عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: بنده دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مشغول انجام پروژه ای هستم که جهت تبیین جایگاه و اهمیت پدیده ی پیادهروی در ایام اربعین حسینی و همچنین آسیب شناسی و ارائه راهبرد چگونگی نقش آفرینی و استفاده از این جریان عظیم در لایه های عمومی و تخصصی به متولیّان امر؛ در حال انجام است. در این مسیر پیچیدگی هایی وجود دارد که دانستن حقایق روایی و تاریخی، به روشن شدن آن ها و اتخاذ تصمیمات صحیح کمک شایانی خواهد نمود. لذا خواهشمندم جهت تقویت غنای بحث، در این بحث مشارکت فرمایید. ضمن قدردانی از فرصتی که برای مطالعه و پاسخگویی اختصاص داده اید، سوالات در دو بخش الف و ب به شرح زیر به استحضار می رسد: الف) بر طبق (اولا روایات و ثانیا سیره معصومین علیهم السلام)؛ 1. با توجه به اختلاف نظر تواریخ در مورد حرکت اهل بیت علیهم السلام از شام به مدینه؛ آیا کاروان اسرا، در این مسیر از کربلا هم گذشتند؟ آیا رسیدنشان به کربلا در روز اربعین بوده است؟ آیا در بازگشت از شام به کربلا، مسیر را پیاده طی کردند؟ 2. آیا تاکیدی بر پیادهروی و ترک مَرکب برای زیارت معصومین علیهم السلام وجود دارد؟ اینکه در روایات به ازای هر قدم که برای زیارت برداشته می شود، ثوابی معین شده؛ می تواند مقصود اولا ترویج نفس زیارت، ثانیا افزایش عظمت میزان ثواب با کوچکترین مقیاس زمانه باشد. قدم مقیاسی برای تقسیم مسافت خانه تا حرم است؛ و الا فرقی نمی کند این گام ها با پای انسان طی شود، با اسب و یا با وسایل نقلیه ی امروزی. چنانکه در روایت هشتم از باب چهل و نهم کامل الزیارت، می بینیم که قدم برداشتن و اسب راندن در عرض هم آمده است. تاکید ویژه بر پیادهروی زمانی معلوم می گردد که در مقام مقایسه حالت پیاده با حالت سواره باشند و اجر پیادهروی را بیشتر بدانند. اما ما در سایر روایات نیز چنین مقایسه ای نمی بینیم، بلکه نهایتا علاوه بر سفر پیاده به سفر سواره هم اشاره شده و برای هرکدام نوعی از اجر معین شده که قابل مقایسه نیست و گویی بیشتر می خواهد بگوید هر کس هرطور می تواند به زیارت برود و مثلا نداشتن مَرکب باعث ترک زیارت نشود. 3. اگر چنین تاکیدی وجود دارد؛ هدف از تاکید بر عملی چون پیادهروی، در کنار سایر اعمال زیارت معصومین علیهم السلام چیست؟ 4. پیادهروی برای زیارت تمام ائمه اطهار علیهم السلام سفارش شده است و یا فقط بر روی پیادهروی برای زیارت امام حسین علیه السلام، تاکید شده است؟ 5. در پیادهروی به قصد زیارت سید الشهدا علیه السلام، فرقی بین زمانهای خاص با سایر اوقات است؟ و مشخصا اربعین امتیازی بر اوقات خاص دیگر چون عاشورا و سایر اوقات عام دارد؟ 6. سیره یا واقعه ای از پیادهروی معصوم برای زیارت اباعبدالله علیه السلام وجود دارد؟ اگر وجود دارد، معمولا این مسافت چه مقدار بوده است؟ آیا هر چه میزان پیادهروی بیشتر باشد بهتر است؟ 7. چرا زیارت امام حسین علیه السلام افضل اعمال اکثر زمانهای خاص است؟ دلیل وعده پاداش های عظیم برای زیارت ایشان چیست؟ 8. زیارت اربعین چرا جزء پنج نشانه ی شیعه قلمداد شده است؟ آیا بین زیارت از راه دور و نزدیک تفاوتی وجود دارد که زائران مشقت و سختی راه و شلوغی را به جان می خرند؟ 9. آیا میان پیادهروی فردی و جمعی تفاوتی وجود دارد؟ همراه نمودن خانواده در این پیادهروی ممدوح است؟ 10. در زمان ائمه علیهم السلام، مانند امام صادق علیه السلام، آیا نسبتی میان شناخت امام حسین علیه السلام و مردم جهان در آخرالزمان بیان شده است؟ 11. آیا سرّ خاصی در عدد چهل، نهفته است؟ 12. در مجموع آیا ظرفیت پیادهروی اربعین، ظرفیت ویژه ی معرفی شده از سوی معصومین علیهم السلام است یا خودبخود توسط شیعیان ایجاد شده است؟ آیا اربعین کربلا، نشان از میعادی خاص دارد؟ 13. آیا منزلت و اجر خدمت به زوار، بالاتر از پیادهروی و یا زیارت است؟ ب) به نظر شخصی جنابعالی؛ 1. هر کدام از هفت سوال بخش اول. 2. آیا میان (اربعین، تمدن سازی و ظهور) ارتباط ویژه ای وجود دارد؟ ظرفیت اربعین چطور می تواند در خدمت تمدن سازی و زمینه سازی ظهور قرار گیرد؟ 3. آن قالبی که در این پدیده معنوی حرکت به سمت معصوم علیه السلام موضوعیت بیشتر دارد، چیست؟ (پیادهروی، اجتماع عظیم، ارتباطات، بین المللی بودن و...) 4. فرهنگ این پدیده به تدریج و خودجوش توسط مردم و نهادهای عراق، ایران و سایر کشورها در حال ساخته شدن است. برای فرهنگ سازی و هنجارسازی زائرین، روی کدام محورهای محتوایی تمرکز بیشتری باید نمود؟ 5. آیا مردم ایران و عراق (چه از جهت تاریخ شیعه، چه از جهت مردم شناسی فعلی و چه از جهت ماموریت نهایی) شباهتی با هم دارند؟ 6. ابعاد اجتماعی پدیده پیادهروی اربعین چیست؟ 7. تبادلات فرهنگی این پدیده، تا چه حد برای مردم ایران، عراق و سایر کشورها فرصت و تا چه حد چالش است؟ 8. مهم ترین برنامه ریزی دشمن، برای انحراف این مسیر از جریان اصلی خود، چه چیزهایی می تواند باشد؟ 9. با وجود اتفاقات منطقه و وضعیت مستضعفین جهان، اربعین چه نقشی می تواند ایفا کند؟ 10. اهمّ آسیب شناسی وضعیت فعلی پیادهروی اربعین در ابعاد (زائرین، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) چیست؟ 11. در دو سال اخیر در ایام اربعین، بدلیل استقبال گسترده زائرین، شاهد راه اندازی کاروان توسط افراد کم تجربه، سفرهای انفرادی بسیار و ورود بسیاری از نهادها و گروههای مردمی ایرانی، برای خدمت رسانی (فرهنگی، بهداشتی یا تغذیه ای) در خاک عراق بوده ایم. این عرصه با چه فرصت ها و تهدیداتی روبروست؟ 12. آیا شبیه سازی پیادهروی اربعین در ایام نیمه شعبان، عرفه، 29 صفر و... را توصیه می فرمایید؟ 13. آینده پژوهی این جریان چطور است؟ 14. چه وظیفه و راهکارهایی برای (زائرین عمومی، نهادهای رسمی و گروههای خودجوش مردمی) در این حوزه پیشنهاد می دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اختلاف است. اگر بپذیریم اهلالبیت«علیهمالسلام» بیش از ده روز در شام نبودهاند، میتوان پذیرفت برگشتِ آنها به مدینه با زیارت حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» در اربعین اول واقع شده است و مسلّم این حرکت به صورت پیاده نبوده است 2- در هر حال روح روایات، نظر مثبتی نسبت به پیادهرفتن دارد، حتی با داشتن مرکب در آن حدّی که در مورد سفر حج با اینکه سؤالکننده از رسول خدا«صلواتاللّهعلیه» پرسش میکند که مرکب برای سفر دارم، پيامبر خدا (ص) مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَشَدَّ مِنَ الْمَشْيِ إِلَى بَيْتِهِ»[1] خداوند به چيزى به اندازه پياده روى به سوى مسجدالحرام عبادت نشد. درست است كه در قديم ماشين نبود، اما اسبِ تيزرو بود، ولى باز مردم به جهت توجه به آن روايت و روحيه ى صبر بر سختى ها، پياده به خانه ى خدا يا زيارت ائمه عليهم السلام مى رفتند، چون در روايت هست براى هر قدمى ثواب مى نويسند. حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» به هنگام ديدار از جانبازانِ قطع نخاعى وقتى به استقبال آن ها رفته بودند، قدم هاى خود را كوتاه برمى داشتند، چون مى دانستند به تعداد قدم هايشان حَسنه خواهند داشت. در هر حال حرف بنده اين است:
حضور دل نتوان يافت در لباس حرير |
پس از فتيله ى ابريشمى چراغ مساز |
|
وقتى روشن شد با رفاه نمى توان به نتيجه رسيد و رفاه، ابتدا موجب غفلت از مرگ مى شود و سپس مرگ را سخت تر مى كند پس براى خوب زندگى كردن و راحت مردن، بايد سختى كشيد، چرا كه:
هر كه شيرين زيست، آخر سخت مُرد |
هر كه اندر بند تن شد، جان نبرد |
|
هنر خوب مردن مربوط به كسانى است كه هم زندگى دنيايى را مى شناسند و هم بعد از اين زندگى را، و تنها ملت هاى خدادوست هنر خوب مردن را يافته اند. 3- طبق آن روایت، پیادهرفتن روحیهی رفاهطلبی را تقلیل میدهد 4- آنچه برای ما تأکید شده در مورد زیارت حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» و حج است ولی شاید بتوان آنرا به سایر زیارات نیز سرایت داد 5- نفسِ پیادهروی یک ثواب دارد و زیارت اربعین، ثواب دیگر. خوشسلیقگی را ببین که چگونه عدهای این دو را با هم جمع کردهاند 6- نفسِ پیادهروی مطلوب است. هرکس مطابق موقعیت خود 7 و 8 – اینها سؤالاتی نیست که مربوط به من و شما باشد، حکمتی است در نزد اولیاء معصوم 9- همراهنمودن خانواده، حرکت را همهجانبه به میدان میآورد 10- نمیدانم 11- نمیدانم 12- کار زیبایی است 13- عرایضی در رابطه با نسبت پیادهروی اربعین و تمدنسازی، قبلاً شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. شاید متن نوشتاری آن را در قسمت یادداشت ویژه بیابید. اجازه دهید همین اندازه بس باشد وگرنه فرصت زیادتری نیاز است که بنده از جوابگویی به سایر سؤالات باز میمانم بهخصوص که جوابدادن به بعضی از سؤالات، اهمیت چندانی ندارد. موفق باشید
[1] ( 2)- شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 630.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» عرض شده که روح در بستر تبدیل قوه به فعلِ جسم در متن ماده، تجلی میکند و از این جهت روح انسان نسبتی اساسی با جسم دارد و در همانجا، علت تفاوت پدیدههای مادی را به تفاوت در ظهورِ حرکت نسبت دادیم. به نظرم لازم است کتاب «از برهان تا عرفان» را با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید و به صِرف نوشتههای آن اکتفا نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی روی سایت، إنشاءاللّه برای شروع خوب است 2- خود خداوند به حکم «إنّ الحسنات یُذهبن السیئات» ضعفهای گذشته را جبران میفرماید 3- مباحث رشتهی خود را جدّی بگیرید و سری هم به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید در ادامه، مطالعهی اسفار را شروع کنید و در یک جمعبندیِ خوبی به سراغ فصوصالحکم بروید، در فضای فصوص الحکم با بسیاری از معارف مرتبط خواهید شد. در آنجا است که میتوانید احساس کنید گویا نسبت به عالَم بیگانه نیستید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکر فلسفی یکی از انواع تفکر است که نظر به وجود دارد و اصل وجودی هر موضوعی را به صورت مفهومی مدّ نظر قرار میدهد و بالاتر از آن تفکر عرفانی است که در آن قلب نظر به حقیقت موضوعات میاندازد و پایینترین معرفت، معرفتِ حسی است. در معرفت حسی بسیاری از معارف عالیه در حجاب میرود. با توجه به این عرایض میخواهم عرض کنم نمیتوانیم بگوییم اگر کسی تفکر فلسفی نداشت از طریق آگاهیهای فطری نمیتواند حقایق دین را تصدیق کند. ولی آنهایی که تفکر فلسفی را نفی میکنند مسلّم ضعفهایی در بصیرت خود برای خود شکل میدهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ظلمات کفر و نفاق بیشتر به صحنه آید باید اسلام نیز با نور بیشتری در صحنه حاضر شود و آن عرفان اسلامی است که باید در کنار فقه، در این موارد مطرح شود . تا صدسال پیش مردم ما دغدغهی چنین انحرافها و فسادهایی را در جامعه نداشتند و لذا از حوزههای علمیه انتظار احکام شرعیه را داشتند که انصافاً در آن تاریخ، حوزههای علمیه بهخوبی نقش خود را ایفاء کردند ولی امروز حوزههای علمیهی ما علاوه بر وظیفهی گذشته، باید ابعاد دیگر اسلام را به معنای فقه اوسط و از آن مهمتر فقهِ اکبر را به صحنه آورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه باید شغلی داشته باشید حرفی نیست، ولی اگر فرصت داشتن شغل از دست نمیرود از فرصت پیشآمده در این سن برای کسب معارف الهی غفلت نفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است. که عیناً از صفحهی 61 آن نکتهای را که در این مورد بحث شده، خدمتتان ارسال میدارم. در ضمن به عرض برسانم که این نوع انرژیدرمانی که میفرمایید از نظر شرعی حرام نمیباشد.
انرژى درمانى هم يك نوع هيپنوتيزم است. اگر كسى دستش طورى درد مى كند كه نمى تواند بالا بياورد، در واقع نفس او ارادهاى قوى در حركت دادن دستش ندارد در نتيجه دست او ضعيف شده و متقابلًا اراده او براى مقابله با ضعفِ دست او نيز ضعيف شده است و لذا نمى تواند دست خود را بالا بياورد. حالا فردى كه با تمركز مى تواند اراده خود را به او منتقل كند، به شخص القاء مى كند كه تو مى توانى دست خود را بالا بياورى، و اين تصور را در خيال او تثبيت مى كند. اگر نفسِ او اين تلقين را پذيرفت، دست خود را بالا مى آورد، و اگر درمان درد او به اين است كه چند روز دستش را تكان بدهد، تكان مى دهد و بعد هم كه اين خيال رفت، چون چند روز دست خود را تكان داد، دستش خوب مى شود، ولى تأثير هيپنوتيزم در همان چند روز بود، بقيه مربوط به بدن خودِ اوست. طرفِ مقابل پذيرفته كه سردرد دارد، با هيپنوتيزم به او القاء مى كنى نه تو سرت درد نمى كند، چون از اول سر دردِ او به ذهن و خيال او مربوط بود، اگر پذيرفت سردردى نيست، سردردش خوب مى شود. چيزى كه بعضى مواقع خود شما با نصيحت به طرف القاء مى كنيد، حال اگر طرف توانست بپذيرد، نتيجه مى گيرد. بشر با انتقال خيال، مسئله اى را كه اصل آن خيالى بوده است مى تواند تغيير دهد. نوعِ ديگرى از انرژى درمانى هست كه با هيپنوتيزم فرق مى كند، از آنجايى كه نفس بعضى از افراد تكويناً و به صورت خدادادى قدرت انتقال دارد، مى توانند اراده و توانايى خود را به ديگرى منتقل نمايند. شما مى بينيد يكى قدش بلند است و ديگرى كوتاه، يكى هوشش زياد است و ديگرى كم، به بعضى ها هم خداوند توانايى هايى مى دهد كه خود آنها حتى در ابتدا نمى دانند چنين توانايى هايى دارند. نفسِ طرف اين توانايى را دارد كه بتواند توانايى هاى نفسِ خود را به فرد ديگرى منتقل كند. لذا اگر الآن بنده دستم را نمى توانم بالا بياورم با انتقالِ توانايى شخصى كه توانايى انتقال قدرت نفس خود را به من دارد، ممكن است بتوانم اين كار را بكنم. بستگى دارد كه بنده چقدر برايم امكان دارد توانايى هاى القاءشده را بگيرم. البته قدرت نفس آن شخص هم كه قدرت خود را انتقال مى دهد در اين امر نقش دارد، به همين جهت همه به يك اندازه شفا نمى يابند. بعضى ها هم مشكلشان بيش از اينهاست و به همين جهت اصلًا درمان نمى شوند. اگر آن نفس، قدرت طرف مقابل را گرفت و از آن متأثر شد، خودش آن را ادامه مى دهد و آرام آرام با اراده هايى كه اعمال مى كند، درمان مى شود. در مورد انبياء الهى و ائمه معصومين عليهم السلام موضوعِ شفادادن فرق مى كند، قلب آنها مظهر اسماء الهى است، حال اگر مصلحت بدانند اسم خاصى را كه مناسب رفع مشكل طرف است القاء مى كنند و مشكل حل مى شود. حضرت عيسى (ع) مظهر اسم حَىاند و لذا مرده را زنده مى كنند. حضرت پروردگار در اين امور به واسطه ى ذات مقدس حضرت عيسى (ع) بر روح و روان طرف جلوه مىكند. موفق باشید