بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16122
متن پرسش
سلام علیکم: 1. جمعی مشتمل بر ۱۵ نفر طلبه هستیم که بر روی اندیشه های حضرت امام می خواهیم کار کنیم، پیام منشور روحانیت امام رو بحث می کنیم و رو به پایان است، بعد از این پیام به نظر حضرتعالی کتاب شرح جنود عقل و جهل را بحث کنیم یا آداب الصلوات و یا چیز دیگری؟ ۲. برای اینکه اندیشه امام دست ما بیاد باید چیکار کنیم، آیا صرف صحیفه خواندن اکتفا می کند یا نه؟ فقط ما می دانیم امام واقعا یک پدیده عظیمی است که حتی خود را محدود به اندیشه های او نکنیم به نظر شما چکار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده کتاب «آداب الصلواة» مبانی معرفتی خوبی را با شما در میان می‌گذارد. شرحی که بنده نیز در رابطه با این کتاب داشته‌ام شاید کمک‌کار باشد 2- در رابطه با شناخت جایگاه شخصیت امام، کتاب‌های «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» کمک می‌کند. موفق باشید

16077

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: لطفا تعین اول و تعین ثانی و احدیت و واحدیت و فیض اقدس و فیض مقدس را با هم تطبیق دهید که هر کدام با کدام یکی مطابق است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد خوب است مباحثی را که در شرح کتاب «مصباح الهدایه» شده است دنبال بفرمایید. صوت آن بر روی سایت هست. موفق باشید

16007
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: خان طومان رفت یاران مازندرانی را هم با خود برد ما که دیکر ناامیدیم! دقیقا دقیقا دقیقا کی خداوند اراده خواهد کرد اسم قهارش را با اسم رحمان در تجلی بر سوریه تغییر دهد؟ آرشیومان از قتال پر شده کی می شود تصویر جدیدی چون نماز در مسجد جامع خرمشهر که در ایران خوانده شد در مسجد القصی و حرم ام المصائب زینب کبری سلام الله علیه نیز خوانده شود؟ گاهی دل کوچکمان از این صبر زیاد شما می گیرد ای صبور.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که رهبری عزیز انقلاب با آن بصیرت تاریخیِ خود می‌فرمایند؛ آیا همین‌که بر خلاف طمع دشمن، ما هنوز هستیم و بودنِ انقلاب اسلامی نشانه‌ی ناکام‌ماندنِ برنامه‌های دشمن است، خبر از الطاف الهی نمی‌دهد؟ این چیز بسیار عجیبی است که دارد در این تاریخ اتفاق می‌افتد. ای کاش متوجه عظمت رخداد بزرگ تاریخ‌مان باشیم. بنا نبود شهید نشویم، بنا بود حضور انقلاب اسلامی بر خلاف اراده‌ی آمریکا و یاران او در منطقه، همچنان تأثیرگذار باشد و دشمنان انسانیت را از برجِ عاج‌شان پایین بکشد و امیدواریِ احمقانه‌ی امیدواران به استکبار را آرام‌آرام و به شکل غیر قابل تصوری به یأس تبدیل کند. این است آن بستری که در آن بستر، استکبار ذوب خواهد شد. موفق باشید

15807

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: استاد می خواستم بپرسم با توجه به دنیای امروز و پیچیدگی هایش و با توجه به اینکه نمی توان از سیاست ها و خیلی حوادث سر در آورد برای انتخاب مرجع تقلیدم باید چه کارهایی انجام دهم؟ اصلا مرجع تقلیدم را باید چطور انتخاب کنم؟ لطفا راهنماییم کنید خیلی گیج شده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد اگر خودمان توانایی تشخیص اعلم‌بودنِ فقاهی که در مصدر مرجعیت اند، نداریم به کسانی که این توانایی را دارند و در دروس خارج آن‌ها شرکت می‌کنند و مقایسه می‌نمایند؛ رجوع می‌نماییم. موفق باشید

15783
متن پرسش
با سلام: رابطه روح و فطرت چیست و از نظر منطقی و نسب اربع چگونه رابطه ای دارند؟ البته من حدودا دو هفته پیش هم این سوال را پرسیده بودم ولی ظاهرا به دست شما نرسیده بود. ممنون می شوم اگر پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «روح» در زبان فارسی، همان نفس ناطقه است و «فطرت» یکی از ابعاد نفس ناطقه و مرتبه‌ی عالیه‌ی آن و باطن نفس ناطقه است. با توجه به این، خودتان یک‌طوری با مباحث نسب اربعه جفت و جور کنید. موفق باشید

15225
متن پرسش
استاد گرامی سلام: درخواستی به شماره 15165 داشتم گویا لایق ندانستید پاسخ داده شود این هم نشانه دیگری بر بدبختی من است فکر می کنم مصداق این آیه هستم: «و نادی أصحاب النار أصحاب الجنة أن أفیضوا علینا من المآء أو مما رزقکم الله قالوا إن الله حرمهما علی الکافرین»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً جواب داده شده است. عیناً همان جواب را دوباره خدمتتان ارسال می‌داریم. سعی بفرمایید ایمیل خود را در همه‌ی قسمت‌ها بررسی کنید زیرا بعضاً نیاز نیست که جواب‌ها در معرض دید سایر کاربران قرار گیرد، به‌خصوص که در بعضی از سؤال‌ها خصوصیات فردی سؤال‌کننده مطرح است.

 باسمه تعالی: سلام علیکم: زیارت امین اللّه با نظر به جمال مولایمان علی«علیه‌السلام» مدتی مشغول شوید و به فراز قسمت دوم بیشتر توجه فرمایید. اصلِ زیارت را با شرح مختصری که بر آن داشته‌ام، خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید  زیارت امین اللّه

حضرت امام محمّد باقر(ع) فرمودند هرکه از شیعیان ما این زیارت و دعا را نزد قبر امیرالمومنین(ع)یا نزد قبر یکى از ائمه(ع) بخواند، البته حقّ تعالى این زیارت و دعای او را در نامه‌اى از نور بالا برد.

 خوب است که «زائر» در محضر هر امامی در فرصت مناسب این زیارت را که شامل معارف و مناجات بس گرانقدری با حضرت رب‌العالمین است؛ بخواند. در آن دعا طوری «زائر» به ملاقات خدا دست می‌یابد که به جای آن‌که از خدا چیزی بخواهد؛ راضی‌شدن از خدا را طلبِ خود قرار می‌دهد، زیرا خدا است که مقصد و مقصود هرکسی است. راستی را، اگر کسی به مقصد رسید، جای دیگری باید برود؟!! «سوار چون‌که به منزل رسد، پیاده شود».

(اَلسَّلامُ عَلَیک یا امینَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ)

 سلام بر تو اى امانتدار خدا در زمین او و حجتش بر بندگان او. او امین الهی در دین و در سرّ و در خلق می‌باشد. خلق خدا باید در اختیار امام معصوم باشد که امین اللّهِ مطلق است. زیرا خداوند سرّش را به او سپرده و حجت او است بر بندگانش، و از این جهت خداوند به او احتجاج می‌کند اگر مردم از امام معصوم عدول کنند.

(اَلسَّلامُ عَلَیک - نام هر امامی که مشغول زیارت او هستی، بگو و ادامه بده-  اَشْهَدُ اَنَّک جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکتابِهِ، وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ. )

سلام بر تو اى - نام آن امام را اظهار کن و بگو- گواهى دهم که تو در راه خدا جهاد کردى و چنانچه باید به کتاب خدا رفتار کردى و پیروى کردى از سنت‌هاى پیامبرشf. و به لحاظ سلوکی و توحیدی آن‌طور که نهایت جهاد با نفس و ظلمات است، مجاهده‌ی نفس نمودی و مقیّد به شریعت الهی بودی و تنها سنت نبیّ الهی را انجام دادی، نه سنت کسانی که به ناحق به جای رسول اللّه قرار گرفتند.

(حَتّى دَعاک اللَّهُ اِلى جِوارِهِ فَقَبَضَک اِلَیهِ بِاخْتِیارِهِ وَ اَ لْزَمَ اَعْدائَک الْحُجَّةَ مَعَ مالَک مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلى جَمیعِ خَلْقِهِ)

تا در مسیر مجاهدت در مسیر الهی و عمل به کتاب الهی تا آن‌جا ادامه دادی که خداوند تو را به جوار خویش دعوت فرمود و به اختیار خودش جانت را قبض نمود - تو را با اختیار خود برد، نه به خاطر اتفاقی که ابن‌ملجم گمان کرد تو را از صحنه خارج کرد- و ملزم کرد دشمنانت را به حجت و برهانی که تو آن حجت و برهان بودی و حتی ابن‌ملجم هم خبر داشت که تو حجّت خدایی.[1]

«زائر» از این مرحله به بعد؛ یک‌مرتبه به طلبِ سلوکی بسیار متعالی منتقل می‌شود و اظهار می‌دارد:

(اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک راضِیةً بِقَضاَّئِک مُولَعَةً بِذِکرِک وَ دُعاَّئِک مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِیاَّئِک مَحْبُوبَةً فى اَرْضِک وَ سَماَّئِک صابِرَةً عَلى نُزُولِ بَلاَّئِک شاکرَةً لِفَواضِلِ نَعْماَّئِک ذاکرَةً لِسَوابِغِ آلائِک مُشْتاقَةً اِلى فَرْحَةِ لِقاَّئِک مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى لِیوْمِ جَزاَّئِک مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِیاَّئِک مُفارِقَةً لاَِخْلاقِ اَعْدائِک مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِک وَ ثَناَّئِک)

خدایا نفس مرا نسبت به مقدّراتت که برایم رقم زده‌ای، با معرفتی ناب مطمئن گردان. و راضی گردان به قضای خود - تا هرآن‌چه را تو برایم مصلحت دانسته‌ای، را با رضایت خاطر بپذیرم- تشنه‌ی ذکر و دعا و نجوایِ با تو باشم همراه با عشقی حقیقی و توحیدی ناب. نفسی به من عطا کن که دوست‌دارِ اولیاء تو باشد و در عین حال مرا از اولیاء خود قرار ده تا در زمین و آسمان محبوبِ اولیاء‌ات قرار گیرم. بر بلاهایی که برایم تقدیر کرده‌ای، شکیبایی و پختگی نشان دهم. شاکر نعمت‌های زیبای تو و مدیون نعمت‌هایت باشم. یادآورِ نعمت‌های کامل و تمام تو باشم. مشتاق شیرینی لقایِ خوش تو باشم. تقوا را برای روز جزای تو به عنوان توشه‌ای برگیرم. پیرو سنت‌های اولیاء تو باشم. از هر آن‌چه دشمنان تو بدان مشغولند، فاصله داشته باشم. در دنیا و آخرت مشغول ثنا و حمد تو باشم.

«زائر» در این فراز با دل‌دادگیِ کامل سعی دارد از هر آن‌چه او را به دنیا مشغول می‌کند و از خدا وامی‌دارد، عبور نماید و بعد از آن وضع او آن‌چنان دگرگون می‌گردد که با زبان دیگر یعنی زبانِ بی‌تابانه در محضر آن امام معصوم سخن می‌راند و اظهار می‌دارد:

(اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتینَ اِلَیک والِهَةٌ وَسُبُلَ الرّاغِبینَ اِلَیک شارِعَةٌ وَاَعْلامَ الْقاصِدینَ اِلَیک واضِحَةٌ وَاَفْئِدَةَ الْعارِفینَ مِنْک فازِعَةٌ وَاَصْواتَ الدّاعینَ اِلَیک صاعِدَةٌ وَاَبْوابَ الاِْجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاک مُسْتَجابَةٌ وَتَوْبَةَ مَنْ اَنابَ اِلَیک مَقْبُولَةٌ وَعَبْرَةَ مَنْ بَکى مِنْ خَوْفِک مَرْحُومَةٌ وَالاِْغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِک مَوْجُودَةٌ وَالاِْعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِک مَبْذُولَةٌ)

خداوندا! قلب مشتاقان به تو سختْ سرگردان تو است و هرکس به تو رغبت داشته باشد، بدون هیچ فاصله‌ای راهش به سوی تو باز است و نشانه‌های آمدن به سوی تو واضح و روشن است و دلِ آن کس که تو را شناخت، از تو هراسان است و هرکس به سوی تو دعا کرد، دعایش بالارونده است و درهای اجابت برای این افراد گشوده است و دعوت آن‌کس که با تو سخن بگوید، مستجاب است و توبه‌ی کسی که به سوی تو توبه کند، قبول و پذیرفته است و اشک آن کس که از خوف تو اشک بریزد، مورد رحمت است و دادرسی برای کسی که به تو استغاثه کند، موجود. و کمک برای کسی که از تو کمک بخواهد، فراوان.

(وَعِداتِک لِعِبادِک مُنْجَزَةٌ وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَک مُقالَةٌ وَ اَعْمالَ الْعامِلینَ لَدَیک مَحْفُوظَةٌ وَ اَرْزاقَک اِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْک نازِلَةٌ وَ عَواَّئِدَ الْمَزیدِ اِلَیهِمْ واصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرینَ مَغْفُورَةٌ وَ حَواَّئِجَ خَلْقِک عِنْدَک مَقْضِیةٌ وَ جَواَّئِزَ السّآئِلینَ عِنْدَک مُوَفَّرَةٌ وَ عَواَّئِدَ الْمَزیدِ مُتَواتِرَةٌ وَ مَواَّئِدَ الْمُسْتَطْعِمینَ مُعَدَّةٌ وَ مَناهِلَ الظِّماَّءِ مُتْرَعَةٌ)

و وعده‌هایى که به بندگانت دادى وفایش حتمى است، و لغزش کسى که از تو پوزش طلبد بخشوده است و کارهاى آنان‌که براى تو کار کنند در نزد تو محفوظ است و روزی‌هایى که به آفریدگانت دهى از نزدت ریزان است و بهره‌هاى بیشترى هم به سوی‌شان مى‌رسد و گناه آمرزش‌خواهان(از تو) آمرزیده است و حاجت‌هاى آفریدگانت نزد تو روا شده است و جایزه‌هاى سائلان در پیش تو شایان و وافر است و بهره‌هاى فزون پیاپى است و خوان‌هاى احسان تو براى طعام‌خواهان آماده است و حوض‌هاى آب براى تشنگان لبریز است.

(اَللّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعاَّئى وَاقْبَلْ ثَناَّئى وَاجْمَعْ بَینى وَبَینَ اَوْلِیاَّئى بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ اِنَّک وَلِىُّ نَعْماَّئى وَمُنْتَهى مُناىَ وَغایةُ رَجائى فى مُنْقَلَبى وَمَثْواىَ)

پس خدایا دعایم را مستجاب کن و بپذیر مدح و ثنایم را و گردآور میان من و دوستانم به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین که به راستى تویى صاحب نعمت‌هایم، و منتهاى آرزویم، و سرحد نهایى امیدم، و بازگشتگاه و اقامتگاهم.

(اَنْتَ اِلهى وَسَیدى وَمَوْلاىَ)       

تویى معبود و آقا و مولاى من.

(اِغْفِرْ لاَِوْلِیاَّئِنا وَ کفَّ عَنّا اَعْداَّئَنا وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا وَاَظْهِرْ کلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْیا وَ اَدْحِضْ کلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلى اِنَّک عَلى کلِّشَىءٍْ قَدیرٌ)

بیامرز دوستان ما را و بازدار از ما دشمنان‌مان را و سرگرمشان کن از آزار ما و آشکار کن گفتار حق را و آن را برتر قرار ده و از میان ببر گفتار باطل را و آن را پست گردان که به راستى تو بر هرچیز توانایى.

 


   [1] - در رابطه با این‌که همه می‌دانستند علی حجّت خداوند است جریان «حبابه‌ی والبیه» که از شیعیان عاقله‌ی کامله‌ی جلیله و عالم به مسایل حلال و حرام و بسیار متعبد و کوشا در عبادت بود که هشت امام را درک کرده بود؛ می‌‌‌تواند نمونه‌ی خوبی باشد. او نقل می‌کند: «یک روز امیرالمؤمنینu را در محل پیش قراولان لشگر دیدم که با تازیانه‌ی دوسری که در دست داشت، فروشندگان ماهی‌های جری(بی‌فلس) و مارماهی و سگ‌ماهی و ماهیان در آب مرده را، می‌زد و با لحن آمرانه‌ای چون: «ای فروشندگانِ مسخ شده‌های بنی اسراییل و ای لشگرِ بنی‌مروان»! آنان را از فروختن این نوع ماهی‌های حرام بازمی‌داشت. در این هنگام «فرات بن احنف» که در آن‌جا حاضر بود، از جای برخاست و به سوی حضرت آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! لشگر بنی مروان چه کسانی هستند؟ علی(ع) در پاسخ او فرمود: «آن ها کسانی بودند که ریش‌های خود را می‌تراشیدند و سبیل‌های خود را رها کرده و آن را می‌تابیدند، خداوند هم آنان را مسخ کرد. حبابه می‌گوید: من تا آن روز گوینده‌ای را خوش بیان‌تر از او ندیده بودم؛ او را دنبال کردم تا این‌که در جلویِ خان مسجد(محوطه‌ی جلوی مسجد) نشست، به او عرض کردم: خداوند تو را مشمول لطف و رحمت خویش قرار دهد، دلیل بر امامت چیست؟ آن حضرت با دست خود اشاره به ریگی که روی زمین افتاده بود کرد و فرمود: «آن را نزد من بیاور». من آن ریگ را برداشتم و به ایشان دادم، آن حضرت ریگ را در کف دست خود گذاشت و با دست خود آن را نرم کرد، سپس با نگین انگشترش که نام خود آن حضرت بر آن نقش بسته بود، آن سنگریزه را مهر کرد، سپس به من گفت: ای حبابه! هر گاه کسی ادعای امامت کرد و توانست چنان که دیدی بر سنگریزه‌ای مهر بزند، پس بدان که او امام واجب الاطاعه است. همانا امام کسی است که هر چه را بخواهد و اراده کند، از او پنهان نگردد. حبابه گوید: من رفتم تا هنگامی که امیرالمؤمنین(ع)به درجه‌ی رفیع شهادت رسید. من نزد امام حسن(ع)آمدم، آن حضرت در مسند امیرالمؤمنین نشسته بود و مردم، معالم دین خود را از او سؤال می‌کردند. چون حضرت مرا دید، فرمود: «ای حبابه‌ی والبیه!» عرض کردم: بله، ای مولای من! فرمود: «آن چه همراه داری بیاور، من آن سنگریزه را به او دادم، آن حضرت نیز همانند امیرالمؤمنین علی(ع) برای من بر آن سنگریزه مهر نهاد.

پس از شهادت امام حسن(ع) به نزد امام حسین(ع) شرف حضور پیدا کردم. حضرت در مسجد پیغمبر(ص)نشسته بود، چون وارد شدم، مرا خوش آمد گفت و به نزدیک خودش خواند و فرمود: «ان فی الدلالة دلیلا علی ما تریدین، افتریدین دلالة الامامة؟»؛ در میان نشانه‌ی امامت، آن‌چه را تو می‌خواهی هست، آیا دلیل امامت را می‌خواهی؟ گفتم: آری آقای من، فرمود: «آن‌چه با خود داری بیاور». سنگریزه را به آن حضرت دادم و او هم بر آن مهر نهاد.  پس از شهادت آن حضرت نزد علی بن الحسین(ع)رفتم. در آن موقع سنّ من به صدو سیزده سال رسیده بود و از شدت پیری ضعف بر وجودم غلبه کرده و رعشه بر اعضای من افتاده بود. آن حضرت در حال رکوع و سجود و مشغول عبادت بود. مدتی منتظر ماندم تا این‌که خسته شدم و از دریافت نشانه‌ی امامت مأیوس گشتم، برخاستم که بروم، دیدم آن حضرت با انگشت سبابه به من اشاره فرمود، ناگاه دیدم جوانی به من بازگشته و خود را دختری باگیسوان مشکین دیدم. چون نمازش تمام شد، گفتم: ای آقای من! چقدر از دنیا گذشته و چقدر باقی‌مانده است؟ فرمود: «اما ما مضی فنعم و اما ما بقی فلا» ؛ «آن‌چه را که گذشته است می‌دانم و آن‌چه را که باقی است، کسی نمی‌داند. سپس فرمود: «آن چه همراه داری بیاور.» من سنگریزه را به او دادم و حضرت بر آن مهر نهاد.  پس از شهادت امام سجاد(ع)به خدمت امام محمد باقر، امام جعفر صادق و امام موسی کاظم و امام رضا(صلوات‌الله علیهم اجمعین) رسیدم و همه‌ی حضرات سنگریزه را برایم مهر کردند. از عبدالله بن همام نقل است که وی پس از آن نه ماه دیگر زنده بود. (بحارالانوار، ج 25، ص 177؛ در «اصول کافی، ج 1، ص 346، ح 3، از «محمد بن هشام » نقل شده است.)

 

13691

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد یک سردر گمی برایم پیش آمده در مطالعه آثارتان. الان نمی دانم اول کدامیک ازینها را که الان عرض می کنم بخوانم: «مقالات» ، «شرح سوره حمد» ، «جلد 8 و نه اسفار». یا وارد مباحث اهل بیت شوم. لطفا راهنمایی فرمایید و اگر هم جزوه ای لازم می دانید بخوانم بفرمایید. چون ترتیب خواندن جزوات را اصلا نمی دانم. خوب میشد اگر موسسه المیزان به لطف خدا یک سیر مطالعاتی برای جزوات تنظیم می کرد با مشورت شما. تا بیشتر و بهتر ان شاءالله استفاده کنیم. التماس دعای فراوان از استاد عزیز داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فرصت مناسب دارید بعد از ده‌نکته و برهان صدیقین و معاد - همراه با شرح صوتی آن‌ها - شرح سوره‌ی حمد را شروع کنید و بعد از جلد اول «مقالات» همراه با شرح صوتی آن، به جلد 8 و 9 اسفار بپردازید. موفق باشید

9712
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت امام (ره) در بیانات مختلف به جایگاه و اهمیت گریه و عزادری بر سید الشهدا (ع) اشاره کرده اند و در این باره توصیه های موکدی دارند اما در نگاه ایشان دلیل اهمیت مجالس عزا و دلیل ثواب های بسیاری که در روایات، برای اشک بر اباعبدالله (ع) آمده است بیش از آنکه مانند اغلب علما و عرفا از بعد عرفانی و توحیدی بررسی شود از بعد سیاسی و اجتماعی تحلیل شده است یعنی از نظر ایشان مهمترین اثر و فضیلت مجالس عزا اثر سیاسی آن، یعنی ایجاد هماهنگی در میان ملت و مجتمع کردن مردم و بر انگیختن آنها در برابر ابرقدرت ها است و بدین وسیله اسلام زنده مانده است. حال سوال اینجاست که آیا حضرت امام (ره) این تحلیل را با توجه به شرایط آن روز جامعه بیان فرموده اند و یا اینکه نظر نهایی ایشان هم همین است که مهمترین عامل ثواب های کثیر و مهمترین دلیل توصیه ائمه (ع) بر اشک و عزاداری بر سید الشهدا (ع) و مهمترین اثر این مجالس همین اثر سیاسی آنهاست؟ آیا این نگاه به نگاه برخی روشنفکران که با وجه ظلم ستیزی و انقلابی گری قیام امام حسین (ع) بر سر وجوه دیگر اشک و عزاداری می زنند شباهت پیدا نمی کند؟ اگرچه حضرت امام (ره) بارها این تحلیل را ارائه کرده اند اما از باب نمونه به یک مورد اشاره می‌شود: - «شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا (ع) . نه سیدالشهدا (ع) احتیاج به این گریه‌ها دارد و نه این گریه‌ها خودش ـ فی نفسه ـ کاری از آن می آید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع می کنند و یک وجهه می دهند، سی میلیون، سی و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرّم و خصوصاً دهۀ عاشورا، یک وجهه، طرف یک راه می روند. اینها را در این ماه محرّم، خطبا و علما در سرتاسر کشور می توانند بسیج کنند برای یک مسئله. این جنبۀ سیاسی این مجالس بالاتر از همۀ جنبه‌‌های دیگری که هست. بیخود بعضی از ائمۀ ما نمی فرمایند که برای من در منابر بخوانند. بیخود نمی گویند ائمۀ (ع) ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش بگیرد اجرش فلان فلان است. مسئله، مسئلۀ گریه نیست. مسئله، مسئلۀ تباکی نیست. مسئله، مسئلۀ سیاسی است که ائمۀ (ع) ما با همان دید الهی که داشتند، می خواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راه‌‌های مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب‌پذیر نباشند.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا عنایت داشته باشید که حضرت امام می‌فرمایند: «واللّه همه‌ی اسلام سیاست است» زیرا از نظر امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نور حضرت حق وقتی خود را درست نشان می دهد که جامعه‌ی مسلمین در میدان باشند و به صورت جمعی به حبل اللّه چنگ زده باشند. با این رویکرد همه‌ی دغدغه‌ی حضرت امام تحقق جامعه‌ی اسلامی است و نه به ‌وجودآوردن افراد مسلمان. و معتقدند روش ائمه«علیهم‌السلام» نیز همین بوده تا جامعه‌ی اسلامی محقق شود و تنها در بستر چنین جامعه‌ای نه‌تنها اسلام به عالی‌ترین شکل ظهور می‌کند بلکه مسلمانان به آن فعلیتی که باید برسند، می‌رسند. شاید جزوه‌ی «بررسی نحله‌ی عرفان نجف» در این مورد کمک کند. موفق باشید
3566

فطرت الهیبازدید:

متن پرسش
سلام .یکی از اولیا الهی به بنده فرمود که سرمایه های اصلی انسان درون خود شخص هست. اگر فعل بد انجام دادیم در عالم جاودانه تاثیر ان نا محدود خواهد بود و اگر خوبی کردیم همینطور.اما در دنیا بدی در اصل به خود انسان بر میگردد و تاثیر خوبی و بدی در دنیا محدود خواهد بود 1 سوال اینجاست که سرمایه اصلی که درون هر شخص هست و اگر ان را یافت راه سعادت را یافت چیست.؟ 2 چطور باید پتانسیل درونی خود را شناسایی کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- سرمایه‌اصلی درون انسان فطرت الهی است که شریعت الهی متذکر آن است و با رعایت دستورات دین به اصل خود برمی‌گردیم 2- هر اندازه انسان رعایت حرام و حلال الهی را بکند به همان اندازه به امامان معصوم نزدیک می‌شود که آن صورت کامل پتانسیل هر انسان می‌باشند، در آن حال آن‌ها را الگو قرار می‌دهیم و در آن حال پتانسیل درونی خود را شناخته‌ایم. موفق باشید
1388

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد ارجمند.درجواب کسانیکه میگویند فقط معصوم بایدحکومت اسلامی تشکیل دهدچه بایدگفت؟اگرمقدور است منابعی متقن دردفاع ازنظریه ولایت فقیه ذکرفرمایید. باتشکرفراوان والتماس دعا
متن پاسخ
روایات متعددی از قول معصومین«علیهم السلام» داریم که در زمان غیبت امام باید به فقها رجوع کرد و امامان فقها را حاکم بر جامعه کرده‌اند. در این مورد می‌توانید به آخر جزوه‌ی «کلام 2» که در سایت موجود است در قسمت دلایل ولایت فقیه رجوع فرمایید. یا به کتاب ولایت فقیه حضرت امام خمینی رجوع فرمائید. موفق باشید
27863
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: مدتی مصدع اوقات نشده بودم. طاعات تان مقبول درگاه حق. حتما مستحضر هستید اخیرا برنامه ای از شبکه ۴ پخش می‌شود با نام زندگی پس از زندگی که انگار شوقی به جان‌ها انداخته چه جان آنها که در لابه‌لای کتاب های معرفتی به دنبال رد پای حقیقت بودند چه آن‌ها که توفیق چشیدن حقایق به جان را داشتند چه عامه مردم که در این روزگار پربلا ناخودآگاه تشنه شعاعی از نور هستند. برای بنده حیرت آور است که تمام آنچه به شکل تئوری در کتاب های فلسفه و عرفان خواندیم را عینا در بیان افرادی که مرگ تقریبی داشتند می یابیم اما با یک توصیف شهودی و عینی که در عین حال به نظر می‌رسد بسیار با فهم تئوری مطالب تفاوت دارد. خصوصا در این قسمت اولیه از برنامه خانمی هستند که ظاهرا حالاتی مثل فناء فی الله و دست یابی به علم لدنی یا آگاهی کامل به کل هستی را در شرایط مرگ تقریبی تجربه کردند که نظیر آن در حالات اهل عرفان نیز گزارش شده گرچه مطمئن نیستم بشود از حیث مقام و منزلت با آن شخصیت های بزرگ تطبیق داد اما آنچه مهم است این که گواهانی حتی از عامه مردم این حقایق را چشیده باشند و مثل رسولانی برای ما خبر بیاورند آن هم با همه طراوت و تازگی عین الیقین و مشاهده مستقیم. با دیدن این برنامه گاها نمی‌دانم از شوق گریه کنم و بخندم. عجیب است دیدن افرادی که از ملکوت عالم مستقیم برای ما خبر بیاورند! خدا چه قدر نزدیک است. https://www.telewebion.com/episode/2262373
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعضی موارد، همان نکاتی است که در جواب سؤال شماره‌ی 27641  عرض شد. 2- آری! بعضاً مطالب، مخلوط می‌شود و بین جذبات ملکوتی و حضور مجرد روح در عالَم، خَلط می‌گردد. در جذبات ملکوتی، بحث سالک مجذوب در میان است که بعضی‌ها به آنچه سالکان بعداً می‌رسند، ابتدا دریافت می‌کنند. ولی به گفته‌ی جناب خواجه عبداللّه اگر همین افراد نیز قدم در مسیر «منازل السائرین» نگذارند، بعد از مدتی با آن جذبات بیگانه می‌شوند. موفق باشید

20127

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید. جناب آقای ابوالقاسم فنایی در کتاب دین در ترازوی عقل آورده اند که اساسا اخلاق بر دین مقدم است یا بهتر بگویم ما قائل به اخلاق سکولار هستیم. ایشان اخلاق را اینگونه می بینند و به اخلاق دینی می تازند! استاد نطر شما درباره ی شخص ایشان و این نگاه ایشان چیست؟ گرچه ایشان از دوستان و شاگردان آقای ملکیان می باشند و برخی هم می گویند دین در ترازوی اخلاق همان قبض و بسط است اما این بار در قالب اخلاق و نوع نگاه همان نوع نگاه است. استاد اخلاقی که این ها ازش دم می زنند همان اخلاقی است که فیلسوفش کانت است؟ اساسا اخلاق اسلامی در نظر شما چه تعریفی دارد؟ آیا شما به اخلاق فرادینی قائل هستید اگر هستید به چه معنا هستید؟ گلوگاهی که اینچین اساتید اینچنینی مثل آقایان فنایی و ملکیان را در خود فرو برده است کجاست؟ و چه می شود که ایچنین اصالت را از دست می دهند و در آشفتگی آرا و نطرات غوطه ور می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد مبنای آقای فنایی با آقای ملکیان متفاوت باشد. سخنان آقای فنایی را گوش داده‌ام، از جهتی قابل تأمل است و شبیه آن چیزی است که ما در موضوعات حسن و قبح ذاتی و عقلی می‌گوییم که موضوعاتِ فراشرعی است. موفق باشید

19685

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: سوالي كه از محضرتان دارم اين است كه گاهي بچه هاي خردسال يا كودك يعني مثلا زير ١٢ سال سوالاتي درباره خدا و امام زمان (عج) و اين مسائل مي پرسند. درباره عالم غيب و وجود خدا و چگونگي وجود خدا و اين گونه مسائل به چه روشي بايد پاسخ اين گونه سوالات را داد تا هم بچه اذيت نشود و نه تاثير غلطي رو ذهنش گذاشته شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد قسمت دوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» راهنما خوبی باشد. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

19367

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: غم مقدس چیست؟ فرق این غم با غم هایی که ما برای دنیا می خوریم کجاست؟ ممنون اگه جواب بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غم مقدس یعنی غمی که انسان برای دین خداوند غمخوار حضور بیشتر دین در عالَم باشد. مثل غم حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام». موفق باشید

17620
متن پرسش
سلام علیکم استاد. ببخشید جنابعالی چه روحانی و طلبه ای را روحانی تراز انقلاب اسلامی و تراز امروز می دانید؟ نظرتان در رابطه با استاد معمارمنتظرین و مباحث ایشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحانیِ تراز انقلاب یعنی طلبه‌ای که متوجه‌ی ظهور حقیقت در این تاریخ از طریق انقلاب اسلامی شده است و بنا دارد از این طریق جامعه‌ی خود را از ظلمات فرهنگ سکولاریته به سوی حقیقت راهنمایی کند و در این راستا هر طلبه‌ای بنا به موقعیت خود وقتی متذکر چنین امری بود، طلبه‌ی تراز انقلاب است و نباید انتظار داشت که همه به یک نحو در این میدان قدم بردارند. و از این جهت بنده معتقدم جناب استاد حجت‌الاسلام و المسلمین آقای معمارمنتظرین وظیفه‌ی خود را به‌خوبی تشخیص داده‌اند و بر اساس رسالتی که برای خود تعریف کرده‌اند همچون سربازِ پیشتازِ انقلاب اسلامی عمل می‌کنند بدون این‌که بخواهند برای ادای این وظیفه‌ی مهم، مخاطبان متفاوتی که به سوی ایشان رجوع دارند را به جهت گرایش‌های مختلف، پس بزنند. عمده آن است که متوجه باشید خروجیِ نهایی دروس ایشان، انسان‌های متدیّن و معتقد به انقلاب و رهبری عزیز و متنفر از استکبار هستند. آیا نباید از این موضوع خرسند بود که حاصل یکی از زحمات ایشان علاوه بر موضوعاتی که عرض شد؛ فاصله‌دادنِ متدیّنِ ساده‌اندیش است از جریان‌های شیعه‌ی انگلیسی؟! موفق باشید

16583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد: اگر کسی با ریاضت شرعی به معرفت نفس رسید چه کاری باید انجام بدهد تا از این حضور و معرفت دوباره خارج نشود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حفظ حالات معنوی به رعایت دستورات شرعی و مواظبت از درگیرنشدن با خلق خدا محقق می‌شود. موفق باشید

16504
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: یک خواهشی داشتم و اون اینکه می شود در یک جلسه ای یا جزوه ای معنای جهاد کبیر در عصر حاضر را برای ما روشن کنید. با تشکر استاد این روز ها ماها را خیلی دعا کنید. استاد نزدیک 7 سال هست توفیق حتی 5 دقیقه تفکر در عالم حضور از من گرفته شده برام دعا کنید که این توفیق بزرگ دوباره بهم برگردانده بشود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن به پیامبر خود می‌فرماید «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً» ـ‌ سوره فرقان آیه 52 ـ یعنی ای پیامبر از کافران و فرهنگی که آنان در جامعه حاکم کرده‌اند پیروی مکن و از طریق همین عدم تبیعیت از کفار جهار کبیری را به صحنه آور. حال از این به بعد این تکلیف ما است که سعی کنیم با تأکید بیشتر نسبت به انقلاب اسلامی و اهداف بزرگ آن این مجاهده را وارد زندگی خود نماییم شاید بتوان گفت کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» به یک معنی همان ورود به جهاد کبیری است که با عدم تبعیّت از فرهنگ استکبار وارد زندگی ما می‌گردد. موفق باشید

16302
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد بزرگوار نمی دانم نظر حقیر چقدر به واقعیت نزدیک باشد برای همین به خود حضرتعالی رجوع می دهم تا شما اصلاح بفرمایید. جوانی را در نظر بگیرید که تازه با مباحث ارزشمندتان آشتا شده و بیشتر افق نگاهش مسائل سلوک شخصی و مراقبه برای غلبه بر میل های زمینی و ظلمانی مورد تذکر به خودش را در اولویت قرار داده تا اینکه ان شاءالله به جامعیت مراقبه همه جانبه رسیدن به تعادل در اعمال و عقاید و اخلاق برسد اما هر گاه با شوق زیادی! برای عمل کردن به موضوعی خدمتتان می رسد چه حضوری و چه در سایت اولین اولویت شما در پاسخ گویی به اینگونه سائلان در منظر آوردن (انقلاب اسلامی! و کلیت مبارزه در راه خدا ذیل حرکات انقلابی! اجتماعی! ذیل رهبری! مسائل جهانی! منطقه ای! فتنه های کلی جهانی! و ...) به وی پاسخ مرحمت می کنید که البته خود این پاسخگویی جای شکر دارد. اما جوان مذکور خود را در راه رسیدن به موضوع مد نظر شما! چنان دور می بیند! که عرصه بودن با خداوند بر وی چنان تنگ می آید که آن شوق!!! اولیه تبدیل به (یاسی غیر قابل عبور) می شود و با زبان بی زبانی می گوید من در خود مانده و خراب و داغون و نا امیدم شما می گویی کار اجتماعی؟ استاد عزیز متوجه ام که شما اهل ذکر و ورد و دستورات شخصی به کسی دادن نیستید اما همین قدر بگویم: الهی گر یک بار بگویی بنده من از عرش بگذرد خنده من! استاد اگر یک بار بگویی چنان کن فلانی/ از عرش بگذرد خنده من) اگر به ما هم از سر مجاز و لطف الکی و نه واقعیت القاء می کردید که من هم می توانم در صحنه دروس استاد باشم شاید ما هم در خیال خود می توانستیم خوش باشیم. جانم فدایت. موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اصلاح انسان حتی در امور فردی، در حضورِ تاریخی او معنای حقیقی دارد و ما سال‌های سال است به جهت خفقان حاکمان ظالم، معنای زندگی دینی را به معنای حقیقی‌اش گم کرده‌ایم. به ما فرموده‌اند: «واعتصموا بحبل‌اللّه جمیعا» یعنی در نسبتِ حضورِ جمعی، راه خدا را برای خود بگشایید و با دغدغه‌ی برگرداندنِ خدا به جامعه، عبادات خود را که راه اُنس شما با خدا است شکل دهیم. به همان معنایی که وقتی حتی نیمه شبان با خدا راز و نیاز دارید، به خدایی رجوع کرده‌اید که بنا است در این تاریخ، در این جامعه ظهور کند و همه‌چیز را خدایی نماید. با این روحیه است که می‌توانید از رذائل فردی و شخصی نیز نجات پیدا کنید. لذا مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در 14 خرداد امسال فرمودند: «اینکه ما عرض کردیم باید به آن آرمانها پابند بود، باید دنبال عدالت اجتماعی بود، دنبال حمایت از محرومین بود، دنبال حمایت از مظلوم بود، با ظالم و مستکبر باید مقابله کرد، زیر بار او نرفت، اینها همه مطالبات اسلامی است، اسلام اینها را از ما خواسته است؛ این‌جور نیست که فقط یک محاسبه‌ی عقلائی و انسانی باشد؛ تکلیف دینی است. هرکسی این چیزها را از اسلام جدا کند، اسلام را نشناخته است؛ هرکسی حوزه‌ی معرفتی اسلام را و حوزه‌ی عملی اسلام را از محیط زندگی اجتماعی مردم و سیاسی مردم دور کند، بلاشک اسلام را نشناخته است. قرآن به ما می گوید: اُعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛(۱۴) عبودیّت خدا - یعنی تسلیم در مقابل خدا بودن - و اجتناب از طاغوت، و در آیه‌ی دیگر [می گوید]: اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلُوا اَولِیآءَ الشََّیطٰنِ اِنَّ کَیدَ الشََّیطٰنِ کانَ ضَعیفًا»؛(۱۵) اینها دستور قرآن است. ..؛ این یک خواست دینی است؛ رعایت آن، تقوای دینی است. این تقوای دینی است؛ تقوای سیاسی هم در داخل همین مندرج است؛ اگر چنانچه این تقوای دینی تحقّق پیدا کرد، تقوای سیاسی هم همراه همین است. تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاه‌هایی که دشمن می تواند از آن استفاده کند، پرهیز بکند». ملاحظه می‌کنید که چگونه می‌خواهند تقوا را در فضای مقابله با دشمنان اسلام به جامعه برگردانند. توصیه‌ی بنده به رفقا این است که وقتی چنین راهی گشوده است و می‌توانیم با چنین دغدغه‌هایی دلِ خود را داغدار و حسرت خود را، قدسی و معنوی کنید و چنین غمی را که غم برگرداندنِ خدا به تاریخ است، غم خود نمایید که این غم انبیاء و اولیاء بوده است، چرا راه دیگری را که مربوط به تاریخ گذشته است دنبال می‌کنید؟!! موفق باشید  

14584

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا در بین عرفا مطالعه بر روی زندگی حضرت امام (ره) بیشتر اهمیت ندارد؟ به جهت اینکه امام شخصیت اشراقی و بی نظیری دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام در جای خود دریچه‌ای به سوی حقیقت‌اند. موفق باشید

14338
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد بنا به فرموده شما حضرت عیسی (ع) بر اساس حرکت جوهری وجودی شدید یافتند و به عوالم ملکوت عروج کردند.. سوال بنده اینه که اگر حضرت عیسی (ع) وجودشون شدید شد و عروج کردن یعنی اینکه از قوه به فعلیت رسیدن که این حرکت اشتدادی هست که عقلا محال نیست اما بازگشت از فعلیت به قوه محاله به ادله عقلی، چون معتقدید که بعد از عروج دوباره به زمین برمیگردن این یعنی بازگشت از فعلیت به قوه. و در مورد نزول جبرئیل به صورت دحیه فرمودین که حضرت جبرئیل نزول میکنن در طبیعت و به شکل دحیه ظاهر میشن و بعد دوباره عروج میکنن، اما عقول دارای قوس نزولی هستن و نه صعودی، یعنی در واقع قوس نزول عین قوس صعود نیست که عقل به ماده نزول پیدا کنه و بعد به عینه عروج کنه در همون مسیر قوس نزول و به صورت خطی و یه مشکل دیگر اینکه در نزول عقل به عالم ماده به صورت انسان واقعا باید انسانی بوجود بیاد که در عرض سایر انسان هاست که در این صورت دگر این دحیه همون جبرئیل نیست بلکه یه انسانیه مثل همه. امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم و شما استاد عزیزم منو راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع نظر به مراتب وجود اشکالی پیش نمی‌آید که بدن مبارک حضرت عیسی«علیه‌السلام» شدت یابد و مناسب آسمان چهارم گردد – مثل بدن شما در خواب - و از طرفی حضرت عیسی«علیه‌السلام» به اراده‌ی الهی پس از ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و به اذن خدا، بدنی مناسب عالم ماده برای خود ابداع کنند – مثل کاری که حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» انجام می‌دهند – و با تدبیر آن بدن مابالقوه‌های خود را بالفعل نمایند تا آن‌جا که دیگر به صورت تکوینی نیاز به بدن نداشته باشند و از این دنیا به برزخ و قیامت منتقل شوند. در مورد نزول حضرت جبرائیل به صورت «دحیه»، موضوع از این قرار است که حضرت جبرائیل به عنوان «ذی قوة متین» در عالم ماده تصرف می‌کند و صورتی مناسب اراده‌ی خود در این عالم شکل می‌دهند و این ربطی به بدن برای انسان ندارد تا موضوع انسان‌بودن برای ایشان پیش آید. موفق باشید

14006
متن پرسش
سلام: استاد بنده نمی دانم چگونه از سخنرانی های آقا استفاده کنم؟ فقط گوش کنم؟ نموداری کنم؟ همه کلماتش را تک تک بنویسم؟ خلاصه نویسی کنم و.... نمی دانم کدام راه بهتر است هم برای خودم هم برای استفاده کردن در منبر برای مردم. راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات اصلی صحبت ایشان را همراه با تاریخی که صحبت کرده‌اند یادداشت می‌کنم و نگه می‌دارم؛ شاید این کار برای سال‌های بعد مفید باشد. در ضمن، قدرت تمرکز روی سخنان ایشان را بیشتر می‌کند. موفق باشید

13980
متن پرسش
سلام خسته نباشید: تفاوت انسان و جن در چیست که جن با وجود اختیار و قدرت عقل و هم چنین پاداش و مجازات و پیامبر مشترک با انسان، اشرف مخلوقات نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حدّ وجودی جنّ، مرتبه‌ی خیال است و به همین جهت که شیطان از جنس جنّ است می‌تواند در خیال انسان‌ها نفوذ کند، ولی نمی‌تواند در عقل انسان‌ها نفوذ نماید. موفق باشید

12713
متن پرسش
سلام علیکم: نظر شما درباره دیدار خالد مشعل با شاه عربستان چیست؟ اصلا چه دلیلی دارد حماس به دیدار رژیمی که نزدیک به 4 ماه است که مردم مظلوم یمن را به توپ بسته است، برود؟ در مجموع احساس نمی کنید که مجموعه حماس با اهداف انقلاب اسلامی زاویه پیدا کرده است؟ متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از جریان‌های حماس از ابتدا هم این مشکل را داشتند. هنر بزرگ انقلاب اسلامی در این موارد آن است که موضوع فلسطین را از زاویه‌ی دیگری می‌نگرد و چندان به سیاسی‌کاری‌های بعضی از چهره‌های سیاسی جریان فلسطین توجهی نمی‌کند. موفق باشید

7343
متن پرسش
باسلام حتی المقدور شرحی بر این بیت مرقوم فرمائید.باتشکر روز و شب با دیدن صیاد مستم در قفس / بس که مستم نیست معلومم که هستم در قفس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌گوید: به لطف الهی آنچنان حضور همه‌جانبه‌ی حق را یافته‌ام که با نظر به وجود مبارک حضرت حق مست آن دیدارم و لذا آنچنان نظر به حضرت حق برایم زیباست که هرگز متوجه قهاریت او نیستم. موفق باشید
6221
متن پرسش
بسم اله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار سئو الم این بود که دقیقا معنای جسمانیه الحدوث بودن نفس به چه معناست؟ ایا نفس پس از اماده شدن جسم از عالم غیب به او افاضه می شود و تدبیر بدن را بدست می گیرد و با این تدبیر روز به روز از قوه به فعل تبدیل و کامل می شود و یا این که اساسا از دل ماده و جسم بوجود می اید شهید مطهری در کتاب مقالات فلسفی می نویسد مبدا تکون نفس ماده جسمانی است ماده این استعداد را دارد که در دامن خود موجودی را بپروراند که با ما وراء الطبیعه هم افق باشد....در جهتی که به کلی خاصیت ماده بودن را از دست بدهد این سخنان به چه معنا است منظور چیست اگر منشاء نفس در ابتدا ماده است چگونه فاقد شی می تواند معطی شی باشد و اگر قراراست همین ماده بر اثر حرکت جوهری مجرد شود در بدو تولد که ماده صرف است چگونه بدن را تدبیر می کند ملاصدرا در اسفار می گوید نفس باید بدن را نگه دارد حال نفسی با این خصوصیت که قوه صرف است خودش را نمی تواند نگه دارد چگو نه بدن را نگه می دارد ؟ و اساسا یعنی چه موجودی که در ذات خود بسیط است از ماد ه تکون پیدا کند شما می فرمودید نفس است که بدن را بر اساس نیازهایش در دوران جنینی می سازد و جهازات و ان چه را بعدا در دنیا احتیاج دارد می سازد چگونه نفسی که از دل ماده تکون می یابد و انگار در ابتدا ماده ای بیش نیست چنین کاری را می کند ایا این که نفس به جایی می رسد که به کلی خاصیت ماده بودن را از دست می دهد یعنی برای تکامل نیاز به ابزار مادی ندارد و یا این که مادی است و موجد نفس ماده است ولی به مرور از ماده بودن خارج می شود ؟ لطفا خلا صه و گذار پاسخ ندهید اجازه بدهید انتقادی را هم به شما مطرح کنم شما بعضا در مسایل سیاسی بسیار مطول و با بسط مطلب را باز می نمایید که البته خوب است ولی بسیاری از سوالات اعتقادی را خیلی خلاصه و بعضا مبهم جواب می فرمایید با توجه به ا ین که خیلی وقتها کسی که سوالی فلسفی یا اعتقادی می پرسد در این باره پاسخهایی را دیده کتابهایی را خوانده و مطلب برایش روشن نشده و نیاز است شما با شرح و بسط بیشتری مثل بعضی مسایل سیاسی جواب بفرمایید البته پر واضح است این مطلب کلیت ندارد با کمال تشکر خداوند سایه شما را بر سر ما مستدام بدارد و از این که وقت بسیاری از خود را برای پاسخ می گذارید خداوند به شما اجر عظیم عطا فرماید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید سخنان امثال شهید مطهری را با توجه به مبانی علمی آن‌ها معنا کرد. یکی از مبانی علمی این بزرگان حرکت جوهری است و در حرکت جوهری روشن می‌شود دائماً فیضی از عالم مافوق، ماده را از قوه به فعلیت می‌برد و هراندازه ماده آماده‌ی فیض برتری شود، فیضی مناسب آمادگی ماده تجلی می‌کند تا آن‌جایی که ماده در بستری قرار گیرد که آماده‌ی تجلی نفس گردد، از این جهت گفته می‌شود نفس در دامن ماده پروریده می‌شود، زیرا ماده است که به جهت حرکت جوهری به مرحله‌ی جذب و پذیرش نفس می‌گردد. با توجه به این امر اشکالات بعدی شما جواب داده می‌شود و به قول خودتان معلوم می‌شود «فاقد شیئ نمی‌تواند معطی شیئ باشد».می فرمائید سوالات اعتقادی را خیلی خلاصه و بعضا مبهم جواب می دهم، اتفاقاً این اندازه که بنده آمادگی دارم مباحث اعتقادی را جواب دهم خیلی مایل نیستم به مسائل سیاسی بپردازم ولی وقتی می‌توان مسائل عقیدتی را درست جواب داد که مثل شما، موضوع مورد بحث را بررسی کرده باشند و بعد بر آن اساس سؤال کنند. ولی بعضاً دوستان طوری سؤال می‌کنند که عملاً باید یک دور حرکت جوهری را برای ان‌ها درس بدهیم، این دیگر سؤال و جواب نخواهد بود. موفق باشید
نمایش چاپی