باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحث باور به موضوعات عرفانی در میان نیست که باز دوگانگیِ بین عالِم و معلوم به میان آید. بلکه در عرفان این خودِ انسان است که جانش عین احساس حقایق میشود 2- قرآن میفرماید: هر آنکس که در مسیر عمل صالح و ایمان حقیقی قرار گرفت؛ «فَأُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما». 3- بنده هنوز هم بحث «معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» را پیشنهاد میکنم 4- آثار مرحوم سید جلالالدین آشتیانی یک اقیانوس است، نمیشود برای آن سیر مطالعاتی تعیین کرد. باید به کمک مقدمات قبلی وارد سخنان ایشان شد 5- خیلی خوب است بهخصوص «نفحات الرّحمانیه» حاجیه خانم امین 6- جناب پیر هرات بعد از طرح «صد میدان» در اواخر عمر که در سلوک و عرفان عملی به پختگی و اجتهاد رسیدهاند، به تنظیم «منازلالسائرین» اقدام میکنند که اثری است فوقالعاده ارزشمند و چنانچه با استاد خوانده شود، متوجه میشویم قصهی همهی ابعادِ همهی انسانها است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با ظهور مولایمان این جدّیترین واقعیت زمانه«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف»، جبههی حق و باطل در نهایت خود به صحنه میآید تا حق، با ظهورِ نهایی خود، عمیقترین لایههای باطل را نفی کند و در اینجا است که روحهای خبیثی که نتوانستند در اوج خباثت به فعلیت برسند، طلب رجعت دارند و این طلب، جواب داده میشود. پیشنهاد میشود به کتابهای «بصیرت و انتظار فرج» و «عالَم بقیت اللّهی» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت باید در ذکر یونسیه از کسی که جایگاه این ذکر را میشناسد و روح و روحیهی شما را نیز میداند مشورت بگیرید. این غیر از آن است که گفته میشود ذکر خاص را باید استاد رهرفتهای تعلیم دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمیکند در مورد فرشتگان هم از نظر درجهی وجودی قضیه از همان قرار است. منتها در موقع ظهور بر اساس ظرفیت شرایطی که باید ظهور کنند به اسم خاصی ظهور میکنند که ما آنها را در رابطه با ظهورشان، جبرائیل و عزرائیل و اسرافیل مینامیم. مثل نفس شما که در مرتبهی خود، جامعیت دارد ولی در موطن گوش با قوهی سامعه ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با شما موافق هستم که باید در نحوهی حضور خودمان در این تاریخ جدّاً فکر کرد. تفکر، یک موضوع تاریخی است و انسانها و ملتها باید در بستر تاریخی که دارند مراحل تفکر را یکی بعد از دیگری طی کنند تا قدم قدم به تفکر نهایی که متناسب با اهدافی است که برای خود در نظر گرفتهاند، برسند از این رو ما باید متوجه باشیم فعلاً در کدام مرحله از تفکرِ تاریخی خود قرار داریم تا جایگاه خود را پاس داریم و موقعیّت خود را جدّی بگیریم.
در غرب وقتی رنسانس از حالت شورِ احساسیاش جلوتر آمد و به طور طبیعی به بازخوانی خود نشست، زمینه ظهور یک نوع تفکر شروع شد که حاصل آن بازخوانی، شخصیتهایی مثل هگل و شلینگ و فیخته شد که پدران فکری فرهنگی غرباند. در انقلاب اسلامی نیز این سیر در حال وقوع است ولی با رویکرد قدسیِ مخصوص به خود.
در غرب بعد از شور احساسیِ رنسانس، آرامآرام اندیشیدن نسبت به تاریخی که در آن قرار گرفتند به صورتی جدّی پیش آمد و در واقع میتوان گفت هگل و همدورهایهایش حاصل میز فکرهاییاند که بعد از آن شورِ رنسانسی ظهور کرد. این کار مهمی است که افرادِ متعلق به انقلاب اسلامی نیز بتوانند آرامآرام وارد فاز اندیشیدن نسبت به تاریخی شوند که در آن قرار دارند و معلوم است که فکرکردن فضای خاص خود را میخواهد و باید افق خاصی در میان باشد. بنده معتقدم ما نیز میتوانیم آرام آرام خود را به تاریخی وارد کنیم که تاریخ تفکر نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی است و بدانیم انقلاب اسلامی در مسیر حرکتِ خود به جلو در حال ظهور و طلوع زمینهی تفکرِ خاصی است که میخواهد به طور همه جانبه خود را بیابد، البته نمیگویم در آن فضا قرار گرفتهایم، معتقدم در حال ورود به آن نوع فکر هستیم.
البته چون آن فکری که امثال هگل بدان نظر داشتند در زمینهای مطرح شد که از یک طرف ارسطوئی و از طرف دیگر از تثلیث کلیسائی متأثر بود، به آن نتیجهای که باید برسد نرسید و با آن همه دقت که هگل نسبت به هندسه فکری خود داشت و واقعاً هم چیز عجیب و غریبی بود. با این همه به بن بستی که آن مکتب در مقابل خود داشت و کلیسا نتوانست با طرح فلسفی سیاسی هگل خود را بازخوانی کند، کلیسا نتوانست به نتیجهای که هگل میخواست برسد، برسد إلاّ آنکه بگوئیم زمینهای شد جهت ظهور نهضت پدیدارشناسی.
هگل با آن حیطهی تفکر و عمقی که به فرهنگ غرب داد تصور میکرد میتواند همه مسائل را حل کند و واقعاً کسی که در آن تاریخ با آن اندیشه روبهرو میشد گمان میکرد هگل ابهامات حرکت مدرنیته را جهت رسیدن به مقصدی که مدرنیته برای خود طراحی کرده رفع میکند و غرب به مطلوب خود برسد. هگل یک شخصیت مذهبی است و میخواهد کتاب مقدس را به تاریخ خود برگرداند، البته جایگاه تاریخی هگل بسیار پیچیدهتر از این حرفها است که بنده بتوانم به این راحتی توصیفاش کنم. عرض بنده تنها آن است: همانطور که رنسانس در مسیر خود به منزلهایی رسید که در نهایت به هگل و امثال هگل منجر شد، ما نیز به یک معنا باید این مسیر را طی کنیم تا بتوانیم در شرایط تاریخیِ تفکرِ نسبت به انقلاب اسلامی وارد بشویم و این نشستها میتواند ما را در آن شرایطِ تاریخی قرار دهد که نتیجهاش هگل میشود، البته با رویکرد قدسیِ مخصوص انقلاب اسلامی و نظر به نور مهدی(عج)، هر چند ما هنوز به آن بلوغ از تفکر که شایسته هدف بزرگ انقلاب اسلامی است نرسیدهایم. افق ما بحمدالله حضرت مهدیg است و همین امر انقلاب اسلامی را آیندهدار کرده است. هگل به نکات ظریفی از معرفت نزدیک میشود حتی به حرفهایی که محی الدین در عرفان نظری پیش میکشد نظر دارد، ولی نمی تواند بهره لازم را از آن نکات ببرد زیرا زیرساختهای فکری فرهنگیِ لازم در آن زمین موجود نبود[1] و ما در جایی هستیم که در سیر حرکت انقلاب اسلامی میتوانیم قدرت تفکر را إنشاءالله به جامعهمان برگردانیم. با این فرض که عزیزان در شرایطی از آمادگی و تفکر قرار دارند که نحوهای از تاریخسازی به صورتی که انبیاء داشتند را در خود دارا میباشند.
موفق باشید
[1] - انقلاب فرانسه سرچشمهی تفکر هگل است و میتوان گفت انقلاب اسلامی میتواند سرچشمهی تفکری شود که روح انقلاب اسلامی را در خودآگاهی مخصوص به خود تبیین کند و به یک معنا انقلاب اسلامی، هگل خود را متولد نماید. در رابطه با شخصیت فکری هگل به کتاب «هگل» از آقای دکتر علی اصغر مصلح، از انتشارات علمی رجوع فرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی 11855 عرض شد ریشهی این نوع موضعگیریها یا سیاسی بوده و یا قبیلهای و یا مثل بهائیت جریانهای استعمار دنبال این حرکات بوده، حتی دعوای اشعری و معتزلی را راه انداختند تا اهلالبیت«علیهمالسلام» و شیعه دیده نشود، چیزی که امروز ملاحظه میکنید. باید سعی کرد در این نوع موضعگیریها جایگاه تاریخی آنها را پیدا کرد. موفق باشید