بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10996
متن پرسش
آیا گناه هایی که انجام می دهیم انسان را از مسیر سیر الی الله عقب می اندازد به عبارت دیگر فردی که چند سال دچار گناه کبیره بوده می تواند به مقام آیت الله بهجت که اصلا گناه کبیره ای در زندگی نداشته برسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خدا می‌فرماید توّابین را دوست دارد، و وقتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: توبه از گناه مثل آن است که آن گناه را انجام نداده‌ای؛ چه جای ناامیدی؟! موفق باشید
10773
متن پرسش
سلام...چندماه است هرچه سعی میکنم کتب وجزوات شما بر رود سایت بازنمیشود!! ؟؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت
10202
متن پرسش
سلام علیکم؟ خوب هستید استاد؟ می خواستم بپرسم چطور باید نفسم رو در زمینه خوردن و نگاه کنترل کنم (در صورت کنترل شما چه جایگزینی براش معرفی می کنید؟ مثلا من تو خونه زیاد به خوردن مشغول میشم به جاش چیکار کنم؟) و سؤال بعدی اینه که در اوقات فراغت چکار کنیم؟ چون من بیشتر یا کتاب میخونم یا سخنرانی گوش میدم ضمنا من تو سرکارم هم میتونم بگم به نوعی بیکارم که الآُن می بینم نتیجه ای که می خواستم نداده و هدفم هم گم کردم. لطفا شما بفرمایید ما اوقاتمون را چطور سپری کنیم که حداکثر استفاده رو از نظر معنوی برده باشیم که وقتی سنمون رفت بالا احساس حسرت نداشته باشیم. من الآن 24 سالمه. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد خوردن به خودتان سهم بدهید و سهم خیلی کم هم ندهید 2- خوش‌رویی و خوش‌بینی را فراموش نکنید 3- ورزش داشته باشید 4- فرصت به‌دست آمده در مورد مطالعه را از دست ندهید 5- نماز را با طمأنینه بخوانید، نافله‌ها را از دست ندهید. امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ تَوَلَّى أَمْراً مِنْ أُمُورِ النَّاسِ فَعَدَلَ وَ فَتَحَ بَابَهُ وَ رَفَعَ سِتْرَهُ وَ نَظَرَ فِی أُمُورِ النَّاسِ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُؤْمِنَ رَوْعَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یُدْخِلَهُ الْجَنَّة» هرکه متصدی یکی از کارهای مردم شود و عدالت کند و درِ خانه‌اش را باز کند و پرده را بالا زند و در کارهای مردم نظر کند؛ بر خدای عزّ و جلّ حق است که روز قیامت دل ترسانش را آرام کند و او را به بهشت برد. موفق باشید
9059
متن پرسش
نظرتون در مورد جمله زیر چیست؟ آمیرزا جواد آقا ملکی تبریزی (اعلی اللّه مقامه الشّریف)، فرمودند: ولو به این که انسان در نهایت هم اشراف کامل به نفس خود پیدا نکند امّا ارزش دارد عمر عزیز خود را برای شناخت نفس طی کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، هر قدمی در خوشناسی به صورت حضوری، برکات خود را دارد. موفق باشید
7956
متن پرسش
سلام بنده مدتی است دچار بیماری وسواس در نجاسات شده ام .مشکل اصلی ام دراین زمینه بیشتر اعتقادی است.می خواستم کمی درباره جایگاه افعال در دین بدانم واینکه ایا رنجی که در این زمینه می برم لازمه انجام دادن درست شریعت است یا نه وایا اصلادرانجام شریعت ملاک رنج درست وغلطچیست ایا اصلا باید رنج بکشیم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در مورد وسواس خوب است با مؤسسه‌ی إنشاء مشکل خود را در میان بگذارید. تلفن آن مؤسسه 6260205 است. اگر حرکات شما در مورد نجاسات از آنچه عموماً مردم انجام می‌دهند متفاوت است ، رنجی که در این امر می‌برید تحت تأثیر شیطان است و هیچ اجری ندارد و از کارهای اصلی باز می‌شوید. موفق باشید
6610
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشی خدمت استاد گرامی من دانشجوی ترم 3مهندسی عمران هستم و به دروس حوزوی هم علاقه زیادی دارم . و دچار تردید شده بودم که به حوزه بروم یا در دانشگاه ادامه تحصیل بدهم در نهایت به این نتیجه رسیدم که در رشته عمران تحصیل کنم و هدفم را خدمت به خلق و حکومت اسلامی و در نهایت رضایت خدا قرار دهم حال میخواهم با تحصیل این رشته را فرا بگیرم و معارف اسلامی را هم یاد بگیرم و در صورت توان معارف اسلامی را وارد این رشته کنم و در صورتی که امکانش را پیدا کردم نشر بدهم .حال از شما میخواهم که یک سیر مطالعاتی را بهم معرفی کنید تا من از آنجا شروع به یادگیری معارف اسلامی کنم. وراهنماییم کنیم که برای شروع چکار کنم.؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که روی سایت هست برای شروع خوب است ولی بعداً جهت داخل‌‌کردن معارفی که آموخته‌اید در کارتان، پیشنهاد می‌کنم کتاب سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا. از آقای دکتر مهدی امامی جمعه را نیز مطالعه کنید. موفق باشید
1907
متن پرسش
سلام استاد میخواستم کمکم کنید دارم کم کم به گناه مبتلا میشم می ترسم از عذاب جهنم . گناه اذیتم میکنه. ازدواج هم نمیشه چون پدر و مادرم راضی به کمک کردن به من نمیشن چون در منطقه ما ازدواج پسر از حدود 28یا 30 شروع میشه چون کار و خونه و پول از عوامل مهمه که من حالا دانشجو هستم ندارم پس حالا حالا ها باید منتظر بمونم برام دعا کنید و راهنماییم کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شده که چگونه باید خیالات واهی را کنترل کرد. باید این را بدانید به اندازه‌ای که به این نوع خیالات میدان بدهید قدرت می‌گیرند و به اندازه‌ای که از آن‌ها عبور کنید می‌بینید که چیز مهمی نیستند. از خداوند بخواهید به نور اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در ماه رجب شما را از این‌گونه خیالات عبور دهد. موفق باشید
13805
متن پرسش
سلام: استاد قضیه توهین برنامه فیتیله به هموطنان ترک می تواند برنامه ریزی دشمن باشد؟ در تبریز تظاهرات شد و چند نفر مجروح و... شدند بخاطر یک حرف کوچک بازیچه دشمن شدیم. من خودم ترک هستم. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی موضوع تفکر را در تاریخ و زمان خود به جامعه متذکر نشویم و همواره همه‌چیز را به شوخی و سرگرمی بگذرانیم و سطحی‌نگری، عنان جامعه را بگیرد؛ طبیعی است که دشمن برای بازی‌دادنِ ما امیدوار می‌شود و ما هنوز به خود نیامده‌ایم. مشکل برنامه‌ی فتیله، حرف‌های مزخرفی نیست که در رابطه با پاره‌ی تن ایران و حهان اسلام یعنی آذربایجان زد؛ مشکل دلقک‌بازی‌هایی است که ملت را در بی‌تفکری گرفتار کرده است! موفق باشید

11633

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: سایت آقای حجازی تحت عنوان subsoilirrigation.com مربوط به کشاورزی و آبیاری زیر سطحی سفالی می باشد که گویا با تامل در یک آیه قرآن «و جنات تجری من تحتها الانهار» نازله باغ بهشتی در عالم ماده می باشد که حقیر استدعا دارم مطالب سایت و اسناد و مدارک ایشان را دقیقا پی گیری بفرمایید و هر گونه که می توانیم ایشان را حمایت کنیم خلاصه بگویم با این اختراع کویرهای ایران می تواند معاش طیب کل مردم جهان را تامین کند و این مفدمه ایجاد تمدن نوین اسلامی خواهد بود حقیر چند سالی است از نزدیک ایشان را می شناسم و او را صادق یافته ام اگر سایت باز نشد جستجو کنید آبیاری زیر سطحی سفالی سید محسن حجازی و چندین گزینه را امتحان کنید ان شاء الله باز خواهد شد والسلام علیکم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به توصیه‌ی جنابعالی آن سایت را ملاحظه کردم و امیدوارانه برای آن برادر عزیز آرزوی توفیق دارم ولی در حدّی نیستم که بتوانم در این موارد نظری بدهم. موفق باشید

11389
متن پرسش
با سلام: متاسفانه هر چقدر سعی در ارسال پرسش از طریق سایت کردم موفق نشدم. سایت هنوز مشکلاتی دارد. به همین خاطر مجبور به ارسال ایمیل شدم. بنده دو سالی است که با مباحث شما آشنایی دارم (الحمدلله) و دانشجوی رشته فنی دانشگاه صنعتی (تشکل آرمان) هستم و برای کار فرهنگی در دانشگاه با سوالی مهم روبرو شده ام و مقداری سر در گم هستم. دو راه برای ادامه مسیر در دانشگاه در ذیل انقلاب اسلامی می بینم. یکی اینکه به صورت جدی مشغول کار علمی شوم و مشکلات این بخش که مورد نظر رهبری هست را حل و فصل کنم و کار فرهنگی درون تشکل را به این سمت ببرم که فرهنگ سازی کنیم برای ارتباط هرچه بهتر صنعت و دانشگاه و عدالتخواهی در این زمینه. و راه دوم اینکه در جهت تعمیق هرچه بهتر مباحث و ادامه مطالعات دینی به صورت جدی ادامه مسیر هم شخصا و هم به صورت تشکلی بدهم. تفاوت این دو مسیر اولویت بندی است. یکی اولویت را به کار علمی داده و یکی اولویت را به مباحث دینی و هر دو ذیل انقلاب اسلامی (ان شاء الله) خواستم نظر شما را در این مورد بپرسم. کدام کار اولویت بیشتری دارد؟ قسمت دوم سوالم اینکه: اگر استاد طاهرزاده اکنون (در سال 93) دانشجوی فنی مهندسی بود و امکانات تشکلی مثل برد ونشریه و برنامه تالاری برایش فراهم بود چه طور برنامه ریزی می کرد؟ - اولویت را به چه کاری می داد-؟ کار علمیش(صنعت) را چه می کرد؟ یعنی شما برای 4 ماه آینده خودتان در حوزه شخصی و تشکلی چه برنامه ای می ریختید؟ لطفا یک مقدار جزیی صحبت کنید و پیشنهاد برنامه بدهید. معتقدم با شاگردی در این ضمینه قطعا تجربه بیشتری کسب خواهم کرد و می توانم سرباز خوبی برای انقلاب اسلامی باشم. یا علی. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا به اطلاع جنابعالی و سایر کاربران می‌رسانم که چنان‌چه با نرم‌افزار «فایر فاکس یا کروم» وارد شوید و پس از ثبت سؤال  می‌توانید سؤال‌تان را ارسال نمایید.  و اما در مورد اصل سؤال باید عرض کنم در این‌که هر دو کار مهم است بحثی نیست. بحث بر سر آن است که اولاً: شما بیشتر مرد کدام‌یک از آن دو کار هستید؟ ثانیاً: میدان برای کدام‌یک از آن دو خالی‌تر است؟

سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را که اخیراً با مجلس خبرگان داشتند یادآوری می‌کنم که فرمودند: «البته از همه‌ى اینها مهم‌تر، مسئله‌ى فرهنگ است؛ بخصوص در سطح باورها و عقاید مردم. مى‌بینید چقدر دارند سرمایه‌گذارى می کنند. اشاره شد که بسیارى از سرمایه‌هاى گوناگون بین‌المللى صرف ایجاد رسانه‌هاى اثرگذار می شود، از قبیل ماهواره و اینترنت و موبایل و امثال اینها؛ دارند سرمایه‌هاى زیادى را صرف می کنند براى اینکه بر روى عقاید مردم و باورهاى مردم اثر بگذارند و اینها را درواقع از حیطه‌ى نفوذ نظام اسلامى و ارزشهاى اسلامى خارج کنند؛ که البته پادزهر آن هم این است که ما بتوانیم در سطوح مختلف، نسبت به باورها طرحهاى تبیینى و اقناعى داشته باشیم؛». با توجه به سخنان رهبری عزیز؛ معتقدم میدان کار فرهنگی به شکل اقناعی و تبیینی خالی‌تر است، لذا اگر بتوانید تحصیلات فنی خود را به سامان برسانید که مسیری جهت درآمد اقتصادی داشته باشید و به تعمیق معارف دینی بپردازید تا انسانِ ‌تراز اهداف بلند انقلاب اسلامی به صحنه آید؛ کار مهمی را شروع کرده‌اید. این‌که می‌گویید اگر بنده در موقعیت شما بودم چه‌کار می‌کردم؛ باید عرض کنم با توجه به چنین رویکردی برنامه‌ریزی می‌کردم، حال چه در ارائه‌ی نشریه اگر میدان ارائه‌ی نشریه بود و آن نشریه خوانده می‌شد و چه سایر فعالیت‌ها مثل بُرد یا برنامه تالاری. شما مشخص کنید چه هدفی را می‌خواهید دنبال کنید تا خداوند مناسب تحقق آن هدف راه‌کار مناسبی را جلوی شما بگذارد به شرطی که قصد شما مطرح‌کردن خودتان نباشد، وگرنه شیطان، به جای خدا راه‌هایی را جلوی شما می‌گذارد که در نهایت ناکام شوید. موفق باشید

 

9207
متن پرسش
با سلام موضوع: نظر حضرت عالی درباره فلسفه اسلامی و فلسفه مسلمین و عرفان اسلامی و عرفان مسلمینی که استاد علی صفائی مطرح می کنند چیست؟ در صورتی که محی الدین و اسفار هم به طور کامل خواندند و نقد می کنند نه اینکه در ستیز آن باشند؟ به عنوان نمونه درمورد عرفان: استاد ابن عربی و امثال ایشان را نماینده عرفان مسلمین می دانند نه عرفان اسلامی و با تفاوتی که ایشان بین این دو عرفان قائل است که در نوشته های ایشان از جمله کتاب نقد ج 3 و کتاب اخبات و فوز و سالک و سایر نوشته ها آمده، نظر ایشان روشن است و برای مثال ایشان در جایی به مناسبت نقد افکار دکتر سروش می فرمایند: مباحث عرفانى به خصوص آنجا که از قید مذهب رها مى‏شود و همچون مذاهب بودایى و هندى و ژاپنى و چینى و یا عرفانى الحادىِ سرخ و کاستاندال، به دنبال تصرف و قدرت مى‏آید، با همین مایه و روش‏هایى همراه است که عرفان اشراقى و یا محى‏الدین(ابن عربی) با آن همراه شده است، تمامى ریاضت‏ها همین است. [اما] عرفان دینى، جریانى متفاوت و هدف و روشى جدا دارد. عرفان دینى با هدایت و شکر و تمحیص و بلاء و با معرفت و محبت و عمل و بلاء و عجز و اعتصام همراه است، در حالى که عرفان‏هاى دیگر با ریاضت و تمرکز و استناد به پیر و توجه مرشد. و همین است که خاستگاه و جایگاه و اهداف و روش این دو متفاوت است. آقاى سروش با تسلطى که بر عرفان مولوى دارند اگر به عرفان الحادى کریشنا مورتى و کاستاندال و ... و عرفان هندى و بودایى و چینى و دون خوان هم برسند، همین اصول را مى‏بینند، پس بهتر است که ولایت و عرفان دینى را با این جریان آزاد، حتى اگر در دل مسلمین هم باشد یکى نگیرند؛ که جریان قدرت و تصرف و تسخیر، جریان دیگرى است و جریان معرفت و محبت و بلاء و تمحیص و اعتصام و عبودیت و شیدایى و اخبات و قرب و رضا و رضوان جریان دیگرى. این دو در انگیزه و هدف و روش و شکل کار و آثار و مراحل و منازل از هم جدا هستند. مشابهت‏ها در اسم و در اجزاء نباید محققى را گرفتار کند؛ که مجموعه‏ها با هم مقایسه مى‏شوند و شروع و ختم‏ها مطرح هستند و روش‏ها و منازل و آثار ... (از وحدت تا جدایی-ص 45) با تشکر و آرزوی سلامتی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای سروش واقعا هیچ بهره‌ای حتی یک کلمه از عرفان و مولوی نبرده‌اند. شما ملاحظه کنید وقتی می‌خواهد از مولوی سخن بگوید ابدا نمی‌تواند از وحدت وجود و وحدت در عین کثرت که اصل عرفان است درآید. پس نباید فهم دکتر سروش از عرفان را ملاک تجزیه و تحلیل عرفان قرار داد. ملاک عرفان محیی الدین، حضرت امام و علامه طباطبایی هستند که برای عرفان محیی الدین جایگاه فوق العاده‌ای قائل هستند. واقعا اگر کسی با عرفان محیی الدین به خوبی آشنا شود در مقایسه با بقیه‌ی افراد و افکار، عالی‌ترین نزدیکی را در خود نسبت به دین و آیات و روایات احساس می‌کند و مگر ملاک مفید بودن یک فکر همین نیست؟ موفق باشید.
8303
متن پرسش
با سلام ببخشید می شود راه کاری برای من ببگوئید تا کم حرف بزنم اخه هم به نطرم حرف های بیهوده می زنم هم این کخ گاهی که حواسم نیست چیزی از دهانم در می رود یعنی روی سخنانم فکر نمی کنم با تشکر از استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را بنده شرح داده‌ام. شاید صوت آن را کار کنید کمک کند. إن‌شاءاللّه. موفق باشید
3664

روایات جعلیبازدید:

متن پرسش
سلام استاد معزز. روایاتی هست در منابع شیعه و سنی پیرامون اینکه امام علی علیه السلام بر منبر رفتند و فرمودند به پسر من (حسن بن علی علیه السلام) زن ندهید زیرا او مطلاق است و بسیار زن می گیرد و طلاق می دهد. استاد این روایات درست است؟اگر نه پس این اسناد چه می شود؟ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معاویه«لعنة‌الله‌علیه» این روایات را در زمان حاکمیت خود ساخته است تا ننگ حذف امام حسن«علیه‌السلام» را از دامن خود پاک کند. موفق باشید
2373
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم -باتوجه به اشعار بلند حافظ و جناب مولوی مانند "چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی ..... "چگونه میتوان پذیرفت کسی اعتقاد به امامت دوازده امام علیهم السلام نداشته باشد و آنوقت نه از نظر تیوری وعلمی بلکه عملا به درک چنین حقایق ومقاماتی نایل شود مگر آنچه آنها رسیده اند تقریبا انتهای صعود یک انسان عادی نیست؟اعتقاد واقعی به حقانیت ایمه اثنی عشر چه چیز بیشتری از اتصال انسان با چنین حقایقی و هم آوایی با ملایکه مقرب میدهد التماس دارم لطفا جواب تفصبلی و دندانشکن بدهید خیلی مورد سوال است .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اشعار مولوی و حافظ سراسر حکایت از آن دارد که این بزرگان از نظر عقیدتی ولایت تکوینی ائمه«علیهم‌السلام» را تماماً قبول دارند و خودشان اقرار دارند که هرچه دارند از آن‌ها است، تفاوت آن‌ها با شیعیان از نظر فقهی است که عرفایِ اهل سنت از نظر فقهی با شیعیان متفاوت‌اند .کافی است به کتاب «روح مجرد» از آیت‌الله حسینی طهرانی رجوع بفرمایید در مورد تشیع مولوی و محی‌الدین آن‌جا دلایلی فرموده‌اند. همان‌طور که مرحوم علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» فرموده‌اند «حافظ یقیناً شیعه است» کسی که می‌گوید: « «حافظ‏» اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق *** بدرقه رهت‏ شود همت‏ شحنه نجف » می‌شود سنی باشد؟ مولوی علی«علیه‌السلام» را در آن حدّ تحلیل می‌کند که می‌گوید: «تو ترازوی احدخو بوده‌ای....بل زبانه‌ی هر ترازو بوده‌ای» خودشان اقرار دارند ما هرچه داریم از اهل‌البیت است. موفق باشید .
10084
متن پرسش
با سلام: 1. جلسات تفسیر شما چه تفاسیری که فرمودید و چه تفاسیری که الان می فرمایید آیا شرح المیزان رو می کنید یا تفسیر خودتان است؟ 2. ما می گوییم عالم جدیدی آغاز شده و امام خمینی تحولی ایجاد کردند، خب این یک مدعا است چه استدلال هایی باید برای این مدعا بیاوریم تا ثابت کنیم؟ 3. کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها آیا مقدمه می خواهد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش بنده آن است که المیزان را تبیین کنم، زیرا معتقدم علامه«رحمة‌اللّه‌علیه» خوب متوجه ظلماتی شدند که روح مدرنیته به میان آورده، البته برای به روزآوردنِ آیات مثال‌هایی که می‌زنم بیشتر به روز است 2- در 6 جلسه‌ای که در مدرسه‌ی معصومیه‌ی قم صحبت شد و جزوات آن‌ها بر روی سایت هست، عرایضی شده که خبر از آن می‌دهد که اراده‌ای خاص از طرف حضرت حق به صحنه آمده تا دین به جامعه‌ی بشری برگردد. مقام معظم رهبری در جلسه‌ای که با خبرگان داشتند پنج عامل را در این رابطه شمردند 3- کتاب‌هایی که حاصل سخنرانی بنده است عموماً نیاز به مقدمه ندارد زیرا رویهمرفته مخاطبان جلسات عموم افراد بوده‌اند ولی کتاب‌هایی که نوشته‌ام تا تدریس شود آن‌ها نیاز به مقدمه دارد. و «کربلا مبارزه با پوچی‌ها» حاصل سخنرانی بنده است. یکی از منتقدین در رابطه با بعیددانستن تحقق تمدن اسلامی حرفشان به بنده این بود که بر خلاف آنچه شما می‌گویید واقعیت جامعه‌ی ما این را نشان نمی‌دهد و نمونه‌هایی از ضعف‌های موجود در جامعه را در همه‌ی سطوح مطرح کردند. در جواب ایشان گفته شد: تأمل بر نحوه‌ی ظهور سنت‌های بزرگ در تاریخ می‌تواند مقدمه‌ی مناسبی باشد برای آن‌که بدانیم آینده چگونه شکل می‌گیرد. این‌که شاه به عنوان مظهر خودباختگی یک ملت نسبت به تفکر غربی، رفت و این‌که در حال حاضرآمریکا هر تصمیمی که با روحیه‌ی استکباری‌اش می‌گیرد موفق به انجام آن - آن‌طور که او تصمیم می‌گیرد - نمی‌شود و این‌که روح مردم جهان به سوی معنویت گرایش پیدا کرده؛ حکایت از آن دارد که خداوند تقدیر دیگری را برای ما رقم زده، هرچند برای حاکمیت آن تقدیر باید فرایندی طی شود. بنده نمی‌گویم آنچه در حال وقوع است بدون تفکر در منظر دید همگان قرار می گیرد تا شما بفرمایید چرا قابل رؤیت نیست. مگر آن زمانی که حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: «شاه رفتنی است» در ظاهرِ جامعه چیزی نمایان بود؟ یا وقتی از شکست مارکسیسم لنینیسم خبر دادند، از ظاهر حرکات کشور شوروی و مردم آن می‌شد چنین شکستی را دید؟ اگر بتوانیم ماوراء آنچه ظاهر است، با آنچه تفکر حضوری در اختیار ما می‌گذارد مأنوس شویم، در تاریخ زمانه‌ی خود حضوری از تقدیر الهی را احساس می‌کنیم که مانند هوایی تازه می‌خواهد تاریخ جدیدی را بسازد و ما در صورتی از حضور در این فرآیند محروم نمی‌شویم که احساس خود را از چهارچوب مفهوم، به چیزی بالاتر معطوف داریم که آن «وجود» است. در آن حال در منظر خود انسانی مدّ نظر ما است و با او سخن می‌گوییم که در حال ظهور است و نه با انسانی که دوره‌اش گذشته، و آن‌وقت برایتان روشن می‌شود چگونه حرکتی که مربوط به این دوره‌ از تاریخ نیست نمی‌ماند همان‌طور که حرکات شاه و صدام نماند. به نظر شما چه کسی در دوران خود زندگی می‌کند؟ آن کسی‌که با وضع موجود همرنگ است یا آن‌هایی که نسبت خود را با تاریخی که شروع شده، تعریف کرده‌اند؟ شهدای عزیز ما سنت جاری‌شده در تاریخ را با تذکر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شناختند و همرنگ تاریخی شدند که با وجود خود باید احساس می‌کردند و البته احساس کردند. آن‌ها چون می‌خواستند باشند، متفاوت از ظاهر زمانه‌ی خود شدند و مسئولیت تحقق تاریخی را که شروع شده است به گردن دیگری نینداختند، مسئولیت دوران خود را به تنهایی به دوش کشیدند. این درک دیگری است از زمانی که در آن زندگی می‌کنیم. خواستم روشن کنم سایر سنت‌ها و تمدن‌هایی هم که در تاریخ شروع شده‌اند در ابتدا چندان ملموس نبوده و تمدن حاکم مانع از آن بوده که به‌خوبی دیده شوند ولی در دل همان نطفه‌ی اولیه‌ی خود رشد می‌کردند و عالم‌گیر می‌شدند. وقتی حضرت علی «علیه السلام» به عنوان نوجوانی 11 ساله با آن انسان 40 ساله بیعت کردند در ابتدا در آن فضای حاکمیت فرهنگ جاهلیت، اصلاً حسابی روی آن‌ها باز نمی‌شد ولی حقیقتاً اگر امیرالمؤمنین«علیه السلام» نبودند آیا اسلام پا می‌گرفت؟ یا درست در نقطه‌های عطفی که فرهنگ جاهلی همه‌ی توان خود را آورده است تا کارها را تمام کند، علی«علیه السلام» است که موازنه را به نفع اسلام تغییر می‌دهد؟ در جنگ خندق عمرو بن عَبدوَد آمده است این طرف خندق و عربده می‌زند کسی بیاید با من بجنگد، می‌گوید خسته شدم از بس عربده زدم و هیچ‌کس برای مبارزه با من نیامد. ملاحظه کنید در این فضا تنها امیرالمؤمنین«علیه السلام» است که بلند می‌شود و کار را به نفع اسلام تمام می‌‌کند. به همین جهت زهرای مرضیه«سلام الله علیها» در آن خطبه‌ی مشهور می‌فرمایند: «کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اطْفَأَهَا اللهُ» هرگاه که آتش جنگ برافروختند، خدا خاموشش فرمود. «اوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطانِ» یا هر هنگام که شاخ شیطان سربرآورد. «اوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ» یا اژدهایى از مشرکین دهان باز کرد. «قَذَفَ اخاهُ فی لَهَواتِها» رسول خدا «صل الله علیه و آله» برادرش‏على«علیه السلام» را در کام اژدها و گلوگاه آن افکند. عرضم این‌جا است که تأمل بر نحوه‌ی ظهور سنت‌ها در تاریخ کمک می‌کند تا ما به موضوعِ حضور انقلاب در آینده با تأمل بیشتری فکر کنیم و گمان نبریم اگر حاکمیت تمدن مدرن در نظام ما نفوذ کرده پس آینده از آنِ فرهنگ مدرنیته است. تجربه‌های تاریخ گذشته نشان می‌دهد می‌باید نسبت به آینده امیدوار بود. حوادثی که در عالَم در حال وقوع است مثل رفتن شاه ایران و گرایش مردم جهان به سوی معنویت و ... حکایت از آن ندارد که خداوند تقدیر دیگری برای بشر امروز رقم زده است؟ هرچند برای حاکمیت آن تقدیر باید فرایندی طی شود و این احتیاج به زمان دارد تا قلعه‌ی تمدن مدرن آرام‌آرام بی‌سکنه شود و یا آرام‌آرام با تمدنی روبه‌رو شوید که نظر به ملکوت عالم دارد و به ابعاد متعالی انسان‌ها توجه می‌کند. در جلسات قبل در معنای فرایندی‌بودن هر انقلابی عرایضی داشتم و روشن شد واژه‌ی فرایند یعنی یک شروع طولانی، و عرض شد حتی تمدن غربی که نسبت به تمدن‌های گذشته از نظر زمانی نزدیک‌ترین تمدن به ما است، در طول 200 سال ظهور کرد و حالا بعد از چهارصدسال شما با فرایند سقوطش روبه‌رو شده‌اید. ابتدا دویست سال قبل از رنسانس یک فضای تاریخی ایجاد شد تا آن‌که فرانسیس بیکن در سال 1627 کتاب «آتلانتیس نو» را نوشت و آرام‌آرام آرمان‌های آن تاریخ ظهور کرد و آنچه در ابتدا به عنوان یک آرمان مطرح بود به مرور به فعلیت رسید. در مورد تمدنی هم که با انقلاب اسلامی ظهور می‌کند، بنده نمی‌گویم بدون تفکر حضوری در منظر دید همگان قرار می‌گیرد تا شما بفرمایید چرا قابل رؤیت نیست بلکه عرض بنده آن است که ملاحظه کنید چگونه در زیر پوست این ظاهر، سنتی در حال وقوع است که آن ادامه‌ی فرهنگ غربی نیست. باز تأکید می‌کنم؛ مگر آن زمانی که حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: «شاه رفتنی است» در ظاهر جامعه چیزی نمایان بود؟ یا وقتی از شکست مارکسیست و لنینیسم خبر دادند از ظاهر حرکات کشور شوروی و مردم آن چیزی پیدا بود؟ اتفاقاً گورباچف آمد تا پروستاریکای مارکسیسم لنینیسم را احیاء کند و شتاب بخشد، با یک امیدی هم آمد، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» همان وقت برایش نوشتند دیگر باید سراغ مارکسیسم و لنینیسم را در موزه‌ها گرفت. چون امام با شعورِ حضوری خود متوجه تقدیری شده بودند که در آن تقدیر دیگر مارکسیسم لنینیسم امکان ادامه‌‌یافتن نداشت و این بصیرت با نگاه «وجودی» به عالم قابل درک است. موفق باشید
9507
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه رمضان: یک طبیب طب اسلامی ادعا میکرد علت تمام بیماریها یکی از سه مورد چشم زخم، ارواح، و اجنه می باشد نظر شما در این خصوص چیست؟ ادعای دیگر ایشان این بود که چون شافی یعنی خدا یکی است پس در طب اسلامی ما چیزی به عنوان بیماری صعب العلاج و سهل العلاج نداریم نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیماری‌های بدن یا به جهت عوامل بیرونی است مثل آن‌که سمّی وارد بدن شود و روح نتواند تدبیر خود را نسبت به بدن انجام دهد، و یا به جهت ناتوانی روح است که بدن را نمی‌تواند تدبیر کند. حال به هر دلیل روح نتواند بدن را تدبیر کند، بدن دچار بیماری می‌شود و هرچه انسان از نظر ایمانی قوی‌تر باشد و تحت تأثیر خیالات وَهمی قرار نگیرد روح، بهتر بدن را تدبیر می‌کند ولی اگر از نظر ایمانی و اتصال به حضرت حق ضعیف شد، خیالات او بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گیرد. از جمله عواملی که خیالات را تحت تأثیر قرار می‌دهد حبّ دنیا و تکبّر است و از همین طریق روح‌های تنگ‌نظر، چشم‌زخمِ خود را إعمال می‌کنند و یا شیاطین بدن را را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهند. مسلّم شافی خدا است، ولی با نور ایمان به خدا است که حضرت شافی نور خود را ظاهر می‌کند نه این که با جن گیر بخواهیم کارها را سامان بدهیم . موفق باشید
2465
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی سوال : فرق بین وسوسه ی شیطان که از طرف شیطان اعمال می شود و امتحان الهی که از سمت خداوند جل جلاله اعمال می شود چیست؟آیا قدرت داشتن شیطان رجیم در اعمال وسوسه در طول امتحان و فتنه الهی است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرجا شرایط منجر به رجوع ما به حضرت حق شود و بندگی ما را تقویت کند مبارک است و الهی است و هرجا نظر ما را به غیرحق معطوف کند و برای خود یک نحوه استقلال قائل باشیم پای شیطان در میان است. موفق باشید
383

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمندم اقای طاهر زاده سوال بنده این است که ایا انسان بذاته محق است یا مکلف؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام چون ذات انسان عین ربط به حق است و در ذات خود عین فقر است هیچ جنبه‌ای از استقلال ندارد که حقی داشته باشد، بلکه سراسر وجودش تکلیف است برای اتصال به غنی مطلق، منتها خودِ خداوند برای بنده‌ی واقعی‌اش حقی تعیین کرده است که مثلاً اجر محسنین را ضایع نکند و یا وعده‌ای که برای ورود در بهشت به او داده، عملی کند. موفق باشید
18033

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد این متن زیر سخنرانی آقای دکتر حسن عباسی هست در مورد فلسفه و حکمت نظرتون راجع به این صحبت های ایشون چیه؟ آیا منظور ایشون همون ذکر تفاوت معرفت حضوری با علم حصولی هست؟ ممنون میشم کمکم کنین در هضم این مطالب «در تاریخ طرح ریزی استراتژیک در اسلام با استفاده از آیات قرآن، یک اتفاقی در ابتدای خلقت انسان می افتد که حائر اهمیت است. آدم و حوا در بهشت در حال زندگی اند و برهنه اند؛ و با ترغیب و اغوای ابلیس از میوه درخت ممنوعه استفاده میکنند. نتیجه اینکه خدا در قرآن می فرماید که مراقب باشید لباسی که از تن پدران شما در آورد از تن شما درنیاورد. از طرفی بعد از خوردن میوه، آنها متوجه برهنه بودن خود شدند. مسئله لباس در تاریخ طرح ریزی استراتژیک اسلام که اشاره می شود لباس تقوی برای شما بهتر است، بسیار جای بحث دارد. معنی لباس تقوی چیست؟ و چقدر در عالم معنا داری ظرفیت تولید علم و مداوای دردهای بشر را دارد؟ اما در یک غفلت ۲۷۰۰ ساله در فلسفه که بنیان طرح ریزی استراتژیک را زیر و رو کرده و نظام بی معنایی دیجیتالی امروزی و نسبت آن با درخت فلسفه را باید حل کنیم. مفهوم «بدت» در سوره اعراف انحراف عظیمی که مفهوم الیثیا در یونان ایجاد کرد و در دوره معاصر ، هیدگر، فربه ترین مفهومی که به آن پرداخته و بیشترین تمرکز فلسفه اش بر الیثیا است. وی معتقد بود که انحراف بشر از افلاطون شروع شد. تمرکز وی بر الیثیا و توجه نا به «بدت» در قرآن ما را متوجه انحرافی بسیار قبل تر از افلاطون می کند. یکی از مشکلاتی که بزرگان متوجه ام نبوده اند و به آن گرفتار شده اند، آشنا نبودن با فلسفه و اندیشه یونانی است. امروز این مشکل را که از هیدگر به بعد مطرح شده طرح خواهیم کرد. نیت ما بحث فلسفی صرف نیست بلکه تبیین این نکته که اگر انحراف معرفتی در بشر پیش آمد در طی چند هزار سال باید آن را حل کرد؟ وقتی توجه به مفاهیم قرآنی داریم و مفاهیم را ریشه شناسانه دنبال می کنیم متوجه انحرافات بزرگ می شویم. دکارت می گفت که فلسفه شبیه یک درخت است که ریشه (لوگوس،کمیت و کیفیت) تنه (فیزیک) و شاخه و برگ (تکنولوژی، علوم مختلف و هنر) دارد. هایدگر بعدها گفت که ریشه درخت فلسفه در زمین وجود (ذهن) است. در یونان ذکر می کنند که بذر اولیه درخت، آرخه (ماده اولیه عالم) است. آرخیا در درخت حیات داروین یکی از ریشه های اصلی است. شاهکار فلسفه یونانی بعد از مرحله بذر است. این بذر شکافته می شود و میل به نامستوری رخ می دهد (الیثیا). شاخص ترین فلاسفه زمان کسانی بودند که به فهم الیثیا می رسیدند و بعد از آن می توانستند معرفت جدیدی ارائه دهند. یکی از شاگردان هراکلیتوس معتقد بود که عالم به مثابه زن زیبا رویی است که تحمل پوشیدگی و مستوری را ندارد (در ادبیات خودمان هم داریم: پری روی تاب مستوری ندارد). این شارح تفکر هراکلیتوس است. بعد از انمشاف الیثیا در ذهن ما، از سه ریشه آن جوانه بیرون می زند و مفهومی در زمان ارسطو شکل گرفت بنام فوزیس (فیزیک). ۲۰۰۰ سال طول کشید تا درخت کامل شود. در اینجا این درخت از زمین بیرون آمده است و باید صورت فیزیکی آن بررسی شود. در این دوره اکثر فیلسوفان، فیزیکدان هم هستند (مثل نیوتون و دکارت). این درخت میوه و شاخه ای هم خواهد داشت. این میوه تکنولوژی است، شاخه ها همان علوم را رقم میزنند. پس هرکدام از متفکرین، فیلسوف هستد اما تخصصی تر می شود و هر یک به بخشی از علم توجه دارند. در نهایت حرکت از آرخه تا تخنه تفکر فلسفی را رقم میزند. تثلیث جز لاینفک این تفکر است و از دورن آن نیابد توحید را جست و جو کرد. تمرکز امروز ما در این جلسه بر مفهوم الیثیا و بدت است. تا اینجا حرف این است که عالم نامستور است و با افتادن سیب جلوی چشم نیوتون، او قانون را کشف کرد و طبیعت نامستور شد.به زبان دیگر ، عالم پوشیده است و کسانی هستند که نامستوری آنی عالم را می بینند و کشفی رخ میدهد. عالم بر همه پوشیده است و هرکسی توان دیدن ندارد مگر در لحظاتی و برای افرادی خاص! قرآن کاملا برعکس این تفکر، توضیح میدهد.گاهی باید از مظلوم و مغفول واقع شدن قرآن ترسید. یکی از آفت های این است که ما علوم را از آن سوی مرزها ترجمه ای میگیریم و با مفاهیم قرآنی خلط میکنیم وینتیجه گیری میکنیم. قرآن از مفهوم “بدو” در سوره اعراف، بعد از فریب دادن آدم و حوا از این واژه استفاده میکند (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما). بحث این است که بعد از خوردن از درخت برهنگی آنها برایشان معلوم شد، یعنی از اول برهنه بودند اما متوجه آن نبودند. نتیجه اینکه: الیثیا میل به نامستوری عالم است اما در “بدت” عالم نامستور است.پس غلط است این مفهوم که بگوییم عالم نامستور است؛ بلکه چشم بشر حیا دارد و نمی توان این نامستوری را ببیند. همانطور که آدم و حوا تا قبل از خوردن میوه(درحالی که هم عالم و هم خودشان برهنه و نامستور بودند) متوجه برهنگی نبودند. در تلقی فلسفی گفته می شود که باید از لحظات نامستوری عالم استفاده کرد و فلسفه را رقم زد. همه چیز فلسفه در مفهوم الیثیا خلاصه می شود که قرآن دقیقا نقطه مقابل این مفهوم چارچوب ارائه میکند. “بدو” همان رد الیثیااست .اما بعد از ۱۰۰۰ سال هنوز در دانشگاه های جمهورس اسلامی، الیثیا مبنای تدریس فلسفه است. پس میتوان ادعا کرد عالم خود به خود نامستور است و میوه درخت ممنوعه عامل بدن است. دعوا از جایی شروع می شود که : در تلقی الیثیا objective مطرح است و عالم پرده بر خود کشیده است. اما در تفکر قرآن subjective مطرح است و فرد بر روی خودش حجاب کشیده و توان و اجازه دیده شدن نمیدهد.ادعای جایزی است که بگوییم اگر بر مفهوم بدت به اندازه تلاش فلسفه بر مفهوم الیثیا کار کرده بودیم، تمدن دیگری رقم میخورد. لذت برخلاف الیثیا که objective است مفهوم بدو subjective است. یعنی اگر بگوییم، قبل از خوردن میوه توسط آدم و حوا آنها به حرف ابلیس گوش نداده بودند و متوجه برهنگی نمی شدند، در ادامه نسل بشر شکل میگرفت و عالم و آدم برهنه بودند و کسی نمیتوانست این برهنگی را ببیند. پس اگر آن چشمی که میتواند برهنگی را ببیند را نداشتیم امروز نمیتوانستیم به علوم ۳۰۰۰ سال اخیر برسیم.این بدان معنا نیست که ما مخالف علم پژوهی هستیم. حرف این است که این علوم دردی از بشر دوا نکرده اند؟ لذا انسان برای فیلسوف بودن باید حیا را از چشم خود کنار بزند تا بتواند عالم را نامستور ببیند. در بررسی انجام شده ،”بدو” حدود ۳۰ بار به شکل های مختلف آمده است. در سوره نور: لایبدین زینتهن…( با قید لا آمده است) در اعراف طور دیگری گفته شده بود و در سوره نور درباره مومنات که آمده است ، شبیه حرف فیلسوفان است که : عالم به مثابه زن تاب مستوری ندارد. نسبت آرخه با آیه: در آرخه فلاسفه می گفتند الیثیا میل به نامستوی است. دو مفهوم داریم: فلسفه اساسش آرخه است (ماده اولیه عالم) حکمت اساسش بر آیه است ( آیه به معنای نشانه) در آرخه چیزی معنا پیدا نمی کند. اما وقتی میگوییم پشت هر پدیده ای در هستی آیه و نشانه ای است، این معنا دار است. بنابر این محرز است که: لا تقربی هذه الشجره که در قرآن آمده ،همین درخت فلسفه است. یعنی نزدیکی به درخت ممنوعه ( که همان درخت فلسفه است) فقط برای آدم و حوا نبوده و برای همه ابنا بشر است و هرکس در زندگی امتحان می شود و یکبار در مقابل درخت ممنوعه قرار میگیرد و با استفاده از آن هبوط می کند. نسل در نسل ابنا بشر در حال هبوط هستند. همانطور که قرآن هشدار می دهد که یا بنی آدم! همانطور که شیطان لباس از تن پدران شما درآورد مراقب باشید که از تن شما در نیاورد. این ناظر به تداوم روند هبوط با سازوکار اشاره شده اشت. لذا همانطور که لا تقربی زنا برای ما عینیت دارد، لاتقربی هذه الشجره (درخت فلسفه) هم باید جدی گرفته شود. این به این دلیل است که از ابن سینا تا فارابی و ملاصدرا ،تمایز بین حکمت و فلسفه را نمیدانسته اند و واژگانی را از قرآن گرفته اند و در فلسفه غرب آن را ستایش و پروار کرده اند. فلسفه: الیثیا آرخه لوگوس حکمت : حیا نشات فطرت از این رو آنچه در قرآن ستایش شده است حکمت است. اما آیا حکمت همان فلسفه است؟ خیر . ما دعوای لفظ نداریم. چشم آیت بین وقوه تشخیص نشانه ها به انسان آیت میدهد اما از این سو هرچه به نامستوری عالم دامن میزنیم به چیزی نمیرسیم. لذا ابلیس ۲۴۰۰ سال بعد از شکستن بت ها توسط ابراهیم و ساختن کعبه، بت ها را داخل خانه کعبه گذاشت و مردم خانه کعبه را طواف میکردند ولی در واقع بت می پرستیدند. پوسته کعبه بود اما مغز آن بت! اما امروز این درخت و بت ها، تئوریزه شده و از جنس معرفت در ذهن ساخته شد و جای گرفت. لذا اینکه علامه طباطبایی و امام راحل و بسیاری از بزرگان از فلسفه تعریف کرده اند نباید باعث کوتاه بینی ما و پذیرش صرف و بدون تعقل شود. اگر قرار است جز اندک نجات یافتگان باشیم باید یکبار هم که شده، به همه این اسم های بزرگ و مواردی که ذکر شد شک کنیم. گو اینکه بیشتر این بزرگوارن منظورشان از فلسفه، حکمت بوده است و در لفظ دچار لغزش بوده اند. بشر به دست خودش درخت فلسفه را پرورانده و از میوه آن (تکنولوژی) استفاده میکند اما مهاری بر آن وجود ندارد و به زودی شاهد تکنولوژی فوبیا خواهیم بود. مبنی بر این مفاهیم مشخص شد که در تاریخ طرح ریزی در اسلام با یک انحراف روبرو بوده ایم. امروز پس از بررسی ریشه شناسانه در زبان های عبری،سوریانی، یونانی، آلمانی، فرانسوی و بابلی و… به این نتیجه می رسیم که چه جنگل عجیبی از معرفت در ۲۰۰۰ سال اخیر رقم زده ایم. اینجاست که حافظ می فرماید: چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. اگر تکنولوژی امروز ما را به سوی حقیقت نمی برد پس این هم افسانه است. همانطور که کلبه دیجیتال افسانه است. لذا اگر حضرت محمد(ص) بعد از ۲۴۰۰ سال بت های درون کعبه را شکست ما هم امروز باید بت فلسفه را شکسته و نظام معرفتی بر مبنای مفاهیم قرآنی بنا کنیم. اینکه آیت بین باشیم یعنی تابلو های نظام خلقت را که به حقیقتی واحد راهنمایی میکنند ببینیم. یک کلمه از دل قرآن (بدت) تمام ۲۷۰۰ سال فلسفه را زیر و رو کرده است. خدایا امروز که در آستانه سال نو قرار داریم و فرموده است ” یا مقلب القلوب و ابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الحوال، حول حالنا الی احسن الحال”، تحولی درما ایجاد کن که نیکوترین حال باشد. این نیکوترین حال زمانی بوجود می آید که چشم آیت بین داشته باشیم. انشاالله http://dr-abbasi.ir/2689/%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-333-%D9%88-334.html
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته آقای عباسی در عین دلسوزی نسبت به انقلاب در این رابطه در مورد چیزی نظر می‌دهند که در آن صاحب‌نظر نیستند و این ضعف بزرگی در شخصیت ایشان است. این صحبت مربوط به سال‌های گذشته است، شاید تجدید نظر کرده باشند. موفق باشید

11040
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام: سوالی یکی از دوستان مطرح کردند که من نتوانستم جواب قانع کننده ای بدهم در توان ما نیست. سوال مربوط به سالهای قبل است. چند سال پیش چرا کشور ما دو روز را عید فطر گرفتند؟ این باعث شک برای بعضیها می گردد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ممکن است یک مرجع تقلید بفرماید که نماز مسافر در 20 کیلومتری شکسته می‌شود و مرجع دیگری بفرماید نماز مسافر در 5/22 کیلومتری شکسته می‌شود، وظیفه‌ی مکلّف در بحث عید فطر هم بستگی به نظر مرجع تقلیدش دارد، به این شکل که ممکن است یک مرجع تقلید بفرماید اگر ماه را با تلسکوپ ببینند کفایت می‌کند ولی مرجع تقلید دیگر بفرماید به صرف دیدن با تلسکوپ اثبات نمی‌شود که فردا اول ماه است و لازم است با چشم غیر مسلح دیده شود و به همین خاطر ممکن است به نظر یک مرجع تقلید امروز عید فطر باشد و به نظر مرجع تقلید دیگر، فردا عید باشد. به هر حال در این مسأله بایستی به نظر مرجع تقلید خود نگاه کنید. البته در صورتی که حاکم حکومت اسلامی شب عید فطر حکم کند که فردا عید فطر است، قضیه متفاوت می‌شود. بنابر این روشن شد که مسأله صرفا فقهی و علمی است ولی متأسفانه برخی آگاهانه یا نا آگاهانه این مسائل را سیاسی کرده و سعی دارند فتوای علمی مراجع را سیاسی جلوه دهند. موفق باشید

10226
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد ببخشید که مزاحم وققتون میشم راستش دیگه از زندگی بریدم، از بس بیکار موندم و بلا اومده سرم. واقعا دیگه دارم دینم را از دست میدم، به خداوند بزرگ میگم این دنیا بده آخرت ببر جهنم یا بکش و ببرم. این همه مشکل ریخته سرم دیگه طاقت ندارم. واقعا موندم دیگه چی کار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما آمده‌ایم در این دنیا که بندگی کنیم. سعی کنید بندگی هدف اصلی‌تان باشد و در مسیر تعالی معارف حقّه و اخلاق فاضله خود را رشد دهید و نگذارید آرزوهای دنیایی برایتان عمده شود. موفق باشید
7036
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی : ١-وجود علمی، چه نوع وجودی است؟ ٢-وجود علمی چه فرقی با وجود عینی دارد؟ ٣-اگر وجود علمی «شیی قابل ذکر نبود» چگونه در عهد الست با ربوبیت حق روبرو شده و مورد خطاب قرار گرفته است؟ و یا فردی که ادعای دوستی با حضرت علی (ع) می کند،حضرت قبول نمی کند ومیگوید به این مضمون ،،شما در آن جلسه نبودی،، (قبل از خلقت عالم ناسوت) ٤-اصولا ,وجود علمی یا صورت علمی , وجود است؟ اگراست ، در چه مرتبه ای از وجود است؟ فایده ای هم در آن مرتبه وجود است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت حق قبل از خلقت هر موجودی به آن موجود علم دارد و آن نحوه ی وجود که در علم خدا است را وجود علمی می گویند 2- تفاوت، در خلقت و عدم خلقت ان ها است 3- این که می فرماید: چیز قابل ذکری نبود بدین معنا است که موجودیتی از خودش نداشت، زیرا وجود علمیِ هرچیزی جزء علم خدا است و علم خدا عین ذات خداوند است و نه چیزی جدا از خدا. حضرت حق در آیه ی 173 سوره ی اعراف نسبت ذاتی انسان را با پروردگارش روشن می کند و ربطی به فردفرد انسان ها ندارد، بلکه حقیقت فطری انسان ها در آن موطن مورد خطاب است، همان طور که شما در علم خود می توانید ذات درخت ها را مورد تأمل قرار دهید در حالی که آن ذات ربطی به درخت خاص ندارد. ولی در مورد شیعیان علی«علیه السلام» موضوع به عین ثابته ی افراد برمی گردد و به جنبه ی امکان ذاتی آن ها 4- وجود علمیِ هر چیزی از آن جهت که مربوط به علم خداوند است هیچ وجودی برای خود ندارد مگر بعد از آن که حضرت حق آن را خلق کرد، بنابراین چیز مستقلی نیست که بحث فایده داشتن یا فایده نداشتن معنا دهد. موفق باشید
4415
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استادطاهرزاده برخی از علما بزرگوارهستند که دارای آثارو کتب و جلسات سخنرانی همچنین در خط ولایت و حامی انقلاب اسلامی هستند وما از فرمایشات آنها استفاده می کنیم ولی بعضا اظهار نظرهای سیاسی می کنند که ممکن است ما با آن موافق نباشیم چه کنیم این اظهار نظر سیاسی (چه درست و چه به زعم ما نادرست ) باعث نشود که با توجیهاتی که برای خود درنظر می گیریم .خود را از کسب فیض از سایر معارف دینی که بیان می کنند محروم نکنیم 2-استاد بعضا اظهار نظرهای سیاسی از حضرتعالی در سایت مشاهده می شود که ممکن است به نظر ما درست نباشد لطفا مبنا و جهت گیری سیاسی خود را بفرمایید تا هر وقت اظهار نظر سیاسی از حضرتعالی مشاهده نمودیم آن را در قالب مبنا و جهت گیری که بیان می نمایید بگنجانیم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید جایگاه علمی آن عالمان را بشناسیم و بر اساس جایگاه علمی آن‌ها از آن‌ها استفاده کنیم 2- مبنای بنده در امور سیاسی حضور نور توحیدی است که از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شده و به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ختم می‌شود، هر جریانی که به نحوی در این سیر قرار داشته باشد برای بنده ارزش دارد و انقلاب اسلامی را در این سیر می‌بینیم و رهبری عزیز را امروز طلایه‌دار حفظ و ادامه‌ی این سیر می‌دانم و روح غربی را مانع و حجاب این سیر می‌شناسم و امثال آقای هاشمی را با همه‌ی خدماتی که انجام دادند حجاب این سیر می‌دانم و دولت آقای احمدی‌نژاد را با ضعف‌هایی که دارد و با توجه به تأییدات رهبر عزیز«حفظه‌الله» حجاب این سیر نمی‌دانم و بر همین اساس رهبری عزیز فرمودند: دولت آقای احمدی‌نژاد متذکر شعارهای انقلاب است. حال در این راستا چقدر خوب است به بنده تذکر دهید و از طرفی ممکن است بنده در مصداق‌ها به خطا روم، اگر از ملاک‌ها غفلت نشود چیزی نمی‌گذرد که معلوم می‌شود آن شخص و یا آن جریان مطابق آن ملاک‌ها نبوده چون ملاک‌ها را از دست نداده‌ایم. موفق باشید
4284

اذکار عامبازدید:

متن پرسش
به نام یگانه معبود هستی بار الها !ستایش مخصوص توست که بهترینها را سر راه بندگانت قرار دادی. بار محبوبا !سپاس مخصوص توست که روشن ضمیرانی پای بر عرصه هستی نهاده اند که استاد وار و شاگرد گونه منشا خیر و محبت نسبت به بندگان تو اند. خدای مهربانم هزاران بار تو را سپاس می گویم که بندگان و بزرگان بزرگواری در جهان هستی وجود دارند که هدایتگران واقعی سر راه بشر می باشند ،دستان مادرانی را باید بوسید و خاک پای آنها باید شد که چنین انسانهای وارسته ای را تربیت وتقدیم جامعه کردند که دمادم از لطف تو عزیز زمینه هدایت واقعی را به روی بندگانت باز کردند. استاد بزرگوار سلام علیکم بنده دختر خانمی هستم که مدت کمی از آشنایی با مباحث شما را سپری کرده ام اما متنی که در بالا نوشتم صادقانه و از اعماق وجودم تقدیم به پروردگار هستی که زمینه هدایت مرا فراهم آورد توسط یکی از واسطه ها ،امیدوارم توفیق روز افزون نصیب ایشان و شما استاد بزرگوار که منشا خیر و برکت هستید بگردد و نیز امیدوارم شما در این مسیر روز به روز موفق تر باشید هر چند بنده نا قابل چیزی بالاتر ازین نمی توانم بگویم. این متن جهت تشکر از جنابعالی بوده و با توجه به اینکه بنده ابتدای راهم و فقط تابحال توانسته ام بحث معرفت النفس را گوش داده و چند کتاب مطالعه کنم ابتدای امر طلب دعای خیر از شما دارم و اینکه اگر نیازی به توصیه در این سیر برای بنده وجود دارد بفرمایید و اما سوالی از خدمت شما داشتم اینکه بنده چه اذکاری می توانم در مواقعی که به کارهایی دیگر مشغولم داشته باشم . بنده صلوات ، لاحول ولا قوه الا باالله العلی العظیم، لا اله الا الله را می گفتم و دو ذکر یا فتاح و یا رزاق که به من پیشنهاد شد در مورد این دو اسم خداوند از یک استاد عرفان سوال کنم اما به دلیل اینکه در اطراف بنده کسی وقوف ندارد مصمم شدم در این رابطه با شما مشورت کنم آیا نیاز هست من این دو ذکر را بگویم ؟ البته تا بحال برا ی بنده مشکلی ایجاد نکرده است . در پایان بسیار از شما و اشخاصی که دستگیری می کنند از درراه مانده ها تشکر می کنم توفیق روز افزون در امورات خیر برای شما، اگر نیاز به هر نوع تذکری برای بنده هست بفرمایید و اگر صلاح هم دانستید در سایت به نمایش بگذارید. در پناه حق موید و کامروا باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این اذکار که فرمودید مثل ذکر یا فتاح و یا رزاق، از اذکار عام است و نیاز به اجازه‌ از استاد ندارد، همان‌طور ذکر لا حول و لا قوة إلاّ بالله و لا إله الاّ الله و صلوات. از آیت‌الکرسی نیز غافل نباشید که نحوه‌ی‌ یاد خدا را و نحوه‌ی حضور حضرت حق را به قلب متذکر می‌شود. موفق باشید
57

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم موضع جنابعالی نسبت به جمله زیر چیست ؟ " تنها راه برون رفت ما از مدرنیته نقد همه جانبه سنت است نه مدرنیته تا از این راه سره از ناسره شناخته شود و سنت گوهر اصیل خود را برای مقابله با ظلمات مدرنیته بنمایاند."
متن پاسخ

بسمه تعالی علیکم السلام
از جهتی حرف درستی است , بدین معنی که توانایی های فرهنگ دینی به خوبی روشن شود و معلوم گردد چرا باید اصرار داشت فقط از طریق تفکر دینی می توان بشر رااز ظلمات به سوی نور سیرداد.

نمایش چاپی