بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1323

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد فرزانه،در علم اصول در مورد وضع الفاظ اختلاف است عده ای می گویند ارتباط لفظ ومعنا ذاتی است و عده ای می گویند قراردادی است و به عبارت دیگر برخی واضع را خداوند می دانند و برخی مردم _اعم از یک شخص یا همه مردم_ ولیکن به نظر می رسد که آنچه شما در مورد ارتباط لفظ ومعنا در بحث ده نکته _نکته نهم_ فرمودید نظر سومی را مطرح میکند که آن نظر می گوید هر انسانی واضع می باشد و الفاظ هر انسانی ظهور معانی ذهنی او می باشد به عبارت دیگر لفظ و معنا با هم اتحاد ذاتی دارند ولی اتحادشان انضمامی می باشد مثل من و تن یعنی معانی مانند من می باشند و هنگامی که شرایط ظهور یک لفظ ایجاد شد آن معنی در آن لفظ خاص ظاهر می شود و الفاظ مختلفی که یک معنای واحد دارند و در زبان های مختلف الفاظ مختلف دارند چون شرایط ظهور فرق می کرده در هر مکانی به شکلی ظاهر شده اند به این ترتیب این که مثلا در زبان فارسی برای مایع بی رنگ و بو و مزه خارجی لفظ آب را وضع کرده اند یک امر تصادفی نیست و کلمه دیگر مثلا آتش ظرفیت اینکه معنای مایع بی رنگ و بو و مزه خارجی را نمایش بدهد ندارد فلذا فقط کلمه آب مناسب بوده که ظاهر شده است .زبان های مختلف ظهور یک حقیقت کلی هستند و از این رو است که اتحادی بین قواعد زبان های مختلف می باشد مثلا همه زبانها جملاتشان از مسند و مسند الیه تشکیل شده و ... اگر این گونه نگوییم و طبق نظر اصولیون بگوییم که واضع انسانها بوده اند این سئوال مطرح می شود که چگونه انسانهای مختتلف که در جاهای مختلف با شرایط مختلف زندگی می کرده اند طبق یک نظام واحد به درست کردن زبان پرداخته اند و چگونه زبانی که هزاران انسان آن را خلق کرده اند از این نظم حیرت آور برخوردار است؟ ولی با نظر مطرح شده این سئوالات و بسیاری سئوالات دیگر پاسخ داده می شود .می خواستم نظر شما را در این مورد بدانم و ببینم آیا الان که من پایه 5 هستم مناسب است که این بحث را به صورت مفصل دنبال کنم یا بگذارم برای درس خارج .با تشکر از شما استاد عزیز ان شاء الله خداوند به شما خیر کثیر عطا فرماید التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اصل حرف بنده از جهتی از حضرت آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» در کتاب «انسان در اسلام» است و از جهت دیگر مربوط به تفکر هایدگر است که معتقد است رابطه‌ی تنگاتنگی بین زبان و تفکر هست و هر تفکری در هر زمانی و لفظی جای نمی‌گیرد. همین‌طور که مولوی در زبانی که با آن مثنوی را می‌گوید یک نوع فکر را ظاهر می‌کند و در زبانی که با آن دیوان شمس تبریزی را می‌گوید یک نوع فکر دیگری را ظاهر می‌کند و در جمع‌بندی فکر می‌کنم زبان حقیقی زبانی است که معانی آن از طرف خدا به عقل‌ها و ذهن‌ها الهام شده باشد و انسان‌ها با شایستگی کامل تلاش کنند آن معانی را با بهترین صورت در عالی‌ترین الفاظ ظاهر نمایند. موفق باشید
1010

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. آیا شنیدن موزیک ها و آهنگ هایی که متن آن را نمیدانیم ویا آهنگ های حارجی که متن شعری که خواننده آن می خواند را نفهمیم اشکالی دارد؟اگر می شود درباره این مبحث کمی توضیح دهید.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی این سؤال را باید از فتوای مرجع خودتان پیگیری کنید. موفق باشید
863

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و تحیت خدمت استاد عزیزم.چند وقتی است که جلسات ده نکته از معرفت نفس را با دوستان شروع کردیم.سوالاتی پرسیده شده است. ممنون میشویم که پاسخ ها را مبسوط و به ترتیب مرحمت فرمایید.1: در نکته یک گفته می شود که ادراکات مربوط به نفس است.یکی از دوستان می گفت که ادراکات مربوط به مغز است حتی خواب هم تصورات ذهنی مغز است.در پاسخ چه می توان گفت؟ 2: یک دیگر از دوستان می گفت که بعضی وقتها پس از بیدار شدن از خواب چیزی از خواب یادم نمی آید.این یعنی اینکه روح وارد عالم خواب نشده است و در بدن حضور داشته است. من گفتم که چیزهایی از خواب به یادت می ماند که برایت مهم باشد.گفت که پذیرفتنی نیست که هیچ چیز از یک خواب مهم نباشد و در نتیجه هیچ چیز یادمان نیاید.پاسخ این سوال چیست؟ 3: در بیداری مثلا اگر کسی بخواهد ضرری به ما برساند ما دفع ضرر می کنیم یا اگر عالمی را ببینیم از او سوال می پرسیم یا اگر دوستی که چند سال است که او را ندیده ایم ببینیم او را در آغوش می گیریم و ... اما بعضی وقتها در خواب هیچ اراده ای نداریم نه می توانیم دفع ضرر کنیم نه می توانیم سوال از عالمی بپرسیم اگر دوستمان را ببینیم عادی برخورد می کنیم و... آیا این تفاوت بین خواب و بیداری به معنی آن نیست که بیداری به نحوی واقعی تر از خواب است و (( من )) ما در موقع بیداری واقعی تر وحقیقی تر از ((من)) ما در موقع خواب است؟ 4: بعضی وقتها در بیداری ذهن و روح ما مشغول فلان مساله درسی یا فلان فعالیت است.شب در خواب با همان موضوع برخورد می کنیم.از طرف دیگر بعضی وقتها مثلا دلتنگ امام رضا می شویم و شب در خواب حرم امام رضا را می بینیم. سوال این است که با توجه به اینکه منشا این دو نوع خواب یکی است چه تفاوتی بین این دو نوع خواب است؟ آیا هردو بی اعتبار و توهمی است؟ 5: در بیداری مثلا وقتی یک صحنه یا منظره را می بینیم یا با دوست خود صحبت می کنیم تمام جزئیات را به خاطر داریم رنگ لباس دوست شکل موی دوست حرکاتی که انجام می داد و ... اما در خوابها معمولا صورت کلی و مبهم از صحنه ها و گفتگوها را به یاد داریم مثلا خواب حرم امام رضا را می بینیم اما حرم امام رضا را به گونه ای غیر این شکل فعلی می بینیم.علت چیست؟ 6 : آیا این درست است که یکی از ملاک های مهم در تشخیص شخصیت افراد خوابهایی است که می بینند .یا اینکه نه.ممکن است طرف در حال فعلیت رساندن شخصیت خودش باشد اما خواب های پست هم زیاد ببیند؟ 7: اصولا آیا ما خواب باطل هم داریم یا اینکه همه خواب ها واقعیت دارند چه رویا های صادقه و چه خوابهای پریشان؟ 8: بعضی وقت ها شده که خواب هستیم و داریم خواب ترسناک می بینیم و می دانیم که خواب هستیم و می خواهیم خود را به زور بیدار کنیم تا از دست رنج درون آن خواب راحت شوی.سوال این است که آن کس که در خواب دارد خواب ترسناک می بیند کیست و آن کسی که می خواهد خود را از خواب بیدار کند کیست؟. در پایان اگر توصیه ای در خصوص نحوه ی برگزاری جلسات دارید با گوش دل می شنویم. از حوصله و مرحمت عزیزم ممنون هستم.خداوند شما را موید بدارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: 1- بحث بر سر آن است که چه کسی ادراک می‌کند نه این‌که با چه وسیله‌ای ادراک می‌شود. مگر وقتی ما با چشم خود می‌بینیم می‌توانیم بگوییم چشم می‌بیند؟ به هر حال آنچه در خود می‌یابیم شخص ادراک‌کننده است و این را نمی‌توانیم انکار کنیم. 2- مگر ما در عالم بیداری آنچه را احساس می‌کنیم همیشه در حافظه داریم؟ آیا از پریروز خود آنچه حسّ کردیم را فعلاً داریم یا اگر حادثه‌ی مهمی اتفاق افتاده باشد در حافظه می‌ماند؟ تازه اگر یک حادثه از خواب را بعداً به یاد داشته باشیم کافی است تا روشن شود نفس انسان بدون بدن حقیقت دارد و ادراک می‌کند. 3- انسان در خواب در اختیار ملکاتش می‌باشد و نمی‌تواند مثل بیداری اراده‌ای جدید داشته باشد، از این جهت بیداری جهت تعالی ما جدّی‌تر از خواب است ولی از جهت رتبه‌ی وجودی، عالم مثال درجه‌ی وجودی شدیدتری دارد. 4- بعضی مواقع روح انسان در هنگام خواب – که از حسّ خود آزاد است – با شدیّت بیشتر با خیالات خود مرتبط می‌شود و گاهی هم نفس در هنگام خواب سیر می‌کند و با واقعیتی در عالم خارج – اعم از عالم ماده یا عالم مثال – روبه‌رو می‌شود، ولی چون به‌راحتی نمی‌تواند بین آن دو واقعه تفکیک کرد گفته می‌شود نباید به خواب اعتماد نمود. 5- ما در خواب با صورت کلی واقعیات روبه‌روئیم و زمان زیادی نیاز دارد که بتوانیم با جزئیات واقعیات مأنوس شویم، چیزی که در برزخ محقق می‌شود. 6- شخصیت انسان موضوع بسیار گسترده‌ای است که در هر مرحله در موقعیتی خاص قرار دارد و نمی‌توان یک قاعده‌ی کلی برای آن تعیین کرد. 7- به اعتبار نفس انسان همه‌ی خواب‌ها واقعیت دارند ، یا ریشه در خیالات ما دارند و چگونگی آن‌ها، یا ریشه در سیر ما در عالم مثال دارند و چگونگی صورت‌های آن عالم ولی به اعتبار واقعیت خارج، بعضی خواب‌ها واقعیت ندارند. 8- نفس انسان یک حقیقت مجرد و تشکیکی است و لذا از موطن مرتبه‌ی بالاتر می‌تواند به مرتبه‌ی پایین‌ترِ خود نظر کند و در هر حال هر دو مرتبه را به خود نسبت دهد. 9- همین‌طور که جلو می‌روید خوب است ولی معطل نشوید، مطلب را خوب بگیرید و جلو بروید تا با ظهور نکات دیگر مطالب قبلی نیز روشن‌تر شود. موفق باشید
20122

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد بنده قرار است امسال اول مهر برای اولین بار در شغل شریف معلمی برای نوجوانان و جوانان انجام وظیفه بکنم ولی یکسری خصوصیات اخلاقی دارم مانند اینکه اصلا پر حرف و شوخ طبع و خوش صحبت و اهل رفاقت و رفت و آمد نیستم و معمولا اگر بحث جدی و در خوری نباشد ساکت ام و کلا در محیط های جمعی و خانوادگی نیز پرحرفی نمی کنم و بقول معروف حرف ام نمی آید و سر سنگین هستم حتی علاقه ایی به خاطره گفتن هم ندارم و کلا کلی نگر هستم و از پرداختن به جزییات اجتناب می کنم، این ویژگی ها اندکی مرا ترانسده که نکند کلاس درس ام خشک و بی روح باشد و نتوانم با دانش آموزام ارتباطات لازم را بر قرار کنم و کلاس من فقط کلاس مباحث درسی باشد و دانش آموزا کلاس زده بشود. حال از استاد ارجمندم خواهش می کنم اگر نصیحت یا دستور العمل یا کتاب عملی برای بنده سراغ دارید که بتوانم در این چند هفته ی مانده به اول مهر در خودم و اخلاقیات ام تغییرات مناسب را ایجاد نماییم، مشتاقانه و البته ملتمسانه منتظر پاسختان هستم. با آرزوی طول عمر با برکتتان
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعات دقیق و با محتوا، انسان را به حرف می‌آورد. پیشنهاد می‌شود در ابتدای امر کتاب «داستان راستان» مرحوم شهید مطهری را مطالعه فرمایید و به مناسبت‌هایی که پیش می‌آید برای دانش‌آموزان مطرح کنید. موفق باشید

17825

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بین اصحاب امامان مقام امام خمینی (ره) بالاتر است یا حضرت عباس علیه السلام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چکار داریم که بدانیم این «نور» با آن «نور» چه تفاوتی دارد؟!! مهم آن است که از انوار متعالی این اولیاء الهی استفاده‌ی کامل را ببریم. موفق باشید

17675
متن پرسش
سلام عليكم استاد گرامى كه يكى از مواردى كه مديونتان هستم شناخت انقلاب اسلامى و جايگاه تاريخى آن است، و سوالم هم در همين زمينه هست، استاد بنده متوجه جايگاه تاريخى انقلاب اسلامى به عنوان پيچ تاريخ به سمت نورانى شدن و الهى شدن هستم ولى از طرفى آنچه مي بينم باعث نااميدى ام مي شود، تحليل بنده اين است كه مردم ايران على رغم شروع اين تحول تاريخى ولى ادامه دهنده خوبى نبودند، بنده متوجه اين تحليل حضرت عالى كه مي فرماييد انقلاب اسلامى در واقع نمود اراده حق تعالى جهت جارى كردن حكم خدا بر زمين است، هستم ولى معتقدم در نهايت همه چيز بستگى به انتخاب اين قوم دارد و هيچ تضمين الهى وجود ندارد كه اين نهال مقدس كه در كشور ايران كاشته شد با ارده خود حق تعالى باقى بماند و رشد كند، اگر مردم انتخابشان پشتيبانى از اين بناى مقدس نباشد ويران خواهد شد حتى خون شهيدان هم پايمال خواهد شد كما اين كه در تاريخ بسيار اتفاق افتاده و خداوند بنا به قول خودش قومى ديگر خواهد آورد تا از دينش حمايت كنند، آنچه كه در واقعيت اتفاق افتاده انحراف مردم و مسوولان از (تحت هدايت مسوولان صاحب نفوذ ولى كم بصيرت) از مسير ترسيم شده توسط خمينى كبير است و روز به روز هم اين انحراف بيشتر مي شود، روز به روز انقلاب بيشتر به محاق مي رود، حرف رهبرى هم روز به روز اعتبارش كمتر مي شود به عنوان مثال ايشان صراحتا فرمودند كه فتنه خط قرمز نظام است، آن وقت فتنه گرى به عنوان وزير از طرف دولت پيشنهاد مي شود و در مجلس نمايندگان منتخب مردم هم راى اعتماد مي گيرد، به نظر من اگر اين مسير ادامه يابد هرگز به ايجاد و يا كمك به ايجاد تمدن و نظام اسلامى نخواهد انجاميد و نهايتا همان وعده خدا يعنى آمدن قومى ديگر جهت يارى اش محقق خواهد شد. اين مردم و اين مسوولان آنهايى نيستند كه چنين قابليتى داشته باشند، هر آنچه را هم كه تا الان از فشارهاى اقتصادى مستكبران تحمل كرده اند، غالبا نه از سر ارادت به انقلاب بوده است بلكه مجبور بوده اند كه در اين شرايط زندگى كنند، مگر اين حادثه اى عظيم و معجزه گونه رخ دهد و ديگر بار احساسات و تعقل مردم به سمت حمايت از انقلاب برگردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید برای تحقق یک نمدن، فرایندِ تاریخی شکل می‌گیرد و همین مردمی که می‌فرمایید در حال حاضر نسبتی با انقلاب ندارند، با هرچه بیشتر انحطاط تمدن غربی، به مرور در نسبت خود با فرهنگِ تجدد شک می‌کنند که نمونه‌های آن را حتماً ملاحظه کرده‌اید و بعداً این نمونه‌ها بیشتر می‌شود. آری! وقتی سر گوسفند بریده شد در آخرین لحظات، تقلای بیشتری می‌کند 2- بحث در تفاوت نگاه در وزیر پیشنهادی بود که آیا در فتنه نقش داشته یا نه؟ نه این‌که آن‌هایی که به او رأی دادند به جهت حضور در فتنه باشد. موفق باشید

17203

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله و السلام بر استاد ارجمند جناب آقای طاهرزاده: استاد گرامی! نظر به تمجیدات اخیر جناب علامه جوادی آملی (حفظه الله) از آقای هاشمی رفسنجانی در دیدار حضوری، آیا ممکن است این تمجیدات به خاطر عدم شناخت ایشان از انحرافات و مفسده هایی باشد که از دوره سازندگی در ذیل مدیریت آقای هاشمی و همچنین خانواده ایشان بروز کرد و این تصور که حتما انتقادات به آقای هاشمی در آن دوره و دوره اخیر همگی تبلیغات ملی - مذهبی ها و لیبرال ها و تندرو ها بوده؟ برای بنده مثل بسیاری دیگر تمجیدات ایشان از آقای هاشمی خیلی قابل هضم نیست و جسارتا نظر گذشته حضرت عالی مبنی بر این که ایشان آقای هاشمی را به عنوان یک فرد مفید در طرح تمدن کلان اسلامی می دانند نیز خیلی قابل قبول نیست چون نقش آقای هاشمی و افراد وابسته به ایشان عملا بسط غرب زدگی در عرصه مدیریت و اقتصاد بوده است با آثار سوء اجتماعی و فرهنگی که خارج از احصاء است. مقام برجسته علمی و دینی علامه جوادی آملی در جای خود محفوظ و محترم، اما آیا ممکن نیست دور بودن علامه از بدنه جامعه و مسائل سیاسی به علت مشغله های وسیع علمی ایشان باعث عدم دانش عمیق ایشان نسبت به ماهیت و آثار سیاست ها و رویکردهای دولت سازندگی و عملکرد سوء دانشگاه آزاد و خانواده آقای هاشمی باشد و در نتیجه این طور دفاعیات و تمجیدات از آقای هاشمی و فعالیت های ایشان بدون ذره ای انتقاد و حق دادن به منتقدین ایشان؟ یا شاید هم ایشان خطاهای آقای هاشمی را می دانند ولی آنها را قابل اغماض می دانند در برابر توانایی های که ایشان دارد و می تواند در اختیار انقلاب بگذارد؟ سخنان اخیر علامه در تمجید از آقای هاشمی در دیدار اخیر: آیت‌الله جوادی آملی نیز در آغاز این دیدار با خیرمقدم و ابراز رضایت از پیشرفت‌های دانشگاه آزاد اسلامی، خطاب به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی گفت: خداوند عنایتی به شما کرده که چه بخواهید و چه نخواهید، از استوانه‌های این نظام هستید. ایشان با بیان این جمله که «هر نعمتی با مسئولیتی همراه است»، گفت: یکی از ویژگی‌های شما، صبر است که به قول معروف، کیمیاست و خداوند هم به شما داده است. آیت‌الله جوادی آملی، با ابراز تأسف از تخریب‌هایی که صورت می‌گیرد، صبر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را ستود و گفت: تشکیل حکومت و زمینه‌سازی برای راهنمایی انسان‌ها، آرزوی همه انبیاست و این انقلاب، فرصتی برای ماست که مردم را راهنمایی کنیم و در این راه، از تلخی‌ها نرنجیم و باید صبر کنیم. ایشان «اصبروا»، «و صابروا» و «استعینوا بالصبر والصلاه» را راهنمای قرآن خواند و گفت: خداوند وعده داده است که صابران را پیروز می‌کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان ملاقات اخیر نیستم. ولی رویهمرفته ظاهرا آیت الله جوادی نسبت به آقای هاشمی نگاهی غیر از نگاه اصولگرایان دارند ولی با توجه به عنایت کاملی که به مقام معظم رهبری دارند نمی توان گفت آن ضعف ها را که مطابق نظر رهبری آقای هاشمی از خود بروز داده اند آیت الله جوادی نادیده می گیرند. موفق باشید

17083
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام! استادی گفتن که گرفتاریهای زندگی ما به خاطر گناهانمان است هرچند ندونیم و با خبر نباشیم از اینکه گناهمون چی بوده، راهشم اینه که دوره های استغفار برداریم مثل چهله ی استغفرالله یا ذکر استغفار دیگه ای که تو مفاتیح هست که دو ماه هر روز 400 مرتبه باید بگیم، بعد می گفتن اینکه الان با تقوا شدی کافی نیست و گذشته ات رو باید با این ذکرها جبران کنی، بهشون می گفتیم ما چند بار این ذکر ها رو برداشتیم ولی وسطش قطع شده و .... گفتن اگه حال ذکر ندارید خوب با مشکلاتتون سر کنید، استاد عزیز اینکه گفتن این ذکرها خوبه که شکی درش نیست ولی آیا ضروریه؟ و راه جبران گناهان گذشته و رفع مشکلات گفتن این ذکر؟ خود بنده از گناهان گذشته پشیمونم سعیم هم بر تقوا و دوری از گناه و معصیت است اما انگار به گفتن ایشان اینها کافی نیست!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خیلی از این حرف‌ها سر در نمی‌آورم و در سیره‌ی معصومین هم چنین حرف‌هایی ندیده‌ام. دین ما به ما می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات‏» یعنی در إزای اعمال نیک که همان دستوران دین باشد، خود به خود گناهان رفع می‌شود. مهم آن است که جهت‌گیری خود را، عبور از اردوگاهِ کفر و حضور در جبهه‌ی توحید قرار دهیم. در آن حدّ که قرآن می‌فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ» ﴿٢﴾/ محمد) یعنی اگر ایمان و عمل صالح را پیشه‌ی خود کنیم و به دین اسلام باور داشته باشیم، نه‌تنها گناهانمان پوشیده و برطرف می‌شود، بلکه امورات معنوی و دنیایی ما نیز به بهترین نحو به سامان می‌آید. و معنای استغفار به آن است که رجوع‌مان از باطل به سوی حق باشد و ذکر مبارک استغفار در همین رابطه جهت ما را شکل می‌دهد. موفق باشید     

16278
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: قرآن می فرماید: «اینما تولوا فثم وجه الله» و اسما هم صورتهای موجود در عالم هستند در آیه ای دیگر می فرماید: «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام» چه چیزی فانی می شود و آیا وجه رب با وجه الله فرق دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجه ربّ، یعنی تجلیّات اسمائی. و این است که در موجودی ظهور می‌کند هرچند آن موجود مثل درخت و دریا و انسان از بین برود. لذا است می فرماید حقیقت حیات و علم در عالم همواره در حال تجلی است هرچند مظاهر آن تجلی که در زمین ظهور کرده‌اند، فانی شود ولی آن تجلیات در مظاهر دیگر باقی خواهند ماند. موفق باشید

16221
متن پرسش
سلام علیکم: سوالم درباره آیه معروف و مبارک تطهیر است، خب یکی از برهان های محکم شیعه این آیه شریفه است و من تو اعتقاداتم خیلی بهش تکیه می کنم، اما من تا چند وقت پیش آیات قبلش رو نخونده بودم، دیدم کل سوره درباره همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و سفارشات به این بانوان که چنین کنید و چنان کنید و در نهایت می فرماید ما می خواهیم شما اهل بیت را از هر بدی پاک کنیم؛ درسته گفته شده پیامبر (صلی الله علیه و آله) بارها اشاره کردند که منظور از اهل بیت چه کسانی هستند، ولی قرآن رو هر کی که میخونه میگه واضحه که مخاطب همسران پیامبر هستند، مرتب اونا رو مخاطب قرار میده و ضمیر متصل در آیه مذکور به اونا بر میگرده؛ بی زحمت این شبهه منو برطرف می کنید! ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در این مورد شده است که عیناً خدمتتان عرضه می‌شود: خداوند در قرآن مى‏ فرمايد: «... انَّما يُريدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ‏ اهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[1] اى‏ اهل البيت؛ فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدى بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد». با دقت در آيه‏ ى تطهير نكات زير مورد توجه قرار مى‏ گيرد.

1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، يعنى هرگونه پليدى جسمى و روحى. يعنى اهل البيت (ع) را خداوند از هر گونه پليدى پاك كرده است.

2- بيش از 70 حديث كه بيشتر آن‏ها از اهل سنت است اقرار دارند كه «اهل بيت» شامل، رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) و فاطمه زهرا (س) و امام حسن و امام حسين «عليهماالسلام» مى ‏باشد.

3- امّه‏ سلمه مى ‏گويد: بعد از آمدن آيه‏ ى تطهير، رسول خدا (ص) عباى خود را برسر حضرت على و همسر او و حسنين «عليهماالسلام» انداختند و گفتند: بارالها! اينها آل محمداند. من گوشه‏ ى عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستى (يعنى تو زن خوبى هستى) ولى جايت اينجا نيست.

سؤال: با توجه به اين‏كه قبل و بعد آيه زنان پيامبر (ص) را مورد خطاب قرار داده، چرا آيه شامل زنان پيامبر نمى‏ باشد؟

جواب: اولًا: هيچ‏كس تا حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده، در حالى‏ كه آيه خبر از عصمت «اهل بيت» مى‏ دهد و در آيه‏ ى مباهله هم ثابت شد زنان پيامبر (ص) به آن معنا معصوم نيستند كه بتوانند لعنت الهى را بر كاذبين جعل كنند و لذا در كنار اهل بيت پيامبر (ص) يك نفر از زنان پيامبر هم وارد مباهله نشد.[2]

ثانياً: همه‏ ى روايات ازسنى و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل بيت معرفى كرده‏ اند.[3]

ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود ضمير «عَنْكُن» كه قبل از آيه به صورت جمعِ مؤنث بود بايد ادامه مى‏ يافت و نه اين‏كه وقتى موضوع اهل بيت را به ميان مى‏ آورد بفرمايد «عنكم» يعنى ضمير را عوض كند.

چنانچه ملاحظه بفرماييد در اين قسمت از آيه سخن از اراده و مشيت خاص خداوند به ميان آمده و اين نشانه‏ ى آن است كه مسئوليت مهمى را مى ‏خواهد بر دوش اهل‏ بيت پيامبر بگذارد كه چنين مسئوليتى با وظيفه‏ ى همسران پيامبر كه در آيات قبل آن‏ها را توصيه كرده كه در خانه‏ هايشان ملازم باشند متناسب نيست. از طرفى روايات متعددى از محدثين اهل سنت هست كه رسول خدا همسران خود را شامل اهل بيت ندانسته‏ اند.[4]  اين آيه در مورد پنج كس نازل شده كه عبارتند از من و على و حسن و حسين و فاطمه (س). از طرفى در سوره تحريم خداوند دو نفر از زنان پيامبر (ص) را به باد انتقاد مى‏ گيرد و مفسرين عامه آن‏ها را عايشه و حفصه معرفى مى‏ كنند. حال چطور مى ‏توان چنين تطهيرى را به زنان پيامبر (ص) نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‏ بيت معرفى كرده است. (ابن طاوس، الطرائف/ ترجمه‏ ى داود إلهامى، ص: 474)

وقتى حضرت حق مى فرمايد: نمونه‏ هايى در عالم هستند كه عين طهارت‏ اند، معلوم است مى‏ خواهد راه را نشان بدهد. مثل اين است كه بگويد: اى تشنه‏ ها چيزى خلق كرده‏ ام كه عين ترى است و فقط از طريق آن سيراب مى‏ شويد.

وقتى مى‏ فرمايد: خداوند اراده كرد كه فقط شما اهل بيت را از هر گونه آلودگى‏ پاك كند، پاك‏ كردن از هر آلودگى را منحصر به آن‏ها مى‏ كند. از آن طرف دين را آورده است تا همه‏ ى انسان‏ها از آلودگى‏ ها پاك شوند، پس معلوم است طهارت اهل بيت (ع) يك نوع طهارت ديگرى است كه راه به طهارت رسيدن بقيه را نشان مى‏ دهند و همين‏طور كه عرض شد اين طهارت؛ طهارت تكوينى است و همان‏طور كه ترى آب تكوينى است و همه‏ ى رطوبت‏ ها از آب گرفته مى‏ شود. اين طهارت را منحصر به اين خانواده كرد تا هر كس مى‏ خواهد به طهارت حقيقى دست يابد به اين خانواده رجوع كند.

وقتى مى‏ گوييم: آب تكويناً تر است يعنى فقط ترى است و وجودش عين ترى است. اگر رسيديم به اين كه اهل بيت تكويناً در مقام طهارت‏ اند، يعنى عين الطهاره هستند، همين طور كه براى به‏ دست‏ آوردن ترى بايد به عين ترى كه آب است رجوع كنيد، امامان معصوم (ع) هم كه عين درستى و  طهارت‏ اند، بايد براى ارزيابى عمل انسان‏ها در ميان باشند تا هركس اندازه‏ ى درستى عملش را با عمل امام معصوم (ع) بسنجد، همان‏طور كه ما در امور نظرى در فطرت خود بديهيات داريم و درستى يك فكر را بر اساس مبناهاى بديهى ارزيابى مى‏ كنيم و آن بديهيات براى درست فكركردن مبناى هر انسانى است، اهل بيت (ع) هم مبناى درست عمل‏ كردن انسان‏ها هستند. مثلًا اگر به شما بگوئيم يك شهر هست كه يكى از خيابان‏هاى آن از كل آن شهر بزرگ‏تر است، نمى‏ پذيريد، چون بر مبناى قاعده‏ ى بديهى خود كه مى‏ گويد؛ «جزء يك چيز نمى ‏تواند از كل آن چيز بزرگ‏تر باشد» و چون آن خيابانِ بزرگ هم جزء آن شهر است پس نمى‏ شود كه آن خيابان از آن شهر بزرگ‏تر باشد و لذا بدون آن كه نياز باشد برويد، تجربه كنيد و بعد آن سخن را ردّ كنيد، طبق يك قاعده‏ ى بديهى كه مى‏ شناسيد آن حرف را  نمی پذیرید. زيرا خداوند آن قاعده‏ ى بديهى را به صورت تكوينى براى راهنمايى شما در جانتان قرار داده است، و به كمك آن به راحتى مى ‏توانيد فكر خود را در شناخت حق و باطل سر و سامان بدهيد. قواعد بديهى، امامِ عقل نظرى ما هستند و جان ما با آن قواعد يگانه است و غير حكم آن‏ها را غلط مى‏ داند و نمى‏ پذيرد، پس در واقع عقل نظرى انسان‏ها امام معصوم دارد كه همان بديهيات است. مى ‏گوئيم اجتماع نقيضين محال است، يعنى نمى‏ شود اين شى‏ء همين حالا در اين مكان باشد و همين حالا در اين مكان نباشد، چون هست و نيست نقيض‏ هم‏ اند و عقل و جان انسان جمع نقيضين را نمى‏ پذيرد. قاعده‏ ى «امتناع اجتماع نقيضين» را جان ما پذيرفته و كاملًا هم حق  مى‏ داند و لذا بقيه‏ ى انديشه‏ هايش را بر اساس آن قاعده تنظيم مى‏ كند، آن قاعده براى انسان عين درستى است و چيزى نيست كه با تجربه به ‏دست آمده باشد، درستى آن فوق تجربه است.

همين‏طور كه انسان در عقل نظرى امام دارد تا انديشه‏ اش به خطا نيفتد و دائماً انديشه ى خود را با آن هماهنگ مى‏ كند و از طريق امامِ عقل نظرى مغالطه‏ ها را مى‏ شناسيد و فريب آن‏ها را نمى‏ خوريد، عيناً خداوند براى ما در امور عقل عملى، امامِ بيرونى مى‏ گذارد تا در عمل به خطا نيفتيم و مطابق سيره‏ ى آن‏ها عمل كنيم كه طبق ادله‏ ى قرآنى، آن امام در رفتار و اعمال عين طهارت است و شما مى‏ توانيد اعمال خود را بر اساس اعمال و گفتار او تنظيم كنيد و راه طهارت را از طريق عين طهارت بيابيد و در فهم قرآن هم از فهم آن‏ها كمك بگيريد. در آيات 77 تا 79 سوره‏ ى واقعه فرمود: اين قرآن يك مقام عاليه‏ ى وجودى دارد كه فقط اهل طهارت مى‏ توانند با آن تماس بگيرند و حقيقت آن را دريابند يعنى هر كس‏ خواست از نور قرآن بهره بگيرد و قلب او به نور منور شود بايد در مسيرى قرار گيرد كه اهل البيت (ع) متذكر آن هستند.

چنان‏چه ملاحظه مى‏ فرماييد خداوند ما را در حدّ فهم قرآن به عنوان يك تئورى متوقف ننمود، بلكه مصداق‏ هاى كاملِ دركِ قرآن را به صحنه آورد و به ما معرفى كرد، اگر كسانى هستند كه طبق آيه‏ ى تطهير عين طهارت‏ اند و اگر حقيقت قرآن كه يك حقيقت غيبى وجودى است را فقط مطهرون درك مى‏ كنند حال سؤال برايتان پيش مى ‏آيد؛ آن راهى كه ما را تنها در حدّ درك مفاهيم قرآن نگه ندارد كدام راه است؟ خود قرآن انگشت‏ اشاره را متوجه «مطهرون» كرده است، شخصيت‏هايى كه خودشان از طريق طهارتِ قلب با وجود حقايق مرتبط اند، آن‏ها راهى هستند تا بقيه را نيز وارد راه انس با قرآن نمايند. عنايت داشته باشيد كه بسيار فرق مى‏ كند كه از كلمات امامان در حدّ مفاهيم استفاده كنيم تا اين كه آن‏ها را امام خود قرار دهيم و با طهارت قلبى به قلب امام نزديك شويم و قلباً با امام زندگى كنيم، و اين از طريق رعايت حلال و حرام شريعت الهى و الگو و نمونه و راهنماگرفتن شخص امام، عملى است. البته معلوم است كه بايد به عنوان مقدمه، تعاليمى را پشت سرگذاشت تا آداب و ادبِ تماس با حقيقت را به‏ دست آوريم. عمده آن است كه بدانيم ماوراء زندگى با مفاهيم، زندگى ديگرى هست و آن راه انس با حقيقت قرآن است. سيرى كه از برهان آغاز و به عرفان رهسپار و به روايت و قرآن منتهى شود، سير شيرينى است، سيرى است كه موجب جامعيت در علم و معرفت و ايمان و عمل صالح خواهد شد.[5]

وضع خاص آيات مربوط به اهل‏ البيت (ع) در قرآن‏

به دستور خدا، آياتِ مربوط به اهل‏ البيت (ع) در لابه‏ لاى بقيه‏ ى آيات قرارگرفته تا به دليل تعصبات قومى كه هنوز در عمق روح مردم عربِ آن زمان باقى بوده، مردم حساسيت تعصب‏ آميز نسبت به اهل‏ البيت (ع) نشان ندهند و بر سرموضوع اهل البيت (ع) معركه نگيرند و يا آن قسمت از قرآن را كه مربوط به اهل‏ البيت است مطلقاً رها كنند و يا به حاشيه برانند. به عنوان مثال قرآن مى‏فرمايد:

«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ- الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ‏ لَكُمُ الإِسْلَامَ دِينًا- فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»[6]

ملاحظه كنيد ابتدا بحث تحريمِ خوردن ميته در آيه مطرح است، بعد در مورد ولايت على (ع) و يأس كفار از آن معرفى سخن مى‏ گويد، و سپس همان بحث قبلى در مورد چگونگى حلال‏ شدنِ خوردن ميته را ادامه مى ‏دهد. به خوبى معلوم است كه از قسمت‏ «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلَامَ دِينًا» وسط آيه قرار گرفته است.

يا ملاحظه مى‏ كنيد آيه‏ ى‏ «يا ايّهاالرّسول» در بين آيات 66 تا 68 سوره‏ ى مائده چنين است: مى‏فرمايد:

«وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ- يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ- قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْ‏ءٍ حَتَّىَ تُقِيمُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»

ابتداى آيه بحث بر سر اهل كتاب است كه چنين و چنان كنند، بعد آيه‏ ى مربوط به ابلاغِ ولايت على (ع) را مى‏ آورد و سپس همان بحث اهل كتاب را ادامه مى ‏دهد.

موقعيت آيه‏ ى تطهير چنين است: مى‏ فرمايد:

«يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا، وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ- إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا- وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا».[7]

در ابتدا و انتهاى آيه توصيه‏ هايى است به زنان پيامبر خدا (ص) كه رعايت سخن‏ گفتن را با نامحرم بكنند و در خانه‏ هاى خود به انجام وظيفه بپردازند. ولى در وسط آيه بحث عصمت اهل البيت (ع) را به ميان مى‏ آورد كه حكايت از مسئوليتى است كه براساس آن طهارت به عهده‏ ى آن‏ها گذارده شده است.

راز اين شيوه ‏ى بيان در اين است كه در ميان تمام دستورات اسلامى هيچ دستورى نبوده است كه مثل تبعيت از خاندان پيامبر و امامتِ اميرالمؤمنين (ع) مورد انكار واقع شود و لذا عملًا با اين روش هم قرآن حفظ گرديد و هم موضوع اهل‏ البيت (ع) مطرح شد تا آيندگان با دقت بيشترى متوجه شوند چگونه به هدايت كامل كه همانا توجه به اهل‏ البيت است، مى‏ توان دست يافت.[8] سيوطى گويد كه طبرانى تخريج كرده از ابوالحمراء كه مى‏ گفت: ديدم رسول‏ الله (ص) را كه به مدت شش ماه مى‏ آمد درب خانه‏ ى على و فاطمه و آيه‏ ى تطهير را مى‏ خواند. راستى در پشت اين حركات چه پيامى نهفته است؟ رسول خدا (ص) انديشه‏ ها را به كدام سو مى‏ خواهند بكشانند؟  موفق باشید

 


[1] ( 4)- سوره‏ ى احزاب، آيه‏ ى 33.

[2] ( 1)- ابن جرير و طبرانى آورده ‏اند كه رسول خدا( ص) فرمود:

\iُ« انْزَلَتْ هذِهِ الْايةُ في خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ في عَلِيٍّ وَالحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه»\E

اين آيه در مورد پنج كس نازل شده كه عبارتند از من و على و حسن و حسين و فاطمه( س). از طرفى در سوره تحريم خداوند دو نفر از زنان پيامبر( ص) را به باد انتقاد مى‏ گيرد و مفسرين عامه آن‏ها را عايشه و حفصه معرفى مى‏كنند. حال چطور مى‏توان چنين تطهيرى را به زنان پيامبر( ص) نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‏بيت معرفى كرده است.( ابن طاوس، الطرائف/ ترجمه‏ى داود إلهامى، ص: 474)

[3] ( 2)- در اين مورد مى‏توان به خصائص نسائى، ص 4 و مستدرك حاكم، ج 2، ص 416 و ده‏ها كتاب ديگر از اهل سنت رجوع كرد.

[4] ( 3)- جامع‏ الاصول، ج 1، ص 103، صواعق ابن حجر، ص 148.

[5] ( 1)- براى پيگرى اين بحث به كتاب« آن‏گاه كه فعاليت هاى فرهنگى پوچ مى‏ شود» رجوع فرماييد.

[6] ( 1)- سوره‏ ى مائده، آيه‏ ى 3.

[7] ( 1)- سوره‏ ى احزاب، آيات 32 تا 34.

[8] ( 2)- شايد علت اين روش را بتوان در سخن مولوى جستجو كرد كه مى‏گويد:

وگر از عام بترسى كه سخن فاش كنى‏

 

سخن خاص نهان در سخن عام بگو

ور از آن نيز بترسى هِله چون مرغ چمن‏

 

دمادم زمزمه‏ ى بى الِف و لام بگو

همچو انديشه كه دانى تو و داناى ضمير

 

سخن بى مد و بى‏ نقطه و ادغام بگو

     

سيوطى گويد كه طبرانى تخريج كرده از ابوالحمراء كه مى ‏گفت: ديدم رسول ‏الله( ص) را كه به مدت شش ماه مى ‏آمد درب خانه‏ ى على و فاطمه و آيه‏ ى تطهير را مى‏ خواند. راستى در پشت اين حركات چه پيامى نهفته است؟ رسول خدا( ص) انديشه ‏ها را به كدام سو مى‏ خواهند بكشانند؟

15389

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: می خواستم بدانم فرق صعق و موت چیست؟ و اینکه در مقایسه ی مراتب وجودی با مراتب ادراکی و وجودی انسان، عالم امر که روح هم از آن است مانند چه بخشی از وجود انسان است؟ آیا محض اراده یا...؟ و اینکه آیا روح گفته شده در «نفخت فیه من روحی» را می توانیم همان مقام واحدیت در نظر گیریم؟ و در آخر اینکه در آیه ی «الله نور السماوات والارض» در تفسیر المیزان خواندم که فرموده بودند وجود آسمان و زمین از خداست. اما آیا الله، مقام واحدیت اسما و روح است؟ و آیا در «آیه کل شی هالک الا وجهه» منظور ذات خداست؟ ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در صعقه، انسان در حالت هوشیاریِ برتر قرار می‌گیرد. مثل این‌که کسی از حالت صورت‌های ذهنی به حالت حقایق عقلی، منتقل شود 2- وجه اللّه، جمال حضرت حق است در تجلیّات اسمائی. موفق باشید

15050

بدون عنوان :بازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: فرمودید به لیست پیشنهادی جامعه مدرسین قم رای بدیم استاد لیست پیشنهادی جامعه در تهران، حرف و حدیث بسیار دارد: 1. محمد یزدی 2. احمد جنتی 3. محمد امامی کاشانی 4. محمدعلی موحدی کرمانی 5. محمد تقی مصباح یزدی 6. سید ابوالفضل میر محمدی 7. ابراهیم امینی 8. سید محمدرضا مدرسی 9. علیرضا اعرافی 10. علی مؤمن 11. محمد ری شهری 12. قربانعلی دری نجف آبادی 13. محمدباقر باقری کنی 14. حسن روحانی 15. غلامرضا مصباحی مقدم 16. محسن قمی خصوصا که آقای پناهیان فرمودند به افراد مشترک لیست رأی ندهید. نظرتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای تهران، موضوع نسبت به اصفهان متفاوت است. زیرا در تهران احتمال رأی‌آوردنِ مشترکین هست، لذا اگر پیشنهادِ جناب آقای پناهیان عمل شود، سه بزرگواری که انگلیس‌ها خواسته‌اند که رأی نیاورند، تقویت می‌شوند. موفق باشید

14549

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد ساعت شروع جلسه روز چهار شنبه چند می باشد. پس از جلسه نماز هم هست؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ساعت 4 تا 5 بعد از ظهر است. البته کسانی می‌توانند از آن جلسه استفاده‌ی کامل را ببرند که بحث‌های تفسیر سوره‌ی حمد امام را دنبال کرده باشند. موفق باشید

14533

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده از آن جهت که طلبه ام و روضه خوانی را هم پیش رو دارم باید مقتل بخوانم و کار کنم. حال با توجه به این که با کتب شما فهمیدم که بعد اصلی ماجرای کربلا معنوی است نه مادی. اگر من بیایم و در منبر برای مردم بعد معنوی را تبیین کنم و آخر سر روضه مادی بخوانم تناقض ایجاد نمی شود در اذهان؟ یا اینکه می شود روضه اباعبدلله را هم با رویکرد معنوی خواند؟ راهنمایی بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقاتلی مثل کتاب «لهوف» عین تذکر به حقایق معنوی است که از طریق ذوات مقدس اولیاء الهی در کربلا به صحنه آمده است. موفق باشید

13711
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: بنده مدتی است مطالعه کتاب شرح حدیث جنود امام را با کمک صوت های جلسات شرح شما شروع کردم و در این رابطه چند سوال دارم: 1. شما فرمودید مباحث امام خمینی (ره) را اگر می خواهید با اراده متوسط کار کنید بروید سراغ همان کتاب های اخلاقی دیگر (که امام در مقدمه کتاب آنها را مذمت نمودند). منظور از اراده متوسط و عالی چیست و از کجا اطمینان پیدا کنیم با افق درست و همت کافی وارد این مباحث شدیم و ضرر نمی کنیم؟ چه شاخصه هایی را باید در خودمان بررسی کنیم و چه اعمالی باید انجام دهیم؟ 2. از نطر شما جنس معارف امثال صدرا و امام خمینی (ره) قابل طرح در بین عوام هست؟ اگر تشنگی و آمادگی اولیه مورد نیاز است، طرح بی مهابای این معارف در بین افراد جامعه صحیح است؟ همچنین این که ما از تریبون عمومی معرفت نفس بگوییم و باب این مباحث را باز کنیم در حالی که همه ظرفیت عقلی و قلبی معارف عمیق دینی را ندارند و اراده عالی در همه یافت نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم. 1ـ حضرت امام بنا دارند که ما را از خود آزاد کنند و به خدا برسانند و این غیر آن است که بخواهیم برای خود بهشت و ریحان داشته‌باشیم؛ آن هم بد نیست ولی این سلوک، آن سلوک نیست. باید به عزم خود نگاه کنید که آیا برای لذات نفس عبادت می‌کنید تا آن دنیا از آن لذات بهره‌مند شوید یا ما وراء این‌ها خود انس با خدا برای شما مطلوب است. 2ـ البته برای مردم معمولی نباید با زبان فلسفه و عرفان حرف زد ولی اگر کسی به مبانی فلسفی و عرفانی آگاهی داشته‌باشد، بر آن مبنا سخن‌های دقیق و متینی را با مردم در میان می‌گذارد که نمونه‌ی آن را در حضرت امام ملاحظه کردید. موفق باشید

12051
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد ببخشید شما در کتاب «آشتی با خدا» ص 141 فرموده اید که احتمال دارد که مثلا بیماری های خطرناک مثل سکته قلبی در خواب ناشی از تاثیر من بر تن باشد لطف می فرماید بیشتر در این مورد توضیح دهید. بر این گفته داستان یا روایت اگر موجود است ممنون دارتان می شوم بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع روشنی است که وقتی بپذیریم بدن توسط روح تدبیر می‌شود پس وقتی روح در اضطراب قرار گیرد بدن را به طور طبیعی تدبیر نمی‌کند و لذا شما با انواع بیماری‌های بدن روبه‌رو می‌شوید چنان‌چه در روایات داریم اگر بیماری در جامعه زیاد شد باید به مردم توصیه شود از گناهان خود توبه کنند زیرا گناه موجب خارج‌کردنِ روح از تعادل می‌گردد و در نتیجه روح، بدن را درست تدبیر نمی‌کند. این نوع بیماری‌ها غیر از آن بیماری‌هایی است که از طریق عوامل خارجی اعم از میکروب و یا سموم و یا عوامل دیگر موجب بیماری بدن می‌شود. موفق باشید

11283
متن پرسش
سلام علیکم: کتاب «فرزندم این چنین باید بود» بسیار کتاب تاثیر گذاری است. در این راستا وظیفه می دانم تا شما از تشکر کنم. در جایی از این کتاب مطرح کردید که گاهی خداوند یک مسیری را برای ما ترسیم نموده، اما ما خیلی از وقت ها عکس آن می پیماییم. 1- حال می خواهم بدانم که چگونه باید فهمید آن مسیر مد نظر خداوند چگونه مسیری است؟ 2- و اینکه چقدر ما در آن مسیر قرار داریم؟ 3- و سوال آخر اینکه چطور مطالعه داشته باشیم که خسته کننده نباشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- وقتی ما به مقدرات الهی راضی باشیم و در همان مسیر خود را رشد دهیم، در مسیری قرار گرفته‌ایم که خداوند خواسته 3- در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
9835
متن پرسش
با سلام: با توجه به اینکه وقتی خداوند در ماجرای نزدیکی آدم به شجره از مقام آدمیت حرف می زند، وقتی فرموده «لمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما» یعنی در همه آدمیان حتی اولوالعزم ها هم عزم نیافته؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان‌ها در زمین هستند پس از این بعد با آنچه برای آدم هست مشترک‌اند. منتها اولیاء الهی زمینی نماندند. موفق باشید
9707

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد چرا شما که در آموزش و پرورش حضور داشتید آن را رها کرده و به دنبال نشر معارف به صورت کنونی شده اید؟ چون آموزش و پرورش به امثال شماها نیاز دارد. حالا از این که کار در آموزش و پرورش را رها کرده اید پشیمان نیستید؟ و الان به خاطر انصراف نتیجه زیادی به دست آورده اید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فعلا باز نشسته هستم و از طرفی برای ادامه‌ی انقلاب و تحقق تمدن اسلامی نیاز است که زیرساخت‌های معرفتی تدوین شود و بنده متوجه شدم ما در این مورد کارهای مانده‌ی زیادی داریم. موفق باشید
9511
متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام خدمت جناب استاد: پیرو سوالات مدیریتی و با توجه به سوالات مطرح شده می خواستم محبت کنید و تعریف جامعی از مدیریت اسلامی ارائه فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مدیریت عبارت است از ارائه‌ی نظمی در راستای به مقصدرساندن حوزه‌ای که مدّ نظر باید باشد و مدیریت اسلامی در ارائه‌ی نظم و نظر به مقصد از یک طرف، رعایتِ‌ اصول الهی و انسانی را در نظر دارد و از طرف دیگر در حوزه‌ای که می‌باید مدیریت اعمال شود مقصد و هدف اصلی که اتصال ملک با ملکوت است را فراموش نمی کند و در دل چنین فضایی فعالیت مدیریتی انجام می‌گیرد. موفق باشید
9498
متن پرسش
چرا در قرآن کریم در یک جا آمده «لا یرید الله بکم العسر» و در جای دیگر آمده «لقد خلقنا الانسان فی کبد» آیا این دو با هم تناقض ندارند؟ البته این را به حساب کم سوادی من بگذارید نه به حساب ایراد گرفتن به کلام الله مجید. العیاذ بالله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید این‌که می‌گوییم روزه بگیرید نمی‌خواهیم شما را به سختی بیندازیم، بلکه لازمه‌ی کمال شما ورود به چنین وظیفه‌ای است. حال با این فضا وقتی می‌فرماید انسان را در سختی خلق می‌کنیم معنا می‌دهد یعنی انسان همواره در دل سختی‌ها متولد می‌شود ولی نه آن سختی که برای او زحمت ایجاد کند خداوند چنین سختی‌هایی را برای انسان نخواسته. موفق باشید
8992
متن پرسش
سلام: بنده چند سالی است با مباحث شما آشنا هستم و افق شما را هم تقریبا میشناسم. به نظر شما چه کنیم که هم افق شما را داشته باشیم هم خود دارای مبنا بشویم؟ آیا برای رسیدن به مبنا باید از شما گذر کنیم آیا اصلا رسیدن به مبنا نیاز است یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تلاش بنده آن است که اولاً: عقل رفقا را مورد خطاب قرار دهم. ثانیاً: رفقا را به متون اصلی دینی یعنی قرآن و روایت متصل کنم، به این امید که بعد از مدتی خودشان صاحب فکر شوند. موفق باشید
8545
متن پرسش
با سلام. ولادت آقا امیر المومنین علیه السلام بر شما استاد عزیز و همه شهدا و شیعیان مبارک. از اونجایی که به حقیقت گویی شما ایمان دارم، خواستم سوالی رو خیلی واضح و صریح عرض بفرمایید. در عصر کنونی که رهبری این جامعه با حضرت آقا هست، اهداف انقلاب و نظام و کلا حقایق به وسیله اکثریت مردم (عوام) پیش میرود و یا به وسیله اقلیت مردم است؟ منظور از اقلیت ، خواص با بصیرتی هست که گوش به فرمان رهبری هستند. حقیر فکر میکنم که گزینه دوم درست یاشه. یعنی در عصر کنونی این عوام نیستند که در تداوم اهداف انقلاب نقش بسزایی داشته باشند ( البته نه این که اصلا نقش ندارند. حضور میلیونی در راهپیمایی ها، حضور میلیونی در انتخابات مختلف و..)اما با عقل ناقصم وقتی به قضیه دقیق نگاه میکنم میبینم گاهی اوقات حضرت آقا حتی یک تنه کاری رو پیش میبرند و یا حتی با همان اقلیتی که مصداق کم من فئة القلیل هستند اهداف نظام و انقلاب رو پیش میبرند. و به نظرم متاسفانه همین مظلوم بودن آقا در بین اکثریت مردم، خود حاکی از این باشد که شخص رهبری مثل پدری دلسوز به همراه همان اقلیت با بصیرت که همگی در صراط حق هستند نقش بسیار مهمتری در این زمینه دارند. مانند سیدالشهدا علیه السلام که با همان اقلیت هفتاد و دو نفر، انقلابی ماندگار را در طول تاریخ ثبت کردند. هر چند که بنده اصلا قصد تخریب اکثریت رو ندارم ولی به نظر میاد که شخص رهبری و مردم با بصیرت قلیلی که واقعا گوششان به دو لب آقا هست نقش بسزاتری ایفا میکنند. شرمنده که اظهار نظر کردم. منتظر نظرتان. یاعلی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همیشه همین‌طور بوده. لطف کار آن است که اکثر مردم در مقابل نظرات رهبری مقاومت ندارند و ایشان را خیرخواه خود می‌دانند. هیچ‌وقت نباید از مردم انتظار داشت در زوایای این موضوعات وارد شوند. موفق باشید
7308
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار ببخشید مگر نمیگویند که تفاوت انسان و ملائکه قوه اختیار انسان است پس چرا در زمان خلقت انسان ابلیس برانسان سجده نکرد و سر پیچی نمود مگر ابلیس اختیار داشته که سجده نکرده است؟ باتشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که شیطان از جنّ است و جنّ و انس دارای اختیار می‌باشند. می‌توانید به کتاب «هدف حیات زمینی آدم» رجوع فرمایید. موفق باشید
7213
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید برای شناخت امیرالمومنین به نورانیت چه کنیم؟ بنده کتاب القطره و احادیثی مانند نورانیت و تنتجیه و ... را خوانده ام ولی بنظرم شناخت مولا فرای اینهاست ! لطفا راهنماییم بفرمایید . چه کتبی در این باره مطالعه کنیم؟ ایا حقیقت علویه را در قلب باید پیدا کرد؟ به چه کیفیت ؟ باتشکر - اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت«علیهم‌السلام» را همراه با شرح آن مطالعه بفرمایید. و سپس «الغدیر» علامه امینی را مطالعه فرمایید. یکی از فضلای قم «کتاب الغدیر» را به طور قابل قبولی خلاصه کرده‌اند به طوری که به اصل مطلب لطمه‌ای نخورده است. موفق باشید
نمایش چاپی