باسمه تعالی: سلام علیکم: در قسمت دوم جواب عرض شد که تفاوت مکان و علاوه بر آن، سیرِ موقعیتی تاریخیِ آن دو بزرگواران بسیار مهم است. و از این جهت میتوان گفت هرکدام نقش خود را به خوبی انجام دادهاند. راستی اگر مرحوم قاضی در ایران بود، همان آیت اللّه شاهآبادی نبود؟!! و موضوع عرفانِ فردی و عرفان اجتماعی در هر دو از بزرگواران مدّ نظر بوده است، ولی مطابق فهم تاریخی که هرکدام داشتند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در سعهی آیه است که به فرمایش علامه، امامان بعضاً مصداقی از آن را مطرح میکنند که اصطلاحاً به آن «جَرْی» گویند و به همین دلیل خود علامه در این نوع مصداقها با اینکه از طرف معصوم صادر شده است، متوقف نمیشوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنگاه که انسان خود را در اوجِ معلّقبودن هیچ هویتی را نتوانست برای خود بیابد إلاّ تعلقِ محض به بیکرانهای که هم هست و هم نیست، هم همهی تکیهگاه انسان است و هم هیچگاه به تملک انسان در نمیآید؛ از سرگرمیهای وَهمی خواهی نخواهی آزاد خواهد بود و با خدایِ پیامبرانِ ابراهیمی آشنا خواهد گشت به همان معنایی که امام الموحدین«علیهالسلام» در مناجات شعبانیه از حضرت حق میخواهد که همهچیز را برای او ویران کند تا معلّق به عزّ قدس او باشد. که این معنایِ «فنایِ در فنا»ست. بنگر چگونه با خدای خود این بنیادینترین نحوهی حضور و وجود، رابطه برقرار میکند! آنگاه که میگوید: « «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ»؛ خدايا! نهايت بريدن از غير خودت را به من مرحمت كن، و چشمهاى قلبهاى ما را به سوى نظر به خودت بگشا، تا آن حدى كه چشمهاى دل، حجابهاى ظلمانى دل و حجابهاى نورى را نيز پاره كند و هيچ واسطه اى بين ما و تو نماند، پس وصل شود آن قلب به معدن عظمت و شكوه تو، تا انوار الهى بى واسطه بر قلب ما تجلى كند و روحهاى ما معلق و متصل به مقام عزّ قدست گردد. چنانچه ملاحظه مى فرماييد اگر راه عقل براى لقاء او بسته است، راه عشق و قلبِ مطهر جهت آن رويت بسته نيست، مشكل انسانها عدم طهارت و عدم فنا است. به گفته امام خمينى «رحمةالله عليه»:
|
اين ما و منى جمله ز عقل است و عقال است |
در خلوت مستان نه منى هست و نه مايى |
|
توجه قلبى به حق، موجب ظهور نور ذُلّ عبوديت در قلب انسان مى شود و انسان براى پايدارى در اين توجه، سعى فراوان در طهارت قلب از تكبّر و حسد و انواع رذايل دارد، و همين امر باعث مى شود كه قرآن به عنوان ذكر الهى غذاى جان او گردد، ولى بر عكسِ توجه قلبى، اگر انسان نسبت به حق و حقايقْ در محدوده مفاهيم عقلى متوقف شد، از ظهور ذُلّ عبوديت در قلب خود محروم مى شود و ما و منى او ظاهر مى گردد و لذاست كه مى فرمايد: «اين ما و منى جمله ز عقل است و عقال است» عقل در اين مسير همچون عقال و پايبند است، چون انسان را متوقف مى كند، ولى وقتى قلب به ميان آمد و انسان مست جمال جانان شد، نه منى مى ماند و نه مايى و در اين حالت انسان قرآن را ذكرٌ للعالمين مى يابد و از ظاهر عبارات متذكر باطن آنها مى گردد.
2- در مورد آیات در ابتدای امر نظر جنابعالی را به این مطلب معطوف میدارم که حضرت حق جایگاه تمام عالم را با تمام مراتباش در آینهی این آیه اینطور توصیف میکند: « «وَ إِن مِّنْ شَىْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»[1] هيچ چيز نيست مگر آنكه خزينه هاى آن چيز نزد ماست، و نازل نكرديم مگر به اندازه اى محدود و معلومى از آن را. پس خزينه ى همه چيز حتّى خزينه وجود شما پيش خداست چون مى فرمايد: «عِنْدَنَا»! يعنى مقام انسان در ابتدا مقام وصل به حق بوده است. بعد به اين دنيا آمده است و گم شده است! و حالا راه نجاتش «الَيْهِ رَاجِعُون» است. يعنى انسان بايد به خدا برگردد و در غير اين صورت در اين دنيا در به در و سردرگم است و احساس پوچى و بيهودگى مى كند، چون اتّصالش را از مقام خزينه اى اش كه نزد خدا بوده بريده است.
بنگر که چگونه به هرچه بنگری تو را به باطنی که از آن نازل شده است راهنمایی میکند و باز آن باطن، باطنی را در مقابل ما میگشاید تا آنجایی که هرچیز را در نزد خدا و در آینهی وجود خدا بیابیم. حال نمیدانم در این حالت، خدا را به مخلوق مییابیم، یا مخلوق را به خدا؟! یعنی هر مخلوقی خودش را در حضوری برتر به ما مینمایاند، مگر آنکه ما از حضورِ برتر او غافل باشیم. شگفتآیهای است برای تحلیلِ همهی عالم و آدم. اینجا است که انسان راه خود را در نسبت با هر مخلوقی مییابد. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره حجر، آيه 21.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع وامگرفتن از بانک در ذات خود از ظلمی که بانکها انجام میدهند؛ جدا است. بانکها در همین وامگرفتن که باید واسطه باشند بین پول مردم و آن کسی که طالب وام است، پدر مردم را در میآورد و چند برابر وامی که به مردم میدهند، تحت عنوان دیر کِرد از مردم میگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تشرف بسیار عمیقتر و حساستر از آن است که با این نوع برداشتها بتوان تکلیفش را یکسره کرد. بعضی از بزرگان حکمت و عرفان متوجهاند که بعضاً با ذهنیات خود به دنبال حضرت هستند. با توجه به این فرمایش شما، پس عملاً باید فقها هم کار خود را ترک کنند و به پینهدوزی و خیاطی رجوع نمایند! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور که بعضی میپندارند، فضا آنچنان سیاه و تاریک نیست، ولی نه به آن معنا که بدنهی دولت بتواند انقلاب را در اهداف متعالیهاش همراهی کند! بلکه به آن معنا که گفتمانِ نظام از آن جهت که گفتمانِ نمایش دلسوزی یک انقلاب برای بشر این دوران است و بنا دارد اختلافی با هیچ کشوری مگر اسرائیل و آمریکا نداشته باشد، دولت توانسته است در عرصهی بینالمللی این گفتمان را نشان دهد با اینکه بدنهی دولت معتقد به روحیهی انقلابی نیست، بلکه بحث دورهی «انقلاب گذشته است» و دورهی «جمهوری اسلامی، پیش آمده است» را به میان آوردهاند و به همین جهت مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» بر انقلابیبودنِ حوزه و حفظ روحیهی انقلابی مردم تکیه میکنند. و معلوم است که اگر روحیهی انقلابی مردم، تقلیل یابد و نفسِ راحتطلبی آنها مخاطب قرار گیرد، کسانی محبوب آنها خواهند شد که تئوریِ تقلیلِ روحیهی انقلابی را دامن میزنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت باید یک برنامهای نهچندان سنگین برای خود بریزید و بر آن پایدار بمانید. یادداشتبرداری از نکات مهم کتابها و جزوات و سخنرانیها کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قسمت اول سؤال خوب است، ولی قسمت دوم اشکال دارد زیرا در قیامت همان اخلاق و عقاید ما که مربوط به روح است صورت پیدا میکند و انسان بد اخلاق و بد عقیده به صورت خوک در میآید که همان روح اوست که به صورت خوک درآمده و از آن جهت که انسانی است که خوک شده و چنین شخصیتی را نمیخواهد، معذّب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند موجودات را خلق کرده به آن معنا که به آنها وجود داده، در حالیکه به صورت علمی در علم خداوند بودند و خداوند به آنها خطاب میکند که بشوند و میشود و این مغایرتی با آن ندارد که مخلوقات مظهر اسماء و انوار الهی باشند. موفق باشید
