بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9174
متن پرسش
با سلام: استاد انصافا از خواندن کتاب های شما لذت بردیم. استاد یک مطلبی از حاج آقا دولابی نقل شده که لب اخلاق مرنج و مرنجان است. بنده بعضی اوقات اتفاق می افتد که دوستان به گونه ای رفتار می کنند که باعث رنجش ما میشود و خود از این مسئله ناراحت هستم از چه طریقی به صورت کاربردی و عملی، چکار کنم که ناراحت نشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید تا آن‌جا که ممکن است کارهای مردم را حمل بر صحت کنید تا اولاً از آن‌ها مرنجید و ثانیاً چون آن‌ها را خوب می‌بینید قصد رنجاندن آن‌ها را ندارید. موفق باشید
8622
متن پرسش
با سلام: قصاص مرتد فطری قتل است چرا این حکم از شارع صادر شده؟ این حکم با آیه «لا اکراه فی الدین» سازگار است؟ این وجه، اسلام را خشونت بار نشان نمی دهد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آیه‌ی «لا اکراه فی ‌الدین» می‌فرماید این طور نیست که برای پذیرفتن دین جان انسان‌ها کراهت داشته باشد. پس اگر انسان‌ها را ملتزم به دینداری کرده‌ایم مطابق جانشان آن‌ها را ملتزم نموده‌ایم. حال اگر کسی وارد دینداری شد و دین را پذیرفت و سپس ادعا کرد از آن خارج شده یا نقشه‌ای در سر دارد که به افراد بنمایاند اسلام حرفی برای جان‌ها ندارد که این یک نوع مقابله‌ی علنی با حقیقت است و چنین کسی از همه‌ی جنایت‌کارانی که انسان ها را به قتل می‌رسانند جنایت‌کارتر است و یا واقعاً بدون نقشه‌ای خاص به حقیقت به صورت علنی پشت کرده که باز چنین کسی جرثومه‌ای بسیار فاسد و خطرناک است و جامعه‌ی انسانی نباید چنین کسی را تحمل کند. این نوع خشونت، خشونت در مقابل جنایتکاران است و لازمه‌ی باقی‌ماندن حق در جامعه‌ی بشری است. موفق باشید
7799
متن پرسش
سلام علیکم. در موارد مختلف فرموده اید : این که همه کاره را خدا بدانیم مشکلات حل است. استاد چگونه همه کاره را خدا بدانیم؟شاید بهتر باشد برایتان مثالی بزنم؛ مثلا من به عنوان یک دختر شبی را مجبور شدم در هتلی در شب غریب بمانم یک مرتبه ناخودآگاه دچار استرس شدم که نکند افراد اتاق روبه رو که چند مرد بودند و دایما ترانه های وحشتناک گوش می دادند و یک وضعیت شک برانپیز داشتند با اطلاع از تنهایی من شب به اتاق من بیایند و اتفاق سوئی رخ دهد و آبرویم در معرض خطر قرار گیرد فلذا نگران شدم؛ درب را قفل کرده و سه آیت الکرسی خواندم و سعی کردم آرام باشم و همه کاره را خداوند بدانم میخواهم بگویم استاد شاید 97 درصد قلبم آرام گرفت اما آیا می شود 100 درصد دل آرام باشیم و به قولی که میگن در دستان تقدیر خداوند چون کودکی باش که وقتی او را به هوا پرتاب می کنند می خندد چون حتم دارد والدینش رهایش نمی کنند؛ اصلا باید صد درصد خود را در دامان الهی گذاشت؟صرفا برای آرامش باید خود را به دامان الهی سپرد یا جلب مددالهی؟مثلا در مورد مثال واقعی که زدم چگونه باید توکل میکردم؟ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چرا می‌فرمایید تنها برای آرامش باید خود را به خدا سپرد؟ این حرف‌ها چیست؟ مگر قبول ندارید خداوند در همه‌ی عالم و با همه‌ی مخلوقات در صحنه است و «ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها» پس هر اندازه که به لطف الهی از توهّمات بیشتر آزاد شویم و به حکم وظیفه عمل کنیم بیشتر حجاب‌ها کنار می‌رود و بیشتر متوجه حضور حق در عالم و در همه‌ی مناسبات می‌شویم. عرفان نظری و عملی در همین رابطه به سالک کمک می‌کند که انسان حضور حضرت حق را در عمیق‌ترین وجوه عالم احساس کند. موفق باشید
7640
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت استاد محترم حضرت استاد طاهر زاده ، آیا پیروی از توصیه و امر مادر ، انتخاب بزرگ انسان (جوان) می باشد یا خیر ؟؟ بنده 27 ساله و مجرد ، فوق لیسانس حقوق بین الملل دارم ، با وجود اینکه از صنفِ وکالت اصلا خوشم نمی اید ، مادر محترمم ، اصرار دارند که بنده در آزمون وکالت شرکت کنم و این حرفه را انجام دهم . با وجود کراهتی که بنده از این حرفه دارم ، آیا انجام امر ایشان ، انتخاب بزرگ است ؟ چگونه می توانم ، هدف دینیِ خود را داشته باشم و جهت دهی زندگی ام به سمت انتخاب بزرگ باشد ؟ آیا این بینش درست است که با خود و خدایم بگویم : «وکالت میکنم برای دفاع از حق و گرفتن از ظالم و دادن به مظلوم و تشکیل زندگی دادن و هزینه کردن درآمد در راه خدا ؟ و ... از این جور توجیهات ؟! استاد محترم ، علاقه و خواسته خودم این است که ، رشته تحصیلی ام را ادامه دهم (دکترا ، البته به عنوان یک وسیله برای هدف اصلی) ، برای خدمات بیشتر به اسلام و دینم و پر کردن فضاهایی که در این زمینه وجود دارد . خواسته خودم این است که حوزه علمیه و حقوق بین الملل را -به عنوان وسیله- انتخاب و دنبال کنم ، تا بتوانم به نقاطی که عرصه بین الملل و حتی دانشگاه ، پاسخ داده نشده و کم کاری شده است ، پاسخ داده و خدمت کنم و ... از این جور تصورات ! جناب استاد و پدر گرامی ، مدتها است (نزدیک 1 سال و اندی) که جوانیم درگیر این مشغله ذهنیست . کدام را انتخاب کنم ؟ امر مادرم (بسیار بر والدینم احترام قایل هستم و تا کنون بحمدالله همه زندگیم خوب است) یا آنچه خودم تصور میکنم درست است !؟؟ و اگر هیچکدام صحیح نیست ، چونه زندگیم را دینی کنم و به سمت حقیقت مطلق سوق و جهت دهی کنم ؟ با تشکر و آرزوی سعادتمندی و سلامتی روز افزون فرزند جوانتان ، اشکان
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اطاعت از والدین غیر از آن است که در چیزهایی که صاحب‌نظر نیستند هم از آن‌ها اطاعت کنیم. قرآن می‌فرماید: « فَلا تُطِعْهُما» از آن‌ها در امری که علمی در آن نیست اطاعت نکن، در عین احترامی که به آن‌ها می‌گذارید. ولی اگر خودتان به آن نتیجه رسیده‌اید که با نیت خدمت به مظلوم حقوق بخوانید بحث دیگری است. در هر حال در هر دو رشته امکان خدمت به خلق و رضایت حق فراهم است. موفق باشید
3463

وظیفه مابازدید:

متن پرسش
با سلام. استاد بزرگوار و عزیزتر از جان و محبوب قلب تیره و تارم ، به راستی اگر شما نبودید از شیطنت غرب و ناتوانی خود دق می کردم و از حکایت حال زارم امیدی نبود و خداوند را به خاطر بودن شما سپاسگذارم . همان طور که مستحضر هستید در دنیای وانفسا و شیطانی امروز، شبکه های اینترنتی و ماهواره ای هر گونه حرمتی که قابل تصور بوده باشد را شکسته است . با یک فیلم ساده در ماهواره ، میراث فرهنگی که از سالها قبل به جوانان این مملکت به ارث رسیده است را به تاراج می برند. هر شخصی در منزل خود با فشردن چند کلید ، چشم و گوشش از طریق اینترنت با کثافاتی مواجه می شود که ابدا در دستگاه الهی تعریف نمی شود و حتی زندگی مادی او را نیز به خطر می اندازد. هر فیلم خصوصی اعم از سیاسی ، جلسات محرمانه ، خانوادگی و ... از هر انسانی که تصورش را هم نمی کنید در سایت های ویدئویی با رکیک ترین عنوان ها در دسترس همگان است، هر توهینی بدون هیچ هزینه ای در شبکه های مذکور صورت می گیرد. از توهین به مقدسات تا بزرگترین علمای اسلام و رهبران اسلامی در طول تاریخ. استاد، بنده می توانم قسم بخورم که 95 درصد افکار و اعتقادات موهوم نسبت به نظام اسلامی و شخص مقام معظم رهبری ، محصول تلاش شبانه روزی این شبکه های مجازی است که غرب به خورد ملت شریف ایران داده است و دهان به دهان گشته است تا منبع اصلی توهین ها گم شده است و عده ای فکر می کنند بی اعتقادی به نظام اسلامی ، نظر شخص خودشان است نه تلقین ماهواره ها و تبلیغات اینترنتی. – شاهدش کپی برداری اصطلاحات ضد نظام ها و بی اعتقادها و سست مذهب ها از این شبکه هاست- این هم در زمانه ای که اگر اعتقادات شخصی مانع نباشد حتی در روستاها، فیش ماهواره از مطبخ و مبرز واجب تر است و اینترنت و فیلترشکن در دسترس بچه ها هم هست. غالب فیلم های ماهواره ای که از طریق اینترنت هم قابل مشاهده و در اختیار همه ی جوانان این مرز و بوم است ، به تضعیف بنیان خانواده و افزایش توقعات کاذب ظاهر الصلاح و نزول اهداف و تغییر امیال و گرایش ها به سمت غرب زدگی و مصرف گرایی منجر می شود که غالبا اثرات خود را به طور ناخودآگاه بر روح و روان بیننده می گذارد. جهت اختصار از مثال خودداری می کنم. تنها دیدن یک قسمت از سریال های کاذبشان ، در زمانه ی کنونی که بزرگتر ها در انتقال فرهنگ ایرانی و اسلامی به نسل جوان ، ناتوان هستند ،کافی است تا نسل جوان سبک زندگی خود را با گرایشات غربی سامان بدهد. ارائه ی ممالک غربی به مخاطبان به بهترین رنگ و لعاب که به اذعان خود غربی ها دور از واقعیت امروز غرب است ، کار عمده ی این شبکه هاست و .......... سپاه و وزارت اطلاعات محترم و هر نهاد مسئولی هم کاری جز فیلتر کردن نمی کند که با یک فیلتر شکن ساده و قابل دانلود از اینترنت ، همه ی تلاش هایشان در زمینه ی فیلتر کردن اینترنت نقش بر آب می شود. استاد ، رشته ی حقیر کامپیوتر است و به اقتضای رشته ام خوب می فهمم که نیروهای زحمت کش این نهادها چقدر بی سوادند که به راحتی توسط شیطنت جوانانه ی برخی ، دور می خورند. استاد ، شنیده ام سپاه ایران به اعتراف دوست و دشمن خیلی قوی است هم به لحاظ دانش روز هم به لحاظ تکنیک. این را اخیرا از خود مقامات آمریکایی در سایت های خودشان هم شنیدم. استاد، من سالها بحث های شما رو کار کردم و با رویکرد فرهنگی دین ناب محمدی (ص) از طریق مباحث شما آشنایی دارم و با برخوردهای ضربتی و چکشی در مسائل فرهنگی به شدت مخالفم. اما به نظر شما آیا واقعا اگر سپاه و وزارت اطلاعات و دیگر نهادهای مسئول اراده کنند ، دانش توقف شبکه های بیگانه در ایران را ندارند ؟ به نظر حقیر این کار قابل انجام است اما عدم تحقق آن ناشی از جهل مسئولان نسبت به ضربه ای است که تا کنون نظام اسلامی از ماهواره ها و اینترنت ( فیلترشکن) خورده است. 1) به نظر شما واقعا وظیفه ی بنده به عنوان دانشجو و جوجه طلبه ی آینده در قبال این مسائل چیست ؟ 2) استاد بزرگوار، قصد دارم برم سپاه قم و این مسئله رو پیگیری کنم و حداقل در فیلتر کردن فیلترشکن ها به آن ها یاری برسانم و ببینم چه اقداماتی انجام می دهند و در حد وسعم به آن ها کمک کنم ، نظرتان چیست ؟ قطعا این کار مقداری از وقت بنده رو میگیره و وقت من برای کسب معارف حقه ی الهی کم است و خودم هم از نظر سلوکی و وجودی بسیار اوضاعم خراب است و نیازمند راهنمایی شما هستم. دعا کنید و لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر و دعای خیر برای عروج لحظه به لحظه ی شما و دستگیری اهل البیت به واسطه ی شما از ما.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- ما در هرحال وظیفه داریم مانع اشاعه‌ی فحشاء شویم و ثواب و برکات زیادی برای ما دارد و به هر ارگانی که بخواهد در این مسیر قدم بردارد باید کمک کنیم منتها باید وقت معینی برای آن تعیین کنید تا همین‌طور که می‌فرمایید از کسب معارف الهی محروم نشوید. موفق باشید
3221
متن پرسش
در تعریف «فکر» از منظر «فلسفه» منظور از «مبادی» در عبارتِ «حرکت به طرف مبادی» چیست؟ آیا منظور فقط مبادی تصدیقیه است (که قضیه و گزاره است مثل استحالة اجتماع نقیضین)؟ یا اعم از تصدیقیه و تصوریه (مثل تعریف موضوع و محمول)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در فلسفه نمی‌گویند: «حرکت به طرف مبادی» می‌گویند حرکت از مبادی به طرف مراد. مبادی آن نکاتی است که انسان تصدیق کرده و پذیرفته است. موفق باشید
2672

سبک زندگیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم نظرتان در مورد صحبتهای اخیر رهبری در دیدار جوانان و دانشجویان استان خراسان شمالی و طرح مسائلی پیرامون سبک زندگی دینی چیست؟ چقدر این سخنان را با نظرات خودتان نزدیک میبینید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بسیار سخنان به‌جایی بود تا إن‌شاءالله رجوع ما از غرب به تمدن نوین اسلامی معطوف گردد و ایشان در این امر از همه‌ی نخبگان و اهل فکر و جوانان طلب یاری کردند تا در این امر ایشان را تنها نگذارند و موضوع را جدّی بگیرند. قسمت دوم سؤال را بنده نباید جواب دهم شما باید بررسی کنید. موفق باشید
2567
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله وما یستوی الاحیاء ولا الاموات ان الله یسمع من یشاء وما انت بمسمع من فی القبور این سوال ایجاد شده است که اهل قبور نمی شنود . درست است که کافران اکنون هم مرده اند و نمی شنوند ولی خداوند می فرمایند کسانی که در قبر هستند را نمی توان شنوا کنی . شاید پاسخ فرمایید منظور از قبر -قبر برزخی است ولی از کجا ثابت می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ظاهراً آیه نظر به شرایطی دارد که عده‌ای به سخنان رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» بی‌محلی می‌کردند می‌فرماید این‌ها مثل مردگان هستند به این معنا که در عرف وقتی کسی حق را درک نکند می‌گویند مرده است. موفق باشید
1564

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.آیا می توان گفت،همچنان که انسان ها(در سطح و مقام و منزلت خوشان) دارای درجه ای از حضور هستند، و گاه گاه غافل می شوند و این حضور کمرنگ و پر رنگ و شدید و ضعیف و بالا و پایین میشود،در مورد ائمه اطهار(هرچند سطح آن ها مافوق تصور و بسیار متعالی باشد) نیز صادق است؟می توان گفت حضور و مراقبت ائمه(در سطح خوشان) نوسان داشته؟ میشود این را از دعاهایی نظیر دعاهای صحیفه سجادیه فهمید؟(خطاب قرار دادن حضرت به خود که من گناهکار و عاصی و غافل و اسیر و...هستم).میتوان گفت هیچ عارفی، واصل نیست؟ و همگان(حتی پیامبر)سالکان راهی به درازای بی نهایت هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: قسمت اول برداشت شما درست است، و لذا حضرت امام حسین«علیه‌السلام» به خدا عرضه می‌دارند: «إِلَهِی تَرَدُّدِی‏ فِی‏ الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَار....» یعنی وقتی در آثارِ تو نظر می‌کنم موجب می‌شود از زیارت و لقای بی‌واسطه‌ی تو کم شود. ولی این‌که می‌گویید هیچ‌کس واصل نیست درست نیست، زیرا آن‌کس که حجاب‌های ظلمانی و نورانی را پشت سر گذاشت و وارد لقاء اسماء الهی شده واصل است هرچند این حالت شدت و ضعف خود را داشته باشد. موفق باشید
824

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. می خواستم نظر شما را در مورد طب سنتی بطور کل جویا شوم؟ 1- با توجه به دستورات طب سنتی بسیاری از مواد غذایی که ما در قرن کنونی استفاده می کنیم ممنوعه است. از طرفی رعایت کردن این مسائل باعث به سختی افتادن خانواده و اطرافیان می شود و از طرف دیگر با توجه به دانسته هایم و اینکه مثلا ماکارونی یا رب صنعتی یا شیرینی و شکر و قند فلان تاثیرات بد را بر بدنم می گذارد دچار عذاب وجدان می شوم که حق النفس را چه کنم. 2- مورد بعدی در مورد غذاهای ممنوعه از نظر طب سنتی اینست که مثلا در حکایات عرفا آمده است که آنها چای و قند می خورده اند و ... آیا چشم بزرخی آنها متوجه مضر بودن این مواد غذایی نمی شده است یا اینکه قضیه چیز دیگریست؟ 3- آیا تحت دستور آب درمانی قرار گرفتن بیماران سرطانی که از آنها قطع امید شده است مجاز است. (دستورات آب درمانی که خوردن 40 روز آب و عسل و تنقیه کردن می باشد برای برخی از بیماران موجب تولد مجدد بدن شده است و برخی را هم به کما و نهایتا مرگ برده است) 4- آیا زیر بار قرص و شربت نرفتن و تنها به داروهای گیاهی روی آوردن در صورتیکه بیمار شویم مجاز است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: موضوعی که سؤال فرموده‌اید موضوع گسترده‌ای است که در حدّ سؤال نمی‌توان به همه‌ی ابعاد آن پرداخت. ولی به نظر بنده طب سنتی با روح و خلقت انسان بهتر هماهنگ است تا طب جدید. 1- همین طور که می‌فرمایید بعضی از غذاها روی‌هم‌رفته برای بدن مضرّ است ولی به این معنی نیست که مثلاً این حبه قند نقش یک قاشق سمّ را داشته باشد که مضر بودن آن برای همه در هر شرایطی محرز نیست و عرفا نیز بر همین اساس از چای استفاده می‌کنند به‌خصوص که استفاده‌ی زیادِ این نوع مواد تبعات مورد بحث را به همراه دارد. 2- روی‌هم‌رفته آب‌درمانی برای کسانی که بیماری اساسی دارند یک کار مفید و تجربه‌شده است مگر برای کسانی که تقدیر آن‌ها مرگ باشد . 3- اساساً نقش دارو و درمان بیماری‌ها نقش علت معدّه است و نقش اساسی را نفس ناطقه به عهده دارد و بهترین دارو به قول رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» پرهیز است. می‌فرمایند: « الْمَعِدَةُ بَیْتُ کُلِّ دَاءٍ وَ الْحِمْیَةُ رَأْسُ کُلِّ دَوَاءٍ فَأَعْطِ نَفْسَکَ مَا عَوَّدْتَهَا» معده خانه بیمارى و پرهیز سرآمد همه دارو ها است و به نفس خود آنچه را که عادت داده‏اى بده‏ ، و لذا تا آنجا که ممکن است باید از داروهای شیمیایی کم‌تر استفاده کرد ولی چون ما بدن خود را از قبل به داروهای شیمیایی عادت داده‌ایم به‌کلی نمی‌توان از آن‌ها فاصله گرفت. موفق باشید
801

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جناب استاد طاهرزاده 1-در مورد عرش و کرسی توضیحی بفرمایید.2-نظر شما در مورد مصداق یابی در عصر ظهور چیست
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: در مورد عرش و کرسی می‌توانید به کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه«سلام‌الله‌علیها» رجوع فرمایید که متن کتاب روی سایت المیزان هست و در مورد مصداق‌یابی در زمان غیبت کاری است پر از لغزش و نباید وارد شد. موفق باشید
29293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و صلوات بر محمد و آل محمد ص و سلام و رحمت خدا بر شما استاد عزیز و بزرگوارم و همه اهل ایمان این مطلب را در جمعه 25 مهر 1399، روز 28 صفر 1442 سالروز شهادت رسول اعظم سیدنا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و شهادت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌نگارم، ضمن عرض تسلیت به شما و همه خوانندگان، از آن انوار مقدسه برای خلوص در جلب رضایت خدای عزیز استمداد می‌طلبم. (متن پرسش کمی طولانی است، پیشاپیش طلب عفو دارم). مطلبی صوتی از یکی از اهل منبر موفق در شیراز و کتابی پیرامون داستان شهید يونس زنگی آبادی یکی از اهل ایمان از کانال خوب مطالب ویژه برایم فرستادند، که بنظرم اصلاحیه‌ای ضروری لازم دارد که در ادامه ارائه می‌دهم و از شما استاد عزیز هم تمنای راهنمایی و ارشاد دارم. بسم الله الرحمن الرحیم بنده این کتاب ظهور (پیرامون شهید یونس زنگی آبادی) را در آغاز دوره طلبگی در سال ١٣٨٧ خوانده ام، و با اینکه قبل آن در اوایل دوره دانشگاه سخنرانی تصویری آقای حجت‌الاسلام انجوی نژاد را پیرامون آن دیده بودم، ولی با خواندن آن نسخه چاپی کتاب (چاپ جدید آن سالها) متوجه اشتباهی در نوع روایتگری برادر طلبه ام شدم. چون اساسا داستان چیز دیگریست. اگر ما امور خیالی را بجای واقعیت جا بزنیم، دیگر مکاشفات و کرامات واقعی هم در مخاطب جدی گرفته نخواهد شد و همه چیز همان صورت خیالی خواهد گرفت. چرا؟ چون این کتاب ظهور فقط یک رمان خیال انگیز است!! اولا، نویسنده کتاب علی مؤذنی هست، نه کریم صفایی. نام کریم صفایی شخصیت داستانی ساخته شده‌ در کتاب قبل از این رمان (کتاب رمان «ملاقات در شب آفتابی») است که نویسنده (آقای موذنی) در این کتاب رمان «ظهور» هم راوی قصه را با این شخصیت داستانی خلق کرده است. ثانیا، کتاب ظهور، نوشته‌ی علی مؤذنی، یک «رمان تخیلی» است که لابلای خیال انگیز کردن داستان می‌خواهد خاطراتی از زندگی واقعی شهید یونس زنگی آبادی (در زمان حیات دنیویشان) را با رنگ و لعاب احساسی و ماورایی بگوید. به تصریح خود نویسنده در مقدمه چاپ جدید و مصاحبه ها و صفحه اینستاگرام خودش و ناشر (نشر نیستان) پیرامون این رمان، تمام این وقایع بظاهر ماورائی در داستان (مانند تماس تلفنی شهید با راوی داخل داستان و حرکت قلم و نگارش متن توسط شهید برای همان راوی قصه، و حضور شهید بصورت کبوتر و گریه آن کبوتر و ...) ساخته‌ی خیال نویسنده‌ی رمان (آقای علی مؤذنی) است، برای ایجاد جذابیت و برانگیختن احساسات مخاطب بسوی عالم ماوراء و ارتباط با ارواح، و هیچکدام از این اتفاقات واقعیت خارجی نیافته است، و صرفا ساخته و پرداخته رمان نویس است. ایشان حتی اصل تخیلی بودن وقایع داستان را که هیچ ربطی به شهید عزیز نداشته (ولو امکان وقوعی آن از شهدا هست) در خاطره ای در سال 75 از بیان شهید عزیز سردار قاسم سلیمانی هم اعتراض دوستانه شان به تخیلی بودن اکثر داستان را نقل می‌کنند و اصرار نویسنده بر اینکه این کتاب رمان است و آمیخته بودنش به تخیلات، طبیعی است، و نهایتا هم نویسنده بخاطر عدم استعداد خودش به بیوگرافی نویسی، نسبت به نوشتن کتاب مستند زندگی نامه از شهید موافقت نکردند. نویسنده صراحتا در پستی که اخیرا درمورد نحوه تدوین این رمان در اینستاگرام منتشر کردند می‌نویسند: «اواخر سال هفتاد و پنج طی سفری با حاج قاسم آشنا شدم. آن موقع فرماندۀ لشکر بود و هنوز خبری از سپاه قدس نبود. دست گذاشت روی دستم و با لبخندی شکرین گفت کاش نویسنده ای پیدا بشود و کتابی شبیه نه آبی نه خاکی یا ملاقات در شب آفتابی برای حاج یونس بنویسد. دستش را از روی دستم برداشت و گفت: حاج یونس دست راستم بود. شیرینی و تاثیر آن دیدار باعث شد ناباورانه رمان ظهور را خیلی زود بنویسم و برای حاج قاسم بفرستم. کمتر از یک هفته بعد دعوتم کرد به کرمان. تا رسیدم، جلسه گذاشت. بیست نفری از سردارانش هم حضور داشتند. شگفتی اش را از سرعت عمل من در ارائۀ رمان ابراز کرد و گفت: خیلی تاثیر گذار است. من که همۀ مراتب گریه را تجربه کردم. نه من که بیشتر دوستان حاضر در این جا. آن هایی که خوانده بودند، تایید و تحسین کردند. من هم خدا را شکر کردم که قضیه به خیر و خوشی دارد انجام می شود. حاج قاسم ادامه داد: اما علی جان، اکثر مطالب این کتاب که هیچ ربطی به حاج یونس ما ندارد. گفتم: رمان عرصۀ تخیل است و از واقعیت کپی برابر اصل نمی سازد. بحث در گرفت. و بالا گرفت. لُب کلام من این بود که شما از من رمان خواستی. آدرس دو تا رمان از خودم را دادی، پس طبیعی است که از همچو منی رمان تحویل بگیری، و حرف دیگرم این‌که شما اگر دنبال نوشته شدن زندگی نامۀ حاج یونس بودی، باید پیشنهادش را به یک زندگی نامه نویس می دادی نه به یک رمان نویس.» www.instagram.com/p/CGAYuO2J0FI/?igshid=1jajt570u3slg بنده علاوه بر دیدن مستندات مذکور (که برخی دیگر را در پی نوشت اشاره می‌کنم) شخصا هم از دایرکت صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام پرسیدم (با آیدی @alimMoazeni.officialNews )، و با نام بردن از تک تک وقایع مذکور، صراحتا گفتند: «بله، فرمایش شما صحیحه. وقایع رمان تخیلی هستن»، و همچنین از صوت خطیب مذکور هم که هفته پیش بخشی از آن را شنیده بودند اظهار تعجب کردند! و نهایتا بنده از ایشان خواستم این موضوع را در مصاحبه ای هم باز تاکید کنند، که گفتن مصاحبه زیاد شده ولی بازهم انجام خواهد شد. (تصویر مکالمه مذکور را خدمتتان در ایتا فرستادم، و در استوری و هایلایت صفحه اینستاگرامم ( @salehi.786 ) هم قرار دادم. لذا، در این مصداق کتاب مذکور، اصلا این صوت آقای انجوی نژاد عزیز را نباید بعنوان یک مستند واقعی پخش نمود (متاسفانه، ایشان ظاهرا چاپ ناقص دهه هفتاد کتاب را دیده اند و نه تنها مقدمه دیده نشده، بلکه حتی اسم مولف کتاب را هم ندیده و نویسنده واقعی را همان شخصیت داستانی کریم صفایی تلقی کرده و بخیال واقعی بودن اتفاقات روی منبر آن را گفته اند). البته از آنجا که اصل وقوع چنین وقایعی از شهدای عزیز امکان وقوعی دارد، و بلکه وقایع مستندی از این دست تصرفات را زیاد دیده و شنیده و خوانده ایم (کما اینکه در پی نوشت به چند مورد اشاره می‌کنیم)، لذا خطیب ارجمند هم با حسن ظن به مشابهت وقایع داستان با برخی مستندات واقعی دیگر، آن را نقل نموده است. ثالثا، وقایع اصلی و واقعی داستان، همان خاطرات جنگ و جبهه و بیانات شهید قبل شهادت به همسرش هست که پاهایم را خوب نگاه کن و به حافظه بسپار (چرا که بعد از شهادتشان همسرش فهمید که باید شهید را از روی پاهایش شناسایی کنند، چرا که پیکر مطهر شهید نه دست داشت و نه سر). لذا تلاش نویسنده در خلق یک رمان جذاب برای نقل خاطرات زندگی یک شهید عزیز بوده، و نباید گمان کنیم حذف عناصر خیال انگیز داستانش چیزی از مقام بلند شهید کم می‌کند، بلکه اساساً قدرت نفوذ و تصرف شهدای عزیز در وصف و خیال ما نمی‌گنجد! لذا ضمن تشکر از برادران بزرگوار در نشر آثار فرهنگی، و نیز تشکر از کانال بسیار خوب مطالب ویژه، اما بهتر است این صوت آقای انجوی نژاد را بردارند (چون در این مصداق خاص، تلقی خلاف واقع از یک رمان خیال انگیز ایجاد شده) و بالخصوص بیان تکمیلی شما استاد عزیز طبق مبانی و فارغ از این مصداق در این باره منتشر شود. سه پی‌نوشت تکمیلی: 1. آقای علی مؤذنی این شیوه نگارشی خیال پردازی برای ایجاد رمان از زندگی شهدا و اولیاء را دارد، مثلا در مورد رمان دیگرش با نام «احضاریه» می‌گوید: «واقعیت برای من دستمایه تخیل می‌شود / اصل بر تخیل است، البته با حفظ اصالت وقایع / موضوع رمان تخیل است. واقعیت برای من جز این که دستمایه تخیل شود، هیچ جذابیتی ندارد.» www.yjc.ir/fa/news/6732591/واقعیت-برای-من-دستمایه-تخیل-می-شود-اصل-بر-تخیل-است-البته-با-حفظ-اصالت-وقایع ۲. روزنامه همشهری در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۲ (شماره ۳۱۲۸) ضمن انتشار مصاحبه شان با آقای مؤذنی، در مطلبی با عنوان «يادداشتي بر رمان «ظهور» نوشته علي مؤذني»، تاکید بر عناصر تخیلی آن و ایجاد یک دنیای داستانی برای مخاطب در آن می‌نمایند، و حتی این را از هنر نویسنده محسوب می‌کند که طوری وقایع تخیلی را با مستندات خاطرات شهید درآمیخته که مخاطب همه را باور کند: «علي مؤذني در رمان ظهور دنياي داستاني را خلق مي كند كه در آن نويسنده اي به نام آقاي صفايي با اثرش يگانه مي شود. ... به اتكاي اين شگرد، تداخل مستندات و انديشه تخيلي شده است كه خواننده همه حوادث را تا انتهاي داستان مي خواند و مي پذيرد.» https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820515/world/litew.htm ----------------- ۳. تکمله نهایی، پیرامون درک حضور شهدا و حضور تاریخی شان ذیل مکتب امام و انقلاب اسلامی: بنظر این بنده، باید توجه ویژه به مصادیق حقیقی کرامات شهدا، بلکه بالاتر توجه معرفتی و سلوکی خاص به مقامات شهدا ذیل مکتب اشراقی امام داشت. مثلا شهید علی اکبر دهقان، شهیدی که بدون سر یا حسین گفت حدود ۱۰ - ۱۵ نفر در اطراف پیکر بی سر او ۵ دقیقه این ندا را از حلقوم بریده اش می شنیدند و آن شهید این عنایت را در وصیتنامه اش از خدا خواسته بود، که این واقعه توسط راوی زنده ماجرا، و شهید زنده حجت الاسلام محمد صادقی سرایانی، در سایت خودشان در خاطرات خودشان نقل شده { malakoot.ir/مردان-بی-ادعا/ } می‌نویسند: «من صحنه‌ای دیدم که همیشه در ذهنم باقی است؛ دیدم که دستی از بدن کسی کاملاً جدا شده و آن طرف روی زمین افتاده بود. در این دست جدا شده کتاب دعایی بود که ظاهراً می‌بایست با پرت شدن دست، کتاب هم جدا می‌شد ولی کتاب دعا محکم به دست چسبیده بود. یک طرف کتاب‌ دعا نوشته بود ارتباط با خدا و طرف دیگر فرازهایی از زیارت عاشورا بود که خون آن شهید روی آن ریخته بود، نوشته شده بود، «السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره». شما چنین صحنه‌ای را هر کاری بکنید نمی‌توانید به قلم بیاورید و در صحنه‌های هنر زنده کنید. خدا در آن جا می‌خواسته یکی از درسهای خودش که نتیجة خلوص است را بدهد. و این خون هم خون خداست. یا شهید علی‌اکبر دهقان که وقتی ما می‌خواستیم جنازة او را در جاده بصره ـ خرمشهر جمع کنیم، دیدیم سر بریده‌اش در محوطه دارد می‌رود، سری که از پشت قطع شده بود و روی زمین داشت می‌غلتید و تنش هم داشت می‌دوید. سر این شهید حدود ۵ دقیقه فریاد یا حسین، یا حسین سر می‌داد. این فریاد را همة ما که حدود ۱۰ ـ ۱۵ نفر بودیم، (از جمله برادران حدادی، آذربیک، مصطفی خراسانی، طوسی و .. . .) می‌شنیدیم و همة به جای اینکه جنازه را جمع کنند، داشتند گریه می‌کردند. یا در کتاب «پیشانی سوخته‌ها» آورده‌ا‎م که طلبه‌ای به نام آقاخانی در کربلای ۵ شهید شده بود که پس از شهادت از حنجره بریده‌اش چند بار صدای «السلام‌علیک یا اباعبدالله» می‌آمد. این نمونه‌ها در صحنه‌های جنگ بسیار بوده است. البته این شهید یک وصیتی هم داشت که ما از توی کوله‌پشتی‌اش پیدا کردیم. یک تکه کاغذ بود که نمی‌دانم شب نوشته بود یا همان روز: «خدایا من شنیدم که امام حسین با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم این‎گونه شهید شوم.» نمی‌دانم لابد لب تشنه هم بوده چون مسائل مشابه دیگری که ما دیدیم اتفاق افتاده بود. نوشته بود «خدایا من شنیدم که امام حسین سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود. بعد دیدیم که یک ترکش از پشت سر، سرش را قطع کرد یا نوشته بود: خدایا من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده. من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده‌ام به ذکر یا حسین یا حسین باشد و ما آن صحنه را دیدیم.» خود ایشان (حجت الاسلام صادقی سرایانی) برای خودش هم واقعه زیبایی اتفاق افتاده که ٢۵ روز در برزخ بوده، و با عنایت امام رضا (علیه السلام) پس از مرگ زنده شدند. خاطره شفای خود ایشان خیلی متذکر کننده است: تصویری: aparat.com/v/3iQJD dalfak.com/w/i4jhw صوتی: malakoot.ir/wp-content/uploads/2018/02/Shahid_zende_malakoot01.mp3 متنی (از سایت خودشان): http://malakoot.ir/دیدار-با-امام-رضاعلیه-السلام/ http://malakoot.ir/خاطرات-بیمارستان-تا-شفا-گرفتن/ *** همچنین وقایع بی‌شمار مستند واقعی که در کتب و مستندات دقیق پیرامون حضور شهدا به نگارش درآمده، مانند: حضور شهید حجّة الاسلام سیّد مجتبی صالحی خوانساری، که بعد از شهادتش، اهل خانه و فامیل و دوستان صداى تلاوت قرآن و دعا و مناجات شهید را مکرر در خانه می‌شنیدند و نور سبزی از حضور او میدیدند، و حتی شهید عزیز کارنامه امتحانات ثلث دوم دخترش (خانم زهراسادات صالحی) را برای مدرسه اش امضا نمود: shohadayeiran.com/fa/news/171748 یا حضور شهید سید مرتضی دادگر (اهل ساری) که بعد از شهادتش، قرض‌های یک بسیجی گروه تفحص شهدا را به تمام مغازه ها و قصابی و میوه فروشی محله اش داد و مبلغی هم برای امورات زندگی به اهل خانه او رساند (و همه این وقایع در همان روزی که پیکرش در تفحص پیدا شده بود و اهل خانه و مغازه دارها و ... با دیدن تصویر مدارک شناسایی شهید متوجه حضور او برای دادن قرضها شدند): www.mashreghnews.ir/news/331021 یا حضور شهید سید مرتضی آوینی (ره)، که راوی دفاع مقدس مرحوم حجت الاسلام ضابط می‌گفت: «خیلی دلم می‌خواست سیدمرتضی آوینی رو ببینم. یه روز به رفقایش گفتم یه موقعیتی جور کنید ما سیدمرتضی رو ببینیم، نشد. بالاخره سید شهیدان اهل قلم تو فکه رفت روی مین و شهید شد و من نتوانستم سید مرتضی رو ببینم. بعد از مدتی قسمت شد با یکی از کاروان‌های راهیان نور آمدم برای بازدید از مناطق جنگی. یک جایی شب ماندیم و مستقر شدیم. شب که خوابیدم دیدم شهید آوینی آمد به خوابم. در خواب به او گفتم: آقا سید! من خیلی دوست داشتم وقتی زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد. شهید آوینی توی خواب به من گفت: نگران نباش! فردا صبح ساعت ۸ بیا سر پل کرخه منتظرتم. صبح بیدار شدم و من بیچاره که هنوز به زنده بودن شهید شک داشتم گفتم: آخه این چه خوابی بود! آوینی که خیلی وقت است شهید شده. بلند شدم رفتم سر قراری که با من گذاشته بود و نیم ساعت دیر رسیدم. دیدم خبری از آوینی نیست. دیگر داشتم مطمئن می‌شدم که خواب و خیال و اینجور چیزها واقعیت ندارد که یه دفعه سربازی که آن نزدیکی‌ها پست می‌داد آمد پیش من و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم بله با یکی از رفقا قرار داشتم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهای جو گندمی، محاسنش اینجوری بود، عینکش... سرباز گفت: رفیقت آمد اینجا و تا ساعت ۸ منتظرت شد، نیامدی. بعد که می‌خواست برود، به من گفت: یک کسی می‌آید با این اسم و این قیافه، بهش بگو مرتضی آمد. خیلی منتظرت شد، نیامدی، کار داشت رفت. کنار پل، یک چیزی برایت نوشته برو بخوان. رفتم دیدم کنار پل با انگشتش نوشته : "فلانی! آمدیم نبودید، وعده ما بهشت. سیدمرتضی آوینی".» www.tasnimnews.com/fa/news/1391/12/15/31049 آخرالکلام، مقامات شهدا و حضور و تصرّفشان در عالم هستی، و حضور تاریخی‌شان ذیل حقیقت اشراقی قلبی امام روح الله (رحمة الله علیهم)، از آن جهت که ظهور شعاع اشدّ اتصال ایشان به روح الهی در شمس نور محمّدیه (ص) است، قابل توصیف و تصور اذهان بشری نیست (إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا - اینکه اشدّ اتصالاً هست، دیگر چقدر شدیدتر قابل توصیف با الفاظ و بیان نیست). ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ظهر جمعه 25 مهر 99. قم مقدسه. محمد حسین صالحی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

با سلام و ارادت و با تشکر فراوان از تذکری که نسبت به کتاب «ظهور» فرمودید. برای بنده این سؤال هست که آیا جناب آقای موذنی که زحمت کتاب «ظهور» را کشیدند و آن را به عنوان یک رمان تنظیم کردند؛ آیا برای شخصیتی که کاملاً مشخص است، تنظیم رمان به معنای آن است که همان شخصیت را و با حرکات و سکنات واقعی‌اش به صورت رمان بنمایانند؟ و با هنرمندی خود آن حرکات و سکنات را به صورت رمان تنظیم کنند؟ و یا شخصیتی خیالی از او بسازند که مربوط به شخصیت آن نباشد؟ که در حالت دوم عملاً فاجعه‌ای رخ داده است، زیرا شخصی که در مورد آن رمان را تنظیم کرده‌اند، غیر از آن شخصی می‌شود که حقیقتاً هست.

تصور بنده آن است که از آقای مؤذنی چنین بر نیاید که شخصیت دروغینی را به حاج یونس نسبت دهند زیرا آن شخص مشخص و معین است و این فرق می‌کند با رمان‌هایی که نویسنده‌ی آن از ابتدا شخصی را می‌سازد و پیرامون آن صحنه‌آرایی می‌کند.

نکته‌ی بعدی مواردی است که در آن کتاب به شهید حاج یونس زنگی‌آبادی نسبت داده شده که همه‌ی آن‌ها امکان وقوعش هست. و در همین رابطه بنده و امثال بنده به راحتی نمی‌توانستیم آن موارد را انکار کنیم و همان‌طور که جنابعالی می‌فرمایید مواردی بس عجیب‌تر از طریق شهدا به ظهور آمده است که بنده از ارائه‌ی آن‌ها به سهم خود تشکر می‌کنم. با توجه به این‌که حاج قاسم کتاب «ظهور» آقای مؤذنی را خوانده‌اند به دختر حاج یونس در مورد کتاب می گویند:« زیاد خودتون رو درگیر کتاب نکنید حاج یونس چیزی فراتر از این ها بود.» با این‌که انتظار داشته‌اند که آقای مؤذنی زندگینامه‌ی حاج یونس را بنویسند و نه آن‌که حالت رُمانی به شخصیت ایشان بدهند.

موفق باشید

16907

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: 1. یه واعظ معروفی میگفتن که هر کی به اهل بیت (ع) توهین کند نباید سکوت کرد، درسته؟ چون واقعا آدم میشنوه تو اتوبوسی، مترویی. اگر خیلی ناجور می گفت باید چیکار کرد؟ همین طور نشنیده بگیریم؟ 2. یه مورد پیش اومد من واقعا هیچ تزلزل در عقاید احساس نکردم ولی دیدم نمیتونم جواب بدم، طرف می گفت: «حاج اقای طبرسی رو هشت میلیارد خرج کردن بردن خارج عمل کردن مگه امام رضا شفا نمیده؟!!» آدم معلوم الحالی بود، کار با اون ندارم، نمیدونم چیزی که می گفت راسته یا نه ولی راستم باشه به نظرم کار درستی کردن. من تو جونم احساس کردم که حرفش باطله و امام رضا (روحی فداه) بی برو برگرد روحو شفا میده حالا جسمو صلاحو خودشون بهتر میدونن، ولی چی باید به طرف می گفتم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آفرین به چنین عقیده‌ای که متوجه‌ی شفای اصلی مولایمان حضرت ثامن الحج«علیه‌السلام» هستید. آری! اولاً: مگر بنا است حضرت هر بیماری را شفا دهند؟! و ثانیاً: مگر بنا است ما با چنین افرادی هم‌زبان شویم؟! نهایتاً می‌توان به آن‌ها گفت که آیا این نوع شایعات قابل پذیرش است که ما نیز دامن بزنیم؟ قرآن می‌فرماید: « اذا مرّوا باللغو، مرّوا کراماً» یعنی انسان در مقابل چنین سخنان لغوی، باید بزرگوارانه بگذرد و خود را هم‌سنگِ چنین افرادی نکند. موفق باشید

16228
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با بند بند وجودم معنی «لئن کفرتم ان عذابی لشدید» را احساس می کنم ... در اثر اشتباهاتی که در زندگی داشته ام دچار مشکلات زیادی شده ام و مقدار زیادی بدهکارم. در اثر شراکتی که با خانواده همسرم کردم و سرم کلاه گذاشتند و مسائل دیگر من با خانواده و فامیل همسرم قطع رابطه کرده ام و او نیز به تلافی با خانواده و فامیل من قطع رابطه کرده است نه کسی به منزل ما می آید و نه ما به منزل کسی می رویم که شرح آن وقت گیر است. همچنین دچار افسردگی شدید شده ام و از رحمت و کمک خدا هم ناامیدم و معتقدم خدا در جاهای حساسی می توانست کمکم کند تا راه را اشتباه نروم ولی این کار را نکرده است. پس چه دلیلی دارد که الان که دچار عذاب الیم شده ام کمکم کند. هر کار می کنم این افکار از ذهنم خارج نمی شود. همسرم 39 ساله و دارای یک دختر 10 ساله هستم به دلیل قطع روابط دچار تنهایی شدیدی شده ایم. به همین دلیل اخیرا همسرم بطور مکرر اصرار و التماس می کند که یک فرزند دیگر می خواهم. همچنین فرزندم نیز از تنهایی شدیدا رنج می برد و بطور مستمر آن را اظهار می نماید. آنها می گویند اگر فرزند بیاید رزق خود را نیز می آورد ولی من شک دارم چون کارمندم و دولت نمی تواند و یا قصد آن را ندارد که در وضعیت معیشت کارمندان گشایشی ایجاد کند حتی اگر برای یک عید مذهبی مبلغی واریز کنند از اضافه کار کم می کنند و بالعکس ... برای هر فرزند 30 هزار تومان واریز می کنند که هزینه یک روز نوزاد نیز نمی شود با این شرایط نمی دانم چکار کنم؟ خودم بچه دوست دارم و می دانم باعث شادی خانواده می شود ولی خیلی می ترسم هم به دلیل مسائل اقتصادی و هم مشکلات روحی و خانوادگی که عرض کردم و فکر می کنم اگر فرد جدیدی را به خانواده اضافه کنم در حقش خیانت کرده ام. با وجود آنکه معتقدم خدا مرا فراموش کرده و کمکم نمی کند، آیا در این مورد می توانم به استخاره پناه ببرم؟ اگر جواب مثبت است نزد چه کسی برای استخاره بروم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید خود را در زیر سایه‌ی شریعت الهی قرار دهید. همین‌که قطع رابطه با ارحام کرده‌اید – چه ارحام سببی و چه ارحام نسبی – فعل حرام انجام داده‌اید. اغماض و چشم‌پوشی از افراد را فراموش کرده‌اید. از رزّاق‌بودنِ حضرت حق غفلت دارید. این ضعف‌ها کارها را به این‌جا کشانده است و روز به روز، مشکلات بیشتر می‌شود. پیشنهاد بنده آن است که اولاً: مباحث دعای مکارم را که در قسمت صوتِ سایت هست، دنبال بفرمایید و ثانیاً: گتاب «جایگاه رزق در هستی» را که در قسمت نوشتاری سایت می‌باشد، دنبال کنید. إن‌شاءاللّه زندگی با معنای دیگری شروع خواهد شد. موفق باشید 

16039
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با توجه به سوال 16025 که فرمودید دعا تلاش ما جهت ظهور کردن آن چیزی است که برای ما رقم خورده است. یعنی آیا دعا باعث نمی شود چیزی که رزق و مقسوم انسان نبوده با دعا رزق و مقسوم انسان شود و یا بلایی که مقدر و مقسوم شده برطرف کند؟ اگر این چنین باشد که انگیزه برای دعا به طور کلی از بین می رود. 
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما متوجه شویم به نور الهی تقدیر ما که از طرف خدا مقدر شده است بهترین تقدیر است بهترین زندگی را برای خود خواهیم داشت و دعا موجب می شود که اولاً: متوجه ی عظمت مقدرات الهی بشویم و ثانیاً: راضی به مقدرات الهی بگردیم همان چیزی که در زیارت امین الله از حضرت حق می خواهید: اللهم فاجعل نفسی مطمئنه بقدرک راضیه بقضائک و یا در آیه ی 22 سوره حدید متوجه می شویم که می فرماید: هر آنچه برای شما هست از قبل تقدیر شده و هنر شما شکل دادن به آن نوع زندگی است که در بستر تقدیر الهی از زندگی خود بهره بگیرید و عالی ترین دعا با فرض چنین مسئله ای است. موفق باشید 

13446
متن پرسش
سلام استاد گرامی: استاد من الان که به المیزان مراجعه می کنم می بینم هنوز برایم زود است. از طرفی خیلی دوست دارم وارد دریای المیزان بشم برای همین منظور قصد دارم کارهای زیر را انجام بدم تا فهم المیزان برایم راحت تر بشه: 1. مطالعه کتاب از برهان تا عرفان همراه با شرح «ده نکته را خوانده ام» 2. مطالعه کتابهایی از امام از قبیل آداب الصلاه و اربعین حدیث «اندکی از آنها را خوانده ام» 3. مطالعه کتاب اصول فلسفه علامه با شرح شهید مطهری «2مقاله اول را خوانده ام» استاد به نظر شما این کارها میتونه به من کمک کنه؟ چون کار نسبتا زمان بری است به دلگرمی و راهنمایی شما نیاز دارم. بی زحمت اگه پیشنهاد دیگری دارین بفرمائید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نیاز به اصول فلسفه نداشته باشید و آداب الصلواة امام را با شرحی که بنده عرض کرده‌ام، دنبال بفرمایید. اربعین حدیث، مردافکن است، به مراتب از تفسیر المیزان مشکل‌تر می‌باشد. بحث معاد را با شرح بنده دنبال فرمایید و سپس صوت سوره‌های روم، شوری، زمر، عنکبوت را با حوصله دنبال کنید و آرام‌آرام وارد المیزان شوید. موفق باشید

13136
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به اینکه بنده با نوجوانان سر و کار داریم ممنون می شوم به سوالات ما پاسخ دهید: ۱. در مطالب چند بزرگوار دیدم که قبل از بلوغ شخص چه واجبی را ترک کند و چه گناهی مرتکب شود برای او گناهی ثبت نمی شود در مورد ترک واجبات که مشخص است تکلیف ندارند ولی اگر گناهی مرتکب شوند درست است که برایشان گناه ثبت نمی شود ولی اینجا دو سوال پیش می آید اولا برای آنها هم حالت ظلمات در اثر گناه ایجاد می شود یا ظلمات و حجاب ایجاد نمی شود بلکه فقط آن نورانیت که در اثر ترک می توانند بدست بیاورند کسب نمی کنند؟ اگر آن اعمال ظلمات برایشان ایجاد می کند ظلماتشان در چه حدی است چون ظاهرا نباید مثل افراد بالغ برایشان ظلمت ایجاد شود. ۲. ترک گناه و انجام کارهای نیک مثل نماز برای قبل از بلوغ هم ثواب دارد؟ ۳. قوه اختیار و انتخاب از چه سنی در انسان ایجاد می شود؟ ۴. بعد از بلوغ که انسان مکلف می شود معمولا عقلش کامل نیست مثلا دختر ۹ ساله و پسر پانزده ساله اگر غیبت کند یا گناه دیگر انجام دهد کامل نبودن عقل آنها یاعث نمی شود گناه برای آنها ثبت نشود؟ اگر گناه ثبت می شود آثار آن با شخصی که همان گتاه را در سنین بالاتر مثلا ۳۰ سالگی مرتکب می شود متفاوت است؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قبل از تکلیف انتخاب‌های منفی انسان آنچنان در شخصیتش نفوذ نمی‌کند که با آن انتخاب‌ها شخصیت فرد ساخته شود ولی انتخاب‌های مثبت او زمینه می‌شود که در حین تکلیف، با جدّیت بیشتر انتخاب‌های مثبت را ادامه دهد 2- مسلّم با توجه به عرض بالا، انتخاب‌های مثبت که قبل از بلوغ انجام می‌دهد، نقش‌آفرین است و به همین جهت اگر به جوانان خود متذکر شویم که رعایت دستورات دین قبل از بلوغ چه اندازه مفید است آن‌ها از آن غفلت نمی‌کنند 3- اختیار از همان سنین کودکی در انسان شکل می‌گیرد ولی انتخاب‌های شخصیت‌ساز از سنّ تکلیف به بعد می‌باشد 4- اگر بستر صحیحی برای رشد دختران فراهم شود و گرفتار انواع بازی‌های خیالی که در کارتون‌ها هست، نشوند؛ به‌خوبی در سن 9 سالگی و پسران در سن 15 سالگی می‌توانند با زندگی جدّی برخورد کنند و بنده این را در فرزندان خود تجربه کرده‌ام  5- مسلّم تأثیر گناه بر شخصیت انسان در حدّی است که آن شخص گناه را، گناه بشمارد و لذا برای انسان 30 ساله تأثیر گناه، بیشتر است.

12987
متن پرسش
با سلام: استاد معذرت می خوهام سوال می کنم، آیا از احادیث بر نمی آید ثواب برخی اعمال قطعی است مثل قرآن خواندن که ذاتش مستحب است. مثلا بنده مومن وقتی سوره انعام را با حضور قلب می خواند اثر معنوی تلاوت سوره را در وجود خود درک می کند. فرموده اید فلان عمل ثواب داره یعنی قرب ما را بیشتر می کند حال وقتی کسی نماز شب می خواند بعد نماز احساس قرب بیشتر با خدا دارد این بمعنی قطعی بودن ثواب نیست؟ با تشکر و معذرت فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز هم باید بین خوف و رجاء خود را مستقر کند زیرا شیطان در این امور هم بیکار نیست. موفق باشید

12285
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت حضور استاد محترم: فارغ التحصیل مامایی و 24 ساله هستم و مشغول گذراندن طرح می باشم. از آنجایی که بنده به رشته های دینی علاقه مندم و با توجه به اینکه نیاز اساسی انقلاب کار فرهنگی است می خواهم به رشته تحصیلی و فعالیتهای اجتماعی ام جهت انقلابی بدهم اما نمی دانم چه رشته ای رو بخوانم که هم به نقش های خودم به عنوان یک زن لطمه نزند و هم در راستای نیاز اساسی انقلاب باشد از شما تقاضا دارم من را راهنمایی بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار خدمتی که می‌توانید در رابطه‌ی رشته‌ی خودتان به مردم داشته باشید و با عدم اجحاف و خوش‌رویی با آن‌ها برخورد کنید، رشته‌های کلام اسلامی و قرآن و حدیث در صورتی‌که نسبت به مباحث معرفت النفس آشنایی داشته باشید، إن‌شاءاللّه موجب خیر و برکت خواهد بود. موفق باشید

11070

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: من قصد دارم در تمام این یازده هزار سوال بگردم و تمام سوالاتی را که شما فرموده‌اید «نمی‌دانم» را جمع‌آوری کرده و در یک سوال تقدیم‌تان کرده، تا شما شاید رحمی کرده و تجدید نظر فرمایید وجواب‌ها را عنایت کنید. البته منظورم حوزه‌ی سوال‌های «حضوری» و «وجودی» است، نه سوال‌های مشکلات زن و شوهری و خانوادگی و اجتماعی. ما که می‌دانیم که «می‌دانید!» شما هم که «می‌دانید» که «می‌دانید!». لطف فرموده و کتمان را رها کنید! آخرش این سوال‌کننده‌های زبان بسته با کُلّی امید و شوق سوال‌شان را مطرح می‌کنند! ما را چه به فهمِ رازِ «کتمان»، حاجی!؟؟ چه کسی نمی‌داند که شما «می‌دانید»؟ عجب! سوالی بشود! پر از می‌گویم! و می‌دانم! و بیا این هم جواب تو! و دلت خنک شد؟! و ..... چه شود!! جوابی بدهید حالمان جا بیاید ان شاءالله. قهر نکنیدها!! دعوایمان هم نکنید!! نفرمایید: آآآدم حسااااابی!!! به یک مشت کر و کور در راه دین کمک کنید، جای دوری نمی‌رود. شاید حضرت حق هم به جایش یک نوشابه برایتان باز کرد، خدا را چه دیدی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما هرکاری را صلاح می‌دانید انجام دهید، بنده هم به امید آن نوشابه‌ای که قولش را از خدا گرفته‌اید، تسلیم هستم. موفق باشید
10679
متن پرسش
سلام: حضرت استاد همانطورکه واقفید پارادایم سازی نقش محوری در جهت دهی افکار دارد به عنوان مثال افلاطون برای تعریف و تفکر در انسان از تمثیل پرنده و قفس استفاده کرده و سوالاتی را بر اساس آن طرح و پاسخ گفته. و بعد ارسطو این تمثیل را اشتباه و ناقص دانسته و تمثیل انگشتری و طلا را مطرح کرده و... همان طور که مشخص است با تغییر پارادایم ها سوال ها تغییر می کنند و به تبع آن پاسخ ها و تصویر نوینی در هر کدام از دو تمثیل در رابطه به انسان می دهد و به نوعی هر کدام انسان شناسی را بر اساس آن طراحی و جهت دهی می کنند. حال پرسش اینجاست برای این که تمثیلی بیاوریم تا انسان شناسی را بر اساس دیدگاه وجودبینی دنبال کنیم تا رابطه بین حق و خلق و نقش محوری انسان که اشرف خلق می باشد را نشان دهد کدام است؟ در متون دینی و عرفانی و فلسفی تمثیل هایی نظیر خورشید و اشعه و یا آینه و تصویر و یا موج و دریا و... آورده شده است. حال کدام یک از این تمثیلها جامع تر می باشد و باید به چه نحوی تقریر شوند؟ اگر هم منبع مفصلی در این رابطه دارید لطفا معرفی کنید. یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما باید تمثیل را به میان آوریم که موضوع در پیش ما نباشد در حالی‌که در مورد انسان، نفس ناطقه در پیش انسان است کافی است به روش حضوری خود انسان را به خود انسان نشان دهیم و در همین رابطه تعلق وجودی او را به خداوند در فطرت او متذکر شویم به همان روشی که قرآن فرمود: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ ‏»(عنکبوت/65). هنگامى که سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‏خوانند. موفق باشید
10429

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی: من کنترل رویاها و افکارم را همیشه ندارم. گاه افکار گناه به مغزم هجوم می‌آورند و منجر به گناه می‌شود. از دست رویاها و خیالات باطل و گناه چگونه رها شوم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌کنم علاوه بر مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» سخنانی که در روز تاسوعا تحت عنوان «حرّ یعنی تجسم توبه در تاریخ پر از گناه» عرض کردم را دنبال بفرمایید، إن‌شاءاللّه راه‌کاری در جلوی شما قرار می‌گیرد. موفق باشید
9390

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: چرا میگوییم صفات رذیله نظیر غرور، بخل، خصوصا دروغ نمی تواند در خدا راه داشته باشد؟ در جایی خواندم که به این علت این صفات در خداوند راه ندارد که این صفات ناشی از نیاز است و این با واجب الوجود بودن خدا متعارض است. اما مثلا در بسیاری از انسان ها دروغ گفتن ناشی از نیاز نیست و به صورت صفت اخلاقی آنها بروز میکند. خواهشمندم با کلمات ساده پاسخ دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت اگر کسی از همه‌ی جهات کامل باشد معنا نمی‌دهد که بخواهد با دروغ‌گفتن نقص خود را پنهان نماید و یا کمال غیر واقعی را به خود نسبت دهد. موفق باشید
8816
متن پرسش
سلام. به نظر شما سه مورد از مشکلات مهم جهان اسلام و سه مورد از مشکلات مهم ایران که از همه بیشتر حودنمایی میکنه چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: مشکل جهان اسلام عدم تدبّر کامل در قرآن است و مشکل ما غفلت از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی است، حالا شما هر اندازه می‌خواهید فرعیات به آن اضافه بفرمایید. موفق باشید
8113
متن پرسش
با سلام. آیا تسلط تفسیر اشعار شعرای نامی مثل مولانا و سعدی و... که استاد دینانی دارند دلیلش به تسلط ایشان به علم فلسفه برمیگردد یا ایشان در کنار علم فلسفه به رشته ادبیات هم مسلطند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عرفا عموماً حرف‌هایی دارند که با حکمت و عرفان می‌توان متوجه مقصود آن‌ها شد در عین حال که باید به زبان ادبیات آشنا بود. موفق باشید
نمایش چاپی