بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13493
متن پرسش
با سلام: با توجه به جواب سوال 13477 فرمودید: إن‌شاءاللّه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» جواب خود را می‌یابید. متن کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید بنده کتاب مورد نظر را خوانده ام چیزی که در کتاب و جان کلام کتاب از نظر بنده بود داشتن برنامه مخصوصا برنامه مطالعاتی و سیر مطالعاتی معرفتی دینی به خصوص در زمینه معرفت النفس است که با این کار به قوای نفس مخصوصا وهم جهت می دهیم و قوای نفس را در جهت معرفت الهی به کار می گیریم یا به قولی به جای اینکه وهم ما را به خود مشغول کند ما وهم را در سمت و سوی کسب معرفت النفس مشغول می کنیم و خود برنامه شویم. به نظر بنده این راه پیشنهادی در کتاب وقتی موثر است که فرد دارای ذهنی آرام باشد در این صورت این فرد که تشنه معارف هم هست با یک برنامه منظم و پیوسته با سیر مطالعاتی جنابعالی به جاهای خوبی خواهد رسید، اما وقتی فردی دچار افکار مزاحم و سمج و آزار دهنده باشد پس ذهنی نا آرام و نامنظم دارد که همان مشکل ذهنی به او اجازه برنامه ریزی و حرکت مستمر بر طبق برنامه را نمی دهد. لطفا ابتدا روش جدا شدن ذهن از این افکار مزاحم و حذف این افکار را که اجازه نمی دهد برنامه داشته باشیم و بر طبق برنامه پیش برویم بفرمایید تا ذهن آرام شود و بتوانیم در مرحله بعد برویم به سراغ برنامه ریزی و سیر مطالعاتی منظم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالب کتاب را به‌خوبی متوجه‌اید. با اصرار بر این‌که نگذاریم خطورات ذهنی به ما برنامه دهند، کار آرام‌آرام درست می‌شود و افکار ما هراندازه هم سمج باشد از فعالیت می‌افتد. این تنها راه عبور از افکار مزاحم است. به یک پشتکار و حوصله نیاز دارد. موفق باشید

12635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات آیا نیت الزام آور است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع فقهی است و بستگی به موضوعِ خاص دارد .      موفق باشید.

11932
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در کتاب مقام لیلة القدری حضرت زهرا (س) فرموده بودید باید با نگاه به روش زندگی و سخنان حضرت زهرا (س) سیر و سلوکمان به سمت ایشون رو شروع کنیم، میشه بفرمایید صحبتهای ایشون رو در کدام کتاب می تونیم پیدا کنیم؟ کتابهای تاریخی که مربوط به زندگی حضرت زهرا (س) باشه اکثرا چیزهای کلی را نوشته شما کدوم رو مناسب تر می دونید؟ خیلی ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم مجلسی یک جلد بحارالانوار را یعنی جلد 43 را به حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» اختصاص داده‌اند. مرحوم سعادت‌پرور کتاب «جلوه‌ی نور» را در این رابطه نوشته‌اند. مرحوم دکتر شهیدی کتاب «زندگی‌نامه‌ی حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» را نوشتند و هرکدام نکاتی را با ما در میان گذاردند، ترجمه جلد 43 از بحارالانوار را امور فرهنگی مجتمع فاطمیه اصفهان چاپ کرده و آقای محمد روحاني زمان آبادي نیز جدا آن را ترجمه کرده اند. موفق باشید

10674
متن پرسش
سلام: حضرت استاد بنده در مجموعه ای فرهنگی جهت برنامه ریزی فرهنگی ماموریت یافته ام. بنده کتب ارزشمند شما را مطالعه کردم و از دغدغه شما به خصوص در کتاب نفیس آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود آگاهی دارم. لازم به ذکر است برنامه ناظر به نوجوانانی که در کلاس هفتم درس می خوانند باید نگارش و اجرا شود. و دقیقا مشکل اینجاست. چون آنها از لحاظ سنی محدودیت هایی را در پذیرش موضوعات دینی دارند. آیا اصلا در ابتدای کار باید موضوعات دینی محور کار قرار بگیرند و یا نه باید روحیات و ابعادی که با تغذیه و رشد آنان مسیر دین پذیری و دین داری همراه با تفکر هموار می شود محور قرار گیرند؟ می دانم که باید قبله و جهت اصلی نگاه به دین و دین داری تصحیح شود تا در انتها به حضور درآیند. باید در ابتدا چه کرد چگونه شروع کنیم تا قدمی استوار برای گامهای آتی باشد؟ در قلب می دانم که باید چه بشود و چه نشود ولی نمی توانم آن را در ذهن و الفاظ و در قالب برنامه ای مدون درآورم و از آنجایی که مربیان دیگر هم هستند و باید برنامه ای تدوین شده مهیا باشد آن دانش قلبی کمک چندانی نمی کند چون نمی توانم دیگران را از آنان مطلع و همراه کنم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بتوانید مباحث معرفت النفسی را از طریق کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» با آن‌ها در میان بگذارید. موفق باشید
5016
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز سوالی در باره فعالیت فرهنگی داشتم . با در نظر گرفتن بیانات شما در بحث آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود به نظر شما الان اگر بخواهیم در محیط مجازی فعالیتی داشته باشیم چه موضوعی در اولویت قرار دارد.؟ حجاب . انقلاب اسلامی . عقاید و یا موضوعی دیگر اگر این فعالیت در بسیج بخواهد شکل بگیرد چه موضوعی ؟ لطفا راهنمایی کنید به طور کلی منظور ما این است که وقت رابیشتر صرف چه موضوعی کنیم که در اینده پشیمان نباشیم و انشا الله نتیجه بگیریم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از موضوعاتی که می‌فرمایید در جای خود لازم است ولی مردم تا تصور درستی از عالم غیب نداشته باشند بقیه‌ی موضوعات دینی جای خود را نمی‌یابند، لذا ابتدا باید از معرفت نفس شروع کرد. حال چه به صورت ساده که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» بحث شده و چه به صورت عمیق‌تر که در خویشتن پنهان مطرح است. موفق باشید
4306
متن پرسش
باسلام با توجه به اینکه بنده مشغول تحصیل لمعه هستم و در چند سال بعد در حوزه کتاب بدایه الحکمه و نهایه خوانده می شود می خواستم ببینم برای شروع المیزان که در تابستان می خواهم شروع کنم قبلش بدایه الحکمه و نهایه را بخوانم یا اینمه بهد از کتاب معاد شما همراه شرحش وارد المیزان شوم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به روشی که بنده در جزوه‌ی «روش کار با المیزان» عرض کردم عمل شود برای ارتباط با تفسیر المیزان نیاز به بدایه و نهایه نیست. موفق باشید
2405
متن پرسش
با سلام و احترام بنده یک مهندس برق با 16 سال سابقه کار در نیروگاه برق هستم به علت علاقه ای که به مباحث دینی و فلسفی دارم تصمیم دارم کار خود را رها کنم و ادامه تحصیل در این رشته ها بدهم برای گذران زندگی هم مبلغی پس انداز کرده ام. به نظر شما آیا کنار گیری از صنعت و وارد مباحث دینی و فلسفی شدن کار صحیحی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر جمع بین فعالیت‌های فنی با مباحث دینی، فلسفی برایتان ممکن نیست، فکر خوبی است که به سرتان زده، منتها راهی را انتخاب کنید که به علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی«رحمة‌الله‌علیهما» ختم شود. موفق باشید
1494

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم و تلاش شما در جهت آگاه سازی نسل جوان: با توجه به آثار شما در مورد انتخاب هدف در زندگی و همینطور کربلا و نقش آن در مبارزه با پوچی ها خواستم خواهش کنم توضیح جامع تری در مورد انتخاب و انواع آن بدهید: اگر بتوانیم انتخاب ها را به بزرگ و کوچک - فانی و جاوید - مهم و مهم تر و مهم و غیر مهم - آگاهانه و نا آگاهانه و ... تقسیم کنیم می خواستم خواهش کنم در صورت امکان مساله انتخاب را از جمیع جهات شرح دهید و اهمیت آن را در زندگی روشن نمایید. و به عنوان سوال تکمیلی انتخاب یاران امام حسین (ع) و دشمنان ایشان از کدام نوع انتخاب بوده و چرا چنین انتخاب هایی صورت گرفته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فکر می‌کنم در جلد دوم کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» این کار را کرده‌ام. به کتاب مراجعه کنید و با حوصله مطالب آن را دنبال بفرمایید. موفق باشید
1427

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1 . با سلام خدمت استاد گرامی : استاد حد یقف آیه « مستطعتم من قوه » تا کجاست ؟ آیا ما باید به غرب برسیم تا از ما بترسند ؟ 2. طبق آیه انفال / 72 « ان الذین ءامنوا و هاجروا و جهدوا بامولهم و انفسهم فى سبیل الله و الذى آووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض و الذین ءامنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولیتهم من شى ء حتى یهاجروا و ان استنصروکم فى الدین فعلیکم النصر الا على قوم بینکم و بینهم میثاق و الله بما تعملون بصیر » کارهای عربستان و دیگر کشورها قابل توجیه است چون با غرب هم پیمان هستند . نظر شما چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- توانایی جهت ترسان دشمنان خود و خدا و مأیوس شدن آن‌ها از این‌که بخواهند به جامعه ما تجاوز کنند مقصد است حال به هرشکل که ممکن است یکی از راه‌های آن توانایی نظامی است. 2- کارهای عربستان از آن جهت که مقابل مقاصد نظام اسلامی است قابل توجیه نیست، هنر ما آن است که تعاملی با آن داشته باشیم که از یک طرف آن کشور در جهان اسلام به حاشیه رود و از طرف دیگر سایر مسلمانان عربستان که وهابی نیستند اعم از شیعه و سنی به میدان بیایند و کشور خود را از دست آل سعود و وَهابی‌ها نجات دهند. موفق باشید
1366

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم اقای نصیری در مناظره با اقای غرویان مطرح کرده بودند که: اینکه عرفا و حکمای اسلامی در تفسیر "صمد" میگویند "صمد" به معنای جوف نداشتن و میان تهی نبودن است_همان طور که حضرت امام رحمه الله علیه در کتاب اداب الصلاه در ذیل تفسیر سوره توحید به ان اشاره فرمودند._صحیح نیست و در روایت داریم که "صمد" به معنای میان تهی است. لطفا این موضوع را تبیین فرمایید؟ با تشکر...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: «صمد» به معنی چیزی است که میان‌تهی نباشد. مفردات در تعریف صمد می گوید:« و هو الّذی لا جوف له‏» در نتیجه با اعتقاد به صمد بودن خداوند نباید طوری برای مخلوقات موجودیت قائل شد که در آن‌جا که مخلوقات هستند خدا نباشد و حضور همه‌جانبه‌ی خداوند با خلاء روبه‌رو شود زیرا او «واسعٌ علیم» است. به همین جهت باید مخلوقات را آیت الهی گرفت که نسبت آن‌ها با خداوند مثل نسبت ما است با پرتقالی که در ذهن خود ایجاد می‌کنیم که از یک‌طرف آن پرتقال از نفس ناطقه‌ی شما جدا نیست و از طرفی عین نفس ناطقه‌ی شما نمی‌باشد و در عین حال نزد شما است. مثل آن‌که همه‌ی مخلوقات «عندالله» هستند. وقتی قرآن در مورد خداوند می‌فرماید: «لم یلد و لم یولد» می‌خواهد ما را متوجه کند رابطه‌ی خدا با مخلوقات مثل رابطه‌ی مادر و فرزند نیست که دوگانگی در میان باشد وگرنه لازم می‌آید در جایی که مخلوقات هست خدا حاضر نباشد و معنی وحدت وجود نیز به همین معنی است. آیت الله ملکی تبریزی در کتاب لقاء الله می فرمایند:حکایت شده مرد حکیمى در اصفهان بود و عادتش بر این بود که چو ن وقت غذایش م ىرسید، خادم خود را مى فرستاد تا براى او و براى هر کس که در نزد اوست - هر که مى خواهد بوده باشد - غذا بخرد؛ و آن حکیم با آن شخص حاضر با هم غذا بخورند . اتفاقاً روزى در وقت غذا یکى از طلاب شهر براى حاجتى نزد وى آمده بود، حکیم به خادمش گفت: براى ما غذا بخر، تا ما تغذى نماییم .خادم روانه شد و براى آن دو نفر غذایى خرید و حاضر کرد .حکیم به آن مرد فاضل گفت: بسم الله، بیا غذا بخوریم! آن شیخ گفت: من غذا نمى خورم !گفت: آیا غذا خورد هاى؟! گفت: نه ! گفت: چرا غذا نمى خورى با آنکه هنوز غذا نخورده اى؟! گفت: من احتیاط مى کنم از غذاى شما بخورم ! گفت: سبب احتیاط تو چیست؟ گفت: من شنیده ام که تو قایل به وحدت وجود هستى !و آن کفر است و جایز نیست براى من که با شما از غذاى شما بخورم؛ زیرا که غذا به واسطه ملاقات و تماس با شما نجس مى شود ! گفت: تو معناى وحدت وجود را چه تصور کرده اى، تا اینکه حکم به کفر قایل به آن، نموده اى؟ ! گفت: به جهت آنکه قایل به وحدت وجود مى گوید به اینکه خدا همه اشیاء است و جمیع موجودات، الله هستند ! حکیم گفت: اشتباه کردى، بیا غذا بخور! زیرا که من قایل به وحدت وجود هستم و نم ىگویم که جمیع اشیاء خدا هستند؛ چون از جمله آن اشیاء، جنابعالى مى باشد و من شکى ندارم در اینکه شما در مرتبه الاغ هستید یا پست تر از الاغ؛ پس کجا مى تواند کسى قایل به الوهیت شما گردد؟! بنابراین احتیاط شما بدون وجه است و اشکال در غذا خوردن نیست! اینک تشریف بیار و غذا بخور ! خلاصه سخن اینکه؛ نفى وجود از موجودات، لازمه اش قائل شدن به اتحاد موجودات با خدا نیست و اصولاً وحدت غیر از اتحاد است؛ براى اینکه اتحاد صورت نمی گیرد مگر بین دو چیز و این با قول به وحدت منافات دارد . پس اگر بگویى: به فرض آنکه قبول کنیم که کلمه وحدت با کلمه اتحاد نمى سازد ولى از کلمات مفصل عارفان در تفسیر این الفاظ همین معنى به دست مى آید؛ زیرا مى گویند :در دار وجود به جز او دیارى نیست .و می گویند :اعیان خارجى همگى عبارتند از حدود و اعدام و آنچه وجود خارجى دارد همان وجود است و آن هم خداوند متعال می باشد. و براى این معنا دریا و موج دریا را مثال مى زنند که موج وجودى ندارد هرچه هست همان آب دریاست . در جوابشان گفته شده که مقصودشان از این الفاظ آن است که این اعیان از خودشان وجودى ندارند و این به آن معناست که اگر حقایق این اعیان فرض شود - نه وجودهاى آنها - همان اعتبارات و اعدا ماند . پس اگر بگویى: ما قبول نمى کنیم که مرادشان این باشد؛ براى اینکه اینان مى گویند که اعیان پس از آنکه موجود شدند نیز اعدام هستند و حدود وجود به شمار می آیند . در پاسخ مى گویم: مقصودشان آن است که ماهیات امکان ندارد متصف به وجود حقیقى شوند و وجود حقیقى خارجى یک چیز یگانه است که در حقیقت براى او شریکى قابل تصور نیست و او یکتاست و امکان ندارد دو تا گردد و حقایق و اعیان، همگى شئون این وجود و موجود حقیقى هستند ولى چون تو وجود حقیقى را به خوبى نشناخته اى، وقتى ظهور و نمودى را که براى خودت و غیر خودت می بینى خیال مى کنى که این گونه وجود همان وجود حقیقى است، همان گونه که جوهرهاى این عالم را می پندارى که واقعاً جوهر هستند ولیکن اگر عمیق و صحیح بیاندیشى یا حقیقت امر براى تو به وسیله کشف شهودى صورت پذیرد خواهى دید که همین جوهرها در حقیقت اعراض و اشکال وجود حقیقى هستند بلکه اینها اعراض و حدود براى وجود منبسط می باشند و وجود منبسط شأنى از شئون وجود حقیقى به شمار مى آید و یک امر ارتباطى است که در حقیقت اصل و ریشه اى ندارد . موفق باشید
1341

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد موضوع پایان نامه ام رانقش اعتقادبه مبداومعاددرمعنابخشی به زندگی انتخاب کردم که درمحدودش واین که درکدام فیلسوف بهترمیشه بررسی کرد،مرددم،به نظرشمابین ملاصدراوعلامه طباطبایی کدام مناسبترند ضمن این که اصل این بحث درفلسفه اگزیستالیسمها هست به نظرشماچطورمیتوانم دراین تحقیق موفق باشم ؟چون موضوعم تحلیلی است ونیازبه استنباطهای خودم ازمتون صدرایاعلامه طباطبایی یاشهیدمطهری رادارد ازراهنماییهای همیشگیتان متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: از ملاصدرا بهتر می‌توانید استفاده کنید، در جلد هشتم و نهم اسفار و کتاب اسرارآیات بعثت و کتاب مبدأ و معاد نکات خوبی دارد. موفق باشید
723

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. استاد عزیز من در زندگیم غالبا توکلم بر خدا بوده و از همین رو معمولا کم استرس هستم و در درونم یک آرامش نسبی درونی نسبت به خیلی مسائل دارم. و سعی میکنم خدا را همه کاره بدانم(اگرچه گاهی شیطان دلهره و .. ایجاد میکند) گاهی دیگران مرا به بی خیالی متهم میکنند و میگویند نه این توکل نیست و این بیماری روتنی است. با اینکه من در مسائل مختلف سعی و تلاش خود را میکنم البته نه با ولع و حرصی که برخی افراد امور را دنبال میکنند. به من بگویید آیا این آرامش داشتن اشتباه است و باید با جدیت بیشتری به همه چیز نگاه کنم و هر مسئله را طوری ببینم که انگار زندگیم وصل به آن است؟ لطفا مرا راهنمایی کنید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام بنده آرزو دارم همان آرامشی را داشته باشم که شما دارید و این به معنی آن نیست که با برنامه‌ریزی کارها را جلو نبریم. مهم آن است که حرص بی‌جایی که به جان مردم افتاده است را با توکل به خدا از خود دور کنیم. موفق باشید
26122
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا انتقام سپاه همان انتقام سختی بود که وعده آن را می دادند. ما دلهایمان با شهادت حاج قاسم داغدار شده و تنها یک انتقام درخور و متناسب با این ترور آن را آرام می کند. زدن یک پایگاه آمریکایی (هرچند دومین پایگاه بزرگ آنها در عراق باشد) چگونه می تواند با خون سلیمانی ما که سر ترامپ به اندازه کفشش ارزش ندارد باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم شکستن هیمنه‌ی آمریکا است از آن جهت که نمی‌تواند با این برخورد، ابرقدرتیِ خود را ادامه دهد. قصّه، قصّه‌ی تخریب یک پادگان از آمریکا نیست، قصّه از این قرار است که بحمداللّه ما او را در شرایطی قرار داده‌ایم که نمی‌تواند عکس‌العمل نشان دهد و خداوند با تدبیر خود کاری کرد که اسرائیل یعنی فرزندِ ناخلف و دردانه‌ی استکبار در تیررس موشک‌های ما باشد و ما اعلام کردیم اگر جواب موشک‌های ما را که به «عین الاسد» خورده است بدهد، اسرائیل را با خاک یکسان می‌کنیم. آیا زمینه‌ای از آن بهتر، برای زمین‌گیرشدنِ ابرقدرتیِ آمریکا تصور می‌شد؟! و مطمئن باشید شرایطی را خون آن شهید بزرگوار فراهم کرد که افول آمریکا به سرعتی بیش از آن‌که ما فکر می‌کردیم در حالِ تحقق است. موفق باشید.

21560
متن پرسش
سلام علیکم: سوالاتی از محضرتان داشتم: ۱. در بحث «علم امام» در این موضوع که آیا ائمه اطهار (ع) آگاهانه آن جام زهری را که به ایشان می دادند می نوشیدند یا نه، اختلاف نظر است. بعضی می گویند که امام عالم به عمل خود بوده امام علم غیب تکلیف نمی آورد برخی هم چنین نظری ندارند، بفرمائید که نظر و دلیل نظر شما چیست؟ "در این موضوع نیاز است که جمع بین روایات گفته شود چرا که: از طرفی در روایات آمده که امام (ع) «علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن» رو دارند، از طرفی در روایات دیگری آماده که امامان هرگاه اراده بر یادگیری کنند خدا به آنها می آموزد، از این طیف دوم روایات برداشت می شود که در آن حالت که امام می خواسته جام زهر را بنوشد یا اراده نکرده و یا از جانب خدا اجازه اراده نداشته برای آگاهی به زهر در جام، که در هر دو صورت برداشت می شود که امام به خواست خدا عالم به این فعل نبوده، حالا آخر جمع بین این روایات چه می شود؟ همان طور که گفتم علماء نظرات متفاوتی دارند اما بالاخره یک نظر درست. لطفا توضیح دهید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی را در کتاب «مبانی نظر نبوت و امامت» داشته‌ایم؛ عیناً آن را خدمتتان ارسال می‌داریم.

حدود علم غيب امام‏

علم غيب امام به ميزانى است كه خدا بخواهد. راوى مى‏ گويد از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا امام غيب مى ‏داند؟

«قَالَ: لَا وَ لَكِنْ إِذْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»[1]

حضرت فرمود: نه، ولى هرگاه بخواهد چيزى را بداند خدا آن را به او بياموزد.

با توجه به روايت فوق آنچنان نيست كه علم غيبى امام ذاتى باشد و امام بدون اذن الهى همواره از آن علم برخوردار باشد، بلكه هرچه حكمت خدا اقضاء كند كه امام بداند مى‏ داند. امام هم به عنوان انسانى كه تنها به بندگى خدا راضى است، خواست خدا را مى‏ پسندد. البته آنچه در هدايت مردم لازم است كه امامان بدانند، خداوند به ايشان مى‏دهد به همين جهت مى ‏فرمايند:

«بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»[2]

دل‏هاى ما ظروف مشيت و خواست الهى است و آنچه خدا مى‏ خواهد ما مى‏ خواهيم.

نكته ‏ى ديگر در مورد علم امام آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى‏ كنند و اظهار بى‏ اطلاعى مى ‏نمايند و سعى مى‏ نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى‏ دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آن‏ها گذارده‏ تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اين‏كه منافقين را مى ‏شناختند با آن‏ها با حفظ ظاهر برخورد مى‏ كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى‏ كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى ‏دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى ‏شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى‏ شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله‏ ى زنجيره‏اى علل است كه اراده‏ ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره‏ ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى‏ دهد، امام پى مى ‏برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى‏ شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد و تكليفى هم نمى‏ آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى‏ بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى‏ شود. زيرا علم‏ امام‏، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمى‏الوقوع مى‏باشد و لذا آنچه حتمى‏ الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى‏ گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى ‏كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم‏ امام‏ ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن‏ ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى ‏كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه ‏ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى‏ كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آن‏ها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى‏ نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى‏ دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه‏ جانبه باشد، نه اين‏كه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضع‏گيرى شخصى در برداشته باشد.

سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟

جواب: نصاب علم امام، كليه‏ ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.

از نمونه‏ ى اعمالى كه نشان مى‏ دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اين‏كه علامه ‏ى عسگرى مى ‏فرمايد: ابن ‏ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن‏ ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى‏ خواهم او زنده بماند و او مى‏ خواهد مرا به قتل برساند. عده‏ اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين‏ صورت غير قاتل خود را كشته‏ ام.[5] ملاحظه مى‏ كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن‏ ملجم را به قتل برسانند.


[1] ( 1)- تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 633.

[2] ( 2)- بحارالأنوار، ج 52، ص 51.

[3] ( 1)- مثل آن‏جا كه امام على( ع) از سايه‏ى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مى‏نشينند.

[4] ( 2)- ارشاد، ترجمه‏ى ساعدى، ص 16.

[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمن‏بن‏ملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آن‏ها را محمّدبن‏أبى‏بكر فرستاده بود، و نامه‏ى معرّفى‏آن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مى‏كرد و مرورش به نام عبدالرّحمن‏بن‏ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابن‏ملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مى‏خورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مى‏كنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دوهزارسال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آن‏جا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمى‏شناسد! و چون ابن‏ملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمى‏كشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفت‏انگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مى‏كنيد كه قاتل خود را بكشم؟

20434
متن پرسش
سلام خدمت استاد طاهرزاده: با اطلاعات اندک بنده در نوشته ها یا سخنرانی ها ندیدم و نشنیدم که ائمه اطهار علیهم السلام از امام سجاد تا امام حسن عسکری در جهاد اصغر یا (جهاد با شمشیر) شرکت کرده باشند هر چند در ابعاد دیگر در حال جهاد بوده اند مثل اعتقادی ، علمی ، فقهی و . . . البته می دانم خلفای بنی امیه و بنی عباس باطل بوده اند یا مثلاً جهادی پیش نیامده حرف این حقیر این است مصداقاً جهاد با شمشیر پیش نیامده نقص محسوب نمی شود اگر پیش می آمد و شرکت می کردند نحو خاصی از کمال بود و در حقیقت کامل تر می شدند؟ چرا شرایط را خدا طوری پیش نیاورد که توفیق حضور در جهاد پیدا کنند؟ یا چرا امام سجاد در جنگ حره (مدینه) مقابل دشمن شامی مقابله نکرد و شامیان آن همه جنایت مرتکب شدند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند است که شرایط انجام وظیفه را فراهم می‌کند و اگر در آن شرایط از انجام وظیفه کوتاهی کنیم ناقص می‌مانیم، وگرنه به صِرفِ جهادنکردن موقعی که وظیفه، جهاد نیست موجب کوتاهی نمی‌شود 2- در مورد واقعه‌ی «حرّه» حرکت انقلابیون حرکتی همراه با شناخت شرایط و عقل‌مندی نبود و متوجه‌ی جایگاه تاریخی حرکت خود نبودند به همین جهت با آفات و ضربات و خسارات زیادی همراه بود. آیا نباید سران آن نهضت لااقل با امام سجاد «علیه‌السلام» مشورت می‌کردند. موفق باشید

18316
متن پرسش
سلام علیکم: علمی که نور است چطور می تواند در چین باشد منظور از این سخن پیامبر چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آثاری مثل سخنان لائوتسه و اوپانیشادها مطالبی سراسر پر از حکمت وجود دارد در آن حدّ که وقتی علامه‌ی طباطبایی اوپانیشادها را می‌بینند می‌فرمایند، این‌ها همه سراسر توحید است و معنای طلب حکمت از چین شاید این آثار باشد. موفق باشید

18278
متن پرسش
سلام علیکم: کلاس هایی در جامعه القرآن هست تحت عنوان تدبر در قرآن که در واقع مباحثی است که آیت الله الهی زاده از شاگردان آیت الله جوادی کار کرده اند و بعد آقای صبوحی به همراه یک گروه تحقیقاتی ادامه داده اند. کتابی دارند به نام مجموعه تدبر در قرآن کریم همراه با استناد و استدلال که گویا آن را فقط در اختیار محققان و کارشناسان قرار می دهند. ما در کلاس از کتابهای کوچکی که آن هم فقط جز سی آن چاپ شده بهره می بریم. آیا شما با این مجموعه آشنایی دارید؟ نظرتان چیست؟ و اینکه ما قبل از کلاس باید هر سوره ای را از روی المیزان بخوانیم و مباحثه کنیم؟ و الان که جزء سی را تمام کرده ایم و از سوره مبارک محمد به بعد داریم ادامه می دهیم که حداقل حزب مفصلات را در دست داشته باشیم, و با این گونه تدبر در سوره ها انگار که تازه طعم قرآن را می چشیم, باید بگم که آن چه که در بحث تدبر از سوره به دست می آوریم و چگونگی به کار بردن آن را در زندگی یاد می گیریم (هر چند تا عمل خیلی فاصله داریم) را در خواندن المیزان به دست نمی آوریم. علت آن را نمی دانم، آیا از درک پایین ماست یا اینکه اینگونه بحث تدبر یک قدم بالاتر از مباحث المیزان است؟ حتی جاهایی مباحث خیلی متضاد با المیزان است و خودشان در مقدمه کتابهایی که برای این کلاسها تدوین کرده اند نوشته اند: تغییرات پیش گفته، ناشی از تفاوتهایی در فهم یا نحوه انتقال مفهوم و مقصود آیات و متاثر از پیشرفت حاصل شده در فهم تدبری سوره ها نسبت به تفسیر شریف المیزان است. ببخشید که وقتتان را گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر نوع نگاه به قرآن که موجب تدبّر در آیات الهی شود برکات خاص خود را دارد. نگاه مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان یک نگاه مبنایی است که البته زیرساخت‌های آن را در مجلدات اول شکل داده‌اند و در سوره‌های بعدی مبتنی بر آن زیرساخت‌ها سخنت می‌گویند و رد می‌شوند. اگر بشود از ابتدای قرآن شروع کنید، إن‌شاءاللّه نتیجه‌ی بیشتری می‌گیرید. موفق باشید  

17648
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حضرتعالی در اغلب آثارتان به یک «آینده معنوی» برای ملت ایران و جهان اسلام و بشریت اشاره می کنید لذا چند سئوال از محضر منور دارم. 1. حضرتعالی می فرمایید که ما باید میل و مطلوب مردم را عالم قدس و غیب کنیم، مشخصا بفرمایید که چگونه و با چه بسترهای این میل را در مردم ایجاد کنیم که در واقع فعالیت فرهنگی امروز عناصر فرهنگی می باشد. 2. استاد شما در بعضی آثارتان فرمودید که خود مردم به مرور زمان به یک خودآگاهی تاریخی می رسند پس این جا ما چه وظیفه ای داریم؟ 3. حدودا ان شاءالله تعالی چند سال دیگر ما این آینده معنوی را برای ملت ایران باید مشاهده کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «آشتی با خدا بر اساس همین نگاه تدوین شده و بحمداللّه تا آن‌جا که بنده اطلاع دارم توانسته هرجا که مطرح شده، امرِ نهفته در روح بشر این دوران را جهت عبور از سکولاریسم متذکر شود. 2- تذکر به این امر، شروع شده و همواره در حال ظهور است. در محرم امسال دیدید و در اربعین خواهید دید همچنان‌که‌ در اعتکاف‌ها ملاحظه کردید. و وظیفه‌ی ما تذکر به این امر است که این حادثه‌ها را درست تحلیل کنیم و نگذاریم موضوعاتی این‌چنین مورد غفلت قرار گیرد. موفق باشید

17176
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: به نظر حضرتعالی پرخوری چه معنایی دارد؟ و اینکه چرا امروزه افراد بسیار می خورند اما سیر نمی شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی:سلام علیکم: روح اگر حرص به عالم ماده را در خود کم نکند آن حرص به صورت خوردن می خواهد خود را ارضاء نماید. به همین جهت در روایت داریم منافق با هفت شکم غذا می خورد زیرا از طریق نور شریعت ارضاء نشده است. موفق باشید

17071
متن پرسش
سلام استاده عزیز: بنده مثلا گناهکار به احوالات خودم هم آگاه، چطور میشه مثلا تصمیم می گیرم برم جبهه و در این راه شهید هم میشم چطور میشه که یک دفعه به اون مقام عالی انسانی و شهادت و قرب به خدا می رسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در إزای ورود در جبهه‌ی توحید، گناهان شخصی را می‌بخشد. لذا می‌فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (سوره‌ی محمد/ 2) و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند و به آنچه بر محمد(ص) نازل شده - و همه حقّ است و از سوى پروردگارشان - نيز ايمان آوردند، خداوند گناهانشان را مى‏ بخشد و كارشان را اصلاح مى‏ كند! و حضور در جبهه‌ای که مقابله با توحید نظام اسلامی است، از همین جنس است که آیه‌ی فوق بدان متذکر است. موفق باشید

16766

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: حضرت استاد مدتی هست موقعی که شرح صوتی را گوش می دهم حواسم نه پرت می شود نه معلوم هست کجا می رود. انگار وارد یک حالت و یا نمی دانم شرایط خاصی می شود. قبلا هم می توانستم مباحثه کنم ولی الان فقط می فهمم قدرت بیان انگار ازم گرفته شده است و حالتی دست می دهد که انگار فقط صوت های مثل شرح احادیث ابوذر و جندب و... را می توانم گوش بدهم در ثانی کاش یک بار بلکه پنج بار یا بیشتر هر جلسه را گوش می دهم و چیزهای عجیبی برایم روشن می شود. نمی توان درس هایی مثل تفسیر و شرح نهج البلاغه را بخوانم انگار همه چیز را احادیث مثل جندب ها و... بهم می دهند.درمان اش چیست که دوباره رجوع به تفسیر و شرح کتاب ها کنم؟ انگار قلبم حقیقت را می خواد از اطلاعات خسته شده است که در من ایجاد شهوت اطلاعات می کند و دنبال چیزی بالاتر است از این چیزی که هست. ان شاءالله مشمول دعای اماممان حضرت ولی عصر روحی فداک باشید. والسلام علی من تبع الهدی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً این راهی که خداوند در مقابل قلب‌تان گشوده است را دنبال کنید تا إن‌شاءاللّه تجربه‌ی روحی و روحانیِ لازم را از این مرحله به‌دست بیاورید. موفق باشید

14347

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: حضرت علامه حسن زاده آملی روحی فداه می فرمایند ذکر بسم الله الرحمن الرحیم را نوزده روز هر روز نوزده هزار بار گفته شود. آیا این ذکر خاص است و عوارض دارد و یا عام است و ما هم می توانیم بگوییم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. ولی فکر هم نمی‌کنم از اذکار خاص باشد. موفق باشید

14040
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: زیارت قبول. 1. آیا حیوانات هم توفی می شوند و خواب می بینند؟ 2. خواب نوزاد با بزرگسال چه تفاوتی دارد؟ 3. خواب روز با شب آیا متفاوت است؟ 4. برای انجام سیر مطالعاتی دقیقا منظورتان چیست؟ آیا برای ورود به سوره «زمر» ، «شوری» ، «ص» و ... و خطبه های نهج البلاغه باید حتما سیر مطالعاتی تا تمام شدن معاد کار نشوند؟ حس می کنم اگر بدون معاد کار شوند افق صحیحی به دست نیاید. لطفا دقیقا امر بفرمایید سیر مطالعاتی چگونه و در کنار چه درسی در ایام هفته چگونه باشد؟ یعنی تا وقتی معاد کار نشده می توان به درس دیگری رجوع کرد؟ 5. اگر به حرف شما برای تواب بودن خدا اعتماد کنیم و بعد ببینیم در قیامت با ما طور دیگری رفتار شد چه؟ آیا حاضرید چنین کسی را شفاعت کنید؟ برای گناهان اخلاقی چگونه توبه کنیم و چه عملی انجام دهیم؟ توبه نعوذبالله زنا چیست؟ ایا اگر بخواهید به کسی قول شفاعت بدهید از او چه قولی می گیرید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون حیوانات نیز نفس ناطقه دارند، توفی دارند و چون خیال دارند خواب هم می‌بینند ولی چون مثل انسان آرزو برای یک‌نوع زندگی برتر ندارند، خواب‌هایشان مانند خواب‌های انسان نیست 2-  چون کودکان تصورات کمی در ذهن دارند، خواب آن‌ها هم ساده است 3- تفاوت خواب روز و شب، ریشه در حالات بدن انسان دارد که در روز و شب متفاوت است 4- سیر مطالعاتی روی سایت خوب است ولی با این‌همه می‌توان اگر بحثی را برای خود لازم دیدید همان را دنبال کنید چون طوری بحث نمی‌شود که مخاطب نسبت به مقدمات بیگانه گردد 5- من چه کسی هستم که چنین ادعایی بکنم!؟ ما همه به قول خداوند که از طرف انسان‌های معصوم به ما رسیده است، اعتماد داریم و به شفاعت آن‌ها امیدواریم. موفق باشید

13588
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام خدمت استاد: دیشب در یک مجلس روضه یک روحانی شروع کرد به سخنانی که برایم خیلی عجیب بود... گفت بعضی فضائل امیرالمومنین را بعضی ها ساخته اند برای کوبیدن امیرالمومنین علیه السلام مثل کشیدن تیر از پای حضرت علی علیه السلام و گفت مگر حضرت علی علیه السلام نعوذ بالله بچه است که می خواهند حواس او را پرت کنند و تازه از پسر او سوال می کنند که چه کنند... در مورد راوی ها هم حرف زد که گفت موثق نیست ... جالب تر این بود که کلی به مولوی و مثنوی بد و بی راه گفت و می گفت قضیه ی تف کردن در صورت حضرت علی علیه السلام دروغ است و این را برای این در آوردند که بعدا بگویند حضرت علی علیه السلام هم هوای نفس داشت و بعد بلند شد یک دور زد تا هوای نفسش را از بین ببرد، و می گفت اینها دروغه!!! و استناد هم به کتاب و حرف آقای ری شهری می کرد ... حاج آقا تا حالا این حرف ها را نشنیده بودم واقعا برام سوال شد این قضیه ها ایراد دارند؟؟!! التماس دعا یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این آدم‌های بیگانه از معارف عمیق دینی همه‌جا هست. بیچاره اسلام که در دست این‌ها افتاده است. حضرت امام اینان را تحت عنوان «مقدسان نادان» نام می‌برند. اینان ظرفی را که آقا مصطفی«رحمة‌اللّه‌‌علیه» از آن آب می‌خورد آب می‌کشیدند، چون پدر او حکمت و عرفان تدریس می‌کرد. اینان غافل‌اند که حساسیت لازم در مورد سند برای روایات اخلاقی و عرفانی ما خیلی در گذشته معمول نبوده است. بشتر موضوعات سینه به سینه منتقل می‌شده است. موفق باشید

11966
متن پرسش
سلام علیکم: شما در جواب سوال 11934 فرمودید که: بدیهیات جزء مبنای وجودی انسان است از آن جهت که دارای حیات و علم است و لذا چیزی عارض بر انسان نیست که لازم باشد از جایی بیاید آیا منظورتان از جواب این بوده که از ابتدای خلقت و وجود هر انسانی بدیهیات در وجود او هست؟ یعنی حصولی نیست و حضوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. وجود ما به عنوان موجود مدرِک، عین علم به خودمان است و بدیهیات عین علم به خودمان می‌باشد مثل وجود اختیار که به صورت حضوری، آن را داریم. موفق باشید

نمایش چاپی