باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی مواقع حضرت حق با واژهی «ما» ارادهی خود را در عالم متذکر میشود تا ما را متوجهی نقش عوالم مجرد نسبت به عالم ماده بنماید و در همین رابطه میفرماید نظام عالم مجردات که برای آنها مکان و زمان معنا ندارد از رگ گردن به ما نزدیکتر است. موفق باشید
استاد جانم سلام: متن زیر را خواندم در دلم با شما سهمیمش شدم .. ▪️ دلنوشتهای بهبهانۀ سیوچهارمین سالگرد آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنهای از آقای سید محمدحسین دعائی که میفرمایند:
دیروز، پیر پیلافکن ما، در هشتاد و چهار سالگی، هفتاد دقیقه در مراسم بزرگداشت رحلت امام بزرگوار سخنرانی کرد و البته صدایش گرفت. میخواهم از همین صدای گرفته بنویسم؛ همین صدای گرفتهای که شنیدنش دلمان را باز میکند؛ همین صدای گرفتۀ راهگشا. صدایی که از سالها تکرار حق گرفته، نه از خستگی. صدایی که گرفتگیاش عجین با پختگی است. صدایی که در عین گرفتگی، دروازههای حکمت را به روی بشر امروز گشوده است. صدایی که در پیچ و خم کوچههای شلوغ دهکدۀ جهانی، حامل پیغامهای مهمی از هفت شهر عشق است. صدایی که به رغم بدخواهان عنود و حسود، اگرچه گرفته، اما همچنان در جهان طنینانداز است. آری؛ این صدای حقیقت، صدای اصالت و صدای معنویت است؛ این صدای انقلاب اسلامی است. صدایی که قرآنگونه، غبارروب قلب مؤمنان است و آیینۀ دق منافقان. صدایی که بهسان نسیم، دل تفتیدۀ مستضعفان را خنک میکند. صدایی که همچون گردباد، بساط مستکبران را در هم میپیچد. صدایی که درسها داده است، سخنها رانده است، خطبهها خوانده است و یادگارهایی ماندگار آفریده است. صدایی که شجاعت و مظلومیت علوی را، هیبت و حکمت حسنی را و عزت و غربت حسینی را با هم دارد. صدایی که شبها نالیده است و روزها غریده. صدایی که به رنگ خداست. صدایی که هیچوقت کمفروشی نکرده؛ چه قبلها ـ در اوج جوانی ـ که لاجرعه گوش را سیراب میکرد؛ و چه حالا ـ در پختگی پیری ـ که پیالهپیاله مینوشاند. آری؛ ما با این صدا بزرگ شدهایم. ما ـ جوانهای انقلاب ـ چهل سال است که داریم با این صدا زندگی میکنیم. این صدا، موسیقی متن زندگی ماست. تُن این صدا، طنین این صدا، جوهر این صدا، رنگ این صدا، مردانگی این صدا، پختگی این صدا، ملاحت فارسی این صدا، لحن عربی این صدا، گویش معیار این صدا، لهجۀ خراسانی و آذری این صدا و خلاصه جذابیت و نورانیت این صدا، همۀ عشق ماست. ما در تمام این سالها، با طنازی این صدا خندیدهایم و با بغض آن گریستهایم. با وقار آن آرام شدهایم و با شور آن به هیجان آمدهایم. با طمأنینۀ آن بر بالش امنیت آرمیدهایم و با نهیب آن از خواب غفلت پریدهایم. با لرزش آن لرزیدهایم و در آغوش غرش آن غنودهایم. ما درس دین و دنیا را با این صدا آموختهایم. صدایی که صلابت خمینی و لطافت طباطبائی، در آن به هم رسیدهاند. صدایی که هم ترنّم عرفان را دارد و هم طنین حماسه را. این صدا شاید گاهی بگیرد، اما هیچوقت گم نمیشود؛ چون در حافظۀ تاریخی جهان ثبت است؛ چون صدای سخن عشق است. پس برای همیشه ماندن، باید در این صدا گم شد؛ و شدهایم. این صدا ـ این صدای سحرآمیز و خاطرهانگیز ـ همۀ هویت ماست. این صدا، تصویر حقیقی پروفایل ما در دنیای لبریز از مجاز امروزی است. این صدا، نه فقط صدای ملت ایران، که صدای امت اسلامی است؛ صدای همۀ مظلومان و مستضعفان جهان. آری؛ دیروز این صدا گرفته بود؛ و چرا نگرفته باشد؟ اصلا اگر نگرفته بود تعجب داشت. کسیکه سالهاست حنجرهاش را خنجر کرده است و تیزی کلامش را بر قلب تاریک اهریمن فرومیبرد، باید هم صدایش بگیرد. تازه این گرفتگی صدا چه اهمیتی دارد، وقتی پیرنامرد مفلوک و خرفت حاکم بر مثلا ابرقدرت دنیا، تا یک مزخرف نامربوط نگوید یا زمین نخورد، روزش شب نمیشود؟ الغرض، گرفتگی صدای رهبر عزیزتر از جان ـ که عمرش دراز و پرچمش همیشه بر فراز باد ـ عجیب نیست؛ بلکه این صافی صداهای ماست که عجیب است. آری؛ باید مجروح جهاد تبیین شد که اجرش از شهادت اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میتوانم در استقبال از این نوشته فاخر عرض کنم چه زیباسخنی که حکایت تماشاگریِ راز است و گرفتگی صدای رهبر معظم انقلاب را به زیبایی تماشا کرده و آن را گزارش داده. این کلمات، انعکاس دیدن حقیقت است در بوستان خداوند به عنوانِ راستترین کلمات. هرچه در رابطه با این کلمات بگویم حجابی میشود نسبت به اشاراتی که این کلمات بدان حقایق اشاره دارد. آری! به گفته جناب آقای دعایی، «باید مجروح جهاد تبیین شد» که در اینجا آنچه زخم برمیدارد حنجره است برای حضور در جان همه جوانان. باید بنگریم در جان جوانانمان چه میگذرد و سپس با آنها گفتگو کرد حتی با حنجرهای خسته. و این است آنچه در کلمات رهبر معظم انقلاب استشمام میشود و معلوم است که صدای هرکس که باشد میگیرد زیرا از دریا سخنگفتن آنهم برای جوانانی که جانهای دریایی دارند، کار آسانی نیست. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق وجود مطلق است و نسبت او با هرچیز، نسبتِ وجودی است. و وجود جز خیرِ محض نیست. از این جهت ارزشهای مذکور در نسبت با خدا نیست، بلکه در نسبت با انسانها است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» تأکید شده است، مطابق آیات قرآن برای رسیدن به حیات طیبه هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست و هر دو استعداد رسیدن به عالیترین کمالات را دارند و از این جهت است که باید اینگونه روایات را مطابق وضع تاریخی و اشارات خاصی که مدّ نظر روایت بوده است معنا کرد و نه به صورت مطلق. بدین معنا که در بسیاری موارد، منظور از «نساء» و عدم مشورت با آنها، شخصیتهای شهوتزده و ترسو است نه مطلق زن به همان دلیل که ائمه«علیهمالسلام» در نسبت با زنان کمال احترام و ارزش را داشتهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث مهمی است. همین اندازه عنایت داشته باشید که در وحدت شخصی وجود کسی نمیگوید آنچه از ممکنات در صحنه است، خداوند است بلکه گفته میشود حق، از طریق ممکنات و در محدودهی ممکنات ظهور میکند و عارف بصیر از یک طرف متوجهی محدودهی ممکنات است و از طرف دیگر متوجهی ظهور حق در آینهی ممکنات، و بدین لحاظ میگوید حق در صحنه است، نه اینکه ممکنات حقاند. در تشکیک وجود تنها وجودِ مطلق حق است و سایر وجودات به نحوی غیر حق و جدای از حق میباشند و این با بینهایتبودنِ خدا نمیسازد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: «چه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها» از همین طریقهها صبر ما را آزمایش میکنند. اگر اول ندهند، که طلبمان ظهور نمیکند؛ و اگر نگیرند، که صبرمان و پشتکارمان، ظهور نمینماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید بهشتی به دنبال ارتقایی اساسی برای جامعه بود که متأسفانه هنوز آنطور که شایسته و بایسته است محقق نشده است. او میخواست جامعه به سطحی از تفکر برسد که دیگر اتهامزنان و صاحبان سایتها و رسانهها امید نداشته باشند که میشود مردم را با انواع شایعات و اتهامها تحریک کرد. به امید آنکه سیرهی آن مرد بزرگ بیش از پیش در جامعهی ما نهادینه شود. آری ممکن است ایشان با استفاده از رسانهی ملی از خود دفاع میکرد موجب میشد که دامن یک عالم بزرگ از اتهامات دروغ مبری شود؛ ولی مهمتر از آن این بود که کاری بکند تا جامعه گرفتار انواع اتهامات نباشد. گفت: «سرشک از رُخم پاککردن چه حاصل / تو کاری بکن کز دلم خون نیاید». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «جایگاه رزق در هستی» شده است. منظور از رزق در روایات و آیات بیشتر نیازهای مادی مورد نظر است. مثل لباس و مسکن و غذا. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خانوادهی دختر پیشنهاد چنین قبالهای را بنماید، کار خوبی است، مشروط بر آنکه شناخت کافی از سلامت شخصیت آن مرد داشته باشد. ولی مرد نباید چنین شرطی را بگذارد زیرا این شائبه پیش میآید که میخواهد اگر خواست راحت همسرش را طلاق دهد بهخصوص که این موارد پیش آمده است. آری! قبالهای در حدّ مبلغ 100 تا 200 میلیون تومان در حال حاضر افراط نیست. اگر دختر و پسر اصل انقلاب و ولایت را پذیرفتهاند، قاعدتاً زمینهی ادامهی حیات طیّب برایشان فراهم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بخواهید مطالب کامل در ذهن شما بماند بهتر است همهی نظرات را مطالعه کنید تا در تضارب آراء، مطالب بهتر در ذهن بماند. به نظر بنده طلبه در حین درس خارج خوب است یک دوره اسفار بخواند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید ما در تاریخی زندگی میکنیم که اگر شما با آن خانم ازدواج کنید بهکلّی زندگیتان را از دست میدهید. زیرا از یکطرف، همسر شما به دلایل شرایط فرهنگی به هیچوجه برایش امکانِ زندگی با شما نمیماند و زندگیاش از دست میرود. و شما نیز به عنوان مردی که مسئولیت لازم را برای حفظ زندگیاش به عهده نگرفته است، از چشمها میافتید. و آن خانم نیز نمیداند که بعداً با مردی روبهروست که از یکطرف زندگی گذشتهاش از دست رفته است و دلِ گرمی برای ادامهی یک زندگی جدّی در او نیست. و لذا عملاً هر سه نفر از بستر زندگی طبیعی محروم و از ادامهی یک حیات منطقی بیرون میافتند. لذا نهتنها ابداً با همسر خود موضوع را در میان نگذارید بلکه با همکار خودتان موضوع را در میان بگذارید و بداند شما به همسر و فرزند خود علاقهمندید. بهتر است از این محبت نسبت به همدیگر عبور کنید و مسئله را تمامشده قلمداد نمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه باید به ایشان متذکر میشدید؛ گفتهاید. بنده ورود خاصی نمیتوانم در این مورد داشته باشم مگر آنکه خودشان تلاش کنند آن نوع انسانشناسی که حکمت و عرفان، مدّ نظر قرار میدهد را دنبال کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مبانی ملاصدرا در حرکت جوهری، ربطی به حرکت افلاک ندارد. او با نظر به وابستگی عَرَض به جوهر و حرکت اعراض ما را متوجه ذاتیبودنِ حرکت عالَم ماده کرده است. در کتاب «از برهان تا عرفان» دو برهان در این رابطه عرض شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید