بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19599
متن پرسش
استاد عزیزم، سلام علیکم: جنابعالی در اعتکاف رمضان سال گذشته بحثی را مطرح کردید درباره صرف الوجود که به طرز عجيبي قلب و جان ما را اسیر خودش کرد و از آن زمان بارها کل این بحث را مرور کرده ام و هر بار که جرعه ای از این اقیانوس راز آلود می نوشم تشنه تر و تشنه تر می شوم و حسرت می خورم که چرا چنین موضوع بی انتهایی فقط در 6 جلسه ارائه شده است. خودتان در جای جای بحث به مجمل بودن آن و نیاز برای شرح بیشتر اشاره می کنید و انتظار این بود که دوره های بسیار مبسوط تری را به بحث درباره وجود اختصاص دهید اما این انتظار به هر دلیل برآورده نشد و جان ما مدام در حسرت جرعه ای بیشتر می سوزد. مخلص کلام اینکه برای ما بیشتر بگویید، خیلی بیشتر. اگر این بحث صرف بیان دانش و اطلاعات بود اصرار نمی کردم چنانکه اطلاعات از همه جا می ریزد اما این چند جلسه برای بنده حکم نماز را دارد که هر بار تکرار می کنم در ذکر تازه ای فرو می روم و در حین بحث حضور دیگری را تجربه می کنم. استاد عزیزم، برای ما از وجود بیشتر بگویید بگذارید بیش از پیش پرنده جان ما در افقهای تازه ای که در سخنان شما گشوده می شود پرواز کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد اگر بر روی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» تأمل کنید جواب طلب و عطش خود را بیابید. در ضمن از شرح تفسیر سوره‌ی حمد حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» غفلت ننمایید. همان‌طور که متوجه شده‌اید نظر به «وجود» از طریق «دل»، غوغا می‌کنند. موفق باشید  

19407

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در خصدص سوال 19401" «یکی از ائمه را در جلوی خودت قرار بده» را می شود بیشتر توضیح دهید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مفصل این موضوع در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» آمده است و سؤال‌کننده‌ی محترم بر مبنای مطالب آن کتاب سؤال کرده است. موفق باشید

18631
متن پرسش
سلام استاد عزیز: یک درخواست از محضر مبارک دارم که خواهشا نه نفرمایید و ترتیب اثر دهید! بنده قبلا این درخواست را با جناب توکلی مطرح کرده بودم و با ایشون صحبت کردم قرار شد این درخواست را پیگیری کنند لذا الان به محضر مبارک جنابعالی هم عرض می کنم. استاد درخواست صادقانه این حقیر این است که تمهیداتی اتخاذ کنیدکه کلیه ی جلساتی که صرفا صوتی هستند و مکتوب نشدند مثل تفسیر سوره های قرآن و نهج البلاغه و غیره را به صورت مکتوب و جزوه گونه درآورند. چرا که این اقدام حضرتعالی باعث می گردد وقت زیادی از ماگرفته نشود!!! به طور مثال بنده وقتی صوت جلسات تفسیر سوره احزاب را کار می کردم بالغ بریک ساعت و نیم (در بعضی جلسات بالغ بر دو ساعت و نیم) وقت این حقیر را می گرفت چون علاقه مند بودیم که مطلبی جا نیفتد لذا می نوشتم در حالی که اگر همان جلسه به صورت مکتوب درآمده بود بنده طبق محاسباتی که داشتم کمتر از 30 دقیقه آن را مطالعه می کردم. استاد به درخواست بنده نه نفرمایید و تمهیدات لازم را در اسرع وقت اتخاذ کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بدی نیست. باید به امکان تحقق آن فکر کرد. ولی فراموش نکنید برای ایجاد یک تمدن آن‌چه مهم است، احساس حضور تاریخی است و این از طریق صوت بهتر منتقل می‌شود. این بحث به صورت نسبتاً مفصل در جزوه‌ی اخیر «گویی ولیّ‌شناسان رفتند از این ولایت» مطرح شده است. فتحِ بابی است تا إن‌شاءاللّه صحبت‌های مفصل‌تری در این مورد بشود. موفق باشید

18398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله النور با سلام و تقدیم احترام: 1. حقیر 21 ساله هستم و دانشجوی کارشناسی. تا بحال بعلت علاقه زیاد به حوزه علمیه لمعه و منطق و.. را خوانده ام. از طرفی مباحث استاد پناهیان و استاد میرباقری را پیگیری کرده ام. از سویی غالب آثار حضرت امام را خوانده و یا دارم و مراجعه می کنم و با بیانات مقام معظم رهبری مانوسم. و علاقه زیادی به کتب حدیثی دارم و مستقیما رجوع کرده و بهره ها می برم. حقیر در طول هفته به جهت استعدادی که خداوند مرحمت فرموده 6 یا 7 جلسه در خوابگاه ها ارائه مطلب دارم و مباحثم را ذیل نگاه امام خمینی (روحی فداه) عرض می کنم. از آنجایی که بورسیه قضایی هستم نمی توانم رسما به حوزه علمیه بروم ولی علاقه بسیاری به تلبس و تبلیغ دین و ادامه مسیر حوزه تا اجتهاد دارم. سختی زیادی را برای مطالعه معارف اسلامی در دانشگاه متحمل شده ام البته در راه خدا، یقینا اینها هیچ نیست ولی عرضم این است که حاضرم جان در گرو کار بگذارم. ولی یک مسئله ای هست و آن اینکه در متون عرفانی متعدد از علامه طهرانی، علامه طباطبایی، آیت الله سعادت پرور، علامه حسن زاده و سایر آقایان بزرگوار، لزوم رجوع به استاد کامل را دیده ام. ولی هر استاد عرفانی که آثارش را مطالعه کرده ام خلا تمدن سازی و جامعه پردازی و سلوک اجتماعی را در آن دیده ام و اکنون فقط و فقط یک شخصیت را ذیل معارف اسلامی می توانم قبول کنم و لا غیر و ایشان، حضرت امام خمینی است. اما هیچ استاد را نمی یابم که بتوانم دسترسی مطلوبی به ایشان داشته باشم و خودشان با سیر امام حرکت کنند غیر شما. سر شما نیز بحمدالله شلوغ است و وقتی برای امثال ما نیست. حال باید چه کرد؟ نه استاد در دسترس برای سلوک خود دارم و نه از بین آقایان فعلی، کسی را در حد و اندازه امام و حتی در اندازه شاگردی سلوکی اجتماعی و فردی ایشان نمی بینم. مرحمت بفرمایید بگویید که آیا همین رویه را ادامه بدهم و آن رویه این است مطالعه آثار علما و عرفا و تطبیق آن با متون امام و پیروی از امام یا باید پای درس استاد زانو بزنم و بر اساس سیر ایشان پیش بروم؟ سپاس و پوزش بابت اطاله کلام. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده می‌توان با نظر به افقی که حضرت امام و رهبر انقلاب در مقابل ما قرار داده‌اند، عبادات خود و معارف خود را جهت داد. در این رابطه که امروزه بنا به فرمایش آیت اللّه بهجت؛ «علم تو استاد توست»، عرایضی در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت است، شده است. موفق باشید

17993
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: لطفا در خصوص این حدیث و نسبت آن با اراده انسان توضیح بفرمایید با تشکر. امام رضا عليه السلام فرمودند: اِذا اَرادَ اللّه ُ اَمْرا سَلَبَ الْعِبادَ عُقولَهُمْ فَاَنْفَذَ اَمْرَهُ وَ تَمَّتْ اِرادَتُهُ فَاِذااَنْفَذَ اَمْرَهُ رَدَّ اِلى كُلِّ ذى عَقْلٍ عَقْلَهُ فَيَقولُ كَيْفَ ذا؟ وَ مِنْ اَيْنَ ذا؟ هرگاه خداوند اراده‌ی امرى را بنمايد عقل را از مردم مى ‏گيرد و كار خود را اجرا مي‌نمايد و اراده ‏اش به‌اتمام مي‌رسد، وقتى تمام شد هوش و عقل آن‌ها را برمي‌گرداند، آن وقت اظهار نظر مي‌كنند كه چه شد؟ و از كجا به‌وجود آمد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  اراده و اختیار انسان تنها در آن حدّ است که وقتی خداوند به حکم آیه‌ی «کلّ یومٍ هو فی شأن» تاریخی را به صحنه آورد – مثل حضور اسلام در تاریخ – شخصیت خود را شکل دهد ولی به این معنا نیست که انسان‌ها در هر جایی بتوانند هرطور خواستند عمل کنند. حدیث ارزشمند مذکور نشان می‌دهد بعضی از وقایع را خداوند ماورای عقل انسان‌ها محقق می‌کند و چون آن حادثه واقع شد، انسان‌ها تعجب می‌کنند که چگونه چنین شد؟ موفق باشید    

17470
متن پرسش
سلام علیکم: برای دهه اول محرم برنامه سخنرانی دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط شنبه شبی که در پیش است در مسجد انبیاء، و صبح تاسوعا حدود ساعت 8 در گلزار شهدای دستگرد. موفق باشید

15287
متن پرسش
سلام استاد: در جلسه پیش در شرح جامع السعادات فرمودید: هرکسی خودش جای خودش است و بستر خود را داراست و.... با توجه به صحبت شما، استاد اگر کسی انتخاب هایش و رویکردش به شدت عرفانی شود و تمامی اعمال را با همان رویکرد به فعلیت برساند و وارد عالَم عرفان شود، این بسترش بیشتر می شود؟ ظرف وجودی اش بیشتر می شود؟ به میزان بستر معنویتش افزوده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. عنصر صبر، غوغا می‌کند. فرمود: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(186/آل‌عمران). موفق باشید

14682
متن پرسش
سلام: 1. آیا وقتی ما با چشم سر به اطراف نگاه می کنیم وجود اشیاء رو نگاه می کنیم یا ماهیتشون رو؟ البته اساتید گفتن با چشم سر به ماهیات داریم نگاه می کنیم من این طور برداشت کردم که منظورشون اینه که وجود های خاص و مقید نگاه می کنیم و ماهیت یعنی وجود خاص و مقید درسته؟ طبق نظر تشکیک ذات مراتب 2. حالا ما که این اشیاء اطراف رو می بینیم تو بحث وجود ذهنی می خوان بگن که ما همین درخت رو که به شکل ساقه و برگ و ریشه و... مشاهده می کنیم اینها رو به واسطه صوری که انشاء ذهن به قیام صدوری هست مشاهده می کنیم.. درسته؟ منظورم اینه که وجود ذهنی فقط مربوط به معقولات یا متخیلات هست یا کیفیت ابصار و دیدن ما اشیاء خارجی رو هم به همین منوال توجیه میکنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بستگی به نوعِ رویکرد ما دارد که اشیاء را به عنوان ماهیات بنگریم یا مظاهر وجود در محدودیت‌های اعیان ثابته‌ی به ظهورآمده 2- بحث وجود ذهنی در مقابل اشکالی است که می‌گوید، چه نسبتی بین وجود خارجی و وجود ذهنی است که با «حمل اولیِ ذاتی» مشکل را حل می‌کند. ولی بحث ما آن است که چه نسبتی بین ما به عنوان نفس ناطقه و موجودات از آن جهت که مظاهر وجودند در میان است که عرفان نظری متکفّل جواب‌دادن به این سؤال است. موفق باشید

14580

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليکم: آيا همانطور که روح زمان ندارد، خلقت روح هم زمان ندارد؟ به طور کلي آيا همانطور که حادث مي تواند زمان دار يا بي زمان باشد، خود حدوث هم مي تواند فرازماني باشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: «زمان» در نسبت به عالم ماده مطرح می‌شود و خارج از عالم ماده، زمان نیست. لذا مجردات، حدوثِ ذاتی دارند و نه حدوثِ زمانی. نظر جنابعالی را به جواب سؤال شماره‌ی 3126 جلب می‌نمایم. موفق باشید

14286
متن پرسش
با سلام: استاد این مسئله که می گویند فلاسفه اسلامی به خدا وجود را هدیه کردند چه پاسخی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی نیست. خداوندی که وجود همه‌چیز از اوست، خودش عین وجود است پس یعنی چه که کسی وجود را به او هدیه کند! این به آن معنا است که حضرت حق «وجود» ندارد و فیلسوفان این فکر را ساخته‌اند که خدایی وجود دارد. موفق باشید

9864
متن پرسش
سلام معلم مهربان: علما فرموده اند چند موضوع را مطالعه کردن یا چند کار را با هم انجام دادن باعث پراکندگی می شود، من هر روز حدود 1 ساعت زبان انگلیسی،20 دقیقه فرانسه درسهای خودم برای آزمون ارشد و 1 الی 2 ساعت مباحث حضرتعالی را می خوانم و برخی روزها خطاطی هم اضافه می شود، من همیشه این طوری کار می کرده ام و به عمق کار آسیب زده نشده البته در هر زمانی تمرکز اصلی ام روی کاری بوده و بقیه کارها کنارش. اگر کار جدیدی اضافه کنم و باعث پراکندگی ام شود سریع حذفش می کنم ولی با این برنامه مشکلی ندارم اشکالی دارد استاد؟ کارم غلط است؟ 2- من با قرآن به صورت تدبر مانوس شده ام و خیلی دوست دارم زبان عربی را یاد بگیرم تا بیشتر بهره ببرم، خیلی سختم هست صبر کنم تا اینها تمام شوند و چند سال بعد عربی را یاد بگیرم، اشکالی دارد هر روز 20 دقیقه عربی هم اضافه کنم؟ این پراکندگی و شتابزدگی نیست؟ لطفا استاد جایی مسولیتی نپذیرید ما به فرمایشات و شرح دعاها و آثارتان بسیار نیاز داریم شما یک دریچه باز کردید برای فهم کتب علمای عزیزمان و ورود به عالم بیکرانه ی غیب. امیدوارم با امام حسین(ع) محشور شوید و خداوند طول عمر توام با سلامتی به شما عنایت فرماید. یک تشکر ویژه از حاج آقا نظری که بسیار دلسوز و پیگیرند و آقای دکتر قدوسی. خداوند به عالی ترین درجات همه این بزرگواران را برساند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خدا قوتتان دهدکه بتوانید همین‌طور جلو روید. 2- خیلی خوب است، اگر عربی بدانید، متون مقدس اسلامی را با همان زبانی می‌فهمید که طرح شده. موفق باشید
6160
متن پرسش
سلام علیکم بنده صوت معرفت نفس را گوش کردم (همان ده یازده جلسه را)احساس میکنم مباحث باید خیلی مبسوط تر باشدومن از آن بی خبرم..یعنی چه صوت ویا کتاب دیگری را پیشنهاد می فرمایید برای عمق واحاطه بیشتر در بحث معرفت نفس از آنجا که فرمودید فقه اکبر است پس باید وقت زیادی برایش صرف کنیم تاان شاالله برایمان ملکه شود . التماس دعا .وفقکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از ده نکته در معرفت نفس، خوب است برهان صدیقین با شرح آن کار شود و سپس مباحث معاد را با شرح آن دنبال بفرمایید تا خویشتن پنهان را مطالعه کنیدکه إن‌شاءاللّه با لایه‌های عمیق‌تر نفس مرتبط می‌شوید. موفق باشید
4649
متن پرسش
سلام . 1- لطفا بفرمایید با دمیده شدن در صور ، وضعیت عالم ماده چگونه خواهد شد ؟ 2- با ورود به عالم قیامت ، وضعیت بدن مثالی(برزخی) چگونه خواهد بود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با صور اول همه از جهت حیات دنیایی می‌میرند و با صور دوم به حیات قیامتی زنده می‌شوند. مفصل آن را در شرح اینجانب به کتاب معاد دنبال کنید 2- در قیامت بدن داریم ولی بدنی که صورت عقاید و اعمال ما است. به جزوه‌ی «حیات بدن اُخروی» رجوع فرمایید. موفق باشید
4064
متن پرسش
باعرض سلام ما در روایات و در تاریخ در مورد برخی از ائمه علیهم السلام داریم که از لحاظ جسمی دارای شرایط خاصی بوده اند مثلا حضرت باقر سلام الله علیه که ایشان بسیار چاق بودند که حتی برخی برای کمک به ایشان زیر بازوان مبارک حضرت را میگرفتند و یا... آیا با توجه به اینکه جسم انسان مرتبه ای از وجود او و نفس او میباشد نباید ایشان در بهترین شکل و حالت جسمانی قرارداشته باشند و آیا این موارد اینچنینی العیاذ بالله برای ایشان نقص به شمار نمی آید باتوجه به اینکه حضرت عالی فرموده بودید که خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را از ساده ترین مسایلی که مردم آن را بد بپندارند مبرا کرده تا هدایت به طور تمام و کمال انجام شود آیا این فقط شامل نبی به جهت مقام اجمال ایشان است و در مقام تفصیل نیاز به این موارد نیست ؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نمی‌دانم این قضیه که تاریخ در اختیار ما گذارده در چه شرایطی بوده، چون در این روایت بحث بر سر آن است که حضرت باقر«علیه‌السلام» کار و تلاش داشتند حتی با داشتن چنین موقعیتی که از بقیه کمک می‌گرفتند، از تلاش باز نمی‌ایستادند ولی این چه موقعیتی بوده که در این موقعیت هم از کار و تلاش باز نمی‌ایستادند، چیزی در اختیار ما نگذاشته‌اند. معلوم است یک شرایط استثنایی بوده. موفق باشید
2634

حفظ قرآنبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد بنده انشاء الله میخواهم شروع به حفظ قرآن کنم. می خواستم ترجمه ای از قرآن را که نزدیک به ترجمه و تفسیر های شما از آیات قرآن می باشد را به بنده معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده کتاب آقای پورسیف را تحت عنوان «خلاصه‌ای از تفسیر المیزان و نمونه» معرفی می‌کنم. موفق باشید
26155
متن پرسش
سلام خدمت استاد: به هر صورت کشته شدن عده ای در هواپیمای اوکراینی به دست ما نمی گذارد که من راحت باشم. راستی این افراد چه تقصیر و گناهی داشتند که باید با اشتباه یک نفر چنین سرنوشتی پیدا کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد باید مواظب بود دو موضوع از همدیگر جدا شود. یکی تقدیری که هرکس برایش رقم خورده است و دیگر خطایی که انجام می‌گیرد. آیه‌ی ۸ سوره‌ی جمعه می‌فرماید: «إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ» آن مرگی که شما از آن فرار می‌کنید، شما را حتماً ملاقات می‌کند و از آن فرار ممکن نیست.

حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «تَعُدُّ السِّنِینَ ثُمَّ تَعُدُّ الشُّهُورَ ثُمَّ تَعُدُّ الْأَیَّامَ ثُمَّ تَعُدُّ السَّاعَاتِ ثُمَّ تَعُدُّ النَّفَسَ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» سال‌ها را می‌شمرند، سال‌ها که به سر رسید ماه‌ها را می‌شمرند، ماه‌ها که تمام شد روزها را می‌شمرند، روزها که تمام شد ساعت‌ها را می‌شمرند و بالأخره نفس‌ها را می‌شمرند تا عمر مقدّر به سر آید و فرشته‌ی مرگ، روح آدمی را قبض کند. و در همین رابطه خداوند می‌فرماید: «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» چون اجل انسان‌ها فرا رسید، نه ساعتی آن اجل عقب و یا جلو می‌افتد.

پس در مورد تقدیری که این افراد داشتند باید به نکته‌ی فوق توجه داشت. مثل این‌که اگر بناست عده‌ای در این روز و این ساعت به تقدیر خود برسند، به نحوی همه‌ی آن‌ها در اتوبوسی جای می‌گیرند که آن اتوبوس بناست با خطای راننده در درّه‌ای سقوط کند.

و اما این‌که این مرگ باید به دست آن راننده انجام بگیرد؛ بحث دیگری است که خداوند بخواهد آن راننده را نیز به هر دلیلی نیز تنبیه نماید. و در این‌جا نباید با نظر به تقدیرِ کشته‌شدگان، از خطای راننده غفلت شود. در مورد خطایی که نیز در کشته‌شدن مسافران آن هواپیما پیش آمد؛ باید فکر کرد که خداوند بنا دارد چه چیزی را به ما نشان دهد؟ آیا می‌توان گفت در این شرایط که موقعیت‌مان چندان حساس نیست، به دست ما باید این خطا انجام شود تا در شرایطی حساس‌تر و موقعیتی بس بزرگ‌تر خود را تصحیح کرده باشیم؟ واللّه اعلم. موفق باشید

 

24349
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده عزیز: ۱. در نقد روشنفکران دینی مانند سروش و ملکیان و شبستری کتاب «دین اندیشان متجدد» از آقای محمدمنصور هاشمی انتشارات کویر کتاب خوبی هست؟ کتاب «هویت اندیشان و میراث فکری سید احمد فردید» از همین نویسنده چطور؟ ۲. استاد عزیز آشنایی من با شما و کتاب هايتان در حوزه غرب شناسی مانند علل تزلزل تمدن غرب، گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی و... تاثیر زیادی بر نگاه من به غرب گذاشت و از طریق شما بود که من با آقای دکتر داوری اردکانی آشنا شدم و علاقه مند شدم که کتاب های ایشان درباره غرب و مدرنیته مانند درباره غرب را مطالعه کنم و انصافا چیزهای زیادی از ایشان آموختم مخصوصا اینکه فهمیدم نسبت ما با غرب به صورت رد و قبول مطلق یا غرب مخلوطی از چیزهای مثبت و منفی بی ارتباط با هم هست و ما مختاريم که مثبت ها را اخذ کنیم و منفی هایش را طرد کنیم، نیست. درست هست که غرب یک عالم هست ولی یک کل واحد مطلقاً خوب یا بد هم نیست و ما هم چاره ای جز تلفیق و گزینش چیزها از عالم غرب نداریم اما نباید با تقلیل گرایی و ساده انگاشتن پیچیدگی های تاریخ غرب تصور کنیم که غرب صرفا مخلوطی از چیزهای خوب و بد جدا از هم هست و ما هم می توانیم به راحتی اجزای این مخلوط را از هم جدا و خوبی های آن را گزینش کنیم، تفکری که هنوز هم در جامعه ما و متاسفانه در بین جریان های انقلابی و اسلام گرا وجود دارد. شاه بیت تمام حرفهای دکتر داوری توجه به امکان ها و شرایط تاریخی مدرنیته و خودمان هست و خطاب به جريان هایی که به دنبال توسعه و ترقی تاریخ غرب مدرن هستند می گویند باید با توجه به شرایط و امکانات تاریخ خودمان و با خودآگاهی تاریخی و برون رفت از تقلید و غربزدگی با همت قدم در این راه دشوار بگذاریم و از طرفی خطاب به جريان هایی که به دنبال عالم دینی ماورای مدرنیته هستند می گویند اولا راه بیرون شدن از وضع کنونی از درون جهان موجود می گذرد و تجدد را نمی توان دور زد و از کنارش گذشت بلکه اگر راهی گشوده شود آن راه را در درون باید جست و ثانیاً باید شرایط و امکانات و مقدمات این راه را فراهم کرد و با همت آن را طی کرد و با صرف دستورالعمل سیاسی و حکومتی نمی توان این امر تاریخی و کلان را متحقق کرد. در نهایت اما یک سوالی همیشه برای من مطرح بوده و آن اینکه آیا تأسی ایشان در فلسفه به امثال گادامر و هایدگر و نگاه تاریخی نگری به همه چیز باعث نمی شود ما به یک جور نسبی گرایی معرفتی دچار شویم؟ اینکه ایشان به همه چیز به صورت تاریخی نگاه می کنند باعث نمی شود ایشان به امری ماورای ادوار تاریخی بشری و فراتر از آن قائل نباشند؟ با توجه به اینکه کسانی مانند آقای عبدالکریمی که به هایدگر و گادامر اقتدا می کنند در نهایت کارشان به نفی ذات گرایی (در این صورت چیزی از اصول اعتقادی دین و شریعت باقی نمی ماند) و نفی اصالت دادن به امور دینی و معنوی ورای ادوار تاریخی که هایدگر و گادامر مطرح می کنند می کشد. اگر طبق فرمایش شما حساب آقای عبدالکریمی و تفکراتشان از دکتر داوری جداست پس چرا دکتر داوری کم و بیش به ایشان ارادت دارند و مثلاً مطالب کتاب پایان تئولوژی ایشان را تقریباً تایید می کنند؟ البته من با مباحث فلسفی آشنایی عمیق و مداوم نداشته ام و بیش تر مباحث غرب شناسی را دنبال می کردم ولی انگار احساس می کنم در عمق تفکر دکتر داوری یک جور نسبی گرایی تاریخی نهفته هست و ایشان همانند اشپنگلر حرکت تاریخ را ادواری می دانند به طوری که سیر حرکت تاریخ تکاملی نیست و هدف مشخصی ندارد و دوره های تاریخی می آیند و می روند و مثلاً همان طور که تاریخ غرب از ۲۵۰۰ سال پیش شروع شده و الآن در حال احتضار هست زمانی پایان خواهد پذیرفت و دوره تاریخی و عالم دیگری طلوع خواهد کرد و آن عالم هم سیر و مراحل و ظهور و افولی خواهد داشت و در نهایت پایان خواهد پذیرفت و عالم دیگری جایگزین آن خواهد شد و همین طور تا ابد این دور ادامه خواهد داشت و شواهدی هم از این نگاه ایشان در کتاب هايشان یافت می شود حال آیا فکر نمی کنید ارجاع دادن صرف جوانان انقلابی و دین گرا به دکتر داوری یا فردید فقط به خاطر آنکه ایشان تجدد را نقد می کنند بدون اینکه تفاوت بنیادین نگاه این افراد به دین، اسلام، ماوراءالطبيعه، تاریخ را متذکر شوید کار خطرناکی هست؟ شاید بگویید نباید جوانان حزب اللهی و دلبسته انقلاب اسلامی و امام خمینی خوشان را از تفکرات امثال دکتر داوری محروم کنند. قبول. من هم با واکنش های تند و کوته نظرانه و بدون عمق آقای عباسی در برابر تفکر فيلسوفانه دکتر داوری مخالفم و تاسف می خورم ولی به نظر من با وجود بهره های فراوانی که می توان از اشارات دکتر داوری در راه تحقق تمدن نوین اسلامی گرفت اما نگاه ایشان به دین، وحی، نبوت، نقش ولی معصوم در دنیا و زندگی انسان ها، حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا و قبل از قیامت اساساً با نگاه بزرگان دین و بزرگان تشیع تفاوت دارد و ایشان هم مثل آقای عبدالکریمی و دیگر اساتید غالب دانشگاهی ما این چیزها را سنتی و صرفاً متعلق به گذشته می خوانند و نقشی برای آن ها در جهان کنونی قائل نیستند و چه بسا بزرگانی مثل آیت الله جوادی آملی و مصباح یزدی را سنت گرا و بنيادگرا قلمداد کنند. شاید دکتر داوری مانند سروش، ملکیان، شبستری آشکارا کارکرد دین در زندگی بشر در تمدن سازی و تکامل تاریخ در حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا را زیر سوال نبرند اما تلویحاً اصالتی برای آنها قائل نیستند و آنها را هم عرض امور بشری دیگر که ممکن است زمانی در یک دوره تاریخی اتفاق بیفتد و سپس بعد از سال ها افول کند و عالم دیگر جایگزین آن شود قلمداد کنند. هم چنین به نظر می رسد ایشان به رسالت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در فراهم کردن شرایط و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر اعتقادی ندارند. آیا نگران این نیستید که با توصیه مدام و بی حد و حصر جوانان حزب اللهی (که زیاد اطلاعی از مباحث فلسفی و معرفتی ندارند و صرفاً علاقه مند به مباحث نقد مدرنیته هستند) به دکتر داوری باعث انحراف و اعوجاج آن ها در مسائل اعتقادی و معرفتی شوید؟ این اتفاقی است که احساس کنم برای من پیش آمده و مثل زمان قبل از آشنایی با دکتر داوری به تمدن نوین اسلامی و تحقق آن اعتقاد محکم و استواری ندارم. ۳. نظر شما درباره مقاله ای که اخیراً آقای حامد زارع با عنوان چه کسی ایدئولوگ انقلاب ۱۳۵۷ بود؟ سروش یا داوری؟ در روزنامه سازندگی نوشته چیست؟ آقای زارع در عین اینکه سروش و ادعاهای همیشگی او درباره دکتر داوری را نقد کرد، سروش و شریعتی و آل محمد و فردید و نراقی را فراهم آورندگان زمینه های انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ و پيشگامان مسابقه تجدد ستیزی معرفی کرد. دکتر داوری را به عنوان کسی که از همان قبل از انقلاب درباره ایده گزینش از غرب به تجدد ستيزان نقد کرده بود معرفی کرد اما مهم تر اینکه آقای زارع جوری از انقلاب اسلامی و اینکه سروش معلم جمهوری اسلامی در اراده سیاسی برای انقلاب فرهنگی بوده، صحبت می کند که انگار اساساً انقلاب اسلامی و تمام اتفاقات بعد از آن که به قول ایشان ناشی از تجدد ستیزی محض نخبگان ما بوده کار عبث و اشتباهی بوده و به اسم دفاع از دکتر داوری و حمله به سروش آشکارا انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال برده. چرا باید این مقاله که آشکارا انقلاب اسلامی را زیر سوال می برد در سایت ایشان منتشر و عملاً به ایشان منتسب شود؟ حتی با استناد به کتاب های اخیر ایشان نمی توانیم بگوییم ایشان اساساً فلسفه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند و آقای زارع با نقل و قول ناقص و یک جانبه از کتاب های ایشان سروش را نقد کردند ولی چرا این مقاله که آشکارا سیاسی و جناحی و یک جانبه بود در سایت دکتر داوری منتشر می شود و آیا با رضایت و اطلاع شخص خودشان بوده؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را مطرح کرده‌اید. بنده آن‌چه می‌دانم را به طور اختصار عرض می‌کنم و انتظار دارم خود رفقا فکر کنند.

۱. آن دو کتاب از آقای محمد منصور هاشمی را نمی‌شناسم، ولی نظر شما برایم مهم است اگر نظر و برداشت خود را بفرمایید.

۲. به نظر بنده مطالبی که دکتر داوری مطرح می‌کنند را به خوبی تقریر کرده‌اید. ولی نمی‌دانم چرا از آن مطالب برداشت کرده‌اید که انسان با مطالعه‌ی نظرات ایشان یا نظرات هایدگر و گادامر، گرفتار نسبی‌گرایی می‌شود؛ در حالی‌که حضور حقیقت به صورت های مختلف در متن تاریخ، نحوه‌ای از حضور تشکیکی است و این، به هیچ‌وجه آن نوع نسبی‌گرایی که منکر هرگونه حقیقت باشد نیست.

۳. در موضوع حضور سنت‌های جاری در هستی و قرار گرفتن در آن سنت‌ها، نشانه‌ی عقلِ برتر انسان است و به یک معنا نظر به حقایق فراتاریخی است نه جبرِ تاریخ به آن معنا که انسان در تحقق شرایط زندگی خود دست‌بسته است و ما این را در آموزه های دینی خود به‌خوبی متوجه هستیم.

۴. در مورد نسبت آقای عبدالکریمی و آقای دکتر داوری باید با دقت فراوان مطلب را دنبال کرد. نمی‌دانم در مورد نظر آقای دکتر داوری نسبت به کتاب «پایان تئولوژی» دقت فرمودید یا نه؟ که چگونه خیلی ظریف دکتر داوری این‌طور شروع کرد که اولاً: آقای عبدالکریمی باید جواب آقای دکتر پورحسن را خودشان بدهند – دکتر پورحسن در انتقادی جانانه می‌گفت همان اشکالاتی که دکتر داوری به آقای مطهری در رابطه با تئولوژیک‌بودنِ افکار شهید مطهری دارد، به افکار دکتر شریعتی که آقای عبدالکریمی سختْ شیفته‌ی اوست؛ وارد است – و سپس دکتر داوری فرمود تئوس یعنی خدا، و هیچ‌وقت خدا پایان نمی‌یابد، و برای آن‌که عملاً حرفْ دهانِ آقای عبدالکریمی گذاشته باشد، فرمود منظور اقای عبدالکریمی آن است که باید دینداری را به افراد و جوامع برگرداند نه آن‌که دوران دینداری تمام شده است. در حالی‌که آن‌چه بنده برداشت کرده‌ام نظر آقای عبدالکریمی آن است که دوران دینداری تمام شده است؛ که بحث آن مفصل است. عرض بنده در هنر جناب اقای دکتر داوری است که چگونه همچون پیری مرشدگونه عمل می‌کند و امثال چنین ظرایفی در شخصیت آقای دکتر داوری إلی ماشاءاللّه است. مشهور است که آلکی‌بیاس در مورد سقراط می‌گوید: خدا بکشد سقراط را و وای اگر خدا خدا سقراط را بکشد. بنده در مورد دکتر داوری چنین شیفتگی را دارا می‌باشم.

5- می‌فرمایید راه دکتر داوری به تحقق تمدن اسلامی ختم نمی‌شود؛ نمی‌دانم به آخرین مقاله‌ی ایشان در اسفند ۹۷ تحت عنوان «ایران پر از مشکل است، اما مسئله ندارد» توجه داشته‌اید که در فرازی از آن مقاله می‌فرماید:

« ... در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق های باز خداحافظی می کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن -که نمی دانیم چگونه ممکن است- متصوّر نمی شود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین جا که ایستاده ایم آغاز کنیم...»

بنده عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی میان دو جهان» داشته‌ام که متن، و صوت آن را بر روی بنر سایت «لب‌المیزان» می‌توانید دنبال کنید.

6- عنایت داشته باشید که دکتر داوری استاد فلسفه است و نه یک معلم دینی؛ و لذا خارج از واژه‌های دینی سعی دارد در متن تفکر فلسفی سخن بگوید.

7- در موضوع ایدئولوژیک‌کردن انقلاب اسلامی می‌توان نقش سروشِ قبل از کتاب «دین فربه‌تر از ایدئولوژی» بسیار غلیظ دانست و البته معلوم است که این افراد پس از عدول از آن نگاه بنا دارند رقیب خود را متهم به عملی بکنند که خودشان بی‌تقصیر نیستند در آن حدّ که ملاحظه کرده‌اید دکتر احمد فردید را فقط به جرم انتقاد از دکتر سروش، نه‌تنها از حضور در دانشگاه ممنوع کردند، از هرگونه سخنرانی او را محروم نمودند. موفق باشید

22219
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: با عرض تبریک عید سعید فطر. طلبه ی پایه پنجم هستم. سوالات متعددی راجع به نظام حوزه و روحانیت از شما پرسیده شده است ولی به نظر می رسد که شما زیادی به حوزه و روحانیت کنونی، خوشبین هستید و از اوضاع آشفته آن خبر ندارید. نمی دانم شما چه چیزی در حوزه و روحانیت فعلی می بینید که به ما طلبه ها امید می دهید و ما را به صبر فرا می خوانید و ما را توصیه می کنید به خوب درس خواندن! نمی دانم وصف پریشان حالی ام را چطور توصیف کنم. خیلی از رفقایم از حوزه دل کندند و رفتند ولی چه کنم که انگار کسی دلم را به طلبگی - آن هم با این اوضاع آشفته ای که دارد - گره زده است. اگر حوزه و روحانیت به همین منوال پیش برود، باید به فکر مراسم فاتحه خوانی برایش باشیم. استاد! نمی دانی که در دلم چه خبر است. گویی قلبم می خواهد از شدت غصه از جا کنده بشود و از هم فرو بپاشد. حوزه ای که باید مظهر توحید و وحدت باشد، به کثرتی گرفتار شده که اگر نگوییم بیشتر از کثرت غرب است، ولی کمتر از آن نیست. استاد! از کجای این کثرت ها برایت بگویم؟! از مسئولینی که بیانات حضرت آقا، حتی تکانشان هم نمی دهد. از پنجاه درصد مسجد هایمان که بدون روحانی مانده. از اینکه حوزه ای که باید اول جایی باشد که به فکر حل معضلات اجتماعی باشد، حالا خودش آنقدر دچار معضلات است که حتی نمی تواند راجع به حل معضلات جامعه اش فکر هم بکند، چه رسد به اقدام. از اینکه ساختمان سازی در حوزه زیاد شده ولی آدم سازی نه؛ در حالی که حضرت امام فرمود: در حوزه هر چه پول و ساختمان زیاد گردد، درس و معنویت کم می گردد. از اینکه روحانیتی که باید بیشترین انس را با مردم جامعه داشته باشد، حالا آنقدر منزوی شده که فقط می توان آنها را در گوشه ی مساجد و حوزه ها یافت. از اینکه اسلام و قرآن و ولایت در حوزه غریب مانده اند. از ده سال عمری که برای خواندن این قیل و قال ها از طلبه ها صرف می کنند. از اینکه استاد در کلاس، نه خودش می فهمد که چه می گوید و نه ما، از طلابی که پس از ده سال درس خواندن، برای گذراندن معیشت خود، به کارگری و مسافر کشی روی آورده اند. از اینکه حداقل پنجاه درصد طلبه ها در آخر، طلبگی را رها می کنند. این درد ها و زخم های عمیق حوزه، چطور باید درمان بشود؟ روحانیت فعلی به سه دسته تقسیم شده است: دسته ی اول مسئولان متحجری هستند که با تحجر و مقدس مآبیشان دارند تیشه به ریشه ی دین می زنند و ضد ولایت تر از آنها تا به حال زاده نشده است؛ سخنان رهبری را به طور کامل گوش می دهند تا دقیقا برعکس و مخالفش را عمل کنند؛ به عبارت دیگر دسته ی اول، منافقینی هستند که مستقیما از طرف شیطان ماموریت دارند که چهره ی دین را کریه و زشت نشان بدهند. دسته ی دوم کسانی هستند که بی طرفند! بلکه آنجایی هستند که نانشان بیشتر در روغن باشد، این دسته از آخوند هایی هستند که دغدغه ی خاصی برای اسلام و مسلمین ندارند بلکه فقط به این دلخوشند که با نماز و روضه و منبری، اموراتشان سپری بشود. دسته ی سوم کسانی هستند که مثل من بی چاره درد را از عمق وجود احساس می کنند ولی نمی دانند که چه باید کرد برای دل خون امام زمان و رهبری. این بود آمال و افق های حوزه؟ استاد! ما را به چه امید می دهی و به چه فرا می خوانی؟ سوال نهایی ام از خدمت شما این است: با این آشفته بازاری که در حوزه و روحانیت هست، من به عنوان یک طلبه که خودم را مدیون امام و شهدا و رهبری می دانم، برای اینکه بتوانم رسالت تاریخی ام را به خوبی ادا کنم و بتوانم باری را از روی دوش رهبری بردارم و غمی از غم هایش بکاهم، واضح و روشن بفرمایید که دقیقا باید چه کار کنم؟ چه در روند تحصیلی و مطالعه و چه در روند عملی و تبلیغ. با تشکر فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به این موضوع فکر کرده‌باشید که قوام فرهنگ غرب در حال فروریختن است و تمدّن غربی خواسته یا ناخواسته توسط سیاست‌ مداران آن مقابله‌ی با همه‌ی مردم جهان را پیشه کرده‌است و این است راز آن که این تمدّن فروخواهد ریخت و فرایند رجوع به انقلاب اسلامی به عنوان طلایه دار دفاع از مردم در مقابل استکبار، روز به روز بهتر و بهتر و بیشتر و بیشتر شروع خواهد شد و این رجوع، رجوع به فرهنگ معنویِ انقلاب اسلامی یعنی تشیّع است که حوزه باید جواب‌گوی این رجوع در آینده باشد و اگر طلاب جوان امروز خود را برای چنین آینده‌ای آماده نکنند در عین آن‌که خدمت شایانی به اسلام نکرده‌اند، گرفتار نوعی بی معنایی خواهند شد. آری طلبه باید هم فقه خوبی را داشته باشد و هم حکمت و عرفان و قرآن را خوب تبیین کند و چنین آینده‌ ای را برای خود شکل دهد. موفق باشید

21925
متن پرسش
استاد عزیز سلام: بهمن ماه سوالی از حضرتتان پرسیدم که در جواب فرمودید: «چرا به اشارات رهبری انقلاب نظر نداشته باشید؟ و زندگی خود را بر اساس اشارات ایشان شکل ندهید؟» از همان روز تا الان تلاش‌های بسیاری کرده‌ام که زندگی خود را بر اساس اشارات ایشان شکل دهم و یا به عبارتی تلاش کردم برای اینکه زندگی را بر اساس اشارات ایشان شکل داد چه باید کرد؛ الان بعد از چند ماه حس می کنم تلاش‌هایم مذبوحانه بوده؛ دوباره مزاحم شما شدم که کمک بفرمایید و این موضوع را شرح دهید که (چگونه جوانِ مومن انقلابی زندگی خود را بر اساس اشارات رهبری شکل دهد؟) با اینکه دوست داشتم سوالم را کمی شخصی‌تر بپرسم ولی حیفم آمد که این فرصت برای بقیه دوستان من هم از بین برود و با توجه به درکی که از حس و حالِ امروزِ جوانِ دهه هفتادی که خود نیز از آن دسته هستم دارم و احتیاجی واقعی و ضروری همچون احتیاج تشنه‌ی در حال مرگ به آب، به علاقه به رهبری و سلوک و اشارات ایشان از شما خواهشمندم که شرح مفصلی بدهید، متاسفانه به جد می توان گفت کتبی که تا کنون در زمینه‌ی مربوط به رهبری منتشر شده همه از جنس کارهای ژورنالیستی و سطحی بوده و از جنبه‌ی تفکر کسی توجه نداشته شاید سوالاتی که جدی مطرح است اینها باشد که: چرا رهبری؟ اشارات ایشان چیست و راه دستیابی به آنها؟ مهمترین اشارات ایشان به جوانها در سلوک فردی؟ در سلوک اجتماعی؟ سلوک سیاسی؟ مقدمات مورد نیاز برای غور و تعمیق در اندیشه و اشارات رهبری؟ راهکارهای عملی برای شکل دهی زندگی بر اساس اشارات رهبری؟ چگونگی (روش عملی) مواجه و استفاده حضرتعالی با اشارات رهبری؟ در پناه حضرت حق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً انسان‌ها با معارف و افکاری زندگی می‌کنند و بر اساس آن افکار، به زندگی خود می‌خواهند معنا ببخشند چه به طریقی صحیح و چه به طریقی ناصحیح. وقتی خداوند به ما کمک کرده تا ذیل قرآن و سیره‌ی اهل‌البیت «علیهم‌السلام» انسانی را متذکر وظایف ما در این تاریخ نموده است، ما می‌توانیم به کمک اشارات و رهنمودهای او در این زمان درست فکر کنیم. لذا دیگر مشکلی نمی‌ماند برای راه‌کارِ عملی. مثلاً وقتی ایشان می‌فرمایند «ما به مسائل جهانی و مسائل منطقه‌ای و از جمله مسائل کشورمان، باید نگاه کلان و جامع داشته باشیم؛ این نگاه کلان، به ما «معرفت» و «بصیرتی» را عطا می‌کند که اولاً: موقعیت خودمان را، جایگاه خودمان را، ایستگاه خودمان را در وضع کنونی بازیابی کنیم و بفهمیم در چه وضعی قرار داریم؛ بعد هم به ما تعلیم می‌دهد که برای آینده چه باید بکنیم»؛ آیا افقی در مقابل ما نمی‌گشایند تا بر اساس آن فکر کنیم و اعمال خود را تنظیم نماییم؟ موفق باشید

21307
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر: استاد به نظر شما همسر انسان را خداوند انتخاب می کند و هر چه که مقدر شد حکمتی دارد؟ اگر علاقه ای بین زوجین نباشد و یا اختلافات بسیار سختی پیش بیایید بخاطر رضای خدا و درس گرفتن از امتحان الهی باید صبر کرد و طلاق نگرفت به امید اینکه رشد معنوی حاصل شود؟ شما این تفکر که ما نباید به همسر کاری داشته باشیم و باید وظایف الهی خود را انجام دهیم و این باعث می شود همسر هم خوب بشود را قبول دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین‌طور باید باشد. به‌خصوص طبق آيه‌ی 172 سوره اعراف که مي‌فرمايد: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا» يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسل‌هايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت مي‌دهيم. فرزندان بنی‌آدم از پشت پدران و مادران‌شان گرفته شده‌اند و آن شهادت را داده‌اند. و این نشان می‌دهد که هرکس از هر پدر و مادری به دنیا نمی‌آید و باید والدین‌شان مشخص باشند و این یعنی همسر هرکس باید شخص خاصی باشد و هرکسی همسر هرکسی نمی‌شود. موفق باشید

20850
متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار از آنجا که جنابعالی و سایر عرفای بزرگوار معتقد هستید در نظام عالم وحدت شخصی وجود حکم فرماست. طبق این نظر وجود تنها وجود حق تعالی است. و اسماء الهی شوون این وجود و تعینات هم تعین این اسماء هستند. ماهیت در این دستگاه به معنای عین ثابته حکایت ظهور وجود حق تعالی است و ظهور حق، حکایت وجود حق است. چرا که اعیان در سایه ظهور اسماء در واحدیت هویدا هستند. حالا سوال من: آیا از نظر ادراکی می شود اینطور گفت که فاعل شناسا در برخورد با خود احساس بودن می کند و احساس نمایانی برای خود و احساس محدوده داشتن و این غیر از علم حصولی است (این احساس بودن نگاه و توجه به وجود حق است و در واقع احساس کردن وجود حق است و نمایانی که ظهور است احساس کردن اسم الظاهر و فیض منبسط است و احساس کردن فاعل شناسا محدودیت خود را در یک تعین خاص، ماهیت و عین خارجه اوست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر این احساس در عین احساس وحدت وجود باشد که بتوان به آن کثرتِ در عین وحدت گفت؛ درست است. موفق باشید

20190
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: دو سوال داشتم. ۱. حضرتعالی از اشعار مولوی در فرمایشاتتون بسیار استفاده می کنید و در بعضی جاها از ایشون تمجید هم می کنید اما از سویی بعضی بزرگان بسیار ایشان را فاسق و منحرف می دانند. لطفا به طور اجمالی بفرمایید مولوی چگونه شخصیتی است؟ ۲. جهت استقامت در معنویت چه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به قول آيت‏الله انصارى همدانى «رحمةالله‏عليه» سالك تا آخر عمر به مثنوى مولانا نيازمند است. اخيراً كه مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالى» در جلسه‏ اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى‏ مى‏ گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1]  و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. 2- معرفت از جنس خودشناسی، اخلاق از جنس کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» و عمل از جنس رساله‌های عملیه. موفق باشید

 


[1] مقام معظم رهبرى« حفظه‏ الله‏ تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه‏ ى دفتر اول مى ‏گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين

19213
متن پرسش
سلام به جناب استاد طاهرزاده: آن طور که به نظر می رسد همه کنار نشسته اند تا رئیس جمهور بیاید و کارها را درست کند ظاهرا قرار نیست کسی کاری بکند. از حضرتعالی سوال داشتم راهبرد رئیس جمهور آینده را چه می دانید؟ چه شاخصی برای انتخاب رئیس جمهور به نظر شما لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز جدیدی جز آن‌چه مقام معظم رهبری می‌فرمایند، نمی‌دانم. وظیفه‌ی ما آن است که با ارتقاء فکری و فرهنگی جامعه، مطالبات جامعه را بالا ببریم تا فریب وعده‌های دنیایی کاندیداها را نخورند. موفق باشید

18730
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان گفت همه اسماء خدا قبل از اینکه به دنیا برسند جمالیند اما به اقتضای طهور اسم رب الهی در دنیا اسماء جلالی هم به تبع اسماء جمال ظهور می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. حضرت حق به جهت علوّ ذاتش در مقام جلال است و به جهت تجلیات انوارش در مقام جمال است. موفق باشید

18498
متن پرسش
با سلام: در خصوص سوال قبل که عرض کردم عالم خلق به اعتبار وحدت در عین کثرتی که بر آن حاکم است تجلی همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است و لطف نمودید جواب را بیان فرمودید. حالا در ادامه می شود این طور گفت: چون از آن جهت که علم اجمالی از همان جهت مطرح است که کشف تفصیلی مطرح است و عبارت از همان جهت یعنی: علم اجمالی عین کشف تفصیلی است و همان است و از همان جهت که اجمال است تفصیل است. حالا چون عالم خلق هم تجلی همین مقام است وحدت از همان جهت کثرت مطرح است و بطون از همان جهت ظهور است و در واقع ظاهر عین باطن است این طور اگر بگوییم مساله وحدت در عین کثرت به اعتبار اینکه ظهور آن مقام یاد شده است اگر طرح شود این سخن امام علی که فرموده اند: ما رایت شی الا و رایت الله قبله و بعده و معه نزدیک تر به زبان عقلی و فلسفی و قابل فهم تر می شود. و اینکه می فرمایید اگر نگاه عوض شود همه هستی همه در همه است روشن تر می شود. و اینکه چرا اگر معرفت عوض شود ظهورات را کل فی الکل می شود رویت کرد - این طور اگر تقریر شود مساله این که در هر مظهری و در هر ظهوری همه مظاهر و اسماء قابل رویت است شفاف تر می شود. البته بنده چیزی اضاف تر از آنچه شما فرموده اید بیان نکردم استاد عزیزم آیا مطلب را درست فهمیده ام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته‌ی بسیار مهمی است که اگر انسان به نور توحید، سعه‌ی لازم را پیدا کند می‌تواند در یک لحظه، وحدت را در عین کثرت و کثرت را در عین وحدت و اول را عین آخر و آخر را عین اول بیابد. جمعِ این اضداد بستگی به سعه‌ی توحیدی افراد دارد وگرنه در مفهومِ عقلی، مفهومِ کثرت غیر از مفهوم وحدت است. موفق باشید  

نمایش چاپی