بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5574
متن پرسش
سلام علم ذاتا سکولار است و یا دینی؟سینما چه؟فرهنگ؟تمدن؟تکنولوژی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی همه‌ی عالم مخلوق خدا است به آن معنا که عالم مظهر اسماء و صفات الهی است، علمی علم است که نگاه ما را به عالم و آدم از همین زاویه مدیریت کند و هنر و تمدن و تکنولوژی همه در بستر چنین نگاهی به عالم و آدم باید شکل بگیرند ولی فعلاً این طور نیست و به این معنا همه علوم سکولاراند. موفق باشید
4292
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده بنده چند وقتی است باکتاب های شما توسط دوستم اشنا شدم در پی خواندن کتاب معرفت نفس شما چند سوال به ذهنم رسید که اگر امکان دارد جواب آن را به ایمیل خودم ارسال فرمائید 1-آیا ارتباط از طریق نفس با نفس امکان پذیر است؟ 2-آیا نفس من میتواند از بدنی به بدن دیگر برود یعنی حق انتخاب بدن داشته باشد؟ 3-آیا نفس می تواند بر بدن خود تاثیر گذار باشد یعنی بتواند مشکلات بدنی خود را بر طرف کند یا قسمتی از بدن خود را قوی تر کند مثلا نفس، قوه ادراک و تعقل را قوی تر کند ویا مشکل قلبی را بر طرف کندو غیره و یا نه حتما باید از طریق همین بدن به ریاضت بپردازد تا قوی تر شود به طور کل نفس قادر به انجام تغییرات بدنی هست؟ ممنونم که به نوشته بنده توجه کردید شاید خیلی آماتور سوال کرده باشم ولی خوشحال میشوم به بنده جواب یا کتابی معرفی فرمائید باز همتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بلی ارتباط نفس با نفس امکان‌پذیر است ولی احتیاج به سلوک دارد که در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» در این مورد عرایضی داشته‌ام 2- نفس بدن خود را می‌سازد و تنها بدن خود را می‌تواند داشته باشد 3- نفس در ذات خود در اوج تعادل است و از این لحاظ می‌تواند بدن خود را متعادل کند و بر آن تأثیر گذارد و علت این‌که اطباء قدیم به بیماران دستور پرهیز می‌دادند جهت ایجاد زمینه‌ی تأثیر نفس بر بدن بوده تا نفس بدن را در تعادل لازم ببرد. موفق باشید
4178
متن پرسش
به نام خدا. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز. خدا خیرتان دهد.استاد من گاهی با افرادی روبرو میشوم که تکبر دارند یا خود خواه هستند یا مثلا در برخورد با خانواده خود خیلی بداخلاق هستند وقتی کارهای انهارا میبینم بسیار در ذهن خود رفتار انها را نقد میکنم و در دل سرزنش میکنم و ناراحت میشوم و این باعث میشود رفتار ظاهری من نیز با انها خیلی سرد باشد و اصلا دوست ندارم با انها رابطه داشته باشو و وقتی هم که به اجبار انها را میبینم خیلی سنگین با انها برخورد میکنم.خواستم بپرسم اینکه در دل از انها و رفتار انها نارحت میشوم و انهارا سرزنش میکنم بد است یا خوب؟و اینکه رفتارم با انها سرد میشود ایا بد است یا خوب؟و بهترین رفتار با این افراد چیست؟چون بعضی از انها فامیل های نزدیک من هستند با تشکر خدا حفظتان کند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره ما باید با کارهای بد همیشه بد باشیم ولی در افرادی که مرتکب کارهای بد می‌شوند، زمینه‌ی تجدید نظر و توبه در آن ها هست و به همین جهت نباید با این افراد نیز به‌کلی بد بود، باید در حدّ ممکن به آن‌ها تذکر داد. موفق باشید
3821
متن پرسش
با عرض سلام میخواستم بدونم فضل خدا از قاعده لطف خداوند جداست ؟تعریف کاملی از فضل ولطف میخواستم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم بتوانیم این دو را از همدیگر جدا دانست. با به‌کار برده‌شدن آن‌ها در متون متوجه می‌شویم که نظر به کدام معنا دارند. آیا نظر به فضل دارند به معنای بیشتر از استحقاق و یا نظر به لطف دارند به معنای توجه به استعدادهای پنهانی که ما متوجه آن‌ها نیستیم. موفق باشید
3707

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
دربارة این جمله که در صفحة 74 فرمودید: «علاوه بر استاد سلوکی در سلوک فردی، به یک استاد سلوکی در سلوک جمعی هم نیاز داریم.»، ما پرسیدیم که: «چه اشکالی دارد که چند گزارة حصولی را در عرصة اجتماعی از امام بگیریم آنگاه با همان استاد در سلوک فردی‌مان سلوک کنیم؟»، و شما در همان قسمت آخرِ سؤال 2724 فرمودید که: «وقتی شرایط جامعه عوض شود و پدیده‌ای از طرف خدا به صحنه آید که قبلاً نبود، اگر سالکان نسبت به آن پدیده بی‌تفاوت باشند، به همان اندازه از حق فاصله گرفته‌اند.». ما سؤال‌مان را بر این فرض بنا نگذارده‌بودیم که صَرف نظر از انقلاب و فقط با یک استادِ سلوک فردی سلوک کنیم؛ یعنی نپرسیده‌بودیم: «اگر به این انقلاب کاری نداشته‌باشیم، آیا سلوک با یک استادی مثل آیت‌الله بهجت یا آیت‌الله قاضی در این زمان ممکن هست یا نه؟»، بلکه حساسیت نسبت به اجتماع را پذیرفته‌بودیم، اما در حد گرفتنِ چند گزارة حصولی مثل تئوری ولایت فقیه؛ چرا که گزاره‌های دیگر، بدیهی بوده و نیازی نیست از حضرت امام بگیریم، مثل لزوم حساسیت نسبت به جامعه، ثواب خدمت به مؤمنین، و لزوم حفظ دین از هر طریقی خصوصاً از طریق حفظ نظام اسلامی. این گزاره‌ها، در امور اجتماعی بدیهی است، و حتی اگر امامی هم طلوع نمی‌کرد، هر کسی خودش اینها را می‌دانست. لذا اگر به خاطر عمل به این گزاره‌ها وارد عرصة جامعه شدیم، لزوماً اقتدا به امام (به این معنی که این فکر را از امام گرفته‌باشیم) نیست. البته مسلماً تداوم راه امام (به معنای حفظ نظامی که امام بنیان نهاد) هست. پس نیازی نیست که ما همة گزاره‌های اجتماعی را از امام بگیریم؛ چرا که بسیاری از آنها بدیهی است. و گرفتنِ خیلی گزاره‌های دیگر از حضرت امام هم عملی به دنبال ندارد، مثل تئوری ولایت فقیه، شورای نگهبان و مجلس خبرگان و قانون اساسی و جمهوری اسلامی و ... . با این توضیحات متأسفانه باید بگویم: حقیر جواب سؤالم را هنوز نگرفته‌ام: اگر ما از حضرت امام فقط چند گزارة حصولی بگیریم مثل «فقیه باید در رأس جامعه حاکم باشد» (در حالی که باور مؤمنین قبلاً این بود که مملکت بالاخره باید شاه داشته‌باشد)، آنگاه یک استاد اخلاقی پیداکنیم، و از طریق گزاره‌های بدیهی و تذکرات همان استاد اخلاق به اجتماع هم نظر داشته‌باشیم، آیا در چنین شرایطی سلوک و قرب إلی الله و پرورش در تمام ابعاد انسانی ممکن نخواهد بود؟ یا شما معتقدید که حتی در این شرایط هم استاد سلوکی‌مان باز حضرت امام است؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم باید شخصیت امام با تمام ابعادش و با ارادت خاص پذیرفته شود و بر این مبنا به سایر اساتید اخلاق رجوع شود. موفق باشید
3240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز....چرا علامه در کتب بدایه و نهایه اینقدر از ذهن و عین به طور جداگانه صحبت می کنند؟ آیا فضای این کتب واقعا براساس فلسفه متعالیه هست؟ در برخی فصول علامه می فرمایند که براساس مشاء تقریر کرده اند و برای فرد تازه واردی مانند بنده یک آشفتگی ذهنی پیش آمده نسبت به دو مکتب مشاء و حکمت متعالیه و مسائل در ذهنم درست تبیین نمی شوند. کتاب بهتری برای مطالعه دقیق تر و تفکیکی هست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم معتقدم شبهه وجود ذهنی را می‌توانیم با تبیین ملاصدرا و طرح حمل اوّلی ذاتی به‌خوبی حل کرد و به بقیه‌ی شبهه‌ها نپرداخت و لذا نگران نباشید و از موضوع عبور کنید. علامه نکات ارزشمندی در ادامه‌ی نهایه مطرح می‌فرمایند. موفق باشید
3091

درمان حسدبازدید:

متن پرسش
با سلام حسد داره نابودم میکنه. می دونم پاگذاشتن تو خط قرمز خداست. میدونم طمع ورزی به دنیاست. می دونم قبول نکردن عدل و حکمت خداست. می دونم اعتراض به صلاح و مصلحت الهیه فقط نمی دونم راه چارش چیه. کاملا متوجه ام جای خدارو توقلبم گرفته چکار باید کرد؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: راه چاره یک کلمه بیشتر نیست و آن این‌که به قلب خود بفهمانید خدایی که کوچک‌ترین نیاز مرا فروگذار نکرده اگر آن‌چه را که من به جهت آن حسادت می‌ورزم که چرا پیش دیگران است و پیش من نیست، نیاز من بود به من می‌داد. این حالت را همچنان به قلب خود القاء کنید و کمی پایداری نمایید مسئله حل می‌شود. موفق باشید
1902

تفکرو تقلیدبازدید:

متن پرسش
سلام استاد چی کار کنم من تازه فهمیدم دیگران رو خودم می دونم زندگیم شده تقلید اصلا از خودم انگاری هیچی ندارم . کتاب هم خوندم مخصوصا کتاب های انسان شناسی یک و دو و جوان و انتخاب بزرگ رو هم خوندم ولی نمی دونم چرا اینجوریم . چیکار کنم .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: هر اندازه انسان با اندیشه و تفکر جلو برود به خودش نزدیک می‌شود و در آن صورت اگر هم از کسی تقلید کند به اعتبار آن‌که عقل او پذیرفته است که مثل آن کس عمل کند که در این صورت تقلیدی واقع نشده. موفق باشید
1670

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام/می خواستم توضیحات کاملی در باب ماهیت مجلس سنا و جایگاه آن در مکانیسم قانونگزاری بدهیدو تفاوت آن را با مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی تبیین نمایید.ضمنا در صورت امکان علت ابقای آقای هاشمی رفسنجانی را برای ریاست دوره جدید را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اعضاء مجلس سنا در نظام شاهنشاهی توسّط شاه تعیین می‌شد و پس از آن‌که نمایندگان قانونی را تصویب می‌کردند باید به امضای آن‌ها برسد و عملا سناتور ها قدرت تأیید یا عدم تأیید قوانین مجلس را داشتند در حالی که مجلس تشخیص مصحلت در جای خود دو وظیفه دارد؛ یکی آن‌که تشخیص دهد اگر قانونی که مجلس تصویب کرده و جهت امور کشور لازم و ضروری می‌داند ولی شورای نگهبان تأیید نکرده‌است، مصلت کشور است، به عنوان یک حکم ثانوی تأیید کند. پس عملا مجمع تشخیص مصلحت قانونی تصویب نمی‌کند بلکه توسط اشخاصی که نوعا از شرائط کشور آگاهی دارند معلوم می‌شود قانون مذکور مصلحت است که تصویب شود یا نه. وظیفه‌ی دوم مجمع تشخیص مصلحت مشاوره دادن به رهبری نظام است بدون آن‌که رهبری ملزم باشند از نظرات مجمع پیروی کنند منتها لازم است بعد از گرفتن پیشنهاد‌های مجمع تشخیص نظر خود را در موردی که از مجلس درخواست مشاوره کرده‌اند، اعلام کنند. در مورد ابقاء آقای هاشمی بنده معتقدم اصل انتصاب آقای هاشمی به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت از ابتکارات مدبّرانه‌ی مقام معظم رهبری بود تا آقای هاشمی بعد از ریاست جمهوری مشغول باشند و از طرفی در جایی قرار داشته باشند که هیچ‌گونه نقش مستقیمی در امور اجرایی کشور در اختیار ایشان نباشد زیرا آقای هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت یک رأی هستند مثل رأی بقیه‌ی اعضاء، و از طرفی از مدیریت ایشان در اداره‌ی مجمع نیز استفاده شده است و طبیعی است که باز خود آقای هاشمی جهت ریاست مجمع ابقاء شوند زیرا در مجمع تشخیص مصلحت که باید تشخیص بدهد قانون مجلس با توجه به مخالفت شورای نگهبان، مصلحت کشور است که اجرا شود یا نه، باید همه‌ی سلیقه‌ها باشند تا مصلحت موضوع را از همه‌ی زوایا بررسی کنند. موفق باشید.
1476

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
"خصوصی" سلام علیکم امیدوارم که حالتان خوب باشد چند سوالی دارم که نمی دانم آیا این سوالات به جاست که مطرح شود یا خیر ؟ 1- منظور از صور اسرافیل چیست؟ و اینکه می گویند در دم اول همه موجودات مثل ملک جن و... می میرند آیا این مرگ شامل انسان برتر مانند ائمه و پیامبران که مقامی بالاتر از اسرافیل دارند می شود؟ آیا این مرگ فقط شامل انسان است؟ این نوع مرگ چه نوع مرگی است؟ شنیده ام که انسانهایی که در بررخ هستند نیز می میرند اگر چنین مسئله ای صحت داشته باشد با توجه به اینکه روح مجرد است و مرگ ندارد پس چطور می میرد؟ آیا اسرافیل نیز می میرد و دم دوم صور چه اتفاقی می افتد؟ 2- بعضی ها معتقدند برای ملائک مقرب الهی می توان نماز خواند و عمل مستحبی هدیه کرد با توجه به اینکه ملائکه از مقام ثابتی برخوردارند این اعمال چه منفعتی برای آنها و ما دارد ؟ اصلا اصل قضیه صحت دارد؟ 3- می گویند اگر امام زمان (عج) از دید مردم پنهان شده است برای این بوده که امامان قبل از او همه به شهادت رسیده اند و حالا برای اینکه او به شهادت نرسد از دید مردم پنهان است و زمانی ظهورمی کنند که عقل و فهم مردم به کمال می رسد و از وجود آن حضرت بهره مند شوند ودر آن زمان حقایق بسیاری از علوم برای مردم آشکار می شود. شیطان نیز بدست امام زمان کشته می شود و درنهایت امام زمان توسط یک زن یهودی به شهادت می رسد البته شاید این سوال بچه گانه باشد اما ذهنم را مشغول کرده است چرا این غیبت برای 11 امام قبل از امام زمان رخ نداده که مردم به این فهم و شعور برسند؟ آیا خدایی که حکیم است مردم را با 11 امام حاضر انقدر امتحان کرده که نشان دهنده بی کفایتی ما انسانهاست که امام 12 باید غایب شوند؟ و چرا زودتر از این غیبت رخ نداده مثلا از امام 5 به بعد ؟ البته من احساس می کنم این شعور کامل نمی شود البته به خاطر دلایلی که در ادامه مطرح می کنم . افراد مسیحی و یهودی در زمان امام می توانند به دین خود بمانند و اگر مخالفت کنند کشته می شوند خوب این چه خصومتی که حتی با نبود شیطان منجر به شهادت امام زمان می شود پس نمی توانیم بگویم این فهم و کمالات انسانها کامل شده است قبل از غیبت نیز امامان و پیامبران ما توسط انسانهای خبیث مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند پس با ظهور امام اگر چه انتقام مظلوم از ظالم گرفته می شود اما همچنان ظلم در جهان خواهد بود چون بازهم این شهادت امام است که مظلومانه رخ می دهد اما چرا غیبت صورت گرفته است؟ در زمان رجعت ائمه و پیامبرانی که رجعت می کنند قاعدتا باید با شهادت از دنیا بروند علت این حرفم این است که شهادت کامل ترین نوع مرگ است و مگر انسانهای کامل نیز باید با شهادت باشد اما آیا تکرار تاریخ نیست؟ 4- کتاب معاد بازگشت به جدی ترین زندگی و تفسیرهای قرآن که مرتبط با موضوع بود را مطالعه کردم اما تمایل دارم که این بحث ها را ادامه دهم از طرفی در خصوص مباحث رجعت و وقایع بعد از ظهور نیز خیلی علاقمندم آشنا شوم 5- اگر بخواهم در خوصوص ملائکه نیز اطلاعات داشته باشم چه کتابی بخوانم کتاب هدف حیات زمینی آدم را خوانده ام و آیا مباحث ملائکه می توان جز اعتقادات دینی محسوب کرد. 6- در پایان از صبر و حوصله ای که به خرج دادید متشکرم و اگر نصیحتی برای این حقیر دارید ممنون می شوم که مطرح فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- صور اسرافیل، نفخه‌ی الهی است که آنچه در زمین و آسمان‌هاست از حیات زمینی به حیات قیامتی منتقل می‌کند و قرآن در توصیف آن می‌فرماید: « وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّه‏...» و از آن‌جایی که در آخر آیه می‌فرماید: «. إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّه....» پس شامل بعضی از انسان‌ها که فوق دنیا هستند و خودشان قیامتی می‌باشند نمی‌شود و ائمه«علیهم‌السلام» فرمودند منظور ما هستیم. یک نوع مرگ داریم که مرگ از دنیا است و حیات در برزخ و مرحله‌ی دوم در نفخه‌ی دوم، مرگ از برزخ و حیات قیامتی است که می‌فرمایند: « ُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُون‏» ظاهراً با تجلی اسم واحد قهار وجود همه‌ی مخلوقات نفی می‌شود و ملائکه نیز می‌میرند. 2- شاید نماز برای ملائکه مقرب موجب شود حجاب بین ما و آن‌ها برطرف شود و زمینه‌ی تدبیر آن‌ها بر جان ما بهتر فراهم گردد. 3- معنی کشته شدن شیطان توسط حضرت به معنای نفی مطلق شیطان نیست، چون فرصتی که به شیطان داده‌شده‌است تا قبل از تحقق برزخ است و در جواب او که گفت: «أنظرنی الی یوم یبعثون» خداوند فرمود «الی یوم معلوم» و «یوم معلوم» را به محدوده‌ی زندگی تا سکرات معنی کرده‌اند، پس حضرت نظام عالمی را که بیشتر تحت تاثیر روح شیطانی است دگرگون می‌کنند و حاکمیت با قواعد و احکام الهی خواهد شد. 4- کتاب معاد یا بازگشت به خدا از آیت الله شجاعی و جلد نهم اسفار و تقریرات بر جلد نهم اسفار از حضرت امام جهت تبیین بحث معاد مفید است. در مورد رجعت بحثی داشته‌ام گوش بدهید شاید مفید افتد. 5- روی هم رفته مباحث اسماء الهی به فهم جایگاه ملائکه کمک می‌کند، در سوره‌ی فاطر نیز عرایضی نسبت به ملائکه داشته‌ام، آری اعتقاد به ملائکه مسئله‌ی مهم اعتقادی ماست. موفق باشید
1035

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا و با سلام استاد مکرم؛تاکنون برای کنترل خیال و راهکار عملی برای دستیابی به این موضوع ، به نتیجه ای نرسیده ام.حال آنکه طمئنم یکی از بزرگترین مشکل من در مطالعه همین عدم کنترل خیال است.لطفا مثل همیشه راهنمایی بفرمایید چگونه میتوان به این مهم دست یافت؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را در جواب همین سؤال شما تنظیم کردم. موفق باشید
1011

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بنده قصد ازدواج داشتم. یکی از مشکلاتم این است که نمی دانم نگاه دقیق اسلام به دنیا چیست؟ و چه فضای اقتصادی برای یک زوج جوان ترسیم می کند؟ همچنین قناعت و زهد یعنی چه؟و به تبع آن نمی دانم چه انتظاری باید از دختر داشته باشم و در این مسأله چگونه انتخاب کنم؟ اگر در این باب بحثی داشته اید لطفا مرا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» إن‌شاءالله کمک می‌کند. در این مورد بیشتر برادرمان جناب آقای دکتر بانکی زحمت کشیده‌اند از ایشان استفاده کنید. موفق باشید
22489
متن پرسش
سلام: حدیثی از امام صادق (ع) دیدم که گفته بود هلاکت برکسانی که فلسفه می خوانند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن زمان فلاسفه، بیشتر به عنوان معتزلیان مطرح بوده‌اند که یک‌نوع شیفتگی نسبت به یونان در آن‌ها غالب بود. ولی امثال فارابی و ابن‌سینا و شیخ اشراق و ملاصدرا، خودشان از علمای اسلام بودند. موفق باشید

19593
متن پرسش
سلام علیکم: استاد راجع به به این مساله که در ایران فردا شب شب قدر هست و در عربستان امشب، چطور می شود که شب قدر متفاوت باشد در دو مکان مختلف و در قطب جنوب که ۶ ماه روز است به چه نحوی است لیله القدر!؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که صبح مردم ایران مربوط به خودشان است و باید در صبح خودشان نمازشان را بخوانند، و فقط در زمانی که برای آن‌ها بین طلوع فجر تا طلوع شمس است نماز صبح‌شان قبول است، شب قدر مردم ایران نیز مربوط به خودشان است و در شب قدر خودشان ملائکه و روح بر قلبشان نازل می‌شود و افق آن سال را برای آن‌ها می‌گشاید. موفق باشید

18405
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در کتاب مبانی نظری و عملی حب اهل بیت‌‌‌‌‌ (ع) ‌‌‌صفحه ۳۲۶ فرمودین «مخلص بودن مقام است و مقوله ای است وجودی و تشکیکی، و قاعده ی شدید و اشد در آن جاری است و لذا اگر صفات مطرح در امثال زیارت جامعه برای اهل بیت به نحو اشد مطرح است برای سایر انبیاء به نحو شدید مطرح است و در آنجا نیز موضوع تشکیکی بودن جاری است» حال آیا می توان گفت مخلص بودن برای چهارده معصوم هم تشکیکی است؟ مثلا می توان گفت حضرت محمد (ص) از امام علی (ع) مخلص ترند؟ یا اینکه چهاده معصوم همگی در یک مقام هستند ولی یکی نسبت به دیگری این مقام را بیشتر به نمایش گذاشته اند؟ و من الله التوفیق التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت از زيد بن الشّحَّام است كه از حضرت صادق«علیه‌السلام» سؤال مى‏ كند: «أَيُّمَا أَفْضَلُ الْحَسَنُ أَمِ الْحُسَيْنُ؟ فَقَالَ: «إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا يَلْحَقُ بِفَضْلِ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا يَلْحَقُ بِفَضْلِ أَوَّلِنَا وَ كُلٌّ لَهُ فَضْلٌ» قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَسِّعْ عَلَيَّ فِي الْجَوَابِ فَإِنِّي وَ اللَّهِ مَا سَأَلْتُكَ إِلَّا مُرْتَاداً فَقَالَ: «نَحْنُ مِنْ شَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ بَرَأَنَا اللَّهُ مِنْ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ فَضْلُنَا مِنَ اللَّهِ وَ عِلْمُنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أُمَنَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ وَ الْحُجَّابُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ، أَزِيدُكَ يَا زَيْدُ؟» قُلْتُ نَعَمْ. فَقَالَ: «خَلْقُنَا وَاحِدٌ وَ عِلْمُنَا وَاحِدٌ وَ فَضْلُنَا وَاحِدٌ وَ كُلُّنَا وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى» فَقَالَ أَخْبِرْنِي‏ بِعِدَّتِكُمْ فَقَالَ: «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ هَكَذَا حَوْلَ عَرْشِ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُبْتَدَإِ خَلْقِنَا أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ».[1] زيد بن الشّحَّام از حضرت صادق«علیه‌السلام» سؤال مى ‏كند: از حسن و حسين كدام‏يك افضل‏اند؟ حضرت صادق«علیه‌السلام» فرمودند: فضيلت و برترى اولين ما ملحق به برترى و فضيلت آخرين ما مى شود و فضيلت آخرين ما به اولين ما برمى ‏گردد، هر كدام را فضلى است. عرض كردم: فدايت شوم توضيح بيشتر بفرماييد؛ به خدا قسم من چون جوياى فضل و منقبت شما هستم اين سؤال را مى‏ پرسم. حضرت فرمودند: ما از شجره‏ ى طيبه ‏اى هستيم كه خدا ما را از يك طينت به‏ وجود آورد، فضل ما از جانب خدا و علم ما از اوست، ما امين خدا ميان مردم هستيم و دعوت‏ كنندگان به سوى دين خدائيم و نگهبانان و واسطه ‏ها بين خدا و مردم مى ‏باشيم. اى زيد! هنوز هم برايت توضيح بدهم؟ عرض كردم آرى. فرمود: سرشت ما يكى و علم ما يكى و فضل ما يكى است و همه در نزد خدا يكسانيم، عرض كردم بفرمائيد چند نفر هستيد؟ فرمود: ما دوازده نفريم در اطراف عرشِ پروردگار در شروع آفرينش خود، اول ما محمّد، وسط ما محمّد و آخر ما نيز محمّد است. موفق باشید

 


[1] - «الغيبةللنعمانى»، محمد بن ابراهيم نعمانى، ص 86. بحارالأنوار، ج 25، ص 363 ..

18098

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: یکی از همکاران بنده به گونه ای به حقانیت آمریکا و غرب اعتقاد و یقین دارد و به گونه ای از لیبرال دفاع می کند که انگار نعوذبالله وحی الهی می باشد، که اگر با این سماجت و پشتکار و یقین در راه دین و اسلام قدم بر می داشت یکی از مومنین حقیقی بود، و به گونه ای با نظام و روحانیت دشمن است که اگر توان و موقعیت داشت از ضربه زدن به نظام و روحانیت از هیچ تلاشی چشم پوشی نمی کرد گویی این نظام دشمن قسم خورده ایشان هست و از نظام و روحانیت نفرت عجیبی دارد، سن ایشان 40 می باشد و ملاک خبر ایشان رسانه های غربی و جبهه استکبار است و تنها روحانیی که قبول دارد خاتمی رئیس جمهور چند دوره پیش است، حال سوال بنده این است: چرا شخصی که در جامعه اسلامی رشد کرده در خانواده مسلمان به دنیا آمده و اسلام ناب و تشیع به او رسیده اینگونه تمایل به لیبرال و غرب پیدا کرده که حتی حاضر است ضد اسلام حرف بزند و شاید عمل هم بکند؟ چه پرسه ای این فرد و امثال ایشان طی می کنند که اینگونه منحرف می شوند و اینقدر بر حق بودن غرب و تفکر لیبرال اسرار دارند گویی نعوذبالله وحی منزل است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر برادر امام رضا«علیه‌السلام» در آن محیط مقدس آن‌قدر بدی نکرد که حضرت نام او را «زید نار» گذاشتند. هرکس بر اساس انتخاب‌های خود زندگی خوب و بد خود را رقم می‌زند. موفق باشید

18035
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: ان شاءالله خداوند خیرتان دهد که سوالات را مستقیم پاسخ می دهید و وقت شریفتان را صرف می نمایید. بنده خانمی 33 ساله دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث و صاحب سه فرزند هستم . همسرم روحانی هستند و منبری و مشاور خانواده و استاد دانشگاه می باشند. بنده در حال حاضر کلاسهایم تمام شده و باید رساله ام را در منزل بنویسم. ولی متاسفانه به علت کارهای زیاد منزل و بچه ها فرصت بسیار کمی برای این کار دارم. سوالی که دایم ذهن من را به خود مشغول کرده این است که من که صبح تا شب در حال پخت و پز و شست و شو و کلا کارهای منزل هستم و وقتی برای درس و بحث یا عبادت و کسب معرفت الهی پیدا نمی کنم اگر در این حال بمیرم آیا عمرم را هدر نداده ام؟ البته می دانم که این کارها را می توان در راه الهی انجام داد. مثلا اینکه نیت کنم سرباز امام زمان (عج) تربیت می کنم. یا اینکه دارم کارهای منزل یک سرباز امام زمان عج (همسرم) را انجام می دهم. اما با این حال می گویم هیچ گاه ساعتی که انسان برای کسب علم می گذارد با ساعتی که مثلا برای شستن ظروف می گذارد یکی نیست و شخص اول بعد از مدتی عالم می شود و شخص دوم عامی می ماند. البته منظورم کسب معارف الهی است نه این درس و بحث های دانشگاهی و ...لطفا راهنماییم فرمایید. متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضای توحیدی خانه وقتی مادر خانه با نور ایثار بدرخشد، عین ارتباط با عالم وجود است و اگر در آن حال بمیرد، هیچ زنجیری به پای خود ندارد که مانع اُنس با حضرت محبوبِ بی‌کرانه‌ی خود شود. عمده آن است که مادران، این آزادی را در خود احساس کنند که چگونه در محفل توحیدی خانه حاضرند از همه‌ی عنوان‌های همراه با فخر دنیا بگذرند. موفق باشید

17220

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده عزیز: اخیرا فایل صوتی از پروفسور سمیعی به نام «راز سکته» گوش دادم. نظر شما درباره این قسمت از سخن ایشان چی است؟ آیا انتشار آن باعث سوء استفاده برای معاندین دین نمی شود؟. سخن دکتر سمیعی: «چگونه سکته نکنیم. امروز راز مهمی را که حاصل تحقیق چند ساله ام هست به شما خواهم گفت. می دانید بیشترین تعداد سکته مربوط به اول صبح است. چرا؟ این همان رازی است که به مردم گفته نشده. وقتی شامی پرچربی را بخورد حدود هشت ساعت بعد، یعنی نزدیک اذان صبح، شیرابه ی غذا از معده وارد روده ها شده و چربی زیادی جذب خون می شود، به این ترتیب ویسکوزیته یا همان چسبندگی و غلظت خون بالا می رود. اول صبح سردترین موقع روز است بدن در خواب بوده و ضربان قلب و فشار خون در پایین ترین حد خود است. پاها که دورترین نقطه به قلب هستند با قلب در یک سطح افقی قرار دارند. پاها که سردترین نقطه بدن هستند اغلب از پتو بیرون بوده و سردتر می شوند. به همه ی اینها افزایش چربی و غلظت خون را هم بیفزایید تا پازل لخته شدن خون در انتهای پاها تکمیل گردد. چنین فردی صبح برای نماز یا دستشویی بیدار می شود، چند تا پله را بالا می رود یا برای خرید نان تا سر کوچه می رود. بدنش گرم شده و ضربان قلب بالا می رود. فشار خون بیشتر شده و لخته ها از پاها کنده شده و وارد جریان خون می گردد. وقتی فرد حرکت می کند یا سر به سجده می گذارد لخته وارد مغز شده و رگی را مسدود می کند. به دنبال آن فرد سکته مغزی می کند. بعد می گویند «خوش بحالش موقع نماز مرد خدا بیامرزدش!!!!» اگر هم زنده بماند بخشی از بدنش از کار می افتد بستگی دارد کدام رگ و چقدر آسیب دیده باشد. ..... اگر بر مبانی سخن استاد سمیعی گرفتگی رگ در سجده باعث از کار افتادگی کامل مغز و سکته کامل گردد و طبق مباحث معرفت نفسی، نفس قادر به مدیریت بدن و اعمال اراده خود بر بدن نگردد ناچار است آن نفس از آن بدن انصراف می دهد. تا اینجا گفته پروفسور سمیعی با مباحث معرفت نفس کاملا مطابق است. حال آیا نمی شود که نفس کسی بدون اینکه نقصی در بدن او باشد در حال سجده از بدن انصراف دهد یعنی اجل او برسد؟؟!!! با توجه به اینکه در پزشکی امروز علت مرگ را تنها خرابی بدن می دانند آیا این سخن باعث انکار معنویت مرگهایی که بعضا در نماز برای اولیای الهی رخ داده شده نمی شود؟. آیا عکس آن قابل صدق نیست که چون نفس انسان قصد انصراف از بدن در حال سجده را دارد از طریق سکته مغزی این کار را انجام می دهد؟! متن کامل صحبتهای پروفسور سمیعی: http://gfun.ir/چگونه-سکته-نکنیم؟/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آقای دکتر برای پرخورها که شامی پرچرب به قول ایشان می‌خورند و حدود 8 ساعت می‌خوابند، می‌تواند صدق کند. ولی همیشه رحلت در سجده، نه در صبح اتفاق می‌افتد و نه همراه با شامی پر چربی بوده است. موفق باشید

17074

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: آیا در زمینه ی جهاد به خصوص از جنبه نظامی - چه سخت و نرم - در اسلام، کتابی دارید؟ یا کتابی می شناسید که به صورت مستند بر اساس آیات قران و روایات تدوین شده باشد؟ متاسفانه با توجه به جستجوی بنده به یک سری کتبی برخوردم که بحث جهاد به خصوص مبانی آن را به درستی مشخص نکرده اند و نتیجه بحث فقط کتاب سازی شده است. لطفا از آثار اسلام شناسانی که در این زمینه کار کرده اند، معرفی بفرمایید. با تشکر رضاپور
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب خاصی در نظر ندارم ولی علامه‌ی طباطبایی در آیات مربوط به «جهاد» به‌خصوص در سوره‌ی توبه، نکات ارزشمندی را مطرح فرمودند. موفق باشید

15739
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد بنده 18 سال دارم و آزمون ورودی حوزه دادم و اگر امام زمان (عج) بنده را قبول کنند قصد دارم سرباز آن حضرت بشوم ان شاءلله. اما یک سئوالی داشتم؟ بنده شروع به مطالعات دینی کردم از کتب شما هم شروع کردم. اما می خواستم نظر شما رو بدونم که چون تنوع در نویسندگان و کتب بسیار است مثلا مثل شهید مطهری و...من چیکار کنم؟! بنظرتون اول کتب شما رو بخونم یا کسان دیگه ای؟! لطف بفرمایید راهنمایی ام کنید. ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در کنار مطالعاتی که از کتاب‌ها دارید یک برنامه‌ی کامل جهت مطالعه‌ی آثار شهید مطهری با یادداشت نکات مهم در یک دفتر قطور و با صحافی خوب داشته باشید که آن یادداشت‌ها، سال‌های سال برایتان بماند. موفق باشید

15565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چه لزومی داشت که خداوند متعال جریان فراموش کردن ماهی را در داستان حضرات موسی (ع) و خضر (ع) ذکر کنند. می شد مثلا بعد از ذکر آیه ۶۰ به آیه یافتن حضرت خضر (ع) اشاره کنند و از گفتن فراموشی ماهی صرف نظر کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رازهایی در این قضیه بوده است که از طریق وقوع امر غیر عادی، متوجه‌ تصرف آن ولیّ خدا یعنی حضرت خضر بشوند. عرایضی در این رابطه در تفسیر سوره‌ی کهف شده است. اصل بحث بر روی سایت هست. موفق باشید

14334

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد با توجه با شناخت نسبی که نسبت به بنده طلبه دارید اگر بخواهم برنامه ریزی و اولویت بندی برای کارهایم داشته باشم (برای زندگی علمی) این برنامه ای که خودم تنظیم کرده ام مناسب است؟ 1. درس و مباحثه / 2. خودسازی (کتب مبنا و کتب زندگینامه شهدا و عرفا) / 3. کتب استاد طاهرزاده / 4. کتب شهید مطهری / 5. سیاسی (صحبتهای امام و آقا) / 6. قرآن (تلاوت و تدبر+معنا و تفسیر) / 7. نهج البلاغه و شرح استاد طاهرزاده / 8. مفاتیح و مفتاح الفلاح و صحیفه سجادیه با شرح / 9. تاریخ ائمه بخصوص امام صادق (ع) / 10. مباحث متفرقه از (آوینی. آیت ا.. جوادی. مددپور. رائفی. عباسی. رحیمپور و..) / 11. فقه (لمعه) و اصول فقه به صورت عمیق. / 12. کتب اعتقادی و کلامی برای اسکات خصم / 13. خط تحریری (به جهت رقت قلب و خوشنویسی) / 14. آموزش کامپیوتر (به جهت عقب نماندن از جامعه) این برنامه به این صورت است که تمامش در یک روز انجام نمی شود بلکه این چهارده برنامه در دو روز انجام می شود. ولی چند تا از آن ثابت در هر روز است مثل درس و مباحث شما. اگر نظری دارید بفرمایید اعمال کنم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نکات خوبی را مدّ نظر قرار داده‌اید به شرطی که دروس اصلی حوزه را با جدّیت دنبال کنید و در بقیه‌ی امور نیز عجله به خود راه ندهید. موفق باشید

13828
متن پرسش
سلام ستاد: مرا ببخشید که زیاد مزاحمتان می شوم ولی چه کنم که جز شما کسی نیست که حرف دلم را بفهمد. طلبه ی پایه ی سوم هستم. تابستان امسال، حضوری خدمتتان رسیدم و از شما مشورت خواستم. شما وظیفه ی اصلی طلبه را ممحض شدن در دروس حوزه می دانید و کاملا حرفتان صحیح است. ولی من هر کاری می کنم و هرچه در این سه سال با خودم کلنجار می روم، نتوانسته ام با این درسها کنار بیایم. در این سه سال فقط درسهایم را شب امتحان می خواندم و نمره ی بالا هم کسب کردم. مشکلم در فهم دروس نیست بلکه به آنها علاقه ندارم و خوب می دانم که در آینده خیلی به این دروس احتیاج دارم. علاقه ی شدیدی به کتب حدیثی و اعتقادی و تحقیق و پژوهش دارم و این سه سال هم کارم فقط مطالعه ی از این قبیل کتب بوده است. اصلا نطق بیانم خوب نیست ولی در تحقیق و نوشتن و پژوهش خیلی استعداد بالای دارم. تحقیقی هم راجع به موسیقی نوشتم و سه تا از اساتیدم هم خیلی تأکید کردند که تو دست به قلمت خوب است و این راه را ادامه بده. اصلا وقتی دست به قلم می برم خیلی چیزها و معارفی که به ذهنم هم قبلا خطور می کرد بر روی کاغذ می نویسم. استاد از طلبه ها زده شده ام. خیلی وضعیت خراب است مدام در حجرات، غیبت و قهقهه زدن و مسخره بازی شده و دیگر بویی از اخلاق و تقوا نیست. اینهمه را گفتم که سؤال از محضرتان بپرسم استاد! حیران و سرگردان شده ام و نمی دانم در پیمودن رسالت تاریخی خودم در چه راهی قدم بگذارم و چطور انجام وظیفه کنم؟ این را خوب می دانم که وظیفه ام کار فرهنگی است ولی این را هم خوب فهمیده ام که کار فرهنگی از هزاران هزار جنگ، سخت تر است.احساس می کنم من آدم کار فرهنگی نیستم و بدرد طلبگی نمی خورم یعنی توان مقاومت در این جبهه را ندارم، می ترسم در این راه، شرمنده ی شهدا بشم چون کار تبلیغ دین و کار فرهنگی، مسئولیتی است دقیق و عظیم که اگر یک اشتباه کوچک انجام بدهی شاید عواقب خیلی سنگینی داشته باشد. تصمیم گرفتم هر طور شده راهی دفاع از حرم ام المصائب بشوم. فکر می کنم من مرد جبهه ی فرهنگی نیستم. نمی دانم کارم درست است یا نه از خودم و این دنیا خسته شدم. فقط می خوام جان بی ارزشم را فدای حضرت زینب سلام الله علیها کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصمیم بدی نگرفته‌اید. ولی اگر مطابق آن‌چه می‌فرمایید با نوشتن می‌توانید موضوعات فرهنگی را دنبال کنید، تلاش بفرمایید در همان حوزه بمانید و با زیربنای تفکر حوزوی کار را ادامه دهید تا سخنانتان با پایه‌های محکمی ارائه شود. موفق باشید

13468
متن پرسش
در دوره ي غيبت چه وظيفه اي داريم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطابق حرام و حلال الهی عمل کنید و از طریق خدمت به انقلاب اسلامی و نایب امام، زمینه‌ی ظهور آن حضرت را فراهم نمایید. موفق باشید

13354

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1. در جواب 13331 این مورد قبول است که تعامل بر طبیعت باید باشد. حال سئوال اینست که آقا در همان متن دفاع از هواپیما و ... می فرمایند اینها خوب است پس معلوم است ایشان ساختن اینها را تعامل با طبیعت و استخراج صحیح از طبیعت می دانند طبق حرف صریح حضرت آقا؟ 2. آیا بین جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی فرق است؟ 3. امام می فرمایند حفظ جمهوری اسلام از حفظ جان امام عصر (عج) واجب تر است، سئوال اینجاست مگر امام عصر (عج) خود قوام حکومت نیست؟ پس اگر ما مخیر بین حفظ نظام و حفظ امام عصر (عج) شدیم اگر حفظ جمهوری اسلامی را کنیم و به جان امام آسیب وارد شود خب قوام حکومت از بین می رود؟ منظور امام از این جمله چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت باید به تکنولوژی با نگاه غربی نگاه نکرد و نگاه مقام معظم رهبری را در رابطه با این موضوع، در جمع سخنانشان دنبال کرد. لذا توصیه به مطالعه‌ی کتاب «مدرنیته و توهّم» را هنوز تأکید می‌کنم 2- جمهوری اسلامی مظهری است از انقلاب اسلامی 3- امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» در اراده‌ی مبارک خود، همین را می‌خواهند که به دست حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» محقق شد و مقصود حضرت امام، تذکر به این نکته است. موفق باشید

نمایش چاپی