بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7732

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد قبلا از محضر شما سوالی پرسیده بودم و عرض کردم که ارادت بسیار به محضر جناب صدرالمتالهین دارم و شوق قلبی آشنایی با نظرات و آرا ایشان را دارم و از شما منبعی برای مطالعه درخواست کردم که کتاب از برهان تا عرفان را معرفی فرمودید این کتاب را تهیه کردم و خیلی سریع در عرض چندساعت با شوق خوندمش و حظ بردم خیلی مفید بود برام. حال برای تعمق و تدبر بیشتر و گام بعدی مطالعه و انس با جناب صدرا درخواست راهنمایی دارم لطفا منابع بعدی رو برام تعیین بفرمایید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: منبع کار بر روی افکار ملاصدرا به طور مشخص «اسفار» ملاصدرا است، ولی مقدمتاً بدایة‌الحکمه و نهایة‌الحکمه کمک می‌کنند. البته عنایت داشته باشید فلسفه‌خواندن باید با تامل همراه باشد. موفق باشید
7203
متن پرسش
با سلام. من پزشک ساکن اصفهان هستم و پس از چندین ماه درس خواندن در رشته تخصصی مورد علاقه ام در شهر تهران قبول شده ام. متاسفانه فعلا این رشته در اصفهان فعال نیست. و ادامه تحصیلم در تهران با مشکلاتی برای خودم و همسرم همراه است از جمله رفت و آمد، چندین روز در هفته از خانه و همسر دور شدن و...، همسرم قلبا" رضایت به این کار ندارد ولی با توجه به اینکه ممکن است در آینده چنین فرصتی برایم محقق نشود به ناچار اجازه میدهد که ادامه تحصیل را شروع کنم. واقعا" در تصمیم گیری سردرگم هستم.اکنون چه باید بکنم؟ وظیفه ام چیست؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در امور دنیا خیلی خود را به زحمت نیندازید. موفق باشید
7108
متن پرسش
سلام علیکم با وجود این وهابیها تکلیف شیعه چیست؟ با وجود حکمهایی که صادر می کنند . آیا می توان با دعا برای ظهور فرج را در خواست کرد. شما دعای فرج را کافی می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه هر روز بیشتر از روز قبل لطف خدا در راستای نشان‌دادن ضعف اسلام قلابی وهابیت در صحنه است و ما هم با دعا برای ظهور مولایمان نه‌تنها فرج تامّ آن حضرت را نزدیک می‌کنیم بلکه موجب هرچه بیشتر نورانی‌تر شدن منطق نایب آن حضرت می‌شویم تا جهان اسلام با راهنمایی‌های رهبری عزیزمان از این معضلات رهایی یابد. موفق باشید
6693
متن پرسش
سلام علیکم " استاد آیا کتابی هست که در رابطه با اثبات عدم تحریف قرآن نوشته شده باشه یا مقاله ای ؟ و اگر نیست لطفا چند دلیل قوی و مستند برای این امر بیاورید ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه کتب ارزشمند و معتبری در این رابطه نوشته شده که از جمله کتاب آیت‌اللّه معرفت است و کتاب آیت‌اللّه حسن‌زاده تحت عنوان «قرآن هرگز تحریف نشده» در دسترس است. بنده خلاصه‌ی کتاب آیت‌اللّه حسن‌زاده را به صورت جزوه در اختیار کاربران بر روی سایت گذاشته‌ام. در ضمن آیت‌اللّه جوادی بحث مفصلی در تفسیر خود در این رابطه داشتند که نوارها پیاده و به صورت کتاب درآمد. کتاب «سلامة‌القران من التحریف» از دکتر فتح‌اللّه محمدی کتاب ارزشمندی است. موفق باشید
6581
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی چرا درحالی که در دوره آخرالزمان و زمان پس از ظهور تعداد مومنان بیشتر میشود ولی در قرآن عبارت ثله من الاولین و قلیل من الاخرین بکار رفته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مقام مربوط به اولیاء الهی است که تحت عنوان مقربین بدان می‌پردازد که در شریعت اسلام ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» هستند و تأکید می‌فرماید تعداد زیادی از امت اسلام شامل این مقام نمی‌شوند. ولی در مورد اصحاب یمین می‌فرماید که در امت آخرین نیز تعداد کثیری را شامل می‌شود. البته بحث مفصل آن در تفسیر سوره‌ی واقعه عرض شده است. موفق باشید
6443
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد.استاد شما فعالیت های گروه فرهنگی همیار ولایت را چطور می بینید؟مباحث مطرح استفاده از مباحث نیروهای ارزشی در کشور هست و از مروج اندیشه های مختلف در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است از جمله مباحث شما را هم بسط می دهد.رسالت گروه های فرهنگی چیست؟ما چطور از مباحث مطرح فرهنگی دوستان استفاده نماییم؟آیا مباحث مطرح باعث اظطراب جبهه حزب الله نمی شود؟این گروه فرهنگی با گروه فرهنگی المیزان در ارتباط هست؟آیا صحیح طرحی جدید در عرضه نظریات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی دارد؟چون این دوستان برای ارتباطات فرهنگی خود معتقد به استفاده از تمام نیروهای ارزشی است حتی اگر فکر شما را استفاده نکند؟آیا مشکلی می بینید که ما گروه طلاب در بسط گفتمان با گروه فرهنگی همیار ولایت در ارتباط باشیم چون که پرسیدم این گروه واحد خواهران هم می پزیرند و طرح های مطالعاتی با موضوعات غرب شناسی،زن در آینه عرفان قرآنی و در آینه فرهنگ مدرنیته،دغدغه های فرهنگی امام و رهبری،ولایت شناسی از دریچه نگاه عارفانه به قرآن و... دارند. منشور خود را اینطور بیان نموده اند که: عرفان و سیرسلوک الی الله از جامعه و مسائل اجتماعی جدا نیست. انسان کاری جز خودشناسی و خودسازی ندارد. یه تعبیر علامه حسن زاده آملی: آن که خود را نشناخت چگونه دیگری را می شناسد ؟! همیار ولایت همان عمار ولایت است که در همه ی عرصه ها بدنبال نقش آفرینی به نفع جریان ملکوتی امامت و ولایت است و آنی از ولایت و دفاع تمام عیار غافل نمی شود.عمار وضع موجود ظلمانی منطق اومانیستی را می شکند و تبیین گری طلسم شکن است و وضع موعود الهی را با بصیرت دینی-فرهنگی-اجتماعی-سیاسی خود ترسیم و گفتمان قدسی انبیا را به جهان عرضه می کند.عمار معتقد است در سخت ترین شرایط و در مرد افکن ترین زمانه ،ما در انفتاح تاریخی قرار داریم و نه انسداد تاریخی.و ظهور یوم تبدّلات عالم بدست تفسیگر حقیقی وجود،قطبی قدسی،محوری ولایی است.عمار معتقد است دفاع تمام عیار از ولایت اگر او را در گودی قتلگاه هم سوق دهد او آماده است و رزمنده انقلاب اسلامی و اشراق ولایت را به صحنه ی نبرد نظامی می کشاند همانطور که اشراق ولایت را به صحنه ی نبرد هیولایی فرهنگی مدرنیته و منطق اومانیستی آورده است. مرکز مطالعاتی سبک زندگی انقلاب اسلامی گروهی اخلاقی-عرفانی-علمی ان شاءالله در تولید علم و در تحول علوم انسانی سکولار و ترویج علوم انسانی -اسلامی گامی بصیرت محور و انقلابی برداریم. لطفا تبیین کنید این حرکتهای فرهنگی چه جایگاهی در بسط تمدن نوین اسلامی دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با این وضعی که شما می‌فرمایید این گروه را بسیار می‌پسندم هرچند آشنایی مستقیم با آن عزیزان ندارم، چرا نباید در کنار آن عزیزان به فعالیت بپردازید؟. موفق باشید
5352
متن پرسش
سلام. آیا حضرت زهرا (س) تجلی اسم مستاثر خدایند. آیا ایشان نماد وجهه حقی حضرت برزخ کبری و حضرت امیر نماد وجهه خلقی اند.(مرج البحرین یلتقیان .....)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی این سخنان درست است عمده تفسیر درست این سخنان است که کار حساسی است چون ممکن است نتیجه‌ای مطابق واقع گرفته نشود. موفق باشید
4114
متن پرسش
درآیه شریفه واعلمواان الله یحول بین المرءوقلبه جایگاه نفسیکه مدنظراستادهست کجاست آیاقلب ذکرشده درآیه شریفه مرتبه ای ازنفس است آیاخودنفس منظوراست ومرءتن است ازجهتی درشریفه من خشی الرحمن بالغیب وجاء بقلب منیب آیا اوکه باقلب منیب میایدنفس است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حضرت حق علت وجودی انسان است، و علت حقیقی مرتبه‌ی شدیدتر معلول است، پس تمام وجود انسان به نحو شدید تری نزد خدا است و آیه‌ی مبارکه ای را که متذکر شدید می‌فرماید بدانید خداوند از خود انسان به او نزدیک‌تر است و بین شخصیت جزیی انسان و قلب او که شخصیت کلی اوست قرار دارد. به این معنا که هرچه انسان تصمیم بگیرد قبل از آن‌که شخصیت جزیی او آن را بشناسد، خداوند آن را می‌شناسد. حال اگر انسان آن اندازه جان خود را آماده‌ی تجلیات ربوبی بکند که اسم جلال حق در آن بتابد، نور خشیت نسبت به مقام ربوبی نصیب قلب انسان می‌شود و این انسان با قلب منیب در محضر حق حاضر می‌شود. خداوند به نور انبیاء و اولیاء‌اش چنین خشیتی را نصیب شما و بنده بنماید. موفق باشید
4017

بدن جنّیانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار با توجه باینکه روح انسان از طریق بدن مادی به تکامل می رسد جنیان که بدن مادی ندارند چگونه است و در بزرخ انسان که فقط بدن مثالی اش است جنیان در برزخ به چه نحوی هستند - آیا شما در امور زندگی و در زمینه سلوک فردی مطمئنی برای مشاوره تلفنی و حضوری سراغ دارید. تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جنّیان نیز علاوه بر روح، بدن دارند با خصوصیات خاص خودش و مسلماً بدنشان تماماً مجرد نیست. ولی در برزخ بدن ما صورت اعمال و عقاید و اخلاق ما است که در این مورد جنّیان فرقی با ما ندارند. مرکز مشاوره‌ی «إنشاء» قابل اعتماد است تلفن آن مرکز 6260205 می‌باشد. موفق باشید
2286

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ابتدا چند سوال آیا شخصی که هنوز درباره مبانی اعتقادی یک مکتب حالتی لابشرط دارد می تواند توصیه های عملی آن را با طیب خاطر انجام دهد. آیا تا حصول قراری روحی و فکری نباید توقف کرد.آیا انجام هر عملی مصداق این کریمه نیست که«ولا تقف ما لیس لک به علم» برخی در پاسخ به پر سش های از این دست در رویکردی ایمان گرایانه هماهنگی عقیده و عمل را به یاد می آورند و گوشزد می کنند که نباید از نقش عمل در تثبیث عقاید غافل بود و با لحنی جانبمدارانه کریمه«واعبد ربک حتی اتیک الیقین»را تکرار می کنند و از تاثیر گناه بر معرفت سخن می رانند این جماعت گویی معترفند که جوشش های فکری را پایانی نیست ولذا طریق انس با هر مسلکی نه غور در مواریث مکتوب آن وسنجش صحیح از سقیم که همراه شدن با توصیه های رفتاری آن و جد و جهد برای ملکه کردن آن برای نفس است.ولذا بسیار خوانده و شنیده ایم که فلان استاد سلوکی شاگردان خود را به مراقبت بر فلان ذکر و فلان ورد و فلان عمل الزام می کند و این در حالی است که شخص اولین برخود های خود با استاد را تجربه می کند و حداقل نگارنده به یاد ندارد که استادی برای مراجعان اولیه اش دوره ای اصول عقاید را تجویز کرده باشد تا انجا که حتی در شیوه حکیمانی که به تفکر و تمرکز در صعود جان انسانها قائلند نیز با بیان ام المعرف بودن معرفت النفس،متعلق تکاپوی عقلی سالک، عالم درون و ژرفای بی انتهای نفس معرفی می شود حقیقت این است که این روش نه تنها در مذهب تشیع وحتی اسلام که در آئین بودا و مسیحیت و هر آئینی که ادعای فلاح مومنین خود را دارد نمونه های بسیار بسیار فراوان دارد.و انصافاً سالکان نیز پس از چندی مجاهده و مراقبه عموماً مراد خود را حاصل می بینند و به فرا خور حال خود و بسته به غنای مکتبی که به آن ملتزمند بهره های معنوی لطیفی کسب می کنند و به خصوص در آئین های توحیدی روابطی شوانگیز میان عابد و معبود بر قرار می شود ومکالماتی عاشقانه و آتش گون رخ می نماید که این قلم را به هیچ روی یارای بیان آن نیست.و این همه تنها و تنها در گرو عمل مخلصانه و التزام مجدانه به توصیه های آن مکتب است.گویی هستی چنین تکوین یافته است که هر سالک فارغ از هر گرایش نظری به صرف عمل به دستور العمل های خاص واجد این عالم شود.کافی است مدتی نفس خود را حبس کند و هر خلجان شک برانگیز را شیطانی بداند و به سولات فتنه انگیز وقعی ننهد و به محض بروز چنین خطوراتی استغفار کند و ذهن خود را از هر پرسش مشغله باری منصرف کند تا سرانجام شاهد آثار تکوینی آن باشد.این گرایش البته همیشه چنین عریان نیست و در طول تاریخ همواره در پس صورتک هایی جذاب پنهان شده است.گاهی با تقبیح علم حصولی دم از اشراق زده است،گاهی در جامه ی تفلسف به فقه تاخته است،لختی فقیهانه فلسفه را منکوب کرده است،زمانی در پوشش اهل معنی دیگران را نومینالیست و لفاظ خوانده است و روزی خود را اهل نقطه نامیده و کثرت گرایی مقابل را به رخ کشیده است بس است،از اینجا به بعد شرح حال خودم را می نویسم حقیقت این است که من با چنین دستور العمل های به کلی بیگانه نیستم.ماههای ماه بر من می گذشت که برای حفظ حالت اتصالم از هر سوال کلامی گریزان بودم وشبهات تاریخی را به فراموش خانه ذهن می سپردم و مطالعات فلسفی ام را تعطیل کرده بودم وتمام همتم بر آن بود که حتی نام فیلسوفانی را که سالها پیش با کتابهایشان زندگی کرده بودم فراموش کنم وپس از هر جوشش فکری نام آن را شبهه مینامیدم و به شیطان نسبت می دادم و لذا استغفار می کردم.و از سوی در حبس نفس از سکوت و صوم و سهر و سجده های طولانی جد و جهدی عظیم داشتم.واز شما چه پنهان چیزکی از نتیجه تکوینی آن راهم دیدم.چنان خود را در حضور می دیدم که بر نشست و برخاستم اثر می گذاشت و سکوتم را بسیار طولانی می کرد وشوق سجده دائم در من زبانه می کشید.ونجواهای عاشقانه بی اختیار و گاه در مکان های عمومی بر زبانم جاری می شد و خلاصه زندگی آرام زیبا بود و می شد آنچه می شد.سوالات و شبهات هر دو سه ماه یکبار غالب می آمد و زندگی آرام مرا مختل می کرد اما بعد از دو سه روز یا حداکثر یک هفته همان حالات ادامه می یافت آنچه در بالا آمد البته بی اهمیت ترین بخش ماجراست.نه،گمان نکنید که آن حالات شورانگیز حتی لحظه ای مرا فریب داده باشد تا خود را پیرو سلسله راستینان عالم ببینم.من با شناختی که از خود داشتم به وضوح می دانستم که به زودی روزی فرا خواهد رسید که ضربات سهمگین پرسش های ریشه ای،ریشه ایمانم را چنان خراش می دهد که مرهم های امروزی به هیچ روی کارگر نمی افتد.در آن وقفه های یک هفته ای دو راه پیش روی من بود یا باید خود را به دست ابوحمزه و مناجات های خمس عشر می دادم ودر شکایت هوس های ملّون نفس و دشمنی که سینه ام را پر از وسوسه های فاسد می کند می گریستم.ویا باید شاعر پیشگی را فراموش می کردم و همچون جراحی سنگدل، با خاطری حزین برای مدتی نامعلوم،بوی تعفن سولات بی انتهایم را تحمل می کردم.و در مدت شش سال همواره راه اول انتخاب من بود و افسوس که هیچگاه قدرت جمع آنها را نداشتم.آری کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد اما هنوز حقایقی درد ناکتر ناگفته مانده است یک سوال نه تنها اکنون که در همه آن شش سال ذهنم را می آزرد،و بر خلاف تمام پرسش های دیگرم جوابی واضح داشت.اینکه چرا من همواره راه اول را انتخاب می کنم.این سوالی بود که در تمام مدت به صورتی اشکار در سراسر روحم سیلان داشت وعجبا که حتی در حین مناجات های بارانی ام در گوشه ای می ایستاد و بلند بلند می خندید.گویی او چیزی می دانست که من گوشهایم را برای نشنیدن آن گرفته بودم.و هرچه فریاد می کشید من نیز صدای دعایم را بالا می بردم تا صدایش شنیده نشود.به راستی چرا من همیشه به راه اول می رفتم حقیقت این است که علت فقط و فقط حفظ آن آرامش حماقت بارنبود،پیمودن راه اول عوارضی نافع و شیرین داشت.من از زندگی ام راضی بودم، زندگی من نظم خاصی داشت ،خواب و خوراک و وراجی ام در کمترین حد ممکن بود،خوب درس می خواندم و همواره تصویر عالمی جلیل القدر که بسیار آرام و موقر برای عده ای کثیر سخنرانی می کند را در آینده ی زندگی خود می دیدم.از سوی دیگر نوع نشست و برخاستم خواه ناخواه بر دیگران تاثیر می گذاشت و من از نگاههای توام با احترام آنها از بن جان مسرور می شدم و بی اختیار در تشدید این احترام می کوشیدم و از هر حرکتی که وجه ی معنوی مرا به اندازه سر سوزنی در چشم دیگران خراب می کرد وحشتی عجیب داشتم.کم خوراکی نحیفم کرده بود و از اینکه گاه و بی گاه به گوشم می رسید که فلانی اهل ریاضت است خشنود بودم.و لذا هراز چندی خود را وزن می کردم و اگر یک کیلو به وزنم اضافه شده بود غمی جانکاه احاطه ام می کرد.وعجیب است که چگونه با این همه نفاق آنگاه که به خلوت می نشستم اشکم روان بود و روحم آماده صعود.و لذا فکر اینکه دغدغه ای کلامی یا تاریخی بیاید و این همه لذت را برای مدتی نا معلوم از من برباید ملال آور می نمود.می بینید،همه هدف ها این سویی بود به عبارت بهتر من برای معنا داری زندگی و داشتن زندگی راحت تر شیرین تر و محترمانه تر به چیزی به نام ارتباط با منبع لا یزال احتیاج داشتم. اکنون حدود سه ماه است که زندگی ام را به کلی تغییر داده ام.همه آن حالات از روحم کوچ کرده اند،در عوض از بسیاری(بخشی)از دورویی هایم آزاد شده ام.امروز با مردم بیشتر مخلوط می شوم،با آنها می گویم، می خندم حتی بعضی وقتها جوک های مستهجن تعریف می کنم و قاه قاه می خندم،تا خرخره می خورم،تا آنجا که جا داشته باشد می خوابم،پوششم را به عمد تغیر داده ام،دیگر از آن نگاه های احترام آمیز خبری نیست،اندکی چاق شده ام،درس نمی خوانم و از عبادات به واجبات آن هم با اکراه اکتفا کرده ام.حالا احساس می کنم اندکی بدون نقاب ترم. من واقعی من این است که مدتها آن را زیر خروار ها نفاق خاک کرده بودم. راستش را بخواهید از زندگی امروزم متنفرم، زندگی من هیچ معنای نمی دهد هیچ هدفی ندارد ولی از طرفی حاضر نیستم برای فراراز این نفرت به دین پناه ببرم.خودتان را جای محبوبی بگذارید که به دروغ می گویید دوستش دارید،اما واقع آن است که او را برای خودتان می خواهید واگر برای رفع احتیاجتان جایگزینی پیدا کنید او به هیچ کار نمی آید و مجبور نیستید این همه ناز او را بخرید.حال فرض کنید محبوب از تمام زوایای دل شما به عیان آگاه است،چه حالی به شما دست می دهد.آری در تمام آن مدت و حتی هم اکنون تصور ما از خدا موجودی همه قهار بود که برای در امان ماندن از مکرش باید به ناچار تملق را به نهایت رساند.من با تمام حرکات و سکناتم فریاد می زدم که خدایا دمت گرم بی خیال ما شو،بگذار زندگی راحت و خوبی داشته باشیم.خدایا ببین من برای تو سجده می کنم ببین وقتی نامت را می برم قلبم می لرزد و چشمم می بارد پس تو هم نام مرا بلند کن و مشهور خاص عامم گردان.خدایا من دوست توام،من تسلیمم،اگر مکری داری بر سر دشمنان فرود آر(شرمم باد) از همه این مشکلات که بگذریم،مشکلی بس عظیم تر باقی است. باید پذیرفت که گونه ای از اطاعت بی چون و چرا در تمام سنت های سلوکی درتمام ادیان جریان دارد.حافظ به امر استاد سجاده را می آلود می کند و هشدار می دهد که: در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنود زآنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود گوش این دستورالعمل بسیار گران است و اگر افرادی پیدا می شوند که به اجرای بی چون آن می پردازند طوبی لهم.اما من نمی توانم،من به غیر از چشم و گوش، زبان هم می خواهم،مغز هم می خواهم.چگونه بپذیرم که فکر خود و رای خود در عالم رندی نباشد و مذهبی آن را کافری تلقی کند.اینکه می گویم نمی توانم ادعایی موهوم نیست،تجربه ای حداقل شش ساله را با خود یدک می کشد. مذهب تشیع در قرائت امروزینه خود از چنین نقیصه ای رنج می برد.عجبا که تمام حاضرین در درس جعفر ابن محمد علیه السلام حق سوال و اشکال داشتند و حتی زراره وهشام ابن حکم بارها دلیل حکم مولایشان را پرسیدند و جواب گرفتند و صد افسوس که امروز طرح چنین پرسش های از بی معرفتی به مقام امام تلقی می شود واقیت این است که به درستی روش امروزم هیچ اطمینانی ندارم وخوف آن دارم که نفس راحت طلبم برای ولنگاری خود وجود پرسش های بی جواب و نبود اخلاص را بهانه کر ده باشد. راستش گمانم این است که امروز هم می توانم به حالت سه ماه پیشم بازگردم اما چه سود.به راستی گرایش های نظری(اعتقادات) در سلوک آدمیان چه جایگاهی دارد.آیا جنگ هفتاد دو ملت همه بر عذر است و خدا نیز از در تساهل و تسامح درآمده است ویا آنکه حقی در صحنه است و شریعتی مطابق با تکوین وجود دارد چندی پیش شمه ای از سرگردانی اعتقادی ام را برای رفیقی انیس واگویه می کردم،می گفت آیا سوالات تو به ذهن ملاصدرا و طباطبایی و امام رسیده است یا نه،گفتم شاید رسیده باشد.گفت وآنها چه کرده اند آیا مانند تو گوشه ای را گرفته اند و دست از هر عمل مستحبی شسته اند و به واجبات اکتفا کرده اند و یا خود را به عمل هر چه بیشتر ملتزم داشته اند واین در را محکم تر کوبیده اند.گفتم آیا واکاوی های عقلی و به نقد کشیدن اعتقادات شخصی مصداقی از عبادت هست یا نه. گفت بله که هست و توصیه ی من هم همین است که با اعتماد به این بزگواران هرچه بیشتر در اخلاص عمل خود بکوش.سکوت کردم، چه می توانستم بگویم،چگونه می توانستم به او حالی کنم که در دستگاه فکری امروزم واجب و حرام و مستحبی معنا ندارد.چگونه می توانستم بگویم که اگر امروز اعمالی قالبی را به اسم واجب انجام می دهم برای خاطر آن است که ترک آنها برایم سخت است و بی جهت احساس گناه می کنم.از سوی هنوز صدایی ضعیف از درونم فریاد می زند که اشتباه می کنی واین راه که می روی به ترکستان است و زینهار که عمر این جهان سر آید و تو هنوز نقش مقصود آن را نخوانده باشی و از جماعت ظالمینی باشی که ناله ی یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا سر می دهند و در روزی که وجوه مومنان ضاحک و مستبشر است،چهره تو غبار آلود و دود اندود باشد گویی ولع قلمم تمامی ندارد.هنوز اصل سوالاتم را مطرح نکرده ام اما خسته ام.من عمری است که در طلب هر روز گامی می زم و از بس از افراد مختلف سوال کردم و نتیجه حاصل نشد ناامیدم.واکنون آنچه تسلایم می دهد این بیت حافظ است که بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی والسلام 16/3/91
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:‌ (برای خودش) شما که چیزی برای جواب‌دادن نگذاشتید اجازه‌بدهید بنده فقط نظرات جناب‌عالی را خوانده باشم واز شما بپرسم بالاخره جناب‌عالی در ابدیت خود که تنها با خودتان به سر می‌برید با کدام خود به سر می‌برد که با فطرتی که از شما جدا نیست هماهنگ باشد؟ آیا می‌توان فطرتی را که دائما در اظهار بد و خوب امور در کنار ما نظر می‌دهد را نادیده گرفت؟ موفق باشید.
2073
متن پرسش
باعرض سلام منظور ازتقویت اعتماد بنفس درعرف معمول ودیدگاه دین جیست وتقویت کدام نفس است لطفا جندکتاب معرفی بفرماییید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اعتماد به نفس به معنای واقعی همان اعتماد بر حق است و صورت عملی آن همان توکل است. با تدبّر در قرآن و روایات توحیدی مسأله حل می‌شود. موفق باشید
1777
متن پرسش
سلام استاد عزیز من سیر مطالعاتی شما را شروع کردم آیا سیر شما سیر افاقی و عقلی هم محسوب می شود اگر صرفا سیر قلبی محسوب می شود آیا با توجه به جمله علامه حسن زاده که قریب به این مضمون فرمودند کسی اگر از سیر عقلی به سیرقلبی نرود سطح انحراف اسفار قلبیه به شدت افزایش پیدا می کند بعده ها مشکل ساز نمیشه - ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همه‌ی تلاش ما آن است که با تأسی به بزرگان علم و عمل، عقل‌ها و قلب‌ها را مخاطب قرار دهیم و لذا ابتدا سعی می‌شود عقل در رابطه با موضوع مورد بحث قانع شود و سپس قلب به جستجوی حقیقتِ وجود آن موضوع بپردازد. موفق باشید
1257

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ورحمت الله وبرکاته: من در حین دیدن سریالی که اخیرا در ماه رمضان با نام سقوط یک فرشته که با مضمون شیطان و راه های نفوذ آن در شخص وخانواده پخش می شد با سوالاتی مواجه شدم: 1)آیا این سریال(که ان شاء الله که دیده باشیدش) از منظر عرفانی و نظر جناب عالی بطورصحیح ساخته شده, است یعنی منظورم این است که می توان بعضی نکات آن را محور تفکرات خود قرار داد؟ مثلا :یکی از نکات در این سریال این بود که شیطان می تواند مثل یکفرد عادی متمثل شده با افراد صحبت کند خوب از ظاهراین نکته این گونه برمی آید که من بایدبه همه مشکوک باشم که آیا شیطان است یا یک فرد عادی ! 2)آن طوری که من از این فیلم برداشت کردم وسوسه های شیطان برپایه ی استدلالات عقلانی است فی المثل : دراین سریال شیطان می گفت اگر انسان گناه کندو بعد توبه کند به خدا نزدیک می شود (خوب مسلما این حرف درستی ایست) پس تو تا میتوانی گناه کن وپس از هر گناهت توبه کن و تو به این صورت به خدانزذیک و نزدیکتر می شوی..... خو ب اگر ما درباره ی این مو ضوع فکر کنیم یاخود میگوییم شیطان را چه به دعوت به تقرب خدا پس این مطلب وسوسه ی شیطان نیست درنتیجه این کار یک کار صحیح بوده و موجب تقرب میشود . حال درخواست من اینجاست که با توجه ظرافت موجود در وسوسه های شیطان آیا راهی یا قائده ایی یافرمولی( در حد یک جمله) برای خنثی سازی وسوسه های شیطان میشناسید(مثلا ماننداینکه درمورد آرزو ها : فقط آرزوی رسیدن وتقرب به خداصحیح و مابقی ازجانب شیطان است) ؟ 3) آیا شیطان میتواند در امیال و غرائز انسان دخول کند و آن ها تاثیرگذارد مانند اینکه : با اثرگذاشتن بر شهوت این میل وغریزه را به اوج ولع خودبرساند و انسان را به سمت کاریکه نباید بکند بکشاند ؟و درصورت امکان چنین حالتی خواهشمندم مانند سوال بالا برای جلوگیری از این حالت نیز یک قائده مطرح کنید. 4) من در حال حاضر در حال مطالعه برای کنکور هستم خوب طبیعتاً بعد آنهم دانشگاه و بعد آن سرکاررفتن و بعد آن ازدواج وبعدآن پدر شدن و مسئولیت های سنگین زندگی است و من فکر نمی کنم که بتوانم اینگونه از مسائل عرفانی را دقیقاً مورد مطالعه و عمل قرار دهم ... حال از منظر جناب عالی برای بهره مندی از دقیق و کامل از مسائل عرفانی چه راهکاری راباید پیش گرفت(یعنی دقیقامنظورم این است که من که فرجه ی کافی جهت مطالعات دقیق عرفانی را ندارم چگونه ازآن سیر وسلوک و منازل رفیع عرفانی که به تقرب به خدامیرسند عقب نمانم؟) (و در آخرازاستادعزیز خواهشمندم که حتی المکان به سوالات پاسخ دهند زیرا من به دلیل مشغله ی درسی زمانکافی برای مطالعه ی کتاب های خاص برای یافتن پاسخ سوالاتم را ندارم) و با عرض پوزش جهت درد آوردن سر جناب عالی باسوالات زیاد!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- بنده آن سریال را ندیده‌ام، آری شیطان می‌تواند طوری در خیال انسان متمثل شود که انسان فکر کند آن را در بیرون می‌بیند – همان‌طور که شما در خواب گمان نمی‌کنید آنچه می‌بینید در درون خودتان است – ولی شیطان آزاد نیست که هرطور خواست ما را اغفال کند ابتدا زمینه‌ی تأثیر شیطان را ما در خودمان فراهم می‌کنیم. روح شیطان استکبار در مقابل دستورات الهی است قران می‌فرماید: «اَبا واسْتَکْبَر» در پذیرش حکم خدا إبا و استکبار کرد، پس هرکس به اندازه‌ای که روحیه‌ی بندگی خدا را در خود قوی کرده باشد به همان اندازه از وسوسه‌های شیطان و تأثیر او در امان خواهد بود، به همین جهت در سوره‌ی ابراهیم«علیه‌السلام» خداوند قول شیطان را می‌آورد که در قیامت به افرادی که تحت تأثیر او قرار گرفته‌اند می‌گوید: خود را ملامت کنید چون من شما را دعوت کردم و پذیرفتید و خدا شما را دعوت کرد و نپذیرفتید. 2- فرمولی که وسوسه‌های شیطان را در عین ظاهر عقلانی به ما می‌شناساند آن است که هر توصیه‌ای که موجب شدت بندگی ما شود غیر شیطانی و الهی است و هر سخنی که بندگی ما را از ما بگیرد شیطانی است، آیا آن‌کس که می‌گوید فعلاً گناه کن و سپس توبه کن ما را به دوری از بندگی خدا نمی‌کشاند؟ 3- شیطان به اندازه‌ای که زمینه‌ی نفوذ خود را در ما دید در امیال ما تأثیر می‌گذارد و به همین جهت فرمودند به نامحرم نگاه نکنید و یا با نامحرم خلوت نکنید که موجب حضور شیطان در جان و روان شما می‌شود. 4- بالاخره فرصتی بگذارید جهت آشناشدن نسبت به معارف اسلامی و شریعت الهی. موفق باشید
830

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام، با توجه به اینکه نظام سلطه (ماسون ها) به بهره گیری از جن های شیطانی روی آورده و برخی از فعالیتهایشان را با جادو انجام می دهند، آیا صلاح است که علاوه بر تقویت تقوای الهی که البته باغث بی اثر شدن حربه هایشان می شود، برخی از جوانان مومن به فراگیری علوم غریبه و دفع طلسم های سحر با کمک اساتید شیعه و آگاه بپردازند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: ابداً نیاز نیست زیرا بنا به فرمایش قرآن «لا یُفلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ اَتَی»(سوره‌ی طه، آیه‌ی 69) ساحر هر اقدامی که بکند به نتیجه نمی‌رسد. مشکل از خودِ ماست که به نور ایمان منور نیستیم. پیشنهاد می‌کنم کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» مطالعه شود. موفق باشید
18958
متن پرسش
سلام علیکم معذرت میخوام از محضر استاد واقعا حوزه علمیه به چه درد میخوره آیا خوب شدن فقط تو حوزه امکان داره؟ خیلی از طلبه ها هستند که خوب نیستن هیچ، علنا کارهای اشتباه زیادی هم میکنن. خیلی از غیر طلبه ها هم مثل رجبعلی خیاط و شیخ جعفر مجتهدی با اینکه درس حوزه نخواندند در معنویت خیلی جلوتر از طلاب هستند و گاهی سوالات علمی رو هم جواب می دادند. اگر با ذکر گفتن و ترک گناه میشه علم بدست آورد پس حوزه به چه دردی میخوره. بعضی ها هم با نیت سربازی امام زمان و... به حوزه می آیند و می بینند که در حوزه شوخی هایی می شود که اگر مردم بیرون اینها رو ببینند تعجب می کنند. این طلبه مبتدی هم کلا از حوزه زده می شود و به طلبه ها بدبین می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس هرجا بخواهد می‌تواند خوب شود و اگر کسی بخواهد با جدیت تمام مسیر الهی را طی کند، در حوزه زمینه‌ی این کار برایش بهتر فراهم است. در نتیجه به جای رجبعلی خیاط‌شدن، علامه‌ی طباطبایی می‌شود. مگر خودِ رجبعلی خیاط مقلد آیت اللّه بروجردی نبودند؟ این‌که مرحوم قاضی می‌فرمایند سالک باید ابتدا مجتهد شود تا بتواند درست سلوک کند؛ حرف بسیار دقیقی است. موفق باشید

14674
متن پرسش
جناب استاد: سایت بهارنیوز به مناسبت سالگرد درگذشت بازرگان متن وصیت نامه ایشون رو گذاشته رفتم سراغش و برایم جالب بود!! جالب از این جهت، شخصی که بسیاری از اصلاح طلبان نام او را با بلندی فریاد می زنند و او بزرگ مرد تاریخ می دانند، تا چه اندازه از لحاظ نوع بینش دینی ضعیف و سست است تا آنجا که قیامت را در وصیت نامه اش به صورت امری احتمالی مطرح می کند! جناب استاد راستش دلم سوخت و دلم گرفت وقتی می بینم عده ای تفکر امثال بازگان را با تفکر حضرت امام خمینی (ره) در یک سطح و شاید بالاتر می بینند! جناب استاد وصیت نامه عجیب و ملکوتی امام کجا قابل قیاس با موهومات بازگان است؟! بنده هیچ شناختی از بازرگان ندارم فقط دوست داشتم بدانم آیا این نوع برداشتم از وصیت نامه ایشان صحیح است؟ من ایشان و امثالهم را خالی از معارف دینی می بینم نه تنها خالی بلکه مغرورند به فهم بالا! جناب استاد این کم عمق بودن آنها را چطور برای دیگران تشریح کنیم؟ متن وصیت نامه : http://www.baharnews.ir/news/99334/ بسم الله الرحمن الرحيم كُلُّ مَنْ عَلَيْها فَانٍ. وَيَبْقی وَجْهُ رَبِكَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِكْرامِ. (1) وصيت‏نامه بنده گنه‌كار بی‏‌مقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست كننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزيز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامی آنها، نوادگان نازنين و به همه خويشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنايان و اهل لطف. با اقرار به وحدانيت و ربوبيت خالق و با درود بر همه پيامبران علی‌‏الخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلی‌‏الله عليه و آله و سلم و بر اهل بيت طهارت و امامت. (1) اولين و مهم‌ترين آرزو و توصيه‏‌ام به خانواده و خويشان و دوستان اين است كه رفتن من برايشان عبرت بوده، به زندگی هميشگی خيلی بزرگ‌تری‌كه در پيش‌ دارند - بيشتر از دو روزه دنيای گذران - بينديشند و تدارك ببينند. زندگی بی‏‌مرگ و انتها كه خبرش را فرستادگان خدا داده، ما را برحذر از آتش و عذاب و اميدوار به رستگاری و رضوانش كرده‌‏اند، به فرض كه كسی يقين به وقوع آن نداشته باشد، دليل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن ندارد. حال كه بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و كتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناك و غيرقابل تحمل است كه احتمال وقوعش را هر قدر كم و كوچك بگيريم، مصلحت و منفعت ما ايجاب می‏ نمايد كه با توجه به عظمت واقعه و بی‏ نهايت بودن مصيبت، آن را به حساب بياوريم و راه احتياط هم كه شده باشد در پيش گيريم. وصيت من اين است كه نه آخرت و قيامت را نفی و فراموش كنيد و نه روزی رسان و آفريننده خودتان را كه برای جهان غير او صاحب و گرداننده‏ای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خيال نباشيم، او هم دروغ و خيال نمی‏ تواند باشد. اينك كه دنيا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زيانكاری است و جريان تاريخ بشريت در جهت افزايش گرفتاري‌ها و سختي‌ها يا توسعه ظلم و فشارهاست، بايد سعی كنيم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود كننده باشد. (2) دومين توصيه (خصوصی‏ ام) به همسر و فرزندان و كسان، مهربانی و گذشت و خدمت‌گزاری در حق يكديگر است. مخصوصاً نسبت به مادرها و پدرها، پس از آن برادر خواهرها، زن و شوهرها و بالاخره ديگر خويشاوندان و صله رحم. (3) توصيه سوم قبول عذر تقصيرها و قصورهايم در حق خانواده و كسان و دوستان و هموطنان. از همگی حلاليّت می ‏طلبم و تقاضای بخشش و دعای خير دارم، و رساندن اين تقاضا به كسانی كه در مجلس فاتحه حضور نداشته، آن را نشنيده باشند يا آگاه نشده باشند. هر بدی و نقصان و زيان كه به كسی و به كسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط كه باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومی و سياسی، تقاضايم اين است كه حلالم نماييد. (4) كفن و دفن و ترحيم «... وَ ما تَدْری نَفْسٌ ماذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِاَی اَرْضٍ تَمُوتُ...» (2) برای محل دفن قبری را زير سر نگذارده‏ ام كه زحمت بازماندگان كمتر باشد. و محل خاصی را هم در نظر ندارم ولی اگر امكان داشته و خالی از دردسر و اشكال باشد بدم نمی‏ آيد در مقبره بيات در جوار مرقد حضرت معصومه سلام الله عليها و در كنار پدر و مادر و عده‏ ای از برادر خواهرها و عمو و عموزادگان باشد كه احتمال سر خاك آمدن و از خدا طلب مغفرت خواستن برای همه به خاك سپردگان بيشتر باشد. برای كفن خلعتی سابقاً از سفر حج ‏آورده و در چمدان عنابی‌‏رنگ گذارده بودم كه پس از نقل مكان به نارون نمی‏ دانم چه شده است. برای مجالس ترحيم و تذكر اگر چه بيشتر جنبه تشريفاتی و تكلف پيدا كرده و جزو آداب و حساب‌های سياسی و گروهی شده، دردی از دنيا و آخرت مردگان و زندگان دوا نمی‏ كند ولی با احتمال اينكه برای افرادی، مختصر عبرت از مرگ و خشيت از خدا و آخرت حاصل شود و حلاليت و آمرزشی نصيب ميت گردد ايراد به برگزاری آن از محل ثلث خودم ندارم خصوصاً اگر همراه با اطعام مساكين و غذای دسته جمعی بدون تعيّن و تشريفات برای بازماندگان و دوستان نزديك باشد. بيشتر از توصيف و تمجيد شخص از دنيا رفته به تذكر قيامت و توجه به آخرت پرداخته شود، توصيه‌‏های (1) و (2) و (3) نيز بد نيست كه در مجلس ترحيم خوانده شود. وصيتنامه مورخ 7/10/1373- در خانه نارون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شخص خودِ آقای بازرگان نمی‌توان گفت وقوع معاد را محتمل بداند بلکه با مخاطبان خود این‌طور صحبت می‌کند. مشکل امثال آقای بازرگان در غفلت از حضور تاریخی است که اسلام باید شکل دهد. این‌ها دینداریِ فردی را ذیل فرهنگ غرب پذیرفته‌اند و این است آن مشکل آزاردهنده‌. موفق باشید

14365

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد طاهرزاده عزيز سلام عليكم: ما گروهي هستيم كه سير مطالعاتي پيشنهادي حضرتعالي را در تلگرام به شدت دنبال مي كنيم بنا داريم به اميد خدا مطالعه الميزان را شروع كنيم كدام اساتيد را پيشنهاد مي دهيد؟ استاد عابديني يا استاد يزدان پناه؟ ضمنا"ما تحصيلات حوزوي نداريم و اغلب دانشگاهي هستيم. با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو بزرگوار خوب خوبند. خودتان ببینید کدام‌یک با ذوق شما بیشتر هماهنگ است. موفق باشید

13917
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: مشورت یه عمر زندگی و تجربه حضرت عالی رو می خواستم ازتون: 1. ترم آخر کارشناسی (فقه و حقوق) هستم 22 ساله با توجه به دغدغه اسلام شناسی و فعالیت در زمینه تمدن سازی (مثل حضرت عالی) می خواستم ببینم تا چه حد نیازه ورود به حوزه پیدا بکنم و تا چه مقدار مطالعه بکنم؟ (مثلا مقداری ادبیات و منطق و فقه و اصول و شروع کردن فلسفه و کلام به صورت تخصصی) _ فقط قصد ازدواج هم درحال فعلی دارم خانواده هم کمکی می کنند در جهت مسکن و...؟_ 2. ذی طلبگی رو میشه توضیح دهید با زبان شیرین عرفان نظری تون؟ ما که از هر بزرگی پرسیدیم نفهمیدیم! 3. صاحب نظر شدن یعنی چه؟ و حضرت عالی خودتون رو صاحب نظر در علوم دینی نمی دانید؟ 4. چرا توصیه به سبک درس خواندن مثل خودتان نمی کنید؟ (توی صوت ها هم اشاره کردید) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره آن‌چه که عرض می‌کنم را با توجه به احساسی که نسبت به ورود به درس خارج دارم، احساس می‌کنم و نیز نسبت به خلأهایی که نباید داشته باشم و دارم. لذا اگر بتوانید با همین رویکرد که نسبت به تمدن‌سازی اسلامی دارید، مجهز به علوم حوزوی به شکل رسمی آن بشوید، بهتر است وگرنه به همین روشی که فعلاً جلو می‌روید، خوب است. در جزوه‌ی «عالَم طلبگی» وظایفی نسبت به ذی طلبگی شده است 3- یک مجتهد بعد از مدتی خودش متوجه می‌شود می‌تواند یک موضوع فقهی را در همه‌ی جوانب ممکن بنگرد و از این جهت او در فقه، صاحب‌نظر می‌شود. در کلام و فلسفه و عرفان و تفسیر نیز موضوع از همین قرار است. موفق باشید

13764
متن پرسش
با عرض سلام: آیا شرح رساله ی الولایه ی استاد طاهرزاده به پایان رسیده است یا خیر و اگر نرسیده است، چه حجمی از کتاب را پیش رفته اند؟ فایل های صوتی و نوشتاری آن را از کجا می توان دریافت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح کتاب «رسالة الولایه» روی‌همرفته به اتمام رسیده و فایل صوتی آن بر روی سایت قرار دارد. موفق باشید

12865
متن پرسش
با سلام: با توجه به معنای حضور که به معنی حضور قلب در پیشگاه خدا و معنای غیبت که به معنی غیبت قلب از غیر خدا، حال 1. آیا غیبت بر حضور مقدم است یا حضور بر غیبت؟ 2. اگر حضور بر غیبت مقدم است آیا حجاب و شؤن حق هم حق است و هر عین ثابته ای حق است و دیگر رتبه و شدت و ضعف نیست، حق است به این جلوه، همان «ما رأیت شي الا و رایت الله قبله و بعده و معه» باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: داستان غیبت و حضور قلب، داستان حیرت‌انگیزی است. از یک طرف بنا به تجلیِ فطری الهی، «حضور» مقدم است و از طرفی با سکنی‌گزیدن در تن و نظر به نیازهای دنیایی «غیبت» مقدم است و باید با استشمام آن حضورِ فطری، از این غیبت عبور کرد و به حضورِ دیگری که از جنس دیگر است، رسید. بقیه‌ی سؤال شما را درست متوجه نشدم. موفق باشید

12272
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: شما در بحث معرفت النفس فرمودید که انسان نفسانی صورت ها از ذات نفس در نفس حاصل می شود، و یعنی نفس با آلت چشم به بیرون نمی نگرد در خود می نگرد و این صورت ها را می بیند و فرمودید که اتحاد نفس با عالم برزخ باعث می شود که عالم برزخ را در خود ببیند و در واقع در خود سیر می کند آیا در یوم التلاق که همه آدم ها را می بینیم نیز از این سنخ است یا این که نه بیرونی است جدایی از ما و ما تصویر آن را در خود ایجاد می کنیم و همچنین در ملاقات با برزخیان آیا صورت ها را در خارج جدای از خود می بینیم و در نفس صورت می سازیم یا صورتها در درون ماست و از ذات نفس ما در ذات ما ایجاد می شود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس همیشه به خودی خود به وسعت همه‌ی هستی است و هم‌اکنون ما در همه‌ی عوالم حاضریم حتی در قیامت، ولی به جهت توجه نفس به بدن از آن حضور غافل است در برزخ و قیامت آن حضور را احساس می‌کند، پس بحث بیرون و درون نیست، بحث حضور وسیع نفس است چه در برزخ و چه در یوم التلاق.

10880

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: من امسال دارم برای کنکور می خوانم اما احساس می کنم بهترین زمان عمرم را دارم از دست می دهم می خواستم چند توصیه و چند راهکار برای استفاده از امسال با وجود این شرایط ارائه کنید و همچنین می خواستم ببینم چه هدفی را باید داشته باشم برای ورود به دانشگاه خیلی ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دروس به عنوان مقدمه چیز بدی نیست بالاخره باید این دروس را خوب بفهمید حتی اگر قبول نداشته باشید. موفق باشید
10268
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرانقدر: دختر مجردی هستم که حدود 3 سال است با مباحث شما آشنا شدم و استفاده های زیادی کردم. الغرض مدت 3 یا 4 هفته ای است که بنده در حالت قبض به سر می برم و از این حالت رنج می برم، حالتی که همیشه تو خودم هستم و حضور خدا را کم احساس می کنم، دائم احساس گناه می کنم، مدام دنبال مکانی می گردم که بهم آرامش بدهد، قبلا اهل مستحبات و دعا و... بودم ولی در این مدت حس و حال دعا و.. اصلا ندارم، احساس می کنم در سیر معنوی خودم توقف کردم و چون همش احساس گناه دارم ترس دارم یا و نا امیدی بر من غالب شود. در این مدت توفیقی شد مشهد مشرف شدم که در این مدت حضور در مشهد آرامش کامل تمام وجودم را فرا گرفته بود ولی بعد از مشهد بهتر که نشدم هیچ بدتر هم شدم بطوری که اصلا حس و حال هیچ گونه کاری را ندارم، نه کلاس، نه دعا و توسل، و نه هیچ کار دیگر دائم حالت گریه دارم، اگر دعائی هم بکنم به دعاهام امیدی ندارم و احساس گناه بیش از همه مرا رنج می دهد. انتظار بیشتری دارم برای رشد کردن و با خدا بودن و دنبال راهکار هستم. امیدوارم تونسته باشم حالت خودم را برای شما تشریح کنم. لطفا راهنمائیم کنید... با تشکر از شما و من الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این حالت بد نیست و نور خوف الهی که دارید کارساز است، باید مواظب باشید شیطان خوف شما را به یأس تبدیل نکند و شما را از رحمت خوف محروم نماید، ولی اگر حوصله کنید به نتایج خوبی می‌رسید. می‌ماند که ممکن است این حالت طوری غلبه کند که نظام ارگانیکی بدن شما را به هم بزند که در این صورت به روان‌پزشک رجوع کنید. موفق باشید
9979

صله ارحامبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: جریانی از امام صادق (ع) خواندم که نصرانی که مسلمان شده بود از ایشان می پرسد آیا با خانواده ام معاشرت کنم؟ یا هم غذا شوم؟ ایشان می فرماید آیا گوشت خوک مصرف می کنند؟ نصرانی می گویدخیر. امام می فرماید اشکال ندارد. سوال:با ارحام خودکه می دانم گاهی ممکن است چیز حرامی یا همین کالباس خوک استفاده می کنند یا گوشت کوسه که فلس ندارد، باید معاشرت کنم؟ وقتی می گوییم حرام است میگن اینها را ازخودشان درآورده اند!!! مسلمان هستند نماز هم می خوانند. خسته شدم بخدا از صله ارحام به این شکل. و شما هم به استناد به آیات و روایات تاکید بر صله رحم و ایفای حقوق اینها دارید. چه کنم؟ من فکر می کنم مفهوم مخالف فرمایش امام صادق (ع) این بوده اگر خوک می خورند پس معاشرت نکن... بنده از کجا بدانم دستی که به آن گوشت گرفته شده، حتی اگر غذای دیگری برای من پخته باشد دستش را شسته یا نه وقتی اعتقاد به نجس بودنش ندارد. اکتفا به اصل براعت کنم؟ اگر هم یک جا غذا نخورم بدشان می آید و ناراحتی ایجاد می شود. ماهواره هم روشن... این صله ارحام است؟!!!!!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مسئله را باید از مرجع تقلید خود سؤال کنید ولی رویهم‌رفته فقها می‌فرمایند وقتی طرف مسلمان است، حرکات او را باید حمل بر برائت بکنید. موفق باشید
9328

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیز بدبختم و حس بی ثمر بودن دارم. نصف ماه رمضون رفت هیچ کاری نکردم انگار اصلا ماه رمضون نیست! فقط روز گرفتم و نمازام رو خودنم و یکمی قرآن ولی اونجور که باید نبودم. نمازام عجله ای و بی حضور قلب. استاد دوس دارم فرق بکنم دوست دارم ماه رمضان متفاوت باشه برام، استاد چیکار کنم بقیش رو تلف نکنم؟ پرخوری بعد افطار که دیگه حرفش رو نزن... دستم رو بگیر این دو هفته ی باقی مونده بلندم کن نذار باطل باشم و بی هدف، استاد یه چیزی بگو که عوض بشم یه برنامه بده یه نصیحت... استاد بی صبرانه منتظر جوابتون هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موقع افطارکردن، به خودتان سهم بدهید زیرا زیبایی مقابله با حرصِ بعد از افطار، خودش کارساز است. زود بخوابید و در سحر یک‌ساعت به اذان بیدار شوید و از دعای سحر و دعای ابوحمزه هراندازه که فرصت هست استفاده کنید. موفق باشید
نمایش چاپی