باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت همین سابقهی ذهنی لذتِ گناه است که به ما فرمودهاند صبر بر ترک معصیت حتی از صبر بر طاعت برکاتش برای انسان بیشتر است. تنها با صبر بر ترک معصیت است که بعد از مدتی نورِ درکِ زشتی معصیت ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عصمت در مورد همهی انبیاء صدق میکند، مشروط بر آنکه موضوع را درست دنبال کنیم. به عنوان مثال قرآن در مورد برخوردحضرت موسی با آن قبطی مستکبر که تلاش داشت آن بنیاسرائیلیِ مستضعف را اذیت کند، حضرت برای دفع تجاوز او فقط یک کف دست به او زدند و اتفاقاً مُرد. و این به معنای آن نیست که حضرت، ارادهی کشتن او را داشته باشند و از آن طرف چون حضرت میدانستند در هیئت حاکمه، ایشان را به عنوان قاتل قلمداد کردهاند، به حضرت حق عرض کردند چنین شرایطی برای من در مصر هست. و حضرت حق گفتند آنچه گفتند. برای مطالعهی بیشتر این موضوع، به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمت «ضرورت عصمت انبیاء» ص 28 رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همینطور است، ایشان همواره در عالم ملکوت بهسر میبرند مگر گاهی که طبیعت و طبع آنها، ایشان را به عالم ناسوت بکشاند 2- اگر مقدمات لازم مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را دارید؛ شرح کتاب «جنود عقل و جهل» نکات خوبی را در اختیار شما میگذارد 3- کتابهای جناب آقای دکتر موسی نجفی با توجه به رویکردِ تمدنی که ایشان دارند، مطالب خوبی را در اختیار شما قرار میدهد 4- استادشدن در عرفان، به چه دردی میخورد؟!! دردِ ما اُنس با خدا است و این راه به سوی هیچکس بسته نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه نیاز نیست. اگر سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید و از مباحث صوتی مکارم الاخلاق نیز غفلت نکنید، إنشاءاللّه گشایش لازم ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک میکند. کتاب بر روی سایت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دنیایی که مدّ نظر آن روایات است دنیای وَهمیّات است، نه وسیلهای برای زندگی و عبادت 2- بلایی که خداوند برای مؤمنین مقدّر فرموده، بلای تکاملساز است و بلایی که برای کفار قرار داده، بلای نابودکننده و هلاکت است 3- عرایضی در جواب سؤال شمارهی 14026 شده است. در ضمن در جلسهی اخیر سورهی اعراف عرایضی شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل به خودی خود برای تشخیص حقیقت کافی نیست بلکه اگر انسان حقیقتاً اراده کرده باشد که مطابق فطرت خود حقیقت را بیابد، عقل به او کمک میکند و به همین جهت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» میفرمایند: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ»[1] چه بسيار عقلهايى كه زير فرمان هوس اسير هستند. و در همین رابطه قرآن در آيهى 46 سورهى حج مىفرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده اند تا در اثر آن سير، قلبهايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوشهايى به دست آورند كه به كمك آنها حق را بشنوند؟ بنابراین اگر عقلی در ذیل قلب قرار گیرد، درست قضاوت میکند و این عقل چنانچه به قرآن و روایت رجوع کند، مطلوب خود را در بین آن دو نور مقدس مییابد. موفق باشید
[1] ( 1)- نهج البلاغه، حكمت 211.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای دلِ صد پاره و متحیّر شما شوم، نه من تنها، که آیت اللّه امینی میفرمودند من گاهی مدتها وقتی شرایط جوانانی که شما یکی از آنها هستید را در نظر میگیرم، زار زار اشک میریزم.
همینطور است که میگویید واقعاً شرایط برای امثال شما طاقتفرسا است و نسل ما یعنی کسانی که هم سنّ بنده هستند، ابداً آن را احساس نکردهایم. با اینهمه و همین اندازه آیهی ۳۳ نور را در نظر بگیرید که میفرماید: «وَلْیَسْتَعْفِفِ الّذینَ لا یجدُونَ نِکاحا حتّی یُغْنِیَهُمُ اللّه ُ مِنْ فَضْلِهِ» اگر آنهایی که امکان ازدواج برایشان نبود، عفت به خرج دهند و گرفتار زناکاری نشوند، در راستای مقاومتشان حضرت حق به نحوی از فضل خود آنها را برخوردار خواهد کرد.
مسئلهی شما مسئلهی بزرگی است در آن حدّ که رهبر معظم انقلاب در سال ۹۳ اینطور فرمودهاند: «مسئلهى ازدواج جوانها مسئلهى مهمى است. من از این بیم دارم که نگاه بىتفاوت نسبت به مسئلهى ازدواج - که متأسفانه امروز کم و بیش این نگاه بىتفاوت وجود دارد - در آینده تبعات سختى را براى کشور بهوجود بیاورد. خب، حالا شما مسئلهى سربازى را مطرح کردید؛ بهنظر من، سربازى مسئلهى مشکلى نیست؛ می شود در آن زمینه هم فکر کرد، کار کرد؛ راه حل مشکل سربازى بهعنوان یک مانع در امر ازدواج، این نیست که ما مدت زمان سربازى را کوتاه کنیم؛ می توان شیوههاى دیگرى را بهکار گرفت؛ لکن این یک مسئله است. انگیزه براى ازدواج، باید تبدیل بشود به یک اقدام عملى؛ یعنى ازدواج باید تحقق پیدا بکند. اینکه خداى متعال می فرماید: «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه،» این یک وعدهى الهى است؛ ما باید به این وعده، مثل بقیهى وعدههاى الهى که به آن وعدهها اطمینان می کنیم، اطمینان کنیم. ازدواج و تشکیل خانواده، موجب نشده است و موجب نمی شود که وضع معیشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ یعنى از ناحیهى ازدواج کسى دچار سختى معیشت نمی شود؛ بلکه ازدواج ممکن است گشایش هم ایجاد کند.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مباحث و مطالب کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» را اگر با آنها در میان بگذارید، خوب خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایط بسیار حساس و سختی قرار داریم. اولاً: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 21717 شده است خوب است به آن نظر فرمایید. ثانیاً: شاید بنده به جهت سابقهای که در امور اجرایی داشتهام و با نظر به تنگناهای تاریخی که گرفتارش هستیم؛ فکر میکنم رهبر انقلاب به بهترین نحو در تلاشند تا این ملت را از انبوه مشکلات تاریخی عبور دهند و از این جهت بنده حکمت خاصی در ایشان میبینم. عرایضی در جلسهی اخیر شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» تحت عنوان «راه کسب معرفت و بصیرت در این تاریخ» شده است، شاید نسبت به زمانهای که در آن هستیم، متذکر معرفت و بصیرت لازم بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در رابطه با عصمت پیامبران شده است که به عنوان نمونه یکی از سؤالات مطرحشده در آن کتاب را همراه با جواب آن، خدمتتان ارسال میشود:
سؤال: اگر انبياء در همه ى مراحل معصومند، چرا خود قرآن تعبيراتى دارد كه در ظاهر مخالف عصمت آنهاست. مثل اين آيه كه مى فرمايد: «وَ عَصي آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي»[1] و آدم عصيان كرد و ضرر كرد.
جواب: در جواب به اين سؤال به موارد زير بايد توجه كرد:
1- عصيان يعنى مخالفت با امر، و امر يا ايجابى و مولوى است كه مخالفت با آن، منافى عصمت است. مثل مخالفت با دستورِ نمازخواندن. و يا امر خدا نُدبى و ارشادى است كه مخالفت با آن، منافى عصمت نيست. مثل مخالفت با اينكه مى گويند مستحب است قبل و بعد از غذا كمى نمك بخوريد.
2- غوايه: يعنى خسران، يعنى ترك امرِ «ندبى» كه موجب فوت فضيلت و ايجاد خسران است، پس آيه مى فرمايد: آدم با امر ارشادى خدا مخالفت نمود و ضرر كرد و مخالفت با امر ارشادى خداوند منافى عصمت نيست.
علاوه بر موارد فوق بايد متوجه باشيد كه آدم در آن شرايط در بهشت برزخِ نزولى بود - بهشتى كه شيطان هم در آن بود - در آن عالم و مقام، هنوز تكليف و تشريع نبوده تا تخلف و عصيان از شريعت مطرح باشد. در نتيجه آن معصيت و گناه در آن مقام، ضد شريعت نبود كه زايل كننده ى عصمت باشد و تازه بعد از اين تخلف بود كه دستور آمد: «قُلْنَااهْبِطُوا مِنها جَميعاً، فَامّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنّي هُديً فَمَنْ تَبِعَ هُديَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[2] به آنها گفتيم همگى از بهشت خارج شويد، پس چون از طرف من براى شما هدايتى آمد، پس هركس كه از هدايت من پيروى كرد، او را خوف و حزنى نيست. تازه در اين آيه و بعد از هبوط از بهشت خبر از آمدن شريعت مى دهد و هدايت مطرح مى شود. پس قبل از آن كه در زمين هبوط كنند، شريعتى مطرح نبوده تا تخلف از آن مطرح باشد و عصيان صورت گيرد. از طرفى اگر عصيان آدم در مقابل امر مولوى بود بايد پس از توبه باز به بهشت برمى گشتند، زيرا توبه از گناهِ مولوى و برگشت به حكم مولا، شخص را به شرايط قبل از گناه برمى گرداند. پيامبر (ص) در اين رابطه مى فرمايند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه»[3] توبه كننده از گناه مثل آن است كه گناهى براى او نيست. درحالى كه آدم وحوّا پس از توبه از بهشت خارج شدند، پس عصيان آنها در مقابل امر مولوى نبود. مثل اينكه اگر يك كودك در مقابل توصيه ى پدرش كه به او مى گويد دست به آتش نزن و گرنه مى سوزى، پس از دست زدن و سوختن، توبه كند و بگويد غلط كردم، اين نوع توبه و پشيمانى چيزى از سوختن او نمى كاهد. گناه آدم نيز از همين سنخ گناه بود كه در مقابل امر ارشادى خدا آن را انجام داده و به همين جهت هم پس از اينكه آدم توبه كرد، باز حكمِ خروج از بهشت تغيير نكرد و آثار اين عصيان بر او جارى شد. پس گناه در مقابل امر مولوى نبود كه منجر به از بين رفتن عصمت شود.
موضوع ديگرى كه مى توان در مورد آدم با نعمتى بيشتر دنبال كرد مسئله ى آدم است در دو مقام، يكى قبل از هبوطِ به زمين و حضور در مقام بهشتِ برزخ نزولى كه آنجا مقام «آدميت» مطرح است. در واقع آن آدم حقيقت همه ى انسانها است و به همين جهت شيطان پس از هبوط از بهشت با آدميت دشمنى كرد و نه با آدم، چون در آن بهشت هم با آدميت روبه رو بود. به همين دليل دشمنى شيطان با فرزندان آدم كه حامل مقام آدميت هستند هنوز ادامه دارد. يكى هم علاوه بر اين مقام كه مقام آدميت است، موضوع شخص حضرت آدم است كه بعد از هبوط به عنوان ابوالبشر با او روبه روئيم كه او اولين پيامبر است.
قرآن در مورد دشمنى شيطان با فرزندان آدم مى گويد: «قالَ ارَأيْتَكَ هذاالَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ، لَئِنْ اخَّرْتَنِ الي يَومِ الْقيامَةٍ لَاحْتَنِكَنَّ ذُرَّيَّتَهُ الّا قَليلً»[4] شيطان گفت: آيا اين (آدم) همان است كه بر من برترى دادى؟ اگر به من فرصت دهى تا روز قيامت حتماً دهنه به فرزندان او مى زنم مگر عده ى كمى از آنها را. در مورد تعليم اسماء به آدم هم مى فرمايد: «وَعَلَّمَ ادَمَ الْاسْماءَ كُلَّها»[5] كه مسلّم اين آدم كه مفتخر به تعليم اسماء شده، شامل حضرت حواء و همه ى انسان ها مى شود. يعنى در واقع حقيقت آدم يا آدميت است كه مورد تعاليم اسماء قرار مى گيرد كه آيه ى اول سوره ى نساء به آن اشاره دارد و مى فرمايد: «يا ايّهَاالنّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثيراً وَ نِساءً» اى مردم نسبت به پروردگارتان تقوا پيشه كنيد، پروردگارى كه شما را از نفس واحد خلق كرد و از آن نفس، زوجش را نيز آفريد و از آن دو، مردان و زنان كثيرى به وجود آمد. اين نفس واحده همان حقيقت آدم يا آدميت است.
حاصل سخن اينكه آدم در مقام بهشت اوليه، به عنوان آدميت مطرح است و آن حقيقتِ همه ى انسانها است، يعنى همه ى انسانها آن عالم را داشته اند و همه به شجره ى ممنوعه نزديك شده اند و در نتيجه همه از بهشت خارج شدند و در زمين هبوط كردند تا از طريق زندگى زمينى هركس مقام و منزلت حقيقى خود را كسب نمايد و به بهشت و يا جهنمى برگردد كه خودش در زندگى زمينى براى خود ايجاد مى كند.[6]
2- در مورد حضرت یوسف «علیهالسلام» در ادامهی آیه هست که اگر نور پروردگار خود را نمییافت، یعنی آن نور پروردگار منجر میشود که مرتکب آن گناه نشود و همین نور و بصیرت موجب عصمت همهی اولیای الهی است. 3- بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» میباشد تحت عنوان «اشکال در مورد عصمت سایر پیامبران» در صفحهی 35 کتاب و خوب است که به آنجا رجوع فرمایید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
[1] ( 2)- سورهى طه، آيهى 21.
[2] ( 1)- سورهى بقره، آيهى 38.
[3] ( 2)- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص: 180.
[4] ( 1)- سورهى إسراء، آيهى 62.
[5] ( 2)- سورهى بقره، آيهى 31.
[6] ( 1)- در رابطه با موضوع آدميت در بهشت مىتوانيد به كتاب« هدف حيات زمينى آدم» از همين مؤلف رجوع فرماييد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این نوع گفتگوها را در بسترِ به تفکرآمدنِ جامعه میدانم ولی مشروط بر اینکه با روشِ پدیدارشناسانه جلو برویم که میدانم کار آسانی نیست. بحث در تبرئهی اقای هاشمی و جریانی که وابسته به تفکر ایشان است، نیست؛ بحث در درستدیدنِ پدیده است. آیا میتوان رفتن به سدّ لتیان را مقابلِ بیحرمتی به روز تاسوعا گذاشت؟ و یا رفتن به سدّ یک امر بوده، و روز تاسوعا امر دیگر. آیا منزل آقای آخوندی که بنده سختْ به ایشان انتقاد دارم، در یک فعالیتِ اقتصادیِ شخصی برای ایشان پیش آمده، یا در اثر رانت وزارت ایشان؟ زیرا در جریان فعالیتهای چشمپزشکی آقای وزیر بهداشت قبل از وزارت ایشان هستم که ثروت زیادی را از طریق فعالیتهای پزشکی بهدست آوردند که البته جای «إن قلت» دارد بهخصوص که آیا چنین وزیری میتواند نسبت به ثروتی که سایر پزشکان به روشهای غیر معمول بهدست میآورند؛ حساس باشد؟ با اینهمه باید پدیده، درست دیده شود و اینجا است که باید مواظب باشیم در نگاه به این امور، تفکر دفن نشود و نگاه آیت اللّه جوادی به موضوع از زاویهی دیگری خواهد بود که معنایِ دیگری از تمدن اسلامی در نظر دارند بدون آنکه بخواهند با نظرات امام و رهبری مقابله یا مخالفت کرده باشند، هرچند که به نظر بنده آن نگاه، واقعبینانه نیست و انقلاب اسلامی ظرفیتِ بالاتری برای حضور تاریخیاش در این عصر و زمانه دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هر صورت عدهای به هر دلیلی روزهدار نیستند و یکی از نحوههای تجلیلِ این روز بزرگ، اطعام به مسلمین است و از این جهت میتوان آن را قابل قبول دانست 2- اعمال در برزخ و قیامت، اعمالِ انسان که جزو وجود انسانها هست و صورت اراده و اختیار اوست، برای او ظاهر میشود، چیزِ مستقلی نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فیلسوف در اصطلاح فارابی یعنی کسی که با عقل کلّی مرتبط است، ولی نه به صورت علم حصولی و مفهومی و از این جهت مصداق تامّ و تمام فیلسوف، نبیّ اللّه خواهد بود. و این غیر از فیلسوفِ مصطلح است که با استدلال و مفاهیم سخن خود را میگوید و با حضور حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» آنچنان زمینهی ظهور حقایق فراهم میشود که نیاز به روشهای فیلسوفانه کم میگردد. ولی این غیر از علوم عقلی است که در جای خود همیشه مورد نظر بوده و هست. تفکر فلسفی یک نوع از عقل بهحساب میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کافی است که شما سر به سر خودتون نگذارید و انتظار بیجا از خود نداشته باشید. فراموش نکنید که خداوند، پروردگارِ مهربانی است، نه «شیر نرّ خونخوارهای». خودش می داند که چه موقع شما را خوشحال کند و چه موقع غمگین نماید، قلبها در دست اوست، شما چکارهاید؟ به گفتهی مولوی:
· زیر دریا خوشتر آید یا زبر ** تیر او دل کش تر آید یا سپر
· پاره کردهی وسوسه باشی دلا ** گر طرب را باز دانی از بلا
· گر مرادت را مذاق شکر است ** بیمرادی نه مراد دل بر است
· هر ستارهش خونبهای صد هلال ** خون عالم ریختن او را حلال
· ما بها و خونبها را یافتیم ** جانب جان باختن بشتافتیم
· ای حیات عاشقان در مردگی ** دل نیابی جز که در دل بردگی
· من دلش جسته به صد ناز و دلال ** او بهانه کرده با من از ملال
· گفتم آخر غرق تست این عقل و جان ** گفت رو رو بر من این افسون مخوان
· من ندانم آن چه اندیشیدهای ** ای دو دیده دوست را چون دیدهای
· ای گران جان خوار دیده ستی و را ** ز آن که بس ارزان خریده ستی و را
ما باید نسبت خود را با خدا درست کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم جواب سؤالها را میدهم و در جواب سؤال مذکور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده علم تعبیر خواب ندارم. هرچه هست تنها در محدودهی وظیفهی شرعی حرکت کنید و متذکر شعر مولوی باشید که میفرماید: «همچو موری اندر این خرمن خوشم / که فزون از خویش، باری میکشم». احتمالاً ایمیلتان مشکل دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض کردم خواب به همین شکلی که میفرمایید قواعدی دارد که بنده از آن بیاطلاعام. موفق باشید