بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3053

تقوا یعنی...بازدید:

متن پرسش
سلام.در حال مطالعه کتاب جوان و انتخاب بزرگ بودم که سوالاتی بریم پیش آمد البته بعضی از اینها در مورد مطالب کتاب است و بعضی نه! 1.در قسمتی از کتاب مثالی زده بودید که مثلا جوانی که یه کارتون را می بیند بعد به آن وابسته می شود و هر روز سر ساعت پخش آن خودکار به فکر آن کارتون می افتد و جاذبه و کشش کارتون باعث می شود که او هر روز در یک ساعت مشخص ان کارتون را ببیند انتخاب بزرگ خود را نشناخته است.پس طبق این تحلیل ها تمام این فیلم های افانه ای که تلویزیون را پر کرده است به خصوص فیلم هایی 70 تا 80 قسمتی کره ای که جوان امروز ما را در حد دو سه ماه پشت سر هم مشغول خود می کند و یا داستانهای رستم در ادبیات و یا تمام متون ادبی که کلیشه وار و جذاب فکر ما را مشغول می کند تا اینکه داستان تمام شود همگی منفور و رد شده هستند و نباید تلویزین دید ویا این داستانهای ادبی پر پیچ و خم را خواند زیرا ما را از هدف و انتخاب بزرگ وا می دارد؟ 2.جمله ای از کتا به این مضمون بود که شیر برتر از آن است که موش با آن شعور کم از آن بترسد پس ما هم که از گربه هایی مثل مشکلات و.... می ترسیم پس شعور ما ان قدر کم است یا به عبارت دیگر خدا برتر از آن است که ما با این شعور کم از آن بترسیم پس تقوا چه می شود؟ 3.آیا کسانی که کورند مثل ما خودشان را در خواب می ببینند؟که بتوان من نبودن بدن را برای انها هم مصداق داد. 4.انتخاب انفعالی یعنی چه؟ 5.فکر کنم در کتاب به راحتی انتخابهایی مثل پول . خانه . ازدواج . از بزرگی کنار گذاشته شده و شریعت به راحتی پذیرفته شده است.اگر می شود کمی توضیح دهید. 6.می گویند حکمت خدا است که این فرد از اول زندگی کور باشد کسی از میانه زندگی وکسی کاملا بینا!پس برای ما وظیفه ای نمی ماند که کمک او کنیم یا دستش را بگیریم اگر آن فرد کور به زمین میخورد یا مسیر را بلد نیست برود حکمت خدا این است که او اینجوری باشد و زندگی کند. 7.تشکر ازوقتی که برای خدا در راه جواب به سوال من گذاشتید. 8.موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مطمئن باشید اگر به این فیلم‌ها و سریال‌ها عادت کردیم از هدف بزرگ خود محروم می‌شویم 2- تقوا یعنی تمام نظام فکری و عملی خود را در ذیل اوامر و نواهی الهی قرار دهیم تا شرایط اُنس با خداوند در ما به‌وجود آید 3- بالاخره افراد نابینا نیز تصوری از خودشان در ذهنشان ایجاد می‌کنند و به خودشان را در خواب بر اساس آن تصور نظر می کنند. 4- انتخاب انفعالی یعنی زندگی را تحت تأثیر حس و خیال خود انتخاب کنیم 5- به کتاب «چه نیازی به نبی؟» رجوع فرمایید 6- خداوند می‌فرماید ما شما را نیازمند به همدیگر کرده‌ایم – چه بینا باشیم و چه نابینا- که در خدمت همدیگر باشیم و از این طریق به کمال خود برسیم و این نیز از حکمت و مصلحت خدا است و شریعت برای همین آمده که راه‌های خدمت به همدیگر را به ما آموزش دهد. موفق باشید
3034
متن پرسش
با سلام و احترام و با تشکر از شما به خاطر همه ی زحماتی که تا کنون برایمان کشیده اید. استاد، من خیلی زیاد خواب می بینم، مدت زیادی است که یک بار هم نشده بخوابم و خواب نبینم و غالبا خواب هایم مرتبط با مسائلی است که در طول روز برایم رخ می دهد . مثلا همین الان که سرماخوردگی شدید دارم برای دقایقی به خواب رفتم و در خواب از راز گلودردم مطلع شدم و از آن استفاده کردم. استاد ، همسرم می گوید این همه خواب دیدن دلیل بر داشتن افکار پریشان است و او خودش اصلا خواب نمی بیند. واقعا دلیل این که من همیشه ی همیشه حتی اگر برای دقایقی خوابم ببرد خوابی معنی دار می بینم ، چیست ؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی نفس در حین خواب نظرش به عالم خیال متصل افتاد مشغول نظر به آن عالم است و چون با خاطرات دنیایی‌اش به آن عالم می‌رود حالت او در عالم خیال متصل ترکیبی است از آنچه در خیال دارد و آنچه از آن عالم می‌گیرد. حال بعضی‌ها بعد از بیداری آن حالات را در حافظه‌ی خود نگه داشته‌اند مثل شما و بعضی مثل همسرتان آن حالات را در حافظه ندارند وگرنه هیچ‌کس نیست که خواب نبیند. آری در زندگی روزانه ذهن خود را عمیقاً مشغول امور دنیایی نکنید تا در موقع حضور در عالم خیال متصل بهتر می‌توانید از انوار آن عالم استفاده کنید و فلسفه‌ی هفتاداستغفار قبل از خواب برای آن است که خداوند کمک کند با ذهنی پاک وارد آن عالم شویم. موفق باشید
18958
متن پرسش
سلام علیکم معذرت میخوام از محضر استاد واقعا حوزه علمیه به چه درد میخوره آیا خوب شدن فقط تو حوزه امکان داره؟ خیلی از طلبه ها هستند که خوب نیستن هیچ، علنا کارهای اشتباه زیادی هم میکنن. خیلی از غیر طلبه ها هم مثل رجبعلی خیاط و شیخ جعفر مجتهدی با اینکه درس حوزه نخواندند در معنویت خیلی جلوتر از طلاب هستند و گاهی سوالات علمی رو هم جواب می دادند. اگر با ذکر گفتن و ترک گناه میشه علم بدست آورد پس حوزه به چه دردی میخوره. بعضی ها هم با نیت سربازی امام زمان و... به حوزه می آیند و می بینند که در حوزه شوخی هایی می شود که اگر مردم بیرون اینها رو ببینند تعجب می کنند. این طلبه مبتدی هم کلا از حوزه زده می شود و به طلبه ها بدبین می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس هرجا بخواهد می‌تواند خوب شود و اگر کسی بخواهد با جدیت تمام مسیر الهی را طی کند، در حوزه زمینه‌ی این کار برایش بهتر فراهم است. در نتیجه به جای رجبعلی خیاط‌شدن، علامه‌ی طباطبایی می‌شود. مگر خودِ رجبعلی خیاط مقلد آیت اللّه بروجردی نبودند؟ این‌که مرحوم قاضی می‌فرمایند سالک باید ابتدا مجتهد شود تا بتواند درست سلوک کند؛ حرف بسیار دقیقی است. موفق باشید

18183
متن پرسش
به نام خدا 1. میزان علم و قدرت خداوند متعال در این دنیا تا چه اندازه‌ای است؟ 2. میزان تاثیر وجود خدا در زندگی مادی بشر کجاست؟ 3. با توجه به این که علم و زندگی در جهان امروز نیازی به توحید و ستایش دارد، حال جایگاه توحید و ستایش در پیشرفت زندگی را بفرمایید؟ 4. تفاوت بین پرستش‌هایی که در دنیای امروز در حال وقوع است با ستایش در دین اسلام چیست؟ همه‌ی این‌ها هم به دنبال خدا هستند و از جهات مادی پیشرفت قابل توجه‌ای دارند. 5. نعمت‌هایی که در اختیار انسان است از طرف کیست؟ برای تشکر از این نعمت‌ها چه‌کار کنیم و شکل تشکر آن را بیان کنید. 6. چرا انسان در دین اسلام باید احکامش را رعایت کند؟ چرا باید نماز خواند و اگر با زبان ساده بگوییم خدایا شکرت پذیرفته نیست؟ 7. آیا فردی که مسلمان هست ولی نماز نمی‌خواند و همین فرصت را برای مطالعه و تحقیق و ... هزینه می‌کند پیش خداوند اجر و مزدی ندارد؟ 8. آیا نماز می‌تواند در زندگی برای انسان آرامش روحی و ذهنی ایجاد کند؟ 9- آیا حضور قلب در نماز می‌تواند به آرامش نمازگزار کمک کند؟ 10. تاثیر نماز در بهداشت فردی نمازگزار تا چه اندازه است؟ 11. آیا نماز می تواند به نمازگزار نظم داده و برایش برنامه ریزی کند؟ 12. چطور نمازگزار زندگی‌اش را با نماز تنظیم می‌کند؟ 13. آیا نیاز هست نمازگزار زندگی‌اش را با نماز تنظیم کند؟ 14. آیا نماز در پیشبرد فعالیت های اجتماعی تاثیر دارد؟ 15. شکل برگزاری نمازهای جمعی (جماعت و جمعه) چه تاثیری در حکومت اسلامی و جامعه ایمانی دارد؟
متن پاسخ

 به نام خدا
 1- میزان علم و قدرت خداوند متعال در این دنیا تا چه اندازه‌ای است؟
جواب: با توجه به این‌که تمام مخلوقات پرتو وجود حضرت حق‌اند و همین‌که او به خود علم دارد، به همه‌ی مخلوقات عالم است و همه در قبضه‌ی قدرت اوست. میزان علم و قدرت خداوند مطلق و نامحدود است.

2- میزان تاثیر وجود خدا در زندگی مادی بشر کجاست؟
جواب: عالم ماده نیز جزو مخلوقات حضرت حق است و تأثیر خداوند در عالم ماده تامّ و تمام است، منتها خودش خواسته تا انسان‌ها با اختیار خودشان سرنوشت خود را در نظام الهی شکل دهند.

3- با توجه به این که علم و زندگی در جهان امروز نیازی به توحید و ستایش دارد، حال جایگاه توحید و ستایش در پیشرفت زندگی را بفرمایید؟
جواب: توحید یعنی توجه به حضور خداوند در عالم و توجه به این‌که همه‌ی کمالات در نزد اوست و درنتیجه هرکس به اندازه‌ای که از طریق رعایت دستورات الهی و اُنس با حضرت حق با او مرتبط شود، به کمالات حقیقی دست می‌یابد و پیشرفت واقعی چیزی جز این نیست.

4- تفاوت بین پرستش‌هایی که در دنیای امروز در حال وقوع است با ستایش در دین اسلام چیست؟ همه‌ی این‌ها هم به دنبال خدا هستند و از جهات مادی پیشرفت قابل توجه‌ای دارند.
جواب: جهان مدرن به جهت غفلت از حضور خداوند و دوری از اُنس با خدا به جهت روح سکولاریته‌ای که دارد، با انواع بحران‌ها و تیرگی آینده و یأس و افسردگی روبه‌رو شده به طوری که به قول «اریک‌فروم» روانشناس آمریکایی؛ در آمریکا تعداد تخت‌های بیمارانی که از مشکلات روحی رنج می‌برند از سایر بیماران بیشتر است. در این رابطه است که می‌توان به حقانیت آموزه‌های دینی به‌خصوص دین اسلام پی برد که می‌فرماید: «ألا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏» یعنی همه بدانید به اندازه‌ای که به یاد خدا باشید و دستورات حضرت ربّ‌العالمین را در زندگی‌هایتان وارد کنید، آرامش می‌یابید. و دین اسلام از طریق نماز که زیباترین نحوه‌ی پرستیدن است؛ نیازِ به پرستش را به بهترین نحو جواب داده از آن جهت که برنامه‌ی نیایش مورد نیاز بشر را در پنج مرحله و یا حدّاقل سه مرحله از بیست و چهارساعت تدوین نموده است.

5- نعمت‌هایی که در اختیار انسان است از طرف کیست؟ برای تشکر از این نعمت‌ها چه‌کار کنیم و شکل تشکر آن را بیان کنید.
جواب: هر نعمتی که به‌واقع نعمت محسوب شود، از طرف خداوند است زیرا به تعبیر قرآن که می‌فرماید: «لِلَّهِ الْأسْماءُ الْحُسْنى‏» همه‌ی کمالات از اوست و برای یافتن آن کمالات و نعمت‌ها باید دائماً با منبع و منشأ آن نعمت‌ها مرتبط بود.

6- چرا انسان در دین اسلام باید احکامش را رعایت کند؟ چرا باید نماز خواند و اگر با زبان ساده بگوییم خدایا شکرت پذیرفته نیست؟
جواب: خداوند می‌فرماید دوست دارم آن‌طور که خودم اراده کرده‌ام پرستش شوم «إنّي اُحِبّ أنْ اُطاعَ مِن حيثُ اُريد» [1] دوست دارم همان‏طور كه اراده كرده‏ام اطاعت شوم. با توجه به این امر اگر کسی بخواهد به‌واقع خدا را عبادت کند باید به همان صورتی که پیامبران خدا گفته‌اند، عبادت کند که یک مورد آن «نماز» است.

7- آیا فردی که مسلمان هست ولی نماز نمی‌خواند و همین فرصت را برای مطالعه و تحقیق و ... هزینه می‌کند پیش خداوند اجر و مزدی ندارد؟
جواب: اگر کسی از دستورات حضرت حق سرپیچی کند مسلّم مطرود خداوند است و راه رسیدن به کمالات لازم و حقایق معنوی را به صورت واقعی از دست می‌دهد. و چون اقامه‌ی نماز حکمِ صریح خداوند است، پشت‌کردن به نماز، پشت‌کردن به خداوند است و گرفتارشدن به انواع محرومیت‌های روحی و روحانی.

8- آیا نماز می‌تواند در زندگی برای انسان آرامش روحی و ذهنی ایجاد کند؟
جواب: حتماً این‌طور است زیرا از طرفی می‌فرماید: «ألا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» و از طرفی می‌فرماید: «أقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري‏». پس بنابراین نماز یاد خداست و یاد خدا موجب آرامش قلب.

9- آیا حضور قلب در نماز می‌تواند به آرامش نمازگزار کمک کند؟
جواب: با توجه به این‌که نماز به معنای اصلی آن یاد و ذکر خدا است و شرایط اُنس با خداوند است؛ هر اندازه حضور قلب انسان در نماز بیشتر باشد، آرامش لازم و هدایت او بیشتر است.

10- تاثیر نماز در بهداشت  فردی نمازگزار تا چه اندازه است؟
جواب: بهداشت واقعی، پاکی از اخلاق بد و افکار فاسد است و نماز به حکم آن‌که وسیله‌ای است تا انسان از فحشاء و منکر باز شود، بهترین وسیله جهت بهداشت است تا انسانی مفید برای خود و جامعه ساخته شود. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مى‏فرمايند: «النِّظافَةُ مِنَ الْايمَان وَ صَاحِبُهُ فِي الْجَنَّة»؛[2] نظافت از ايمان است و آن كس كه با آن مأنوس است در بهشت است. روايت ديگرى هم داريم كه حضرت على«علیه‌السلام» مى‏فرمايند: «الطُّهْر نِصْفُ الْايمَان»؛[3] پاكيزگى و نظافت نصف ايمان است. زيرا ايمان دو مرحله دارد؛ يك مرحله آن عبارت است از اين‏كه شما موانع تجلى انوار الهى را از قلب خود پاك كنيد، مثل پاك‏ كردن حسد و كبر و غيره، و نصف ديگر آن تجلى انوار الهى است كه خودِ خداوند به عهده گرفته است، و روايت دوم مى‏ فرمايد آن نصف اولِ ايمان، با نظافت به ‏دست مى‏ آيد كه عبارت است از پاك ‏شدن از موانع انوار الهى يعنى پاك ‏شدن از امثال كبر و حسد و غيره‏.

11- آیا نماز می تواند به نمازگزار نظم داده و برایش برنامه ریزی کند؟
جواب: انسان‌های منظم انسان‌هایی هستند که بتوانند کارهای اصلی و فرعی را از همدیگر تفکیک کنند و هرکاری آن‌ها را به دنبال خود نبرد و انسانی که رعایت وقت نماز را بکند عملاً بین کار اصلی خود که بندگی خدا است و کارهای دیگر تفکیک می‌کند و در نتیجه زندگی منظمی خواهد داشت.

12- چطور نمازگزار زندگی‌اش را با نماز تنظیم می‌کند؟
جواب: وقتی رعایت اوقات نماز اول وقت را بکند.

13- آیا نیاز هست نمازگزار زندگی‌اش را با نماز تنظیم کند؟
جواب: بهترین کار این است که محورهای اصلی زندگی، اوقات نماز باشد.

14- آیا نماز در پیشبرد فعالیت های اجتماعی تاثیر دارد؟
جواب: همین‌طور است، زیرا اجتماع سالم اجتماع مبرا از فریب‌کاری است و این از طریق نماز محقق می‌شود که انسان را از فحشاء و منکر باز می‌دارد.

15- شکل برگزاری نمازهای جمعی (جماعت و جمعه) چه تاثیری در حکومت اسلامی و جامعه ایمانی دارد؟
جواب: این یک مژده‌ی الهی است که می‌فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» یعنی اگر جامعه‌ای می‌خواهد در سلامت بماند، باید نماز را وارد زندگی خود کند زیرا روح انسان‌های نمازگزار، روحِ  پذیرش حق و دوری‌کردن از باطل است و این یعنی سعی در حاکمیت دستورات الهی و بقاء حکومت اسلامی. همین‌که شما از طریق نماز با حضرت حق که همه‌ی خوبی‌ها است، روبه‌رو می‌شوید خود به خود میل شما از رجوع به بدی‌ها کاسته می‌شود. البته این بستگی دارد به این‌که ما چه اندازه در نماز خود عزم رجوع به حق را پیشه کرده باشیم.
 
 

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
_______________________________________
[1] - بحارالأنوار، ج 2، ص 262.
[2] - «وسائل‏الشيعه»، ج 4، ص 469.
[3] - «بحارالانوار»، ج 77، ص 237.

 

15518

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: من خانمی هستم ... ساله دارای ...فرزند کوچک که فرصت های ناب جوانی خود را در غفلت و بی برنامگی از دست داده ام و فقط سرمایه ی اندکی از عمر برایم باقی مانده. 1. استاد گرامی آیا برای شروع سیر و سلوک (برای من) دیر نشده؟ اگر فکر می کنید دیر نشده، آدمی با شرایط من از کجا شروع کند؟ 2. آیا راه یا راه های میانبری برای من وجود دارد؟ ( که بتوانم با رفتن آن راه های میانبر کمی از عمر از دست رفته را جبران کنم) 3. من مشغول به تحصیل در رشته فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه ....هستم و نیمی از تحصیل خود را پشت سر گذاشته ام و هدفم از تحصیل این است که با پشتوانه ای محکم بتوانم در روستایی که ساکن آن هستم کار فرهنگی بکنم. ( آیا توصیه ای در این زمینه برای بنده دارید ؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی روی سایت، إن‌شاءاللّه برای شروع خوب است 2- خود خداوند به حکم «إن‌ّ الحسنات یُذهبن السیئات» ضعف‌های گذشته را جبران می‌فرماید 3- مباحث رشته‌ی خود را جدّی بگیرید و سری هم به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بزنید. موفق باشید

15491

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیزتر از جانم، سلام علیکم: سال 1395 بر شما و خانواده محترمتات مبارک و میمون باشد و ان شاءالله شاهد بهترین اتفاقات و از جمله مهمترین ها فرج و ظهور امام زمان (عج) باشید. وقت گرانبهایتان را نگیرم، اصل سوالم یک نمونه عرض حال و حدیث نفس است در صورت صلاحدید و اقتضا مورد تفقد و راهنماییم قراردهید. در چند ماهی که به فضل الهی توفیق توبه یافته ام حالاتی بر من گذشته که پیشتر مصدع شده بودم و عرض نمودم. نکاتی که جدیدا به نظرم آمده است این است که یک سری تغییراتی به حمدالله در رفتار و کردارم پیدا شده و باعث شیرینی کام و شادی روانم شده است و تغییراتی گنگ و مبهم که نمی دانم منشاء آن چیست و آن این است که در برخی از ساعات اشتیاق زیادی برای عبادت و تمرین بندگی دارم و بعضی وقتا نه؛ به طوری که گاهی احساس می کنم به پلشتی و دونی گذشته بازگشته ام و برخی صفات رذیله در من هویدا شده که سابقه ی چندانی ندارد مانند حسد و بخل و ... و این حالات به اینجا ختم نمی گردد که آن احساس ضعف و عدم حضور قلب در هنگام بعضی عبادات و نگرانی و عجله در زمان زیارت بقاع متبرکه که بسیار آزار دهنده شده است به طوریکه بیش از یک نماز و یا یک نماز واجب نمی توانم در این بقاع بمانم و احساس می کنم دافعه عجیبی بین من و آن بقعه متبرک وجود دارد. مثلا شب جمعه ای در حرم مطهر حضرت معصومه (س) بودم نماز مغرب و عشاء را که خواندم راهی مسجد جمکران شدم که در آنجا بیتوته و صبح جمعه به مسجد بروم و رفتم موضوعی باعث شد که از مسجد خارج شدم اما موقع بازگشت نمی دانم چه چیزی باعث شد که دیگر نتوانم وارد مسجد شوم و مجبور به رفتن از آنجا شدم و با احساس بهت و پشیمانی و دلگیری عجیبی ترک کردم و هنوز دراین موضوع مانده ام که چه باعث شد که آنطور فرار کنم. عرض معذرت فراوان به جهت تصدع اوقات شریفتان. خدا عاقبت کار ما و شما را ختم بخیر و عافیت بگرداند . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یا علی مدد
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: سلام علیکم: أميرُ المؤمنين علي (عليه السَّلام) می‌فرمایند: "إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِض.» برای قلب‌ها اقبال و روی‌آوری به معانی و یا ادبار و فاصله‌گرفتن از معانی است. پس چون قلب در حالت اقبال بود، اعمال مستحبی را بدان عرضه کنید. و چون در حالت ادبار بود، به واجبات بسنده کنید تا فشاری بر روی شما نیاید. شما نیز همین کار را انجام دهید و زیاد به خود زحمت ندهید تا إن‌شاءاللّه قلبْ به تعادل لازم برسد. موفق باشید

14063
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: می خواستم بپرسم برای اینکه مبلغ خوبی شویم باید در چه زمینه ای مجتهد شویم؟ مثلا در بحث طهارت و روزه هم نیاز هست مجتهد شویم؟ اجتهاد در تبلیغ یعنی چه؟ ممنون و زیارت قبول
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجتهادی که بحمداللّه در حوزه‌های علمیه‌ی ما جریان دارد برای مبلغ‌پروری است، إلاّ این‌که بعضی بخواهند با ادامه‌ی کار به اجتهاد برسند. موفق باشید

12071

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: شما در جواب سوال 12043 تایید کردید که درک بدیهیات قلبی می باشد چون حضوری می باشند، حال سوال پیش می آید که: 1- حال که بدیهیات قلبی هستند و جایگاهشان قلب است، نقش عقل این وسط چیست؟ 2- با اینکه بدیهیات قلبی هستند و جز وجودی انسان هست و غیر قابل انکار و شک می باشند، چرا و چه دلیلی باعث می شود کسی در بدیهیات خود شک کند و یا انکار کند؟ 3- آیا این نوع شک و انکار واقعی است و یا نه نوعی غرض و مرض می باشد؟ (چون بدیهیات قلبی و جزء وجودی هر انسانی است و حیات دارند پس نمی توان به آنها حتی شک کرد چه برسد به انکار پس شک و انکار برخی افراد نمی تواند واقعی باشد چون تناقض پیش می آید در نتیجه شک و یا انکار آنها از روی غرض و هوی نفس است و حتما برایشان نفعی دارد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم در جواب سؤالاتی که قبلاً شد می‌توانید جواب خود را بیابید. اجازه دهید در مورد این موضوع بیشتر از این بحث را ادامه ندهیم. موفق باشید

10988

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: ما الان نسبت به آقای خاتمی چه کنیم؟ او را فتنه گر بدانیم یا خیر؟ آیا او خائن است یا نه؟ نظر حضرت عالی درباره ایشان چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در عین گله‌مندی از آقای خاتمی با توجه به موضع‌گیری‌هایی که بعد از اصرار آقای موسوی و کروبی در مقابل نظام به صورت مثبت کرد؛ یکی از فرزندان انقلاب می‌دانم و این بدین معنا نیست که تفکرات ایشان را موجب انحراف از اهداف انقلاب ندانم. موفق باشید
10282

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در کتابهایتان که مربوط به معرفت نفس می باشد (مثل خویشتن پنهان) با ذکر مثالهایی سعی در تبیین مفاهیم خودشناسی دارید. مثلا عرض کردید زمانی که انسان در آستانه خوابیدن است در خواب می بیند که مثلا از بلندی پرت می شود یا پایش به پله می خورد و گفتید که این دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم است که در قوه خیال اینگونه متمثل می گردد. در مورد جدا شدن روح از بدن ناسوتی به عنوان یک حقیقت و با توجه به نص صریح قرآن شکی نیست. حال سوالی که مطرح می شود این است که چگونه و از کدام منبع پی به این قضیه برده شده که به فرض مثال این نوع خواب دیدن منتسب به آن حقیقت می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را هرکس با تجربه‌ی خودش بر اساس معارفی که از معرفت نفس دارد می‌تواند تحلیل کند. کتاب «معرفتِ نفس و حشر» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
9989
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم: با عرض سلام خدمت استاد عزیز: در زیارت حضرت رضا«علیه‌السلام» به لطف ایشان با کتاب کامی از نام مرحوم سید علی نجفی آشنا شدم و علاقه شدید به دعای جوشن کبیر پیدا کرده و هر روز چند بند از آن را می‌خوانم و الحمدلله حال و اشک خوشی دارم ولی سوالم این است که ما این اسماء را می خوانیم که خداوند به آنها بر ما جلوه کند حال اسمایی مثل «یا ضارّ» و اسمایی که ما نمی‌خواهیم خدا با آن اسم با ما روبه‌رو شود را در حین خواندن این دعای جلیل القدر چه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خلیفة اللّه، طالب تجلی همه‌ی اسماء الهی است باید رویکرد خود را درست کرد. آیا نمی خواهید حضرت ضارّ جلوه کند و ما را از دست رذایل نجات دهد؟ آیا نمی‌خواهید حضرت ضارّ جلوه کند و دودمان استکبار را در هم بپیچید؟ موفق باشید
9979

صله ارحامبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: جریانی از امام صادق (ع) خواندم که نصرانی که مسلمان شده بود از ایشان می پرسد آیا با خانواده ام معاشرت کنم؟ یا هم غذا شوم؟ ایشان می فرماید آیا گوشت خوک مصرف می کنند؟ نصرانی می گویدخیر. امام می فرماید اشکال ندارد. سوال:با ارحام خودکه می دانم گاهی ممکن است چیز حرامی یا همین کالباس خوک استفاده می کنند یا گوشت کوسه که فلس ندارد، باید معاشرت کنم؟ وقتی می گوییم حرام است میگن اینها را ازخودشان درآورده اند!!! مسلمان هستند نماز هم می خوانند. خسته شدم بخدا از صله ارحام به این شکل. و شما هم به استناد به آیات و روایات تاکید بر صله رحم و ایفای حقوق اینها دارید. چه کنم؟ من فکر می کنم مفهوم مخالف فرمایش امام صادق (ع) این بوده اگر خوک می خورند پس معاشرت نکن... بنده از کجا بدانم دستی که به آن گوشت گرفته شده، حتی اگر غذای دیگری برای من پخته باشد دستش را شسته یا نه وقتی اعتقاد به نجس بودنش ندارد. اکتفا به اصل براعت کنم؟ اگر هم یک جا غذا نخورم بدشان می آید و ناراحتی ایجاد می شود. ماهواره هم روشن... این صله ارحام است؟!!!!!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مسئله را باید از مرجع تقلید خود سؤال کنید ولی رویهم‌رفته فقها می‌فرمایند وقتی طرف مسلمان است، حرکات او را باید حمل بر برائت بکنید. موفق باشید
9926
متن پرسش
با سلام: من خانمی 23 ساله با 1 پسر 2 و نیم ساله و خانه دار هستم. در آزمون حوزه علمیه و مصاحبش قبول شدم. حال مانده ام سر 2 راهی که بروم یا نه؟ عده ای می گویند شوهرداری واجبتر است؟ من چه کنم استاد، فرزندم را بزارم مهد و برم حوزه یا بشینم تو خونه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد تربیت فرزند و رعایت نیازهای خانه کار مهم‌تری است، به‌خصوص که باید تلاش کنید برای تحویل فرزندان بی‌شمار به جامعه. شواهد فراوانی در میان است که نشان می دهد فرهنگ غربی علی‌رغم ظاهری که برای خود می‌آراید، تمدنی خسته و وامانده است و از آن عزم و اراده‌ای که موجب تمدن غربی شد چیزی جز خاکستر باقی نمانده و از آن انعطاف‌هایی که بعضاً برای ادامه‌ی خود از خود نشان می‌داد دیگر خبری نیست. حتی نمی‌تواند جای نسلی که پیر می‌شود و می‌میرد را با ازدیاد نسل و حفظ خانواده جبران کند و با پذیرفتن نظریه‌ی مبتذلِ مالتوس در رابطه‌ با ازدیاد جمعیت، گرفتار یک نوع عقیم‌شدن در آینده‌ی خود شده در حالی‌که بر اساس آموزه‌های دینی زنِ اصیل و صاحب روحیه‌ی طبیعی نمی‌خواهد رفیقه و معشوقه‌ی مرد باشد، بلکه می‌خواهد «مادر» باشد، آن‌هم نه مادر یک فرزند که برایش بازیچه و سرگرمی است بلکه مادر فرزندان بی‌شمار. در تمدن غربی و در شهرهای بزرگی که بر اساس تمدن غربی ساخته شده، رقابت در هرچه بیشتر ارضاء‌کردن امیال شهوانی مردان است و نه رقابت در مادرشدن و این نشانه‌ی خاموشی یک تمدن است که مردان نمی‌توانند و نمی‌خواهند پسران توانا و زرنگ داشته باشند تا زندگی آن‌ها همچنان شکوفا بماند. اضمحلال خانواده به این معنایی که عرض شد نتیجه‌ی وجود شهرهای بزرگ است که دیگر تمدن غربی نمی‌تواند از آن فرار کند و همین امر یعنی بی‌قیدی نسبت به خانواده، به معنای غفلت از داشتن فرزندان زیاد، هر روز اوضاع را بدتر از قبل می‌کند و دیگر هرکس برای خود زندگی می‌کند نه برای آینده و نه برای نسل‌های آینده. آیا این روحیه به تنهایی برای افول غرب کافی نیست؟ وقتی انسان‌ها در فرزندان خود ادامه نمی‌یابند سعی می‌کنند هرچه بیشتر در همین دنیا زنده بمانند هرچند با انواع بیماری‌ها دست به گریبان باشند و با کلکسیونی از بیماری‌ها و مجموعه‌ای از داروها دست به دامان پزشکان گردند، در حالی‌که پزشکان در این حال مرگ را برای آن‌ها طولانی می‌کنند و نه زندگی را. این مسلّم است که افراد برجسته و مهم به ندرت نخستین فرزند خانواده ها هستند، تقریباً هیچ‌وقت نیز یگانه فرزند خانواده نیستند. خانواده‌ای که فرزندان محدود به جامعه تحویل می‌دهد تنها از نظر کمیّت به جامعه زیان نمی‌رساند بلکه از لحاظ کیفیت نیز آن جامعه و آن نژاد را ناتوان می‌سازد زیرا جامعه‌ی خود را از مردان و زنان ممتاز و برگزیده و هدایت‌گر محروم کرده ا‌ست. تاریخ ما، ما را به جامعه‌ی امروزینمان تحویل داده تا این سلسله همچنان ادامه یابد، ولی اگر ما سرنوشت خود را از فرهنگ غربی که در حال خاموش شدن است جدا نکنیم، با عقیم‌شدنی که آینده‌ی ما را تهدید می‌کند، فرزندانی نخواهیم داشت که به تاریخ فردای خود تحویل دهیم آیا زنان ما هنوز متوجه رسالت فرزندآوری در تاریخی که شروع کرده‌ایم نشده‌اند؟.موفق باشید
9662
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: کمی که نه، خیلی گرفته ایم استاد، نه اینکه فکر بفرمایید نیروی انقلابی گوشه نشین می شود و دست از سینه سپر کردن بر می دارد خیر، گرفته ایم چون هجمه ها را می بینیم، تنهایی رهبری را هم می بینیم، زشتی غرب و غرب زدگی و غرب پرستی را هم می بینیم، در 8 سال ریاست جمهوری احمدی نژاد، بارها و بارها در اتفاقات مختلف به شما مراجعت کردیم و چراغ راه فعالیت سیاسی فرهنگی خود را گرفتیم، در قضایایی که جزوه «احمدی نژاد اولین خاک ریز» را دادید، تا پاسخ های مستندی که ما را از سیاه نمایی به قضیه مشایی و نگاه درست به این قضیه هدایت کرد و نگاه واقع بینانه به دولت نهم و دهم و واقعیت قضایا و فعالیت درست به بهترین نحو راهنمایی کرد، الان چه کنیم؟ در زمانه ای که رهبری داد فرهنگ داده اند، لحن آقایان مبنی بر «بروید به جهنم» را هم می بینیم، می دانیم اگر بخواهیم اسیر این بازی ها و برخورد ها شویم و پاسخ متقابل بدهیم ما هم مثل آنانیم و از مسئله اصلی باز می مانیم، اما نمی شود هم سکوت کرد و پاسخ نداد. نمی دانیم چطور و چگونه و به چه حد در این به نوعی شرایط «فتنه مانند» باید عمل کنیم، اولویت با چیست؟ آیا راهکاری مد نظرتان هست که بفرمایید؟ امیدوارم سوال را درست پرسیده باشم تا پاسخی برای همه دوستانی که در این شرایط نمی دانند باید به چه چیز اهمیت اصلی را بدهند،باشد. با تشکر از شما. موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک سؤال بسیار اساسی است و فکر می‌کنم مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در اولین پیام بعد از انتخاب آقای روحانی نقشه‌ی راه را در این دوره مشخص کردند و معلوم شد شرایطی فراهم شده تا نیروهای انقلاب با عمق‌بخشیدن به معارف اسلامی و رسیدن به تصوری صحیح نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی به کار اصلی خود بپردازند و جریانی که آقای روحانی منسوب به آن‌ها است نیز خود را بنمایانند که آیا می‌توانند وجهی از انقلاب باشند هرچند با جریان‌ها و وجوه دیگر انقلاب متفاوت باشند؟ و یا به‌کلّی نظری به اهداف اصلی انقلاب ندارند. باید شرایط طوری باشد که دولت و جریان منسوب به ایشان خود را بنمایانند و ما کاری نکنیم که دولتیان خود را زیر حرکت ما پنهان کنند. انتقاد می‌کنیم تا ضعف‌های دولت معلوم شود و اگر عزم تصحیح دارند در حرکات خود بازخوانی کنند، ولی مثل آن‌ها که دائماً برای دولت آقای احمدی‌نژاد ماجرا درست می‌کردند تا دولت آقای احمدی‌نژاد نتواند خود را بنمایاند، ما این کار را نمی‌کنیم. کار ما فعلاً تبیین‌ اهداف مقام معظم رهبری است. هنوز ما تصوری مناسب اهداف انقلاب و تمدن اسلامی به مردممان نداده‌ایم‌ و نگفته‌ایم یعنی چه که انقلاب اسلامی می‌خواهد زمین را به آسمان متصل گرداند. معنای وجودی عالم قدس هنوز برای بسیاری روشن نیست، جایگاه اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه‌تعالی» به‌خوبی با طرح این موضوع راه‌گشایی می‌کنند، برای بسیاری مبهم است. موفق باشید
9410
متن پرسش
ببخشید، من از آن جمله تان جواب این سؤالم را نگرفتم؛ آیا این حرف درست است که بگوییم: «آن پدیدهای که نفسْ علت تامة آن است (مثل صورتهای ذهنی)، اینطور نیست که لزوماً مظهر نفس (مثل خشم) هم علت تامة آن پدیده باشد.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث مظهر و ظاهر فکر نمی‌کنم بتوان صورت‌های ذهنی را جای داد، آن را باید در یک تقسیم‌بندی دیگری قرار داد. مظهر محل ظهور باطن است و جنبه‌ی محلیت آن باید حفظ شود. موفق باشید
9243

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: نظر شما درباره استاد مرتضی مرتضوی و آثار ایشان و نگاه ایشان به تصوف و عرفان چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی ندارم. موفق باشید
8497
متن پرسش
سلام.امروز در کلاس یکی از شاگردان شما بودم.موضوع کلاس بحث پیرامون کتاب (گزینش تکنولوژی از دریچه ی بینش توحیدی )شماست.این دومین جلسه بود که من حضور داشتم.در هر دو جلسه هم به شدت با بچه های کلاس بحث کردیم.موضوع اینه که اینجور که من برداشت کردم روح حاکم بر کلاس معتقد که ای کاش اصلا تکنولوژی های امروزی وجود نداشت که بخواهد چنین زیان هایی داشته باشد.و اگه این تکنولوژی ها وجود نداشت بشر از لحاظ معنوی الان در جایگاه بهتری بود.و اسلام خودش راه علم را باز می کرد و ما به همین جایی که الان از لحاظ علمی بشر در آن قرار دارد می رسیدیم منتها با نگاه اسلامی و معنوی.تازه در کلاس استاد و بچه ها اعتقاد دارند که گذشتگان ما (مثلا مادربزرگ های ما) خوشبخت تر بودند یا بیشتراحساس خوشبختی می کردن.من با این مسائل بسیار مشکل دارم.خواستم از شما بپرسم. اولا :اگه سوال زیر از شما پرسیده بشه به کدام گزینه جواب می دهید: 1- از لحاظ سیر معنوی فردی هر یک از ما بهتر بود هیچ یک از تکلنولوژی های امروزی در زمان ما وجود نداشت(نه با توجه به شرایط موجود بلکه از لحاظ ذات این تکنولوژی ها و اصالت سیر معنوی) 2-این که در زمان ما تکلنولوژی هایی وجود دارد که از طرفی دسترسی به اطلاعات رو برای ما بسیار آسان و سریع می کند واز طرفی کارهای ما را انجام می دهد و باعث می شود که وقت آزاد بسیار بیشتری داشته باشیم یک فرصت برای سیر وسلوک ماست که ما باید با آگاهی از جنبه های مختلف این ابزار و به بهترین نحو(یعنی آثار منفی آن رو حداقل کنیم)از این فرصت استفاده کنیم.و خدا را شاکر باشیم که در این زمانه زندگی می کنیم. ثانیا:استاد من به شدت معتقدم که باید آدم ها را دوست داشت و از ته قلب دلسوز آن ها بود تا بتوان روی آن ها تاثیر گذاشت.اصلا نوع دوستی واقعی به نظر من یکی از نشانه های معرفت به حق و قدر شناسی از خداست.مگر قرار نیست ما برای زمینه سازی ظهور آقا کار کنیم؟آیا این زمینه سازی فقط باید در محدوده ی جغرافیایی خودمان یا حداکثر مسلمان ها باشد؟آیا نباید به فکر غرب هم باشیم؟آیا با این بغض و کینه ای که ما از غرب و حتی ملت های غربی حرف می زنیم می توانیم به فکر آنها و دلسوز سرنوشت اخروی آنها باشیم؟در همین کلاسی که امروز بودم بچه ها چنان از غرب حرف می زنند که گویی در مورد چند صد میلیون جانی صحبت می کنند.در حالی که آیا نباید ملت های غرب و به خصوص آن نود و نه درصد معروف را از سرمایه داران و دولت ها جدا کرد؟آیا نباید شرایطی که بی اخلاقی ها و انتخاب های ملت های غربی را رقم زده نیز در نظر گرفت؟من رمان زیاد خوانده ام و معتقدم که رهبری هم به این دلیل خواندن برخی رمان ها را توصیه می کنند که ما باشرایط جوامع و ملت های غربی آشنا بشویم که نه تنها آنها را آرمان قرار ندهیم که شرایط آنها را درک کنیم و فکری به حال نجات آنها هم بکنیم.اگر این مسئله را حوزه های علمیه ی ما درک می کردند الان نصف از طلبه های ما مسلط به زبان های خارجی بودن و در شبکه ها و حتی سایت و وبلاگ های خارجی فعالیت بسیار زیادی داشتند ولی افسوس!وقتی اسم غرب می آید بچه مذهبی های ما طوری حرف می زنند و رفتار می کنند که انگار با آدم خوارهای بالفطره مواجهند. ملت غرب هم انسان است.مثل ما.در شرایط متفاوت.با این تفاوت که آن ها در قفسی قرار گرفته اند که شبانه روز به آنها دروغ تزریق می کنند و افسوس که همین تکنولوژی ها این امکان را به ما می دهد که قفل این قفس را برای آنها باز کنیم ولی به جای این کار از آنها متنفریم و رهایشان کرده ایم (همچنان که گرسنگان آفریقا را و مردم محروم و مستضعف افغانستان را که واقعا غصه فقر مادی و عقب ماندگی آنها دل آدم را می سوزاند.و هنوز مشغول دعواهای چپ و راست هستیم.) استاد!این که سرمایه داران عالم به فکر چپاول مستضعفان هستند و در این راه از هیچ کاری حتی نسل کشی و غارت و بمب شیمیایی هم دریغ نمی کنند درست ولی چند درصد ازمردم غرب جزئ این سرمایه دارانند و چند درصد بازیچه و فریب خورده ی آنها؟آیا مثلا وقتی در کشور خودمان مثلا صنعت خودرو زورش به مردم می رسد و حقوق آنها را نادیده میگیرد باید از گارگران و کارمندان کارخانجات و نمایندگی ها و تعمیرگاه های آن ها متنفر بود و آنها را گنهکار دانست!؟!چرا به بچه مذهبی های ما طوری القا شده که باید از غرب متنفر بود؟من قبول دارم که حتی ملت های غربی هم دید مثبتی نسبت به ما ندارند ولی رفتار آنها به دو دلیل قابل درک(نه قابل پذیرش) است: 1-اطلاعات غلطی که دریافت می کنند. 2-حسی و ذهنیتی که نسبت به عقب ماندگی ما دارند.در همین جامعه ی مسلمان ما بسیاری افراد همین حس را نسبت به هم کیشان افغانی ما دارند!یادم هست چند سال پیش در محله ی مادربزرگ من مردم معترض بودند که چرا افغانی ها را به حمام عمومی راه می دهند یا چرا به آنه خانه اجاره میدهند!در حالی که آنها خواهران و برادران دینی ما هستد و مظلوم و بی پناه.پس می توان از این جنبه حس مردم غرب را درک کرد. ثالثا:در همین کلاس مذکور غالبا بین من و بچه ها بحث پیش میاد و احساس می کنم بچه ها و حتی استاد کلاس از بحث های من خسته میشن.ولی چون این جمع افرادی هستند که همه از لحاظ معنوی از من بهترند و به خدا نزدیکتر و از طرفی تنها جمع مذهبی که من می تونم گاهی در اون حاضر بشم دوست دارم بازم به کلاس برم.ولی کلا ساکت نشستن و ابراز نظر نکردن و سوال نپرسیدن هم برام کار راحتی نیست!به نظر شما با این شرایط باز هم به این جلسات برم؟ساکت بشم؟ ببخشید که طولانی شد .لطفا اگه جایی از حرف هام و استنباط هام درست نیست بهم بگین واگه توضیحش طولانی میشه و برای جواب دادن به زحمت می افتین بهم کتاب معرفی کنین.سپاسگذارم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همین‌طور است. فرهنگی که در باطن این تکنولوژی نهفته است غیر قدسی است 2- در حال حاضر و در این سبک زندگی که در آن هستیم، کنارگذاشتن تکنولولوژی موجود عین بی‌عقلی است هرچند نباید در عین استفاده از آن از حجاب‌هایی که این نوع تکنولوژی بین بشر ایجاد کرده غفلت کرد که بحث آن مفصل است 3- در مورد این نکته‌ی بسیار خوبتان خدا را شکر می‌کنم که متوجه‌اید روح تمدن غربی غیر از مردم غرب‌اند. مردم غرب آماده‌ی متذکرشدن‌اند برای یک حیات عالمانه و معنوی، و شدیداً باید به این موضوع امیدوار بود و به همین جهت نظام اسلامی تلاش دارد ارتباط خود را با مردم غرب قطع نکند. این مافیای سرمایه‌داری است که مانع این ارتباط است. کار خوبی می‌کنید که این موضوع را به رفقایتان تذکر می‌دهید 4- همان‌طور که می‌فرمایید طی دو جلسه نمی‌توان این موضوعات را از هم جدا کرد. پیشنهاد می‌کنم حضور در جلسات را ادامه دهید تا إن‌شاءاللّه به جمع‌بندی لازم برسید. موفق باشید
7108
متن پرسش
سلام علیکم با وجود این وهابیها تکلیف شیعه چیست؟ با وجود حکمهایی که صادر می کنند . آیا می توان با دعا برای ظهور فرج را در خواست کرد. شما دعای فرج را کافی می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه هر روز بیشتر از روز قبل لطف خدا در راستای نشان‌دادن ضعف اسلام قلابی وهابیت در صحنه است و ما هم با دعا برای ظهور مولایمان نه‌تنها فرج تامّ آن حضرت را نزدیک می‌کنیم بلکه موجب هرچه بیشتر نورانی‌تر شدن منطق نایب آن حضرت می‌شویم تا جهان اسلام با راهنمایی‌های رهبری عزیزمان از این معضلات رهایی یابد. موفق باشید
6234
متن پرسش
باسلام 1.به نظرشما آیا برگزاری مراسم شیرخوارگان درست است واینکه بچه ها را می آورند و گریه میکنند؟ 2.مراسم جشن نیکوکاری به نظر شما حسن فاعلی دارد چون معمولا دختر بچه ای را در تلویزیون می آورند که ما محتاج یاری شما هستیم و مردم به خاطر دلسوزی و ترحم به آنها کمک می کنند و حال اینکه شهیدمطهری می فرماید فعل اخلاقی به غریزه های نوع دوستی تعلق نمیگیرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت دلیلی بر نفی آن نداریم می‌توان از هر دوی آن‌ها نگاه‌های خوبی را متذکر شد؛ به مادران گفته شود شما علی اصغر تربیت کنید و به مردم متذکر شویم برای خدا کمک کنید و نه صرف جواب‌گویی به عواطف. موفق باشید
4594
متن پرسش
من سه سال ازدواج کردم همسرم در مورد علایق جنسی ودیگر مسایل زناشویی با من صحبت نمیکد دوبار با زنان دیگه دوست شده وپس از فهمیدن من اضهار ندامت کرده.من دیگه بهش اعتماد ندارم .به زنان کوچه وخیابان زیاد توجه داره.اگه در خانه برایش ارایش ونظافت کنم اهمیت نمیده درضمن یک بار هم گفته که علاقه بهم نداره ولی من بخاطر بچه ام مانده ام.چگونه کمک کنم اصلاح بشه حسش میکنم در زندگی با من کمبود داره.کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیز به‌خصوصی جز همان دستوراتی که شرع مقدس در مورد رعایت حلال و حرام الهی دارد، نمی‌دانم. موفق باشید
3917
متن پرسش
سلام علیکم. 1.پس از اینکه امامی از دنیا می رود و امامتش به امام بعدی منتقل می شود؛ نحوه حضور آن امام قبلی در عالم چه فرقی با زمان زنده بودنش می کند؟2. اگر ائمه معصوم همیشه مراقب ما هستند و می بینند و ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند چرا در روایات داریم که دوشنبه و پنج شنبه اعمال به امام زمان عرضه می شود؟یعنی پیامبر و امامان علیهم الصلاه و السلام دائما حاضر و ناظر در اعمال و زندگانی ما نیستند؟3. کدام آثار حضرتعالی می تواند پرسشهای عقیدتی ما درباره نحوه حضور ائمه در عالم و ...را پاسخ دهد؟تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- امام زنده مأمور مدیریت عالم اند ولی امامی که رحلت فرموده اند چنین مأموریتی ندارند هرچند اگر کسی به آن ها متوسل شود یا به زیارت آنها برود بهره ی کامل را می برد 2- نظر خاص غیر از نظر عمومی است، ظاهرا در روزهای خاص با یک جمعبندی به اعمال ما نظر می شود 3- بعد از کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که از نظر کلامی موضوع را بحث می کند کتابهای «حقیقت نوری اهل البیت» و «امام در تکوین و تشریع» إنشاءالله مفید خواهند بود. موفق باشید
3497

استفتا کنیدبازدید:

متن پرسش
سلام من نمی دانم در دانشگاه تدریس کنم یا نه. اگر بخواهم درس بدهم مجبورم به دختر ها هم نگاه کنم و ان ها هم معمولا حجاب درستی ندارند من چه کار باید کنم ایا در دانشگاه تحصیل نکنم که گرفتارگناه نشوم و سلوکم لطمه نخورد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از دفتر مرجع تقلیدتان استفتا کنید، هر آن‌چه آن فقیه بگوید همان در سلوک شما مؤثر خواهد بود. موفق باشید
3124

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . . راستش یک دفعه این سوال رو پرسیدیم،جوابی بسیار قانع کننده دریافت کردیم،ولی چه کنیم که شیطان در مقابل این موهبت الهی یه حربه بدی رو بکار میبره،حالا عرض میکنم. . .3 سال با امسال شده که ما تغییر کردیم،روند تغییرات هر سال بعد ماه رمضان به صورت دلی متوجه میشدیم که چیزی بهمون داده شده(با احتمالات). . .امثال تقریبا بعد از ماه رمضان،مشاهده کردیم که علاقه شدیدی به حضرت آقا پیدا کردیم،استاد به جان خودم شوخی نمیکنم،من ایشون رو قبلا خیلی دوست داشتم و بخدا هم رهبرم میدیدم و فرمایشاتشون رو رو هوا میزدم،اما این یه جنس دیگس،وامونده با کلمات نمیشه بیانش کرد چه کنم آخه. . .حالا چالش روبروش،من عرض کردم نکنه استاد این علاقه جای علاقه به حضرت حجت رو بگیره،شما فرمودید چون دلتون در محضر امام زمان علیه آلاف تحیه و الثناء هست،ایشون آقا رو به دل شما میارن. . .استاد تا این علاقه به رهبری عزیز بعد از یه مدت سلوک و ترک گناه سر باز میکنه،نمیدونم عقله،شیطانه،چیه،میاد هزار سوال مطرح میکنه،بذارید بگم:1-تو چرا امام خمینی رحمت الله علیه رو به اندازه ایشون دوست نداری؟2-چرا وقتی ایشون میاد تو دلت یاد امام زمان نمیکنی3-نکنه اشتباه کنی؟ و سوالات دیگه که بسیار زیادن اما در همین عنوان ها هستند. . .ما هم هیچ دوری نمیکنیم از آقا،درو دیورا دورو برمون عکس آقا زدیم ،همیشه سعی میکنیم بیاناتو مرور کنیم،حتی تازگیا نرم افزار گیر آوردیم،از صحبتای آقا میخوایم،همین عاشورا رو در کلام آقا با طبقه بندی بررسی کنیم. . .خلاصه تن ما هم تا حدودی میخواره. . .امیدوارم مدیریت سایت و شما از ما با مطرح کردن سوال تکراری ناراحت نشید. . .یا علی مدد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اصل قضیه که رجوع به مقام معظم رهبری دارید مبارک است ولی آن ملکی که به شما تذکر می‌دهد که متوجه نور حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی» و از همه مهم‌تر متوجه نور حضرت مولا صاحب‌الزمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باشید، تذکر خوبی می‌دهد چون حضرت آقای خامنه‌ای هرچه دارند از حضرت صاحب‌الزمان دارند که از طریق حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به ایشان رسیده. گفتید عکس آقا را همه‌ جا به در و دیوار زده‌اید مواظب باشید افراط نکنید که بگویند عاقلانه عمل نمی‌کنید یک عکس کافی است. موفق باشید
2805
متن پرسش
با سلام در مورد مباحث سازمان و مدیریت(منابع انسانی،رفتار سازمانی،تئوریهای سازمان،اصول مدیریت)در کدام یک از کتاب ها و جزوات شما میتوان اطلاعات کسب کرد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر نمی‌کنم چیزی در کتاب ها و جزوات بنده بتوانید پیدا کنید. نوارهایی در شرح نامه‌ی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به مالک اشتر داشته‌ام اگر پیدا کنید شاید نکاتی داشته باشد ولی رویهم‌رفته نامه‌ی علی«علیه‌السلام» به مالک اشتر منبع خوبی است. موفق باشید
2286

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ابتدا چند سوال آیا شخصی که هنوز درباره مبانی اعتقادی یک مکتب حالتی لابشرط دارد می تواند توصیه های عملی آن را با طیب خاطر انجام دهد. آیا تا حصول قراری روحی و فکری نباید توقف کرد.آیا انجام هر عملی مصداق این کریمه نیست که«ولا تقف ما لیس لک به علم» برخی در پاسخ به پر سش های از این دست در رویکردی ایمان گرایانه هماهنگی عقیده و عمل را به یاد می آورند و گوشزد می کنند که نباید از نقش عمل در تثبیث عقاید غافل بود و با لحنی جانبمدارانه کریمه«واعبد ربک حتی اتیک الیقین»را تکرار می کنند و از تاثیر گناه بر معرفت سخن می رانند این جماعت گویی معترفند که جوشش های فکری را پایانی نیست ولذا طریق انس با هر مسلکی نه غور در مواریث مکتوب آن وسنجش صحیح از سقیم که همراه شدن با توصیه های رفتاری آن و جد و جهد برای ملکه کردن آن برای نفس است.ولذا بسیار خوانده و شنیده ایم که فلان استاد سلوکی شاگردان خود را به مراقبت بر فلان ذکر و فلان ورد و فلان عمل الزام می کند و این در حالی است که شخص اولین برخود های خود با استاد را تجربه می کند و حداقل نگارنده به یاد ندارد که استادی برای مراجعان اولیه اش دوره ای اصول عقاید را تجویز کرده باشد تا انجا که حتی در شیوه حکیمانی که به تفکر و تمرکز در صعود جان انسانها قائلند نیز با بیان ام المعرف بودن معرفت النفس،متعلق تکاپوی عقلی سالک، عالم درون و ژرفای بی انتهای نفس معرفی می شود حقیقت این است که این روش نه تنها در مذهب تشیع وحتی اسلام که در آئین بودا و مسیحیت و هر آئینی که ادعای فلاح مومنین خود را دارد نمونه های بسیار بسیار فراوان دارد.و انصافاً سالکان نیز پس از چندی مجاهده و مراقبه عموماً مراد خود را حاصل می بینند و به فرا خور حال خود و بسته به غنای مکتبی که به آن ملتزمند بهره های معنوی لطیفی کسب می کنند و به خصوص در آئین های توحیدی روابطی شوانگیز میان عابد و معبود بر قرار می شود ومکالماتی عاشقانه و آتش گون رخ می نماید که این قلم را به هیچ روی یارای بیان آن نیست.و این همه تنها و تنها در گرو عمل مخلصانه و التزام مجدانه به توصیه های آن مکتب است.گویی هستی چنین تکوین یافته است که هر سالک فارغ از هر گرایش نظری به صرف عمل به دستور العمل های خاص واجد این عالم شود.کافی است مدتی نفس خود را حبس کند و هر خلجان شک برانگیز را شیطانی بداند و به سولات فتنه انگیز وقعی ننهد و به محض بروز چنین خطوراتی استغفار کند و ذهن خود را از هر پرسش مشغله باری منصرف کند تا سرانجام شاهد آثار تکوینی آن باشد.این گرایش البته همیشه چنین عریان نیست و در طول تاریخ همواره در پس صورتک هایی جذاب پنهان شده است.گاهی با تقبیح علم حصولی دم از اشراق زده است،گاهی در جامه ی تفلسف به فقه تاخته است،لختی فقیهانه فلسفه را منکوب کرده است،زمانی در پوشش اهل معنی دیگران را نومینالیست و لفاظ خوانده است و روزی خود را اهل نقطه نامیده و کثرت گرایی مقابل را به رخ کشیده است بس است،از اینجا به بعد شرح حال خودم را می نویسم حقیقت این است که من با چنین دستور العمل های به کلی بیگانه نیستم.ماههای ماه بر من می گذشت که برای حفظ حالت اتصالم از هر سوال کلامی گریزان بودم وشبهات تاریخی را به فراموش خانه ذهن می سپردم و مطالعات فلسفی ام را تعطیل کرده بودم وتمام همتم بر آن بود که حتی نام فیلسوفانی را که سالها پیش با کتابهایشان زندگی کرده بودم فراموش کنم وپس از هر جوشش فکری نام آن را شبهه مینامیدم و به شیطان نسبت می دادم و لذا استغفار می کردم.و از سوی در حبس نفس از سکوت و صوم و سهر و سجده های طولانی جد و جهدی عظیم داشتم.واز شما چه پنهان چیزکی از نتیجه تکوینی آن راهم دیدم.چنان خود را در حضور می دیدم که بر نشست و برخاستم اثر می گذاشت و سکوتم را بسیار طولانی می کرد وشوق سجده دائم در من زبانه می کشید.ونجواهای عاشقانه بی اختیار و گاه در مکان های عمومی بر زبانم جاری می شد و خلاصه زندگی آرام زیبا بود و می شد آنچه می شد.سوالات و شبهات هر دو سه ماه یکبار غالب می آمد و زندگی آرام مرا مختل می کرد اما بعد از دو سه روز یا حداکثر یک هفته همان حالات ادامه می یافت آنچه در بالا آمد البته بی اهمیت ترین بخش ماجراست.نه،گمان نکنید که آن حالات شورانگیز حتی لحظه ای مرا فریب داده باشد تا خود را پیرو سلسله راستینان عالم ببینم.من با شناختی که از خود داشتم به وضوح می دانستم که به زودی روزی فرا خواهد رسید که ضربات سهمگین پرسش های ریشه ای،ریشه ایمانم را چنان خراش می دهد که مرهم های امروزی به هیچ روی کارگر نمی افتد.در آن وقفه های یک هفته ای دو راه پیش روی من بود یا باید خود را به دست ابوحمزه و مناجات های خمس عشر می دادم ودر شکایت هوس های ملّون نفس و دشمنی که سینه ام را پر از وسوسه های فاسد می کند می گریستم.ویا باید شاعر پیشگی را فراموش می کردم و همچون جراحی سنگدل، با خاطری حزین برای مدتی نامعلوم،بوی تعفن سولات بی انتهایم را تحمل می کردم.و در مدت شش سال همواره راه اول انتخاب من بود و افسوس که هیچگاه قدرت جمع آنها را نداشتم.آری کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد اما هنوز حقایقی درد ناکتر ناگفته مانده است یک سوال نه تنها اکنون که در همه آن شش سال ذهنم را می آزرد،و بر خلاف تمام پرسش های دیگرم جوابی واضح داشت.اینکه چرا من همواره راه اول را انتخاب می کنم.این سوالی بود که در تمام مدت به صورتی اشکار در سراسر روحم سیلان داشت وعجبا که حتی در حین مناجات های بارانی ام در گوشه ای می ایستاد و بلند بلند می خندید.گویی او چیزی می دانست که من گوشهایم را برای نشنیدن آن گرفته بودم.و هرچه فریاد می کشید من نیز صدای دعایم را بالا می بردم تا صدایش شنیده نشود.به راستی چرا من همیشه به راه اول می رفتم حقیقت این است که علت فقط و فقط حفظ آن آرامش حماقت بارنبود،پیمودن راه اول عوارضی نافع و شیرین داشت.من از زندگی ام راضی بودم، زندگی من نظم خاصی داشت ،خواب و خوراک و وراجی ام در کمترین حد ممکن بود،خوب درس می خواندم و همواره تصویر عالمی جلیل القدر که بسیار آرام و موقر برای عده ای کثیر سخنرانی می کند را در آینده ی زندگی خود می دیدم.از سوی دیگر نوع نشست و برخاستم خواه ناخواه بر دیگران تاثیر می گذاشت و من از نگاههای توام با احترام آنها از بن جان مسرور می شدم و بی اختیار در تشدید این احترام می کوشیدم و از هر حرکتی که وجه ی معنوی مرا به اندازه سر سوزنی در چشم دیگران خراب می کرد وحشتی عجیب داشتم.کم خوراکی نحیفم کرده بود و از اینکه گاه و بی گاه به گوشم می رسید که فلانی اهل ریاضت است خشنود بودم.و لذا هراز چندی خود را وزن می کردم و اگر یک کیلو به وزنم اضافه شده بود غمی جانکاه احاطه ام می کرد.وعجیب است که چگونه با این همه نفاق آنگاه که به خلوت می نشستم اشکم روان بود و روحم آماده صعود.و لذا فکر اینکه دغدغه ای کلامی یا تاریخی بیاید و این همه لذت را برای مدتی نا معلوم از من برباید ملال آور می نمود.می بینید،همه هدف ها این سویی بود به عبارت بهتر من برای معنا داری زندگی و داشتن زندگی راحت تر شیرین تر و محترمانه تر به چیزی به نام ارتباط با منبع لا یزال احتیاج داشتم. اکنون حدود سه ماه است که زندگی ام را به کلی تغییر داده ام.همه آن حالات از روحم کوچ کرده اند،در عوض از بسیاری(بخشی)از دورویی هایم آزاد شده ام.امروز با مردم بیشتر مخلوط می شوم،با آنها می گویم، می خندم حتی بعضی وقتها جوک های مستهجن تعریف می کنم و قاه قاه می خندم،تا خرخره می خورم،تا آنجا که جا داشته باشد می خوابم،پوششم را به عمد تغیر داده ام،دیگر از آن نگاه های احترام آمیز خبری نیست،اندکی چاق شده ام،درس نمی خوانم و از عبادات به واجبات آن هم با اکراه اکتفا کرده ام.حالا احساس می کنم اندکی بدون نقاب ترم. من واقعی من این است که مدتها آن را زیر خروار ها نفاق خاک کرده بودم. راستش را بخواهید از زندگی امروزم متنفرم، زندگی من هیچ معنای نمی دهد هیچ هدفی ندارد ولی از طرفی حاضر نیستم برای فراراز این نفرت به دین پناه ببرم.خودتان را جای محبوبی بگذارید که به دروغ می گویید دوستش دارید،اما واقع آن است که او را برای خودتان می خواهید واگر برای رفع احتیاجتان جایگزینی پیدا کنید او به هیچ کار نمی آید و مجبور نیستید این همه ناز او را بخرید.حال فرض کنید محبوب از تمام زوایای دل شما به عیان آگاه است،چه حالی به شما دست می دهد.آری در تمام آن مدت و حتی هم اکنون تصور ما از خدا موجودی همه قهار بود که برای در امان ماندن از مکرش باید به ناچار تملق را به نهایت رساند.من با تمام حرکات و سکناتم فریاد می زدم که خدایا دمت گرم بی خیال ما شو،بگذار زندگی راحت و خوبی داشته باشیم.خدایا ببین من برای تو سجده می کنم ببین وقتی نامت را می برم قلبم می لرزد و چشمم می بارد پس تو هم نام مرا بلند کن و مشهور خاص عامم گردان.خدایا من دوست توام،من تسلیمم،اگر مکری داری بر سر دشمنان فرود آر(شرمم باد) از همه این مشکلات که بگذریم،مشکلی بس عظیم تر باقی است. باید پذیرفت که گونه ای از اطاعت بی چون و چرا در تمام سنت های سلوکی درتمام ادیان جریان دارد.حافظ به امر استاد سجاده را می آلود می کند و هشدار می دهد که: در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنود زآنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود گوش این دستورالعمل بسیار گران است و اگر افرادی پیدا می شوند که به اجرای بی چون آن می پردازند طوبی لهم.اما من نمی توانم،من به غیر از چشم و گوش، زبان هم می خواهم،مغز هم می خواهم.چگونه بپذیرم که فکر خود و رای خود در عالم رندی نباشد و مذهبی آن را کافری تلقی کند.اینکه می گویم نمی توانم ادعایی موهوم نیست،تجربه ای حداقل شش ساله را با خود یدک می کشد. مذهب تشیع در قرائت امروزینه خود از چنین نقیصه ای رنج می برد.عجبا که تمام حاضرین در درس جعفر ابن محمد علیه السلام حق سوال و اشکال داشتند و حتی زراره وهشام ابن حکم بارها دلیل حکم مولایشان را پرسیدند و جواب گرفتند و صد افسوس که امروز طرح چنین پرسش های از بی معرفتی به مقام امام تلقی می شود واقیت این است که به درستی روش امروزم هیچ اطمینانی ندارم وخوف آن دارم که نفس راحت طلبم برای ولنگاری خود وجود پرسش های بی جواب و نبود اخلاص را بهانه کر ده باشد. راستش گمانم این است که امروز هم می توانم به حالت سه ماه پیشم بازگردم اما چه سود.به راستی گرایش های نظری(اعتقادات) در سلوک آدمیان چه جایگاهی دارد.آیا جنگ هفتاد دو ملت همه بر عذر است و خدا نیز از در تساهل و تسامح درآمده است ویا آنکه حقی در صحنه است و شریعتی مطابق با تکوین وجود دارد چندی پیش شمه ای از سرگردانی اعتقادی ام را برای رفیقی انیس واگویه می کردم،می گفت آیا سوالات تو به ذهن ملاصدرا و طباطبایی و امام رسیده است یا نه،گفتم شاید رسیده باشد.گفت وآنها چه کرده اند آیا مانند تو گوشه ای را گرفته اند و دست از هر عمل مستحبی شسته اند و به واجبات اکتفا کرده اند و یا خود را به عمل هر چه بیشتر ملتزم داشته اند واین در را محکم تر کوبیده اند.گفتم آیا واکاوی های عقلی و به نقد کشیدن اعتقادات شخصی مصداقی از عبادت هست یا نه. گفت بله که هست و توصیه ی من هم همین است که با اعتماد به این بزگواران هرچه بیشتر در اخلاص عمل خود بکوش.سکوت کردم، چه می توانستم بگویم،چگونه می توانستم به او حالی کنم که در دستگاه فکری امروزم واجب و حرام و مستحبی معنا ندارد.چگونه می توانستم بگویم که اگر امروز اعمالی قالبی را به اسم واجب انجام می دهم برای خاطر آن است که ترک آنها برایم سخت است و بی جهت احساس گناه می کنم.از سوی هنوز صدایی ضعیف از درونم فریاد می زند که اشتباه می کنی واین راه که می روی به ترکستان است و زینهار که عمر این جهان سر آید و تو هنوز نقش مقصود آن را نخوانده باشی و از جماعت ظالمینی باشی که ناله ی یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا سر می دهند و در روزی که وجوه مومنان ضاحک و مستبشر است،چهره تو غبار آلود و دود اندود باشد گویی ولع قلمم تمامی ندارد.هنوز اصل سوالاتم را مطرح نکرده ام اما خسته ام.من عمری است که در طلب هر روز گامی می زم و از بس از افراد مختلف سوال کردم و نتیجه حاصل نشد ناامیدم.واکنون آنچه تسلایم می دهد این بیت حافظ است که بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی والسلام 16/3/91
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:‌ (برای خودش) شما که چیزی برای جواب‌دادن نگذاشتید اجازه‌بدهید بنده فقط نظرات جناب‌عالی را خوانده باشم واز شما بپرسم بالاخره جناب‌عالی در ابدیت خود که تنها با خودتان به سر می‌برید با کدام خود به سر می‌برد که با فطرتی که از شما جدا نیست هماهنگ باشد؟ آیا می‌توان فطرتی را که دائما در اظهار بد و خوب امور در کنار ما نظر می‌دهد را نادیده گرفت؟ موفق باشید.
نمایش چاپی