باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «آدمی را فربهی هست از خیال / گر خیالاتش بُوَد صاحبجمال». اگر خیالات انسان از عالَم بالا و از پرتو عقل بر موطن خیال نازل شود و عصبها و ماهیچهها را تحریک کند؛ فعالیت های انسان سالم و جهتدار است. ولی اگر با تحریک الکتریکی و مواد خام، خیالات را ایجاد کنیم و مبتنی بر آن، ماهیچهها تحریک شود، فعالیتها ناسالم است و واهمه زندگی انسان را در اختیار میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک نوع طبیعت ثانیه است که عرفا برای خود ایجاد میکنند و با آن کنار میآیند. یک نوع بستر است برای آنکه نه به نفس خود سختگیری کنند و همواره مشغول سختگیریهای اصلاح نفس باشد، و نه نفس را بهکلی رها کنند. برای کارهای بزرگ چنین شرایطی، سخت نیست. جریان سیگارکشیدن علامه طباطبایی و آیت اللّه بهاءالدینی را در همین رابطه فکر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به جزوهی «کلام ۱» یا «معارف ۱» بزنید و قسمت فطرت آن را انتخاب نمایید. و نیز سری هم به کتاب «انسان در اسلام» بزنید که هر دو بر روی سایت هست. به نظرم بتوانید با مطالبِ مطرح در آنجا به بحثتان سر و سامان بدهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اولاً: به لطف الهی با کمی حوصله و امید به رحمت پروردگار از این بلیه نجات مییابید و آن نوع پاکی که به دنبال آن هستید به سراغتان میآید. ثانیاً: با همین دست و فرمان که از گناه فراری میباشید و می خواهید ذیل شخصیت امامان معصوم «علیهمالسلام» با خداوند مرتبط باشید؛ گناهانتان را به پای کسانی میگذارند که عامل این فضا شدهاند اعم از آنهایی که شرایط ازدواج را برای جوانان سخت کردهاند و آنهایی که شرایط تحریککنندهی جنسی را فراهم میآورند. مأیوس نشوید. یادتان باشد اگر خود را با معارف الهی مثل مباحث معرفت نفس و رفقای خوب و ورزش مشغول کنید، قدرت واهمه آنقدر ضعیف میشود که شما بتوانید بر آن مسلط گردید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سنّ سیسالگی، سنِ سرزندگی برای درک حقایق است. اگر در کنار مدیریت عاطفی خانه به عنوان یک مادر به مباحثی که روحِ کلی دارد مثل فلسفه و عرفان رجوع فرمایید، راهی به سوی حقیقت برای اُنس با تفسیر شریف المیزان و روایات اهلالبیت «علیهمالسلام» در مقابل شما میگشاید. و با حوزه ی علمیه همان اندازه ارتباط داشته باشید که بستر فعالیت های شما در آن فراهم باشد. مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» همراه با شرح صوتی آنها که بر روی سایت هست، به غیر از کتاب «خویشتن پنهان» خوب است دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم میتوانید ادب را برگردانید به رعایتِ استحقاقها و شئونات، و بدین لحاظ صفتی باشد برای حضرت حق که انسان نیز میتواند ذیل انوار آن صفت، مؤدب به ادب الهی گردد و از حضرت حق توفیق چنین ادبی را طلب کند همانطور که جناب مولوی چنین کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم چنین چیزی ممکن باشد زیرا هرکس بر اساس مسائلاش و ذوقاش باید به اندیشهی اندیشمندان رجوع کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. در این موارد نه وارد هستم و نه مایلم که وارد شوم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل ورود به این مباحث برکات خود را دارد و اینکه باید بیشتر به تشکیکِ در ظهور فکر کرد؛ بابِ خوبی از تفکر است. ولی اجزاء متنوع بحثی که مطرح کردهاید هرکدام باید در جای خود بحث شود. روح «اسفار» بر عکسِ روح «بدایة الحکمه» و «نهایة الحکمه» به این مباحث نزدیک است. و اساساً جناب صدرا طوری بحث تشکیک در وجود را به میان میآورند که «وجود» به عنوان یک حقیقت و نه به عنوان یک مفهوم در مقابل ما و در دیدگاه ما قرار میگیرد و اینجا است که موضوع ظهور و خفا که از جهتی عدم نیز در آن مطرح است، به میان میآید بهخصوص نکتهی بسیار ظریفی که در بحث «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» به میان میآورد. به هر صورت جای این نوع موضوعات در محافل علمی ما به یک معنا خالی است، ولی چیزی نیست که بتوان در حوزهی یک سؤال و جواب بدان پرداخت. به نظرم اگر بشود جلسهای با آقای دکتر امامیجمعه و یا جناب استاد إنشائی داشته باشید، خوب است.
به این موضوع فکر کنید که تقرر در مورد دازاینِ ما در این تاریخ چگونه است؟ به همان معنایی که باید پرسید تقرر در مورد وجود چگونه است. آیا جز این است که ما در تاریخ قرار داریم و وقایع تاریخیِ روشنیگاهِ دازاین ما در جنگل سیاه تاریخ است؟ مثل تقرر وجود در موجودات که موجب روشنی وجود موجودات از هدم میشود و نیستانگاری رخت برمیبندد و اُنس با موجودات محقق میشود.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست ما تکلیف برای آن حضرت معلوم کنیم! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. هرچه هست نتوانسته است از استادهایش و یا از مطالبی که خوانده است خوب فهم کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید معنا و اشاراتِ این نوع اشعار را در دل غزل مربوطه جستجو کرد. شاید شرح غزلی که اینطور شروع میشود: «زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست» در فایل «ما و حافظ» کمی در فهم این غزل کمکتان کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کار مدیریت نخوابد و کسی باشد که بتواند آن کار را به عهده بگیرد، همانطور که خودتان متوجه هستید خوب است به تحقیق در قرآن کریم بپردازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در جواب سؤالهای مکرر شده است. مطلب را میتوانید در آرشیو سؤالات در قسمت «شخصیتها» در مورد آیت اللّه جوادی دنبال کنید. آدرس آن قسمت در زیر خدمتتان ارسال شد: موفق باشید
http://lobolmizan.ir/quest/cat/97
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجهاید هم ما باید نیاز طبیعیِ خودمان را به طور معقول با فعالیتهای درست تأمین نماییم و هم آنچنان نباشد که همهی زندگی ما ثروتاندوزی گردد. بسیار فکر خوبی است که با زمینهی معنوی که دارید و مباحث معرفت عرفانی را دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست سری به کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» بزنید. ببینید جواب خود را در آنجا میتوانید پیدا کنید؟ ظاهراً ما از طریق آیات قرآن و تعالیِ فهم افراد بتوانیم بیشتر به چنین افرادی کمک کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا نمیشود روی این موضوع فکر کرد که با زمینههای فکری که از نظر معارف دینی دارید، همان رشته را با عمق کامل درک کنید و سپس جایگاه آن را در بستر فرهنگ اسلامیایرانی مشخص نمایید. بالاخره ما در شرایطی هستیم که نیاز داریم بدانیم دنیا از این جهات در چه شرایطی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی نظر اصلی ایشان همان بود که در جلسه عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «ای اباذر» حدود 100 جلسه در دیویدیِ شمارهی 5 هست. میتوانید سراغ آن را از حاجآقا نظری بگیرید. شمارهی ایشان 09136032342 میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کتاب «سنن النبّی» از علامه طباطبایی جوابگو باشد. در ضمن قسمت دوم کتاب «صلوات» که بر روی سایت هست نکاتی در رابطه با سیرهی پیامبر «صلواتاللّهعلیهوآله» متذکر شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عدالت موجب ایجاد شرایطی میشود تا انسانها آنچنان دغدغهی مایحتاج زندگیشان بر آنها غلبه نکند و از سایر کمالاتی که باید کسب کنند، غافل بمانند. ۲. در متون دینی عموماً وقتی بحث «علم» میشود منظور علمِ به مبداء و معاد و معرفت نفس است و سایر علوم را تحت عنوان «فضل» نام میبرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه جزوهی «قرآن هرگز تحریف نشده» است بر روی سایت نیست ولی احتمالاً متن جزوه را میتوانید از جناب حاج آقای نظری تهیه نمایید. در مورد آنکه نام حضرت علی «علیهالسلام» چرا در قرآن نیامده است؛ عرض شد به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. اصل کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
بسمه تعالی سلام علیکم متن درخواستی تقدیم می شود . موفق باشید
چه کنیم تا قابیل نباشیم؟
باسمه تعالی
«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ. إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمينَ».(مائده/ آیات 27 تا 29)
و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!» (برادر ديگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مى پذيرد! (27) اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم! (28) من مى خواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى)؛ و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران! (29)
۱. قهرمانیِ هابیل، قهرمانیِ مرد جنگجو نیست، بلکه حماسهی یک شهید است تا در راهِ مقصود هرگز ایمان را ویران نکند.
۲. بالاترین نیرو در عین تواضع و فروتنی و نه فرومایگی، ظهور میکند. در این حالت آنچه خدایی است پیش میآید.
۳. هابیل قهرمانی است که از خون و حرصِ فرومایه که به قدرت حرص دارد، پاک است. قهرمانی است خالی از خشونت، برای آنکه شعلهی مقدس ایمان همواره روشن بماند.
۴. در کربلا عطشِ شهیدشدن در میان بود. هابیل میداند با این نحوه شهادت چه جبههای را میگشاید. دفاع در عین انتخاب شهادت. زیرا اگرپیشدستی نکنی و او را نکشی، شهیدت میکنند و لذا امام پیشنهاد زُهیربنقین را برای پیشدستی و شکست سپاه حرّ نپذیرفتند تا شروعکنندهی جنگ نباشند. این یعنی باید فراسوی مرگ فکر کرد.
۵. با قدرتنمایی قابیل آنچه میماند نیستانگاری است، ولی با برخورد جناب هابیل آنچه میماند کرامت است و بزرگواری، بدون آنکه ذلت و خواری در میان آید و اینکار از جابهجاکردنِ کوههای بلند سختتر است که چگونه اخلاق را در هویتی کریمانه پایدار نگه داشت و نه اخلاقِ ترسوها و ذلیلها. تاریخ کریمانهای که حضرت روح اللّه خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در این دنیای قابیلی به میان آورد تا ریشهی هرگونه نیستانگاری کنده شود.
۶. هم ریشهی نیستانگاریِ ارادهی معطوف به قدرت و هم ریشهی نیستانگاریِ انفعالیِ ظلمپذیر که جریان غربگرای ما بدان مبتلا است، خواستارِ نیستی ما میباشد و ریشه در فرهنگ قابیلی دارد.
۷. جریان نیستانگاریِ انفعالی بهزعمِ خود میخواهد نه قابیل باشد و نه هابیل، و این یعنی فرار از هر مخاطرهای که قابیلیان منشاء آن هستند، و این یعنی فروافتادن در برهوتِ بیارزششدن برترین ارزشهای فراحسّی و ماندن در حوزهی نفی و انکارِ هر امر مقدس. این یعنی ندیدنِ جایگاه هابیل که محل ظهور تقواست و ندیدن امام حسین «علیهالسلام» که محل تقابل با یزید است و ندیدنِ نظام اسلامی که نظام استکباری آن را نادیده میگیرد. این یعنی هنوز هابیل و هنوز قابیل، و هنوز این قابیل است که در اوج بیخردی، کارِ زشت خود یعنی تجاوز به یمن را با هزار رسانه و ثروت نمیتواند پنهان کند و هر روز خوار و خوارتر میشود؛ «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».
۸. تواناییِ بشری تنها در حوزهی إعمالِ قدرت قابیلی نیست که امروز عَمالقه به میدان آوردهاند و شما بنیاسرائیلیان از ترس آنها به زعیم خود یعنی حضرت موسی«علیهالسلام» میگویید: ما هرگز وارد آن شهر نمیشویم تا زمانی که آنها در آن شهر قرار دارند «إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها»(مائده/24).
۹) استمرار إعمال قدرت قابیلی ناپایدارترین نحوهی بودن است و همواره نحوهای از ندامت را به دنبال دارد از آن جهت که به آنچه میخواستند هرگز نمیرسند، چه آن قابیل، یزید باشد و چه شاه و چه صدام و چه آل سعود و چه آمریکا؛ و به همین جهت به فریبکاری دست میزنند زیرا کار خود را باید پنهان کنند و در این کار، فریبکاری برایشان ضرورت مییابد و سقوطشان نیز از همینجا شروع میشود.
۱۰) چه کنیم که با نظر به سیرهی خاصّ حضرت هابیل، قابیل نباشیم؟
۱۱) همه میخواهند هابیل باشند، ولی هابیلشدن راه و رسم خاصّی دارد که در آیات 28 و 29 سورهی مبارکهی مائده متذکر آن است.
۱۲) قابیل پشیمان شد ولی نه از آن کاری که کرده بود، بلکه از آنکه نتوانست به جای آن کلاغ، خودش جسد برادر را پنهان کند، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31) زیرا کار زشت او نسبت به برادرش روی دستانش مانده بود. و خداوند بالاخره ورود میکند و در این موارد هم نیز جهان را در اختیار زشتکاریِ زشتکاران قرار نمیدهد.
۱۳) قابیل به نهایتی میاندیشید که نهایت نبود و پشیمانی او از آن جهت برایش پیش آمد که متوجه شد حساب همهجا را نکرده بود، نه آنکه چرا به چنین کاری دست زد.
۱۴. وای اگر هابیل که معنیِ زندگی است در همهی ابعادِ آن، به معلمی تبدیل شود که تنها به ما توصیههای اخلاقی مینماید. معلمی که آیندهنگری در او کاسته شده است. فضیلتهای هابیل برای ساختنِ یک آیندهی متعالی است و لذا متوجه است بنا نیست به اسم توصیه های سادهی اخلاقی، صمیمیت بمیرد. او میخواهد بنیانگذارِ صمیمیت برای همهی بشریت باشد و لذا علی «علیهالسلام» دوسال در جبههی صفین کار را به درازا میکشند که شاید جنگی صورت نگیرد.
۱۵. سخنان هابیل این آغازین انسان، صدای انسانی است که میخواهد زندگی را به درستی شروع کند و به همین جهت میگوید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ» (28). و قابیل چیزی جز یک انسانِ ضد زندگی نیست. از سخنان جناب هابیل، نوری از زندگی به درخشش آمده است و این، احتیاطکاری نیست، این، استحکامِ شخصیتی است که زندگی را میشناسد و میتواند از زهر، پادزهر بسازد و در مقابل خصومتی آنچنان سهمگین و بیدلیل، راهی ماورای آن خصومت به میان آورد. دفاع در مقابل تجاوز، حاشیهی این هماوردی است. حسین «علیهالسلام» خواست کربلایی بسازد تا معنای زندگی گم نشود. آری! مسلّم آنجایی که باید از خود دفاع میکرد، فروگذار نکرد.
۱۶. قابیل به «قدرت» میآویزد و آل سعود به قابیل، و هابیل به «حقیقت» نظر دارد و حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» به حسین«علیهالسلام».
۱۷. مگر میتوانند به خودیِ خود این شهدای ما را با حیلهها و رسانههای خود پنهان کنند؟ مگر آن خدا که سنگر دیگری برای حضور شهدای ما در فکه و شلمچه و طلائیه گشوده است، به قابیلیان فرصت میدهد که از سرِ خود هرکاری بخواهند انجام دهند؟ آن غراب مأمور خدا است تا به قابیلیان بفهماند از شما هیچ کاری ساخته نیست، حتی در پنهانکردنِ جنایتی که انجام دادهاید.
۱۸. آری! قابیل پشیمان است اما نه از کاری که کرده؛ پشیمان است از آنکه نتوانست به نتیجهای که میخواهد برسد. تا سر حدّ مرگ، زخم خورد زیرا خواست تنها با خشم و تحقیر کارِ خود را جلو ببرد و حال در حالِ شکستن است، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ». زیرا میداند بالاخره دور، دورِ هابیل خواهد شد و کسی سراغ قابیل را نمیگیرد. و این است که گفت: «يا وَيْلَتىَ أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي» وای بر من! آیا من از اینکه همچون این کلاغ باشم و بتوانم این سند رسوایی را پنهان کنم عاجزم؟
۱۹. این نالههای فروخورده از رنجی درونی، قصّهی هرکسی است که قابیلی عمل کند و چون خشایارشاه، دریا را تازیانه زند تا از غمی که احاطهاش کرده است، رهایی یابد ولی هیچ پاسخی درنیابد. پوچی گلویش را میفشارد، زیرا خواست به خدا اعتراض کند چرا قربانیاش قبول نشد. با قتلِ هابیل، خواست همهی محرابها را خراب کند تا دیگر قربانگاهی در میان نباشد. چقدر زود سرود پیروزیِ او، مارشِ شکست را به صدا در آورد! «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».
۲۰. رقصی بر فرازِ زوال، قصّهی قابیلی است که امروز ترامپ نام گرفته است تا هابیلیان، استحکام خود را بر فراز رقصِ شمشیر ترامپ با آل سعود را نشان دهند و نمایندهی صلح و دوستی برای انسانیتِ از دسترفته باشد.
۲۱. باز میپرسم چه کنیم که قابیل نباشیم؟ نه با «لنین» شدن در شوروی و نه با «جمالعبدالناصر» شدن در مصر و نه با «احمدبن بِلا» شدن در الجزایر و نه با «چگوارا» و «فیدلکاسترو» شدن در کوبا، هابیل نخواهیم شد زیرا باز در گردونهی ارادهی معطوف به قدرت قدم گذاشتهایم و این غیر منطق هابیل است که گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ». باید به راهی قدم گذاشت که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در این زمانه در مقابل بشر امروز گشود و به جناب هابیل اقتدا کرد، وگرنه باز از طریق FITF و برجام، رقصی در فراز پرتگاه به میان میآید و باز فریاد در خلأ و قرنی در حالِ زوال و در حال کوری معنوی و تکرارِ سرگردانی بنیاسرائیل در سرزمینِ تیه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها با قوهی واهمه از صورتها معنایی را کسب میکنند. بعضاً در ایجاد معنا شدت به خرج میدهند و معنایی که مطابق واقع نیست را در ذهن خود میآورند. از این جهت بعضیها از صورتهایی مثل موش یا سوسک، معناهایی در ذهن خود میآورند که سختْ آزاردهنده است که البته با تقویت وجهِ عقلانی، قدرت آن صورتهای ذهنی که واهمه ایجاد کرده است، ضعیف میگردد وگرنه بسیاری از انکشافات عرفا در إزاء همین قوهی خوب واهمه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وحدت تشکیکیِ وجود در مظاهر قابل قبول است. یعنی حقیقت وجود بر اساس ظرفیت و آمادگی ما برای ما ظهور میکند. ولی وجود نسبت به خودش یک حقیقت بیش نیست و در ذات خود نمیتواند تشکیکی باشد که البته بحث آن مفصل است. موفق باشید