باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» به عنوان یک عالِم اسلامشناس، در مورد مولوی میفرمایند: مثنوى همان طور كه مولوى مىگويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1] و میفرمایند: مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. لذا از آنجایی که از هرچیزی میتوان سوء استفاده کرد، از مثنوی نیز میتوان سوء استفاده نمود 2- آنجایی که بحث کشتن نفس را به میان میکشد متذکر همان روایت مشهور «موتوا قبل أن تموتوا» است. به همان معنایی که باید به خواستههای نفس امّاره بیتوجه بود و معنای کشتن نفس در عمل به همین شکل است 3- همچنانکه در شرح سورهی بقره عرض شد آنجا که برای مقربین «ممّا یشتهون» هست، به جهت آن است که آنها میل خود را در ارادهی خدا فانی کردهاند و لذا به ارادهی الهی اراده میکنند و این غیر از تمنّاهای نفس امّاره است که باید مدّ نظر نباشد. موفق باشید
[1] - مقام معظم رهبرى« حفظهاللهتعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچهى دفتر اول مىگويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان پیامی که رهبر عزیز«حفظهاللّه» متذکر شدند. آری! در صحنهی غبارآلودی که فراموش کرده بودیم در کجای تاریخ هستیم و معنی زندگی که عبودیت خدا و کفر بر طاغوت بود، داشت گم میشد، آمدند تا متذکرمان کنند که حتی اگر دستانتان بسته است خداوند بالهای گشودهای به شما خواهد داد، پس مواظب باشید در هیچ تاریخی اماننامهی کفر را امضاء نکنید و به عشق زندگی زمینی، از حیات آسمانی غافل نگردید. موفق باشید .
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جامعهی جنسی، انسانها همهی فکر و ذکر خود را در ارضاء امیال جنسی خود صرف میکنند و بدین جهت همواره خود را از امیال جنسی محروم مییابند زیرا بیشتر از آنچه یافتهاند میخواهند و این میل هیچوقت تمامشدنی نیست. ولی در موقعی که میل جنسی در محدودهی خانواده و در ذیل احکام الهی برآورده شود افقهای دیگری در مقابل انسان گشوده میشود که در آن صورت میل جنسی حاکم نیست تا در این مورد بینهایتطلب شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد که در رشتهی خود ادامهی تحصیل دهید و در کنار آن مطالعات دینی را هم با عمق کامل دنبال کنید و در جای خود وقتی شرایط فراهم شد بتوانید به مخاطبان و دوستان خود تذکر لازم را بدهید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید نفس، «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است و به تعبیر ملاصدرا، بدن با نفس اتحاد انضمامی دارد یعنی بدون بدن نیز دارای حیات است و بدون بدن ناقص نمیشود و از این لحاظ وقتی بحث معرفت نفس میشود به نفس نظر میشود و این به معنای آن نیست که بخواهیم جسمانیة الحدوث بودن آن را نفی کنیم. موفق باشید