بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7233
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشید من نمی دونم سوالم ارسال شده یاباعرض پوزش دوباره سوالم راتکرار میکنم من دانشجوی سال ۵دندانپزشکی هستم و۳ساله که ازدواج کردم چون از,همسرم دورم تصمیم به ادامه تحصیل وگرفتن تخصص ندارم بامشورت همسرم قصد دارم بعد فارغ التحصیلی خانم هاوپسران زیر۱۲روفقط معالجه کنم باتوجه به شرایط موجود من چطورمیتونم زمینه سازظهور باشم یعنی چطوری می تونم به آقام کمک کنم؟دوم اینکه می ترسم بعد مدتی کارکردن دچار روزمره گی بشم واز آرمان هام فاصله بگیرم؟بنظرتون باید چیکارکنم؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید قسمتی از روز را جهت کار بگذارید به طوری‌که مطالعه و حضور در جلسات مذهعبی و صله‌ی رحم به حاشیه نرود. موفق باشید
6227
متن پرسش
باسلام وعرض ادب شخصی کتاب های چهاراثر از فلورانس اسکاول شین و راز را به عنوان کتاب های اثرگذار به من معرفی کرده است. بنده فیلم مستند راز را دیده ام و بخشی ازچهاراثررا خواندم.با توجه به پیشینه ذهنی که ازمباحث شما و دیگر سخنرانان اسلامی درباره دین داشتم، به این نتیجه رسیدم که چنین کتبی با بخشی ازدین که توصیه به مثبت اندیشی وخوش بینی و خوش رفتاری و عدم سوء ظن به خدا و اینگونه مسائل میکند تطبیق دارد وازبخش خوفی دین و جهاد و ظلم ستیزی و خشم دربرابر ناحقی وغیره یا سخنی به میان نمی آورد یا توصیه به خلاف آن می کند. به عبارتی انسان را تبدیل به یک موحد سازشکار یا بدتر از آن یک اومانیست می کند که هیچکدام اسلام نیست. حال سوال من این است که اولاً چنین برداشتی از اینگونه مطالب صحیح است؟ ثانیاً چگونه میتوان با کسانی که به چنین مطالبی پناه آورده اند بحث کرد وچه کتابی مشابه اینها در دین اسلام وجوددارد که به دیگران هم بتوان توصیه کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم درست فهمیده‌اید. ما باید در یک نظام اسلامی متخلق به اخلاق باشیم وگرنه آن خصوصیات فردی در کنار تمدنی به‌شدت غیر الهی بهره‌ای برای ما ندارد. بنده شرح دعای مکارم‌الأخلاق را که چند ماهی است شروع کردم به این قصد شروع کردم تا روشن شود چگونه در متون اسلامی توصیه‌های اخلاق با رویکرد نظام‌سازی مطرح است. موفق باشید
4290
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز آیا محرمیت سببی با حضرت زهراء (س) از طریق ازدواج با سادات در قرب به آن حضرت موثر است؟ چون که خواندم شهید برنسی به همین دلیل با همسرشان ازدواج کردند. چگونه می توان به آن جا رسید که این قدر توسل قوی به حضرت داشت که ایشان را در وسط معرکه جنگ در رویا دید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن شهید نیّت ارزشمندی در آن ازدواج داشته. در مورد چگونگی رؤیت حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌الله‌علیها» و یا شنیدن صدای مبارک آن حضرت از کسی سؤال کنید که این راه را رفته و به آن‌چنان نتیجه‌ای رسیده نه از من روسیاه. موفق باشید
10541

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب با توجه به اینکه بنده طلبه سطح 3 حوزه و دانشجوی ارشد رشته دین و رسانه از زیر مجموعه های رشته ارتباطات در دانشکده صدا و سیمای قم می باشم و با توجه به علاقه اینجانب به موضوعات ذات یا ابزار گرا بودن تکنولوژی مخصوصا رسانه، خواهشمندم که بنده را در انتخاب و یا تحدید (و تکراری بودن یا نبودن) موضوع پایان نامه یاری نمایید لازم به ذکر است که موضوع مد نظر بنده در راستای بررسی و اثبات یا رد طرفین موضوع مذکور بر اساس تفسیر المیزان می باشد. لطفا در صورت عدم مقبولیت موضوع و در صورت امکان موضوع پیشنهادی خود را در این راستا اعلام نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در مورد پایان‌نامه‌ها حتی زمانی که در آموزش عالی تدریس می‌کردم، ورودی نداشتم ولی تفسیر المیزان ظرفیت جواب‌گویی به این موضوع که می‌فرمایید را دارد. موفق باشید
7389
متن پرسش
بسمه تعالی.سلام واحترام خدمت شما.استاد کدام بیت گلشن رازصریحا بیان کننده توحید افعالی است؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «گلشن راز» پر است از ابیاتی که نظر به توحید افعالی دارد، چه بگویم از کتابی که در جای جای عالم، خدا را به ما نشان می‌دهد. گفت: « عناصر جمله از وی گرم و سرد است. سپید و سرخ و سبز و آل و زرد است. بود حکمش روان چون شاه عادل. که نه خارج توان گفتن نه داخل. چو از تعدیل شد ارکان موافق. ز حسنش نفس گویا گشت عاشق. نکاح معنوی افتاد در دین. جهان را نفس کلی داد کابین. از ایشان می پدید آمد فصاحت. علوم و نطق و اخلاق و صباحت. ملاحت از جهان بی‌مثالی. درآمد همچو رند لاابالی. به شهرستان نیکویی علم زد. همه ترتیب عالم را به هم زد. گهی بر رخش حسن او شهسوار است. گهی با نطق تیغ آبدار است. چو در شخص است خوانندش ملاحت. چو در لفظ است گویندش بلاغت. ولی و شاه و درویش و توانگر. همه در تحت حکم او مسخر. درون حسن روی نیکوان چیست. نه آن حسن است تنها گویی آن چیست. جز از حق می‌نیاید دلربایی. که شرکت نیست کس را در خدایی. کجا شهوت دل مردم رباید. که حق گه گه ز باطل می‌نماید. مؤثر حق شناس اندر همه جای. ز حد خویشتن بیرون منه پای » چه اسراری که در این ابیات نهفته است و در جای خود باید به آن بپردازید. موفق باشید
4933
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز از روزی که رییس جمهور جدید انتخاب شده اند تحلیلهای متفاوت وبعضا متناقضی به گوش میرسد عده ای میگویند باید منتظر چوب خدا بود چرا که روحیه رفاه طلبی و سختی نا پذیری بر مردم غلبه پیدا کرد و باعث شد گفتمانی غیر از مقاومت روی کار بیاید! عدهای دیگر میگویند ما باید امید داشته باشیم وبا تحلیل درست با مخالفان گفتمان مقاومت که الان در حداکثر میباشند صحبت کنیم و تلاش بیشتری برای گسترش این گفتمان انجام دهیم تا در اینده با چنین شکستهایی مواجه نشویم . ونیز در این فرصت به باز خوانی اشتباهات و عملکردهای طرفداران گفتمان مقاومت بپردازیم لطفا نظر خود را بفرمایید و مانند گذشته مارا اگاه کنید با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بپذیریم که جریان اصول‌گرا در این انتخابات به آن اهدافی که دنبال می‌کردند و در تصور داشتند دست نیافتند، بدون آن‌که بخواهیم انتخاب مردم را زیر سوال ببریم و عقل هجده میلیون نفری که رأی به رئیس جمهور منتخب دادند را نفی کنیم، باید جریان اصول‌گرا با جدیّت تمام خود را بازخوانی کند واگر می‌خواهد دولت‌های آینده با عمق بیشتری به صحنه بیاید باید بپذیریم ما ضعف‌های اساسی داریم، هر چند این ضعف‌ها در مبانی نیست ولی در روش و تحلیل نیاز به بازخوانی جدی داریم و امیدوارم در فرصتی که پیش آمده به جای آن‌که با همان تحلیل‌ها و روش‌های گذشته بخواهیم ادامه‌ی حیات دهیم به روش‌های خود نگاه کنیم و از خود بپرسیم در ذیل پذیرش ولایت رهبری، آیا با این روش‌ها که فقط و تنها برداشت خودمان را از اسلام ولایی بدانیم و هر جریان دیگری که اسلام و انقلاب و رهبری را قبول دارد، نفی کنیم می‌توانیم کار را ادامه دهیم یا به مرور کار در دست جریان‌های خاکستری کشور می‌افتد؟ آیا با این تحلیل‌های عجیب و غریبی که اصول‌گرایی گرفتار آن شده که به راحتی همدیگر را تکفیر می‌کنند امکان حضور سیاسی در آینده‌ی انقلاب برای خود می‌گذارد؟ آیا با امنیتی کردن امور فرهنگی دیگر امیدی برای اهل فکر و فرهنگ هست که اندیشه و فکر را در جامعه رشد دهند؟ آیا اصول‌گرایی گرفتار سطحی نگری در معارف دینی نشده و به تفکری که حضرت امام در آثار خود برای ادامه ‌ی انقلاب برای ما باقی گذاردند رجوع جدّی داشته؟ آیا اصول‌گرایان برای تعامل با دولت آقای روحانی در راستای رهنمود‌های رهبر عزیز در پیامی که بعد از انتخابات دادند،‌ تربیت کرده‌اند که فرمودند «رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته‌ی خود را به دست آورند. .... وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ی امنیت کشور و خنثی‌کننده‌‌ی ترفندهای دشمنان است. ». هر کدام از نکاتی که عرض کردم جوانبی دارد که بنده به صورت اجمال طرح نمودم و در ماه‌ها و سال‌های آینده بیشتر خود را نشان می‌دهد؛ کافی است باور کنیم اگر در مبانی بحمدالله در جایگاه مناسبی هستیم در روش‌ها و باورها سخت ضعف تاریخی داریم تا آن‌جایی که سال‌های گذشته نشان داده‌شد جریان اصول‌گرا آن‌چنان نسبت به همدیگر کینه توزانه عمل می‌کنند که فرصت دیگری برای کار دیگر برای خود نمی‌گذارند و فراموش کرده باید هر جریانی که در ذیل اسلام و انقلاب و شخصیت حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهنمودهای رهبری عزیز«حفظه‌الله» خود را تعریف کرده، برادر خود بدانند و نه رقیب و دشمن خود. موفق باشید.
3245
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی یکی از ایراداتی که به بحث اثبات اشتراک معنوی وجود میگیرند ایراد زیر است لطفا توضیحی بفرمایید. (چون مفهوم وجود ممکن است مقسم قرار بگیرد، یعنی وجود یا واجب است یا ممکن، و وجود ممکن یا جوهر است یا عرض، پس مفهوم وجود درتمام این اقسام مفهوم واحدی است). اما این دلیل بسیار سست است؛ زیرا اولا مقسم بودن وجود چنانکه قبلا توضیح داده شد مقسم بودن سایر مفاهیم کلی نیست و با آنها فرق بسیار بارز و اساسی دارد، بدین معنی که هرگز برخلاف سایر مفاهیم کلی جزء ذات افراد قرار نمی گیرد. ثانیاً همین قدر که وجود را اضافه می کنیم و می گوییم (وجود واجب، یاوجود جوهر، یا وجود عرض) خود دلیل بر این است که وجود مطلق بی معنی است. ثالثاً تقسیم وجود به واجب وممکن از لحاظ منطقی با تقسیم آن به جوهر وعرض فرق دارد، زیرا وجوب و امکان خارج محمول است درحالی که جوهر وعرض محمول بالضمیمه هستند و حکمشان یکسان نیست پس این دلیل مردود است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حق بیامرزد پدرت را. وجود اصیل است چون هرچیزی به اعتبار وجودداشتن‌اش منشأ اثر است. ما را چه که گرفتار این اصطلاحات شویم و از علم صریح باز بمانیم. موفق باشید
2983
متن پرسش
با سلام و تحیت محضر استاد ارجمند جناب آقای طاهرزاده احسن الله لکم العزا احتراما باستحضار میرساند اینجانب دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی - اندیشه سیاسی در اسلام می باشم و موضوع پایان نامه خود را [فساد سیاسی از منظر علامه طباطبایی و شاگردان] انتخاب نموده ام. روشن است برای تعریف مفهوم "فساد سیاسی" بایستی در ابتدا هر یک از مفاهیم "فساد" و "سیاست" را در ابتدا تعریف نمود تا به تعریف "فساد سیاسی" رسید. بویژه اینکه هر تعریفی از مفهوم "سیاست" بر تعریف ما از مفهوم "فساد سیاسی" مقدم و تأثیرگذار خواهد بود. اکنون بدنبال تعریف حضرت علامه طباطبایی از مفهوم "سیاست" میباشم که متاسفانه تاکنون به نتیجه نرسیده ام. به ذهنم رسید شاید حضرتعالی بتوانید مرشد و راهنمای بنده در رسیدن به مقصود باشید.با جناب آقای توکلی صحبت کردم فرمودند از طریق سایت مصدع شوم. چنانچه بجز این مورد مطلب دیگری که یاری رسان بنده باشد در به ثمر رساندن این پژوهش دعاگویتان میشوم اگر حقیر را بهرمند فرمایید. بذل توجه و صرف وقت حضرتعالی برای این کمترین مزید امتنان خواهد بود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شما سیاست را به معنی عرفی آن فرض بگیرید و فساد را نیز به آن معنا که چیزی در جای خودش نباشد معنا کنید تا بتوانید مصداق‌های فساد‌های سیاسی و علت آن را در قرآن پیدا کنید. مثلاً در آیه‌ی 59 سوره‌ی اعراف قرآن فساد جامعه را از زبان حضرت نوح، انحراف از افق توحیدی معرفی می‌کند و این‌که در آیه‌ی بعد حاکمان و سیاستمداران جامعه در معیارهای خود نگاه توحیدی حضرت نوح«علیه‌السلام» را یک نوع انحراف و گمراهی تلقی می‌کنند، نمونه‌ی خوبی از فساد سیاسی جامعه است. بعد از آن نظر علامه را در این رابطه بیان می‌کنید و سپس به آیه‌ی 65 و 66 همین سوره نظرها را جلب می‌کنید که حاکمان در مقابل دعوت توحیدی حضرت هود او را متهم به دیوانگی می‌کنند چون در عرف سیاستمداران زمان حضرت هود توحیدی فکرکردن یک نوع دیوانگی است و فساد سیاسی آن زمان تا آن‌جا جلو می‌رود که صادق‌ترین انسان را که توحیدی سخن می‌گوید کاذب و دروغ‌گو می‌دانند. سپس نظر علامه را می‌آورید . و به همین شکل در سایر آیات و سوره‌ها می‌توانید عمل کنید و اگر بتوانید تقابل پیامبران را در مقابل برخورد حاکمان نیز متذکر شوید خوب است و معلوم کنید فساد سیاسی در نهایت به بحران و نابودی جامعه ختم می‌شود و آیاتی که خبر از نابودی آن‌ها می‌دهد را شاهد بیاورید.موفق باشید
13006
متن پرسش
سلام: بنده برایم حل نشده که چرا باید لباس روحانیت بپوشم. تمامی کارهای تبلیغی ام را می توانم انجام دهم. می توانم سخنرانی بکنم. می توانم تبلیغ بروم. می توانم نماز و... بعلاوه مقبولیت این لباس روحانیت کمتر شده و بدون آن می شود بهتر تبلیغ کرد. مگر ما روایت نداریم کسی وارد مسجد شد و نتوانست تشخیص دهد رسول خدا صلوات الله علیه کدام اند. چون حضرت رسول مانند بقیه افراد لباس می پوشیدند، حضرت علی (ع) هم که لباسهای وصله دار و... پس ما طلبه ها چه لزومی دارد همرنگ مردم نباشیم؟ اساتید می گویند لباس روحانیت مقدس است. اگر مقدس است پس چرا افرادی مثل کدیور هم از آن بر تن دارند؟ این لباس مقدس نیست. این راه مقدس است که این لباس را هم مقدس کرده. ولی لزومی نمی بینم که الان در وضع فعلی و لیز بودن جوانان برای تبلیغ ما، لباس روحانیت مؤثر باشد، بلکه اثر عکس در آن می بینم. مثلا چند وقت پیش با یکی از دوستان که ملبس اند ده دقیقه بیرون بودیم و عدم مقبولیت مردم را در همان ده دقیقه دیدیم. مهم نیست که مردم چه می گویند. درست است ولی با این وضع که نمی شود تبلیغ کرد! اتفاقا اگر خوب نگاه کنیم در تهران می بینیم بیشترین تاثیر را غیر ملبس ها گذاشتند مثل استاد رائفی پور که اصلا طلبه هم نیست. اگر مطالبم غلط است بفرمایید. راهنماییم کنید چون با این تصمیم بزرگ کمی فاصله دارم و در تردیدم. ببخشید طولانی شد. خیلی وقت بود می خواستم با شما مشورت کنم. التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله‌ی لباس روحانیت در فرهنگ ما جایگاه بسیار عمیقی دارد و پشتوانه‌ی آن یک تاریخ صفا و علم و ایثار و مجاهده‌ی کسانی است که با این لباس تاریخ ما را به نورانی‌ترین حقایق عالَم یعنی اسلام و تشیع منوّر کرده‌اند در آن حدّ که اگر کسی بخواهد عمیقاً جامعه‌ی شیعه را متذکر ابعاد معنوی خود بکند، راحت‌ترین و سالم‌ترین بستر همان کسوت روحانیت است با لوازمی که این کسوت دارد. حال اگر بعضاً لباس روحانیت را افرادی می‌پوشند که روحانی نیستند و یا افرادی که لباس روحانیت نمی‌پوشند ولی روحانی هستند، این را نباید به عنوان یک موضوع اصیل در متن تاریخ تشیع قلمداد کرد. بالاخره اسلام و شیعه در لباس روحانیون منوّر به معارف اسلامی پایدار می‌ماند. خیابان جایگاه اندازه‌گیری لباس روحانیت نیست، قلب انسان‌های متدیّن و طالب حقیقت در مقابل شخصیت‌هایی که مجهز به معارف اسلامی و در کسوت لباس روحانیت‌اند، بهتر به آرامش می‌رسند زیرا در این لباس در جستجوی مطهری‌ها و علامه طباطبایی‌ها هستند. آیا می‌توان از مردم انتظار داشت که مطهری‌ها را در لباسی غیر از لباس روحانیت جستجو کنند؟ چه انتظار سخت و سهمگینی است که به مردم چیزی را تحمیل کنیم که مطابق سابقه‌ی تاریخی آن‌ها نباشد؟ به حضرت آیت اللّه بروجردی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض کردند طلبه‌ای را گرفته‌اند که دزدی کرده است؛ آن مردِ بصیر جواب دادند: دزدی را گرفته‌اند که در لباس طلبگی خواسته است بهتر دزدی کند. گرگ در لباس میش می‌آید تا بیشتر گوسفندان را بدراند، آیا باید میش‌ها را متهم نمود؟! خوب است به جواب سوال شماره 12439 نیز رجوع فرمائید: موفق باشید

 

5494

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی.سلام علیکم.ضمن تشکر از شما بابت پاسخ گویی به سوالم در سوال 5433،از شما تقاضا می کنم در صورت امکان به قسمت دیگر سوال ، که بعد دیگری از مسئله ی ازدواج مجدد است ، پاسخ دهید. اینکه خدا اجازه داده مردان ازدواج مجدد داشته باشند، آیا خدا رضایت همسر اول برای این اقدام را مورد نظر و اهمیت قرار داده یا خیر.با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف همان بود که عرض کردم و چون در آن شرایطی که عرض کردم وظیفه‌ی مرد است که اگر می‌تواند سرپرستی خانمی را به عهده بگیرد دیگر رضایت همسر اول شرط نیست. مهم توجه به آن شرایطی است که در آن شرایط وظیفه‌ی مرد اقتضاء می‌کند که نگذارد خانم دیگری گرفتار بی‌ثمری شود. نگاهی هم به جواب شماره5496 بیندازید.موفق باشید
628
متن پرسش
سلام علیکم دو انگیزه اصلی سبب شد تا این نوشته را برایتان بنویسم. اولی حرام علنی است که در جامعه اتفاق می افتد.منظورم بد حجابی است. من به علت اینکه در خوابگاه دانشگاه ساکن هستم چندان به داخل خیابانهای شهر نمی آیم ولی هنگامی که کاری پیش می آید یا قصد شرکت در جلسه تفسیر شما را دارم وارد شهر می شوم، اما با دیدن پوشش بد عده ای از افراد عصبانی و شوکه می شوم.شاید چون خیلی داخل خیابانها رفت و آمدی ندارم این موضوع برایم هنوز عادی نشده است. ولی من دوست ندارم هرگز دیدن چنین صحنه هایی برایم عادی شود. من هم با نظر شما موافقم که کار در زمینه حجاب زور بردار نیست. بلکه باید در این زمینه کار فرهنگی کرد. اما کار فرهنگی بر عهده کیست؟ بخش مهمی از آن بر عهده رسانه ها است و رسانه ها تشکیل شده از رسانه های عمومی مانند صدا و سیما و رسانه های خصوصی که خود ما شهروندان هستیم. تک تک ما یک رسانه هستیم و باید در زمینه حجاب فرهنگ سازی کنیم. مثلا تذکر دادن یکی از فعالیتهای رسانه ما می تواند باشد، عده ای از دوستان من از روش تذکر لسانی استفاده می کنند اما این روش نیازمند مهارت صحیح در برخورد با فرد بد حجاب است تا اثر سوئی نداشته باشد و موجب در گیری لفظی و بالا تر نشود. من به دنبال راه مناسبی برای تذکر دادن می گردم که چندان تنش زا نباشد و تذکر را به طرف مقابل منتقل کند. به این فکر افتادم تا راه تذکر صامت را انتخاب کنم به این صورت که جمله ی " بد حجابی جرم است."(تیتر یکی از روزنامه ها و از قول دادستان کل کشور) ، " بدحجابی گناه است."را بر روی یک تکه کاغذ به گونه ای که از فاصله ده متری هم دیده شود، نوشته ام و قصد دارم آن را درون جیب پیراهنم قرار دهم و با دیدن فرد خاطی در حین عبور و عوض اینکه سر در گریبان بگیرم این کاغذ را به او نشان دهم. انگیزه دوم مشورت کردن با شما استاد عزیز است که در صورت موافق بودن شما با این شیوه تذکر ، آن را تایید بفرمایید و چون شما چهره ی تاثیر گزاری در شهر اصفهان هستید و در طول هفته جلسات سخنرانی دارید این نوع تذکر دادن را که قابلیت گسترش در سطح جامعه را نیز دارد ، تبلیغ بفرمایید. امیدوارم امام زمان(عج) خشنود شوند. با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی در این‌که باید هرچه زودتر کارهایی که باید در مورد دفع بدحجابی می‌کردیم را شروع کنیم حرفی نیست وگرنه وضع از این هم بدتر می‌شود. مشکل اصلی آن است که نظام فرهنگی ما عزمی تمام عیار در این مورد نگرفته، وگرنه این دختری که امروز شما با او روبه‌رویید تا دیروز در مدرسه‌ی راهنمایی آمادگی کامل جهت محجوب‌شدن داشته، ولی نه معلمان را در جهت این امر حساس آموزش دادیم و نه برنامه‌های صدا و سیما در راستای این امر کاری اساسی انجام داد. و لذا چون کاری که پیشنهاد می‌کنید دارای زمینه‌ی لازم نیست ممکن است موجب وَهن جنابعالی شود. برداشت من از صحبت آقای احمدی‌نژاد نیز همین بود که همه‌ی دستگاه‌های نظام باید با تمام جدّیت وارد برنامه‌ی دفع بدحجابی شوند. موفق باشید
12366
متن پرسش
با سلام: نظرتان راجع به ساخت حرم جدید امام چیست که بسیار شبیه کاخ است. آیا منظور رهبری از اشاره به ساده زیستی امام در سخنرانی 14 خرداد نهی همین موضوع بود؟ ایشان خیلی تاکید داشتند که شخصیت امام را دارند تحریف می کنند آیا همین موضوع شامل حالش می شود؟ اگر پاسخ مثبت است رهبر مخالفتی با این موضوع داشته اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تحریف شخصیت امام بسیار بسیار بالاتر از این حرف‌ها است که می‌فرمایید و حقیقتاً باید این موضوع را در حال حاضر به عنوان یکی از گفتمان‌های اساسی این دوران از انقلاب به صحنه آورد. فراموش نکنید که مقام معظم رهبری فرمودند چون دشمن نتوانست محبت به حضرت امام را از این مردم بگیرد، پروژه‌ی «تحریف شخصیت حضرت امام» را به میدان آورد تا آن اصول هفتگانه‌ای که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» برشمردند، مورد غفلت قرار بگیرد. هرکجا که ملاحظه کردید شخصیت حضرت امام را به عنوان یک انسان خوب و متدین و با صفا مطرح کردند، ولی از آن اصول هفتگانه حرفی به میان نیاوردند متوجه باشید برنامه‌ی تحریف شخصیت حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در میان است. رهبری عزیز فرمودند فقیه‌بودن و فیلسوف‌بودن و عارف‌بودن مربوط به شخصیت اصلی حضرت امام نیست، شخصیت اصلی حضرت امام شخصیتی است که نظام شاهنشاهی را سرنگون و نظام اسلامی را به صحنه آورد و در این راستا جهان امروز را متذکر حیات دیگری کرد، غیر از آن‌چه جهان استکباری به عنوان زندگی به بشریت پیشنهاد می‌کند. مواظب باشید آن‌چه مقام معظم رهبری فرمودند در مورد تحریف شخصیت حضرت امام، مورد تحریف قرار نگیرد و انقلابی به وسعت جوابگویی به همه‌ی ابعاد فردی و اجتماعی و دنیایی و آخرتی بشر امروز به انقلابی در محدوده‌ی ایران و آن‌هم جهت اموری مثل امنیت داخلی و منافع ملّی تبدیل نشود. موفق باشید.

12351
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به مصاحبه اخیر جناب آقای دکتر مصباحی مقدم با روزنامه اعتماد سوال من این است که افرادی خود را انقلابی و اصول گرا و ولایت مدار مطرح می کنند ولی در عمل در بسیاری از جاها مقابل اندیشه های امام و رهبری می ایستند. 1. با این نوع افراد چه رویکردی باید داشت؟ 2. با توجه به این موانع سخت و پر حجاب، آیا ورود بچه های انقلاب را به میدان کارهای اجرایی مفید خواهد بود؟ 3. یکی از مشکلات این است که این نوع افراد واقعا خود را ولایت مدار می دانند و در اظهار ولایت مداری خود صادق اند و حذف چنین افرادی کار صحیحی نیست.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: به این راحتی نباید افراد را مقابل رهبری و امام پنداشت، شاید برداشت‌های دیگری از سخنان امام و رهبری دارند که واقعاً از نظر خودش آن برداشت‌ها حقّ است. ثانیاً: هنر ما آن است که دقیقاً این‌گونه افراد را بفهمیم و به اندازه‌ای که معتقدیم در جایگاه اصلی نیستند با آن‌ها برخورد کنیم و این سخت‌ترین مرحله‌ی انقلاب اسلامی است که باید در آن به بلوغ لازم برسد و در این راستا إن‌شاءاللّه کشور به مرحله‌ای می‌رسد که اندازه‌ی هر جریانی که معتقد است در ذیل ولایت قرار دارد، برای رقیب او که او نیز خود را در چنین شرایطی می‌داند معلوم می‌شود و به‌خوبی هرکدام می‌فهمند دیگری چه می‌گوید و لازمه‌ی گفتار هرکدام چه‌چیز است. موفق باشید

11146
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوارم: با توجه به سوال 11140 انسان را مجموعه ای از عقل و خیال و حس دانسته اید. در مورد عقل کمی محسوس است! ولی در مورد خیال و حس نه. لطفا از آثار و کتب خود و دیگران چیزی معرفی کنید تا بیشتر متوجه شوم. 2- مگر خیال انسان ساخته و پرداخته عقل او نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شد اگر انسان خود را با دستورات شریعت مهذّب کند، خیالات او به نور عالم قدس منوّر می‌شود و حسّ او عالَم را آیات الهی می‌بیند 2- خیال، ساحتی از نفس ناطقه‌ی انسان است که اگر تحت تأثیر عقل قرار گیرد خیال خوبی خواهد بود. موفق باشید
4825

عدد اذکاربازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی درمورد عدد 70 (70 مرتبه استغفارو....) یاعدد100(100صلوات و.....) ایا تاویلی وجود دارد که چرا 70 مرتبه بگوییم یا100مرتبه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. چیزی است که از طرف معصوم وارد شده و حتماً قاعده‌ای در کار است. موفق باشید
3475

آزادی جسمیبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد سلام خسته نباشید در کتاب آزادی معنوی ازشهید مطهری به سوالی برخوردم که آیا می شود شخصی هم آزادی معنوی داشته باشد وهم آزادی جسمی؟؟یعنی آیامی شود شخصی هم خوب بخورد وخوب بپوشدواز همه چیز بهترینش داشته باشدواز آن طرف هم روح آزاد و بزرگی داشته باشد؟؟لطفا با مثال جواب دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آزادی جسمی یعنی جسم انسان محکوم امیال نفس امّاره‌اش نباشد. جسم آزاد یعنی جسمی که مطابق روح آزاد عمل می‌کند مثل این‌که روح خود را از کینه‌ها و حسادت‌ها آزاد می‌کنید و جسم را نیز طوری گرفتار تنبلی و پرخوری نکرده‌اید که نتوانید مطابق روح خود به او دستور دهید. موفق باشید
260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
"هو الودود" سلام علیکم.در ابتدا به خاطر اینکه سوالم بسیار طولانی است عذر خواهی می کنم. من مشکلی(در حدود 7 ماه) داشتم و دارم و برای حل مشکلم جزواتی از سخنرانیهای شما مثل "چگونگی ادب خیال و ..."و "مبانی...حب اهل بیت"را مطالعه کردم اما... .برای طی طریق(در خرداد87) طبق حدیث "الرفیق ثم الطریق" دوستی را برگزیدم. هیچ مشکلی وجود نداشت تا اینکه یکی از دوستان به من گفت: رفاقت تو با فلانی دارای مشکلاتی است؛توضیح اینکه این دوست عزیز در رفاقتی با فرد دیگری داشته دچار مشکلاتی شده و احساس کرده همان مشکلات در رفاقت من نیز وجود دارد و برای همین از روی دلسوزی این تذکر را به من داد.مشکلاتی نظیر اینکه به قدری محبت میان دو طرف شدید می شود که نمی توانند دوری یکدیگر را تحمل کنند،موقع خواب و در طول روز و در موقع نماز و ... ذهنشان مشغول محبوبشان می شود(این ذهن مشغولی کلیدی ترین مشکل است)،مدام علاقه دارند که در طول روز با هم باشند و مشکلات فراوان دیگری که مجال گفتن نیست.با اینکه این مشکلات در رفاقت من وجود نداشت ولی من احتیاط کردم و با رفیقم صحبت کردم.خلاصه رابطه من با او عوض شد و آنگونه ای که در ابتدا فکر می کردم نشد. با باز شدن دانشگاه در مهرماه 87رابطه من با رفیقم کماکان مثل سابق بود.تا اینکه در آبان ماه بین من و همان کسی که به رفاقت من ایراد گرفته بود علاقه شدیدی(همانند رفاقت اولم)بوجود آمد.(لازمست که بگویم که ما در دانشگاه امام صادق تحصیل می کنیم و هم اکنون سال سوم را به پایان رساندیم.اکثریت بچه ها متدین هستند.این فردی که به رفاقت من ایراد گرفته بود فردی مکتبی، بسیار متدین و اهل نماز شب و... می باشد.اینها را برای این گفتم که ما سعی کردیم رفاقتمون برای خدا باشد).هر دوی ما(یعنی من و فردی که به رفاقت من ایراد گرفته بود)به مشکلاتی که در بالا به چندتای اشاره کردم واقف بودیم از طرفی هم هر کداممون یک بار رفاقتش بهم خورده بود و تصمیم گرفتیم که با عبرت از گذشته رفاقت را آغاز کنیم.در 3،2 ماه اول با اینکه علاقه و محبت بین ما فوق العاده و بسیار شدید بود ولی هیچکدام از مشکلات بالا وجود نداشت.تا اینکه بعد از دهه اول محرم که بعد از 9 روز به دانشگاه آمدم مورد کم توجهی رفیقم قرار گرفتم.اینجا بود که مشکلات شروع شد.حس عجیب و غیر قابل توصیفی بود.ذهن مشغولی،حساسیت نسبت به کارهای او و حسی که مدام فکر میکردم که داره نگام می کنه و .... .شروع به رفع مشکل کردم و با استاد فلسفه و عرفانی که در دانشگاه بود مشورت کردم و یکی از پیشنهادات ایشان مطالعه جزوه "چگونگی ادب خیال و..."بود.ولی مشکلم روز به روز بدتر می شد تا اینکه مشکل عظیم و غیر قابل تصوری بوجود آمد.محبت اهل بیت از من گرفته شد(=ناامیدی مطلق).فهمیدم چرا اینگونه شد.خدا فرموده قلب، جای یک نفره و اگر غیر من را وارد قلب کنی آنچنان تو گرفتار آن عشق میکنم که... ،لذت مناجات از من گرفته شد و ... دیگه از خودم بدم می اومد و به هر دری می زدم فایده نداشت.جزوه "مبانی نظری و عملی حب اهل بیت"شما را خواندم ولی در آن هیچ روش عملی نیافتم.خلاصه اینکه مذبذب شده بودم.یکروز حالم از لحاظ معنوی بسیار عالی بود ولی به عصر نرسیده،حالم180 درجه برمی گشت و ... .حالم در تعطیلات 10 روزه بین دوترم و 20 روزه عید بسیار خوب بود وفکر کردم مشکلم حل شده ولی به محض ورود به دانشگاه و دیدن آن فرد دوباره بهم میرختم و روز از نو روزی از نو.این روال ادامه داشت داشت تا اینکه با آن فرد(در هفته سوم خرداد88 و 10 روز مانده به امتحانات) صحبت کردم و به او مشکلاتم را گفتم و گفتم که رابطه ما باید به حداقل برسد و او هم قبول کرد ولی مثل اینکه او منتظر همین فرصت بود و حداقل را هم حفظ نکرد و رابطه به صفر مطلق رسید. الآن میخواهم در مورد بدترین و سخت ترین روز زندگیم با شما صحبت کنم.ظهر روز جمعه(5 تیر88) و روز قبل از شروع امتحانات برای مباحثه به دانشگاه رفتم.به شب نرسیده حالتی به من دست داد که چیزی کمتر از جنون نبود.در سخت ترین شرایط و با ارتکاب بزگترین گناهان،تا به حال اینگونه به خدا التماس نکرده بودم و اینگونه اهل بیت را قسم نداده بودم ولی فرجی حاصل نشد و شیطان هم از این ناامیدی محض، کمال استفاده را برد و .... الآن تنها و تنها راه حل را در انصراف از دانشگاه میدانم که با مخالفت بسیار شدید پدر و مادرم مواجهم که راضی کردن آنها تقریبا محال است. تنها سرمایه ام محبت خدا و اهل بیت بود که از دست داده ام و شک ندارم تا زمانی این مشکل وجود دارد،سرمایه ام باز نخواهد گشت. از شما میخواهم تا با راهکار عملی بنده را راهنمایی کنید. باز هم از طولانی شدن بسیار زیاد سوالم که بیشتر شبیه درددل بود عذر خواهی می کنم.بنده را از دعای خیرتان محروم نفرمایید.یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام: ای رفیق! نقش بازی‌گری های خیال،‌نقش عجیبی است. عجیب تر آن که خیالات آن‌چنان خود را جدی نشان می‌دهند که آدم نه تنها آن‌ها را جای واقعیات و حقایق می‌نشاند بلکه از نظر به واقعیات و حقایق غافل می‌گردد،‌ و عجیب تر از عجایب این است که فراموش می‌کنیم خیالات با همه‌ی شدتی که در ابتدا دارند،‌چیزی نمی‌گذرد که چون آبی در شن‌زار فرو می‌روند و جز خاطره‌ای از آن هیچ جای پایی در جان ما از خود نمی‌گذارد. آری برادر! نه نیاز است که بی‌تابی کنی تا از دست این خیال‌ راحت شوی و نه نیاز است دانشگاه را ترک کنی، فقط متوجه باش یک خیال است و مثل سایر خیالات و محبت‌هایی که با رفقای قبلی‌ات داشتی،‌می‌آید و می‌رود. کمی حوصله بفرمایید. همه‌چیز برمی‌گردد سر جای خودش، آنچه می‌ماند همان حالت معنوی قبلی است و محبت به ذوات مقدسه و دل‌دادن به آن‌ها،‌گاهی آدم مصداق‌ها را اشتباه می‌کند. ورزش خود را ادامه دهید،‌با پدر و مادرتان ارتباط بیشتر داشته‌ باشید، جای رفاقت‌ها را عوضی نگیرید. چیزی نمی‌گذرد که به ریش خود می‌خندید. موفق باشید
13297
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نسبت خیال با فضای مجازی چگونه است؟ در تمدن نوین اسلامی فضای مجازی و اینترنت خواهیم داشت؟ نسبت حکمت متعالیه با فضای مجازی چگونه است؟ فضای مجازی با حکمت متعالیه در تناقض نیست؟ در ضمن بخشی از مباحث نشست تخصصی «اسفار مجازی2؛ ارتباطات صدرایی» که دوشنبه 16 شهریور 94 با حضور حجت‌الاسلام دکتر حمید پارسانیا و حجت‌الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه و جمعی از استادان و پژوهشگران این حوزه، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد، تقدیم می گردد. (این جلسه علی رغم عنوان آن بیشتر به نسبت کلی علوم ارتباطات با فلسفه صدرایی می پردازد و نه به طور خاص فضای مجازی و فلسفه صدرایی) دکتر حميد پارسانیا: ابتدا مسئله زیست جهان در تفکر صدرایی را باید مطرح کنیم و ارتباط آن را با ارتباطات ببینیم چیست و علوم ارتباطات چه ربطی به حکمت و فلسفه به صورت کلی و فلسفه صدرایی به صورت خاص دارد و این‌ها چه تعاملی با هم دارند. پارسانیا با طرح این پرسش که علوم به طور کلی و ارتباطات به عنوان یک علم به طور خاص چه نسبتی با فلسفه دارد یا می‌تواند داشته باشد، گفت: متاسفانه در نظام عمومی علم هنوز رویکرد پوزیتویسیتی غالب است و در نظام آموزشی ما هنوز گرفتار این رویکرد از علم هستیم و به دنبال خطا و آزمون می‌رویم. وی افزود: اگر ارتباطات اینگونه تعریفی داشته باشد، یک آسیب جدی است که به این حوزه وارد شده است، اما تعریف علم امروزه این گونه باقی نمانده و دچار تحولات دیگری شده است. علم به این معنا مستقل از حوزه های معرفتی دیگر نیست. پارسانیا با اشاره به اینکه آیا کار علوم اجتماعی فقط تبیین است یا نقادی و تفسیر، گفت: هر علمی می‌تواند به تفسیر و نقادی حوزه‌های دیگر بپردازد و علوم امروزه به صورت مستقل بی‌معنا است. وی در ادامه تصریح کرد: این وابستگی، جدی است و نظریه‌های اجتماعی وامدار موسسان خودشان هستند. رویکردهای آن هم وامدار عقبه‌های فلسفی خودشان هستند. بر این اساس حکمت اسلامی یقیناً تأثیرات فراوانی بر این دانش خواهد داشت. یکی از این مبادی که تأثیرگذار است رویکردی است که حکمت صدرایی به اصل هستی دارد. نگاه توحیدی حکمت صدرایی به عالم و آدم به دو صورت در علوم ارتباطات اثر می‌گذارد. پارسانیا در ادامه بیان کرد: کسی که با نگاه صدرایی می‌نگرد رویکرد انتقادی خواهد داشت. در مباحث انسان‌شناختی، معنایی که صدرا از انسان دارد و ارتباطی که با معانی، خدا، طبیعت ... پیدا می‌کند، سوالات متعددی را برای این حوزه به وجود می‌آورد. آیا چیزی به اسم عقلانیت ارتباطی داریم؟ وی گفت: حوزه دیگری که به هستی‌شناسی باز می‌گردد و محل تأمل است بحث ارتباطات انسانی نیست، بلکه ارتباط انسان با محیط و ... است. ملاصدرا در جهانی که زیست می‌کند مواجه با نحوه انسانی با عالم است. بخش دیگر از اندیشه‌های صدرا که در این علم تاثیر گذار است، معرفت‌شناسی اوست، همانجا که علم را تعریف می‌کند و می‌گوید علم همان دانش‌ آزمون‌پذیر است و بعد می‌گوید علم با عقل شروع می‌شود و حس با حضور عقل. ابزار علم، عقل است. آیا عقل، ابزار است و یا منبع هم هست؟ پارسانیا افزود: اینها بخشی از بحث‌های معرفت‌شناختی صدرا است که می‌تواند تبیین علوم ارتباطات باشد. این نظریه برخی از نظریه‌های دیگر را دور می‌کند. این چارچوب را اگر در نظر بگیریم مسیری را برای ما طراحی می‌کند که آن مسیر علوم ارتباطات است. اما این مسیر روشی را برای خودش تولید می‌کند و البته روش است نه کاربرد نظریه. وی گفت: این ربط که مطرح کردیم یک ربط منطقی است که حکمت صدرایی یک روش برای تولید منطقی ایجاد می‌کند. ما باید عوامل غیرمعرفتی که در حوزه تاریخ و جامعه وجود دارد را بررسی کنیم و باید عوامل غیرمنطقی که نقش دارند را شناسایی کنیم پس مبادی هستی‌شناختی و انسان‌شناختی هم یک روش را پیش رو می‌گذارد که با روش‌های علمی گذشته متفاوت است. یقیناً رویکرد صدرایی روشی ایجاد می‌کند که همه را محدود نخواهد کرد که تنها یک مورد را تجویز کنند. پارسانیا تصریح کرد: دانش‌های ارتباطی، دانش‌های توزیع دانش‌اند، نه تولید دانش. یعنی دانش ارتباطات علم تولید نمی‌کند بلکه توزیع‌کننده علم است؛ به نظرم این رشته به صورت رقیبی برای متافیزیک است و رشته‌ای بسیار چالش‌برانگیز خواهد بود. دکتر عبدالحسین خسروپناه: دکتر عبدالحسین خسروپناه با اشاره به اسفار اربعه ملاصدرا و ارتباط آن با علوم ارتباطات، گفت: اگر بخواهیم علوم ارتباطات صدرایی تولید کنیم باید علوم ارتباطات را با اسفار اربعه تطبیق دهیم؛ یعنی رابطه انسان با خدا، خدا با خلق و همچنین خلق با خلق را در این علوم جستجو کنیم. وی افزود: اگر علوم ارتباطات بخواهد با اسفار اربعه ارتباط داشته باشد باید در مسیر سفر چهارم یعنی رابطه انسان با انسان و غیرانسان قرار گیرد. رئیس موسسه حکمت و فلسفه ضمن بیان ضرورت مطالعه حکمت صدرایی و به ویژه حکمت نوصدرایی و ارتباط آن با علوم ارتباطات، گفت: در حکمت صدرایی مباحث خداشناسی، هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی مطرح می‌شود و ما باید رابطه این مباحث را با علوم ارتباطات کشف کنیم. حکمت صدرایی با توجه به موضوع اسفار و همچنین مباحث چهارگانه‌ای که بیان شد، تاثیر جدی بر علوم ارتباطات دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فضای مجازی از یک جهت و در ذات خود یک میدان بالقوه است برای آن‌که انسان‌ها صورت‌های مورد نظر خود را اعم از افکار و یا اشکال، در آن بنمایاند، مثل عالَم خیال. و لذا می‌توانیم صورت‌های مطلوب خود را در آن إلقاء کنیم. در تمدن اسلامی چون هرچه بیشتر به حقایق عالم نظر می‌شود و اصالت به آن عالم داده می‌شود و کم‌تر به مرتبه‌ی خیال نظر می‌گردد، به همان اندازه به فضای مجازی که محل ظهور خیال است نظر می‌شود. ولی سعی دارد در آن فضا خیالات متعالی را ظاهر کند مثل سالکی که خیالات خود را در ارتباط با عالَم عقل شکل می‌دهد و از عالم وَهم فاصله می‌گیرد. با توجه به امر فوق فکر نمی‌کنم فضای مجازی در ذات خود با حکمت متعالیه در تناقض باشد. همان‌طور که جناب ملاصدرا با طراحی هنرمندانه‌ی مدرسه‌ی خود در شیراز به نام مدرسه‌ی «خان»، صورت‌های عالیه‌ی خیال را به ظهور رساند. کتاب‌های آقای دکتر مهدی امامی‌جمعه، نکات خوبی در این مورد دارد.  موفق باشید  

7399
متن پرسش
سلام خوبین بنده شنیدم جناب ابن سینا فرموده نود درصد مشکلات با تلقین قابل حل است ایا این مطلب صحت داره2 اگه بخوام با نظرات ایشان پیرامون سلامت جسمی اشنا شوم چه کتابی را باید بخونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تلقین به معنایی که ابن‌سینا می‌گوید یعنی توجه‌دادن روح به حضرت حق، ولی تلقینی که سوبژکتیویته می‌گوید توجه‌دادن انسان به خودش است 2- کتاب «قانون» ایشان یک کتاب مرجع است و در این کار مفید است ولی فکر می‌کنم کتاب «طهارت» آقای صمدی آملی بهتر بتواند مسائل شما را حل کند. موفق باشید
97
متن پرسش
باعرض سلام خدمت شما استاد ارجمند استاددرآیه ی56 سوره ی ذاریات آمده(ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون)یعنی((لیعرفون))معنی: وما جن وانس را نیافریدیم مگربرای این که مرابشناسدونسبت به من معرفت پیداکند. ومعصومین هم مکرر گفته اند(من عرف نفسه فقدعرف ربه)هرکس خودش رابشناسد خدایش را شناخته است. حال با این آیه و روایت می خواستم ببینم اگرما بخواهیم یک برنامه ی بلند مدت برای خودمان درطول زندگی بریزیم چگونه است؟یعنی کتابها مارابه اینجا می رسونند یااعمال عبادیمان مثل نمازوروزه وزکات یااخلاق ویاهردو .یا این که اینهاوسیله است هدایت دست خداست وتا او نخواهدنمی شودوفقط مابایداخلاص در عمل داشته باشیم وتوکل براوتاصاحب معرفت بشیم. اصلا طور دیگه بگم استاد اینکه میگیداول ازفلسفه شروع کنیدبعد منطق و بعدعرفان آیامابرای کسب معرفت نسبت به او بایدفلسفه هم بخوانیم یا باتوجه به روایت بالا روش معر فت النفس بدون توجه به فلسفه هم مارابه مقصد می رساند.یااصلا درخود معرفت النفس هم فلسفه موجود است.استاد این سوالات من از جهلم نسبت به این علوم می باشدمی خواستم از شما کمک بگیرم تابفهمم جایگاه هر یک از این علوم درارتباط با شناخت خداوند چگونه می باشد تا بتوانم برنامه ی درستی برای کل زندگی خودم داشته باشم. والسلام.خداحفظتان کند.
متن پاسخ

جواب: علیکم السلام:
آری! معرفت نفس دریچه‌ای برای معرفت «ربّ» است و معرفت نفس به خودی خود یک علم است که نیاز به فلسفه ندارد، هرچند امروزه عموماً در فلسفه به این موضوع می‌پردازند و با اصطلاحات فلسفی ارائه می‌شود. با این‌همه اگر بتوانید تا حدّی با مباحث معرفت نفس آشنا شوید، با تدبّر در روایات و آیات قرآن بسیاری از راه‌های اُنس با خدا را از جهت نظری و فکری طی خواهید کرد و در این راه عبادات شرعی مددرسان خواهند بود. «موفق باشید»

87

(عیدفطر)بازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی سلام علیکم با توجه به مطالبی که مرحوم ختمی لاهوری در شرح غزل ساقیا امدن عید مبارک بادت فرموده و با نظر به سایر ابیات حافظ (علیه رحمه) در مورد ماه مبارک رمضان و عید فطر این مطلب به ذهن می آید که ظاهرا همه ماه رمضان برای عید آن است یعنی مؤمن سالک یک ماه روزه می گیرد و دیگر اعمال آن ماه را انجام می دهد تا در عید رمضان از دست ساقی باده استغراق بنوشد در حالیکه از دعاها و سایر مطالب اهل البیت علیهم السلام مخصوصا امام سجاد علیه السلام در مورد ماه رمضان برمی آید که خود ماه رمضان پراست از عنایات حضرت حق مخصوصا در سحرها و مرحوم امام هم می فرماید ماه رمضان شد می و میخانه برافتاد عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد ولی حافظ می گوید به عید رمضان افتاد ظاهرا یک قطره از ان اشکهایی که امام سجاد علیه السلام در فراق ماه مبارک رمضان ریخته اند امثال حافظ نریخته اند و یک حالت خوشحالی از سپری شدن ماه مبارک رمضان و رسیدن عید و نوشیدن باده استغراق در آنها دیده می شود هرچند عید رمضان جایگاه خاص خود را نزد اهل البیت علیهم السلام دارد لطفا توضیحی بفرمایید که علت این تفاوت بین عرفای مثل حافظ با امام سجاد علیه السلام در چیست ؟

متن پاسخ

جواب: علیک السلام؛
مسلّم در متون دینی ما؛ هم نظر به ماه رمضان به عنوان بستری خاص برای تعالی مؤمنین، و هم نظر به عید فطر به عنوان شرایطی که روزه‌داران مورد عنایت خاص قرار می‌گیرند، شده است. و مسلّم آن بصیرتی که ائمه معصومین دارند که می‌توانند به تمام ابعاد ماه رمضان از بدو تا ختم، نظر کنند بقیه ندارند، ولی با این‌همه اثبات شیئ نفیِ ما عدا نمی‌کند، شاید نظر به تجلیات انوار الهی در عید فطر آنچنان شدید بوده که حافظ و امثال او را به نطق در آورده که آنچنان در وصف آن بگویند، ولی خودشان در حال خود با ماه رمضان نیز رمز و رازها داشته باشند. موفق باشید

12012
متن پرسش
سلام علیکم: همانطور که همگی می دانیم در امامت امامان ما هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد فلذا این سوال و ابهام در برخی سایتهای مروج ابهامات مطرح است که دائماً بر سن امامان ما در لحظه امامت تاکید دارند و می گویند آیا مردم آن زمان با آن نگرش فکری که پیامبر (ص) را پس از 40 سال آنگونه پذیرفتند می توان باور داشت که امام جواد (ع) را در سن 9 سالگی یا امام هادی (ع) را درسن 8 سالگی با توجه به اینکه سن بلوغ نیز به گفته پیامبر (ص) برای پسران 15 می باشد پذیرا باشند؟ لطفاً توضیح دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امویان و عباسیان آن‌چنان شرایط را شبهه‌‌آلود کرده بودند که برای واردکردن یک شُک، باید کار خارق‌العاده‌ای به میان می‌آمد و خداوند به عنوان یک معجزه چنین کرد و به‌خوبی جواب داد و بسیاری از شبهات جامعه نسبت به امامت تغییر کرد و ارادت خاصی نسبت به ائمه پیدا شد حتی در بین علماء اهل سنت، که تا کنون هم ادامه دارد. موفق باشید

11773
متن پرسش
سلام استاد: خدا خیرتان دهد. خداوند نگاه و عمل ما و همه دلسوزان انقلاب را از تندروی به سمت حق بینی و حق فهمی و بصیرت هدایت کند. استاد؛ آقا با هوشیاری نسبت به مواضع تندی که عده ای از دوستان و دلسوزان انقلاب نسبت به توافق هسته ای اتخاذ می کنند بنظرم امر به همدلی و همزبانی با دولت کردند. خدا به خیر کند این موضع های سفت و سخت و برخوردهای بدی که می شود؛ می دانم از سر دلسوزی است اما به هرحال همنوایی با اسرائیل و کنگره است و اتحادشکن و دشمن شادکن. بنظرم دوستان کمی بیندیشند والله بنده به عنوان یک انقلابی دوآتیشه نمی تونم ایرادی به تیم دکتر ظریف بگیرم چرا که پیام انقلاب را با درایت و پیروی از امر رهبری، جهانی کردند. با سیاست خود غربی ها و با گل و لبخند؛ با پنبه سر بریدند و اهداف را عملیاتی کردند. بهرحال اسلام نگفته که ما باید همه با مخاصمه کار را پیش ببریم اگر اینطوره که باید با روسیه و چین کمونیست هم به جرم کافری قطع رابطه کنیم ولی آیا اینجورری پیام انقلاب اسلامی در نطفه خفه نمی شود؟ اتفاقا وقتی که رئیس جمهور آمریکا می آید در سخنرانی اش که مخاطب میلیاردی دارد می گوید رهبر ایران فتوا به حرام بودن بمب اتمی داده؛ به نظر من انقلابی، بسیار در دنیا اثرگذار است یعنی جهان مجبور شده استکبار مجبور شده رهبری ایران را بپذیرد؛ به کلمه فتوای اسلامی اشاره کند؛ صلح جو بودن تشیع را نشان دهد و هزار نتیجه دیگر که در همین یک جمله است. حالا ما بیاییم مقطعی نگاه کنیم و دایم ایراد بگیریم و ...این که نشد کار؛ بنظر من ما در ادبیات سیاسی کلامی بالاتر از همدلی و همزبانی نداریم که همگان را به همراهی تشویق کند و حضرت آقا این موضوع را اعلام کردند و از آحاد جامعه خواستند که چنین کنند امان از خواص بی بصیرت که حتی کلام رهبری رو هم انقیاد نمی کنند پس به چه صراطی مستقیم هستند؟ بابا چرا مثل صفین می کنید قضیه رو. اگر این مذاکرات ایراد بنیادی داشت حضرت آقا جلوگیری می کردند. بنده خداها این دیپلماتها از آن طرف ساعتها باید با غربیها سر و کله بزنند و از این طرف در داخل هم با یک عده دیگر؛ حال آنکه بنظر نمیرسه اشتباهی کرده باشند. استاد فکر نکنید من چپی هستم یا ... من یک انقلابی انقلابی انقلابی ام. معتقدم این انقلاب چنان روحی دارد که هرگامی آن را متعالی می کند حالا این خوشبختی هر فرد است که با اهداف انقلاب همراهی کند و بدبختیش است که جلویش بایستد؛ اما دلم می سوزد از دلسوزیهای غیربصیرانه... نظر شما چیست؟ اصلاحمان کنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه ما در حال ورود به مرحله‌ای از تاریخ خود هستیم که جریان‌های متعلق به انقلاب به جای نفی همدیگر، به نقد همدیگر جهت اصلاح بهتر امور بپردازند و جوانه‌ی این نوع حیات تاریخی در شما در حال شکفتن است. آری طرف مقابل قابل نقد است ولی نباید از نکات ارزشمندی که جنابعالی متذکر آن شدید غفلت شود. موفق باشید

9061

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. طلبه سطح دو هستم. در کنار درسها کتب شهید مطهری را مطالعه کرده ام. از طرفی این مطالعات چه برای خودم چه برای تبلیغ بیشتر از دروس حوزه به من سود رسانده است و از طرفی مشورت دهندگان میگویند که ادامه تحصیل با این سن کم و موقعیت سودمند است. قصد دارم بعد از کتب استاد مطهری سیر شما را بخوانم و در کنار خواندن سطح سه و تبلیغ و همسرداری همه را قوی نمی توانم به انجام رسانم. خودم از عمل کردن بر اساس برنامه شخصی آرامش دارم. محیط حوزه دیگر مرا سیراب نمیکند استاد به نظر شما وظیفه ام چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید درس حوزه را در حدّی که بتوانید با قرآن و روایات مأنوس شوید، پیگیری کنید و در کنار آن از مباحث معرفت النفسی و فلسفی نیز خوب است که استفاده نمایید. موفق باشید
6472
متن پرسش
سلام.حضرت استاد شما چیزی به عنوان ذاتی وعرضی دین را که دکتر سروش در بسط تجربه نبوی عنوان می کنند را قبول دارید؟ به عنوان مثال سوره ی ابولهب ونزول ان را مثال می زنند که اگر ابولهب نبود ویا اصلا مومن بود دیگر این سوره در طعن ونفرین او نازل نمی شد وهیچ خللی هم به دین وارد نمی شود ویا مثلا تاثیر محیط زندگی پیامبر درنزول وحی که مثلا از مردم می خواهد که به آفرینش شتر دقت کنید که اگر این فضای حجاز نبود دیگر شتری نبود که داخل در وحی شود واز این قبیل؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از دکتر سروش که به‌کلّی وَحی را منکر است و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را همچون شاعر خوش قریحه‌ای می‌داند که این آیات را گفته، غیر از این انتظار نیست که به هر بهانه‌ای کفر خود را اظهار کند. در حالی‌که قرآن یک حقیقت آسمانی است که در ظرف‌های مختلف ظهور می‌کند و این حادثه‌ها صرفاً حادثه نیست بلکه ظرف حقیقت قرآن است مثل آن‌که چشم شما ظرف ظهور قوه‌ی بینایی شما است، حالا می‌شود کسی بگوید چشم عرض ذاتی انسان است در حالی‌که نفس انسان با همین اعضاء، قوای خود را ظهور می‌دهد و به کمال می‌رسد. این سخنان دکتر سروش حکایت از آن دارد که او حقیقتی برای قرآن قائل نیست. موفق باشید
نمایش چاپی