بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24634
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: طلبه ی سطح ۲ هستم که تازه ازدواج کرده ام و اکنون دوره ی نامزدی ام است. خیلی علاقه به درس و بحث دارم و از زندگی های عادی و بدون پیشرفت و نو اندیشی بیزارم اما همسرم مثل من فکر نمی کند و بیشتر به لذت های زندگی مادی می پردازد. البته اندکی هم تمایل به درس دارد اما نه به صورت جدی شاید آن هم از سر همراهی با من باشد. راضی شده به حوزه برود اما متاسفانه نمونه های از حوزوی های غیر مقید را دیده و الان نگران شده که مبادا خودش هم مثل آنها شود. حقیقتا من هم از این جهت نگران هستم. چند سوال در این زمینه داشتم ۱. آیا نگرانی ما به جاست؟ ۲. راهکاری وجود ندارد که با رفتن به حوزه این مشکلات پیش نیاید؟ ۳. دوست دارم زندگی مان و رفتارمان بر اساس روایات و فرمایشات اهل بیت علیهم السلام باشد و برای هر یک از رفتارمان دلیل علمی یا روایی داشته باشیم چه توصیه ای می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که امثال بنده با سوال جواب در سایت بتوانیم جواب دهیم. باید با کسی که طرفین را می‌شناسد موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید

24633
متن پرسش
سلام: آیا خطای حس می تواند کل معرفت به عالم خارج را زیر سوال ببرد و فرد را به وادی سفسطه و ایده آلیست بکشد؟ اگر نه به چه دلیل خطای حس نمی‌تواند به علم و درک به عالم خارج از ذهن خدشه ای وارد کند؟ با توجه به اینکه فلسفه غرب همین را بهانه خود نموده و به وادی ایده آلیست کشیده شده. با سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خطای حس را نیز انسان با فهمی که متوجه‌ی واقعیت خارج از ذهن است می‌فهمد و به همین جهت می‌تواند بین سفسطه و واقعیت تفکیک کند؛ مشکل فلسفه‌ی غرب آن است که با نگاه بر تفکر کانتی امیدی به یافتن واقعیت از طریق حس و عقل نمی‌یابد که البته جناب هایدگر با بحث «دازاین» ساحتی را به میان آورد که عملا آن مشکل مرتفع می‌شود. موفق باشید

24632
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ۱. منظور از سیر در درجات و مراتب ولایت اولیا الهی چیست؟ ۲. منظور از اصالت دادن چيست؟ مثلا اصالت دادن به مادیات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این مربوط به مراتب توحید است یعنی آن چیزی که جناب خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین به میان آورده. ۲. اصالت دادن یعنی اصل گرفتن و اصالت دادنِ به عالم مادیات یعنی مادیات را اصل گرفتن. موفق باشید

24631
متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر: در مورد پوشش بانوان سوالی داشتم: در فتاوای رهبری اخیرا مطلبی را دیدم که برایم سوالی پیش آمد. متن فتوا: منظور از زینتی که خانم‌ها باید از نامحرم بپوشانند: به زینت‌هایی گفته می‌شود که جزو بدن شخص به شمار نمی‌رود (مانند انواع زیورهای طلا و جواهر) و هم به آرایش‌هایی گفته می‌شود که به بدن شخص متصل بوده و گویی جزئی از اوست (همانند سرمه و رنگ مو). علاوه‌براین، خود زیبایی‌های طبیعی بدن (اندام و زیبایی‌های بدن) نیز زینت به شمار می‌رود، و در کل هر چیزی که عرفا زینت محسوب گردد، بانوان باید آنها را در برابر مرد نامحرم بپوشانند. البته صورت و دست‌ها تا مچ بدون زینت از این حکم مستثنی می‌باشند. سوال بنده این است که آیا هر پوششی که شیک و زیبا باشد مثلا روسری طرح‌دار، لبه چادر نگین دوزی شده، مانتو طرح‌دار و گل‌دوزی شده، حلقه ازدواج حتی اگر یک رینگ ساده باشد و یا گیره روسری..در کل هر پوششی که جلوی نامحرم پوشیده می‌شود اگر زیبا و شیک باشد زینت محسوب می‌شود؟ آیا پوشیدن لباسی که حدود اسلامی آن رعایت شده است (یعنی آستین تا مچ و گردی صورت..) و جلف و زننده نیست نکته دیگری را هم برای انتخاب آن باید رعایت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسأله‌ی زینت به تشخیص  عرف است. یعنی به صورت کلی باید دید که عرف چه چیزی را زینت به حساب می‌آورد به این شکل که اگر شخصی آن کار را بکند عرفا گفته می‌شود که «زینت کرده‌است». بنابر این تشخیص این امور به نگاه عرفیِ خودتان بر می‌گردد و این‌چنین نیست که یک مجتهد مصداقی را اثبات و مصداق دیگری را نفی کرد. موفق باشید

24630
متن پرسش
سلام استاد: چند سوال مرتبط به هم داشتم. خواندن مداوم زیارت عاشورا به مدت چندین سال حتی اگر آن حضور قلب را هم نداشته باشد، باز هم باعث ارتباط با حضرت اباعبدالله می شود؟ از کجا یقین حاصل کنیم که توانستیم رضایت امام حسین را بدست بیاوریم؟ آیا راهی هست که با ایشان صحبت کنیم و جواب بشنویم؟ چطور می شود حجابها زا برداریم؟ من خیلی مرددم. نمی دانم نگاه امام نسبت به من چیست؟ جایگاهم کجاست؟ گریه هایم زیاد شده. با هر روضه ای گریه نمی کنم. خیلی کم روضه ای اشکم را دربیاورد اما نام حضرت اباعبدالله را که می آورم گریه ام می گیرد و سخت جلوی خودم را می توانم بگیرم. خیلی می ترسم خطایی کنم و کلا طرد شوم و محبتی که چند سال است در دل دارم را از دست بدهم. خیلی نگرانم. بارها با خودم فکر کردم که نکند این ارتباطها و حرف زدنها در خیال و توهم من بوده و مخاطبی نیست. نکند من واقعا امام را دوست ندارم و فقط توهمی از دوست داشتن در من شکل گرفته. مخصوصا برخی از من می خواهند که اگر واقعا این محبت وجود دارد به امام درخواست کنم که فلان کار را انجام دهد که اینجا من شک می کنم که از کجا معلوم من درخواست کنم و امام قبول کنن. موارد غیر ممکن نمی خواهند. ولی من وجودم پر از اضطراب می شود که انگار امام دارند ایمان مرا محک میزند. خیلی سپاسگزارم. لطفا برای خروج من از این دنیای تردید و شک دعا کنید و راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بهتر است در این شرایط معرفت خود را به جایگاه تاریخیِ حضرت سید الشهداء عمیق و عمیق تر بفرمایید. امید است کتاب‌هایی که در این مورد بر روی سایت هست کمک کند. موفق باشید

24629
متن پرسش
سلام استاد عزیز: یکی از دوستام خیلی نا امید بود و خسته از توبه های تکراری و بی فایده... میگفتن خیلی گناه کردن و گناهاش حق الناسه بعضیاش و گناهایی هست که طرف حسابا رو نمیتونه ببینه و حلالیت بطلبه و مثل این که در فضای مجازی گناهایی مرتکب شده بود و باعث گناه بقیه شده بود. چی بهشون بگم؟ چچور توبه کنه؟ چچور حلالیت بطلبه؟ گناهایی که باعث شده بقیه انجام بدن چی؟ ممنون میشم راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تا آن‌جا که می‌توان باید جبران کند. ۲. آن‌جا که نمی‌تواند برای آن فرد و یا آن افراد استغفار نماید. موفق باشید

24628
متن پرسش
سلام علیکم وقتتون بخیر استاد گرانقدرم. نظرتون راجع به این متن چیست؟ به نظرم خیلی زیبا بود. خاطره ای از دکتر زرین کوب: روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد: ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟ گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم. خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. همین طور که صحبت می کرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار. می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند. پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟ گفت: سؤالی داشتم گفتم: بفرما پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم: خب بله، صددرصد گفت: ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم: من چه کاری میتونم انجام بدم؟ از من چه خدمتی بر میاد؟ (عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم) گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید؟ گفتم: اگر از دستم بر بیاد، حتما، چرا که نه؟ گفت: یک فال برام بگیرید گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم. بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمی خوام، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز (روز عاشورا) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال. حافظ، عاشورا، اگه جواب نداد چی؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد. متوجه تردیدم شد، گفت: چی شد استاد؟ گفتم: هیچی، الان، در خدمتتان هستم. چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد، پس چه می تواند باشد، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل، ویژه برای همین مناسبت سروده شده. بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم. بلند شدم، دستم را گرفت می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم. گفت معتقد شدم استاد، معتقد بووودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند. پیشنهاد می کنم هر وقت حال خوشی داشتید، وقایع روز عاشورا و شب یازدهم را در ذهن خود مرور کنید و بعد، این غزل را بخوانید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم هیچ راهی جز آن‌چه آن پیرمرد از آن دریافت کرد، نیافتم که همان اشک ریختن است با دیدن این غزل و با توصیفی که در آن شرایط پیش آمده‌است. راستی را آیا جز این است که جناب حافظ لسان الغیب است و غیب، چیزی است که هر جا ظهور کند همه‌ی آن‌چه باید به ظهور آید به میان می‌آورد و چه چیزی زیبا تر از قصه‌ی حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» وقتی که لسان الغیب از ابعاد غیبیِ آن سخن بگوید؟‌ موفق باشید

24627
متن پرسش
سلام علیکم استاد جآن: لطفا نظر حضرتعالی در مورد سخنان امام در مورد ارسطو و افلاطون را تقریر بفرمایید و آیا جمع نظر حضرتعالی (در مورد غرب امروز، ادامه فکر ارسطو و افلاطون) و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه ممکن است؟ «ارسطو... از بزرگان فلاسفۀ جهان به شمار می رود و تعلیمات منطقی و قواعد علم میزان که پایۀ علم هاست، رهین زحمت های گرانبهای این مرد بزرگ است و از این سبب که بنیان تعالیم منطقیه کرد، به معلم اول مشهور شد و شیخ الرئیس، اعجوبۀ روزگار در پیش تعالیم این بزرگ مرد، زانو به زمین زده و زمین ادب بوسیده و بگفتۀ شیخ الرئیس، تاکنون به قواعد منطقیه که ارسطو بنا نهاده، احدی را یارای اشکال نبوده و آرای متین او دستخوش نقض و ابرام نشده.» (امام خمینی، کشف اسرار، ص 34) حضرت امام از افلاطون چنین یاد می کنند: «این فیلسوف بزرگ از اساطین بزرگ حکمت الهی است و معروف به توحید و حکمت است... او در باب الهیات آرای متین محکم دارد که شیخ شهاب الدین، حکیم اشراقی و صدرالمتألهین فیلسوف شهیر اسلامی بعضی از آنها را مبرهن و مدلل کرده اند، مثل قول به مثل افلاطونیه و مثل معلقه.» ( همان، ص 33) حضرت امام سرچشمۀ فلسفۀ یونان باستان را همچون ملاصدرا وحی الهی می داند. ( الحکمه المتعالیه فی الاسفار القلیه الاربعه، ج‏5، ص 207-206) ایشان می فرمایند: «صحف اعاظم فلاسفۀ عالم، با آنکه علومشان نیز از سرچشمۀ وحی الهی است، موجود است که شاید بالاتر و لطیف ترین آنها کتاب شریف اثولوجیا تصنیف گرانمایۀ فیلسوف عظیم الشأن و حکیم بزرگوار ... .»( امام خمینی، آداب الصلوة، ص 303)» باتشکر از استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرائت حضرت امام و امثال ایشان از ارسطو و افلاطون در بستر نگاه فارابی به متفکران یونان است که در جای خود نگاه بسیار خوبی است ولی آن‌چه نباید از آن غفلت شود این نکته است که تا چند سال پیش گمان اکثری آن بود که اوثولوجیا مربوط به ارسطو است و از این جهت خلطی بین تفکرات حصولی و منطقی ارسطو و تفکرات شهودیِ فلوطین پیش می‌آمد که باید متوجه این امر بود. موفق باشید

24626
متن پرسش
سلام استاد: شما تو یکی از سخنرانیاتون گفته بودید که باید ما شناخت و انتظار موعد رو به خارج از مرزها بکشونیم چون یکی از زمینه های ظهور، انتظار جهانی برای اومدن یک منجی هست، درسته؟‍ برای همین دلم می خواست این کار رو از شهر خودمون شروع کنم و با دادن پمفلت هایی به زبان انگلیسی به گردشگرای خارجی از دینمون و انتظار فرج و موعود جهانی براشون بگم، اما نمیدونم دقیقا چطور باید دینم رو معرفی کنم بهشون و از انتظار فرج بگم، استاد میشه در این زمینه من رو راهنمایی کنید و یا کتابی که در این زمینه کمک میکنه رو معرفی کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به چنین امری معتقدم. فکر می‌کنم اگر سری به اینترنت در رابطه با «موعود شناسی» بزنید در جریان نگاه جهانی نسبت به این موضوع قرار خواهید گرفت. از طرف دیگر کتاب‌هایی که در رابطه با مهدویت بر روی سایت هست، اگر مطالعه شود می‌توانید مطابق ذوق جهانی مطالبی را از آن بیابید. در ضمن جناب آقای یارمحمدیان در رابطه با فعالیت‌های فرهنگی بین المللی تجربیاتی دارند می‌توانید با ایشان به شماره (09353275288) مشورت کنید. موفق باشید

24625
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: نظر شما در مورد کتاب دو جلدی «فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت» (شرح کتاب مصباح الهدایه امام خمینی) نوشته استاد یزدان پناه چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی خوب و ارزشمند است. موفق باشید

24624
متن پرسش
سلام: آیا وجود و جاودانگی روح هم بصورت عقلی (نه فقط با مثال خواب و ...) اثبات میشه؟ اگه خود حضرتعالی مطلبی توی کتاب یا جزوه ای دارید لطفا آدرس بدید تا نگاه کنیم. یا اگه کتاب دیگه ای هم سراغ دارید معرفی بفرمایید لطفا. ولی برای بنده اولویت خوندن کتابها و جزوات خود شماست. لذا اگر خودتان مطلبی در این باره ننوشته اید اونوقت منبع دیگه رو معرفی بفرمایید. لطفا. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان‌شاءالله کتاب «معرفت نفس و حشر» که بر روی سایت هست و کتاب «معرفت نفس» آیت الله حسن زاده جواب‌گوی این امر می‌باشد. موفق باشید

24619
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرانقدر: بنده خیلی در امور اعتقادی شک می کنم و در ذهنم شبه ایجاد میشه و همیشه از این بابت ناراحت و نگرانم، با اینکه انگار نفس من یا بهتره بگم خود من دنبال شبهات جدید می گرده تا مشغول حل و فصل شبهه بشه و از ذکر و یاد خدا غافل و صفای دل رو از دست بده، با اینکه جواب شبهه را بدست می آورم و از شر آن شبهه خلاص می شوم، اما دوباره با شبهه جدید با موضوع جدید سرگرم و مشغول می شوم، دیگه خسته شده ام، احساس می کنم و مطمئن ام عمرم دارد تلف می شود، می خواهم به صفای دل برسم و به ارتباط با ائمه اطهار آن جور که شایسته است برسم و دیگر این حجاب شبهات در میان نباشد، چه کنم که نفس شبهه ساز و یا شیطان تلقین کننده را برای همیشه لگام بزنم و از شر این افکار و امور بیهوده خلاص شوم، لطفا مرا راهنمایی کنید و راه حلی برای بنده ارائه دهید، آیا ذکری هست که با گفتن آن و استمرار بر آن ذکر به خصوص، از این حجاب ظلمانی خلاص شد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خوبی است. زیرا انسان در عقائد خود عمیق و عمیق تر می‌شود البته به شرطی که جواب شبهات را درست بدهید. پیشنهاد ما اولا مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و ثانیا برهان صدیقین از کتاب «از برهان تا عرفان» می‌باشد که هر دو باید با شرح صوتی آن دنبال شود. موفق باشید

24617
متن پرسش
سلام استاد: چگونه روش عرفا با هم فرق می کند و با این حال می توانند انسان را به خدا برسانند؟ مثلا می گویند روش آیت الله انصاری همدانی روش محبت بوده است. در صورتی که روش علامه طباطبایی و آیت الله شجاعی و... روش ریاضت است. و اینکه شما بزرگوار کدام روش رو برای سالک بیشتر می پسندید؟ روش ریاضت را یا محبت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به روایتی فکر کنید که می‌فرماید «الطرق الی الله بعدد انفس الخلائق». ۲. گویا روش «محبت» کارساز تر است ولی نه به معنای بی تفاوتی نسبت به ریاضات شرعی. موفق باشید

24616
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید من یه مقداری نماز قضا دارم و دارم شروع می کنم روزی چند تا از قضاهایم را بخونم ولی متاسفانه در این نمازها حضور قلب ندارم. در نمازهای یومیه تا حدی حضور قلب دارم ولی برا نمازهای قضا اینطور نیستم. به احتمال زیاد بخاطر دیدگاه غلط من به نماز های قضا هست. احساس می کنم نمازهای قضایی رو فقط باید خوند و تاثیری در معنویت ما ندارن جز اینکه مانع هستن و باید خواندشون تا تموم بشن. خواهش می کنم استاد یکم درباره نماز قضا توضیح بفرمایید. اصلا نماز قضا با نماز ادا فرق داره از جهت تکمیل کردن نشئه عبودی و اخروی و انسویی انسان؟ و اینکه چیکار کنم این دیدگاهم نسبت به نمازهای قضا عوش بشه. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگران نباشید. همین‌که به رسم عبودیت برای جبران مافات اقدام می‌کنید، اثر خود را به مرور می‌گذارد. موفق باشید

24615
متن پرسش
سلام و رحمت خدا بر شما استاد گرانقدر: سوال بنده این است که آیا سجده ی یونسیه به عدد ۴۰۰ بار، برای خانم ها هم جایز و مفید است یا اینکه عدد آن برای خانم ها متفاوت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم تفاوت داشته باشد ولی با روح و روحیه‌ی خودتان مطلب را بررسی کنید که فشاری بر روح‌تان نیاید. موفق باشید

 

24614
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: چگونه می توان به معرفت حقیقی اهل البیت (ع) رسید، به عبارتی چگونه می توان به کیمیای حقیقی که نور معرفت اهل البیت و محبت اهل البیت به معنای حقیقی کلمه است دست یافت، چه مسیری را باید طی کنیم و آیا سیر مطالعاتی و سیر عملی وجود دارد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست به کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» همراه با شرح صوتی آن رجوع فرمایید. موفق باشید

24613
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: با توجه به جواب سوال ۲۴۶۰۲ که فرمودید: فكر مى ‏كنم ما هنوز در شرايطى نيستيم كه واژه هاى «وحدت وجود» و «آخرالزمان» و «پايان تاريخ»، معنى خود را درست بنمايانند تا منشأ تفكر شوند، مگر آن كه به فرهنگى رجوع شود كه اين واژه‏ ها در درون آن فرهنگ معنى خود را بيابند و دل‏ها را زير و رو كنند. سوال بنده این است که: (مگر آن كه به فرهنگى رجوع شود كه اين واژه‏ ها در درون آن فرهنگ معنى خود را بيابند و دل‏ها را زير و رو كنند.) آن فرهنگ کدام فرهنگ است آیا آن فرهنگ به ظهور آمده؟ ممنون از پاسخ‌گویی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌های متعالی روحی دارند که به مرور ظهور می‌کند. به همین جهت روایت مربوط به اندیشمندان آخرالزمان عرض شد. موفق باشید

24612
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می دانم وقت شما گرانبهاست در این چند سال همیشه راهنماییهای شما در خصوص سوالات متداول هم برای من هم دیگران واقعا مفید بوده از این رو این آخرین سوال است در خصوص سوال ۲۴۵۴۰ که می پرسم. با توجه به سوال ۲۴۵۴۰ دو تا جواب در دو نوبت لطف کردید بدین صورت: باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماندن یا به شهر رفتن به هر صورت جمع‌بندی به صورت جمعی باشد یعنی خودتان به تنهایی تصمیم نگیرید. ولی به نظر می‌آید تجربه‌ی خوبی بوده است که اولاً زندگی در شهرستان را تجربه کرده‌اید و ثانیاً با اُنس با ارحام، عواطفی را برای خود شکل داده‌اید که نیاز است تا آخر آن را حفظ کنید حال چه در شهرستان بمانید و چه در شهر. موفق باشید باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم نمی‌توان گرایش فرزندان و همسرتان را نادیده بگیرید. موفق باشید حالا آخرین سوال من با توجه به اینکه هم خانواده پدری خودم هم خانواده پدری همسرم همگی دوست دارن ما بمانیم و با توجه به اینکه با خانواده خودم که مشورت کردم متوجه شدم همسرم میلی به ماندن در آنجا ندارد و شهر رو به دلایلی چون امکانات بیشتر و وجود مکانهای مذهبی مثل گلستان شهدا از لحاظ دعا برای حفظ دینداری و وجود کلاسها و جلسات دینی بیشتر و مستقل بودن زندگی بیشتر تمایل دارد و فرزندانم بخاطر انس با دوستانشان شهر رو بیشتر دوست دارند حالا با توجه به دو جواب قبلی شما یکی راجع به ارحام و اقوام که اگر برگردم شهر رفت و آمد قطع نمیشه ولی کمتر میشه یکی هم راجع گرایش زن و فرزند که فرمودید نادیده گرفته نشه یعنی الان من با توجه به شرح کلی سوال که قبلا گفتم خواسته خانواده رو انتخاب کنم و برگردم چون گرایش دارند و دلایل خودشان که گفتم یا راه پیدا کردن خواست و اراده خدا که هم خودم هم خانومم دوست داریم خدا راه رو برایمان انتخاب کنه تو این شرایط دودلی که نمیتونیم تصمیم بگیریم رو به استخاره با قرآن بیارم و هر چه آمد عمل کنم؟ آیا پیشنهادی دارید؟ واقعا از گرفته شدن وقت شما در خصوص این سوالات پوزش می طلبم گفتم شاید اراده خدا را در جواب شما پیدا کنم چون واقعا هم آرامش و نشاط خانواده برام مهمه هم آینده بچه ها، نگرانی من فقط بخاطر آینده بچه هاست دوست دارم متدین و دیندار تربیت بشن و شوهران حلال خور و پاک و در مسیر اهل بیت و خدا نصیبشان بشه و خدای ناکرده محیط و تفکر مدرن رویشان اثر بد نگزاره که آینده آنها تغییر کنه فکر کنم جیمیلم مشکل داره جواب قبلیها در جیمیل نیومد لطفا در سایت پاسخ دهید. بازم ببخشید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمایل ارحام، جای خود دارد ولی آن‌هایی که می‌خواهند زندگی کنند همسر و فرزندان شما می‌باشند. در این مورد استخاره جایی ندارد. در ضمن سری به جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۶۰۴ بزنید. موفق باشید

24610
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر خدا قوت، لطفاً نظرتون در مورد همایش عفاف و حجاب که اخیرا در تهران برگزارشده و به زودی هم قرار است در اصفهان برگزار شود بفرمایید.آیا این همایش ها به نفع حجاب و عفاف است و یا با شکل دیگر و روش دیگری باید وارد میدان عمل شد؟ لطفاً راهنمایی بفرمایید. موید باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۵۳۲ رجوع فرمایید. موفق باشید

24609
متن پرسش
با توجه به اصل مساله امکان ارتقا درجه در عالم ملکوت (وارفع درجته) چگونه با مساله عدم تغییر در آنجا سازگاری دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در عالم ملکوت، بحث در رفعِ حجاب است و این به خودی خود نوعی ارتقاء به حساب می‌آید. موفق باشید

24608
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: در بحث ده نکته از معرفت نفس در جلسه سوم بحث شد که تن در حقیقت من اثر ندارد اما ابزار کمالش هست. چند سوال برایم پیش امده و آن این است که: ۱. خستگی ای که برای ما پیش می آید چگونه است که باید حتما بخوابیم تا رفع شود؟ با توجه به بحث، روح خستگی ندارد پس جسم خسته می شود و نیازمند خواب پس می توان گفت جسم روی روح متقابلا اثر می گذارد درست است؟ از طرفی برخی بزرگان بوده اند که اگر خیلی کم هم می خوابیدند برایشان مشکلی پیش نمی امده و عادی بوده اند مثل شهید چمران یا آیه الله بهاء الدینی (ره). جریان اینها چیست؟ ۲. گفته شد که روح دیوانه نمی شود و.... و آنهایی که دیوانه اند بخاطر این است که جسم در تسلط کامل روح نیست یا لا اقل اون بخشی از جسم که خوب کار نمی کند سوال من این است که عده ای هوش و ذهن قوی ای دارند و در فهم مسائل و علوم تیز تر و عمیق تر اند یا خلاق تر و عده ای دیگر عادی، علت این اختلاف چیست؟ آیا قدرت روح همه یکسان است؟ و این قدرت روح بر عقل و فهم ما اثر می گذارد یا چیز دیگری ست؟ مثلا تسلط روح بر جسم یا مثلا عقل جسمی ما کمتر است که فهم ما پایین تر از بقیه می شود؟ ۳. علت اختلاف سلایق و افکار چیست؟ منشا آن چیست؟ ۴. آیا با قدرت روح، می توان بیماری های جسم را شفا داد؟ بیماریهایی که از خود جسم ابتدائا بوده مثل شکستگی دست و پا، جراحت و... اگر بله چگونه؟ ( منظورم شفای نسبتا سریع است نه فرضا دکتر رفتن و گچ گرفتن و امثال آن) ۵. آیا می توان هنگام خواب با روح خود به مطالعه و انجام کار و... پرداخت؟ چگونه؟ (به راستی انسان کیست؟ چگونه موجودی ست؟ الله اعلم) خواهشمندم به این سوالاتم پاسخ دهید چرا که گره های ذهنی من هستند که باید حل شوند تک تک این علامت سوالها ذهن مرا تا حدی درگیر خود کرده اند (خصوصا ۳ سوال اول) و برایم مهم اند. ممنون میشم جواب بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جسم اگر خسته باشد آمادگی لازم جهت پذیرفتن تدبیر روح در او کم می‌شود مگر روح‌هایی که قدرت بیشتری جهت تدبیر بر بدن دارند. ۲ و ۳. روح‌ها دارای استعدادهای متفاوت‌اند. ۴. باید زمینه‌ی تدبیر روح بر بدن را فراهم نمود تا روح موفق شود در تدبیر بدن و دفعِ بیماری‌ها. ۵. مطالب را دنبال کنید إن‌شاءاللّه به مرور گره‌های ذهنی باز می‌شود. موفق باشید

24607
متن پرسش
شرط نجات در عالم آخرت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت شریعت الهی و لاغیر. موفق باشید

24605
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: استاد سوال ۲۴۵۸۱ برایم روشن نشد بحث بر سر زندگی شخصی نیست چرا که قطعا استاد پناهیان معتقد به اتراف و اسراف در زندکی شخصی نیستند مسئله ای که برای ما مشکل شده دو نگاه است که شما با روایاتی می فرمائید به کفاف قناعت کنید ایشان با روایاتی می فرماید به کفاف قناعت نکنید. سخن این است که استاد پناهیان می فرماید بقای حق و اسلام و مسلمین در این است که ثروت در دست کسانی باشد که حق را می شناسد یعنی بچه های مومن و مذهبی اما شما می فرمائید بچه های مومن و مذهبی به رفع نیاز و کفاف قناعت کنید. و جالب این که هر دو به دین نسبت می دهید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم، بالاخره نمی‌توانیم از روایات کفاف در امور شخصی بگذریم. لذا باید ثروتمندشدنِ افراد متدین را در راستایِ کمک به جامعه قبول کرد و به نظر بنده این کار لازمی است. موفق باشید

24604
متن پرسش
سلام و عرض ادب و تسلیت خدمت استاد بزرگوار: استاد عزیز مادری هستم که به لطف خدا صاحب دو فرزندم که الحمدلله در تمام مناسبات مذهبی و رفتن به مساجد و امامزاده ها و گلزار شهدا همراه و همدل من و پدرشان هستند و ما هم سعی کردیم در حد توان برایشان نشاط و شادی معنوی متناسب با سنشان بواسطه حضور در این اماکن ایجاد کنیم. ولی دغدعه من اینست که می خواهم تفریحاتی از قبیل پارک و شهربازی هم برایشان داشته باشم و دارم ولی مشکل من محیط ناامن معنوی و افسارگسیخته ای است که در این مکانها وجود دارد به طور مثال چند شب پیش چون بچه ها دوست داشتند آنها را به پارک ارم بردیم ولیکن به قدری جو بدی از لحاظ حجاب و اختلاط نامحرم و سر و صدا و ...حاکم بود که به شخصه دچار چنان قبضی شدم که سردرد شدیدی برایم به وجود آمد که حتی توان باز کردن چشمهایم را نداشتم و حتی حاضر نبودم لحظه ای آنجا بمانم. سوالم این است چه کنم و چطور تعادلی ایجاد کنم که به روح خودم و خانواده ام به واسطه حضور در این اماکن آسیبی نرسد و خدای نکرده از آن طرف هم دین زدگی در فرزندانم ایجاد نکنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که برای رسیدن به بهشت باید از پل صراط عبور کرد که بر روی جهنم است. به نظرم نباید از این محیط‌ها به‌کلی فاصله گرفت بلکه باید با روحیه‌ی ابراهیمی وارد آتش نمرود شد و آن را با توحید خود خاموش کرد. موفق باشید

24603
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز دخترم در پایه نهم در اتتخاب رشته چه آگاهانه چه ناآگاهانه رشته تجربی رو انتخاب کرد و بعد از گرفتن هدایت تحصیلی شوکه شد چون اون رشته رو نیاورد و رشته علوم انسانی و کشاورزی رو آورده حالا به من میگه من هیچ علاقه ای به این رشته انسانی نداشتم و فکرشم نمی کردم که بیارم و دروسی مثل عربی رو ضعیفم و میگه چرا مدرسه که دروس من رو اطلاع داشت و عدم علاقه منو در نظر نگرفته. حالا از من پرسید. بابا آیا باید رشته ای که علاقه ندارم رو اجبارا بخونم و ٣ سال عمرم رو بزارم؟ بابا آیا این مقدر الهیه و قسمت من شده؟ من نمیدونم چه جوابی بدم. بگم درست انتخاب نکردی؟ ما درست راهنماییت نکردیم؟ سیستم آموزش پرورش در حقت کم کاری کرده؟ مشاور مدرسه و معلم کم کاری کردن؟ نمیدونم چه بگوییم. آیا به راستی استاد مقدر الهی است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم در این مورد وارد نیستم. ولی فکر می‌کنم علوم انسانی از آن جهت که با فطرت و روح انسان هماهنگی دارد بعد از ورود در آن، روحِ انسان آن را می‌پسندد. موفق باشید

نمایش چاپی