باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نمیدانی قصّهی عشق و عاشقی از همهی عقلها بالاتر است؟!! چه میتوان گفت نسبت به واژههایی که آن مرد الهی در کلمهکلمهی آن حقایقی را در مقابل ما گشودهاند. انسانِ سرگشتهای که سالها در عرفانِ نظری و عملی قدمها جلو گذاشته است، به ما خبر میدهد که راهی را یافته و برای ما گشوده است که همهی آنچه ما در طلب آن هستیم، در آن نهفته است. یعنی دل آرام و قلب مطمئن و ضمیر امیدوار و روح شاد. حال آیا میتوان در این تقدم و تأخرها رازی را دنبال کرد یا یک حقیقت است با واژههای مختلف؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقهی کودک مثل هر نفس ناطقهای دارای مراتب جسم و مثال و عقل است و از این جهت بعد از فوتش، بدنِ مثالی با نفس او هست، منتها از آنجایی که آن بدنِ مثالی با ادامهی زندگی شکل خاصی به خود میگیرد که صورت اخلاق و اعمال اوست، برای او چنین نیست و بدنی است بسیط و اولیه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است ولی عنایت داشته باشید مکان برای جوهرِ عالم ماده، همان حرکتِ ذاتی آن است. یعنی مکانمندی، اقتضایِ همان ذاتِ متحرک است، نه آنکه جوهر در مکان یا در زمان باشد. خودِ جوهر عین زمان است زیرا زمان، مقدارِ حرکت است و جوهر که عین حرکت است، عین زمان میباشد و ذهن، آن زمان را از حرکت انتزاع میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. در مقام «قلب» انسان به شهودِ حقایق میرسد و در مقام «روح» به مقامِ فناء دست مییابد و در مقامِ «سرّ» به مقام فنای فناء میرسد 2. انسان با فنایِ بالذات در مقام فنای فنا قرار میگیرد 3. «قلب» در آن روایت به معنای کلّی کلمه است که شامل روح و سرّ هم میشود و حضرت میفرمایند احاطه به مقام ربوبیت برای هیچکس در هیچ مقامی ممکن نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته کار لغوی است و یکی از صفات مؤمن «عنِ اللغو معرضون» است و از امور لغو دوری میکند تا با جدیت تمام بتواند اهداف متعالی خود را دنبال کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهجز تقدیرات اصلی که در عین ثابتهی انسان هست، هرگونه تقدیری با دعا تغییر میکند. آری! دعا موجب نمیشود که یک مرد، زن شود ولی موجب میشود که مرد کاملی گردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نتیجهگیریها، گرفتار افراط هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی پدیدهها، حجابِ حق هستند و از این جهت میتوان گفت تکنولوژی حجابِ اسمِ قادر الهی است و مانع میشود تا ما با اسم قادر او در این عالم جلو رویم و دل به قدرت تکنیکی که عالم را اینچنین به بحران کشانده؛ ببندیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نمیتوان در این موارد بهراحتی نظر داد. زیرا نگاه فیلسوف غربی در فرهنگ خاص خودش معنای حقیقی خود را دارد. آری از امثال هگل و هایدگر و حتی نیچه میتوان تذکراتی را گرفت، ولی ما در زمین فلسفی خودمان میتوانیم بازی کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوهی «انسان از دیدگاه اسلام» با ویرایش کامل و اضافهشدن نکات لازم به صورت کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» در آمده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام عصمت را به اهلالبیت میدهند و آن عزیزان با عبادات آن را حفظ میکنند به این معنا که عبادات ائمه علیهم السلام برای دفع است. در این مورد میتوانید به بحث «عصمت» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد در این تاریخ مصداق آزادی همان آزاداندیشی است که حضرت امام و رهبری بر آن تأکید دارند تا جایگاه سایر اندیشهها و سلائق دیده شود. در همین جلسهی اخیر روز چهارشنبه عرایضی در معنای درک آزادی در تاریخ پیش آمد. عنوان جلسه «باتلاق آرمانهای کوتاه و غفلت از جریان تاریخی انقلاب اسلامی» هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی تاریخی برای حضور ارادهی الهی در آن تاریخ شروع شود برای تحقق آن، لوازمی همراه است که یکی از آن لوازم، خصوصیاتِ معتقدین به آن تاریخ الهی است ولی یک وقت صرفاً انسانها باید انسانهای خوبی باشند. اخلاق در این حالت غیر از آن اخلاقی است که لازمهی تحقق آن حضور تاریخی است. اخلاقی که در اسلام پیش آمد به صرف اینکه مسلمانان میخواستند در حضور تاریخی اسلامیشان قدم بگذارند، طبیعی بود که به سیرهی پیامبرشان سادگی و تواضع و صدق را رعایت میکردند، ولی بعد از مدتی قضیه فرق کرد و اخلاق، امری فردی شد در آن حدّ که آن سادگی از بین رفت در عین آنکه به ظاهر، اسلامیت مانده بود. این اخلاق، غیر از اخلاقی است که موجب حضور تاریخی اسلام و انقلاب میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال و جواب مذکور چنین بود:
با سلام استاد عزیز: فکر نمی کنم، بتوان از کنار این سخنان دکتر سروش به سادگی گذشت که می گوید:
«مقال مرثیهای است برای جامعهای که انقلاب خود را برای عدل و آزادی و بنام حسین و علی آغاز کرد و سپس کارش به اسلام فقاهتی رسید که جز زجر و زندان و تندخویی و ترشرویی در آن نبود و اسلام فقیهانه جا را بر اسلام عارفانه و حکیمانه تنگ کرد و اینک سرانجامی شومتر یافته است و اسلام مداحانه تومار فقیهان را هم در نوردیده و مداحان بدل به هادیان و متفکران قوم شدهاند. ….به تازگی فرمان رهبر جمهوری اسلامی گفته «مداحان» به تقویت بنیه فکری جوانان بپردازند و دشمن را در جنگ روانی شکست دهند و نگذارند که «باور به اسلام و باور به کار امدی نظام اسلامی» را از مردم بستانند. مّداحان شعبان جعفری صفت (نه ذاکران محترم و مخلص مصائب اهل بیت رسول) که هیچگاه در جامعه دینی و در چشم مومنان حرمتی و منزلتی نداشتند، و در میانشان نانجیبان و فرومایگان کم نبودند و در نادانی و ناپاکی انگشت نما بودند و داستانهای کژ رفتاریهای اخلاقیشان بر سر زبانها بود و در هیچ حال و هیچ جا هیچ کس حتی مسائل شرعی ساده را از آنان نمیپرسید، نمیدانم بخت مداحان باز شده یا بخت از ملت ما برگشته است که این هیچکسان، کسی شدهاند و دستگیری جوانان را بدست گرفتهاند. هرچه هست «خواب گربه موش را گستاخ کرد». وای بر روحانیت خاموش. وای بر دانشگاه خاموش. وای بر فرهنگستان خاموش.
بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیدهاند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند و به ارشاد خلایق بپردازند و جواب شبهات غربیان را بدهند و غبار ناباوری را از جان جوانان بیفشانند!»
استاد عزیز با این که سروش در سخنان خود بیانصافیهای فراوانی کرده است که بنده به خود اجازه نمیدهم آنها را بیان کنم و همین اندازه هم که سخنان او را بیان کردم، از خود شرمندهام، ولی وقتی در غیاب تفکر، از گوش سپردن به سخن یکدیگر عاجزیم و به جای تفکر، معارضه می کنیم و با چماق جدل و طبع جاهلانه و ذوق بی هنری، چهره ی زشت خود را با نام عزیز اسلام تزئین می کنیم، باید بدانیم که تکریم اندیشه در پشت پرده، به کارهای ما خواهد خندید.
دکتر سروش در رابطه با پیامبر می گوید: این همان تجربهای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. این الهام از «نَفس پیامبر» میآید و نفس هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد، از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است.
او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. نفس او با خدا یکی شده است. این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست و این اتحادی است که محدود به «قد و قامت خود پیامبر» است. این اتحاد به اندازه بشریت است، نه به اندازه خدا. ... پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود میداند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل میکند.
استاد عزیز! راستی خود شما، تاکنون چقدر به نسبت شعر و وحی پرداخته اید؛ فارغ از نظر هر اندیشمند دیگر؟
دکتر سروش می گوید: شیعیان به هیچ وجه نبایدخود را فرقه ای از فرقه های اسلامی بدانند و گمان کنند در برابر دیگران قرار دارند ما همه پیروان پیامبر هستیم و همه ما محمدی هستیم و اگر هم علوی هستیم بخاطر آنست که امتداد محمد را در علی می بینیم.
استاد عزیز! کاش می توانستیم بفهمیم که دیگری هم "می تواند" "درست" بگوید.
می گوید: «از ديد من برندگان اين عالم، عارفان بودند آقاى خمينى عرفان را وارد سياست كرد.
من آن را نمي پسندم»
به چند جمله ی نخست آقای سروش دقت کنید، آیا ما از همین جا، نقدهای اساسی و موثر در سیاست را از دست نداده ایم؟ چقدر مست می شوم وقتی با گوش سپردن به یک سخن، پیش داوری هایم نفی می شوند و دیگر می شوم. در تفکر مساله اصلا پذیرفتن و نپذیرفتن یک سخن نیست، مساله، گوش سپردن و نفی خود است که من فکر می کنم در مواجه با آقای سروش، این حتی از جانب آقای داوری هم اتفاق نیافتاد؛ حتی در دوره ی متاخر فکری ایشان. باید به شیوه مواجهه ی اندیشمندانمان با یکدیگر بیشتر بیاندیشیم.
دکتر عبدالكريم سروش می گوید: «ديانت را چرا بهانه خشونت کرده ايد؟ گفته ايد «اسلام تازيانه هم دارد» ولی آيا فقط تازيانه دارد؟ ... نه صدائی از مدارا در آن هست نه سيمائی از مروّت، نه نقدی نه مطالبه ای، نه سؤالی نه محاسبه ای.»
استاد عزیز! به نظر شما وقتش نرسیده به این سخنان توجه شود؟
20464- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است آیا روح انقلاب اسلامی که حضرت امام به صحنه آوردند این است که سروش میگوید؟ و یا طبیعی است که ما برای تحقق آن انقلاب با تنگناهای تاریخی و بعضاً با به حجابرفتنِ آن آرمانها روبهروییم. ولی آیا آن روحی از انقلاب اسلامی که در متن تاریخِ امروز حاضر است و باید به آن نظر کرد و آن را از خود نمود، در سخنان آقای سروش به چشم میخورد؟
آقای سروش چیزهایی را به رهبری انقلاب نسبت میدهد که فضای رهنمودهای رهبری درست برعکس آن است. حتی آن وقتی که به مداحانی خاص، مسئولیتِ متذکرشدن و راهنمائیِ جوانان را میدهد؛ اشاره به روح و روحیهای دارد که سختْ ضدِ استکباری و معنویتگرا است. آیا این مداحان با صفتِ شعبان جعفری نظام شاهنشاهی قابل تطبیقاند که آقای سروش چنین تطبیقی را به میان آورده است؟!
میبینید که همهی مشکل سروش و امثال سروش، به هر بهانهای شخصِ رهبری انقلاب است که همچون حکیمی بصیر با رهنمودهای الهی خود میخواهد به روش خاصی که مخصوص فرهنگ و تاریخ این ملت است، این ملت را از تنگناهای تاریخی 200 سالهی غربزدگی خود عبور دهد.
ذاکران مخلص اهلالبیت «علیهمالسلام» که دکتر سروش مطرح میکند، کیانند که اگر امثال دکتر میثم مطیعی و یا جناب منصور ارضی این سالکِ وارستهی درسآموخته از مکتبِ عارفان، مداحان حکومتیاند و خود فروختگان دستگاه؟!!
قضیهای که ایشان در مورد پیامبر «صلواتاللّهعلیهوآله» میگویند که سبکِ فهم آن حضرت شاعرانه است و نه فیلسوفانه؛ در این حدّ نیست آنجایی که به صراحت ادعا میکند «پیامبر، گمان میبرد که پیامبر است». در کلمات زیبا، پیچاندنِ سخن، اصلِ سخن را تغییر نمیدهد، عمده آن است که متوجه باشیم در دل این جملات زیبا ایشان به کجا اشاره میکند؟ به پیامبری که رسول خدا است؟ و یا به عارفی که به قول ایشان با خدا متحد شده است؟! در حالت دوم پای شریعت بر هوا است و هیچ تمدنی از طریق دین اسلام به صحنه نخواهد آمد.
کجای تشیع اصیل و کدام یک از علمای دین، علی «علیهالسلام» را به جای حضرت محمد «صلواتاللّهعلیهوآله» نشاندهاند؟!! جز آن است که همهی علمای شیعه سعی بر تقریب مذاهب دارند؟ علی «علیهالسلام» در نگاه سروش، یک انسان بزرگ است و نه یک امام که باید جامعهای بیرون از فرهنگ جاهلیتِ دیروز و مدرنیتهی امروز بسازد. بحث در اخلاق فردی نیست، بحث در ایجاد جامعهای است که بتواند از سیطرهی مستکبران آزاد باشد.
دکتر سروش میگوید چرا امام، عرفان را وارد سیاست کرد؟ این یعنی یک تمدنسازی منهای عرفان. آیا امام، عرفانی را وارد سیاست کرد که پای مرید و مرادی در میان باشد؟! و یا با حفظ حریم آزادی انسانها در انتخاب سرنوشت خود، روحِ عرفانیِ فهمِ انسان متعالی را در چنین تمدنی متذکر شد.
امثال دکتر داوری در نسبت با سروش متوجهی جایگاه و اشارات آن سخنان میشوند و نه توجه به صِرفِ معنای جملات آقای سروش.
آیا با سخنان زیبای آقای سروش، انقلاب اسلامی بازخوانی میشود و یا بهکلی در زیر پا قرار میگیرد و ما دالاییلامایی میشویم که به بهانهی دوری از خشونت، گروگان آمریکایی هستیم که بتواند از این طریق با رقیب خود یعنی کشور چین مقابله کند؟! و البته این بدان معنا نیست که بنده انتقادهای اساسی نسبت به روند امور نداشته باشم و یا معتقد باشم ما در شرایطی هستیم که انتقادهای دلسوزانه را میپذیریم؛ بحث بر سر آن است که مواظب باشیم جایگاه سخنان امثال آقای سروش را که اتفاقاً بنا دارد عوامل قِوامِ تحقق تمدن اسلامی را نشانه رود، نادیده نگیریم! و این است حرف اساسی بنده، وگرنه بین نقد که از نانِ شب برای ما واجبتر است، با تخریبی نرم و ظاهرپسند تفاوت نمیگذاریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان با رعایت حلال و حرام الهی به نحوهای به نور عصمت نزدیک میشود و یکنوع همسنخی در جانِ خود با امامان معصوم پیدا میکند و این، مقصد اصلی است. حال در این مسیر هرچه پیش آید، همان خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: لازم است قبل از کتاب مذکور، مقدماتی مثل مطالعهی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آنها دنبال بفرمایید. ثانیاً: کتاب مذکور را با شرح صوتی آن دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بهتر است در قضاوت، اینچنین به صراحت عجله نکنید. این احتمال را بدهید که موضوعات، غیر از اینها باشد. شاید پس از آزمون و خطاهایی به اینجا برسید که آقای احمدینژاد نشان داد این انقلاب ظرفیتهایی دارد که تنها با آن روحیه ظهور میکند و کشور از انجمادِ تاریخیاش نجات مییابد. البته این بدان معنا نیست که باید آقای احمدینژاد برگردد و رئیس جمهور شود، بلکه بدین معنا است که آقای احمدینژاد یک اشارهای بود به ما و به تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد. فکر نمیکنید دفاعِ تمامقد و به صورت خاصِ مقام معظم رهبری تا آنجا که فرمودند: «من در مواردِ گوناگون با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم و به آقای رئیس جمهور - آقای احمدینژاد - نزدیکترم»؛ نکتههایی برای ما و آیندگان دارد؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که علامهی طباطبایی سالها با امثال کربن ارتباط داشتهاند و نسبت به غرب بیگانه نبودند و لذا نمیتوان شخصیت ایشان را اینچنین دستِ کم گرفت که با برخورد چند نفر خدمتگذارِ هتل در اصل نقدی که به مبانی فکری غرب دارند، تجدید نظر کرده باشند. این یک نوع بیانصافی نسبت به علامه است. لذا خاطرهی دکتر احمدی را باید در حدّ همان یک خاطره دانست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد چیزی نمیدانم، تنها چیزی که میتوانستم عرض کنم همان بود که در جواب مذکور عرض کردم. موفق باشید
