باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. ولی بعضی موارد موضوعاتی داریم که به راحتی در تقسیمبندیِ علل اربعه نمیگنجد. مثلاً آیا باید بگوییم خداوند علل فاعلی است یا علل غائی؟ و آیا تجلیاتِ اسماء الهی را در کجای این علل چهارگانه قرار دهیم؟ سنن الهی انوار اسماء الهی هستند که همهی عالم را در برمیگیرند. پیشنهاد بنده در آن حدّ بود که مواظب باشیم همهچیز را در این تقسیمبندیها دنبال نکنیم. زیرا حقیقت، لزوماً در این تقسیمبندیها و روشهای منطقی نمیگنجد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد. بالاخره باید «دست در کار باشد و دل با یار». انسانها با انسانها انسان میشوند. موفق باشید
این طور جواب داده شد
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نگرانیها بیجا است. فکر میکنم بیش از حدّ حساس شدهاید در حدّی که امکان دارد از نظر روحی به مشکل بیفتید. بدن خود را تقویت کنید تا قوهی واهمه سرِ جایش بنشیند. در روانپزشکی تجربههایی در رابطه با کنترل قوهی واهمه هست، روی آن فکر کنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» از یادتان نرود، از آن جهت که اگر خود را به چیزهای اصیل زندگی مشغول نکنید، چیزهای غیر اصیل، شما را مشغول میکند. فرزندآوری از موارد اصیل برای زندگی است اگر برایتان امکان دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به خودتان برنامه بدهید و غذای خود را کنترل کنید و ورزش را فراموش ننمایید. ۲. اساتید میفرمایند روزتان را درست کنید تا خوابتان درست باشد. یعنی سعی کنید در روز از پرحرفی و کینه و رقابت، ذهنتان را آزاد نگه دارید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است. فکر میکنم در جواب سؤال شمارهی ۲۳۵۴۲ بتوانید تا حدّی جواب خود را بیابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال بنده آن است که چرا ما باید آموزههای دینی خود را در قالبی قرار دهیم که ارسطو مطرح کرده است؟ آیا ایثار یا نفیِ أنانیت و از آن مهمتر، رجوع به حقیقت باید در علل اربعه که یک تقسیمبندی ذهنی است، تعریف شود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیولای اولی در دستگاه ارسطویی، قوهی محض است که چون به صورت آمد، به صورتِ مادهی بالفعل مورد نظر قرار میگیرد. حال این مادهی بالفعل میتواند به هر صورتی از صورتهای مادی درآید چه برای نجّار که به صورت چوب در میآید و چه برای فیزیکدان که به صورت مادههای مورد آزمایش در میآید. پس بنابراین بحث عموم و خصوص نمیتواند در موردش در میان باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور که میفرمایید کار خوبی است و باید از ایشان به خاطر اینکار تشکر کرد. اما اجازه دهید بنده کارهایی که فکر میکنم در اولویت هست، دنبال نمایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده نیت و قصدی است که انسان در رابطه با علوم تجربی باید دنبال کند تا با قلبِ ایمانی و عقلی تکنیکی، شهریاریها به میان آیند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روز چهارشنبه عرایضی تحت عنوان «وظیفهی ما و پیام مقام معظم رهبری به جوانان» شد. خوب است که فعلاً آن را استماع فرمایید. در ضمن همین امروز در روزنامهی کیهان، آقای دکتر سعداللّه زارعی نکاتی را در رابطه با آن پیام فرمودهاند که قابل توجه است. عیناً آن را خدمتتان ارسال میکنم: موفق باشید
بیانیه روز گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به «جوانان کشور» حائز اهمیت بسیاری است. این بیانیه را از یک سو میتوان بیانیه «چشمانداز» لقب داد و از سویی میتوان آن را «مانیفست آینده انقلاب» دانست. صدور این بیانیه دو روز پس از ۲۲ بهمن چهلمین سال انقلاب اسلامی میتواند علامتی از محور بودن «جوانان» تلقی شود چرا که اگر این بیانیه در دههفجر صادر میشد، مخاطب تحتالشعاع مناسبت قرار گرفته و نقض غرض میشد.
رهبرمعظم انقلاب به جز در موارد خاصی مثل «پیام به حجاج»، «پیام روز شهید» که به نوعی به یک سنت تبدیل شدهاند، پیام و به خصوص بیانیه نمیدهند و البته سخنرانیهای پرمغز رهبری در فواصل زمانی نسبتا کوتاه جای خالی پیامها و بیانیههایی که به نسبت دوره حضرت امام خمینی (ره) کمتر صادر شدهاند، پر کرده است. در عین حال این سومین بیانیهای است که رهبرمعظم انقلاب اسلامی خطاب به «جوانان» نوشتهاند و این خود از اهمیت بسیار زیاد موضوع نزد ایشان خبر میدهد. بیانیه تفصیلی روز گذشته حضرت امام خامنهای
(مدظلهالعالی) جنبههای مختلفی دارد و تحلیل بخشهای مختلف آن مجال و زمان زیادی طلب میکند و صد البته بیانیه به دلیل ورود صریح و صمیمیاش نیازی به شرح و توضیح هم ندارد، اما از آنجا که «خوب دیدن» و «دوباره دیدن» نیاز به تذکار دارد، صاحبان قلم و بیان باید در اطراف مفاهیم کلیدی این بیانیه وارد شوند. براین اساس این قلم سه فراز از فرمایشات ایشان را اندکی تحلیل میکند: 1- در بخشی از بیانیه بسیار مهم رهبری آمده است: «مهمترین ظرفیت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است. جمعیت جوان زیر ۴۰ سال که بخش مهمی از آن نتیجه موج جمعیتی ایجاد شده در دهه ۶۰ است، فرصت ارزشمندی برای کشور است. ۲۶ میلیون نفر در سنین میانه ۱۵ و ۴۰ سالگی و نزدیک به ۱۴ میلیون نفر دارای تحصیلات عالی، رتبه دوم جهان در دانشآموختگان علوم و مهندسی، انبوه جوانانی که با روحیه انقلابی رشد کرده و آماده تلاش جهادی برای کشورند و جمع چشمگیر جوانان محقق و ارزشمندی که به آفرینشهای علمی و فرهنگی و صنعتی و غیره اشتغال دارند، اینها ثروت عظیمی برای کشور است که هیچ اندوخته مادی نمیتواند با آن مقایسه شود». در این فراز رهبر معظم انقلاب به مهمترین عنصر مورد نیاز در پیشرفت کشور یعنی «نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی» پرداخته و آن را «مهمترین ظرفیت امیدبخش کشور» دانستهاند. واقعیت این است که در مقایسه با کشورهای پیرامونی ایران و حتی تا دوردستها از مرز جمهوری اسلامی، کشور دیگری با این ظرفیت چند وجهی وجود ندارد. نیروی مستعد و کارآمد ایران به نسبت عدد جمعیتیاش حتی به نسبت کشورهای ثروتمندی نظیر هند و چین درصد بیشتری را به خود اختصاص داده است. در ایران حدود نیمی از جمعیتش از یک سو زیر چهل سال سن دارند یعنی جوانند و از سوی دیگر از این جمعیت ۴۰ میلیونی، ۱۴ میلیون نفر تحصیلات عالی را طی کردهاند و این بدان معناست که ۳۵ درصد از جمعیت جوان، دوره تحصیلات عالی را گذراندهاند از سوی دیگر دلبستگی ملی این جمعیت و اتصالشان به آموزههای انگیزهآفرین دینی که در جاهای دیگر به هیچوجه حتی در فاصله بسیار زیاد از ایران قرار ندارد، هر یک عنصر تحصیلکرده جوان متدین را ضریب داده و ظرفیت کاری و تحرک صنعتی ایران را به چندین برابر عدد جمعیتی جوانان ما رسانده است. شما یک نفر شهید دکتر شهریاری را در نظر بگیرید که خود ضریب هزاران نفر گرفته است و یا شهید طهرانی مقدم را در نظر بگیرید که در دوره خود از همین جنس جوانان بودند و چه نقش برجستهای در تاریخ و فرهنگ و صنعت این کشور زدند. در فرصت بودن این ظرفیت تردیدی نیست و لذا باید گفت فراگیری دو عنصر «علم» و «ایمان» در 14 میلیون جمعیت جوان ایران، اداره این کشور را برای مسئولین، بسیار آسان گردانیده است. صبر و تحمل همین قشر در برابر ناملایمات و در عین حال حضور آنان در صحنههای مختلف انقلاب حتی آنجا که خوف و خطری است، به خوبی نشان میدهد، اگر ارادهای در نظام برای بهکارگیری درست این ظرفیت عظیم وجود داشته باشد، مشکلی بر سر این راه وجود ندارد. در همین جا یک سوال را هم میتوانیم پاسخ دهیم، چرا فراخوانهای مختلف ضدانقلاب خارجی و داخلی برای ایستادن جوانان در مقابل نظام جواب نمیدهد؟ آیا به دلیل آن است که مشکلی وجود ندارد؟ مسلما این جمعیت ۴۰ میلیونی جوان با انواعی از مشکلات و ضعفها و بدکارکردیها و سوءمدیریتها مواجهاند و لذا ماده اصلی فراخوانها که «اعتراض به وضع موجود» است، پربیراه هم نیست، اما جوانان ما میدانند که اساس نظام مبتنی بر ترقی و تعالی کشور و شهروندان آن قرار دارد و هر فراخوانی که به «ویرانی» دعوت میکند، نمیتواند «سازنده» باشد و ویرانسازی اساس نظام به معنای پشت پا زدن به سیستمی است که دغدغهای مهمتر از پیشرفت همهجانبه کشور ندارد. از این رو به وضوح میبینیم که وقتی مثلاً در مشهد اعتراضی شکل میگیرد و به زودی سر و کله عناصر مزدور و فریبکار پیدا شده و شعارها به سمت اساس نظام سوق پیدا میکند، مردم معترض به سرعت از این صفوف خارج شده و دور آنان را خالی میکنند؛ تا معلوم شود عدد این عناصر حتی در شهر بزرگی مثل مشهد از ۲۰۰-۳۰۰ نفر تجاوز نمیکند.نکته مهمی که در این بخش از بیانیه رهبری آمد این بود که این سرمایه انسانی را برتر از «هر اندوخته مادی» دانستند. امروز میدانیم که بیشترین درآمد کشورهای بزرگ صنعتی نظیر چین از طریق «کار نیروی انسانی» و «خلاقیتهای صنعتی» به دست میآید. جوانان ایران در همین سالهای اخیر ثابت کردند که قادرند سرمایههایی برای کشور خلق کنند که حتی نفت و گاز ایران در طول 100 سال گذشته قادر به خلق آن نبودهاند. ۲. رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از بیانیه خود فرمودند: «اما پیش از همه چیز، نخستین توصیه من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسی همه قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متکی به واقعیتهای عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جستهام، اما خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز برحذر داشتهام و برحذر میدارم. در طول این چهل سال - و اکنون مانند همیشه - سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیتها، پنهان کردن جلوههای امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسنات بزرگ، برنامه همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملت ایران است؛ و البته دنبالههای آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهدهاند که با استفاده از آزادیها در خدمت دشمن حرکت میکنند. شما جوانان باید پیشگام در شکستن این محاصره تبلیغاتی باشید. نگاه خوشبینانه جوانان نسبت به آینده کلید «حرکت» و «پویش» به حساب میآید. از این روست که در تعالیم و توصیههای روانشناسی «شاد بودن» و «آینده را مثبت دیدن» نشانه سلامتی فرد ارزیابی شده و در درون حکومتها، گروههای روانشناس دائماً در حال جستوجوی راههای جدیدی برای افزایش خوشبینی افراد جامعه نسبت به شرایط پیشرو هستند. «نگاه به جلو» اساساً موضوعی مرتبط با جوانان است و از این رو نوع تصویری که از آینده یک کشور و ملت ارائه میگردد، تأثیر مستقیمی بر آینده آن کشور و ملت دارد. دقیقاً به همین دلیل ایجاد نگرانی در جامعه ایران و امیدزدایی از آن در دستور کار دشمنان قرار گرفته است. شما به ادبیات دونالد ترامپ در چهلمین سالگرد انقلاب نگاه کنید، هر کس به آن نظر افکند، گمان میکند از کشوری سخن به میان آمده که در همه زمینهها به خاک سیاه نشسته است؛ در حالی که حداقل ۴۰ میلیون از جمعیت کنونی ایران به یاد دارند که پیش از انقلاب در چه فلاکتی به سر میبردند و هم اینک در چه موقعیت رشکبرانگیزی قرار دارند. از این جمعیت و جمعیت جوان همه کسانی که پایشان به اروپا رسیده میتوانند درباره ادعای ترامپ و بولتون و... علیه ایران قضاوت کنند و قطعاً در این قضاوت ایران را از اکثر کشورهای اروپایی حتی فرانسه، ایتالیا و اسپانیا پیشرفتهتر میدانند در حالی که ایران قبل از انقلاب با عقب افتادهترین کشورها توان قیاس داشت.
براساس جهتی که رهبر معظم انقلاب نشان دادند دلسوزان کشور و به خصوص صاحبان رسانههای کشور باید فکری برای «بد دیده شدن کشور» بکنند بخشی از این ناشی از توطئه هرروزه دشمن و به خصوص رسانههای آن است ولی بخشی هم بدون تردید ناشی از سیاهنمایی هر روزه رسانههای خودی به خصوص در فضای مجازی است. گاهی برای زمین زدن دولتی چنان عمل میشود که گویی آن دولت متعلق به خارج از این آب و خاک است! براساس نقش امید، رهبر معظم انقلاب در پایان بخش اول بیانیهشان به جوانان فرمودند: «در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشهای ترین جهاد شما است.» ۳. رهبر معظم انقلاب اسلامی (دامت برکاته) در بخش دیگری از بیانیه خود فرمودند: «جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه راهحلها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند که مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علت تحریم هم مقاومت ضد استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه حل زانو زدن در برابر دشمن و بوسه زدن بر پنجه گرگ است» خطایی نابخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط است هر چند گاه از زبان و قلم برخی غفلتزدگان داخلی صادر میشود، اما منشأ آن کانونهای فکر و توطئه خارجی است که با صد زبان به تصمیمسازان و تصمیمگیران و افکار عمومی داخلی القا میشود.» در واقع بیانیه در این بخش، «فارق» بین حقیقت و تزویر است. راه حل هر کشوری بدون تردید در درون آن است چه این کشور پیشرفته باشد و چه درگیر مشکلات و چه زمان راحتی باشد و چه زمان سختی. این یک قاعده عمومی و البته ساده است اما در درون ایران (که اتفاقاً حالا با این پیشرفتهای بزرگی که ایران علیرغم چهل سال محدودیت اعمال شده از سوی دشمنانش همه فهمیدهاند که راه حل در داخل کشور است،) عدهای ایران را درگیر مشکلات کمرشکن معرفی کرده و آینده آن را تیره و تار معرفی مینمایند و در داخل، ناکارآمدی خود و یا انتقال القایی که به آنان سپرده شده را به حساب کشور و نظام میگذارند و کلید حل مشکلات را در خارج نشان میدهند. این برای آن است تا تصمیم کشور که حفظ استقلال و حفظ روحیه مقاومت و عدالتطلبی و آزادیخواهی است، تغییر کند و آب ایران باز به آسیاب آمریکا سرازیر شود. این خط متأسفانه هر روز پررنگتر شده است و از این رو رهبر معظم انقلاب در پیامی که برای شرایط ۴۰ سال آتی کرده و به فعالان صحنههای آینده کشور مربوط است، از این موضوع حساس خبر دادهاند. این خط در چند سال اخیر پر رنگتر از همه سالهای پیش از آن شده و بیم آن میرود که در آینده پررنگتر هم بشود. اما واقعیت این است که کشوری که انقلاب میکند و میخواهد ساختار جدید و روند جدیدی براساس باورها و ایدهها و اصول خود بنا کند، نمیتواند به بیرون از مرزهای خود چشم بدوزد چرا که از یک سو فرض اولیه انقلاب این بود که میخواهدچیزی را بنا کند که وجود ندارد و از سوی دیگر باید آنچه دارد را به دیگران نیز صادر کند، تا محیط خویش را امنیت بیشتری ببخشد با این وصف چگونه میتواند چشم به دست محیط بیرونی و به خصوص محیط دشمن بدوزد. سعدالله زارعی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که این حدیث در شهر مدینه با محدودیتهای آن شهر مطرح بوده که پیامبر، اقامهی نماز میکردند و عدهای با بیمحلیکردن، عملاً یهودی و نصرانیِ امت قلمداد میشدند. ولی در حال حاضر، شرایط به آن صورت نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب هنوز ما از دنیا منقطع نشدهایم تا صورتهایی که مدّ نظرمان قرار میگیرد، روشن و واضح باشد. ولی در برزخ و قیامت کاملاً در آن عوالم حاضریم، و با آنچه روبهرو میشویم به شدیدترین شکل و واضحترین صورت با آنها مأنوس خواهیم بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید مطهری مطابق سیر خاصی نوشتهها و سخنان خود را تنظیم نکردهاند. بعدها این فکر پیش آمد که ترتیبی به آن سخنان داده شود. فکر میکنم با کتابهایی مثل «داستان راستان» و «جاذبه و دافعه علی «علیهالسلام» و «سیرهی نبوی» و «سیری در نهجالبلاغه» و «حماسهی حسینی» را اگر مطالعه کنید، خودتان متوجه میشوید چگونه از اندیشههای آن مرد بزرگ میتوانید بهره بگیرید. ما در کنار آن مطالعات، سیر مطالعاتی بر روی سایت را پیشنهاد میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم لازم باشد اینطور بحث شود. در هر زمانی واسطهی فیض، امام زمانِ آن زمان هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمیدانم منظورتان از مادهی ثانیهی فلسفی چیست؟ ۲. جناب ملاصدرا در بحث «حرکت جوهری» روشن میفرمایند که نفس ناطقه از آن جهت که تعلق به بدن دارد، حرکت جوهری بدن در آن نیز جاری خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این سخنرانی در تاریخ ۱۶ آذر سال ۹۲ بوده است. تأسف بیشتر ما به جهت روحیهی تکفیری آقای عباسی است، وگرنه اگر موضوع انتقاد به افراد باشد که اشکال ندارد. هرچه ضربه خوردهایم از همین روحیههای تکفیری ضربه میخوریم. میفرمایند هرجا تثلیث هست، پای مسیحیت در کار است و به شاگردانشان فرمودهاند بروید کتابهای کانت را پیدا کنید که چندین و چند نکتهی تثلیثی در آن هست. فکر میکنم اگر کمتر به خود زحمت داده بودند و به روایات و آیات ما رجوع میکردند، راحتتر میتوانستند پیامبر خدا را نیز مسیحی بدانند که «اللّه اکبر» میگوید، ولی تثلیثی فکر میکند. به عنوان نمونه به این چند روایت نظر بفرمایید که: رسول الله«صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «الصَّبْرُ ثَلاثَةٌ، صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَة، وَ صَبْرٌ عَلَی الطّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ المَعْصِیَة..» و یا میفرمایند: «اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی» همچنان که در جای دیگر فرمودهاند: «ثلاثةٌ اَخافُهُنَّ علی امّتی من بعدی: الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفَةِ و مُضِلاّتُ الفِتَنِ و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْج». تأسف بیشتر از آنجا است که در جاهایی پا میگذارند که اساساً نمیتوانند جای پای خود را محکم کنند. در مورد آیت اللّه جوادی میگویند: «به آقای جوادی یک نفر بگوید در جامعه اثرش چه بوده است؟!» و در جایی دیگر می گویند: «حضرت امام در آخر از فلسفهی صدرایی عبور کردهاند». ای کاش فراموش نمیکردند امام در آخر عمر در نامهای که به گورباچف نوشتند در آنجا از جناب ملاصدرا و ابنعربی برای دعوت گورباچف سخن راندند.
اگر لااقل آقای عباسی یک فصل از آخرین کتابهای آقای دکتر داوری مثل کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعهنیافتگی» را خوانده بودند و کسی به ایشان کمک میکرد که جایگاه علوم انسانی در فرهنگ مدرن را در آن کتاب میفهمیدند، عرق شرم بر پیشانی ایشان مینشست که اساساً آنچه جناب آقای دکتر داوری، این چهرهی ماندگارِ این مرز و بوم در رابطه با علوم انسانیِ معروف در دنیا میگوید؛ زمین تا آسمان با علوم انسانیِ مورد نظر رهبری فاصله دارد و سخنان جناب آقای دکتر داوری، این اندیشمند دلسوز و فرهیختهی جهانی تذکر به این امر است که مواظب باشیم علوم انسانیِ موجود یعنی اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی اساساً در بستر فرهنگ غربی برای رفع مشکلات آن فرهنگ است و بدین معنا ما اساساً علوم انسانی بدین معنا نداریم، زیرا مسائل ما، مسائل غربی نیست که با آن اقتصاد و آن روانشناسی و آن جامعهشناسی بخواهیم رفع کنیم. لاأقل نظری به سخنان دکتر کچوئیان جامعهشناسِ مشهور کشور خودمان میانداختند که میفرماید: «علوم انسانی و جامعهشناسی، زبان انسان مدرن است و با آن، جهانِ مدرن و انسان مدرن تفسیر میشود و انسانِ مدرن با جامعهشناسی، زبان پیدا کرد». دکتر کچوئیان میفرماید: «انقلاب اسلامی بزرگترین نقد ایدهی جامعهشناسی کلاسیک است». و حال آقای دکتر عباسی بدون توجه به جایگاه سخن آنهایی که میفرمایند ما علوم انسانی نداریم؛ حقیقتاً متحجرانه سخن رهبری را مقابل این سخنان قرار میدهد و این ضربهی بزرگی است که به رهبری میزنند.
آری! هرچه ضربه میخوریم از امثال روحیههایی است که آقای دکتر عباسی بدان دامن میزنند و بنده قبلا این سخنان را نشنیده بودم در حال حاضر از دفاعیاتی که قبلاً از ایشان کردهام، پشیمانم چون فکر می کنم ایشان با این روحیه جوانان ما را از مواریثِ فکری و فرهنگی مان جدا میکنند. دیگر چه فرقی میکند داعشیهای وهّابی داشته باشیم و یا داعشیهای شیعه؟!! عمده آن است که بتوانیم فهمِ اندیشهی اندیشمندان را به مخاطبانمان عطا کنیم به جای آنکه غبار در چشم حقیقت بیفشانیم. تصور بنده آن است که آقای عباسی در این سخنرانی از اوّلیات اخلاقی نیز، سختْ سقوط کرده است، اگر اقلاً مباحث دینی آقای دکتر داوری را که بعضاً در رجوع به سخنان مولایمان امیرالمؤمنین «علیهالسلام» در بعضی از کتب ایشان به صورت پراکنده میدید؛ به خود چنین جرأتی نمیداد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد:
۲۳۵۱۱- باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد واژهی «زوج» به معنای «زن» که در عرف گفته میشود، نیست. بلکه به معنای وجهِ لطیف اعمال هر زن و مردی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذهنم هست که میشلفوکو آن فیلسوفِ پستمدرن گفته بود انقلاب اسلامی بزرگترین نقدِ ایدهی جامعهشناسی کلاسیک است که معتقد است فرهنگها در حالِ سکولارشدن هستند و «دین» در حالِ خارجشدن از تاریخ است.
به این فکر کنید که انقلاب اسلامی به مثابهی رویدادی تاریخی از مسیر تاریخی و تقدیری دیگر روایت میکند که در کشاکش با مدرنیته، نگاهی دیگر را در تاریخ ما وارد کرد. ماهیت انقلاب اسلامی موجب رویداد نظریهای شد که هنوز که هنوز است متفکران دنیای مدرن نسبت به آن سرگردانند.
انقلاب اسلامی نشان داد ما در عین آنکه از جهتی ذیل تاریخ غربی هستیم، تاریخ متفاوتی را مدّ نظر داریم. ما با انقلاب اسلامی، خود را پیدا کردیم و از آن به بعد مسیری را ادامه میدهیم که بر خلاف مسیر تفکر کلیشهای روشنفکران تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته است.
انقلاب اسلامی به تفکر ما سر و سامان داد در حدّی که از معضلهی بیهویتی و بحران هویت، بیرون آمدیم. راهپیماییهای مکرر ۲۲ بهمن را شما در کدام انقلابها به این صورت دیدهاید تا بنده از سخن خود منصرف شوم که میگویم انقلاب اسلامی، قدرت هویتبخشی دارد؟!
انقلاب اسلامی به اعتبار گشتِ تمدنی و نجات از انحطاط تاریخی که ما را گرفتار کرده بود، انقلاب کبیر این دوران است و بیشترین تراکم اجتماعی را دارا میباشد. رستاخیزی است جمعی، در پاسخِ به مسائل جامعهی ایران به لحاظ اینکه مردم وضع جدیدی را فهم کردهاند. چرا روشنفکرانِ کلیشهای هنوز متوجهی نظریهی شکستخوردهی خود نیستند و معتقدند ما داریم سکولار میشویم؟! نمیبینند اگر هنوز ظاهر بعضی افراد سکولار است، قلبها چگونه به سوی ایمان رجوع نموده است.
مردم ما در انقلاب اسلامی، امکان غربشناسی برایشان فراهم شد و فهمیدیم که غرب، چیزی است که در هر حال با ما فاصله دارد. انقلاب اسلامی با داد و ستد با غرب شکل گرفت، ولی از درونِ نحوهای از تفکر پستمدرنیسم امکان اثبات حرکتی به ظهور آمد که باید برای زندگی، خدا را به مناسبات برگرداند و در بستر فرهنگ بومی خود با دنیای جدید و امکانات آن به داد و ستد نشست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۲۲ بهمن سال ۵۷ آغازی است برای عبور از ظلمهای کهنهای که نظام شاهنشاهی وابسته به غرب به این ملت تحمیل کرد. همانطور که ما با «غدیر» همواره نظر به آغازی داریم که آغازِ حقیقی تاریخ ما است و هرگز نباید آن را فراموش کرد، در مورد انقلاب اسلامی نیز همواره باید بر آن آغاز تکیه کرد و نگذاشت فراموش شود. بد نیست سری به جواب سؤال شمارهی ۲۳۵۱۸ بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در «حال» زندگیکردن بدین معناست که زمان گذشته و آینده را به عنوان دو مفهوم در ذهن خود برجسته نکنیم. ولی اینکه نسبت به آینده بیندیشیم و در عین حال در امروزمان زندگی کنیم، بحث دیگری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشتباهاتی در سخنان ایشان هست که به نظرم با سلسله مباحث آقای دکتر پورحسن میتوانید متوجهی نقد اندیشهی آقای سید جواد طباطبایی باشید. آدرس کانال آقای دکتر پورحسن @ghpourhasan_ir میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکات حضرت اباعبداللّه «علیهالسلام» وجه حماسیِ خاصی دارد که باید با دسته و سینهزنی، برجسته بماند. ولی حرکات سایر ائمه «علیهمالسلام» بیشتر باید با نظر به شرایط تاریخی و معرفی معارف لازم مدّ نظر قرار گیرد وگرنه با دسته و سینهزنی برای آن عزیزان، از روحِ حرکات خاصّ آنها غفلت میشود و به ظاهر متوقف میشویم. در حالیکه ظاهر حرکات سیدالشهداء«علیهالسلام» به خودی خود، هزاران پیام را به بشریت منتقل میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعاتی که به صورت بدیهی روشن است مگر باید با فکر بهدست آورد؟ این مثل آن است که بخواهیم از درون آبها، به دنبالِ عین تری بگردیم. در حالیکه همین آبها عین تری است. مگر جز این است که عین وجود، همین وجودها است، و همهی درجهی وجود در همین عین وجود، وجود دارد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چیزی در این امر به صورت خاص متوجه نشدم. ۲. اصول دین بر مبنای عقل سلیم میباشد و اساساً معنا نمیدهد شخص به چیزی برسد که عقل سلیم آن را تصدیق نکند. آیا عقلاً میشود به نفیِ خدا و یا معاد و یا ربوبیتِ پروردگار که منجر به ارسال رسولان میشود؛ برسیم؟ و وقتی متوجهی حقانیت رسول خدا شدیم، میتوان از دستورات او عدول کرد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقیدهی پاک یعنی عقیدهای که هیچ انگیزهای جز رجوع به حضرت حق در آن نیست و طبیعی است که به خودی خود، جهت حقّانی دارد و به سوی حق صعود میکند. آری! عمل مطابق آن عقیده موجب به فعلیتیافتن و به تفصیلیافتنِ هرچه بیشتر آن عقیده میشود. موفق باشید