بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40725
متن پرسش

سلام بر استاد گرامی: سخنان حضرت آقا با قهرمانان و مدال‌ آوران بنده را به فکر فرو برد که چگونه رهبر انقلاب اینطور این افراد را بخصوص ورزشکاران را تعریف و تمجید کردند. در حالیکه ظاهراً فضای ورزشکاری بیشتر حالت سرگرمی دارد. نظر جنابعالی در این مورد چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن در این مورد بسیار است از آن جهت که ملاحظه می‌کنید چگونه دشمنان اسلام بنا داشتند از طریق همین به اصطلاح سرگرمیها، جوانان ملت‌ها را در میدان‌هایی قرار دهند که فرهنگ سکولار حاکم باشد و حال، ملاحظه می‌کنید همان جوانان و همان ورزشکاران به افقی از حضورِ ایرانی خود می‌اندیشند که عزّت ایرانِ اسلامی است با هویت معنوی. حداقل کمی به کاری که خانم سمیه حیدری یعنی اولین بانوی مدال‌آور در رقابت‌های جهانی رشتۀ جودو انجام دادند بیندیشیم که حاضر نیستند بر خلاف نظر مسئولان تشریفات، در آن صحنه‌ بدون چادر بر سکوی گرفتن مدال بایستند و آنان را مجبور می‌کنند چادر او را به او بدهند. با اینکه مسئولین فدراسیون جودو به او اعتراض کردند زیرا متوجۀ حضوری که جوانان ما در آیندۀ این ایران مدّ نظر دارند، نیستند ولی رهبر معظم انقلاب از کار آن بانو تجلیل کردند و در ملاقات با آن خانم فرمودند: «خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید، باعث افتخار ایران هستید. من سجدۀ شکر به جا آوردم که شما با چادر رفتید روی سکو». حال آیا این سجدۀ شکر رهبر معظم انقلاب حکایت از آن ندارد که ایشان متوجۀ آینده‌ای هستند که این جوانان آن را می‌سازند؟ آینده‌ای که در عین جهانی‌بودن، قدسی است. https://eitaa.com/abuhossein/31462. با توجه به این امر دوباره سخنان رهبر انقلاب را مدّ نظر قرار دهید که حرف‌ها در آن هست و با توجه به این امر به آن فردی که به گمان خود برای هسته‌ای ما نقشه کشیده است؛ می‌فرمایند: «به همین خیال باش». موفق باشید                     

40724

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد مهربان استاد چطور آدم متوجه پیشرفت معنوی و وجودی خودش میشه که در ظاهر زندگی و رفتارهایش با اطرافیان و تصمیماتش یا تحلیل کردن مشکلات و مسایل زندگی نشانه ای داره یانه؟ اساسا آیا باید منتظر نشانه ای باشیم که مثلاً نسبت به چند سال پیش بهتر شده این یا خیر، مثلا یادمه در یکی از سخنرانی ها شنیدم که میرزا جواد آقا ملکی تبریزی پیش استاد خودشون رفتند و از اینکه پیشرفتی در مسیر سلوک نداشتند گله کردند و اساتیدشون فرمودند که گره کار شما در ارتباطی هست که با اقوامتون دارید باید کینه ها رو حل کنید و ... ایشون چطور خودشون رو میسنجیدند که فهمیدند پیشرفتی نکردند؟ من بله خودم نگاه میکنم که آیا نسبت به چند سال پیش که خیلی از مباحث معرفتی رو گوش نداده بودم، نمازهایم سر وقت شده؟ یا نماز شبم در حد سه رکعت آخر مداوم و مستمر شده؟ آیا رفتارم با اطرافیانم با محبت شده؟ آیا میتونم دیگه براحتی شتر دیدی ندیدی بکنم یا خیر؟ آیا درک عقلیم از مباحث بیشتر شده؟ آیا بیشتر دهانم رو بستم و کمتر حرف بزنم و بیشتر عمل کنم؟ آیا تونستم عین آیه (لم تقولون مالاتفعلون) بشم یا خیر؟ آیا تونستم هدفهای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رو اهداف جزئی و کوچک و بچگانه خودم ترجیح بدم و افق دیدم رو بالاتر ببرم و فانی کنم در اهداف حضرت حجت ارواحنا فداه ؟ آیا به این اندازه از بصیرت رسیدم که در تحلیل های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی فکری که به ذهنم خطور می‌کنه مطمئنا نظر رهبر و امام زمان علیه السلام باشه یا هنوز فاصله های سنخیتی با وجود مطهر امام دارم؟؟؟؟ .... آیا هنوز برام مهمه که پشت سر من ازم تعریف میکنند یا ذم من میکنند؟ معیار اعمال رفتارم خالصانه برای تقرب به خداست و رضایت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یا رنگهای شرک از همه مدل هم توی وجودم هست؟ تعداد خداهای درونم کمتر شده یا نه؟ خلاصه استاد بزرگوارم معیار سنجش امام خمینی ره و رهبر عزیزمون یا علامه طباطبایی ره یا حسن زاده آملی ره برای پیشرفت سلوکی چیه؟ دیدار و تشرفات خدمت حضرت حجت ارواحنا فداه یا شنیدن صدای امام از درون و الهامات قلبی ....؟؟؟؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته باید خدا را شکر کرد که چنین احوالات و اعمال پیش آمده، ولی همچنان‌که متوجه هستید «بی نهایت حضرت است این بارگاه / صدر را بگذار ، صدرِ توست راه» و از این جهت باید به حضوری فکر کرد که انسان خود را ذیل ارادۀ الهی احساس کند و منتظر صبری بود که امیدواری از رحمت الهی را پیش می‌آورد. و این همان حالتی است که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در جواب آن خبرنگار که سؤال کرد حال که به ایران برمی‌گردید، چه حالی دارید؛ فرمودند: هیچی. و همۀ دنیا در این «هیچی» نهفته است. زیرا می‌دانند که اوست که داردخدایی می‌کند و ما «برگ کاهم پیش تو ای تند باد ** من چه دانم که کجا خواهم فتاد». به او باید امیدوار بود. موفق باشید

نمایش چاپی