بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9047
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بنده یک موضوعی را ذهنم به آن مشغول شده است و آن اینکه من فکر می کنم که خیلی از کارهایی که ما می کنیم خودمان نمی کنیم یک اراده دیگری در میان است که کارها خود به خود انجام می شود و به پایان می رسد. احساس بنده این است که یک حضوری در عالم هست که در همه جا پرتو افکنی می کند و جبهه حق و باطل در همین فضا نهفته است که خود را نشان می دهد. جنگ جنگ اراده است پیروزی اراده حق بر باطل. به نظر شما چه مطلبی می رسد تا راهنمایی کنید؟ حاج آقا رشته اصلی من گرافیک است نمی دانم چگونه از این پتانسیل استفاده کنم برای بروز استعداد هایم، در ضمن تا حالا از افراد گوناگونی دچار ضربه هایی شده ام هر چند از روی عمد نبوده باشد، ولی در هر صورت مانع یک سری کارها بوده اند البته من تمامی اینها رو از روی لطف خداوند می بینم که به سرم آمده است. حاج آقا مردم ایران ذاتا مردمی نجیب و بی آزار هستند شما بعضی وقتها سفارش می کنید که ما سیاست داشته باشیم ولی خود شما واقفید که بیشتر سیاستهای امروز ما از روی عناد است نه از روی برادری، اگر اشتباه می گویم اصلاح بفرمایید. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید؛ حقیقتاً دنیا در کنترل حضرت حق است، ما تنها می‌توانیم تسلیم اراده‌ی الهی شویم و بندگی او را پیشه کنیم و سعادت‌مند شویم، و یا عصیان کنیم و از سعادت محروم گردیم 2- باید افقی از معنویت را مدّ نظر قرار دهید تا در رشته‌ی خود پیام‌های آن معنویت را اظهار کنید 3- همین‌طور است که می‌گویید مردم ایران ذاتا مردمی نجیب وبی آزار هستند. ما از بُعد نجابت مردم با مردم برخورد نمی‌کنیم تا آن‌ها نیز از بُعد نجابت خود با ما برخورد کنند. موفق باشید
4256
متن پرسش
سلام علیکم! شما در پاسخ به سوال 4241 مصاحبه حجت الاسلام نبویان را محکوم کرده اید و آن را خلاف عدالت دانسته اید. در حالی که به نظر من هیچ خلافی صورت نگرفته. هیچ جا نگفته اند برای نقد علمی اشخاص و نظرات حتماً باید آن شخص نیز حضور داشته باشد. نمی دانم شما این مصاحبه را خوانده اید یا خیر. اما ایشان صرفاً نقد علمی کرده اید و هیچ اتهامی را متوجه آقای مشائی نکرده اند. اینهمه علمای ما در حوزه در دروس خارج خود سایر علما را مورد نقد علمی قرار می دهند. آیا این کار خلاف عدالت است؟؟؟!!! بعد خود ایشان در مصاحبه می گوید چند بار از ایشان برای مناظره دعوت کردم نیامد. خوب اینجا وظیفه یک عالم دینی است که علمش را اظهار بکند و با بدعت ها مبارزه بکند. چطور وقتی کسی که اسلام شناس نیست و در اسلام تخصصی ندارد اظهار نظر می کند؛ این خلاف عدالت نیست. اما وقتی یک عالم می آید به اظهارات او جواب می دهد و او را نقد می کند خلاف عدالت است؟؟؟!!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا به‌راحتی شخصی که خود را طرفدار انقلاب و رهبری می‌داند متهم به پلورالیست و اومانیست‌کردن نقد علمی است؟ نقد علمی آن است که یک نظریه را نقد کنند نه این‌که به اشخاص تهمت بزنند. بنده اگر همین برخورد را با آقای نبویان بکنند آن را نیز غیر اخلاقی می‌دانم. موفق باشید
665
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز آیا قاعده سکرات مرگ و احوالات برزخ برای تمامی افراد نوع بشر (مسلمان-مسیحی-یهود-بی دین و ...) ثابت است یا خیر ؟ با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: سکرات حالت انتقال روح است از توجهات به دنیا به عالم برزخ و همه‌ی انسان‌ها به جهت داشتن روح مجرد دارای چنین حالتی هستند. موفق باشید
93

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم 1- خداود در آیه 48 آل عمران می فرماید ( و او – عیسی- را کتاب و حکمت و تورات و انجیل تعلیم می دهیم ) منظور از کتاب در ابن آیه چیست ؟ 2- در آیه 49 همان سوره می فرماید ( از گل برای شما چیزی به شکل پرنده می سازم و در آن می دمم می شود پرنده) با توجه به این آیه در مورد انسان هم می توان گفت که خداوند روح را در ماده حیوانی میدمد و انسان بوجود می آید و آن مطلبی که بعضی ها مطرح می کنند که روح از دل ماده خارج می شود یخرج الحی من المیت شاید وجهی نداشته باشد و طبق این آیه نفس یا همان روح روحانیه الحدوث می باشد و بدن و روح دو تا هستند نه اینکه بدن سایه روح باشد. 3- در آیه 55 همان سوره به حضرت عیسی می فرماید (پیروان تو را تا روز قیامت فوق کفار قرار می دهیم ) با توجه به اینکه بعد از حضرت عیسی علیه السلام پیامبر اکرم صلوات الله علیه و علی آله می آید و پیروان عیسی موظفند طبق انجیل به دین جدید روی آورند اینکه می فرماید تا روز قیامت خود صحه گذاشتن بر ماندن بر دین عیسی است.؟ 4- با توجه به مطلبی که بعضی از متفکرین مطرح می کنند که تشریع بر اساس تکوین است و احکام اسلام قرار دادی نیست بلکه ریشه در اصول و قوانین هستی دارد مطلب ازدواج فرزندان آدم علیه السلام با هم با این استدلال که آنزمان شریعت مطرح نبوده و از زمان نوح علیه السلام مطرح شده قابل قبول نیست چون اگر ازدواج خواهر و برادر ریشه در تکوین دارد پس باید همیشه حرام باشد، سم انسان را می کشد چه امروز چه فردا ، چه بدانی و چه ندانی ؟ با تشکر از جنابعالی و گروه المیزان
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ 1- در مورد سؤال اول؛ علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: کتاب یعنی همان تورات و انجیل، منتهامثل آوردن اسم جنس که بعد از جنس می‌آورند، تورات و انجیل که مصداق‌های خاص کتاب هستند بعد از کتاب آورده. 2- این‌که ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرماید: «النّفس جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء» منظورشان این نیست که علت حقیقی نفس ماده و جسم است، بلکه منظور آن است که جسم زمینه است تا روح از آن بستر به عنوان روح خاص حسن یا رضا ظهور کند. و این با «یخرج الحیّ من المیّت» هم قابل تطبیق است. آری جسم محل ظهور بعضی از صفات و حرکات روح است ولی علت آن نیست. 3- همان‌طور که متوجه‌اید از آیه 55 سوره آل‌عمران بر می‌آید که پیروان حضرت عیسی تا روز قیامت هستند، و نیز می‌رساند آن‌ها در دنیا بر کفار تفوق دارند، منتها نمی‌رساند که بر مؤمنین هم تفوق دارند، در حالی که در آیه 17 سوره مائده می‌فرماید: آن‌هایی که مسیح را پسر خدا می‌دانند کافرند. 4- آری! مسلّم نظام تشریع بر تکوین بنا شده، ولی شاید قضیه این طور باشد که در شرایط متفاوت ممکن است احکام متفاوت باشد. در هر صورت موضوع برای خود بنده نیز کاملاً روشن نیست.
18753
متن پرسش
با سلام: مفهوم این حدیث که مرد خدای دوم زن هست یعنی چه؟ یعنی اگر زن توانست بنده بی چون و چرای مرد شود توانسته است بندگی خداوند را نیز کرده و یا درک کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه ما در روایت داریم این است که می‌فرمایند: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ» جهاد زن جهت قرب الی اللّه خوب‌شوهرداری‌کردن است و این امتیازی برای مرد نیست، بلکه راه گشوده‌ای است تا زنان در مسیر سلوک الی اللّه راهِ مناسب روح خودشان را داشته باشند. معنایِ «مرد، خدایِ دوم زن است» از این نوع روایات بر نمی‌آید. موفق باشید

18165
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: استاد به دادم برس که دیوانه شدم و دینم دارد از دست می رود. به دلیل مشکلات بزرگی که دارم، مدام این شبهه برایم پیش می آید که چرا خدا مرا خلق کرده که حالا من باید اینهمه سختی و بار مسئولیت انسانیت را به دوش بکشم؟ بحث امکان ذاتی ممکن الوجود، اصلا برایم قابل هضم نیست. شما می فرمایید طلب ذاتی هر انسانی، وجود داشتن و خلق شدنش بوده است و خدا این طلب ذاتی را پاسخ داده است. چگونه این حرف را اثبات می کنید؟ بله شما می گویید نشانه اش این است که اگر کسی بخواهد وجود را از انسان بگیرد، انسان ناراحت می شود. این حرف برایم قابل درک نیست زیرا مثلا کسی که به من هدیه ای می دهد، با وجود اینکه من آن هدیه را طلب نکرده بودم و او خودش این هدیه را به من داده، ولی اگر آن هدیه را از من بگیرند، من ناراحت می شوم، آیا این ناراحتی دلیل بر این است که من از قبل ان هدیه را طلب کرده بودم؟! فرمودید که: قال ربنا الذی اعطی کل شی خلقه یعنی اینکه خداوند خلقت مخصوص هر شیء را که امکان ذاتی اش بوده به او داده (و به او لطف کرده و با این لطفش هم پدر پدر بزرگ انسان را در آورده!). امکان ذاتی با طلب ذاتی خیلی فرق می کند؛ یک وقت هست که یک ذاتی امکان دارد که وجود و خلقت پیدا کند و خدا هم خلقت مخصوص او را به آن ذات داده است. تا این جا درست، ولی از کجا معلوم که وجود، طلب ذاتی ما بوده؟ من غلط بکنم اگه همچین وجودی را که سراسر مسئولیت و بدبختی و بیچارگی است را طلب کرده باشم! اگر هم طلب کردم و خودم خبر ندارم، به خدا به پیر به ییغمبر، غلط کردم که طلب کردم. حالا چه خاکی به سرم بریزم؟ کلمه ی «ذاتی» را نمی فهمم. اگر قبلا ما ذاتی داشته ایم که می دانم داشته ایم، خب مگر همان ذات را خدا جبرا به وجود نیاورده؟ آن ذات ما که دیگر طلب ما نبوده است. چون قبل از ذات که دیگه ما عدم بودیم و عدم که چیزی نمی تواند طلب کند؟ فرمودید که فردای قیامت کسی نمی تواند بگوید چنین شدم که هستم زیرا در جواب گفته می شود که خداوند آنچه را که تو بودی وجود داده. بعدشم بگیم جبر نبوده. همش تو ذهنم میاد که خدا خواسته خودشو نشون بده.... وگر چه نیازی به خلقت ما ها.... اینهمه کشت و کشتاد و فقر و بدبختی انسان ها.... اون دنیا هم که ذره ذره ازمون حساب میکشن و پدرمون رو در میارن. آخه این شد خدا؟ اینه اون خدایی که مهربونه؟ کریمه؟ چرا خدا از ما گله کنه؟ چرا ما از خدا گله نکنیم که وسط این ظلمات آخرالزمان، وسط این گناهان، ما رو بدون امام گذاشته؟ بذار هر چی گلایه دارم بگم. من که دیگه بی خیال همه چیز شدم. اون دنیا هم سرمو مثل بچه آدم میندازم پایین و می رم جهنم. اون چه خدایی که داره می بینه به ناموسش تو سوریه دارن تجاوز می کنن و هیچ کاری نمی کنه. اون چه خداییه که گذاشت سه هزار زن و بچه به بردگی گرفته بشن؟ این چه خداییه؟ پس کو کریمی؟ کو رحیمی؟ کو غیاث المستغیثینی؟ استاد ببخش اگه ناجور حرف زدم. استاد حالم خیلی بده. به دلیل مشکلات و گناهانی که پدرمو در آورده، با خدا قهر کردم. دیگه به نماز اهمیت نمی دم. دوست ندارم باهاش قهر باشم ولی مدام این شبهه ی خلقت اجباری، تو ذهنم می چرخه. کمک کن. آخه چقدر امید الکی. من میگم ده ساله مرتکب یه گناهی هستم، هر چی توسل هر چی خدا خدا.... ولی خبری نیست. شما هم که هی میگی اونقدر توبه کن تا موفق بشی. دیگه چقدر؟ ده سال؟ بیست سال؟ می ترسم موهام سفید بشه ولی هنوز مرتکب او گناه باشم. تا حالا چند مرتبه این سوال رو پرسیدم. خواهشا نه به کتاب ارجاع بده و نه به جای دیگه. یه جوری خودمونی بگو که بفهمم. می دونم سرتون خیلی شلوغه..... ان شاءالله خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه رفیق!! خدا پدر پدر بزرگت را در نیاورده. از دو جهت موضوع قاطی شده: یکی این‌که می‌گویی امکان ذاتی را چرا خدا به ما داده، غافل از این‌که «امکان» که چیزی نیست که خدا داده باشد، یک ظرفیت است از طرف مخلوق. دیگر این‌که فکر کرده‌ای که باید با این گناهان که انجام می‌دهید مأیوس شوید؟ و از همه بدتر از ظلم‌هایی که در این عالم می‌شود، به جای آن‌که یقه‌ی ظالم را بگیری یقه‌ی خدا را گرفته‌ای!! غافل از آن‌که تاریخ همیشه ثابت کرده پیرو این صحنه‌ها چه حکمت‌هایی نهفته است. گفت: «صد هزاران طفل سر بُبْریده شد / تا کلیم اللّه صاحب‌دیده شد». این‌که تصمیم گرفته‌اید در قیامت سر خود را پایین بیندازید و راحت بروید جهنم، اخلاق خوبی است. چون در روایت داریم: خداوند به ملائکه‌ی خود می‌گوید این بنده‌ی سر به راهِ مرا برگردانید و به بهشتش ببرید. باریک اللّه که دوست نداری با خدا قهر کنی! ولی حیف که بین خلقتِ بر مبنایِ تکوین و اختیارِ فردی تفکیک نمی‌کنید و می‌گویید من‌که وجود طلب نکردم که خدا بخواهد آن را به من هدیه کند، غافل از آن‌که شما در ذات امکانیِ خود، چیزی غیر از شخصی هستید که باید در قوس صعود خود را بسازید. موفق باشید

14875
متن پرسش
سلام: ۱. در مورد سوال 14866 که فرمودید: به طلبگی برسم. باید بگویم: چَشم استاد. بنده هم همین بنا را دارم. با توجه به سوالاتی که از شما پرسیدم و وقتتان را گرفتم مسمّم تر به طلبگی ام خواهم رسید و منظورم در آن سوال این بود که صرفا فقط بنویسم که در آینده به آن رجوع کنم بدانم چطور رجوع کنم. وگرنه بنده از آن زمان که شما فرمودید حواشی را کم کن - بیشتر به دروسم می پردازم و کنارش به آرامی کتب شما را دارم کار می کنم و حتی نزدیک به بعضی کتب هم نرفتم (به خاطر صحبت شما). باز هم التماس دعا داریم که بتوانیم این وظیفه سنگین طلبگی را در انقلاب در خودمان به ظهور برسانیم. ۲-اینکه گفته میشود طلبه سرباز امام زمان است.آیا حرف درستی است ؟ تا چه حد؟ ۳- یکی از طلبه ها از رفقای ما به شدت بیمار شده و مشکل خونی پیدا کرده است.و نیاز به دعا دارد. پس از شما خواهشمندم این طلبه ی مظلوم و با تقوا را دعا کنید که بهبود یابد چراکه. پدر و مادرش هم به شدت افسرده شده اند چون تک پسر خانواده بوده بنده خدا.... این عیدِ ۲۲ بهمن و یوم الله را به شما تبریک عرض میکنم التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً طلبگی یعنی سربازیِ حضرت صاحب‌الأمر«علیه‌السلام». و اساساً طلبگی برنامه‌ای است که حضرت امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برنامه‌اش را تنظیم کرده‌اند و حوزه‌ها را راه‌اندازی نموده‌اند. خداوند بهترین تقدیر را برای آن طلبه‌ی بیمار مرحمت فرماید. موفق باشید

12898
متن پرسش
سلام: استاد لطفا در مورد چله‌ی کلیمی و آداب مربوط به آن توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطابق آیه‌ی «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ» (142) اعراف» حضرت موسی برای ملاقات با خدا لازم بود چهل روز روزه و چهل شب مناجات کنند که بنا به شواهد، این چهل روز در تمام ماه ذیقعده و اوایل دیحجه بوده است. که این چهل روز را چله‌ی کلیمی گویند. البته چون روز دهم ذیحجه عید قربان است و روزه‌ی آن جایز نیست، باید یکی دو روز قبل از ماه ذیقعده شروع شود و در این مدت باید حتی‌الامکان در خلوت بود و ذهن و فکر متوجه‌ی حضرت حق و حقایق قدسی باشد و به همین جهت گفته شده زیر نظر استاد انجام بگیرد که ذهن و فکر گرفتار وَهمیات نشود و یا کسانی به این کار دست بزنند که در ابتدا معارف لازم را داشته باشند. موفق باشید  

12199
متن پرسش
سلام: این سوال نیست صدای یک دانشجوی دغدغه مند این ملت است و تشکر از شما. به جون مادرم من مدیون شما هستم مثلا درباره حجاب تو وبلاگم یکی دو سال پیش اجبار را رد کرده بودم و معتقد به آزادی اون شده بودم حتی قبل از اون حرفهای آقای زائری و دیگران، منتها این نظر خودم را نمی پسندیدم دلی، اما عقلی چرا. یادمه تو اعتکاف پارسال دانشگاه تهران با خودم می گفتم نکند امام زمان راضی به این نظر من نباشه خلاصه کلام جواب را یافتم، بتازگی در پاسخ اخیر شما (البته شاید در بعضی از کتاب های تون بود و من هنوز کامل نخوندم) ضمنا من بن نداشتم و قرار نبود برم نمایشگاه اما رفتم و با وجود بی پولی 98 تومن تقریبا همه کتاب های شما را خریدم حتی اونایی را که از پی دی اف کامل خونده بودم. دعا کنید زنده بمونم همه شو بخونم. شما در 50 سال عمر اندازه 200 سال کار کردید آخه چجوری؟ دم امام رضا گرم با اینجور شاگرد پروری. اگه وقت کردین قسمت «درباره طاهرزاده» این پست اخیرم را بخوانید مرا حلال کنید. http://myattitude.blog.ir/1394/02/24/%D9%85%D8%B3%DB%8C%D9%84%D9%87-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF مسئله حجاب و استاد: در قسمت پی نوشت این پست نظر خودم را درباره حجاب گفته بودم و نیز پست هایی چون اینجا، قبل از اینکه امثال روحانیونی چون زائری و دیگران حرف از آزادی حجاب به میان بیاورند اما اخیرا متفکری چون طاهرزاده مطلب قابل تامل و دلنشینی را در پاسخ به یک سوال ارائه داده اند که خودم نیز داشتم به همین می‌رسیدم و وقتی از زبان ایشان شنیدم خیالم راحت تر شد، هر چند همچنان تامل باید تا اسقرار بر نظری شاید. «اصل مطلب را باید فقها روشن بفرمایند. موضوعِ تبعات اجتماعیِ اجباری‌بودن یا اختیاری‌بودنِ حجاب بحث دوم است. بنده فکر می‌کنم به همین صورت که نظام عمل می‌کند خوب است که از یک طرف سخت‌گیری نمی‌کند و از طرف دیگر با هنجارشکن‌ها که فضای جامعه را به‌شدت آلوده می‌کنند برخورد می‌نماید. فراموش نکنیم اگر نفس امّاره را آزاد بگذاریم هیچ محدودیتی را نمی‌خواهد. اگر بخواهیم در کلیّت یک کشور - و نه در محدوه‌ی یک اقلیت - خانواده را حفظ کنیم، نباید عواملی که موجب می‌شود زنان آنچنانی با تبرّج خود ذهن مردها را به خود جلب کنند در جامعه میدان داشته باشند. در لبنان مذهبی‌ها تکلیف خود را با سایر قشرها روشن کرده‌اند، ولی ما یک کشور هستیم و در یک کلیّت باید تکلیف خود را داشته باشیم و نه در یک اقلیت. موفق باشید » درباره طاهرزاده: کسی که با 50 سال عمر به اندازه ی 200 سال کار کرده، کسی که مرا با وجود بی پولی مجبور به خرید تمام کتابهاش از نمایشگاه بین المللی کتاب اخیر کرد، کسی که مَثَل بحث هاش به زبان سطح پایین و سخت افزاری VHDL میمونه تا ارائه مطالب به سبک متلب و متمتیکا به سبک خیلی ها یعنی سطحی نگری و نرفتن به اعماق فطرت، کسی که از سال 89 مرا درگیر خودش کرد، کسی که اخیرا به استاد شایق گفتم من مختصر دینداری خودم در این وانفسای شبهات را مدیون شما و طاهرزاده هستم، استاد خندید و گفت ازش شنیدم همون اصفهانی را میگی، گفتم: استاد فقط شنیدید، برین ببینید چه غوغایی کرده، کسی که نیاز به تمجید من نداره و اصلا هرگز از نزدیک نه ایشان را دیده ام نه ایشان مرا، کسی که برایش دکان باز نمی کنم اما همه دنیا را بگردیم بعیده به سبک قلم، بیان و سلوکشان أحدی پیدا بشه، کسی که نیاز جوان متفکر امروزی ست که می خواهد لذتی از دینداری اش ببرد، کسی که فقط یه مشکل داره اونم اصفهانی بودنشه!!! پ.ن: جمله آخر قطعا یک شوخی ست باور کنید! از وبلاگ عادت زده
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه وبلاگ سر زنده‌ای بود هرچند بر خیال راست، کج را خریده‌ای که گمان می‌کنی طاهرزاده است و این خبرها! ولی نگران هم نباش زیرا خداوند پاداشی مناسب تصورات خودت به تو می‌دهد و طاهرزاده می‌ماند و اعمال‌اش و خدایش. زیرا در حدیث قدسی حضرت حق فرمود: «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِن‏» من در گمان بنده‌ی مؤمنم هستم. پس اگر گمان شما آن است که طاهرزاده این است که گمان داری و به زعم خود یک چنین کسی را دنبال می‌کنی، پاداش تصورات خودت را به تو می‌دهند. ولی طاهرزاده باید متوجه باشد قصه‌ی او با خدا تعیین می‌شود و این‌که چه اندازه نسبت خود را با خدا شکل داده. زیرا گفت: « نیک باشی و بدت گوید خلق/ بِهْ که بد باشی و نیکت بینند». موفق باشید .

11206
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: استاد اگه امکان داره 1- یک معنی ساده (همانند "به به" که جنابعالی برای الحمدلله بکار می برید) از اسم عظیم، اعلی و اکبر آنها بفرمایید تا در نماز قلبمون شاید بتونه با آنها ارتباط برقرار کنه؟ 2- اگه این سوال بنده، سوال درستی باشه راه عملی میانبر برای اینکه اسم عظیم و اعلی حضرت حق در رکوع و سجود در حد ظرفیتمون به قلبمون تجلی کنه چیه؟ 3- و از کجا باید فهمید که تجلی حاصل شده؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی در رکوع نظر به نور عظیم پروردگارمان می‌اندازیم متوجه نوری هستیم که از محدوده‌ی هر مخلوقی برتر است و عظمت هر مخلوقی به آن نور است و در نظر به نور اَعْلی نیز باید نظر به حقیقت نور اَعْلی انداخت. همچنان‌که متوجه می شوید «اللّه» از هر کبریایی برتر است و نظر را به حقیقت نور کبریایی مطلق معطوف می‌دارید 2- همان‌که عرض کردم 3- باید از عقل و مفهوم این واژه‌ها عبور کنیم و احساس آن انوار را در خود بیابیم. دستورات اخلاقی برای رسیدن به احساس قلبی است به خصوص دستوراتی که در آن‌ها تواضع توصیه می‌شود. موفق باشید
11143
متن پرسش
سلام استاد عزیز: مشکلی دارم که خسته ام کرده، دست به دامان شما شدم ببینم چه باید کرد؟ استاد؛ من هر کاری می کنم که به حضرت فاطمه زهرا (س) و حجه بن الحسن (عج) علاقمند بشم نمی توانم. بخدا از خانم خجالت می کشم که دارم اینا رو می نویسم اما چه خاکی به سرم بریزم؟ اینقدر غبطه می خورم به کسانی که شیفته ایشونند؛ استاد چه کنم به ایشون علاقمند بشم؟ لازمه کتابی چیزی بخونم اول؟ استاد خدا وکیلی راهنماییم کنید بلکه آدم شم. به کی توسل پیدا کنم؟ خدا قلب حضرت زهرا سلام الله علیها رو عمیقا عمیقا عمیقا از شما راضی کنه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئن باشید به لطف الهی خیلی زود منوّر به ارادت و شیفتگی این انسان‌های معصوم می‌شوید. راه‌کار آن هم بسیار ساده است. شما سعی کنید با گناه‌نکردن و رعایت حقوق افراد و عدم تکبّر، نحوه‌ای از عصمت را در خود شکل دهید تا صورت های کامله‌ی آن عصمت در منظر شما قرار گیرد و ببینید چقدر شیفته‌ی آن‌ها هستید. موفق باشید
10770
متن پرسش
سلام: در جواب سوال 10727 ذکر کردید که 1. اگر حضرت می پذیرفتند شرط عبدالرحمن رو این بمنزله تایید سیره خلفا تلقی می شد حال سوالم دقیق این است که 1. آیا آن کمک به عثمان ،تایید سیره عثمان و خلفا نبود؟! 2. حضرت پاسخی غیر از صراحت در رد کردن خلافت نمی توانست بدهد؟ به عبارت دیگر نه آن چنان رد کند و نه کاملا قبول کند بلکه توریه و مثل این کار ها را برای خدا بکند. تا بعد از آنکه به حکومت رسید با آنها مبارزه کند. همچنان که می بینید امام در دوران 5 ساله حکومت خودش لحظه ای کوتاه نیامد و دست به جنگ جمل و غیره زد. حال بفرماید چه مصلحتی در کار بود که امام روحی فداه ترجیح داد بجای تغذیه شدن جامعه از او ، 12 سال دیگر جامعه از امام معصوم محروم بماند و جامعه با عثمان به انحراف بیشتر برود. 2. در قسمت دوم جوابتون این نکته را یافتم «اگر حضرت خودش در صحنه می آمد چون افراد جبهه مقابل از او بغض داشتند لذا می خواست با مستقیم ورود نکردنش آتش جنگ را بیشتر نکند البته بازمجبور شد بیاید» درست است؟ لطفا شواهدی را برای مجبور شدن حضرت ذکر فرمایید؟ تذکر جدی :بنده حقیر، خس بی سر پا یی هم در مقابل مولایم علی (علیه السلام) هم نیستم. غرض از این سوالات (نه شبهات) هم این است که با کمک شما بتوانم امامم، واسطه فیض عالم را بهتر در همه ابعاد از جمله سیاست و حکومت داری درک کنم البته اگر رزق باشد تا به قلبم برسد. چرا که درک از شرایط پیچیده جامعه برای هرکسی مقدور شاید نباشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کمک به عثمان در آن تاریخ تلاشی بود که خلیفه‌کشی باب نشود 2- اگر حضرت علی«علیه‌السلام» در آن مقطع تاریخیِ شورا مرز خود با خلفا را تعیین نمی‌کردند دیگر علی«علیه‌السلام» آن علی که به قول شما بعدا 12 سال جامعه از امام محروم نکند نبود، خودش یک سیاسی‌کار بود. بنده قبلاً عرض کردم اگر فرصت بگذارید و فضای تاریخی آن زمان را احساس کنید، نه‌تنها به عظمت کار حضرت مولا پی می‌برید و ارادتان صدچندان می‌شود راه‌کار زندگی قدسی در این زمانه را نیز می‌یابید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید
10421

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام در حال حاضر و در میان انبوه کتاب ها و نوشته ها و سخنرانی ها، کدام یک مناسب من است؟ آیا راه و مسیر مشخصی برای سلوک تعریف شده؟ اگر شخصی بخواهد نسبت به خدا و عالم معرفت پیدا کنداز کجا باید شروع کند؟ شدیدا به شخصی برای راهنمایی و ارشاد خودم نیاز دارم. شخصی که بتوان به او اعتماد کرد. میخواهم ولی نمیدانم از کجا... ترس از گیر افتادن میان افکار و انتخاب مسیر اشتباه دارم و قدم در راه گداشتن مشکل است لطفا راهنمایی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید جوابی که به سؤال 10420 داده شد، افق نگاه شما را روشن کند که بالاخره ما باید به قرآن رجوع کنیم و تدبّر در روایات اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مقدمه‌ی بسیار ارزشمندی است. با این‌همه مباحث «معرفت نفس» برای شروع کار و رسیدن به تفکر لازم، خوب است و در این رابطه بنده سیر مطالعاتی که بر روی سایت قرار داده شده است را، پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
9339
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: کسی که می خواهد قدم در تربیت مردم بگذارد ابتدا باید خودش را تربیت کند. می خواستم بدانم که یک طلبه که هدف نظام آموزشی او تربیت افرادی برای تربیت جامعه است، از چه مقطعی می تواند خود را به عنوان مربی مردم معرفی کرده و به این کار بپردازد. به طور واضح از نظر تربیت نفس خودش، تا چه مقطعی صلاحیت تربیت دیگران را ندارد. مثلا آیا وقتی که گناهان و ترک واجبات را به کلی کنار گذاشت؟ یا مثلا باید مراحل توبه را دارا باشد؟ یا باید به حد ورع رسیده باشد؟ مسئله ای که برای من نگران کننده است این است که گناه قلب انسان را آلوده می کند. و اگر انسان گناه را ترک کند هم در برخی موارد ممکن است این آلودگی ها کامل برطرف نشود و وقتی که اقبال اجتماعی به عنوان یک طلبه به او روی آورد، و در موقعیت های حساس قرار گرفت این آلودگی ها کار خود را بکند. لذا به نظرم آمد طلبه باید قبل از این که به این اقبال اجتماعی که طبعا برای طلبه فراهم است جواب مثبت دهد، سعی کند که توبه ی کامل کند به طوری که واقعا پشیمان شود و قدم در راه تقوای الهی بگذارد. و وقتی توبه اش قبول شد و تائب شد، به فعالیت های تبلیغی و... بپردازد. البته این فعالیت ها در این مسئله جدای از فعالیت های دیگر طلبه از قبیل مطالعه، کسب علم و ... است. امیدوارم به کمک شما راه درست را پیدا کنم و از کسانی باشم که در عهد طلبگی خویش صادقانه ایستادگی کردند. از طولانی شدن سؤال عذرخواهی می کنم و سپاسگزار زحمات شما هستم. و السلام علیکم و رحمة الله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید حقیقتاً اگر انسان با عمق جانش با حقایق آشنا شود و ابعاد آن را بشناسد می‌تواند به بقیه تذکر لازم را بدهد ولی بحث در این‌جا از این جهت قابل پیگیری است که شما سخنان امام معصوم و آیات قرآن را به مردم متذکر می‌شوید و لذا این فرق می‌کند با این‌که تصور بفرمایید ابتدا باید به طور کامل تربیت شده باشید تا تربیت کنید. در این‌جا سخن آیت اللّه حسن‌زاده را متذکر می‌شوم که هر وقت می‌خواستند آیه‌ای و یا روایتی را مطرح کنند می‌فرمودند: «به خودم و به شما چنین می‌گویم». موفق باشید
8301

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز.پیشاپیش روز معلم را به شما معلم دلسوز و فداکار تبریک میگویم امیدوارم خداوند عمری بابرکت به شما عطا فرماید.استاد عزیزاز وقتی به سن تکلیف رسیدم هیچوقت توفیق نداشتم در مراسم معنوی اعتکاف شرکت کنم به خاطر محدودیت هایی که در دوران مجردی داشتم و بعد از ازدواج هم شرایطش پیش نیامده تا الان هم که فرزند چهار ساله ای دارم و امسال از همسرم خواستم اجازه دهند در اعتکاف شرکت کنم و ایشان هم قبول کردند ولی با توجه به اینکه فرزندم به من خیلی وابسته است و احتمالا همسرم اذیت میشود بر سر دوراهی مانده ام نمیدانم چرا حالا که شرایطش پیش امده قدرت تصمیم گیری ندارم و نمیدانم کدام کار درست است لطفا مرا راهنمایی کنید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر واقعاً همسرتان اذیت می‌شود و فشار به ایشان می‌آید، باز صبر کنید. موفق باشید

7119
متن پرسش
به نا م خدا و با سلام خدمت استاد عزیز در جمع بندی نظریات شما نسبت به ابوبکر و عمر و عایشه و طلحه و زیبر نتیجه می گیرم شما یک نرمش فوق العادهای نسبت به اینان نشان می دهید تو گویی اینها یک اشتباهی و یک اجتهادی غلط انجام داده اند و ما به انها انتقادی داریم درست است ما نباید به خاطر وحدت سخن نا به جایی بگوییم ولی تقلیل مسئله تا این حد آیا درست است آیا حجابی که آنها ایجاد کردند و اسلام را به حاشیه رانند و قرنهاست مسلمانان را از اب زلال ولایت محروم کردند و ان همه نافرمانی از سخنان پیامبر داستان قلم و دوات وهزاران نکته دیگر این قدر ساده است در ضمن روایاتی که اساسا آن دو نفر را مسلمان نمی داند و لعن را بدون نام بردن استفاده کرده است چه می شود سخن حضرت زینب در عاشورا و حتی روایتی که در احتجاج است که امام علی فرمود من از جانب پیامبر اختیار دارم و ایشان را از همسری پیامبر خلع کردم نقل به مضمون را چه باید کرد ایا اساسا شما عایشه را جناب می دانید یا حفظ وحدت این گونه اقتضا می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیره‌ی من و شما در این موارد باید سیره‌ی علمای بزرگی مثل حضرت امام و رهبری عزیز باشد که تعبیر جناب عایشه را برای همسر پیامبر به‌کار می‌بردند و بهترین کتاب را برای کالبدشکافی جریان انحراف در صدر اسلام «الغدیر» می‌دانم و سوز متعالی حضرت علامه امینی. ببینید آن علماء بزرگ در جمع‌بندی خود چگونه برخورد کرده‌اند. حقیقتاً موضوع انحرافی که در صدر اسلام پیش آمد و بنده سعی کردم در کتاب «بصیرت حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» عرایضی داشته باشم، چیزی نیست که بتوان به‌راحتی از آن گذشت و اصلاً بحث تقلیل موضوع نیست، بحثِ درست‌برخوردکردن با موضوعی است که به گفته‌ی علامه امینی با هزاران حاشیه همراه شده و حالا کار را بسیار حساس کرده. موفق باشید
5789
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار در نماز های خود به سفارش شما در محضر ائمه اطهار نماز را شروع می کنم و به آنها متوسل می شوم و انصافاً تاثیر بسزائی در تجرد نفس و حضور قلب داشته است فقط چند مشکل وجود دارد 1- نمیدانم چرا اکثر ائمه در این مسیر کمک نمی کنند و برخی بهتر جواب می دهد از جمله صاحب الزمان (عج)و امام حسن مجتبی(ع) بهتر در این حضور قلب کمک من کرده اند در حالیکه همگی نور واحد هستند 2- از اینکه از افرادیکه منجمله امام خمینی ره و سید علی قاضی برای حضور قلب کمک بگیرم علت آنرا نمی دانم در حالیکه از ائمه اطهار علیهم السلام می توان کمک گرفت
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این به جهت آن است که روح شما در این شرایط امکان اُنس با نور آن بزرگواران برایش راحت‌تر است. إن‌شاءاللّه آماده‌ی اُنس با نور سایر مظاهر مقدس هم خواهید شد 2- با نظر به حضرت امام و رهبری و مرحوم قاضی با تجلی تفصیلی مظاهر مقدس ائمه به نحو خاص مرتبط می‌شوید. موفق باشید
4660
متن پرسش
آن کسی که با دیدن دودکش کشتی به ذهنش خطورکرد که حتماً زمین باید کروی باشد، آیا بدون مقدمات و استدلالْ این نتیجه را حدس زد؟ یا مقدمات و استدلال‌های خفی‌ای پشت این حدس وجود داشته (که بالاخره یا نور باید منحنی شده‌باشد یا زمین باید منحنی باشد، و فرقی بین این قسمت زمین با قسمت‌های دیگرش نیست، پس تمام سطح زمین باید منحنی باشد، پس زمین باید کروی باشد.)؟ آیا این حدسْ متفرع بر این استدلال‌های خفی است و آن شخص ناخودآگاه این استدلال‌ها را انجام داده‌بود؟ خلاصه این که: اولاً آیا این مطلب، درنتیجة آن مقدمات و استدلال‌ها به دست آمد؟ ثانیاً در صورت مثبت‌بودن پاسخ سؤال قبل، آیا این استدلال‌های خفی باعث نمی‌شود این مطلب از حدس‌بودن خارج شود؟ این سؤال‌ها دربارة حلقوی‌بودن مولکول بنزن و تمام حدس‌ها هم مطرح است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که می‌دانید در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام «رضوان‌الله‌ تعالی‌علیه» عرض شد اشراق انقلاب اسلامی بر قلب امام بر مبنای مقدماتی بود که حضرت امام در خود ایجاد کرده بودند. مثل آن‌که متوجه بودند مدرنیته در حال حضور فعّال در همه‌ی عرصه‌های زندگی آینده‌ی بشر است و اسلام را به حاشیه می‌راند. در مورد هر حدسی هم که بخواهد اشراق شود مطابق زمینه‌ی فکری آن فرد این موضوع صادق است. موفق باشید
1999

موسیقیبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده پیشاپیش از وقت گذاریتان در رفع شبهات ومسائل جدید ممنونم می خواستم اگر مقدور تان هست در مورد موسیقی در اسلام و فواید ومضرات آن و مسائل جزئی آن و لزوم یا عدم لزوم استفاده از آن توضیحاتی بفرمایین؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در مورد موسیقی بحث‌های خوبی شده و کتاب‌های متعددی چاپ شده و حتی در اینترنت می‌توانید مقالات خوبی را به‌دست آورید. بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم. توصیه مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» آن است که سیاست نظام اسلامی ترویج موسیقی نیست. بنده فکر می‌کنم حداقل چیز لغوی است و تا آن‌جا که ممکن است باید از آن اعراض کرد. موفق باشید
1281

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمت الله وبرکاته میدانیم که تربیت قلب یعنی تنظیم حب(روی آوردن) و بغض (روی برگرداندن) آن با عقل ،و همچنین حدیثی از حضرت علی مو جود است که می فرماید روزه ی قلب همان خودداری از فکربه گناه است که از روزه ی بدن از طعام برتر است(=>که هم چنین از این حدیث نیز نتیجه می شود که فکرکردن به یک کار باعث ایجاد محبت یا بغض نسبت به آن کار می شود) و حدیثی نبوی نیزموجود است که می فرماید: اگر قلبت به کاری روی آورد فقط زمانی آنرا انجام بده که موردتاییدعقلت باشد،حال با وحدت بخشیدن به مطالب فوق یک قاعده برای تربیت قلب بطور کلی می توان بدست آورد: =>برای روی آوردن یا برگرداندن قلب نسبت به یک کار یا یک چیز کافی است در مورد آن شناخت پیدا کرد و سپس اندیشید،و بر عکس اگر قلب نسبت به کاری یا چیری روی آوردیا برگرداند زمانی آن کار را باید انجام دادیا نداد که مورد تایید عقل باشد*) مثلا: زمانیکه که بایدبرای امتحان فیزیک بخوانیم ولی انگیز ه ی آن را نداریم کافی است در مورد مطالعه ی فیزیک بیاندیشیم(خوبی ها و زیبائی های آنرا بر شماریم) این کار به ما انگیزه ی لازم برای مطالعه را می دهد. حال سوال من اینجاست که: 1)آیا قائده ی فوق از منظر شما درست و کامل است یعنی ایراد و نقصی ندارد و قابل اعتماد است؟ (یا چیزی برای افزودن نیاز ندارد؟) 2)حالات قلب (حب و بغض) دست کیست ، آیا به قول روانشناس یهودی "فروید" نا خود آگاهانه اند یا که خود آگاهانه اند مثلا: وقتی در خیابان راه می رویم و یک ماشین بنز گران قیمت می بینیم یک محبتی نسبت به آن پیدا می کنیم این محبت نا خود آگاهانه در قلب ما ایجاد می شود یعنی ما عامل این محبت نیستیم(درضمن شنیده ام که کنترل کننده ی حالات قلب خداست) یا که عامل این محبت خود ماییم؟ 2) در آموزه های دینی ما بسیار نسبت به حب دنیا هشدار داده میشود، حال من سوالم اینجاست که این حب دنیا یعنی چه ؟ مثلا ایا به معنای این است که ما فرزند و همسر خود رادوست ندا شته باشیم خانه و ماشین خود را دوست ندا شته باشیم یا که نه به گونه ی دیگر باید آنها رادوست داشت (و همچنین اینکه بعضا می گویند باید آنهارا به خاطر خدا دوست داشت یعنی چه) 3) نقطه مقابل سوال بالا حب الله است که بسیار به آن سفارش می کنند، این محبت به خدا دقیقا چیست وچگونه ایجاد میشود ؟ آیا مراد این است که مثلا: همانگونه که نسبت به مادر خود محبت داریم نسبت به خدا هم به همان صورت محبت ورزیم یا که نه ، اهل البیت را دوست داشته باشیم تا خود به خود خدا هم دوست داشته شود یا که علاقه به پیروی از دستورات خدا همان محبت به خداست 4) گویندکه قلب مومن عرش خداست اولا این جمله به چه معناست ثانیا چه ربطی به حب الله دارد(مثلا آیا کسی که خدا را دوست داشته باشد فلبش را عرش خدا کرده است یا معنی دیگر دارد ) با عرض پوزش جهت زیاده گویی و زیاده پرسی، اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- رویهمرفته قاعده‌ی خوب و قابل اعتمادی است 2- میل به خوبی‌ها مربوط به فطرت است ولی تشخیص مصداق آن در دست ما است که با امیال نفس امّاره آن را قاطی نکنیم. ما زیبایی را دوست داریم و این فطری است، ولی باید مواظب باشیم به صورت تجمل ظهور نکند و نفس امّاره ما را جذب کند 3- حبّ دنیا یعنی دنیا را اصل بگیریم و به جای نظر به حضرت حق دنیا مدّ نظر ما باشد و دوست‌داشتن همسر و فرزند به عنوان انسان‌هایی که طالب حق و حقیقت‌اند و مانع ارتباط ما با خدا نیستند هیچ اشکالی ندارد 4- حضرت حق کمال مطلق است، توجه فلب به کمال مطلق موجب تجلی انوار الهی بر قلب می‌شود و انسان را از تنگ‌نظری و تک‌بُعدی خارج می‌کند و به این معنی حبّ الله مطلوب باید باشد. و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» از آن جهت که مظهر انوار الهی هستند و سیره‌ی آن‌ها ما را متذکر انوار الهی می‌کند مطلوب می‌باشند 5- قلب انسان محل تجلی انوار الهی است و خداوند از طریق قلب انسان‌ها آن‌ها را هدایت می‌کند و از این جهت قلب، عرش خدا است و لذا اگر قلب از موانع و حجاب‌ها پاک باشد با نور الهی تماس دارد و محبت الهی را در خود انسان می‌نماید. موفق باشید
10680

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بهترین عملی که می توان بر سر مزار دو گروه یعنی علما و شهیدان برای پیدا کردن ارتباط روحی و بهره معنوی هر چه بیشتر انجام دهیم چیست؟ دعا، نماز، سکوت...؟ چگونه ارتباط نفسها با یکدیگر محقق می شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کمی کار می‌برد ولی همه آنچه فرمودید کارساز است. موفق باشید
10660

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد من قبلا سوال شماره 10514 رو از شما پرسیدم ولی هنوز برام حل نشده و منو گیج کرده سوال: «خداوند به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال را می دهد که می تواند بپذیرد یعنی نقص ها از ناحیه ذات خود آنهاست نه از ناحیه فیض باری تعالی» آخه موجودات چه تقصیری دارند؟ استاد خواهش می کنم این رو شما یکم توضیح بدین چون توضیحات شما قابله فهمه یا حداقل یه سخنرانی یا کتاب قابل فهم رو معرفی کنین.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این مباحث را باید در دروس عدل الهی دنبال کنید، در این‌جا تنها می‌توانیم به سؤالاتی که پس از مطالعه‌ی دروس پیش می‌آید جواب داد. کتاب «عدل الهی» از شهید مطهری در این مورد خوب است. عرایض بنده در سی‌دی اصول عقاید قسمت عدل الهی هم إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک کند. موفق باشید
9785
متن پرسش
سلام علیکم: ملاصدرا رحمه الله علیه در جلد 6 اسفار در مورد برهان صدیقین می فرماید: «محکم ترین و برترین برهان، برهانی است که در آن حد وسط، غیر از واجب نباشد» می خواستم اگر ممکن است جمله ایشان را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح برهان صدیقین عرض شد که اگر شما بفرمایید چون دور و تسلسل باطل است، پس واجب الوجود هست، عملاً شما برای اثبات خدا بطلان دور و تسلسل را واسطه قرار داده‌اید و در نظر شما به خدا، بطلان دور و تسلسل در میان است. ولی اگر نظر به «وجود» داشته باشید دیگر در هرچیزی به حقیقت وجود نظر دارید حتی اگر آن چیز ممکن‌الوجود باشد شما به وجود نظر دارید و حقیقت وجود، خداوند است و عقل توانسته بدون حدّ وسطی به واجب الوجود برسد. موفق باشید
9771
متن پرسش
سلام علیکم. استاد حکما می گویند بدن مرتبه ی نازله ی نفس است. مگر شما نگفتید که این بدن در این دنیا با نفس حالت انضمامی دارد و آن بدن اخروی است که تجلی کامل نفس است؟ بنده در بعضی از کتب هایشان دیده ام که فرموده اند همین بدن دنیایی مرتبه ی نازله ی نفس است. حال شخصی که چهره اش زیبایی ذاتی دارد و خداوند او را به بهترین و زیباترین چهره خلق نموده است دارای نفس پاکی است و آن کسی را هم که زشت آفریده است دارای نفس رذیله ای هست؟ بدن قول شما را قبول دارم اما نقل حکما که می فرمایند بدن مرتبه ی نازله ی نفس است را نمی فهمم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مسامحةً فرموده‌اند، زیرا مبانی خودشان چنین حرفی را نمی‌پذیرد چون رابطه‌ی علت و معلولی به معنای حقیقی آن بین نفس و بدن نیست. موفق باشید
6047
متن پرسش
سلام.می دانم احتمال آن کم است که این سوال را پاسخ گویید.اما برای من سوال است و چه می شود کرد.استاد آیا شما بعد از این همه سال زحمت و مطالعه و از حصول به حضور رفتن هم اکنون می توانید برزخ و قیامت را مشاهده کنید؟شما برزخیان و احوالات آن ها را می بینید؟راهی که به دوستان و جوانان و شاگردان می آموزید در خود شما به ثمر نشسته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید این سؤالات جواب‌دادنی نیست ولی «آنقدر هست که بانگ جرسی می‌آید» مگر می‌شود انسان از یک حقیقت بیگانه باشد و شب و روز خود را بر روی آن بگذارد. دعا کنید حجاب‌های بین ما و حق همواره رقیق‌ و رقیق‌تر شود تا بتوانیم با عالم غیب و معنویت معاشقه کنیم بدین لحاظ پس تصور نفرمایید که بنده را به برزخ راه داده‌اند و راحت بنده از آن‌جا برای عزیزان گزارش می‌کنم. ما به نور محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» اعتما داریم و امیدواریم بتوانیم در سایه‌ی آن انوار مقدس عصازنان جلو برویم. موفق باشید
نمایش چاپی