بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2067

اختیاربازدید:

متن پرسش
باسلام واحترام محضراستادگرانقدر: چگونه از پدر و مادری پاک و دارای روزی حلال و اهل نماز و معنویات فرزندی بدکار و بی آبرو و فاسد جامعه بوجود می آید و گاهی برعکس فوق از پدر و مادری اهل گناه و معصیت که در محله مشهور می باشند فرزندی بدنیا می آید که به خوبی شهره منطقه می شود.مسئله جبر و اختیار در این موضوع چیست.تاثیر لقمه و محیط چگونه است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان، موجود انتخاب‌گر و مختار است و پدر و مادر شرائطی هستند که اگر فرزند خواست بد باشد و یا خوب باشد او را راهنمایی و یا کمک کنند ولی در هر حال انتخاب مربوط به خود انسان است. در این مورد می‌توانید به کتاب «تعلیم و تربیت اسلامی» از آیت‌الله حائری شیرازی رجوع فرمایید. در آن کتاب روشن می‌کنند که لقمه و محیط نقش معدّات و شرایط را دارند و لذا می‌شود در محیطی خوب و با پدری مؤمن فرزندی ناخلف بزرگ شود. مثل فرزند حضرت نوح. در این‌جا نباید حضرت نوح«علیه‌السلام» را ملامت کرد زیرا فرزند حضرت مختار است و خودش آن نوع زندگی را انتخاب کرده. موفق باشید
1048

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم دو سه باری از شما شنیده ام که نسبت به نظریات داروین شدیدا انتقاد کرده اید و آن را به شدت غیر علمی و سبک قلمداد کرده اید. حال آنکه با این که در جستجوی نقد نظریه داروین بوده ام تا کنون پاسخ فلسفی قوی ای در رد نظریه تکامل داروین نیافته ام. مضاف بر اینکه برخی علما با مطرح کردن بحث خلقت تدریجی سعی کرده اند تا این نظریه را هم راستا و موافق با ایات قرآن نشان دهند. حتی شنیده ام گویا شهید مطهری هم در تایید ضمنی این نظریه جایی بحثی اقامه کرده اند. در مجموع اگر منبعی در رد عقلی یا نقلی این نظریه سراغ دارید لطفا معرفی نمایید.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده در تفسیر سوره‌ی سجده عرایضی در نقدِ علمی نظریه‌ی داروین آورده‌ام و شواهدی نیز از نظر دانشمندان علم پالئونتولوژی عرض کرده‌ام. شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: اگر هم نظریه‌ی تکامل درست باشد منافاتی با توحید ندارد، ولی ادله‌ی آن نظریه را کامل نمی‌دانند. موفق باشید
408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهرزاده در جزوه دوم تمدن زایی شیعه شما مطلبی در مورد مشروعیت حکومت اسلامی بیان نموده اید مبنی بر اینکه حکومت اسلامی مشروعیت خود را از مردم می گیرد زمان آقای خاتمی در مورد این مطلب زیاد بحث شد و فکر کنم مطلب نهایی را آیت ا... جوادی آملی بیان نمود که فرق است بین مشروعیت و مقبولیت با این معنی که حضرت علی علیه السلام مشروعیت خود را از صفات خود و عصمت خود می گیرد یعنی چون او بزرگوار جامع است و معصوم از لحاظ شرع صلاحیت حکومت بر مسلملنان را دارد ولی اینکه مردم او را قبول کنند یا نه بستگی به خودشان دارد و مردم چه او را قبول کنند و چه قبول نکنند او شایستگی و مشروعیت حکومت بر مردم را دارد و به صرف مقبولیت مردم کسی مشروعیت حکومت بر آنان را پیدا نمی کند مگر آنکه شرایط لازم را داشته باشد.و فکر کنم در آن جزوه این تفاوت ظریف مورد غفلت جنابعالی واقع شده است و دلیل درستی این حرف عقابی است که بر انتخاب نادرست مردم مترتب می شود. با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی نظر مقام معظم رهبری آن است که اگر قاطبه‌ی مردم ولایت فقیه را نخواهند او نباید خود را بر مردم تحمیل کند، هرچند مردم با نپذیرفتن ولایت فقیه معصیت کرده‌اند و به حاکمیت حق تن نداده‌اند، و لذا نتیجه می‌گیرند یکی از شروط مشروعیت ولایت فقیه خواست قاطبه‌ی مردم است. موفق باشید
19471
متن پرسش
با سلام و تحیت خدمت استاد طاهرزاده: در خصوص انتخابات اخیر حقیر به این جمع بندی رسیده ام نمی دانم تا چه اندازه صحیح می باشد به هر حال نکاتی را به شرح ذیل جهت استحضار تقدیم می دارم: نکته اول: عرصه ای که در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری شاهد بودیم به نوعی عرصه ی جهاد کبیر بود. یعنی قشر عظیمی از مردم با تاکید بر گفتمان انقلاب اسلامی، از تفکر و فرهنگی که نئولیبرال ها در طی چندین سال در جامعه بسط داده بودند ، تبعیت نکردند و قریب به 16 میلیون نفر با هدف تغییر و عدم تبعیت از وضعیت موجود و مشهورات زمانه وارد عرصه ی جهاد کبیر شدند و حقیقتا این جماعت شایسته تکریم و پاسداشت هستند و نه توسری خور. نکته دوم : جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی با همه ضعف ها و کاستی هایی که داشت توانست در مدت زمان کوتاهی ساز و کاری مناسب برای مدیریت صحنه انتخابات برپا کند علی رغم اینکه به مطلوب خود دست نیافت ولی می توان ادعا نمود تاکنون جبهه ای متحدتر و منسجم تر از جمنا در جمهوری اسلامی ایران شکل نگرفته بود. اما صرف مانور سیاهی لشکر و میتینگ های انتخاباتی مراکز استان ها ، شرط کافی برای جذب آراء مردم نبود. لذا بیشترین توان جبهه نیروهای انقلاب اسلامی مصروف این امر شد و از تبلیغ چهره به چهره در مناطق شهری و روستایی غفلت شد. در خیلی از روستاهای آذربایجان شرقی نامزدی با نام حجت الاسلام رئیسی حتی به گوششان هم نخورده بود! شش ماه و یا یکسال مانده به انتخابات، نمی توان به نتایج مطلوب امیدوار بود. نکته سوم : یکی از مولفه های قدرت ساز در پیروزی انقلاب اسلامی مساجد بود . در حال حاضر صفوف اندک نمازهای جماعت مساجد و حضور کم رنگ بسیجیان و حزب اللهی ها در مساجد ، به یک معنا نشان دهنده میزان انقلابی گری جامعه ماست. وقتی یک نهاد اصیل و قدرت سازی همچون مسجد در هیچ یک از راهبرد های ما جایگاهی ندارد ، چگونه می توان ادعای بسط گفتمان انقلاب اسلامی در کف جامعه نمود ؟ اگر مساجد سنگر است پس چرا این مساجد که سنگرهای انقلاب اسلامی هستند اکنون خالی اند؟ نکته این است که مساجد خالی به درد انقلاب اسلامی نمی خورد و باید نسبت به این نکته توجه بیشتری می کردیم. نکته چهارم : جبهه مقابل جمنا از شیوه های مختلف جنگ روانی و ابزارهای آن به وفور بهره می برد. دورغ ، تهمت ، افترا و استهزاء رقبای انتخاباتی ، کف برنامه های تبلیغاتی این جماعت بود و توفیقات زاید الوصفی از این طریق عایدشان شد اگر چه پاره ای از موارد حزب اللهی ها نیز از این ترفندها استفاده می کردند اما طبق آموزه های دینی شما به هیچ وجه مجاز به استفاده از شیوه های غیراخلاقی رقیب نیستی اگر چه عدم استفاده از این شیوه ها ، شاید به نفع جبهه شما نباشد. روایتی از حضرت امیر المومنین (ع) که می‌فرمایند: «لَوْ لَا التُّقَى لَکُنْتُ أَدْهَى الْعَرَب‏»، اگر تقوا اجازه می‌داد، و اگر تقوا دست و پای علی را نبسته بود، مکارترین افراد عرب بودم. نکته پنجم : شاید قریب به 50 درصد کسانی که به روحانی رای دادند از همان ملت بصیر 22 بهمن ها هستند که حاصل ریزش های جبهه انقلاب اسلامی می باشند . به وفور افرادی را می شناسم که دلشان در اردوگاه انقلاب اسلامی است ولی رای خود را به نامزد جبهه انقلاب اسلامی ندادند. به نظر حقیر نباید تحلیل ها به سمتی برود که نشان دهد کسانی که به نامزد جبهه انقلاب اسلامی رای ندادند در مقابل نظام قرار دارند و یا کسانی هم که آراء خود را به نامزد مطلوب جمنا داده اند ، احساس سرخوردگی و یاس کنند که نتوانستند موثر واقع شوند. جبهه مقابل قوی نبود بلکه ما ضعیف عمل کردیم. محکوم کردن ملت به بی بصیرتی، دردی دوا نمی کند . نخبگان جامعه ما چه گلی بر سر خود زدند که عوام نیز آنها را همراهی کنند تا زمانی که قبول نکنیم بخش عمده ضعف های جبهه انقلاب اسلامی به نخبگان و خواص هم بر می گردد، نمیتوان ساز و کار و نقشه‌ی راه مناسب برای بازگرداندن شرایط مطلوب را طراحی و عملیاتی کرد. نکته آخر : وقتی هیچ تصور و مختصاتی از وسعت شهر سقوط کرده نداریم، چگونه ادعای بازپس گیری اش را بکنیم؟ هرکسی از ظن خود شد یار من ! در واکنش به نتایج انتخابات، برخی ها از ضرورت بازگشت نیروهای انقلاب به موقعیت خدمت به مردم می‌گویند اما خدمت با انگیزه انتخاباتی هم ، نسخه شفابخش انقلاب اسلامی نیست. نکته ای که استاد عزیزمان جناب آقای محمد جبارپور بدان اشاره داشته اند به نظر خیلی خوب بود و آن اینکه : برایم جالب است که تعبیر آقا از انتخابات «شب قدر» است اما توجه ما به این موضوع حداقلی است. البته از امثال بنده انتظار بیشتری نیست! چون مواجهه ما با خود شب قدر نیز اینگونه است. "بعد از صرف افطار" آماده مسجد رفتن و انجام اعمال شب قدر می شویم! بزرگان ما از ابتدای ماه مبارک خود را آماده شب قدر می کنند، اولیاء الله از ماه رجب خود را آماده می کنند و عرفا از شب قدر قبلی یک سال کار می کنند تا شب قدر را درک کنند. درک شب قدر تلاش و مجاهدت مستمر می خواهد نه اینکه شب امتحانی بخواهیم کار کنیم. یادمان نرود کل تلاش سالانه برخی اولیاء خدا برای بهتر درک کردن شب قدر است، یعنی یک سال عبادت می کنند تا یک شب را درک کنند، برای درک انتخابات نیز باید 4 سال تلاش کرد و محور همه فعالیت های ما معطوف به این مساله مهم باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از برکت انتخابات اخیر همین‌که عزیزانی امثال جنابعالی تا این حدّ به تفکر و تحلیل نایل شده‌اید که بس مبارک و همه‌جانبه است. به نظر بنده تمام جوانبی که مطرح فرمودید قابل توجه است. به‌خصوص مطلب آخر که موضوع شب قدر انتخاباتی را پیش کشیدید؛ به این معنا که 4 سال مردم را متوجه‌ی اهدافی در انتخابات‌شان بکنیم که گرفتار تحریکات نفس امّاره‌شان از طریق رقیب نگردند.

آری! ما باید در متن دموکراسی که در این تاریخ با آن روبه‌رو هستیم انقلاب خود را ادامه دهیم. بدین معنا که نه می‌توان بدون رأی مردم انقلاب را شکل داد و جلو برد، و نه مانند غرب با هر مردمی و هر هوسی می‌توان کنار آمد. این جا است که رسالت اصلاحِ جامعه و تربیت دینیِ فردفردِ افراد پیش می‌آید. دوره‌ی آن گذشت که بگوییم هرکس با ما نیست، بر ما است. و دوره‌ی آن گذشت که با برخورد تند و خشن، افرادِ ناصالح را به اردوگاه رقیب پرت کنیم. به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه»؛

«عمده نظر و هدف شما این باشد که چتر گفتمان انقلابی را در کشور باز کنید، بر روی سرِ همه‌ی کشور باز کنید. این کار هم بسیار دشمن دارد. کسانی‌ هستند که سعی می‌کنند سفره‌ی انقلاب را جمع کنند تا دیگر تفکر انقلابی وجود نداشته باشد.... نکته‌ای که باز تأکید خواهم کرد این است که باید در دل‌ها نفوذ کرد، این کارها خیلی کارهای خوبی است که انجام گرفته، اما ارزیابی کنید ببینید این کارها، چقدر در دل‌ها نفوذ کرده... ما باید مردم را با اخلاق تربیت کنیم و با اخلاق بار بیاوریم... شما در این مجموعه، مخاطبان خودتان را مشخص کنید و افزایش دهید، یعنی مخاطبتان فقط آن جوانی که از پیش به شما معتقد است نباشد ... قشر خاکستری و حتی قشر از خاکستری متمایل به سیاه را هم باید بربایید و جذب کنید».(بیانات رهبری در جمع دست‌اندرکاران جبهه‌ی فرهنگی انقلاب، آبان ماه 95). موفق باشید

19384
متن پرسش
بسمه تعالی: سلام استاد: بعد از اعلان نتایج انتخابات چیزی را در بعضی از رفقای مذهبی خود مشاهده کردم که منجر شد تا این متن را خدمتتان ارسال کنم. آیا این‌طور که بنده فکر می‌کنم موضوع از همین قرار است؟ حرف بنده این است: منفعل چرا؟ چه مرگمان شده؟! - اگر این انقلاب را از آن مردم و مردم را از آن انقلاب بدانیم - اگر مردمی که در سال ۵۷ قیام کردند را لشکر خدا و شاه و همه ی حامیانش از جمله آمریکا را لشکر دشمن خدا بدانیم. - اگر انقلاب را صرفا یک واژه سیاسی ندانیم و همین‌طور آن را به یک حادثه‌ای در سال ۵۷ تقلیل ندهیم، نداریم! - اگر ما تاریخ و ماجرای انقلاب اسلامی را تاریخ حضور دست خدا درصحنه‌ی وجود بدانیم - و اگر انقلاب همان جبهه ی حق است و همه ی مقابلینش جبهه ی باطل پس چه مرگمان است که نمی‌توانیم درست به "ماجرای انقلاب اسلامی" فکر کنیم و آن را در همان تاریخ خودش ببینیم. پس چه مرگمان است که به همین مردم انقلابی در تاریخ انقلاب‌مان که ظهور دست خدا در صحنه هستند، چپ‌چپ نگاه می‌کنیم که انگار جرمی مرتکب شده‌اند. آیا وقتی عده‌ای از مردم بنا به علایق ما رفتار نکردند و حزب و میل سیاسی ما در صحنه انتخابات به قدرت نرسید، این را باید پای شکست انقلاب و بی‌بصیرتی مردم بگذاریم؟ به قول شهید حسن باقری: «ما اومدیم بجنگیم، یه روزش پدافنده، یه روزش صبره، یه روزش مقاومته، یه روزش استقامته، ... یه روزشم «شوق پیروزیه. اگر ما وابستگی به شوق پیروزی داشتیم، معلوم میشه برای دنیا داریم می‌جنگیم، برای حساب کتابای خودمون نمی‌جنگیم، برای حساب کتابایی که خدا برامون قرار داده، برای اونا نمی‌جنگیم"» مگر غیر از این است که رأی مردم در ایران، رأی به جبهه‌ی حق است و همین رأی، جبهه‌ی باطل را آزرده خاطر می‌کند؟! چرا نمی‌خواهیم بفهمیم آمریکا و آمریکاها برایشان در ایران راست و چپ ندارد؟! چرا نمی‌فهمیم آن‌ها می‌خواهند سر به تن هیچ‌کدام نباشد! آیا گمان می‌کنیم مردم مثله این ارازل و اوباش، حزبی فکر می‌کنند؟ آیا گمان می‌کنیم مردم گرفتار حماقت‌های راست و چپی هستند؟ لطفاً کاسه‌ی کوزه‌ی قدرت‌خواهی خود را جمع کنید و این‌قدر با آن بر سر مردم نکوبید. به قول شهید باقری: «شما شدید یک کسانی که فکر می‌کنید دیگه قدرتمندی غیر از شما نیست و هرجا برسید می‌زنید.» من فکر می‌کنم ما دچار واژه‌بازی و لفظ‌پراکنی شده‌ایم، واژه‌هایی که دیگر بویی از معنای خودشان را نبرده‌اند. "انقلاب و انقلابی"بودن هم انگار ازین دست کلماتند که شنیدن‌شان از زبان برخی برادران حزبی، حال به‌هم‌زن شده است. آن‌ها هستند که شکست حزب‌شان آن‌ها را طوری منفعل می‌کند که فقط به غُر زدن و نق زدن مشغول می‌شوند، ولی ما چرا حاضر نیستیم نگاه فردی حزب‌مان را فدای پیروزی مردمی انقلاب کنیم که مسلّم در پرتو توصیه‌ی رهبر انقلاب اسلامی پای صندوق‌ آمدند و 40 میلیون رأی دادند؟! اگر بعضی مردم به قول مجانینِ بی‌خرد، به انقلاب پشت کردند و رأی به انقلاب ندادند، دلیلش اخلاق و رفتار متحجرانه و تنگ‌نظری بعضی از مذهبی‌ها است. نخیر جنابان حزبی! مردم پشت به انقلاب نکردند بلکه پشت به شما و تحجر و سلطه‌خواهی شما کرده‌اند و اگر هم مقدار قابل توجهی به ظاهر، رأی به جبهه‌ی اصول‌گرایی داده‌اند جریان تحجر دل‌خوش نشود و آن را به خودتان نگیرید، بلکه آن را هم پای خود انقلاب بگذارید. مردمی که ۷۳ درصدشان رأی به جبهه‌ی حق داده‌اند را، باید بوسید و تاج سر کرد. شما بهتر است بروید فکری به حال خود کنید که می‌خواهید همه را اسیر فکرِ بسته‌ی خود کنید و یادتان رفته انقلاب؛ اولْ استقلال آزادی می‌باشد و بعد جمهوری اسلامی‌. من نمی‌دانم چرا به جای غُر زدن و منفعل بودن نمی‌نشینیم کمی خِرد به خرج دهیم. و ای کاش این‌قدر که پای کار "مرگ بر... و درود بر..." هستیم کمی هم به مشکلات خودمان و نقصان کارهایی که نکردیم فکر می‌کردیم! ای کاش کمی به بی‌خردی خودمان مرگ بر... می‌گفتیم تا شاید تکانی بخوریم! باز شهید باقری می‌گوید که... امتحان خدا این‌جاست که خدا ما را به خودمون وا بذاره و ببینه که وضع‌مون چیه؟ این‌جاست که باید مقاومت کرد و این‌جاست که باید تلاش بیشتر کرد. ای کاش کمی فکر کنیم که آینده‌ی انقلاب با چه مسائلی روبه‌رو خواهد شد و ما برای مسائل‌مان چه کاری جز غر زدن می‌توانیم بکنیم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً از جهات متعددی قضیه از همین قرار است. از آن جهت که ما متوجه‌ی جایگاه تاریخی این انقلاب بزرگ نباشیم که با چنین بادهای موسمیِ سیاسی‌کاران کوچک‌ترین لرزه‌ای بر کوه وجود او نخواهد افتاد.

و از آن جهت که انقلاب اسلامی افق گشوده‌ای است تا انسان‌ها آزادی را در آن احساس کنند و تجربه نمایند به همان معنایی که رهبر عظیم‌الشأن انقلاب فرمودند: «پیروزِ انتخابات دیروز، شما مردم ایرانی‌اید و نظام جمهوری اسلامی است که به رغم توطئه‌ی دشمنان توانسته است اعتماد این ملت را به طور فزاینده جلب کند». این یعنی مردم زندگی خود را در بستر نظام اسلامی می‌توانند آزادانه جستجو کنند.

 و از جهت دیگر جریان‌های اصول‌گرا با همه‌ی خوبی‌هایی که دارند و داشتند و توانستند انسجام خوبی را در برجسته‌کردنِ حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر رئیسی نشان دهند به خود آیند که چرا اتهام خشونت‌طلبی و ضد آزادی‌بودن بر آن‌ها چسبید؟ آیا نباید با یک بازیابی و بازخوانیِ تاریخی بیش از گذشته، بر ارزش‌نهادن به آزادی تأکید کنیم تا دشمنان حقیقت که آزادی را در پایین‌ترین درجه‌ی آن یعنی آزادی فرهنگ تجدد را در مقابل مردم ما گذاشته‌اند، آزادی را که غذای روح انسان است وقتی در عمیق‌ترین و بنیادی‌ترین شکل آن به صحنه آید، را از ما نربایند؟ تاریخ، تاریخی است که نشان داده شد انسان‌ها بیش از آن‌که عدالت برایشان مهم باشد، آزادی مهم است و ما در آینده‌ی خود و در بازخوانیِ دیروزمان باید به آزادی در همه‌ی ابعاد آن تأکید کنیم، به همان معنایی که حتی اگر کسی در حریم خصوصی خود گناهی انجام می‌دهد، هیچ دخالتی نداشته باشیم. ولی با طرحِ آزاداندیشی بفهمانیم به تفکر، آری! به تفکر آن‌چنان احترام می‌گذاریم که منجر به تفاهم و فهمیدن همدیگر شوند. در این حالت است که جایگاه هرکس معنا می‌شود و نمی‌خواهیم هرکس به غیر از آن‌‌چه که ما فکر می‌کنیم، فکر نکند. و این وظیفه‌ی سنگینی است که انتخابات اخیر در جلوی ما گشود و من به اجمال این سخن را طرح کردم. امید است که وقت تفصیل آن فرا رسد. موفق باشید

15837
متن پرسش
سلام. یکی از کارشناسان فضای مجازی می گفت رفته بودیم پیش آقای بهجت. به ایشان گفتیم که ما داریم در اینترنت فعالیت می کنیم . توصیه ای بفرمایید. ایشان فرموده بودند که حواستان باشد که دارید در ظرف نجس غذا می خورید. این کارشناس می گفت اول نفهمیدیم منظور ایشون چیست ولی به تدریج به عمق حرف ایشون رسیدیم. که ما باید این ظرف نجس را بشکنیم و خودمان ظرف پاک و مطهر طراحی کنیم که از ان به شبکه ملی اطلاعات یاد می کنیم. تذکر ایت الله بهجت مرا یاد حرف شهید آوینی انداخت که تکنولوژی ظرفی نیست که نسبت به مظروفش خنثی باشد و نسبت ان با حق و باطل یکسان نیست و بیش تر به باطل جواب می دهد. حرف من این است که بهتر نیست دوستان حزب اللهی به جای این که این همه وقت خود را در شبکه هایی که زمین بازی دشمن هستند بگذرانند( البته بنده منکر نیت خیرشان نیستم)بخشی از وقت خود را به فعالیت در زمینه ایجاد شبکه ملی اطلاعات و در واقع ایجاد زمین خودی بپردازند. بنده به بی سوادی خود اقرار می کنم لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. واقعاً در فضایی که اشاره به عوالم قدسی ندارد، سخن قدسی به حجاب می‌رود. با این‌همه به توصیه‌ی امثال شهید آوینی تا آن‌جا که ممکن است در این فضاها تصرف کرد، مثل ساختن فیلم‌های «روایت فتح». موفق باشید

15305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: لطفا نسخه اندروید سایت را تشکیل دهید بسیار کارگشا است. همچنین جلسات استاد به مرکز شهر دور است آیا در سال جدید برنامه ها تغییر دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظاهراً مشورتی که مسئول محترم سایت با صاحب‌نظران کرده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که با راه‌اندازیِ کانال تلگرام، تقریباً آن نیاز برآورده می‌شود. به همین جهت کانال تلگرام «لبّ المیزان» راه‌اندازی شد.  2- واقعاً همین اندازه وسعت بنده بیشتر نیست و به همین جهت جلسه‌ی شرح کتاب «مصباح الهدایه» در کتاب‌خانه‌ی مرکزی شهرداری تشکیل شد که جلسه در مرکز شهر قرار داشته باشد. موفق باشید

12805
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: استاد عزیز بنده در بحث روح و فطرت و انسانیت (که امام به عنوان انسان کل است) به برخی اشکالات بر خوردم لطفا راهنمایی بفرمایید. ما یک تن داریم و یک من داریم (که همان روح یا نفس ماست) که تن ما ابزار من ما است و ما از این ابزار استفاده می کنیم تا بتوانیم روح خودمان را رشد دهیم و به آن مبدا روح که همان مقرب ترین ملک نزد خداوند است و قرب خداوند است برسیم. و اینکه ما میل به کمال (چه منفی و چه مثبت) داریم بر اساس فطرت ما است که با رجوع به انسانیت می توان روح را به آن مقصد اصلی اش رساند و اوج فطرت انسانیت است و در اصل فطرت ما همان امام است. و فطرت جان جان همه انسان ها است و مقصد روح انسان می شود فطرت. خیلی شرمنده هم همه رو جابه جا فهمیدم کمک بفرمایید
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب خوب متوجه شده‌اید، منتها در مباحث عرفانی؛ بین روح و نفس فرق هست ولی در این‌جا این‌دو به یک معنا گرفته شده است. در مباحث عرفانی آن وَجه از نفس ناطقه که به بدن نزدیک است، «نفس» گویند و مرتبه‌ی بالاتر از آن را «قلب» می‌گویند و بالاتر از آن «روح» است که باطن قلب می‌باشد. موفق باشید

10856

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حاج آقا: آیا نام گذاری اسامی فرزندان به نام هایی نظیر عبدالرضا و عبدالحسین کار صحیحی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً صحیح است زیرا در این جا عبد‌الحسین‌بودن به معنای تابعیت از آن حضرت است در ذیل بندگی خدا. موفق باشید
10796

توحید محمدیبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: شما در جواب یکی از کاربران گفتید که برتری یک دین بر سایر ادیان به عمق توحیدی آن دین بستگی دارد. می شود بر ما اثبات کنید که عمق توحیدی اسلام از سایرین بیشتر است؟ سوال دوم اینکه آیا مسیحیت ناب هم از اسلام در مسئله توحید عقب تر است؟ متذکر می شوم منظورم مسیحیت انحرافی خدا پسر روح القدس نیست، منظورم مسیحیت ناب است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از حضرت سجاد«علیه‌السلام» داریم؛ سوره‌ی «قل هو اللّه احد» و 6 آیه‌ی اول سوره‌ی حدید را متعمقین در آخرالزمان درک می‌کنند و مسلّم تا این حدّ از توحید که بشر بتواند به خدایی نظر کند که در عین اول‌بودن، آخر باشد و در عین ظاهربودن، باطن باشد، کار آسانی نیست از این جهت که حضرت سجاد«علیه‌السلام» نظر به حقیقت همه‌ی ادیان دارند این سخن را می‌فرمایند. موفق باشید
9961
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی: بنده چند سال پیش با کتاب شرح مثنوی آقای کریم زمانی آشنا شدم و آن را کتاب قابل استفاده ای دانستم و حسن آن را در این دیدم که در شرح روح مثنوی را حفظ کرده هر چند که به قول شما برای ابتدای کار خوب است. بعد برای خریدن و استفاده از آن استخاره کردم میانه آمد بعد با یک فاصله زمانی مثلا یک ساله دوباره استخاره کردم میانه آمد بعد برای دفعه سوم و چهارم هم با فاصله زیاد استخاره کردم باز هم میانه آمد خیلی تعجب کردم که 4 استخاره با فاصله سه چهار ساله همه اش هم میانه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر در این موارد هم باید استخاره کرد؟!! موفق باشید
9551
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. غرب بدون در نظر گرفتن موضوع تفکر و نتایجی که از فکر در مورد موضوعات مختلف گرفته میشود از تفکر در مورد یک مورچه گرفته تا تفکر در مورد بعد متعالی انسان و خدا، یعنی صرف نظر کردن از شرف وجودی برخی علوم به دیگران، به همه جهان اعلام کرد علم یعنی علوم تجربی و علوم انسانی تخفیف شد و درس خواندن در شیمی و فیزیک کلاس دارد ولی فلسفه نه. درست است استاد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. با دست و در اطاق تاریک در جستجوی فیل است. گفت: «نظر را نغز کن تا نغز بینی .... گذر از پوست کن تا مغز بینی». موفق باشید
9514
متن پرسش
با سلام: دخترم دانشجوی الکترونیک است. دایما اصرار دارد برود کلاس موسیقی، از طرفی خانواده با توجه به نگاه دینی مخالفیم، چکار کنم بگذاریم برود؟ لطفا توضیح مبسوط عنایت فرمایید التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موسیقی اگر در فضای معنوی و الهی باشد در به نشاط‌آوردنِ خیال مؤثر است و خیال را در صورتی که روحانی باشد روحانیتش را شدیدتر می‌کند ولی توان سیر در حقایق عقلی و قلبی را ندارد و به همین جهت اهل البیت«علیهم‌السلام» آن را توصیه نمی‌کردند. عمده آن است که متوجّه حدّ موسیقی باشیم تا از افق‌های بالاتر محروم نگردیم. موفق باشید
9175

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ببخشید عده ای از مردم به روزه اعتقاد ندارند و اصولا مسلمان نیستند. اما در صورتی که در طول ماه رمضان در ملا عام اقدام به خوردن کنند مجازات می شوند. آیا واقعا این صحیح که به خاطر مسلمانان آن ها سختی بکشند در حالی که دین آن ها اسلام نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید رعایت نظام اسلامی و حفظ شئونات نظامی که در آن زندگی می‌کنند را بکنند و بی احترامی به مردمی که اعضای اصلی این نظام‌ هستند نباید انجام دهند و این یک موضوع جهانی و انسانی است . موفق باشید
8787

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد. ببخشید سوال زیاد پرسیدم چند وقتی بود سوال نپرسیده بودم امروز دیگر همه اش را با هم پرسیدم. در جلسه اول شرح سوره ی حمد حضرت روح الله اشاره ای به شرح مصباح الهدایه ایشان کردید. ما شرح مصباح الهدایه را در آثار شما ندیدیم. کجا میتوان شرح مصباح الهدایه ی شما را پیدا کرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خدا توفیق دهد که آن کتاب گرانقدر را بحث کنم. تا حال توفیق حاصل نشده. موفق باشید
6286
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت البته استاد من ادم باسوادی نیستم اما در ادامه پرسش 6241 عرض کنم که امکان ذاتی که در اعیان ثابته هست فرق داره با امکان استعدادی که در بحث قوه و فعل مربوطه و با عث کسب اختیار برای انسان در جهت به فعلیت رساندن قوا میشه اما امکان ذاتی باعث اختیار نمیشه اگه میشه بیشتر توضیح بدید ... ممنون و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحثی که در شرح سوره‌ی حمد از امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» داشتم عرایضی در این رابطه مطرح شد. به نظرم خوب است آن مباحث را استماع فرمایید ولی در هرحال همین‌که برای انسان با داشتن ابعاد گوناگون بحث امکان در میان است بحث انتخاب بُعدی در مقابل بعد دیگری به میان می‌آید و این ذاتی انسان است مگر موقعی که به نحوی دیگر جنبه‌های بالقوه‌ی آن به فعلیت رسیده باشد که آن مربوط به بعد از مرگ است که در آن حال انسان فقط با آنچه انتخاب کرده به‌سر می‌برد. موفق باشید
6175
متن پرسش
با سلام از خدمت استاد گرانقدر سوالی دارم،بحث اعیان ثابته بحث پیچیده ای است.چطور امام خمینی بودن خود را آنچنان پر ثمر خواسته و شخصی چون یزید آنطور؟چگونه یک نفر زنازاده بودن را انتخاب میکند؟چطور یک نفر فقری که به کفر منتهی میشود را انتخاب و دیگری ثروتی چنان حضرت خدیجه را؟آیا ائمه اطهار هم در همین علم الهی است که جایگاه خود را براساس لیاقتشان ثابت کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث عرفان نظری یاداشتی دارم که عیناً برایتان ارسال می‌دارم. به هرحال در این مورد مجبوریم فکر کنیم وگرنه همواره این نوع سؤالات برایمان پایدار می‌ماند. موفق باشید. سؤال: این‌که گفته می‌شود هرکس مطابق عین ثابته‌ی خودش عمل می‌کند، موجب می شود تا این سؤال پیش می‌آید: چه چیزی موجب می‌شود که عین ثابته‌ی افراد متفاوت باشد؟ جواب: همان‌طور که مستحضرید تفاوت عین ثابته‌ی هرچیز و هرکس به حقیقت امکانیِ آن مربوط است مثل وقوع عدد 4 که بین 3 و 5 است و یا عدد 10 که بین 9 و 11 می باشد و این وقوع از خودآن اعداد است. به طوری که این اعداد امکانی جز این ندارند که در این موقعیت باشند. همین طور امکان شخص صدام جز همین وقوع و امکان نیست. مثل عدد 4 است که جایش بین 3 و 5 است و وقوع حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» جز این نیست که هستند. مثل عدد 10 است که بین 9 و 11 است. منتها اشتباه از این جا پیش می‌آید که آن وقوعِ اولیه که در آن‌ مرحله هیچ نقص وکمالی برای صاحبانش نیست مگر امکانِ کمال یا نقص، آن را به کمال یا نقص انتهایی افراد نسبت می‌دهیم. در ابتدا امکانِ صدام شدنِ صدام به عنوان یک انسان خون‌خوار در عین ثابته‌ی او هست، منتها در عینِ اختیار و شعور فطری که دارد. درست است هرگز صدام نمی‌تواند امام خمینی شود ولی به جهت اختیاری که دارد می‌تواند شهید خرازی شود. چون عین ثابته‌‌ی او، امکانِ چنین بودنی دارد. همین طور که در ابتدای امر عین ثابته‌‌ی امام خمینی امکان انسانی عالم و عارف و شجاع را دارد و او با انتخاب‌ِخوب خود، مطابق عین ثابته‌ی خود امام خمینی شد و هرگز نمی‌توانست صدام یا شهید خرازی شود. همین طور که یک زن بر اساس امکان وقوع خود زن می‌شود. در مسیر زن بودنش و مطابق عین ثابته‌اش می‌تواند زن خوبی شود و یا زن بدی. ولی هرگز نمی‌تواند مرد شود چون که عین ثابته‌ی او اقتضای زن بودن او را دارد. او در مسیر عین ثابته‌اش می‌تواند مطابق فطرتش عمل کند یا نکند. همین‌طور که امام خمینی می‌توانست مطابق عین ثابته‌اش که شبیه عدد 10 است، انتخاب‌های بدی بکند و یک انسان باسواد ولی خطرناکی بشود. هرچند نمی‌توانست یک صدام بدی شود، چون اقتضای عین ثابته‌اش آن نحوه بودنی است که عدد 10 در آن جایگاه هست و نه عدد 5. پس اگر فردا حضرت امام خمینی از خدا بپرسد چرا من را امام خمینی کردی با این‌همه وسعتِ کار و دردسر، جواب آن است که امکان خودت، امام‌خمینی‌بودن بود و انتخاب‌های خودت هم به اقتضای همان عین ثابته‌ و امکان وجودیت انجام گرفت. مثل این‌که اگر یک زن بپرسد چرا من را زن کردید؟ جواب می‌دهند امکان زن بودن از آن خودت بود و هرچه هم عمل کردی با انتخابی عمل کردی که مقتضای زن بودن توست، چه مطابق فطرت عمل کرده ‌باشد و چه مطابق نفس امّاره. در همه‌ی این موارد حجت خدا در جواب این اعتراض‌ها بالغه و بی نقص است و می‌تواند بدی یا خوبی افراد را متوجه‌ی خودشان بکنند. توجه به جایگاه عین ثابته در کنار حکمت الهی و احسن‌بودن نظام عالم موجب می‌شود تا متوجه باشیم که خداوند به آن اعیانی إذن خلقت می‌دهد که با خلقت آن‌ها نظام احسن الهی ادامه پیدا کند، پس این اشکال پیش نمی‌آید که اگر امکانِ بودنِ هر موجودی از خودش است پس وجود پدیده‌ها در عالم مربوط به خود پدیده‌هاست زیرا وجوددادن پدیده‌ها مربوط به خدا است - هرچند امکان آن‌ها مربوط به خودشان باشد- و خداوند به اقتضای حکمتش به آن‌چه صلاحیت وجودداشتن دارد، وجود می‌دهد
5111
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد نفی انانیت به چه معناست؟ آیا نبودن نفس است یا ندیدن آن؟ مطالب کتاب رمضان دریچه ی رویت را مطالعه کردم،ولی در این باره مطلب کاملی بدست نیاوردم.لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که نظر به خود و امیال خود در مقابل حکم الهی نداشته باشیم در فضای نفی انانیت قرار داریم. باید مقصدمان ورود به چنین فضایی باشد. موفق باشید
5068
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات. بعضی از دعاها هستند که یک جهت گیری خاص احساسی دارند. یعنی شخصی که آن دعا را می خواند دارای یک حالت خاص است(یا باید باشد) مثلا در دعایی می آید اللهم فارحم عبدک الجاهل. یا مثلا در دعایی می گوییم: فلک اسئل و بک ابتهل(با حال زاری و اضطرار تو را می خوانم) اما ممکن است، شخص مؤمن، به خاطر عدم معرفت و شناخت یا هر چیز دیگر، آن حالت را نداشته باشد. مثلا احساس جهل نکند. هرچند درواقع جاهل است. ممکن است خودش هم معترف به جهلش باشد، اما این اعتراف در قلب او رسوخ نکرده است تا برای رفع آن جهالت خدا را بخواند. یا مثلا شخص، حالت اضطرار ندارد. مضطر نیست. اما دعا طوری است که برای مضطران است. حال سؤال این است که در چنین حالتی، انسان باید چه کند؟ ابتدا به کسب معرفت بپردازد تا مثلا جهل خود را کاملا احساس کند یامثلا به حالت اضطرار برسد؟ و بعد به سراغ این دسته از دعاها برود؟ و یا آن که ابتدا شروع به خواندن دعاکند و دعا را ترک نکند؟ چیزی که به نظر خودم می آید این است که خواندن این دعاها، خودش به انسان معرفت می دهد و باعث می شود که خداوند خودش کم کم مؤلفه های دینی را در قلب انسان جاری کند. و از طرفی درصورت درپیش گرفتن رویه ی فوق(ترک دعا و کسب معرفت) انسان از فیض دعا محروم می شود. که این خودش آثار تربیتی سوءی را ممکن است دربرداشته باشد. می خواستم نظر شما را بدانم. همچنین اگر ممکن است نظرتان را درباره ی مطلب آخر بیان کنید. با عرض معذرت از طولانی شدن سؤال التماس دعا از همه ی مؤمنین و مؤمنات
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده کاملاً با نظر شما موافقم که استمرار بر دعا به خودی خود چشمه‌های باطنی ما را نسبت به انس با ملکوت دعا می‌گشاید و حقیقتاً این ادعیه روح انسان را متعادل می‌کند تا کاستی‌هایش برطرف شود. چاره‌ی کار، ترک دعا نیست، استمرار بر آن است تا راه اُنس بیشتر با مضامین دعا گشوده شود. موفق باشید
3369
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و احترام و تسلیت به مناسبت 28 صفر و شهادت امام رضا (ع) دو سوال داشتم ؛ با اجازه ؛ 1- حضرت امام خمینی (رض) حفظ نظام را از واجبات می دانند و از طرفی دیگر تعطیلی احکام اسلامی را در صورت مصحلت نظام بی اشکال دانسته اند . سوالی که در اینجا پیش می آید این است که هنگامی که نظام جز برای حفظ و گسترش اسلام نیست چگونه می تواند حکمی دینی را تعطیل نماید ؟ 2- حضرت امام خمینی (ره) بعد از سخنان حضرت آقا در نمازجمعه دی ماه 1367 درباره برخی مسائل اقتصادی و برنامه های دولت در نامه ای که اگر اشتباه نکنم در تاریخ 16 دی ماه 1367 بود، حضرت آقا را مورد سرزنش قرار می دهند که چرا درباره حکومت اسلامی و شان ولایت مطلقه فقیه آنگونه سخن گفته اند . البته حضرت امام فرموده بود که حسب ظاهر سخنان . پنج روز بعد حضرت امام (ره) در پاسخ به نامه حضرت آقا نامه ای می نویسند که لحن آن کاملا متفاوت از نامه چند روز پیش شان خطاب به حضرت آقا بود . چرا حضرت امام (ره) آن گونه حضرت آقا را خطاب قرار داده و سرزنش نمودند و چند روز بعد در تمجید و تعریف از ایشان و ماموریت جدید حضرت اقا در تبیین حدود ولایت مطلقه فقیه نامه نوشتند ؟ با تشکر فراوان و شرمندگی به خاطر گرفتن وقت تان ممنون یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- احکام بعضاً کلی است و بعضاً جزیی. ترک موقت بعضی از احکام جزیی مثل قطع ید سارق به تشخیص ولیّ فقیه جهت حفظ نظام منطقی است چون بحث الأهم فالمهم پیش می‌آید 2- حضرت امام در خطاب به رهبری خواستند متذکر شوند توسعه‌ی ولایت فقیه چه اندازه گسترده است و در این مورد نمی‌توانند کوتاه بیایند ولی در مورد احترام به شخصیت مقام معظم رهبری آن اقدام بعدی را انجام دادند. موفق باشید
2801
متن پرسش
باسلام خدمت استادگرامی دربعضی ازجلسه های روانشناسی این طور مطرح شد که یکی ازعلل عقب ماندگی ما عدم عزت نفس مسئولان ماست که این رامیتوان ازعناوین والقابی که درنامه های انهاوجلسات درموردانها به کار می رود متوجه شد ودراواخردوره ساسانی روحانیانی که ازدین فاصله گرفته بودند حاکمیت رادراختیار داشتند ومردم باخرافات زندگی میکردند وهمین عامل سقوط انها شدوماالان درهمان وضع به سر میبریم ودوره ای خواهد رسید که بی دینان دراین کشور حکومت خواهند کرد واینکه بعضی ازمسئولان مامی گویندحرکت دین مدارانه درغرب نشان دهنده این است که انها درراه ما حرکت میکنند اشتباه است چون خدایی که مردم ماباان زندگی میکنند خدای واقعی نیست وپرازخرافات است درحالی که مردم غرب به سمت اشنایی باخدای واقعی حرکت میکنندکه یکی ازدلایل ان این است که غربیان کاملا ازلحاظ مادی ارضا شده اندواکنون به این نتیجه رسیدند که همه زندگی مادیات نیست وغربی که روزی درحال استثمار طبییعت بود اکنون در راه برقراری ارتباط باطبیعت است ووقتی که مسئولان ماهنوز نتوانسته اند کشور خودمان رادرست اداره کنند و با وجود این همه نا به سامانی حرف ازمدیریت جهانی میزنند و یا پول بیت المال راصرف ساختن مثلا بیمارستان و.... درکشورهای دیگرمیکنند درجواب این افرادچه بایدگفت باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: غرب‌زدگی انسان‌ها را آنچنان گرفتار بی‌هویتی می‌کند که فرایند سقوط غرب را نادیده می‌گیرند و فرآیند صعود اسلام و نظام اسلامی را درک نمی‌کنند و با تکیه بر سخنان وَهمی نتایج عجیبی می‌گیرند که غرب دارای حرکت دین‌مدارانه است! چیزی که وقتی اندیشمندان غرب آن را بشنوند به ریش گوینده – اگر ریشی داشته باشد – می‌خندند. مقام معظم رهبری با یک نگاه منطقی و قابل تجربه فرمودند: ملاحظه کنید که آمریکا از زمان ریگان تا کنون همچنان در حال ضعف است و نظام اسلامی همچنان در حال صعود، به طوری که هر نقشه‌ای که آمریکا می‌کشد با ناکامی روبه‌رو می‌شود. آیا می‌توان این را نادیده گرفت و بگوییم غرب در حال آشنایی با خدای واقعی است؟ موفق باشید
1589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد من کتاب جوان و آشتی با خدا و فرزندم را خواندم حدیث عنوان بصری را گوش کردم و الان مباحث شرح جنود عقل و جهل را گوش می دهم آیا کارم درست است؟ 12 جلسه گوش کردم ولی خیلی متوجه نیستم برای خود سازی از چه کتابی باید شروع کرد با تشکر از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بالاخره با همین دستوراتی که از طرف ائمه«علیهم‌السلام» به ما رسیده باید روح و روان خود را سر و سامان داد. موفق باشید
1350

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با یاد خدا و با عرض سلام خدمت استاد گرامی.اینجانب دختری هستم که بتازگی فارغ التحصیل یکی از رشته های مهندسی شده ام ولی مدتی است که برای ادامه مسیر دچار تردید شدیدی شده ام که آیا ادامه تحصیل در همین رشته عمل درستی است یا نه ؟ با توجه به اینکه در پایان دوره کارشناسی عملا پوچی این قسم علوم را حس میکردم و از طرفی چون ادامه تحصیل در حال حاضر روندی شده که چون همه دنبال می کنند ما هم بدنبالش میرویم و از سوی دیگر ادامه تحصیل دانشگاهی علوم معارف و همینطور تحصیل در حوزه از سوی خانواده ام اصلا مورد تایید نیست واقعا نمیدانم باید چکار کنم! از سوی دیگر ترس از این دارم که این مقاومت درونی در برابر ادامه تحصیل در رشته خودم از تنبلی و بی ارادگی نشئت گرفته باشد که البته تا حدودی اینها خود از نوعی بی انگیزگی ریشه گرفته و در یک سیکل باطل همدیگر را تشدید نموده و شروع کردن و اقدام نمودن در این زمینه را برایم با اضطراب همراه کرده است. خواهشا مرا راهنمایی کنید که برای مبارزه با این تنبلی و بی ارادگی دقیقا باید چکار کنم و راه درست کدام است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شاید بتوانید در کنار ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی خودتان با یک برنامه‌ریزی دقیق، مطالعه در معارف الهی را نیز ادامه دهید. بعضی دوستان به‌خوبی از عهده‌ی هر دو کار برآمده‌اند، به طوری که با یک برنامه‌ی دقیق جای دروس دانشگاهی را تعیین می‌کنید که نه از مرز خود جلوتر بیاید و بخواهد همه‌ی زندگی و فکر را اشغال کند و نه کاملاً به حاشیه رود. از آن طرف جای مطالعه در معارف الهی را با برنامه‌ریزی منظم و کارشناسانه ادامه دهید تا نه‌تنها احساس پوچی نکنید بلکه متوجه توانایی‌های گسترده‌ی خود شوید. إن‌شاءالله. موفق باشید
23080
متن پرسش
سلام: در شرح خطبه ۸۳ نهج البلاغه در قسمت «مبعوثون افرادا» در مورد تنهایی انسان و اینکه نباید این تنهایی را فراموش کنیم و اینکه بقیه برای این هستند که ارتباط ما با خودمان و خدا به بهترین شکل صورت گیرد. حال این را چگونه باید با جمله «انسانها با انسانها انسانند» جمع کرد؟ و این که در روایات و آیات قرآن بر جمع بسیار سفارش شده و شما هم در بحث های این روزها بر جمع تکیه دارید به گونه ای که ما تنهایی خود را فراموش می کنیم و خود را جمع می پنداریم. لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا این شعر را که آیت اللّه حسن‌زاده زیاد تکرار می‌کنند را، جمع این دو نکته نمی‌دانید؟ که می‌فرمایند: «بُوَد مرد تمامي آن كه از تن‌ها نشد تنها        ولكن به تنهايي بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها» موفق باشید.

18557
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: پیشاپیش از طولانی شدن متن پرسش پوزش می طلبم (قبلش هم یک جستجوی اجمالی در سایت انجام دادم) بنده دانشجوی رشته ی فلسفه هستم. طی گفتگویی با یکی از بزرگواران، این نتیجه رسیدیم که بدون سیر مطالعاتی نمی توان به جایی رسید. لذا تصمیم بر این شد که یک سیر مطالعاتی تدوین شود که هم خودمان از آن بهره ببریم و هم مبنایی برای توصیه و کمک به دیگران باشد، البته در حد اشتراکات. لطفا در این زمینه راهنمایی بفرمایید. مقصود این است که مسائل کلامی (پنج اصل اعتقادی به همراه زیر مجموعه های آن ها) با پشتوانه های فلسفی و حکمی - خاصه حکمت صدرایی - دنبال شود. حکمت صدرایی هم با رویکرد وحدت شخصی وجود مد نظر است. اما چون خود صدرا مسائل را قدم به قدم مطرح می کند، شاید مناسب باشد که ما هم با ملاصدرا پیش برویم و قدم به قدم به رویکرد نهایی برسیم و بعد از آن به استخراج لوازم فلسفی آن رویکرد بپردازیم. لطفا بفرمایید: 1. آیا نقطه ی شروع، آثار معاصران باشد و با دست مایه ی یافته های معاصران به سراغ متقدمان برویم یا مستقیما به سراغ متقدمان برویم؟ اگر شروع از معاصرین را تائید می کنید، آیا این شیوه را تائید می کنید؟ دسته بندی موضوعات کلامی + استفاده از آثار یک متفکر معاصر به عنوان محور مطالعات، پیرامون موضوعات معین شده + استفاده از آثار چند متفکر معاصر در حاشیه ی متفکر محوری 2. آیا مطالعه ی حکمت های مشاء و اشراق و آثار کلامی را ضروری می دانید، یا برای آن مقصود، حکمت متعالیه کافی است؟ اگر مطالعه ی آن ها را ضروری می دانید، لطفا بفرمایید مطالعه ی چه آثاری در این حوزه ها را پیشنهاد می کنید؟ در صورت امکان با حفظ ترتیب آموزشی نام ببرید. (آثار صدرا در سوال بعدی آمده است) 3. آیا طرح قدم به قدم با ملاصدرا را تائید می کنید؟ توضیح اینکه اگر دغدغه ی فکری نقطه ی شروع بنده، وحدت شخصی وجود باشد و سپس لوازم فلسفی این رویکرد دنبال شود (مثل تحول مفاهیم حرکت، حدوث زمانی و ذاتی و امثال آن در نگاه صدرایی) نتیجه ای به دست می آید و یا جز بافتن و خلط مباحث نتیجه ای عاید نمی شود؟ با توجه به اینکه هنوز دیدگاه های مشائی و دیدگاه های متوسط صدرایی و ضعف ها و قوت های آن به صورت دقیق (نه اجمالی) برای بنده روشن نشده است. 4. براساس مثبت یا منفی بودن پاسخ پرسش قبل (طرح قدم به قدم یا تمرکز روی وحدت شخصی و آثار متناسب با آن) بفرمایید که چه ترتیبی را برای مطالعه ی آثار صدرا پیشنهاد می کنید؟ 5. آیا با توجه به آن مقصود، آشنایی با آثار متکلمان و فلاسفه غربی را ضروری می دانید؟ چه آثاری برای این امر پیشنهاد می کنید؟ 5. یکی از دغدغه ها برای بنده ارتباط با قرآن و روایات همزمان با مباحث حکمی بوده است. لطفا بفرمایید مطالعه قرآن و روایات به چه صورت باشد؟ آیا تفسیر و روایت موضوعی را پیشنهاد می کنید یا ترتیبی را؟ آیا تفسیر و روایت ترتیبی موجب پراکندگی ذهن و عدم انسجام نمی شود؟ خداوند پیوسته به شما جزای خیر عطا کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در تجربه‌ی خود به این نتیجه رسیده‌ام که اگر مقدمات رجوع به حکمت متعالیه را تنظیم کنم کار جهت رجوع به فهم صدرایی اسفار هموار خواهد شد و در این رابطه کتاب‌های «ده نکته در معرفت نفس» و «از برهان تا عرفان» و «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها تنظیم شد. بعد از آن فکر می‌کنم کسی «بدایة‌الحکمه» و «نهایه‌الحکمه» را خوب بخواند به‌خوبی بتواند با اسفار جلو رود.

به نظر می‌رسد اسفار کافی باشد و اگر کسی مایل باشد مطالب را عمیق‌تر بشناسد، اشارات شیخ الرئیس خوب است.

بعد از درک حضوری درست «حکمت متعالیه» لازم است فلسفه‌ی غرب فهمیده شود به‌خصوص فلسفه‌ی دکارت و کانت و هگل و هایدگر.

در حین درک عمیق حکمت متعالیه، تفسیر المیزان، راه گشوده‌ای است به سوی تفسیر قرآن به نور روایات. موفق باشید

نمایش چاپی