باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه به توحید نزدیک شویم، قلب ما متوجهی نور خدا میشود و عملاً کنجکاویهایی برای دنبالکردنِ چیستی خدا از ذهن ما خارج میشود. عنايت داشته باشيد كه نظر به ذات أحدى غير از تفكر در كنه ذات است كه بخواهيم جنس ذات را بدانيم، آنچه در روايات نهى شده، به تعبير امام خمينى «رحمةالله عليه»؛ «تفكر در كنه ذات و كيفيت آن است».[1] ايشان در ادامه مى فرمايند: «اما نظر در ذات براى اثبات وجود توحيد و تنزيه و تقديس آن، غايت ارسال انبياء و آمال عرفا بوده و قرآن كريم و احاديث شريفه مشحون از علم به ذات و كمالات اسماء الهى است و كتب معتبره اخبار مثل «اصول كافى» و «توحيد صدوق» غور در اثبات ذات و اسماء و صفات. نموده ... ليكن مصيبت در آن است كه در قرون اخير بعضى جاهلان در لباس اهل علم پيدا شده كه نديده و نسنجيده و از كتاب و سنت عارى و برى بوده، مجردِ جهلِ خود را دليل بطلان علم به مبدأ و معاد دانسته، براى رواج بازار خود، نظر در معارف را كه غايتِ مقصد انبياء و اولياء (عليهم السلام) است و سر تا پاى كتاب خدا و اخبار اهل بيت (عليهم السلام) مشحون از آن است را حرام شمرده و هر ناسزا و تهمتى را از اهل آن دريغ ندانسته و قلوب بندگان خدا را از علم به مبدأ و معاد منصرف كرده و اسباب تفرقه كلمه و شتات جمعيت مسلمين گرديده، و اگر سؤال شود كه اين همه تكفير و تفسيق براى چيست؟ متشبث شود بر حديث «لا تَتَفَكَّروُا فِي ذاتِ الله» اين بيچاره جاهل از دو جهت در اشتباه و جهالت است: يكى آنكه گمان كرده حكماء تفكر در ذات مى كنند، با آنكه تفكر در ذات را و اكْتِناهِ آن را ممتنع مى دانند و اين خود يكى از مسائل مبرهنه آن علم است. و ديگر آنكه معنى حديث را ندانسته گمان كرده مطلقاً راجع به ذات مقدس نبايد اسمى برده شود».[2] حضرت امام خمينى «رحمةاللهعليه» در فضيلت تفكر در مورد خدا و اينكه آن مقدمه و لازمه سلوك انسانيت است، روايتى از حضرت صادق (ع) مى آورند كه حضرت فرموده اند: «افْضَلُ الْعِبادةِ ادْمانُ التَّفَكُّر فِى الله و في قُدْرَتِهِ»[3] افضل و برترين عبادت، استمرار تفكر در مورد خدا و قدرت اوست. و نتيجه مى گيرند پس تفكر در حق و اثبات ذات و تفكر در قدرت و ساير اسماء و صفات، علاوه بر آنكه مورد نهى نيست، افضل عبادات است. و در جواب آنهايى كه منع تفكر در ذات را مطرح مى كنند، مى فرمايند: اينكه روايت مى فرمايد؛ «تَكَلَّمُوا فِي خَلْقِ اللَّهِ وَ لا تَتَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ فَإِنَّ الْكَلامَ فِي اللَّهِ لا يَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلّا تَحَيُّراً»،[4] در رابطه با خلق خدا سخن بگوييد، نه در مورد خدا، زيرا كلام در خدا جز تحير به بار نمى آورد. اين حديث شريف خود دلالت دارد بر آنكه مقصود از تكلّم در اكتناه ذات و كيفيت آن است به مناسبت تعليل آن، و إلّا تكلّم در اثبات ذات و ساير كمالات و توحيد و تنزيه آن موجب حيرت نگردد. و نيز احتمال مى دهند كه ممكن است نهى به جهت آن باشد كه مردم معمولى استعداد ورود به اين مباحث را ندارند. موفق باشید
[1] ( 2)-« چهل حديث»، حديث شماره 12، باب تفكر.
[2] ( 1)-« چهل حديث»، حديث شماره 12، باب تفكر.
[3] ( 2)-« كافى»، ج 3، ص 91.
[4] ( 3)-« اصول كافى»، ج 1، ص 125.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در لوح محفوظ، قواعد کلّی عالم ثبت است و لوح محو و اثبات، محل ظهور تدریجی آن حقایق است. به طوریکه یکی ظهور میکند و محو میشود و صورت دیگری از حقیقت به ظهور میآید و در متن این قواعد و ظهورات است که خداوند تمام آنچه «هست» و «میشود» را میداند و اعمال ما نیز طبق قواعد «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» محقق میشود و از این جهت خداوند به اعمال ما آگاه است که مثلاً اگر ما رعایت شریعت را به عهده بگیریم، چه نتیجهای نصیبمان میشود و میداند که آن عمل را انجام میدهیم و آن نتیجه را میگیریم قبل از آنکه ما به آن عمل مبادرت کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مستلزم یک کار درازمدتِ سلوکی است و اینکه در هر مرحلهای به خود تذکر دهیم تا إنشاءاللّه بتوان همهچیز را به نور حق نگریست و درنتیجه، ارتباط با خلق خدا به صورت مستقل از منظر ما تبدیل شود به ارتباط با خدا در آینهی حادثهها و مخلوقات. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه انقلاب اسلامی تقابل تمدنی با فرهنگ غربی دارد و ادامهی حیات مقدس انقلاب اسلامی در إزاء حضور فرهنگ قدسی آن در عالم ممکن است، اولین نگاه که باید به نامزدهای انتخابات داشت؛ توجه به اندیشهی آنها نسبت به این تفاوت است که آیا عمیقاً متوجهی این امر هستند یا نه؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر این نوع روایات نظر به ساختن شخصیتی دارد که آن شخصیت در اثر اعمال معنوی، تصمیماتش الهی میشود و لذا با چنین شخصیتی آیندهی خود را شکل میدهد و این آینده، آیندهی انسان گناهکاری نخواهد بود و اینکه میفرمایند گناهان گذشته و آینده آمرزیده میشود؛ بیشتر یک اصطلاح است، نه آنکه گمان کنیم خداوند مانع گناه انسان در آیندهی او میشود و انسان را از اختیار خارج میکند. و اینکه قرآن میفرماید: «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا». خداوند در آيۀ دوم سورهی فتح ميفرمايد :گناهان گذشته و گناهان آيندۀ تو را ميبخشيم .علامۀ طباطبائي ميفرمايند :از آنجايي كه ما همواره واژۀ ذنب كه به گوشمان ميخورد ، بلا فاصله گناه به ذهن ما خطور ميكند . و حال آنكه معناي واقعي ذنب گناه نيست ؛ بلكه آثار سوء است . و از كلمۀ « غفران » هم ما معمولاً معناي بخشش را استفاده ميكنيم ؛ و حال آنكه معناي غفران پوشش است نه بخشش . و لذا در اين جا قرآن ميفرمايد :اي پيامبر ! ما فتح مبيني را نصيب تو كرديم ، تا بپوشانيم براي تو آنچه را كه مقدم شده از آثار سوء و آنچه كه تأخير افتاده . خداي عالم نعمتش را با اين بر شما تمام كرده است .در اين جا با توجه به اين قضيۀ صلح حديبيه يا فتح مكه ، مراد از اين «ذنب» آثار سوئي است كه در نزد قريش نسبت به نبي مكرم بوده است ؛ چه قبل از هجرت ، چه بعد از هجرت . پيغمبر اكرم ، قبل از هجرت تمام بساط عقيدتي قريش را بهم زد و با مباني اعتقادي و بت پرستي آنها مبارزه كرد . و بعد از هجرت هم رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در عزوات متعدد شخصيتهاي برجستۀ قريش را به خاك مزلت انداخت و لذا قريش نسبت به نبي مكرم ، كينۀ سخت در دل داشتند و آثار سؤئي از اين عمل كرد نبي مكرم ؛ چه قبل از هجرت و چه بعد از هجرت ، در دل قريش بود ؛ همانگونه در رابطه با حضرت موسي عليه السلام هم كه وقتي خداي عالم او را مأمور ميكند براي هدايت بني اسرائيل و غبطيان ميگويد :«وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ» (الشعراء / 14) من نسبت به غطبيان احساس ميكنم كه ذنبي دارم. ذنب گناه نيست. حضرت موسي آن غبطي را كه در حال تعدي و تجاوز بود ، و نيز محدور الدم بود ، او را از ظلم دفع كرد و نه تنها گناهي نكرد ؛ بلكه به وظيفۀ بندگي و الهياش عمل كرد . « وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ » يعني آثار سوئي از اين عملكرد من در اذهان بني اسرائيل و غبطيان و فرعونيان است « فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ » ميترسم اين غبطيان به خاطر اين آثار سوء مرا بكشند . و لذا در سورۀ فتح هم خداي عالم ميفرمايد: پيغمبر! آثار سوئي كه از عملكرد تو ؛ چه قبل از هجرت ، چه بعد از هجرت در نزد مشركان قريش بود و از اين كار شما قريش در دل كينه داشتند ، و تصميم گرفته بودند مادامي كه انتقام نگيرند از جا ننشينند ؛ ولي ما با اين فتحي كه نصيب تو كرديم ، شوكتي كه براي تو در اين فتح عنايت كرديم ، مشركان قريش از هر گونه انتقامگيري ، مأيوس شدند و ديگر آن آثار سوئي كه در نزد قريش نسبت به تو بود ، خداي عالم همه را پوشش داد .لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ ؛ يعني خداي عالم پوشش داد آنچه كه قبل از هجرت و آنچه بعد از هجرت از آثار سوئي كه در نزد قريش بود ، از تو پوشش داد .(علامه طباطبائي در ج 18 الميزان ، ص 254 - تفسير نمونۀ عربي «الأمثل » ج16 ، ص 422 ). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایدهی واقعی که در مراقبه باید مدّ نظر باشد را در شخصیتهای سلوکی مثل حضرت امام، بهتر میتوان مدّ نظر قرار داد 2- آنچه در متون دینی ما نهی شده است «فضول الکلام» است. یعنی حرفی که لازم نیست بزنیم، را نزنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند از قبل با تجلی نور انقلاب اسلامی راه عبور ما را از این معضلات گشوده است. ما هنوز برای نجات خود از این ورطهها، انقلاب اسلامی و سیرهی حضرت امام را در رسانهها و نظام آموزشی جدّی نگرفتهایم 2- تنها با روحیهی انقلابی و تقابل با استکبار، خانوادهها میتوانند فرزندان خود را در این تاریخ از این مشکلات نجات دهند و آنها را به انسانهای غیرتمند در مقابل فسادهای موجود تبدیل نمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این پیشنهاد شما یعنی بنده چندماه بقیهی کارهایم را تعطیل کنم و به آن بپردازم، در حالیکه جنابعالی میتوانید جواب سؤال خود را در تفسیر المیزان بیابید. موفق باشید