باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد اگر بر روی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» تأمل کنید جواب طلب و عطش خود را بیابید. در ضمن از شرح تفسیر سورهی حمد حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» غفلت ننمایید. همانطور که متوجه شدهاید نظر به «وجود» از طریق «دل»، غوغا میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مفصل این موضوع در کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» آمده است و سؤالکنندهی محترم بر مبنای مطالب آن کتاب سؤال کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بدی نیست. باید به امکان تحقق آن فکر کرد. ولی فراموش نکنید برای ایجاد یک تمدن آنچه مهم است، احساس حضور تاریخی است و این از طریق صوت بهتر منتقل میشود. این بحث به صورت نسبتاً مفصل در جزوهی اخیر «گویی ولیّشناسان رفتند از این ولایت» مطرح شده است. فتحِ بابی است تا إنشاءاللّه صحبتهای مفصلتری در این مورد بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده میتوان با نظر به افقی که حضرت امام و رهبر انقلاب در مقابل ما قرار دادهاند، عبادات خود و معارف خود را جهت داد. در این رابطه که امروزه بنا به فرمایش آیت اللّه بهجت؛ «علم تو استاد توست»، عرایضی در جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت است، شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اراده و اختیار انسان تنها در آن حدّ است که وقتی خداوند به حکم آیهی «کلّ یومٍ هو فی شأن» تاریخی را به صحنه آورد – مثل حضور اسلام در تاریخ – شخصیت خود را شکل دهد ولی به این معنا نیست که انسانها در هر جایی بتوانند هرطور خواستند عمل کنند. حدیث ارزشمند مذکور نشان میدهد بعضی از وقایع را خداوند ماورای عقل انسانها محقق میکند و چون آن حادثه واقع شد، انسانها تعجب میکنند که چگونه چنین شد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط شنبه شبی که در پیش است در مسجد انبیاء، و صبح تاسوعا حدود ساعت 8 در گلزار شهدای دستگرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. عنصر صبر، غوغا میکند. فرمود: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(186/آلعمران). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بستگی به نوعِ رویکرد ما دارد که اشیاء را به عنوان ماهیات بنگریم یا مظاهر وجود در محدودیتهای اعیان ثابتهی به ظهورآمده 2- بحث وجود ذهنی در مقابل اشکالی است که میگوید، چه نسبتی بین وجود خارجی و وجود ذهنی است که با «حمل اولیِ ذاتی» مشکل را حل میکند. ولی بحث ما آن است که چه نسبتی بین ما به عنوان نفس ناطقه و موجودات از آن جهت که مظاهر وجودند در میان است که عرفان نظری متکفّل جوابدادن به این سؤال است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «زمان» در نسبت به عالم ماده مطرح میشود و خارج از عالم ماده، زمان نیست. لذا مجردات، حدوثِ ذاتی دارند و نه حدوثِ زمانی. نظر جنابعالی را به جواب سؤال شمارهی 3126 جلب مینمایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی نیست. خداوندی که وجود همهچیز از اوست، خودش عین وجود است پس یعنی چه که کسی وجود را به او هدیه کند! این به آن معنا است که حضرت حق «وجود» ندارد و فیلسوفان این فکر را ساختهاند که خدایی وجود دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد باید مواظب بود دو موضوع از همدیگر جدا شود. یکی تقدیری که هرکس برایش رقم خورده است و دیگر خطایی که انجام میگیرد. آیهی ۸ سورهی جمعه میفرماید: «إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ» آن مرگی که شما از آن فرار میکنید، شما را حتماً ملاقات میکند و از آن فرار ممکن نیست.
حضرت صادق «علیهالسلام» میفرمایند: «تَعُدُّ السِّنِینَ ثُمَّ تَعُدُّ الشُّهُورَ ثُمَّ تَعُدُّ الْأَیَّامَ ثُمَّ تَعُدُّ السَّاعَاتِ ثُمَّ تَعُدُّ النَّفَسَ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» سالها را میشمرند، سالها که به سر رسید ماهها را میشمرند، ماهها که تمام شد روزها را میشمرند، روزها که تمام شد ساعتها را میشمرند و بالأخره نفسها را میشمرند تا عمر مقدّر به سر آید و فرشتهی مرگ، روح آدمی را قبض کند. و در همین رابطه خداوند میفرماید: «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» چون اجل انسانها فرا رسید، نه ساعتی آن اجل عقب و یا جلو میافتد.
پس در مورد تقدیری که این افراد داشتند باید به نکتهی فوق توجه داشت. مثل اینکه اگر بناست عدهای در این روز و این ساعت به تقدیر خود برسند، به نحوی همهی آنها در اتوبوسی جای میگیرند که آن اتوبوس بناست با خطای راننده در درّهای سقوط کند.
و اما اینکه این مرگ باید به دست آن راننده انجام بگیرد؛ بحث دیگری است که خداوند بخواهد آن راننده را نیز به هر دلیلی نیز تنبیه نماید. و در اینجا نباید با نظر به تقدیرِ کشتهشدگان، از خطای راننده غفلت شود. در مورد خطایی که نیز در کشتهشدن مسافران آن هواپیما پیش آمد؛ باید فکر کرد که خداوند بنا دارد چه چیزی را به ما نشان دهد؟ آیا میتوان گفت در این شرایط که موقعیتمان چندان حساس نیست، به دست ما باید این خطا انجام شود تا در شرایطی حساستر و موقعیتی بس بزرگتر خود را تصحیح کرده باشیم؟ واللّه اعلم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را مطرح کردهاید. بنده آنچه میدانم را به طور اختصار عرض میکنم و انتظار دارم خود رفقا فکر کنند.
۱. آن دو کتاب از آقای محمد منصور هاشمی را نمیشناسم، ولی نظر شما برایم مهم است اگر نظر و برداشت خود را بفرمایید.
۲. به نظر بنده مطالبی که دکتر داوری مطرح میکنند را به خوبی تقریر کردهاید. ولی نمیدانم چرا از آن مطالب برداشت کردهاید که انسان با مطالعهی نظرات ایشان یا نظرات هایدگر و گادامر، گرفتار نسبیگرایی میشود؛ در حالیکه حضور حقیقت به صورت های مختلف در متن تاریخ، نحوهای از حضور تشکیکی است و این، به هیچوجه آن نوع نسبیگرایی که منکر هرگونه حقیقت باشد نیست.
۳. در موضوع حضور سنتهای جاری در هستی و قرار گرفتن در آن سنتها، نشانهی عقلِ برتر انسان است و به یک معنا نظر به حقایق فراتاریخی است نه جبرِ تاریخ به آن معنا که انسان در تحقق شرایط زندگی خود دستبسته است و ما این را در آموزه های دینی خود بهخوبی متوجه هستیم.
۴. در مورد نسبت آقای عبدالکریمی و آقای دکتر داوری باید با دقت فراوان مطلب را دنبال کرد. نمیدانم در مورد نظر آقای دکتر داوری نسبت به کتاب «پایان تئولوژی» دقت فرمودید یا نه؟ که چگونه خیلی ظریف دکتر داوری اینطور شروع کرد که اولاً: آقای عبدالکریمی باید جواب آقای دکتر پورحسن را خودشان بدهند – دکتر پورحسن در انتقادی جانانه میگفت همان اشکالاتی که دکتر داوری به آقای مطهری در رابطه با تئولوژیکبودنِ افکار شهید مطهری دارد، به افکار دکتر شریعتی که آقای عبدالکریمی سختْ شیفتهی اوست؛ وارد است – و سپس دکتر داوری فرمود تئوس یعنی خدا، و هیچوقت خدا پایان نمییابد، و برای آنکه عملاً حرفْ دهانِ آقای عبدالکریمی گذاشته باشد، فرمود منظور اقای عبدالکریمی آن است که باید دینداری را به افراد و جوامع برگرداند نه آنکه دوران دینداری تمام شده است. در حالیکه آنچه بنده برداشت کردهام نظر آقای عبدالکریمی آن است که دوران دینداری تمام شده است؛ که بحث آن مفصل است. عرض بنده در هنر جناب اقای دکتر داوری است که چگونه همچون پیری مرشدگونه عمل میکند و امثال چنین ظرایفی در شخصیت آقای دکتر داوری إلی ماشاءاللّه است. مشهور است که آلکیبیاس در مورد سقراط میگوید: خدا بکشد سقراط را و وای اگر خدا خدا سقراط را بکشد. بنده در مورد دکتر داوری چنین شیفتگی را دارا میباشم.
5- میفرمایید راه دکتر داوری به تحقق تمدن اسلامی ختم نمیشود؛ نمیدانم به آخرین مقالهی ایشان در اسفند ۹۷ تحت عنوان «ایران پر از مشکل است، اما مسئله ندارد» توجه داشتهاید که در فرازی از آن مقاله میفرماید:
« ... در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق های باز خداحافظی می کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن -که نمی دانیم چگونه ممکن است- متصوّر نمی شود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین جا که ایستاده ایم آغاز کنیم...»
بنده عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی میان دو جهان» داشتهام که متن، و صوت آن را بر روی بنر سایت «لبالمیزان» میتوانید دنبال کنید.
6- عنایت داشته باشید که دکتر داوری استاد فلسفه است و نه یک معلم دینی؛ و لذا خارج از واژههای دینی سعی دارد در متن تفکر فلسفی سخن بگوید.
7- در موضوع ایدئولوژیککردن انقلاب اسلامی میتوان نقش سروشِ قبل از کتاب «دین فربهتر از ایدئولوژی» بسیار غلیظ دانست و البته معلوم است که این افراد پس از عدول از آن نگاه بنا دارند رقیب خود را متهم به عملی بکنند که خودشان بیتقصیر نیستند در آن حدّ که ملاحظه کردهاید دکتر احمد فردید را فقط به جرم انتقاد از دکتر سروش، نهتنها از حضور در دانشگاه ممنوع کردند، از هرگونه سخنرانی او را محروم نمودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به این موضوع فکر کردهباشید که قوام فرهنگ غرب در حال فروریختن است و تمدّن غربی خواسته یا ناخواسته توسط سیاست مداران آن مقابلهی با همهی مردم جهان را پیشه کردهاست و این است راز آن که این تمدّن فروخواهد ریخت و فرایند رجوع به انقلاب اسلامی به عنوان طلایه دار دفاع از مردم در مقابل استکبار، روز به روز بهتر و بهتر و بیشتر و بیشتر شروع خواهد شد و این رجوع، رجوع به فرهنگ معنویِ انقلاب اسلامی یعنی تشیّع است که حوزه باید جوابگوی این رجوع در آینده باشد و اگر طلاب جوان امروز خود را برای چنین آیندهای آماده نکنند در عین آنکه خدمت شایانی به اسلام نکردهاند، گرفتار نوعی بی معنایی خواهند شد. آری طلبه باید هم فقه خوبی را داشته باشد و هم حکمت و عرفان و قرآن را خوب تبیین کند و چنین آینده ای را برای خود شکل دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً انسانها با معارف و افکاری زندگی میکنند و بر اساس آن افکار، به زندگی خود میخواهند معنا ببخشند چه به طریقی صحیح و چه به طریقی ناصحیح. وقتی خداوند به ما کمک کرده تا ذیل قرآن و سیرهی اهلالبیت «علیهمالسلام» انسانی را متذکر وظایف ما در این تاریخ نموده است، ما میتوانیم به کمک اشارات و رهنمودهای او در این زمان درست فکر کنیم. لذا دیگر مشکلی نمیماند برای راهکارِ عملی. مثلاً وقتی ایشان میفرمایند «ما به مسائل جهانی و مسائل منطقهای و از جمله مسائل کشورمان، باید نگاه کلان و جامع داشته باشیم؛ این نگاه کلان، به ما «معرفت» و «بصیرتی» را عطا میکند که اولاً: موقعیت خودمان را، جایگاه خودمان را، ایستگاه خودمان را در وضع کنونی بازیابی کنیم و بفهمیم در چه وضعی قرار داریم؛ بعد هم به ما تعلیم میدهد که برای آینده چه باید بکنیم»؛ آیا افقی در مقابل ما نمیگشایند تا بر اساس آن فکر کنیم و اعمال خود را تنظیم نماییم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همینطور باید باشد. بهخصوص طبق آيهی 172 سوره اعراف که ميفرمايد: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا» يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت ميدهيم. فرزندان بنیآدم از پشت پدران و مادرانشان گرفته شدهاند و آن شهادت را دادهاند. و این نشان میدهد که هرکس از هر پدر و مادری به دنیا نمیآید و باید والدینشان مشخص باشند و این یعنی همسر هرکس باید شخص خاصی باشد و هرکسی همسر هرکسی نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر این احساس در عین احساس وحدت وجود باشد که بتوان به آن کثرتِ در عین وحدت گفت؛ درست است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به قول آيتالله انصارى همدانى «رحمةاللهعليه» سالك تا آخر عمر به مثنوى مولانا نيازمند است. اخيراً كه مقام معظم رهبرى «حفظه الله تعالى» در جلسه اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى مى گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1] و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. 2- معرفت از جنس خودشناسی، اخلاق از جنس کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» و عمل از جنس رسالههای عملیه. موفق باشید
[1] مقام معظم رهبرى« حفظه الله تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه ى دفتر اول مى گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز جدیدی جز آنچه مقام معظم رهبری میفرمایند، نمیدانم. وظیفهی ما آن است که با ارتقاء فکری و فرهنگی جامعه، مطالبات جامعه را بالا ببریم تا فریب وعدههای دنیایی کاندیداها را نخورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. حضرت حق به جهت علوّ ذاتش در مقام جلال است و به جهت تجلیات انوارش در مقام جمال است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتهی بسیار مهمی است که اگر انسان به نور توحید، سعهی لازم را پیدا کند میتواند در یک لحظه، وحدت را در عین کثرت و کثرت را در عین وحدت و اول را عین آخر و آخر را عین اول بیابد. جمعِ این اضداد بستگی به سعهی توحیدی افراد دارد وگرنه در مفهومِ عقلی، مفهومِ کثرت غیر از مفهوم وحدت است. موفق باشید