بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19358

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد گرامی بنده فردی هستم که درمورد مباحث سیاسی و ولایت فقیه با مخاطبی که اصلا این نگرش صحیح رو قبول ندارد صحبت نمی کنم و پاسخ صحبت هایی که پیرامون این موضوع می کنند را بنده یا می خندم یا شوخی می کنم که به طور مثال این شبهات زیاد هست. حالا آیا بنده با این طرز برخوردم کار مورد نارضایتی خدا انجام می دهم یا نه؟ آیا من مسئول هستم که به طور جد پاسخشان رو بدهم یا نه؟ آیا جواب ندادن تاثیر سویی روی اعتقادات من نمیذاره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر طرف مقابل فردی است منطقی و قدرت تفکر دارد و جنابعالی هم توانایی جوابگویی به سؤال و یا اشکالش را دارید، موظفید جواب دهید وگرنه، نه. موفق باشید

18251
متن پرسش
سلام استاد عزیز: خیلی ازتون گله مند و دلگیر هستم بنده این سوال را قبلا دو بار پرسیدم!! منتهی دریغ از یک کلمه جواب،آ خ چرا؟ یک بار دیگه ازتون می پرسم ان شاءالله که پاسختان را ببینم فرض بفرمایید که جنابعالی به طور دقیق چه توصیه ای به جناب روحانی می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گله‌ی فراوان بنده از کاربرانی است که سؤال خصوصی می‌پرسند و بنده مکرر به صورت خصوصی جواب می‌دهم، و به جای آن‌که سری به ایمیل خود بزنند، از بنده دل‌گیر می‌شوند. این نوع برخوردها موجب می‌شود که حتی ما از ادامه‌ی جواب به سؤال کاربران به طور کلّی منصرف شویم. بنده برای آن‌که سؤال این کاربر در معرض دید عموم قرار نگیرد، مجبور شدم اصل سؤال را از وسط سؤال جدید حذف کنم. آیا کار بنده باید به این‌جاها ختم شود؟!!! موفق باشید

18026

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: شما در جواب سوال ۱۸۰۱۷ فرمودید که آیت الله جوادی فرمودند محیی الدین شیعه بوده ولی در جواب سوال ۱۷۸۹۴ فرمودید که آیت الله جوادی فرمودند محیی الدین بسیار به شیعه نزدیک بوده. از این کلام دوم بر می آید که شیعه نبوده ولی به شیعه بسیار نزدیک بوده.حال نفهمیدم کدام یک از این دو کلام درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه دقت بفرمایید در جواب به آن سؤال عرض شده که: حضرت آیت اللّه جوادی فرمودند محی‌الدین در عقاید شیعه بوده. و این غیر از آن است که بگوییم که از همه لحاظ حتی از نظر فقهی شیعه باشد و در نتیجه می‌توان گفت که او به شیعه بسیار نزدیک است. آیت اللّه حسینی طهرانی در کتاب «روح مجرد» در مورد تشیع مولوی و محی‌الدین نکاتی فرموده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید

16452
متن پرسش
در آخر نامه ی 31 نهج البلاغه آمده است: «زنان را در پرده ی حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، .... بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در میانشان آوری و اگر بتوانی به گونه ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسند، چنین کن.» خب این متن واضح می گوید حتی الامکان نگذار زن بیرون برود مگر موارد ضروری. حال چطور با بیرون رفتن زنان و این همه حضور آنان در اجتماع سازگاری دارد؟ ظاهرا حتی مذهبی ها هم مقید به این فراز از نهج البلاغه نیستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرایضی در این مورد شده است. فراموش نفرمایید در آن تاریخ که حالت قبیله‌ای حاکم بوده است، همه‌ی نیازهای زندگی در همان خانه و قبیله قرار داشته، فروشگاهی نبوده تا کسی بخواهد از آن خرید کند. لذا معنا نداشته زنان از خانه بیرون آیند. از طرفی مشهور است که بعضی مردان در کوچه می‌نشستند برای چشم‌چرانی، و در این رابطه آن دستورات داده شده است. با این‌همه بالاخره تا آن‌جا که ممکن است انسان چه مرد و چه زن، نباید بدون دلیل با نامحرم ارتباط داشته باشد. موفق باشید

14963
متن پرسش
سلام استاد: 1. هر طور فکر می کنم بنده نمی توانم رسائل و مکاسب بخوانم. یعنی این بخاطر آن نیست که به عرفان نظری و... علاقمندم. خیر. اصلا بنده از وقتی که وارد حوزه شدم علاقه به فقه در من فقط در حدی بود که بدانم چکار کنم و چکار نکنم. بیش از این نه علاقه ای داشتم و نه استعدادی داشتم و دارم. حتی آن موقعی که نمی دانستم فلسفه و عرفان چیست باز هم علاقه به فقه و فقاهت نداشتم. بنده اوایل با رویکرد کلامی وارد حوزه شدم و الان هم فلسفه و عرفان اگر شد کنارش هم مقداری کلام. چون هم استعدادم در این باب هاست و هم هدفم این بوده. بنده تصمیم خود را گرفته ام استاد. بالاخره نباید در زمینه ای کار کنم که بازدهی نداشته باشد. بنده تقریبا مثل شما فکر می کنم در مورد معلمی و... یعنی قبل اینکه توفیق آشنایی با شما رو داشته باشم باز هم رویکردم به حوزه این بود که بتوانم اعتقادات مردم را در جهت به سوی خدا تصحیح کنم. حال این مهم از طریق حوزه خیلی قیمتی تر و در لباس روحانیت خیلی عزیزتر و شریف تر می شود . که بحمدلله همین خواهد شد. بنده از وقتی که کار فلسفی خود را با درون مایه عرفانی شروع کرده ام دروس خودم را هم با انگیزه بیشتری می خوانم. یعنی بنده ادبیات را که علاقه نداشتم خوب کار کردم و می کنم. منطق را به طور تخصصی کار کردم. فلسفه را دارم کار می کنم به طور دقیق. المیزان را هم شروع کرده ام بحمدلله. استعداد بنده در این امور بسیار شکوفا می شود و صد حیف است اگر وقتم جای دیگر حدر برود. بنده الان مسائلی از بدایت الحکمه را که شاید برای پایه هفت ها هنوز حل نشده باشد را می دانم و قدرت تبیین دارم. ولی مثلا کتاب لمعه را زود از یادم می رود. نه اینکه نخوانم. نه اینطور نیست. می خوانم. حاشیه هم ندارم الان. فقط کتب شما را به آرامی تمام کار می کنم. ولیکن چون استعدادش را ندارم فرار است برایم و نبوغی برایم ایجاد نمی شود متاسفانه. این صحبتهای بنده این ذهنیت را در استاد ایجاد نکند که: این طلبه دارد عجله می کند یا این طلبه حاشیه زیاد دارد و.... استاد. ابدا اینطور نیست. بنده بسیار تحلیل ها کردم تا به این نتیجه رسیدم و اصلا احساسی تصمیم نگرفتم. چون واقع بینانه نگاه کردم. حال با این تفاسیر می خواهم وارد عرفان نظری بشوم استاد. راهنمایی بفرمایید. شرمنده زیاد شد. 2. سلامتان را به استاد رائفی پور رساندم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر به همان جدّیت که وارد این مباحث شده‌اید، مطالعه‌ی «رسائل و مکاسب» را هم جزء کارهایتان قرار دهید، بعداً پشیمان نمی‌شوید که چرا کوتاهی کرده‌اید. وقتی وارد شدید و مزه‌ی آن را چشیدید به بنده نیز دعا می‌کنید که چرا اصرار داشتم از دروس رسمی حوزه عدول نفرمایید. موفق باشید

13896
متن پرسش
سلام: استاد مراتب شهود عرفانی از پایین تا بالا چیست؟ می توانید کمی توضیح دهید. کتابی هم اگر معرفی کنید ممنون میشم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات را باید در مقدمه‌ی کتاب «فصوص الحکم» و یا مقدمه‌ی «منازل السائرین» دنبال بفرمایید. شاید اگر بعد از مباحث ده نکته و برهان صدیقین، همراه با شرح صوتی آن‌ها به مباحث شرح سوره‌ی حمد امام رجوع فرمایید جواب سؤال‌تان را بگیرید. موفق باشید

12938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: با توجه به بحث «مصباح الهدایه» برای ایجاد ظرفیت در خود برای درک حضوری مباحث عرفانی چه کارهایی باید بکنیم و شخصی همچون میرزا جهانگیر خان قشقایی برای بهره بردن از اسفار(یا هر کتاب عرفانی) چه کاری را باید انجام دهد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف اولیه و رعایت دستورات شرع و تعمق در آن‌چه می‌دانید، شما را جهت شوق لازم آماده می‌کند. موفق باشید

11913
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: دوست عزیز سؤال کننده در سؤال 11881 باید عنایت کنند که اولا: استاد موضوع قرار دادِ لوزان را صرفا بهانه ای قرار دادند تا مصداقی از آنچه که امروز جامعه ی ما برای آزاد اندیشی در ذیل انقلاب اسلامی نیاز دارد را خوب متذکر شوند. کاری که قبلا هم به بهانه های مختلف انجام داده اند. ثانیا: نشان دادند که چگونه می توان با «حکمت حسینی» دشمن را بیچاره کرد به نحوی که نه بهانه ای در دست داشته باشد تا عملی علیه انقلاب صورت دهد و نه بتواند انقلاب را تحمّل کند! چون همواره بر آرمان هایش پافشاری می کند. همان کاری که آقا سید الشهدا علیه السلام در حرکت حکیمانه و حماسی خود صورت دادند که نه تنها هیچ بهانه ای برای کشتن خود به دست دشمن ندادند بلکه با تمام وجود تلاش کردند کار به آنجا کشیده نشود هر چند که کشته شدنشان را که - تلاش می کردند کوفیان به دام آن نیفتند - مدیریت کردند و به زیباترین شکل ممکن آن را صورت دادند. یعنی در حقیقت آقا سید الشهداء سلام الله علیه خودکشی نکردند لکن کشته شدنی که تقدیرشان شده بود را زیبا کردند. شاید جمله آقا رسول الله صلی الله علیه که به آقا امام حسین علیه السلام فرمودند: «انّ الله قد شاء ان یراک قتیلا» به همین موضوع اشاره داشته باشد. نگفت خدا اراده کرده است که خودت را بکشی! بلکه فرمود خدا اراده کرده تا تو را کشته ببیند. یعنی ای حسین این تقدیر توست. وقتی آقا امام حسین علیه السلام کاملا برایشان روشن شد که خدای متعال چه چیزی را برای او اراده کرده اند تلاش کردند که اختیار خود را تماما در ذیل اراده ی الهی قرار دهند. که البته باید تمام حرکات و گفتار امام را در دل این دستگاه در نظر گرفت. چه آنجا که به حرّ فرمودند که اگر نمی خواهید برمی گردم. یا آنجا که در روز عاشورا با تمام وجود کوفیان را نصیحت می کنند که چرا می خواهید فرزند رسول خدا و علی مرتضی و صدیقه کبری علیهم السلام را بکشید. آقا امام حسین علیه السلام نمی خواستند با این نصایح کاری کنند که کشته نشوند بلکه می خواستند کشته شدنی که از طرف خدا برای ایشان اراده شده بود را مدیریت کنند. و با این کار انگیزه دشمن را به کلی زیر سؤال برده و این سؤال را برای بشریت نمایان کردند که بشر از خودش بپرسد به راستی چرا حسین علیه السلام را این قدر مظلومانه کشتند؟ گناه او چه بود؟ جرم او چه بود؟ جرم یاران او چه بود؟ کودک شیرخوار او چه گناهی داشت؟ چرا بر جسدِ او اسب تازاندند؟ و رهبری عزیز انقلاب هم همان راه را در پیش دارند! ثالثا: از همه مهم تر اینکه این نوع ورود به مسائل سیاسی که استاد طاهرزاده ورود پیدا می کنند لازمه مبادیِ ایشان است. ایشان چاره ای جز این نوع ورودها ندارند. دستِ خودشان نیست. مبادی ایشان چنین اقتضائاتی دارد. وقتی ایشان پذیرفته اند که انقلاب اسلامی ظرف ظهور اراده ی پروردگارشان در این دوران است پس ایشان در حقیقت با ورود به مسائل سیاسی به دنبال ردّ پای پروردگارشان در حوادثی هستند که در ظرف انقلاب ظهور می کند. یعنی رجوع ایشان به ظهورات مختلف پروردگار در حوادث این دوران است. رویکرد ایشان به سیاست، به کلی غیر از سیاسیونی ست که مسائل سیاسی را - دانسته یا ندانسته - از مبادیِ آن می بُرند و جدا می کنند. ایشان از اول سیاست را از عبودیت و دیانت جدا نمی دانند تا این اشکال پیش بیاید که چرا ایشان به مسائل سیاسی به این نحو ورود پیدا کرده اند. مگر ایشان سیاست را جدا از دیانت می دانند؟ ایشان سیاست دینی را از مظاهر دین می دانند که وسیله تحقق دین است. مثل ظاهر نماز که وسیله تحقق باطن آن است. فکر می کنم ایشان با همان دقتی که آیات قرآن را با ریزه کاری های مخصوص به خود، مورد تدبر قرار می دهند حوادث مربوط به انقلاب را هم با همان دقت مورد ارزیابی قرار می دهند. ایشان در مباحث مربوط به انقلاب اسلامی روشن کرده اند که انقلاب اسلامی را آیتی از آیات پروردگار می دانند که در این دوران به صحنه آمده است و در هر صحنه ای به دنبال گوهر انقلاب اسلامی هستند و سعی دارند آن را برای دیگران نمایان کنند. این اشکال دوست عزیز ما به طریق اولی به مثلا مولی علی علیه السلام می تواند وارد باشد که چرا ایشان با آن مقام قدسی و والا به ریزترین حوادث و مسائل سیاسی-اجتماعی که در ظاهر در شآن مولی نبود، ورود پیدا می کردند. آقا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کجا و مشک آب به دوش کشیدن برای آن زن کجا؟ و بعد هم بازی کردن با کودکان آن زن به آن شکل که در تاریخ آمده کجا؟! پس قبل از اینکه دوست عزیز ما به استاد چنین اشکالی کنند بهتر است مبادی ایشان را بیشتر مورد تأمل قرار دهند که آیا ایشان می توانند به مسائل مربوط به انقلاب چنین ورودهایی نداشته باشند یا ایشان چاره ای از چنین ورودهایی ندارند؟ رابعا: آنچه بنده از سیاق کلام استاد در راستای شعار امسال یعنی هم دلی و هم زبانی با دولت فهمیدم این بود که ما باید این دولت را درک کنیم. نه اینکه نقد نکنیم. درک کردن به این معنا که باید بفهمیم این دولت برای خودش مبادی ای دارد که هیچ چاره ای جز فکر کردن و عمل کردن مطابق آن مبادی ندارد. استاد عزیز در کتاب سلوک ذیل شخصیت حضرت امام رضوان الله تعالی علیه روشن می کنند که تفکر ریشه در مبادی دارد و مستقل از مبادی نیست. بر عکس عده ای که با یک نحوه نیست انگاری افکار را بدون ریشه می پندارند و توهم می کنند افراد و جریانات مختلف هر جور خواستند می توانند تفکر کرده و افکارشان را بر دیگران تحمیل کنند. این دولت چاره ای جز آنچه فعلا فکر می کند و در نتیجه عمل می کند ندارد. چون عمل ریشه در تفکر و در مبادی دارد. اگر این موضوع خوب روشن شود جایگاه هم دلی و هم زبانی هم روشن می شود. لذا به جای برخوردهای صرفا سیاسی و کینه توزانه و ایدئولوژیک با همدیگر، به تفاهم یعنی فهم همدیگر می رسیم. یعنی همان هم دلی و هم زبانی. و دولت را کمک می کنیم حتی با انتقاداتمان. آنچه بنده از رویکرد رهبری عزیز حفظه الله فهمیدم این است که ایشان سعی دارند تا آنجا که این دولت توان و تحملش را دارد و کشش آن را دارد، او را کمک کرده تا به مبادی انقلاب رجوع کنند تا بر آن اساس فکر کرده و عمل کند. همان کاری که یک استاد سلوکی با یک شخص در مسائل شخصی انجام می دهد و مبادی میل او را که منحرف شده است را تغییر می دهد. مگر بنده و شما در مسائل شخصی هیچ گونه انحرافی در مبادی نداریم که انتظار داریم این دولت هم در جایگاه خودش هیچ انحرافی نداشته باشد؟ در این قراد داد لوزان ما تا حدی شاهد این قضیه بودیم. مخصوصا در روحیه ی وزیر محترم امور خارجه. برداشت بنده از سخنان وزیر محترم این بود که ما درخت هسته ای را از ریشه در نیاورده ایم لکن شاخه هایی از آن را زده ایم تا حربه را از دست دشمن خارج کنیم. ما دانش هسته ای داریم دانش را که نمی توان از چنگ ملت درآورد. بنده خیلی از جزئیات قرار لوزان اطلاع ندارم و سر در نمی آورم لکن این را می‌فهمم که روح انقلاب فراتر از طرفین این قرار داد که دولت باشد و گروه 1+5، حضور دارد. به دلایلی که در بالا گفته شد. این یعنی جایگاه تاریخی قراداد لوزان در نسبت با انقلاب اسلامی. نمی دانم چقدر این اظهارات با حقیقت منطبق است. امیدوارم استاد فکور بنده ی بیچاره را هم از تذکراتشان محروم نفرمایند. ملتمس دعا. یا کریم
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خدا را از این‌همه همزبانیِ جنابعالی و دلسوزیِ آن رفیق ناصح شکر می‌کنم. از عظمت انقلاب همین بس که چنین ناصحانی فهیم و آن دلسوزانی ناصح را تربیت نموده که هر دو دغدغه‌ی درخشش انقلابی را دارند که در این تاریخ طلوع کرده است. نمی‌دانم از دلسوزی آن عزیز ناصح بیشتر باید شکر کرد که این چنین دغدغه‌مند تلاش دارد معارف نورانی الهی در حجاب نرود و در غبار سیاست‌زدگی قرار نگیرد؛ یا از همدلی جنابعالی که با سخن خود در نوشته‌ی فوق بهتر از آن‌چه من می‌خواسته‌ام بگویم از زبان بنده اظهار فرموده‌اید. آیا این معجزه‌ی انقلاب نیست که در حال پروراندن چنین شخصیت‌هایی عجیبی است که ره صدساله را در ذیل انقلاب نورانی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» یک‌شبه طی کرده‌اند؟! گفت: «زان‌که او کف دید و دریا را ندید / زان‌که حالی را دید و فردا را ندید» بیچاره آن‌هایی که انقلاب مقدس اسلامی را می‌خواهند در آینه‌ی خیابان‌ و ادارات و بازاری که هنوز گرفتار روح مدرنیته‌است پیدا کنند و متوجه نیستند در باطن این تاریخ چه روح‌های بزرگ و چه شعورهای متعالی در حال تولد است.

بنده حرفی بیشتر از آنچه که حضرتعالی در جمع‌بندی هوشیارانه‌ی خود زده‌اید ندارم. امیدوارم خداوند از ما قبول فرماید که از این طریق راهِ اُنس خود و دوستان را به خدایی که توسط حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این تاریخ ظهور کرد، رهنمون باشم.

گفته می‌شود بعد از آن‌که مرحوم علامه محمدتقی جعفری آن حکیم عارف که برای آینده‌ی خود سخت به روحانیت او محتاجیم، پس از شرح مثنوی، مولوی را در خواب دید که با تعجب از او می‌پرسد که مثنوی ما این‌همه معنا داشت و ما نمی‌دانستیم! و این قصه‌ی بین من و شماست که گویا بنده باید متن جنابعالی را چندبار بخوانم تا بفهمم چه چیزهایی گفته‌ام. آیا با توجه به چنین افرادی جای آن نیست که باید شدیداً به آینده‌ی انقلاب امیدوار بود؟! موفق باشید

10868
متن پرسش
سلام علیکم استاد: سوال بنده در مورد برکت است. این برکت دقیقاً یعنی چه؟ مکانیزم دنیایی ای و مادی اش چطور است دقیقاً؟ خب فرضاً اگر حقوق بنده ماهی یک میلیون تومان است؛ همین قدر است دیگر. این یک میلیون که نمی شود 2 میلیون. گوشتی که کیلویی 30 هزار تومان است؛ نیز نمی شود 20 هزار تومان. ایضاً سایر قیمت ها. پس اینکه می گویند فلان مال برکت دارد یعنی چه؟ چطور است برخی ها با ماهی یک میلیون یا حتی کمتر دارند زندگی را می گذرانند؛ خوب هم می گذرانند. برخی نیز ممکن است با ماهی 3 یا 4 میلیون باز هم گیر خرج و برج زندگی باشند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نور الهی وارد زندگی‌ها شد آن رزقی که برای ما مقدر شده مثل حقوق ثابتی که یک کارمند دارد، در جهتی مصرف می‌شود که حقیقتاً باید مصرف شود و در نتیجه انسان با نتایج آن رزق روبه‌رو می‌شود وگرنه طوری آن را مصرف می‌کنیم که در جهت نیازهای حقیقی ما مصرف نشده. موفق باشید
9364
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید به ما دستور داده‌اند از قضای الهی راضی باشیم و نه از مقضی. اگر میشود این جمله را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثلاً ما در دفاع مقدس هشت‌ساله به این راضی نبودیم که صدام جوانان ما را شهید کند، به اراده‌ی الهی راضی بودیم که با تحقق این دفاع، اسلام و تشیع، عظمت خود را نشان داد. موفق باشید
9162
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: یکی از مباحثی که به نظر می رسد باید به آن اهمیت داده شود خردورزی و تفکر در کودکان است و یا به عبارت دیگر امروز کودکان ما تحت تاثیر فضای حاکم هویت خود را در شخصیتهای غربی تعریف می کنند. آیا میتوان افقی از تفکر را به کودکان نشان داد که در آن خود را شخصیتی تمدن ساز بیابند. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً باید این کار را کرد و از همان موقعی که کودک قدرت تمیز دارد افقی را در مقابل‌اش به عنوان زندگی آرمانی تعریف کرد که هرگز خود را بازی‌خورده‌ی تمدن غربی احساس نکند. موفق باشید
8622
متن پرسش
با سلام: قصاص مرتد فطری قتل است چرا این حکم از شارع صادر شده؟ این حکم با آیه «لا اکراه فی الدین» سازگار است؟ این وجه، اسلام را خشونت بار نشان نمی دهد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آیه‌ی «لا اکراه فی ‌الدین» می‌فرماید این طور نیست که برای پذیرفتن دین جان انسان‌ها کراهت داشته باشد. پس اگر انسان‌ها را ملتزم به دینداری کرده‌ایم مطابق جانشان آن‌ها را ملتزم نموده‌ایم. حال اگر کسی وارد دینداری شد و دین را پذیرفت و سپس ادعا کرد از آن خارج شده یا نقشه‌ای در سر دارد که به افراد بنمایاند اسلام حرفی برای جان‌ها ندارد که این یک نوع مقابله‌ی علنی با حقیقت است و چنین کسی از همه‌ی جنایت‌کارانی که انسان ها را به قتل می‌رسانند جنایت‌کارتر است و یا واقعاً بدون نقشه‌ای خاص به حقیقت به صورت علنی پشت کرده که باز چنین کسی جرثومه‌ای بسیار فاسد و خطرناک است و جامعه‌ی انسانی نباید چنین کسی را تحمل کند. این نوع خشونت، خشونت در مقابل جنایتکاران است و لازمه‌ی باقی‌ماندن حق در جامعه‌ی بشری است. موفق باشید
8089

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد سلام خداقوت. در بین اقوام کسانی هستندکه پیرو فرقه درویشی نعمت الهی هستند. و گاهی در مجامعی که تعدادشان بیشتر میشود و هم فکر دارند شروع میکنند به بدگویی از نظام، انقلاب و امام خامنه ای و ... میدانم که جواب دادن و بحث با ایشان سودی ندارد چون با سند و دلیل حرف نمیزنندو صرفا شایعات بین خودشان را نقل میکنند. البته چنانچه از اعتقادات دینی حرف بزنند بهتر میتوان پاسخ آنها را گفت ولی عموما از اعتقادات حرفی نمیزنند. با این وصف تکلیف بنده چیست (که معمولا در اینجور جمعها تنها هستم) ممنون از شما
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر زمینه‌ای برای اظهار نظر نیست تکلیفی ندارید. همین‌که بی‌محلی می‌کنید و می‌نمایانید که حرف‌هایشان را نپذیرفته‌اید کار خوبی است.
7812
متن پرسش
با سلام اینکه می گویید زن و مرد تنها در جسم متفاوت هستند و در روح نه و اینکه حقیقت هر انسانی من اوست و روح و نفس اوست و روح و نفس انسانها یکسان است ، پس زن و مرد در حقیقت انسانی خود یکسان هستند. سوال من این است: مگر نوع احساسات زن با نوع احساسات مرد متفاوت نیست؟ نوع تمایل مرد به زن با نوع تمایل زن به مرد متفاوت نیست؟ مگر مثلا زنها مهربانتر و عاطفی تر نیستند؟ مگر بسیاری از این دست روحیات در زن و مرد فرق نمی کند؟ خب . اینها که گفتم مگر جزء ویژگی روحی نیست؟ یعنی جدا از جسم است. خب این ویژگیهای روحی که فرق می کنند. پس یعنی روح زن و مرد هم علاوه بر جسمشان فرق می کند. پس چطور می گویید که در نفس انسانی زن و مرد یکسانند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از آن‌جایی که قرآن در ابتدای سوره‌ی نساء می‌فرماید «همه‌ی انسان‌ها از نفس واحده خلق شده‌اند» می‌توان گفت: حقیقت انسان‌ها مافوق زن و مرد بودن آن‌هاست و زن و مرد بودن مربوط به بدن است ولی این را نیز باید متوجه بود که بالاخره روح هر انسانی است که بدن خود را می‌سازد و اگر آن روح، در خودش گرایشی به مرد بودن یا زن بودن نداشت بدن زن و یا مرد بودن خود را نمی‌ساخت و لذا از این جهت نمی‌توان از تفاوت روحی زن و مرد غفلت کرد. موفق باشید
7262
متن پرسش
سلام:1نخستین پیام اصالت وجود جدا کردن حساب مفهوم وجود از دیگر مفاهیم تشخص و وحدت از نظر صدقشان بر امور و حقایق خارجی ست. لطفا پاسخ فرمائید *2 بحث اصالت وجود میان مفهوم عام وجود و حقیقت عینی به چه معناست *3معلول نسخه ضعیف از علت خوداست(دارای علم و.)مباشد آیا علم معلول بعلت یک نحوه اشرافیت بحق است *4تشخص شخص حقانی حق در مقام واحدیت تحت عنوان یک وجود واحده تعبیر به نفس رحمانی شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصالت وجود یعنی آنچه در عالم عینی و بیرونی هست، وجود است و به همین جهت آتش عینی و بیرونی می‌سوزاند ولی آتنش ذهنی نمی‌سوزاند. چون آتش بیرونی وجودی است که به صورت آتش درآمده و به همین جهت منشأ اثر است. این بحث در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» طرح شده که چرا خدای مفهومی خدایی نیست که بتوان حیات و علم و قدرت را از او گرفت. وحدت و تشخص مربوط به وجود عینی و خارجی است. در رابطه با موارد 3 و 4 اخیراً عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 7221 داشته‌ام. موفق باشید
6971
متن پرسش
سلام علیکم . استاد بزرگان اهل کرامت با بزرگان اهل توحید در مبانی عملی و نظری چه تفاوتی دارند ؟ میدانم در کتابهای شما هست ولی دقیقا نمیدانم در کدام کتاب است . میشود توضیح کاملی بدهید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه و مقام واسطه‌ی فیض» در پاورقی مفصلی عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که اهل توحید تمام ابعاد خود را نفی می‌کنند تا حق ظهور کند، ولی اهل کرامت قوای نفس خود را رشد می‌دهند. به پاورقی کتاب جایگاه و معنى واسطه فیض، ص: 317 و پاورقی ص: 321 رجوع فرمائید. موفق باشید
6049

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.آیا شما آیت الله فائزی را می شناسید که مرحوم شده اند؟از شما خواهش می کنم چند خط راجع به ایشان بگویید و بگویید کار اصلی ایشان در زمان حیاتشات چه بوده و چه اثری از خود بر جای گذاشته اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده ایشان را نمی‌شناختم. موفق باشید
5568
متن پرسش
سلام استاد رشته علوم انسانی هستم به نظر شما اگربه جای حقیربودبد ونمیتوانستید به حوزه بروید(خانواده دوست ندارند)وباتوجه به وضعیت بد دانشگاه چه محیطی چه دروسی که ماهیت مادی وغیرتوحیدی دارد وباتوجه به تحول علوم انسانی وتمدن ساری ونقش افسران جوان جنگ نرم دادند امام مان دادندچکارباید کرد در این وادی وچه رشته ای را باید انتخاب کرد وخواند وباچه رویکردی باید گرفتارآن هانشویم؟ لطفا جواب کلی ندهید وسوال برای دونفراست 1.برای کسی که میخواهدتازه وارد کارشناسی میشود(مجبور به یکی ازرشته هاست) 2.کسی که برای ارشد دوسال دیگر میخواهد آماده شود وحتی حاضر است رشته ی خود را تغییردهد که فقه وحقوق است وفکرمبکند که مهم ترارآن وظیفه ای دیگر دارددرعلوم اجتماعی وفلسفه و...که کاری روی زمین مانده امانی دانید. گفتم درد دلم را به شما گفته باشم که دانشگاه خوندید ودرسته که علوم انسانی نخواندیدوحس میکنم عمرم بیهوده با این رشته های وسیستم دانشگاهی دارد میرود. باتشکرازشما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال ما باید برای فهم و تبیین تفکر دینی از فلسفه و عرفان اسلامی از یک طرف و فلسفه‌ی غرب و آثار سوبژکتیویته‌ی آن غفلت نکنیم، هرچه در این مورد جدّی‌تر وارد شوید رسالت تاریخی خود را بهتر انجام خواهید داد. کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌تواند برایتان راه‌گشا باشد. موفق باشید
3440
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم می خواستم بدانم که روایات در مورد قمر در عقرب چقدر قطعی است؟ و اینکه با توجه به نظر مراجع مانند آقای مکارم که می فرمایند تقویم های نجومی موجود در بازار اعتبار ندارتد برای دانستن زمان مناسب امور و زمان های قمر در عقرب چه کنیم(مثلا برای زمان های مناسب بچه دار شدن) و از چه منبعی استفاده کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: من نمی دانم.آن‌هایی هم که این مورد را رعایت می‌کنند، احتیاطاً این کار را می‌کنند نه آن‌که کاملاً این موارد را پذیرفته باشند. به‌جز آن‌چه در رساله‌ها تحت عنوان حرام و واجب و مستحب و مکروه هست نمی‌توان به دیگر امورات اطمینان داشت. موفق باشید
3205
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی استاد عزیز ! چند وقتی است که با توجه به تعالیمی که در کتاب های شماست در دانشگاه مشغول فعالیت هستم و نشریه میدهم همچنین در بحث های دانشجویی و مناظرات این ها را مطرح میکنم . اما نمی دانم چرا حرف هایم همانند سکه اصحاب کهف اصلا فهم نمی شود . نقش نقص و ضعف بیان من و فهم ناقصم از معارفی که شما واسطه اش بودید را نمی توان نادیده گرفت ولی نمیدانم چرا این حس به سراغم آمده که این بحث ها را نمی شود با نشریه و مناظره شروع کرد ؟ شنیدم که در اصفهان جلسه دارید . چند دوست در اضفهان دارم . با آنها که صحبت کردم گفتند استاد طاهرزاده در جلسه ای گفته که نشریه به درد نشر معارف نمی خورد . از طرفی میگویند شما هیچ وقت مناظره نکردید . سوال بعدی من این است که اگر از مناظره و نشریه ، حق ظهور تجلی نکند چه فایده ای دارند ؟ آیا حداقل نمی توانند نقش مذکر و تذکر دهنده مخاطب باشند ؟ چون میدانیم که تلویزیون هم به خاطر تصویری بودنش قادر به نشر معارف نیست ولی خب با همین تلویزیون « روایت فتح » آوینی و سریال امام علی و همچنین اخیرا مستند بسیار تاثیر گذار « آخرین روزهای زمستان-حسن باقری » ساخته شده که تذکر خوبی به مخاطب می دهند . در ادامه سوال باید بگویم که حرف های شما دوستانم در اصفهان را به این نتیجه رسانده که نشریه ندهند و به من هم همین توصیه را کردند آیا این کار و این نتیجه از صحبت های شما درست است ؟ میخواستم از خود شما بپرسم . این سوال را در مورد مناظرات دانشجویی هم پاسخ دهید . موفق باشید استاد عزیز . و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: درست است که هر فکری برای ارائه‌ زبان مخصوصی نیاز دارد و روزنامه‌ و نشریه و تلویزیون ظرفیت ظهور هر فکری را ندارند ولی باید تا آن‌جا که ممکن است با توجه به آن امر، تلاش خود را بکنیم و اگر بتوانیم مثل شهید آوینی روح آینه‌ی جادو را در اختیار بگیریم به همین جهت باید مثل شهید آوینی در روایت فتح در کنار تصور از جملات آسمانی استفاده کرد. چیزی که روح تلویزیون آن را روضه‌خوانی می‌داند و معتقد است باید تصویر پیام را برساند در حالی‌که تصویر ظرفیت هر پیامی را در خود ندارد. در هر حال «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند..... آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید
2027
متن پرسش
سلام.پسری 16 ساله هستم و علاقه شدیدی به قرآن و معارف آن و مطالعه تفسیر دارم لذا یکسال پیش خواندن تفسیر را شروع نمودم ابتدا از هر روحانی و متخصص این حوزه می پرسیدم می گفت تفسیر نمونه یا نور را بخون من هم چنین کردم و حتی یک جلد از نمونه را خوندم ولی دیدم خیلی ساده است و پاسخگوی من نیست لذا نمیدونستم چکار کنم تا اینکه با نوارهای تفسیری آقای جوادی املی آشنا شدم ، قبلاً تسنیم اقای جوادی را مقداری ش را خونده بودم ولی دیدم خیلی خیلی سخته ولی نوارهاشون آسونه و بدرد من میخوره و شروع کردم به گوش دادن ان. الان هم تصمیم دارم با این روش تفسیر کار کنم که ابتدا نوارهای اقای جوادی را گوش بدم سپس انچه میفهمم بنویسم و برم جلو. ایا چنین روشی مناسبه؟ اگر نه چکار کنم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کار بسیار خوبی است به شرطی که ابتدا آیه‌ای که استاد بحث می‌فرمایند را بنویسید و سپس نکات کلی فرمایش ایشان را در ذیل آیه یادداشت کنید. موفق باشید
15986
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد معزز: جناب استاد در مناجات شعبانیه دو فراز آمده که انگار با هم نمی خواند از یک طرف حضرت می فرمایید «الهی ما اظنک تردنی فی حاجه قد افنیت عمری فی طلبها منک» و در فراز دیگری می فرماید «و قد افنیت عمری فی شره السهو عنک و ابلیت شبابی فی سکره التباعد منک» حال چگونه این دو با هم جمع می شود؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فراز اول، مناجات‌کننده با نظر به رجایی که نسبت به خدا دارد با حضرت معبود سخن می‌گوید که گمان نمی‌کنم مرا در طلب آن‌چه عمری در پیِ آن بودم از درگاه خود برانی. ولی در فراز دوم، نظر به خودش دارد که چگونه دستش خالی است و از خود هیچ ندارد. لذا عرضه حال به حضرت معبود می‌کند که من با خودم چنین و چنان کردم. و از این طریق، رحمت پروردگارش را به شور می‌آورد. موفق باشید

15628
متن پرسش
سلام و ارادت حکیم فاضل: تفاوت بنیادین و اساسی بین فلسفه غرب و فلسفه اسلامی (حکمت متعالیه ملاصدرا) چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع چیزی نیست که بتوان در سؤال و جواب دنبال کرد. تفکر، تفکر است هرچند موضوعاتِ مورد تفکر مختلف باشد. موضوعات فلسفه‌ی غرب وسعت زیادی دارد از تومیست‌ها بگیر تا رمانتیک‌ها و کلاسیک‌ها و ایدئالیست‌ها. پیشنهاد بنده آن است که اگر ما با حکمت متعالیه به‌خوبی آشنا شویم و سپس به آن فلسفه‌ها رجوع کنیم، بهتر می‌توانیم استفاده نماییم. موفق باشید

15610

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چرا در دعای ماه رجب «اسئلک بالمولودین فی رجب...» اشاره ای به حضرت علی نشده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید در موضوع تولد امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» چون زیارت دیگری برای آن روز مطرح است، در آن زیارت مطرح نشده است. موفق باشید

15486

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: یک سری مسائل وجودی برایم حل شده؛ اکنون نیازمند ریاضت های شرعی می باشم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعادل خود را با نامه‌ای که حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» به فرزند خود در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه داشته‌اند، به کمال لازم برسانید. آن نامه تحت عنوان کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که بر روی سایت هست، شرح شده است. موفق باشید

نمایش چاپی