باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر اندازه از آرزوهای دنیایی کم کنید به همان اندازه توفیق عمل به آنچه حق میدانیم در ما پیدا میشود. ۲. به هر حال این حالت در این مسیرها پیش میآید، باید آن نگاهها را دنبال نکرد. پس از مدتی انسان از آن ظاهرها عبور میکند و نظرش به شخصیتِ ایمانی و باطنِ روح انسانها میافتد. ۳. آری! روحها قبل از بدنها در علم خدا خلق شدهاند و برای به ظهورآمدن در این دنیا، به بسترِ بدن مادی نیاز دارند و از این جهت، «جسمانیة الحدوث»اند و حال همین روح که در بدن خود را یافته و انتخابهایی در این دنیا داشته «روحانیةالبقاء» میباشد و پس از بدن به صورت شخصی باقی میماند. ۴. احتمالاً باید روی جسم مثالیِ آنها ببیشتر فکر کرد. حتی وقتی برای انسانهای عادی ظاهر میشوند در حیطهی خیال آنها ظاهر میگردند، ولی مثل نفس ما که در عینِ مجردبودن میتواند بدن خود را حرکت دهد؛ آنها با قدرت خود که به جهت مثالیبودنشان بیشتر از قدرتهای مادی است، در عالم ماده با ارادهای که دارند تصرف میکنند، مثل آنهایی که از دور، چیزی را حرکت میدهند و یا قطاری را متوقف میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کافی است در کانال سخنرانیها در تلگرام، جلسات 39 و 40 «دینداری در عصر مدرن» از دکتر سروش را استماع فرمایند تا معلوم شود چگونه ایشان سختْ معتقدند قرآن ساخته و پرداختهی افکار حضرت محمد «صلواتاللّهعلیهوآله» است و حتی میگویند دو سوم قرآن که به صحنههای تاریخی اشاره دارد، هیچ ربطی به امروز ما یعنی در عصر مدرن ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: من در آن جواب، خواستم متذکر امر مهمی نسبت به انقلاب اسلامی باشم تا انقلاب، تنها در آینهی نگاهی که در گذشته به آن داشتیم، نگاه نشود. چرا که آینهی دیگری ظهور کرده که اگر ادامهی دیروزمان هست، که هست، از امروزمان خبر میدهد که چه در پیش داریم.
نمیدانم چرا در عین احساس همزبانی و همدلی و اینکه میفهمم به کجا اشاره داری، با طاهرزادهای که در مرحلهی سوم حضورِ تاریخی انقلاب بهسر میبرد، همراهی نمیکنی؟![1]
نمیدانم روشن است که به کدام انقلاب دعوت میکنم یا نه؟! و نمیدانم شما هم در این غوغایِ مدعیان دروغین طرفدارِ انقلاب، مواظب هستید آن انقلاب در حجاب نرود؟! انقلابی که امثال حججیها در افق تاریخ یافتند و تا مرز شهادت پای آن ایستادگی نمودند و تشییعکنندگان پیکر بیسرِ او آن حقیقت تاریخی را در بنیادینترین بُعدِ خود حس کردند، در عین آنکه روزمرّگیها آنها را اشغال کرده بود که این نیز عرض عریضی دارد که چگونه انسانهایی با اینهمه روزمرّگیزدگی، باز حججی را از خود میدانند!
چرا ما علیرغم اینهمه دروغ در این حضور تاریخی آن دورهایی که در متن انقلاب اسلامی خداوند برای ما تقدیر کرده است، نظر نمیافکنیم تا دروغگویان را به چیزی نگیریم؟! اینان مگسهایی هستند که میخواهند فیل را نادیده بگیرند.
گفتی زبانی را به میان آورم که مستقیماً قاتل دروغ باشد؛ این تقاضا با نظر به روحیه و روحِ جوان شما تقاضای منطقی است ولی به این فکر کن که گویا سیرهی اولیاء الهی بیشتر در نمایاندنِ «صدق» بود ،تا «دروغ» خود به خود رسوا شود و برای تحقق یک تمدن، تمدنی که نمیخواهد یک حزب سیاسی باشد. به این فکر کن که چرا بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا«علیهالسلام» سعیِ ائمه«علیهمالسلام» آن است که جبههی مقابلهای با خلفا شکل ندهند و در درون جامعهی اسلامی تا آن راهِ زلالی که مأمور ظهور آن هستند، به میان آید.
آری! در مورد کوفه عرض شد اگر کوفیان در عین تفاوتِ نگاه، آن نگاهها به خصومت منجر نشده بود، علی«علیهالسلام» توان مقابله با استکبارِ امویِ معاویهای را داشت. چه کنم که نه میتوانم این نحوه حضوری که شما متذکر آنید را نادیده بگیرم! و نه میتوانم نسبت به روشی که برای تحقق تمدن اسلامی به آن اعتقاد دارم؛ چشمپوشی کنم!! آنچه برای بنده شیرین است «سرِ پیری جوانبودن» است که این جمعالجمعی است طاقتفرسا. موفق باشید
[1] - در یک مرحله، سخن در این بود که این انقلاب ریشه در تاریخِ ما دارد و از «غدیر» تا اینجاها آمده است و در مرحلهی دوم بحث «سلوکِ تاریخی ذیل شخصیت حضرت روح اللّه» بود و در مرحلهی سوم سخن از آن است که اگر به عمیقترین لایههای وجودی خود رجوع کنیم، مییابیم که انقلاب اسلامی به عنوان نفحهای تاریخی تمام جان ما را در بر گرفته است که البته این سخن سخنی است که در فضای مدرنیته «خلافآمدِ عادت» است و نمیدانم گوش شنوایی برایش هست یا نه؟! عرایضی را در این رابطه در گلپایگان تحت عنوان «انقلاب اسلامی و حضور تاریخیِ ما» شروع کردم. عمری باقی باشد حرفهایی دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید بفهمیم و بفهمانیم ارتباط غیر شرعی و خارج از ضرورت با نامحرم حرام است و انسان را از رسیدن به حقایق معنوی محروم یا عقب میاندازد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فلاسفه و عرفا روشن میکنند که هر مخلوقی در ذات خود ممکنالوجود است و امکان مربوط به خود مخلوق است و از این جهت هر مخلوقی طلب خلقشدن و موجودشدن بر اساس امکان خود دارد و خداوند این طلب را جواب داده. به همین جهت وقتی فرعون از حضرت موسی و هارون«علیهماالسلام» میپرسد که خدای شما چگونه خدایی است، جواب میدهند: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى (50)/طه) پروردگار ما آن کسی است که خلقتِ مخصوص هر موجودی را به او میدهد و پس از آنکه موجود شد، هدایتش میکند. ملاحظه فرمایید که میگویند: «خلقه»، یعنی خلقت ِ مخصوص آن موجود که در امکان ذاتی آن موجود بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! آری! 2- آری! و در همین رابطه کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» تدوین شده است. این که به موقعیت خودمان در تاریخ نظر دارید خوب است .موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه به عنوان بهترین هدیه میتوانم در جواب سؤال جنابعالی عرض کنم سخن جناب مولوی است که در خطاب به ما میگوید: «هیچ خمری بیخماری دیدهای / هیچ گل بیزخم خاری دیدهای. در گلستان جهان آب و گل / بی خزانی نوبهاری دیدهای. چونک غم پیش آیدت در حق گریز / هیچ چون حق غمگساری دیدهای. کار حق کن بار حق کش جز ز حق / هیچ کس را کار و باری دیدهای. هیچ دل را بیصقال لطف او / در تجلی بیغباری دیدهای. بی جمال خوب دلدار قدیم / جز خیالی دل فشاری دیدهای. از نشاط صرف ناآمیخته / شرح ده ای دل تو باری دیدهای. در جهان صاف بیدرد و دغل / بی خطر ایمن مطاری دیدهای. چون سگ کهف آی در غار وفا / ای شکاری چون شکاری دیدهای. لب ببند و چشم عبرت برگشا / چونک دیده اعتباری دیدهای. شمس تبریزی بگیرد دست تو / گر ز چشم بد عثاری دیدهای». شرح این سخنان شرح زندگی آنهایی است که در متن سختیها، چشم در گشایشِ افقهای متعالی دارند. افقهایی که آسان بهدست نمیآید ولی دستیافتنیاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن مى فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا»[1] خدا آن گاه كه بنى آدم در پشت پدرانشان بودند از آنها اقرار به ربوبيتش گرفت و آنها تصديق كردند و بلى گفتند. بديهى است كه اين رويارويى و اخذ پيمان دلالت بر وجود انسان و ادراك او در نشئه هاى قبل از دنيا دارد. بنابراین هرکس با فطرت خود میتواند متوجه باشد چه کاری حق است و چه کاری باطل است و در واقع پیامبران متذکر همان چیزی هستند که فطرت انسانها بر اساس آن سرشته شده است. قرآن در تذكرى بسيار عميق و عالمانه مى فرمايد: «فَاقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[2] پس به پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسانها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسانها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى كنند و با پوچى و بى ثمرى زندگى روبه رو مى شوند. انسان بايد به پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آنها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس سرشته اند. اينكه مى گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسانها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره ى اعراف، آيه ى 172.
[2] ( 1)- سوره روم، آيه 30.
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همینطور است که میفرمایید، در نکتهی دهم معرفتالنفس نکاتی در این رابطه مطرح شده است 2- مثل همان نکتهای که در قسمت اول سؤال فرمودید انسان تا جایی جلو میرود که خود را به وسعت صادرهی اول احساس میکند با همهی کمالاتی که در آن مرتبه هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهمالسلام» در همان ابتدای امر با مقام عینالانسان متحدند و تلاشها و عبادات آنها برای حفظ آن اتحاد است 2- اشکال ندارد که به یک معنا بگوییم عینالانسان به معنای مُثُل باشد، ولی در آنجا مباحث، ابهامات زیادی دارد که کار را با مشکل روبهرو میکند 3- در هرحال اگر انسانیت را یک امر اعتباری قلمداد نکنیم، چون یک امر تشکیکی است ما را متوجهی عینالانسان میکند 4- مسلّم عینالانسان واسطهی فیض است ولی به اعتبار عینالانسانبودنش در انسانیت ما به ما مدد مینماید 5- عین حرکت در پایینترین از مرتبهی وجود است و پایینتر از آن، مرتبهای نیست که تجلی معنا داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به بیواسطهبودنِ مخلوقیت روح، باید مقام روح را مقام جامعِ احدی اسماء دانست که واسطهی بین تعیّن اول و تعیّن ثانی است 2- مقام محمود یعنی مقامی که کاملاً مورد پسند حق است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم بینهایت یک مفهوم انتزاعی است و همینطور که میفرمایید با نفیِ محدویتها آن را میفهمیم. ولی عقل میتواند با دلایل لازم، مصداقی برای آن بیابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه حسنزادهی آملی کتابی تحت عنوان «قرآن هرگز تحریف نشده» تدوین فرمودهاند که در آنجا به این سؤالات جنابعالی نیز پرداختهاند. خلاصهی آن به صورت جزوهی «قران هرگز تحریف نشده» شاید بر روی سایت باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه میفرماید طبع اکثر مردم گرایش به جهنم دارد و لذا مأیوس نباشید که دینداران ناب در عالم زیاد نیستند، در زمان حضرت حجت«عجلاللّهتعالیفرجه» حق و عدالت حاکم است ولی همهی مردم خوب نمیشوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که متوجه شدهاید. وقتی افراد متوجه حقیقتی نباشند که باید به آن حقیقت رسید، از نظر معرفت گرفتار چنین پلورالیسمی میشوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جنس اطلاعات و تفکر از جنس علم است و واقعیتی است مجرد، حال اگر نفسی بتواند یا به جهت هدایت الهی مثل ائمه، یا به جهت قوت نفس مثل مرتاضها یا با خبری که جنّیان به او میدهند مثل جادوگرها متوجه اطلاعات درونی نفس دیگری شود باید مشخص شود از چه پایگاهی استفاده کرده 2- خاطرات در نفس است ولی وقتی نظام عصبی انسان به هم بخورد ابزار استفاده و ارائهی آن خاطرات را ندارد و به همین جهت اگر نظام عصبی او ترمیم شود میتوان آن خاطرات را به کمک نفس خود اظهار کند. موفق باشید