بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11210

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز چگونه باید با کودکان و نوجوانان کار کرد و آنها را با اعتقادات آشنا کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر باید مثل بحث «من کو؟» در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» با آن‌ها صحبت کرد. موفق باشید
10842

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز و بزرگوار: واقعا ممنون از لطفتون که سوالا رو جواب میدید سوال: بحث ظهور صغری رو که علامه حسن زاده و آیت الله مکارم ازش صحبت کردن رو میشه یه خورده توضیح بدید؟ و اینکه نظر شما راجع به این نظریه چیست؟ البته بنده از شنیدن ای حرف خیلی خوشحال شدم. یا مهدی دستتون درد نکنه ایمیل کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظورتان از ظهور صغروی چه موضوعی است؟ موفق باشید
10705
متن پرسش
سلام بزرگوار: شما مطمئن هستید که اولا خود شخص شما سولات را پاسخ می دهد آن هم به همه سوالات نه گزینشی، ثانیا شما مطمئن هستید جواب سوالی را ارسال می کنید من فکر نمی کنم سیره اهل بیت (ع) که ان شا الله با آن عزیزان و به حق و حرمتشان با آنها محشور شوید این باشد که به سوال دیگران بی تفاوت باشن و کم محلی کنن ولو آن سوال احمقانه و بچه گانه باشد. لطفا تجدید نظر بفرمایید والا ما هم دوست نداریم مزاحمت ایجاد کنیم. احساس ما این بود که شما پاسخگو هستید ولی اشتباه کردیم والا ما جواب شخصی از شما دریافت نکردیم تو سایت هم که نیست. باورتان نمی شود پسورد ایمیلمان را بدهیم شاید حرف این حقیر را بپذیرید. خدا می داند این چندمین بار است که سوالم را ارسال می کنم حداقل جوابش تو سایت قرار دهید ( غیر از این پاسخی دریافت نکردم (باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤال 10604 به صورت شخصی به ایمیل تان جواب داده‌ ام . موفق باشید) این در حالی است که ما جوابی از شما دریافت نکردیم خدا وکیلی اگر جواب نمی دهید حداقل بگید تا ما بی اهمیت شویم (سلام علیکم با عرض پوزش سوالاتی در ذهنم هست که متاسفانه فقط شک مرا تقویت کرده نگاه من به دین کاملا متفاوت از فردی مثل شماست که گرمی و سردی سلوک را چشیده است در کتب مختلف دینی با عناوین مختلف برای هر مشکلی که سر راه انسان قرار گرفته راه حل های مختلفی ارائه شده، مثلا کتاب جنود عقل و جهل، این کتاب متعالی راهگشای سلوکی هر فردی است که در آن قطعا من و شما به صحت و درستی آن بدون بحث تخصصی شکی نداریم اما همه مباحث اینطور نیست، مثلا دعا برای رفع بیماری یا قرض یا ارتقا معنویت برای رفع انواع و اقسام مشکلات، ذکرهای مختلف و دعاهای مختلفی که در مفاتیح و کتب دیگر دیده می شود قضیه فرق می کند، متاسفانه به نظر می رسد برای همه عمومیت نداره حتی مواردی که ائمه قسم یاد کردن که اگر این شرایط رعایت شود مثلا فقر از بین می رود یا بیمار شفا می گیرد (مثلا خواندن سوره حمد) و... در حالی که اگر فرد همه دستورات را مطابق شرایطش انجام دهد هیچ اتفاق خاصی نمی افتد از زبان عوام هم می شنویم که «خداوند ز حکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری» اما چنین چیزی هم در زندگی مشاهد نمی شود. پای صحبت اهل فضل که بشینید قضاوتهای خاصی را شاهد خواهید بود، مثلا خداوند شما را امتحان می کند یا شما را دوست دارد و می خواهد صدای شما را بشنود برای همین دعایتان را دیر مستجاب می کند یا دفع بلا می کند یا بهترش را در آخرت می دهد، درحالیکه من در این دنیا موضوع برام مسئله دار شده در این دنیا زندگی می کنم نقد را رها کنم بچسبم به نسیه؟ اگر فرض محال چنین باشد پس دعای هیچ عالم و عارفی هم نباید به راحتی مستجاب شود. اصلا چرا عالم و عارف هیچ نبی و امامی که برتر از همه موجودات هستند نباید دعایشان به راحتی مستجاب شود چون خداوند آنها را دوست دارد درحالی که چنین مسئله ای را در آنها نمی بینیم، از دید دیگر که نگاه کنیم نگاه ما به نگاه دیگری می افتد جناب آقای دکتر امیر مهرداد خسروی این پژوهشگر دینی می گوید که قطعا کسانی که در زندگی احساس این را دارند که خدواند صدایشان را نمی شنود عیب از خود آنهاست نه خدا. به فرمایش ایشون مال حرام در زندگی چنین مصیبت هایی را در زندگی ایجاد می کند. خوب این حرف معقول به نظر می رسد البته این آقا منکر امتحان الهی هم نیستند ما این فرد زندگی خودش را ارزیابی می کند و می فهمد به حمد و شکر الهی مال حرام نخورده، اما پاسخی هم از خدای خودش ندارد. می رسیم فقط به اشتراک کلام فضلا و جناب دکتر که چی؟ موضوع امتحان است. خوب استاد گرامی شما بفرمایید امتحان تا کی و چه وقت؟ یک قیاس اشتباه مجبورم داشته باشم برای رساندن منظورم اگر بچه محصل قرار باشد هر روز امتحان دهد پس کی نفس بکشد و کی مطالعه کند و کی براساس داده های جدیدی که کسب می کند امتحان دهد؟ فرق مباحث دینی و روانشاسی به نظرم این طور است که با مطالعه بحث روانشاسی از خدای خودت و نویسنده ادعای طلب نمی کنی اما بحث دینی اینطور نیست چون ائمه و خدای خودت را کریم می دانی و از کرامت آنها آن قدر می شنوی که طمع تو نسبت به آنها افزون می شود وقتی جواب نمی گیری نه یک بار نه دو بار بلکه چندین بار (یعنی هیچ خواسته ای به صلاح ما نیست!!! مگه می شود؟!) مشکوک می شوی که آیا آنچه خوانده ای و یا آنچه شندیده ای درست است؟ از کجا معلوم؟ این همه کتاب شرح خواص سوره های قرآن، قرآن درمانی ، دارو خانه معنوی، کتاب برای رفع مشکل گرفتاران با موضوعات و مباحث مختلف، انواع و اقسام دعا حتی در ساعات مختلف که در مفاتیح آمده آیا امکان دارد فقط حالت نسبی برای افراد داشته باشد؟ مثلا برای شما رخ دهد اما برای من نه؟ اگر اینطور است چرا در بعضی موارد قسم جلاله اهل بیت را می بینیم؟ یا درباره خمس لزومی نداره امام جواد (ع) ضمانت فرد را کند که اگر خمس دهد فقیر نمی شود می توانست بگوید برای بعضی. وقتی کلی این حدیث مطرح می شود یعنی عمومیت دارد اما این را هم نسبی می بینیم. در تمامی این حرفها منکر نظارت خدا بر زندگی خود نیستیم اتفاقا چون خدا را شاهد مشکلات می بینیم توقع ما عوض می شود که چرا پاسخی نمی گیریم. و اتفاقا کلید حل مشکل را در دست خدا می دانیم قضیه ما تغییر می کند حالا در بحث روانشناسی مثلا کتاب اسکاول شین که یک فرد مسیحی آن را نوشته و کشیش هم هست برای گرفتارها ادبیات خاص خودش را دارد و قوانینی را وضع کرده که اتفاقا جوابدهیش بهتر از این روایات است. مثلا برای رفع بیکاری می گوید هر روز این جمله را تکرار کن «من کاری دارم عالی با موقعیت عالی با خدمتی عالی برای پاداش عالی» یا نمونه دیگرش که برای درست شدن اوضاع و شرایط است می گوید بگویید «تنها آنچه برای خدا حقیقت دارد برای من حقیقت دارد زیرا من و پدر یکی هستیم» خوب جالب اینجاست که شما با گفتن این کلمات مشکلتان حل می شود. نگویید هر مشکلی زمانی دارد و در واقع چون زمان آن به اتمام رسیده مشکل حل شده و ربطی به این کلمات ندارد اگر قرار باشد آنچه که بر اساس روایات به ما رسیده قطعیت نداشته باشه خوب از کجا معلوم شاید اگر فرد این کلمات را نمی گفت مشکلش حل نمی شد؟ در حالی که با اذکاری که در روایات هست مشکلش حل نشده؟ بحث تلقین در کار نیست چون وقتی فردی گرفتار می شود با امید اجابت در خانه اهل بیت را می زند و نذر و نیاز می کند و با اعتقاد کامل سوی آنها می رود حالا که جواب نگرفته عجله ای هم نداشته صبر هم در حد وسع خود داشته به نتیجه نرسیده به سراغ دعا و ذکر و این جور مسائل می رود. یا اذکاری مثل صلوات و تسبیحات، از کجا معلوم ثواب آنچه که گفته شده شامل همه بشه؟ مثلا با گفتن ذکر صلوات ترازوی اعمال سنگین می شود خوب از کجا معلوم؟ کتاب شرح معاد را می خوانیم اما از کجا معلوم این روایات برای همه صادق باشد؟ مثلا حجت الاسلام انصاریان در یکی از سخنرانیهای خودش می گفت فرد گنهکاری با دادن تکه ای گوشت به ماده سگی آمرزیده شده و این چنین از سعه رحمت وجود خدا صحبت می کرد. خوب ما کدام را بپذیریم؟ درست است شاید چنین فرصتی به ما داده نشه که با رحم به یک سگ ما هم عاقبت بخیر بشیم ولی از کجا معلوم مباحث شما در معاد و کتب دیگر که قطعا شرح و تفصیل آیات و روایات است درست باشد؟ شاید مباحث شما هم نسبی باشد برای عده ای اتفاق بیفتد و برای عده ای خیر!!!! یا کتب دینی دیگری که داریم از کجا معلوم برای ما صدق کند؟ چرا باید برای احتمالات این قدر به خودمون رنج و زحمت بدهیم که مثلا شاید شامل ما بشود؟؟؟ از کجا معلوم که اتفاقات زندگی ما بر اساس شانس و تقدیرات و تصادف نباشد؟ هرچند احتیاط شرط عقل است اما ضرورتش چیه؟ که شاید بشود شاید نشود. باور کنید عقل من هیچ اختمالی را پذیرا نیست و نمی پذیرد چون یک مسیحی از ائمه ما کرامت می بیند حاجت می گیرد اما یک شیعه نه. خوب اون مسیحی برتر از شیعه است؟ خلاصه استاد عزیز مشابه این سوالات ذهن مرا آنقدر مشغول و درگیر کرده که نسبت به همه چیز مشکوک شدم. از مباحث مربوط به معاد گرفته تا دعا، تا جایی که اگر با دعا هم مشکلات جزئی ام حل بشه میگم دعا می کردم یا نه این اتفاق می افتاد و حتی باعث شده علاقه من نسبت به مباحث کمرنگ بشه چون به قول عزیزی دارم نماز شک دار می خوانم خواهش می کنم راهنماییم بفرمایید.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پنج بار به صورت شخصی جواب را ارسال کردم، این بار به صورت علنی ارسال می‌کنم. همان‌طور که می‌فرمایید در این‌که خدایی، ما را و زندگی ما را زیر نظر دارد و تدبیر می‌کند هیچ شکی نمی‌توان داشت. می‌ماند که یا کارها را به خدا واگذارکنیم و آنچه را او خواسته است را دریچه‌ی کمال خود بدانیم، و یا برای خودمان یک نوع زندگی تعریف کنیم و سپس از خدا بخواهیم در این مسیر به ما کمک کند. در قسمت دوم است که بعضاً تدبیرات الهی مطابق اهدافی که ما برای خود تعریف کرده‌ایم نیست. بنده در این موارد راه حل را در بازخوانیِ آن نوع زندگی می‌دانم که از خدا خواسته‌ایم آن زندگی که خودمان در نظر گرفته ایم را برای ما شکل دهد در صورت آن باز خوانی ربوبیت حق را بهتر احساس می‌کنیم. موفق باشید
9850

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در یکی از جلسات از حضرت علی (ع) نقل کردید (یا شاید پیامبر(ص)) در مقابله با شخصی که به ایشان فحش داده بود فرمودند جواب فحش یا فحش است یا عفو که حضرت علی (ع) عفو فرموده بود. این مسئله برای من قابل فهم نیست که جواب فحش می تواند فحش باشد. یک شخص خیلی مذهبی نه مثلا به عنوان یک فرد مسلمان و با ایمان عادی چطور می تواند در قبال برخی از فحش ها که حتی انسان از فکر کردن به آن حیا می کند بر زبان جاری کند؟ حالا فحش بد هم نه، چطور خداوند اجازه داده بر زبان فرد مسلمان کلماتی که به عنوان توهین به طرف مقابل تلقی می شد جاری شود؟ لطفا توضیح بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم منظور حضرت آن نیست که با همان کلمات جواب او را بدهند، بلکه به جای عفو نهایتاً می‌توان گفت این حرف‌ها مربوط به خودت باید باشد و نه مربوط به من. موفق باشید
6076
متن پرسش
سلام 1.درسوالی 6002پرسیدم وحضرت عالی گفتید:رسیدن به این وادی باید مقدماتی را طی کرد که یکی از آن‌ها عبور از روح غربی است. بنده پیشنهاد می‌کنم کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» را مطالعه بفرمایید تا سؤالاتتان مبتنی بر یک شروعی باشد. می خواستم بخوانم دیدم شماره 2 زده است وتکنولوژی شماره 1 است آیا موضوعات کتب دیگر هم مثل کتب انسان شناسی به عنوان مباحث پایه ای است وباید به ترتیب خواند یاخیر؟وجای دیگرگفتیدکتب انقلاب اسلامی راهم قبل غرب شناسی بخوانید خوب است غرب شناسی نرمی وخوبی پرداخته شده است؟ 2.گفتید:فلسفه برای فهم وتبیین دین کمک می کند از اساتید فقه دانشگاه پرسیدم گفتند نه این طور نیست می شود توضیح دهید؟ معذرت طولانی شد.تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن بابی که در جواب سؤال جنابعالی باز کردم در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» شرح داده شد و در این موارد لازم نیست ترتیب رعایت شود مگر این‌که بخواهید به طور کلی یک دوره غرب‌شناسی بخوانید در آن صورت خوب است ترتیب را رعایت کنید. ولی در مورد انسان‌شناسی رعایت آن ترتیب لازم نیست 2- شما این سؤال را باید از اساتیدی بپرسید که فقه و فلسفه را با هم می‌شناسند .از استاد فقه در مورد فقه باید سؤال کرد. موفق باشید
4697
متن پرسش
با سلام. چرا در قرآن کریم پیامبراسلام به عنوان اسوه حسنه معرفی شده نه به عنوان احسن اسوه خصوصا با سعه وجودی که پیامبر دارد و همچنین احسن عملا که در قرآن است اسوه احسن را می طلبد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سیاق آیه، اسوه‌ی حسنه یعنی همان نمونه‌ای که شما به دنبال آن هستید، پای مقایسه در میان نبوده که به جای حَسَن، اَحْسَن را مطرح کند. موفق باشید
4011

جوهرو عرضبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ارادت قلبی این که اعراض وجودهای مستقلی ندارند و تماما وابسته به جوهرند و اینکه موجود خارجی یک جوهر دارد ویک عرض، صرف یک انتزاع عقل از موجود خارج است. حال سوال حقیر این است که اگر از برای موجود، این انتزاع را انجام ندهیم ، بلکه بگوئیم هرچه در خارج هست (فقط) همان عرضیات است (کم کیف أین متی وضع) چه اشکالی پیش میآید؟ مثلا اگر سیب را میبینیم انتزاع جوهر و عرض نکنیم، بلکه بگوئیم سیب یعنی همین جسمِ خاص با همین اعراضِ خاص ( هرچند با این ادعا مفهوم کلی دیگر ممنوع میشود و تبعات دیگر..) اما اگر این ادعا را قبول کنیم (یعنی عدم انتزاع جوهر از موجود خارجی) برهان اول در حرکت جوهری بی معنا خواهد شد. تشکر میکنم اگر تفصیلا پاسخ بفرمائید
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همین که می‌گویید «بگوییم سیب همین جسم خاص است با همین اعراضِ خاص» عملاً برای اعراض یک جوهر قائل شده‌اید و متوجه‌اید اعراض نمی‌توانند مستقل باشند. از طرفی مگر به اراده‌ی ما است که انتزاع نکنیم، این اقتضاء تفکر است. می‌توانید با دیدن حسن و رضا و بتول و فاطمه، مفهوم انسان را انتزاع نکنید و مَا بِه الإشتراک آن‌ها را نیابید؟ در آن صورت فکر نکرده‌اید. موفق باشید
3725

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
شما در پاسخ به سؤال (3391)، از طرفی فرمودید: «اشراق، در علم حصولی معنا ندارد.»، و از طرف دیگر فرمودید: «حدس، از سنخ اشراق است.»! یعنی آیا در علوم حصولی حدس معنا ندارد؟ آیا ممکن نیست دانشمندان در علم حصولی، مطلبی را حدس بزنند و بعد با آزمایش حدس‌شان را تأییدکنند؟ آیا این حدس‌ها هم از جنس اشراق است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حدس از جنس اشراق است حال چه دانشمند حصولی به آن برسد و چه دانشمند حضوری. موفق باشید
3525
متن پرسش
سلام علیکم 1- در زیارت عاشوراابتدا میفرماید : "طلب ثارک . . " و بعدا میفرماید: "طلب ثاری . . " این تغییر ضمیر چه معنایی میدهد؟ 2- این که میفرماید :"علیک منی سلام الله . . " به چه معناست؟ صلوات خداوند بر امام مشخص است اما اینکه از جانب ما افراد دون چنین گفته شود به چه معناست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در کتاب «زیارت عاشورا، اتحادی روحانی با امام حسین«علیه‌السلام» عرایضی در این رابطه داشته‌ام به آن کتاب رجوع فرمایید. موفق باشید
1095

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنده شنیده ام که حدیث داریم که زن برای شوهرش ناخن هایش را بلند کند اشکالی ندارد . از طرفی در مفاتیح داریم که فلان روز ناخن ها را کوتاه کنید و یا هر وقت ناخن ها بلند است کوتاه کنید.و یا حتی شنیده ام که ناخن بلند زینت است. از جنابعالی درخواست دارم این مطلب را برایم روشن بفرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی به عنوان زینت و برای همسر اشکال ندارد و به طور معمول خوب است ناخن کوتاه باشد تا انسان راحت‌تر کارهایش را انجام دهد و دائم مواظب آن نباشد که ناخن‌هایش بشکند. موفق باشید
20324
متن پرسش
سلام علیکم: 1. استاد اگه انسان ضعیف آفریده شده و در تمام کارهاش باید به مرجع قدرت یعنی خدا تکیه کند. مرتاضان یا کافرانی که با کار کردن روی نفسشون این کارا رو انجام میدند با چه قدرتی انجام میدند آیا یک قدرت شیطانی اونها رو یاری میکنه یا؟ 2. در مورد جبر و اختیار آیا این درسته که بگیم جبر مربوط به عالم تکوین است و اختیار مربوط به عالم تشریع. من هنوز جبر و اختیار و توحید افعالی خداوند را نفهمیدم. جزوه جبر و اختیار رو هم خوندم ولی....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌ها با قدرت نفس، چنین می‌کنند و این غیر از قدرتی است که با رجوع إلی اللّه شکل می‌گیرد. در مورد جايگاه كرامتى كه از اهل كرامت صادر مى ‏شود با آنچه اهل توحيد دارند و سعى به نفى خود دارند به فصل آخر كتاب «جايگاه و معنى واسطه فيض» رجوع فرماييد در آن‏جا در يك پاورقى طولانى از صفحه ‏ى 299 به بعد، فرق كرامت و توحيد بحث شده و اين كه اهل كرامت عموماً نفس خود را تقويت مى ‏كنند، ولى امامان معصوم ‏عليهم السلام خودشان را هيچ مى ‏كنند تا خدا در قلبشان جلوه كند. اهل كرامت با رياضت‏ هاى مخصوص نفس ناطقه را تقويت مى‏ كنند، و چون نفس انسان مجرد است اگر از بدن آزاد شد نگاه مى ‏كند مى ‏بيند در چهارصد كيلومترى چه خبر است، اين به جهت قدرت‏ نفس‏ است. اما امام معصوم (ع) از حق خبر مى‏ گيرد و لذا بايد بين اهل كرامت و اهل توحيد تفكيك قائل شد. اهل توحيد صحنه‏ هاى بزرگ تاريخ توحيدى را شكل مى ‏دهند هم ‏اكنون يك بسيجى ناب در برزخ از اهل كرامت خيلى جلوتر است. حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» و علامه طباطبائى «رحمة الله عليه» و آيت الله بهجت «رحمة الله عليه» اهل توحيداند، هر چند اگر خداوند مصلحت بداند كرامت‏هايى نيز از طريق آن‏ها اظهار مى ‏شود 2- در مورد جبر و اختیار خوب است جزوه‌ی «جبر و اختیار» را که بر روی سایت هست، مطالعه فرمایید.

http://lobolmizan.ir/leaflet/1307/%D8%AC%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1 موفق باشید

19870
متن پرسش
با سلام: در تفسیر سوره ی احزاب پیرامون آیه ی تطهیر سوالم اینجاست که درست است که عصمت به صورت یک فضای معنوی اولیه به ائمه اهل البیت علیهم السلام در عین اختیار داده شده و آنها باید با اختیار خود آن را حفظ می کردند اما سوال اینجاست که همین عصمت اولیه یک موهبت خاص و ویژه است که به بقیه داده نشده؟ حب چرا به بقیه داده نشده؟ اگر بفرمایید خب خداوند به هر کس استعداد و موهبتی داده و این اختلافات عین عدل است می گویم این موهبت عصمت چیزی ورای استعداد های معمول خدادادی است. سوال دیگر اینکه می فرمایید شدت علم باعث عدم گناه آنان می شود خب برای غیر ایشان هم شدت علم به قبح گناه باعث عدم گناه می شود پس چرا به دیگران این علم زیاد داده نشده تا بتوانند از گناه دوری کنند؟ این مطلب چگونه با عدالت می سازد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند می‌داند اهل‌البیت «علیهم‌السلام» آمادگی پذیرش آن عصمتِ موهبی را جهت هدایت مردم دارند. لذا از قبل آن‌ها را جهت این امر تربیت می‌کند. در رابطه با مددهایی که به پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌شود داریم:

 1- «مددهاي قبل از بعثت: مددهاي قبل از بعثت موجب مي‌شود تا اولاً: با حفظ رسول خدا - از هرگونه لغزشي که عرف جامعه از پيامبر خدا انتظار ندارند - در قبل از بعثت، كارنامه‌ي نبي جهت انجام مأموريتش از هرگونه ضعفي پاك باشد و در مأموريتي كه بناست به عهده‌ي آن حضرت گذاشته شود به بهترين نحو موفق شود. و چون خدا مي‌داند اين شخص با پاي خود و با انتخاب خود - در عين اين که مسير ولايت را طي مي‌كند - شايسته‌ي ابلاغ دين مي‌گردد، مواظبت‌هايي را قبل از بعثت نسبت به او اِعمال مي‌کند تا در تحقق نبوتش به كارش آيد و موانع راه از قبل برطرف شده باشد. ثانياً: از طريق آن مددها که قبل از بعثت به پيامبر خدا مي‌شود، نفس آن حضرت ظرفيت پذيرش حقايق عظيم موجود در وَحي را پيدا مي‌كند تا وَحي را كامل بگيرد و کامل برساند. در همين رابطه حضرت علي (ع) مي‌فرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ»[1] از همان لحظه‌اي كه پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگ‌ترين فرشته‌ي خود را مأمور تربيت آن حضرت كرد تا شب و روز، او را به راه‌هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.

پس نتيجه مي‌گيريم خداوند با علم به شايستگي‌هاي پيامبر (ص) از ابتدا پيامبر خود را پرورانده تا مستعد دريافت بزرگترين پيام براي بندگانش بشود و از طريق نفس مقدس آن حضرت ما بتوانيم به دين خدا دست يابيم.

2. مددهاي بعد از نبوت: مددهاي بعد از نبوت عبارت است از كمك‌هاي خاصي که به پيامبر مي‌شود جهت حفظ او و موفقيت او تا مردم از پيامبري پيامبر محروم نشوند. اگر این مددها نبود هدايت بشر مختل يا منقطع مي‌گشت و در همين راستا خداوند جان پيامبر (ص) را از خطرات حفظ مي‌كند و يا توطئه‌ها را خنثي و يا شايعات را به آن حضرت خبر مي‌دهد ولي در همه‌ي اين احوالات وظيفه‌اي را که به عهده‌ي مسلمانان و يا شخص پيامبر است به خود آن‌ها واگذار مي‌کند.

بر اساس همان مبنايي که خداوند براي انسان‌ها پيامبر مي‌فرستد، جهت تبيين و ادامه‌ي دين، امامان را مأمور مي‌کند، در اين حالت هم فقط کسي را که به مقام قرب الهي رسيده است براي امامت تجهيز مي‌نمايد. همین قیاس را برای امام نیز می‌توان در نظر گرفت. موفق باشید


[1]- نهج البلاغه، خطبه‌ي 193. (خطبه قاصعه - 234).

19418
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با پژوهش و مطالعه ای و جمع بندی که در کلیت راه درست زندگی و اخلاق و کسب مهارت زندگی و... داشتم در کلیات احادیث و روایات و جملات روانشناسی، اینطور دستگیرم شد که هزاران هزار جمله و حدیث و... را می توان در سه جمله به ترتیب عشق به خدا و عشق به مردم و عشق به خود جمع بندی کرد. و در یک کلمه عشق و دوست داشتن که مرا یاد جمله ی سریان عشق فی الموجودات می اندازد. گویی عشق به همه چی نظم می بخشد. و به نظرم آدمها به اندازه ی میزان بهره شان از عشق و محبت وسعت وجودی یافته و مقدس می شوند، البته ذیل شرع و دین و منظورم عشق مجازی نیست. حال به نظر شما چکار کنیم عشق و محبت به همه چیز در درونمان زیاد شود؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار سخن درستی است. به امید روزی که انسان‌ها با رفع حجاب‌های خودبینی و خودخواهی به موطن عشق به همان معنایی که فرمودید، برسند تا با جناب حافظ همسخن شوند که فرمود:

عشقت رسد به فریاد گر تو مثال حافظ

قرآن زِ بَر بخوانی با چارده روایت

موفق باشید

17311

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: (سپرده بودم که این جلسات را با موسیقی آغاز کنند. نمی دانم چنین کرده اند یا نکردند. اگر کرده اند که خوب و اگر نکرده اند امیدوارم که نوبت های بعد بکنند. چرا؟ برای اینکه همه ی سخن مولانا را به زبان نمی توان گفت. پاره ای از آن ها را با موسیقی باید گفت و از زبان تار و چنگ باید شنید. این یکی از میراث هایی بود که مولانا از شمس برد. برای شما گفته ام که مولانا پس از دیدار با شمس عوض شد و تحول عظیمی در روان او و در رفتار او پدید آمد همچنین در گفتار او. همه چیز حکایت از آن می کرد که یک زیر و رو شدنی همه جانبه در او اتفاق افتاده است. حتی نوع لباس پوشیدنش را هم عوض کرد و آن دستار پیشینی که به شیوه ی عالمان و فقیهان می پوشید کنار گذاشت و پوشش تازه ای اختیار کرد. یکی از تحولهای بزرگ که در او رخ داد این بود که به موسیقی و سماع روی آورد. کسی که تا قبل از آن فقیهی بود که سنگین و موقر در گوشه ای می نشست و اجازه ی تجاوز از حدود به کسی نمی داد حالا چنان شده بود که دمی بدون موسیقی نمی توانست به سر بیاورد و حتی در احوال او نوشته اند که وقتی بود که در سماع بود و با ملازمان و همراهان و همدلان خود می رقصید و آواز می خواند و به موسیقی گوش می داد حریفان در رسیدند و شاید هم از راه طعنه به او گفتند که وقت نماز شده است یا وقت نماز می گذرد و مولانا هم در جواب آنها گفت ما در نمازیم. چنین بود که عبادتی را او پدید آورد و بدعتی که بدعت ممدوحی بود به جا نهاد و طریقه ای را در صوفیه پدید آورد که بر خلاف طریقه های پیشین از طریق سماع می کوشیدند تا آواز خداوند را بشنوند. غریب نیست ما از شکسپیر خوانده ایم که می گفت: «موسیقی غذای عشق است.» و همین سخن را از مولانا قبل از او شنیده و خوانده ایم که: پس غذای عاشقان آمد سماع / که در او باشد خیال اجتماع. می گفت که در اثر موسیقی خیال اجتماع یعنی هوس اتحاد با محبوب در آدمی پدید می آید و می جنبد و شخص را برای پیوستن با محبوب آماده تر می کند. این سخن فقط از مولانا نیست شما در حافظ هم که یک قرن بعد از مولانا می زیست می بینید که همین نکته را به وضوح برای ما می گوید که: اول به بانگ چنگ و نی آرد به دل پیغام وی / آنگه به یک پیمانه می با من هواداری کند. از طریق چنگ و نی پیام را بیاورد بر من. گویی که سخنی دارد محبوب، بانگی دارد که فقط از طریق آلات موسیقی نواخته می شود. زبان آدمیان الکن است از آنکه آن پیام والا را حمل کند و در گوش ما بنشاند. رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند / که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید رازها را با زبان عادی نمی توان گفت. با زبان موسیقی می توان گفت. رباب و چنگ آن اسرار را در گوش ما می خوانند اما زبان فارسی یا عربی یا چینی یا انگلیسی از گفتن آن و یا حمل آن عاجزند. به همین سبب هم بود که چنانکه گفتم مولانا که خود موسیقی شناس بود دستور داد که آلت موسیقی تازه ای بسازند و تصرفی در ساختار رباب کرد که چیزی شبیه کمانچه بود و گفت که آن را بنوازند و در مجالس او همیشه نوازندگان حاضر بودند و بدون نواختن موسیقی مجلس او بر پا نمی شد و ادامه نمی یافت و خاتمه نمی یافت. و این مرد در اثر نوع تغذیه ی سبکی که داشت و بسیار سبک بود و سنگینی پرخواری با او نبود و لذا در مقام سماع از دیگران چالاک تر بود. می شد که مدتها نوازندگان بنوازند و دیگر رقصندگان و سماع کنان خسته شوند اما مولانا خسته نمی شد و همچنان می چرخید و می چرخید و می چرخید و خدا می داند که در این احوال بر او چه می بارید و چه دریافت می کرد که پس از آن نطق او باز می شد و کمی از بسیار را و اندکی از خروار را در اختیار ما قرار می داد که اکنون با ماست و به همین سبب برای تلطیف و برای مقدمه ای و برای همنشینی با مولانا و برای همنوایی با او و برای ورود در عالم او و در مقام جستن مدخلی برای رفتن به دنیای او قطعا شنیدن موسیقی و خاطر را خوش کردن از طریق شنیدن آوای عشق و آوای خدایان که موسیقی باشد شرط است. که مجالس را آنچنان آغاز کنیم� ) شبی در کنار آفتاب دکتر عبدالکریم سروش برگفته از کانال رسمی تلگرام ایشان ویراستاری متن: احسان اشرفی 21/06/1395 http://www.facebook.com/sharer/sharer.php?u=http://www.shamsrumi.com/index.php?) فيسبوك :گذاري اشتراك http://twitter.com/intent/tweet?) تويتر - (m=blog&id=6&blogId=2841 لينكدين - (text=GoToPersia&url=http://www.shamsrumi.com/index.php?m=blog&id=6&blogId=2841 http://www.linkedin.com/shareArticle?mini=true&url=http://www.shamsrumi.com/index.php?) https://plus.google.com/share?url=http://www.shamsrumi.com/index.php?) پلاس گوگل - (m=blog&id=6&blogId=2841 (m=blog&id=6&blogId=2841� لطفاً نظرتون راجع متن فوق و رقص و موسیقی و از فقه عبور کردن و شخصیت جناب شمس و مولانا و اینچنین حرفها چیست؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره راهی که امامام معصوم در مقابل ما گشوده‌اند که کم‌خطرترین و پرمنفعت‌ترین راه است، به موسقی نظر جدّی و اساسی نشده است و مسلّم سلوک امثال مولانا نیز به موسیقی گره نمی‌خورد و آن موضوعی بسیار فرعی است. سراسر دیوان شمس و مثنوی، خودش به خودیِ خود یک موسیقی آسمانی است، و اکثراً «سماع» که در اشعار مولانا به‌کار می‌رود به همین معنا است. و لذا دیگر چه نیازی به ارتعاش تارهای زمینی هست؟! موفق باشید

17180

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی لطفا وحدت وجودی که امام خمینی در عروته الوثقی قائلین به آن را نجس می دانند با وحدت وجودی که در کتب مختلف عرفانی اشان مطرح است تفکیک فرمایید. دوم آنکه در یکی از سوال و پاسخ ها شما موسیقی را کاملا رد و غیر مفید دانسته بودید. سوال بنده از شما این است که آیا وقتی که مقام معظم رهبری به آقای افتخاری گلایه می کنند که چرا موسیقی شاد نمی خوانید و وقتی امام راحل به موسیقی ای مطهر علاقه شدید نشان می دهند و با آن گریه می کنند یا وقتی که امام در پاسخ به آن خانم که گفته بود گروه نوازندگی از اول انقلاب تا حالا ناراحت اند که حالا که موسیقی حرام شده چه کنیم و امام فرمودند که برای انقلاب و اسلام بزنید و وقتی که امام در پاسخ به آن بنده ی خدا که با هم پای تلوزیون بودند و شاکی شده بود که چرا در تلوزیون موسیقی شاد پخش می شود و امام فرموده بودند این قبل از انقلاب و خارج از فضای توحیدی انقلاب حرام بوده است نه الان. علت تندروی های ما چیست؟ آیا ما از امام خمینی هم غنی تریم؟ لطفا با توجه به همه مستندات بالا پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وحدت وجود به معنای آنکه هرچیزی خدا باشد هیچکس قبول ندارد و وحدت وجود به آن معنا که تماما حق در صحنه است و مخلوقات همه مظاهر حق اند چیزی است که عرفا و از جمله امام به آن معتقدند 2- بنده به هیچ وجه مخالفت کلی با موسیقی ندارم. عرض بنده آن است که حوزه ی موسیقی در حد تحریک خیال است و اگر کسی بخواهد به معانی و حقایق بالاتری دست یابد از ظریق موسیقی نمی تواند. موفق باشید

17024

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید استاد من مطلبی رو خوندم که به نظرم نویسنده در موضوع اسماءفعلیه و صفاتیه و ذاتیه خدا دچار اشتباه شده. خواستم اگه امکان داره متن رو بخونید و بفرمایید که من درست برداشت کردم یا خیر و دچار اشتباه شده ام و نویسنده درست فرموده. ممنون. متن مطلب: ذات اقدس حضرت حق غیب مطلق بوده و دور از دسترس مخلوق است و کسی در آن مقام راه ندارد، صفات ذات که عین ذات هستند پس آنها هم دور از دسترس می باشند. از این مرحله به بعد قابل سوال است حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام مظهر صفات فعلیه الهی هستند؟ مثلا چنانچه حضرت ابراهیم علیه السلام از قدرت خالقیت برخوردارند و خدای متعال به ابراهیم خلیل قدرت خلق مرحمت فرمودند. این قدرت در انسان کامل و بنده برگزیده حق حضرت علی علیه السلام نیز هست؟ (سوره بقره آیه 260 داستان 4 پرنده آمده است) اعطای همین قدرت به حضرت عیسی علی نبینا و علیه السلام نیز داده شده در قرآن کریم آمده است «انّی اخلق لکم من الطین کهینه الطیر فیکون طیر باذن الله - آل عمران 49». خداوند به حضرت عیسی علیه السلام علم غیب نیز عطا فرموده بود. «و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم - همان سوره همان آیه». و همچنین خداوند متعال به حضرت عیسی قدرت شفا بخشیدن و قدرت زنده کردن مردگان را عطا فرموده «و ابری الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله - همان سوره همان آیه». این همان همه مظهریت بنده است نسبت به صفات الهی و این معنای خلیفه الله است و اینگونه مرتبتی در امیر المومنین علیه السلام بنحو کامل و تمام وجود دارد و خداوند متعال به ایشان همه آنچه به انبیا گذشته مرحمت کرده عطا کرده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن‌که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب ارزشمند «مصباح الهدایه» می‌فرمایند: از آن‌جایی که مقام ولایت در اسلام از نظر مقام و رتبه، همان مقام صاحب اسلام یعنی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» است به‌جز داشتنِ نبوت، و از آن‌جایی که خاتم الرسل جامع همه‌ی مقامات انبیاء گذشته هستند؛ صاحبان ولایت یعنی ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» همه‌ی آن مقامات را نیز دارا می‌باشند. البته این موارد باید به طور تفصیلی مورد بحث قرار بگیرد تا بین مقام حقیقت نوری آن‌ها با مقام نفس ناطقه خلط نگردد. عرایضی در این مورد در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. موفق باشید

16295

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ارادت: کانالی تحت عنوان داروخانه معنوی، اذکاری با منبع و نیز جداولی رمزی جهت رفع مشکل معرفی می نماید لطفا صحت و سقم چنین مطالبی که باعث عضو شدن بیش از 200000 نفر در کانال مذکور شده را عنایت فرمایید. با تشکر آدرس کانال تلگرام: https://telegram.me/goshayeshe
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم‌رفته کار خوبی است ولی عنایت فرمایید که تأثیر اذکار با معرفت به محتوای آن‌ها و رجوع قلبی، تأثیر اساسی خود را دارد. موفق باشید

16278
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: قرآن می فرماید: «اینما تولوا فثم وجه الله» و اسما هم صورتهای موجود در عالم هستند در آیه ای دیگر می فرماید: «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام» چه چیزی فانی می شود و آیا وجه رب با وجه الله فرق دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجه ربّ، یعنی تجلیّات اسمائی. و این است که در موجودی ظهور می‌کند هرچند آن موجود مثل درخت و دریا و انسان از بین برود. لذا است می فرماید حقیقت حیات و علم در عالم همواره در حال تجلی است هرچند مظاهر آن تجلی که در زمین ظهور کرده‌اند، فانی شود ولی آن تجلیات در مظاهر دیگر باقی خواهند ماند. موفق باشید

16273
متن پرسش
با سلام: استاد متاسفانه در آستانه ماه مبارک در اکثر سایتها و‌کانالها روزه و روزه داری در سطح لاغر شدن و صرفا صحت بدن و رفع مشکل معده و اینجور موارد تنزل داده شده در حالیکه سی روز و هر روز ۱۷ ساعت موادغذایی نخوردن از نظر طبی چندان معقول نیست اما وقتی همین موضوع در راستای تربیت روح و نفس و در جهت توحید قرار می گیرد بهترین نوع عبادت می شود و جسم تربیت می شود. غرض اینکه این میزان بی توجهی به سطح ملکوتی روزه و اکتفا به جنبه های صرف جسمی حق این مایده الهی را ادا نمی کند و سطح این عبادت فاخر را خودمان داریم پایین و پایین تر می آوریم. نظرتان را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً قضیه همان‌طور است که می‌فرمایید زیرا قرآن در تبیین جایگاه روزه می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ‏ عَلَيْكُمُ‏ الصِّيامُ‏ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[1] اين آن جوعى است كه مى‏ تواند زير فرمان حضرت رحمان به واسطه‏ ى رسول خدا (ص) انسان را به تقوا برساند و او را حاكم بر اميال نفسانى خود كند. شما ابتدا بايد به حقيقت جوع رسيده باشيد تا معنى اين آيه برايتان روشن شود و گرفتار افراط و تفريط نگرديد و گرنه بعضى آنچنان در جوع و گرسنگى افراط مى‏ كنند كه روزى يك‏ بادام مى‏ خورند. چون از يك طرف متوجه‏ اند گرسنگى و جوع چه اندازه حيات‏بخش است و با گرسنگى چه حالات خوبى به دست مى‏ آورند و از طرف ديگر چون در ذيل شريعت الهى عمل نمى‏ كنند، هماهنگ با ساير عوامل موجود در هستى نيستند و لذا به مطلوب حقيقى نمى ‏رسند. اينجاست كه من نمى‏ دانم وقتى آيه ‏ى فوق در رابطه با روزه آمد از فرط شادى چه حالى به پيامبر (ص) و مؤمنين دست داد. معلوم است كه خداوند مسير ارزنده ‏اى را در جلو مسلمانان گشودند و با آن قسمت كه فرمود: «كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» روشن نمودند اين مسيرى است كه انسانيتِ انسان‏ها اقتضاى آن را دارد و هيچ سالكى در هيچ دوره ‏اى از آن مستثناء نيست. خداوند با قسمت اخير آيه سلوك مسلمانان را به همه‏ ى موحدان تاريخ متصل كرد تا مسلمانان گمان نكنند از آن‏ها عقب افتاده‏ اند. در آخر آيه روشن مى‏ كند؛ هركس خواست به تقوا برسد و از حاكميت بُعد ظلمانى خود آزاد شود بايد در ذيل شريعت الهى روزه ‏دارى كند. انسان ابتدا بايد از خود بپرسد مرز جوابگويى به ميل‏هايش كجاست و چگونه بايد بر آن‏ها حاكم شود تا معنى ‏«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» كه آخر آيه آمده است را بفهمد و بداند به او خبر دادند از اين طريق امكان كنترل ميل‏ها فراهم است و مرز كنترل ميل‏ها نيز مشخص مى‏ شود. در اين آيه مى‏ فرمايد: اميد است چنين ملكاتى براى شما حاصل شود كه بتوانيد بر اميال خود حاكم گرديد. گفت:

آنقدر اى دل كه توانى بكوش‏

 

گرچه بهشتت نه به كوشش دهند

     

موفق باشید. 

 


[1] ( 3)- سوره‏ ى بقره، آيه‏ ى 183.

15768

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در مورد این جمله که خدا آفریننده نور و ظلمت و فاعل سایه و غیر سایه هستند. منظور از آفریننده ظلمت و فاعل غیر سایه چیست؟ و بطور کلی اینکه می گویند خداوند بر قلب عارف تجلی می کند، قبل از این تجلی هر انسانی چگونه نسبتی با خدا داشته بوده؟ و منظور از تجلی خدا بر قلب عارف چگونه تجلی ای است؟ کتاب های خویشتن پنهان و معرفت نفس و از برهان تا عرفان و... را مطالعه کرده ام. دوم اینکه آیا فیض اقدس همان روح گفته شده در نفخت فیه من روحی است؟ و در آخر اینکه در تعریف شما از درخت ممنوعه می خواستم بدانم که شاخص و میزان ممنوع بودن این دنیا چیست یعنی تا چه حد استفاده از این دنیا ممنوع نیست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع فاعلِ ظلمت‌بودنِ خداوند، حضرت امام در کتاب «شرح حدیث عقل و جهل» نکات خوبی دارند مبنی بر آن‌که حضرت حق به تبع خالقیت نور، خالق ظلمت و سایه‌اند و نه مستقیماً. و تجلی بر قلب عارف به معنای تعالی احساس انوار الهی و اسماء ربانی است. و در مورد شجره‌ی ممنوعه، خوب است که به کتاب «هدف حیات زمینی آدم» رجوع فرمایید. موفق باشید

15494
متن پرسش
سلامی از اعماق جانم بر استاد عزیزم: خیلی خیلی عذر میخوام آقای طاهرزاده موقعی که مورد سرزنش افراد خانواده قرار می گرفتم این حالات برایم اندکی پیش می آمد. الان هم به لطف الهی حالی بسیار خوش دارم این حالات اکثرا در شب ها هنگامی که بر روی پشت بام ستارگان آسمان و ماه را می بینم برایم پیش می آید. چون هنگام دیدن اینها یاد این شعر می افتم. یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد خواهش می کنم بگویید چه کنم که این حال عمیق معنوی از بین نرود و در طول روز هم باشد نه فقط شب ها چون پارسال بعد از مدتی این حال رفت و ما قدر نشناختیم و بعد از آن بسیار حسرت خوردیم. باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب خواجه عبداللّه انصاری می‌گوید: «حال» از جلوات شهود الهی است در دیدن حقایق، و راهِ باقی‌ماندن آن «شهودُ الحقيقةِ لا كسباً، و رفضُ الدَعْوَى لا علماً، و البقاءُ مع نورِ اليقظةِ لا تَحَفُّظاً.» استقامت احوال، استقامت در شهود حقیقی است که کسباً به‌دست نیامده و سعی کند آن شهود و آن برق بماند و یا لااقل زود نرود و نیز در استقامت احوال ادعا را بردارد ولی نه به صورت علمی. طوری شود که از حالش بجوشد که ادعا نکند و به حسب حال رفض ادعا کند و نیز در استقامت احوال بر نور یقظه باقی باشد ولی نه از سر تکلّف بلکه به اقتضای همان حال. رویکرد سالک باید در این مرتبه چنین باشد که حال را که شهود حقیقت است و به سراغ او آمده حفظ کند، و در ادامه‌ی این استقامت در آن حالِ خوش معنوی، نظر به خود نداشته باشد تا دعوی نقش‌داشتن در این امر بکند و این غیر از آن است که از نظر علمی خود را متذکر کند که همه‌چیز از آن خدا است و من هیچ‌کاره‌ام. در حضوری قرار گیرد که «إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّه»(آل‌عمران/154) و در ادامه باقی بماند به آن نور یقظه که در ابتدا بدان منور شد و از این طریق خود را از هر غفلتی محفوظ بدارد. البته به وقتش این موضوعات بیشتر روشن می‌شود. موفق باشید. استاد سلام: این سوال دوستمون دغدغه اصلی ذهن منه. اما استاد راستش و بخواین متوجه جواب شما نشدم یعنی اگر میشه و امکان داره ساده تر بفرمایین که منم استفاده کنم چون واقعا برام مهمه...خیر ببینین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آن است که باید در مسیر شریعت، استقامت داشت و با آمدن آن احوالات معنوی شکر کرد و با رفتن آن حالات، صبر نمود تا انسان از «حال» به «مقام» برسد که در آن صورت تلوّن آن به تمکّن تبدیل می‌شود. «مقالات» آیت اللّه شجاعی را پیشنهاد می‌کنم. بنده نیز حدود 100 جلسه آن سه جلد را شرح کرده‌ام. می‌توانید در این مورد با جناب آقای مهندس نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

14878
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدرب رخی از آشنایانم که در اروپا زندگی می کنند می گویند: در اوپا صمیمیت و دلسوزی مردم نسبت به یکدیگر و ما بالا است و در اروپا نظم بالایی است. در جواب چه بگویم؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً همین‌طور است. ولی فراموش نکنید که این نوع نظم و دلسوزی در مسیر ارضای نفس امّاره است و در این رابطه شیطان هیچ مشکلی برای آن‌ها ایجاد نمی‌کند. شیطان قسم خورده است هرکس در صراط مستقیم قرار دارد، او را وسوسه کند و به همین جهت حضرت صادق«علیه‌السلام» در خطاب به ابن‌جندب می‌فرمایندک بیشترین تلاش شیطان در مقابل شیعیان ما است. موفق باشید 

14477
متن پرسش
چقدر این متن قشنگہ . . . «ﺧﺪﺍ» ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ، ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ، ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺁﯾﯿﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻓﺮﻕ ﻣﯿ ﮑﻨﺪ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﺟﺪﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ؛ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺗﺮﻡ، ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ: ﻣﻦ! ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍﯼ ﻫﺮﺩﻭﯾﻤﺎﻥ ﯾﮑﯿﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﺭﺍﻩ ﺍﺗﺼﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺼﺎﻝ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻧﯿﺪ! ﺷﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﭘﻨﺪﺍﺭ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻧﯿﮑﺶ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ... ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺶ ﻭﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩ ﯼ ﺗﻮ . ..
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری خدای هر دوی ما یکی است ولی راه اتصال ما به تبعیّت از شریعت الهی یا عدم تبعیّت از شریعت الهی بستگی دارد. موفق باشید

14148
متن پرسش
سلام استاد: جسارت بنده را ببخشید. درباره نحوه پاسخ به سؤالات عرضی داشتم. حضرتعالی پاسخ را هم به طور شخصی به سؤال کننده ارسال می کنید و هم برای استفاده دیگران در سایت قرار می دهید مگر اینکه شخص خود درخواست کند پاسخ را تنها برای خود او بفرستید. درست است؟ بنده پیشنهاد می دهم به این وجه اخیر این دسته از سؤالات را هم اضافه کنید: سؤالاتی که هیچ فایده ای برای عموم مراجعه کنندگان به سایت ندارد مخصوصا آنهایی که خود حضرتعالی از پاسخ به آن سؤال استنکاف می ورزید مثل کسانی که از شما انتظار تعبیر خواب دارند و .... چون امثال بنده در پاسخهای حضرتعالی دنبال نکات ناب می گردیم تقریبا تمام پرسش و پاسخها را می بینیم. وقتی می بینیم سؤال یک مسئله کاملا شخصی است و شما هم به هر دلیل پاسخ خاصی برای او ندارید هم حجم سؤال و جوابها در سایت بالا می رود و هم وقت ماها گرفته می شود. البته جسارت بنده را ببخشید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته که می‌فرمایید واقعاً یک مشکل است که از طریق بعضی از کاربران محترم به‌خصوص از طریق کاربران جدید پیش می‌آید و به همین جهت مجبوریم مثلاً باز به آن‌ها تذکر داده شود: «بنده تعبیر خواب نمی‌دانم». یا تذکر دهیم: «کار بنده معلمی است، در جواب‌دادنِ به سؤالات عقیدتی و نه مشاوره». رسالتی که سایت «لب المیزان» به عهده دارد فرهنگ‌سازی است ذیل شخصیت إشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی. موفق باشید

13577

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت: در پاسخ به سوال 5437 فرموده بودید: «علیکم السلام: در مسیر دینداری تا یک جا عقل است که اظهار نظر می‌کند و ما را با اعمال شرعی جلو می‌برد ولی از یک جا به بعد قلب به میدان می‌آید، حال انسان متوجه می‌شود از نظر قلبی دست‌اش خالی است و به تعبیر شما احساس می‌کند در یک بیابان است که هیچ‌یک از گرایش‌های شرعی را در خود ندارد. از این‌جا به بعد، بعد از آن ادباری که فرمودید، آرام‌آرام به خود می‌آیید و از طریق قلب وارد وادی ایمان می‌شوید و به لطف الهی برزخ شما شروع می‌شود و آنچه را مؤمنین متوسط در برزخ با آن روبه‌رو می‌شوند و 7000 سال طول می‌کشد که به خود آیند و با پای قلب که تنها وسیله‌ی سیر در برزخ است بروند، شما إن‌شاءاللّه در این‌جا شروع خواهید کرد لذا اولاً: صبر در دینداری را فراموش نکنید و مواظب حرام و حلال الهی باشید. ثانیاً: صبر کنید تا از این حالت بگذرید خیلی بی‌تابی نکنید. موفق باشید» استاد ممکنه مصادیقی از مواردی که در این برزخ با آن روبرو می شویم را بفرمایید، منظورم برزخی هست که در این دنیا شروع می شود یعنی وقتی با پای قلب فرد وارد وادی ایمان می شود، به دنبال نشانه هایی هستم برای تشخیص وضعیت، اگر در این باره کتابهایی هم معرفی کنید ممنون میشم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌کنم بحث‌هایی که در کتاب «معاد» شده است همراه با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید تا إن‌شاءاللّه جواب کاملی نسبت به سؤالات خود داشته باشید. موفق باشید

نمایش چاپی