باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان سعی کند با حضور قلب به حضرت حق رجوع نماید، از خدادانی به خداداری سیر خواهد کرد. مباحث کتاب «رسالة الولایه» در این مورد کمک میکند إنشاءاللّه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به طور بدیهی مییابیم که خودمان و جهان خارج از خودمان واقعیت داریم هرچند متوجه میشویم بعضی از افکار ما نسبت به واقعیت به خطا میرود و این را نیز با عقلمان متوجه میشویم و همینکه متوجه میشویم بعضی چیزها توهم است دلیل بر توجه ما به واقعیت جهان خارج است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر سلوک إلی اللّه تا مدتها حظّ نفس در میان است تا آنکه سالک همچنان جلو برود و ارادهی خود را آرامآرام در ارادهی حضرت حق فانی کند و از جذبات نفس آزاد گردد. به همین جهت عرض کردم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد». زیرا در این مسیر حضرت ربّ دستگیری خواهد کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت است؛ شده، عیناً خدمتتان ارسال میدارم:
قرآن جهت امر ولايت جامعه در آيه ى 55 سوره ى مائده مى فرمايد: «انَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوة وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ و هُمْ راكِعُون» تنها و تنها ولى شما خدا و رسول او و آنهايى هستند كه ايمان آورده و نماز برپا مى دارند و در حالى كه در ركوع هستند، زكات مى دهند. اولًا: شيعه و سنى معترفند كه مصداق آيه حضرت على (ع) است. (حضرت آيت الله حسينى طهرانى در درسهاى 72 تا 75 كتاب «امام شناسى» جلد 5 به طور مفصل راجع به اين آيه بحث كرده اند). ثانياً: چنين كارى در اسلام، سنتى خاص نبوده كه فرد ديگر هم انجام داده باشد، و مستحب هم نيست. ثالثاً: كلمه ى «انَّما» حصر است، يعنى «فقط». پس معنى آيه چنين مى شود كه در همان راستاى ولايت خاص خداوند و رسول الله (ص)، آن فردى هم كه در ركوع زكات داد، «ولى» مسلمين است و فقط همين ها ولى مسلمين اند.
سؤال: آيا نبايد اميرالمؤمنين (ع) محو حق بودند و توجهى به سائل نمى كردند؟ و يا لااقل اگر خدا مى خواست ولايت ايشان را به مردم اطلاع دهد، در رابطه با آن وقتى كه تير را از پايشان درآوردند و ايشان متوجه نشدند، اين كار را مى كرد؟
جواب: اين مقام كه در عين حضور قلب با حق، هيچ چيز از ايشان پنهان نيست، فوق مقامى است كه فقط ناظر به حق است. اين مقام «صَحْو» يا بقاء بالله و هوشيارى بعد از «مَحْو» است. يعنى آنچنان غرق حق اند كه با چشم حق ناظر بر خلق اند، و لذا اين مقام بالاتر از مقام «محو» يا فناء فى الله است. اين مقام بقاء بعد از فنا است كه در روايات ما تحت عنوان قرب نوافل مشهور است كه خداوند مى فرمايد وقتى بنده ى من از طريق نوافل به من نزديك شد من چشم او مى شوم و از طريق من مى بيند و من گوش او مى شوم و از طريق من مى شنود.[1] و حضرت در اين مقام قرار داشتند.
سؤال: چرا خداوند در آيه ى مورد بحث فرمود: «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوة» يعنى به صيغه ى جمع آورد. اگر منظور فقط اميرالمؤمنين (ع) بود بايد به صيغه ى «مفرد» مى آورد؟
جواب: اين روش را خداوند در جاهاى ديگر كه مشخصاً مصداق آن يك فرد بوده نيز به كار برده است. مثل آيه ى مباهله كه صيغه را جمع آورد ولى پيامبر (ص) يك مصداق بيشتر براى آن نياوردند، يعنى به جاى انْفُسَكُمْ كه در آيه آمده و مى فرمايد: جانهايتان را جهت مباهله با مسيحيان نجران بياوريد، رسول خدا (ص)، فقط على (ع) را آوردند. و يا در آيه ى 8 سوره ى منافقون كه مى فرمايد: «يَقُولون لَئِنْ رَجَعْنا الَي الْمَدينةِ لَيُخْرِجَنَّ الْاعَزُّ مِنها الْاذَل» مى گويند چون به مدينه برگشتيم آن كس كه عزيز بود را خوار مى كنيم. در حالى كه گوينده ى اين سخن فقط عبدالله بنابَى بوده ولى قرآن فعل را به صورت جمع به كار مى برد.
زمخشرى از علماء اهل سنت در تفسير كشاف اين نوع سخن گفتن را صحيح دانسته و آيه ى مورد بحث را در شأن على (ع) مى داند. و فقهاى اهل سنت نيز حركت جزئى در نماز را جايز مى دانند و استناد مى كنند به حركت على (ع) در نماز در دادن انگشتر به سائل. موفق باشید
[1] ( 1)- به مصباح الشريعه، ص 11. فتوحات( 14 جلدى) جلد 3، ص 262 رجوع شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود علمی همان است که در علم خدا است و خطاب به آن میکند که «کُن فیکون» بشو و میشود. و وجود عینی نحوهی وجود خارجیِ شیئ است که با امر «کُن» محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجهاید، آنچه به عنوان مخلوق در صحنه است، تجلیات وجودی حضرت حق است و حضرت حق علت وجود آن مخلوق میباشد و متکلّمین از این جهت متشکل دارند که نسبت وجودی بین خالق و مخلوق که همان تجلی وجودی است را درست تصور نمینمایند و معنای خلق از عدم به این معنایی که پدیده از نظر وجود به خدا متصل است چیزی نیست که فلسفه و عرفان متوجه نباشند. خلق از عدم به معنایی که رابطهی وجودی بین خالق و مخلوق نیست چیز غیر قابل قبولی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با زیارت امام معصوم، قلب خود را متوجه کنید که چه اندازه با این نوع انحرافات از یافتنِ حقیقت حق که جامع همهی کمالات است، عقب میافتید. فراموش نکنید که همچنان كه نفس در مرتبه عقل هيولائى آماده قبول صور علميه است و در روايت هست «انّ القلوب تحى بالعلم كما تحى الارض بوابل السّماء»[1]
و نفس پس از تجرد كامل و نيل به درجه كمال عقلانى به حكم قاعدهی «بسيط الحقيقة كلّ الاشياء و ليس بشىء منها»[2] با صورت علميه كليه اشياء متحد گردد بلكه عين جميع اشياء خواهد شد و همين نفس كه نسبت به امورى در حال حاضر بالقوه بوده و به مرحله تجرد كامل عقلانى نرسيده نسبت به آنچه كه ادراك نموده و صورت علميه آنها در ذات آن حاصل گرديده متحد است. موفق باشید
[1] ( 1)- قلبها با علم زنده ميشوند مانند زمين كه بوسيله باران حيات مييابد.
[2] ( 2)- حقيقت بسيط كه منظور ذات حق است همه اشياء است ولى نه به صورت مجموعه كثيرى از اشياء بلكه به صورت وحدت. و در ذات حق هيچيك از اين اشياء نيست و به حكم همين قاعده هر وجود بسيطى جامع هم كمالات مراتب زيرين خود هست مثل نفس كامل مجرد كه در عين وحدت داراى كمالات بسيارى است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جملهی فوق را نشنیدهام ولی حضرت آیت اللّه حسنزاده با تلاشهای پیگیرِ خود توانستند عرفان را به معنایی که در این تاریخ نیاز است؛ به جامعه بیاورند و در این راستا شاگردان ارزشمندی را تربیت کردند. موفق باشید
