بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8643
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: خواستم نظر حضرتعالی در مورد تقسیم بندی استاد میرباقری از تقابل سه گفتمان در اداره کشور که در آن مسئولین را به سه دسته سکولار - خواهان مدرنیته اسلامی (ژاپن اسلامی ) و تمدن اسلامی بدانم. آیا غلبه هر دو دسته اول را می توان بنوعی تورم باطل در مقابل حق دانست؟ فایل متنی گفتار ایشان: http://q-b.ir/content/793
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تقسیم‌بندی بسیار عالمانه‌ای است و حقیقتاً در متن قضیه همین‌طور است که هر اندازه ما برای تمدن غربی جایگاه قائل باشیم به همان اندازه برای باطل جا باز کرده‌ایم. موفق باشید
7741

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام فرموده اید:"مرتبه‌ی بالاتر از قلب، روح است که مقام مشاهده‌ی حضرت حق است"اگر امکان دارد توضیح بیشتری در این رابطه بدهید.یعنی انسان علاوه بر عقل و قلب روح هم دارد؟قلب مگر جایگاه رویت حقایق فوق قلب نیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این دیگر طلب‌تان تا دروس عرفان نظری و عملی. جایش این‌جاها نیست. قلب توان وجهی از رویت را دارد. موفق باشید
7218
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد طاهر زاده , می خواستم بدونم ایا عرفان و سلوک دینی مثل علوم دیکر مثل ریاضی کلاس بندی شده است یا نه؟آیا سلوک دینی مثل کودکستان , ابتدایی ... فوق تخصص هم دارد؟از کجا باید بدانیم در چه سطحی هستیم و چه نمره ای از هر درس گرفتیم ؟ از کجا باید شروع کرد؟ الفبا و اعداد سلوک چیا هستند؟ استاد معلمهامون در کلاس اول سر خط می دادند و ایراد هامونو می گفتند؟ می دونستیم باید رو چی باید بیشتر کار کنیم؟ حالا این راه سلوک واین همه سرمشق و بدون هیچ معلمی و هیچ تنبیهی و تشویقی؟ استاد همه اخر مسیر را نشان می دهند و این که کجای مسیر هستیم و چه مشخصات و کیفیتی در این نقطه مسیر داشته باشم را بهمون نمی گند .برای مثال کلاس توحید استاد از کجا بدونم که آیا در مسیر صحیح توحید هستیم و در کجای آن؟استاد آنچه مسلم است بنده در مرتبه توحید اولیای الهی نیستم اما ایا از خودم باید بدم بیاید که هی رفوضه میشم؟ آیا حضرت حق نیز بنده اش را با همین نمره دوست دارد یا از او راضی نیست که چرا درمرحله کامل توحید نیست؟ بنده را ببخشید که سوالم بیشتر شبیه درد دل بود تا سوال اما فک کردم همانطور که خدا دوس داره بنده اش باهاش درد دل کنه گفتم شاید بنده مقرب خدا نیز دوس داشته باشه التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهتی هرکس می‌فهمد در کجای مسیر إلی اللّه هست و چه اندازه از دنیا فاصله دارد و به خدا اعتماد کرده است، و از جهت دیگر همین‌طور که می‌فرمایید حقیقتاً بزرگان عرفان دستگاه‌های منظمی را شکل داده‌اند تا اگر کسی خواست درجات توحیدی خود را بداند حیران نباشد. از یک طرف توحید را در مراتب مختلف از جهت نظری تدوین کرده‌اند تحت عنوان «عرفان نظری» که فصوص الحکم محی‌الدین نمونه‌ی خوب این کار است. و از طرف دیگر دستگاه سنجش توحید عملی سالک را در اختیار او گذاشته‌اند تا بداند در مقامِ توحید عوام است و یا توحیدِ خواص و یا توحید خاصُّ الخاص که «منازل السائرین» خواجه عبداللّه انصاری نمونه‌ی خوبی در این مورد است. امیدوارم شرایط طوری فراهم شود که این متون بیش از پیش وارد جامعه شود تا طالبان توحید بی‌بهره نمانند. موفق باشید
6859
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: مطلبی را تحت عنوان "مخالفان تمدن اسلامی، مخالفان جمهوری اسلامی "به نگارش درآورده ام . در این مطلب سعی بر آن بوده تا جایگاه مخالفان جمهوریت نظام را با نظر به تمدن اسلامی مشخص گردد. اگر وقت گرانبهایتان اجازه دهد محتاج نظر ارزشمندتان هستم.متن مقاله از این قرار است. تمدن اسلامی، مخالفان جمهوری اسلامی . همیشه لایه‌هایی پنهانی دارد و تحلیل راه دسترسی به این لایه‌ها است. گفتمان‌شناسی از شاخه‌های علم زبانشناسی نیز مدعای تحلیل متن یا گفته را دارد و با ساز و کارهایی آن را صورت علمی داده است. از شیوه‌های تحلیل، بررسی ساختارهای گفتمان‌مدار است. گزینش لغات و کاربرد نام از جمله این ساختارهاست که منعکس‌کننده دیدگاه خاصی است که می‌تواند بار منفی یا مثبت داشته باشد. به عنوان مثال آمریکایی‌ها بمب اورانیومی هیروشیما را مرد چاق و بمب پلوتونیومی ناکازاکی را پسر کوچولو نام گذاشتند تا واقعیت وحشتناکی که بر انفجار این ادوات مترتب بود را پنهان کنند(1) باز می‌توان به نامگذاری حوادث سال 88 توسط گروه‌های مختلف اشاره کرد که دقیقا دیدگاه آنها را منعکس می‌کند. این حوادث از طیف فتنه– که دارای بار سیاسی، قرآنی خاصی است- تا ظلم به جناح اصلاح‌طلب نامگذاری شده است. هنر آن است حتی اگر اسامی نامگذاران و پیشینه آنها را هم ندانیم، نوع دیدگاه آنها را درباره حوادث 88 کشف کنیم. 2- سریع‌القلم چندی پیش در اظهاراتی که کاملا نشان‌دهنده صبغه فکری ایشان است، مردم ایران را به صورت خاصی «نامگذاری» کرده است. ورای سابقه سیاسی ایشان می‌خواهیم به صورت کاملا علمی نشان دهیم که گفتمان این شخص چیست. وی در همایشی می‌گوید: «تربیت عقلی در خانواده و مدرسه بسیار ضعیف است. در نتیجه ما احساسی، غریزی و پوپولیستی تربیت می‌شویم. صدا و سیمای ما هم متاسفانه به این جریان کمک می‌کند. از یک لبوفروش یا راننده تاکسی که تمام روز را سرگرم حل مشکلات معیشتی‌اش است، درباره جریان هسته‌ای نظرخواهی می‌کنند. بنابراین صدا و سیما اصالتا یک نهاد پوپولیستی است و به جلوگیری از رشد عقلی و استدلالی جامعه کمک می‌کند». حال می‌خواهیم مشخص کنیم که چرا این شخص از تمام مدافعان برنامه هسته‌ای چگونه به بخش خاصی از مردم توجه می‌کند و علت توجه او چیست. اما تحلیل نامگذاری‌های انجام شده در بخشی از این متن: الف- تربیت عقلی: باید در کل این متن معنای عقل مورد نظر متکلم را یافت. اولین قرینه متضادهای این کلمه است که در جمله بعد آمده است.یعنی کلمات «احساسی»، «غریزی» و «پوپولیستی». کلمه غریزی مشخص می‌کند که یک شخص از دیدگاه آقای سریع‌القلم در اصل یا تربیت عقلی شده یا بی‌تربیت است. چنین کسی قاعدتا پوپولیست است و نخبه محسوب نمی‌شود، چرا که تربیت عقلی ندارد، بنابراین باید به سراغ نخبگان رفت. نکته اینجاست که آقای سریع‌القلم مهم‌ترین شاخصه نخبه بودن را نه عالم و آگاه بودن به رشته‌ای خاص بلکه دانستن زبان انگلیسی می‌داند و می‌گوید: «کسی که زبان انگلیسی نمی‌داند، منطقی فکر نمی‌کند، چون تولید علم ۹۰ تا ۹۵ درصد به زبان انگلیسی است». دو نکته را باید توجه داشت: اول اینکه منطقی، عقلی و استدلالی در این کلام مترادف محسوب می‌شود. دوم آنکه صرف اینکه شخصی در آموزشگاه زبان، زبان انگلیسی را بفهمد، برای ورود او به جامعه نخبگان سریع‌القلم کفایت نمی‌کند، بلکه باید شخص با خواندن مقالات علمی انگلیسی به فرهنگ آنگلوساکسونی داخل شود. دلیل این سخن آن است که ابرنخبه‌ای(!) همچون سریع‌القلم از نقش پنجره‌ای زبان در ورود فرهنگ کاملا آگاهی دارد و در ادامه در تبیین رسالت صدا و سیما می‌گوید: «اگر رسانه ملی ما معتقد به توسعه و فهم بین‌المللی باشد نیمی از برنامه‌های خود را به زبان انگلیسی تولید و پخش می‌کند و با انرژی که این نهاد ملی دارد می‌تواند ظرف مدت دو سال در فرهنگ جامعه تغییر ایجاد کند». برای فهم بهتر این جمله باید دقت کنیم که تغییر دارای سه مولفه از... به .... با... است. اگر دوباره جملات را کنار همدیگر بگذارید، کاملا آشکار می‌شود از دیدگاه گوینده تغییر در فرهنگ ما باید از فرهنگ پوپولیستی، غریزی و طرفدار انرژی هسته‌ای به فرهنگی با انسان‌های عاقل، دارای تفکر استدلالی و با ابزار اشاعه زبان انگلیسی انجام شود. بنابراین فرهنگ عاقلانه، عالمانه و غیراحساسی، فرهنگ آنگلوساکسونی است که باید توسط صدا و سیما در جامعه اشاعه یابد. ب- لبوفروش و راننده تاکسی: استعاره‌ای از قشر کم‌سوادهای جامعه که فهمی از ماورای خود ندارند، فقط در فکر شکم خود هستند و در عین حال به اظهارنظر می‌پردازند (با پوزش از این قشر زحمتکش، ما در حال بحث علمی هستیم اگرنه نگارنده معتقد به گزاره ان اکرمکم عندالله اتقیکم است و طبقه اجتماعی را دخیل در ارزش شخصیت افراد نمی‌داند.) توضیح بیشتر اینکه آیا تمام موافقان برنامه هسته‌ای چنین افرادی‌اند؟آیا اساتید دانشگاه، مراجع تقلید و دیگر فرهیختگان جامعه مدام از آبرو، وقت و جان خود در راه دستیابی به انرژی هسته‌ای مایه نگذاشته‌اند؟ بحث رجوع غیر متخصص به متخصص نیست بلکه این افراد با جوهره استکبارستیزی که مردم ایران از مراد خود خمینی کبیر به ارث برده‌اند و به طور تخصصی روابط عالم را براساس ظلم‌ستیزی و قادر بودن خدای متعال تحلیل می‌کنند، مشکل بنیادین دارند. اگر قرار باشد کسی را به نگاه سطحی و عوامانه متهم کنیم، کسانی که قدرت خداوند به عنوان قادر مطلق را در تحلیل‌های خود به حساب نمی‌آورند مستحق چنین صفتی هستند. بنابراین این نامگذاری کاشف از آن است که این پرمدعاهای کروات‌زده، مردمی را که غرب را به عنوان قبله آمال خود نمی‌بینند و بر انرژی هسته‌ای به عنوان نماد مبارزه با غرب تکیه دارند، دشمن خود می‌بینند. اینجاست که وظیفه خود می‌بینند در هر تریبونی به آنها توهین کنند تا شاید تغییری حاصل شود. می‌دانند که اگر در مناظرات انتخاباتی القاب باهوش و مودب را به عروسک صهیونیست استکبار نثار می‌کردند، جایگاهشان بعد از آرای باطله بود و رای مردم، رای به این سخنان نبوده است. 3- طبعا موافقت 96درصد مردم ایران با ادامه برنامه هسته‌ای با وجود ادامه تحریم‌ها، این چنین این فرد را به انتحار روی آورده است. اگر صدا و سیما و دیگر مراکز نظرسنجی بومی این نتایج را منتشر کرده بودند، قطعا چون این حکم را یک جهان سومی صادر کرده بود، هیچ ارزشی نداشت اما چه کند، زاگبی و گالوپ، جهان اولی هستند و از قضا نتایج این نظرسنجی را هم به زبان انگلیسی منتشر کرده‌اند بنابراین این شخص به کسانی که نظرسنجی از آنها صورت گرفته است حمله می‌کند. اما سوال اینجاست: چرا مردمی که هنوز جوهر رای آنها خشک نشده باید چنین تحقیر شوند؟ البته سابقه این افراد روشن است اما شاید کمتر کسی فکر می‌کرد کسانی که در کودتای فتنه 88 تصمیم به وتوی جمهوریت گرفتند، امروز بعد از گرفتن رای مردم با اختلاف میلیمتری پروژه گذشتن از رای مردم را تئوریزه ‌کنند. 4- با اندکی پژوهش در تفکرات این فرد می‌توان به راحتی نوع دقیق سیستمی را که وی به جامعه ایرانی پیشنهاد کرده، بفهمیم. آنگاه مشخص می‌شود علت مقابله این فرد با عموم ملت ایران اختلاف عملی مردم با نوع تمدنی است که در افق طبقه خودنخبه، پندار بهشت برین و در دیدگاه مردم تنها یک توهم شیطان‌گونه است. سریع‌القلم در صفحه 226 کتابی(2) پیرامون توسعه طی جدولی مشخصاً الگوی توسعه خود را ارائه می‌دهد: کاملا واضح است که این الگو، همان لیبرال‌ـ‌‌دموکراسی است و قبله آمال این فرد همان دنیای متوحش غربی است که از قضا خود دچار هزار گرفتاری‌اند و مردم ایران از سال 57 تصمیم به عبور از این تمدن گرفته‌اند. فقط به دو الگوی عملی سکولاریسم و دنیادوستی دقت و زاویه وحشتناک آن را با نص آیات و روایات مشاهده کنید. 5- سریع‌القلم‌هایی که در بدنه تئوریک و عملی دولت یازدهم در حال نضج گرفتن هستند، عملا هیچ توجهی به ظرفیت‌های ملت ایران ندارند و دوباره می‌خواهند گفتمان «ما نمی‌توانیم» را به کشور بازگردانند. می‌خواهند مسیر حرکت به سوی تمدن اسلامی را کند کنند درحالی که ملت سال‌ها پیش تصمیم به حرکت گرفته است. می‌خواهند تفکرات امام خمینی را به موزه بفرستند و ملت بزرگ‌ترین عاشق خمینی است. می‌خواهند هر کسی از قماش آنها نبود، برچسپ پوپولیسم بر پیشانی‌اش بزنند و با تحقیر و توهین میدان را باز کنند. این افراد به تمام دارایی‌های ملت ایران و زحمات آن به دیده تحقیر نگاه می‌کنند. قدرت دفاعی ملت ایران که شاخه‌هایی از آن در جنگ 33 روزه و 22 روزه کمر ارتش شکست‌ناپذیر اسرائیل را شکست را، موشکی از کار افتاده می‌بینند. آنها دوباره می‌خواهند ظرفیت عظیم دولت جمهوری اسلامی را نه در دولت‌سازی اسلامی بلکه در ذوب شدن در دنیای آنگلوساکسون‌ها هزینه کنند و بزرگ‌ترین مانع، ملت بزرگ ایران است که اینک همه لبوفروش دانسته می‌شوند. به سخنان دکتر پورازغدی توجه کنید: «کسانی می‌خواهند دوباره انقلاب اسلامی را از مرحله «ما چه می‌اندیشیم» به مرحله «آنها چه گفتند» بازگردانند! دوباره می‌خواهند «آنها چه گفتند» و «غرب چه می‌گوید» را تبدیل به الگو و دستورالعمل برای علم و اقتصاد و سیاست و فرهنگ و حقوق و هنر کنند. ما در مرحله «آنها چه گفتند» نماندیم و وارد مرحله «ما چه می‌گوییم» شده‌ایم اما کسانی می‌خواهند دوباره گفتمان «ما نمی‌توانیم» را به کشور برگردانند. به جای «تولید علم» از «ترجمه‌زدگی و اصالت ترجمه» دفاع می‌کنند».(3) 1- گفتمان‌شناسی رایج و انتقادی، لطف‌الله یارمحمدی، انتشارات هرمس، چاپ اول 1383، صص 145-144 2- دکترمحمود سریع‌القلم. عقلانیت و آینده توسعه‌یافتگی ایران. تهران. مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1386. ص226 3- رجانیوز، چهارشنبه 27 آذر 1392 * طلبه حوزه علمیه اصفهان با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بر روی نکته‌ی مهمی دست گذاشته‌اید و حقیقتاً می‌توان با ملاک نظر و عدم نظر جریان‌ها نسبت به تمدن نوین اسلامی جایگاه آن‌ها را به عنوان خودی و یا غیر خودی تعیین کرد با این توضیح که بعضاً تصور درستی از تمدن اسلامی و رویکرد انقلاب اسلامی ندارند وگرنه مخالفت نخواهند کرد. موفق باشید
5635
متن پرسش
با سلام. در سوال 5606 یک آقایی پاسخ هایی به یک خانمی داده بودند. باید عرض شود که اولا ایشان هیچ دلیلی اقامه نکردند که مخالفت زنان با زن دوم ریشه ی حسادت دارد و فقط نظر خودشان را گفتند، لذا ما هم می توانیم مثلا بگوییم چون مردان تنگ نظر هستند نمی توانند ببینند زنشان از مرد دیگری تعریف می کند. که البته این طور نیست نه در رابطه با زن و نه در رابطه با مرد. ثانیا ایشان فرموده اند که منابع فقه کتاب و سنت و ... است و اگر بنا باشد .... ، درحالی که "نگاه" مهم است، با نگاه زمان شناسانه به زعم آن خانوم، به این منابع ممکن است نتایج دیگری گرفته شود. ایشان هم نگفتند که باید منابع فقه را تغییر داد، می گویند باید با نگاه زمان شناسانه به این منابع نظر کرد. متأسفانه بعضی افراد به جای این که به حرف و معنای آن توجه کنند و پاسخی برای آن بیابند با نگاه انحراف یابی و برچسب زنی به صحبت افراد می نگرند . در سوال 5579 درمورد زمانه ی امروز بحث شده نه کل تاریخ که آقای سوال 5606 فرمودن ایشان به نواب خاص و فقهای کل تاریخ لعن کرده اند! . اما استاد عزیز، ذکر چند نکته خالی از لطف نیست. خوب است بدانید من با همسرم ساعت ها درمورد این مسئله صحبت کردیم که واقعا ببینیم حقیقت چیست. در پاسخ به سوال 5579 چند نکته مطرح فرمودید . نکته ی اول فرمودید این که اگر مردی برای ازدواج مجدد احساس واجب شرعی کند ، ترک واجب جایز نیست. استاد سر این اصلی که فرمودید بحث نیست. بله ترک واجب جایز نیست اما صحبت آن است که امروزه ، شرایط زمانه به گونه ای است که هرگز شرط این اصل محقق نمی شود که نتیجه اش یعنی واجب بودن ازدواج مجدد محقق شود. این حرفی که می زنم نتیجه ی ساعت ها تأمل و بحث با افراد صاحب نظر هست. شما یک شرایط خاصی را مثال بیاورید که ازدواج مجدد واجب باشد. بنده و دوستان هرچقدر می اندیشیم به حالتی دست پیدا نکردیم. از آن جا که بنده هنوز به این نتیجه نرسیدم که حرف زدن با کسانی که زن دوم را حلال می دانند، بی نتیجه است، سعی می کنم منظورم را تبیین کنم. یک جمله ای مطرح کردید که از شما بعید می نماید. فرمودید : "با این‌همه وقتی کارشناسان خطر آینده‌ی کشور ما را پیرشدن جامعه می‌دانند و این‌را خطری حتی بزرگ‌تر از مشکلی که جنگ برای ما به‌بار آورد پیش‌بینی می‌کنند و تأکید مقام معظم رهبری در تلاش برای تولد فرزندان بیشتر است و خداوند نیز دختران و زنانی را پروریده است که در صورت ازدواج با آن‌ها این مشکل برطرف می‌شود، آیا نباید در این مورد هم تأمل نمود؟ ".و از مقام معظم رهبری هم در این کلامتان خرج فرمودید. این حرف شما از زوایای مختلف قابل اشکال است. مقایسه اجمالی بین شرایط جنگ و شرایط امروز از زاویه ی مطرح در این سوال : آسیب جنگ این می شود که تعداد مردان از زنان کمتر می شود. لذا اگر مردان چند زن نگیرند جمعیت کثیری از زنان مجرد باقی می مانند پس آسیب جنگ در تحقق نیافتن اصل ازدواج است. اما پیرشدن جامعه به دو دلیل است اولا به دلیل این که به خاطر شرایطی که غرب به ما تحمیل کرده خیلی اوقات ازدواجی محقق نمی شود که بچه ای در کار باشد. حداقل خود من ده تا پسرخاله دارم که چون پول ندارن سنشون بالا رفته ولی ازدواج نکردن. خب کسی که برای ازدیاد نسل ازدواج مجدد می کند و همسر اولش را دق می دهد پولی که بناست خرج ازدواج مجدد برای ازدیاد نسل کند به این افراد کمک کند تا با ازدواج اولشان هم زن بگیرند هم بچه داشته باشند. اما دلیل دوم پیرشدن جامعه ، نه به ازدواج بلکه به غربی شدن هرچه بیشتر جوامع برمیگردد. یعنی ازدواج صورت گرفته اما تعداد بچه ی حاصل از ازدواج کم است. پس با ازدواج مجدد مسئله حل نمی شود چرا که ازدواج مسئله ی کمبود نسل را حل نکرده است بلکه مسئله ی اصلی تبعاتی است که غربی شدن جامعه بر ما تحمیل کرده است. باز خیلی ها هستند که به خاطر موانعی که مهم ترینش موانع مادی است بچه دار نمی شوند خب به جای ازدواج مجدد برای افزایش نسل ، به افرادی کمک کنن که به خاطر پول نداشتن بچه دار نمی شن. یک نمونه اش خود ما هستیم که اگه یکی دو میلیون پول داشتیم انقدر برای بچه دار شدن دو دل نبودیم و تا الآن بچه دار شده بودیم . خیلی از دوستان من هم همین طورند. طلاب امروزه شرایط سختی دارند ، آدم های خدانشناسی که با ازدواج مجدد می خواهند نسل زیاد کنند یک اطلاعیه بزنند که مثلا حاضرند برای افزایش نسل هزینه ی زایمان و ... را به مدت یک سال برای یک زوج طلبه که واقعا نیازمندند را تأمین کنند. البته این فقط یک پیشنهاد است و من خیلی روش فکر نکردم . پیشنهادهای خیلی زیاد دیگری هم می شود مطرح کرد برای کسانی که به خاطر ازدیاد نسل ازدواج مجدد می کنند. ساده ترین پیشنهاد همین است که کمک کنند تا زوج هایی که فرزند ندارند بچه دار بشن یا کسانی که نتوانستند ازدواج کنند ، را به هم برسانند تا زوج جدید بچه دار شوند. خودتان قطعا راه های بهتری هم به نظرتان می رسد ولی همه ی منظور بنده این هست که شما را متوجه کنم دچار چه اشتباه بزرگی هستید و متأسفانه خیلی ها رو در اجتماع آدم می بینه که هوس بازی می کنند به اسم این که پیامبر چند زن داشتند. اما اگر فقها با نگاه زمان شناسانه "مثلا" این حکم ابتدایی را می دادند که " ازدواج مجدد حرام است مگر در شرایطی که شهوت به مردان غلبه کند و در این صورت با اجازه ی حاکم شرع ازدواج مجدد بلامانع است" و در صورت نیاز چند تبصره هم به آن اضافه می کردند . در این صورت دیگر شهوت رانی به اسم اسلام نمی شد. مردی که ازدواج مجدد می کرد برای خود و همسرش واضح بود که به خاطر شهوت رانی دست به این کار می زند. درحالی که شخصا موارد زیادی در دوستان دیدم که به اسم اسلام و تکلیف شرعی، شهوت رانی می کنند و مشکلات زیادی را برای خود و خانواده و فرزندانشان ایجاد می نمایند. شاید در مثال های بنده انقلت بیاورید لطفا اگر اصل حرفم درست است بپذیرید. مثال ها را فقط برای این آوردم که منظورم واضح تر بشه. در انتها عرض کنم که بنده قصد پایین آوردن جایگاه مراجع را ندارم و اگر در جایی حرفی زدم که موجب این شده عذر می خوام و به صحبت بنده با نگاه علمی بنگرید نه نگاهی که از موضع دفاع از مراجع برآید. بیایید با هم بیاندیشیم تا در شناخت حقیقت این موضوع به هم کمک کنیم. عنایت داشته باشید که در سوال 5579 هم اصل مسئله ی ازدواج مجدد را انکار نکرده اما بحث روی شرایط امروز به لحاظ تاریخی و منطقه ای است چرا که قضاوت نسبت به تاریخ گذشته و مناطق دیگر، بیشتر از این ها اطلاعات می خواهد. با تشکر که وقت خود را در اختیار بنده و دوستان می گذارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 5627 عرض کردم نباید موضوع را کش داد، تنها جواب جنابعالی را منعکس می‌کنم تا شرایط تفکر بیشتر در این موضوع به صورت همه‌جانبه فراهم شود هرچند در بعضی موارد با نظر جنابعالی موافق نیستم. البته موضوع به این‌سادگی‌ها هم نیست که هرکدام بر وجهی که در ذهن داریم تأکید کنیم و نسبت به نکته‌ای که طرف مقابل فکر کرده سریعاً بگذریم. موفق باشید
5421

سود بانکیبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی ما با جمعی از دوستان فارغ التحصیل دانشگاهی که مباحث شما را دنبال میکنیم قصد ایجاد یک صندوق قرض الحسنه بین خودمان را داریم برای این منظور مردد هستیم که برای نگه داری پول صندوق یک حساب کوتاه مدت که به آن سود بانکی تعلق میگیرد باز کنیم یا صرفا یک حساب قرض الحسنه شما در پاسخ سوالات مشابه فرمودید که به نظر مرجع مراجعه کنید که با توجه به نظر مراجع در این زمینه اشکالی وارد نشده است اما با توجه به اینکه اکثر بانک ها قسمتی از درآمد خود را با دادن وام به دست میآورند و احیانا پول انها در زمینه صحیح خود مصرف نمیشود یا مسایل دیگر مشابه، از نظر اخلاقی بهتر است چگونه عمل کنیم آبا بهتر نیست که نیت خیر دوستان را شبهه ناک نکرده و از خیر سود بانکی بگذریم؟ همواره از راهنمایی های شما استفاده میکنیم و بسیار متشکریم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای شما مشکلی از نظر پاک‌بودن درآمدتان پیش نمی‌آید، این مشکل بانک است که باید درآمد خود را پاک نگه دارد. موفق باشید
5000

توبهبازدید:

متن پرسش
برای جبران گناهای کبیره چیکار کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توبه. موفق باشید
3194

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
مقاله جدید صادق زیبا کلام را چگونه توجیه می کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم کدام مقاله را می‌گویید. موفق باشید
3056
متن پرسش
باعرض سلام اینجانب در دبیرستان پسرانه معاون پرورشی هستم چندسالی است وزارتخانه جهت اهمیت دادن به نماز 20دقیقه از وقت آموزشی مدرسه را به زنگ نماز اختصاص داده اندبنده و معاونین آموزشی دانش آموزان را وادار می کنیم به نماز خانه بروند و تا پایان وقت رسمی در مدرسه بمانند ولی متاسفانه آنگونه که باید اهمیت نمی دهند به نظر حضرتعالی وظیفه ما چیست؟آیا نماز جماعت اختیاری شود بهتر است یا با وجود دانش آموزان بی اطلاع و بی اعتقاد به کار خود ادامه دهیم وزحمتی که برای دانش آموزان معتقد ایجاد می کنند را تحمل کنیم.البته درصبحگاه و نمازخانه از اهمیت نماز و اسرار نماز دائما می گوییم و نماز خانه مجهز هم آماده کرده ایم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: علماء تعلیم و تربیت هم معتقدند برای آن که انسان‌ها بتوانند اعمال مذهبی خود را انجام دهند باید در دوران نوجوانی عادت کنند به آن کارها تا در موقع مناسب اگر آن اعمال را انتخاب کردند توان انجام آن را داشته باشد. به نظر می‌رسد باید شرایطی فراهم کرد که همه‌ی دانش‌آموزان در نماز شرکت کنند و خیلی نمی توان آزاد گذاشت و در عین حال فضا را طوری شکل داد که از حالت عبادت خارج نشود. موفق باشید
3021
متن پرسش
باعرض سلام و اد ب و قبول عزاداری های شما استاد عزیزم با توجه به فراوانی هیات های عزاداری و مداحی های متفاوت و فراوان خود این مساله ی هیات و عزاداری به نظر دچار آسیب و آفت های جدی شده به نظر حضرتعالی اینکه ما به اسم عزاداری و هنر در هیات هایمان از دستگاه های متفاوت و یا سبک های متفاوت استفاده کنیم شاید به بهانه ی هنری بودن ان قشر جوان را جذب کنیم کار درستی است؟ (مثلا امسال در بعضی هیات ها طبل هایی که اهل جنوب کشور از ان استفاده می کنند استفاده شد که در نوع خودش جالب هم بود) و سوال بعد اینکه شما بعد از آن بی احترامی هایی که شخص آقای سعید حدادیان به جناب رییس جمهور کردند و در پشت منبر آن حرف های زشت را زدند و حرمت مداحان را از بین بردند و ... آیا آوردن ایشان در جلسه های تلویزیونی و یاحتی در بیت رهبری برای مداحی تو جیهی دارد؟ اینکار بی احترامی به این دستگاه نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظر بنده با آوردن وسایلی مثل طبل، روح عزاداری ضعیف می‌شود و به حاشیه می‌رود. بنده هم معتقدم آقای حدادیان شأن یک ذاکر اباعبدالله«علیه‌السلام» را رعایت نکردند. موفق باشید
2792
متن پرسش
من پسر 17 ساله ای هستم که عاشق پسر همسن خودم شدم که همکلاسیم هست لطفا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:باید با کنترل قوه‌ی واهمه خود را از این ذهنیات آزاد کنید وگرنه مدت زیادی از عمر خود را از بین می‌برید که بعدا فرصت جبران آن نیست. پیشنهاد می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه کنید و به توصیه‌های آن عمل نمایید. موفق باشید
840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید تاسوعا عاشورا به کربلا سفر کردم و کلا یک هفته ای را در عراق بودیم و خدمت امامان بزرگوار قبل از رفتن فقط از خدا معرفت زیارت را می خواستم و هر کس هم بهم التماس دعا می گفت من هم ازش می خواستم که برای کسب معرفت زیارت برایم دعا کند در آنجا هم به غیر از حاجات معنوی و تغییر و تحولات قبلی و روحی اصلا هیچ چیز دنیایی ازشان نخواستم کلاً این سفرم نسبت به سفرهای دیگرم یه طور دیگه بود حالت خفگی داشتم و گاهی به شدت گریه می کردم و گاهی هم از خفگی انگار داشتم می مردم حال از آن روزی که برگشتم حالم خیلی خراب تر شده از لحاظ روحی دل ماندن ندارم هر کاری می کنم دلم آنجاست انگار دنیا برایم تنگ شده به خودشان متوسل می شوم سر قبر آقای قاضی هم رفتیم از ایشان می خواهم و استمداد می طلبم نمی دانم با این بی قراریم چه کنم از دنیا هیچ چیز نمی خواهم هیچ چیز فقط بگویید چه کنم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: به وظایف عادی زندگی خود مشغول شوید و قصد کنید سال بعد دوباره مشرف شوید، صبر بر دوری شما را می‌پروراند. موفق باشید
19356

کجاست مأوا؟بازدید:

متن پرسش
سلام: می‌خواهم از مجال اُنسی که به من داده‌اید، پا را فراتر گذارم و شما را «تو» خطاب کنم. می‌دانی، نمی‌دانم گم‌گشته‌ام چیست؟ نمی‌دانم کجاست؟ تنها می‌دانم، چیزی را گم کرده‌ام و در به در آنی هستم که نمی‌دانم چیست. انگار هیچ نشانی هم از او ندارم و از آن بدتر، انگار هیچ کس گم‌گشته‌ام را نمی‌شناسد. وضع این روزهایم، وضعِ گنگی‌ست که از کران، نشانی مجهولی مطلق را می‌خواهد بپرسد، امّا فقط می‌تواند طلبش را ناله کند و دیگران هم از پریشانی‌اش، تنها به مجهول بودنِ طلبش پی می‌برند. می‌دانی، فلسفه مأوا نیست. در فلسفه تنها بی‌پناهی‌ام آشکار شد. تجربه‌ی رخدادِ بی‌پناهی و آوارگی، قطعاً آدمی را به جستجوی مأوا بر می‌انگیزد؛ گم‌گشته‌ی من که نمی‌دانم چیست و کجاست، همین مأواست. اگر این مأوا، پیامی از سوی دوست نباشد، دیگر هیچ‌جا، نباید در جستجوی آن بود. کجاست مأوا؟ اگر مأوا، سروش دوست در سمع و بصر و قلب محمّد نباشد، من، نابودی را در تمامیّت اش خواهم چشید. آیا محمّد بر من رخ خواهد گشود؟ آیا بی‌پناهی را که، آوارگی به ستوهش آورده، در آغوش خواهد کشید؟ کجاست قرآن؟ کجاست محمّد؟ بخوان محمّد! دوباره بخوان! حدیثِ بی‌گناهی و عسرت و بی‌خبریِ ما را! بخوان، به نامِ خدایت! در گوشِ کرِ ما، بخوان حدیثِ غربتِ انسان را! بخوان محمّد! جانمان از بی‌خبری به ستوه آمده است. بخوان! سروش غیب را، در شهادت خبری نیست. بخوان محمّد، به نام خدایت! دیگر بار، قاصدکِ بی‌خبران باش. بخوان محمّد! بخوان تا دوباره سُکنی گزیدن ممکن شود. بخوان! که هر چه خواندیم دروغ و افسانه بود. بخوان محمّد! حدیث دوستی را، ما دوست را از یاد برده‌ایم. بخوان محمّد! به نام خدایت! جان‌هایمان سرد است. بخوان محمّد! کلمه را، زبان‌هایمان بسته است. بخوان تا دوباره زبان، سخن گفتن آغاز کند. بخوان! تا همزبانی دوباره ممکن شود. بخوان محمّد! زمستان است. بخوان محمّد به نام خدایت! سرد است و از خورشید هم انتظار شرری نیست. بخوان! تا از قلم، کلمه، زایش آغاز کند. بخوان! تا بی‌پناهی، پایان، آغاز کند. بخوان محمّد! به نام خدایت! بی‌خبری سخت کشنده است. بخوان! سکوتِ تو در این ظلمت، سخت هراسناک است. بخوان محمّد، به ستوه آمده‌ایم، از دروغ، از فریب؛ بگو راز را و بگیر جان را.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌دانم إشراقی بر قلب مولایمان حضرت روح اللّه درخشیدن گرفت و عده‌ای را جان بخشید و در سرکشتگیِ با او تا مرز شهادت رفتند و تفکرِ این دوران را، آری برادر! تفکر این دوران را، نه آن‌که فهمیدند، بلکه احساس کردند زیرا وقتی دوران متافیزیک یعنی بی‌فکری، گذشته است هرکس احساس إشراقِ دوران خود را نداشته باشد در بی‌فکری است هرچند که «یحمل اسفارا». رجوع به محمد که صلوات خدا بر او و خاندانش باد، در چنین بستری ممکن است اگر بخواهیم او با ما سخن بگوید، وگرنه «یحمل اسفارا» وگرنه هزاران رکوع و سجده، هزاران قدم برگشت به عقب خواهد بود. موفق باشید

18759
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد. نزدیک به دو سالی می شود که با مباحث شما آشنا شده ام و همراه با چند نفر از دوستان مباحث شما رو کار می کنیم. اوایل مات و مبهوت این مباحث بودم. کمی که گذشت رفته رفته به فکر رفع حجاب های ظلمانی و حب دنیا و دل کندن از پوچی ها شدم. الهی شکر دگرگونی هایی هم در بنده ایجاد شد که اگر قرار بود به یکباره این دگرگونی ها ایجاد می شد اصلا ظرفیتش را نداشتم. ولی استاد چند ماهی است که دیگر شور و شوق قبل را ندارم. هر چه جلوتر می روم خود را بیشتر غرق در حجاب و منیت و پوچی می بینم. حتی حوصله ای هم برای کار کردن مباحث نیست. اگر هم کار می کنم حصول است و حضور نیست، نه عزمی و نه تلاشی. استاد گرفتار مشتی الفاظ شده ام. به وضوح کم شدن و حتی قطع شدن رابطه ام با حضرت رب العالمین را می بینم. استاد شاید پرسیدن راهکار برای رفع مشکل در اینجا اشتباه باشد چرا که شما راهکار ها را در کتاب ها و مطالبتون گفتین. اما استاد عزیز راهکاری می خواهم تا بتواند همچون آبی زلال این قلب سیاه و آلوده به گناه من رو از آلودگی پاک کنه. شرمنده که مزاحم وقتتون شدم. التماس دعا. یا ستار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر در مسیر دین‌داری غوغا می‌کند. معلوم است که در این مسیر گاهی ما با بهارِ شور و شوق معنوی روبه‌روئیم، و گاهی با خزانِ آن. به قول مولوی: «ای برادر عقل یک‌دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». موفق باشید

18516
متن پرسش
حقیقت انسان از دیدگاه عرفان در اسلام، انسان را چیز جدایی از خدا نمی داند و به میزانی که در طاعت و عبودیت بالا رود می تواند به مقام ربوبیت برسد یعنی کاری را که خداوند می کند انجام دهد. مانند کرامات و معجزاتی که ائمه و پیامبران داشتند (زنده کردن مردگان، شفای بیماران و).... این نوع تلقی از انسان یعنی انسان شناسی عرفانی چه تغییراتی در تعاملات اجتماعی در حوزه رفتارها و حوزه نظام سازی رقم می زند؟ یعنی یکی در بعد خانواده و رفتار با دوستان، محل کار و ... به کجا خواهد رسید؟ و دیگری در نظام سازی چگونه عمل می کند؟ یعنی این نوع نگاه چگونه منجر به تشکیل و ساخت نظامات اداری یک جامعه خواهد شد؟ مثل نظام اقتصادی، آموزشی، علمی، فرهنگی و غیره. به عبارتی دیگر چگونه می تواند مدلهایی برای اداره کشور از بعد محتوا و روش ارائه کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان از طریق عبادات منوّر به نگاهِ حقّانی شد، می‌تواند وجهِ حقّانی عالَم را از وجهِ باطل آن – که وَهم ایجاد می‌کند - تشخیص دهد و گرفتار آن نوع زندگی که امروز فرهنگ غربی برای بشر ایجاد کرده، نشود. بلکه عالَم را بستر تعالیِ خود بیابد نه آن‌که کارش بشود تخریب طبیعت برای جوابگویی به هوس‌هایش. موفق باشید

18035
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: ان شاءالله خداوند خیرتان دهد که سوالات را مستقیم پاسخ می دهید و وقت شریفتان را صرف می نمایید. بنده خانمی 33 ساله دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث و صاحب سه فرزند هستم . همسرم روحانی هستند و منبری و مشاور خانواده و استاد دانشگاه می باشند. بنده در حال حاضر کلاسهایم تمام شده و باید رساله ام را در منزل بنویسم. ولی متاسفانه به علت کارهای زیاد منزل و بچه ها فرصت بسیار کمی برای این کار دارم. سوالی که دایم ذهن من را به خود مشغول کرده این است که من که صبح تا شب در حال پخت و پز و شست و شو و کلا کارهای منزل هستم و وقتی برای درس و بحث یا عبادت و کسب معرفت الهی پیدا نمی کنم اگر در این حال بمیرم آیا عمرم را هدر نداده ام؟ البته می دانم که این کارها را می توان در راه الهی انجام داد. مثلا اینکه نیت کنم سرباز امام زمان (عج) تربیت می کنم. یا اینکه دارم کارهای منزل یک سرباز امام زمان عج (همسرم) را انجام می دهم. اما با این حال می گویم هیچ گاه ساعتی که انسان برای کسب علم می گذارد با ساعتی که مثلا برای شستن ظروف می گذارد یکی نیست و شخص اول بعد از مدتی عالم می شود و شخص دوم عامی می ماند. البته منظورم کسب معارف الهی است نه این درس و بحث های دانشگاهی و ...لطفا راهنماییم فرمایید. متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضای توحیدی خانه وقتی مادر خانه با نور ایثار بدرخشد، عین ارتباط با عالم وجود است و اگر در آن حال بمیرد، هیچ زنجیری به پای خود ندارد که مانع اُنس با حضرت محبوبِ بی‌کرانه‌ی خود شود. عمده آن است که مادران، این آزادی را در خود احساس کنند که چگونه در محفل توحیدی خانه حاضرند از همه‌ی عنوان‌های همراه با فخر دنیا بگذرند. موفق باشید

16990
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: می شود دلیل اختلاف علامه ی طهرانی که برخی معتقدند ایشان عارف کاملند با امام خمینی رحمة الله علیهما در موضوع لفظ امام که علامه در جلد آخر معاد شناسی خود آورده اند چیست و حق با کیست؟ همچنین در موارد اختلافی دیگر این دو بزرگوار هم توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب بعضی از سؤال‌ها شده است. این‌ها چیزی نیست که فعلاً خود را در این تاریخ به آن‌ها مشغول کنیم. تاریخی که با حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این زمان ظهور کرده، افقِ توحیدی کسی را که بخواهد در مقام اُنس با حضرت حق قرار گیرد، برایش گشوده شده است، در آن حدّ که ملاحظه می‌کنید چگونه رزمندگان ما، رهِ صدساله را یک‌شبه طی کردند. آن اختلاف‌ها که جناب آیت اللّه علامه‌ی طهرانی مطرح می‌کنند مربوط به این تاریخ نیست. معنای سلوک إلی اللّه در این تاریخ را مدّ نظر قرار داد، به همان معنایی که حضرت حق می‌فرمایند: «کلّ یومٍ هو فی شأنٍٍ» باید از خود پرسید امروز و در این تاریخ، حضرت حق در چه شأنی است؟ تا ما مطابق آن شأن به پروردگار خود رجوع نماییم. موفق باشید

16412

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می خواستم نظرتون در مورد این متن رو بدونم. میشه گفت مهمترین ویژگی من بی نهایت طلبیش هست؟ یا اینکه ثابت بودنش هست؟ ما توی این دنیا مثل یک بنا هستیم که میخوایم ساختمون زندگی رو بسازیم. حالا اگه شانسی آجر ها رو روی همدیگه بزاریم بدون هیچ نقشه و طرحی به نظرتون این کار ما درست هست؟ از همه بدتر اینه ما در مورد زمین تحقیق نکنیم، مثلا بریم یک زمینی رو انتخاب کنیم ولی بعدها معلوم بشه روی گسل زلزله قرار داره، یا بعدها معلوم بشه زمینش مرطوبه، هم شناخت زمین مهمه، هم نقشه داشتن، زندگی های امروزی معمولا طوری شده که ما فقط آجرها رو روی همدیگه میزاریم، بدون اینکه بدونیم داریم چه ساختمونی می سازیم، اتاق هاش چه اندازه ای باید باشن، دیوارهاش چطور باشن، پنجره هاش کجا باشن، ما آجر علم، آجر رفیق، آجر همسر و فرزند، آجر شغل و هزاران هزار آجر دیگه رو روی هم میزاریم، اولین کاری که باید بکنیم چی هست؟ باید اول از همه بهترین و مناسبترین زمین رو انتخاب کنیم. بهترین نقشه ها رو روی زمین مرطوب اجرا کنیم به جایی نمیرسه، حتی اگه بهترین مصالح و بهترین بناها هم انتخاب کنیم اول باید زمین رو خوب انتخاب کنیم، این زمین چی باشه تا ما بتونیم زندگی خوبی داشته باشیم؟ اون زمین باید خودمون باشیم، اون زمین اگه حتی خدا هم باشه بازم ساختمونمون ممکنه خوب ساخته نشه، حالا این خودمون یعنی چی؟ این من که میگیم یعنی چی؟ ما توی روز هزاران بار میگیم من من من، پای من دست من عقل من درس من دوست من، این من یعنی چی؟ میشه گفت این من یعنی همین جسم ما؟ شما وقتی میخوابی جسم شما حرکتی نمیکنه ولی صبح بیدار میشی میگی من رفته بودم همدان یا تهران، اگه من یعنی جسم، چطور میگی من رفتم الان ثابت شده جسم ما هر هفت سال یک بار تمام سلولهاش میمیرن؟ یعنی ما در طول عمرمون نزدیک به 8 بار حداقل دچار مرگ جسمی میشیم و مرگ جسمی آخرمون همون مرگی هست که همه ازش میترسن درحالی که اکثر آدم ها این مرگ رو تجربه کردن، خواب هم نوعی مرگ جسمی هست و ما با اینکه جسم 20 سال پیشمون با الانمون فرق داره بازم وقتی خاطره میگیم میگیم من بودم که کلاس اول ابتدایی فلان کار رو کردم، الان هم میگیم من هستم دارم میرم مدرسه درس میدم، این من ثابته، ما اگه دو دست و دو پامون قطع باشه بازم میگیم من خیلی ناراحتم که دست و پاهام قطع شدن، یعنی من هنوز هست، پس این من جسم ما نیست، ما حتی وقتی میگیم روح من، یعنی روح مال من هست. انگار روح از من جداس، انگار من بزرگتره و روح جزو من هست. مهم نیست من چه جنسی داره، جسم هست، روح هست، آتیشه، خاکه از همه مهمتر اینه که من چه ویژگی داره، مهمترین ویژگی من که ما با اون ویژگی میشناسیمش چیه؟ مهمترین ویژگی من بی نهایت طلبی هست. ما آرامش میخوایم ولی چقدر؟ لذت میخوایم چقدر؟ محبت؟ رفاه؟ آسایش؟ از همه چیز بی نهایتشو میخوایم... این همون مهمترین ویژگی من هست. من یعنی موجودی که دنبال بی نهایت هست. مهمترین نیاز من بی نهایت هست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا حقیقت انسان، مجرد است و تنها در ابدیت یعنی پس از مرگ به معنای واقعی برای انسان ظهور می‌کند و اگر کسی خود را از تعلقات دنیای مادی آزاد نکند، در حضور ابدیِ خود به زحمت می‌افتد. موفق باشید

16044
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: 1. در بعضی احادیث هست که حضرت علی اکبر (ع) اگر در کربلا شهید نمی شدند امام می شدند، حال اگر این احادیت صحیح باشد‌ آیا در امام بودن آن حضرت بداء حاصل شده است؟ مقام و جایگاه آن بزرگوار تا کجاست؟ 2. در مورد روز جوان که به نام حضرت علی اکبر (ع) هست لطف بفرمایید بگویید آن حضرت چه کمالات و ویژگی های عالی داشتند که برای نسل جوان و آینده سازان تاریخ اسلام الگو و اسوه باشد؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این نوع روایات ما را متوجه عظمت مقام حضرت علی اکبر علیه السلام می کند به همان معنایی که از نظر اخلاقی و از نظر ظاهر اشبه ناس به رسول خدا صلوات الله علیه و آله بودند 2- همین اندازه در عظمت جناب علی اکبر بس که به زیباترین شکل در وفاداری نسبت به امام زمان شان در صحنه صحنه آرایی کردند و در مرز بین دنیا و آخرت توانستند گزارش رویت خود را که ملاقات با رسول خدا صلوات الله علیه و آله بود و سیراب شدن از دست مبارک ایشان را با انتقال به این دنیا به پدرشان خبر دهند. این یعنی مقام جمع بین دنیا و آخرت که به ندرت برای اولیاء الهی پیش می آید. راستی حسین علیه السلام در چنین علی اکبری چه دیده اند که فرمودند: بعد از وجود مبارک آن حضرت دیگر این دنیا هیچ چیزی برای ماندن ندارد. موفق باشید

14868
متن پرسش
سلام: رساله حقوق امام سجاد (ع) هم مانند دعای ابوحمزه ثمالی کشف ایشان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه از جمله امام سجاد«علیه‌السلام» همواره ماوراء مفاهیم فکری سخن می‌گویند و از این جهت تفاوتی بین دعای ابوحمزه و رساله‌ی حقوق امام سجاد«علیه‌السلام» نیست. موفق باشید

14708
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: در مورد حقیقت محمدیه من از مصباح الهدایه اینطور فهمیدم که این حقیقت همون عین ثابت حضرت رسول هست به اعتبار اینکه متحد با اسم جامع الله هست و سایر اعیان ممکنات از این عین ثابت ظهور پیدا میکنن همینطوره آیا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

14334

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد با توجه با شناخت نسبی که نسبت به بنده طلبه دارید اگر بخواهم برنامه ریزی و اولویت بندی برای کارهایم داشته باشم (برای زندگی علمی) این برنامه ای که خودم تنظیم کرده ام مناسب است؟ 1. درس و مباحثه / 2. خودسازی (کتب مبنا و کتب زندگینامه شهدا و عرفا) / 3. کتب استاد طاهرزاده / 4. کتب شهید مطهری / 5. سیاسی (صحبتهای امام و آقا) / 6. قرآن (تلاوت و تدبر+معنا و تفسیر) / 7. نهج البلاغه و شرح استاد طاهرزاده / 8. مفاتیح و مفتاح الفلاح و صحیفه سجادیه با شرح / 9. تاریخ ائمه بخصوص امام صادق (ع) / 10. مباحث متفرقه از (آوینی. آیت ا.. جوادی. مددپور. رائفی. عباسی. رحیمپور و..) / 11. فقه (لمعه) و اصول فقه به صورت عمیق. / 12. کتب اعتقادی و کلامی برای اسکات خصم / 13. خط تحریری (به جهت رقت قلب و خوشنویسی) / 14. آموزش کامپیوتر (به جهت عقب نماندن از جامعه) این برنامه به این صورت است که تمامش در یک روز انجام نمی شود بلکه این چهارده برنامه در دو روز انجام می شود. ولی چند تا از آن ثابت در هر روز است مثل درس و مباحث شما. اگر نظری دارید بفرمایید اعمال کنم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نکات خوبی را مدّ نظر قرار داده‌اید به شرطی که دروس اصلی حوزه را با جدّیت دنبال کنید و در بقیه‌ی امور نیز عجله به خود راه ندهید. موفق باشید

13823

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خدا قوت. 1. از جناب استاد عاجزانه خواهشمندیم که یادداشتی درباره اربعین و زیارت در اربعین بنویسند 2. از جناب استاد عاجزانه خواهشمندیم بعد از اینکه یکی از سه جلسه هفتگیشان که تمام شد، زحمت بکشند. منت بر سرمان بگزارند اگر صلاح می دانند کتاب معرفت نفس و حشر را شرح بفرمایند. چون کسانی مثل بنده که توفیق داریم با سیر شما کار کنیم تنها مشکلمان این است که شرح آن کتاب بسیار کم کیفیت و اجمالیست. 3. از جناب استاد عاجزانه خواهشمندیم که بعد از کتاب مصباح الهدایه. کتاب چهل حدیث را هم عنایتی داشته باشند اگر صلاح می دانند. استاد. اینها فقط صحبت بنده حقیر نیست. خیلی ها این صحبتها را قبول دارند و منتظر شما هستند. خیلی از شما ممنونم. خدا ان شاءالله به شما قوت و قدرت و توفیق روز افزون عنایت کند تا به فرهنگ ناب محمدی صلوات الله علیه، خدمت کنید. همانطور که تا الان بسیار این کار را کردید. ما شاگردان کوچکتان را هم حتما دعا بفرمایید در کربلا. یا علی التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- إن‌شاءاللّه  2- دعا کنید خداوند توفیق تشکیل محافلی را به بنده بدهد که در آن علاوه بر تبیین اشارات کتاب «مصباح الهدایه» به اشارات کتاب «معرفتِ نفس و حشر» نیز بپردازیم. «شکر بسیار که ما عاشق این انجمنیم». موفق باشید

13574
متن پرسش
با سلام و احترام: ایرادی که به ولی فقیه می گیرند این است که تعداد زیادی از نمایندگان خبرگان نماینده رهبری در استان ها به عنوان امام جمعه هم هستند و این در بی طرف بودن ایشان نسبت به رهبر بی تاثیر نیست. دیگر این که اعضای شورای نگهبان که می توانند عضو مجلس خبرگان شوند وظیفه شان تعیین خبرگانی است که بعضا از رقبای سیاسی ایشان هستند. این ایرادها را چگونه جواب دهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این طور اشکال کرده‌اند که: در خصوص نظارت مجلس خبرگان‏ دور مطرح است. اشكال اين است كه رهبرى، فقهاى شوراى نگهبان را نصب مى‏كنند، و فقهاى شوراى نگهبان صلاحيت اعضاى مجلس خبرگان‏ را بررسى و تأييد مى‏كنند و مجلس خبرگان‏ شخص رهبر را گزينش مى‏كنند. پس به اين ترتيب رهبر درصدر و ذيل اين سلسله، قرار مى‏گيرد و اينجا دور فلسفى يعنى توقف شئ بر نفس خود پيش مى‏آيد. به اين دليل كه صلاحيت فقهاى خبرگان‏ توسط فقهاى شوراى نگهبان تأييد مى‏شود و فقهاى شوراى نگهبان كسانى هستند كه توسط رهبر منصوب شده‏اند. در جواب باید گفت: اين حالت دور محسوب نمى‏شود و تالى فاسد دور را به همراه ندارد، چون وظيفه‏ى شوراى نگهبان در حدّ تأييد اجتهاد و عدم سوء پيشينه‏ى كانديداهاى نمايندگى مجلس خبرگان است و همه‏ى افرادى كه در حدّ اجتهاد هستند مى‏توانند خود را كانديدا كنند و مردم به هركدام كه صلاح ديدند رأى دهند. در حالى‏كه وقتى دور پيش مى‏آيد كه شوراى نگهبان عده‏اى را به عنوان مجلس خبرگان انتخاب كند - بدون امكان كانديداشدن مجتهدين - و بعد هم همان افراد، مجلس خبرگان را تشكيل دهند - بدون انتخاب مردم -. در رابطه با اشکالی که جنابعالی می‌فرمایید وقتی به جا است که متوجه نباشیم وظیفه‌ی خبرگان آن است که اگر عدم صلاحیت رهبری محرز شد، بتوانند آن را تشخیص دهند و او را عزل کنند. و مسلّم دین و تقوای عموم بالاتفاق چنین روحانیونی به آن‌ها اجازه نمی‌دهد که نسبت به امری این‌چنین مهم، مسامحه نمایند. موفق باشید

13518
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: چندی پیش حضرت آقا در دیداری تاکید بر سه مورد خاص داشتند که یکی از آنها تقویت روحیه انقلابی بود خصوصا در جوانان. سوال بنده از محضر حضرتعالی در این مورد خاص است که در بستر حساس تاریخی حاضر قدم گذاشتن در مسیر تقویت انقلاب چگونه باید باشد هم از نظر فردی و اجتماعی و آیا اینکه تقویت روحیه انقلابی فقط اختصاص به قشر خاصی دارد و یا شامل همه آحاد ملت است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سیر به سوی حق نفی شیطان مستکبر و تقابله با او لازم است و امروز این مسیر با تقابل با مظهر استکبار یعنی شیطان بزرگ عملی است و هرکس بخواهد در مسیر إلی اللّه قرار گیرد، راهی جز این راه ندارد. وگرنه همچون صوفی گوشه‌نشین با خیالات خود خوش است. موفق باشید

نمایش چاپی