بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15151
متن پرسش
سلام علیکم: در خصوص سوال 15116 که جواب داده بودید که آقای هاشمی در مقابل رهبری نایستاده اند. حضرت استاد ما خودمان این را از شما یاد گرفته ایم که ظواهر افراد را کنار بگذاریم و به روح و شخصیت افراد تعامل کنیم. حال در مورد آقای هاشمی مگر قرار است اسلحه بکشد جلوی آقا که بگوییم مقابل رهبری ایستاده است. همین که در این چند سال اخیر رهبری باید جواب سخنان هاشمی را بدهد و ایشان باز هم حرفهای خود را تکرار کند و بلکه حرفهای مقابل را بگوید بهترین دلیل بر تقابل پنهان ایشان با رهبری است. کافی است سخنان مفصل ایشان در هفته قبل از انتخابات را در سایت ایشان بخوانیم که نمی دانیم بر اساس چه سری خیلی هم پخشش نکردند تا ببینم که چقدر ایشان از روحیه انقلابی خود دست برداشته اند و اصلا اعتقادی به رهبری ندارند و حتی دوباره رفته اند دنبال شورای رهبری. وقتی ایشان دقیقا روز قبل از سخنرانی آقا با مردم نجف آباد می گوید که این کسانی که حرف از عوامل نفوذ می زنند هیچ فهم و شعوری ندارند و بعد روز بعد آقا باید بگوید که نفوذ شاخ و دم ندارد. حتی اگر هم بپذیریم که ایشان در صدد مقابله با رهبری نیست اما فکر و جریانی که ایشان حمایت می کند و دنبال می کند بر طبق مبانی به حق شما ضربه به ریشه انقلاب و بلکه اسلام است. تحلیل خود بنده این است که حضرت آقا مثل امام دارند با ایشان مدارا می کنند تا روحیه کل جامعه آماده شود تا بتوانند ایشان از طرف مردم طرد و حذف شوند (البته همیشه هم دنبال می کنند که اگر ایشان دلشان خواست به دامن انقلاب بر گردند) یعنی همانطور که آقای منتظری طرد شدند ایشان هم طرد خواهند شد. لذا با وجود سخنان دقیقا متناقض با سخنان رهبری (آن هم در مسائل اساسی مثل آمریکا و مقابل با استکبار و مسائل اقتصاد مقاومتی و .... و نوع نگاه به دین) نباید ایشان را تطهیر کنیم. (البته در صورت برگشت ایشان ما بخیل نیستیم و خوشحال هم می شویم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که بعضی از کاربران عزیز نیز در مورد جواب سؤال فوق؛ سؤالاتی را مطرح فرموده‌اند، با نظر به همه‌ی آن سؤالات خدمتتان عرض می‌کنم که لازم است که بین دو موضوع خلط نگردد که رهبری به عنوان پاسدار انقلاب و به عنوان یک شخصیت انقلابی، غیر از آقای هاشمی و امثال آقای هاشمی فکر می‌کنند و تفاوتِ نظری که حضرت آقا نسبت به آقای هاشمی داشتند را می‌توان در همین موضوع  جستجو کرد. آقای هاشمی به اقرار خودشان به دنبال یک ژاپن اسلامی هستند و ندیدنِ جایگاه آقای هاشمی را در این موضوع، ما را به موضع‌گیری‌هایی نسبت به ایشان می‌اندازد که «تفکر» به حجاب می‌رود. بنده سعی دارم در این فضایی که گویا ذهن‌ها آماده‌ی یک تذکر اساسی هستند، متذکر چشم‌اندازی شوم که تفکر را به صحنه آورد؛ بدین معنا که اگر یک موضوع چند زاویه دارد آن موضوع، تنها در یک زاویه‌اش مدّ نظر قرار نگیرد و معتقدم «تفکر» جز این نیست. انسان متفکر از هر موضوعی در مقابل خود یک‌نوع گشودگی ترسیم می‌کند بدون آن‌که بخواهد با یک نتیجه‌گیری تکلیف خود را نسبت به آن موضوع، تمام‌شده قلمداد کند. مسلّم بنده و جنابعالی هرگز نمی‌خواهیم نسبت به انقلاب در جایگاه آقای هاشمی باشیم، ولی باید بدانیم آن کسی که هاشمی است، چه کسی است و چگونه فکر می‌کند و این؛ در صورتی ممکن است که سعی کنیم با پیش‌فرض‌هایمان، سخن‌ها و حرکات آقای هاشمی را از قبل  تفسیر نکنیم. شواهد زیادی هست که آقای هاشمی معتقد است باید رهبریِ انقلاب اسلامی به صورت شورایی اداره شود و این موضوع را رها نمی‌کند، هرچند هیچ‌وقت نه مجلس خبرگان و نه شورایِ بازبینی قانون اساسی به این نظر اعتنا نکرد. و مطمئن باشید از این به بعد هم به این سخن اعتنا نمی‌شود زیرا مقام معظم رهبری آن‌چنان در مقام خود به عنوان رهبریِ فردی، خوب عمل کرده‌اند که با وجود ایشان کسی تصور رهبریِ شورایی به ذهنش هم نمی‌رسد. ولی آیا نظر آقای هاشمی به معنایِ تقابل با شخص رهبری است؟ و یا یک اندیشه است که باید در فضایِ آزاداندیشی بدان بیندیشیم بدون آن‌که نگاه ایدئولوژیک در میان آوریم. آری! در مورد زندگی آقای هاشمی نیروهای معتقد به ارزش‌های انقلاب هرگز این سبکِ زندگی که آقای هاشمی و خانواده‌ی ایشان و طرفدارانشان پیشه کرده‌اند را نمی‌پذیرند ولی موضوع بسیار عمیق‌تر از آن است که در این حدّ تقلیل داده شود، باید تلاش کرد از نظر فکری جایگاه آقای هاشمی مشخص شود که ایشان به دنبال ادامه‌ی انقلاب نیست، بلکه معتقد است دوره‌ی انقلاب تمام شده است و دوره‌ی جمهوریت در میان است و اگر این مسئله فارغ از دعواهای سیاسی و تفکر ژورنالیستی درست تبیین نگردد، خطر یک نحوه دوقطبی‌شدن در بین نیروهای انقلاب پیش می‌آید. زیرا بعضی از معتقدین به انقلاب، آقای هاشمی را به عنوان یکی از نیروهای انقلاب تلقی می‌کنند.

حرف بنده بر روی تفاوتِ اصولی است که در بین جریان موسوم به اصلاح‌طلب نسبت به انقلاب اسلامی پیش آمده است و روشی که ما باید در این تاریخ با این جریان داشته باشیم، بدون این‌که کار به خصومت بکشد و درنتیجه در دهه‌ی چهارم انقلاب از بلوغی که باید انقلاب بدان دست یابد؛ محروم گردیم. هرچند این سخن شما را که معتقدید رهبری در حالِ مدارا با آقای هاشمی است تا آرام‌آرام آقای هاشمی خود را نشان دهد؛ سخن قابل تفکر می‌دانم. و به همین معنا فکر می‌کنم عرایضی که داشتم موجب تفکر بر روی موضوع می‌شود. سخنان و موضع‌گیری‌های آقای هاشمی حتی نسبت به محکومیت فرزندشان، نشان می‌دهد که مبنای خود را مبنایِ دیگری قرار داده است و وظیه‌ی ما است که در این موضوع فکر کنیم و نه‌تنها جایگاه ایشان بلکه جایگاهِ این فکر را بررسی نماییم. و مشخص کنیم چه نسبتی این فکر با انقلاب دارد و چگونه ما باید عمل کنیم که جایگاه این فکر تبیین شود؛ همه‌ی تلاش من آن است که این موضوع باید متفکرانه مورد بحث قرار گیرد و نه آن‌که موضوع، در یک فضای ژورنالیستی و سیاسیِ صرف به حاشیه رود و یا پنهان گردد. این زمان، زمانی است که می‌توان به عنوان مثال نسبت به این سؤال فکر کرد که آیا آقای هاشمی مثل بعضی سیاسیونِ ناشی می‌گوید شورای نگهبان نباید باشد، یا می‌گوید وقتی بعضی از اعضای شورای نگهبان بناست برای مجلس خبرگان نامزد شوند، چه کسی آن‌ها را در این رابطه تأیید کرده؟ شما خواهید گفت همین‌که آن‌ها در مقام فقیهی هستند که مطابقت یا عدم مطابقت قوانین را با شرع مقدس تشخیص می‌دهند، پس برای مجلس خبرگان می‌توانند نامزد شوند، و این می‌شود یک بحث علمی. ملاحظه می کنید که آقای هاشمی با طرح این مسئله، نفیِ شورای نگهبان نمی‌کند، بلکه یک اشکال علمی را مطابق دیدگاه های خود پیش می‌کشد و باید با مبانی علمی جواب داد.

فهمِ نگاه رهبری که پاسدار انقلاب است، با فهم نگاه آقای هاشمی که بیشتر به جمهوری اسلامی فکر می‌کند و نه به انقلاب اسلامی، هنرِ متفکرانه‌ی ما است. آقای هاشمی معتقد است ادامه‌ی روحیه‌ی انقلابی هزینه‌هایی دارد که در تصوراتی که از مردم دارد، آن هزینه‌ها فراهم نیست و مقام معظم رهبری معتقدند تحقق انقلاب اسلامی تقدیر تاریخ ما است و کافی است ما به وظیفه‌ی انقلابی خود عمل کنیم تا خداوند تقدیر خود را به ظهور برساند. و از این جهت عرض شد آقای هاشمی مقابل رهبری نیست، بلکه دغدغه‌ای غیر از دغدغه‌ی رهبری دارد. ملت ما با انقلاب خود تاریخ معنویتی را شروع کرده است که با نقد خود نسبت به هدف بزرگی که دارد، می‌تواند معلوم کند در کجای تاریخ خود قرار دارد. ما باید آدم‌هایی باشیم که به اطراف خود درست فکر کنیم و غفلت‌های خود را نسبت به همدیگر متذکر شویم و جسورانه نسبت به وضع خود فکر کنیم بدون آن‌که به دنبال مقصر بگردیم. پس موضوعِ تقابل بین آقای هاشمی و مقام معظم رهبری نباید در میان باشد، بلکه موضوعِ پاسداری از انقلاب که رهبری عزیز بر آن تأکید دارند، و موضوع پاسداری از جمهوری اسلامی بدون تأکید بر انقلاب در میان است. رهبری عزیز می‌فرمایند: «احیای انقلاب در ذهن‌ها، حفظ و حراست از تفکر انقلابی و جهت‌گیری انقلابی در عمل، در بیان، در رفتار، در تصمیم‌گیری‌ها و مقررات و قوانین است». ولی جریان اصلاح‌طلب چنین تعریفی از خود ندارد، بلکه پذیرفته است در اردوگاه تمدنِ غربی، زندگی خود را ادامه دهد و اگر ما به این موضوع با تمام جدّیت فکر نکنیم و گرفتار شلوغ‌کاری‌های روزنامه‌ها بشویم، عملاً از این موضوع غفلت کرده و در تبیین جبهه‌ی اصلاح‌طلبی که به یک نحوی انقلاب را به حاشیه می‌برد، شکست می‌خوریم. و حرف جبهه‌ی غیر انقلابی که اصول‌گرایان را به انسان‌های سطحی متهم می‌کند، تصدیق می‌گردد. عرض بنده آن است که تنها و تنها در تفکر در این موضوع مهم و با وقاری بس عظیم، می‌توانیم از این مرحله عبور کنیم. باید بپذیریم با ردّ و نفیِ یک فکر، رأی و نظر ما به‌جای آن قرار نمی‌گیرد. اگر به جایگاه اندیشه‌ها و شرایط تاریخی آن‌ها فکر نکنیم، تصورمان این می‌گردد که می‌توان با جوّسازی و اتهام‌های پرهیاهو می‌شود اندیشه‌ی مخالف را از میدان بیرون کرد؛ غافل از آن‌که به نتیجه‌ی عکس خواهیم رسید. وقتی یک تفکر با پشتوانه‌ی تفکر پدید آمده باشد - هرچند تفکری باشد که حقیقتاً تفکر نیست - تنها با به میان‌آوردن تفکری صحیح می‌توان آن تفکر غلط را به پایان تاریخش نزدیک کرد. موفق باشید.   

11792
متن پرسش
منظور از جمله ما می دانیم نفس شما چه چیزی را به شما القا می کند و ما از رگ کردن یا رگ قلب به شما نزدیکتریم چیست؟ منظور از ما چه کسانی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی مواقع حضرت حق با واژه‌ی «ما» اراده‌ی خود را در عالم متذکر می‌شود تا ما را متوجه‌ی نقش عوالم مجرد نسبت به عالم ماده بنماید و در همین رابطه می‌فرماید نظام عالم مجردات که برای آن‌ها مکان و زمان معنا ندارد از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است. موفق باشید

11075
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: برای اینکه سیر و سلوک کنیم یا شخصی که عارف هست باید حتما عرفان نظری هم بلد باشد؟ یا نه قرآن اهل بیت علهم السلام کافی هست؟ 2-چطور میشه تشخیص داد یک نفر عارف هست؟ لطفا ایمیل کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برای سیر و سلوک نیاز به عرفان نظری نیست، کافی است صادقانه سودای رجوع إلی اللّه و قرب به حق در ما زنده باشد و عبادات خود را در راستای چنین هدفی دنبال کنیم. مباحث عرفان نظری و عرفان عملی کمک می‌کنند تا راه‌های رجوع إلی اللّه را بهتر و دقیق‌تر طی کنیم 2- عارف کسی است که با خلوص کامل بندگی خدا را دنبال کند و اگر هم منظورتان کسی است که علم به عرفان نظری داشته باشد که مثل هر علمی، کسی به علم او پی می‌برد که خودش عالم به عرفان نظری باشد. موفق باشید
9665

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. اتفاق جالبی واسم افتاد. قسمت یادداشت های ویژه سوال «جایگاه اشرقی قرآن» رو خوندم و بیشتر مسائل و کج روی های سروش رو فهمیدم، و این رو کامل می فهمم که سروش هیچی از دین و قرآن نفهمیده، و فقط بازار گرمی واسه روشنفکرها رو عهده گرفته، و بیش از این که حرفهاش مبنایی باشه سحنانش ناشی از غرب زدگی و ذلیل دانستن خودش در مقابل غرب هستش. با این حال وقتی کامل متن رو خوندم یجورایی فکرم مشغول شد و به بعضی حرفهاش فکر می کردم و فکر می کردم سروش از کجا به فهم چنین شاهکارهایی نایل شده! از پای کامپیوتر بلند شدم و به سمت قرآن لب طاقچه رفتم و پیش خودم می گفتم ببینم قرآن چی میگه؟! وسط قرآن رو باز کردم و نگاهم به آیه «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید... ولو جعلنه قرآنا اعجمیا لقالو لولا فصلت آیاته ئ اعجمی وعربی ...» سوره فصلت. وقتی دیدم دقیقا همون نکته ای رو داره با جزئیات شرح میده که منم درگیرش بودم یهو جا خوردم، و یجورایی هم حالت خوبی بهم دست داد، دوست داشتم در مورد اتفاقات این مدلی یه خورده شرح بدهید که آیا برخورد با این موارد در زندگی که بعضی وقتها پیش می آید، به شانس ربط داره و یا واقعا حقیقتی در کار است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که خداوند در هر حال و به هر بهانه‌ای ما را مشمول الطاف خود می‌کند و در این مسیر هر چقدر جلوتر روید با الطاف شیرین‌تری روبه‌رو می‌شوید، با این همه باید همواره شخصیت عقلانی خود را محفوظ بدارید. موفق باشید
9269
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام: چندین بار مبحث اصالت وجود رو خوندم اما هر بار کمتر متوجه میشم. یه جا گفته میشه خارج تنها توسط وجود پر شده و ماهیت از وجود توسط ذهن انتزاع می شود. در جای دیگر از اتحاد ماهیت و وجود در خارج سخن میگن. به نظر من این 2 کاملا با هم متفاوتن. آیا این دیدگاه دوم که به اتحاد ماهیت و وجود در خارج معروفه درسته و اصلا چگونه با دید گاه اول قبل جمع هست؟ ممنون میشم واضح توضیح بدین و به ایمیلم بفرستین. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روشن شد تنها «وجود» در میان است نکته‌ی دوم نیز روشن می‌شود که آنچه به صورت ماهیات در عالم هست صورت‌های مختلف وجود است و اتحاد ماهیت و وجود به همین معنا است که ماهیات حدّ وجودند. در این مورد سعی کنید برهان صدیقین را با سی‌دی شرح آن دنبال کنید یا برهان صدیقین را با یک استاد پیگیری کنید. موفق باشید
5437
متن پرسش
سلام،نمیدونم چطوری منظورم رو برسونم..مدتیه(حدود دو سه ماه)که دچار ادبار شدید روحی شدم تا همین چند ماه پیش فردی کاملا مذهبی بودم و حتی از انجام مکروهات هم خودداری میکردم و به شدت دقت داشتم ک مبادا عملی جلوی حرکت من به سمت خدا رو بگیره ولی نمیدونم یهو چی شد که انگار از وسط یک شهر ناگهان وسط بیابون افتادم و هیچ حسی نسبت به این مسائل ندارم و به شکل خیلی بدی نسبت به انجام محرمات بی تفاوت شدم و اعمالی رو که تا قبلها حتی فکرش را هم نمیکردم گرفتارش شدم .واقعا نمیدانم چه بکنم ! و مشکل اصلی اینجاست که اصلا توان جستجو رو در خودم نمیبینم یعنی دنبال راه حل و تلاش برای عوض کردن اوضاع نیستم و اینکه اینجا این سوال رو میپرسم و ابراز نگرانی میکنم فقط به خاطر قسمتی از عقل منطقیم هست ک در طول سالهای گذشته حقانیت دین و دستورات برایش جا افتاده. منظورم اینه که قلبم هر چیز جدی ای رو پس میزنه و نمیتونم بهش راه درست رو ارائه بدم ! و اگر این کار رو بکنم گویا نفس جواب میده باشه حرف تو درست ولی اصلا نمیخام عمل کنم و راحتم بزار !واقعا تحمل نداره ! مث یه آدم گرسنه ای شده که هر غذایی بش بدی همه رو همونجا بالا میاره و حتی غذا رو بیبینه حالش بهم میخوره !کمکم کنید ، چکار بکنم ! اصلا با این وضع پس زدن راه حلها توسط روحم اصلا لازمه کاری بکنم یا بگذارم همینطور بماند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر دینداری تا یک جا عقل است که اظهار نظر می‌کند و ما را با اعمال شرعی جلو می‌برد ولی از یک جا به بعد قلب به میدان می‌آید، حال انسان متوجه می‌شود از نظر قلبی دست‌اش خالی است و به تعبیر شما احساس می‌کند در یک بیابان است که هیچ‌یک از گرایش‌های شرعی را در خود ندارد. از این‌جا به بعد، بعد از آن ادباری که فرمودید، آرام‌آرام به خود می‌آیید و از طریق قلب وارد وادی ایمان می‌شوید و به لطف الهی برزخ شما شروع می‌شود و آنچه را مؤمنین متوسط در برزخ با آن روبه‌رو می‌شوند و 7000 سال طول می‌کشد که به خود آیند و با پای قلب که تنها وسیله‌ی سیر در برزخ است بروند، شما إن‌شاءاللّه در این‌جا شروع خواهید کرد لذا اولاً: صبر در دینداری را فراموش نکنید و مواظب حرام و حلال الهی باشید. ثانیاً: صبر کنید تا از این حالت بگذرید خیلی بی‌تابی نکنید. موفق باشید
5327
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشد و تشکر. چند سوال در مورد مباحث معرفت نفس داشتم: 1- سوالی که در مثال هایی که برای اثبات نفس مجرد به کار می رود پیش می آید این است که مثلا در خوب دیدن یا پرت شدن حواس سر کلاس درس این ذهن انسان است که به خاطر فعل و انفعالاتی که در مغز اتفاق می افتد متوجه جای دیگری می شود؟(این شبهه ای است که ممکن است از طرف کسانی که نفس مجرد را قبول ندارند خیلی مطرح شود) 2- جایگاه مغز انسان در ادراکات انسان چیست؟ چون شما در بحث دیدن و شنیدن تنها به چشم و گوش اشاره می کنید و حرفی از مغز انسان نمی زنید. 3- بعضی خوابها است که انسان خودش را در آن خواب می بیند مثل بقیه افرادی که در خواب می بیند؟ چنین چیزی چطور توجیه می شود؟ 4- چرا بعضا حالاتی که در خواب برای انسان پیش می آید مثل ترس و دلهره در همان زمان به صورت نفس زدن شدید یا عرق کردن یا صحبت کردن در جسم انسان ظاهر می شود؟ 5- عالم خواب همان عالم ماده است یا عالم دیگری است؟ مثلا انسان هایی که در خواب مشاهده می کنیم همین بدن مادی شان را می بینیم یا چیز دیگری است؟ یا مثلا خیابان و ساختمان هایی که می بینیم؟ 6- آیا انسانی که به طور مادر زادی کور است اگر خواب ببیند چه چیزهایی را در خواب می تواند مشاهده کند؟ 7- بعضی هستند که مثلا قبل از خوب تصمیم می گیرند که نیم ساعت بیشتر نخوابند و دقیقا سر نیم ساعت از خواب بیدار می شوند، چنین چیزی چطور امکان دارد؟ 8- اگر حضور نفس در بدن به معنی تدبیر بدن توسط نفس و توجه نفس به آن است پس چطور در خواب که نفس تماما دریافت می شود، نفس همچنان به قلب و ریه اش توجه دارد و آنها را تدبیر می کند؟ 9- تدبیر حرکات غیر ارادی بدن مثل تپش قلب توسط نفس چگونه است؟ آیا واقعا هیچ اراده ای در کار نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره چه موضوع را به ذهن نسبت دهیم و چه به مغز، آنچه انسان در این موارد احساس می‌کند آن است که خودش را در آنجا می‌یابد. مثل این‌که حالا خودتان را در این‌جا می‌یابید. مگر همین حالا ذهن شما در احساس شما که خودتان را در این‌جا می‌یابید در صحنه نیست؟ ولی باز خودتان هستید که این‌جا هستید 2- مغز ابزار است برای نفس، ادراک‌کننده همچنان که در شماره‌ی 1 و 2 ده نکته روشن شد نفس انسان است، این‌که از مغز مثالی نمی‌زنیم چون موضوع را مبهم می‌کنیم وگرنه فرقی بین چشم و مغز نیست، در هر حال وقتی نفس در میان نباشد هیچ ابزاری به خودی خود هیچ ادراکی ندارد 3- به این معنا است که انسان با تصور خود در خواب روبه‌رو می‌شود 4- این یکی از عظمت‌های نفس است که به کمک قوه‌ی واهمه‌ی خود صورت‌سازی می‌کند و ملاصدرا در بحث معاد در این مورد نکات دقیقی دارد 5- در خواب با صورت‌های مثالی روبه‌رو هستیم چه آن صورت‌ها را ذهن ساخته باشد و چه از عالم برزخ بیاید 6- آن صورت‌هایی است که ذهن او می‌سازد 7- آری! نفس انسان زمان را در رابطه با دنیای بیرون خود می‌شناسد 8- در نوارها و در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شده که تدبیر نفس گاهی از راه دور انجام می‌شود، مثل کاری که مرتاض‌ها در نگه‌داشتن قطار می‌کنند 9- مربوط به بُعد تکوینی نفس است به این معنا که آن کار در حوزه‌ی نفس شما هست ولی در حوزه‌ی اراده‌ی جزئی و شخصی شما نیست. موضوع بُعد تکوینی و تشریعی نفس در کتاب «خویشتن پنهان» بحث شده. موفق باشید
4680
متن پرسش
سلام علیکم بنده از ابتدای ماه رجب حال خوشی داشتم و با شور اشتیاق به عبادت و روزه گرفتن مشغول بودم تا اینکه یک مال شبهه ناک خوردم و خیلی از حالات معنوی ازمن گرفته شده .... سوال ینده این است که اساسا وقتی با این موارد رو به رو میشویم (که حال معنوی از ما سلب می شود) چه کار باید انجام دهیم تا به احوالات گذشته برگردیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر به ما نفرموده‌اند با استغفار جبران مافات کنیم؟ موفق باشید
4445
متن پرسش
باسلام و خدا قوت خدمت استاد بزرگوار. حقیر کتاب صلوات بر پیامبر(ص) عامل قدسی شدن روح شما را مطالعه کردم.بسیارزیبا و آموزنده بود.ای کاش زودترازین ها با این کتاب آشنا می شدم. استاد سوالی دارم و آن این است که هنگام ذکر صلوات تمرکز روی چه داشته باشم تا اتصالی خوب برقرارکنم ؟ حقیر صلوات را بدون شماره ذکر می کنم و معمولا زمان در نظر می گیرم.و فکر می کنم این طریقت برایم بهتر است نظرشما چیست؟ استاد ازتان سپاسگزارم که جواب پرسشم را در سری قبل دادید. حقیر را دعاکنید.خداوند به شما پاداش نیک دهد.اللهم صل علی محمد و آل محمد .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین طور که عمل می‌کنید خوب است که بر اساس ظرفیت روح خود نظر به جمال نور عصمت ائمه«علیهم‌السلام» داشته باشید و صلوات را ادامه دهید. اگر بتوانید کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را همراه با شرح آن که به صورت سی‌دی هست مطالعه کنید إن‌شاءالله صلوات‌هایتان نافذتر می‌شود. موفق باشید
2672

سبک زندگیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم نظرتان در مورد صحبتهای اخیر رهبری در دیدار جوانان و دانشجویان استان خراسان شمالی و طرح مسائلی پیرامون سبک زندگی دینی چیست؟ چقدر این سخنان را با نظرات خودتان نزدیک میبینید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بسیار سخنان به‌جایی بود تا إن‌شاءالله رجوع ما از غرب به تمدن نوین اسلامی معطوف گردد و ایشان در این امر از همه‌ی نخبگان و اهل فکر و جوانان طلب یاری کردند تا در این امر ایشان را تنها نگذارند و موضوع را جدّی بگیرند. قسمت دوم سؤال را بنده نباید جواب دهم شما باید بررسی کنید. موفق باشید
2049
متن پرسش
سلام علیکم: در ارتباط با سوال...... که از علت نیامدن نام حضرت علی علیه السلام در قرآن سوال نموده بودند بر اساس پاسخ حضرتعالی که به واقع در یک سطح خوبی قانع کننده می باشد اما این سوالات باقی میماند: اگر ما حقیقت قرآن را در علم لدنی و خزینه های غیبی می دانیم که این الفاظ نازله ای از آن حقیقت می باشند دیگر معنا ندارد که قرآن بر اساس شرایط مکانی و زمانی و خصوصا بخاطر ترس از طغیان مسلمانان نیمه کاره و بنی امیه و امثالهم بخواهد مطالب حقه اش را تغییر دهد و یا پنهان نماید. اگر قرار بود اسم حضرت امیر در قرآن بیاید می آمد و خود خدا هم بر طبق وعده اش قرآن را حفظ می کرد؛ همچنین می فرمایید که قرآن اصول و مبانی را میگوید و تطبیقات و فروع بر عهده ماست حال سوال این است که مساله مهمی مثل ولایت اگر به صورت مصداقی گفته می شد جهت هدایت تاریخ بهتر نبود، شاید بگویید که عمق مساله ولایت چیزی است که باید اهل تعمق آن را استخراج کنند که باز سوال می شود که اگر مساله ولایت که بر طبق عقیده حقه شیعه نجات دهنده همه دین است فقط بخواهد نصیب متعمقین شود پس اسم هادی خدا برای هدایت سایر مردم عوام که با ظاهر دین برخورد دارند چه می شود. اجرکم عندالله التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون حقیقت قرآن بر اساس شرایط مکانی و زمانی نازل شده است نام علی«علیه‌السلام» در قرآن نیامده و چون خداوند وعده داده است قرآن را حفظ کند نام حضرت را در قرآن نیاورد تا قرآن حفظ شود. بالاخره بنده از آخر سؤال شما نفهمیدم که معتقدید نام حضرت در قرآن آمده است و یا معتقدید نیامده؟ گویا با خدا حرف دارید که چرا مصداق مسئله‌ی ولایت را در قرآن متذکر نشده، بنده نماینده‌ی خدا نیستم از خودش بپرسید که چرا در مورد چنین مسئله‌ی مهمی غفلت کرده.بیشتر جواب مادر مورد اشکال آن هایی است که می گویند اگر موضوع امامت علی(ع) مهم بود آن طور که شیعه می گوید، با ید صریحا نام علی (ع) در قرآن می آمد. موفق باشید
758

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. استاد گرامی, ما معتقدیم که ائمه سلام الله علیهم دارای علم لدنی هستند و نیاز به کسب علوم از جایی ندارند, اما گاهی در روایات واصله به مطالبی برمیخوریم که خلاف این را ثابت می کند مثلا در تحف العقول در نامه ای که امام هادی علیه السلام به مردم اهواز می نویسند در نامه چیزی تقریبا به این مضمون( دقیق جملات را خاطرم نیست) امام نوشته اند که: " در اخبار رسیده و مطالب گذشته نظر کردم و فهمیدم که ..." آیا نیاز بوده امام به منابع مراجعه کنند؟ و بعد از مراجعه مطلبی را بفهمن؟ دیدگاه تشیع این است که امام خودش کاملا از جانب خدا به مسائل آگاهی دارد؟ آیا این گونه نیست و من در مورد علم ائمه که لدنی و کسب نکردنی است اشتباه می کنم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: ائمه«علیهم‌السلام» در راستای هدایت مردم دارای علم لدنی هستند زیرا در علمی که با مطالعه به‌دست آید تدریج هست و علمی که به تدریج به‌دست آید همواره وجهی از نقص را به همراه دارد و این با هدایتی که باید به سوی حقیقت باشد نمی‌سازد و در همین رابطه خود ائمه می‌فرمایند آن‌که با آن‌ها ارتباط دارد «اَعْظم مِنْ جبرائیل و میکائیل» از جبرائیل و میکائیل برتر است. اما ائمه«علیهم‌السلام» در امور شخصی سعی می‌کنند مثل همه‌ی انسان‌ها زندگی کنند و از علم لدنی خود استفاده ننمایند که در مباحث «علم امام» می‌توانید موضوع را دنبال بفرمایید. موفق باشید
17406
متن پرسش
سلام استاد عزیز و گرامی: در بحث ولایت فقیه: وقتی رد امام معصوم رد پیامبر (ص) و رد حق تعالی است که در این سیستم عصمت یقینی وجود دارد. اما چطور در ولایت فقیه بپذیریم که رد ولایت فقیه رد ولایت امام زمان (عج) می باشد در حالیکه خود فقیه - چه حضرت امام (ره) و چه امام خامنه ای - به برخی تصمیمات خود اظهار پشیمانی می کنند؟ مثلا دربحث کنترل جمعیت آقا فرمودند رهبری هم قصور دارند. آیا می شود به این سیستم اعتماد کرد که بعد از چندین دهه باز متوجه شویم در یک سیاستی کلان رهبری اشتباه کرده اند؟ با تشکر و آرزوی طول عمر حضرتعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی آیت اللّه مشکینی«رحمة‌اللّه‌علیه» ولیّ فقیه «قلیل الاشتباه» است. زیرا با اجتهاد و تخصص خاص خود به متون دینی رجوع دارد و از این جهت، عاقلانه‌ترین کار آن است که در زمان غیبت امام معصوم، جهت حکم خدا در امور حکومتی به کارشناسی رجوع کرد که قدرت کشف حکم خدا را از متون قابل اعتماد داشته باشد و خبرگان او را در این کار توانا تشخیص دهد. موفق باشید  

15834
متن پرسش
سلام خسته نباشید: این حدیثی که شما می فرمائید محبت حضرت امیرالومنین (ع) حسنه ای هست که گناهی بهش ضرر نمیزنه آیا شامل شخصی که یکی که از بزرگترین حق از حقوق بندگان خدا رو ضایع کرده و براش چندان اهمیتی نداره که اندازه یه معذرت خواهی جبران کنه شامل این حدیث میشه؟ به نظرم این شخص اینقدر این حدیث و اینکه همه اتفاقات خواست خداست رو از شما شنیده که هیچ احساس گناهی نمیکنه، علاوه بر این با وجود این که شما میدونید همچین شخصی بین شاگرداتون هست اما مداوم با عبارت دوستان مورد خطاب قرارشون میدید که با کمال وقاحت خودشو خیلی مومن و انقلابی و از یاران امام زمان بدونه و برا بقیه منبر بره و اظهار فضل کنه، اگه قراره زمینه سازای ظهور امثالهم و یا مثل بقیه شاگرداتون که از شدت اینکه خودشونو آدم حسابی میدونند میخواند زمین رو بشکافند از امامم میخوام ما رو از مشئ شما جدا کرده و اینطور نباشیم که دین رو وسیله ای برای سوار شدن به گرده ی مردمی که از دسترسی به امامشون محرومند و با تمام وجود به شما برای پیداکردن گمشده شون رجوع می کنند قرار نده و ما رو از رجوع به شما بی نیاز کنه. واقعا آدم برای کسایی که به این کلاسای شاگرداتون مراجعه می کنند احساس خطر میکنه، که بی تقوایی بعضیاشون قراره چه ضربه ای بهشون بزنه. اگه قرار باشه شما هم از لحاظ انجام گناه محب حضرت امیرالمومنین معرفیشون کنید خب دیگه مانعی برای از بین بردن حق الناس باقی نمیمونه فقط عجیبه آیا مشئ امام زمان صلوات الله علیه هم همینه که وظیفه تحقق تمدن اسلامی رو به عهده شما گذاشته؟ حداقل کاری که از شما برمیاد اینکه کسایی که لایق احترام زیاد نیستند رو اینقدر محترم نشمارید مگه احترام و ارزش به تقوا نیست پس این آدم چرا تو دستگاه شما محترمه که گناهش هیچ اهمیتی براش نداره حفظ شاگردتون به قیمت از بین رفتن حقوق مردم میارزه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحث «حق‌النّاس» در همه‌ی این موارد جدا است و رعایت حقوق افراد و احترام به انسان‌ها – حتی اگر مؤمن نباشند – سیره‌ی امامان معصوم«علیهم‌السلام» بوده  2- ملاک دوری و نزدیکی به این حقیر، تقوا و رعایت دستورات شرع مقدس است، از طرفی بنده برای خودم هیچ حسابی باز نکرده‌ام که حتی خاک در بارگاه قدسی مولایمان باشم، چه رسد که کار تحقق تمدن اسلامی را به عهده گرفته باشم!! موفق باشید

14696
متن پرسش
سلام علیکم: استاد نفس اماره چیست و علت وجودش برای چیست و از کجا نشئت می گیرد و چه رابطه ای با غریزه دارد؟ در پناه حق باشید
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آن بُعدی از شخصیت انسان که میل به بدی دارد را، نفس امّاره گویند و انسان‌ها با مقابله‌ی آن رشد می‌کنند. ولی غریزه به خودی خود بد نیست مگر آن‌که در اختیار نفس امّاره قرار گیرد. موفق باشید

14639
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل همانطور که مستحضرید برخی از زمانها در خودسازی خیلی مهم هستند مانند ماه رمضان. چه تفاوتی بین ماه رمضان و غیر ماه رمضان است؟ چرا برخی از زمانها بر برخی از زمانها برای عبادت برتری دارد؟ اگر کسی بگوید خدا و اهل بیت (ع) که در هر زمان است لذا فرقی بین ماه رمضان و بقیه ماهها نیست. چرا این مطلب صحیح نیست. چرا عبادت در سحر بر عبادت در طول روز برتری دارد؟ آیا خدا که در هر زمان به انسان توجه دارد یا خدا در برخی از زمانها بیشتر توجه دارد؟ لطفا علاوه بر جواب برای توضیح بیشتری کی از آثارتان یا آثار دیگران را معرفی کنید. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه  در کتاب «رمضان دریچه ای به عالم رویت» در این رابطه نیز بحثهایی شده است خوب است به آن رجوع فرمایید که چرا بعضی از زمانها و مکانها ظرفیت بیشتری برای تجلیِ انوار الهی دارند. مثل آنکه چشم در تجلی خصوصیات نفس بهتر از کف دست اینکار را می کند با این که چشم و دست هردو مادی هستند. موفق باشید

14509
متن پرسش
سلام: وقت بخیر و خسته نباشید. ببخشید مزاحم میشم. من از استان فارس هستم و خیلی علاقه به سیر و سلوک و عرفان دارم و کتاب در این مورد هم زیاد خوندم اما بعضی ها یه حس بدبینی ایجاد میکنن و هشدار میدن که اصلا وارد عرفان نشو و حذر کن می خواستم شما راهنماییم کنین ممنون میشم لطف کنین راهنمایی کنین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با سیر مطالعاتی روی سایت یعنی پس از مطالعه‌ی «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و شرح «رسالة الولایه» علامه و شرح تفسیر حمد امام و شرح «مصباح الهدایه» حضرت امام إن‌شاءاللّه در افق شخصیت خود مطلوب خود را لمس خواهید کرد. آن عرفان زنده‌ای که مورد نیاز ما است در چنین جاهایی پیدا می‌شود. موفق باشید

14378
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد عزیز: نمی‌دانم درد دل خود را چطور بیان کنم. در ابتدا از حضرتعالی و کاربران محترم عذر می‌خواهم که مطلبم طولانی می‌شود. اما چاره‌ای ندارم. مطلبم را از این طریق مطرح می‌کنم تا ان‌شاءالله با پیگیری و همراهی دیگر مراجعه کنندگان به سایت عزیز المیزان که در این باره با بنده توافق دارند بلکه بشود کاری کرد و از این دردسر عظیمی که گریبان جوانان مملکت ما را گرفته است و کیان مملکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به خطر انداخته است، نجات پیدا کنیم. معضلی که در نظر دارم با شما درمیان بگذارم، به ورزش حرفه‌ای و به‌ویژه فوتبال ارتباط دارد. می‌دانیم که مقام معظم رهبری بعد از اینکه به مقام الهی ولایت نائل شدند از اولین سیاستهایی که اعلام کردند حمایت از ورزش قهرمانی بود و آن را برای ایجاد انگیزه در توسعه ورزش همگانی و همچنان نماد نشاط و سلامت جامعه در منظر جهانیان با اهمیت تلقی کردند. واضح است که راه رسیدن به قهرمانی در جهان – البته معمولا و نه ضرورتا – ورزش حرفه‌ای است. اما مشکل در این است که آیا همانطور که از آموزه‌های دینی برداشت می‌شود و رهبر معظم هم همین را تأکید دارند، قهرمانی و به تبع آن ورزش حرفه‌ای وسیله است یا هدف؟ متأسفانه تلقی مسئولان اجرایی کشور در عمل و نه ادعا صورت دوم یعنی هدف بودن ورزش است و از این رو نگاه ایشان به ورزش حرفه‌ای همان نگاهی است که در غرب به ورزش است که این نگاه باعث می‌شود ورزش حرفه‌ای با همان لوازم و حواشی در کشور نهادینه شود. البته با یک تفاوت اساسی و آن اینکه در غرب مؤسسات تجاری با سرمایه گذاری روی ورزش آن را به مرحله سوددهی می‌رسانند و پس از مدتی از سود سرشار آن استفاده می‌کنند اما در ایران مسئولان روی ورزش به اسم «سرمایه گذاری» همواره و الی الابد از سرمایه بیت المال که سهم مردم مستضعف و از جمله بینوایان و پابرهنگان است، «هزینه» می‌کنند و از بیت المال و حق مردم به جیب مشتی مفت خور زالو صفت سرازیر می‌کنند. اما خطری که جوانان، نوجوانان و نونهالان ما و به تبع، آینده کشور ما را تهدید می‌کند چیست؟ می‌دانیم که یک جوان برای پیشرفت، علاوه بر انگیزه‌های شخصی به الگو نیاز دارد. وجود الگو است که او را وامی‌دارد با هر جان کندنی هست مشکلات و ناملایمات را پشت سر بگذارد و یقین پیدا کند که اگر این مسیر را به همان دلیل که دیگران پیموده و به نتیجه رسیده‌اند، طی کند حتما به نتیجه خواهد رسید. حال سؤال این است که در حال حاضر اجتماع ما چه طیفی را به جوان به عنوان الگو معرفی می‌کند؟ یک پزشک متخصص، یک مهندس زحمت‌کش، یک صنعت‌گر کارآفرین، یک مخترع؟ نه! اینها معرفی نمی‌شوند. الگوی جوان ما یا فوتبالیست است یا خواننده پاپ و یا بازیگر سینما! نیاز به دلیل هم نیست. مثل روز روشن است. جوان وقتی می‌بیند اگر بخواهد به آن شغلهای مفید مورد نیاز جامعه برسد و در کنار خدمت به مردم یک زندگی آبرومند برای خود تشکیل دهد باید درس بخواند، بی خوابی بکشد، خون دل بخورد، اگر پزشک است شب و روز در بیمارستان کشیک باشد، اگر مهندس است روز و شب دنبال انجام پروژه‌های سنگین باشد، اگر مخترع است باید کلی مطالعه و تحقیق کند و کلی سرمایه‌گذاری کند تا یک اختراع جدید به ثبت برساند تازه اگر اختراع او را دیگران به اسم خود ثبت نکنند، چیزی که متأسفانه در مملکت ما خیلی رخ می‌دهد؛ بله اینها الگوی جوان معرفی نمی‌شوند. این کارها زحمت دارد و درآمد زیادی هم ندارد. جوان اگر می‌خواهد پیشرفت کند لازم نیست درس بخواند، لازم نیست بی‌خوابی بکشد، لازم نیست به مغز خود فشار بیاورد، لازم نیست چند سال زحمت بکشد تا ثمر کار خود را ببیند تازه آن هم اگر شرایط جور باشد. جوان می‌بیند اگر دنبال عشق جوانی خودش باشد بی‌سواد هم که باشد اشکالی ندارد. کافی است هنر دنبال توپ دویدن را بلد باشد. بازی می‌کند، کیف جوانیش را می‌برد و بدون زحمت فوق‌العاده به همة امکانات مادی می‌رسد. اگر یک کارمند در ماه دو میلیون تومان و در سال بیست و چهارمیلیون تومان و در سی سال خدمت – با صرف نظر از تورم و افزایش حقوق – حدود هفتصد تا هشتصد میلیون تومان درآمد داشته باشد، یک مهندس مثلا با یک سوم این زمان مثلا در ده سال این درآمد را داشته باشد و یک پزشک مثلا با پنج سال، یک فوتبالیست تنها با یک فصل بازی، تکرار می‌کنم «بازی» – یعنی عشق و حال – همین درآمد را دارد. خب جوان با خود می‌گوید: مگر مغز خر خوردم (از تعبیر عامیانه‌ام عذر می‌خواهم) این همه زحمت بکشم بعد هم معلوم نیست موفق بشوم یا نشوم. میروم هم ورزش می‌کنم و هم به ثروت می‌رسم. این یک طرف مشکل. طرف دیگر کسانی هستند که به رغم این همه وسوسه، یا عقلشان و یا توان جسمیشان و یا علاقه‌شان اجازه نداده است به فوتبال بپردازند و دنبال درس را گرفتند. وقتی می‌بینند با این همه زحمت و تلاش باید بازهم دنبال یک زندگی آبرومند بدوند و تلاش طاقت‌فرسا تحمل کنند، و می‌بینند از طرفی مسئولان اجرایی توان مدیریت استفاده از این تخصص را ندارند و از طرف دیگر با چراغ سبزی که غرب به آنها نشان می‌دهد و وعده یک زندگی راحت را به آنها می‌دهد و امکان پیشرفت بیشتر علمی را برای آنها فراهم می‌سازد، خیلی باید دغدغه میهنشان را داشته باشند که نلغزند و فریب وعده‌های آنها را نخورند و این زحمت‌ها را بر خود هموار کنند. یادم می‌آید قرارداد یکی از فوتبالیستها برای یک فصل بازی یعنی یک سال، دو میلیارد تومان بود. درست است که همه این پول به او نمی‌رسد اما درصد بالایی از آن مال او خواهد بود. فکر کردم اگر این پول را بین چهل نفر انسان با استعداد تحصیل کرده توزیع می‌کردند، هر نفر پنجاه میلیون تومان، ولو به صورت وام بهتر نبود (اگر چه ارزش آن را داشت حتی اگر کمک بلاعوض هم می‌بود مشروط به اینکه آن را در عملی کردن تخصصشان در جامعه مصرف کنند). و آیا دیگر این چهل نفر فرضی با این تسهیلات حاضر بودند بازهم مملکت خود را ترک کنند؟ بنده یک فرض که شاید خیلی‌ها آن را فوق‌العاده بدبینانه بدانند و انجام آن را غیرممکن، مطرح می‌کنم. اگر اساسا فوتبال حرفه‌ای از این مملکت برچیده شود، چه اشکالی پیش می‌آید؟ در نگاه کلان فوتبال هزینه بر است نه سودآور. یعنی بیت المال با واسطه (برای باشگاه‌های نیمه دولتی یا خصوصی) یا بی واسطه (برای باشگاه‌های دولتی) برای آن هزینه می‌شود. باشگاه‌های خصوصی و نیمه دولتی و حتی دولتی مشروط به تأسیس باشگاه‌های ورزشی و اداره آنها، از معافیتهای مالیاتی کلان برخوردار خواهند شد. پس در هر صورت بخش عمده مخارج از بیت المال و بخش کوچکی از جیب مردم تأمین می‌شود. حال اگر همانطور که گفته شد این هزینه در امور علمی و آموزشی مملکت هزینه شود بهتر است و مانع خروج استعدادهای درخشان از مملکت شود یا صرف فوتبال؟ حتی اگر این کار موجب هجوم فوتبالیستها به سمت باشگاه‌های خارجی شود. نگه‌داشتن اینها برای کشور مفیدتر است یا نگه‌داشتن تحصیل‌کردگان و دانشمندان؟ تهدید دیگر این است که جوانانی که به فوتبال حرفه‌ای روی می‌آورند، آنها که از ایمان قوی و سواد کافی و فرهنگ اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند، وقتی با این ثروت انبوه روبرو می‌شوند، «بعضاً» مدیریت صحیحی در خرج کردن این ثروت ندارند و با زمینه‌های شهوانی که به اقتضای سن و سالشان دارند، به‌راحتی به فساد و فحشا و انواع و اقسام منکرات دچار می‌شوند که متأسفانه اندکی از اخبار آن در رسانه‌ها درز پیدا می‌کند و صدالبته خیلی خبرها هم مخفی می‌ماند. بروز فساد و فحشا حقیقت تلخی است که در فوتبال ما رخنه کرده است و مسئولان گوش خود را گرفته‌اند تا اخبار آن را نشنوند. و مگر همین فحشا نیست که خبر آن را یکی از جوانان سالم وادی فوتبال در برنامه زنده 90 به گوش همه مردم رساند و مردم را هشدار داد نونهالان خود را به مدارس فوتبال نفرستند اگر می‌خواهند مورد تعرض افراد فاسد قرار نگیرند. ببخشید که خیلی حرف زدم. اما چاره‌ای نداشتم. درد دلی بود که باید مطرح می‌کردم. خیلی تعجب می‌کنم که ورزشی که از اساس با یک طرح استعماری به وجود آمده است – از نظر بعضی کارشناسان توپ نماد کره زمین است که اینها بین خود می‌چرخانند – چطور اینقدر مهم شده است که بجای اینکه عامل نشاط و پویایی جامعه باشد نماد فساد اقتصادی اخلاقی و خشونت و غیبت و تهمت شده است. به قول حضرت استاد طاهرزاده در پاسخ به سؤال 14220 ورزش را بیش از اندازه بزرگ کرده‌اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. نظام ورزشی ما به‌خصوص فوتبال در مسیری نیست که تابلویی از ارزش‌هایی باشد که انقلاب اسلامی متذکر آن است. ولی عنایت داشته باشید برای عبور از این مشکل کارهای بخشنامه‌ای جواب نمی‌دهد. باید در یک عزمِ ملی و با رویکرد فرهنگی از آن مشکل به مرور عبور کرد زیرا فعلاً نمی‌شود میلِ به این ورزش‌ها را از روح جوانان بیرون کرد. لااقل در حال حاضر نظام رسانه‌ای ما تا این حدّ به چنین موضوعاتی دامن نزند! موفق باشید

13643
متن پرسش
سلام استاد: جواب شما در سوال ۱۳۶۳۵ رو تا حدودی متوجه شدم اما در زمینه نفس در آیه وارد شده (لاتکونوا کالذین نسوا الله....) یعنی اگر خدا را فراموش کنیم خودمان را از یاد بردیم اما در حدیث آمده (من عرف نفسه عرف ربه) یعنی اگر خودمان را فراموش کنیم خدا را فراموش کردیم این اختلاف چگونه قابل حل است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در آیه‌ی مذکور می‌فرماید: اگر خدا را فراموش کنید خودتان را و موضوعات مهم خود را فراموش می‌کنید و به امور فرعی می‌پردازید، لذا از آن‌هایی نباشید که خدا را فراموش کردند. و روایت مذکور می‌فرماید: حال که نباید خدا را در امور خود فراموش کنید، اگر می‌خواهید ربوبیت ربّ را بشناسید، خود را باید بشناسید. موفق باشید

11833
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: در چند روز اخیر و با توجه به اتفاقات مرتبط با کشور عربستان و افزایش تنش ها شعری منتشر شده است که آن را به فردوسی نسبت می دهند. با مضمون: عرب ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﺞ ﺍﻧﺪیش ﻭ ﺑﺪ ﺧﻮﯼ ﻭ ﺍﻫﺮیمن ﺍﺳﺖ ﭼﻮ ﺑﺨﺖ ﻋﺮﺏ ﺑﺮ ﻋﺠﻢ چیرﻩ ﮔﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯ ﺍیرﺍنیاﻥ تیرﻩ ﮔﺸﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﺭﺳﻢ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﮔﻮیی ﻧﺘﺎﺑﺪ ﺩﮔﺮ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺎﻩ ..... بنده در انتساب این شعر به فردوسی شک دارم چون این شاعر ارادت خاصی به پیامبر (ص) داشته است. آیا این مطلب حقیقت دارد؟ در صورت منفی بودن تقاضامندم که پاسخ را به همراه ذکر سند بفرمایید. ممنون از زحمات شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی ندارم. در هر صورت اسلام آمده که ما خوبی و بدی افراد را بر اساس تقوا بسنجیم نه بر اساس قومیت. قرآن می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير»، اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است‏. موفق باشید

11259
متن پرسش
با عرض سلام: بنده سوالی در زمینه اهمیت افکار و دیدگاه ها در ازدواج برایم مطرح شده است. می خواستم از حضور حضرت عالی سوال کنم. خواستگاری دارم که به لطف خدا ظاهرا از لحاظ فکری سالم و ولایت فقیه را قبول دارند و از نظر اخلاقی در سطح قابل قبولی است ولی در امر دینداری به رعایت احکام واجب و حرام اکتفا نموده و وارد سطوح بالاتر معرفتی نشده و این که ما سر یک سفره با نامحرم نمی نشینیم و روابطمان با نامحرم اقل است برایشان سخت است و می گویند با این قضیه کنار نیامدند و من باید تعدیل شوم و من هم برایم مقدور نیست و می خواهم بعد ازدواج هم ان شاءالله همین مسیر را ادامه دهم من در این موقعیت انتخاب چه باید بکنم؟ اگر در این امر خدا را ارده کرده باشم و تفویض کرده باشم در این موقعیت چطور باید عمل کنم؟ تکلیفم چیست؟ جواب رد دادن صحیح است؟ با تشکر- اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که به احکام واجب و حرام اکتفا می‌کنند بسیار با ارزش هستند. زیرا خود خداوند در مکروه و مستحب رخصت گذارده و شما نباید عمل به مستحب یا ترک مکروه را به کسی تحمیل کنید. موفق باشید
10675
متن پرسش
یا سلام و تشکر فراوان: بر اساس مطالعه ای که از کتابای جنایعالی داشتم و دارم چند سوال برایم ایجاد شده که از جمله (1. منظور از بندگی خداوند یعنی چه و چگونه به آن دست یابیم؟ 2. از اینکه امام زمان (عج) یک انسان کامل می باشد باید به آن چگونه متوسل شد و به امام چگونه برسیم؟) تو رو خدا شما کمک کنید که از این سردرگمی ها ، دوگانگی های جامعه نجات پیدا کنیم و در آن دنیا شرمنده ی خدا، اهل بیت (ع) و شهدا نباشیم و نشیم؟ با تشکر فراوان وکمال قدر دانی از شما استاد ارجمند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بندگی خدا یعنی اتصال جان خود به نور حضرت اللّه که کمال مطلق است. شریعت الهی لطف خدا است برای آن‌که ما بتوانیم در بندگی او به آن‌چه باید برسیم، برسیم 2- در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» عرض شده که حقیقت انسانیتِ هرکس امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» هستند. هر اندازه ما از جنبه‌های حیوانی خود فاصله بگیریم و با رعایت حرام و حلال الهی به نور عصمت نزدیک شویم، به امام زمان‌مان نزدیک‌تر شده‌ایم. امروز سخن امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را از زبان نایب او حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌توانید بشنوید. نگران سردرگمی‌ها نباشید. گفت: «تو پای در راه نه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
10426
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تسلیت. آیا خود شیطان هم دشمن بیرونی داشت (شیطان دیگری برای انحراف خود شیطان) یا نه؟ اگر جواب منفی هست، می شود گفت خود شیطان از طریق نفس اماره منحرف شد (تکبر ورزید) و ریشه شیطان بیرونی هم شیطان درونی هست. لذا برای تحقق نظام احسن که اختیار معنا پیدا کند هوای نفس کفایت می کند و شیطان کمک کننده به نفس اماره است؟ و اینکه پیامبر (ص) فرمودند شیطان من بدست خودم مسلمان شده شیطان درون است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است، بالاخره شیطان اگر دستگیره‌ای در درون ما پیدا کند وارد می شود. موفق باشید
8722

مقربینبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با مثال زیبا مساله «حسنات الابرار سیئات المقربین» حل شد ولی هنوز این ابهام برای من باقی مانده است. اگر مقربین نماز خود را بدون حضور قلب بخوانند اصلا برای آنها ثواب ندارد یا اینکه از این نظر که مناسب ساحت حضور خود نبوده است آن نماز را برای خود سیه می دانند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چون انسان بر اساس نیت خود از کارش بهره می‌گیرد مقربین احساس می‌کنند نماز بدون حضور قلب در شأن خدا نیست و این را بی‌حرمتی می‌دانند، چگونه انتظار دارند از بی‌حرمتی نتیجه بگیرند؟ موفق باشید
7941

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
پسری 25 ساله هستم و تا دیر وقت در شرکتی با حقوق مکفی مشغول به کار هستم ولی به دلیل مسئولیت های زندگی مشترک و توقعات حال جامعه و مشکلاتی که در دوره تأهل برایم پیش خواهد آمد هیچگونه عجله ای برای ازدواج ندارم و می خواهم حداقل تا زمان ازدواج برادر بزرگترم (28 ساله) این امر را به تأخیر بیندازم . می خواهم نظر شما و دین اسلام را در مورد این حساسیت بدانم ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نظر اسلام آن است که افراد ازدواج را به تأخیر نیندازند مگر در مواردی مثل طلب علم. ولی موارد استثناء حکم دیگری دارد. موفق باشید
نمایش چاپی