصلهگرفتن را، زهد احمقانه بدانیم. موفق باشید
شهادت حضرت صادق علیه السلام تسلیت باد. امام صادق (علیهالسلام): إِنَّ اَلْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ اَلسُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلاَ يَقُولَنَّ صَاحِبُ اَلاِثْنَيْنِ لِصَاحِبِ اَلْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى اَلْعَاشِرِ فَلاَ تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ وَ إِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لاَ تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لاَ يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۴. ايمان همچون نردبانی كه از پلّه پلّه آن بالا میروند ده درجه است. پس كسى كه در پلّهٔ دوم است نبايد به آن كه در پلّه اول است بگويد: «تو هيچ ارزشی ندارى» تا برسد به پلّهٔ دهم. پس آن كه را از تو پایینتر است دور نينداز كه بالاتر از تو نیز ترا دور اندازد. پس اگر کسی را دیدی که یک درجه از تو پائينتر است، با نرمی و مدارا او را به سوى خودت بالا بیاور و چيزى را كه طاقت ندارد بر او تحميل نكن كه او را میشكنى و هر كس مؤمنى را بشكند، بازسازی او بر گردن خودش خواهد بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این تذکر فوق العاده مهم حضرت صادق آل محمد، مهم و مهمتر است زیرا وقتی انسانها در راه ایمان قدم گذارند همه برای ما مهم و ارزشمند میباشند و جایگاه هرکسی را در آن راه یعنی راهِ ایمان باید محترم شمرد. مشکل از وقتی شروع شد که راههای دروغینی پیدا شدند که اساساً راهی از ایمان به حساب نمیآیند مانند آنکه امثال آقای مهندس بازرگان خواستند دین را با علم نجربی تطبیق دهند و اصالت را به دادههای علم تجربی دادند. و یا به گفته استاد احمد فردید گمان کردند پیامبر خدا، دانشمند بزرگی است. و از این مشکل نباید غفلت کرد وگرنه از حضرت امام و رهبر معظم انقلاب که نماد ایمان در این تاریخ هستند غفلت میشود. باز برگردیم به روایت، و به مراحل ایمان مردم و احترام به همۀ آنهایی که در مسیر ایمان قرار دارند با درجات مختلف. بنده مادران شهدا را عاقلترین و ایمانیترین انسانهای این دوران میدانم. تذکری در آخر سؤال شمارۀ 39940 بدان پرداخته شده است. موفق باشید
دو سوال داشتم که البته مرتبط نیستند. یکی اینکه درباره صدقه که فرمودند مکرر بودنش موضوعیت داره، میدونید که اینترنت بانک یه امکان داره که یه دستور براش تعریف کنیم که هر روز فلان مبلغ از حسابمون به صورت خودکار کم کنه و به حساب دیگه واریز کنه، آیا اینکه یک بار این دستور رو براش تعریف کنیم میتونه مصداق هر روز صدقه دادن باشه؟ یکی هم اینکه این دعاهای مختلف مثل «اللهم اغن کل فقیر و اشف کل مریض» و... همه دعاها که همه خوبی های فردی و اجتماعی رو برای خودمون و همه دیگران میخواهیم، حالا یک وقت هست ما میخونیم، میگیم خب چرا هنوز فقیر هست و...؟ پس این دعا ها مستجاب نشده، ولی خب وقتی فکر میکنم که این دعاها رو هر روز همه خوبان و عرفا و اولیا و در راسشون امام زمان و همه ائمه خوندند و قطعا ائمه و بزرگان وقتی میخواهند مقیاس کلان جهانی و اجتماعی رو هم در دعاشون در نظر دارند آن وقت استجابتش به چه معنی میشه؟ در واقع میشه از نگاه ظاهری ما بگیم قطعا این دعاها مستجاب نشده؟ یا اینکه همه اش در تعجیل فرج جمع میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده همان کاری که میکنید مصداق صدقۀ جاریه به حساب میآید. ۲. در این رابطه میتوان به این نکته فکر کرد که فقرا را خداوند وسیلۀ امتحان اغنیاء قرار داده و فرموده: «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «25» (معارج). بدین معنا که برای سائل، حق معلومی در اموال اغنیاء هست، وگرنه از آن جهت که فقرا بندههای خداوند هستند، نمیگذارد درمانده شوند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: با عرض معذرت از اینکه وقتتان را میگیرم، جناب استاد، مسیری که برای شروع المیزان فرموده بودید را رفتهام؛ دو کتاب ده نکته از معرفت نفس و برهان صدیقین و تفسیر سه سوره زمر و عنکبوت و روم و جزوه روش استفاده از المیزان را هم شروع کردهام اما بسیار نگرانم که حتی به ظاهر متون نتوانم برسم چه برسد به اعماق و بواطن آن! مخصوصا در بحثهای فلسفی با اینکه کلیت مفهوم را متوجه میشوم و میتوانم جلو بروم اما به شدت نگرانم که پیشزمینه قبلی نداشتن از فلسفه و آشنا نبودن با اصطلاحات و مفاهیم آن، حرکتم را سطحی کند و از دقائق و اعماق المیزان بینصیب بمانم. از طرف دیگر به اشتغالات درسی و شغلی هم نمیتوانم بیاعتنا باشم چون بهنظر جایگاه و اعتبارش را برای حرکت و اثرگذاری در اجتماع در راستای اهداف انقلاب لازم دارم. از سمت دیگر اگرچه هنوز فرزند ندارم اما دوست دارم پیش از قرار گرفتن در جایگاه سنگین مادری، تا حد نسبتا مطلوبی اصل و اساس و پایه مطالعهام روی المیزان را کامل کرده باشم. با این توصیفات تقاضا دارم کما فی السابق با توصیههای ارزشمندتان مسیرمان را روشن کنید. و اینکه استاد به نظر حضرتعالی آیا لازم هست از سرعت مطالعه المیزان کم کنم و همان عزم را تدریجا برای فلسفه هم بگذارم یا خیر؟ سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، نگاهِ صدرایی است که با «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» پیش میآید و با مباحث «معاد» وسعت پیدا میکند. از این جهت خوب است برای فهم قرآن در بستر «المیزان» این مسیر مدّ نظر قرار گیرد. البته اگر آمادگی ورود به کتاب «بدایۀ الحکمة» علامه را داشته باشید کار خوبی است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: می خواستم بدانم که خداوند عین هستی است. من هستی ام ربطی است. حال اگر من هستی ربطی ام را درک کنم، آیا عین هستی را درک کردهام؟ سوال دوم آن است که اگر جواب سوال بالا مثبت است آیا میتوان گفت که راه رسیدن به درک هویت تعلقی ام رعایت حلال و حرام الهی است؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی انسان در جان خود متوجه هویت تعلقی و عین الربطی خود گردید، متوجه نسبتی میشود که در ذات خود با هستی مطلق دارد که به زبان دیگر همان درک عبودیت خودش میباشد نسبت به حضرت ربّ العالمین ۲. آری! اگر انسان متوجه شد در ذات خود عین ربط به حضرت ربّ العالمین است با عبودیت و رعایت شرع مقدس، عملاً هرچه بیشتر حقیقت خود را درک میکند. موفق باشید
سلام: من خیلی دوست دارم تو این مسیر و سیر لب المیزان حرکت کنم اما همسری دارم که خیلی تند و بد اخلاق و لج بازه از وقتی که بچه دار هم شدیم هم بداخلاقیاشو داره هم حس افسردگی و ناامیدی بهش اضافه شده منم تا میام کاری انجام بدم حرکتی بکنم با محیطی پر از نا امیدی و افسردگی خونه مواجه میشم. اینا رو میبینم نمیتونم حرکت کنم. همش دوست داشتم خانواده قوی ای تشکیل بدم اما تو خانوادم هیچکس همراهم نیست هر حرکتی که میخوام انجام بدم همه اعضای خانواده از همسر گرفته تا پدر و مادر با حرفاشون مثل پتک به سرم میزنن منم نا امید میشم یه قدم جلو میرم تو این مسیر هزار تا میام عقب. باید چیکار کنم؟ یه هفته سر کارم که خونه نیستم یه هفته هم خونه. الان یه بچه یه سال و نیمه دارم که دوست داشتم قوی و امام زمانی باشه اما از رفتارای مادرش میترسم. رفتاراش پر از خشم و نا امیدیه. پدر مادری دارم که تو همه چیز زندگیم دخالت میکنن. واقعا تنهام نمیدونم چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همان وارستگیها ان شاءالله سبکی خواهید شد که بقیه خودشان را در آن سبک جستجو میکنند. زیرا فرمودهاند: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». برای خود نسبت به اطرافیان رسالتی احساس کنید. موفق باشید
سلام علیکم و عرض ادب: نا امید از زندگی نیستم، تصور میکنم پر از امیدم و برنامه ریزی درست و دقیق و هدف مشخصی دارم. الحمدلله توفیق داده خدا و روزانه تلاش میکنم، آخر هفته ها و آخر ماه ها و آخر سالها ثمره تلاشم رو بررسی میکنم؛ شاید به عین آنچه در ذهن داشتم و ترسیم کرده بودم نرسیدم، گاها در طی مسیر متوجه مسیرهای جدید و شکل و شمایل و نحوه متفاوتی میشدم و شاید به ثمره بهتر یا متفاوت اما خوبی میرسیدم. به هر حال به این باور رسیدم شکست از همان نقطه ای آغاز میشود که انسان تلاشی نمیکند. وقتی دارم تلاش میکنم و حرکت میکنم و پیگیرانه و امیدوارانه در پی تحقق اهداف میروم شکست و بن بست و ناامیدی بی معناست. نگرانی هم ندارم، نگرانی از نرسیدن ها، نگرانی از موانع، از رنج ها، از حسادت ها، از زخم زبان ها، چرا که همیشه هست و رسم دنیاست. نگرانی ام تنها و تنها این است که نکند توفیق تلاش را از دست بدهم، وقتی فرصتی را از کف میدهم ناراحت میشوم. قبلاً خیلی غصه می خوردم. الان اما معنای جمله مولا امیرالمؤمنین علیه السلام را دریافتم که فرمودند خدا را به شکستن عزم ها شناختم. این نیز جزئی از سنتهای پروردگار است، برای محک زدن ایمان و توکل و از میان بردن تکبر و غرور و نشان دادن این است که هر آنچه که هست با عزم و اراده الهی پیوند دارد و «من ها» اگر ذوب در ولایت الهی نشوند نابود شده و به قعر جهنم سقوط میکنند. همه اراده ها ذیل اراده اویند که تحقق دارند و پیشامدهای زندگی که در ظاهر حرکتم را کُند کرده اند، دیگر آنقدرها اذیتم نمیکنند برایم کوچک و آسان شده اند. شاید بعضاً به آنها لبخند میزنم و با آنها مزاح میکنم یعنی که دیگر با شما آشنایم، گویا مهمانان چند روزه ام هستند که از نزد پروردگار برای صبر آزمایی و توکل بیشترم به حضرت حق و چنگ زدن بیشترم به دامن اهل بیت و شهدا فرستاده شدند. اما روزهایی هم هستند که شیطان موفق تر است و او غالب است. چون اعصابم را به هم میریزد و مرا بهانه جو میکند. بی نظمی ام در کار مشهود میشود، بدخلقی میکنم، با وجود حل شدن تمامی مسائل برایم، اما دست و دلم به مطالعه و کار و حتی برخاستن از رخت خواب هم نمیرود. و باید کمی زمان سپری شود به همین شکل، با زیارتی و تلنگری و شنیدن صوت کلاس های شما و برخی دیگر از اساتید به روال پر نشاط و پرتلاش قبل برگردم. اینجاست که خیلی نگران میشوم که نکند عاقبت به خیر نشوم و روزهای آخر عمرم در هنگامی باشد که این خطورات ذهنی و خیالات واهی را دارم. تا الان راهکار عملی جز توکل بیشتر و مراقبت بیشتر و صبر بیشتر نداشتم و به مرور زمان این حالت ها کمتر شدند الحمدلله. اما هنوز هم کم نیستند این حالات. و من خیلی فرصتها را از دست داده ام الان ۲۴ سال دارم. وقتی میخوانم علامه طباطبایی در نوجوانی چه مراحلی را طی کرده بودند که من هنوز به ابتدایش هم نرسیدم واقعاً ناراحت میشوم و حسرت میخورم. برنامه ام این بود امسال در آزمون ارشد با رتبه عالی در یک دانشگاه عالیِ مورد نظرم مشغول به ادامه تحصیل شوم اما چند روز دیگر یعنی ۲ اسفند آزمون دارم و خودم را نتوانستم برسانم به آنجایی که میخواستم با اینکه تلاش کردم و از تمام فرصتهایم استفاده کردم، خدا را شکر میکنم بابت فرصت و لطفی که برای این تلاش نصیبم کرد، ناشکری نمی کنم. خیلی هم پیشرفت کردم نسبت به قبل، مباحثی که اصلاً نمیفهمیدم حل شدند و پیش رفتم و از دل مباحث سنگین توانستم با سرعتی باور نکردنی بیرون بیایم و اینها زیباییهای مسیرم بودند. اما آنچه میخواستم نشد نمیدانم نتیجه آزمون چطور میشود، خیلی بد؟ یا متوسط؟ یا خوب؟ اصلاً نمیدانم. از اینکه بخواهم صبر کنم تا سال آینده که قطعاً نتیجه عالی دلخواهم را میگیرم، اما از پیشامدها بی خبرم. از کجا معلوم شرایط خانوادگی و اجتماعی و سلامتیِ خودم رو به راه باشد مثل الآن، که بتوانم ادامه دهم؟ این فکر و خیالها سرم را درد آورده. برای چنین روزهایی که این حال و روز را دارم راهکار میخواهم. پوزش میطلبم بابت این مطرح کردن این مسئله کاملاً شخصی و این پیام طولانی. اما بهتر از شما برای پاسخ گفتن به این بحران روحی و عبور از آن سراغ ندارم، تشکر میکنم از شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: فراموش نکنید که به گفتۀ جناب مولوی: «ای برادر عقل یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». بنابراین تفاوت احوال، امری است که در جای خود موجب کمال انسان خواهد بود. ثانیاً: در عین برنامهریزی برای حضور در فردا در همین بودن خود، خود را تجربه کنید به همان معنایی که مولایمان امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودهاند: «ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؟ قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین» آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه میآید كجاست؟ برخیز و فرصت میان دونیستی را دریاب.
اینجا است که با «معرفت نفس» و با نظر به «اصالت وجود» در برهان صدیقین، انسان احساس میکند هم اکنون در آغوش خداوند است و سعی دارد این حضور را با تقوا پاس دارد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: به نظر شما شهدای انقلاب اسلامی ما از دیدگاه عرفانی در چه سطحی هستند؟ سوال دوم آیا شهدایمان را میتوان در زمره مقربین که در سوره واقعه آمده است، به حساب آورد؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» با آن بصیرت عرفانی خود در مورد شهدا میفرمایند: «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود»؛ راستی! آن مرد در شهدا چه دید که گویا آن عزیزان تا آنجا در فرداها حاضرند که مزارشان دارالشفای روحهایی خواهد بود که طالب تعالی بیشترند، امری که همه در نسبت با تشییع پیکر سید نصرالله عزیز در جان خود از آن آگاهند و میدانند چه نسبت بزرگی در تشییع او با او میتوانند برقرار کنند.
البته مقام اصلی مقربین مربوط به اولیای معصوم است و ذیل آن عزیزان، هر آن کس را که در آن افق حاضر شود بیبهره نمیگذارد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: سوالم این بود که اگه فلسفه فهم امکانهاست ما در بدایه و نهایه با فهم امکانی روبرو نیستم این تعریف رو به کجا دارد؟ تشکر بسیار
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در فلسفه متوجه جایگاه مخلوقات به عنوان ممکنالوجودها میباشیم و به یک معنا متوجه هستیم آنها آیاتی میتوانند باشند که اشاره به خالق خود و کمالات خالقشان دارند. موفق باشید
سلام علیکم: بنده یک مدتی (نزدیک یک سال) رفق و مدارا را رعایت نکردم و در عبادات زیاده روی کردم. پس از گذشت چند ماه، عطش و رغبت نسبت به عبادات کم و کمتر شد و سرانجام حال معنوی به جایی رسید که دو ماه است نمازهای واجب را هم به سختی می خوانم. راه چاره چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در انجام عبادات آنچه مهم است درک معنویت است که با حضور در معارف توحیدی پیش میآید. در این رابطه پیشنهاد میشود بحث «ده نکته در معرفت نفس» را که کتاب و صوت آن روی سایت هست، دنبال شود. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: ۱. استاد در رابطه با دعای علوی مصر که در اعتکاف خدمتتون عرض کردم؛ خواستم درخواست بکنم یک نگاهی به مضامین آن داشته باشید و نظرتان را بگویید. برای بنده بسیار دعای خاص و عجیبی است. ۲. در رابطه با ارادات الهی و قواعد عالم چه نگاهی باید داشت که او در حرام های ما خیر می آفریند! برای بنده پیش آمده که کار خطایی مرتکب شدم اما هم او باعث برکاتی شده؛ آیا از آنجهت که من کوته بینم، نمیبینم که از خیر کثیر محرومگشتم. آیا اگر اراده الهی به این خیر تعلق گرفته بود، باز هم بدون خطای من می رسید؟ و یا نه؛ واقعا در مسیر ربوبیتم این خطا نیاز و حتمی بوده و علاوه بر اینکه مرا از آن محدوده ها خارج کرده متذکر این کرده که برحذر از خطای خود باشم؟ یعنی خود خطا مرا به آن رساند که از آن سیاه چاله ای که در آن بودم خارج شوم و باب تکرار بسته شود؟ ۳. در سال اخیر در یکی از اصواتتان (بگمانم درس اخلاق و یا تفسیر قرآن بود) روایتی از حضرت صادق علیه السلام نقل کردید که حضرت شب تا صبح هزار رکعت نماز می گذارد تا بلایای نفس دفع شود، خاطر شریف هست کدام صوت بود تا بنده باز رجوع به آن برای تذکر دیگری داشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده ورودی در مورد دعای علوی مصری نداشتهام. ۲. در این مورد به آیه «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» فکر کنید که اگر انسان در مسیر توحید باشد تا این اندازه خداوند اعمال او را پاک میگرداند. ۳. آنچه در یاد دارم آن است که در خبر داریم: حضرت صادق (علیهالسّلام) در حال قرائت قرآن در نماز بودند که دچار بیهوشی شدند. وقتی به هوش آمدند، از حضرتشان پرسیدند که دلیل بیهوشی شما چه بود؟! ایشان فرمود: «پیوسته آیات قرآن را تکرار مینمودم، تا اینکه به حالتی رسیدم که گویی قرآن را از کسی که نازل فرموده به مکاشفه و به عیان میشنوم؛ و مشاهده این مکاشفه از طاقتم بیرون بود و بیهوش شدم» ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص۱۰۷-۱۰۸. موفق باشید
سلام وقت بخیر: لطفاً می شود چند کتاب از زمان پهلوی معرفی کنید. چند کتاب از زمان امام خمینی یا اینک کتابی به مقایسه زمان پهلوی و امام خمینی پرداخته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد علاوه بر کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» تألیف آقای مسعود بهنود، کتاب های آقای موسی نجفی و آقای موسی حقانی نیز در این مورد مفید است بخصوص کتابهای «تحلیلی از نهضت امام خمینی» از آقای حمید روحانی. موفق باشید
سلام استاد: فردی ۲۶ ساله هستم که دغدغه دین دارم. استنباط من از نقشی که میتوانم در پازل کنونی ایفا کنم تلاش در جهت اسلامی کردن علوم و ایجاد نرم افزار حکمرانی اقتصادی مبتنی بر دین است تا بتوانیم نسخه های غربی که بر اساس مبانی انسان شناسی غربی است و نظر به سوی عالم غیب ندارد را کنار زده و نرم افزار دینی را جایگزین کنیم. تحصیلات آکادمیک حقوقی دارم و از طریق مشاور حقوقی میتوانم معاشم را تامین کنم. استعداد خوبی در خواندن دروس دارم بنظرتان وارد حوزه بشوم یا خودخوان مباحث را پیگیری کنم؟ میخواهم هر طور شده تتمه عمرم را با اسلام و انقلاب گره بزنم. آیا پیشنهاد میکنید وکالت و مشاوره را رها کنم و فشرده به دروس حوزه بپردازم چون دنیاطلبی و تحصیل علم شاید توامان میسر نگردد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت اگر با رویکرد درک معرفتهای توحیدی وارد حوزه شوید و بنای تفکر ِ تمدنی داشته باشید ان شاءالله نتایج خوبی خواهید گرفت از آن جهت که به هر حال حوزه، ریشۀ هزارساله دارد و با حضور جدّی در آن فضا انسان میتواند نتایج اصیلی را به دست آورد. موفق باشید
جناب استاد طاهرزاده ! ۱۰ سال تمام کتب و جزوات و صوت های حضرت عالی را از بر بوده و هستم ، حدیثی که چند روزی ست پیرامون آن نظریه پردازی فرموده و منتقدین را با انواع الفاظ ناصواب و ناسزا خطاب کرده اید والله بالله تالله چنین برداشتی از آن نمیشود ، بزرگوار ، عبد در آن حدیث به لحاظ ساختار ادبیاتی نکره بوده و الف و لام عهد ذکری است یعنی همان عبدی که در سطور قبل در موردش سخن گفتیم و جملات قبل انحصاری امام بود نه کل کسانی که زمام امور مسلمین را دارند. (عبد جنس نیست که ال را استغراق بگیریم مانند الانسان). اگر هم بپپذیریم ال استغراق است و سخن در مورد هر عبدی است که امور عباد را به عهده بگیرد سیاق روایت انحصار در معصوم را می رساند به قرینه جملات قبل و خصوصا جملات بعد. خودتان «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ فلم یعی بجواب» را پس از آن اشاره داشتید، لم تجد فیه غیر صواب عصمت است ، علم مطلق است ، لم یعی بعده بجواب، درمانده نمی شود در پاسخ دادن یعنی نیاز به فکر و طرح و مشاور و ...ندارد و چنین چیزی برای غیر معصوم مصداق نداشته است. بعد هم حضرت دلیل دارند که چرا این ویژگی ها را دارد؟/ به دو دلیل. 1)لیکون حجته علی عباده و 2) شاهده علی خلقه که همه می دانند شاهد خلق بودن چه به معنای شاهد خلقت قبل از تولد ادم باشد و چه به معنای شاهد اعمال مخلوقات از غیر معصوم برنمی اید... بعد هم استناد خنده داری کردید به اصالت و تشکیک وجود ، عزیز گرامی ، استاد معظم ، چرا اینچنین میکنی؟ حقیقتا که همه چیز را با شعر مخلوط کرده اید و هم شاعرانه مینگرید و هم شاعرانه اظهار نظر میکنید. وقتی مشاور حوزوی حضرتعالی که دائم هم برای نجات بخشیدن به مخاطبتان به او رجوع میدهید شش هفت سال حوزه بوده و طلبگی نکرده ، سواد درستی ندارد ، خودتان هم استاد ندیده اید اینچنین با متون و مخاطبانتان بازی میکنید . بس کن بزرگوار ، هنوز مواردی که سال های قبل زیر دست شما به فنا رفتند درد میکند ، دست ازین تهور بردار ، قیامتی هست ، قبر و حسابی هست ، لازم نیست برای حفظ انقلاب سر همه ی مقدسات را جلوی حضرت آقا ببرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179 رجوع فرمایید. موفق باشید
آنچه در پرسش ۳۹۰۵۴ فرمودید که معصوم فرمودند: أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ با آنچه قبلاً از حدیث حضرت رضا علیه السلام تقطیع کردید متفاوت است، این حدیث کاملا تعمیم دارد، هم از جهت لفظ و هم از جهت قرائن و قواعد اصولی، اما اینکه حدیثی خاص معصومین که دال بر عصمت است را تقطیع کرده با ادعای اجتهاد و عقلانیت، رهبری را مصداق آن معرفی کنید قابل قبول نیست، اینجا عبدا آمده و آنجا العبد، اینجا امام در مقام بیان ویژگی های ائمه نیست اما آنجا اختیار کردن و اختاره الله را برای انتخاب الهی ائمه استفاده کردند و بارها احتجاج میکنند که آیا مردم و فقها و علما و... میتوانند اینچنین فردی را اختیار کنند؟ بنابر این آن برداشتی که کرده اید از هرکس باشد خطاییست نابخشودنی و لازم الاصلاح، عرض شد در سوالات قبل که اطلاق شرایطی دارد که قرائن یکی از آن هاست، ما یصلح للقرینیه یکی از آن هاست، در مقام بیان بودن یا نبودن یکی از آن هاست، امام معصوم در مقام بیان خصائص امامند و ده ها کلمه دال بر عصمت و نبود خطا می آورند، صرفا کلمه ی معصوم را حذف کردید که کسی خرده نگیرد اما تمام کلمات و عبارات دیگر را می آورید، بعد هم ادعا میکنید این اجتهاد و تعقل است، ممنون که تعریفی جدید از اجتهاد و تعقل ارائه فرمودید، تن علما و مراجع و بهبهانی ها را نلرزانید بنده ی خدا. واضح است در اموری ورود میکنید که اطلاعات و صلاحیت آن را ندارید، تفسیر قرآن و حدیث کار هر کسی نیست. یکی از سوالاتی که حذف کردید دعوت از شما بود برای حضور در جلسه ای علمی با حضور فضلا برای بحث پیرامون آنچه مدعی بوده اید، چه توهینی؟ چرا با سانسور و اتهام زنی از اقرار به خطا و اشتباه طفره میروی بزرگوار؟ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بقَومٍ خَيرا أكثَرَ فُقَهاءَهُم و أقَلَّ جُهّالَهُم ، فإذا تكَلّمَ الفقيهُ وَجدَ أعْوانـا ، و إذا تَكلَّمَ الجـاهِلُ قُهِـرَ . و إذا أرادَ بقَـومٍ شَرّا أكثرَ جُهّالَهُـم و أقـلَّ فُقَهاءَهُـم ، و إذا تَكلَّـمَ الجاهِـلُ وَجـدَ أعْوانا ، و إذا تَكلَّـمَ الفَقيـهُ قُهِرَ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه میکنید که بحمدالله تفاوت نظر اساسی با امثال جنابعالی داریم و این به معنای آن است که اساساً جهان امثال بنده با جهان شماها متفاوت است. باید به تاریخ دیگری فکر کرد و افق حضور دیگری را مدّ نظر قرار داد تا امکان گفتگو با بشر جدید فراهم شود و به نگرانیِ رهبر معظم انقلاب که در خطاب به مبلغین فرمودند نگران تبلیغ هستند؛ فکر کنیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب و ارادت خدمت شما استاد ارجمند: بابت کتابها و سخنرانیهای نابتون از خداوند متعال عاقبت بخیری طلب میکنم برای ما که به صورت مجازی درس و بحث رو دنبال میکنیم چکار کنیم که ما هم از عنایات و افاضات اساتید محترم بهره مند باشیم؟ آیا اساتید به صورت مجازی میتوانند از شاگردانشان دستگیری کنند چون ما در منطقه ای زندگی میکنیم که کلاسهای حضوری نداریم. اگر ممکنه راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به شخصیت معنوی حضرت امام و رهبر معظم انقلاب، عملاً از نظر معرفتی حضوری مییابید ذیل استادِ راه. و در این فضا مباحث معرفتی و قرآنی نقش اصلی خود را به وجود میآورند. اخیراً بحثی تحت عنوان: «ما و نگاه امام خمینی به اخلاق و بشر جدید» https://eitaa.com/matalebevijeh/18131 شده امید است جواب خود را از آن بحث بگیرید. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: اگر بنده هدف اصلی زندگیم را لقاء الله (تجلی اسم جامع الله در قوه خیالم به صورت انسانی بگذارم) حال میخواهد دنیا باشد یا آخرت برای من فرقی ندارد. از نظر شما مناسب است یا نه؟ با تشکر از زحمات شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مسیر رعایت دستورات شریعت همراه با معارف توحیدی مسیر انسان پس از دنیا به لقاء رحمتهای خاص الهی منجر میشود و در همین رابطه در روایت از رسول خدا «صلواتاللهعلیهواله» داریم که فرمودهاند: « مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ أحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ ، و مَن كَرِهَ لِقاءَ اللّه ِ كَرِهَ اللّه ُ لِقاءَهُ . هركه ديدار خدا را دوست داشته باشد، خدا ديدار او را دوست دارد و هركه ديدار خدا را خوش نداشته باشد، خدا نيز ديدار او را خوش ندارد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: ببخشید استاد بزرگوار بنده با خانواده ی همسرم بدلیل اینکه بین آنها و خانواده جاری ام اختلافات شدید بوده و هست و برادر شوهرم بیمار و طلاق گرفته با سه فرزند، من قبلاً هر چه میرفتم آسیب فراوان میدیدم و حتی حالم خیلی خیلی بد میشد تا اینکه تصمیم گرفتم روابطم را از پرتگاه آتش بیرون ببرم تا آسیب نبینم قطع رابطه کردم حتی وقتی تلفنی هم صحبت میکردم روحم آسیب میدید ، حتی سحر خیلی سنگینی برای من و خانه و زندگی من به وجود آمد که من احساس میکنم ریشه در اختلافات آنها داشت. البته به لطف خدا و کمک های ائمه و راهنمایی های شما حل شد، به نظر شما راهم درست هست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال طوری نباشد که قطع رحم به حساب آید و نسبت به آن افراد حالت بیاحترامی تصور شود. موفق باشید
سلام و رحمت: دکتر سروش قائل به تاریخمندی و تاریخی بودن اگزیستانسیالیتی و هایدگری است از طرفی بنظر می رسد شما نیز قائل به همین تاریخی بودن اندیشه هستید. پرسش بنده اینست که استنباط شما از تاریخی بودن چه تفاوتی با استنباط سروشی دارد؟ حالا شاید بفرمایید که راجع به تاریخمندی سروش اطلاعات ندارید لذا نظر نمی دهید، اما پرسش بنده اینست با سخنرانی هایی که از شما گوش داده ام و شخنرانی هایی که از ایشان گوش داده ام تقریبا به طور یکسان هر دو، تاریخی بودن اندیشه از نظر هادیگر را قبول دارید پرسش اینجاست که چه می شود و چگونه استنباط انجام می گیرد که هر دو به یک چیز قائلید ولی یکی می شود سروش و دیگری استاد طاهرزاده عزیز؟ تفاوت شما از نظر تاریخی بودن اندیشه با ایشان چیست؟ بطور کلی، چطور می شود که از دل تاریخی بودن تفکر و زمانمندی و مکانمندی اندیشه، یکی می شود سروش و یکی می شود استاد طاهرزاده؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم سعی بر دنبالکردنِ اندیشههای آقای دکتر سروش را دارم. ولی همان انتقادی که سالها پیش آقای دکتر عبدالکریمی به آقای سروش داشتند همچنان باقی است و در یک کلمه میتوان گفت دکتر سروش معنای انسان را به معنای دازاین هایدگری و اگریستانسِ تاریخی نمیتوانند درک کنند که البته این در جای خود عرض عریضی دارد. برای فهم انسان و باز انسان. موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوار: من سالهاست که از مطالب و کتابهای شما تدریس میکنم و در خلال تدریسها از مطالب و صوتهای اساتید دیگری همچون آیت الله جوادی املی یزدان پناه و... استفاده میکنم. و ظاهر امر هم با جمعی که هستم اذعان میکنند که خیلی در نگاه آنها تاثیر داشته اما مدتیست که احساسی به من دست داده که باید به خودم بیشتر بپردازم و از اینکه مطالب از درون من جوشش ندارد و فقط واسطه ای هستم مایلم کمی بیشتر به خودم بپردازم و از جمع فاصله بگیرم. حتی دوستان رو ارجاع دادم به صوتهای شما و کلاسهای انلاین شما. میخواستم بدونم نظر شما چیه؟ استاد واقعا از اینکه استادی که حضوری داشته باشم و در مسائلی که گیر میکنم کمک کند رو ندارم، رنج میبرم. دیگه نمیخوام آزمون و خطا کنم. خیلی از سالهای عمرم به بیهوذگی گذشته و الان هم احساس میکنم فقط حمال مطالبم که آن را انتقال میدهم. ممنون میشم راهنمایی فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور نیست. آری! برای حضور در تاریخی که مانند حضور در تاریخ گذشته نیست؛ برای روح و روانِ ما آنطور که لازم است، شناخته شده نمیباشد، و این امر سادهای نیست. ولی به هر حال باید با همان حضوری که شروع کردهاید خود را ادامه دهید و با ارتباط با رفقا در همان مسیر معرفتی به لطف الهی خود را بیش از پیش تجربه کنید. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدرمان، استاد چند متن و شعری که ارسال شد گرچه زیاد بود اما میخواستم به سیاه نوشته هایم نظر شما بیافتد شاید رو سفید شوند، از اینکه وقت شریفتان را میگیرم عذرخواهم، امیدوارم همیشه در صحت و سلامت و موفقیت باشید. البته چند وقتی کد ورودم را گم کرده بودم و سایت کد جدید به ایمیل نمیفرستاد از این رو این نوشته ها انباشته شدند. دوستتان داریم با جان و دل.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ماشاءالله، بلبل زبانیهایتان که قصه عشق است، قصه همنوایی و احساس حضوری نزد همدیگر. موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده: خوبید شما؟ برای اینکه بخوام جلسات حضوری آقای مهدی وحدتی رو برم تهران هستن؟ جلسه دارند؟ چجوری باید ارتباط بگیرم؟ تهران خیلی قحطیه حاج آقا. تهران خیلی جای مباحث شما خالیه. خیلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیدی ایشان این است. @vahdatifar می توانید با ایشان تماس بگیرید
عنوان: موضوع فداشدن. با سلام و احترام. در مورد حدیثی که در کافی شریف مضمون به این معنا آمده که خداوند امام کاظم علیه السلام را مخیر کرد بین آمدن بلا بر شیعیان یا خودشان یکی را انتخاب کند و حضرت بلا بر سر خودشان را قبول کردند؛ لطفا راهنمایی بفرمایید این فدا شدن چیست؟ در مسیحیت هم چنین اعتقادی هست که حضرت مسیح علیه السلام به دار آویخته شد به جای جرم امت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد لازم است که عین حدیث آورده شود. موفق باشید
