بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18214
متن پرسش
سلام استاد: موضوع: ضرورت استاد سیر سلوک و چگونگی مواجهه با آنها 1. قضیه این پیش استاد اخلاق و عرفان رفتن ها چیست؟ برنامه می گیرند و احاطه دارند بر آنها و چیزهایی را می بینند و تاثیرات وجودی که استاد بر آنها می گذارد و...؟ آیا بهتر نیست ما که فقه خودمان را (همین واجب و حرام) را درست نه می شناسیم و نه عمل می کنیم بریم اینها را انجام بدهیم و بعد برویم سراغ اساتید و.... 2. و این که هر کسی یک سبک تربیتی دارد این قضیش چیست ما از کجا باید متوجه بشویم که با توجه به سبک های مختلف کدام یک از آنها بدرد ما می خورد؟ مثل سبک تربیتی آقای سعادت پرور و آُسید هاشم حداد و آقای بها الدینی و.... که با یکدیگر مشرب آنها تفاوت دارد، از کجا اطلاع پیدا کنیم؟ ببخشید خیلی محاوره شد و در ضمن مطلع هستم حضرت عالی در کتاب ادب خیال و... فرموده اید: اگر استاد اخلاق پیدا کردید سراغش بروید و اگر هم پیدا نکردید استاد تو علم توست و خدا پیش راه تو می گذارد. به همین جهت پرسیدم این سوالات رو. با تشکر و خدا قوت و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در جواب کاربران عزیز عرایضی شده است که عیناً آن را خدمتتان ارسال می‌کنم تا خودتان به عنوان صاحب‌نظر در این امر بتوانید جواب سؤالات خود را بیابید. موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

نحوه‌ی رجوع به استاد در امور اخلاقی و سلوکی

سؤالی که خدمتتان داشتم در رابطه با استاد اخلاق و استاد سلوک بود که در حال حاضر ما چگونه می‌توانیم استادی را پیدا کنیم که در اصلاح رذائل خود موفق باشیم و خدای ناکرده طوری نباشد که پس از 70 سال قصه‌ی ما قصه‌ی آن سنگی باشد که به قعر جهنم سقوط کرد؟

همان‌طور که می‌فرمایید همه باید تلاش کنیم تا مسیر زندگی‌مان رو به سوی جهنم و ارضای امیال نفسانی نباشد و حتماً در این امر استاد و نمونه‌ای متعالی نیاز داریم. ولی بحث در چگونگی استاد سلوکی و نحوه‌ی سلوکی است که ما باید دنبال کنیم.

قلب ما حتماً باید به صورتی خاص تربیت شود و جهت بگیرد تا عبادات ما برایمان در آن راستا مفید افتد و تا برنامه‌ای برای خود نریزیم به آن تربیت خاص قلبی نمی‌رسیم و در راستای داشتن برنامه و تربیت خاص قلبی به طور جدّی موضوعِ ضرورتِ نظر به استاد به میان می‌آید.

حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آن استاد باید کسی باشد که با او رابطه‌ی خاصی داشته باشیم و او هرکس را بر اساس روحیات مخصوصی که شاگرد دارد راهنمایی کند یا در ذیل سیره و سنت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» می‌توانیم به سیره و آثار علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمة‌الله‌علیهما» نظر کنیم و راه‌کار خاص سلوکی خود را به‌دست آورد و عقل و قلب خود را تربیت نماییم؟

بنده در جمع‌بندی و بر اساس مختصر تجربه‌ای که دارم معتقدم اگر کسی بتواند با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این زمان رابطه‌ای قلبی پیدا کند و شخصیت و اندیشه و آثار علمی ایشان را مبادی عقل و قلب و عمل خود قرار دهد به همان جامعیتی می‌رسد که عرفای بزرگ طالب آن بودند و اکثراً به آن دست نیافتند که نمونه‌ی روشن آن را در بسیاری از شهداء و سرداران جنگ تحمیلی می‌توان یافت.

عنایت داشته باشید که آن طور نیست که همه‌ی آن عزیزانی که به سراغ اساتید مسلّم اخلاق و عرفان رسیدند، همه موفق به کسب درجات معنوی شدند. پس باید بدانیم استاد علت معدّه است و همّت و صداقت خودِ انسان علت حقیقی است، اگر آن کسانی که با همت بلند به اساتید اخلاق رجوع می‌کنند و خود را مقیّد می‌کنند که همه‌ی دستورات استاد را مو به مو عمل کنند به نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که حضرت به امام حسن«علیه‌السلام» نوشته‌اند، رجوع کنند مسلّم به نتایج درخشانی می‌رسند.

بنده در راستای نظر به نتایجی که بسیجیان و سردارانی مثل حاج‌حسین خرازی و مهدی باکری و احمد متوسلیان و ردانی‌پور و میثمی و... به آن رسیدند نظر شما را به پیام حضرت امام به رزمندگان در 10/1/61 در رابطه با عملیات فتح‌المبین جلب می‌کنم تا روشن شود چرا می‌گویم می‌توان در ذیل شخصیت حضرت امام به درجاتی رسید که عرفای بزرگ به دنبال آن بودند. ایشان می‌فرمایند:

بسم الله الرّحمن الرّحيم‏

«إِنّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصْ ... در جنگ‌هاى جهان نمونه است كه در ظرف كمتر از يك هفته آن چنان مات شوند كه هر چه دارند بگذارند و فرار نمايند و يا تسليم شوند، به صورتى كه قواى مسلح ما تا كنون نتوانند اسيران و كشتگان و غنايم را به شمار آورند و گرچه تمام اين امور بر خلاف عادت به صورتى معجزه ‏آسا تحقق يافت، لكن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتيبانان آنان... به خضوع وادار مى‏ كند، بُعد معنوى آن است كه با هيچ معيارى نمى‏ توان سنجيد و با هيچ ميزانى نمى ‏توان عظمت آن را دريافت. ما عقب‌ماندگان و حيرت‌زد‏گان، و آن سالكان و چله ‏نشينان و آن عالمان و نكته ‏سنجان و آن متفكران و اسلام ‏شناسان و آن روشنفكران و قلم داران و آن فيلسوفان و جهان‏ بينان و آن جامعه‏ شناسان و انسان ‏يابان و آن همه و همه، با چه معيار اين معما را حل و اين مسأله را تحليل مى‏ كنند كه از جامعه مسمومى كه در هر گوشه آن عفونت رژيم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هايش مسموم، خيابان‌ها و گردشگاه‌هايش مسموم، مطبوعات و رسانه ‏هاى گروهى ‏اش مفتضح و مسموم، از كودكستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در يك چنين محيطى به جوانى و رشد رسيده بودند كه به حسب موازين و عادت بايد سرشار از مسموميت و فساد اخلاق و عقيدت باشند، كه اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها يكى از آن‌ها را با صرف سال‌هاى طولانى متحول گرداند ميسر نگردد، چگونه در ظرف سال‌هاى معدود از بطن اين جامعه و انقلاب - كه خود نيز اگر معيارهاى عادى را حساب كنيم بايد كمك به فساد كند - يك همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام كه پيران هشتاد ساله و سالكان كهنسال به‏ جلوه‏اى از آن نرسيده‏ اند، بسازد؟ جز دست غيبى و دستگيرى الهى و تصرف ربوبى، با چه ميزان و معيار مى‏توان تحليل اين معما كرد؟

اين جانب هر وقت با يكى از اين چهره‏ ها روبه‌رو مى‏شوم و عشق او را به شهادت در بيان و چهره‌ی نورانى ‏اش مشاهده مى‏ كنم احساس شرمسارى و حقارت مى‏ كنم. و هر وقت در تلويزيون، مجالس و محافل اين عزيزان كه خود را براى حمله به دشمنِ خدا مهيا مى‏ كنند، و مناجات و راز و نيازهاى اين عاشقان خدا و فانيان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مى‏ نگرم كه با مرگ دست به گريبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمى‏ گنجند، خود را ملامت مى ‏كنم و بر حال خويش تأسف مى‏ خورم. اكنون ملت ما دريافته است كه: «كُلُّ يَومٍ عاشُورا وَ كُلُّ ارْضٍ كَرْبِلا». مجالس حال و دعاى اينان شب عاشوراهاى اصحاب سيد الشهداء«علیه‌السلام» را در دل زنده مى‏ كند.

جوانان عزيزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشيد كه من بتوانم از عهده‌ی ثناى شما و شكر عمل شما برآيم. شما را همان بس كه محبوب خداى تعالى هستيد، و خداى شما فرموده كه شما را كه چون سدى محكم و بنيانى مرصوص در مقابل دشمنان خدا و براى رضاى او ايستاده‏ ايد، دوست مى‏ دارد. و اين است جزاى شما و اين است عاقبت عمل شما».

در روش سلوکیِ فردی، انسانی که مؤدّب به آداب اسلامی است و عموماً از معارف اسلامیِ خوبی برخوردار است می‌رود در خدمت یک استاد اخلاق و بر وارستگی‌ها و فضائل خود می‌افزاید. ولی در روش سلوکیِ رزمندگانی که حضرت امام به آن‌ها اشاره فرمودند. اولاً: انسان‌های عادی بودند که به آن درجه‌ رسیدند که حقیقتاً همان‌طور که حضرت امام فرمودند قلم امکان توصیف آن را ندارد. ثانیاً: در روش سلوکِ فردی اساتید اخلاق، یک انسان ساخته می‌شود، ولی در روش سلوکی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک جامعه ساخته می‌شود و بنده فکر می‌کنم باید به دنبال سلوکی بود که مافوق سلوک فردی، شخصیتی مدّ نظر قرار گیرد که در نتیجه‌ی شخصیت او، تمدنی ساخته شود همراه با فضائل اخلاقی و شهدا و سرداران بزرگِ جبهه‌ی نبردِ دفاع مقدس هشت‌ساله با رجوعِ قلبی به حضرت امام این راه را طی کردند.

مشکل ما آن است که هنوز نتوانسته‌ایم حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا کنیم و ملاک اصلاح نفس را تنها در محدوده‌ی امور فردی می‌شناسیم، در حالی‌که با رجوع قلبی به حضرت امام تمام ابعاد ما متعالی می‌شود که وجوه فردیِ ما یکی از ابعاد آن است. به نظرم با حضور حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، تاریخ ما ورقی دیگر در مسیر اصلاح نفس در جلو ما قرار داده ولی ما هنوز در عهد گذشته به‌سر می‌بریم. بنده سعی کرده‌ام در کتاب «سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»» همین نکته را مطرح کنم. فکر می‌کنم اگر کتاب مذکور را با حوصله مطالعه فرمایید سؤالاتتان را که در آخر فرموده‌اید نیز حل شود.

در روایت داریم که معاوية بن عمّار می‌گويد: به امام صادق«علیه‌السلام» عرض کردم: «رَجُلٌ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِكُمْ يَبُثُّ ذَلِكَ إِلَى النَّاسِ وَ يُشَدِّدُهُ فِي قُلُوبِ شِيعَتِكُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِيعَتِكُمْ لَيْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَايَةُ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِنَا يَبُثُّ فِي النَّاسِ وَ يُشَدِّدُ فِي قُلُوبِ شِيعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد» مردى است راوى احاديث شما كه آن‌ها را در ميان مردم نشر مى‏ دهد و در قلوب شيعه شما جايگير مى ‏سازد و مرد ديگرى است اهل عبادت كه اين خصوصيت را ندارد، آيا كدام يك از آن دو برتر است؟ فرمودند: «راوى حديث ما كه آن را در ميان مردم نشر دهد و در قلوب شيعيان جايگير سازد، از هزار عابد برتر است.

ملاحظه کنید وقتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند آن فردی که سعی می‌کند روایات را در فرهنگ جامعه نهادینه کند و جهت‌گیری قلبی شیعیان را در راستای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شکل دهد افضل است، به این معنا است که در سیر إلی الله مسیر را بهتر طی کرده و به درجات بالاتری نایل شده نسبت به کسی که در سلوک فردی تلاش می‌کند.

بنده فکر می‌کنم اگر بتوانیم امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را درست بنگریم، سیره‌ی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و المیزانِ ایشان نیز برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و در مسیر سلوک جامعِ معنوی نقش به‌سزایی دارد. شما از یک طرف متوجه‌اید علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله قاضی است و از طرف دیگر شاهکار علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را در المیزان ملاحظه می‌کنید که شدیداً جنبه‌ی اجتماعی آن بر جنبه‌ی فردی آن غلبه دارد. آیا به این نتیجه نمی‌رسیم که سلوک فردی جای خود را به سلوک جامع فردی، اجتماعی داده؟ و باید ملاک خود را در نظر به استاد سلوکی تغییر دهیم؟ با این فرض قداست را باید در سلوک جامع دنبال کرد، سلوکی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن هستند.

والسلام

17105

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: 1. ببخشید استاد فرمودید که خمینی کبیر، اسفار نخوانده؟ یعنی اصلا نخوانده یا پیش استاد نخوانده و خودش خوانده؟ 2. استاد می شود من هم به این روش عمل کنم و مثلا فقط منطق و بدایه و نهایه رو بخونم و بدون خواندن اسفار حتی جلد 1 آن و حتی شواهد الربوبیه، سراغ تمهید القواعد و فصوص بروم؟ آیا شما این طریق را برای کسی تجویز می کنید؟ خواهشا تا اونجایی که اطلاع دارید بفرمایید که مرحوم خمینی عارف و رهبر کبیر، چه مقدار فلسفه خوانده بودند؟ چه با استاد و چه بی استاد؟ 2. آقای طاهرزاده حقیر مدت هاست که قصد ورود به عرفان عملی را دارم و چندین نفر انسان کارکرده در این زمینه را پیدا کرده ام. خواستم اگر ممکن است بفرمایید که به نظر شما به کدام یک از این عزیزان می شود رجوع کرد؟ و شما با کدام یک آشنایی دارید؟ 1. حجت الاسلام تحریری شاگرد آیت الله سعادتپرور 2. حجت الاسلام کمیلی شاگرد مرحوم حداد 3. حجت الاسلام عبدالقائم شوشتری 4. حجت الاسلام حسن نمکی طهرانی ساکن طهران و برادر آیت الله سعادتپرور هستند که البته سن بالایی دارند و حدود 90 سال سن دارند و اصلا نمی دانم شاگرد قبول می کنند یا نه؟ ولی از برخی افراد موثق شنیدم که شاگرد علامه طباطبایی و آیت الله انصاری همدانی بوده اند. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت امام همه‌ی اسفار و سایر کتاب‌های مرحوم ملاصدرا را بدون استاد خوانده‌اند و مشکلی در فهم آن‌ها که نیاز به استاد باشد، نداشتند 2- شما هم باید به خودتان رجوع کنید که آیا بدون استاد می‌توانید کتاب‌های مذکور را مطالعه نمایید؟ 3- در مورد استاد عرفانِ عملی باید ذوق خود را در نظر بگیرید که با کدام‌یک از اساتید فوق همخوانی دارد. موفق باشید

12380
متن پرسش
با سلام: میخوام بدونم بستن بخت دختر با دعا راسته؟ باید چیکار کرد اگر این اتفاق افتاده باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توکل به خدا و بی‌محلی به این حرف‌ها همه‌چیز حلّ است مگر کسی چنین قدرتی را دارد که سرنوشت کسِ دیگری را تغییر دهد؟ مگر آن‌که خودمان پای شیطان را بر زندگی خود باز کنیم. موفق باشید

12309
متن پرسش
سلام. استاد محترم حال این روزهای من حال عجیبی است. احساس مهر و نزدیکی عجیبی به مردم پیدا کرده ‌ام چنان که گویا آنان را مدت‌هاست می‌شناسم و همگی برادران من باشند. با دیدن جوان‌ها و نوجوان‌ها البته حالم زودتر منقلب و دگرگون می‌شود و چنان است که بخواهم هرچه دارم را برایشان هزینه کنم و همه عمرم را برای کمک به رشد و شکوفایی آنان وقف کنم. با همین حال و نگاه است که تحمل دیدن این سرگردانی‌ها و غفلت‌ها و هلاکت‌هایشان را ندارم. سینه‌ام با دیدن آن جوان و نوجوانی که در دام شیاطین بی‌رحم زمان گرفتار شده به سختی تنگ می‌شود. گاهی این غم قرارم را بر هم می‌زند. گاهی مهر و خیرخواهی و غم سینه‌ام را با فریاد زدن بر سرشان ابراز می‌کنم، گاهی با قهر و گاهی با محبت و دوستی. ولی در همه حال گویا گمان می کنم نمی‌توانم آنچه در سینه دارم را بیان کنم. گویا زبانی بی‌گانه از هم داشته باشیم و من چیزی می‌بینم که به دیده دیگران نمی‌آید و این بسیار این روزها آزارم می‌دهد. نمی دانم خداوند تحمل این غم را به من خواهد داد یا نه؟ بی قراری کار این روزهای من است. با این فکر و غم هر شب به خواب می‌روم و هر روز دوباره با همان پریشانی که خواب شبم را آشفته کرده بود بیدار می‌شوم. نمی دانم جگرم از دیدن جسم بی جان آن کودک عراقی و سوری و یمنی آتش بگیرد که زیر آورهای خانه‌ی کوچکشان پیدا شده یا از دیدن آن نوجوانی که زیر سکانس‌های صحنه‌دار فیلم‌های قاچاق هالیوودی در اتاق خانه‌اش در حال له شدن است؟ نمی دانم از فقر مردی بسوزم که ظهر هنگام هر روز می‌آید و ته مانده‌های سبزی دکان سبزی فروشی را جارو می‌کند تا دست خالی به خانه نرود یا روی زرد و پای برهنه‌ی کودکی را تحمل که درون کوچه با بقیه بچه‌ها بازی می‌کرد تا کسی غم درون سینه‌ی کوچکش را نبیند. نمی دانم ناراحت آن مسئولی باشم که با گرفتن ماهی 100 میلیون تومان حقوق از وزارت نفت دیگر مجالی برای شنیدن فریاد فقر مردم تهی دست ندارد یا غصه‌ی آن نوجوان و جوانی را بخورم که فقر معرفت و معنویت صدای ناله و فریادش را در آورده است؟ نمی دانم دیدن سیگار دست یک جوان برایم آزار دهنده‌تر است یا بی‌خانمان شدن دختر جوانی که همسرش این روزها با اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کند؟ نمی دانم از جان دادن آن جوانی که بخاطر امر به معروف و نهی از منکر تکه تکه‌اش کردند باید جان داد یا از جهل و گمراهی آن جوانی که تحمل حتی یک تذکر کوچک این جوان را هم نداشت؟ نمی دانم باید در آتش سوختن مسلمانان میمانمار را تحمل کنم یا در آتش شهوت سوختن این نوجوان بی‌گناه را که در خیابان‌های شهر به دنبال سرابی می‌دود. اگر بگویم حرف بسیار است و درد نا تمام. این روزها براستی چه باید کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌های بزرگ وقتی با دیدِ تیزبین و همه‌جانگر متوجه‌ی فجایع تاریخی خود می‌شدند به جای دلسوزی‌های احساساتی و عکس‌العمل‌های زودگذر و موسمی تصمیم‌های بزرگ می‌گرفتند تا لااقل یک قدم هم که شده تاریخ خود را جلو ببرند. به اعتقاد بنده حضرت محمد مصطفی که سلام خدا و ملائکه بر او باد، با نظر به چنین فجایعی که بشریت دوران گرفتار بود به درگاه خدا رجوع کرد تا خداوند بهترین راه را به او نشان دهد و خداوند هم که طالب إعمال ربوبیت و نجات بشر بود دغدغه‌ی آن حضرت را پسندید و او را به رسالت برگزید و شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به تاریخ بشریت هدیه شد و در این راستا می‌خواهم عرض کنم اگر خوب فکر کنید برای عبور از این فجایع یک راهِ حقیقی بیشتر نیست و آن به‌صحنه‌آوردنِ هرچه بیشتر شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که درمان منطقی و دقیق همه‌ی این مشکلات را در خود دارد و لذا هرکس باید سعی کند در حوزه‌ای که قرار دارد ارائه‌ی هرچه عمیق‌ترِ اسلام را به‌عهده گیرد تا هم آن جوان لااُبالی نجات یابد و هم آن مسئولی که حرصِ داشتن بیشتر دنیا گرفتارش کرده، از خود آزاد شود. اگر در دیروزها اسلام را به معنی عمیق و قلبی به نسل دیروز درست ارائه داده بودیم، امروز با آن‌چه شما با آن روبه‌روئید، روبه‌رو نمی‌شدیم. حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» راه‌های نجات بشر را پیش روی او گذاشت، وای به فردایی که حاصل غفلت از راه‌های پیشنهادی حضرت روح اللّه باشد. موفق باشید

11442
متن پرسش
سلام علیکم: یکی از مسائلی که نیروهای انقلابی پس از ورود به فضای کار اداری با آن روبه رو می شوند مسئله فضای سنگین بروکراسی در ادارت است که به مرور روحیه جهادی را از این نیروها سلب کرده و باعث سرخوردگی آنها می شود لطفا اگر امکان پذیر است ضمن راهنمایی برای مقابله با این فضا اگر منابعی در این خصوص وجود دارد معرفی نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منابعی را نمی‌شناسم ولی وقتی رویکرد شما عبور از موانع دموکراسی بود بعد از آن‌که بر کارها مسلط شدید آرام‌ارام در موقع مناسب شرایط عبور از آن را فراهم می‌کنید. نیاز به کمی حوصله و کاردانی دارد تا نه به اسم عبور از دموکراسی تندروی کنید و نه مثل بعضی‌ها تسلیم حکومت دموکراسی شوید. موفق باشید

11060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا حدیث زیر، قدسی است؟ و تا چقدر معتبر است؟ «من دعانی اجبته، و من سألنی اعطیته، و من اطاعنی شکرته، و من عصانی سترته، و من قصدنی ابقیته، و من عرفنی حیرته، و من احبّنى ابتلیته، و من احببته قتلته، و من قتلته فعلى‏ دیته، و من على دیته فأنا دیته‏» هر که مرا بخواند، اجابت کنم، و هر که از من بخواهد بدهمش، و هر که طاعت من دارد شکرش کنم، و هر که در من عاصى شود بپوشم او را، و هر که قصد من کند مقصودش در کنار نهم، و هر که مرا شناسد متحیّرش کنم، و هر که مرا دوست دارد به بلاش ابتلا کنم، و هر که را دوست دارم او را بکشم، و هر که را من کشم دیت من دهم، و آن را که دیت من دهم، دیت او من باشم‏. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این جمله حدیث نیست، نفحه‌ای است که بر قلب عارفی افتاده که با مبانی دینی تطبیق می‌کند و از این جهت مورد عنایت بعضی از علماء قرار گرفته است. موفق باشید
5746
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی سوال آن دوست عزیز در مورد حضور قلب در شماره 5730 باعث شگفتی شد! آیا حضور قلب جسم انسان را تحت فشار قرار میدهد؟ این که انسان به خاطر عظمت خدا و گناهان خودش دچار غم شود به نظر طبیعی می آید اما قلب هم درد می گیرد؟ همه دچار این حالت می شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: ظاهراً مربوط به همه است. داستان این قلب صنوبری در درون سینه‌ی ما بسیار پیچیده است. بد نیست زندگی‌نامه‌ی آیت‌اللّه انصاری همدانی را در کتاب «سوخته» مطالعه بفرمایید. موفق باشید
2542
متن پرسش
سلام و خسته نباشید استاد/من در نماز جماعت نفسم مشغول میشد درنماز بعد فهمیدم علتش افراد کنار دستم میباشد به همین خاطر مثلا درنماز مغرب دریک صف هستم و برای نماز بعد به صف اخرمیروم این سوال رامن درتاریخ5/برج7ارسال کردم ودر این روز در نماز مغرب و عشا این کار را کردم حال در نماز عشا خیلی شایدچند برابر حضور قلب داشتم علتش چیست که نفسم مشغول میشود در صفهای نماز ایا نفس من ریاکاراست بعد حکم اینکه من صف جلو را خالی میکنم و به صف اخر میروم چیست / وایا من خودم به تنهایی میتوانم یک صف تشکیل دهم /موفق باشید استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان هراندازه در توحید رشد کند ودر آن راستا افراد را در مقایسه با حضرت حق چیزی به حساب نیاورد مشغول اطراف خود نمی‌گردد، راه چاره آن نیست که می‌کنید. در صف مؤمنین قرار گیرید و از خدا بخواهید تا نظر شما را بیش از پیش به خودش جلب کند و توصیه‌ی حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» را فراموش نکنید که فرمودند: آمدن خطورات دست شما نیست شما سعی کنید آن را دنبال نکنید. شما با تغییر صف نماز خود را در دست خطوراتتان قرار می‌دهید. موفق باشید
1529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم رب المهدی سلام استادعزیز.خسته نباشید.(من دختری هستم 18-19 ساله) استاد من خیلی دوست دارم آدم خوبی بتشم ، آدمی که خدا پیشه فرشته هاش بهم افتخار کنه ، آدمی که واقعا بندگی کنه ، واقعا همونطورباشم که خدا میخواد ، مخصوا اینکه جوان هستمو دوست دارم جوونیمو فقط صرف خدا کنم .اما نمیدونم چجوری!!!؟؟؟ من مذتکب خیلی گناها هم شدم ، مثلا دوست پسر داشتم باهم بیرون هم میرفتیم اما توبه کردمو واقعا پشیمونم و میخوام فقط ماله خدا باشم چون تو مراسم های امام حسین یه سخنران میگفت: دیینداری الان خیلی سخته و اگر جوونی بتونه پاک زندگی کنه خدا پیشه فرشته هاش بهش افتخار میکنه و...من تا حالا نتونستم پاک زندگی کنم اما واقعا تصمیمو گرفتم ، امیدوارم خدا منو ببخشه ، وقتی فکره گذشته ی کثیفمو میکنم بغض میکنم و از دست خودم عصبانی میشم و فوری میگم خدایا منو ببخش.همه ی امیدم به مهربونیه خداست ، هرچنر بعضی وقتا به خودم میگم تو دیگه کثیفی و... اما خدا خودش گفته توبه کننده ها رو دوست داره. ازتون خواهش میکنم کمکم کنید و بگید که چکیر کنم تا بشم عزیز دردونه ی خدا.با توجه با اینکه خدارا شکر حجابم کامله و چادری هستم و نمازام هم اول وقت و در مسجد می خونم (البته از وقتی توبه کردم)فقط بعضی وقتا نماز صبحام قضا میشه.دلم میخواد نماز شب بخونم نمیشه ، دلم میخواد صبح جمعه برم دعا ندبه ، نمیشه.دلم میخواد اخلاقم ، رفتارم ، همه چیزم حسینی باشه اما باد نیستم ، مثلا وقتی کسیو میبخشم پیشه خودم میگم :تو چقدر ساده ای یا باید گرگ باشد ، مغرور باشی قد باشی تامردم روت حساب کنند.یا مثلا الان خالم با مامانم قهره و من انشالا دو هفته دیگه عازم کربلام اما روم نمیشه ازش حلالیت بطلبم ، هم میترسم ضایم کنه هم پیشه خودم میگم ، پر رو میشه ، فکر میکنه ساده ای و نفهم و ازاین حرفا.یا مثلابعضی وقتا ازاینکه آدما کم تحویلم بگیرن ناراحت میشم.یا وقتی احساس کنم کسی از دستم ناراحته یا قهره داغون میشم ،‌طوری که تا آشتی نکنم (چه تقصیره من باشه چه نباشه )آروم نمیشم.خلاصه استاد من ازاین رذایل اخلاقی زیاد دارم هم دعام کنید و هم راه کار بدید. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: تنها توصیه‌ی من آن است که معارف اسلامی خود را تقویت کنید و سعی کنید کتاب آداب‌الصلواة حضرت امام را خوب مطالعه کنید. موفق باشید
1281

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمت الله وبرکاته میدانیم که تربیت قلب یعنی تنظیم حب(روی آوردن) و بغض (روی برگرداندن) آن با عقل ،و همچنین حدیثی از حضرت علی مو جود است که می فرماید روزه ی قلب همان خودداری از فکربه گناه است که از روزه ی بدن از طعام برتر است(=>که هم چنین از این حدیث نیز نتیجه می شود که فکرکردن به یک کار باعث ایجاد محبت یا بغض نسبت به آن کار می شود) و حدیثی نبوی نیزموجود است که می فرماید: اگر قلبت به کاری روی آورد فقط زمانی آنرا انجام بده که موردتاییدعقلت باشد،حال با وحدت بخشیدن به مطالب فوق یک قاعده برای تربیت قلب بطور کلی می توان بدست آورد: =>برای روی آوردن یا برگرداندن قلب نسبت به یک کار یا یک چیز کافی است در مورد آن شناخت پیدا کرد و سپس اندیشید،و بر عکس اگر قلب نسبت به کاری یا چیری روی آوردیا برگرداند زمانی آن کار را باید انجام دادیا نداد که مورد تایید عقل باشد*) مثلا: زمانیکه که بایدبرای امتحان فیزیک بخوانیم ولی انگیز ه ی آن را نداریم کافی است در مورد مطالعه ی فیزیک بیاندیشیم(خوبی ها و زیبائی های آنرا بر شماریم) این کار به ما انگیزه ی لازم برای مطالعه را می دهد. حال سوال من اینجاست که: 1)آیا قائده ی فوق از منظر شما درست و کامل است یعنی ایراد و نقصی ندارد و قابل اعتماد است؟ (یا چیزی برای افزودن نیاز ندارد؟) 2)حالات قلب (حب و بغض) دست کیست ، آیا به قول روانشناس یهودی "فروید" نا خود آگاهانه اند یا که خود آگاهانه اند مثلا: وقتی در خیابان راه می رویم و یک ماشین بنز گران قیمت می بینیم یک محبتی نسبت به آن پیدا می کنیم این محبت نا خود آگاهانه در قلب ما ایجاد می شود یعنی ما عامل این محبت نیستیم(درضمن شنیده ام که کنترل کننده ی حالات قلب خداست) یا که عامل این محبت خود ماییم؟ 2) در آموزه های دینی ما بسیار نسبت به حب دنیا هشدار داده میشود، حال من سوالم اینجاست که این حب دنیا یعنی چه ؟ مثلا ایا به معنای این است که ما فرزند و همسر خود رادوست ندا شته باشیم خانه و ماشین خود را دوست ندا شته باشیم یا که نه به گونه ی دیگر باید آنها رادوست داشت (و همچنین اینکه بعضا می گویند باید آنهارا به خاطر خدا دوست داشت یعنی چه) 3) نقطه مقابل سوال بالا حب الله است که بسیار به آن سفارش می کنند، این محبت به خدا دقیقا چیست وچگونه ایجاد میشود ؟ آیا مراد این است که مثلا: همانگونه که نسبت به مادر خود محبت داریم نسبت به خدا هم به همان صورت محبت ورزیم یا که نه ، اهل البیت را دوست داشته باشیم تا خود به خود خدا هم دوست داشته شود یا که علاقه به پیروی از دستورات خدا همان محبت به خداست 4) گویندکه قلب مومن عرش خداست اولا این جمله به چه معناست ثانیا چه ربطی به حب الله دارد(مثلا آیا کسی که خدا را دوست داشته باشد فلبش را عرش خدا کرده است یا معنی دیگر دارد ) با عرض پوزش جهت زیاده گویی و زیاده پرسی، اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- رویهمرفته قاعده‌ی خوب و قابل اعتمادی است 2- میل به خوبی‌ها مربوط به فطرت است ولی تشخیص مصداق آن در دست ما است که با امیال نفس امّاره آن را قاطی نکنیم. ما زیبایی را دوست داریم و این فطری است، ولی باید مواظب باشیم به صورت تجمل ظهور نکند و نفس امّاره ما را جذب کند 3- حبّ دنیا یعنی دنیا را اصل بگیریم و به جای نظر به حضرت حق دنیا مدّ نظر ما باشد و دوست‌داشتن همسر و فرزند به عنوان انسان‌هایی که طالب حق و حقیقت‌اند و مانع ارتباط ما با خدا نیستند هیچ اشکالی ندارد 4- حضرت حق کمال مطلق است، توجه فلب به کمال مطلق موجب تجلی انوار الهی بر قلب می‌شود و انسان را از تنگ‌نظری و تک‌بُعدی خارج می‌کند و به این معنی حبّ الله مطلوب باید باشد. و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» از آن جهت که مظهر انوار الهی هستند و سیره‌ی آن‌ها ما را متذکر انوار الهی می‌کند مطلوب می‌باشند 5- قلب انسان محل تجلی انوار الهی است و خداوند از طریق قلب انسان‌ها آن‌ها را هدایت می‌کند و از این جهت قلب، عرش خدا است و لذا اگر قلب از موانع و حجاب‌ها پاک باشد با نور الهی تماس دارد و محبت الهی را در خود انسان می‌نماید. موفق باشید
125

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تشکر فراوان از شما 1ـ روح که شریف تر از بدن است،طبق قاعده امکان اشرف باید قبل از جسم و ماده،موجود باشد.پس چرا میگوییم که بعد از رشد جنین و رسیدن به یک حدی،روح به آن تعلق میگیرد و به اصطلاح جسمانیت الحدوث است و اگر بگوییم که ارواح به طور کلی و به جامعیت در روح کلی و نزد خدا،در مرتبه فوق ماده ،جمع اند و بعد از ایجاد جسم فردی و خاص،روح فردی و خاص هم ایجاد شده و به آن تعلق می گیرد، باز هم مشکل و سؤال باقی است لطفاً راهنمایی بفرمایید. 2 ـخداوند در سوره حجر میفرماید که فقط گمراهان دنباله روی شیطان اند.آیا این به این معناست که انسانها اول باید از یک گمراهی و تاریکی برخوردار باشند تا شیطان در آنها نفوذ کند و در این صورت آن گمراهی اولیه چه طور برای انسان حاصل می شود ؟آیا شیطان در آن دخیل نیست؟ 3 ـدر قیامت و بهشت و جهنم،با توجه به آیاتی که در توصیف نعمات بهشتی است سؤال پیش میاید که آیا در قیامت جنسیت مطرح است؟مگر قیامت ظهور قلب انسانها نیست،قلب و اعمال انسان که جنسیت و ماده جسمانی ندارد پس این آیات را چگونه باید تفسیر کرد(مثلاً حور و غلمان یا دخترانی با زیبایی های فراوان و ... ) 4 ـ لطفاً در مورد معراج پیامبر صل الله و علیه و آله توضیح دهید با توجه به این که این معراج جسمانی بوده چه طور جسم خاکی وارد عوامل غیر از این عالم که جسم مربوط به خود را دارد،می شود؟و اصلا ، لطفاً ،راجع به معراج کتاب یا جزوه ای را معرفی کنید یا جلسه ای را با این موضوع تشکیل دهید چراکه سؤالات در این زمینه فراوان و معارف و حقایق نهفته در آن بیشمار است. 5 ـ با توجه به اینکه روح ( مجردات) زن و مردی ندارد این همه تفاوتها و روحیات و خلقیات متفاوت در این دو جنس از کجا ناشی می شود؟ 6ـ اگر در شهری زندگی کنیم که احساس میکنیم گناه در آن خیلی صورت میگیرد و تقریبا به شکستن حریمهای الهی و کمرنگ بودن معنویت شهره است، وظیفه الهی و شرعیمان چیست؟ آیا باید هجرت کنیم و خود را غضب الهی نجات دهیم یا باید بمانیم؟
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ باسمه تعالی 1- وقتی متوجه باشیم که؛ اگر روح انسان زمینه و بستر ظهور خود را یافت، در آن زمینه یا بدن حادث می‌شود، و به اعتبار آن‌که این بدن خاص ،بستر ظهور آن روح قرار می‌گیرد، آن روح ، روح آن فرد خاص می‌شود، مشکلی با قاعده‌ی امکان اشرف به‌وجود نمی‌آید، چون به عنوان روحْ قبلاً بوده است و همین‌که زمینه‌ی ظهور آن فراهم شد، در آن بستر یا زمینه تجلی می‌کند. زیرا در عالم ماده «کُلُّ حادثٍ مسبوقٌ بِمادَةٍ و مُدَّه» هر حادثه‌ای با فراهم‌شدن شرایط زمانی و مکانی خاصش ظهور می‌کند. 2- انسان در نفس خود در معرض الهام فجور و تقوایِ خود می‌باشد و از آن جهت که ذاتی است انتخاب‌گر؛ یا فجور خود را انتخاب می‌کند و یا تقوای خود را. اگر تقوای خود را انتخاب کرد زمینه‌ را جهت الهام ملائکه فراهم می‌کند و از این به بعد ملائکه به کمک او می‌آیند، و اگر فجور خود را انتخاب نمود، زمینه را جهت وسوسه‌ی شیطان فراهم می‌نماید و کمک‌های شیطان را می‌طلبد. و لذا قرآن می فرماید: « وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم‏ ». و شیطان، هنگامى که کار تمام مى‏شود، مى‏گوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده(باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنا بر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکى دارند! 3- در قیامت جنسیت مطرح نیست، «حُور» و «غلمان»، هم برای مردان هست و هم برای زنان، آن‌ها ظهور انوار الهی اند که اهل ایمان در دنیا به سوی جان خود جلب کرده‌اند. برای روشن‌شدن مطلب در تفسیر سوره واقعه، چند جلسه در رابطه با «حورٌ عین» مباحثی عرض شده، آن‌ها را دنبال کنید. 4- معراج و معاد، جسمانی است، یعنی جسم مبارک حضرت«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به معراج رفت، ولی آن جسم در آن‌جا همجنس آن عالَم بود. مثل این‌که شما در خواب جسم دارید ،منتها جنس آن جسم، همجنس آن عالَم است. به نوشتار «نحوه‌ی حیات بدن اخروی» مراجعه فرمایید. 5- روحْ در ذات خود زن و مرد ندارد، ولی روحی که در دوران جنینی بدنی برای خود ساخت که آن بدن، صورت زن دارد، مسلّم رابطه‌ای با آن بدن دارد و عملاً کمال خود را در دنیا در به‌کارگیری آنچنان بدنی می‌یابد و لذا نمی‌توان گفت نسبتی بین روح جنین با بدنی که می‌سازد نیست. 6- آری! می‌فرمایند: اگر به واقع در شهری زندگی می‌کنید که امکان دینداری نیست، هجرت کنید. ولی تعیین مصداق مشکل است. به گفته‌ی مولوی: نِی به هند است ایمن و نی در یمن آن‌که خصم اوست نفس خویشتن ما در بسیاری موارد با خودمان دعوا داریم و نتوانسته‌ایم خود را اصلاح کنیم.
14204
متن پرسش
سلام استاد: مزاحم همیشگی شما باز هم مزاحم شد. 1. کتاب «شراب طهور» از مهدی طیب چگونه است به عنوان کتاب تقویتی مباحث خوانده شود؟ 2. آقای طیب در جایی از این کتاب می گویند: آن دسته از عرفایی که یکباره به عرفان رسیده اند با جذبه الهی که اصطلاحا به آنها عارفان مجذوب یا سالک مجذوب گویند، آنها برای دستگیری به عنوان استاد راهنما نمی توانند مفید باشند. بنده در عقیده استاد داشتن الان هم عقیده شما هستم. ولی این شبهه شد برایم. یعنی آیت الله بهجت نمی تواند استاد خوبی باشد؟ چون سالک مجذوب بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوب است 2- آیت اللّه بهجت در زمره‌ی چنان سالکانی نبوده‌اند. ایشان به مرور و با زحمت‌هایی که کشیده‌اند، منوّر به نور عرفان شده‌اند و لذا می‌توانستند دستگیری کنند. ولی سخن جناب آقای طیب در جای خودش سخن درستی است در حدّی که خواجه عبداللّه انصاری می‌فرماید: مجذوب سالک نیز باید منازل سلوک را مثل سالک مجذوب طیّ کند تا بتواند نسبت به احوالات خود، خودآگاهی داشته باشد. موفق باشید

9852

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: جواب مرا نداده اید. شاید فرصت نکرده اید سایتش را ببینید. نظرتان را به سید حسن آقا میری می خواستم. آیا صبحتهاشان مورد تایید جنابعالی است؟ لطفا جوابم را بدهیدکه بدانم گوش کنم یا نه. متشکرم. اگر هم نمی شناسیدشان در سایت بیدارباش معرفی شده اند. ممنون از اینکه وقت می گذاریدجوابم را بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای بنده سخت است در مورد اشخاص نظر بدهم. به‌خصوص که ایمیل نفرستاده‌اید. موفق باشید
9001
متن پرسش
با عرض سلام و خداقوت. استاد چند سالی هست که متوجه شدم تنها راه رسیدن به آرامش ارتباط با خداست و عمل به دستورات خدا ولی متاسفانه فقط دو یا سه ماه می تونم خودم رو حفظ کنم.. در عرض سه یا چهار روز خدا رو فراموش می کنم و با گناهای کبیره خیلی بدی هر چی ساخته بودم رو خراب می کنم و چند روز دچار عذاب وجدان شدید میشم و باز توبه و از صفر شروع کردن!!! استاد چندین ساله روال زندگیم این شده: چند ماه با خدا بودن و یک دفعه سقوط .. با اینکه در اون چند ماه حالات معنوی بسیار خوبی دارم. از این وضعیت خسته شدم.. کمکم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه راه را درست تشخیص داده‌اید. سعی کنید لذّات دنیایی موجب انتخاب‌های شما نشود بلکه برعکس، هر وقت شرایط لذّات شرعی فراهم بود، آن لذّات را انتخاب کنید. موفق باشید
1999

موسیقیبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده پیشاپیش از وقت گذاریتان در رفع شبهات ومسائل جدید ممنونم می خواستم اگر مقدور تان هست در مورد موسیقی در اسلام و فواید ومضرات آن و مسائل جزئی آن و لزوم یا عدم لزوم استفاده از آن توضیحاتی بفرمایین؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در مورد موسیقی بحث‌های خوبی شده و کتاب‌های متعددی چاپ شده و حتی در اینترنت می‌توانید مقالات خوبی را به‌دست آورید. بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم. توصیه مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» آن است که سیاست نظام اسلامی ترویج موسیقی نیست. بنده فکر می‌کنم حداقل چیز لغوی است و تا آن‌جا که ممکن است باید از آن اعراض کرد. موفق باشید
140

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده راه های جلوگیری از استمناء برای جوانی که همسزر هم دارد ولی همسرش تن به جماع نمی دهد و لذا استمنا می کند چیست؟ هر کار کرده نتوانسته جلوگیری کند و با شیوع اینترنت بیشتر هم شده است. لطفا راه عملی ارائه بفرمائید.
متن پاسخ

جواب: علیک‌السلام؛
باسمه تعالی
اولاً: عمل استمناء حرام است و هیچ حجتی بر انجام آن نیست. ثانیاً: فقهای گرام می‌فرمایند: بر زن واجب است که در مقابل تقاضای شوهرش ممانعت نکند، که حق مسلّم او را زیر پا گذارده است. حتی روایت داریم ؛ اگر مرد بر روی شتر از همسر خود تقاضای نزدیکی کرد نباید ممانعت کند. ثالثاً: اگر واقعاً این‌گونه است که می‌گویید، با تمام شهامت به دادگاه رجوع کنید و دادگاه به شما اجازه می‌دهد همسر خود را طلاق دهید و همسر دیگری بگیرید، چون یکی از عوامل ایجاد طلاق همین مورد است.

14716
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: جسارت حقیر را ببخشید اما با دلی پر خون می گویم این دیگر چه عدالتی است که با دیدن تعداد کمی تصاویر بد و در مدت کوتاهی این صورت ها کانه نقش فی الحجر تا سال ها می مانند و با خون دل خوردن هم نمی روند و اگر هم بروند بعدا برمی گردنند اما معارفی را که انسان با تمام تلاش بیابد و عمل خالصانه کند این تاثیر را ندارند و نمی مانند و در مقابله با آنان کم می آورند؟ می دانم می خواهید بفرمایید روغن چراغ کم است اما آیا بعد از چند سال هم هنوز کم است؟ آدم از این برخورد خدا دلگیر می شود که چرا کمک نمی کند. همین الان که دارم می نویسم مطمئنم دوباره قرار است چند صباح دیگر همین سوال را بکنم که چرا؟ و تا کی؟ «بازخر ما را از این نفس پلید / کاردش تا استخوان ما رسد.» حتی از آمدن سر جلسات شما هم خجالت زده ایم احساس نفاق و دوری از شما جانم را آتش زده حتی در خلوت هم خجالت می کشم صوتتان را گوش کنم. احساس می کنم تمام معارف را به سخریه گرفته ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که در این حالت‌ها معارف را به سخریه گرفته باشید وگرنه با به‌سربردن با آن صورت‌ها راضی می‌شدید و این‌طور هم نیست که خدا کمک نکرده است وگرنه این دست و پازدن‌ها برای آزادشدن از آن صورت‌ها در میان نبود. این‌ها حکایت نسیمِ الهی است که بالاخره خدا کار خود را خواهد کرد و از شما در این زمان با این‌همه ظلمات یک قهرمان می‌سازد. در ضمن به متن «وقتی در مسیر حق باشید روز به روز قدرت صورت‌های خیالی باطل، برایتان ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود» در  بخش پرسش و پاسخ برگزیده  رجوع فرمائید . موفق باشید

12486

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1. آیا کتاب «مصباح الهدایه» امام سخت تر است یا «چهل حدیث» ایشان و یا «سرالصلوه»؟ به ترتیب بیان بفرمایید. 2. علت اینکه شما بعد از تفسیر سوره «حمد» امام سراغ «سرالصلوه» و «چهل حدیث» نرفتید چیست؟ 3. آیت‌الله جوادی می‌فرمودند: شرح سرالصلوه را برای کسی که 20 سال در حوزه درس خوانده هم مشکل است بگوییم حال اگر «مصباح‌الهدایه» مشکل تر از سرالصلوه باشد پس بطریق اولی کلام ایشان صدق می‌کند؟ 4. بهترین شرح بر نهج‌البلاغه چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ حضرت امام به طور مشخص کتابی از خود را مقدمه‌ی کتاب دیگر خود قرار ندادند بلکه در هر کتابی مطابق موضوعاتی که مطرح شده‌است، عمیق‌ترین نظریات عرفانی خود را مطرح فرمودند و لذا در شرح هر کدام از آن‌ها باید شارح تسلط کافی بر علوم عرفانی داشته‌باشد و افراد نیز مقدمات لازم را طی کرده‌باشند. 2ـ در مورد بهترین شرح نهج‌البلاغه شاید نتوان شرحی را معرفی کرد ولی هر شرحی حسن خود را دارد؛ شرح ابن شعبه‌ حرانی از یک جهت و شرح مرحوم محمد تقی جعفری از جهتی دیگر. موفق باشید

11209

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد سیر مطالعاتی شما برای چه رده سنی مناسب است و آیا برای یک نوجوان 12 ساله مناسب است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیاز به نبی» و «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» شروع خوبی است. موفق باشید
10421

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام در حال حاضر و در میان انبوه کتاب ها و نوشته ها و سخنرانی ها، کدام یک مناسب من است؟ آیا راه و مسیر مشخصی برای سلوک تعریف شده؟ اگر شخصی بخواهد نسبت به خدا و عالم معرفت پیدا کنداز کجا باید شروع کند؟ شدیدا به شخصی برای راهنمایی و ارشاد خودم نیاز دارم. شخصی که بتوان به او اعتماد کرد. میخواهم ولی نمیدانم از کجا... ترس از گیر افتادن میان افکار و انتخاب مسیر اشتباه دارم و قدم در راه گداشتن مشکل است لطفا راهنمایی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید جوابی که به سؤال 10420 داده شد، افق نگاه شما را روشن کند که بالاخره ما باید به قرآن رجوع کنیم و تدبّر در روایات اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مقدمه‌ی بسیار ارزشمندی است. با این‌همه مباحث «معرفت نفس» برای شروع کار و رسیدن به تفکر لازم، خوب است و در این رابطه بنده سیر مطالعاتی که بر روی سایت قرار داده شده است را، پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
8700

اعیان ثابتهبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده یک سوال پرسیدم و شما متأسفانه خیلی بی حوصله و بیش از اندازه خلاصه شده جواب دادین ( سوال شماره 8667) آیا سخنرانی یا کتابی در خصوص اعیان ثابته وجود دارد؟ اگر ممکنه معرفی کنین؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عرض کردم این مباحث، مباحثی نیست که در یک سؤال و جواب بگنجد. پیشنهاد کردم کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از جناب حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه را در این مورد مطالعه بفرمایید. موفق باشید
8546
متن پرسش
به نام خدا با سلام و تبریک میلاد مولای متقیان ببخشید حاج‌آقا مگر ربا جنگ با خدا و رسولش نیست و مگر غیر این است که نظام مالی و بانکی ما ربوی است و هر وام یعنی پول ربا؟ مگر دنیازدگی علما و اشرافیت مسئولان باعث بدبینی مردم نسبت به دین نخواهد شد؟ مگر نه این است که فقر از هر دری وارد شود ایمان از در دیگر خارج می‌شود؟ مگر نه این است که مردم به کیش شاهان‌اند و امروز شاهان مملکت ما دروغ و دغل‌بازی شغلشان شده است؟ مگر نه اینکه برخی از معضلات نظیر بدحجابی و بی‌حجابی نه صرفاً از بی‌دینی و بی‌غیرتی و بی‌حیایی که از عدم تفهیم و تشریح صحیح است؟ امروزه در مطب‌ها هم تابلو می‌زنند که پزشک موظف است در حد درک بیمار دلیل تجویز دارو و عوارض و فوایدش را توضیح دهد اما در رساله‌ی آموزشی چاپ سال 75 خواندم که نوشته بود استاد نباید وقتش را برای تشریح احکام بگذارد زیرا احکام مانند نسخه‌ی پزشک است و مکلف ملزم به رعایت بی‌چون و چرای آن است! مگر نه اینکه طبق روال صدا و سیما و دستگاه قضای ما چادر لباس فقیر بیچارگان و مجرمان و اعدامی‌هاست؟ باوجود این طلاب مدرسه‌ی مروی چرا فکر می‌کنند معضل جامعه‌ی ما فقط بدحجابی است؟ چرا قشر حزب‌اللهی ما فکر می‌کنند اگر به‌ زور باطوم و بازداشت، چادر سر زنان کنند همه‌ی مشکلات فرهنگی جامعه حل می‌شود؟ چرا مثل کلیسای قرون وسطی همه‌ی گناهان را از جانب زن می‌بینند؟ چرا بسیجی‌های ما زنان را با کودکان ابتدایی اشتباه گرفته و سعی می‌کنند با گل دادن به چادری‌ها بقیه را ترغیب به حجاب کنند؟ چرا با فرض نفهمی و بی‌شعوری طرف می‌خواهیم باحجابش کنیم؟ کجاست مطهری تا اخلاق جنسی و فلسفه‌ی حجاب بنویسد؟ مگر نه اینکه خود خدا با توجه به اخلاق و فهم و درک عرب جاهلی شراب را در چند مرحله تحریم کرد و حجاب هم ابتدا فقط پوشاندن مو بدون گوش و گردن بود تا اینکه خود مردم درک کردند این کافی نیست؟ واقعاً روحانیت ما را چه می‌شود چرا این راهپیمایی‌ها و مرگ گفتن‌ها هرگز متوجه علمای دنیازده و مسئولان اشرافی و بانک ربوی نمی‌شود؟ چرا علت را ول کرده و به جنگ معلول می‌روند چرا نمی‌فهمند پیامبر ما نخست امین بود بعد نبی شد اول رحمة‌للعالمین است بعد رسول‌للعالمین چرا از نظر حضرات همه گنه‌کارند مگر آنکه خلافش ثابت شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حتماً خوب می‌دانید برای آن‌که یک تمدن به صحنه‌ی تاریخ وارد شود باید از هزاران مرحله بگذرد تا هر موضوعی جایگاه صحیح خود را پیدا کند از جمله‌ی مسائل همان نکاتی است که فرمودید، عمده آن است که بدانیم تمدنی شروع شده و بحمداللّه قدم به قدم ما در حال خروج از ضعف‌های تاریخی خود هستیم و اگر هم اشتباهاتی می‌کنیم – که ‌می‌کنیم - با در نظرگرفتن سیره‌ی معصومین و نظر به تمدن اسلامی خود را تصحیح می‌نمائیم. موفق باشید
7125
متن پرسش
سلام علیکم. ببخشید صفت غضب خداوند صفت سلبی است یاثبوتیه؟وچگونه دو صفت متضاد غضب و رحیمیت در خداوند جمع میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! همه‌ی حرف در توحید همان است که حضرت حق جامع اضداد است و در عین آن‌که اول است آخر است و در عین آن‌که ظاهر است باطن است و سالک به جایی می‌رسد که به نور توحید در یک لحظه اولیت و آخریت حق را احساس می‌کند. آری غضب خداوند از آن‌جهت که عدم رحمت است جزء صفات سلبی است به این معنا که خداوند با گرفتن رحمت خود غضب خود را آشکار می‌کند. موفق باشید
6257
متن پرسش
سلام استاد می خواستم بدونم باوجود اینکه ما میگیم اسلام قوانین ثابتی دارد و برای همه ی زمان هاست پس چرا فرزندان حضرت آدم با هم ازدواج کردند در حالی که در اسلام این کار حرام است ؟ سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌فرمایند بعضی موارد حکم مولوی الهی جهت روشن‌کردن بندگی انسان‌ها است و بدین‌ لحاظ تشریع می‌شود. از این جهت می‌توان به موضوعی که مطرح می‌کنید نگاه کنیم که خداوند دستور داده تا روح بندگی ما را به فعلیت آورد. موفق باشید
3219
متن پرسش
در سؤالات گذشته، از شما پرسیدیم: «همة علما ذیل شخصیت امام هستند یعنی چه؟»، فرمودید: «یعنی پذیرفته‌اند امروزه دینداری در مسیری که حضرت امام تعیین کرده‌اند، دینداری حقیقی است.». در این راستا سؤال می‌شود: اولاً آیا صرف پذیرفتن، کافی است برای قرارگرفتن ذیل شخصیت؟ یا این پذیرش، قلبی و تشکیکی است و با عمل تشدیدمی‌شود؟ ثانیاً از این تعبیرِ «ذیل شخصیت» خیلی از دوستان برداشت می‌کردند که منظور شما این است که: «امام‌خمینی به ما فیض می‌رسانند و با ارادة خودش ما را از عالم برزخ تربیت می‌کنند، همانگونه که یک استاد اخلاق زنده شاگردش را تربیت می‌کند.». اما با توجه به این جواب شما، ظاهراً منظورتان از «ذیل شخصیت قرارگرفتن»، تنها همین است که: «آن شخص را به عنوان «الگو» بپذیریم و به سیره‌اش عمل کنیم، در این صورت اگر چه آن شخص (چه زنده باشد و چه مرده) متوجه ما نباشد و با ارادة خودش درصدد تربیت ما برنیاید، ما ذیل شخصیت او قرارگرفته‌ایم.»، آیا این برداشت ما صحیح است؟ ثالثاً پس از نوشتن این سؤال، عبارات «ملکوت خود» و «ملکوت حضرت امام» را در متن کتاب جستجوکردم، مطلب جدیدی دستگیرم نشد. آیا منظور شما هم از این که «ملکوت ما ذیل ملکوت حضرت امام قراربگیرد» آیا همین الگوگیری است ولو شخصی که الگوست، اراده‌ای برای تربیت ما نکند؟ لطفاً اگر این بحث را در قسمت خاصی از کتاب مفصلاً توضیح داده‌اید، صفحة کتاب را بفرمایید تا آن قسمت را مطالعه کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خوب است در این مورد سی‌دی‌ها هم گوش داده شود. اقل ارتباط با امام الگوگیری از ایشان است ،‌ولی نفس ناطقه‌ی انسانی که گرفتار گناه نباشد توان تجلی به قلب‌های مستعد را دارد و هم‌اکنون می‌تواند به ما مدد برساند که در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» این نکته روشن شده. ولی فکر می‌کنم در خود کتاب معنای ارتباط با ملکوت امام عرض شده است و روشن شده که با آمادگی فکری و اخلاقی می‌توان با آن ملکوت همین حالا مأنوس شد و احساس ارتباط وجودی داشت. موفق باشید
نمایش چاپی