بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40175
متن پرسش

با سلام و نور و رحمت و تبریک و مبارک باد به مناسبت نزدیک شدن عید الله اکبر، غدیر رحمت، عید ولایت اعظم. استاد بنظر زمانه در حال ظهور دوباره نور امیرالمؤمنین علی جان جانانمان است. گوش جان می‌خواهد تا این بار صدای پیامبر را بشنویم که ندا می دهد بوی علی از جانب یمن می آید و این بار یتیمان علی همان مردان شیر دل، همان مادران استوار و همان کودکان جان بر کف و عاشق که گویی چون آهن های گداخته و مستحکم در بابر ظلم ایستاده، به میدان آمده اند تاریخ دوباره بستر می سازد تا عادلی بر تخت حکومت جهان بنشیند. آری این نسیم الهی، این غدیرها، این ذکر و یاد علی بر منبرها و زبان ها و برزن ها همه بشارت است از رسیدن زمانی که یکی از اولاد علی در راه است او که شبیه ترین مردم به علی است او که خاتم اولیا است. آری چه زمانه ایست و چه جلوه ای و بشارتی الهی ما را به او و آن بزرگوار را بر ما برسان🌹 یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بشر، قرن‌هاست که در پیچ و خم بی‌معناییِ زندگی دست به تلاش‌های گوناگونی زده است اما در مقابل آن‌همه طرح و نقشه‌های گوناگون بی‌جواب و ناکام مانده، و در بلندای تمدن چشم پرکنِ غرب، سر به زیر و خجل و درمانده، در زندگی و عالم افسارگسیخته‌ای که برایش پیش آمده، نمی‌داند چگونه این گسست را مهار کند. بحران هویت و ناکامیِ انسان از وعده‌های فردای تمدن مدرن، بنیان و بنیاد یأس تاریخی بشر امروز است و نظر به غدیر به عنوان ادامه تاریخی که با اسلام طلوع کرد و نظر به شخصیت انسانیِ حضرت مولی‌الموحدین علی «علیه‌السلام» می‌تواند عامل نجات از روزمرّگی عالم مدرن باشد، زیرا «غدیر» یعنی نظر به فضیلت‌های همۀ پیامبران و اتمام و اکمال تاریخِ کمال انسان. آیا راهی جز «غدیر» به همان معنای تاریخی‌اش برای حضور انسان در فردایی روشن در میان می‌ماند؟ و آیا انقلاب اسلامی درست همان دروازۀ ورود به مأوایی نیست که بشر جدید آن را گُم کرده است؟ موفق باشید  

40173
متن پرسش

سلام علیکم: تبریک عرض می‌کنم دهه ولایت رو محضر استاد طاهرزاده. دو سوال دارم اول اینکه در برهان صدیقین وقتی می‌گوییم خداوند عین کمال است تکلیف اسامی المضل و الممیت و امثال آنها چه می‌شود؟ دوم اینکه شما فرمودید خداوند برای ائمه اراده عصمت فرموده و تداوم عصمت به‌عهده خود ائمه است در حالی که در آیه تطهیر فرموده «انما یرید الله...» یرید فعل مضارع و دلالت بر استمرار دارد. ممنونم از لطفتون ایام عزت مستدام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله که نور ولایت مولای‌مان در غدیرِ تاریخ بر شما مستدام باد ۱. آری! «ولله الاسماء الحسنی» و در دل اسم «جلال» است که هر آن کس را شایستگی انس با حضرت حق نباشد، طرد می‌کند. بنابراین به اعتبار اسماء حسنا عرض شده است که او عین کمال است. ۲. در هر صورت، ارادۀ الهی در حفظ عصمت اولیای معصوم مستدام است و این بدان معنا نیست که این عصمت، آنان را از اراده و انتخاب خارج کند. آری! خداوند می‌داند که آنان در اراده‌های خود همچنان نسبت به اوامر الهی پایدار هستند. موفق باشید 

40171
متن پرسش

استاد جان سلام: داشتم فتوحات حضرت ابن عربی سلام الله علیه را می‌خواندم که در جایی در بحث غدیر به نکته ای ناب دست یافتم، و آن تقیه ی این مرد بزرگ و الهی بود، جایی که در جلد ۱۰ با زیرکی و تیزهوشی نکته ی موجب بروز اختلاف را از حدیث غدیر فاکتور می‌گیرد و به زیبایی هرچه تمام تر تشیع خود را با تقیه ای لطیف بروز می دهد، با اینکه عده ای قبلا اشکال کرده بودند که موضوعاتی که بین شیعه و سنی مورد پذیرش است مثل متن حدیث غدیر (کتاب الله و عترتی) نیاز به تقیه ندارد بلکه عدم نقل آن یا کم کردن عباراتش مصداق تحریف است، اما بنده متذکر می‌شوم که این بزرگ مرد الهی و اعظم عارفان بالله با این حرکت زیبا و خیره کننده می‌خواهد تشیع خویش را به مخاطب نشان دهد، از این روست که آن مرد الهی فرمود: محی الدین شیعه ی خالص...، خلوصی که در مدعیان تشیع نیست و نیست و نخواهد بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بنا به گفتۀ آیت الله حسینی تهرانی در کتاب «روح مجرد» نظر مرحوم قاضی طباطبایی هم آن بوده که ابن عربی شیعه است و شواهد زیادی بر تأیید این سخن در میان است. موفق باشید

40170
متن پرسش

سلام استاد: مومن نباید از خدا طلب مرگ کند چرا حضرت زهرا عجل وفاتی طلب می‌کردند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به آن معنایی که افراد به جهت شکست‌های‌شان طلب مرگ می‌کنند، در میان نبوده. بحث در آن بوده چگونه انسانی با آن افق متعالی توحیدی یعنی حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» می‌توانند در جهانی حاضر باشند با نبودن رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و با حذف مولای متقیان «علیه‌السلام». موفق باشید

40169
متن پرسش

سلام استاد عزیز: خدا قوت به شما. انقلاب ما ظهور اراده الهی در این زمانه هست و قاعدتاً تا وقتی که مردم پشت انقلاب رو خالی نکردن نباید انتظار داشت شکست بخوره. اما یک نگرانی که وجود داره در مورد ادامه رهبری انقلاب بعد از رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) هست. ان شاء الله سایه ایشون تا ظهور حضرت حجت (عج) مستدام باشه، اما اگر تقدیر الهی بر این قرار گرفت که ایشون پیش از ظهور حضرت رحلت کنند، با این اوضاعی که ما می‌بینیم (هیچ شخصیتی در کشور ما در تراز رهبری انقلاب شناخته شده نیست) آیا «سنت الهی» بر این هست که خداوند مرحمت می‌کنه و یک نفر رو در قواره رهبری انقلاب روی کار میاره و ما رو از بحران رهبری نجات میده؟ هر وقت به این قضیه فکر می‌کنم دچار دلهره میشم، چراکه هر چه نگاه می‌کنم کسی رو که بتونه جای خالی ایشون رو پر کنه نمی‌بینم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این امر مطمئن بود، مسیری که با هویت توحیدی و با شهادت آن انسان‌های متعالی شکل گرفته، محال است در آینده بیش از پیش حاضر و حاضرتر نباشد و مسلّم این مسیر، بدون رهبری بزرگ ادامه نمی‌یابد و از این جهت ایمان داریم همان خدایی که رهبر معظم انقلاب را در چنین سنی این‌گونه یاری و توانا می‌کند؛ خودش در ادامۀ این راه به شکلی که ما نمی دانیم، در میان است. موفق باشید

40168
متن پرسش

عرض سلام خدمت استاد‌ محترم: درست است که بگوییم در تاریخی که عقل تکنیک تقدیر بشر امروز شده، دستیابی به انرژی اتمی لازم است که البته می توان با این انرژی هم دوبرخورد متفاوت گشتل یا غیر آن را داشت، اما در تاریخی که تکنیک تقدیر بشر نبود نیازی به این انرژی نداشتیم و تعامل ابتدایی و بسیط با طبیعت چاره ساز بشر بوده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. تعامل با طبیعت و حضور در آغوش طبیعتی که برای آن نوع زندگی فراهم شده است که غیر از این نوع زندگی‌ها است که ما مجبور شویم انرژی‌های نهفته در طبیعت را از حلق آن بیرون بکشیم. این شبیهِ بیرون‌کشیدن آب‌های عمیق زمین است که برای حفظ زمین بوده تا از نشست‌های آن جلوگیری شود. موفق باشید

40167
متن پرسش

سلام خدمت استاد محترم: ۱. این روزها معضل خانواده های مذهبی و انقلابی پیدا کردن مدرسه ی خوب برای بچه هاشون هست. با وجود مدارس غیر انتفاعی ای هم که بچه های دلسوز انقلابی زدند با توجه به اینکه از طرفی خانواده ها از لحاظ اقتصادی در فشارند و از طرفی ترس جزیره ای شدن در جامعه را دارند، به نظر شما چقدر ترک مدارس دولتی را توسط افراد دغدغه مند درست می دونید؟ ۲. بنده به عنوان فردی که خودم در یکی از همین مدارس غیر انتفاعی زیر نظر خانم لطفی شاغل هستم، و متوجه هستم که چقدر پشتوانه ی قوی فکری و معرفتی پشت این مدرسه هست و با بحث های اخیر شما در خصوص چگونگی بشر جدید هم پوشانی دارد و می توانم اقرار کنم که این مدرسه جزء معدود جریان هایی هست که واقعا متوجه معنای تحول در آموزش و پرورش به طور بنيادين هستند، اما همواره چشم انتظار آینده ای هستم که این نحوه تفکر در کل سیستم آموزش و پرورش تسری یابد و تمام بچه ها و نه فقط کسانیکه استطاعت‌ مالی دارند از این سرچشمه بنوشند، اگر توصیه ای در این زمینه برای امثال بنده دارید بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب با معلمان ملاحظه فرمودید به هر حال سیاست نظام تقویت بُنیۀ مدارس دولتی می‌باشد و باید تلاش کرد ضعف‌های موجود ان شاءالله به مرور برطرف شود. می‌ماند ضعف‌هایی که متأسفانه بعضاً در مدارس دولتی در میان است این جا است که نقش دلسوزیِ مدارسی که می‌فرمایید را نباید نادیده گرفت. به امید آنکه همان نوع برنامه‌ریزی‌ها ان شاءالله در مدارس دولتی با معلمان متعهد شکل بگیرد. موفق باشید

40166
متن پرسش

سلام استاد: امشب حال و هوای گلستان واری که داشتم به نکته ای رسیدم. امام به خوبی می‌دانست در زمان پهلوی که انسانیت نیست و اگر در دلش بودیم شاید این را می‌شنویدیم که روزی هزار بار با خود می‌گوید انسانیت نیست، ولی اینجا که برای ما هم همین طور است اگر بگوییم نیست، پس چه از انسانیت می‌ماند. و اینجا هر روز و هر روز حاج قاسم ها و حججی ها می آیند تا انسانیت باشد. همین جاست که نمی توان گفت حاج قاسم یک روز بود و الان تمام شد. از اول گفتم گلستان وار چون انقلاب اسلامی همچون فضایی لذت بخش شده است که با هر شهیدش فضا، خوش بوتر شده است، حال بستگی به آن شهید دارد که چقدر فضا را به اندازه خودشان خوش کرده اند. پس به قول حاج قاسم هر کس را که دیدیم بوی شهادت از کلام و رفتار او می آید بدانیم قطعا او شهید است و در اینجا که عرض شد جایگاهی به جز امید واری برای شهید ندانیم، اسرائیل در برابر عظمت انقلاب و روح امام کم آورده است و حداقل خودم تنهایی هم که شده می‌دانم کارهایش بیهوده است و دگر در اقیانوسی از خون غرق شده است. و غرق شده هرچه قدرتمند تر دست و پا بزند بیشتر فرو می‌رود، پس این روزها گول قدرت اسرائیل را نخوریم، مخصوصا قدرت رسانه ای که بتوسط آمریکا در اختیار دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف و همۀ بصیرت در همین یک کلمه است که ببینیم و بیابیم آری! «اسرائیل در برابر عظمت انقلاب و روح امام کم آورده است». به معنایی که باشد حتی به این معنا که همۀ فرزندان جبهۀ مقاومت را شهید و زنان و کودکان را اسیر کنند؛ باز همان معنا در میان است که «اسرائیل در برابر عظمت انقلاب و روح امام کم آورده است» و باز سخن حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در وصیت‌نامۀ الهی‌اش که فرمودند: «مگر بيش از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‌‏هاى دار مى‌‏روند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى‌‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‌‏ى اسلامى خود عمل كنيم.» خدا می‌داند این سخن، صادق‌ترین سخن این تاریخ است که در آینۀ آن، فردایی در پیش است که جهان از شرّ حیله‌گرانی چون ترامپ آزاد می‌شود و معلوم می‌گردد امثال آقای محسن رنانی‌ها چه اندازه نادان و نادان‌تر هستند. https://eitaa.com/matalebevijeh/19565موفق باشید    https://eitaa.com/zaghsefid/130266

40165
متن پرسش

السلام علیک یا اباعبدالله: سلام و عرض ادب: برای محرم امسال، انس با کدام کتاب ها و جزواتی که تاکنون منتشر کردید را توصیه می کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا به کتاب «معنای حضور تاریخی اصحاب امام حسین «علیه‌السلام» فکر بفرمایید و سپس کتاب «کربلا، مبارزه با پوچی‌ها» هنوز حکایت امروزینِ ما می‌باشد با پوچی‌هایی که جهان امروزینِ بشر را فرا گرفته است و معلوم است که برای عبور از این پوچی‌ها، خداوند راهی را در مقابل ما می‌گشاید که همان شادی اصحاب امام حسین «علیه‌السلام» است در عصر عاشورا که تا مرز زیباترین حضور که همان شهادت است، جلو و جلوتر می‌رویم. امری که در کتاب «راز شادی امام حسین «علیه‌السلام» در قتلگاه» بدان اشاره شده. موفق باشید

40164
متن پرسش

سلام استاد: احساس می‌کنم مسیر آزادی فلسطین در گرو اراده انسانی و جهانی مردمه و توقع زیادی داشتن از حکومت ها حتی جمهوری اسلامی توقعیه که زیاد کارکردی نداره. بزرگترین اتفاقات عالم که یا اتفاق افتاده مثل انقلاب اسلامی یا اتفاق میفته مثل ظهور وابسته به اراده مردم بوده. من فکر می‌کنم این اراده در حال شکل گرفتنه و داره تبدیل به یک حرکت عمومی میشه. از همین حرکاتی که دختر خانم ایرانی در دانشگاه زد تا کشتی مادلین و قراره تجمع در قاهره به سمت غزه نشونه های خوبیه. ما چی کار کنیم؟ به نظرم مثل پازل که هرکس نقشی داره در تکمیل باید سعی کنیم این وجدان رو بیدار نگه داریم، در خودمون و اطرافیان ولو یک نفر. این نظر به نظر شما درسته استاد؟ من خیلی دنبال این هستم برای فلسطین باید چی کار کنم اما واقعا نمیدونم و صرفا به این مطلب رسیدم که عرض شد خدمتتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. مهم آن است که یک لحظه به دلایل مختلف نباید از فلسطین، آری! از فلسطین غفلت کرد به همان معنایی که همت‌های زیبا و بلند مانند همت آن بانوی سرفراز در کشتی مادلین به میان آورد و نشان داد رژیم صهیون تا کجاها فرومایه است و به همان معنایی که بناست آن راهپیمایی زیبا انجام گیرد و انتظار راهی که خداوند ان شاءالله در مقابل ما می‌گشاید تا در این میدان هر آنچه حکایت نسبت ما با موضوع فلسطین است، بیش از پیش، پیش آید. بحمدالله نظام اسلامی در کلیت خود به عالی‌ترین شکل که ممکن است در میدان است ولی ما نیز هر کدام هر آنچه بیش از پیش است را انتظار می‌کشیم و از خداوند می‌خواهیم بهترین شرایط را برای نابودیِ هرچه بیشتر رژیم صهیون فراهم کند که در آن صورت، تاریخ دیگری آغاز می‌شود. موفق باشید

40163
متن پرسش

سلام استاد عزیز: خدا قوت، ان شاء الله سلامت و بهره‌مند باشید. ببخشید یه سؤال داشتم، منظورتان از کشیک نفس کشیدن و مراقبت‌ها اینجا (در شرح فص شیثی) چیست؟ آیا این تذکرات تون اخلاقی و عملی است؟ در یک مباحثه دوستانه به این چالش خوردیم. «فأی صاحب کشف شاهد صورة تلقى إليه ما لَمْ يَكُن عنده من المعارف و تَمْتَحَهُ ما لَمْ يكن قبل ذلك في يده فتلك الصورة عبلة لا غيره، فمن شجرة: المرة غرسه كالصورة الظاهرة مِنْهُ في مقابلة الجسمِ الصيقل ليس غيره، إلا أن المحل أو الحضرة التي رأى فيها صورة نفسه تلقى إليه ينقلب من وجه الحقيقة تلك الحضرة، كما يظهر الكبير في المرآة الصغيرة صغيراً و يظهر غير المستطيل في المستطيلة مستطيلاً، و المتحركة متحركاً وقد تغطيه انتكاس صُورتِهِ مِنْ حَضْرَة خاصة، وَ قَدْ تُعْطِيهِ عَيْنَ ما يَظْهَرُ مِنها فَيُقابلُ الْيَمِينُ مِنها اليَمِينَ مِنَ الرائى وقد يُقابل اليمين اليسار و هو الغالب في المرايا بمنزلة العادة في العموم و بخرق العادة يقابل اليمين اليمين و يظهر الانتكاس. وهذا كله من أعطيات حقيقة الحضرة المتجلى فيها التي أنزلناها منزلة المرايا» پس با توجه به نکته‌ی فوق هر صاحب کشفی که شاهد معارف و صورت‌هایی در مثال متصل یا منفصل باشد که به او رسیده و قبلاً نداشته و به صورت هبه به او رسیده، همه و همه آنها از عین ثابته خود اوست و از درخت نفس خودش میوه چیده است. نفس که برای ظهور آن صور و معارف مستعد شد پس آن عطایا به رنگ آنچه در مکاشفه وجود دارد، بر او آشکار می‌شود و آن عطایا از معتبر عین ثابته‌ی او نازل می‌شوند حضرت عیسی نقد در این رابطه می‌فرمایند: علم در آسمان و زمین و ماوراء دریاها نیست، «العلم محصول في قلوبكم تأدبوا بين يدى بأدب الروحانيين وتخلقوا باخلاق الصديقين اظهروا العلم من قلوبكم حتى يعطيكم» علم در قلبهای شما است به ادب روحانیون در محضر حق مؤدب شوید و متخلق به اخلاق صدیقین بگردید علم از قلبهای شما ظاهر می‌شود و شما را در بر می‌گیرد. البته سیر به سوی عين ثابته و مقام کلی خود نیاز به همت و صبر و پشت کار طولانی دارد، سالک باید همت داشته باشد و در گرفتن هبه از باطن خود تعجیل نکند تا به مرور ظرفیت لازم را پیدا کند. عطار می‌گوید: اگر یک انبار پر از ارزن باشد و به شما بگویند گنجشکی روزی یک دانه از آن بر می‌دارد تا انبار خالی شود آنگاه آنچه را باید به تو بدهیم می‌دهیم باید صابر باشید و بدانید آن کسانی که زود می‌گیرند بیم آن می‌رود که مجذوب اسمی شوند و در همان حد بمانند. عمده آن است که متوجه باشیم مباحث عرفان نظری چگونه جهت جان ما را متوجه حقایق و عين ثابته خود می‌کند تا با کشیک نفس کشیدن قدم قدم به سوی آن حقایق جلو برویم و نظر خود را به سوی چیز دیگری نیندازیم. درست است که عین ثابته حقیقت ما است ولی بسیار کار می‌برد تا انسان به عین ثابته‌ی خود برسد و در حقیقت کلی خود مستقر گردد، مقامی که تماماً در محضر حق است و حق تنها از آن مجرا برای او ظهور می‌کند و او همه ی آن حقی را که می‌تواند بیاید می‌یابد. محی الدین در رابطه با این که هر هبه‌ای از عین ثابته سالک به او می‌رسد مثال آینه و صورتی که در آینه ظاهر می‌شود را می‌زند و این که آینه چیزی جز همان صورت را نشان نمی‌دهد، هر چند ممکن است آن صورت به جهت خصوصیات آینه متفاوت ظهور کند و لذا تفاوت عطایا به جهت تفاوت آن ظرفی است که هبه در آن تجلی می‌کند ولی در هر حال همه از خود شما است و شما خود را در آن عطایا می‌بینید هر چند خطورات خیال و قلب و روح بر آن هبه اثر می‌گذارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نسبت تکوینیِ خود با وجود مطلق و به این معنا به حضرت حق بیندیشید، و از طرف دیگر به امکان ذاتی خود که تماماً عدم است ولی «عدمٌ مّا» که نیستی است در عین ظرفیتِ شدن با امکانات گوناگون. و این موجب حضوری از جنس انتخاب در بین آن نوع امکان‌ها می‌شود و انسان در این میدان که میدان بودنی است که هیچ هویت خاصی ندارد ولی با کشیک نفس‌کشیدن به همان معنای انتظار و باز انتظار، می‌یابد که در وجود خود خبری هست و استقرار در این انتظار، یعنی زندگی و باز زندگی. موفق باشید

40161
متن پرسش

سلام و عرض ادب: کتاب آشتی با خدا رو مطالعه می‌کردم همیشه یه سوالی داشتم که چه جوری میشه در درونمون با ما صحبت می کنند در بیرون نیست در درونمون هست. جدیدا در بیرون از خودمون هم صدایم می‌کنند و این بیرون باز با این دنیا فرق می‌کند نمی‌دانم چه طوری بازگو کنم. مثل اینکه یه درون و یه بیرون از خودمون داریم و یه دنیا که با حواس مشاهده می‌کنیم اگر بخواهیم راجع به این موضوعات بیشتر بدانیم که باید چگونه با آن صدای درونی و با خودمون رفتار کنیم میشه راهنمایی بفرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  با ادامه مباحث معرفت نفس و بحث معاد ان شاالله این موارد برایتان روشن خواهد شد. موفق باشید

40160
متن پرسش

سلام استاد عزیز وقتتون بخیر: چند سوال از خدمتتان داشتم: اول اینکه آیا ما وقتی در عالم مثال بودیم و هنوز در بستر دنیا نیامده بودیم غایت و نهایت خودمان برای رشد و تعالی را انتخاب کرده بودیم؟ یا وقتی در دنیا آمدیم در مسیر قوس صعود با بالفعل کردن قوا غایت رو می‌سازیم؟ آیا این درست هست که ما در عالم مثال غایتمان را انتخاب کردیم بعد در بستر دنیا و برای رسیدن بهش تلاش می‌کنیم، بسته به تلاشمان در دنیا یا با اون غایت می‌رسیم یا نمی‌رسیم به بیانی دیگر هرکس هرجایگاهی داره خودش در عالم مثال براساس ظرفیتش انتخاب کرده. یعنی وقتی خدا خودش رو به موجودات عرضه کرد هرکسی تا یه حدی پذیرفت، سنگ، حد سنگ بودن رو پذیرفت زنازاده در حد زنازادگی، من در حد خودم، یزید اونجا یزید بودنش رو انتخاب کرد... و بالاترین میزان پذیرش رو چهارده معصوم داشتند. آیا این درست است؟ دوم در مورد مقام اهل البیت. آیا آنها مقامشان را خودشون خواستند و ظرفیتش را داشتند یا به صورت تکوینی خدا به آنها داده است؟ و آیا مقام انبیا خصوصا الوالعزم با مقام اهل البیت یکی است؟ یا آنها در طیف تشکیکی وجود از نظر مقامی از اهل البیت پایین تر هستند؟ سوم آیا اینکه می‌گویند الان قیامتی قائم یعنی محشر به پا شده و حساب و کتاب اتفاق می افتد یا اینکه الان همه در برزخ به سر می‌برند و حشر در زمانی که قیامت عالم ماده اتفاق می افتد برقرار می‌شود؟ چهارم میهمان خان اهل البیت بودن در قیامت به چه معناست؟ میهمان به جایگاه میزبان می‌رود یعنی در لحظه ای از لحظات دنیا آن شخص اینقدر داری شدت وجودی شده که به مقام اهل بیت رسیده یا اینکه شخص با نظر و توجه اهل بیت به آن جایگاه رسیده اند؟ این جابه جایی مکانی است یا مقامی؟ سپاس از پاسخگوییتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سوالات مفصلی مطرح فرموده‌اید که نیاز است مباحث مربوط به آن را دنبال بفرمایید. در مورد انتخاب  اولیه آری انسان در ذات خود مختار است و از همان ابتدا شخصیت خود را انتخاب کرده است و در راستای همان انتخاب، همواره می‌تواند  نسبت به آن انتخاب تجدید نظر کند که بحث آن در جای خود شده است و انبیا و اولیای الهی در همان راستای انتخاب خود زیباترین انتخاب‌ها را انجام داده‌اند تا آن حدی که خداوند آن‌ها را عامل هدایت مردم تشخیص داد و از آن به بعد البته عنایات خاص و توانایی های خاصی را به آنها ارزانی کرد تا در راستای هدایت مردمان موفق باشند. درجای خود عرض شد که همیشه هر عالمی و جهانی که مقامش و رتبه وجودی اش برتر و بالاتر است زودتر خلق شده است و از این جهت قیامت به معنای مقام و عالمی برتر از نظر خلقت مقدم بر خلقت زمین و عالم ارض است و این غیر از آن است که ما در نسبت به اعمالمان قیامت خود را می‌سازیم.
هر آنکس به اندازه‌ای که در انسانیت خود به تعالی رسیده باشد به همان اندازه به نحوی با انسان‌های کامل ارتباط دارد و این به همان معنای میهمان اهل البیت بودن است. موفق باشید

40159
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز تر از جانم: ۱. استاد شما این‌همه توی کتاب هدف خلقت توضیح دادید ما اومدیم به زمین تا تمرین کنیم از عوامل منحرف کننده از خداوند فاصله بگیریم و اسماء الله رو ملکه کنیم. خب این فعالسازی اسماء در درونمون دقیقا چه شکلیه؟ هیچ حرفی درمورد شیوه‌ش زده نمیشه. ۲. من افرادی رو می‌بینم که شریعت رو رعایت نمیکنن اما بسیاری از اسما‌ء الله درشون فعال تره، خصوصا رحمانیت و رحیمیت. خب اینا میرن جهنم؟ اصلا شیوه ی تشخیص فعال بودن این اسماء به چه صورته؟ ۳. استاد من با فلسفه وجودی جهنم خیلی مشکل دارم. یه جا خوندم جهنم یعنی عدم تطبیق با بهشت، ولی من تو قران همچین چیزی ندیدم! فقط نوشته آب جوشان و آتش و مذاب و... آخه خداوند بی نهایت مهربان چرا باید همچین چیزی خلق کنه حالا هرچقدر هم که مخلوق معصیت کار باشه. نمیشه در شیوه ی درمانیش کمی لطیف تر برخورد کنه؟! ۴. از یه طرف میایم بریم عباداتمون رو زیاد کنیم، میگین به نتیجه نمی‌رسی برو معرفتت رو زیاد کن. از این طرف میشینیم پای کوه کتاب و سخنرانی، گیج تر از قبل میشیم و بعد دوباره میگین علم عشق در دفتر نباشد!! ای بابا استاد بالاخره بریم مسجد یا مدرسه. هرجا میریم انگار میکده یه جا دیگه‌ست! خب آدرس این میکده رو به ما هم بدین دیگه. عمرمون تو سرگردونی بین این کتاب ها و استاد ها گذشت. همه‌ش رمز آلود و مبهم حرف میزنین ۵. این سوال شدیدا ذهنم رو دگیر کرده. از وقتی با شما آشنا شدم بنظر میاد دینداری هم یک رشته ایه مثل بقیه رشته ها و حرفه ها که پیشرفت و ترقی درش مستلزم مطالعه و درس خوندنه. خب استاد اگه یکی اندازه ی شما به مطالعه علاقه نداشته باشه یا اصلا ظرفیت مغزیش رو نداشته باشه باید چیکار کنه؟ اون از این‌همه معارف و چرایی احکام و... بی بهره میمونه. انگار باهوش ها و درسخون ها تو دینداری هم موفق ترن! خب هوش رو که خدا میده باید چه کنیم. (بله یادمه توی شرح صوت ها گفتید اون پیرمرد بی سواد بی دندون که میره نماز جمعه علمش بیشتره ولی خب تو کت من یکی که نمیره. ۶. استاد! تو رو خدا اینو راستکی جواب بدید. چجوری اینقدر باهوشید؟! چجوری اینقدر درس میخونین؟! این ظرفیت رو از کجا آوردید؟ ۷. اگه بخاطر خدا آدم از خواست دل خودش بگذره، چیزی گیرمون میاد توی این دنیا هم؟ کاش دلم آروم می‌گرفت استاد. همه‌ش بهانه میگیره. اینقدر نق می‌زنه اصلا نمیتونم صدای آسمون رو بشنوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا دوست دارد یار این آشفتگی. به همان معنایی که در آن حاضر شده‌اید تا این سرگردانی را به نحوی و به شکلی به سر و سامان برسانید. می‌فرمایید چرا خداوند در جهنمش اینقدر سخت‌گیری کرده است در حالی که اساساً همه حرف خداوند آن است که ای انسان‌ها شما در بهشت و جهنم مهمان سفره خود هستید. فرمود: «أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.» اینکه در قیامت گرفتار آتش می‌شوند به جهت اعمالی است که انجام داده‌اند، بدین معنا که صورت همان اعمال غیر صحیح آن ها آتش جهنم است و خداوند با تذکرات دینی خواست ما مرتکب اعمالی نشویم که منجر به آن آتش شود. که البته بحث آن مفصل است. عرایضی در شرح سوره واقعه در این رابطه به میان آمده است. 
آری اگر کسی در  صفای انسانی خود فعالیت کند به همان اندازه نتیجه می‌گیرد. می‌ماند که آیا بدون حضور در راه‌های زیبایی که شریعت الهی مقابل ما گذارده می‌توان به آن نتایج متعالی رسید؟
لازم نیست که خود را در مسیر کسب معارف و انجام وظایف به زحمت بیندازیم، مهم این است که درمیدان معرفت نفس خود متوجه شویم حقیقتاً ما ابد داریم و برای حضور در آن ابدیتِ جلیل القدر چگونه خود را حاضر کنیم که بهترین ابدیت نصیب ما شود.
 در رابطه با اینکه انسان در نسبت با عالم و آدم متوجه زیبایی عالم و آدم شود، خوب است به موضوع اسماء الهی که در جان انسان نگاشته شده است بیندیشید، نکاتی که در دو جلسه اخیر بحث سوره مبارکه بقره مطرح شد. https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/quran/baqarah/speech/hHf_Tafsir_soreh%20_Baqarah-11.MP3
https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/quran/baqarah/speech/DNz_Tafsir_soreh%20_Baqarah-12.MP3
مهم آن است که انسان در مسیری که خداوند در مقابلش قرار داده قدم بگذارد و بداند. «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.» خوب است در این رابطه به بحث های شرح کتاب معاد که روی سایت هست سری بزنید. https://lobolmizan.ir/book/94?mark=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF .موفق باشید

 

40153
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: بنده در حال حاضر کارمند آموزش و پرورش هستم و چند روزی هست که از بانکی که قبلا آزمون داده بودم به من زنگ زدند که بیا برای تکمیل مدارک و استخدام‌ در بانک. اتفاقی که در این بین برای من افتاده این است که حس می‌کنم تغییر شغل برای داشتن درآمد بیشتر شک به این است که خداوند روزی دهنده حقیقی است و در این امر ما کاره هستیم. لذا بنده در شک و دودلی قرار گرفته ام که بین شغل بانکداری و معلمی چه انتخابی بکنم که بعدا در پیشگاه خداوند شرمنده نباشم؟ علت شکی که دارم این است که اگر بدون در نظر گرفتن اینکه حقوقی برای انجام این کارها بدهند، می‌خواستم انتخاب بکنم؛ قطعا معلمی را انتخاب می‌کردم چرا که اکنون حس می‌کنم معلمی را خیلی دوست دارم و از طرفی می‌ترسم شيطان در سختی های مالی مرا به سرزنش خودم به خاطر این انتخاب بکشاند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  البته همینطور که می‌دانید بنده  شغل معلمی را با همه سختی‌هایی که دارد شغل شرافتمندانه‌ای می‌دانم و این مربوط به خود جناب عالی است که آیا ‌می‌توانید با سختی‌هایی که از نظر اقتصادی به هر حال در شغل معلمی هست کنار بیایید و یا نه. موفق باشید

40151
متن پرسش

+تفکری در واژه بیمار و پرستار گاهی شکل صوری کلمات می‌توانند مبدا تفکر حضوری قرار گیرند، با توجه به اینکه اسماء از سماء نازل می‌شوند با تدبر در آنها می‌توان به معنای حقیقی آنها تا حدودی نزدیک شد، برای مثال: ۱. واژه بیمار را می‌توان به این شکل خواند: بیم+آر، یعنی کسی که به جهت تلقین و غلبه وهم، جسم یا نفسش بیم‌زده و وهم‌زده شده است و با آوردن بیم در میدان جانش به بیم، آری گفته است و به بیم‌آری مبتلا شده است! ۲. وقتی کسی بیم آورد و به بیم، آری گفت و بیمار شد، از ذات خود تهی می‌شود چون انسان ذاتا امیدوار به ذات خویشتن است و بیم از ذات او می‌کاهد، وقتی ذات او کاسته شد و با اکسیر بیماری سرخی مس نفسانیتش تبدیل به زردی طلای خداگونگی‌اش شد از خود تهی شده و امیدش به خودش تبدیل می‌شود به امیدش به خدا. حالا این شخص که خداگونه شده است، باید پرستیده شود (در حدیث داریم که خدا در قیامت می‌فرماید: چرا بیمار شدم به عیادتم نیامدید؟). اینجاست که پرستار به میدان می‌آید، پرستار را می‌توان پرست+آر خواند، یعنی کسی که پرستشش را به صحنه می‌آورد و تخت بیمار را کعبه می‌بیند و ۷ بار نه ۷۰۰ بار به دور آن طواف می‌کند چرا که این تخت، کعبه باطن است و والاتر! پرست+آری یعنی او به نور پرستش آری می‌گوید و پروانه‌وار دور شمع زرد و کم‌سوی بیمار می‌گردد و می‌گوید: بگذار فدایت شوم و بگویم: زردی تو از من، سرخی من برای تو. آتش بیم‌های تو برای من و نور امید من برای تو. اینجاست که عشق متولد می‌شود و خدای مفهومی از بین رفته و خدای حی و حاضری متولد می‌شود. آری با عرفان می‌شود بیمارستان را تبدیل کرد به مسجد الحرام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته و نکات خوبی است و در این رابطه علم اتیمولوژی  سخن ها دارد به همان زیبایی که جناب عالی بیمار و پرستار را در نگاه اتیمولوژی خود تحلیل فرموده‌اید. موفق باشید

40150
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض ادب و‌ ارادت محضر استاد طاهرزاده، به مناسبت سالگرد آغاز زعامت رهبر معظم انقلاب مطلبی بیان می‌شود در روایات داریم که بهره هر کس به اندازه ظرفیت اوست و‌ در معارف داریم که چگونه انسان می‌تواند ظرفیت خود را افزایش بدهد حال در این عصر یکی از عوامل مهم افزایش ظرفیت وجودی انسان ها التزام به ولایت فقیه و ایمان به ایمان رهبر معظم انقلاب می‌باشد ما در انسان‌های متعالی دیدیم که چگونه ارادت به رهبری باعث افزایش ظرفیت وجودی آنها شد که مصداق بارز آنها شهید سلیمانی می‌باشند که آن تعابیر عمیق و خاص درباره رهبری داشتند و همچنین شهدای بسیاری دیگر.... و علمای بزرگی همچون علامه حسن زاده عاملی که ارادت آنها به رهبری چگونه ظرفیت وجودی آنها را افزایش داد و‌ به درجات عالی معنوی رسیدند از طرفی ما می‌بینیم که این افزایش ظرفیت انسانها فقط مخصوص ايران نیست و در جهان اسلام و‌ حتی انسان های آزاده در سراسر جهان متاثر از فرمایشات حضرت آقا نوعی خود آگاهی تاریخی و انسانی برایشان ایجاد شده است تا آن‌جا که حتی در خود آمریکا بنر بزرگی از حضرت آقا به اهتزاز در می آید حال از حضرتعالی درخواست دارم تببین بفرمایید که رابطه بین ایمان به رهبری ‌و‌ افزایش ظرفیت وجودی انسان چگونه است؟ با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به تفکر تاریخی  نظر داشته باشیم زیرا در تفکر تاریخی انسان از یک طرف متوجه اراده الهی در زمانه می‌شود و از طرف دیگر شخصیت‌هایی که نماد اراده الهی هستند و خداوند از طریق آن شخصیت‌ها بنا دارد آن اراده تاریخی را محقق کند، مد نظر قرار می‌دهد، در این میدان است که انسان جایگاه رهبری رهبر انقلاب را بعد از حضور تاریخی حضرت امام روح الله  می‌نگرد و می‌یابد که چگونه با نظر به شخصیت رهبر انقلاب، می‌توان در انتخاب‌های خود گرفتار روزمرگی‌ها و سیطره  رسانه ها نبود و به سنت‌های لایتغیر الهی اندیشه کرد. در این حالت انسان چون کوه استوار می‌شود و آینده برای او  میدانی است تا بتواند هرچه بیشتر اکنون را به بهترین نحو مدیریت کند از آن جهت که متوجه می‌شود نظر به رهبری انقلاب یعنی حضور در آینده تاریخ. موفق باشید

40148
متن پرسش

سلام استاد: اگر انقلاب نبود؟ باید به همین فکر کرد و با همین هم خوش خوشان زندگی کرد. هر جا هم که لازم شد دوباره پرسید، مجالی نیست برای فکر کردن به کمبود و ضعف ما. یکسری آدم ها هستند که اسم خودشان را گذاشته اند اندیشمند و صاف صاف در مملکت راه می روند و سخنرانی اشان را می‌‌کنند ، دلم می‌خواهد ازشان ببپرسم ای متفکر، تا به حال چه کرده ای؟ ای متفکر بنده نخواهم دنبال حرف های تو باشم باید چه کنم؟ نخواهم راجع به انقلاب اسلامی فکر کنم باید چه کنم؟ نخواهم آن فکر و ایده ای که مدت ها به خواطر اش زحمت عمقی کشیده ام تبدیل به یک رمان یا کتاب در دست خواننده ای شود چه کنم؟ ای متفکر چرا باید مخصوصا در حوزه ی انقلاب اسلامی اندیشه ای داشته باشی و تازه شروع کنی بعد ۴۶ سال بررسی کنی و در کتاب ها دنبال افق بگردی و بگویی فلانی گفته است، ما گمراه بودیم و امام ما را نجات داد، خُب ... . آیا خود تو که این حرف رو می‌زنی نجات یافته ای؟ آیا فکر می‌کنیم اگر امام و انقلاب نبود چه بر بشر می‌گذشت؟ خُب چرا این سخن از یک متفکر به میان آمده؟ حرف من اینه که امام مگر سرشتی و قراری جز با قرآن داشت؟ مانند این است که در فضایی آلودگی صوتی باشد و ما افزون بر آن شروع کنیم به فریاد زدن که شلوغ است. من به شخصه راجع به آینده انقلاب نومید هستم و در دل همین نومیدی ناچار به امیدواری هستم چون دگر نا امیدی معنی نمی‌دهد و بالاخره می‌خواهیم چه کنیم، آن وقت این جا هر کس حرفی از امیدواری زد، هرچه بیشتر تلاش می‌کنم که بتوانم با آن حرف امیدوار شوم. امیدوار یعنی چه؟ یعنی می‌خواد بشه میخواد نشه باید انقلاب همیشه بماند، اگر یک ان‌شاءالله هم بگوم بهتر هم هست. و حالا انقلاب بماند یعنی چه؟ یعنی نیمی از راه همین انقلاب اسلامی است و الکی امام در آبان سال ۱۳۴۳ آنگونه قیام نکردند. بعضی وقت ها با خودم می‌گویم مگر من هنوز از انقلاب انتظاری دارم یا منتظرم که همه چیز راه بیفتد و قشنگ بروم مدرسه، بعنوان یک طالبِ مطلب به معلم بگم یاد بده بیبینم اینا چیه پیرامونم. حالا میایم به همین اندیشمندا که میگیم، میگن تو خودت باید دروس رو بفهمی، مانند اینه که بگی کسی با من دوست نمیشه یا دوست ندارم در فلان زمینه و تنهام، بعد بگن که این زمینه یار و دوست و همراه نمیخواد. خلاصه می‌خواستم بگم ای آقا نوید، انقدر ما رو از حال بد نترسون. همچین خبرایی هم نیست که حالا اومدیم و چون بچه شیعه هستیم مسئولیم و مُنگل کنیم خودمون رو. خداییش من یکی فقط دنبال همین حرف ها هستم و نه بهشت. دیگه نی‌میدونم باید چیکار کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به خوبی می‌دانید که ما در حال حاضر با دو نوع آینده روبه‌رو هستیم: آینده‌ای است که در غرب محقق شده و ما گمان می‌کنیم می‌توانیم با تلاش و برنامه‌ریزی، آن نوع زندگی را آینده خود کنیم که البته در این صورت در نهایت در درون تاریخ تجدد قرار می‌گیریم، با همه تبعاتی که دارد و آینده دیگر، آینده‌ای است که با تفکر نسبت به گذشته‌ خود و تفکر نسبت به غرب، مدّ نظر ما قرار می‌گیرد. یعنی همان آینده‌ای که با اکنونِ انقلاب اسلامی مدّ نظرها قرار گرفته و تنها با عقل ریاضی و با محاسبه‌پذیر کردن همه‌چیز به آینده نظر ندارد که زندگی را بی‌معنا می‌کند، بلکه به عهد قدسی انسان نظر دارد که در وجود بیکرانه او محقق می‌شود و انسان را به نوعی از فرزانگی دعوت می‌کند که همان ارتباط با «وجود» یا هستی است. این نوع آینده، با انقلاب اسلامی در شُرف وقوع است، امری که امام شهدا و شهدا متوجه آن شدند. عالَمِ اراده معطوف به حقیقت با هویت: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» این شدّیّت و دشمنی، دشمنی با صدام‌ها و ناپلئون‌هایی است که بنا دارند دوستی‌ها را از میان ببرند.‏
عقل ما به ما می‌گوید برای شناخت واقعی باید از عالم قدس مدد گیریم، و برای این که بتوانیم شایسته این امدادهای غیبی گردیم، باید صفاتی را در خود بپرورانیم و صفاتی را بمیرانیم. و روایات اهل البیت چنین آمادگی را به ما پیشنهاد می‌کنند. حکیم واقعی همانی است که همواره در آمادگیِ گرفتن علم از عالم قدس، به سر می‌ برد و یک لحظه نظر و توجه به عالم بالا را از دست نمی‌دهد. تا از معرفت نسبت به عالم قدس منفک نشود. آیا این همه حضور در این زمانه در نزد خود و در جهان نیست که ما را معنایی به وسعت بشر آخر الزمانی  می‌دهد؟
 

40147
متن پرسش

سلام استاد عزیز: در مفاتیح الجنان قسمت خواص تربت کربلا مطلبی راجع به عمر هزارساله مارها و نابینایی آنها و مالیدن نوعی گیاه به چشمانشان برای بازگرداندن بینایی شان دیدم. چطور با این مطالب برخورد کنیم؟ خداوند طول عمر پربرکت بهتان عطا کند. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان در این مورد اینطور فکر کرد که بالاخره نفس و نفوس با مدد از روح متعالی امام معصوم از طریق تربت آن حضرت نفس آنها را توانایی می‌بخشد  تا بهتر بدنشان را تدبیر  کنند. موفق باشید

40146
متن پرسش

سلام علیکم: شما در یاد است ویژه با موضوع (نقش خیال در نگاه ابن عربی) فرمودید: «۲۴- فرمود: «واللّه فی قبلةِ المصلی» خداوند در قبله‌ی نمازگزار است. یعنی او را در قبله‌ی خود تخیل کن و تو رو در روی او هستی» آیا منظور ابن عربی آن است که خدا را در یک صورت خیالی تصور کنیم، که در قبله ما قرار دارد؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که نمازگزار با بصیرت قلبی متوجه حضور خداوند در قبله و افق  خود باشد مانند احساسی که ما از وجود و نفس خود داریم  بدون آنکه تصور خیالی از آن داشته باشیم. موفق باشید

40144
متن پرسش

سلام استاد عزیزتر: هرچه جلوتر می‌روم در زمان، بیشتر حقانیت راه و مکتب حضرت امام خمینی (ره) برایم آشکار می‌شود و بیشتر پی به مظلومیت عرفا و سالکان راه حق و ائمه اطهار علیهم السلام می‌برم. خدا را شاکرم که از برهوت علوم لا ینفع به ده نکته از معرفت نفس بینا شوم، الحمدلله. هر کمی هست از ماست که خدا لطف کند کم کم برطرف شود. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه قضیه چنین بوده است که انسان اگر بخواهد خود را فریب ندهد می‌تواند کفری که در کنار ایمان او نشسته است را ببیند و اگر متوجه آن کفر شد می‌یابد که باید به راهی اندیشه کرد که راه عبور از آن کفر است و نه اصرار بر آن. عبور از آن کفر  کار هرکس نیست. آری هنر عرفا و حکیمان واقعی دقیقاً در اینجا می‌باشد که توانسته‌اند به حکم حضور بیشتر ذیل اراده الهی از کفری که مانع ایمان بزرگ می‌شود عبور کرد، کاری که بنی اسرائیل نکردند و نتوانستند به استقبال توحید محمدی صلوات الله علیه و آله مفتخر گردند. موفق باشید

40143
متن پرسش

درباره مسائل پیش آمده برای شیخ حسین انصاریان و اون ملاقات با خاتمی نظر حضرتعالی چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انتظار می‌رفت که جناب آقای انصاریان با حکمت بیشتری در این تاریخ و در فهم جایگاه تاریخی این انقلاب حاضر می‌شدند زیرا  اتفاقاً با ارادت به امام حسین علیه السلام و با حضور در تاریخی که  حقیقتاً حسینی است معنی درک عمیقی از رخ داد تاریخی کربلا برای انسان  پیش می‌آید. نمی‌شود بدون درک معارف عمیق توحیدی در این زمانه در جایگاهی قرار گرفت که شأن شخصیتی  مانند حاج آقا انصاریان باشد. موفق باشید

40142
متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: مسئله ای مدتی است که ذهن بنده را درگیر کرده است، خدا در مناسبات زندگی بشر چه نقشی دارد؟ آیا بشر بر اساس اختیار، عقل و تلاش، امورات زندگی خود را می‌گذراند؟ اگر اینچنین است پس کارکرد دعا چیست؟ اینکه در روایات داریم: حتی بند کفشتان را هم از خدا بخواهید، یا نمک طعامتان را از هم خدا بخواهید با تدبیر انسان در زندگی خود چگونه سازگاری دارد؟ سپاسگزارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری «چون که غم پیش آیدت در حق گریز / هیچ جز حق غمگساری دیده‌ای؟»
حکایت دعا حکایت نظر به رحمت بیکرانه پروردگاری است که نه تنها «علی کل شی قدیر» است بلکه نهایت رحمانیت با اوست و در واقع ما در دعا ابعاد متعالی خود را که از آن غافل بوده‌ایم و خداوند در بنیان و فطرت ما نهاده است را با تذکر الهی به میان می‌آوریم و از آن طرف در دل چنین حضوری است که انسان، انسان دیگری می‌شود و با قدرت و با روحیه بیشتر جلو و جلوترمی رود و یا  نسبت به جایگاه آن چیزی که اصرار می‌کرد که انجام گیرد تجدید نظر می‌کند. موفق باشید
 

40141
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: در آستانه عرفه التماس دعا. استاد جان، با توجه به اینکه در تفاسیر و روایات آمده که خداوند مقام امامت را بعد از خلت و نبوت به حضرت ابراهیم عطا فرمود، جایگاه حدیث زیر چیست که می فرماید بعد از آدم (ع) هرگز زمین بدون امام نبوده؟ امام باقر عليه السلام: وَاللَّهِ، ما تَرَكَ اللَّهُ أرضاً مُنذُ قُبِضَ آدَمُ عليه السلام إلّا وفيها إمامٌ يُهتَدى‏ بِهِ إلَى اللَّهِ، وهُوَ حُجَّتُهُ عَلى‏ عِبادِهِ، ولا تَبقَى الأَرضُ بِغَيرِ إمامٍ حُجَّةٍ للَّهِ‏ِ عَلى‏ عِبادِهِ. به خدا سوگند، خداوند از هنگامى كه آدم عليه السلام را قبض روح كرد، زمين را بدون امامى كه با او به خدا ره جويند، رها نكرد و او حجّت بر بندگان خداست و زمين، بدون امامى كه حجّت خدا بر بندگانش باشد، باقى نمى‏‌ماند. الكافی جلد۱ صفحه ۱۷۹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری وقتی هدف خلقت به حکم «لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ،»؛ خطاب به حضرت پیامبر می‌فرماید اگر تو نبودى، جهان را نمى ‏آفريدم،  می‌فهمیم که همواره باید انسان کاملی در زمین باشد که او مقصد خلقت است و در هر زمان با جلوه و شخصیت خاصی به میان می‌آید فرمود:  «لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها.» اگر حجت در روي زمين نباشد، زمين، مردم را به كام خود فرو مي‌‌كشد. موفق باشید

40140
متن پرسش

با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد درباره فرمایش پیامبر که فرموده اند علی جان و نفس من است و اشاره داشتید که در آن بیندیشیم. آیا اینگونه است که با نظر به آیه «هو الاول و والاخر» و فرمایش حضرت امین، محمد صدیق (ص) حضرت عشق، که من بودم وقتی آدم در گل بود و هنوز خلق نشده بود یعنی پیامبر در جان همه ی انبیا بوده تا به ختم آن جلوه نموده و همچنین نور ولایت که حضرت و مولای قلوب امیرالمؤمنین می فرمایند که من با آدم و نوح و .... بودم. اگر بگوییم ایشان جلوه ولایت اول هستند درست است؟ و این نور ولایت با همه انبیا بود تا در حضرت علی جلوه اول را داشت و اگر بگوییم که مولای عالم حضرت مهدی که روح و جان ها به فدایش، ختم ولایت اند آنگاه چه عظمتی در ایشان جلوه کرده است که صاحب نور خاتم و ولایت اعظم هستند. و اما اینکه چرا با این نور حضرت علی و همه ائمه در جان ایشان، کم تر قلوب متوجه آن بزرگوار است و اکثرا در جواب پرسش اینکه کدام امام را بیشتر دوست دارید اکثرا جواب ها متمایل به سه امام است یا امام علی یا امام حسین و یا امام رضا. در حالی که در جان ایشان نور همه انبیا و ائمه به تمامه وجود دارد زیرا که ایشان نقطه کمال این دایره اند و شاید به تعبیری قوب قوسین او ادنی ای به فدای این سید و مولا که هستی را دلیل و هر شکفتنی را دلیل و هر نهانی را علیم🥀

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً وجود مقدس حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان تعین همه انبیا و اولیای الهی مطلوب و معنای همه انسان‌ها حتی اولیا معصوم هستند به اعتبار آنکه در شخصیت ایشان همه اراده‌های متعالی همه انبیا به ظهور می‌آید و بی‌حساب نیست که حضرت صادق علیه سلام با اینکه از نظر جایگاه تکوینی در همان جایگاه وجود مقدس حضرت مهدی علیه السلام هستند در رابطه با حضرت مهدی می‌فرمایند «لو ادرکت لخدمته» «اگر او را درک می کردم، خدمتگزار او می شدم» و البته بعضی از ائمه علیهم السلام فرصت آن را داشتند که بعضی از کمالاتی که در میدان عمل از طریق حضرت به ظهور می‌آید را به  ظهور آورند مانند مولایم حضرت علی علیه السلام و یا حضرت سیدالشهدا علیه السلام. موفق باشید

نمایش چاپی