باسمه تعالی: سلام علیکم: زمانه، زمانهی تصمیم است. دورهی بیتصمیمی به امید آنکه زمانهای بیاید تا ببینیم چه کنیم، گذشته است و فشاری که روحهای حساس نسبت به حقیقت را در برگرفته است، حوالتِ این تاریخ است. تاریخی که اجازه نمیدهد نسبت به حقیقتی که ظهور کرده، بیتفاوت باشیم. حقیقتی که با انقلاب اسلامی ظهور کرد. شهداء دیدند و معطل نشدند و همسران شهداء نیز آن را درک کردند و در عین شهادت همسرشان که به جانشان آتش زد و با سوز جگرشان آن را لمس کردند، توانستند آن را تحمل کنند و زیباترین غمِ این تاریخ را بیافرینند. راستی! اگر حضرت زینب«سلاماللّهعلیها» متوجهی حقیقتی که حسین«علیهالسلام» متذکر آن بود، نشده بود و آن را نمیشناخت، چگونه میتوانست آن غمِ بزرگ را تحمل کند که نهتنها از پایش نینداخت، بلکه بالی شد تا او پرواز کند و پوچیِ دوران را بهکلّی زیر پا بگذارد.
چرا به آلبرکامو حق ندهم که اینچنین در عطش رسیدن به حقیقت، سوخت وقتی در دورانِ غروبِ حقیقت بهسر میبرد؟! و چرا به آوینی حق ندهیم وقتی متوجه طلوع حقیقت شد و سعی کرد زبانِ لوگوسِ این دوران باشد تا حقیقتِ «وجود» را در این دوران بیان کند و عهدی را که با وجود بسته بود را بنمایاند؟!
راستی! حقیقتی که ما باید به دنبال آن باشیم چیست، و چگونه باید آن را یافت؟!
چیست امر اندیشیدنیترین در این تاریخ که تا به آن نیندیشیم، هنوز اندیشه نمیکنیم. در فهم انقلاب اسلامی چه چیزی نااندیشیده مانده است که ما هنوز نتوانستهایم به اهداف انقلاب اسلامی که در آغاز مدّ نظر بوده است، دست یابیم؟ جز این است که انقلاب اسلامی حقیقیترین اندیشه در این تاریخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انسانی شویم که این اندیشه برای او آرامشبخش باشد؟ هرچند ممکن است در برههای از یک دوران تاریخی، افق زمان پوشیده و «وقت» گم شود و البته آنجا همگی از «وقت» برخوردار نیستند.
ما با درک بیواسطهی خود میتوانیم با حقیقت انقلاب اسلامی مرتبط باشیم، در آن صورت زبان ما، زبان انقلاب اسلامی خواهد بود. زبانی ماوراء زبان روزمرّگی. مثل آنکه شعر، شاعران را در بر میگیرد و شاعر با سرودن شعر شاعر میشود. شاعر و متفکر به یافتهایی میرسند که در قصدشان نمیگنجد و آن یافت، بزرگتر از تصور شاعر و متفکر است زیرا آنها سخنِ تاریخ خود را میگویند.
تفکر، امری است تاریخی یعنی یک دوران تاریخی را بنیاد مینهد و آن را «راه» میبرد و نگهداری و نگهبانی میکند به قسمی که این تاریخ در سایهی آن تفکر دوام و بسط مییابد و با آن زندگی میکند و دوام میآورد. این تاریخ، امری جدا از ما نیست و حقیقت در متن تاریخ، خود را مینمایاند تا ما سرگردان نمانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه امثال هایدگر و رنهگنون نگاهِ فلسفی به معنای انتزاعی و متافیزکی آن نیست، بلکه نظر به شواهد دارد و با عقل دیگری ماورای عقلِ متافیزیکی این نوع مطالب را مییابند وگرنه در تاریخی که دکارت تا هگل در میان هستند، این نوع معانی در حجاب خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید سر فرصت مطلب را جستجو کنم. آنچه به عنوان نمونه میتوان فعلا ارائه داد سخن حضرت امام کاظم علیه السلام در مقابل هارون است که مدعی است حضرت خراج میگیرند تا حکومت تشکیل دهند، حضرت فرمودند: « ُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ مَا حَمَلَ إِلَيَّ أَحَدٌ دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً مِنْ طَرِيقِ الْخَرَاجِ»[1] یعنی ای امیرالمومنین به خدایی که محمد را به پیامبری مبعوث نمود قسم میخورم که هیچ درهم و دیناری به عنوان خراج به مانداده است...» 2- این مطلب را چندسال پیش در یکی از سخنرانیهاشان فرمودهاند نمیدانم چطور آدرس بدهم. بد نیست که به این خبر سایت «خبر آنلاین» رجوع فرمایید با عنوان « خطبه صریح رهبرمعظم انقلاب در باره مشروعیت یافتن حکومت اسلامی با رای مردم » به آدرس http://www.khabaronline.ir/detail/677962/Politics/leader
میفرمایند: رهبرمعظم انقلاب در یکی از خطبه های نمازجمعه تهران، بحث مهمی در باره نقش رای مردم بیان کردند.
این بخش از اظهارات حضرت آیت الله خامنه ای را میخوانید:در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام میدهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته. لذا شما میبینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری میداند، آنوقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم میکشد، روی نظر مردم و رأی مردم تکیه میکند. یعنی آن را معتبر میشمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامداریِ زمامدار است.
اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانهنشین خواهد شد و مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است. آنوقتی که بعد از قتل عثمان مردم آمدند اطراف خانهی امیرالمؤمنین را گرفتند، امیرالمؤمنین خطاب به مردم نفرمود که شما چه کارهاید؟ رأی شما چه تأثیری دارد؟ فرمود: «دعونی و التمسوا غیری»؛ وقتی میخواست استنکاف کند از قبول خلافت و زمامداری، به مردم گفت من را رها کنید، به سراغ دیگری بروید. یعنی ارادهی شما، خواست شما، انتخاب شماست که تعیین کننده است؛ پس از من منصرف بشوید، به سراغ دیگری بروید.
در مکاتباتی که امیرالمؤمنین با معاویه در پیش از جنگ صفین داشتند و استدلال میکردند؛ هر کدام یک دلیلی، استدلالی در نامهی خود میآوردند - هم معاویه به یک چیزهائی استدلال میکرد تا روش سیاسی خودش را توجیه کند، هم امیرالمؤمنین استدلالهائی میکردند - آنجا یکی از جملاتی که امیرالمؤمنین به کار برده و احتمال میدهم بیش از یک بار هم امیرالمؤمنین این را به کار برده این است که: «انّه بایعنی القوم الّذین بایعوا ابابکر و عمر»؛ یعنی تو چرا در مقابل من میایستی و تسلیم نمیشوی، در حالی که همان مردمی که با ابوبکر و عمر بیعت کرده بودند و تو به خاطر بیعت آن مردم خلافت آنها را قبول داری، همان مردم با من هم بیعت کردند.
یعنی مشروعیت دادن به رأی مردم و بیعت مردم؛ این یک اصل اسلامی است. لذا بیعت یکی از چیزهای اصلی بود. اگر کسی به عنوان خلیفه انتخاب میشد، مردم اگر بیعت نمیکردند، هیچ الزامی نبود که دیگران او را خلیفه بدانند. حتی آن زمانهائی که خلافت جنبهی صوری هم به خودش گرفته بود، یعنی در دوران بنیامیه و بنیعباس، آن روز هم باز بیعت گرفتن از مردم را لازم میدانستند. حالا وقتی که یک حکومت قلدرمابانه و جبارانه بر مردم بخواهد حکومت کند، بیعت گرفتن را هم اجباری میکند یا در بیعت هم تقلب میکند. مثل اینکه در انتخابات، انتخابات صوری و تشریفاتی، فرمایشی در دوران رژیم گذشته تقلب میکردند. اصل بیعت، یک اصل پذیرفته شده است. البته وقتی همهی مردم، اکثریت مردم با کسی بیعت کردند و در حقیقت او را به زمامداری پذیرفتند، دیگران باید تسلیم او بشوند. شاید بیعت در این صورت هم اجباری نباشد. خطبه نمازجمعه 22 خرداد1366
3- مکرراً این موضوع را فرمودهاند. متأسفانه رفقا متوجهی اهمیت آن نیستند. بنده هم بنا نداشتهام همهی آن سخنان را جمعآوری کنم. به عنوان نمونه چند مورد را به عرض میرسانم:
1- جمهوریت ما، از اسلام گرفته شده نه از جای دیگر، ضمن آنکه اسلام به ما اجازه نمی دهد مردم سالاری نداشته باشیم. ۱۳۸۲/۱۱/۲۴
2- اسلامیت و جمهوریت دو عنصر جدا نیستند که به یکدیگر وصل شده باشند و یک حقیقت را به وجود آورده باشند؛ در دل اسلامیت، جمهوریت هست. در دل اتکاء به حکم الهی، تکیهی به مردم و احترام به خواست و رأی مردم هست. جمهوری اسلامی یک حقیقت واحد است که هدیهی انقلاب اسلامی به ملت ایران است. این، آن چیزی است که در این سی سال، امتحان کارآمدىِ خود را به بهترین وجهی داده است. ۱۳۸۸/۰۵/۱۲
3- بستر مردمسالاری اسلامی و حضور مردم را انقلاب به ما داد. ما باید روی این زمینه تکیه کنیم. البته از طرف کسانی سعی شده که بین جمهوریت نظام و اسلامیت، رقابتی به وجود بیاورند. یکجا بعضیها بگویند روی اسلامیت تکیه شد، جمهوریت تضعیف شد؛ یک عده هم بگویند روی جمهوریت تکیه شد، اسلامیت تضعیف شد. اینطوری نیست. در کشور ما جمهوریت از اسلامیت جدا نیست. ۱۳۸۴/۰۵/۱۰. موفق باشید
[1] - بحار الأنوار ، ج48، ص: 122
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر اساس آیهی قرآن که میفرماید: «واللّه هو الولیّ» تنها خداوند بر همهچیز ولایت دارد. حال اگر خداوند فرمود پیامبر و امامان بر ما ولایت دارند، ولایت آنها به اعتبار دستور خدا است و در همین رابطه ائمه«علیهمالسلام» فقها را به حکم مقبولهی عمربنحنظله ولایت دادهاند، با آن خصوصیاتی که در روایات در این رابطه هست. ولی جایی برای ولایت رؤسای مدارس نگذاشتهاند. در زمان امام خمینی این بحث پیش آمد که چون رئیس جمهور را ولیّ فقیه نصب میکند و رئیس جمهور وزرا را تعیین میکنند و وزرا مدیران کل را؛ و مدیران کل، مسئولانِ سایر قسمتها را؛ پس مسئولان بر کارمندان ولایت دارند. وقتی این موضوع را از حضرت امام استفتاء کردند حضرت امام این نحوه استنباط را نفی کردند و فقط فرمودند در راستای رعایت قانون و به حکم قانون هرکس باید دستورات مقام بالاتر را بپذیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بودن انسان در قیامت از جهتی به جهت بُعد مجردی که دارد در عالم بیکرانه حاضر میشود، منتها با بعد مثالیاش با صُور بهشتی مرتبط است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تکلیفهای اصلی انسانها را خالق انسانها تعیین میکند که ابعاد وجودی آنها را میشناسد. ولی در امور جزئی انسانها با عقل خودشان، کارها را جلو میبرند. موفق باشبد
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در سورهی «قاف» مبنی بر آنکه آسمان اول در مقابل کلّ عالمِ ماده، آسمانِ ملائکه است، شده است. غفلت نکنیم که آسمان در مقابل زمینی که ما هستیم، غیر از آسمان در مقابل کلّ عالمِ ماده است. آنجایی که بحث آسمان اول است در مقابل کلّ عالم ماده معنا دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه با ادامهی کار و با نظر به عین ثابتهی هر مخلوق و امکانِ ذاتی آنها متوجه خواهید شد تفاوت مخلوقات، مربوط به امکانِ ذاتی خودشان است و از این جهت از تشکیک وجود که بحثِ نازلهبودنِ وجود را پیش میکشد؛ عبور خواهید کرد و تشکیک در ظهور مطرح می شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها چیزهایی نیست که بتوان به آن اعتماد کرد یا مشغولشان شد! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم مى فرمايند: «خَلَقَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَيْ عَامٍ» خداوند ارواح را دو هزار سال پيش از بدنها آفريد. و در همین رابطه است که بحث تعهد عهدِ الست و اقرار به ربوبیت حضرت حق مطرح است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینهمه ظلماتی که در صحنه است در آن حدّ که انسانها را در عمیقترین زشتیها فرو میبرند، فراموش نفرمایید که در مقابل آن، نورِ خاصی از طریق توحید انقلاب اسلامی به صحنه آمده است که انسانها را در اوج عرفان سالکانِ رهرفته راهنمایی میکند و لذا است که ما در چنین گذرگاه انتخاب باید بدانیم اگر انتخاب راهِ نور مشکل است ولی برکات آن غیر قابل تصور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در هر تاریخی وقتی افقی باز شود و بنا بر آن باشد تمدنی جای تمدنی را بگیرد، در ابتدا به جهت سیطرهی تمدنی که حاکم است، ذهنهای معمولی عموماً در تحقق تمدنی که باید ظهور کند، باور ندارند و آن را دور از واقعیت میدانند ولی پایداری و صبرِ مؤمنین است که زمینهی تحقق تمدن توحیدی را فراهم میکند و آنچه در کوچه و بازار مطابق تمدن حاکم، زرق و برق دارد، از رونق میافتد. آیا ما در چنین شرایطی نیستیم؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرایضی در جزوهی «طلبهی عصر انقلاب» و جزوهی «نحلهی نجف» و کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» شده است که فکر میکنم بتوانیم متوجه شویم در این تاریخ چگونه از طریق مسائل سیاسی انقلاب اسلامی قرب خود را با مولایمان حضرت صاحبالأمر«عجلاللّهتعالیفرجه» بیشتر کنیم. 2- سیاستورزِ واقعی در امروز، رهبری انقلاب است که ژست او حساسیت نسبت به سرنوشت این ملت و این انقلاب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین فردی که توصیف میفرمایید بحمداللّه میتواند با اُنس با خدا به همهچیز برسد. مباحث معرفت نفس مقدمه است برای معرفت بیشتر به خدا و اُنس بیشتر با حضرت ربالعالمین. اینطور نیست که حتماً به روشی که امثال بنده، مباحث معرفت نفس را مطرح میکنیم باید کار جلو رود! مسیرهای رسیدن به خدا به عدد انفاس خلایق است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی از یک طرف، به اندیشهی توحیدی و نگاه دینی آشنا باشید و از جهت نظری، توحید مدّ نظر شما باشد و از جهت عملی، تقوا؛ کلیّات تحلیل در امور سیاسی را در اختیار دارید، میماند در مصداقها که نسبت هرکس را با اهداف انقلاب و رهبری تعیین میکنید و در این حیطه إنشاءاللّه تحلیلهای سالمی از جهت سیاسی بهدست خواهید آورد به شرطی که خود را گرفتار جریانهای سیاسی خاص و محدود نکنید. موفق باشید