بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6211
متن پرسش
با سلام و ادب همانطور که می دانید حوزه های علمیه امروز و علومی که در آن تدریس می شود بگونه ای است که ابتدا به ساکن انسان را متخصص دین شناس نمی کند بلکه مهارت فهم آیات و روایات را به انسان می آموزد که سرانجام آن اجتهاد است و لذا این خطر همواره وجود دارد که کسی به اجتهاد برسد اما اسلام را به عنوان یک مکتب جامع که پاسخگوی همه نیازهای بشریت است نشناسد و نتواند ترسیم کند! لذا سیر مطالعاتی اندیشمندان اسلامی برای پر کردن این خلا، امری لازم و ضروری است. اگر این مهم را تایید می فرمائید، لطفا به این سوال پاسخ دهید که سیر معرفت دینی چه ملزومات و مقصدی دارد؟ و به ویژه پاسخ به این سوال که : در حوزه معرفت دینی عده ای براین باورند که در آغاز باید بر مبانی صرف عقلی و استدلالی کار کرد تا ذهن از شبهه آزاد گردد و قوه تفکر قوی شده و از اعوجاج حفظ شود. و آنگاه سراغ سیر معرفت حضوری نظیر علم النفس رفت چرا که در این صورت می توان با تعقل مطلوب و نگاه جامع برهانی، از افراط و تفریط در این خصوص پیشگیری کرد و راه تفکر و شهود عرفانی را سریع تر طی نمود. در مقابل عده ای می گویند تربیت قلب مقدم بر تربیت عقل است و چونکه قلب حقیقت انسان است و سرمایه قرب لذا ابتدا باید در محضر نور حق و معرفت حضوری حضرت رب العالمین (نظیر علم النفس) کار را آغاز کرد و نور گرفت و سیر نمود. بنا بر نظر عده دوم این امر بدیهی است که عقل در ذیل قلب آدمی است و لذا اگر قلب به حضور الهی، ادب شود خواه ناخواه عقل هم تربیت می گردد و ازشبهات آزاد می شود و در این حالت می تواند رجوع محکمتری به حقایق داشته باشد. البته اگر در مواردی نیاز بود سیر عقلی و منطقی، قوی تر طی شود، می توان بعد از اینکه قلب انسان به حضور رسید و شهد شیرین انس را چشید، این گام را طی نمود. با توجه به این دو نظر در حوزه معرفت دینی، حضرتعالی چه تحلیلی دارید؟ با نهایت سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده هر دو شکلی که می‌فرمایید درست است و هر کدام از دو روش بستگی به خود فرد و روحیه‌ی او و استادی دارد که با آن آشنا و مرتبط شده؛ بعضی‌ها روحیه‌ی استدلالی دارند، این‌ها نمی‌توانند از روش‌های فلسفی شروع نکنند چون تا عقلشان قانع نشود دلشان به صحنه نمی‌آید ولی بعضی‌ها جنبه‌ی تجردشان بر جنبه‌ی استدلالشان غالب است که به اصطلاح عرفان به آن‌ها «مجذوب سالک» یا «مراد» گویند. این‌ها آمادگی آن را دارند که سخنان قلبی را بشنوند و تصدیق کنند و در مرحله‌ی بعد، جهت جامعیت شخصیت به امور استدلالی رجوع می‌کنند. از آن طرف نقش استاد هم مهم است که با اشارات قلبی سخن خود را تفهیم می‌کند یا با استدلال‌های عقلی. به اصطلاح خواجه عبدالله انصاری بعضی از بدایات به نهایات می‌رسند و بعضی از نهایات به بدایات. موفق باشید.
5713
متن پرسش
باعرض سلام خدمت شما استاد گرامی از اینکه این کاربر زیاد سوال میفرستد پوزش میطلبم . از این حیث که سوال زیاد است و هنگامی هم که مطالب و مباحث دینی را مدام دنبال میکنم سوالات متفاوتی برایم آشکار میشود که در نتیجه مزاحم شخص جنابعالی میشویم . وقتی می بینیم که سوال هایمان با آن حجم بالا را که در چند صفحه است میخوانید و جواب میدهید خودمان خجالت میکشیم . از این حیث ببخشید دیگر. اجرتان با مولانا حجت بن الحسن (ع). من خودم حوزوی نیستم اما مباحث دینی را بسیار علاقه دارم و خیلی دنبال میکنم . با یکی از دوستان حوزوی صحبت میکردم ایشان معتقد بود که تمام مطالب از اهل بیت به دست ما نرسیده است , میخواستم بپرسم این حرف ایشان چقدر صحت دارد ؟ و آیا ما حدیثی و یا اشاره ای از خود معصوم داریم که تلقی حرف ایشان باشد .حال این حرف دوستمان از یک طرف و حدیث حضرت حجت که می فرمایند : ..... (فارجعوا الی روات حدیثنا ) از سوی دیگر . من در ذهن خودم بررسی میکردم دیدم که اگر به حدیث حضرت بنگریم و در زمان غیبت به روایات کنندگان حدیث مراجعه کنیم باب اجتهاد بسته میشود و تکیه به قرآن و حدیث میگردد , و اگر به حرف دوست حوزوی امان بنگریم نتیجه اش گشوده شدن باب اجتهاد در ( فقه , اصول , کلام , فلسفه , تفسیر و....) باز میشود .حال شاید هم برداشت من اشتباه بوده است , میشود کمی توضیح بدهید ؟ و اگر شما با باز شدن باب اجتهاد موافق هستید در خصوص شیخ صدوق و مرحوم مجلسی میشود کمی توضیح بدهید که چرا این بزرگواران بیشتر به ثقلین اکتفا میکردند ؟ و آیا برداشت من از این دو بزرگوار صحیح است ؟
متن پاسخ
.باسمه تعالی‌: سلام علیکم: مسلّم است وقتی در محضر امام معصوم باشیم و یا برای موضوعی روایات روشنی داشته باشیم دیگر اجتهاد معنا ندارد، اجتهاد در موقعی است که امام معصوم حضور ندارند و در موضوعی نظر صریح از شریعت نیست. آری متأسفانه روایات زیادی به خاطر حوادثی از دست رفته ولی اگر آن روایات هم بود و به همان اندازه تکلیف ما روشن می‌گشت ولی به خاطر موضوعات جدید، باز در زمان غیبت امام معصوم ما نیاز به مجتهد و اجتهاد داریم. مسلّم مرحوم مجلسی و صدوق نیز مجبور بودند در موضوعات جدید اجتهاد کنند. موفق باشید
5480
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم یک ماهی میشود که کم و بیش در حال مطالعه کتب شما میباشم و در این یک ماه به لطف پروردگار چیز هایی هر چند اندک به دست آورده ام اما متاسفانه پس از اتمام ماه رمضان احساس می کنم شیطان از هر دری که می شود برمن نفوذ پیدا می کند و من را مورد وسوسه قرار میدهد بعضی اوقات که فکر میکنم کارم اشکال شرعی نداشته به شک می افتم و توبه می کنم ولی وقت زیادی نمی گذرد که دوباره شیطان را در کارهای دیگر خودم مشاهده میکنم از شما استاد ارجمند در خواست می کنم بنده را در این زمینه و راه های کنترل نفوذ شیطان و با معرفی چندی از کتب خود راهنماییی کنید این را هم بگویم که بنده یک فرد 22 ساله ودانشجو هستم باتشکر وسپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از راه‌هایی که شیطان نمی‌تواند وارد شود راه‌های عقلی است، شیطان گرفتار وَهم است. مباحث ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین إن‌شاءاللّه تمرکز خوبی به شما می‌دهد. در ضمن ورزش فراموش نشود. موفق باشید
4946

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.خسته نباشید جناب آقای طاهرزاده.مباحثات استاد چاره دان همچون:حقیقت نوری انقلاب اسلامی،انسانِ انقلاب اسلامی و انسانِ تمدنی ظلمانی مدرنیته،و دیگر مباحثات ایشان که وبلاگ همیار ولایت ترویج می دهد را چطور می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به ایشان و همه عمار های ولایت توفیق دهد که زمان خود را می شناسند و از عمل به هنگام غفلت نمی کنند.
3051
متن پرسش
1.باسلام شمادر بحث شرح ده نکته فرمودید که علم خدا می گوید انسان قبل از تولدش من داشته و این بحث را باید از بحث ملاصدرا که فرمودالنفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا جدا کرد حال سئوال این است که بهتر نیست قائل به النفس روحانیه الحدوث و روحانیه البقا باشیم تا با علم خدا یکی شود و دو مطلب جدای از هم نشود؟ 2.اگر حقیقت انسان من اوست نه تن او پس چرا نوزاد بعد از چهارماهگی روح پیدا می کند و اول تن او بوده؟ و در این مدتی که بدون روح است چکار می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- موضوع جسمانیة‌الحدوث‌بودن نفس ناطقه یک موضوع فلسفی است، نمی‌توان گفت بهتر بود چنین نباشد و چیز دیگری باشد 2- تقدم جسم که اصالت به جسم نمی‌دهد. موفق باشید
2702
متن پرسش
با سلام این گفته عین القضات و ابن عربی که میگویند شیطان رئیس العرفا هستند چون به غیر خدا سجده نکردند و به غیر او روی نیاوردند؟ به چه معناست
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید عین متن باشد تا معلوم شود منظور آن‌ها چیست. زیرا این بزرگان از دانشمندان جهان اسلام هستند و مسلّم سخنی نمی‌گویند که مخالف متن قرآن باشد در حالی‌که قرآن شیطان را عصیان‌گر درگاه الهی می‌داند. موفق باشید
487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بعد از مطالعه کتاب «صلوات کامل قدسی شدن روح»این سوال مطرح می شود که آیا اگر صلوات به صورت «ورد»هم باشد تاثیر خود را دارد؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی در هر صورت قلب باید در صحنه باشد حال یا با صورت اجمال، یا به صورت تفصیل. موفق باشید
461

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. بنده در خیلی از مواقع به شکرخدا به راحتی گاهی حتی با یک ذکر نام از حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) اشک از چشمانم جاری می شود. با این حال نمی دانم چرا در اعمال روزانه خود مانند نماز شب و زیارت عاشورا با وجود حضور و توجه، توفیق اشک و گریه ندارم. لطفا بنده را کمک کنید. خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بحمدالله از منظر وجود نورانی حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» و حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» متوجه غربت خود در این عالم می‌شوید، که در بحث «اشک» در جواب سؤال شماره‌ی 452 عرض شد. سعی بفرمایید آرام‌آرام قلب را در سایر اموری که ذکر فرمودید متوجه غربت خود در این عالم بکنید که شمایید و خدا و دیگر هیچ و راهی بس بلند که با اشک این راه نزدیک می‌شوید، مثل کودکی که با اشک دل اطرافیان را می‌سوزاند و به مقصد می‌رسد. به گفته‌ی مولوی: تا نگرید طفلک حلوا فروش.....دیگ رحمت را نمی‌آید به جوش موفق باشید
18592
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در تفسیر سوره حمد امام می فرمایید به این مضمون که ماهیات چیزی جز امکان نیستند. اما الان که موجودند و فعل شده اند که دیگر نمی توان به آنها امکان گفت و در مقام وجود آنها را چیزی ندانیم. لطفا توضیح دهید. با کمال تشکر و سپاس از جنابعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ممکن‌الوجود به اراده‌ی الهی موجود شد، به اصطلاح واجب بالغیر است یعنی وجود دارد ولی وجودش از غیر یعنی حضرت حق می‌باشد. از این جهت مظاهر انوار و اسماء الهی است. موفق باشید

17523
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزگوارم: استاد عزیزم امروز در کلاس درس مشاوره و روان درمانی گروهی رشته مشاوره، استاد گفتند که یکی از قواعد اصلی گروه این است که به ارزشهای همدیگر احترام بگذاریم و یکدیگر را قضاوت نکنیم. نظر من این بود که این طور نیست که همه ارزشها درست باشد، بلکه بسیاری از مشکلات افراد ناشی از ارزشهای نادرست آنها است و تمام ارزشها درست نیست و باید در چارچوب اسلامی ارزشهای درست و نادرست تعریف شود،که یکی از دوستان در جواب گفت: شما باید دین را از روانشناسی جدا کنید و برخی از این مسلمانها فکر می کنند فقط ارزشهای خودشان درست است. استاد من چه باید می گفتم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شخصیت انسا‌ن‌ها باید محترم باشد ولی ذیل حکم خدا و گرنه کفر و ایمان مساوی قلمداد می‌شوند و این، یعنی زیر پا گذاشتن حقّ و این نفی حقیقت انسانیّت که همان فطرت الهی او است می‌باشد. موفق باشید

15042
متن پرسش

سلام استاد: درباره مسئله اربعین شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می فرمایند بحث اربعین فقط بحث زیارت است نه بازگشت اسرا به کربلا و یا دیدار با جابر انصاری. در حالی که حتی در مراسم های سوگواری در محضر رهبر هم، روضه بازگشت اسرا به کربلا خوانده شده. آیا نظر شهید مطهری درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نظر همین نظرِ شهید مطهری است با توجه به این‌که معتقد باشیم اُسرا حدود یک‌ماه یا بیشتر در شام مانده‌اند. ولی اگر معتقد باشیم حدود ده روز بیشتر در شام نمانده‌اند، امکان آن هست که در همان اربعینِ اول به کربلا مشرف شده باشند. موفق باشید

13718
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید اینقد راحت و گستاخانه سوال می پرسم لطف خدا من جواب را بلدم اما جواب شما کجا و جواب من کجا؟ سوال را به شکل مطرح شده برای خودم از شما می پرسم «چرا باید برای شخصی بنام حسین بن علی عزاداری کنیم و یا اصلا این حادثه در کربلای سال 61 هجری در سرزمین دیگری و در ملیت و قومیت دیگری چه اهمیتی داره برای ما ایرانی ها یا ملل دیگر وقتی بدانیم که دو گروه یا دو شخص یا دو قوم سر مسئله حکومت یا بیعت یا هرچیز دیگری دعوا راه اندختن و یکی قویتر بوده یکی ضعیف تر و طبیعتا یکی از طرفین کشته میشه؟ میگید آزادگی و حریت و زیر بار ظلم نرفتن و شجاعت و این حرفا خوب ما هم میگیم این چه حرفیه؟ یک کسی حاکم بوده تو یک کشوری عده ای حکومت او را نپذیرفتن و قبول نکردن بیعت اون حاکم را و حکومت هم طبعا اونا را تعقیب و دنبال و بعد دعوا و بعد کشته شدن از طرفین و نهایتا تمام شدن غائله؟ سوال اینه اگر معصوم بودن یکی از طرفین را نپذیریم به لحاظ سیاسی چجور میشه اینو پذیرفت و چرا تا به این حد اهمیت داره؟ کربلا و عاشورا یک دعوای داخلی بوده به ما چه؟ به ما ایرانی ها چه؟ به اروپایی ها چه مربوط؟ ولو اینکه یکی بر حق بوده و مظلوم و در قلت و دیگری زورگو و قلدر و با خشونت؟» ممنون از تحمل شما استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً حرف بنده هم بر روی آیاتی است که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را معصوم می‌داند و در قرآنی که هدایت بزرگ خداوند است برای کلّ بشر، چشم‌ها را متوجه‌ی عصمت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» کرده تا انسان‌ها در زندگی زمینی خود گمراه نشوند و شیعیان با هوشیاری خاص خود متوجه این قاعده شده‌اند، وگرنه اگر دعوای دو گروه از قوم عرب بود و راهی برای امروز ما در آن باز نمی‌شد چه اصراری بود که ما بر روی آن تا این اندازه متمرکز شویم؟! موفق باشید

13295

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: کامپیوتر که یکی از محصولات تکنولوژیک است نفی و انکار خودش را در ذات خود دارد(پارادوکسیکال)، یعنی چه؟ لطفا مفصل توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم نمی‌دانم این جمله به چه نکته‌ای از نکات کامپیوتر اشاره دارد! و روی‌همرفته در این موارد باید کتاب‌های مربوطه را مطالعه فرمایید مثل کتاب‌های مرحوم مددپور یا شهید آوینی و یا دکتر داوری. موفق باشید

12363
متن پرسش
سلام: به نظرتان برای طلاب پایه های پایین در تابستان چه مطالعاتی لازم است؟ آیا بهتر است دروس سال بعد را جهشی خواند یا بهتر است مطالعاتی معرفتی، تاریخی و تفسیری را شروع کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم خوب است در فرصت‌هایی مثل فرصت تابستان با جدّیت تمام به دروس غیرِ رسمی خود بپردازید. حضرت امام در تابستان‌ها محلِ دنجی را پیدا می‌کردند و به مطالعه کتاب‌هایی مثل «قبسات» میرداماد می‌پرداختند تا تنها محدود به دروس رسمی حوزه نباشند. موفق باشید

8658
متن پرسش
با عرض سلام: بنده مدتی است در وجود خدا شک میکنم و هرچه روی برهان صدیقین هم فکر میکنم باز هم قلبم حالت انکار دارد. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به وجود خدا شک ندارید به این شک دارید که آیا این برهان می‌تواند آن خدایی را که می‌شناسید اثبات کند یا نه. به دنبال راهی هستید که خدایتان را برایتان روشن کند. شاید در مباحث معرفت نفس آن خدا را بهتر پیدا کنید. آن کسی که در به در به د نبال خداست به وجود خدا شک ندارد بلکه می‌خواهد بهتر او را پیدا کند تا با او مأنوس گردد. دنبال کنید پیدایش می‌نمایید و به او خواهید گفت «دیر آمدی ای نگار سر مست...... زودت ندهم دامن از دست». موفق باشید
8144
متن پرسش
سلام خسته نباشید میشه در مورد "ادبار و اقبال قلب" که فرموده بودید یکم توضیح بدید؟ یا اینکه اگر مقدور نیست حدیث یا کتابی معرفی کنید ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحثی در اخلاق و سیر و سلوک داریم تحت عنوان «قبض و بسط». در قبضِ قلب، شوق عبادات انسان کم می شود و از جهتی قلب به عبادات پشت می کند که به آن ادبار قلب می گویند. برعکسِ آن را اقبال قلب می نامند که با تجلی اسم جمال حق ظهور می کند در حالی که در ادبار، اسم جلال تجلی می نماید. موفق باشید
5849
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم مدتی است شبهه ای رامطرح کردند به این مضمون که :بعد ازورود اسلام به عربستان خرید وفروش برده منع شد .چرا اهل بیت کنیز وغلام داشتند که صاحب اختیار آنها بودند وبه بهانه های مختلف آنها را در راه خدا آزاد میکردند.مگرنه اینکه خرید وفروش برده منع شده بود وارزطرف دیگر اراده وآزادی انسان چه میشود؟باتشگر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به هیچ وجه امکان نداشت در آن زمان خرید و فروش برده منع شود زیرا نظام اجتماعی اقتصادی آن زمان برای چنین کاری آماده نبود و اولین ضربه به خود برده ها وارد می‌شد که بحث آن مفصل است. موفق باشید
5350
متن پرسش
سلام 1.میخواستم بپرسم درزمینه کاردرتولیدعلوم انسانی واسلامی فرد باید حتما دروس حوزه راتااجتهاد ادامه بدهد وبخواندوبعدرشته ی تخصصی راشروع کند؟ (باتوجه به اینکه یکی از رسالات نایب امام زمان همین جنبش نرم افزاری بوده است برای دانشجویان) 2.نگاه ما به روانشناسی واستفاده ازکتب آن چطورباید باشد آیا این علم میتواند کمکی برای خودسازی وخودشناسی شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره تا چند سال درس خارج را کار نکنید احاطه‌ی لازم را برای ورود ندارید 2- فکر نمی‌کنم کاری از آن برآید، ما با عرفان اسلامی باید کار خود را جلو ببریم. موفق باشید
1447

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی سخنان داخل پرانتز تکه ای از سخنرانی اقای حسن عباسی می باشد که از سایت رجا نیوز گرفته شده است می خواستم ببینم نظر شما چیست ؟ (تئوریسین‌های اقتصادی دولت فعلی از دانشگاه علامه طباطبایی هستند که رسماً در این دانشگاه، به لیبرال بودن مشهورند و خنده‌دار است که سیستم اقتصادی دولت اصول‌گرا در اختیار مرکانتیلیست‌هایی است که شما نمونه‌اش را می‌بینید. لیدر اینها آقای پژوهان است که دو شاگرد اصلی‌‌اش، دبیر طرح هدفمند کردن یارانه و معاون اقتصاد‌ی وزارت اقتصاد و خود وزیر اقتصاد. اینها اساساً فریدمنی هستند، یعنی اقتصاد را از نگاه میلتون فریدمن می‌بینند. مسئله من این نیست که مدیران کدام جناح سیاسی بی‌عرضگی کرده و موجب این اختلاس شده، مسئله من این است که چطور می‌شود تئوریسین اقتصادی جمهوری اسلامی لیبرال باشد؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در این موارد صاحب‌نظر نیستم ولی جهت‌گیری دولت را در جهت تحقق عدالتی می‌دانم که انقلاب اسلامی به دنبال آن است حالا اگر از نظرات مختلف استفاده کنند نباید متهم به پیروی از نظری خاص شوند.آیا آقای دکتر داوری که دکترای اقتصاد دارند و زمانی معاون اول رئیس جمهور بودند را می‌توان لیبرال دانست. اشکالی که آقای احمدی‌نژاد در جلسه‌ی تودیع آقای مظاهری به بعضی از اقتصاد دانان داشتند آن بود که شما اقتصاد دان‌ها می‌خواهید با محفوظاتی که از اقتصاد غربی آموخته‌اید کشور ما را اداره کنید و این راه صحیحی نیست . آقای احمدی‌نژاد معتقد به تدوین تئوری‌های اقتصادی بومی است. موفق باشید
731

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم طلبه درس خارج هستم و در مسایل فلسفی، هم علاقه مندم و هم توان آن را در خود می بینم. اما به دو دلیل از ورود جدی به آن پرهیز می کنم که تقاضامندم مرا راهنمایی بفرمایید: 1- پرهیز از گرفتار شدن در دام علم حصولی و دور شدن از ساحت حضوری 2- نظر آقایون مکتب تفکیک که واقعا حرفهاشون بی حساب هم نیست و نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. مثلا می گویند ما نباید معارف وحیانی محمد و آل محمد را پای عقل 4000 سال پیش یونان ذبح کنیم (البته مصداقی برای حرفشون پیدا نکردم لذا شاید حرف فلاسفه ما هم همین باشد). لذا به نظر می رسد خطای آنها در این است که فلسفه را پس از مقایسه با وحی و آشکار شدن محدودیت هایش به طور کامل می خواهند طرد کنند. البته جناب آقای حکیمی در کتاب " الهیات الهی و الهیات بشری " نظرات بزرگانی چون امام خمینی، علامه طباطبایی، ملا صدرا و ... را جمع آوری کرده اند که انسان با مطالعه آن حق را به طرفداران مکتب تفکیک می دهد. مثلا در صفحه 755 کتاب چنین آمده است {از علامه طباطبایی نقل است که معاد "اسفار" را نخوانند چون شبهه و ایراد دارد. امور عامه خوب است بخوانند. به جای "منظومه"، "بدایه" و به جای "اسفار"، "نهایه" را بخوانید.} پیشاپیش از راهنمایی های شما تشکر می کنم 26 / 7 / 1389
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی موضوعی که سؤال فرموده‌اید موضوع بسیار گسترده‌ای است که نمی‌توان در حد پاسخ‌ به یک سؤال بحث کرد، در صفحه‌ی اول سایت لب المیزان در قسمت سؤال ویژه بحث « نسبت ما با فرآن در جهان معاصر » تا حدی جواب کلی را داده، و مقام معظم رهبری نیز در سفر اخیر خود بر روی فلسفه‌ی اسلامی تأکید فرمودند. بنده معتقدم با گزینش سخنان حضرت امام و علامه طباطبائی، مکتب تفکیک حرف های خود را می‌زند و روح اندیشه‌ی بزرگان نامبرده نظر به مکتب ملاصدرا است. حضرت آیت الله جوادی "حفظه‌الله" به عنوان یکی از شاگردان نزدیک به حضرت علامه در مورد معاد اسفار سخن دیگری دارند که بنده در مقدمه‌ی کتاب معاد آورده‌ام.
17880
متن پرسش
با عرض سلام: خواهش می کنم که به کتاب یا مقاله ای ارجاع ندهید و بازم خواهش می کنم دو سوالم رو خودتون شخصا پاسخ بدید. واقعا ممنونتون میشم که این لطف را در حق بنده بکنید. 1) چرا کنیزها در اسلام حجاب نیاز ندارند؟ 2) آیا یک زن می تواند بدون رعایت حجاب، به خداوند نزدیک شود و بنده ی خدا شود؟ (درصورتیکه فکر خودش رو مشغول بدحجابی و جنس مخالف نکنه) منتظر پاسختون هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این حالت مربوط به کنیزها نیست. به طور کلی اقوام و قبیله‌هایی که هنوز عقل فهم احکام الهی را نیافته‌اند – مثل کولی‌ها – از این جهت با آن کنیزان که هنوز در فضای درک احکام شریعت نیستند، مشترکند. در حالی‌که بعضی از کنیزان با قرارگرفتن در زیر سایه‌ی اسلام به فهم بالای خارق‌العاده‌ای نسبت به درک احکام الهی رسیده‌اند، در آن حدّ که در مقام مادر امام قرار گرفته‌اند 2- وقتی انسان متوجه‌ی جایگاه احکام الهی بشود و عقل لازم را جهت این امر داشته باشد ولی به عقل و درک خود پشت کند، عملاً شخصیت خود را زیر پا گذارده و در این راستا گرفتار خواهد شد. موفق باشید

17672
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: من چند سالی در محیط کارم با همکارانم خیلی بحث سیاسی می کردم اونها که در اکثریت نیز هستند از کمترین حوادث و اتفاقاتی و حتی اجتماعی که در سطح جامعه می افتد، رهبر و نظام را زیر سوال می برند ولی بزرگترین جنایات اسرائیل و آمریکا رو توجیه می کنند یا سعی می کنند از کنار آن عبور کنند و حرفی نزنند. چند سال خیلی بحث کردم سعی کردم روشنشان کنم و از مطالب کتابهای شما استفاده کنم ولی دیدم واقعا به دنبال حقیقت نیستند و صرفا همه چیز از دید سیاسی می بییند فقط به دنبال محکوم کردن رهبر و نظام هستند. چند وقتی است که خیلی بحث نمی کنم ولی از حرفهایی که پشت سر رهبری می گویند فوق العاده ناراحت می شوم از طرفی می بینم بحث کردن نتیجه خوشایندی نداره و پیرو بحثهای ماهواره ها هستند و هر اتفاق بدی برای نظام بیافتد خوشحال می شوند. خواستم بدانم اولا تکلیف من چیست در ثانی چکار کنم که از لحاظ روحی، روانی به هم نریزم و خودخوری نکنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (72) /فرقان» چون با اموری لغو روبه‌رو شدید خود را همسنگ آن امور نکنید. و وقتی می‌فرماید: «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذي يُوعَدُونَ (83) /زخرف» آن‌ها را به خود واگذار کن تا در فرورفتن در امور باطل و سرگرمی‌های پوچ بمانند تا آن‌گاه که با روزی ملاقات کنند که به آن‌ها وعده داده شده. دیگر شما را چه جای نگرانی است؟! موفق باشید  

15694
متن پرسش
سلام علیکم: چون سر و کار بنده با دانش آموزان دبیرستانی هست و این مورد که سوال دارم بسیار مبتلا به است مزاحم می شوم و سوال می کنم. حضرت عالی فرمودید: مراء یعنی رد و بدل‌کردن یک حرف که یکی بگوید به این دلیل تو اشتباه می‌کنی و دیگری مقابله کند. فرض کنیم ما دانش آموزس را ارشاد می کنیم یا موضوع دینی را برایش مطرح می کنیم که او به خاطر جوانیش به پاسخ ما مقابله می کند و ما پاسخ دیگر به او می دهیم و او دوباره جواب به نظر ما می دهد تا در نهایت متوجه نظر اشتباهش می شود. مثلا ما می گوییم ماهواره ضررش بیشتر از سودش است. ولی دانش آموز می گوید نظر شما را قبول ندارم و عصر ارتباطات است و ما می گوییم عصر ارتباطات اگر میانه ما را با حقیقت بر هم بزند که اصالت ندارد و تا اینجا پیش می رویم که می توانیم نظر صحیح را به جوان بفهمانیم و او درست است با ما مقابله کرد ولی جوابهای ما باعث تقکر و تجدید نظر در تفکر اش می شود. حال سوالم این است هر مقابله در بحثی به معنی مراء است؟ چون ممکن است هدف جوان از مقابله آگاهی باشد و یا اصلا مقابله اش به جهت ناآگاهی اش بوده که پس از صحبت با ما آگاه می شود. حضرت عالی در کتاب فرزندم چنین بود فرموده اید: بنده مکرراً تجربه کرده ام که دانشجویی بـر سر موضوعی با بنده مخالفت می کرد اما وقتى بر سر همان موضوع با دیگران بحث مى نمـود بـر همان سخنانی تأکید می کرد که ابتدا مخالف بود، چون نمی توانست با وجدان خود بازي کنـد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مراء؛ روحیه‌ی استعلاء و برتری‌جویی مطرح است، ولی به این صورت که شما می‌فرمایید چنین روحیه‌ای مطرح نیست. موفق باشید

14707

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد: بنده طلبه پایه هشت هستم و برای نماز ظهر به مدرسه ی دبیرستان دخترانه میرم. بنده سوالم این هستش که در بین نماز در چه باب هایی میتونم وارد شم و صحبت کنم که از لحاظ تربیتی و اعتقادی تاثیر گذار باشم. در واقع به نظر شما چه طور میتونم تو این زمینه به انقلاب و اسلام خدمت کنم. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث‌های اخلاقی به‌خصوص با استناد به آیات قرآن خوب است و در کنار آن مباحث معرفت‌النفسی می‌تواند مطرح شود. موفق باشید

14608
متن پرسش
با سلام: استاد ببخشید من زیاد وقتتون رو می گیرم. چند سوال: 1. آیا همان طور که در مقام مفهوم، حضور خدا با ظهور او متفاوت هست. در مصداق و واقعیت هم حضور حق در ممکنات با ظهور حق در ممکنات دو تاست؟ یا حضور عین ظهوره به نظر خودم میاد که عین هم باشه. 2. یکی از دوستان که صوت تدریس شما رو گوش گرفته بود برداشتش اینطور بود که شما اگه می فرمایید گل، دست، انسان و مخلوقات در واقع اسم الله هستن و خود الله هستن در واقع خود الله هستن «به نازله» اما نظر من اینه که از اونجایی که مخلوق فانی در خالق هست پس مخلوق خود الله هست به تجلی و به همان شدتی که الله در مقام واحدیت داره اما محدودیت و امکان مخلوق باعث شده به این شکل خاص جلوه کنه و این شکل خاص که جلوه الله هست ظهور تام و کامل الله به همون شدتی هست که الله در واحدیت داره.. من فکر می کنم این بنده خدا حرفش حرف تشکیک صدراست و بالاتر نیومده و بنده حرفم مربوط به عرفاست. حق با کدوممونه؟ 3. من گمان می کردم حق یک مقام هویت غیبیه داره و بعد احدیت و بعد واحدیت در حالی که شما هویت غیبیه رو همون احدیت گرفتید مگه احدیت تجلی هویت غیبیه لا اسم و لا رسم نیست؟ 4. تقریر دوم امام که در جلسه هفتم مطرح شد آیا منظورتون این بود که مقام واحدیت که مقام الله هست مقام واحدیت و احدیت رو حمد میکنه؟ 5. آیا مبنای شما در تفسیر حمد وحدت ذات مظاهر هست یا ذات مراتب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن‌چه شما می‌فرمایید در نهایت برای سالک پیش می‌آید 2- در این موارد با همدیگر بحث نکنید بگذارید هر دو جلو بروید تا آن‌چه باید برایتان پیش آید، پیش آید 3- بهتر آن است که احدیت را مظهر هویت غیبیه بگیریم ولی این یک تقسیم‌بندی استانداردی نیست 4- مطلب را روشن‌تر بفرمایید. یادم نیست که در آن جلسه چه گفته شده؟ 5- مبنای ما «وحدت وجود» است پس تنها مظاهر، ظهور یک حقیقت‌اند بدون آن‌که به خودی خود اصالت داشته باشند. موفق باشید

نمایش چاپی