بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13213
متن پرسش
باسمه تعالي سلام: استاد شما در جواب سوال 13125 فرموديد كه گویا فراموش کرده‌اید که یک تمدن به صورت یک فرایند و در طول زمانی طولانی آرام‌آرام خود را جایگزین تمدن ظلمانی قبلی می‌کند. الان كه حدود 35 سال از عمر اين حكومت مي گذرد مي بينيم كه عموم مردم دارند رو به ظلمت مي روند نه رو به سوي نور. اين فساد و اين دختران بي حيا كه مادرهاي بي حياي نسل آينده مي شوند و اين بي قيدي نسبت به ظواهر شرع! استاد چيزي كه در جامعه مي بينيم، گسترش روز افزون فساد و گناه و بي احترامي نسبت به احكام الهي و نسبت به روحانيت است آن وقت شما مي گویيد ما داريم به سوي تمدني نوراني حركت مي كنيم؟ اين جامعه ظلماني كه رفته رفته به اين ظلمت و گناه كشيده شده پيش رفتن به سمت و سوي نور است يا پيش روي در ظلمت و تاريكي؟ اگر هم چنان معتقديد كه حرفتان درست است براي ما هم روشن كنيد حقيقت مطلب را. با تشكر البته كاري به رو به سوي ظهور داشتن جامعه بشري و تشنه ي منجي و امام زمان (عج) شدن نداشته باشيد كه مردم هر وقت تشنه ي آمدنش شدند او مي آيد، بلكه بحث ما صرفا بر روي ناكارآمدي اين حكومت است براي تحقق اين هدف يعني نزديك كردن مردم به خدا و تقرب هرچه بيش تر به امام زمانشان (عج) از طريق پياده سازي احكام اسلام كه متاسفانه ناركامد و ناموفق بوده است. (مگر هدف اين نظام و انقلاب غير از اين است؟) مردم تا كي بايد اين بي كفايتي مسئولين را در اداره ي كشور تحمل كنند؟ سال به سال دريغ از پارسال، هر دم از اين باغ بري (خبر اختلاسي) مي رسد. لطفا كامل و با بيان ساده و قابل فهم يك جوان دانشجو جواب دهيد كه شما چه جوابي به عرايض اين بنده حقير داريد؟ در برنامه اي از صدا سيما از مسئولي پرسيدند چرا با اين اختلاس ها برخورد نمي شود: با صداي آهسته اي گفت : چون - اين دزد ها - حمايت مي شوند. والسلام
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی نسبتاً مفصل در کتاب «امام خمینی و تقدیر تاریخی زمانه» شده است. این‌که می‌فرمایید، ظاهرِ قضیه است و آثار همان تمدنی است که در حال افول است، و این مسئله‌ی بسیار مهمی است. ملاحظه کنید که چگونه در دل همین بحران‌ها جریانی در حال شکل‌گیری است که به همه‌ی این مظاهر، «نه» می‌گوید. و به قول ابن‌خلدون همیشه تمدن‌ها در متن همین «نه»گفتن‌ها به تمدن قبلی که در نهایت نمایش خود بوده است؛ شکل گرفته. موفق باشید

12712
متن پرسش
ضمن عرض سلام و تبریک عید خدمت استاد: آیا انسان عادی خود توان رسیدن به تکامل و ظرف استعداد های خداوندی شدن را ندارد؟ آیا حتماً باید یک انسان کامل بیاید و او را نجات دهد؟ و اینکه انسان کامل پس از آمدن، انسان های عادی را به سطح خود می رساند یا پایین تر؟ یعنی عصمت اکتسابی از عصمت ذاتی پایین تر است؟ اگر پایین تر از خود، پس با این مطلب که انسان می تواند به درجه ای برسد که تنها تفاوتش با خداوند خالق نبودنش باشد، در تناقض نیست؟ با تشکر!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر انسانی از جهت ذات خود در فقر ذاتی است حتی انسان کامل. و از جهت رجوع به حضرت حق تکویناً نیاز به واسطه‌ی فیض دارد لذا چه بداند و چه نداند در افق کمال انسانیِ انسان کامل می‌تواند به کمال انسانی خود برسد. البته باید بین مقام تکوینی انسان کامل که موهبی و غیر اکتسابی است با مقام تشریعی امام فرق گذاشت. امام نیز در مقام تشریعی تلاش می‌کنند تا مقام تکوینی خود را حفظ نمایند. در این رابطه می‌توانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. موفق باشید

8426

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم باسلام خدمت استاد گرامی بنده طلبه ای 22 ساله با اندامی لاغر هستم.خواستم ببینم که روزه های مداوم گرفتن و گرسنگی های پیاپی کشیدن برای بنده ضرر ندارد؟یکی از استادان بنده میفرمودند(قریب به مضمون):که من باورم نمیشد اینقدر زود پیر شوم،چون دوران طلبگی ریاضت های حساب نشده میکشیدم و یا استاد دیگری به بنده میفرمودند(قریب به مضمون)ریاضتهای غذایی برای سن شما نیست اینها برای سن های ماست(مثلا حدود چهل پنجاه سال)،شما پرخوری نکنید... ضمن اینکه بنده وقتی روزه میگیرم بی حال میشوم و از انجام کارهایم و درس و ... ممکن است جا بمانم؟ ضمن تشکر از لطف حضرتعالی یازهرا سلام الله علیها
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحمداللّه استادهای خوبی داشته‌اید که چنین توصیه‌هایی به شما کرده‌اند. حرف آن عزیزان درست است. موفق باشید
7683
متن پرسش
باسلام با توجه به سوال 7580 در خصوص نظم مورد نظر اسلام و نظم حاصل از مدرنیته (نظم کثرت گرای ثانیه ای) اگر ممکن است توضیح بیشتری مرقوم فرمایید. با توجه به نظمی که خود حضرت امام داشتند مثلا سر ساعت بخصوصی کارهای مشخص را انجام می دادند آیا در راستای نظم موجود نیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نظم دینی نظر به عالم ملکوت دارد و مؤمنین واقعی با هماهنگی با عالَم ملکوت خود را و زندگی را مدیریت می‌کنند و لذا هیچ وقت این طور نبوده که مؤمنین به نظم اهمیت ندهند. در آغوش ملکوت به صورتی حکیمانه جای هرکاری را تعیین می‌کردند و به همین جهت هرگز آرامش خود را از دست نمی‌دادند. مشکل امروز بشر آن است که در نظمی مکانیکی گرفتار است و در آغوش وَهم خود زندگی می‌کند و لذا با نظمی که برای خود ایجاد کرده به هیچ آرامشی نمی‌رسد زیرا این نظم را برای جوابگویی به وَهمیات خود شکل داده، با رویکردی متفاوت از رویکرد نظم قدسی. در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» بحثی تحت عنوان نظم معاویه‌ای داشتیم. موفق باشید
5509
متن پرسش
بسنه تعالی سلام وقت بخیر به نظر شما تحصیل در رشته پزشکی برای یک خانم جایز است ؟ از این جهت عرض میکنم که این رشته ارتباط زیادی با نامحرم دارد و حیا جایگاه کمرنگی در این رشته دارد . و اگر جایز نیست پس اگر هیچ خانمی در این رشته تحصیل نکند بر اساس فتوای مراجع تقلید که تا می توانید خانم به پزشک خانم مراجعه کند , چه می شود ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین دلیل که باید خانم‌ها به پزشک خانم رجوع کنند پس لازم است خانم‌ها در عین رعایت حیا رشته‌ی پزشکی را ترک نکنند. موفق باشید
5287
متن پرسش
سلام.جناب استاد اتهام پلورالیسم واومانیستی که به عرفا می دهند چه منشا ء ای دارد وتا چه حد عرفا به این 2نزدیک هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک تهمت بزرگ به عرفای واقعی است. ما عرفای واقعی را افرادی مثل حضرت امام می‌دانیم، آیا امثال حضرت امام معتقدند در حال حاضر همه‌ی ادیان حق‌اند؟ بعضی‌ها نه پلورالیسم را فهمیده‌اند و نه اومانیسم را و نه عرفان را، این‌ها عموماً مطالب را قاطی می‌کنند. موفق باشید
2710
متن پرسش
باسلام شما در مباحث هدف حیات زمینی فرموده بودید منظور از آدم که در بهشت اولیه بود بنی آدم است نه شخص حضرت آدم در اینصورت پس حوا در بهشت اولیه که بود؟ س2.باتوجه به مسائل معاد منظور از اینکه نامه اعمال بدست راست انسان داده میشود چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در آن مقام که موضوع تعلیم اسماء مطرح است و سجده بر حقیقت آدم مطرح است که فوق زن و مرد است. و چون شیطان در این مرحله به آدم سجده نکرد خداوند در آیه‌ی 13 سوره‌ی اعراف می‌فرماید: «...فَاهْبِطْ مِنْهَا ...» از آن مقام بیرون برو. ولی مقام دیگری در مرتبه ای پائین تربرای آدم در بهشت هست که در آن مقام می‌فرماید: «وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ» و اى آدم تو با جفت‏خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و[لى] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد. در این مقام است که ملاحظه می‌کنید شیطانِ هبوط کرده حاضر است و قرآن در آیه‌ی 20 سوره‌ی اعراف می‌فرماید: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ ...» و شیطان آن دو را وسوسه کرد. و باید این دو مقام را از هم تفکیک کرد، زیرا یک مقام، مقام حقیقت انسان یا آدمیت است و یک مقام، مقام تمَثُل حضرت آدم و تمثُل حضرت حوا است و این‌که آن دو سپس بر زمین هبوط کردند 2- «یمین» یعنی مقام میمنت و مبارکی و به همین جهت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «کلتا الیدین یمین» هر دو دست مؤمن در بهشت، یمین است. موفق باشید
2691
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز تعریف شما از دین چیست؟ با توجه به این که دین وحدت حقیقی ندارد و وحدت آن اعتباری است. آیا می توان دین را به وسیله عوارض ذاتیه تعریف کرد یا باید به راه های تعریف به وسیله غایت یا تعریف به وسیله روش شناسی مراجعه کرد؟ همچنین توضیحی در رابطه تعریف به وسیله علل اربعه (فاعلی، غایی، صوری، ...) بفرمایید.که ارسطو نیز در باره ی این تعریف در کتاب ((درباره ی نفس)) نکات جالبی فرموده است. بنده در حال فراهم کردن مقدمات ازواج هستم اگر میشود برایم دعا کنید. در ضمن بنده تهران هستم برای توفیق پیدا کردن برای دیدن حضوری شما هم دعا کنید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی متوجه هستیم هرآنچه به صورت وَحی بر قلب مبارک رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نازل می‌شود ریشه در اُمُ الکتاب دارد و منشأ آن یک حقیقت نفس‌الأمری است نمی‌توانیم وحدت آن را اعتباری بدانیم بلکه کثرتی است که عین وحدت است در عین حال اشکال پیش نمی‌آید که از طریق عوارض ذاتیه‌ی آن متوجه حقیقت آن شویم. به تعبیر علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» دین الهی از توحید شروع می‌شود و به عقاید و اخلاق و احکام تقسیم می‌گردد و باز از طریق همان عقاید و اخلاق و احکام به توحید رجوع داده می‌شود. به همین جهت می‌توان دین را با نظر به غایتی که دارد – که همان توحید است - تعریف نمود و معلوم است در این رابطه روش دین نیز نظر به غایت خود دارد. با این توضیح می‌توانید علل اربعه‌ی آن را تبیین بفرمایید و علل فاعلی آن را ربوبیت خداوند در نظر بگیرید و علت صوری آن را احکام الهی بدانید. موفق باشید
881

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم این حقیر دانشجوی یکی از رشته های فنی بودم. توفیقی شد که با آرمان "تولید فکر و علم اسلامی" برای "ایجاد جامعه و تمدن اسلامی" وارد حوزه شدم(امسال سال اول ورودم می باشد). پس از مدتی تحقیق به این نتیجه رسیدم که راه دستیابی به این هدف متعالی ، شناخت اسلام براساس حکمت متعالیه که همان جامع عرفان ، برهان و قرآن است ، می باشد و همانگونه که مستحضر هستید مسیر فعلی حوزه های علمیه از این راه نمی گذرد. بدین طریق مزاحم حضرتعالی ید شدم تا راهنمای این حقیر در طی این راه باشید. به نظر شما برای رسیدن به این هدف روی چه علومی باید کار شود ؟ اگر زحمتتان نیست لطفا بعد از ذکر هر علم نام کتابهایی که باید روی آن کار شود را مرقوم فرمایید. لطفا در مورد علوم آلی ای که باید روی آن کرد هم توضیح بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: پس از آن‌که تا درس خارجِ فقه و اصول خوب پیش رفتید در ذیل تفکر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»، با حکمت متعالیه و فصوص الحکم از محی‌الدین کار را شروع ‌فرمایید. فعلاً برای آن‌که از موضوع عقب نیفتید مباحثی مثل «ده نکته در معرفت‌ نفس» و کتاب «از برهان تا عرفان» خوب است. موفق باشید
22340
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دو سوال داشتم از خدمتتان: یک: به تفسیر آیه «الرجال قوامون علی انساء» در تفسیر المیزان رسیدم. استاد، حضرت علامه در تبیین بسیاری از آیاتی که درباره اختلاف بین زن و مرد یا همان فضلی که خداوند به مردها نسبت به زنها داده است که همین باعث تفاوت احکام شریعت بین زن و مرد مثلا در خصوص قانون ارث و یا قیومیت مردان نسبت به زنان در حکومت و قضاوت و سرپرستی زنان شده است، بر روی عقل بیشتر مردان و کمی عقل خانمها تاکید بسیاری دارند مثلا در این قسمت می فرمایند: «هيچ دانشمندى از چنين شريعتى و با مطالعه همين مقدار از احكام آن جز اين توقع ندارد كه در مسائل كلى و جهات عمومى و اجتماعى زمام امر را به كسانى بسپارد كه داشتن عقل بيشتر امتياز آنان است، چون تدبير امور اجتماعى از قبيل حكومت و قضا و جنگ نيازمند به عقل نيرومندتر است، و كسانى را كه امتيازشان داشتن عواطف تند و تيزتر و اميال نفسانى بيشتر است، از تصدى آن امور محروم سازد، و نيز معلوم است كه طايفه مردان به داشتن عقل نيرومندتر و ضعف عواطف، ممتاز از زنانند، و زنان به داشتن عقل كمتر و عواطف بيشتر ممتاز از مردانند.» در صورتی که شما در تبیین سخن امیرالمونین (ع) در نهج البلاغه در خصوص کمی عقل خانمها به استناد سخن آیت الله جوادی آملی فرمودید مخاطب در این خطبه عایشه است. بالاخره آیا واقعا چنین برتری عقلی برای آقایان نسبت به خانمها از نظر اسلام وجود دارد یا نه؟ اگر ندارد پس چرا جناب علامه اینقدر با قاطعیت از این برتری سخن می گویند و یکی از علل عمده تفاوت احکام شریعت بین زن و مرد را کمی عقل خانمها نسبت به آقایان می دانند. این عقل در اینجا کدام عقل است؟ عقل فلسفی و استدلالی یا عقل معاش و مدیریت؟ یا اینکه اصلا مشکل در عقل نیست و عقل هر دو یک اندازه است بلکه ازدیاد عواطف و احساسات در خانمها باعث می شود عقل نتواند مدیریت لازم خود را در تصمیم گیری داشته باشد. چون این سوال خیلی از خانمهاست. سوال دوم اینکه استاد وقتی به خود تفسیر مراجعه می کنم و از طرفی صوت سخنرانی های شما را در تفسیر این سوره گوش می دهم می بینم که به بعضی از آیات اصلا ورود نمی کنید و به مباحث حضرت علامه در خصوص انها نمی پردازید. مثلا همین آیات. یا آیات مربوط به متعه و یا چند همسری در اسلام. آیا عبور از این قسمتها دلیل خاصی دارد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده نتیجه‌ی آخری که گرفته‌اید، نتیجه‌ی درستی است که در روایات مذکور و یا نظرات امثال علامه، بحث در کمیِ عقل زنان نیست، بلکه بحث در عواطف بالای آن‌ها است که برای یک مدیریت سخت و جدّی کارساز نیست 2- عنایت داشته باشید علامه در بعضی موارد در شرایط دفاع از اتهاماتی است که به اسلام می‌زدند و امروز شبهات و اتهامات دیگری در میان است که باید به آن پرداخت و ممکن هم هست بنده بعضاً از موضوعی غفلت کرده باشم. موفق باشید

18152
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: می خواستم نظر شما را در مورد نمک دریا که اطبای سنتی توصیه می کنند بدانم و اینکه آیا شما از این نمک استفاده می کنید. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت داریم که از نمک دریا استفاده شود. بنده نیز چندین سال است از آن استفاده می‌کنم. موفق باشید

17939
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیزتر از جانم سلام علیکم: امیدوارم زیارتتان قبول و سایه تان مستدام باشد. حقیر یک سالی است که عزم بر یافتن خدای حقیقی خویش نموده ام و در این مدت بحول و قوه الهی سیری بر من گذشته که باعث تغییرات شگرفی در حال و هوا و شخصیت و خلق خویم گردیده است، و الحمدلله از این موضوع خوشحالم. دو سوال ذهن و فکر مرا به خود مشغول داشته است: 1. این احساس رضایت و اقناع از سیر طی شده همان عجب یا زمینه ساز آن نیست؟ و چطور باید با آن برخورد کرد؟ 2. سفر پیاده روی اربعین امسال با حال و هوای خیلی متفاوتی روبرو شدم، یعنی تماما حضور بودم بحمدلله، منتهای مراتب نمی دانستم خطورات درونی طی این سفر کدام شیطانی بود و کدام ملکوتی؟ همیشه اوقات خود را در حرم امام حسین علیه السلام می دیدم اما نمی دانم چرا نمی توانستم یک تعریف درست ازخودم و حال و هوایم برای خودم بکنم و خود را با این حضور باز تعریف نمایم؟ بعضی وقتها با خودم تنها که می شوم خوف تمام وجودم را می گیرد که نکند آن چیزی که باید باشم نبوده ام؟ و این باعث نگرانی و اضطراب زایدالوصفی برایم گردیده است. با عرض معذرت بابت اطاله کلام. الله یارتان باشد. یا علی مدد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این شکر الهی است و باید متوجه بود از لطف خدا است به ما نه آن‌که در این موارد به خود بنگریم چرا که گفت: «هر عنایت که داری ای درویش / هدیه‌ی حق بدان نه کرده‌ی خویش» 2- همین‌طور است که انسان در زیارت اولیاء الهی به احساسی ماوراء مفاهیم و تعاریف دست می‌یابد و از این جهت باید شکر خدا کرد که ما را به میهمانیِ درک قلبی می‌برد. در همین رابطه در کتاب «اربعین حسینی...» بحث کشف ارتباط با امام پیش آمد. موفق باشید

17350

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: شما در جواب سوالی فرمودید که برای دریافتن جایگاه امام خمینی (قدس) باید جایگاه تاریخی ایشان را مد نظر قرار داد این اشاره به چیست؟ اگر می شود منبعی هم بیان بفرمائید. تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و «امام خمینی و سلوک در تاریخ توحیدیِ زمانه» در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

16663
متن پرسش
"انقلاب در حجاب ایدئولوژی انقلاب" بسم تعالی سلام استاد: مزاحم شدم تا شاید بتوانم كمي از حال و هواهای نه چندان منظم خود را به عرض رسانم به امید این که فایده ای برای خودم و مخاطب داشته باشد. مدتی پیش در جلسه ای از اهل تفکر بودم که حضرتتان و دو تن دیگر از اساتید اهل اندیشه، به طرح پرسش هایی برای تفکر و تعمق و تامل می پرداختید. یک نکته این که بنده هر وقت دغدغه های تفکری و اجتماعی و انقلابیم متورم و فعال می شود به تبعش سردردم هم. از سر همین دغدغه ها شروع می شود بنابراین بلافاصله پس از شروع صحبت تان سردرد های حقیر آغاز شد و کشمکش های درونی، مرا وارد نزاع دو طرفه با خود کرد. شاید بگویید چرا این را با شما در میان گذاشم؟ هدفم از گفتن این مطالب این است که بگویم مساله خیلی برایم مهم و اساسی است. و من در این احوال، حال کسی را دارم که سقف خانه اش بر سرش هوار شده و مضطرانه نفسش زیر آوار هزاران فکر و دغدغه بند آمده. حقیقتا مدام مشغول به رفت و آمدِ در اين وضعيتم، منتها تنها تفاوت، در شدت و ضعفش هست كه هر بار بر دوشم اين سنگین، سنگین تر مي شود و این سینه، تنگ تر. البته شاید برخی از ین سخنان، برداشت شعار، یا زیاده گویی کنند اما بنده سعی کردم در این سخن خود باشم. تاریخ امروزِ آدمی، تاریخ عجیبی است. فکر می کنم باید نام این دوران را «تاریخ برزخ بشری» نامید. تاریخی که انسان در دوگانه ها و صدگانه های تصمیم، رها شده است، اینجاست که تَشتُت و کثرت ها خوره ی جان می شود و بشر در سرگردانیِ حول ناکی قرار می گیرد. از آنجا که امروزه آدمی هویت اصیل خود را گم کرده و بدون خودآگاهی به مشتی ناصیلِ پوشالی چنگ زده، پس بدیهی ست که در برزخ تصمیم ها قرار بگیرد چرا که هر بار به زعم خود تصمیم قاطعی گرفته ولی باز از جهتی در لبه ی پرتگاه بوده، او مدام لغزیدن های خود را تجربه کرده و آخر نتوانسته به تصمیم تمام شده ای برسد. واقعا چنین مسیری «پولادین مردی» و «عارفْ انساني» مي خواهد تا در اين برزخگاه با تمام سستی هایش به محکمی قدم بردارد و در عین حال بتواند جمع اضداد کند. مزاج دهر تبه شد درين بلا حافظ كجاست فكر حكيمي و راي برهمني واقعا چطور می شود بین «دین»، «سیاستم ، «عدالت» ، «تفکر» و... را که هر کدام در زیر خرواری از معانی دفن شده اند جمع کرد؟ و اصلا آیا ذاتا جمع شدنی هست؟ راه ما کدام راه است و ما واقعا باید در کدام منزل مسکن گزینیم؟ نزاع توسعه یافتگی و نیافتگی چه نسبتی با زمین ما که در آن انقلابمان صورت گرفته دارد؟ انقلاب ۵۷ که به زعم کثیر متفکران و عالمان، آن پدیده ی تاریخ قرن اخیر است، در تاریخ امروز چه جایگاه و حضوری دارد؟ این پرسش ها و امثال این ها برایم بارها به جواب هایی رسیده اما نتیجه اش جز عمیق، دقیق و پیچیده تر شدن همین پرسشها نبوده _ اما به عنوان جمله ی معترضه این نکته را باید گفت که شاید بشود حیرت از این پرسش ها را تحمل کرد ولی وحشتناکیِ غیر قابل تحملِ ماجرا آنجاست که عده ای و یا بهتر است بگویم اکثرا گمان کنند این دست، مسائل چیزی نیست که قابل تامل باشد. و به راحتی می شود از کنارش عبور کرد. واقعا نام این را «انحطاط» نباید گذاشت؟ نمی خواستم اینقدر سخنِ مقدمه ام به درازا کشیده شود اما این قلم بود که مرا با خود برد، بگذریم. چند سطر بالاتر گفتم حال کسی را دارم که سقف خانه اش بر سرش هوار شده و مضطرانه نفسَش زیر آوار هزاران فکر و دغدغه بند آمده آری در دو گانه ای از باید و نباید قرار دارم که از هر طرفش آغشته به حُسنی است اما امکان آلوده شدن به آفتی را هم داراست. از یک طرف با دغدغه های انقلابیم که از درون می جوشد به یقین رسیدم که در این دوران برای آرمانهای پیش رویمان، «باید کاری کنیم» در جایی از شهید عزیز سید مرتضی آوینی جمله ای خواندم که با جانم یگانه و با وضعم سازگار بود. او می گفت: «تحول تاریخی بشر جز از طریق انقلاب ممکن نیست، آنان که این نظریه را نمی پذیرند، به وضع موجود دل بسته اند. در درون انسان، میلی برای ماندن هست و میل دیگری هم برای رفتن؛ و این دومی قوی تر است.» این دغدغه و باید همچون آتشی جان مرا می سوزاند و به من اجازه ی نشستن و «در سکون مرداب وار» بودن نمی دهد و ندایی درونی بر سر جانم فریاد می زند که برخیز و حرکت کن، برخیز و کاری کن و این همان حسن کار ماجراست اما چه بگویم که وقتی در مسیر این«باید و کاری کن» قرار می گیرم به جای اینکه به آهنی برای آهنگری آتش جانم برسم با آب سردی مواجه می شوم که همه ی سوز و آتش و حرارت جانم را سرد و خاموش می کند و مرا از حرکت و کار منصرف می کند چرا که تا قصد راهی را می کنم می بینم جز دچار آفت عمل زدگی ها و ایدولوژی ها شدن مرا حاصلی نیست. اینجاست که آن شور و فعلیت انقلابی منفعل می شود. دکتر داوری در کتاب فلسفه در دادگاه ایدوئوژی می فرمایند: «اکنون در همه جا و به خصوص در جهان در حال توسعه، همه چیز با میزان و ملاک ایدویولوژی و سیاست سنجیده می شود یا درست بگویم فلسفه و هنر و حتی دین را در دادگاه ایدئولوژی محاکمه می کنند.» مدتی پیش که فضای جامعه مشغول ماجراهای سیاسی و انتخابات بود و جولانهای حزبی، داغ داغ بود وقتی با برخی دوستان گفت و گو می کردم سعی کردم صحبت و اشاره ای بیرون از فضاهای حزبی داشته باشم به طوری که از صحبتم برداشت های جناحی نداشته باشند اما بعد از گذشت مدتی طولانی از بحث جز سردرد برایم نتیجه ای حاصل نشد چرا که اینقدر سیاست زده گی بر فضای کلام ما استعلا داشت که نفسی برای نفس کشیدن در گفت و گوی معطوف به حقیقت پیدا نمی شد و نه زبان خود را زبان حقیقت گوی فراتر از ایدولوژی ها و حزب ها دیدم و نه گوش مخاطب را گوش شنیدار حقیقت دیدم. اما از طرف دیگر دغدغه های تفکریم هم مرا به این سمت و سو می کشاند که می بینم در مقابلم یک «نباید» نیز قرار دارد که می گوید ما در وضعیتی از انحطاط تاریخی قرار داریم که انسان امروز باید سعی کند کاری نکند، یکی از اساتید اهل تفکر، نقل قولی از جناب دکتر داوری آوردند که در جواب سوال کسی که از ایشان پرسیده بود درین دوران چه کار باید کنیم؟ با این مضمون پاسخ داده بودند که «فکر می کنم باید سعی کنیم کاری نکنیم». در دورانی از انحطاط قرار گرفته ایم که تفکری برای تذکر ما در صحنه وجود ندارد به نحوی که هر پرسش بنیادیی که می خواهد به صحنه بیاید در میانه ی راه زیر بار هزاران سوء تفاهم خفه مي شود و هزاران حجاب به حجاب جان او افزوده مي شود. اينجاست كه آن «نباید» برای انسان خود نمایی می کند و من با خود می گویم همان بهتر که سکوت پیشه کنم و در «انتظار» مددی بنشینم که البته این انتظار خبر از یأسی می دهد که این خود نویدی است چرا که وقتی انسان به ضعف خود، خود آگاه شود و از خود مایوس شود قسمتی از راه را نیز طی کرده به قول شهید آوینی «یاس انگار اگر به علت یاس خویش وقوف یابد، در واقع از آن عبور کرده». اما چه کنم که این هم خود دارای آفتیست، آفتش چیزی نیس جز انزوا، گوشه نشینی و عُزلت که در عين بي تاريخي است و این خود نشان از نحوه ای «غفلت»، «وحشت» و «اکنون زدگی» است سید مرتضی آوینی در «آخرین دوران رنج» این گونه می گوید «ناظران بعد از نیچه را دیگر گرداب بلا. بلعیده است و نمی توانند جز به (اکنون) چشم بگشایند؛ گذشته را نیز با همین چشم می بینند و آینده را نیز در استمرار همین اکنون می یابند؛ چونان که گرفتار حریق گشته است که از غیر اکنون و این وحشتی که بر جانش مستولی است تصوری ندارد. ... درحال اسیر است؛ نه از دیروز تصوری دارد نه از فردا.» خلاصه حضرت استاد من درین کشاکش برزخ گونه ی قرار و بی قراری و باید و نباید در رفت و آمدم و پای ایستادن نیز ندارم و در پایان این سیاه گویی و زیاده گویی هایم می گویم اگر علی علیه السلام به قول و سخن دکتر شریعتی که می گوید «علی تجسم عدالت مظلوم در تاریخ بشراست، علی نه تنها قرآن ناطق است بلکه آزادی ناطق است عدالت ناطق است انسانیت متعالی ناطق است و همه ی رنج ها...[که انسانیت دیده]...در چهره ی علی در حلقوم علی می نالد و رنج علی این است ...» پس «ای علی ای شیرمرد خدا و مردم، رب النوع عشق و شمشیر «ما شایستگی شناخت تو را از دست داده ایم» شناخت تو را از مغز های ما برده اند» اما ما منتظریم به این امید که "عشق تو را علی رقم روزگار، در عمق وجدان خویش، در صف پرده های دل خویش، همچنان مشتعل نگاه داشته ایم» آیا این پرسش جای تامل ندارد که اگر ما شایستگی شناخت حقیقت را در این تاریخ از دست داده ایم به این دلیل است که مرگ آگاهی را از دست داده یم؟ آیا غیر از این است که وحشت نیست انگاریِ اومانیستیِ امروز، ما را فرا گرفته است و غافل از اصل خویش که همان بقاء و جاودانگیِ خلیفه اللهی است شده ایم در پایان شهید آوینی در وصف مرگ از زبان امیرالمومنین چنین می گوید «نفس های انسان گام هایی است که به سوی مرگ بر می دارد. حضرت علی علیه السلام سخنان ازین دست که همه مالامال از مرگ آگاهی باشد بسیار دارد.... مرگ آگاهی یعنی این که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد. مردمان این روزگار سخت از مرگ می ترسند و بنا بر این شنیدن این سخنان برایشان دشوار است اما حقیقت این است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فنائش... مرگ پایان زندگی نیست آغاز حیات دیگری است ... حقيقت اين عالم فناست و انسان را نه برای فنا که برای بقا آفریده اند «...خُلِقْتُ للْبَقاء لا للْفناء...»". نیمه ی رمضان/۹۵
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید از آخر شروع کنیم و معنایِ مرگ‌آگاهی که مقام فتحِ همه‌ی امکاناتی است که بشر برای زندگی می‌یابد. و آن وقتی است که خود را نه‌تنها از گذشته و آینده، حتی از «خود» آزاد کنیم و با وجودی روبه‌رو شویم که عین لاوجودی و به تعبیر صدرالحکماء، عین ربط است و لاغیر. وجودِ معلّقی است که هیچ‌چیز نیست تا بخواهد «چیزی» شود، تنها «چیزی‌شدنش» با نظر به هیچ‌بودنش برایش ظهور می‌کند. هیچ‌بودنی که تنها به سویِ حق‌بودن، او را معنا می‌دهد و این حقیقتاً فتح بزرگ تاریخی است که با حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شروع شد، آن‌گاه که در آخرین کلماتش یعنی آن کلمات معنابخشی به همه‌ی عالم و آدم، ندا سر داد: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلام ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏هاى دار مى‏روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب اللَّه در جهان به اسارت گرفته مى‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه اسلامى خود عمل كنيم». و این ترسیمِ یک زندگی کامل در این تاریخ است که هم با انقلابی‌بودن و هم با بی‌عملی همساز می‌باشد. در چنین فضایی انسان با تمام وجود، یک عزم می‌شود و آن؛ مقابله با هرچیزی که حقیقت انسان را به حجاب برده است؛ و در عین انقلابی‌بودن، گرفتار سطحی‌نگری‌های روزمرّه نمی‌گردد که موجب خاموش‌کردنِ عزم انسان گردد. معلوم است که درکِ حضوری تاریخ کار آسانی نیست که زبانِ امروزین توان گزارش‌کردنِ آن را داشته باشد، ولی شاید تذکری را به زبان آورده باشم که موجب گشودگی افقی گردد و به جای «فهمیدن» و در حافظه‌سپردن، «تفکری» را به میان آورد که با هیچ فهمیدنی قرار نگیرد و همچنان «تفکر» باقی بماند. در این صورت مسلّم دیگر تقابلی بین انجام‌دادن و انجام‌ندادن برای ما نمی‌ماند که در فشار آن قرار گیریم و به گفته‌ی شما سؤالات‌مان چون آواری بر سرمان خراب شود. موفق باشید   

16618

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در مورد سوال ۱۶۵۸۱ و تفاوت اعظم مخلوقات و صادر اول در کتابی نظر یکی از بزرگان را مطالعه کردم که می فرمود صادر اول و اعظم مخلوقات تفاوت دارند که حال شما می فرمایید یکی هستند. ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر صادره‌ی اول به عنوان فیض مقدس، بالاترین و کامل‌ترین مخلوق است دیگر بحثِ تفاوت تعبیرها به جهت ظهورات مختلف نباید ما را به خطا بیندازد. تازه مگر چیز مهمی در این موضوع نهفته است که این‌طور مسئله را دنبال می‌کنید؟!! موفق باشید

9541

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا نرم افزار آثار استاد (موسسه نور) در اینترنت در دسترس هست؟ اگر هست لینک آن را درج نمایید. اگر نیست. برای استفاده بهینه تر از آثار استاد تقاضا دارم در سایت قرار داده شود. متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مؤسسه نور چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد. موفق باشید
8969
متن پرسش
سلام علیکم. رهبری در جایی در مورد اینترنت نکاتی میفرمایند و در ادامه این آیه قرآن رو ذکر میکنند: «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً» بدین مضمون که اینترنت نعمت الهی است و نباید از آن در جهت ناصحیح استفاده کرد. نظر شما چیست؟ متن سخنرانی مقام معظم رهبری: http://shiayan.ir/3949/آیت-الله-خامنه‌ای-ما-افتخارمان-به-این/
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم رفته در یک نگاه کلی همین طور است که روح غربی از دست آوردهایش در جهت منفی استفاده می کند و مقام معظم رهبری نیز متذکر آن هستند. این غیر از آن است که بررسی شود آیا فرهنگ های الهی مسیرشان به پدیدآوردن اینترنت ختم می شود و یا با ارتباط های قدسی این نوع نیازها را به صورتی طبیعی برطرف می کنند. موفق باشید
7453
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی، آیا طبق قاعده بدیهی (( کل ما بالعرض لا بد ان ینتهی الی ما بالذات )) ، صفات رذیله به وجود آمده در انسانها که آنها را حیوانیت می نامیم از ذاتی ناشی شده است که عین حیوانیت است؟ ( آیا صفات سلبیه خداوند از نوع وجودی است؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: صفات رذیله برای انسان و صفات سلبیه برای خداوند ریشه در عدم دارند. از نبودن صفت راستگویی دروغ پیش می‌آید، پس به ذاتی برنمی‌گردد، آن قاعده در موضوعات وجودی معنا دارد. موفق باشید
6081
متن پرسش
باسلام استاد انچه که ما در نقد مدرنیته بیان می کنیم بسیاری از جهات ان را هم دراندیشه مارکسیسم می بینیم مثل اعتراض به سرمایه داری استعمار حتی حلقه فرانکفورت پوزیتیویسم راهم زیر سوال بردند به فردگرایی هم اعتراض کردند حتی اگرتفسیر مارکس ازدین را به طور کامل نپذیریم درخیلی جهات می تون اشتراک پیداکرد ماهم مانند برخی مارکسیست ها قائل هستیم غرب با عنوان های ایدوئولوژکی مانند ازادی و دموکراسی و... سایه ای استعماری وسنگین برروی جهان انداخته که باید با ان مبارزه کرد؟ حال سوال اینجاست که 1-مارکس از نقد دنیای مدرن به ان جهان بینی مادی رسید یاازجهان بینی مادی به این نقد ها رسید وما چگونه به نقد مدرنیته رسیدیم واصولا چرا ما ومارکسیست ها جهات مشترکی در نقد داریم 2-چگونه میتوان جریان مارکسیست راهم جریانی مدرن دانست ولیبرالیسم را هم که کاملا مخالف هستند بازهم مدرن دانست این تناقض چگونه حل می شود 3-اگربرای مارکسیسم ولیبرالیسم وجوه مشترکی بیابیم وهردورامدرن بدانیم پس اشتراک ما ومارکسیست در باره نقد مدرنیته چگونه توجیه می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مارکس شاگرد هگل است، هگل معتقد به سنت‌های معنویِ جاری در هستی است و مارکس در عین آن‌که تحت تأثیر استادش بود موضوع را به قول خودش وارونه کرد و گفت قواعدی در عالم هست تحت عنوان دترمینسم تاریخی و آن سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌های معنوی را به قواعد جبریِ جاری در تاریخ تغییر داد و بدین لحاظ به همه‌چیز نگاه مادی پیدا کرد و در راستای قواعد جبری تاریخ معتقد بود روح سرمایه‌داری مقابل قواعد تاریخ است و مرحوم شهید مطهری در کتاب «فلسفه‌ی تاریخ» خود این موضوع را به‌خوبی روشن می‌کنند. با توجه به این امر می‌توان گفت همواره مارکس مادی بوده و با همان نگاه مادی مدرنیته را نقد می‌کند ولی نه از آن جهت که مدرنیته خود را از ارتباط با عالم قدس منقطع کرده و لذا ما با مارکس در نقد مدرنیته هیچ اشتراکی نداریم حتی آن‌جایی که اِلْیِنه‌کردن انسان توسط روح مدرنیته را مطرح می‌کند. موفق باشید
4958
متن پرسش
سلام علیکم ضمن تشکر از زحمات مسئولان محترم سایت که ارتقای هر چه بهتر سایت در روند زمان نشان تلاش بی وقفه آنان است.نکته ای که میخواستم عرض کنم آن است که متاسفانه هراز چندگاهی شاهد هستیم سایت هک میشودواین موضوع نه آز این باب که برای چند ساعت از دسترس خارج میشود بلکه از این جهت که به نظر میرسد هکرهایی که ظاهرا نیز به دلیل اهداف متعالی این سایت دست به چنین اقداماتی می زنند را امیدوار و پشت گرم می نماید. حال که در میدان مواجهه با مدرنیته ناگزیراز استفاده از تکنیک آنان علیه خودشان هستیم انشاءالله به گونه ای تدبیر نمائید که این جبهه هم مانندسایر عرصه های موفقیت جبهه انقلاب مانند (هسته ای موشکی هوافضا و...) عرصه سایبر هم عرصه تفوق مطلق جبهه انقلاب گردد انشاءالله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تلاش‌هایی جهت رفع این مشکل در حال انجام است و کارهایی نیز شده‌ا ست. موفق باشید.
2364
متن پرسش
با سلام خدمت استاد استادچگونه الفاظ یا بهتر بگم حروف به وجود امده اند؟ما در بحث نهم ده نکته از معرفت النفس گفتیم الفاظ معنی دارند و این معنی ریشه اش در عالم عقل است و خب از لفظ هم فقط معنیش به درد می خورد(مثل اینکه از در خونه وارد شوم و بگم خداحافظ مادرم میفهمه که منظور من سلام بوده)و به کار میاد وما توسط معنی است که می توانیم ارتباط برقرار کنیم حالا سوال من اینکه توی هرزبانی حروف(الف ب پ و...)از کجا به وجود اومدن؟و بعد چه شد که اسم گل را گذاشتند گل ویا اسم درخت را با دال , ر ,خ ,ت ساختند؟ویا خداوند وقتی قران را به صورت لفظ به پیامبر نازل کردند این لفظ ها چگونه ساخته شد؟(صرف خود کلمه ها)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جواب‌گویی به این‌ سؤال در حدّ تخصص بنده نیست. موفق باشید
866

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله .با سلام و عرض ادب خدمت استاد .لطفا درباره شخصیت تاریخی مختار نظرتان را بفرمایید من بعد از مطالعه کتاب "کربلا مبارزه با پوچی ها" هم نمی توانم شخصیت مختار را تحلیل کنم . التماس دعا استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: 1- جناب آقای فلاّح نویسنده‌ی فیلم‌نامه‌ی مختار و جناب آقای میرباقری با دقت فراوان سعی کرده‌اند نقص‌ها و قوت‌های مختار را ترسیم کنند که از طرفی حبّ علی«علیه‌السلام» دارد و از طرف دیگر خود را به امام معصوم نمی‌سپارد و لذا گرفتار افراط و تفریط می‌شود. طرح شخصیت مختار وسیله‌ای است که شیعیان متوجه باشند باید مالک اشتر شوند و نه مختار. 2- جواب قسمت دوم سؤال خود را در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» دنبال کنید. موفق باشید‌
22749
متن پرسش
به نام خدا سلام بر شما. استاد عزیز، مطالعه تفسیر شریف المیزان را به تازگی آغاز نموده ام، در همان ابتدای کار، مدام گیر می کنم! سعی می کنم دلیل سخن علامه را بفهمم، ولی نمی شود! سخن ایشان را می پذیرم ولی متوجه نمی شوم از کجا به این نکته رسیده اند! کمی در فضای مجازی به دنبال شرح تفسیر المیزان گشتم. «حجت الاسلام محمدرضا عابدینی» «آیت الله تحریری» «حجت الاسلام یزدان پناه» «استاد اصغر طاهرزاده!» خوب حضرت عالی که ابتدای تفسیر المیزان را ظاهرا تشریح نفرموده اید! و خودتان هم توصیه کرده اید از ابتدا مطالعه کنیم! استاد چه راه حلی به سرمان بگیریم!؟ استاد، حقیر خیلی به شما علاقه مندم. برای بنده حقیر دعا کنید از گرفتاری در دنیا آزاد شوم. دعا کنید بتوانم گوش دهم و سکوت اختیار کنم و بر سر خوان غیب میهمانم کنند و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جایی عرض شده برای ورود به المیزان  خوب است که حداقل 100 جلسه صوت مربوط به شرح المیزان،در سوره‌هایی مثل آل‌عمران و نساء استماع شود و سپس به طریقی که در جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» عرض شده است به المیزان رجوع شود. موفق باشید

20139

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوالی از استاد بزرگوار داشتم، ممنون میشوم انتقال دهید: سوال: جان و عفت و آبروی خانمی شیعه در خطر جدی است. فرد شیعه دیگری که از این موضوع مطلع است، در حوزه های زیر، برای کمک و رهایی این خانم، از نگاه ولایت الهی تا چه حدی وظیفه دارد هزینه کند؟ ۱. تا چه حدی از لحاظ مالی هزینه کند برای رهایی ایشان؟ ۲. تا چه حدی از لحاظ آبرو و اعتبار هزینه کند برای ایشان؟ ۳. تا چه حدی جانش را به خطر بیاندازد برای نجات ایشان؟ ۴. اگر والدین این فرد و یا همسرش و یا اطرافیانش بواسطه این کمک و هزینه طردش کنند، باید به کمک به رهایی ایشان ادامه بدهد یا منصرف شود؟ نکته اینکه ملاک این سوال ها کسب رضایت الهی هست و میزان هزینه کردها اهمیت چندانی ندارد. سوال اصلی این است که تا چه حد در این امور هزینه شود رضایت الهی را در پی خواهد داشت که اگر هزینه نشود وظیفه بندگی و حق مسلمانی و شیعه بودن به تمامه به انجام نرسیده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وظیفه‌ی شما در آن حدّ است که زندگی شما و اعتبار و آبروی شما حفظ شود. بنا نیست برای آبادکردن دهی، شهری را خراب کنید. موفق باشید

20025
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: حضرت استاد اینکه بنده در ۲۰۰۰۹ بحث کفر و ایمان در عین ثابته را به میان کشیدم از این جهت بود که فکر می کنم سوال همه ی ما این است که چطور یک نفر، رحم زناکار، طلاق، فقر و منفی ها را با رضایت انتخاب کرده؟ بحث بر سر دوست داشتن و رضایت است که چطور باید این را حل کرد کسی الان از وضعیتش ناراضی است و در عین حال میگن تو با رضایت قبلا انتخاب کردی! بنده فکر می کنم کسی که وظیفه اش مثلا حفظ زندگی مشترک بوده ولی طلاق گرفته اولا قطعا رضایت داشته و طلاق گرفته و ثانیا طلاق در این شرایط صورت کفر بوده پس به کفر رضایت داده. چون کفر را دوست داشت صورتهای کفر را هم یقینا دوست داشته همانطور که وقتی کسی را دوست داریم یادگاریها و آثارش را هم یقینا دوست داریم پس باطن همه ی ما از وضعیت فعلی دوست داشتن است و ظاهرش نارضایتی یکی می رود توی چاه حین رفتن می گوید شاهد باشید من چاه را دوست نداشتم!! باطن این نارضایتی رضایت است. درست است جناب استاد؟ ۲. اینکه جناب لاهیجی در شرح گلشن راز فرموده اند: «اعیان مجعول به جعل جاعل نیستند چون جعل در موجودات خارجیه استعمال می شود نه صور علمیه» به چه معناست؟ ۳. کتاب مقالات را مطالعه شده اما سالک در تشخیص صحت و سقم مکاشفه همچنان مشکل دارد ضمن اینکه برخی مطالب در خواب حل می شود اما در بیداری چیزی یادمان نمیاید که در جزوه آن بحث یادداشتش کنیم یا بسیار کم یادمان نمیاید چه کنیم؟ چه فایده از این عنایات وقتی چیزی در خاطرمان نمی ماند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال انتخاب‌هایی که انسان می‌کند به یک معنا برایش مقبول است. مگر انتخاب‌های امروزینِ ما که با سختی روبه‌رو می‌شویم، همین‌طور نیست؟ 2- اعیان ثابته به اعتبار امکانِ ذاتیِ موجودات مربوط به وجودِ امکانیِ خودشان است و خداوند در علم خود، عالِم به نحوه‌ی امکانیِ آن‌ها است. لذا جعلِ به جاعل نیست، و به تعبیر محی‌الدین «ما شمّت رائحة الوجود» یعنی وجودی به عنوان پدیده‌ی خارجی ندارد، مگر آن‌که خدا به آن‌ها وجود دهد 3- کشف، یک موضوعِ حضوری است ولی آن‌چه در حافظه می‌ماند، موضوعِ حصولی است. موفق باشید

نمایش چاپی