سلام: روزتون بخیر. میشه در مورد موکل جن توضیحی بدید. من میخوام یه موکل داشته باشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نمیدانم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: ما به زندگی حیوانی خو کرده ایم در حدی که گاهی نمی توانیم تشخیص بدهیم چه چیزی ما را آلوده و کثیف می کند. منظورم حرام نیست. منظورم مواردی است که در حلال و حرام بودن آن به سبب یه سری مسائلی که شنیده ایم تردید می کنیم و یا مسائلی که در نگاه اول یه فرد معمولی مومن، حرام به نظر نمی رسند ولی نفس ما را آلوده می کنند. سوال من این است که بارها و بارها این اتفاق می افتد و گویی هر گناهی باید یک بار اتفاق بیفتد تا متوجه شویم روح مان را آلوده می کند تا از آن دست بکشیم و بفهمیم که این گناه است و به اطمینان قلبی برسیم که نباید به آن نزدیک شویم. و چقدر تلخ و رنج آوره وقتی در سیمای خود٬ پاکی از دست رفته به خاطر یک خطای در ظاهر ناچیز و بی ارزش را به نظاره می نشینیم. چه باید کرد؟ آیا راه «سریع» برای پاک شدن دوباره وجود داره؟ بهترین پاک کننده چیست؟ وقتی بعد از تضرع و گریه و زاری باز هم ناپاکی می بینیم؟ چگونه از این غصه ها رها شویم؟ و آیا اصلا باید این موضوع برایمان مهم باشد یا نباید حتی به پاکی چهره ها دل بدهیم و نباید آن را اصل بگیریم؟ با این موضوع که هر کس به سیمایش شناخته می شود چه می توان کرد پس. ممنون می شوم این سرگشته را چراغی باشید. یا دلیل العاصین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ اساتید محترم باید در امور معرفتی و عبادی برای خود برنامه داشته باشیم و مطابق آن جلو برویم تا ان شاءالله موانعِ پیش رو یکی بعد از دیگری حذف شوند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: چکار کنیم که علم و عمل و عرفان و حوزه و انقلابیگری و حتی شهادتطلبی و دفاع از جبهه مقاومت، دنیای ما نشود؟ چطور میشود از اینها هم مُرد؟ و آیا مردن از اینها ممکن و میسور و درست است؟ آیا لذتی که یک عالم از مطالعه یا یک انقلابی از انقلابیگری میبرد حب نفس است؟ اگر از اینها بمیریم به چه زنده خواهیم شد؟ امثال من بجای سلوک با سید حسن نصرالهی که قصه او قصه جان متعالی ماست هم میخواهیم او را مال خود کنیم و به ملک معنوی خویش در آوریم و چه غاصبی هستیم ما که نه دنیا، نه شخص بلکه شخصیتی الهی را میخواهیم از آن خود کنیم! استاد راه خلاصی از حب دنیا را خیلی خوب شنیدهایم اما راه خلاصی از دنیای معنویت نما را نمیدانیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه بخواهیم با نظر به شخصیت سید حسن نصرالله در وسعت او حاضر شویم، به همان معنایی است که دنیا را بستر تعالی خود کرده باشیم بدون اینکه مشغول دنیا شویم. مانند علاقه و احترام به اطرافیان و انسانها و دلسوزی برای آنها که در این صورت، حقیقتِ انسانی ما وسعت مییابد و این غیر از دنیازدگی است که انسان را حقیر و محدود میکند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: شما در صوت سوم دقیقه ۲۹ شرح خطبه یک نهج البلاغه میفرمایید که: عارف نمیگوید که یک فرد نسبت به فرد دیگر عدم است. بلکه فقط نسبت به خدا عدم هستیم. سوالم این است که وقتی وجود مطلق خداست، دیگر وجودی نمیماند چه نسبت به خدا چه نسبت یک فرد انسانی نسبت به فرد دیگر انسانی؟ باتشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به حکم تشکیک وجود، هرچه هست از جهت وجود، جلوهای از جلوات وجود است و «وجود» در نهایت خود و در کمال عالیهاش همان حضرت حق است که منشأ وجود همۀ موجودات است که مظاهر جلوات او هستند و هیچکدام، او نیستند، اوست که اوست. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلامعلیکم: نگاهی به فقه! «إلیه یصعد کلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» ما در نگاه به یک زندگی حقیقی باید متوجه این باشیم که عمل از حیث إعتباریاتی است که إتکاء به واقعیت کلام طیب دارد (همچنان که علامه طباطبائی رحمت الله علیه در کتاب شریف رساله الولایه فرمودند)؛ توجهی که هیچ کدام از علوم را برتر از دیگری نمی پندارد بلکه همچون راهیست که گام به گام به سمت ظهور علم توحید در عالم تشریع به پیش می برد. یک عالم دینی هم از حیث علمی غنی است و هم آن علم عقل عملی او را می پروراند و عملش را غنی می کند؛ لذاست که کسانی چون روح الله ها علم عرفان و توحید را با فقه در دنیا ظهور میدهند. علم شریعت که از آن به فقه تعبیر می شود، علمی غنی، جامع، فراگیر و جزء لا ینفکّ از زندگی بشری انسان و اجتماع است؛ منتها باید توجه داشت که از جهت اعتباری بودنش و مبتنی بودنش بر واقعیات، باید برپایه علم توحید که علمی خود بنیاد و حقیقی است، باشد؛ این فقه محدود به لازمة اش که أصول باشد، نیست؛ علم توحید وکلام و فلسفه و تاریخ، بصیرت و سیاست، تهذیب نفس و روشن بینی، زمان شناسی و شناخت مسائل مردم از جمله پیش نیازهای رسیدن به فقه پویاست، از جمله پیش نیازهای رسیدن به عمل کردن بر اساس ارادة الهی در هر عصریست که هر انسانی در آن می زییَد. لذاست امام خامنه ای بایسته هایی برای فقیه مطلوب بیان می کنند که از جمله آنها این است: فقیه اگر بخواهد قوی و درست کار کند بایستی با ذهنیت های رایج دنیا آشنا باشد (که به یکی از مواردی که ذکر کردم یعنی زمانه شناسی، اشاره دارد). حال میخواهم بگویم که فقیه_ به معنای تفقه کنندة مجتهد باید احکام الهی را بر اساس حقایقی که زمانه به ظهور می آورد، بر بنایی قوی از مبانی دینی، صادر کند و مردم را بدان ملتزم! بنده عقیده ام اینست که تمام علوم دینی ما _از هر بابی_ باید راهی بسمت فقه و عمل پیدا بکند؛ همچنان که امام خامنه ای در رابطه با فلسفه اسلامی فرمودند: «مشکل فلسفه اسلامی اینست که در طول زمان امتداد عملی نداشته» بنابر اینکه فقه، علم عملی اسلام است بنده تصورم اینست که ابتدائا باید زمینه خوبی از دیگر علوم اسلامی (به معنای آعم که شهید مطهری که کتاب آشنایی با علوم اسلامی نظرشان اینست که هر علمی که جامعه اسلامی بدان نیاز مند است، علوم اسلامی شمرده می شود- که در کتاب پزشکی را مثال می زنند_) غرض بنده از ارسال این نوشتار راهنمایی در جهت تحصیل در حوزه است که انشاء الله طلب بنده نگاه به حضرت روح الله است و نه کمتر از آن. لذا اسلامی شناسی و اسلامی شدن حقیقی در نگاه بنده است. با توجه به اینکه حوزه علمیه؛ ۱. در باب فقه و اصول جدیت خاصی نشان می دهد (هرچند ضعیف) ۲. در باب دیگر علوم واقعا به صورت فراگیر کار خوبی شکل نداده ۳. و نیز امام خامنه ای درس رسائل و مکاسب را درس اجتهاد می دانند (منتها با محدودیت اقوال و به تعبیری دست در دست شیخ دادن است تا همچون کودکی «تاتی تاتی» ما را بسمت اقیانوس انظار و افهام ببرند) بنظر بنده فی الحال که در سطح یک هستم، با توجه به نظر اساتید راجع به اصول مرحوم مظفر و کتاب شرح لمعه که می فرمایند کتاب های غنی و قوی ای است و اگر خود شخص بخوبی این کتاب ها را مد نظر قرار دهد، دقت نظر و چشمه استنباط بخوبی برایش بجوشش در می آید، بنده نظرم اینست که سطح یک را در زمانی طولانی تر تمام کنم (بقدر معقول) و در این بین، مبانی کلامی، فلسفی، تاریخی، سیاسی، و.... خود را بخوبی استحکام ببخشم تا بعد از ورود در سطح دو، در محضر کتاب های شیخ اعظم بخوبی _بلطف خدا_ چشمه بجوشش در آمده را به رودی ساری و جاری تبدیل کنم و سپس در درس خارج _به اندازه معقول_ دریایی شوم برای حضور در میدان بیکرانه انقلاب اسلامی و نه اینکه همچون افرادی سالیان سال در درس خارج پوچ و بیهوده بمانم و هیچ و اندر هیچ و نه اینکه همچون افرادی در سطح دو در کتب شیخ انصاری بخواهم با ذهن نپخته وارد شوم و براحتی _و مهمتر اینکه، بدون در نظر گرفتن رشد علمی حاضر و زمانه موجود_ اقوال را بپذیرم و یا اینکه خیلی با حالت ضعف نپذیرم اما حرفی نیز برای گفتن نداشته باشم انقلاب به روح الله ها نیاز دارد! امام نیز فرمود: الهی إن کان صغر فی جنب طاعتک عملی فقد کبر فی جنب رجائک أملی! ما بگمان خود تلاش می کنیم، او نیز میخرد. إن شاء الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و باید برای حضور در این تاریخ، جهانی که در آن زندگی میکنیم را بشناسیم تا آنگاه که از فقه و بر مبنای فقه سخن میگوییم، علاوه بر آنکه متوجه هستیم مبنای آن سخنان بدون اتصال به نفسالامر نیست؛ نسبتی با عالم و آدم داشته باشد. و این حساسیت بسیار خوب و مهم است و عجیب آن است که بحمدالله نسل جدید، ظرفیت آن را دارد که همه را در کنار هم و با دقت کامل بخواند که نمونۀ آن شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب میباشند. موفق باشید
سلام استاد جان: استاد بنده طلبه پایه ۷ حوزه هستم. منتها هنوز نتوانستم هدف اصلی خود را مشخص کنم. منظورم در اصلِ طلبگی نیست منظورم آینده های متفاوت طلبگی هست به عنوان مثال هنوز برایم واضح نشده که مبلغ بشوم به صورت خاص یا مجتهد یا محقق و متخصص در علوم دینی. اگر بشود توضیح بدین که ملاک چیست؟ اگر ملاک وظیفه و نیاز جامعه هست که راهنمایی کنین که الان وظیفه من در این مورد و نسبت با جامعه چیست و یا اگر هم ملاک علاقه و استعداد هست بفرمایید استاد. اگر امکانش هست تنها به صورت کلی جواب ندین و جزئی و مصداقی هم راهنمایی کنین. سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در کنار ذوق و استعدادی که در خود احساس میکنید باید نیاز جامعه را نیز در نظر گرفت. زیرا که جامعه در هر حال به روحانیت احتیاج دارد به همۀ نحوههایی که یک روحانی میتواند کمک کند. فکر میکنم با ادامۀ تحصیل تا حضور در دروس خارج، هنوز جای فکرکردن برای تصمیم نهایی وجود دارد. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: سوالاتی در رابطه با نظریه زندگی موازی و دنیاهای موازی در ذهن داشتم در جواب سوال اولیه در پاسخ فرمودین نوعی غفلت از مراتب وجود و عوالم متعالی در میان است. در اینجا سوالی داشتم برخی از افراد که به تناسخ معتقد می شوند شواهدی برای این موضوع ارائه می دهند برای نمونه خواب های شخص و یا تجربیات شخص در بیداری نسبت به شخصیتی دیگر در زمانی دیگر با فرض آنکه یک یا حتی چد نفر انسان مدیوم که چشم اون ها باز است تایید کنند که در این تجربه ها پای موجود ظلمانی و غیره در کار نبوده (با همه ریزه کاری های آن اعم از حضور یا کنترل ذهن از راه دور و ...) و یا حتی اشخاص متعدد مدیوم که چشم اونها باز است چنین تجربیاتی را به تعداد زیاد داشته باشند و البته قطعا تناسخ را مردود می دانیم و روایت صریح در این موضوع داریم این تجربیات چگونه قابل توجیه هستند (در اینجا فرض بر صحت و ظلمانی نبودن تجربیات اینچنینی شد و فعلا فرض شد شواهد این افراد مدیوم صرفا در حد همین تجربیات باشد) سوال دیگر: شیاطین قبلا چگونه از آینده خبر می دادند (تنبین استراق سمع از آسمانها به چه صورت است) الان چه محدودیتی دارند که نمی توانند این کار را انجام دهند و برای آنها خطر دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همانطور که متوجه میباشید جناب صدرالمتألهین در نفی تناسخ در ابتدای جلد هشتم «اسفار» نکاتی دارند که میتوانید آن نکات را در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که روی سایت هست، ملاحظه کنید. ولی اینکه شیاطین روحهایی را در اختیار میگیرند و در آنها القائاتی میکنند؛ بحث دیگری است و این موضوع، عرض عریضی دارد. اشاراتی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در این مورد شده است. ۲. در مورد سأال دوم، فکر میکنم عرایضی که در بحث سوره «جنّ» شده کمک کند تا در این مورد بیندیشید. در کتاب «جایگاه جن ....» اشاراتی هست. موفق باشید
سلام و احترام: موضوع پایان نامه ارشد را ارزش ایمان در نجات و رستگاری در الهیات مسیحی و اسلام انتخاب کردم. به نظر جنابعالی خوبه و ارزش کار کردن داره؟ در این موضوع منابعی معرفی کنید. ممنونم از پاسختان
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسئلۀ مهمی است. هرچند بنده منبع یا منابع خاصی که در این مورد نظر داده باشم را؛ در ذهن ندارم. ولی با تورق آثاری مثل آثار شهید مطهری می توانید نکات خوبی را جمعآوری کنید. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون درباره کار کردن روی مسائل آقای امینی خواه چیست؟ (مثل آن سوی مرگ)
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به شخصیت علمی که از ایشان سراغ دارم، فکر میکنم میتوانند در معارف عمیقتری نیز ورود پیدا کنند. موفق باشید
سلام استاد: با گروهی مباحث انسان شناسی شما را کار میکنم .از اینکه مطالب را در طی این سالیان آنطور که باید جدی نمیگیرند. اصرار بر داشتن نظم جلسات، مباحثات، رعایت برخی آداب و دارم. الان مدتیست که در اثر عدم رعایت این موضوعات، انگیزه من برای ادامه پایین آمده، حتی دیگه احساس میکنم بخواد اینطوری باشه فقط از صوت شما استفاده کنند و خودم را از این موضوعات رها کنم، به نظر شما تکلیف من چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت همینکه رفقا در عین استماع صوت جلسات در کنار هم نشستهایی داشته باشند و در موضوعات مطرحشده در صوتها گفتگو کنند، در جای خود کار خوبی است و از این جهت اگر جلسات را ترک نکنند بهتر است. موفق باشید
سلام خدا قوت: در ذیل پرسش شماره ۳۸۹۴۶ در تمام موارد اینچنینی و از این قبیل گرفتاریها، ارجاع به معرفتالنفس میدهید. شاید هنوز که هنوز است جایگاه معرفتالنفس و نحوه رجوع به آن مشخص نیست، البته به نظر بنده. زیرا برای خودم چقدر نگاه کردن سنگین است. طاهرزاده و امثال ایشان که رجوع به معرفتالنفس دارند، در وجود و بیکرانگیاش سیر کردهاند و راه را در وجود خویش در رجوع به معرفتالنفس یافتهاند. در لینک معرفی شده باز با ده نکته و شرح آن مواجه شدم. شاید این ده نکته را بد میخوانم یا تصور غلطی از شناختن دارم. نمیدانم! من هنوز اوراق نشستم تا همدرس شوم. قطعا شما هم میدانید و رنج و نشدنش را تجربه کردهاید که تغییر عالم و عوض شدن رویکرد بسیار مشکل است. چه کنیم تا این سختی ناامیدمان نکند. حال این بنده و شاید دیگرانی که پایمان لنگ است از این رفتن و از این سیر. شاید هم به قول شما در نقل از مولوی زکام دنیا شدهایم و بویی استشمام نمیکنیم. انتظار پاسخ نداریم. انتظار توصیه اخلاقی نداریم. غر هم نمیزنیم. از نشدن خسته میشویم و ملول و پر ملال. و باز قصه دلاک و تیغ کهنهاش یادمان میآید. به ما به اشارت بگویید که چه کنیم و چگونگی مواجهمان را، حتی چگونه خواندن کتابهای معرفتالنس را متذکر شوید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانند بسیجیان اصیل ذیل شخصیت رهبر معظم انقلاب به حضور تاریخی بیندیشید که با انقلاب اسلامی پیش آمده و وقتی مدّ نظرتان امثال حاج قاسم و شهید آوینی و حتی شهید یحیی سنوار قرار گرفت و در تاریخی که یک گروه، آری! یک گروه به نام حزب الله، استکبار در نماد رژیم صهیونیستی راشکست داد، وقتی چنین افقی مقابلتان گشوده شود، برای حضور بیشتر در آن تاریخ و در آن افق؛ باید انسان بیشتر از دیروز و با عمقی بیشتر شناخته شود و «معرفت نفس» در این رابطه شروع خوبی است. زیرا هنوز انسان و باز انسان باید فهمیده شود. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوار: دانشجوی دکتری هستم و میخواهم روی موضوع «حجابهای معرفتی و اعراض از آن» کار کنم با مطالعاتی که پیرامون واژه حجابهای معرفتی داشتم به نظرم از لحاظ معنایی بین دو واژه حجابهای معرفتی و حجابهای معرفت تفاوت هست میخواستم نظر شما را هم بدانم. متشکرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته دقیقی است. آری! گاهی روش ما و مواجهه ما با موضوعاتِ معرفتی غلط است مثل آنکه فکر کنیم همه حقیقت را میتوان با قیاس منطقی در فلسفه تحلیلی به دست آورد. و گاهی از خود تصوری داریم که دانایی خود را به عنوان مفاهیم، داناییِ کامل میدانیم. این همان است که فرمودهاند: «العلم حجاب الاکبر». امثال گادامر در کتاب «حقیقت و روش» به خوبی متوجه این نکات میباشد. خلاصهای از آن کتاب را که یادداشت شده است را میتوانید مدّ نظر قرار دهید. https://lobolmizan.ir/leaflet/1571 . موفق باشید
جلسه جوان و انتخاب بزرگ خیلی خوب بود ساده راحت بی شیله پیله آسون. ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جنابعالی نسبت به چنین حضوری آرزوی توفیق دارم. موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده: خوبید شما؟ برای اینکه بخوام جلسات حضوری آقای مهدی وحدتی رو برم تهران هستن؟ جلسه دارند؟ چجوری باید ارتباط بگیرم؟ تهران خیلی قحطیه حاج آقا. تهران خیلی جای مباحث شما خالیه. خیلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیدی ایشان این است. @vahdatifar می توانید با ایشان تماس بگیرید
با سلام خدمت شما: در بحث متناهی یا نامتناهی بودن خداوند، مخالفان عرفان این موضوع را از مقوله تناقض عدم و ملکه می دانند. یعنی خداوند نه متناهی است نه نامتناهی. چه جوابی باید به اینها داد! با سپاس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود به عرایضی که تحت عنوان «برهان صدیقین» به سبک جناب ملاصدرا عرض شده؛ رجوع فرمایید. تا اساساً موضوع را در ساحتی بسی بالاتر از این نوع دوگانگیها مدّ نظر قرار دهید. https://lobolmizan.ir/sound/659 موفق باشید
سلام علیکم: آیا این سخن درست است که: خداوند در ظهور با مخلوقات عینیت دارد نه از نظر ذات؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها میتوان گفت انوار اسماء الهی در مخلوقات به تجلی میآیند. موفق باشید
با سلام و احترام: صوت های معاد را گوش می کنم. آیا این برداشت درست است: همین الان هم آواز وحشت آمیز نکیر و منکر در جان حوادث دنیا شنیده می شود. دنیا، یعنی انسان در رحم وحشت نکیر و منکر. وقتی که قرار است در حوادث، افق را گم نکنی؛ و این حوادث بعضا فقط تحیر است که از کجا آمده؛ بلندت می کند و انگار پادشاهی و یا به زمین می کوبد و انگار رحمی ندارد و تو باید در نقطه ی بی قضاوتی و بی واکنشی فقط به انجام وظیفه ات بیندیشی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: و به اینکه نکیر و منکر متذکر آن میباشند که باید با عمق بیشتری به حیات دینی نظر کرد تا «ثُمَّ يَفْسَحَانِ لَهُ فِي قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ ثُمَّ يَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَى الْجَنَّة» که گشودگیِ جان است در برزخ به سوی بهشت. موفق باشید
با سلام: در ده نکته در معرفت نفس در بحث جامع بودن مجردات، می خواستم بدانم که این بحث در برزخ هم جاری است؟ لطفاً اگر امکان دارد کمی توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام مجردات به اعتبار آزادبودن از زمان و مکان نسبت به کمالاتی که دارند، آن کمالات به صورت جامع میباشد در عین شدت و ضعف. مانند نور بیرنگ که در عین بیرنگ بودن و جامعبودن نسبت به هفت رنگ، دارای شدت و ضعف است. موفق باشید
سلام و درود بر استاد عزیزم: در جلد دوم کتاب «فرزندم این چنین باید بود» سخن از ادب حق، ادب دین و ادب خلق را به میان آوردهاید. سوال من این است که مگر به واسطهی دین موانع ارتباط با خدا برطرف نمیشود؟ پس چگونه ادب حق را مقدمهی ادب دین دانستهاید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همۀ این موارد در یک بستر انجام می شود که همان ادب حق است. موفق باشید
قلبها در عالم چه میکنند؟ معمولا کار را امری عینی و خارجی میدانیم. پُل ساختن، خانه ساختن، حتی درخت کاشتن کار است؛ با دست و پاهای ما چیزی در جهان جابجا میشود و قبول داریم کاری انجام شد. وقتی کتاب میخوانیم چیزی در جهان اشیاء جابجا نمیشود ولی از ظاهر ما پیداست در حال انجام کاری هستیم، در حال مطالعه، جابجایی فیزیکی و عینی رخ نمیدهد اما افکار و اندیشه نویسنده به ما منتقل میشود. با او فکر میکنیم، وارد عالم خیال او میشویم اصلا به بهانه افکار او تحرک فکری در ما رخ میدهد اما ما در جای خود ثابتیم. وقتی به چیزی ایمان میآوریم، وقتی کینه یا محبت کسی را در دل داریم، وقتی درکی از معبود در قلبمان خطور میکند و گویی لحظهای خدا را به گونهای میچشیم که مخصوص آن لحظه است. وقتی صبرمیکنیم، وقتی به مقام رضا میرسیم، وقتی در عالم تسلیم یا مقام توکل به سرمیبریم، هیچ چیز پیدا نیست. نه کتابی به دست داریم نه چیزی را جابجا میکنیم نه حتی به سمت قبله نشستهایم، اما بزرگترین اتفاقات در وجود ما رخ میدهد. هرچه کار غیبیتر باشد، بینشانتر است و دایره نفوذش بیشتر، کار قلب علاوه بر گسترش در سطح، در طول رسوخ میکند، حس محبت ما در قلبها نفوذ میکند، عطر تسلیم و توکل ما مدارج آسمان را طی میکند و اهل آسمان را از عطر بودنمان سرمست میکند. ظاهر بسیاری کارها شبیه هم است؛ یکی مسجد میسازد ولی بنای آن بر تقواست، یکی برای نفاق و ضرار، یکی شهادتین میگوید تا جایی در جهان اسلام پیداکند و خواستههای نفسش را در مناسبات مسلمین تامین کند، یکی شهادتین میگوید چون جانش حضور حق را چشیده و آنچه در جانش رخ داده بر زبانش جاری شده. هر خبری هست در پشتوانه کارهاست قطعا قلب نورانی دست به کار کثیف نمیزند اما هر کار ظاهرا درستی جایی در عالم حقایق ندارد. کار خدا با قلبها پیش میرود امام (ره) هرچه کرد با قلبها کرد نه مدرسه نظام سازی تاسیس کرد و وزیر و دولتمرد برای آینده تربیت کرد، نه سلاح خرید و به فکر نیروی نظامی جمهوری اسلامی بود. همان تحصیلکردههای آمریکا رفته و نان و نمک پهلوی خورده با او بیعت کردند و تا پای جان پای او ایستادند. در سالهای قبل از قیام ۴۲، از ۴۲ تا ۵۷ و پیروزی انقلاب، در سالهای پر التهاب جنگ، امام قلب انقلاب بود؛ قلب او آنچنان سرچشمه ایمان و معرفت بود که در رگهای جامعه جاری شد، جوانهای اهل خوشگذرانی دهه پنجاه ناگهان نماز شبخوانهای جبهه شدند، قلب عالم بنا میکند و همه چیز را در آن عالم معنای تازه میدهد با کمترین جابجایی ظاهری. ما قطعا به سلاح و رزم و علم نیاز داریم اما اینها را هر کافری هم میتواند داشته باشد. شاهکار ملت ایران و امت اسلام در قلبهای آنهاست، در نیروی غیبی آنهاست. آن روزها که بسیاری اهل دین و انقلاب از لغزشهای نسلهای جدید نگران بودند و همه را در ریزشهای انقلاب توصیف میکردند، او که اهل دل بود، او که ولایتش بر قلبهاست و نسبت نفوس همان فرزندان چموش ایران اسلامی را با خود میشناخت، بارها گفت که جوانهای امروز از جوانهای دهه شصت بهترند؛ پای کار انقلابند! و ما بین توصیف او و آمار و مشاهدات و پیمایشهای علمی گیج میشدیم غافل از اینکه آمار، ایمان سنج ندارند پرسشنامهها حقیقت یاب نیستند و احوال قلوب را فقط ارباب قلوب میشناسند. بدون اینکه قدمی از تامین اسباب قوت علمی و اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی کوتاه بیاییم، باید به دو پیشوای انقلاب اقتدا کنیم و دل در کار دلبری و دلدادگی بسپاریم، تا تمدن جهانی آینده را به لطیفترین شکل با نفوذ بر قلوب بسازیم. عالَمی دیگر بباید ساخت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این مائیم و نفسی که در اکنون مان تا ابدیت حاضر است و هر اندازه در هر حرکتی نسبت به این نفس، خود را معنا کنیم این مائیم و معنایی که از سرگردانی ها رها میشویم به استحکامِ حقیقتی که دو سر هر دو حلقۀ هستی را به هم پیوسته است و این یعنی: «این جهان آن جهان شدن عشق است» و این یعنی آری! «عالَمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی». موفق باشید
سلام استاد: وقت بخیر. ببخشید من به جهت اینکه شبهاتی در مورد دین پیدا کردم و مقداری اندیشه ی دینی ام متزلزل شده میخواستم که دیدگاه های روشنفکران رو بدونم و ببینم در چه جاهایی با دین تقابل دارن و اندیشه های دینی ام رو تقویت کنم. به نظر شما می تونم آثار مصطفی ملکیان و ... رو مطالعه کنم یا ممکنه دچار ضعف ایمان بشم؟ نظرتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمودهاند در این موارد ابتدا باید با درک معارف الهی خود را مجهز کرد و سپس سراغ آن افراد رفت تا ضعفهای آنها فهمیده شود. به گفتۀ آقای عبدالکریمی، آقای ملکیان گرفتار نیهیلیسم میباشند و مخاطبان خود را به نام اخلاق، بیشتر سرگردان میکنند. موفق باشید
سلام استاد: حالتون خوبه؟ ۱. تطهیر اجتماعی رو واسم توضیح بدین؟ ۲. پولورالیسم معرفتی چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلبی تحت عنوان تطهیر اجتماعی در ذهن ندارم مگر همان رعایت اخلاق نسبت به افراد با در نظرگرفتن قواعد جامعه. در مورد پولورالیسم معرفتی میتوانید به سایتهای https://ensani.ir/fa/article/6563/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%D9%84%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%DB%8C و http://pajoohe.ir/%D9%BE%D9%84%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%DB%8C__a-17992.aspx و https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%AB%D8%B1%D8%AA%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: با چه عینکی بنگریم که ایرانِ فلجِ اقتصادی امروز را برنده ۱۰ سال آینده ببینیم و چرا باید این را قبول داشته باشیم؟ بنده قلبم میگوید ایران رو به پیشرفت است ولی عقلم میگوید رو پسرفت! چه کنیم از این تضاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد عرایضی با نظر به آیندهای که در پیش داریم شده است. مسلّماً اساس انقلاب اسلامی که ایران عزیز در این تاریخ حاضر شده است، بر تقواست و اوج مقابلۀ استکبار نیز به جهت همین اساس است و این سنت الهی است که مسلّماً حیلههای دشمن ایران شکست می خورد. مهم صبر و شکیبایی است که باید ما در این مورد داشته باشیم که بحمدالله مردم عزیز ما با همۀ این سختیها به خوبی صبر پیشه کردهاند. به عاقبت انقلاب اسلامی ایران از زبان رهبر حکیم انقلاب توجه فرمایید https://eitaa.com/gharargaheheirat/3137 این پیشبینی حقیقتاً پیش بینیِ حکیمانهای است، ملاحظه کنید چه اندازه با قاطعیت متذکر و متوجۀ آیندۀ درخشان ما هستند. خدا میداند این حقیقیترین سخنی است که این مرد الهی نسبت به آیندۀ ما متوجه شدهاند زیرا سنتهای الهی را میشناسند. https://eitaa.com/matalebevijeh/19290 موفق باشید
با سلام: ما گروهی از طلاب حوزه علمیه هستیم که قصد آشنایی اجمالی با مفهوم «دولت» به صورت عام و مفهوم «دولت اسلامی» به صورت خاص را داریم. عناوینی مانند: ارکان دولت، کارکردهای دولت، عوامل ناکارآمدی دولت، نقاط شکلگیری فساد در دولت، معنای اسلامی بودن دولت، راهکارهای محقق کردن اسلامیت در دولت، موانع پیشروی تحقق دولت اسلامی و... مد نظر ما میباشد. البته واضح است که یک کتاب واحد تمام این عناوین را در خود جای نداده است. اما ما به دنبال سلسله کتب، جلسات، همایشها و... میباشیم که بتوان در خلال آنها به آشنایی اجمالی از دولت اسلامی دست یافت. ما تا به حال - که البته مدت زیادی از شروع کارمان نمیگذرد - کتاب نظریه و نقشهی راه دولت اسلامی، اثر آقایان عرب اسدی و کشاورز را مطالعه کرده و جلسهای نیز با آقای عرب اسدی داشتهایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع دولت یا به تعبیری «استیت» امر جدیدی است. همچنانکه «شهروند» امر جدیدی میباشد به همان معنایی که این سیاست است که سرنوشت انسانها را در دست دارد و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» خیلی زود متوجۀ این امر شدند و فرمودند: «والله همۀ اسلام سیاست است». به هر حال این موضوع، عرض عریضی دارد. در سلسه مباحث «جهان بین دو جهان» که در ۴ جلد تدوین شد، بعضاً به این موضوع پرداخته شده که خوب است با جستجوی واژۀ «شهروند» و «استیت»، نگاه به موضوع انداخته شود. کتاب «ما و بشر جدید و آیندۀ قدسی پیش رو» نیز افقی را در این مورد میتواند بگشاید. موفق باشید
از کودکی در ریاضی قوی تر از دیگران ظاهر میشدم و این انگیزه و علاقه مرا چندین برابر میکرد (گرچه در درک بقیه مباحث نیز هیچگاه ضعیف نبودم). جدا از آن روحیه حل مسئله و تفکر چرا محور در من تقویت شد، و نوع فکر علت محوری و... خلاصه برکات زیادی از آن دیدم. لکن جایی خواندم که ادبیات فارسی بعضا عقل انسان را بیشتر رشد خواهد داد و انگار که ریاضی فایده ای ندارد یا اصلا خواندنش سود و مرحمت آن چنان ندارد. برکاتی برای رشد انسان از طریق آن اتفاق نمیافتد. میخواستم بدانم درک شما از ریاضی همیشه چه بوده است؟ و اگر ممکن است مرا در این زمینه راهنمایی کنید و اینکه آیا جایی علمی برتری بر دیگری دارد؟ و برتری هر کدام از چه لحاظ است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره عقلی که انسان در ریاضیات دنبال میکند، چیزی نیست که بتوان در این تاریخ و در این زمانه از آن غفلت نمود. میماند که نباید از دیگر ابعاد انسان که ابعاد قدسی اوست غفلت کرد و اینجا است که مباحث «معرفت نفس» نیز لازم است. در رابطه با «معرفت نفس» میتوانید به بحث «ده نکته در معرفت نفس» رجوع فرمایید که صوت آن روی سایت هست. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
