بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7533

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام آیا هر موجودی نمایش وجود مطلق است که با حدی محدود شده؟آیت بودن هر موجودی به همین معناست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است ولی ظرائفی دارد که باید در دروس عرفانی دنبال کنید. مباحث شرح سوره‌ی حمد حضرت امام که در دانشگاه صنعتی بحث شده، إن‌شاءاللّه شروع خوبی است. سی‌دی آن را باید از گروه فرهنگی المیزان تهیه بفرمایید. موفق باشید
6122
متن پرسش
با سلام چرا هنگام رحلت پیامبر عزرائیل امد درصورتی که مقام پیامبربالاتر ازفرشته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» باید دنبال کنید که بحث می‌شود یک مقام، مقام نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که جبرائیل«علیه‌السلام» به آن وحی ‌می‌کند و عزرائیل«علیه‌السلام» هم همین مقام یعنی نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را قبض می‌نماید. ولی یک مقام هم مقام حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که همان مقام اولُ ما خلق اللّه است که فوق جبرائیل و عزرائیل است. موفق باشید
5739
متن پرسش
با سلام.اینکه می گویند:تا یار که را خواهد و میلش به که باشد،واقعا در مورد خداوند صادق است؟واقعا پشت پرده چیزهایی است که ما خبر نداریم؟واقعا بعضی ها انتخاب می شوند؟ یا اینکه جناب حافظ می گوید:گر چه وصالش نه به کوشش دهند،هر قدر ای دل که توانی بکوش.استاد من واقعا در زندگی مشاهده می کنم بعضی ها یک چیزهایی دارند که بقیه ندارند یک جور خوبی ذاتی یک جور خاص بودن یک جور درک و فهم خیلی عمیق که وقتی دقت می کنی می بینی هیچ ربطی به اکتساب ندارد.انگار برگزیده هستند.شما اینچنین افرادی را دیده اید؟بعضی ها هر چقدر زور می زنند و تلاش می کنند نمیشود که نمیشود، نمی توانند.شما قبول دارید؟من همیشه احساس می کنم یک نظر خاصی با بعضی ها است یک عنایت ویژه که با هیچ فرمولی قابل پیش بینی نیست و فقط به فرد داده اند و انگار در گرفتن آن عنایت خوش شانس یا مجبور بوده است!شما قبول دارید؟انسان به چهره بعضی ها نگاه می کند میفهمد این آدم خاصی است و بعدا آدم بزرگی می شود و خاص و ویژه است گرچه یک کودک یا یک آدم کاملا معمولی باشد.بعضی ها با سن کم یک افق هایی دارند یک حرف هایی می گویند که محال است آن را به دست آورده باشند یا کار خاصی انجام داده باشند که مثلا مورد عنایت واقع شده باشند.همیشه فکر می کنم اینها ذاتا یک چیز خوبی(که نمیدانم از کجا آمده) دارند یک گوهری در درونشان است یک برگزیدگی ای دارند که خدا همینجوری بهشان می دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده هم قبول دارم ولی این جمله‌ی استاد آیت‌اللّه حائری شیرازی را هم قبول دارم که: «هرکه داراتر است بدهکارتر است» و لذا اگر ابتدا توفیقی به کسی دادند به همان اندازه سر او بیشتر به خطر است. بیا ما با همین پای لنگ، لنگان لنگان برویم و به رضایت الهی امیدوار باشیم چون او إن‌شاءاللّه از ما زودتر راضی می‌شود. موفق باشید
3532
متن پرسش
سلام علیکم چرا در بحث حرکت جوهری گفتید:اگر جوهر در خودش متحول نبود عطای الهی موقف میشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جواب این سؤال را در کتاب «از برهان تا عرفان» و شرح آن به وسیله‌ی سی‌دی دنبال کنید در آن‌جا بحث شده. موفق باشید
3406
متن پرسش
با سلام و خدا قوت. چرا بعضی از افراد که راه سلوک را در پیش میگرند و ریاضت نفس میکشند، سر از تیمارستان در می آورند؟ مگر نه این است که این عبادات باید باعث آرامش روحی هرچه بیشتر آنها شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون راه را درست و در مسیر الهی طی نکرده‌اند. سلوک الی الله یعنی رعایت حرام و حلال الهی، آیا شنیده‌اید کسی رعایت حرام و حلال الهی کند و سر از تیمارستان در آورد؟ موفق باشید
3134

فهم روایتبازدید:

متن پرسش
طی دو سؤال، به استدلال شما در صفحة 42، دو اشکال مطرح کردیم. و شما در پاسخ به هر دو سری سؤال، مدعای خودتان را تکرارکردید! بحث بر سر نتیجة استدلال (مدعای شما) نیست، بلکه بحث بر سر استدلال شماست. ظاهراً باید اشکال‌مان را روی فهم از روایت ببریم و مشخصاً استظهارمان در برداشت از این روایت را مطرح کنیم؛ اولاً فعلِ «یَحمِلُ هذا الدین» آیا ظهور ندارد در این که فاعلِ این فعل باید زنده باشد؟ نسبت‌دادنِ این فعل به فاعلی که از دنیا رفته‌است، آیا خلاف ظاهر نیست؟ ثانیاً آیا «عدولٌ» به کمتر از سه نفر محقَّق می‌شود؟ اگر مثلاً کسی بگوید: «فی هذا البیت عدولٌ»، اگر یک نفر عادل در آن خانه باشد، آیا این حرف صادق است؟ لطفاً در پاسخ به این دو سؤال ما، مدعای خودتان را تکرارنفرمایید؛ بحث بر سر این نیست که: «آیا سیرة امام‌خمینی اسلام را از انحراف نجات می‌دهد یا نه؟»، بلکه بحث بر سر استظهار از این روایت است. لذا لطفاً هر دو سؤال را بدون ذکر مدعای خود پاسخ دهید. لطفاً این لحن جسورانة ما را بگذارید به حساب این که تواضع شما، ما را آنقدر با شما راحت کرده که مثل یک مباحثة بین دو طلبه اینطور اشکال‌مان را مطرح کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده از ظاهر این روایت جز آن‌چه عرض کردم نفهمیدم و فکر می‌کنم اگر یک نفر به بنده گفت انسان‌هایی هستند که می‌توانند در چندسالی یک تذکری به دانشگاهیان بدهند و اتفاقاً بنده با شخص شهید مطهری در آن سال در دانشگاه روبه‌رو شدم می‌فهمم منظور ایشان شهید مطهری بوده‌، دیگر نمی‌گویم نکند منظور ایشان از به‌کاربردن «انسان‌هایی» چند نفر بوده و از کجا که اصلاً منظور شهید مطهری بوده. چون از همه‌ی جهات شهید مطهری را مطابق آن سخن می‌بینم شک نمی کنم که درست تشخیص داده ام. نمی‌دانم چرا شما از آن روایت به صورت عرفی برداشت نمی‌کنید و تصور می‌فرمایید که چون روایت فرموده «عدول» پس باید چند نفر باشند و نمی‌روید به آن فکر که واژه‌ی عدول را به اعتبار آن‌که حضرت امام یکی از آن افراد است که در هر قرنی ظهور می‌کند باید پذیرفت. موفق باشید
2155

هستی شناسیبازدید:

متن پرسش
سلام.1.ذات چیست؟2.آیا می توان به ذات چیزی پی برد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ذات هرچیز همان وجود آن چیز است و با نگاه وجودبینی می‌توان نظر به ذات هرچیز کرد. ولی همان‌طور که فلاسفه فرموده‌اند «وجود» قابل تعریف نیست. موفق باشید
1611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند پرسش بنده پیرامون نفس و روح و جان می باشد. 1-آیا نفس و روح و جان از دیدگاه قرآن یا در هستی و وجود با یکدیگر فرق دارند؟ 2-همانطور که نفس در قرآن مراتب دارد ، روح هم مراتب دارد؟ 3- اگر بگوییم روح فوق مکان و زمان هست . 2تا روح چگونه در عالم می گنجد؟ لطفا راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- در مقابل بدن، نفس ناطقه است که جنبه‌ی مجرد انسان است و آن‌جا که قرآن می‌فرماید: خداوند در هنگام خواب یا مرگ، شما را می‌گیرد منظور همان نفس ناطقه است که به تعبیر دیگر همان روح است که به فارسی به آن جان می‌گویند. 2- فرق نمی‌کند 3- در عالم مجردات چیزی در عرض چیزی نیست، هرکس خود را در مرتبه‌ای که روحش در آن مرتبه قرار دارد احساس می‌کند مثل آن‌که روح همه‌ی افراد سخن معلم را درک می‌کنند بدون آن‌که ارتباط روح آن‌ها نسبت به معلم تقدم و تأخر داشته باشد، هرچند بدن‌های دانش‌آموزان نسبت به همدیگر در عرض هم هستند و نسبت به معلم دارای تقدم و تأخر اند. موفق باشید
18298
متن پرسش
سلام استاد عزیز: لطفا نظرتون رو در مورد بیانات عبدالکریم سروش در وب سایت زیر را بیان کنید. التماس دعا http://zeitoons.com/23628
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آزاداندیشیِ ما اقتضا می‌کند که چنین مناظره‌هایی در میان آید تا ما را از چنگال جزم‌اندیشی‌ها و در جازدن‌ها و تقلیدها و تکرار خطاها رهایی دهد، می‌ماند که این مناظره‌ها باید در محافلی علمی انجام گیرد تا از هوچی‌گری‌ها و عوام‌فریبی‌ها به دور بماند. موفق باشید

15965

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: ببخشید چند تا سوال در دو قسمت غیرمرتبط به هم دارم: قسمت اول: 1. چرا در آیه 58 سوره نور خدا میگه افرادی که به سن بلوغ «نرسیدن» موقع ورود به منزل اجازه بگیرن؟ درسته که افرادی که به سن بلوغ «رسیدن» نیازی به اجازه نیست؟ اگه حکم هردو علی السویه است، قید آیه برای سن بلوغ از چه جهت است؟ قسمت دوم: 2. چرا شیطانی که در رأس است و بقیه شیاطین سربازان او محسوب می شوند، از «جن» است؟ در حالی که شیاطین انسی که در قرآن هم آمده، پست تر از شیاطین جنی هستن، چطور شرهای عالَم را به یک شیطان انسی ثابت برنمی گردانند؟ 3. تکلیف این شیاطین انسی (مثل بوش و اوباما و جان کری و وندی شرمن و اشتون.....) چیست؟ آیا «خلود» در جهنم دارند؟ یا پس از میلیاردها میلیارد سال نوری عذاب و فشار، سرانجام راحت می شوند؟ (مثل بقیه جهنمی ها) 4. آیا همانطور که شیطان (از جن) علم دارد به اینکه خداوند حق است و صراط مستقیم چیست، آیا شیاطین انسی هم علم دارند به حقانیت خدا و بطلان خودشون؟ و آیا همانطور که شیطان (از جن) علم دارد در قیامت ازش کاری برنمیاد و علم دارد که خلود در جهنم داره و مأیوس ترین موجود هست و از روی یأس و تکبر به خدا باز نمی گردد ، آیا «شیاطین انسی» هم به این مسائل «علم» دارند ولی از بازگشت به سمت خدا مأیوسند؟ 5. آیا امکان امید دادن به شیاطین برای بازگشت به سمت خدا وجود ندارد؟ آیا امکان دارد که شیطان توبه کند با توجه به اینکه هنوز هم فرصت دارد؟ ( مباحث معرفتی شما را گوش کرده ام، معاد را کامل گوش دادم و مباحث دیگه ...)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آیه‌ی مذکور می‌فرماید آن‌هایی که به سن بلوغ نرسیده‌اند، ولی آن اندازه هم کودک نیستند که نزد شما باشند – یعنی قدرت تمیز دارند – در مواقعی که خلوت دارید و زمان‌های «عوراتند» که پوشش عموی ندارید، بدون اجازه وارد نشوند 2- نمی‌دانم، ولی قدرت حضور شیطان در خیال، بیشتر از انسان است به همان معنایی که قرآن در وصف آن می‌فرماید: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُم‏»(اعراف/27) او و قبیله‌ی او شما را از جایی که شما آن‌ها را نمی‌بینید زیر نظر دارند 3-  در مورد خلودِ در جهنم، بین شیاطین جنّ و انس فرقی نمی‌کند. اگر کسی در هیچ‌یک از وجوه شخصیت خود، هیچ رجوعی را نسبت به حضرت حق اراده نکرده باشد و تماماً در حاکمیت نفس امّاره، اراده‌های خود را شکل داده باشد، در جهنم مخلّد خواهد بود 4- فرق نمی‌کند، شیاطین انسی هم به حکم فطرت متوجه خالقیت حق هستند ولی روح استکباری آن‌ها مانع اراده‌ی صحیح می‌باشد و در همین فضا از رحمت خدا مأیوسند 5- اساساً کسی که در مقابل حضرت حق کبر پیشه کند و تمام عمر در این فضا شخصیت خود را بسازد نسبت به هر حقیقت معنوی کینه‌مند است. در آن حدّ که در روایت داریم در قیامت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از کنار جهنم رد می‌شوند و نسیم خنکی به جهنمیان می‌رسد. ابوجهل می‌پرسد علت آن نسیم چیست؟ وقتی می‌فهمد به جهت وجود مقدس حضرت است، می‌گوید: در جهنم را ببندید که به من چیزی از آن مرد نرسد. تا این حدّ نسبت به حق و حقیقت، کینه دارد. موفق باشید

12805
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: استاد عزیز بنده در بحث روح و فطرت و انسانیت (که امام به عنوان انسان کل است) به برخی اشکالات بر خوردم لطفا راهنمایی بفرمایید. ما یک تن داریم و یک من داریم (که همان روح یا نفس ماست) که تن ما ابزار من ما است و ما از این ابزار استفاده می کنیم تا بتوانیم روح خودمان را رشد دهیم و به آن مبدا روح که همان مقرب ترین ملک نزد خداوند است و قرب خداوند است برسیم. و اینکه ما میل به کمال (چه منفی و چه مثبت) داریم بر اساس فطرت ما است که با رجوع به انسانیت می توان روح را به آن مقصد اصلی اش رساند و اوج فطرت انسانیت است و در اصل فطرت ما همان امام است. و فطرت جان جان همه انسان ها است و مقصد روح انسان می شود فطرت. خیلی شرمنده هم همه رو جابه جا فهمیدم کمک بفرمایید
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب خوب متوجه شده‌اید، منتها در مباحث عرفانی؛ بین روح و نفس فرق هست ولی در این‌جا این‌دو به یک معنا گرفته شده است. در مباحث عرفانی آن وَجه از نفس ناطقه که به بدن نزدیک است، «نفس» گویند و مرتبه‌ی بالاتر از آن را «قلب» می‌گویند و بالاتر از آن «روح» است که باطن قلب می‌باشد. موفق باشید

11852
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده شما رو به تقوا می شناسم. اینکه به بهانه همدلی و همزبانی با دولت، انتقادات منتقدین بر توافق لوزان رو دشمنی با دولت جلوه دهید و نه یک نقد اصولی، واقعا مایه تعجبه. استاد بزرگوار! حضرتعالی حتی اگر یکبار هم متن بیانیه مشترک (و نه حتی بیانیه طرف آمریکایی) را اجمالا می خواندید، خونتان از اینهمه ساده لوحی آقایان مذاکره کننده به جوش می آمد. سال همدلیه؟! درست. آقا فرمودند؟! سمعا و طاعتا. ما هم با دولت همدلی می کنیم. اما لطفا نفرمایید به بهانه نام امسال عقل خود را به اجاره دهیم و همچون دیگران (اعم از اصول گرا و اصلاح طلب)، به بیانیه فروش صنعت هسته ای در مقابل هیچ، ببالیم. رهبری هم گفتند که چون «مسئولین» گفتند که این بیانیه الزام آور نیست، بنده نه موافقم و نه مخالف. وإلّا کیست که بدون حب و بغض متن را بخواند و از این همه بلاهت (در بهترین حالت) رضایت داشته باشد؟ ما که الحمدلله نه مانند سرداران خسته از جهاد، رفیق گرمابه و گلستان یک مشت لیبرال عملگرا شده ایم و نه همچون سیاسیون یقه سفید، محافظه کار گشتیم. بنده هم نه ترمز بریده ام و نه افسار پاره کرده ام که اگر می کردم حتما می گفتم که استاد طاهرزاده ای که در سایتش یک چرت نامه علیه منتقدان تیم فعلی مذاکرات بنویسند و آنها را همنوا با اسرائیل جلوه دهند و ایشان نیز با او «همدلی و همزبانی» کند، آنی نیست که باید! مخلص کلام اینکه در این چند روز خوب افراطیون را منزوی کردید استاد. تقبل الله! ان شاء الله خدا هم ماها را که جلوی چرخ توسعه و تعامل با جامعه جهانی میخ می اندازیم، منزوی تر کند تا هم کدخدا راضی شود و هم رعیت هایش! سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی... تمّت.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 11845 داشتم که حسابی با بنده دعوا کرده بود ولی از سر دلسوزی و شور انقلابی، شما هم آن‌قدر عصبانی هستید که می‌فرمایید هرکس متن قرارداد را بخواند اگر بلاهت نداشته باشد می‌فهمد ما چه محدودیت‌های دردناکی را پذیرفته‌ایم. همین‌طور است ولی اگر با دقت به سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» نظر کنید ایشان می‌فرمایند: «حالا محدودیت‌هایی را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند ما حرفی نداریم، برخی از محدودیت‌ها را قبول کنند ....» اگر این جملات که قبلاً هم فرموده بودند نبود همه‌ی عصبانیت شما از بنده به‌جا بود، ولی دقت کنید با چراغ سبز رهبری این محدودیت‌ها گذارده شده، مواظب باشید این نکته مورد غفلت قرار نگیرد. از این مهم‌تر در تاریخ 19/11/93 در حضور جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی سخنانی فرمودند که بنده را ساعت‌ها به خود مشغول کرد و فهمیدم بناست محدودیت‌هایی را ما بپذیریم. در آن تاریخ فرمودند: «طرف ایرانی، برخی از کارهایی که می‌توانست او را به توافق نزدیک کند انجام داده است. کارهای متعدّدی را انجام داده: گسترش و توسعه‌ی ماشین‌های غنی‌سازی را متوقّف کرده، خب این را لازم دانستند که یک برهه‌ای متوقّف کنند؛ تولید اورانیوم بیست درصد را - که یک کار بسیار بزرگی است رسیدن به دانش و فنّاوری بیست درصد، کار بسیار بزرگی بود؛ این را کسانی که اهل فنّند می‌دانند که رسیدن از پنج درصد به بیست درصد، اهمّیتش خیلی بیشتر است از رسیدن از بیست درصد به بالا؛ این کار بزرگ را جوانان ما و فنّاوران متعهّد ما انجام دادند - متوقّف کردند، اقتضای مذاکره این بود که متوقّف بکنند؛ کارخانه‌ی اراک را که یکی از کارهای بسیار بزرگ و مهمّ فنّاوری و یک هنر بزرگ فنّاوری است، فعلا متوقّف کرده‌اند؛ فردو را که یکی از برترین ابتکارهایی است که نیروهای ما و عناصر داخلی ما آن را برای امنیت دستگاه‌های سانتریفیوژ ما توانستند تأمین بکنند و تضمین بکنند، فعلا متوقّف کرده‌اند. این همه کارهای بزرگ انجام داده‌اند، طرف ایرانی بنابراین منطقی عمل کرده است، طبق منطق مذاکره عمل کرده است؛» آیا نباید به این سخنان رهبری عزیز فکر کرد و نگوییم طاهرزاده شما عزیزان را منزوی کرده؟! آیا این نوع سخن‌گفتنی که بنده با شما عزیزان در میان می‌گذارم نزدیک‌کردن شماها به سخنان رهبری است یا منزوی‌کردن شما و راضی‌کردن کدخدا و رعیت‌هایش که منظورتان آمریکای خبیث و لیبرال‌های عمل‌گرا و سیاسیون یقه‌سفید است که به صورت مبنایی ما با آن‌ها تقابل تمدنی داریم؟ همین طور است که می‌فرمایید: «سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی »، مرهم آن سخن خلاف‌آمدِ عادت است که حافظ در وصف آن گفت:

«سال‌ها پيرویِ مذهب رندان کردم ... تا به فتوی خِرد حرص به زندان کردم»

حرص همان روح اشرافیت است و رِند یعنی کسی که عرف جامعه‌ی جهانی روی او حساب نمی‌کند زیرا با فکر و فرهنگ دیگری در جهان و تاریخِ خود حاضر شده است.

«من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه .... قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم»

راهی که انسان را به مقام توحید و «جامعیتِ خلق در حق» می‌رساند بدون سلوک در ذیل شخصیت توحیدی زمانه که متذکر حقیقت ملکوت است ممکن نیست. طی این مرحله نیاز به مرغ سلیمان دارد تا حقایق قدسی را مطابق این تاریخ برای ما بازگو کند.[1]

«سايه‌ای بر دل ريشم فکن ای گنج روان .... که من اين خانه به سودای تو ويران کردم»

یعنی این دل من که در این زمانه یعنی زمانه‌ی غلبه‌ی کثرات آشفته شده، ای شخصیت ملکوتیِ دوران که گنج روان این تاریخ هستی! سایه‌ای از نور توحیدی که به همراه آورده‌ای را بر دل و جان من بیفکن، زیرا به امید زندگی در ذیل شخصیت قدسی تو به همه‌ی آنچه فرهنگ ظلمانی روزگار ساخته بود، پشت کردم.

«در خلاف آمد عادت بطلب کام که من .... کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم»

در این بیت جناب حافظ همه‌ی سخن و راهکار خود را به میدان می‌آورد که اگر می‌خواهی به سر منزل عنقا برسی و کسب جمعیت و وصول به وحدت نصیب تو شود باید نگران خلاف عادت که به ظاهر منجر به یک نوع پریشانی در کثرات می‌شود، نباشی و در دل همین جلوه‌های متفاوت دوران، آن توحید ناب را مدّ نظر آوری. زلف پریشانِ خلافِ آمدِ عادت، راه ورود به حقیقت تاریخِ توحیدی دوران است که یک نوع بی‌تناسبی با مناسبات جاری در عادات و مشهورات زمانه را به همراه دارد. موفق باشید

 


[1] - حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در بازگوکردن حقیقت قدسی این زمان می‌فرمایند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى‏گردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى‏كند» (صحيفه امام، ج‏1، ص: 303)

10263
متن پرسش
با سلام: یک معضلی در جامعه هست و کم هم نیست و بنده احساس می‌کنم شما کمتر به آن توجه داشته‌اید. امیدوارم بتونم هم‌زبانی ایجاد کنم. استاد تصور شما از قشر پایین جامعه چیه؟ اون چیزی که من توی این گروه می‌بینم این‌هاست: فقر عاطفی، فقر اقتصادی فقر حمایتی و فقر اجتماعی، معمولا این مدل خانواده ها مذهبی سنتی هستن و عموما روابط عاطفی همسران و والدین با فرزندان زشت و خجالت آور تلقی می‌شود. فرزندان بعضا از لحاظ حمایت از طرف والدین دچار مشکل هستند. (البته منظورم همه خانواده‌های از لحاظ معیشتی پایین نیست چه بسا خانواده‌ای با وجود فقر اقتصادی در گزینه‌های دیگر کاملا غنی باشد) و حالا با تمام این فشارهای روحی فرض می‌کنیم یکی از فرزندان این خانواده از آن جهت که باب رحمت و عنایت خداوند بر او باز شده قصد دارد با همه‌ی آن تنش‌ها مبارزه کند و وارد اجتماع بشود با هدف تمدن‌سازی و کار فرهنگی، مشکل اصلی دقیقاً همین جاست وقتی این فرد وارد اجتماع می‌شود (منظورم ازجامعه گروه بچه مذهبی‌هایی هستند که کارفرهنگی انجام می‌دهند) عملاً به رسمیت شناخته نمی‌شود چرا؟ چون پدرش منصب اجتماعی مطرحی ندارد یا به تعبیر خودشان هم شأن آنها نیست چون خانواده‌ی فرهنگی ندارد و حتی با وجود فکر عمیق توسط ابرفرهنگی‌های پولدار به ظاهر مذهبی (!) له می‌شود. به بی‌فکری و نفهمی محکوم می‌شود یا دست کم کارهای دم دستی اجرایی به او سپرده می‌شود. مشکل بعدی ازدواج اوست که همان خانواد‌های به ظاهر مذهبی او را بی‌فرهنگ خوانده و هم شأن خودشان نمی‌دانند. حتی افرادی که ادعا می‌کنند اقتصاد حقیقت ندارد (از جمله آنهایی که خود را هم ‌عالَمِ شما می‌خوانند) درک درستی از این قشر ندارند و عموما مرفهانه زندگی می‌کنند. آیا این افراد اگر در شرایطی که عرض شد زندگی می‌کردند آیا باز هم ادعای تمدن‌سازی داشتند؟ (جالبه وقتی بهشون انتقاد می‌کنی یا محافظه‌کارتر میشن یا مهربانی بیش از حد آنها نشان از عدم درک درست است) و اما سوال من: شأن حقیقی ما چیست؟ اصلا حد اقتصاد در زندگی اسلامی چیست؟ و این که برای اولا درک درست و دوم رفع این تبعیض چه باید کرد؟ یا حق- التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید هر اندازه جامعه به خداوند نزدیک شود و متوجه گردد که همه‌ی ارزش‌ها و کمالات در اُنس با خدا پیش می‌آید، به همان اندازه در چشم‌اش غیر خدا چیزی به حساب نمی‌آید، ما از این جهت در ابتدای راه هستیم. شما تلاش کنید هرچه بیشتر به خودتان و به بقیه توحید را متذکر شوید و در این رابطه فعالیت نمایید تا معارف توحیدی به جامعه برگردد و این معضلات که برمی‌شمارید رفع گردد و مطمئن باشید خدایی که ما را خلق کرده ماورای این‌که خانواده‌ی ما در چه موقعیتی است نمی‌گذارد ما درمانده شویم. برای آن‌که خدا به جامعه و تاریخ ما برگردد در ابتدای امر نیاز به عرفان نظری داریم. موفق باشید
8781

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. استاد اغلب علمای بزرگوار ما سرهای خود را کوتاه میکنند و اصطلاحا تاس میکنند. بنده این را در علمای قدیمی خیلی دقت کردم و هم آنها این گونه بودند. حال سوالی داشتم. آیا تاس کردن سر سنت است یا شیوه ی ذوقی است. آیا در این خصوص حدیث یا روایتی داریم؟ آیا اهل بیت (ع) موهایشان چه اندازه بوده است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نشنیده‌ام که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» سعی داشته باشند در آن حدّی که شما در بعضی علماء می‌بینید، موهای خود را کوتاه کنند. اطلاعات کافی در این مورد ندارم الا این که مشهور است موهای پیامبر«ص» بلند بوده و چندین مرتبه در روز شانه می‌کردند. موفق باشید
8728

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
س 1 : در زمان حکومت 5 ساله حضرت علی (ع) چرا به قدر نیاز نیرو تربیت نکردند که بعد از خودشان آن نیروها پشتیبان امام حسن (ع) باشد تا او هم بتواند قیام کند؟ س 2 : فرق ترور فتک و اغتیال چیست؟ ... چون ترور ترور است و آیا کسی را در خواب کشتن جوانمردیست ....؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- به نظرم امیرالمؤمنین در آن فقر تاریخی تلاش خود را کردند با این‌که مجبور شدند در این مدت سه جنگ را مدیریت کنند و کشته‌ی زیادی بدهند 2- جناب آقای مصطفی صادقی کتابی تحت عنوان «پیامبر«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» دارند که در آن‌جا به صورتی کاملاً محققانه این موضوعات را بحث کرده‌اند که لازم است به آن کتاب مراجعه فرمایید زیرا نکات دقیقی مطرح است که از حوصله‌ی یک سؤال و جواب بیرون است. ایشان حتی دلایلی از سیره‌ی رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌آورند که دستور ترور بعضی از دشمنان اسلام را می‌دادند. موفق باشید
7436
متن پرسش
سلام علیکم حاج آقا بنده و یکی از دوستان در کنار دروس رسمی حوزه،‌ بدایه و نهایه حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه را با شرح آقای فیاضی خواندیم. جلد 8 و نه اسفار را هم با شرح شما خواندیم و با یکدیگر مباحثه کردیم. حاج آقا ما با بررسی‌هایی که کرده بودیم به این نتیجه رسیدیم که باید به طور مفصل اسفار را بخوانیم. اما اخیراً یک سی دی‌ به نام نقد کتاب سلوک به دستمون رسید. ما به نقدهایی که در این سی دی مطرح شده بود، خیلی کاری نداشتیم، و سؤال و مشکلی که الان برای ما پیش اومده در مورد مباحثی است که در مورد فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه در این سی دی مطرح شده. و این مطالب مطرح شده در سی دی حقیقتا برای ما شبهه درست کرده. در قسمت سؤالات، بررسی کردیم و دیدیم که انگار شما در مورد این سی دی در سؤالات شماره7375، 6925، 4403، 4443، جواب برخی از شبهاتی که در این سی دی مطرح شده بود را داده اید.(اگر سؤال دیگری بوده ما ندیدیم.) اما در این سؤالات انگار خیلی شبهات مربوط به فلسفه، جواب داده نشده بود. به شکلی که این شبهات ما را درخوندن فلسفه اسلامی و اسفار و یک کار مطالعاتی جدی در فلسفه دچار تردید کرده. *این آقایان در سی دی ادعاهایی می‌کنند که اگر فلسفه برای دین داری فردی لازم باشد، می بینیم که شهدا بدون فلسفه خواندن، به بالاترین مقامات رسیده اند. پس میشه بدون فلسفه سلوک دینی داشت. * وقتی بهشون می‌گیم که منظور خوندن فلسفه خشک و رسمی نیست،‌ بلکه منظورمون داشتن نگاه فلسفی و توحیدی عرفانی به عالمه، جواب می دن- تو سی دی این جواب را مطرح کردند- که اگر شهدا بدون خوندن بدایه و نهایه و اسفار به این نگاه عرفانی و حضوری رسیدن، چرا باید ما برای رسیدن به این نگاه این همه فلسفه بخونیم و روی فلسفه وقت بگذاریم؟ * در مورد تبیین معارف دینی با زبان حکمت متعالیه هم می‌گویند اگر تبلیغ دین به فلسفه لازم باشه، که پیامبر و اهل بیت، فلسفی با مردم حرف نزده اند و دین را تبلیغ نکرده اند *اگر به آنها بگوییم حکمت متعالیه و اصالت وجود فرهنگ فهم روایات است و برای فهم درست روایات لازم است، در جواب ادعا می‌کنند که روایات تفصیل قرآن است و برای فهم روایات باید از خود قرآن کمک گرفت و قرآن هم که بنا به تصریح خودش تبیان لکل شیء است، و تبیان کل شیء، تبیان خودش هم هست. و برای فهم روایات هم اهل بیت به ما دستور دادند که روایات را با کمک قرآن بفهمید. * اگر هم بگوییم که می‌خواهیم با فلسفه تمدن اسلامی را بسازیم، جواب می‌دن که اگر غرب با فلسفه، تمدن درست کرده دلیل نمی‌شه که تمدن اسلامی هم نیاز به فلسفه داشته باشه. و می‌گویند ما نمی‌توانیم با قیاس کردن از تمدن غرب، در مورد تمدن اسلامی نتیجه بگیریم. و یک سری استناد هم از تاریخ تمدن غرب هم میارن و ادعا می‌کنند که فلسفه در غرب با سایر اجزاء تمدن غرب، همزمان بوده و اصلاً شروع تمدن سازی در غرب با فلسفه نبوده که حالا برای تمدن اسلامی لازم باشه سیر از فلسفه اسلامی شروع بشه. حاج آقا حقیقتاً ما با این حرف‌ها برامون شبهه شده و نمی‌دونیم چه جوابی باید به این شبهات داد و به کمک چه دلیل عقلی میشه حرفاشونو رد کرد. ما تصمیم داشتیم که با استفاده از فلسفه اسلامی، در فضای جنبش نرم افزاری وارد شویم و اصلاً هدف مون از حوزه اومدن همین بود. ولی الان با این حرف ها دچار تردید و شبهه شدیم و خیلی برای خوندن فلسفه سرد شدیم. خواهش می‌کنم ما را راهنمایی کنید.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال ما برای اظهار فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نیاز به تفکری داریم که اولاً: با عمق بیشتر ما را به آن فرهنگ نزدیک کند و ثانیاً: جواب‌گوی عقل مردمی باشد که باید عقلاً و قلباً نسبت به دین قانع شوند. در این راستا متفکری مثل صدرالمتألهین در گذرگاه تاریخی خاصی متوجه این امر شد، در گذرگاه تدوین عرفان از طریق محی‌الدین‌بن‌عربی از یک طرف و ظهور فرهنگ حسّی غرب از طرف دیگر، به تدوین دستگاه فکری دقیقی دست زد که انسان هم می‌تواند به روش عقلی با عرفان آشنا شود و با همان روش عقلی از فضای حسّی غرب آزاد گردد مثل کاری که حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» انجام دادند که ما را از یک طرف از فضای فرهنگ غرب آزاد نمودند و از طرف دیگر متوجه فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» کردند. بنابراین در حکمت متعالیه اصلاً بحث فلسفه‌ی صرف نیست بلکه بحث تفکری است که ما امروز برای سلوک خود از یک طرف و برای عبور از فرهنگ حسّی غرب از طرف دیگر به آن نیاز داریم. از طرفی آن‌هایی که می‌فرمایند برای تبیین دین نیاز به تفکری مثل حکمت متعالیه نداریم، آیا متوجه نیستند عموم آن‌هایی که در میدان تبیین دین در صحنه هستند امثال علامه طباطبایی و شهید مطهری و حضرت امام، همه دستی در حکمت متعالیه دارند؟ این‌که می‌گویید خود قرآن باید خود را تبیین کند، مگر خودِ قرآن نفرموده در من تدبّر کنید؟ آیا مگر حکمت متعالیه چیزی جز حاصل تدبّر در قرآن توسط یک عالم و دانشمند اسلامی است؟ بنده تعجب می‌کنم که می‌فرمایید یک تمدن بدون تفکر فلسفی امکان حضور و ظهور در تاریخ دارد! گویا بین یک دهکده‌ی دورافتاده با یک تمدن که باید در تمام جوانب سازمان‌های اجتماعی حرف داشته باشد، خلط شده! مگر با گرایش‌های فرانسیس‌بیکن تمدن غرب شکل می‌گرفت اگر فلسفه‌ی دکارت به میدان نمی‌آمد؟ با این‌همه عنایت داشته باشید تاریخی با رویکرد توحیدی شروع شده و در طرح توحید در دنیای جدید ما نیاز به زبانی داریم که تفکر توحیدی ما را در همه‌ی ابعادش ظهور دهد تا از تاریخ توحیدی امروزمان بیرون نباشیم، آیا راهی جز حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین را از یک طرف و شخصیت اشراقی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را از طرف دیگر در مقابل خود داریم. شهدای ما اتفاقاً با اشارات توحیدی حضرت امام که حاصل تمحض ایشان در حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین بود به صحنه آمدند. آیا طلبه‌ای که می‌خواهد جامعه را به سوی تمدن اسلامی هدایت کند و در این راستا باید توحیدی آنچنان روشن را مدّ نظر‌ها قرار دهد که امروز ما در مقابل ظلمات غرب نیاز داریم؛ خداوند راهی بهتر از سلوک حضرت امام در فکر و عمل برای ما تقدیر کرده؟ آیا نسبت سلوکی و عرفانی عرفایی مثل مرحوم حسینقلی‌همدانی و ملا احمدکربلایی و قاضی طباطبایی را با حکمت متعالیه می‌توان نادیده گرفت؟ بنده بحمداللّه سعی کردم در تنظیم چهار جلسه بحثی که در مدرسه‌ی معصومیه‌ی قم داشتم، نکاتی را در تبیین این موضوع عرض کنم که جزوه‌های آن فعلاً در دست تکمیل است. إن‌شاءاللّه جواب بعضی از سؤالات عزیزان در آن خواهد بود . موفق باشید
6645

طی‌الأرضبازدید:

متن پرسش
باسلام میخواستم بدونم نحوه ی انتقال جسم در طی الارض به چه صورت انجام میشه ایا در نقطه ی مقصد بدن جدیدی تشکیل میشه یا اینکه همون جسم انتقال پیدا میکنه و اینکه در دو حالت میخواستم بدونم به چه صورته اگه میشه پاسخ رو برام ایمیل کنید واینکه توی کدوم جزوه یا کتاب دربارش بخونم اگه میشه جواب رو سریع برام بفرستید چون ضروریه با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث طی‌الأرض در کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت حرکت جوهری شده است. و هر دو فرض که فرموده‌اید هست. اولیاء الهی توان تصرف در مبادی ایجاد بدن را دارند و لذا به جای آن‌که بدن این‌جا تشکیل شود در آن‌جایی که آن‌ها می‌خواهند ایجاد می‌شود، کاری که عاصف‌بن‌برخیا با تخت بلقیس کرد. ولی بعضاً طی‌الأرض به کمک جنّیان انجام می‌شود که در آن صورت انتقال سریع است کاری که عِفْریتٌ مِنَ الْجِن‏ می‌خواست با تخت بلقیس انجام دهد. موفق باشید
6067
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد.بنده طلبه هستم ودرسیر مطالعاتی وسلوک فکری خود آشنایی باسیاق روایات وتدبر در این بیانات عظیم را قرار داده ام.وکتاب شریف اصول کافی را مد نظر قرار داده ام که مثلا در عرض 3الی 4سال بتوانم با روایات این کتاب شریف مانوس شوم تا سبب رشد شوند .اما نمی دانم که چگونه از این کتاب شریف استفاده کنم که صرف خواندن طوطی وار آن نباشد وسبب تفکر وعمیق تر دیدن این روایت باشد.از شما تقاضا دارم که روش ورود به این کتاب ونحوه ی استفاده از آن را که سبب تدبر می شود را بیان فرماییدودر کنار آن اگر مقدماتی قبل از ورود به اصول کافی نیاز هست را هم بیان کنید.(بیشتر جنبه ی سوالم بر نحوه ی استفاده درست از این کتاب است.) یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید از هر بابی دو حدیث اصلی را یادداشت و همان‌ها را محور فکر خود قرار دهید. موفق باشید
3208

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد برای یه تحلیل کردن عالی چند تا نکته یادم می دین؟خیلی علاقه دارم سخنان اقارو تحلیل کنم حداقل برای فهم خودم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب‌های انقلاب اسلامی شروع خوبی است. موفق باشید
2954

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم بنده هر سال مراسم تاسوعا وعاشورا را به روستای خود میروم با اینکه جمعیت روستا خیلی کم است اما همه اهالی کوچ کرده از روستا در این ایام به روستا برمیگردند و انجا مراسم برگزار میکنند امسال تصمیم گرفتیم به جوانان وکسانی که سواد دارند در این ایام کتاب هدیه دهیم اما نمیدانیم چه کتابی بدهیم که در این دنیای پر از شک و شبهه و غربی مطالب ان عمیق و همه جانبه وجرقه ای باشد بر دلهای عزاداران. لطفا اگر کتابی میشناسید معرفی کنید ترجیحا کتابهای خودتان را معرفی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده خیلی در مورد کتاب‌هایی که به درد افراد معمولی بخورد اطلاع ندارم، شاید کتاب‌های مثل «پدر عشق ، پس عشق» و یا «آفتاب در حجاب» و یا «صمیمانه با جوانان وطنم» از آقای مهدی شجاعی خوب باشد.،
2835
متن پرسش
در تعریف «فکر» از منظر «فلسفه» منظور از «مبادی» در عبارتِ «حرکت به طرف مبادی» چیست؟ آیا منظور فقط مبادی تصدیقیه است (که قضیه و گزاره است مثل استحالة اجتماع نقیضین)؟ یا اعم از تصدیقیه و تصوریه (مثل تعریف موضوع و محمول)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: «مبادی »آن عالَمی است که انسان یا جامعه آن را برای خود یافته و پذیرفته و بر اساس آن فکر می کند تا اهداف مطابق آن عالم را در مفهوم به فعلیت در آورد. در این راستا گفته می شود : تفکر عبارت است از «حرکۀ العقل بین المعلوم و المجهول...» یعنی فکر عبارت است از حرکت به سوی معلومات و از معلومات به سوی مطلوب. تا مبدئی در میان نباشد تصور معنا ندارد و تفکر حرکتی است از آغاز به سوی مقصد. بر همین اساس در کتاب سلوک بین مبادی در فلسفه و عرفان تا حدّی تفکیک قائل شدیم. و به عبارت دیگر مبادی در عقل نظری بدیهیات است که امری است حضوری و در عقل عملی شخصیت پذیرفته شده است که باز امری است حضوری که انسان از درون خود به آن شخص یا شخصیت گرایش دارد. موفق باشید یا می توان گفت: «مبادی »آن عالَمی است که انسان یا جامعه آن را برای خود یافته و پذیرفته و بر اساس آن فکر می کند تا اهداف مطابق آن عالم را در مفهوم به فعلیت در آورد. در این راستا گفته می شود : تفکر عبارت است از «حرکۀ العقل بین المعلوم و المجهول...» یعنی فکر عبارت است از حرکت به سوی معلومات و از معلومات به سوی مطلوب. تا مبدئی در میان نباشد تصور معنا ندارد و تفکر حرکتی است از آغاز به سوی مقصد. بر همین اساس در کتاب سلوک بین مبادی در فلسفه و عرفان تا حدّی تفکیک قائل شدیم. موفق باشید.
2379
متن پرسش
سلام علیکم. استاد لطفا بفرمایید که اگر انسان بعد از صرف غذا حال عبادت نداشته باشد و به خاطر اینکه میداند اگر یکی دوساعتی نماز خود را به جهت صرف غذا به تاخیر بیندازد حال و حضور بیشتری میتواند پیداکند آیا این تاخیر در نماز همان سبک شماردن و تخفیف نماز است یا اینکه اتفاقا کار پسندیده ای هم هست. براساس روایات داریم که اگر نماز به تاخیر بیفتد نماز به شخص میگوید خداضایعت کند همانگونه که مرا ضایع نمودی و بصورتی سیاه در میآید و متذکر این نکته میگردد.علت اینکه نماز با صورتی سیاه متمثل ومتجسم میشودرا نیز بفرمایید.با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اوقاتی که حضرت حق برای نمازگزاردن و مناجات با خودش تعیین فرموده است یک فرصت است و تا آن‌جا که ممکن است نباید آن فرصت را از دست داد و آن را به تأخیر انداخت و از تغذیه‌ی روحانی پیش‌آمده محروم شد. رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» منتظر می‌ماندند تا وقت نماز بشود و معطل نمی‌کردند. باید سعی کرد به بهانه‌های واهی و با شیطنت‌های نفس امّاره خود را از فرصت پیش‌آمده محروم نکنیم و با این‌که به ما رخصت داده‌اند که در موقع اضطرار می‌توانیم آن را به تأخیر بیندازیم. روایتی که متذکر شده‌اید را که نماز به صورتی سیاه می‌اید ندیده‌ام اصل آن را بفرمایید تا بتوانم روی آن فکر کنم. موفق باشید
25293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب لیله القدری فاطمه زهرا (س) در یک روایت اشاره کردید جبرئیل به حضرت آدم در خصوص فاطمه زهرا (س) همسر و فرزندانش فرمود ۴ هزار سال قبل از خلقت شما آنها را آفریده در روایت دیگر در خصوص سوالی که از رسوال خدا (ص) در باره عالین شده اشاره به خلقت دو هزار ساله آن بزرگواران شده تفاوت این سالها در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این روایات نظر به کثرت دارند و نه به تعداد مخصوص. موفق باشید

16945
متن پرسش
با سلام: استاد شجاعی در فایل صوتی کیمیای وصال فرموده بودند ظلمات جهنم سه بعدی است؟ در فایل صوتی که در کانال لب المیزان هم هست متوجه این عبارت و مفهومش نشدم. ممنون چنانچه توضیح‌ بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان اشاره به آیه‌ی «انْطَلِقُوا إِلى‏ ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ (30)/ مرسلات) دارند که می‌فرمایند: اهل جهنم به سایه‌ای پناه می‌برند که دارای سه شعبه است. حال منظور از این سه شعبه چیست، تفاسیر مختلف است. شاید آثار منفی ابعاد حس و خیال و عقل باشد که اهل جهنم در دنیا آن‌ها را درست به‌کار نگرفتند. موفق باشید

15608
متن پرسش
با سلام:ببخشید سوالاتم زیاد شد. در تفسیر آیات در مورد معراج پیامبر (ص) تفاسیر گوناگون و کتابهایی از شما را خواندم، اینکه پیامبر (ص) در آن شب به اصل خود نزدیک شد و علمه شدید القوی کیست؟ و.... لطفا به من بگویید حکیمانه ترین تفسیر در این باره چیست؟ سوالی برایم پیش آمده در مورد قیامت برای نوزادانی که تولد یافته یا بعد از تولد فوت می کنند، آیا به چه صورتی در صحنه قیامت حضور یافته و چگونه حسابرسی می شوند؟ بعد اینکه آیا زلزله قیامت به همین شکل زلزله این دنیایی است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شدیدالقوی مقامِ وجود حضرت جبرائیل«علیه‌السلام» است که وَحی الهی را به پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» می‌آموزد. ولی موضوع معراج، مقام بالاتر از ارتباط پیامبر با حضرت جبرائیل است. تفسیر مشهور به تأویلاتِ محی‌الدین که انتشارات بیدار چاپ کرده‌اند، نکاتی در این مورد دارد 2- در مورد فرزندانی که بعد از تولد فوت می‌کنند، چه نحوه زندگی باید داشته باشند؛ بحث زیاد شده است. همین اندازه بدانید که یا به قول ملاصدرا در همان احساس وجودیِ خود تا ابد به‌سر می‌برد و یا بنا به بعضی روایات، در قیامت برای آن‌ها صحنه‌ای امتحانی فراهم می‌کنند تا شخصیت آن‌ها روشن شود 3- همان‌طور که علامه طباطبایی در تفسیر سوره‌ی حشر می‌فرمایند؛ زلزله‌ی قیامت گرفتنِ هر موجودی است از خودش و این با زلزله‌های معمولی متفاوت است. موفق باشید

نمایش چاپی