بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3991
متن پرسش
باسلام.چراخدای متعال بدون واسطه بابندگان ارتباط برقرارنکردند؟یعنی چراهمه ی عقول راقدسی نکردندتابتوان مستقیما ارتباط داشت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل‌ها باید خودشان رشد کنند تا آماده‌ی اُنس با خدا شوند، اگر خداوند عقل‌ها را بدون تلاش انسان ها قدسی کند که دیگر کمالی برای انسان‌ها نیست. موفق باشید
2029

رعایت وقتبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیزتر از حانم ضمن قبولی طاعات و عبادات شما در ماه رجب بنده هرروز مجبورم بخاطر رفتن به سر کار 200 کیلومتر رفت و آمد داشته باشم گاهی با خودم میگویم که این کار جون برای در آوردن رزق و از طرفی کمک به انقلاب است و برا ی این است که من میخواستم حلال در بیاورم که مجبورم این همه راه بیایم پس خیلی باارزش است اما گاهی احساس میکنم جون با سرعت و وسایل نقلیه ای که با طبیعت معارضند سر و کار دارم این کار کار بیهوده ای است از طرفی همسرم حاضر به زندگی در شهرستان کاری من نیست می خواستم شما راهنماییم کنید تا آرام بگیرم و از این دغدغه راحت بشوم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سعی بفرمایید در طول راه با مطالعه‌ی کتاب و یا با گوش‌دادن مطالب دینی و علمی ذهن خود را گرفتار سرعت ماشین و طول سفر نگردانید. موفق باشید
1684

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض خسته نیاشید شوهرمن به شدت شمارو قبول داره و دائما مشغول مطالعه کتابها و گوش دادن به سخنرانی های شماس منم چنتا از کتب شمارو مطالعه کرد اما شوهرم بعد از مطالعه این کتابها به شدت ادم تک بعدی شده و اصلا به مسایل زندگی توجه نداره جوریکه بیشتر کارهای عروسیمونو خودم به تنهایی انحام دادم جتی کارهایی که وظیفه ایشون بود ادمهایی رو که از لحاظ دینداری زیاد قوی نیستند رو اصلا قبول نداره و همه چیزشون رو زیر سوال میبره حتی اخلاق و برخورد خوبشون رو در صورتی که خودش با ابن همه مطالعه هنوز نتونسته به یه خوش اخلاقی نسبی هم برسه من واقعا رنح میبرم ازین موضوع هر جایی که باهاش میرم همش تنو جونم میلرزه که نکنه الانم یه یکی یه چیزی بگه یا بار شروع کنه یه کوبیدن مزدم و اوقاتمون تلخ بشه ایشون فقط دیش میخاد در م.رد مسایل دینی صحبت کنه جتی وقتی من در مورد مسائل روزمره هم باهاش صحبت میکنم یاشه حرقی نمیزنه یا میگه اینا همش وهمه و ازین حرقا واقعا عذاب مبکشم ایا دین یه همچین رفتاری رو تایید میکنه؟ من خودم ادمی اجتماعی هستم که باهمه برخورد خوبی دارم حتی کسایی که ضعف اعتقادی دارن البته تا حایی که به عقایدم توهین نشه کدوم رفتار درسته؟ ایا ایشون درست رفتار میکنن که من هیچ لذتی از زندگی با شوهرم نمیبرم و بیشتر دوس دارم وقتمو با دوستام بگذرونم؟وحتی نسبت به کنابها و شخص شما بسیار بدبین شدم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به او نصیحت کنید که هم او سعی ‌کند شما را درک کند و هم شما سعی کنید در اموری که شریعت الهی رخصت داده است، او را درک کنید. بنا نیست کسی با مطالعه‌ی کتاب‌های بنده خود را از اُنس با همسر و لذت حلال محروم کند. بنده این موضوع را در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرض کرده‌ام و در بحثی هم در سوره‌ی روم داشتم. برای همدیگر از بعضی خواسته‌هایتان کوتاه بیایید. در ضمن به همسرتان بگویید: همه‌جانبه حرکت کنید، عجله نکنند، برای آبادکردن جان خود اطراف را هم بپایید. موفق باشید
1601

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام از طرح سوالات سخیف در این مکان مقدس عذرخواهی می کنم. به لطف خداوند و توجه معصومین مدتی است که راه را پیدا کرده و کم و بیش مراقب خود و اعمالم هستم. تنها مساله آزار دهنده این است که هر زمان با همسرم تماسی!! داشته باشم، شبانه روز بعد از آن در آشفتگی روحی به سر می برم و آن حالت مراقبه تضعیف می شود. منشا این درد از کجاست و راه حلش چیست؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: با وسعت عالَم دینی سعی کنید لذات حلال را وسیله‌ی شوقِ بیشتر در عبادات و خدمت به مردم کنید. در روایت امام صادق داریم: «إِنَّ فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ». در حکمت آل داود چنین است که شایسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى کارهائى که بین او و خداوند انجام می‌گیرد، اختصاص دهد، و زمانى دیگر برادران ایمانى خود را که با همدیگر در امر آخرت مشارکت دارند ملاقات کند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهیاتش که گناه نباشد آزاد بگذارد. زیرا این زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر دیگرش کمک می‌کند. حرف بنده توجه به نکته‌ی آخر است که می‌فرمایند؛ لذت با محرم خود روحیه‌ی عبادت و ارتباط با مؤمنین را رشد می‌دهد و از انحراف سایر ابعاد انسان جلوگیری می‌کند.
813

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. استاد گرامی در کتاب ناسخ التواریخ امام حسین علیه السلام ذکر شده که امام حسین علیه السلام دختری به نام رقیه نداشته است اما مداحان اهل بیت علیهم السلام همیشه روضه حضرت رقیه سلام الله علیها را می خوانند؛ کدام قول حقیقت دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: علامه سید جعفر مرتضی عاملی از علمای بزرگ جبل عامل در کتاب«تحریف شناسی عاشورا» تحقیق خوبی در این مورد کرده‌اند و روشن می‌کنند موضوع حضرت رقیه«سلام‌الله‌علیها» صحت دارد. موفق باشید
26125
متن پرسش
استاد عزیز سلام و عرض ادب: چند روز پیش از ترور شهید بزرگوار و قهرمان ملیمان، این مجاهد خود ساخته و بزرگ، می خواستم از شما سوال کنم که باید با خفقانی که ضد انقلاب حتی در داخل کشور برای انقلابی ها و ولایی ها ایجاد کرده اند چه کرد؟ آیا باید برای جذب جوانان و تبلیغ دین عقیده و جوشش آتشین عشقمان را نسبت به انقلاب و رهبری مخفی کنیم یا آن را صریح ابراز کنیم یا باید ابتدا مقدمات را فراهم کنیم و بعد ابراز کنیم؟ ولی امروز تحلیل دیگر و سوال دیگری دارم. عقیده دارم فصل جدیدی در رجوع به ولایت فقیه و اندیشه انقلاب اسلامی آغاز شده است. آن هایی که با برچسب زنی و دو قطبی سازی، فضای خفقان و انزوا را برای نیروهای انقلابی و ولایی ایجاد کرده بودند و اوباش مجازی و رسانه هایشان با هوچی گری و تمسخر، اجازه ابراز عقیده را از ایشان گرفته بودند، پس از این حادثه بزرگ، خود در انزوا قرار گرفتند و دهانشان برای مدت ها از این سیلاب پایان ناپذیر مردم در حمایت از تفکر انقلابی و روحیه ولایت مداری باز خواهد ماند. به عقیده من این جمله دختر سردار که «پدر ما را برای پشتیبانی از ولایت فقیه تربیت کرد» جز در این فضا اینچنین مورد توجه و استقبال قرار نمی گرفت. اکنون و پیش از آنکه در مقاله ای مفصل تحلیل و نظر خود را منعکس کنم قصد دارم نظر شما استاد و اندیشمند بزرگ دوران انقلاب را که عمری در تبیین اندیشه و جایگاه و راه انقلاب اسلامی صرف فرموده اید در این مورد جویا شوم تا با چشمی باز و کلامی پخته شده به نور معرفت درستی یا نادرستی تحلیل خود را از جنابعالی جویا شوم؟ آیا این احساسات مردمی زودگذر است یا حقیقتا فصل جدیدی در رجوع به ولایت فقیه و تبعیت و پیروی هرچه بیشتر از ایشان و درک درست مقام و جایگاه ولایت، گشوده شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده با طرحِ مقدمات می‌توانیم مردم را متوجه‌ی انقلاب و جایگاه رهبر انقلاب بنماییم، به عنوان حقیقتی که به دنبال آن هستند و از آن غفلت دارند بدون آن‌که عنادی داشته باشند. ۲. حقیقتاً باطن اکثر بالاتفاقِ مردم ایران منوّر به نور انقلاب و ارادت به رهبریِ انقلاب است. باید آن‌ها را با زبانی نرم متوجه‌ی امر باطنی‌شان نمود.

تا زمانی که جهشی به سوی هستی خود انجام نداده‌ایم نمی‌توانیم تقدیر هستی خود را احساس کنیم و سخن هستی خود را بشنویم. آن‌طور که با یاد حاج قاسم در درون ما آن حالت به صدا درآمد، چیزی جز سخن هستی ما نبود، هرچند در همان حالت هم باز هستی ذات خود را از ما دریغ می‌دارند تا راه ادامه یابد.

موفق باشید 

19755
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: من در رابطه با زندگی خودم راجع به موضوع جبر و تفویض دچار تناقض شدم، من معلول مادرزاد هستم و در این معلولیت خطای مادرم قابل انکار نیست از آنجا که نتوانست مرگ فرزندش را تحمل کند و در اثر بی تابی و خوردن قرص اعصاب و اثرات آن روی من باعث معلولیت بنده شده است. اگر واقع بینانه بررسی کنیم خدا بر اساس ظرفیت هرکس به آن شخص کمالاتش را می دهد از آن ور هم داریم که هر خوبی را به خدا اسناد و بدی را از خود بدانید مشکل از آنجا شروع می شود وقتی با مادرم جر و بحث می کنیم می گوید بیماری تو کار خداست و زمانی این حرف را می شنوم و تبعیض نسبت به جامعه معلولین در جامعه را می بینم اینجاست که آتش می گیرم و با خود می گویم پس چرا خدا اختیار را قرار داده به هر صورت اختیار آدمی در سرنوشت او بی تاثیر نیست با توجه که ما داریم «لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین» در این مورد برای اینکه نه به جبر کامل نه تفویض کامل بیفتیم در این مورد خاص لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در این رابطه چند موضوع را دنبال کنید. یکی موضوعِ معنای جبر و تفویض که در جزوات بر روی سایت، جزوه‌ی مربوطه را می‌توانید بیابید. دیگر در معنای عدل الهی که مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» بدان پرداخته‌اند و سوم در این که اگر مقصد انسان رضایت الهی است، در بستر رضایت الهی، انسان به نتایج خوبی می‌رسد و در این رابطه یک انسان معلول با مسئولیت کم‌تری رضایت الهی را به همان معنایی فراهم می‌کند که خداوند در موردش فرمود: «یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربّکِ راضیة مرضیة». موفق باشید

19477

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در کتاب اسلام و حکمت خالده نوشته رنه گنون ص 30 آمده است که هر دینی صدفی دارد و گوهری ... منظور از این دو واژه چیست؟ ممنون اگه جواب بدید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید که گوهر هر دینی، عبودیت است و تفاوتی از این جهت بین ادیان نیست. موفق باشید

18624
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک ایام الله دهه فجر به شما عزیز و تشکر به جهت زحماتی که برای پاسداری از فرهنگ این انقلاب انجام می دهید. سوالی داشتم از مصباح حضرت امام نور 8: اینکه ممکنات بر حسب استعداد خود ظرفیت بروز الله هستند و محدودیت هایی که دارند مانع از تجلی کامل اسما می شود آیا این محدودیت هایی که دارند را خود خدا اختیار کرده که داشته باشند؟ یعنی مثلا درخت که مظهر اسم حی است خودش که وجودی نداشته پس خود خدا می خواسته درخت فقط بتواند تجلای اسم حی باشد یا خود شی هم در این میان نقشی داشته و دیگر اینکه خداوند یک یا چند اسمش را به درخت می دهد و باقی را نمی دهد یا همه را می دهد ولی خودش خواسته که درخت نتواند منعکس کننده همه باشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ممکن‌الوجود، ممکن‌الوجودِ بالذات است یعنی در ذات خود آن پدیده ممکن‌الوجود است و لذا محدودیتش از خودش است 2- حضرت حق همه‌جا با همه‌ی اسمائش حاضر است زیرا انفکاکی بین ذات و صفات نیست. منتها مخلوقات به جهت محدودیت ذاتی که دارند، محلِ ظهور همه‌ی اسماء الهی نمی‌توانند باشند مگر انسان کامل. موفق باشید

18408
متن پرسش
سلام استاد: مرز تفکیک بین حب دنیا و لذت درست از اون چیه؟ مثلا من یه لباس میخرم، یه تفریح میرم، یه خونه میخرم و همه اینا، یه شادی به من میده، مثلا دریا یا کوه یه فرح میده، حالا از کجا بدونم این لذت برای من ضرر داره و حب دنیا میاره یا نه؟ و اینکه ملاک لذت از زندگی باید چی باشه تا بدونیم کجا داریم دنیایی میشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، عبودیت است. چیزی که مانع عبودیت ما نشود که شریعت معین کرده است، مباح است. موفق باشید

18006
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد همچنان که خود حضرتعالی در یکی از صوت های جلسات فرمودید که هنگام نماز «مکروه» است که چشم را ببندیم، بلکه بایستی چشم را باز نگه داریم تا حضرت حق و تجلیلت الهی را ببینیم لذا بنده سعی کردم این حکم را رعایت نمایم اما گاها جهت امتحان چه در نماز و غیر نماز که چشمم را می بندم، بهتر حضور خدا را حس می کنم. اولا بفرمایید این حس وهمی است یا قلبی و حضوری؟ ثانیا خوب است که ما هنگام نماز چشم بسته نماز بخوانیم؟ در حالی که مکروه می باشد!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به مراتب انسان‌ها دارد. آری! در مراتبِ بالای سلوک، انسان بهتر است که چشم خود را نبندد تا با نگاه قلبی و ماورای آن‌چه در مقابل چشمش هست، با حضرت ربّ مرتبط شود ولی فرموده‌اند در ابتدایِ راه و در میانه‌ی آن، جهت تمرکز بیشتر، اشکال ندارد که چشم خود را ببندد. و این ربطی به غلبه‌ی وَهم ندارد. موفق باشید

17061
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار چند تا سوال از محضرتان داشتم: 1. موضع شاه در مقابل مسئله نقد غرب چه بود؟ اینکه گفته می شود شاه با این مسئله مشکلی نداشت درست است؟ اگر درست است علت آن چه بود؟ 2. چرا عمده کسانی که در مسیر غرب شناسی فردیدی قرار می گیرند از انقلاب و فضای حماسی آن دور می شوند و به نوعی روشنفکری منفعل و البته منتقد تبدیل می شوند؟ آیا این دستگاه غرب شناسی مشکل دارد یا مشکل از جای دیگری است؟ 3. چه خصوصیتی در غرب شناسی فلسفی نهفته است که هر کس که به آن دل می دهد از درون دچار یک حرارت و شوریدگی عجیبی شده و وجودش دچار تلاطم و بی قراری می شود؟ 4. آیا امکان دارد به لحاظ ثبوتی حرف های اندیشمندان غربی مطابق با حقیقت باشد؟ آیا در عالم اثبات واقع هم شده است؟ با توجه به اینکه برخی قائلند کفار و غیر شیعه هیچ گاه حرف حقی ندارند و اگر هم حرف حقی بر زبانشان جاری می شود از شیعه به عاریت رفته است. ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «تو پای به راه در نِهْ و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد». از نوع سؤالاتتان برمی‌آید که چندان در جریان غرب‌شناسی آن‌طور که باید و شاید نیستید. پیشنهاد اولیه‌ی بنده آن است که از طریق کتاب‌های مرحوم شهید آوینی، معنای درست و رویکردِ صحیحی که ما در نسبت انقلاب اسلامی باید در غرب‌شناسی داشته باشیم، به‌دست آورید و سپس باز به سؤالات خود بنگرید، در آن صورت موضوع فرق خواهد کرد. آن‌هایی که می‌گویند نیاز نیست به غیرِ شیعه رجوع کرد؛ باید متذکر این سخن علی«علیه‌السلام» باشند که حضرت می‌فرمایند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَل» در این حدیث حضرت می فرمایند مراد از علمی که باید در چین به دنبال آن بود علم معرفت النفس است که سبب معرفت خداوند عزوجل می شود. "من عرف نفسه عرف ربه". مراد از چین احتمالا کنایه از دوری باشد. موفق باشید

16913

معرفت النفسبازدید:

متن پرسش
با سلام: بنده با مطالعه کتاب«شرح ده نکته از معرفت نفس» در آن قسمت که خواب را دلیلی بر جدا بودن نفس انسان از تن او دانستید با سوالی مواجه شدم. دانشمندان با تحقیقات به این نتیجه رسیده اند که افرادی که به صورت مادر زاد نابینا هستند به شکل افراد سالم خواب نمی بینند بلکه خواب دیدن آنها به صورت شنیدن صدا می باشد و چون تصویری در طول عمر خود مشاهده نکردند خواب تصویری هم نمی بینند. ولی با توضیحات کتاب چون در موقع خواب نفس ناطقه به طور کامل از بدن جدا می شود و تمام ادراکات ما توسط نفس ناطقه است باید صحنه ها را مشاهده کنند هر چند جسم آنها (چشم) معیوب است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌جا که ملاک، تحقیقات دانشمندان در مورد نابینایانِ مادر زاد نیست! ملاک، خودِ آن نابینایان‌اند که در ذهن خود صورت‌هایی مطابق آن‌چه حس کرده‌اند، می‌سازند. و در خواب نیز، نفس ناطقه‌ی آن‌ها مثل بقیه‌ی انسان‌ها، معانیِ به‌دست‌آورده را در ذهن خود به کمک قوه‌ی واهمه تبدیل به صورت می‌کنند. موفق باشید

14916
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: استاد به حضرتعالی خسته نباشید میگم و تقاضای دعای خیر دارم از شما می خواستم بپرسم اینکه در روایات داریم که اگر انسان هر چه را حقیقتا دوست بدارد با آن محشور می شود چگونه است؟ فی المثل اگر من واقعا علامه طباطبایی رحمه الله علیه را دوست دارم در عالم دیگر با ایشان محشور می شوم؟ خودم اینگونه خودم را قانع می کنم که این حدیث در عالم خواب هم عملی می شود، مثلا من در خواب کسی را می بینم و با او هستم بدون اینکه روح آن فرد هم درگیر من باشد، یعنی آن فردی که من خوابش را می بینم، روح او در جایی دیگر در حال سیر است و ابدا نمی داند که همزمان من هم همراه او هستم (با توجه به تجرد روح که شما در مباحث بیان کردید). حالا سوال اصلی من این است که در عالم آخرت هم همین گونه با افرادی که دوستشان داریم محشور می شویم؟ (صرفا با تصویر ذهنی که از آنان داریم)، یا اینکه حقیقتا با افرادی که دوستشان داریم محشور هستیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چرا که نه! 2- آری! هرکس را که دوست داشته باشیم با آن محشور می‌شویم ولی اگر دنیا را دوست داشته باشیم؛ دنیا در قیامت به صورت آتش است و با آتش محشور می‌شویم. موفق باشید

14865
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: همانطوریکه مستحضرید در متون دینی احادیثی دال بر «اول ما خلق الله العقل»، «نور نبیک یا جابر» و ... وارد شده و عرفا آن را به عنوان اول ماصدر، حقیقت محمدیه (ص)، عقل اول و... لحاظ فرموده اند. همچنین از دو فیض اقدس و مقدس ذکر به میان آمده، آنچه ذهن اینجانب را به خود مشغول ساخته این است که بالاخره انسان کامل وجود منبسط یا فیض مقدس است؟ در حالیکه می دانیم فیض مقدس و وجود منبسط، فیض است و حکمی ندارد با سنگ سنگ و با دره دره است ... یا اینکه انسان کامل مظهری کامل و آئینه ایی تمام برای این وجود منبسط و فیض یگانه الهی است؟ آیا انسان در قوس نزول مظهر امر یگانه الهی و فیض منبسط و باطن آن فیض اقدس است که در قوس صعود با آن (عقل کل) متحد و بلکه بالاتر از آن گام می نهد؟ از طرفی برخی روایات اشاره دارد که عقل یک موجود ذی شعور (و یک ملک با ویژگی خاصی) می باشد .... این چگونه با تطبیق عرفا که انسان را صادر اول دانسته و در توجیهی بین حکمت و عرفان سعی در یکی دانستن این دو مقام دارند قابل توجیه است؟ حائز اهمیت است که بدانیم در تعابیر عرفا به صراحت آمده که انسان مظهر ذات و صفات و افعال خداست، مستحضر هستید که ذات و صفات ذاتی خداوند نامحدود بوده و بقول استاد فرزانه علامه جوادی آملی (حریم ممنوعه است) و ایشان تاکید می نمایند که مظهریت برای انسان و نیز سایر موجودات از محدوده ی فعل و اسمای فعلی خداوند سبحان آغاز می شود که این موضوع در ظاهر کلام عرفا لحاظ نشده است ... مطلب بعدی اینکه خلقت ارواح قبل از ابدان را چگونه تبیین می فرمائید و این با نظریه ملاصدرا براحتی قابل جمع نیست. آیا وقت آن نرسیده که بجای توجیه حقیقت با نظریه بزرگانی و اعاظمی مانند ملاصدرا و یا عرفا بر اساس آموزه های عمیق ولایی و معرفتی به نقد این نظرات نیز پرداخت و صرفا در بررسی این متون به عنوان شارح طی طریق ننموده بلکه نوع آوری، نقد صحیح و نظریه پردازی عالمانه و منصفانه نیز داشته باشیم، البته از تلاش و زحمات حضرتعالی که کم و بیش با آثار کلامی و مبنانی شما مانوس هستم کمال تشکر را دارم. استدعا دارم حوصله فرموده پاسخهای این حقیر و ارادتمند خویش را به تفکیک و حتی الامکان تفصیلی مرحمت فرمائید. با تشکر طول عمر با برکت و موفقیت روزافزون حضرتعالی را از خداوند سبحان و امام برحق ثامن الحجج (ع) که از مجاورین آن سرور هستم، مسئلت می نمایم. ومن الله التوفیق سید رضا نوعی (حکیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فیض مقدس از آن جهت که مظهر تامّ اسماء و صفات الهی است، با انسان کامل منطبق است که محلِ «علّم آدم الاسماء کلّها» است. و انسان کامل از آن جهت که خلیفة اللّه است در مقام فیض منبسط نیز می‌باشد به همان معنایی که در کنار هر مخلوقی حاضر است و هر مخلوقی در ذات خود رسول اللّه را می‌شناسد 2- صادره‌ی اول از جهتی فیض مقدس است که به جهت قربِ مطلق، همه‌ی کمالات حضرت حق را به‌جز واجب‌الوجودبودن داراست و بدین معنا می‌توان در اصطلاح فلسفی «عقل کلّ» گفت. و از آن جهت که فیض مقدس در مقام واسطه‌ی فیض الهی است و به عنوان انسان کامل دارای قوا می‌باشد، می‌توانیم فرشته‌ای را مظهر آن عقل کلّ نامید و مطابق حدیث «حقیقت نوری اهل‌البیت» فرشتگان به نور امامان معصوم«علیهم‌السلام» تهلیل و تقدیس خداوند می‌کنند و در عالَم، نقش‌آفرینی می‌نمایند 3- این‌که گفته می‌شود انسان کامل مظهر ذات و صفات الهی است، نظر به توحید ذاتی دارند که هر وجودی را مظهر وجود حق می‌دانند همچنان‌که در توحید صفاتی، هر صفاتی را مظهر صفات الهی می‌دانند 4- حوزه‌ی فلسفه‌ی صدرایی در آن حدّ نیست که موضوع خلقت ارواح قبل از ابدان را به میان آورد ولی معارفی را مطرح می‌کند که شما می‌توانید آن روایات را تصدیق کنید و یا حدّ اقل بعید ندانید. زیرا خلقت ارواح قبل از ابدان در عین ثابته‌ی مخلوقات مطرح است و حرکت جوهری ملاصدرا در بحث «النفس جسمانیة الحدوث...» می‌تواند روشن کند تجلیّات فیض الهی برای تبدیل قوه به فعل در مرحله‌ای، تجلیِ آن روح است که قبل از بدن خلق شده 5- با نظر به معارف صدرایی و عرفان محی‌الدین، انسان بهتر متوجه‌ی حقّانیت علوم اولیاء معصوم می‌شود و زبان تبیین آن علوم نیز بهتر فراهم می‌گردد مثل کاری که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» انجام داده‌اند. موفق باشید  

13850
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به جلسه اول کتاب «آشتی با خدا»، به صورت کلی و یک قاعده عمومی بیان می کنید که پوچی عامل کفر است و کفر به یاس می گراید، این در حالی است که افراد بسیاری وجود دارند که هیچ بهره ای از ایمان به خدا ندارند ولی به پوچی و یاس نرسیده اند (جزو حالتی که خودشان پوچیشان را درک نمی کنند نیستند). این مسئله را با آن قانون کلی چگونه می شود جمع کرد؟ و آیا هر زندگی غیر الهی به پوچی می رسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لایه‌ی اصیل انسان فطرت انسان است و فطرت تنها با اُنس با خدا زنده می‌ماند. لذا این نوع افراد که می‌فرمایید ممکن است به جهت مشغله‌های دنیایی، آگاهیِ روشن و ملموسی به پوچی خود نداشته باشند، ولی در عمق جان که از آن‌ها جدا نیست در جانِ خود غمِ بی‌خدایی را دارند. حال چه در این دنیا و چه در آن دنیا وقتی این مشغله‌ها فرو افتد با چنین غم جانکاهی روبه‌رو خواهند شد. موفق باشید 

13226
متن پرسش
با عرض سلام: نسبت به استاد گرانقدر وقتی نظرات دکتر داوری را می خواندم برخی نظرات ایشان برایم تردیدهایی ایجاد کرد و برخی دیگر از نظرات ایشان را درک می کنم. هدفم از این چند سطر تایید یا رد صد در صد نیست چون که نمی خواهم با نگاه تقابلی و یک بعدی به این چند مقاله اخیر ایشان نگاه کنم «به نظرم در دوره ای زندگی می کنیم که مسائل و حوادث دارای ابعاد گوناگون می باشد و مسائل را باید با عقل دیگری فهمید» اما حضرت استاد می خواهم جمله ای بنویسم ولی قبل از آن این را بگویم که از تفکر ایدئولوژی زده فراری ام یا بهتر بگویم در حال تمرین دور شدن از نگاه ایدئولوژی زده هستم. اما حضرت استاد هر چه می خوانم هر چه می اندیشم نمی توانم پشت پا بزنم به حضرت روح الله. نمی توانم خامنه ای عزیز را نبینم. بالاخره نظرات این دو بسیار صریح و شفاف موجود است. البته قصد این که برخی جملات دکتر داوری را بیاورم و در تقابل با نگاه امام و رهبری هم قرار بدهم ندارم، چون هدف تقابل نیست مگر نه می شود برخی جملات امام را در مقابل برخی دیگر از جملات خودشان قرار داد و به تقابل و دعوا پرداخت و از آنجایی که باید محکمات و متشابهات کلام حکیم به درستی فهم شود تا مقصود به  درستی فهمیده شود. از شما درخواست دارم قدری این موضوع را توضیح دهید شاید ابهامات این مساله کمتر شود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سخت معتقدم عقل این دوران، عقلی است که حضرت روح اللّه امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» در این تاریخ، متذکر آن هستند. و متفکرانی همچون دکتر داوری تلاش دارند که رنج بی‌فکری این تاریخ را متذکر شوند و اگر ما با دقت حرف ایشان را دنبال کنیم، متوجه می‌شویم چگونه داروی درد امروز ما، درست‌فهمیدن جایگاه عقلی است که با سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به صحنه آمده است. نمی‌دانم کدام جمله‌ی دکتر داوری را مقابل سخنان آن اولیاء الهی تشخیص داده‌اید تا در مورد آن بحث شود؟ موفق باشید

12569
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی و عرض قبولی طاعات حضرتعالی در پاسخ به سؤال بنده به شماره 12536 فرمودید نفس ناطقه محل اصلی علم است نه بدن (طبیعتا منظور سؤال بنده و نیز جواب حضرتعالی علم حصولی است). از طرف دیگر در کتاب «آشتی با خدا» و نیز «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» فرموده اید در مواقف مرگ علم (حصولی) انسان از بین می رود. از طرف سوم می دانیم که مفاهیم (اعم از اولیه و ثانویه) دارای وجود ذهنی هستند. پس حظّی از وجود دارند. حال طبق این سه گزاره، اگر دانسته های انسان جزو ادراکات نفسانی است و از طرف دیگر حظّی از وجود دارد (اعم از اینکه منشأ اعتبارش حقیقی باشد یا اعتباری) چگونه می شود که پس از مرگ از بین می رود؟ ممنون از حضرتعالی و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مرگ ما با حقایقی مرتبط هستیم که «وجودی» می باشند زیرا پس از مرگ دیگر قلب ما و افئده‌ی ما در میان است، چیزی به نام حسّ و فکر که منجر به وجود مفاهیم ذهنی می‌شود، در میان نیست! موفق باشید

10195

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در مقدمه کتاب شرح مثنوی از کریم زمانی آمده است بعد از آنکه مولوی به دنبال شمس عازم سفر شد او را نیافت ولی در عوض حقیقت شمس را در طالع خود دید و سیر روحانی در او پدید آمد و در ادامه می نویسد: «مولانا به قونیه باز آمد و رقص و سماع و ترانه را دوباره از سرگرفت قوالان و خوانندگان را نز خود می خواند تا بخوانند و بنوازند و او در سماع غرق می شد و...» این چه حالی بوده که مولانا گرفتار آن شده بود و به آوازخوانی و نوازندگی روی آورده بود در حالی که نوازندگی و خوانندگی هیچ کمکی در سیر و سلوک نمی کند بلکه عقب هم می راند. می گویند انسان عارف که شد شاعر می شود نه اینکه دنبال هرزگی برود. لطفا توضیح بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع سماع و رقص که در گروه عرفای مولویه هست جایگاه خاصی در عرفان دارد و با رقص و آوازی که حکایت از خوش‌گذرانی‌های معمولی دارد فرق می‌کند، حتی از نظر فقهی هم فقها آن نوع سماع را از خوانندگی های معمولی جدا می‌دانند. موفق باشید
8755
متن پرسش
سلام علیکم. در نکته هفتم از معرفت نفس بحثی را مطرح کردید با این عنوان که بدن ما نور دارد و نور مجردات به الله است. خواستم بپرسم این چه نوری است؟ اصلا چه لزومی بود مفهومی بنام نور (حیات) در اینجا مطرح شود؟ چون در بحث های قبلی به خوبی تبیین شده بود که نفس مجرد ما همش همه جا هست و بدن در قبضه دارد و همین طور خداوند مجرد محض است و ... دیگر نور واسه چی مطرح شد؟ برای توضیح بیشتر نور اگر جزوه یا مطلبی سراغ داری لطفا معرفی کنید. 2_ اینکه جبرائیل به پیامبر (ص) گفت، ما ملائک وارد خانه ای که مجسمه و سگ در آن باشد وارد نمیشویم، خواستم بپرسم علتش چیست که فرشته وارد خانه ای که در آن مجسمه هست نمیشود؟ آیا عروسک و اسباب بازی ها هم جزو این مجمسمه ها حساب میشوند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- در یک نگاه حضوری شما حیات و علم و اراده و قدرت را به صورت نور می‌بینید. به این جهت خواستیم توجه شما به جنبه‌ی حضوریِ حیات بیفتد. 2- بالاخره این کشفی است که برای رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» پیش آمده و به ما خبر داده‌اند. شاید قضیه‌ی روایت از آن جهت است که هر عکس و مجسمه‌ای طلب روح می‌کند، در حالی‌که ما به آن روح نداده‌ایم و تنها شکل داده‌ایم و به همان صورت و شکلی که موجود دارای حیات است وارد زندگی کرده‌ایم و در قیامت آن صورت ذهنی طلب روح می‌کند و ما به زحمت می‌افتیم. بعضی از فقها عروسک و اسباب‌بازی را استثناء می‌کنند، ولی احتیاط آن است که به حدّاقل ممکن اکتفا کنیم. موفق باشید
8387
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز با توجه به اینکه هم استاد مطهری و هم حضرتعالی دارای کتابهای مختلفی هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ تنوع موضوعی دارید و هم اینکه فرصت برای مطالعه کم است و هم اینکه رهبری فرمودند مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی آثار شهید مطهری است و نیز با توجه به اینکه آثار استادمطهری بیشتر با رویکرد اسلام شناسی و ساخته شدن بنیان های فکری بر اساس معارف اسلامی است و آثار حضرتعالی بیشتر با رویکرد تربیتی و تهذیبی اخلاقی ضمن معرفتی هستند، با توجه به فرصت کم چگونه اولویت بندی کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: توصیه‌ی بنده این است که در هر صورت اولویت را به کتاب‌های آن استاد بزرگ بدهید مگر در جاهایی که احساس می‌کنید نیاز است به کتاب‌های دیگری هم رجوع شود. موفق باشید
7529
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم در عالم خواب دیدم که مرده ام به همراه نفر دیگری او را به خاک می سپارند بعد نوبت من می رسد قبر من آماده نبود. با کفن بودم و کوچکی آن را بهانه کردم و گفتم امانم دهید با حالی که درد در سینه دارم بهت زده هستم و آنهارفتن و من رو به قبله با سختی سجده کرده و با توبه و التماس فرصت جبران خواستم ، وقتی آنها برگشتند کاغذی با خود آوردند که در پایین آن مهر شده بود و گفتند این هم امان نامه ات . با توجه به کلیت خواب ، بنده را رهنمایی بفرمایید دچار کثرت ها شده ام که نفس نمی خواهد برود یا کلیتش چیز دیگری است. لطفا در این مورد هم راهنمایی بفرمایید که شاید از مردن می ترسم و بفکر مردن نیستم چون بعد از خواب بیشتر می ترسم و با خودم می گویم مردن هم به این آسانی نیست حساب کتاب بعدش چون برای آماده نبودم سخت است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
7168
متن پرسش
با سلام در جواب یکی از سوالات فرموده اید:در روایتی آمده وقتی حضرت رسول به آسمان اول رسیدند ابتدا ملائکه فرار کردند چرا ملائکه فرار کردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به جهت ابهت نور رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» باشد. موفق باشید
6826
متن پرسش
سلام علیکم استاد من یکبار فایلهای شرح معرفت نفس و آشتی با خدا را گوش کردم . الان هم دارم روی کتاب از برهان تا عرفان کار میکنم و طبق برنامه ای که دارم سپس میخواهم روی کتاب خویشتن پنهان کار کنم و سپس فایلهای صوتی معاد را گوش کنم و پس از آن تفسیر و تشریح مجموعه مقالات استاد شجاعی را تهیه کنم. حال دو سوال داشتم اول اینکه من مباحث فلسفی شما را به راحتی متوجه میشوم وچندماه پیش رفتم دی وی دی رحیق مختوم (شرح اسفار آیت الله جوادی ) را تهیه کردم ولی هیچی نمیفهمم.میخواستم بپرسم برای آموختن فلسفه همین مباحث شما کافیست یا باید مطالب دیگر بزرگان را هم بخوانم؟ و برای اینکه رحیق مختوم را متوجه بشوم باید ازقبل فلسفه مشاء و اشراق را یاد داشته باشم یا اینکه علوم دیگری نیاز است برای اینکه بتوان شرح اسفار آیت االله جوادی و یا شرح فصوص الحکم را متوجه شد ؟ اگر نیاز است میتوانید سیر مطالعاتی دروس پیش نیاز اسفار و فصوص را برایم بگویید سوال دوم اینکه شما هر سه جلد مجموعه مقالات استاد شجاعی را شرح داده اید یا فقط جلد اول آن را ؟ سوال سوم : شما در کتابی در خصوص عالم دینی فرموده بودید.حال من برای این عالم دینی خودم مباحث و سیر مطالعاتی شما را انتخاب کردم .آیا باید وارد عالم دیگر علما هم شد یا فقط روی آثار شما کار کنم؟ سوال چهارم : نمیدانم چرا وقتی مباحث دکتر دینانی( مباحث مربوط به عرفا و حکما) را دنبال میکنم دل ام یاری نمیکند و پای رفتن اش لنگ میزند و گاهی هم برایش حجاب پیش می آید اما با مباحث شما چنین قضیه ای رخ نمیدهد و حتی در شرخ نامه ی 31 نهج البلاغه آنقدر این دل پای رفتن گرفته بود که از رفتن باز نمی ایستاد و از هرچه عارف و حکیم از مولوی بگیر تا حافظ از صدرا بگیر تا ابن سینا بی نیاز شده بود و الطاف ربوبی را در حد بضاعت خود حس میکرد .با این حال پیگیری آثار استاد دینانی لازم است یا خیر ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در صورتی که با ادبیات عرب آشنا باشید و با مقدماتی که طی کرده‌اید و بدایة‌الحکمة را نیز کار کرده باشید، اگر متن اسفار را جلوی روی خود قرار دهید و با شرح استاد مطالب را دنبال کنید إن‌شاءاللّه متوجه نکات ظریف اسفار می‌شوید. 2- بنده هرسه جلسه را شرح داده‌ام 3- آثار بنده باید مقدمه‌ای باشد تا بتوانید با آثار علمائی مثل حضرت امام و شهید مطهری و علامه طباطبایی و آیت‌اللّه جوادی و آیت‌اللّه حسن‌زاده و امثال این‌ بزرگان مأنوس گردید 4- این یک قاعده است که روح‌ها مشرب‌های متفاوتی دارند. بحث در مورد آقای دکتر دینانی نیست که ایشان برای ما بسیار محترم‌اند، ولی شما باید ببینید با کدام مشرب می‌توانید تشنگی خود را سیراب کنید. خدا را شکر که از چشمه‌ی آل‌اللّه«علیهم‌السلام» که در نامه‌ی 31 مطرح است، احساس سیرابی می‌کنید. موفق باشید
6318
متن پرسش
سلام علیکم الف)لفظ"حتی"در حدیث ثقلین به چه معناست؟ب)چرا قرآن ثقل اکبر است؟مگر در عالم معنا حقیقت قرآن و اهل بیت جدای از یکدیگرند؟آیا قرآن نازله مکتوب حقیقت محمدیه و پیامبر و اهل بیت ایشان انسان کامل نازله از همان حقیقت محمدیه نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنای حتی است یعنی همچنان ثقلین از هم جدا نیستند تا وقتی حوض کوثر که مقام انوار الهی است ظهور کند و معلوم شود که یک حقیقت بودند به دو جلوه. ولی در عالم تدوین قرآن مکتوب محور است و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به عنوان انسان‌های معصوم کامل‌ترین شکل رجوع را به قرآن دارند و کامل‌ترین تبیین از قرآن به وسیله‌ی آن‌ها انجام می‌گیرد. پس از آن‌جایی که آن‌ها نیز به قرآن رجوع دارند قرآن ثقل اکبر است و آن ها ثقل کبیر. موفق باشید
نمایش چاپی