باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است ۱. فکر میکنم کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و کتاب «نامههای بلوغ» از مرحوم صفائی حائری جمعتان را پر رونق میکند ۲. خوب است که سعی کنید از قبل، صفحاتی تعیین شود تا پس از قرائت آن صفحات، چند نفری در حدّ فهم جمع؛ از تفسیر نمونه و المیزان نکاتی را نسبت به آیات قرائتشده مطرح نمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که انسانهای حقطلب متوجهی حقانیت نایب آن حضرت میشوند، چونکه صد آید نود هم پیش ماست، به خوبی به اصل مطلب متذکر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً آن را رها نکنید. آری! در نگاه فلسفی نباید خیال را وارد کرد، ولی: «آدمی را فربهی هست از خیال / گر خیالاتش بُوَد صاحبجمال». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توفیق میخواهد إنشاءاللّه شرایط آن فراهم شود. فکر میکنم مباحث «معرفت نفس» و «فصوصالحکم» تا حدّی جبران آن مطالب باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در هر حال باید جان انسان بر حقانیت دیناش گواهی دهد، حال یا با نور عقل یا با نور قلب ۲. آنجایی که اسلام اجازه میدهد تا مسیحی یا یهودی بر دین خود باقی باشد و بر توحید باقی بماند و نه بر شرک؛ عملاً او سخن اسلام را پذیرفته است که میفرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم. پس اگر از حق روی گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تمرکز بر خود و حالات خود به خودی خود اشکال ندارد ولی آنچه ما را به نتیجهی متعالی میرساند، درکی است که از خود داشته باشیم در حدّ یافتنِ حقیقت خود در عوالم بالا، در آن راستا که اولیاء معصوم «علیهمالسلام» خود را در ابدیت حسّ میکردند و فرمودند: «الآن قیامتی قائم». در این مورد مطالبی در کتاب «فعلیتیافتن باورها» هست. ۲. برای آن نوع حضور، نیاز به درک سنت اولیای الهی داریم که در بستر سیره و سنت آنها حرکت کنیم، وگرنه در حدّ قوای نفس ناطقه متوقف میشویم مثل کاری که مرتاضها انجام میدهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:اطلاعی از آثار ایشان ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. إنشاءاللّه سید حسن نصراللّه مصداق این آیهاست: «هنگامی که نخستین وعده فرا رسد و شما دست به فساد و خونریزی و ظلم و جنایت بزنید، ما گروهی از بندگان رزمنده و جنگجوی خود را به سراغ شما می فرستیم" تا به کیفر اعمالتان شما را درهم بکوبد (فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ» این قوم جنگجو آن چنان بر شما هجوم می برند که حتی برای یافتن نفراتتان هر خانه و دیاری را جستجو می کنند. (فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ). و این یک وعده قطعی و تخلف ناپذیر خواهد بود (وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهای مذکور ما را به صورت حقیقی وارد عالَمی میکند که فرش به عرش متصل میگردد و عملاً زندگیِ زمینی انسان، آسمانی میشود و تمدن اسلامی به معنی حقیقی آن، معنا میگردد و میفهمیم تمدن غربی چه اندازه زندگی را آشفته میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی میکند که انسانها را موجودات کرات دیگر خلق کرده باشند یا در حین فعل و انفعالات مادی درست شده باشند، آنطور که مارکسیستها میگویند. در هر حال همهی اینها موجوداتیاند که خودشان نمیتوانند علت خود باشند و باید موجودی که عین وجود است و علت نمیخواهد، منشأ همهی عالم باشد. در این مورد خوب است به کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی مبنی بر اینکه «انسان به انسان، انسان میشود» شده است. در هر حال آنچه سلوک را حقیقی میکند، حضور فعّال در اجتماع است با این هدف که خدا را در مناسبات خود حاضر کنیم. پیامبر ما «صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «لا رهبانیة فی الاسلام» رهبانیت ما جهاد با استکبار است که مانع حضور خدا در مناسبات انسانی است. فرارکردن از کفر، راهِ چاره نیست باید کفر را فراری دهیم چیزی که با انقلاب اسلامی محقق شد و جناب آقای دکتر سعداللّه زارعی در شمارهی اخیر روزنامهی کیهان در روز شنبه ۶ بهمنماه تحت عنوان «اخراج آمریکا از دایره قدرت» متذکر آن شدند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ما موظف هستیم در جایی زندگی کنیم که شرایط تعالی معنوی ما فراهم باشد. ۲. فکر نمیکنم مشکلی در میان باشد. البته بهتر است در هنگام خواب، با اذکار مربوطه به خواب روید مثل قرائت آیت الکرسی و سورهی توحید و ذکر تسبیحات حضرت زهرا «سلاماللّهعلیها». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شمارهی ۲۱۹۷۶ رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده رویهمرفته و به طور کلی علوم غریبه را راهی به سوی حقیقت نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده عرایضی که در شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» شده، در این رابطه کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر میشود در موطنِ معلولیت همهی محدودیتها کنار برود؟ چون ذاتِ موجود عین معلولیت است. پیشنهاد میشود بحث «برهان صدیقین» مطالعه گردد ۲. خدا عین نامحدودیت است پس هر محدودی، غیرِ خدا است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تشکیکی که در رابطه به وجود مطرح است به معنای شدت و ضعف در مراتب وجود است و این نوع تشکیک، عرضی نمیتواند باشد. زیرا وقتی دو چیز در عرض همدیگر باشند، در یک مرتبه از وجود قرار دارند. ۲. ماده، یک مرتبه از وجود است و به اعتبار مادهبودنِ موجود، حرکتِ جوهری برای او در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم به سؤالها جواب میدهم ولی همسرم در تنظیم سؤالات و تایپ آنها کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. متأسفانه امثال سید قطب و شکیب ارسلان و الجابری، برگشت به خلافت را مدّ نظر دارند در عین اصالتدادن به همین تمدن غربی. در حالیکه برگشت به گذشته خودْ نوعی غفلت از تاریخی است که باید ماوراء تمدن غربی به میان آید. مشکل جریان اخوانالمسلمین نیز همین است. ولی تمدن اسلامیِ مدّ نظر امام و رهبری، اولاً: نظر به مردمسالاریِ دینی دارد، ثانیاً: با فرهنگ عبور از تمدن غربی خود را تعریف کرده است. ۲. همانطور که در کتاب «تمدنزایی شیعه» عرض شد تمدن اسلامی در عین تنوع مذاهب، محقق میشود، بیشتر بحث قرائت مذاهب در میان است که متوجهی نگاه انقلاب اسلامی باشند به همان معنایی که گفته میشود مبارزان غزّه، شیعیانی هستند که دستبسته نماز میخوانند. یعنی قرائت مدّ نظر انقلاب اسلامی در آنجا در میان است برعکسِ کرانهی غربی و نگاه ابومازن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور از جلسهی سهشنبهها جلسهی شرح «فصوصالحکم» محیالدین باشد که در «سُها» برگزار میشود. صوت آن را از کانال «ندای اندیشه» در پیامرسان تلگرام میتوانید بیابید. موفق باشید
@nedayeandishe
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قصهی سوک امام، قصهی جدایی بهترین انسان دوستداشتنی است در آن حدّ که «کز سنگ ناله خیزد وقت وداعِ یاران». شعر مرحوم احمد عزیزی نالهی بزرگی بود که از جان همهی انسانهای حقشناسِ آن زمانه ظهور کرد و به حق، همانطور که او در سوک آن مرد الهی در خطاب به او میگوید: «ای لب آیینه حیرت گوی تو / خاک بر چشمان ما بی روی تو». خدا احمد عزیزی را رحمت کند چه خوب آن شعر را سروده است. موفق باشید
هین مگر هنگام هیجا آمده
یا مسیحا بر چلیپا آمده
هین مگر این زلزله تنزیل بود
یا طنین بال میکائیل بود
پاره شد چون فرق حیدر مه مگر
قبض شد روح رسول الله مگر
این خروش خون خیرالناس بود
یا کریوه یا اخی عباس بود
ای تو سکان سکینه مؤمنین
نوح امت، کشتی حق، قطب دین
ای ز صرع عشق تو غلیان خلق
رعشه ی ایمان تو در جان خلق
ای یل نفس پلید انداخته!
ای حسین با یزید انداخته!
ای بقا نوشیده پیر فانیان
خرقه پوش حلقه ی روحانیان
ای حسن پیموده ی راه حسین
پرچم خون بر گلوگاه حسین
معنی بیگانه با حرف آمده
یکه مرد الف در الف آمده
ای نفیر پنج تن آل عبا
چار قطب ارض را زیر قبا
ای به تو، روح خدا در گل شده
لامکان تا لامکان نازل شده!
ای به اوج لافتی شهپر زده
حیدر این دوره ی خیبر زده
ای به خندق بیرق فریاد ما
تیغ تو بر ذوالفقار آباد ما
ای سیه پوش تو خیل انس و جن
بهترین تفسیر نفس مطمئن
ای به نور مصطفی آیینه دار
ای نخستین حیدر بی ذوالفقار
ای غریو نینوا در هی هی ات
زینبستان زینبستان در پی ات
ما مرید بیدل راه توییم
ما ز هر آیینه خون خواه توییم
ای خم و می را به نی انداخته
خلق را در های و هی انداخته
هین مرو خلقی سقیم خود مکن
امت ما را یتیم خود مکن
ای گل حق این چه لالا کردن است
این چه وقت کوچ بالا کردن است
ای لب آیینه حیرت گوی تو
خاک بر چشمان ما بی روی تو
ما همه آیینه یاد تو ایم
بچه های نازی آباد تو ایم
ای صدای سرخ مظلومان مرو
یا خمینی جان محرومان مرو
دیگر آن قرآن ناطق، آه نیست
نقطه ای از باء بسم الله نیست
شیعیان! نالنده و مویان روید
در پی اش یا بن الحسن گویان روید
گرچه این عصر ظهور نایب است
قائم آل محمد غایب است
یا خمینی بی تو گلشن بی صفاست
داغ تو همرنگ داغ مصطفاست
بی تو یک دانگ رسالت مانده است
قسط در برج عدالت مانده است
وای بر ما بی تو می میریم ما
قسط خود را از که می گیریم ما
یا خمینی کفه ی ایمان تویی
در ترازوی خدا میزان تویی
یا علی شیر دغل گیرت کجاست؟
یا ولی عصر شمشیرت کجاست؟
یا علی مقداد کو عمار کو
استخوان مردی ابوذروار کو
آنکه بشکافد ز هم وقت فرود
کعبه الاحباری آل سعود
وای بر ما قافله ی فرصت گذشت
چارده قرن از پی هجرت گذشت
پی به پی پیک بهاران می رود
هشت قرن از سر بداران می رود
هادی گم کرده را هان پس کجاست
مهدی ما بی پناهان پس کجاست
ای ولی مؤمنین لب باز کن
کعبه را از نو طنین انداز کن
لاله در تمثیل این غم نارس است
مهدیا داغ خمینی مان بس است
شیعیان زنجیر باید زد به خون
تا بهشت سرخ زهرا لاله گون
از چمن سبزی گذشت از لاله جوش
چون تهی شد جام پیر زهر نوش
فتنه چرخ مقرنس را ببین
آتش بیت المقدس را ببین
ای گروه مؤمنین وقت عزاست
حضرت صاحب زمان صاحب عزاست
قلب عرفان بی تپش در سینه شد
وه چه خاکی بر سر آیینه شد
ای ز عطر پاک عرفان دامنت
باغ کنعان در گل پیراهنت
بی تو وهمی از بهاران مانده است
سایه ای از سر بداران مانده است
شب شد و من همچنان دم می زنم
دم از آن خورشید عالم می زنم
جاده جاری گشته و ما می دویم
شب شد و ما بی خمینی می رویم
دشت تفصیل سواران می دهد
باغ بوی سر به داران می دهد
ما شب خود را شبانی می کنیم
در عدم ها دشتبانی می کنیم
دختران چون اشک در آیینه اند
مثل داغی کودکان بر سینه اند
کودکان این لاله های تازه جوش
گریه می نوشند از جام خروش
روح مجروح خدا تندیس شد
قطب ما امروز مغناطیس شد
شاعری پرسید از من در صعود
بی خمینی می توان آیا سرود
من برایش حیرتی آتش زدم
تکیه بر ابری تجلی وش زدم
می توان بر تیغه ی لا لانه کرد
می توان در خنجرستان خانه کرد
می توان زنجیر غربت را جوید
می توان تا بوسعیدستان دوید
می توان بر ملک ری نخجیر زد
می توان تا جور هم زنجیر زد
می توان آری به صحرا شن گریست
لیک باید لال در باطن گریست
پیر از چنگ مریدان رفته است
رو به شاباش شهیدان رفته است
ای مریدان ما دچار هیبتیم
حق تجلی کرده و در غربتیم
یاد داری بر مصلای صلیب
ناله ی آن صد نیستان عندلیب
ما که بیرق دار بودا نیستیم
امت وهم یهودا نیستیم
این فغان آیینه دار ساز ماست
این تشنج سنت آواز ماست
ما دلی داریم از خون ریش ریش
ما عزاداریم از ده قرن پیش
شیعیان تیغ جلالی می خورند
برگ خشک خشک سالی می خورند
زخم می نوشند اینان مست مست
شیعیان شیرند حتی در شکست
رخ مپوش از داغ محمل های ما
ذوالفقار اینجاست در دل های ما
هر کجا شور حسینی می شود
یک خمینی صد خمینی می شود
رفت از خوف خمینی شب به غار
این فقط یک تیغه بود از ذوالفقار
تیغ اول رقص ربانی کند
تیغ دوم ظلم را فانی کند
تیغ اول تا دل کفار رفت
نایب آمد هول استکبار رفت
تیغ دوم کعبه را رقصان کند
آنچه حیدر کرد با بت، آن کند
وه چه خبطی آن سلاله ی بید کرد
شیر ما را در نجف تبعید کرد
بیشه هرگز هیبت شیری نکاست
از نجف جز شیر هرگز برنخاست
ای سد راه سکندر بازگرد!
ای قلاووز ای قلندر بازگرد!
ما ظهورستان نامت می شویم
کاسه ی راه کلامت می شویم
ای خدا نوشیده و فانی شده
رخت فانی افکنده ربانی شده
بی تو ما را سایه ما را سوره نیست
دامن البرز را اسطوره نیست
بی تو زخم کهنه افیون می خورد
شیعه می نالد، زمین خون می خورد
آه ای آیینه داران سنگتان!
جاده های بی خمینی ننگتان!
بوی خون در شیعیان بیدار شد
باز تاریخ زمین تکرار شد
روح ها بر شطی از تن می روند
دختران شیون به شیون می روند
آه این روح بلند آب هاست
این همان عصیانگر خیزاب هاست
از عدم می خورده پیر مست رفت
عاشقان انگار عشق از دست رفت
از خروس قریه بانگی مانده است
این ولایت را دو دانگی مانده است
بی خمینی خانقاه نور نیست
بی خمینی هیچ کوهی طور نیست
ای عدم پیمودگان خنجر کجاست
ای ز شب برگشتگان! حیدر کجاست
ابر می گرید بیابان نیز هم
کوچه می نالد خیابان نیز هم
(احمد عزیزی، شرجی آواز، صفحه 81)
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا دانی و علم به وجود خدا برای دوری از گناه، کافی نیست. باید در رجوع إلی اللّه و نظر به حضرت معبود، نقشِ حجاببودنِ گناه را برای رسیدن به حقیقت متوجه شد. در آنجا است که مییابیم گناهانی که دین خدا، گناه میداند چگونه مانع ما در اُنس با حضرت معبود میگردد. محرومیت خود را وقتی در این رابطه احساس کردیم، گناهْ از قدرتِ خود فرو میافتد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده تشخص برای آن موضوع، رساتر است زیرا به خود شیئ برمیگردد ولی تمایز نسبت به غیر است ۲. تشکیک عرضی که معنا نمیدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم نگران میشوم که چگونه این انسانهای تجددزده چه در لباس روحانی و چه در لباس غیر روحانی، چگونه غبار در چشم حقیقت میپاشند. نمیدانند این راهی که به بهانههای واهی و جزئی، سنتِ فرهنگی ما را نادیده و به تمسخر میگیرند موجب میشود تا اتفاقاً ریشهی خود را بزنند. از گذشته و از سرنوشت کسرویها عبرت نمیگیرند. هیچ ظلمی به اندازهی ظلم به سنن اصیل یک ملت نیست. آقای روحانی در جمع وزیر و مدیران وزارت ارتباطات می گویند: «دیگر نمیشود فضای مجازی را از زندگی مردم جدا کرد. دیگر این امر قابل تحقق نیست که حاکمیت از مردم بخواهد بهعنوان مثال موبایل را بهخاطر برخی آسیبهایش کنار بگذارند»!. در حالی است که هیچگاه حاکمیت به مردم نگفته است که موبایل را کنار بگذارید و فضای مجازی را از زندگی خود حذف کنید! این قبیل جنجالسازیهای مهندسی شده، علاوهبر ایجاد حواسپرتی در بخشی از جامعه، میان مردم شکاف ایجاد کرده و چهبسا ممکن است بخشهایی از جامعه را مقابل یکدیگر قرار داده و یکپارچگی میان مردم را خدشهدار کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا در این راهها انسان بیشتر گرفتار انواع اوهام و حضور شیطان میشود و معلوم است که انسان به جایی نخواهد رسید. موفق باشید