باسمه تعالی: سلام علیکم: برای ادامهی فلسفه لازم نیست به دانشگاه بروید. مقدمتاً مباحث «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» که شرح صوتی آن نیز روی سایت هست را دنبال کنید و سپس با شرح «بدایة الحکمه» از طریق اساتید حوزه، کار را ادامه دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قبل از تکلیف انتخابهای منفی انسان آنچنان در شخصیتش نفوذ نمیکند که با آن انتخابها شخصیت فرد ساخته شود ولی انتخابهای مثبت او زمینه میشود که در حین تکلیف، با جدّیت بیشتر انتخابهای مثبت را ادامه دهد 2- مسلّم با توجه به عرض بالا، انتخابهای مثبت که قبل از بلوغ انجام میدهد، نقشآفرین است و به همین جهت اگر به جوانان خود متذکر شویم که رعایت دستورات دین قبل از بلوغ چه اندازه مفید است آنها از آن غفلت نمیکنند 3- اختیار از همان سنین کودکی در انسان شکل میگیرد ولی انتخابهای شخصیتساز از سنّ تکلیف به بعد میباشد 4- اگر بستر صحیحی برای رشد دختران فراهم شود و گرفتار انواع بازیهای خیالی که در کارتونها هست، نشوند؛ بهخوبی در سن 9 سالگی و پسران در سن 15 سالگی میتوانند با زندگی جدّی برخورد کنند و بنده این را در فرزندان خود تجربه کردهام 5- مسلّم تأثیر گناه بر شخصیت انسان در حدّی است که آن شخص گناه را، گناه بشمارد و لذا برای انسان 30 ساله تأثیر گناه، بیشتر است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از روایتی که از حضرت علی«علیهالسلام» آوردید برمیآید که حضرت برنامهای که لازم بوده میریختند و در متن آن برنامه متوجه میشدند ارادهای متعالی جهت دیگری را تقدیر مینموده و از این طریق متوجه حضور حضرت حق در عالم میشدند. و در مورد روایت دوم ،حضرت حق برای نجات مؤمنین از عجب گناهی را جلو آنها قرار میدهد تا گمان نکنند هرچه اراده کنند عملی است، ولی نه به آن معنا که مؤمنین نسبت به وظایف ایمانی خود کوتاهی کنند. در هرحال شما نیز بر اساس توانایی خود نسبت به وظایف شرعی خود وظیفهتان را انجام دهید و بقیه را به خدا واگذارید و بدون دلیل خود را گرفتار دغدغههای بیجا نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دورهی دوم آقای هاشمی که عملاً تحول اساسی در افکار جریان منتسب به آقای هاشمی پیش آمد از اواسط حضور ایشان در مجمع تشخیص مصلحت بود با طرح نظریات امثال اقای سریعالقلم که توانست با زمینهای که از قبل در آقای هاشمی بود آن جریان را به این نتیجه برساند که باید با عقلِ مدرن موضوعات را تجزیه و تحلیل کرد و چون آن جریان حتی امثال آقای روحانی که در آن جلسات شرکت میکردند به معنی واقعی با معارف قدسی امام«رضواناللّهتعالیعلیه» آشنا نبودند و توجه به تقدیر الهی و معنی تقدیر و نحوهی تقدیری که با انقلاب اسلامی بهوجود آمد؛ در آنها نبود، بهراحتی جهت اصلی خود را نسبت به قبل تغییر دادند و اینجا است که حتی میبینی آقای روحانیِ اول غیر از آقای روحانیِ دوم است 2- آنچه پیش آمد معلوم کرد ما برای حضور اسلام در این تاریخ به چیزی از اسلام نیاز داریم که آن ماوراء موضوعاتِ رسمی است که در حوزههای علمیه مطرح میشود که در جای خود نهتنها لازم، بلکه ضروری است و در زمان خود که فرهنگ مدرنیته چهرههای نهایی خود را بروز نداده بود و به ظهور نیاورده بود، کافی بود. ولی امروز اگر آموزههای قدسی حضرت امام در کنار حرکت سیاسی ایشان برای حفظ هویت دینی و انقلابی ما به صحنه نیاید، همین است که میبینید 3- عمده عرض من در این قسمت نهفته است که اگر بخواهیم حقیقتاً تمدنی بیرون از آنچه غرب برای عالَم و آدم تعریف کرده است؛ به میان آوریم، تنها محتوایِ قدسی کافی نیست، باید به روشی بیندیشیم که چگونه در چنین تاریخی آن تمدن به میان آید. اگر بخواهم رفقا را به طور اختصار در این مورد اخیر به تفکر دعوت کنم، به علت رازِ نیامدن نامِ حضرت علی«علیهالسلام» در قرآن دعوت میکنم که به گفتهی علامهی طباطبایی شرایط تاریخی هرگز اجازه نمیداد این مسئلهی بسیار مهم به صراحت مطرح شود، وگرنه آنچنان سیطرهی اصالتدادن به فرهنگ جاهلیت قوی بود که بهکلّی به اسلام و دیانت خدا پشت میشد. حال به من بگو! در این شرایط جز این است که باید کاری کرد که نه از حضور تاریخی علی«علیهالسلام» غفلت شود، و نه وفاداران به فرهنگ جاهلیت در عین پذیرفتن نبوت حضرت محمد«صلواتاللّهعلیهواله» بهکلی به جاهلیت گذشته برنگردند؟ بنده همهی مدیریتِ رهبری را از همین جنس می دانم که از یک طرف، اصالتهای انقلاب زیر پا گذاشته نشود و از طرف دیگر، جریانی که هم میخواهد انقلابی باشد و هم نمیتواند از آن نوع زندگی که غرب برای بشر امروز تعریف کرده؛ دل بکند، به تقابل کلی دست نزند تا إنشاءاللّه انقلاب به مرور فرزندان خود را که از جمله شما هستید، با همهی عصبانیت که دارید؛ بپروراند و مسلّم بدانید این کارْ شدنی است و میشود. پیشنهاد جدّی بنده آن است که به موضوع اخیر بسیار فکر کنید. بهخصوص به سخنان اخیر رهبری در دیدار با خانواده سردار شهید علی ییلاقی فرمانده اسبق لشکر 25 کربلای استان مازندران که میفرمایند:
«اوّلاً جوان این نسل، جوان نسل سوّم، از جوان نسل اوّل امیدبخشتر است درصورتیکه بتواند ایمانش را حفظ کند. جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد؛ این را ما کوچک نمی گیریم، امّا غالباً دانهدانه افراد - نمیگویم همه - از روی احساسات لانه جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکاییها صحبت کردند و عذرخواهی کردند؛ این ناشی از چیست؟ ناشی از کمعمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود. جوانهای امروز - [هرچند] بعضی [از آنها] هستند که بیخیال در خیابان راه می روند؛ زمان جنگ هم بودند، نه اینکه نبودند - امّا آن [جوانی] که دنبال وظیفه میرود، می فهمد چهکار دارد میکند. یک نمونهاش همین حججی است و صدها نمونه، بلکه هزارها نمونه از این قبیل وجود دارد.
لذا من به جوان امروز درصورتیکه انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است، این مملکت مال شماها است. ما میرویم، ما نقشمان تمام شده، ما خواهیم رفت؛ آنکه میماند و این کشور را باید به اوج برساند، شماها هستید. هرچه می توانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر میتوانید، تا آنجایی که میتوانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که میتواند جای این شهدا را پر کند؛ این کارها لازم است. من به شماها بیشتر امید دارم، به همین جوانِ نسل شما؛ [البتّه] اشخاص شما را نمیخواهم بگویم، چون آشنایی ندارم، امّا به این نسل من بیشتر اعتماد دارم و بیشتر امید دارم تا آن (نسل قبلی)». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید خود را در زیر سایهی شریعت الهی قرار دهید. همینکه قطع رابطه با ارحام کردهاید – چه ارحام سببی و چه ارحام نسبی – فعل حرام انجام دادهاید. اغماض و چشمپوشی از افراد را فراموش کردهاید. از رزّاقبودنِ حضرت حق غفلت دارید. این ضعفها کارها را به اینجا کشانده است و روز به روز، مشکلات بیشتر میشود. پیشنهاد بنده آن است که اولاً: مباحث دعای مکارم را که در قسمت صوتِ سایت هست، دنبال بفرمایید و ثانیاً: گتاب «جایگاه رزق در هستی» را که در قسمت نوشتاری سایت میباشد، دنبال کنید. إنشاءاللّه زندگی با معنای دیگری شروع خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه بعضی از کاربران عزیز نیز در مورد جواب سؤال فوق؛ سؤالاتی را مطرح فرمودهاند، با نظر به همهی آن سؤالات خدمتتان عرض میکنم که لازم است که بین دو موضوع خلط نگردد که رهبری به عنوان پاسدار انقلاب و به عنوان یک شخصیت انقلابی، غیر از آقای هاشمی و امثال آقای هاشمی فکر میکنند و تفاوتِ نظری که حضرت آقا نسبت به آقای هاشمی داشتند را میتوان در همین موضوع جستجو کرد. آقای هاشمی به اقرار خودشان به دنبال یک ژاپن اسلامی هستند و ندیدنِ جایگاه آقای هاشمی را در این موضوع، ما را به موضعگیریهایی نسبت به ایشان میاندازد که «تفکر» به حجاب میرود. بنده سعی دارم در این فضایی که گویا ذهنها آمادهی یک تذکر اساسی هستند، متذکر چشماندازی شوم که تفکر را به صحنه آورد؛ بدین معنا که اگر یک موضوع چند زاویه دارد آن موضوع، تنها در یک زاویهاش مدّ نظر قرار نگیرد و معتقدم «تفکر» جز این نیست. انسان متفکر از هر موضوعی در مقابل خود یکنوع گشودگی ترسیم میکند بدون آنکه بخواهد با یک نتیجهگیری تکلیف خود را نسبت به آن موضوع، تمامشده قلمداد کند. مسلّم بنده و جنابعالی هرگز نمیخواهیم نسبت به انقلاب در جایگاه آقای هاشمی باشیم، ولی باید بدانیم آن کسی که هاشمی است، چه کسی است و چگونه فکر میکند و این؛ در صورتی ممکن است که سعی کنیم با پیشفرضهایمان، سخنها و حرکات آقای هاشمی را از قبل تفسیر نکنیم. شواهد زیادی هست که آقای هاشمی معتقد است باید رهبریِ انقلاب اسلامی به صورت شورایی اداره شود و این موضوع را رها نمیکند، هرچند هیچوقت نه مجلس خبرگان و نه شورایِ بازبینی قانون اساسی به این نظر اعتنا نکرد. و مطمئن باشید از این به بعد هم به این سخن اعتنا نمیشود زیرا مقام معظم رهبری آنچنان در مقام خود به عنوان رهبریِ فردی، خوب عمل کردهاند که با وجود ایشان کسی تصور رهبریِ شورایی به ذهنش هم نمیرسد. ولی آیا نظر آقای هاشمی به معنایِ تقابل با شخص رهبری است؟ و یا یک اندیشه است که باید در فضایِ آزاداندیشی بدان بیندیشیم بدون آنکه نگاه ایدئولوژیک در میان آوریم. آری! در مورد زندگی آقای هاشمی نیروهای معتقد به ارزشهای انقلاب هرگز این سبکِ زندگی که آقای هاشمی و خانوادهی ایشان و طرفدارانشان پیشه کردهاند را نمیپذیرند ولی موضوع بسیار عمیقتر از آن است که در این حدّ تقلیل داده شود، باید تلاش کرد از نظر فکری جایگاه آقای هاشمی مشخص شود که ایشان به دنبال ادامهی انقلاب نیست، بلکه معتقد است دورهی انقلاب تمام شده است و دورهی جمهوریت در میان است و اگر این مسئله فارغ از دعواهای سیاسی و تفکر ژورنالیستی درست تبیین نگردد، خطر یک نحوه دوقطبیشدن در بین نیروهای انقلاب پیش میآید. زیرا بعضی از معتقدین به انقلاب، آقای هاشمی را به عنوان یکی از نیروهای انقلاب تلقی میکنند.
حرف بنده بر روی تفاوتِ اصولی است که در بین جریان موسوم به اصلاحطلب نسبت به انقلاب اسلامی پیش آمده است و روشی که ما باید در این تاریخ با این جریان داشته باشیم، بدون اینکه کار به خصومت بکشد و درنتیجه در دههی چهارم انقلاب از بلوغی که باید انقلاب بدان دست یابد؛ محروم گردیم. هرچند این سخن شما را که معتقدید رهبری در حالِ مدارا با آقای هاشمی است تا آرامآرام آقای هاشمی خود را نشان دهد؛ سخن قابل تفکر میدانم. و به همین معنا فکر میکنم عرایضی که داشتم موجب تفکر بر روی موضوع میشود. سخنان و موضعگیریهای آقای هاشمی حتی نسبت به محکومیت فرزندشان، نشان میدهد که مبنای خود را مبنایِ دیگری قرار داده است و وظیهی ما است که در این موضوع فکر کنیم و نهتنها جایگاه ایشان بلکه جایگاهِ این فکر را بررسی نماییم. و مشخص کنیم چه نسبتی این فکر با انقلاب دارد و چگونه ما باید عمل کنیم که جایگاه این فکر تبیین شود؛ همهی تلاش من آن است که این موضوع باید متفکرانه مورد بحث قرار گیرد و نه آنکه موضوع، در یک فضای ژورنالیستی و سیاسیِ صرف به حاشیه رود و یا پنهان گردد. این زمان، زمانی است که میتوان به عنوان مثال نسبت به این سؤال فکر کرد که آیا آقای هاشمی مثل بعضی سیاسیونِ ناشی میگوید شورای نگهبان نباید باشد، یا میگوید وقتی بعضی از اعضای شورای نگهبان بناست برای مجلس خبرگان نامزد شوند، چه کسی آنها را در این رابطه تأیید کرده؟ شما خواهید گفت همینکه آنها در مقام فقیهی هستند که مطابقت یا عدم مطابقت قوانین را با شرع مقدس تشخیص میدهند، پس برای مجلس خبرگان میتوانند نامزد شوند، و این میشود یک بحث علمی. ملاحظه می کنید که آقای هاشمی با طرح این مسئله، نفیِ شورای نگهبان نمیکند، بلکه یک اشکال علمی را مطابق دیدگاه های خود پیش میکشد و باید با مبانی علمی جواب داد.
فهمِ نگاه رهبری که پاسدار انقلاب است، با فهم نگاه آقای هاشمی که بیشتر به جمهوری اسلامی فکر میکند و نه به انقلاب اسلامی، هنرِ متفکرانهی ما است. آقای هاشمی معتقد است ادامهی روحیهی انقلابی هزینههایی دارد که در تصوراتی که از مردم دارد، آن هزینهها فراهم نیست و مقام معظم رهبری معتقدند تحقق انقلاب اسلامی تقدیر تاریخ ما است و کافی است ما به وظیفهی انقلابی خود عمل کنیم تا خداوند تقدیر خود را به ظهور برساند. و از این جهت عرض شد آقای هاشمی مقابل رهبری نیست، بلکه دغدغهای غیر از دغدغهی رهبری دارد. ملت ما با انقلاب خود تاریخ معنویتی را شروع کرده است که با نقد خود نسبت به هدف بزرگی که دارد، میتواند معلوم کند در کجای تاریخ خود قرار دارد. ما باید آدمهایی باشیم که به اطراف خود درست فکر کنیم و غفلتهای خود را نسبت به همدیگر متذکر شویم و جسورانه نسبت به وضع خود فکر کنیم بدون آنکه به دنبال مقصر بگردیم. پس موضوعِ تقابل بین آقای هاشمی و مقام معظم رهبری نباید در میان باشد، بلکه موضوعِ پاسداری از انقلاب که رهبری عزیز بر آن تأکید دارند، و موضوع پاسداری از جمهوری اسلامی بدون تأکید بر انقلاب در میان است. رهبری عزیز میفرمایند: «احیای انقلاب در ذهنها، حفظ و حراست از تفکر انقلابی و جهتگیری انقلابی در عمل، در بیان، در رفتار، در تصمیمگیریها و مقررات و قوانین است». ولی جریان اصلاحطلب چنین تعریفی از خود ندارد، بلکه پذیرفته است در اردوگاه تمدنِ غربی، زندگی خود را ادامه دهد و اگر ما به این موضوع با تمام جدّیت فکر نکنیم و گرفتار شلوغکاریهای روزنامهها بشویم، عملاً از این موضوع غفلت کرده و در تبیین جبههی اصلاحطلبی که به یک نحوی انقلاب را به حاشیه میبرد، شکست میخوریم. و حرف جبههی غیر انقلابی که اصولگرایان را به انسانهای سطحی متهم میکند، تصدیق میگردد. عرض بنده آن است که تنها و تنها در تفکر در این موضوع مهم و با وقاری بس عظیم، میتوانیم از این مرحله عبور کنیم. باید بپذیریم با ردّ و نفیِ یک فکر، رأی و نظر ما بهجای آن قرار نمیگیرد. اگر به جایگاه اندیشهها و شرایط تاریخی آنها فکر نکنیم، تصورمان این میگردد که میتوان با جوّسازی و اتهامهای پرهیاهو میشود اندیشهی مخالف را از میدان بیرون کرد؛ غافل از آنکه به نتیجهی عکس خواهیم رسید. وقتی یک تفکر با پشتوانهی تفکر پدید آمده باشد - هرچند تفکری باشد که حقیقتاً تفکر نیست - تنها با به میانآوردن تفکری صحیح میتوان آن تفکر غلط را به پایان تاریخش نزدیک کرد. موفق باشید.