بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2831
متن پرسش
لطفاً چند مثال بزنید از مبادی فکر غربی که بیکن تعیین کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اصل قضیه در آزادشدن از تکلیفی بود که غربی ها ماوراء میل نفس اماره، از طریق دین برایشان مطرح می‌شد. پیرو این گرایش انواع هوس‌ها و شهرت دوستی و رقیب‌کشی همه به عنوان مبادی روح غربی ظهور کرد. موفق باشید
1266

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم. خواهشاً هر سوال را به صورت جداگانه پاسخ دهید. بعد از مطالعه کتاب ادب خیال، عقل و قلب سوالاتی برایم به وجود آمده که امید¬وارم با راهنمایی شما حل شود: 1- ابعاد اصلی وجود ما همان 4 بعدی است که در کتاب فرمودید؟ 2- شما فرمودید که انسان جامع انسانی است که همه ابعادش را تربیت کند و اگر نتوانست اولویت بندی کند و تربیت و پرورش قلب را در اولویت اول قرار دهد چون مهم ترین بعد ماست. اما سوال اینجاست که چگونه فردی که هنوز خیالش را مودب نکرده است توانایی ادب کردن قلب را دارد؟ کسی که هنوز نمی¬تواند خیالات خود را در نماز کنترل کند چگونه می¬تواند به حضور قلب برسد؟ به عبارت دیگر مگر تربیت بعد قلب از همه ابعاد سخت تر نیست. پس چگونه می¬توان قلب را زود تر از همه مودب کرد؟ ( مثل وزنه برداری که هنوز قادر نیست وزنه 100 کیلویی رابلند کند، اما به او می¬گوییم که وزنه 200 کیلویی را بلند کند !!!) 3- شما فرمودید که خیال، مظهر عشق و طراوت است. میخواهم بدانم اینکه ما می-توانیم تصور کنیم که در حرم امیرالمومنین هستیم و از این حضور و ارتباط لذت می¬بریم مربوط به بعد خیال است یا قلب؟ (توضیح دهید) 4- من احساس می¬کنم همین¬که از خیالات واهی رها شوم، همان لحظه ارتباط قلبی با حقایق عالم برایم ممکن می¬شود، به عبارت دیگر رها شدن از خیالات همان و حضور قلب در نماز همان. یعنی بین این دو هیچ فاصله زمانی وجود ندارد. پس اگر ما در نماز تلاش کنیم که خیالمان را پاک نگهداریم و از وهمیات استقبال نکنیم سریعا و بدون هیچ وقفه¬ای حضور قلب برایمان حاصل می¬شود. آیا این حرف درست است؟ 5- آیا برای ادب کردن خیال، عدم استقبال از خیالات واهی کفایت می کند؟ 6- آیا تنها راه ادب کردن عقل، خواندن کتب استدلالی است؟ 7- برای کسی که می خواهد فلسفه را از صفر شروع کند چه سیر مطالعاتی را پیشنهاد می کنید؟ 8- منظور از ادب کردن قلب، همان تفکر و توجه و تمرکز دائمی و مستمر بر روی حضور حضرت حق است که در جزوه گوهر اصلی ماه مبارک رمضان فرموده اید؟ با تشکر- موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- آری 2- قلب در ذات خود حقایق را می‌شناسد اگر توانستیم آن را در صحنه نگه‌داریم به نور قلب خیال و اعضاء ما نیز تربیت می‌شود، این روش را روش «لِمِّی» می‌گویند که از کُل به جزء می‌رسیم برعکس ِروشی که از جزء به کل می‌رسند، شما به خودتان نظر کنید ببینید کدام روش با روح‌تان همخوانی دارد. 3- این‌جا خیال و قلب با هم کنار آمده‌اند به تعبیر امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» قلب، آن مرتبه‌ی تجرد خیالی است که در آن مرتبه، معقولی را به صورت جزئیه می‌یابد(تقریرات فلسفه، ج 3، ص 342). 4- آری درست است 5- همین‌طور است 6- خیر، اساس کار آن است که برای کثرات استقلالی قائل نباشیم و همواره وحدت را در کثرت بنگریم 7- ده نکته از معرفت نفس، برهان صدیقین، حرکت جوهری، بدایة‌الحکمه با شرح آقای صمدی آملی 8- حرف خوبی است ولی باید با نظر به وحدت در کثرت مشکل را حل کرد. موفق باشید
1221

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام واحترام. دردی که همه علوم انسانی خوانده ها دردانشگاه دارند(البته مذهبیون) بیگانگی علوم انسانی با اسلامی تکلیف؟ 1)دانشگاه راتا دکتری ادامه دهم،در کنارش دین بخوانم. 2)دانشگاه را تاکارشناسی متوقف کنم،10سالی حوزه برم بعد برگردم رشته ام را ادامه دهم 3)تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه همراه با ورود به حوزه پیش ببرم 4) . . . دانشگاه فردوسی مشهد،سال آخر روان شناسی بالینی هستم. ممنون می شم از نظرتون برای طرح ریزی برنامه ام استفاده کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: نمی‌توان برای همه یک پیشنهاد داشت. عمده آن است که درد را درست تشخیص داده‌اید، هرکدام از روش‌هایی که مطرح کرده‌اید می‌توان درست باشد. موقعیت خودتان را در نظر بگیرید و بررسی کنید کدام با موقعیت شما هماهنگی دارد، در هر حال باید اندیشه‌ی اصلی را از قرآن و فرهنگ اهل بیت«علیهم‌السلام» گرفت و این طرف را رجحان داد. موفق باشید
849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. 1- دعا برای سلامتی امام زمان(ع) به چه معناست؟ مگر ممکن است برای حضرت مشکلی پیش آید که در سرنوشت ظهور تاثیر گذار باشد؟ 2- آیا منتظر ظهور بودن قبل از دیدن 5 نشانه حتمی ظهور با معناست؟ یعنی قبل از دیدن سفیانی، نفس زکیه و ... آیا باز هم می توان مثلا جمعه این هفته منتظر ظهور آقا باشیم؟ 3- آیا حضرت منتظر 313 نفر یار هستند تا ظهور کنند؟ در بسیاری از منابر یا روضه ها گفته می شود در بین این همه شیعه 313 نفر آدم خیلی مومن هنوز یکجا پیدا نشده و گرنه حضرت ظهور می کردنند. این تفکر درست است؟ 4- آیا مصداق سازی شخصیت هایی مثل سید خراسانی، سید یمانی، سفیانی و ... با افرادی که الان در قید حیاتند به مصلحت است؟ بسیاری بر این باورند که گسترش این مصادیق و تطابق سازی ها ممکن است باعث بدا شود. نظر شما چیست؟ 5- اصولا بدا در حوزه آخرالزمان و ظهور ممکن است در چه مواردی رخ دهد و چه مواردی مبرا از بدا هستند؟ 6- اخیرا جریاناتی در کشور به راه افتاده است که کلیه نظام های غربی و حاکمان و پادشاهان آنها را بلا استثنا ماسون یا شیطان پرست اثبات می کنند (حتی پاپ و پادشاهان برخی از کشورهای اطراف) و می گویند آنها تحت الامر شخص ابلیس هستند. مستندی هم به نام مستند ظهور (که ساخته چند جوان مسلمان آمریکایی است) گفته آنها را تصدیق می کند. می خواستم بدانم آیا این تفکر بدبینانه است یا واقع بینانه و آیا باید به اشاعه آن به عنوان یک وظیفه کمک کرد و یا اینکه تنها خودمان اطلاعات آنها را تحلیل یا نگه داری کنیم؟ 7- آیا پیشرفت های علمی دول غربی را می توان با شیطان یا سحر مرتبط دانست؟ (مانند علوم پیشرفته فراعنه مصر) یا اینکه این مسائل فقط نتیجه زحمات خودشان است؟ و آیا اصلا شیطان یا ساحر می تواند انسان را به سمت فلان اختراع راهنمایی کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: 1- شاید این نوع دعاها جهت سلامتی در ظهور باشد و بهتر انجام‌شدن ظهور. 2- بسیاری از نشانه‌های ظهور تأویل‌پذیر و بداءپذیرند. یعنی هم ممکن است به معنی باطنی رجوع داشته باشد و هم ممکن است شرایط تاریخی طوری تغییر کند که نیاز به آن نشانه‌ها نباشد. موضوع در کتاب «جایگاه واسطه‌ی فیض در هستی» تا اندازه‌ای روشن شده 3- اگر 313 نفر انسان تاریخ‌ساز در صحنه‌ باشند زمینه‌ی ظهور و هم‌زبانی با حضرت فراهم می‌شود 4- مصداق‌سازی به هیچ‌وجه کار درستی نیست، مگر با احتمالات می‌توان زندگی کرد؟ 5- در کتاب مذکور نکاتی در این مورد عرض شده و آقای مصطفی صادقی در کتاب «تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور» به طور مفصل و عالمانه بحث کرده‌اند 6- حقیقت آن است که حاکمیت موجود جهان در اختیار ابلیس است حال مستند مذکور نمونه‌هایی را ارائه داده ولی ریشه‌یابی موضوع را باید در مباحث غرب‌شناسی جستجو کرد. جواب قسمت هفتم سؤال شما نیز با پیگیری مباحث غرب‌شناسی داده می‌شود که مبنای این نوع اختراعات و تکنولوژی، تفکری بوده است که می‌خواسته عالم و طبیعت را هماهنگ هوس انسان‌ها کنند، در حالی‌که وظیفه‌ی انسان آن بود که هماهنگ با عالم به قرب الهی برسد. موفق باشید
20871

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد با سلام: لطفا روشهای اثبات صفت حکمت خداوند را به صورت کامل بیان کنید، چه ارتباطی بین صفت حکمت و صداقت و علم خداوند وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» کار کنید تا ثابت شود چون خدا عین کمال است، عین حکمت و صداقت و علم و .... هست. موفق باشید

18138

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: با توجه به سوال 18126 در مورد رزق آیا می توان به روایت اگر فقر از دری وارد شد ایمان از در دیگر خارج می شود به مضمون زیر نظر کرد؟ با توجه به اینکه اگر فقر را به عنوان فقر فرهنگی در نظر بگیریم و اینکه ما از فرهنگ اصیل اسلامی دور شده ایم و به تمدن غرب نزدیک پس لازمه این دوری شامل فقر اقتصادی و چشم و هم چشمی و دور شدن از رزاقیت حق و سایر آسیبهای اجتماعی و منکر غیب و قیامت شدن و ندیدن خدا در زندگی است. وقتی با توجه به دوری از فرهنگ دینی که همان فقر و خالی بدون است صله ارحام کم شد انسانها دچار فقر اقتصادی و خلا در زندگی و پناه بردن به بیگانگان می شود و سبب ساز بسیاری از بیماریهای روحی و روانی. و این باعث کم رنگ شدن و محو شدن ایمان به غیب و قیامت است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم برداشت خوبی است. ولی عنایت داشته باشید روحِ آن روایت در ابتدای امر نظر به فقر اقتصادی دارد. موفق باشید

15890

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب: 1. در احادیث ذکر شده زمانی که حضرت حجت (عج) ظهور می کنند مردم تصور می کنند ایشان «دینی جدید» آورده اند. بر این اساس بین آنچه ما امروز از دین می دانیم و تبلیغ می گردد با آنچه حضرت ارائه خواهند داد زاویه قابل توجهی وجود دارد و دین مدنظر ما با دین واقعی اسلام یکسان نیست. به صورت مشخص این زاویه چیست؟ چه شاخص ها و ویژگی هایی دارد؟ آیا در آنچه ما از اسلام می دانیم آمیخته با تاویل ها و تفسیر به رای هایی شده است؟ 2. حضرتعالی به صورت مرتب بر آشنایی با اندیشه ها و زوایای فکری امام راحل تاکید دارید. بی تردید یکی از روشهای آشنایی با هر تفکری، آشنایی با تفکر مقابل آن است که باعث می شود زوایای آن تفکر به صورت مشخص ارائه گردد. بر همین اساس سوالی است که سالهاست برایم مطرح است و متاسفانه در این زمینه بخاطر پاره ای مصلحت اندیشی ها مساله بصورت شفاف تبیین نمی گردد، خواهشمندم به صورت مشخص و شفاف در این زمینه راهنمایی فرمایید. تفسیر سوره حمد حضرت امام به دلیل فشارهایی (نه از سوی آمریکا و از سوی یهودیان بلکه از داخل ایران و از درون حوزه علمیه) متوقف گردید. در این زمینه ماجرا را (در صورت صلاحدید به صورت مبسوط) توضیح بفرمایید. مگر امام چه می گفت که با تفکراتی در تقابل شدید قرار گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست هر اندازه ما با عمق بیشتر با آموزه‌های دین آشنا شویم و عبادات خود را بیشتر خلوص ببخشیم، شرایط ظهور آن حضرت و امکان فهم رهنمودهای مولایمان، بهتر فراهم می‌شود. موفق باشید

15468

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: چرا حضرت آقا که همیشه از تمام کاندید های انتخابات حمایت می کردند و می گفتند همه ی آنها جزو جمهوری اسلامی هستند در انتخابات خبرگان در واقع از سه کاندید بیشتر حمایت کردند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این به جهت شخصیت خاص آن بزرگان است و نه آن‌که بخواهند بقیه‌ی اعضای انتخاب‌شده را نفی کنند. موفق باشید

14872
متن پرسش
سلام: در مورد هفت مرتبه انسان از طبع و نفس و قلب و روح و سر و خفی و اخفی آیا تمام این مراتب رو هر انسانی دارا هست یا در سیر تکاملی انسان به این مراتب میرسه؟ آیا با حرکت جوهری انسان میرسه اگر هم اکنون و بالفعل این مراتب رو نداره یا با عبادات، و ارتباط عبادات با حرکت جوهری چیه؟ چرا عبادت روحی حرکت مادی رو سریع میکنه اگه میکنه البته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت جوهری مسیر تبدیل مابالقوه‌ی انسان است به مابالفعل، ولی جهت‌دادنِ آن با اختیار انسان است. اگر انسان نفس ناطقه‌ی خود را درست هدایت کند إن‌شاءاللّه تا مقام سرّ و خفی می‌تواند جلو رود. موفق باشید

14326
متن پرسش
سلام: 1. این جمله آیت الله سعادت پرور (ره) چقدر درست است؟ چرا عرفای دیگر را نام نبردند؟ ایشان در مقدمه کتاب ارزشمند «سرالاسراء» در رابطه با دو استاد خود مرحوم امام (ره) و علامه طباطبائی می نویسند: «خداوند متعال در عصر ما با خلق دو حجت بالغه و نشانه هدایت‌گر بر مردم منت نهاد و راه رسیدن به حقیقت را به نوری ظلمت شکن روشن ساخت، یکی از آن دو حجت، بزرگ‌مرد میدان علم و عمل، میدان‌دار توانای علوم عقل و نقل، عارف بالله، محبوب خدا و اولیاء خدا، احیاگر دین و ایمان و برپادارنده ولایت و حکومت اسلامی، و نجات دهنده کشور از چنگال پادشاهان پس از قرن‌ها ستمگری، آیت اعظم پروردگار و حجت خدا بر اهل زمین در این زمان، حضرت امام سید روح الله موسوی خمینی (رضوان اله تعالی علیه) است. و دیگری نابغه زمان، گشاینده گره های فهم سنت و قرآن، شناگر بی بدیل دریای معارف الهی و آموزگار آنها، بزرگ‌مرد میدان علم و عمل، میدان دار توانای علوم عقلی و نقلی، زنده کننده حوزه های علمیه، مایه فخر اهل تحقیق و معرفت، صاحب تفسیر شریف المیزان و کتابهای ارزشمند دیگر، آیت حق و دین و حجت خدا بر اهل فهم و یقین، سید محمد حسین قاضی طباطبایی تبریزی (رضوان الله تعالی علیه) است. این دو بزرگوار مصداق فرمایش حضرت علی ابن الحسین(علیهما السلام) هستند که فرمود: «خداوند – عز و جل – می دانست که در آخرالزمان ژرف اندیشان خردمندی خواهند آمد و از همین دو سوره «قل هو الله احد» و آیات اول سوره حدید «و هو علیم بذات الصدور» را نازل فرمود. 2. ظاهرا شما هم دقیقا همین عقیده را دارید استاد؟ بله؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چقدر خوب و عالمانه آن استاد عزیز تشخیص داده‌اند که آن دو بزرگوار یعنی حضرت امام و علامه«رحمت‌اللّه‌علیهما» در این زمانه جهت ظهور تاریخ توحیدی، اصل‌اند و سایر عزیزان به نحوی در سایه‌ی آن‌ها معنا دارند. موفق باشید

13859

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم رب الشهدا سلام خدمت استاد عزیز: نمی دانم از کجا شروع کنم ۲ سال هست که دلم هوایی این شده که به سوریه بروم. نظرات شما را هم در مورد به سوریه رفتن خوانده ام. اما استاد چند مورد هست و اینکه اگر همه بگوییم احتیاجی فعلا نیست و نرویم که آنجا واقعا بی یار خواهد ماند، و همچنین نمی توانم فریاد کمک شیعیان و مسلمانان آنجا را بشنوم و به یاری شان نروم. در آخر هم این مورد که هر بار به سوریه رفتن فکر می کنم تمام تعلقات و آنچه از زندگی مثل پدر و مادر و بقیه زیبایی ها جلوی چشمم میاد. اما اتفاقاً وقتی کتاب معاد شما و همچنین سخنان شهید آوینی را خواندم به این نکته رسیدم همین که به هر دلیلی دنبال این باشم که نروم یک مقدار فریب دادن خودم هست! مگر در معاد یاد نمی گیریم مرگ ما هر جا باشد همان جا قرار خواهد گرفت، استاد اگر مرگ من در سوریه باشد هیچ راه فراری نیست ولی اینکه بخواهم خودم را به نام وظیفه گول بزنم خیلی برایم گران است، اینجا ذره ایی مفید نیست حداقل شاید اونجا به اندازه یک سنگر شنی موثر باشم!!!! استاد البته دروغ نباشد گاهی هم خوب خوب که نگاه می کنم می بینم که تو به خاطره شهوت شهادت (منظورم اینه که تحت جو، و اینکه وقتی عکس و فیلم شهدا را نشون میدن من هم خوشم میاد اینطوری باشم) خلاصه حاجی فکر نمی کنم دیوانه ایی مثل من پیدا بشه!!!! کاش راهنماییم کنید... می خواهم ان شاءالله بعد از اربعین اگر خانم حضرت زینب سلام الله علیها قبول کنند به سوریه بروم... می دانم اینجا وظیفه هست ولی مثل اینکه از آنجا هم صدایم می کنند... خواهش می کنم برایم ویژه دعا کنید که وظیفه ام را بفهمم و درست انجام دهم و آخر عاقبت به خیر شوم... اگر صلاح دانستید خصوصی جواب دهید. تشکر یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعا می کنم خداوند توفیق بهترین انتخاب را به شما لطف کند و اگر مصلحت شما حضور در سوریه است تا در آن‌جا خود را بیابید و آن صدا را جواب دهید، توفیق کامل در این مورد نصیب شما بشود. موفق باشید

13329
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. در جواب سوال 13304 فرمودید که: می‌ماند در مصداق‌ها که نسبت هرکس را با اهداف انقلاب و رهبری تعیین می‌کنید و در این حیطه إن‌شاءاللّه تحلیل‌های سالمی از جهت سیاسی به‌دست خواهید آورد به شرطی که خود را گرفتار جریان‌های سیاسی خاص و محدود نکنید. قسمت اول جواب شما را متوجه شدم که برای تحلیل سیاسی در عمل باید تقوا داشت و در قسمت نظری باید بینش توحیدی داشت این را خودم هم قبول دارم اما برای تعیین مصداق به چه منبعی رجوع شود؟ آیا شنیدن سخنان نامزدهای انتخاباتی به صورت مستقیم کفایت می کند؟ یا این که بخواهیم مصداق را تعیین کنیم از چه منبع خبری استفاده کنیم؟ آیا روزنامه ی کیهان در این رابطه کمک می کند؟ شما چه پیشنهادی دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روزنامه‌ها را باید خواند ولی ما نباید خود را محدود به نگاه آن‌ها نماییم. با ملاک‌هایی که بینش توحیدی و نظر به اهداف انقلاب و رهنمودهای مقام معظم رهبری در اختیار ما می‌گذارند، سخن نامزدهای انتخاباتی را می‌شنویم و خود، تصمیم می‌گیریم. موفق باشید

10690

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شیوه ی مواجه‌شدن با افرادی که دورو هستند و با آنها معاشرت داریم (خانواده، محل کار، همسایگان و...) به چه شکل می‌بایست باشد، آیا دستوری جهت دورشدن از آنها وجود دارد؟ مثلا آیا اگر فردی در محل کار خود دارای همکاری با شخصیت دورو هست، آیا می‌بایست از او فاصله بگیرد، و یا در خانواده چه طور؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات از یک طرف به ما دستور داده‌اند که یک‌سوم ایمان «تغافل» است، یعنی خیلی به روی خود نیاوریم که آن‌ها چه کارهایی می‌کنند، و از طرف دیگر به ما فرموده‌اند با این افراد مدارا کنید، «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. موفق باشید
10217

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
در سال 72 در محضر حضرتعالی در همایش تکنولوژی در تربیت معلم شهید رجایی، جمله ای از شما یاداشت کردم.«چون بهترین آموزش در طبیعت است و چون مدرسه دور از طبیعت پس باید از طریق تکنولوژی آموزشی این فاصله را به حداقل رسانید»این جمله از حضرتعالی است یا منبع دیگری؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یادم نیست که از کسی نقل کرده‌ام یا خودم فکر کردم، ولی هنوز هم سخت به آن اعتقاد دارم به شرطی که وقتی بحث تکنولوژی آموزشی می‌شود آن تکنولوژی با طبیعت همراه باشد. موفق باشید
10104

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: جناب استاد عزیز میرباقری در سخنرانی در مورد تفسیر قرآن فرمودند تفاسیر روایی که از اهل بیت (ع) به ما رسید مقبول است زیرا مفسران قرآن آنان هستند. لطفا بهترین تفسیر روایی را معرفی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیر صافی از فیض کاشانی و تفسیر نورالثقلین از العروسی در این مورد است. موفق باشید
7272
متن پرسش
با سلام چند وقت قبل یکی از دوستام خواب دیده بود که من مشغول نمازم به عنوان امام جماعت و مامومین در حال اقتدا به من. در حین نماز مثلا موقع سجده و رکوع می چرخیدم و به سمت طرف دیگر نماز می خواندم و قبله را تغییر میدادم... من دانشجو هستم و قصد کردم که به حوزه برم. تعبیر خواب هم که کردم زیاد جالب در نیومد. به نظرتون این خواب میخاد بگه اگه من رفتم حوزه میخام بدعت و انحراف در دین ایجاد کنم. معنی خواب چیه .من چی کار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاری به این خواب‌ها که بقیه برای شما می‌بینند نداشته باشید. در بیداری به حکم عقل و شرع عمل کنید. از این خواب‌ها خیلی ها برای خیلی ها می‌بینند. موفق باشید
7187
متن پرسش
سلام علیکم استاد . خسته نباشید سوال اول :‌درخت خود به عنوان نازل ترین مرتبه از وجود است که همان عالم ماده است . پس درخت مرتبه ای از وجود است ولی نوع نازله ی آن . علم هم مرتبه ای از وجود است با شدت و ضعف های مختلف . هر دو از مقوله ی وجود است .پس چرا میتوان گفت این انسان از آن انسان عالم تر است ولی نمیتوان گفت این درخت از آن درخت درخت تر است . مگر هر دو از مقوله ی وجود نیستند ؟ سوال دوم : اگر درخت مرتبه ای از وجود باشد به نا عالم ماده پس صندلی هم مرتبه ای از وجود است به نام عالم ماده . پس صندلی هم نازله ی وجود است .حال چگونه میتوان گفت صندلی ماهیت است ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما در سؤال اول وقتی نظر به ماهیت می‌کنید دیگر نمی‌توانید بحث شدت و ضعف را در میان بکشید. در سؤال دوم از بحث ماهیات نیز پایین‌تر آمده‌اید و بحث اعتباریات را به میان کشیده‌اید. چون صندلی به عنوان صندلی نسبت به زندگی ما اعتباری است و در خارج واقعیتی به نام صندلی نداریم، ما به چند تکه چوب یا آهن عنوان صندلی‌بودن داده‌ایم، در حالی‌که برای صورتِ درخت حقیقت ماورائی قائل هستیم و ماهیتی است که در علم خدا صورت امکانی داشته مشخص داشته. موفق باشید
6845
متن پرسش
سلام علیکم حضرت امام صائق در حدیث عنوات بصری می فرمایند و لا یدبر العبد لنفسه تدبیرا منظور از اینکه بنده تدبیر برای خود نکند چیست؟ چون انسان باید اموراتش را با عقل و تدبیر انجام دهد متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح حدیث «عنوان بصری» عرایضی در این فراز داشته‌ام حاکی از آن که انسان می‌تواند در یک جهت‌گیری صحیح امورات خود را به خدا واگذارد. مثل کاری که حضرت امام در رابطه با انقلاب انجام دادند. موفق باشید
5485

سخت شدن فکربازدید:

متن پرسش
سلام سخت شدن فکر یعنی چه؟چند راهکار عملی برای مقابله با آن؟معرفی منبع؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان در کنار عقل و تعقل به قلب و امور عرفانی نظر نکند به اصطلاح فکرش سخت می‌شود. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید
1449

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. دختری 22 ساله هستم. ا ز موقعی که پسری در دانشگاهمان خودکشی کرده همیشه به این فکرم که برای نجات از مشکلات زیادم ، خودم را بکشم اما کتاب هایی که از شما خواندم این اجازه را به من نمی دهد چون فهمیدم با خودکشی فقط فرصت کمال را از خودم میگیرم و باز هم "من" من زنده است. استاد می خوام بدونم اگر خودم را بکشم دقیقا چه اتفاقی می افتد ؟ شما اگر جای من بودید با انبود مشکلات چه می کردید ؟ چه راهی برای رهایی از مشکل من وجود دارد ؟ یک راهی که هم خدا راضی باشد هم دیگر درگیر این مشکل نباشم. خواهشمندم توصیه اخلاقی نکنید. دعوت به صبر،دعوت به تضرع در برابر خدا، و دعوت به نگاه به مشکلات زندگی به عنوان امتحان خدا نکنید. یه راهی بگین که واقعا خلاص بشم . اصلا واقعا با خودکشی چه می شود ؟ دلیل قرآنی یا عقلانی شما چیست ؟ چه راهی برای خلاصی از مشکلات وجود دارد ؟ حقیقت چیست ؟ از کجا مطمئن باشیم انتخاب هایی که برای خدا انجام می دهیم واقعا خدایی است و بعد از مرگمان نمی فهمیم که در سپاه یزید بوده ایم ؟ مشکلاتی که برای من پیش اومده اصلا نه تو سیره ی علما هست نه تا به حال هیچ کدوم از امام ها این مشکل را داشتند. آشنایی من با امام می گوید که امام (ره) هم این مشکل را نداشتند. البته مشکلم خیلی بزرگ نیست اما این که نمی دانم خدا چه می خواهد مشکل را برایم بزرگتر می کند. تروخدا قسم میدم که مفصل جواب بدید. دعایمان کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده نمی‌دانم مشکل شما چیست ولی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در دعای کمیل می‌فرمایند: بزرگ‌ترین ثروت ، اطاعت از پروردگار است. از طرفی اطاعت پروردگار دو طرف دارد یکی پروردگاری که در همه‌جا حاضر است و دیگری روح عبودیت که در درون همه هست. پس نباید مشکلی برای جنابعالی در میان باشد. تعجب می‌کنم که پرسیده‌اید نمی‌دانم خدا از شما چه می‌خواهد. خداوند از شما بندگی و اُنس با آن نور متعالی را می‌خواهد تا شما را به همه‌چیز برساند. هرگاه بر سر دو راهی هستید ببینید کدام راه به بندگی خدا و تواضع نزدیک‌تر است آن را انتخاب کنید و از هیچ‌چیز نترسید. دائم متذکر بندگی و تواضع باشید و از تکبر و خودبزرگ‌بینی و آرزوهای دنیایی فاصله بگیرید. برنامه‌ای جهت فهم قرآن برای خود بریزید تا نور بندگی و تواضع در شما رشد کند. موفق باشید
1120

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام. استاد گرامی سوالی از حضورتان داشتم: 1. دوستی دارم که هرچه تلاش کرده نتوانسته بخش پرسش و پاسخ را در سایت لب المیزان بیابد و من قرار شد سوال ایشان رابپرسم: ایشان می گوید همسری دارد که از جنبه های گوناگون خوب هست، و مردی مسئولیت پذیر، ساعی و به فکر رفاه خانواده و مومن. منتهی دوست من می گوید به هیچ وجه نمی توانم با شوهرم هماهنگ شوم و ما از دو سنخ مختلف هستیم.در واقع می گوید آن مچ شدن و یکی شدن بینشان وجود ندارد و هر وقت هم که به همسرش می گوید ایشان معتقدند مشکلی نیست و من که همه وظایفم را انجام می دهم. در صورتی که دوست من انتظار دارد همسرش با عشق و علاقه با او صحبت کند و محبت بیشتری به او نماید. اما شوهر ایشان اصلا وارد این نوع از فضاها نمی شود به طوریکه دوستم اصلا نمیداند او از زندگی مشترکشان راضی است یا نیست؟ دوستم مایل است بداند اینکه از این زندگی به دلیل عدم بهره مندی از مهر ومحبت شوهر راضی نیست، از مکاید شیطان است و یانه؟ و وظیفه ایشان چیست؟ دوستم می گوید تمام راههای ممکن را رفته بنابراین راهحلی برای حل مشکل وجود ندارد، پس چگونه این مسئله را بپذیرد؟ و اگر اینزندگی را علیرغم میل باطنی تا پایان عمر تحمل کرد این تحمل امری مقدس محسوب می شود و یا اینکه در آن دنیا ممکن است به او بگویند میخواستی طلاق بگیری وقتی خداوند راه حل طلاق را گذاشته بود؟ و اصولا ناراحت بودن برای این مسائلی که غالبا نعمات دنیوی هستند چه کمی دارد؟و تا چه حد باید غصه آنها را خورد؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی هر زن و شوهری نسبت به همدیگر وظایفی دارند، چنانچه هرکدام وظیفه‌ی خود را نسبت به همدیگر انجام دادند و حقوق همدیگر را رعایت کردند،بقیه‌ی زندگی هرکدام از خودشان هستند و باید در کمالات اخلاقی و معرفتی و معنوی خود بکوشند. مسلّم اگر دوست شما وظیفه‌ی خود را خوب انجام دهد و شوهر خود را با سایر مردها مقایسه نکند و خوبی‌های او را ببیند و در کمالات معنوی خود بکوشد در نزد خداوند اجر خواهد داشت. موفق باشید
25502
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: با عرض پوزش ترجیحا بدون مقدمه وارد اصل مطلب میشوم خدمت شما عارضم من امام خمینی را قبول دارم ولی منتقدشان هستم و همچنین آیت الله خامنه ای را هم قبول دارم ولی به بعضی از رفتارهای ایشان نقد جدی دارم و شاید هم خلاف امرشان رفتار کنم و جسارتا شما را هم قبول دارم و بسیار به شما ارداتمندم و عشق می ورزم اما منتقد شما نیز هستم آیا این به منزله انحراف من هستش؟ و دیگر شما مرا نمی پذیرید؟ و یا کلا من از خط انقلاب اسلامی و اهدافش خارج شدم؟ آیا فقها معصوم هستند؟ ایا ایت الله مکارم شیرازی یا ایت الله نوری و غیره با آن فقاهت خطا ندارند؟ آیا آیت الله جوادی آملی از حدتعادل گاهی سخنانش خارج نشده است؟ ( فرمایش صریح شما در خصوص از تعادل خارج شدن سخن آیت الله جوادی در خصوص رحلت اقای رفسنجانی — بخاطر خلاصه کردن موضوع را بیان نمی کنم) و بسیاری از فقهای ما - پس عقل و تفکر من در انتخاب راه چه نقشی دارد؟ هرچند اطاعت از فقها را در جای خویش لازم می بینم و قطعا اطاعت می کنم آیا در تاریخ و راویات نداریم شخصی با امام صادق (ع) جهت سفری مشورت کردند و امام ایشان را نهی کردند ولی آن شخص به سفر رفت هر چند از لحاظ معنوی ضرر کردند اما آیا رفتار آن شخص به منزله این بود که از خط امام صادق (ع) خارج شده است؟ اصلاً فقیهان به کنار فرض که دوران امام علی (ع) است و ایشان مالک اشتر را منصوب فرموده است مگر در خود نهج‌البلاغه در نامه به مردم مصر پس از کلی تعریف و تمجید و تأیید مالک تذکر نداده‌اند که به‌شرطی اطاعتش کنید که مطابق حق فرمان دهد؟ چرا فکر می‌کنید مردم امکان شناخت حق را ندارند و باید هرچه ولی فقیه گفت را بپذیرند حال آنکه حتی امام علی (ع) چنین رابطه‌ای میان خود و مردم قائل نبود؟ این توجیهاتی که دربارهٔ عدم امکان اشتباه رهبری در برخی افکار وجود دارد براستی تفاوت چندانی با نظریهٔ باب شیخ احمد احسایی که از دلش بابیت و بهاییت درآمد ندارد با این تفاوت که این بار باب مفروض، فقها و مشخصاً ولی فقیه است و با این طبقهٔ اجتماعی سر دشمنی ندارد که هیچ دوست توجیه‌گر هم هست! شاید اگر شیخ احمد و شاگردانش هم به‌جای مقابله با فقیهان، تأییدشان می‌کردند و می‌گفتند باب یکی از فقیهان زمان است که از همه عالم‌تر و عادل‌تر و شجاع‌تر است کارشان به سرکوب و اعدام و تبعید نمی‌کشید! خیلی تصادفی صحبت شما را درخصوص خارج شدن جناب احمدی نژاد از خط ولایت را شنیدم با وجود اینکه به برخی از رفتارهای ایشان منتقدم با این حال ایشون را ولایی تر از دولت موجود و بقیه دولتها می دانم و صد البته مردمی تر اما این به این معنا نیست که بطور مطلق قبولش دارم و برخلاف نظر شما رفتار ایشون را درخصوص انتخابات ۹۶ خلاف ولایت نمی دانم ایشون صرفا مشورت کردند همانطور که هر انسانی مشورت می کند ولی قرار نیست با نظر مشاور مسئله ای را به خودمان تحمیل کنیم حتی اگر آن مشاور رهبر باشد. وقتی بخشی از جامعه پیرو تفکری است چرا نباید نمایندهٔ آن تفکر حق حضور در انتخابات را داشته باشد؟ مگر غیر این است که امام علی به‌ صراحت می‌فرماید چون خیل جمعیت حجت را بر من تمام کرد خلافت را پذیرفتم؟ حتی امام علی (ع) که حکومت حق مسلمش بود و غصب شده بود وقتی تن به آن داد که مطمئن شد اکثریت مردم او را می‌خواهند. اگر کسی معتقد است حق را شناخته و خود نماد بارز آن است پس حتماً خوب هم بلد است آن را عرضه و تبلیغ کند و اگر واقعاً حق است و اگر به لطف جمهوری اسلامی طاغوت که حجاب حق است برچیده شده است چرا باید از شنیدن صدای مخالف و به رأی گذاشته شدن نظرش بترسد؟ ۴۰ سال حماقت صغیر تصور کردن مردم و تحمیل نظارت استصوابی به آنان که از دلش انتخاباتی بین بد و بدتر و مجلس و دولت‌هایی هریک بی کفایت تراز قبلی کافی نیست؟ هرچند از نظر رهبری این دولت بهترین است و مهم نیست مردم هرروز دارند بیشتر از دیروز له می‌شوند مهم امنیت و حفظ نظام است (نظریهٔ اصالت دولت (نظام) و در خدمت نظام بودن همهٔ مردم که اگر قدری افراطی‌تر شود می‌شود همان فاشیسم!) هرچند از نظر ایشان امنیت فقط نبود جنگ و ترور است وگرنه باقی عناصر امنیت به فنا رفته است. شما اگر در شرایط کنونی چیزی از امنیت روانی، اقتصادی و حتی سیاسی سراغ دارید بفرمایید بماند که در روایات داریم فقر از هر دری بیاید ایمان از در دیگر می‌رود. بی‌شک اینکه رهبری به خود اجازه دهد تعیین تکلیف کند چه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند عین طاغوت و صغیر فرض کردن مردم است. بیایید با خودمان صادق باشیم اگر جمهوری اسلامی است و اگر این حکومت همان حکومت است که امام خمینی انتظار داشت مردم حق داشتند که رهبرش را استیضاح کنند و امثال بهشتی از آزادی بیان و اظهار عقیده حتی در وسط جنگ می‌گفتند پس «من صلاح نمی‌دانم» و «من این را می‌گویم» را بریزیم در سطل آشغال! رهبری هم باید به مردم پاسخگو باشد رهبری هم فقط باید نظرش را بگوید و تحمیلی در کار نیست رهبری هم باید در مقابل هر دستوری که می‌دهد برای مردم دلیل کافی بیاورد و اگر مردم نپذیرفتند کوتاه بیاید مگر آنکه خودش را از امام علی هم بالاتر بداند که در آن صورت بهتر آن است که به عقیدهٔ آیت‌الله مصباح تن دهیم و نام جمهوری را حذف کنند. مگر استاد عزیز نظر علامه طباطبایی دربارهٔ آیهٔ دوازدهم سورهٔ مدنی تغابن این نیست که حتی اگر مسلمانان نافرمانی کردند پیامبر وظیفه‌ای جز تذکر دادن ندارد؟ (در تفسیر المیزان در توضیح این آیه آمده است: «و معناي‌ جمله‌ ‌اين است‌: ‌که‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ ‌از‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌از‌ دين‌ تشريع‌ كرده‌، و ‌يا ‌از‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ بدان‌ جهت‌ ‌که‌ ولي‌ امر ‌شما‌ ‌است‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌به‌ ‌شما‌ دستور مي‌دهد اعراض‌ كنيد، ‌رسول‌ ‌ما نمي‌تواند ‌شما‌ ‌را‌ مجبور ‌بر‌ اطاعت‌ كند، ‌براي‌ اينكه‌ ‌او‌ مامور ‌به‌ ‌اين رفتار نشده‌ بلكه‌ تنها مامور ‌شده‌ ‌که‌ رسالت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌شما‌ برساند، ‌که‌ رسانيد») صراحت این آیه و توضیحات علامه و تأکید قرآن بر عدم تسلط پیامبر بر مردم یعنی حکومت اسلامی توسط خود مردم پیاده می‌شود و مردم باید بخواهند فلان مسئله طبق نظر شرع پیش برود و هیچ جبری بر آنان نیست حتی اگر پدرانشان در ۴۰ سال قبل چنین جبر طاغوت‌واری را پذیرفته باشند. مطمئن هستم شما اهل مطالعهٔ تاریخ هستید و خوب می‌دانید بسیاری از توجیهات امروز را زمانی بنی‌امیه و بنی‌عباس بهتر و دقیق‌تر و مستندترش را می‌ساختند تا صدای مخالفت مردم در برابر خلیفه را خفه کنند. پس لطفا اجازه ندهید تفکر از دیگران گرفته شود و چشم بسته همه مسائل را به رهبری وصل کنیم و بگوییم چون زعیم ماست خداوند کمکشان می کند و ایشون اشتباه نمی گویند و یا اشتباه رفتار نمی کنند که نمونه هایی مبنی بر اشتباه رفتن مسیر در طی رهبری ایشان وجود داشته است که حتی خود رهبری گاها به ان موارد اشاره کرده است (یه نمونه از چند نمونه را عرض می کنم در خصوص کاهش جمعیت ایران که بعدها رهبری گفتند که حمایتش از این طرح اشتباه بوده هرچند شما این را اشتباه ندانید ولی تاثیر سوء آن در مردم دیده شد) حتی نمونه های اعترافی امام خمینی مبنی بر بعضی از تصمیمات اشتباهش در تاریخ وجود دارد. باید پذیرفت وقتی یک غیر معصوم را در حد معصوم بالا ببریم و مقدس پنداری می کنیم و تمام رفتارهایش را از روی حکمت و حکیم بودنش می دانیم در واقع چشمان واقعیت را بسته ایم و تعقل را تعطیل کردیم و اشتباهات را توجیه می کنیم چه آن شخص من نوعی باشم و یا آقای احمدی نژاد و چه رهبری و یا هر شخص دیگری باشد به نظر بنده باید حد تعادل را نگه داشت و امکان خطا را در زمانی که معصوم حضور ندارد برای همه در نظر داشت حتی ولی فقیه و توجیه نکنیم که اشتباهات آنها فاحش نیست چرا چنین جواز ناچیز بودن اشتباه را فقط برای ولی فقیه جایز می دانیم؟ بدانیم تنها کسی که از خطا عاریست فقط امام معصوم است و این عقیده ایست که شما به ما شاگردان خود آموخته اید ببخشید که با این صراحت نظر دادم و انتقاد کردم امیدوارم چنین انتقادی به معنای این نباشد که از خط ولایت خارج شده ام یا ارداتم به شما کاسته شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه جامعه‌ی ما به آن‌چنان بلوغی رسیده است که از دوره‌ی «فراروایت» عبور کرده است. به این معنا که افراد، چراغ خرد خاموش کنند و بدون فکر از کسی تقلید نمایند. آری! بسترِ گشوده‌ای است به نام اسلام و انقلاب، که خود به خود میدانِ تفکر است و تفاوتِ فهم‌ها نسبت به اسلام و انقلاب، نشانه‌ی سعه‌ی ملکوتیِ اسلام و انقلاب است و ما را از انجمادِ فکری نجات می‌دهد. از سخنان شما چنین برداشت کردم که نمی‌خواهید در انجمادِ فکری، خود را متوقف و راضی کنید و همین امر موجبِ ارادت بنده به امثال شماست. حقیقتاً در این تاریخ، باید در بسیاری از برداشت‌ها و فهم‌های خود تجدید نظر کنیم و آن‌ها را بازخوانی نماییم، هرچند که در بعضی نکات به نظر خودم عجله کرده‌اید. مثل آن‌که گمان فرموده‌اید علت مخالفت بنده با آقای احمدی‌نژاد مربوط به سال ۹۶ و عدول ایشان از مشورتی است که با مقام معظم رهبری داشت. چنین نیست؛ ولی فعلاً هم مهم نیست. مهم آن است که شما در موضوعات فکر می‌کنید و حتی برای مقام معظم رهبری، جایگاهِ عصمت قائل نیستید. از آن طرف انتظار بنده آن است که اهل تفکر به سخن متفکران از جمله متفکری مثل آقای خامنه‌ای فکر کند و در مقایسه با سخن مخالفانِ ایشان آن‌چه بهترین است را دنبال نماید. بنده به هیچ‌وجه نگاهِ شخصیت‌هایی امثال شما را، نه‌تنها نگاهِ مغرضانه نمی‌دانم، بلکه چشم‌اندازی می‌بینم برای آینده‌ای که سختْ بدان امیدوارم. همان‌طور که اشاره دارید بحث در حکمِ حکومتی رهبری است که در آن‌جا نه به اعتبار آن‌که آن سخن و آن حکم، بی‌عیب است بلکه از آن جهت که باید بالاخره به گفته‌ی افلاطون، یک کسی حرف آخر را بر مبنایِ معارف تعریف‌شده بزند تا امورِ شهر و کشور جلو برود.

اجازه بدهید به تک‌تکِ اشکالاتی که فرمودید پرداخته نشود؛ ولی در جمع‌بندی معتقدم «عقل» و «حکمت» اقتضاء می‌کند نظام ما آن‌چنان بی‌هویت و بی‌اصالت نشده است که به براندازی نسبت به آن فکر کنیم؛ بلکه برعکس، شاید بگویم از بی‌نظیر نظام‌هایی است که اگر دلسوزانه و بی‌سر و صدا در رفع مشکلات آن قدم برداریم، حتماً به نتیجه خواهیم رسید. بنده بر اساسِ تجربیات گذشته‌ی خود در این وادی قدم برمی‌دارم و سختْ امید به رحمتِ الهی دارم و سخنان مقام معظم رهبری را نه از آن جهت که «باب اللّه» است بلکه به اعتبار این‌که گویا خدا بنا دارد از طریق سخنان ایشان، هدایتی به این ملت عطا کند؛ ارج می‌نهم در آن حدّ که گاهی به این فکر می‌افتم چقدر خوب است این سخنان را مثل یک متن ارزشمند در جمع دوستان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، به نظر بنده ارزش این کار را دارد. موفق باشید

21072
متن پرسش
سلام استاد عزیز: مدتی است که دایم صحبت از فتنه جدید می شود که بزرگتر از فتنه قبل است. اگر منظور احمدی نژاد و اطرافیان او می باشند که واقعیت این است که عددی نیستند البته واضح است که مشکلات معیشتی مردم می تواند بستر فتنه قرار گیرد اما گویا مسئله بزرگتر از این حرفهاست و خلاصه اینکه دل ما را می لرزانند. حتما باید فتنه انجام گیرد و بگویند دیدی شد؟ چرا خواص جامعه به جز چند روزنامه و یا سایت ابعاد واقعی این فتنه را اگر اینگونه هست روشن نمی کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا بر روی این موضوع فکر نکنیم که فتنه‌ی جدید نقشه‌های داخلی و خارجی است تا مردم را از کارآمدیِ انقلاب اسلامی مأیوس کند. در حالی‌که به لطف الهی با توجه به عمق حضور تاریخی انقلاب اسلامی از یک طرف و ناتوانی استکبار از طرف دیگر، انقلاب اسلامی از این فتنه‌ها می‌گذرد و برای همیشه جریان استکباری که فعلاً ذوق‌زده دارد این حرکات کودکانه را رصد می‌کند، مأیوس می‌شود. آری! فتنه‌ی جدید برای مأیوس‌کردن مردم نسبت به کارآمدی انقلاب پیش آمده، ولی مردم به‌خوبی آگاه‌اند که این ناکارآمدی به جهت روح غرب‌زدگیِ ما و گرفتار توسعه‌نیافتگی و توسعه‌یافتگی‌شدن‌ها است و از طریق آزادشدن از این گرفتاری، ناکارآمدی‌ها به توانایی تبدیل می‌شود به همان معنایی که در افق انقلاب اسلامی اقتصاد مقاومتی معنا یافته است. موفق باشید 

20616

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: دو مطلب اخیرا حضرتعالی مطرح کردید که نگران کننده است. از همه توقع انحراف داشتیم الا شما. یک تنزیه خلیفه ثانی و دو تشبیه روحانی بدیشان. جایگاه خلیفه برای شیعه همیشه روشن بوده حسب فرموده یکی از علمای بزرگ شهر ما وضعیتش حتی از شیطان نیز بدتر است بحث تقیه فقط در حد لعن علنی نکردن است نه این که به حوزه اعتقادات هم تسری کند و در زمینه روایاتی که در مورد کفر ایشان وارد شده و شما گفتید با روایات دیگر تعارض می یابد و نباید قبول کرد واقعا شما چه دانش روایی و اصولی دارید که وارد این مسائل دقیقه می شوید؟ شما دلیل معمم نشدن خود را نداشتن دانش فقهی می دانید چگونه وارد تفقه در این مسائل می شوید نمی دانم. در صورتی که واضح است اسلام کسی که با زهرای اطهر آن کرد که کرد و رسول را هذیان گو خواند در چه وضعیست. در مورد آقای روحانی هم فوقش ایشان انقلاب را به گونه ای متفاوت از شما می اندیشد واقعا جفای بزرگی در حقش کردید. اصلا تفسیر خود شما از انقلاب را که گفته صحیح است وقتی امام راحل فرمودند با سینما مخالف نیستم با فحشا مخالفم یعنی خط بطلان بر جریان هایدگری و فردیدی ها چون تز شما اینست که با سینما مخالفیم و استفاده کنونی از آن اکل میته است. عصمنا الله من الزلل لطفا حتما در سایت بگذارید ولو با سانسور بخشهایی از سوال تا روشنگری نسبت به شما صورت بگیرد که در قالب انقلابی گری با اندیشه های هایدگر هیتلری و فردید چگونه انقلاب را مسخ می کنید؟ جسارت مرا ببخشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خلفا به معنای عدم اطاعت از پیامبر هیچ بحثی نیست. فکر نمی‌کنم جسارتی که خلیفه دوم به حضرت زهرای مرضیه «سلام‌اللّه‌علیها» کرد، کس دیگری حاضر باشد چنین بکند. ولی بحث دیگری در میان است و آن آیا اینان به گمان خودشان به وَحیی که بر پیامبر و پیامبران قبلی می‌شد، اعتقاد و ایمان داشتند؟ و یا منافقانه عمل می‌کردند، بدین معنا که اساساً نه وَحی را پذیرفته بودند و نه نبوتِ رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را . آیه‌ی 60 سوره‌ی نساء می‌فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً» که در این آیه نظر به کسانی دارد که از یک طرف گمان می‌کنند به وحی الهی ایمان دارند و از طرف دیگر داوری‌ها را به طاغوت ارجاع می‌دهند، با این‌که امر شده‌اند که به طاغوت کفر بورزند. می‌فرماید شیطان در تلاش است که اینان را گمراه کند، آن‌هم گمراهیِ شدیدی. و در آیه‌ی بعدی بحث این‌که منافقین در این جریان فعال‌اند را به میان می‌کشد، نه آن‌که آنان را منافق بداند. و به نظر ما خلفا از این جنس‌اند که در عین پذیرفتن نبوتِ نبی، اطاعت از او را قبول ندارند.

در مورد نگاه هایدگر، اگر مطالعاتی داشتید ایشان را در کنار هیتلر قرار نمی‌دادید و از جناب فردید که همه‌ی تلاش اوست تا انقلاب اسلامی را با زبان تفکر فلسفی معنا کند، بد نمی‌گفتید. که البته بحث آن طولانی است و به نظرم فضای صحبت چون فضایِ مراء و جدال است، بهتر است که بنده ورود نداشته باشم. بحث نسبتاً مفصلی تحت عنوان «محکمات و متشابهات فردید» داشته‌ام که در قسمت «یادداشت ویژه» سایت می‌توانید آن را دنبال کنید. آیا از اطلاعاتِ عرفانیِ جناب فردید و علمِ «شرح الأسمایی» او آگاهی دارید؟ کتاب «حکمت اُنسی» مرحوم معارف در این مورد، راهنمای خوبی است. موفق باشید

18656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: 1. برای مطالعات کتب شما چگونه آنها را مطالعه کنیم که کاملا ملکه شود با توجه به اینکه خیلی وقت نیست با چه سرعتی جلو رویم؟ 2. آیا ضرورت دارد تمام کتب را (مثل کتب شما یا آقای جوادی و...) خلاصه نویسی شود؟ 3. اگر توصیه در ارتباط با نحوه مطالعه دارید بفرمائید. از شما متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه خوب است که به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در فصل دوم، در قسمت «ضرورت مطالعه و نحوه‌ي آن» صفحه‌ی 73 رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی