بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15803
متن پرسش
سلام استاد عزیز: کارهایی از قبیل (بیمه کردن ماشین - قفل کردن موتور و تنظیم ساعت برای نماز صبح و....) آیا خدشه ایی بر توکل به ذات اقدس الهی نمی زنند؟ در چه چایگاه و در چه مراحلی این اسباب مانع توکل آدمی می باشند. و برای رفع آنها چه باید کرد؟ چون به طبع برای عموم افراد این مطرح نیست زیرا اگر کسی مثلا موتورش را قفل نکند نظرش به سمت وسیله اش می رود و نمی تواند عبادت کند و باید این کار را انجام دهد تا با خیال و فکر آسوده به کارش برسد. لطفا کمی در مورد جایگاه و نحوه توکل کردن انسان ها بیان بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید از وسائلی که عقل بشر برای اصلاح اموراتش شکل داده است، استفاده کرد و به قول معروف: «با توکل زانوی اشتر ببند». لذا هم باید موتور را قفل کرد و هم باید متوجه بود آن خداوند است که موتور را از دستبرد دزد حفظ می‌کند و نه قفل‌کردن آن. موفق باشید

15074

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام آقا جان: من یه سواله که خیلی وقته زهنم رو مشغول کرده. این که چرا از امام زمان (عج) خیلی کم در تلویزیون گفته میشه، از شرایط ظهور و چجوری خودمون رو برای امام زمان (عج) آماده کنیم؟ تلویزیون وسیله ای است که همه دسترسی بهش دارن، با زدن یه شبکه برای امام زمان (عج) یا اهل بیت (ع) آیا برای این نظام بهتر نیست که نظام طرف صاحب اصلیش بره نه طرف غیر از اسلام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم مردِ این کار که بتواند به زبان این تاریخ و ذیل نگاه حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» موضوع را طرح کند؛ نداشته باشند. موفق باشید

14683
متن پرسش
جناب استاد طاهرزاده سلام علیکم: احترامآ در کتاب ده نکته برداشت من این بود که هرکس یک من دارد که نه زن است نه مرد نه پیر است نه جوان نه گذشته دارد نه آینده ولی در مقدمه شرح غزلیات حافظ با توجه به شعر مولانا برای هر کس چندین من بیان شده. لطفآ بفرمایید این اشکال چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حال، آن «من» که نه زن است و نه مرد، در حقیقت خود دارای مراتب است و هراندازه انسان با رفع تعلقات دنیایی، مجردتر شود در ابعاد باطنی‌ترِ خود مستقر می‌گردد. موفق باشید

13110
متن پرسش
سلام استاد: نمي دانم در چه فضائي سير مي كنيد كه در پاسخ به سوال 13072 اين گونه جواب داده ايد. پاسختان را نمي فهمم. جوابتان را شرح دهيد تا بفهمم چه گفته ايد و چرا طرفداري از انقلاب مي كنيد؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم مسئله با این شرح‌های مختصر که در جواب سؤال 13109 عرض کردم حلّ نمی‌شود! باید به شعوری تاریخی برسیم تا پدیده‌ی کثیرالأضلاع انقلاب اسلامی را در یک ضلع نبینیم و بقیه‌ی اضلاع آن را نادیده بگیریم. یادم هست که همان روزهای اول انقلاب بعضی از متدینین و متشرعین که فکر می‌کردند از فردای انقلاب همه‌چیز درست می‌شود، به حضرت امام اشکال می‌کردند؛ پس کجا شد آن انقلاب اسلامی؟ و یکی از مواقعی که امام را بسیار افسرده و ناراحت دیدم در همان روزها بود که انتظار نداشتند متدینین متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب نشوند و نفهمند چگونه باید از موانع تحقق اهداف بزرگ انقلاب عبور کرد! موفق باشید

10158
متن پرسش
سلام علیکم: استاد از وقت و حوصله ای که برای جواب دادن به سوالات ما می گذارید خیلی سپاسگزارم. در سوال قبل از صفت رضا سوالی پرسیدم، در توضیح سوالم باید بگم که: در حدیث جنود عقل و جهل آمده یکی از سپاهیان عقل، رضا است که ضد آن سخط است. اما نگفته این رضای بنده از خدا است یا رضای خدا از بنده. من برای پایان نامه ام 10 صفت از این حدیث را انتخاب کردم که تجلی آن را در واقعه عاشورا بررسی کنم، یکی از این صفات که جزء لشکر عقل است رضا است اما من نمی دانم این لشکر عقل، رضای بنده است یا رضای خدا یا هر دو؟ و آیا رضای خدا از بنده جزء صفات انسان می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که مستحضرید، سوره‌ی فجر، سوره‌ی حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام) است به اعتبار این که خداوند خطاب می‌کند «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّهً» و این نشان می‌دهد بنده خدا تا جایی می‌تواند جلو برود که نه تنها او راضی است چنین خدایی دارد و این افتخار را هم دارد که خدا نیز از او راضی است. موفق باشید
8338

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام‏ ‏علیکم‏ ‏در‏ ‏جواب‏ ‏سوال‏ ‏‏ ‏فرمودید‏ ‏مطالب‏ ‏عرفان‏ ‏نظری‏ ‏را‏ ‏دنبال‏ ‏کنید‏ ‏با‏ ‏توجه‏ ‏به‏ ‏اینکه‏ ‏به‏ ‏موضوع‏ ‏عرفان‏ ‏بسیار‏ ‏علاقه‏ ‏مندم‏ ‏راهنمایی‏ ‏بفرمایید‏ ‏از‏ ‏کجا‏ ‏شروع‏ ‏کنم‏ البته‏ ‏با‏ ‏اثار‏ ‏شما‏ ‏مانوس‏ ‏هستم‏ ‏ومباحث‏ ‏ده‏ ‏نکته‏ ‏برهان‏ ‏تا‏ ‏عرفان‏ ‏حرکت‏ ‏جوهری‏ ‏ومعاد‏ ‏را‏ ‏کار‏ ‏کرده‏ ‏ام‏ ‏با‏ ‏تشکر‏ ‏صمیمانه‏ ‏وعرض‏ ‏ارادت
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بعد از این مباحث که فرمودید و بعد از مطالعه‌ی کتاب «خویشتن پنهان» باز سؤال بفرمایید و ایمیل خودتان را نیز بنویسید. موفق باشید
3248
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم...سوال بنده درباره الفاظ است. الفاظی که دلالت بر حقایق عینی دارند خودشان چه حظی از عینیت دارند؟ تنها ثبوت ذهنی ؟( که مفهوم عدم و مفاهیم غیر واقعی هم ثبوت ذهنی دارند.) اگر صرفا اعتباری اند چرا در اسلام الفاظ قرآن و اذکار از ارزش ویژه ای برخوردارند؟ در لفظ بودن اینها که شکی نیست آنچه این الفاظ را متمایز می کند چیست؟ اگر بگویید به دلیل واقعیتی است که در پس این الفاظ است میگویم هر انسانی می تواند سخنی بگوید حاکی از حقیقت و عینیت اما سخن او و قرآن قطعا یکسان نیست. اگر بگویید چون خدا این الفاظ را اراده کرده است می گویم آیا اراده خدا این الفاظ را از لفظ بودن خارج می کند و چیز جدیدی به آن می افزاید؟ که در این صورت دیگر لفظی که تنها شآن آن دلالت است نیستند و از موضوع سوال خارج اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعضی الفاظ به بهترین شکل حقیقت را بیان می‌کنند و الفاظ قرآن ظرف کاملی از ظهور حقیقت‌اند از این جهت با ارزش‌ترین الفاظ اند، همچنان‌که اشعار مولوی بعضاً آنچنان نور معانی را در خود دارد که نمی‌توان به سادگی آنان رارها کرد مثل اشعار لسان‌الغیب که حقیقتاً ظهور غیب است. موفق باشید
3071
متن پرسش
1.کسی که ازاینده ترس داردوسو ظن دارد ودلهره. باید چی کار بکند وایا سو ظن های قبلی موثر است وایا اتفاق بدقبلی بخاطر سوظن بوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر انسان عقاید و باور خود را نسبت به ربوبیت خداوند تقویت کند متوجه می‌شود همان خدایی که تا حالا مواظب او بوده از این به بعد نیز مواظب اوست. باید کاری نکرد که خداوند ما را به خودمان واگذارد. موفق باشید
1901

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید به تمام کسانیکه در این سایت مشغول فعالیت و نشر معارف دین و اسلام هستند و این معارف و سخنان شیرین استاد را در خدمت ما نسل جوان ها قرار می دهند . أجرتان با آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف . ((با عرض عذر خواهی بابت اینکه صفحه کلید این حقیر 4 حرفی را که در زبان عربی موجود نیست اما در فارسی هست را ندارد و آن 4 حرف به شکل ( ب . ک . ج ) نوشته شده است )) با سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم استاد ما به شما افتخار می کنیم که جنین معارف عظیمی را در خدمت ما نسل جوان ها قرار می دهید که ره را کم نکنیم آن هم با بیانی شیوا و دلنشین که کمتر کسی می تواند اینکونه باشد ان شاءالله که خداوند طول عمر با برکت و توفیقات روزافزون نصیب شما بکرداند . استاد تقاضا دارم عنایت بفرمایید واین 2 صفحه را مطالعه کنید شرمنده از اینکه وقت عزیزتون را اشغال می کنم و وقت با ارزشتان را در اختیار این حقیر میکذارید . استاد طلبه ای هستم که به سال بنجم 5 حوزه مشغول هستم لذا در این 5 سال حوزه هیج کاری نکرده ام و هیج اقدامی انجام نداده ام از لحاظ درسی و علمی که خیلی ضعیف هستم و شاید الآن از طلاب سال اول حوزه هم ضعیف تر باشم و از لحاظ خدمت به جامعه هم که جون دستم خالی است کاری نکرده ام و در این 5 سال خدمتی هم نکرده ام نه مطالعات هدفمند و نه برنامه ای هدفمند و فقط این 5 سال را طی کرده ام و در دروس هم بیشتر و شاید هم همه اش به دنبال کسب نمره بوده ام . بعضا در طول این 5 سال برنامه ریزی هایی هم می کردم هم علمی و هم معنوی اما دریغ از عمل کردن و شاید هم نهایت عمل کردن 1 یا 2 هفته بوده . از لحاظ معنوی هم برنامه ریزی هایی هم می کردم برای خودم اما این را هم 2 الی 3 روز یا نهایت 1 هفته انجام و بعد رها می کردم . و از همان اوایل حوزه هم به مساءل معنوی و عرفانی بیشتر بهاء می دادم و هم بیشتر علاقه مند بودم و هم بیشتر دوست داشتم . و لذا در این ضمینه کتابهایی زیاد از بزرکان عرفاء و علماء مطالعه کرده ام و بعضا بعد از مطالعه ی این کتب مدتی برنامه ی عرفانی تنظیم می کردم اما باز هم همان مشکل . و لذا فکر می کردم که باید دنبال استاد اخلاق و عرفان و سیر و سلوک بود و لذا مدتی یا شاید سالیانی را هم با این فکر طی کرده و مشغول این کار بوده ام . و بعد هم که در این مساءل زدکی برایم بیش می آمد نه تنها مساءل عرفانی را رعایت نمی کردم بلکه دجار معصیت هم می شدم . لذا احساس می کنم در این 5 سال یا در حال افراط بوده ام یا تفریط . بعضا برنامه ی معنوی از این قبیل می ریختم : 40 شب نماز شب با 40 نماز جناب جعفر همراه دعای عهد و زیارت آل یس و خلوت و محاسبه و ... یا برنامه های دیکر اما باز هم همان مشکل ... . و یا برنامه ی علمی هم همینطور و هدف این بود که بتوانم خودم را برسانم و عقب موندکی هایم را جبران کنم و لذا مفید که نبود ضربه هم بیشتر می خوردم . و یا بعضا ماه های رمضان و شعبان و رجب یا ... هم که می رسید باز برنامه ی معنوی به همان صورت می ریختم که شاید دیکر بتوانم جبران کنم اما باز هم همان مشکل ... . (( در ضمن این مشکلاتی که ذکر میکنم بعضا هم هنوز کرفتارم . )) و الآن بعد 5 سال که می بینم تمام زندکی و این مدت طلبکی ام در این مساءل طی شده و با این مشکلات و حال دست خالی از همه جیز ... . و مدتی هم که با مباحث شما آشنا شدم و مبحث 10 نکته ی شما را 4 نکته اش را کار کردم و احساس کردم که دنیای جدیدی به رویم باز شده یا باز کردید که مشکلاتم برطرف شود اما باز مدتی در این فکرها بودم و باز هم همان مشکل ... . و لذا حدود 80 درصد کتاب های شما را خرید کردم بخاطر شیوه ی مباحث شما که متفاوت با بقیه بود و خیلی لذت می بردم و هم اکنون هم همینطور هستم حتی تا قبل از آشنایی با مباحث شما طرح مطالعه ی کتب شهید مطهری را در ذهن داشتم زیرا فکر می کردم خلأ علمی ام را بر طرف می کند اما وقتی با کتب شما آشنا شدم طرح کتب شهید را از ذهن باک کردم و سیر شما را جایکزین کردم اما خب فقط کتاب های شما را خریداری و فقط هر روز نکاهشان میکنم و هی امروز و فردا میکنم لذا الآن 5 سال کذشته . و الان هم نه کتاب های شما را می خوانم و نه کتب شهید را . و لذا الآن احساس یأس و نا امیدی دارم هم اینکه در مساءل معنوی 19 سال سن دارم و کاری نکرده ام و به جایی نرسیده ام و یا حتی قدمی هم بر نداشته ام و هم در مساءل علمی که احساس می کنم از طلاب سالهای اول هم ضعیف تر هستم . و لذا می بینم که دوستان و رفقا در هر 2 ضمینه کوی سبقت را ربوده اند و من مانده ام با این مشکلات . و الآن بعد از 5 سال حوزه احساس خلأ شدید می کنم . و لذا تقاضا دارم که راهنمایی بکنید که باید جه کنم , دیکه از این وضع خودم خسته شده ام و احساس نا امیدی به طلبکی دارم بخاطر هم مساءل علمی که اینطور عقب افتاده ام که حتی امکان مرور دروس رو هم در خودم نمی بینم بخاطر اینکه هر سالی دروس خودش رو داره و وقت خودش رو می طلبه و هم مساءل معنوی که در رأس امور است آن طور . و در حال حاضر هم همین مشکلات را دجار هستم ... لذاصمیمانه از شما که خود اینقدر باعث برکت برای ما و دیکران و اجتماع هستید و خود راه را بیموده اید هم علمی و هم بخصوص معنوی لذا تقاضا دارم که راهنمایی ام بکنید که باید جه کنم و از این وضع جکونه خارج یا خلاص شوم ... ان شاءالله خداوند تبارک و تعالی در وقت و عمرتان برکت قرار دهد تا هر جه بیشتر بتوانید به این دین و نظام و انقلاب و کشورمان خدمت کنید در سایه ی طول عمر با برکت و با عزت ان شاءالله . با تشکر که وقت با ارزشتان را در اختیار این حقیر قرار دادید . در بایان از مسءولین بزرکوار سایت درخواست میکنم اکه امکانش هست جواب این نامه را برایم ایمیل کنند با تشکر . velayat_88@yahoo.com
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: گفت: «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» اصل کار را بر دو چیز بگذارید 1- انجام واجبات 2- تأکید بر دروس رسمی طلبگی و سعی کنید با انجام این دو اصل خود را به تعادل برسانید. در چنین شرایطی نه‌تنها قاعده‌ی «إنّ الحسنات یذهبن السّیئات» برایتان جاری می‌شود،بلکه به لطف الهی قاعده‌ی « فَاولئِکَ یُبَدِّل‏ اللَّهُ‏ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات‏» در زندگی شما جاری می‌گردد. إن‌شاءالله. موفق باشید
1137

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جوانی ۲۸ ساله هستم در دوران دبیرستان با معنویت وسیروسلوک آشنا شدم ولی در یک لح ظه پایم لیز خورد وگناهی مرتکب شدم بعر ازآن همیشه احساساتم با خدا در دوران بود گاهی خوب گاهی بد وناامید می شدم تا اینکه شبی بیدار شدم دیدم هیج حسی به خدا ومعنویت ندارم هیچ بلکه نوعی بغض وکینه نسبت به این مسایل دارم از خدا می ترسیدم انگار باری به انداره صد تن برروی دوشم بود همیشه خودم را نوعی پیر حشس می کردم که توانائی انجام هیچ کاری را ندارم از اینکه این حس را داشتم پریشان بودم به اعضای خانواده هم بد بودم ذره ذره نسبت به معنویت دور می شدم از قرار گرفتن در جمع های مذهبی بیزار بودم در موقع شنیدن روضه احساس سرور می کردم نوعی حق به دشمنان خدا می دادم این حالت در من بود تا چند ماه پس از چند ماه وضعم بهتر شد ولی نوعی سنگینی را حس می کردم نمی توانستم سمت خدا برم اگرحس معنوی خوبی به من دست می داد سریع بیخیال می شدم انگار قلبم گنجایش نداشت همیشه می خواستم چیزی در قلبم باشد که آرام شوم همیشه دننبال عشق زمینی بودم که در تمامی موارد شکست خوردم حدود سه سال پیش دختری دیدم که فکر کردم به خواسته ام رسیدم روز به روز خودم را در زیراشعه او میدیدم فکر جدائی و دوست نداشتن او برایم مساوی مرگ بود وهست با اینکه ما رابطه ای نداشتیم ولی این علاقه ولذت در من بود با این که حدود یکسال است که ندیدمش ولی مهرش از دلم بیرون نرفته مهر اورا با هیچ چیز عوض نمی کنم وانگار پرده ای روی قلبم کشیدن نمی زارن به چیز دیگه ای فکر کنم خودم هم ناامید شدم از اینکه بتوانم بیخیال شم می گم چون من مهر اورا به همه چیز ترجیح دادم خدا مرا تنبیه می کنه برخی اوقات چنان منو مسحور میکنه که انگار قفل شدم دیگه هیچ علاقه ای به عبادات ندارم از خودم ناامیدم وبر همین اسا دست به هر کار ی می زنم ولی بعد پشیمان می شوم من در مانده ام کسی نیست مرایاری کند چون توسل نمی توانم بکنم نسبت به همه ناامیدم وهمش دنیال راه فرارم ولی متاسفانه راهی نیست این مزه ای که از علاقه به آن شخص بردم زیر زبانم مانده ونمی توانم دست بکشم همیشه تا به سختی می فتم به سراغ افکار می روم انگار یکی مرا به سوی آتش هل می ده میگین کسی که از سلوک برگشته چاره نداره تمام بد بختی من اینه که به نظرم نتونستم جای اونو تو قلبم پرکنم ومدام از پی همه چیز می روم
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی کتاب «چگونگی ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه کنید. متن کتاب روی سایت لب المیزان هست. إن‌شاءالله وقتی خیال خود را مدیریت کردید، عهد قلبی شما به خدا برمی‌گردد. موفق باشید
1030

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم 1- آیا قبض معنوی همیشه نتیجه گناهان است یا این حالت می تواند نوعی ابتلاء و امتحان هم باشد؟ 2- آیا اولیاء و معصومین نیز دچار قبض معنوی می شوند؟ اگر دچار این حالت می شوند، آیا باز هم در همان حال از مناجات لذت می برند؟ 3- آیا زمانی که از مناجات و اعمال مستحبی لذت نمی بریم، عمل کردن به آنها خوب است؟ آیا انجام مستحبات مثل نماز شب در عین لذت نبردن حوب است؟ آیا باعث عادت نمی شود؟ 4- چگونه می توان همواره در حال بسط معنوی به سر برد و همواره از مناجات لذت برد؟ آیا اصلا این حالتِ دائمی از لحاظ عملی امکان پذیر است(با توجه به حدیثی از امیر المومنین که به اقبال و ادبار قلوب اشاره دارند)؟ 5- فرق عادت با ملکه شدن اعمال حسنه چیست؟چون در هر دو انجام اعمال حسنه برای انسان آسان می شود ولی یکی خوب است و دیگری قبیح(فسنیسره للیسری) با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1- ابداً این طور نیست که قبض‌های معنوی همیشه به جهت گناهان باشد. 2- به‌جز معصوم«علیهم‌السلام» بقیه دارای قبض هستند منتها چون مبادی آن را می‌شناسند در آن حالت هم خواهند گفت: «در بلا هم می‌چشم الطاف او.... مات اویم، مات اویم، مات او». 3- رویهم‌رفته نباید مستحباتی که در برنامه‌ی خود قرار داده‌ایم مثل نماز شب در حین قبض ترک کنیم، ولی اصرار هم بر انجام همه‌ی آن‌ها نداشته باشیم که قلب خسته شود. به طوری که حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: « لِکُلِّ إِقْبَالٍ إِدْبَارٌ » هر اقبال و رو آوردنى را ادبار و پشت گردانیدنى باشد. اگر هم عادت شود وقتی قلب به صحنه آمد همان عادت در زمره‌ی اعمال معنوی قرار می‌گیرند. 4- فکر نمی‌کنم باید چنین انتظاری را داشته باشیم ولی مواظب باشیم خودمان با دامن‌زدن به آرزوهای دنیایی و غضب و کبر، عامل قبض نباشیم. 5- در ملکات انسان با همان حضوری که عملی را در قبل انجام می‌داده، ادامه می‌دهد ولی در عادت صورت عمل هست ولی حضور در آن عمل نیست. موفق باشید
964

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. 1- قوانین که برای نفس انسان فرمودید آیا بر نفوس اجنه هم حکم فرماست؟ و آیا ملائک هم نفس دارند؟ اگر دارند تفاوتشان با نفوس آدمی چیست؟ 2- آیا اجنه یا ملائکه وقتی در یک جسم (حیوان یا انسان) حلول می کنند، این یک جسم واقعیست یا اینکه فقط چشمان ما آن را می بیند؟ (چیزی شبیه شعبده) و اینکه وقتی آنها بصورت مادی ظاهر می شوند(خصوصا اجنه) از قدرتهای نفسانیشان کاسته می شود و آسیب پذیر می شوند؟ در قرآن آمده است که اجنه در زمان حضرت سلیمان(ع) غواصی و بنایی می کردند. آیا این کارها مستلزم مادی شدن آنها بوده است؟ و یا در روایات است که چشم راست ابلیس توسط حضرت ابراهیم(ع) با سنگ کور شد. 3- برخی از پیشگوهای بزرگ که متاسفانه اکثر شیطانی بوده اند چگونه توانسته اند آینده را (البته تا حدی) پیشگویی کنند؟ (مثل نوسترناداموس که کابالائیست است) تا آنجایی که بنده می دانم اجنه (آنهم اجنه شیطانی) قدرت خبرگیری از آینده را ندارند. مگر نه اینست که قدرت خبرگیری از آینده در حیطه قدرتهای نفوس پاک است و البته به اذن خدا؟ پس این پیشگوها این اخبار را از کجا کسب کرده اند؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1- اجنه هم مثل ما جسم دارند و نفس دارند، منتها جسم آن‌ها از مارجٌ مِن نار است ولی ملائکه چنین نیستند 2- حلول پذیرفتنی نیست، اجنه خیال انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند و ملائکه با الهام خود قلب‌ها را منوّر می‌کنند و به شعور انسان کمک می‌کنند 3- اجنه می‌توانند به صورت مادی در آیند 4- شیاطین که از جنس اجنه‌اند می‌توانند اخبار غیبی را از عالم بالا سرقت کنند که در بحث در سوره‌ی حجرات و سوره‌ی قاف مطالبی عرض شد و روشن شد همان‌طور که مال دزدی برکت ندارد خبرهای دزدی هم در نهایت کارساز نیست. موفق باشید
951

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد.من دانشجوی رشته ی دندانپزشکی هستم که اتفاقا علاقه بسیار زیادی به مطالعه کتب دینی دارم به نحوی که هر روز یک جلسه از تفسیر آقای جوادی را گوش میدهم و مقداری از کتب شهید مطهری را هم میخوانم.با توجه به اینکه دروس ما واقعا سخت است بنابراین وقت ندارم برای تثبیت مطالب دو بار یک کتاب را بخوانم یا دو بار تفسیر را گوش دهم چون اعتقاد دارم که دو بار مطلبی را خواندن بسیار بیشتر ااز یک بار تاثیر گذار است.میخواستم لطف کنید راهی را برای مطالعه صحیح با بازدهی بالا به من نشان دهید
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی شما در حال حاضر با کاری که می‌کنید افق معنوی و معرفتی خود را شکل می‌دهید تا وقتی بار دروس رسمی کم شد با دقت بیشتری مطالعه فرمایید، نگران نباشید نتیجه‌ی کامل را به‌دست می‌آورید. موفق باشید
921

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم؛ تذکر:ظاهرا مباحث"ناتونی عقل در رؤیت حقایق" و "طهارت تکوینی اهل‌البیت" و "طهارت اهل‌البیت، منشأ طهارت سایر اسان‌ها"، در صفحات 212 و 214 و 215، در کتب آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود، شرح داده نشده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: سعی بفرمایید مباحثی که کتاب را شرح داد تا آخر دنبال کنید. موفق باشید
22210
متن پرسش

سلام: در اعتکاف فرمودید با این عزم به مسجد بیایید که با ملکوت عالم روبرو شوید. اگر نیت ما روبرو شدن با ملکوت مسجد باشد پس‌ رضای خدا چه می شود؟ آیا اگر صرفا به نیت رضای الهی به مسجد برویم و یا هر کار دیگری انجام دهیم آیا روبرو شدن با ملکوت خودبخود حاصل نمی شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با فرضِ طلبِ رضای خدا باید سعی کرد نظر به ملکوت مسجد داشته باشیم تا با نور حضرت حق بهتر مرتبط گردیم. موفق باشید

21364
متن پرسش
سلام محضر استاد طاهرزاده: با توجه به مطالبی که از مرحوم جلال آشتیانی و حسن زاده خواندم بزرگان بعد از ملاصدرا تاسیس اصلی نداشتند و برخی که ابتکاراتی داشتند در حد تفریع فروع از اصول بوده است حال چند سوال دارم: 1. با توجه به اینکه معارف حضرت حق لایتناهی است و آنچه صدرا بیان کرده اند قطره ای از دریا، چرا این طلب در جان افرادی چون علامه حسن زاده نیفتاد که معارفی بیش از صدرا بیاورند؟ از مطالعه زندگینامه حسن زاده این احساس را دارم که طلبی که از ابتدا در جانشان شکل گرفت آموختن علم بود نه گسترش علم. 2. حضرتعالی موفق به تاسیس اصلی شده اید؟ 3. آیا بزرگانی را سراغ دارید که تاسیس اصلی کرده باشند؟ 4. آیا می توان برخی از آرای فیاضی یا اصالت ملکوت غرویان را مصداقی از تاسیس اصل دانست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنا ندارد مسیر فلسفه‌ای که به اصالت وجود رسیده‌ است، از نظر فلسفی به جایی بالاتر برود زیرا بالاتر از «وجود» چیزی نیست. می‌ماند که در کنار این نگاه دو نگاه دیگر باید در میان آید: یکی در بستر اصالت وجود نظر انداختن به انسان است که علامه طباطبایی در «رسالة الولایه» باب آن را باز کرده‌اند؛ و دیگر نگاه هایدگر به انسان است به اعتبار اگزیستانسِ انسان که همان «دازاین» است. و متأسفانه اهل فلسفه‌ی صدرایی به این نکته نظر نکرده‌اند و به همان اندازه در نظر به پدیدارها با کمبود روبه‌روییم وگرنه از جهت اصالت‌دادن به وجود و نگاه فلسفی، چیزی کم نداریم. موفق باشید

20510

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: کتاب ورود به عالم بقیت اللهی را مطالعه می کنم. استاد اگر فردی در توحید قوی شود ادامه مسیر برای او چیست؟ آیا چنین فردی باید به دنبال استادی باشد تا در ظهور و تجلیات او را جلو ببرد؟ یا صرف معرفت و توحید که با روح و قلب دریافت می کند کافیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به جزوه‌ی «شرح مختصر دستورالعمل سلوکی آیت اللّه بهجت» به آدرسhttp://lobolmizan.ir/leaflet/1361/ که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

17748

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت فراوان: استاد فلسفه علوم انسانی ما درکلاس گفت: اسلامی شدن علوم انسانی حداقل دو قرن زمان نیاز دارد. نظر حضرتعالی چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظورشان آن بوده که خیلی طول می‌کشد تا به آن قله‌ای برسیم که تمام نگاه‌های ما به جایگاه انسان، نگاه‌های صحیحی باشد. ولی به هرحال اگر با تصوری درست نسبت به انسان جلو برویم، هر قدمی که برمی‌داریم به همان اندازه جلو رفته‌ایم. البته بنده فکر می‌کنم دنیا در حال عبور از سکولاریسم است و عرایضی در این مورد در قسمت سوم کتاب «اربعین حسینی» شده است. موفق باشید

17638

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام: لطفا نقش و معنا و جایگاه روزهای هفته که به نام اهل بیت (ع) نام گذاری شده است را تبیین بفرمایید. به عبارت دیگر اینکه فلسفه نام گذاری ایام هفته به نام مقدس اهل بیت (ع) چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مربوط به روایاتی است که به ما رسیده، و کار زیبایی است که هفته را با سلام بر پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شروع کنیم و با سلام بر مولایمان مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به اتمام برسانیم. اصل بحث را می‌توانید در کتاب «جمال الاسبوع» از جناب سیدبن طاووس دنبال کنید. موفق باشید

16455
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: شما توی کتاب «جایگاه رزق در هستی» گفته بودید که یک مقدار از روزی برای هر آدمی مقدر شده است و در صورتی که این آدم مرتکب گناه نشه و سستی و تنبلی نکنه خدا روزی مقدر شده رو به هر شکل بهش میرسونه. به نظر من این سنت توی شرایط فعلی جامعه دیگه تحقق پذیر نیست. مثلا شما فرض کنید یک آدم برای انتخاب شغل با مال حلال، سر یک دو راهی قرار بگیره که مثلا معلمی رو انتخاب کنه یا اینکه دندانپزشکی رو انتخاب کنه و هر دو هم متناسب با استعدادها و روحیاتشه. ولی درآمد این دو شغل زمین تا آسمان با هم فرق داره. (بنده خودم توی دانشگاه صنعتی اصفهان 5 سال مهندسی مکانیک خوندم و الان می بینم که اگر دوران دبیرستان مثلا رشته ای مثل دندانپزشکی رو انتخاب می کردم الان شرایط مالی و زندگی ام خیلی متفاوت بود در حالی که از نظر تلاش و کوشش این دو رشته تحصیلی در یک حد و اندازه اند) ممکنه بگید که در شرایط الان بدلیل ناعدالتی این قبیل مشکلات پیش میاد. سنت الهی و دستور دینی ای که بخواد با توجه به شرایط جامعه تغییر کنه چه ارزشی داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هر ثروتی، رزق محسوب نمی‌شود. رزق واقعی آن اندازه از ثروت است که ما بتوانیم نیازهای حقیقیِ خود را برآورده کنیم، نه آن‌که ثروت‌مان موجب فخر و تکبرمان گردد. از این جهت تفاوتی بین رشته‌های درآمدزا با رشته‌های ساده‌تر نیست، تنها باید به حکم وظیفه در خدمت مردم بود. موفق باشید

15329

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اگر شخصی گناه کار که آشکارا گناه می کند در سوریه کشته شود شهید به حساب می آید؟ با این نیت که بجنگد در راه خدا کشته شود تا بیشتر گناه نکند. زیرا یارای مقابله با هوای نفس خویش نیست؟ خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که به قصد دوری از گناه در چنین صحنه‌هایی قدم می‌گذارد، حضرت حق از سر رحمت خود با او برخورد می‌کند و گناهانش را می‌بخشد. موفق باشید

15303
متن پرسش
سلام علیکم: آیا آثاری که برای گفتن اذکاری مثلا ذکر لا حول و لا قوه الا بالله (حوقله) یا صلوات و یا یونسیه گفته اند حتما اثر می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی دستورات دین بستگی به آمادگی روحِ ما از یک طرف و مصلحتی که خداوند برای ما مقدّر کرده است از طرف دیگر دارد. به همین جهت قرآن بعد از دستوراتی که به ما می‌دهد می‌فرماید: «لعلکم» یعنی امید است که آن نتایج حاصل شود. و لذا اگر در این دنیا هم مصلحت نباشد که آن نتایج حاصل شود، جانِ ما در قیامت با آن نتایج روبه‌رو خواهد شد. موفق باشید

14672

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم : آیا شیطان از جاه و جلال خدا نترسید که نافرمانی کرد و با کمال پرویی سوگند خورد که آدم و فرزندان آدم را وسوسه و گمراه کنه وقتی خداوند سوگند یاد می کنه او و پیروانش رو در جهنم ابدی بیندازد. جالب اینجاست که او قبول دارد که خداوند رب اوست لطفا برای بنده شرح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی شیطان نظر به خود دارد و خود را مهم می‌داند عظمت حضرت حق برایش جلوه نمی‌کند تا خود را پیرو حضرت حق قرار دهد. موفق باشید

14665

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حقیر صنعت گر هستم و از دانش آکادمیک و دینی برخوردار هستم اما سعی خودم را کرده ام. درباره الله شناسی و امام شناسی برداشتهایی دارم که نمی دانم درست است یا خیر خواستم با شما مطرح کنم و شما تصحیح بفرمایید و بینش مرا در این موضوع بالا ببرید ان شا الله. مطالب زیر در بر دارنده برداشت حقیراست که به حضرت عالی اراییه می دهم لطفا تصحیح بفرمایید ذات: قابل تصور نیست نه اسم دارد و نه صفت دارد. ذات باید بوسیله تجلی اش شناخته شود الله: تجلی ذات است و مخلوق است منتهی حسب آنکه تجلی ذات است مشخصات ذات را دارد و الله مانند جسم و صورت است برای روح انسان. یعنی همانطور که ما برای سخن گفتن با برادران و خواهرانمان رو به سوی صورت و چهره ی آنها می کنیم حال آن که می دانیم این سیما و صورت ظاهری یک وسیله ای است برای ارتباط با آن روح نادیدنی لذا ذات نیز برای آنکه شناخته شود نیاز به تجلیگاه دارد لذا اگرچه الله که جمع صفات و اسما است مخلوق است منتهی ما گریزی نداریم جز آن که رو به سوی صورت و تجلی ذات کنیم اگرچه الله خود ذات نیست همانطور که عکس ما در آیینه خود ما نیست! و نام این تجلی و صورت که قبله ما را به سوی ذات مشخص می کند الله است. و از آنجا که الله تجلی ذات است قاعدتا باید مشخصات صاحب تجلی در تجلیگاه یافت شود همانطور که اگر من فردی نامرعی باشم وقتی جلوی آیینه که تجلیگاه من است بایستم انوار نامرعی من در آیینه منعکس می شود اگرچه با چشم دیده نشود یعنی تجلی من در آیینه قطعا با مشخصات خود من مناسبت دارد اگرچه آن تصویر داخل آیینه خود من نیستم! پس به تبع ذات؛ در الله نیز هیچ اسمی و صفتی به طور مشخص و مجزا قابل رویت و تحقیق نیست اگرچه الله جمع اسما و صفت است اما اسما و صفات در الله در وحدت هستند و واحدند و به طور مجزا خلقیت ندارند (همانطور که در نور سفید نه نارنجی دیده می شود و نه سبز و نه قرمز و نه هیچ رنگ دیگری اما وقتی متکثر شوند تازه خلق می شوند) صفات: یک مرتبه نازل تر از الله (وحدت صفات) ما با تکثر صفات و مخلوق روبرو هستیم. الله هم مخلوق ذات است هم خالق صفات؛ و صفات نیز حسب شدت و قوتشان مخلوقات و نفوس فردی را خلق می کنند پس هم خالقند هم مخلوق. و انسان از میان همه مخلوقات مستعد است که به جمع صفات (الله و یا انسان کامل) نائل آید. و الله، نفس کل و نفس واحد است و انسانهای کامل که به معرفت به الله رسیده اند به نفس واحده معرفت یافته اند یعنی وصل به الله (نفس واحده) هستند ضمن آنکه هر نفس، فردیت خود را هم حسب صفت و یا صفاتی که در خود به فعلیت رسانده اند در عین فنای فی الله حفظ می کند یعنی انسان کامل از یک سو به نفس کل وصل است و فانی در آن است و از یک سو فردیت خود را هم دارد و بسته به آنکه چه صفاتی در او شدت بیشتری یافته و فعلیت یافته است در عالم تصرف دارد و شفاعت می کند. در واقع نوفس فردی تکامل یافته مانند انشعابات نفس کل و دست و بازوی او عمل می کنند یعنی فعل و قول این نوفس مقدسه فعل و قول نفس کل (الله جل وجلاله) است. پس اگرچه از یک سو اولیای الهی به یک نفس واحد متصلند از دیگر سو دارای صفات و فعلیت های مختلفند (کما اینکه توسل به علی (ع) با توسل به امام حسین (ع) کیفیات و شرایط متفاوت در سالک ایجاب می کند و انوار این نفوس مقدسه متفاوت است. در هر حال هر یک از نفوس مقدسه یک ریسمان و بازو و دریچه برای رسیدن به الله محسوب می شوند چه از طریق توسل چه از طریق پیروی از خلق و خوی و صفات اولیای الهی و استاد کامل! و هر کس بنا بر استعدادش باید اول از صفاتی که مستعدش است شروع کند و در هر صفتی که قوت بگیرد باب معرفت و اتصال به نفس کل بر او گشوده شود زیرا هر صفتی از صفات الله دیگر صفات را نیز در خود دارد منتهی یکی از آن صفات شدت و قوت بیشتری گرفته و تظاهر یافته است پس با تکامل فرد در یکی از صفات به جمع صفات و اسماء معرفت حاصل کند و فانی در الله شود اگرچه فردیت او را همان صفاتی تعریف می شود که در دنیا در خود پرورش داده است و در او شدت و قوت و تظاهر بیشتری یافته است (و یا آن صفات و اسمایی که ممکن است خداوند بعد از دنیا به او عنایت کرده باشد ) در پایان از طولانی شدن این متن عذر می خواهم البته خیلی سوالات نیز باقی مانده است امیدوارم این درک ضعیف و دست و پا شکسته حقیر باعث خنده شما نشده باشد واقعا نیاز دارم کسانی مثل شما کمکم کنند. منتظر پاسخ شما خواهم بود با تشکر/ سید مهدی میری/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه معارف خوبی در منظر خود دارید. در ضمن عنایت فرماید که موضوع نبون نبیّ به معنای بشیر و نذیربودن در کنار انسانِ کامل‌بودن ایشان باید مدّ نظر باشد. موفق باشید

14283
متن پرسش
با سلام: پرسشهای سایت را که از نظر گذراندم سوالاتی مشابه سوال خودم نیافتم و به همین علت مزاحم وقت شما شدم 1. آیا نپرداختن وجوه شرعی می تواند عامل بی برکتی رزق باشد؟ 2. اگر شخص ولی با وجود تذکر اولاد نسبت به پرداخت این وجوه سهل انگاری کند، تکلیف از فرزندانش ساقط است، اما آنها نیز دچار قهر خداوند می شوند. آیا این ناعدالتی نیست؟ 3. بطورکلی آیا در هر بلا و سختی که بدان دچار می شویم کاوش در زندگی خویش برای یافتن سابقه گناه و خطا برای جبرانش امر صحیحی است؟ 4. بطور کلی در شدائد و مشکلات چگونه می توان تفاوت عقوبت گناه و امتحان را از یکدیگر تشخیص داد؟ راه برون رفت چیست؟ (بخصوص در زمینه تنگی رزق و دشواری معیشت)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً نپرداختن وجوه شرعی موجب بی‌برکتی رزق خواهد شد 2- تکلیف فرزندان در این مورد ساقط است و هرگز به جهت سهل‌انگاریِ پدر خانواده، آن‌ها گرفتار قهری نخواهند شد 3- تا حدّی خوب است که گذشته‌ی خود را نسبت به خطاها، بازخوانی کنیم ولی ریشه‌ی بلایا بعضاً امتحان است و تشخیص آن‌که بلاها به جهت خطاهای ما است یا امتحان الهی است؛ کار مشکلی است. لذا در عین توبه نسبت به خطاهای گذشته زیباترین کار صبر بر بلایا و راضی‌بودن به قضای الهی است که موجب رشد واقعی می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی