اسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال شماره 31393 جواب داده شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه قرآن میفرماید: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» اگر در ابتدای امر تمایل اولیهای هرچند ضعیف باشد؛ خداوند میفرماید خودش مودّت و رحمت را در جان زوجین القاء میفرماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب در این مورد بسیار است. فکر میکنم اگر با کتاب «فروغ ابدیت» از آیت الله سبحانی شروع کنید و کتاب «تحلیلی از تاریخ اسلام» از دکتر شهیدی را نیز دنبال بفرمایید و سپس با نوارهای استاد غنوی کار را ادامه دهید جهت مطالعه تاریخ ائمه و از کتاب «انسان 250 ساله» مقام معظم رهبری غفلت نکنید؛ إنشاءالله فضایی از حضور در تاریخ اسلام به دست خواهید آورید. ۲. به نظر میاید با کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست شروع کنید، خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اراده تشریعی در حوزه اختیار انسان است که خود ما باشیم. موفق باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جریان هستید حکم امام «رضواناللهتعالیعلیه» و با تشخیصی که پس از گزارشات دادند، آن بود که آن افراد محارب محسوب میشود و ایشان به عنوان فقیهی حاذق آنچه حکم خدا بود را اجرا نمودند و عاقلانهترین کار برای یک مسلمان، اعتماد به چنین افرادی است و این غیر از آن است که با نگاه عقل غربی به چنین موضوعاتی نظر کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همینطور است حتی به ایشان عرض کردم صوت مباحث قرآنیشان که نظر به سیاست قرآنی دارد را در سایت مخصوصشان بگذارند و بنا شد به رفقایشان دستور بدهند تا این کار بشود. ولی نمیدانم چرا نشد با اینکه بحمدلله ایشان در این موارد صاحبنظر هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با خود باید مدارا کرد ولی به صرف بیحالی از عبادات بخصوص نماز شب، نباید از آن منصرف شد زیرا نقش تکوینی آن در جای خودش محفوظ است. ۲. این افراد جاهلاند و بازیخورده دشمن، ولی معاند نیستند. شما کار خوبی میکنید که زندگی خود را در چنین شرایطی محفوظ میدارید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه خوبی است ولی با تدبّر در قرآن و کتابهای معرفتی سعی باید کرد آن را کامل نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر میکنم در تفسیر قیّم المیزان بتوانید نکاتی را بیابید. ۲. در ظاهر، قضیه از این قرار است که میفرماید انسان بسترِ ظهورش در پایینترین درجه عالم یعنی عالم ماده بوده است که همان «طین» گفته میشود و در تبیین آن، عنوان «صلصال کالفخّار» به کار میبرد به معنی گل کوزهگری. و این در حالی است که به صورت «حمأ مسنون» یا لجنی در میآید که بستر رشد موجودات آلی خواهد بود و در اصطلاح زمینشناسی به آن زاپروپلهای پرکامبرین میگویند که منشأ تک سلولیهای اولیه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه عقل و انصاف به ما میگوید باید به جناب آقای رئیسی اعتماد کرد؛ و لذا نباید ضعفهایی که به طور طبیعی پیش میآید را بزرگ کنیم و این در همه موارد در نسبت با مؤمنین صدق میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً آنها خوب میدانند ما برای توهینهای آنها ارزشی قائل نیستیم و مسیری که انتخاب کردهایم را با اطمینان و آرامش جلو میبریم و به همین جهت عصبانی هستند. زیرا قرآن به ما فرموده است مؤمنین: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» چون با امر لغوی روبهرو شوند بزرگوارانه از آن میگذرند و خود را همسنگِ چنین اموری نمیکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده نباید به راحتی از شخصیت حاج آقا علیاکبری و اعتمادی که به ایشان باید داشت در مورد تصمیمی که گرفته شده؛ عبور کرد. ۲. موضوع عدالتخواهی باید در بستری بس عمیقتر انجام گیرد تا سنتهای اصیل پایهگذاری شود به همان معنایی که نباید برای آبادکردن دهی، شهری را خراب کرد. تجربهي سالهای گذشته بنده آن است که با عمقدادن به روحیه جامعه و گشودهشدن جهان معنوی در کنار جهان مادی به آن نوع عدالتخواهی که مورد نظر اسلام است میتوان رسید. ۳. روح نظام به سوی حضور در وجدان عمومی مردم است و هرچه بیشتر حساسیتها را در کیفیکردن زندگیها قرار دهیم، خود به خود حقارت طلب دنیا بیشتر روشن میشود و این، کار اساسی است و البته آری! باید قوانین طوری باشد که اهل دنیا نتوانند از آن استفاده کنند. ای کاش امام جمعه محترم لواسان با حکمت بیشتری کارهای عدالتخواهی را جلو میبردند. عنایت داشته باشید که حرکت عدالتخواهانه اگر با عمق معرفتی و توجه به نظام تکوینیِ عالم انجام نشود، آنچنان سطحی میگردد که جریان عدالتخواهی را در مقابل کلیّت نظام میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در حوزه وظیفه شرعی و آموزههای دینی، انعطافداشتن انسان را از تعادل خارج نمیکند زیرا خود شریعت چنین انعطافهایی را جایز میداند. ۲. اقوام و خویشان حقوقی دارند که رعایت حقوق و احترام به آنها لازم است. شرع و عرفِ مسلمانان آن حقوق را تأیید میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن سؤال به شماره ۳۱۶۵۰ جواب داده شد. در این مورد خوب است به جلد ۷ و ۸ و ۹ اسفار رجوع فرمایید زیرا بحث آن مفصلتر از آن است که با یک کلمه و یک جمله روشن شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً هنوز کارها برای تحقق غیبت و ظرفیتی که شیعیان بتوانند غیبت را در نبود امام درک کنند؛ به اتمام نرسیده بود. جناب استاد غنوی نکات خوبی در موضوع «وکالت» به عنوان مقدمه غیبت در مباحث خود دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه میفرمایید که با توجه به مباحثی که در جواب های قبلی عرض شد، در این مورد تفاوت نظر داریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! این همان «یشرب به المقربون» است که به نور توحید امام، «رحیق مختوم» همراه با توحید «شراب تسنیم» که صورت توحید ائمه است؛ نوشیده میشود. ۲. حالت دوم درست است که هر منزلی در چشماندازِ خود منازل بعدی را مدّ نظر دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی همان نورانیتی که حضرت یوسف «علیه السلام» در دل آن نورانیت، زشتی آن گناه را دیدند. در این مورد خوب است که به تفسیر قیّم «المیزان» رجوع فرمایید و از دقتهای آن مرد بزرگ در رابطه با آیه فوق یعنی آیه ۲۴ سوره یوسف بهرهمند شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً مطالب بسیار مبهم است. خود همان آقا هم در این حدّ که دوربینها حذف نشوند، خوشحال بود، و نه آنکه دادههای دوربینها را به آژانس تحویل دهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای اساسی بشر امروز، سوبژه بودن اوست که اصطلاحاً موجب خودبنیادی او میگردد و مسئله بسیار عمیق و اساسی است از آن جهت که در این فضا، آزادی خود را میطلبد. و در بحث «معرفت النفس و بیکرانههای ناشناخته» تا حدّی متذکر این امر شدهایم که چگونه بشر در عین سوبژهشدن و حفظ آزادی میتواند در مقام بیکرانه خود با حضرت حق مأنوس شود. صوت بحث در پیام رسان ایتا ارسال شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر حضرت امام و علامه طباطبایی «رحمتاللهعلیهما» پیرو نظر جناب صدرالمتألّهین، معاد جسمانی است ولی مطابق نشئهای که ما در آن وارد میشویم که آن نشئه قیامت است. در این رابطه میتوانید به جزوه «نحوه حیات بدن اُخروی» که روی سایت هست بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال توحید در هر مرحلهای که باشد چه در مرحله توحید افعالی و یا غیر آن، مراتب خاص خود را دارد زیرا توحید، امری ذومراتب است. ۲. آری! درجات توحید، به معرفت و خلوص بستگی دارد. در این مورد خوب است به مباحث «رهنمودهای سلوکی و اخلاقی» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. http://lobolmizan.ir/sound/1304 3- آری! با توبه، تمام آثار گناه از بین میرود به طوری که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند مانند کسی میشود که آن گناه را انجام نداده است. بنابراین معنای چشاندن طعم عذاب، دیگر معنا ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت مذکور میخواهد خطر عُجب برای مؤمنین را تذکر دهد و نه اینکه بهانه گناهکردنِ گناهکاران باشد از آن جهت که آلودهشدن به این نوع گناهان، روحانیت انسان را که موجب حضور در عوالم معنوی میشود، از او میگیرد. باید همچنانکه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» گفته شده، خود را مشغول امور سالم حتی مثل ورزش بنماییم تا آن نوع خیالات بر ما سیطره نکنند و قوت نگیرند. بد نیست سری به آن کتاب بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نکته دهم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» نکاتی در این مورد مطرح شده است که عیناً خدمتتان ارسال میشود:
- قرآن در مورد روح انسان مى گويد: «فَاذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحى ...... (۷۲/ ص) يعنى چون بدنش را آماده كردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.
از اين آيه نتيجه مى گيريم كه: الف- انسان «از روح خداست» و نه «روح خدا». چون فرمود: «مِنْ روُحي» و نفرمود: «روُحي»، يعنى روح انسان صورت نازله اى از روح خداست.
ب- روح، مخلوقى است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتى از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مى فرمايد: «ينَزِّلُ الْمَلائِكَة بِالرُّوحِ مِنْ امْرِه» (۲/ نحل) يعنى خداوند ملائكه را به كمك روحى كه از «امر» خداست نازل مى كند. بنابراين نبايد براى خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعنى خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكى از مخلوقات معرفى مى كند و مى فرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اين كه مى فرمايد: از روح خودم؛ يعنى روحى كه يكى از مخلوقات من است، ولى چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همان طور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اين كه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:
اولًا: ملائكه به كمك روح نازل مى شوند، يعنى روح اصل است و ملائكه تجلى آن روح هستند.
ثانياً: روح از «امر» الهى است و مقامش مقام «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّماامْرُهُ اذا ارادَ شَيئاً انْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»، يعنى: ( «امر» خدا آن است كه چون اراده كند چيزى را ايجاد كند، مى گويد بشو، و مى شود). پس روح كه از امرالهى است، نظام مادى و تركيبى و تدريجى ندارد.
ثالثاً: اصل اساسى انسان همين روح است كه فوق ملائكه است و جلوه مستقيم حق است و حامل همه اسماء و صفات الهى و همان وجه الله است و خليفه او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بى واسطه حق است، جامع همه كمالات الهى است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصى از حق را ظاهر مى كنند، به طورى كه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكى مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولى مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهى است، منتهى به ايجاد حق موجود است و از خود وجودى ندارد.
رابعاً: اين سوى دنيايى انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوى انسان، روح است و مقام قرب بى واسطه، و لذا انسان ها از جهت روح خود به خدا نزديك اند، ولى به واسطه جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايى خواهد شد.
3- آخرين و پايين ترين مرتبه و منزل روح، جاى گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاى مى گيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلى اش خبرى نيست. به طورى كه در اين حالت فراموش مى كند اصل و منزل اصلى اش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّل يافته روح است. و نبايد فراموش كرد كه وقتى موجودى يا حقيقتى در مرتبه پايين ترى تنزّل مى كند، مرتبه اصلى و صورت اوليه آن به جاى خود محفوظ است، و در عين اينكه همان موجود و يا همان حقيقت در مرتبه اصلى خود بوده و صورت اصلى خود را دارد، در صورت پايين تر و در مرتبه پايين ترى هم تجلّى مى كند و صورت بعدى هم در حقيقت جلوه اى از صورت اصلى آن حقيقت است. در مراتب طولى تجلّيات يك موجود، هر اندازه كه پايين تر بياييم، به همان اندازه چهره اصلى و صورت اوليه موجود را ضعيف تر و محدودتر خواهيم يافت و به عكس آن، در رجوع و برگشت، در اوايل مراتب طولى، چهره اصلى و صورت اوليه موجود را كمى روشن خواهيم يافت و هراندازه بالاتر برويم، چهره اصلى موجود را بيش از پيش يافته و با آن بيشتر آشنا خواهيم شد و اگر همه مراتب تجلّى را پشت سر بگذاريم، با چهره اصلى اش روبه رو خواهيم شد.
حال آيا متوجّه شدى يعنى چه كه گفته شده: روح يا حقيقت انسان در حين استقرار در منزل اصلى خود، در مراتب نازله خود محدود و محجوب شده تا مرحله اى كه در واقع از آن حقيقت خبرى نيست؟ و آيا معلوم شد يعنى چه كه انسان داراى دو چهره است، يكى چهره قدسى والهى و يكى هم چهره اسفل سافلى؛ كه در تنزّل به سوى اسفل سافل، از آن چهره اصلى نبريده و جدا نشده است. نفس انسان بين روح كه مخلوق بى واسطه حق است و جسم قرار دارد. يعنى نه نور محض است، نه ظلمت محض، و به همين جهت هر صفت الهى را به صورت خاص و مبهم دارا است.
به وسيله نفس يا خيال، مقام عالى وجود و مقام دانى وجود به يكديگر مى پيوندد و در مرتبه نفس انسانى، نورانى و ظلمانى يكى مى شوند. پس به خودى خود نفس يا خيال انسان؛ نه عالى است و نه دانى؛ نه روح است و نه جسم، ولى ممكن است در ظلمات دنياى مادى سقوط كند و به مقامى دون مقام انسانيت فرو افتد. چنانچه پيامبر خدا «صلواة الله عليه وآله» فرمود: «النّاسُ نِيامٌ فَاذا ماتُوا انْتَبِهُوا» يعنى مردم هم اكنون كه در اين دنيا هستند در خواب اند و چون مُردند، بيدار مى شوند. پس در حالت اوليه مردم در يك بِينابِينى به سر مى برند، مگر اين كه با نور روح، ظلمت خود را از بين ببرند. موفق باشید
[1] ( 1) ۲۵- تسويه يعنى متعادل شده و تصفيه يعنى از ناخالصى ها پاك گشته
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به عنوان وظیفه فقهی باید مرجع تقلید افراد نظر بدهند. موفق باشید