بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد نظرتون نسبت به این سایت چیست؟ http://meraj786.com/aboutus.html این سایت مربوط به پیرمردی است که سواد ظاهری ندارد ولی مطالب عمیق فلسفی عرفانی و معرفتی مطرح می کند. آیا می توان از این مطالب استفاده کرد؟ خواندن این مطالب تاثیری در سلوک دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین فرصت و امکانی برای بنده نیست که موضوعات مطرح‌شده در سایت مذکور را بررسی کنم. اگر از مطالب مطروحه نکته‌ای دارید که لازم است بنده نظر خود را بدهم بفرمایید در خدمت هستم. موفق باشید

12798
متن پرسش
سلام علیکم: ولی استاد گویا فتنه ای بس عظیم در راه است، فتنه ای که در انتخابات با سیاه نمایی مریدان هاشمی نسبت به دولت قبل و افراطی خواندن انقلابی گری و بیانیه خوان خواندن تیم مذاکرات قبلی شروع شد و باعث شد دولت به دست طیف هاشمی بیفتد و بعد با ادامه سیاه نمایی و از «مقام معظم رهبری» دم زدن و خلاف حرف ایشان عمل کردن و گاها نیش و کنایه به منویات ایشان زدن (دغل بازی) و چپ و راست در سخنرانیها اعتقاد به شعارهای انقلاب را شعارزدگی و افراط معرفی کردن و مسامحه را اعتدال و تکنوکراسی را تدبیر معرفی کردن، ادامه پیدا کرد و حالا با دل بستن به توافقی که بعضا ملاحظات رهبری را مراعات نکرده و ایشان هم هیچگاه آن را تایید نکردند و از امام حسین (ع) و امام حسن (ع) مایه گذاشتن برای جا انداختن آن و فتح الفتوح خواندن آن و به راه انداختن جشن و ایجاد امید کاذب در مردم و با این خیال که اگر رهبری مخالفت کنند مردم در مقابلش قرار می گیرند و نمی توانند مخالفت کنند و در شرایطی که به مجلس امیدی نیست و اکثریت اعضای شورای امنیت هم به نفع دولت است، کرسی های مجلس را نشانه رفته اند (همانطور که ظریف سال گذشته در نیویورک گفت)، و وایلا اگر مجلس ششمی دیگر رقم بخورد، آه از دل سید علی خامنه ای، ان شاءالله که این گونه نباشد و بنده در این دیدگاهها دچار افراط شده باشم. شرمنده که وقتتان را گرفتم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته باید سعی کرد مسائل را تا آن‌جا که ممکن است فراجناحی نگاه کرد و شاید از این جهت بنده با شما هم‌عقیده نباشم، ولی در هرحال همیشه این فتنه‌ها و تحریف‌ها بوده و فتنه‌گران چون متوجه حضور انقلاب اسلامی به عنوان امر الهیِ این دوران نیستند همواره با شکست روبه‌رو خواهند شد و به شما قول می‌دهم مثل آخر دورانِ اصلاحات به آن‌چنان یأسی می‌رسند که خواهند گفت: آخرین میخ را به تابوت اصلاحات زدیم. هنر ما است که مواظب باشیم طرفداری ما از انقلاب و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه»، جناحی و حزبی نباشد. موفق باشید

11615
متن پرسش
با سلام: در مورد جواب سوال 11592 بنده در مورد سوال (منشاء اعتقاد و یقین به وجود واقعیات مادی خارج چیست؟) یک جواب از دکتر مهدی حائری یزدی پیدا کردم به شرح زیر: از نظر ما داده‌ حسي‌ كه‌ ضرورت‌ منطقي‌ دارد، داراي‌ دو جهت‌ است. يك‌ جهت‌ ذاتي‌ كه‌ حضور آن‌ نزد ماست‌ و وجود آن‌ در ذهن‌ ما ضرورت‌ دارد. جهت‌ ديگر، اضافه‌اي‌ كه‌ داده‌ حسي‌ ما به‌ محسوس‌ بالعرض‌ دارد مثل‌ اضافه‌ پدر شما به‌ شخص‌ شما. داده‌ حسي‌ حكايت‌ از چيزي‌ دارد؛ يعني‌ اضافه‌اي‌ به‌ غير دارد. اضافه‌ به‌ غيرآن‌ هم‌ به‌ صورتي‌ است‌ كه‌ فرق‌ ميان‌ علم‌ حصولي‌ و علم‌ حضوري‌ را به‌ وجود مي‌آورد. به‌ بيان‌ ديگر، ما نسبت‌ به‌ داده‌ حسي‌ خود علم‌ حضوري‌ داريم‌ و در عين‌ حال‌ اين‌ علم‌ حضوري، اضافه‌اي‌ به‌ محسوس‌ بالعرض‌ دارد؛ يعني‌ محسوس‌ بالذات‌ با محسوس‌ بالعرض‌ مطابقت‌ دارد و اساساً‌ تا اين‌ مطابقت‌ وجود نداشته‌ باشد، علم‌ حصولي‌ پيدا نخواهد شد. شايد بتوان‌ گفت‌ كه‌ در خواب‌ هم‌ محسوس‌ بالعرض‌ وجود دارد. شخصي‌ كه‌ در حال‌ خواب‌ است، اگر موجوداتي‌ را قبلاً‌ رؤ‌يت‌ نكرده‌ باشد، آنها را در خواب‌ نخواهد ديد. در خواب‌ هم‌ نوعي‌ اضافه‌ وجود دارد. در ذات‌ داده‌هاي‌ حسي، اضافه‌اي‌ به‌ غير وجود دارد. اين‌ اضافه‌ همان‌ مطابقت‌ است. از همين‌ اضافه‌ به‌ خارج‌ است‌ كه‌ ما علم‌ حصولي‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و اين‌ اضافه، خارج‌ از ذات‌ داده‌هاي‌ حسي‌ نيست. نفي‌ اضافه‌ دادة‌ حسي‌ به‌ معلوم‌ بالعرض، موجب‌ انكارِ‌ خودِ‌ دادة‌ حسي‌ خواهد شد و اين‌ مستلزم‌ تناقض‌ است، چون‌ معناي‌ محسوس‌ بالذات‌ اين‌ است‌ كه‌ از خارج‌ چيزي‌ در ذهن‌ شما حضور يافته‌ است‌ كه‌ اضافه‌ به‌ خارج‌ دارد. مثالي‌ را در ميشيگان‌ براي‌ يكي‌ از فلاسفه‌ مطرح‌ كردم: مثال‌ اين‌ است‌ «جان‌ به‌ ديوار خورد.» از همين‌ قضيه، يك‌ «جان» به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و يك‌ «ديوار» و... در اينجا شخص‌ «جان» غير از «ديوار» است‌ و تا محسوس‌ بالعرض‌ نباشد شما نمي‌توانيد بگوييد كه‌ جان‌ با ديوار برخورد پيدا كرد. در واقع‌ ما از نهاد دادة‌ حسي، محسوس‌ بالعرض‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و اگر چنانچه‌ علم‌ از مقولة‌ اضافه‌ باشد، بدون‌ مضاف‌اليه، علم‌ نخواهيم‌ داشت. برخي‌ از فلاسفه‌ معاصر غرب‌ علم‌ را از مقوله‌ اضافه‌ دانسته‌اند و اگر هم‌ علم‌ از مقوله‌ اضافه‌ نباشد، بلكه‌ از مقوله‌ كيف‌ نفساني‌ باشد، علم، حقيقت‌ ذات‌الاضافه‌ خواهد داشت. به‌ بيان‌ ديگر در اين‌ حالت‌ هم‌ علم‌ اضافه‌اي‌ به‌ معلوم‌ بالعرض‌ خواهد داشت‌ كه‌ اگر اضافة‌ آن‌ را به‌ محسوس‌ بالعرض‌ نفي‌ كنيم، ديگر داده‌ حسي‌ نخواهيم‌ داشت. حس‌ حقيقي‌ وابسته‌ به‌ محسوس‌ بالعرض‌ است‌ و اگر محسوس‌ بالعرض‌ بر محسوس‌ بالذات‌ توقف‌ داشته‌ باشد، دور پيش‌ مي‌آيد. در علم‌ انفعالي، علم، تابع‌ معلوم‌ است، نه‌ معلوم‌ تابع‌ علم. اصالت‌ در ادراكات‌ به‌ جهت‌ حقايقي‌ است‌ كه‌ در خارج‌ وجود دارد. خود داده‌ حسي‌ يك‌ وجود حقيقي‌ مستقل‌ دارد و از همين‌ رو مي‌گوييم‌ كه‌ داده‌ حسي‌ محسوس‌ بالعرض‌ با قطع‌ نظر از محسوس‌ بالذات‌ وجود دارد. اين‌ مثل‌ همان‌ سخني‌ است‌ كه‌ ابن‌سينا در مورد حس‌ مي‌گويد كه‌ خود حس‌ محسوس‌ نيست، ولي‌ موجود است. حس‌ به‌ عنوان‌ محسوس‌ بالعرض‌ «Physical object» موجود است‌ نه‌ به‌ عنوان‌ داده‌ حسي‌ «sense - data». حس‌ به‌ عنوان‌ حقيقت‌ مستقل‌ از ذهن‌ وجود دارد. خود حس‌ ديگر محسوس‌ بالذات‌ نيست. خلاصه‌ محسوس‌ بالعرض‌ را نمي‌توان‌ انكاركرد و ضرورت‌ آن‌ را از طريق‌ تحليل‌ و محسوس‌ بالذات، مي‌توان‌ به‌ دست‌ آورد چون‌ انكار محسوس‌ بالعرض‌ موجب‌ انكار محسوس‌ بالذات‌ مي‌شود. اگر محسوس‌ بالعرض‌ را از محسوس‌ بالذات‌ بگيريم، ديگر محسوس‌ بالذات‌ نخواهيم‌ داشت. نظرتان در مورد این متن چیست؟ درضمن شما در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) در جلسه 13 در قسمت زندگی در مجاز، اعتقاد به اصل علیت را منشا اعتقاد به عالم خارج از ذهن یا عالم خارج مادی دانسته اید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال علم به خارج از ذهن جهت انسان یک امر بدیهی است و چگونگی تحقق آن همان‌طوری است که استاد حائری می‌فرمایند که معلوم بالذات شما نسبتی با معلوم بالعرض دارد و همان‌طور که عرض شد پدیده‌های خارجی، معِدّات‌اند تا نفس معلوم بالذات خود را ابداع کند. در جواب سؤال شماره‌ی 11568 عرایضی در این مورد شد. موفق باشید

7846

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیز بنظر شما اینکه اخیرا از بلندگوی مساجد قبل از اذان آیات قران پخش میشود و آنهم توسط نوار ضیط شده یک مساله بدعت و یک کار اشتباه نیست واقعا چنین چیزی در روایات هست که قبل از اذان آیات قرآن کریم را از پشت بلندگو پخش کنند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هر چه هست،‌یک سنت حسنه است مگر برای اذان صبح که چون موجب آزار مردم می‌شود نباید بیش از اذان صوتی از بلندگوی مسجد پخش شود. موفق باشید.
5921

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم. با پیشنهاد استاد، سوال مربوط به نقش سنن الهی در اقتصاد ( 5870 ) را مطالعه کردم و بسیار مسرور شدم که چنین جوانان شایسته و دینداری در عرصه علم و دانش، اینگونه متقن قدم می زنند.احسنت. خواهر یا برادر گرامی(که البته حدس بر این است که با توجه به عنوان رشته تحصیلی، از دانشجویان دانشگاه امام صادق-واحدبرادران باشند)، برایتان آرزوی موفقیت میکنم. باتوجه به اینکه بنده خودم در عرصه پژوهش کار می کنم؛ چشم انداز بسیار روشنی را در حوزه تحقیقات دینی برای شما می بینم.موید باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: (برای اطلاع صاحب سؤال 5870)
689

معنای معقولبازدید:

متن پرسش
با سلام معقول اول وثانی را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: این نوع مباحث احتیاج به شرح همراه با استاد دارد . جواب جنابعالی را در جمله ای عرض می کنم تا انشاء الهف با اهلش مباحثه کنید« مفهوم یا شخصی است وجزیی ویا کلی(معقول).وکلی نیز یا ماهوی است یا اعتباری وماهوی خود یامحسوس است ویا باطنی . واعتباری نیز یامنطقی است یا فلسفی.مفهوم ماهوی یا معقول اول :تصوری است که عروض واتصافش در خارج است مثل انسان یعنی دارای مصداق در خارج وقابل حمل در خارج است مثلا احمد انسان است.مفهوم اعتباری فلسفی یا معقول ثانی فلسفی تصوری است که عروض ان ذهنی واتصافش خارجیست مانند آتش علت سوختن است، علت مفهوم فلسفی است . موفق باشید
15138
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: قبلا با شما در مورد شکست سنگین لیست اصولگریان در تهران صحبت کرده بودم و گفتم که تقصیر اصلی هم بر عهده خودشان است نه بر مردم و ما مذهبی ها که نمی رویم بهشون رای بدیم. دیگه اینقدر گوسفند نیستیم که از ترس عنوان اصلاح طلبی بریم به آقایون رای بدهیم!! اما سوال من در مورد چیز دیگری است. چرا همه بزرگان کشور و تا حدودی خود شما اسیر بازی شدیم که بی بی سی راه انداحت. بی بی سی سه نفر را کرد نماد کل نظام و انقلاب و بعد هم گفت رای به این ها رای به رهبری است!!!! آخه با چه منطقی؟!! چرا رای به آیت الله یزدی رای به ولایت و دفاع از ولایت است. چرا این همه از رهبری خرج بقیه می کنیم. یه زمانی هم رای به ناطق رای به ولایت بود و کلی اون مردمی که به ناطق رای ندادند را شماتت کردند و گفتند مردم کوفه و ضد ولایت. در حالی که حالا من می گم دمشون گرم که چنین رایی دادند. حالا هم هر کی رای نداده به لیست جامعتین، شده انگلیسی و اهل کوفه. یکی از این آقایون داره رسما می گه تهران پایگاه ضد ولایت هاست. آخه تو را به خدا ببینید نادانی و بلاهت تا چه قدر. خب وقتی رهبری را خودمون این طوری عرضه می کنیم حالا می خواهیم مردم به این رهبر رای دهند؟!!! و متاسفانه الی الابد می خواهیم یک اشتباه را تا ابد تکرار کنیم و هی سر خورده شویم. اکبر گنجی نشسته اون ور دنیا می گه مثلث جیم نماد های (آقای)خامنه ای است. ما هم این ور نشستیم و باور می کنیم و قربت الی الله می ریم توی صحنه که از نمادهای رهبری دفاع کنیم. در حالی که تعداد آدم هایی که توی این مملکت ایدئولوژیک رای می دهند چه از این وری ها چه از اون وری ها در کل کشور خیلی کمند و حالا تو تهران کمی بیشتر از بقیه جاها هستند. اما بقیه مردم که این طوری و مثل ما رای نمی دهند که روی هر فردی یه برچسب و عنوان خورد بروند براساس عنوانش بهش رای دهند و کاری به خود فرد نداشته باشند. مردم اتفاقا به خود فرد رای می دهند و متاسفانه باید بگویم اگه رهبری خود آیات مصباح و یزدی است، خب پس باید بپذیریم رایی هم ندارد. ببینید چه ضرری از این معادل سازی ها می کنیم. دامن زدن به لیست انگلیسی و لیست رهبری تبعات جبران ناپذیری برای هممون داشت و حالا لابد باید بپذیریم ملکه انگلیس از رهبر برای مردم محبوب تره!!!؟؟؟ ولی واقعا این طوریه!؟؟؟ این ناشی از اشتباهات خودمون است که هر روز هم بیشتر گرفتارمون می کنه. یه روز خود شما رای به جناب آقای جلیلی را رای به مقاومت می دانستنید و بعد هم گفتید چون مردم به جلیلی رای ندادند یعنی مردم از مقاومت متزلزل شدند. در صورتی که واقعا این طور نبود. آقای جلیلی با همه خوبی و بزرگ بودنشان اما فاقد فاکتورهای لازم برای به دست آوردن قلوب مردم بود. حالا این که ما نماد مقاومت را بکنیم جلیلی و مردم هم به آن، نه بزرگ بگویند تقصیر ما نیست!!! ولی تقصیر اون مردم ننه مرده است که از مقاوت خسته شده اند!! نگاه کنید منطق های اشتباه و دور واقع و توقع های بی جا داشتنمون از مردم را. این مردم از اول انقلاب هم همین طوری بوده اند یه روز به خاتمی رای می دهد یه روز دیگر همون آدم می ره به احمدی نژاد رای می دهد یه روز دیگه همون آدم می ره به روحانی و هاشمی رای می ده. اگه توقعمون ازشون واقع بینانه و درست باشه این طوری سر خورده نمی شویم. والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در کلیّت با شما موافقم و همه‌ی عرض بنده آن است که ما گرفتار یک‌نوع تفکر «ژورنالیستی» که عین بی‌فکری است شده‌ایم. در مورد آقای دکتر جلیلی هم آن عرض بنده در مقابل رقبای ایشان بود، آیا در مقایسه با رقبای ایشان، آن عنوان را بی‌جا می‌دانید؟! موفق باشید .

12514

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: به شدت دچار وسواس فکری و توهمات هستم. در نماز حضور قلب ندارم. راه درمان چیه؟ لطفا راهنمایی کنید. سوال دوم اینکه اگه بخوام یه استاد اخلاق داشته باشم و با یک عارف در تماس باشم باید چی کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه‌کارهای مفصلی بر روی سایت‌ها در مورد رفع وسواس فکری هست. ببینید {کدام} مطابق روحیه و شخصیت خودتان برای شما کارساز است. فکر می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این راستا به شما کمک کند. و در مورد استاد اخلاق، جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» نکاتی جهت راهنمایی‌های لازم در اختیار شما می‌گذارد. به قسمت جزوات سایت رجوع فرمایید. موفق باشید

272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آقای عبدالعلی بازرگان در مقاله‌ای می‌گویند: «همان‌طور که حضرت سلیمان پس از آن‌که رحلت کردند، هیچ‌کس آگاه نشد تا موریانه‌ها عصای او را جویدند و عصا شکست و سلیمان به زمین خورد و مردم فهمیدند او مدت‌ها قبل مرده، نظام قرون وسطایی ولایت فقیه نیز چنین است هرچند عصای تشکیلات امنیتی آن را سر پا نگه داشته». باید چه جوابی به ایشان داد؟ جواب
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام فکر می‌کنم جناب آقای عبدالعلی بازرگان نه‌تنها انصاف را در مقاله‌ی خود رعایت نکرده‌اند و انتظار دارند به جای این‌که تکلیف انتخابات بر سر صندوق‌های رأی تعیین شود، وسط خیابان با آن حرکت بسیار افراطی تعیین شود و نظام اسلامی هیچ عکس‌العملی نشان ندهد. از این مهم‌تر مثالی است که در مورد حضرت سلیمان«علیه‌السلام» و عصای آن حضرت زدند و نتیجه گرفته‌اند ریشه‌های نظام ولایت فقیه از بین رفته است و مثل عصای حضرت سلیمان«علیه‌السلام» که پس از رحلت آن حضرت مدتی آن حضرت را نگه داشت، فعلاً نظام امنیتی کشور، نظام ولایت رانگه داشته! در حالی که نظام ولایت فقیه، جریان رویکرد به حقیقت است تا حکم خدا از طریق کارشناسی آگاه به متون دینی در جامعه جریان یابد. زیرا خداوند می‌فرماید: « مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون‏»؛ هرکس به غیر خدا حکم کند کافر است، حال چه در نظامِ فردی و چه در نظام اجتماعی. تعجب از آن است که چرا آقای عبدالعلی بازرگان نظام ولایت فقیه را یک نظام قرون وسطایی می‌دانند و ما را به نظام مدرنیته که نظام حاکمیت امیال حزب‌ها و صاحبان ثروت و قدرت است رجوع می‌دهند؟ در حالی که نظام ولایت فقیه؛ نظام عبور از فرهنگ مدرنیته‌ای است که رابطه‌ی جامعه را با عالم قدس و معنویت منقطع کرده، تا زمینه‌ی حاکمیت امام معصومی فراهم شود که واسطه‌ی فیض الهی بین خالق و مخلوق است. در این مورد شما را به جزوه‌ی «انقلاب اسلامی؛ طلوع شهر خدا» که در سایت «لب‌المیزان» هست ارجاع می‌دهم تا معلوم شود گویا آقایان در تاریخ زندگی نمی‌کنند. موفق باشید
243

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم اینجانب با رضایت قلبی همسرم می خواهم در اعتکاف شرکت کنم اما دوستی گفته برای تو شوهرداری از هر مستحبی واجب تر است بین امر خوب و خوب تر - خوب تر را انتخاب کن و در خلوت با خدا مناجات کن این مسئله را به همسرم گفتم ولی وی ترجیح می دهد به اعتکاف بروم سوال من این است که آیا در هر مسئله عبادی و حتی رفتن به زیارتگاهها که همسرم شرایط برایش فراهم نمی شود و ازاین لحاظ با رفتن من مشکلی و مخالفتی ندارد اینجانب نباید شرکت کنم2- چرا ما زنها نباید پیشنهاد دهنده امور مستحبی و یاد آوری اعمال واجب به همسرمان باشیم؟3- گاهی گناهانی مرتکب می شوم و بعد زود پشیمان می شوم از این رفتارم خسته شدم چه کار کنم ؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی علیک السلام: 1- در هر صورت وقتی مطمئن هستید شوهرتان راضی است که به اعتکاف بروید، چرا از عملی این‌چنین با برکت استفاده نکنید؟ ولی عنایت داشته باشید که رضایت قلبی شوهر برای شما کارساز است، لذا اگر احساس کردید بیشتر دوست دارند در کنارشان باشید این به سرازیزی رحمت خدا برای شما نزدیک تر است. 2- این طور نیست که زنان نباید به همسرشان امور مستحب و واجب را متذکر شوند، بلکه بهترین زنان، زنانی هستند که در امور آخرت به شوهرانشان کمک کنند. 3- همین‌که پس از گناه زود پشیمان می‌شوید لطف خدا است. شیطان شما را گرفتار گناه می‌کند تا از ادامه‌ی دینداری مأیوس شوید، شما متوجه لطف خدا شوید که نمی‌خواهد گناهکار بمانید، شما را متذکر بدی گناه می‌کند تا مفتخر به توبه شوید. موفق باشید

8361

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام ""عبدالرضا ثروتی، یکی از اعضا کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی در گفتگو با «فردا» ضمن تاکید بر جزئی دانستن افزایش قیمت بنزین گفت: ما انتظارمان این بود که حداقل قیمت بنزین لیتری 1500تومان شود. در حالیکه دولت نرخ 700 و 1000 تومان را اعلام کرده است. به نظر کارشناسان و مسئولان نیز‌این افزایش قیمت مناسب است و مردم توان پرداخت آن را خواهند داشت. وی افزود: این میزان افزایش قیمت بسیار جزئی است و چندان تاثیری گذاری بر قیمت کالاها و تورم نخواهد داشت زیرا گازوئیل در قیمت بار و حمل و نقل کالا موثر است و قیمت بنزین چندان اثرگذار نیست. هم اکنون در کشورهای همسایه مانند ترکیه بنزین لیتری 7 هزار تومان به دست مصرف کننده می رسد لیتری هزار تومان عدد چندان چشم گیری نیست و در تورم و افزایش قیمت کالا و حمل بار تاثیری نخواهد داشت. این نماینده مجلس در ادامه اظهار داشت: به نظر من دولت این توانایی را داشت که قیمت بنزین را بیشتر از این یعنی تا 1500 و یا حتی دو هزار تومان بالا ببرد یعنی به اعتقاد ما قیمت بنزین سهمیه‌ای 1000 و آزاد 1500 تومان باید اعلام می شد تا بتواند برای بالا بردن قیمت بنزین در فازهای بعدی هدفمندی یارانه بتواند تا مرحله 6 یا هفت هزار تومان افزایش قیمت داشته باشد و مشکلی برای دولت ایجاد نکند. در حال حاضر 7 هزار تومان نرخ فوب خلیج فارس است که به نظر می رسد قیمت خوب و مناسبی نیز می باشد"". آیا امثال این آقایان واقعا به فکر مردم هستند؟ یا نماینده ی دولتند؟2. آیا این گونه مقایسه ها که فقط قیمت یک کالا را از یک کشور بگیریم و با خودمان مقایسه کنیم بدون آنکه جوانب دیگر از جمله منابع و ذخایر و درآمدها و ...هر دو کشور را ببینیم سخیف نیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عمده آن است که فکر کنیم آیا دولت آن تعهد و بصیرت را دارد که پولی را که در اثر اضافه‌کردن قیمت حامل‌های انرژی به‌دست می‌آورد به سمت زیرساخت‌های اساسی کشور ببرد؟ و یا ما را مشغول لوکس‌بازی می‌کند. موفق باشید
4845
متن پرسش
باسمه تعالی سلام استاد عزیز؛ در میان نامزدهای ریاست جمهوری باز ما یک دکتر جلیلی می شناسیم که رأی بدهیم اما در مورد شورای اسلامی شهر اصفهان در میان این همه کاندیدا بنده که یک نفر را هم سراغ ندارم چه برسد به 21 نفر لذا خواهشمندم اگر افراد متعهد و مورد وثوقی می شناسید معرفی بفرمائید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم خیلی وارد نبودم تا این‌که از مسئولان طراز اول شهرداری سؤال کردم و عرض کردم با این‌که شما کارهای بسیار بزرگی در این شهر شروع کرده‌اید فکر می‌کنید کدام‌یک از ائتلاف‌ها می‌توانند در شورای شهر به شما کمک کنند تا کارها زمین نماند؟ ایشان در عین احترام به همه‌ی نامزدهای شورای شهر فرمودند: امید است ائتلاف خادمین شهر بهتر کمک کنند. و لذا بنده همان ائتلاف را پذیرفتم با این تفاوت که برای خانم‌ها شخصیت برتری قائل هستم و تنها به جای آن دو خانم محترم دونفر دیگر را قرار دادم. موفق باشید
3973

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
«با حقیقت انقلاب اسلامی زندگی‌کردن» یعنی چه؟ آیا به همان معنایی است که شهدا و رزمندگان در جبهه برای اعتلای اسلام و انقلاب تلاش می‌کردند و می‌خواستند مستقیماً از طریق خدمت‌کردن به این انقلاب به کمال برسند؟ یا به این معناست که: «انسان، دنبال قرب در انزوا و گوشة خانقاه نباشد، و باید سعی کند در عین حساسیت نسبت به جامعه و وظایفی که در قبال آن دارد به قرب برسد.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتی در عالم ظهور کرده است که باید آن را از ظهوراتش در حرکات و گفتار انسان‌های آماده‌ی تجلی آن حقیقت، احساس کرد، تعبیر توجه به پیچ تاریخی که در آن قرار داریم تعبیری است از همین احساس. موفق باشید
193

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
جناب آقای طاهرزاده سلام علیکم. 1- حدود دو روز مانده به عید سئوالاتی شخصی داشتم (12 سئوال ) ولی هنوز جوابی برای ایمیل من فرستاده نشده است .آیا منتظر جواب باشم؟ 2- در دو موضوع نیاز به منابع و راهنمایی دارم خواهشمند است در خصوص آثار نوشتاری و صوتی خودتان راهنمایی فرمایید: 1- زنان 2- شیاطین انسی و جنی
متن پاسخ

بسمه تعالی
علیک السلام
سوالات مذکور دریافت نشد
در مورد زن ؛کتاب «زن ،آنگونه که باید باشد» انشاء الله مفید است.در موردنکته دوم کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر در عالم» که زیر چاپ است انشاء الله مفید است

10784
متن پرسش
سلام علیکم: شبهه ای برایم مطرح شد که با این که عثمان رقیه دختر پیامبر (ص) را کشت، چرا پیامبر دختر بعدی خود، ام کلثوم، را به ازدواج او در آوردند؟؟؟ یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سایت http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=469 نکاتی را مطرح کرده که فکر می‌کنم مفید باشد عیناً آن مطالب را خدمتتان ارسال می‌کنم. یکی از فضیلت‌هایی که برای عثمان بن عفان نقل کرده‌اند، ازدواج با دو دختر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به نام‌های رقیه و ام کلثوم است. در این باره نظریات مختلفی وجود دارد، اهل سنت با قاطعیت تمام بر آن پافشاری می‌کنند؛ اما از طرف دیگر برخی از محققین شیعه بر این اعتقاد هستند که همسران عثمان هیچ کدامشان دختر پیامبر نبودند؛ بلکه ربیبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خدیجه بوده‌اند و برای این احتمال دلایلی نیز ذکر کرده اند که ما بدون هیچگونه اظهار نظر این دلایل را به صورت مختصر نقل و قضاوت به عهده خوانندگان گرامی وا می گذاریم. دوستان عزیزی که مایل به تحقیق بیشتر در این باره هستند می‌توانند به این کتاب‌ها مراجعه بفرمایند : ازواج النبی و بناته ، تألیف الشیخ نجاح الطائی و الصحیح من سیرة النبی الأعظم نوشته سید جعفر مرتضی و... . اما دلایلی که در این باره آورده شده است : 1. عدم وجود رابطه صمیمانه بین پیامبر و دیگر دختران آن حضرت: با رجوع به سیره نبی مکرم اسلام و دقت در آن ، در می‌یابیم که روایات بسیاری از رابطه بسیار صمیمانه نبی مکرم اسلام و دختر بزرگوارش صدیقه طاهره سلام الله علیها حکایت می‌کند ؛ تا جایی کع هر زمانی پیامبر اسلام به سفر می‌رفت ، آخرین کسی که با او خدا حافظی می‌کرد ، فاطمه زهرا بود و وقتی از سفر بر می‌گشت ، قبل از هر کاری به دیدار فاطمه می‌رفت و در خانه او را می‌زد. روایات فراوانی در کتاب‌های شیعه و سنی این رابطه بسیار صمیمانه را ثابت می‌کند؛ از جمله بسیاری از علمای شیعه و سنی یکی از القاب آن حضرت را «ام أبیها» نقل کرده‌اند. ابن حجر عسقلانی در تهذیب و الإصابه، ذهبی در سیر اعلام النبلاء و الکاشف خود نوشته‌اند: فاطمة الزهراء ... کانت تکنى أم أبیها. الإصابة - ابن حجر - ج 8 - ص 262 و سیر أعلام النبلاء - الذهبی - ج 2 - ص 118 – 119 و الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة - الذهبی - ج 2 - ص 514 و تهذیب الکمال - المزی - ج 35 - ص 247 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 5 - ص 520 و الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1899 . اما هیچ روایتی؛ حتی یک روایت ضعیف نیز در کتاب‌های شیعه و سنی نقل نشده است که پیامبر اسلام حتی یکبار درِ خانه رقیه و ام کلثوم را زده باشد. چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم این رابطه بسیار صمیمانه را با دیگر دختران خود نداشته‌ است؛ نه در مدینه و نه حتی در مکه؟ مگر نه این که به ادعای اهل سنت آن‌ها نیز یادگار خدیجه بودند؟ هر چند که فاطمه زهرا از هر نظر از تمامی زنان عالم متمایز بوده است؛ ولی اگر پیامبر دختری غیر از فاطمه داشت، شایسته بود که این رابطه صمیمانه بین آن‌ها نیز وجود داشته باشد. و یا در زمانی که کفار قریش پیامبر اسلام را آزار و اذیت می‌کردند، دیگر دختران رسول خدا کجا بودند که از پدر حمایت کنند؟ بخاری و مسلم در صحیحشان نوشته‌اند: عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی عِنْدَ الْبَیْتِ وَأَبُو جَهْلٍ وَأَصْحَابٌ لَهُ جُلُوسٌ وَقَدْ نُحِرَتْ جَزُورٌ بِالْأَمْسِ فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ أَیُّکُمْ یَقُومُ إِلَى سَلَا جَزُورِ بَنِی فُلَانٍ فَیَأْخُذُهُ فَیَضَعُهُ فِی کَتِفَیْ مُحَمَّدٍ إِذَا سَجَدَ فَانْبَعَثَ أَشْقَى الْقَوْمِ فَأَخَذَهُ فَلَمَّا سَجَدَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَضَعَهُ بَیْنَ کَتِفَیْهِ قَالَ فَاسْتَضْحَکُوا وَجَعَلَ بَعْضُهُمْ یَمِیلُ عَلَى بَعْضٍ وَأَنَا قَائِمٌ أَنْظُرُ لَوْ کَانَتْ لِی مَنَعَةٌ طَرَحْتُهُ عَنْ ظَهْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَاجِدٌ مَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ حَتَّى انْطَلَقَ إِنْسَانٌ فَأَخْبَرَ فَاطِمَةَ فَجَاءَتْ وَهِیَ جُوَیْرِیَةٌ فَطَرَحَتْهُ عَنْهُ ثُمَّ أَقْبَلَتْ عَلَیْهِمْ تَشْتِمُهُمْ . صحیح البخاری - البخاری - ج 1 - ص 65 و صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 5 - ص 179 . از ابن مسعود روایت شده است که گفت: هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در برابر خانه کعبه نماز مى‏گزارد، ابوجهل و همدستانش در نزدیکى خانه نشسته بودند و یک روز قبل از آن، بچه شترى نحر شده بود. ابوجهل به همدستان خود گفت: کدامیک از شما حاضر است برود و شکمبه آن شتر را بیاورد و هنگامى که محمد صلّى اللّه علیه و آله در سجده است، آن ها را روى شانه او بیفکند؟ بدترین آنها پیشقدم شد و دستور ابوجهل را عملى ساخت. در حالی که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در سجده بود، آن شکمبه آلوده را روى شانه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله افکند. ابوجهل و همدستانش از مشاهده این منظره بسیار خندیدند به طوری که بعضى از آن ها از شدت خنده به روى دیگرى مى‏افتاد! ابن مسعود مى‏گوید: من در این هنگام گوشه‏اى ایستاده بودم و جریان را مشاهده مى‏کردم، لیکن جرئت آن را نداشتم که شکمبه را از روى شانه حضرتش بردارم. پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله همچنان در حال سجده بود و سر از سجده برنمى‏داشت تا این که مردى به حضور حضرت زهرا علیها السّلام شتافت و جریان را به عرض رسانید. حضرت فاطمه علیها السّلام در حالی که از شنیدن این سخن به شدت ناراحت شده بود، آمد و آن را از روى دوش حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله برداشت و آن ها را مورد شماتت و ملامت قرار داد. در تمامی گرفتاری‌هایی که برای نبی مکرم اسلام پیش می‌آمد، تنها کسی که می‌آمد پدر را دلداری می‌داد، زخم‌های او را مداوا می‌کرد، فاطمه زهرا بود. اگر آن‌ها نیز دختر رسول خدا بودند، شایسته بود که آن‌ها نیز فاطمه را در دفاع از پدر یاری کنند. بعد از جنگ احد که صورت نبی مکرم زخمی شده بود، رقیه و ام کلثوم کجا بودند که همانند فاطمه بیایند و زخم‌های پدر را شستشو بدهند؟ مگر نه این که به قول آن‌ها، آن دو نیز دختران پیامبر بودند؛ پس چرا هیچ نوع رابطه‌ای بین پیامبر اسلام با دختران دیگرش نقل نشده است؟ 2. در قضیه مباهله که پیامبر تمام بستگان درجه یک خود را انتخاب کرد، چرا دیگر دختران خود را نبرد و از بین «نساء» خود فقط فاطمه را انتخاب کرد؟ مسلم در صحیح خود می‌نویسد: عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ أَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ ... وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ { فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ } دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی . صحیح مسلم ، ج 5 ، ص 23، کتاب فضائل الصحابة ، باب من فضائل علی بن أبی طالب، ح 32 . عامر بن سعد بن ابىوقاص از پدرش (سعد بن ابىوقاص) نقل کرده است که معاویه سعد را امر کرد و گفت: تو را چه مانع است که ابوتراب (على بن ابى طالب ـ علیه السلام ـ) را دشنام دهى؟ (سعد) گفت : من سه چیز (سه فضیلت) را از او در خاطر دارم، که رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ درباره وى فرموده است، هرگز وى را دشنام نخواهم داد. چنانچه من یکى از این سه فضیلت را مى داشتم از شتران سرخ مو برایم محبوبتر بود... وقتى این آیه نازل گردید: (... فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ...) پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ على و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ را فراخواند و فرمود: «خدایا، اینان اهل من هستند». آیا «نساءنا » شامل دیگر دختران پیامبر نمی‌شد، یا پیامبر دختر دیگری غیر از صدیقه طاهره نداشت؟ 3 . چرا هیچ کس از دیگر دختران پیامبر خواستگاری نکردند؟ قضیه دیگری که بطلان این قضیه را روشن می‌کند، این است که در هیچ جایی از تاریخ ثبت نشده است که در مدینه، احدی از مهاجرین و یا انصار به خواستگاری ام کلثوم رفته باشد؛ با این که برای خواستگاری از فاطمه زهرا و رسیدن به افتخار دامادی پیامبر، بر یکدیگر پیش دستی می‌کردند و هر کس دوست داشت این افتخار نصیب او شود. آیا ام کلثوم دختر پیامبر نبود یا اصلاً چنین دختری وجود خارجی نداشت؟ 4. حرمت جمع بین دختران رسول خدا و دختران دشمن خدا: علما و محدثین اهل سنت برای خرده گیری از امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده‌اند که آن حضرت در زمانی که فاطمه سلام الله علیها همسر او بود، دختر ابوجهل را نیز خواستگاری کرد. این امر باعث شد که صدیقه طاهره ناراحت شده و شکایت خود را پیش پیامبر ببرد!! پیامبر اسلام وقتی از این قضیه با خبر شدند، با عصبانیت به مسجد آمد و فرمود : وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ یَسُوءَهَا وَاللَّهِ لَا تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُلٍ وَاحِدٍ . صحیح البخاری - ج 4 - ص 212 – 213 فاطمه پاره تن من است، من دوست ندارم کسی او را ناراحت کند، به خدا قسم نباید دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در نزد یک نفر جمع ‌شود. و در روایت دیگری نوشته‌اند که آن حضرت فرمود: إِلَّا أَنْ یُرِیدَ ابْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنْ یُطَلِّقَ ابْنَتِی وَیَنْکِحَ ابْنَتَهُمْ فَإِنَّمَا هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی یُرِیبُنِی مَا أَرَابَهَا وَیُؤْذِینِی مَا آذَاهَا. صحیح البخاری ج 6، ص 158، ح 5230، کتاب النکاح، ب 109 - باب ذَبِّ الرَّجُلِ عَنِ ابْنَتِهِ، فِی الْغَیْرَةِ وَالإِنْصَافِ و صحیح مسلم، ج 7، ص 141، ح 6201، کتاب فضائل الصحابة رضى الله تعالى عنهم، ب 15 -باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِیِّ عَلَیْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلام. علی (علیه السلام) اگر می‌خواهد دختر ابوجهل را بگیرد، باید دختر من را طلاق بدهد. فاطمه پارۀ تن من است، آن‌چه که موجب رنجش فاطمه بشود، مرا می‌رنجاند... . از آن‌جایی که بحث تنقیص مقام امیر المؤمنین علیه السلام در میان است، علمای اهل سنت این قضیه را با آب و تاب فراوانی نقل کرده‌اند؛ غافل از این که عثمان بن عفان نیز عملاً بین دختران پیامبر و دختران دشمان خدا نه یکبار که چندین بار جمع کرده است. رملة بنت شیبة، یکی از همسران عثمان است که در مکه با او ازدواج کرد و از کسانی بود که همراه عثمان به مدینه مهاجرت کرد. ابن عبد البر در این زمینه می‌نویسد: رملة بنت شیبة بن ربیعة کانت من المهاجرات هاجرت مع زوجها عثمان بن عفان. الاستیعاب ، ج 4 ، ص 1846 رقم 3345 . رملة، دختر شیبه از کسانی بود که همراه همسرش عثمان به مدینه مهاجرت کرد. و شیبة از دشمنان پیامبر اسلام است که در جنگ بدر به هلاکت رسیده است؛ چنانچه ابن حجر می‌نویسد: رملة بنت شیبة بن ربیعة بن عبد شمس العبشمیة قتل أبوها یوم بدر کافرا. الإصابة، ج 8، ص 142 - 143 رقم 11192. رمله، دختر شیبه ... پدرش در جنگ بدر کشته شد، در حالی که کافر بود. در حالی که نوشته‌اند در همان زمان رقیه دختر رسول خدا! نیز همسر عثمان بوده است. ابن اثیر در اسد الغابة می‌نویسد: ولما أسلم عثمان زوجّه رسول الله صلى الله علیه وسلم بابنته رقیة وهاجرا کلاهما إلى أرض الحبشة الهجرتین ثم عاد إلى مکة وهاجر إلى المدینة . أسد الغابة، ج 3، ص 376 . زمانی که عثمان اسلام آورد‌، رسول خدا دخترش رقیه را به همسری او درآورد، هر دوی آن‌ها به سرزمین حبشه مهاجرت کردند، سپس وقتی از آن‌جا بازگشتند، به مدینه مهاجرت کردند. علاوه براین، عثمان با أم البنین بنت عیینة و فاطمة بنت الولید بن عبد شمس نیز ازدواج کرده است؛ در حالی که پدر هر دوی آن‌ها نیز در آن زمان از دشمنان خدا بوده‌اند. اگر واقعاً جمع بین دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا، حرام بوده است، چرا عثمان این عمل حرام را بارها و بارها مرتکب شده است؟ و اگر حرام نبوده، چرا پیامبر اسلام به قول اهل سنت اجازه چنین کاری را به امیر المؤمنین نداد و نعوذ بالله می‌خواست حلال خدا را حرام کند؟ پس معلوم می‌شود که یا قضیه خواستگاری از دختر ابوجهل از اختراعات بنی امیه و برای تنقیص مقام امیر المؤمنین است، یا پیامبر اسلام دختری غیر از صدیقه طاهره نداشته است؟ 5. از دلایلی که دروغ بودن این قضیه را روشن می‌سازد، این است که بسیاری از علمای اهل سنت و از جمله ضیاء المقدسی گفته‌اند: عن قتادة ، قال : ولدت خدیجة لرسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) : عبد مناف فی الجاهلیة ، وولدت له فی الاسلام غلامین ، وأربع بنات : القاسم ، وبه کان یکنى : أبا القاسم ، فعاش حتى مشى ، ثم مات ، و عبد الله ، مات صغیرا . وأم کلثوم . وزینب . ورقیة . وفاطمة ... . البدء والتاریخ ، ج 5 ، ص 16 و ج 4 ، ص 139 . قتاده گفته است: خدیجه برای نبی مکرم اسلام، در عهد جاهلیت، عبد مناف را به دنیا آورد و بعد از اسلام، دو پسر و چهار دختر به نام های: قاسم ـ به خاطر او کنیه پیامبر را «ابوالقاسم» گذاشتند، آن قدر زنده بود که می‌توانست راه برود بعد از آن فوت کرد ـ و عبد الله که خردسال فوت کرد، و ام کلثوم، زینب، رقیه و فاطمه را به دنیا آورد. شهاب الدین قسطلانی بعد از نقل سخن مقدسی می‌نویسد: وقیل : ولد له ولد قبل المبعث ، یقال له : عبد مناف ، فیکونون على هذا اثنی عشر ، وکلهم سوى هذا ولد فی الاسلام بعد المبعث . المواهب اللدنیة ، ج 1 ، ص 196 . گفته‌اند که خدیجه قبل از مبعث یک پسر برای او به دنیا آورد که به او عبد مناف می‌گفتند، غیر از عبد مناف بقیه فرزندان پیامبر بعد از مبعث متولد شده اند. و ابن عبد البر در الإستیعاب می‌نویسد: وقال الزبیر ولد لرسول الله صلى الله علیه وسلم القاسم وهو أکبر ولده ثم زینب ثم عبد الله وکان یقال له الطیب ویقال له الطاهر ولد بعد النبوة ثم أم کلثوم ثم فاطمة ثم رقیة . الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1818 . زبیر گفته: نخستین فرزند رسول خدا که به دنیا آمد، قاسم بود و او از همه بزرگتر بود، پس او زینب، و پس از وی عبد الله که به وی طیب و یا طاهر نیز می‌گفتند بعد از نبوت متولد شد، پس از آن ام کلثوم، سپس فاطمه و پس از وی رقیه به دنیا آمدند. از طرف دیگر نوشته‌اند که رقیه، کوچکترین دختر رسول خدا و حتی از حضرت زهرا سلام الله علیها نیز کوچکتر بوده است. چنانچه ابن کثیر دمشقی می‌نویسد: أکبر ولده علیه الصلاة والسلام القاسم ، ثم زینب ، ثم عبد الله ، ثم أم کلثوم ثم فاطمة ثم رقیة ... بزرگترین فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قاسم، و پس از آن، زینب، عبد الله، ام کلثوم، فاطمه و پس از آن رقیه بوده است. با این تفصیل، چگونه می‌توان این سخن اهل سنت را تصدیق کرد که رقیه با عثمان ازدواج کرده، بعد با او به حبشه مهاجرت نموده و حتی در داخل کشتی فرزندی از او سقط شده است!!!. با این که می‌دانیم ، هجرت اول به حبشه در سال پنجم بعد از بعثت بوده است. و همچنین بسیاری از علمای اهل سنت نوشته‌اند که ام کلثوم و رقیه قبل از این که با عثمان ازدواج کند در عقد پسران أبی لهب بوده‌اند و بعد از آن که سوره تبّت در حق أبی لهب نازل شد، وی به فرزندانش دستور داد که دختران رسول خدا را طلاق بدهند. ابن أثیر در اسد الغابة می‌نویسد: قد زوج ابنته رقیة من عتبة بن أبی لهب وزوج أختها أم کلثوم عتیبة بن أبی لهب فلما نزلت سورة تبت قال لهما أبوهما أبو لهب وأمهما أم جمیل بنت حرب بن أمیة حمالة الحطب فارقا ابنتی محمد ففارقاهما ... أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 5 - ص 456 . رسول خدا، دخترش رقیه را به عتبه پسر أبی لهب و ام کلثوم را به عتیبه پسر دیگر ابولهب داد، وقتی سوره تبت نازل شد، ابولهب و همسرش ام جمیل که همان «حمالة الحطب» باشد، به پسرانش دستور دادند که دختران محمد را طلاق دهند. پس آن‌ها را طلاق دادند ... در حالی که می‌دانیم، سوره تبت در زمانی نازل شده است که مسلمین در شعب أبی طالب در محاصره بودند. سیوطی در الدر المنثور می‌نویسد: وأخرج أبو نعیم فی الدلائل عن ابن عباس قال ما کان أبو لهب الا من کفار قریش ما هو حتى خرج من الشعب حین تمالأت قریش حتى حصرونا فی الشعب وظاهرهم فلما خرج أبو لهب من الشعب لقى هندا بنت عتبة ابن ربیعة حین فارق قومه فقال یا ابنت عتبة هل نصرت اللات والعزى قالت نعم فجزاک الله خیرا یا أبا عتبة قال إن محمدا یعدنا أشیاء لا نراها کائنة یزعم أنها کائنة بعد الموت فما ذاک وصنع فی یدی ثم نفخ فی یدیه ثم قال تبا لکما ما أرى فیکما شیئا مما یقول محمد فنزلت تبت یدا أبى لهب قال ابن عباس فحصرنا فی الشعب ثلاث سنین وقطعوا عنا المیرة حتى أن الرجل . الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 6 - ص 408 و محاصره در شعب أبی طالب در سال ششم بعثت و بعد از هجرت به حبشه بوده است. با این حال چگونه می‌توان تصدیق کرد که همسر عثمان دختر پیامبر بوده است؟ 6. محمد بن اسماعیل بخاری می‌نویسد، شخصی پیش عبد الله بن عمر آمد و از او سؤالاتی کرد؛ از جمله نظر او را درباره عثمان و امام علی علیه السلام پرسید، وی در مقایسه بین عثمان و حضرت علی علیه السلام می‌گوید: أَمَّا عُثْمَانُ فَکَأَنَّ اللَّهَ عَفَا عَنْهُ وَأَمَّا أَنْتُمْ فَکَرِهْتُمْ أَنْ تَعْفُوا عَنْهُ وَأَمَّا عَلِیٌّ فَابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَخَتَنُهُ ... . صحیح البخاری - البخاری - ج 5 - ص 157 . اما عثمان، خداوند از گناه او (فرار عثمان در جنگ احد) درگذشت؛ ولی شما دوست ندارید که او را ببخشید، اما علی علیه السلام پس او پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و داماد او است. ملاحظه می‌فرمایید که دفاع عبد الله بن عمر از عثمان فقط در این مطلب خلاصه می‌شود که خداوند از گناه فرار وی در جنگ احد درگذشته است؛ ولی صحابه‌ای که علیه او خروج کردند، او را نبخشیده و عثمان را کشتند؛ ولی این که عثمان داماد پیامبر نیز باشد، متذکر نمی‌شود. اما نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام استدلال می‌کند که او پسر عموی پیامبر و داماد آن حضرت است. اگر عثمان داماد پیامبر بود، باید ابن عمر به آن استدلال می‌کرد؛ زیرا وی تمام تلاش خود را می‌کند که در برابر هر نوع تهمتی از عثمان دفع کند و معنا ندارد که وقتی دلیل قویتری همانند دامادی پیامبر وجود دارد، وی به دلیل سخیف و ضعیف استدلال کند؛ زیرا عفو خداوند فقط شامل کسانی می‌شود که بعد از فهمیدن زنده بودن پیامبر از فرار دست کشیده و برگشتند و شامل عثمان که بعد از سه روز برگشت، نمی‌شود. حتی اگر فرض کنیم که عفو خداوند شامل عثمان نیز می‌شود، سبب نخواهد شد که خداوند تمامی گناهان او را که حتی بعد از آن نیز انجام داده بخشیده باشد؛ بلکه حد اکثر شامل فرار او در همان جنگ می‌شود. بنابراین شایسته بود که اگر دامادی عثمان صحت داشت، به آن استناد می‌کرد. 7 . حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از غصب فدک توسط ابوبکر به مسجد آمد و خطبه غرائی خواند که بسیاری از علمای اهل سنت آن را نقل کرده‌اند. آن حضرت در بخش‌های از این خطبه می‌فرماید: أنا فاطمة بنت محمد أقول عودا على بدء ، وما أقول ذلک سرفا ولا شططا... فإن تعزوه تجدوه أبی دون نسائکم وآخا ابن عمی دون رجالکم ، فبلغ الرسالة صادعا بالرسالة ناکبا عن سنن مدرجة المشرکین ، ضاربا لثجهم آخذا بأکظامهم ، داعیا إلى سبیل ربه بالحکمة والموعظة الحسنة . مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 202 و السقیفة وفدک - الجوهری - ص 142 . اى مردم آگاه باشید که من فاطمه و پدرم محمّد است، گفتارم تماما یک نواخت از سر صدق بوده و از غلط و نادرستى به دور است... اگر تحقیق کنید (پیامبر اسلام) پدر من بود نه پدر زنان شما، و در عقد اخوّت پسر عموى من بود نه شما. اگر زنان عثمان دختران پیامبر بودند، نباید فاطمه زهرا سلام الله علیها که سرور زنان بهشت است، چنین سخنی بگوید و از طرف دیگر عثمان نیز می‌توانست به این سخن حضرت اعتراض کند که زنان من نیز دختران پیامبر بودند. 8 . ابن الدمشقی و محب الدین طبری می‌نویسند: أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال لعلی : أوتیت ثلاثا لم یؤتهن أحد ولا أنا ، أوتیت صهرا مثلی ولم أوت أنا مثلی ، وأوتیت زوجة صدیقة مثل بنتی ولم أوت مثلها زوجة ، وأوتیت الحسن والحسین من صلبک ولم أوت من صلبی مثلهما ، ولکنکم منی وأنا منکم . جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) - ابن الدمشقی - ج 1 - ص 209 و الریاض النضرة ج 2 ص 202 . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمود: یا على خداى تعالى سه گونه موهبت به تو عنایت فرموده است که به من و هیچیک از مردم، عنایت نفرموده است: 1. پدر زنى مانند من به تو ارزانى داشته است که به من عنایت نکرده است؛ 2. همسر پاکیزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته که به من عنایت نفرموده است؛ 3. حسن و حسینى از پشت تو به وجود آورده است که چنان دو فرزندى از پشت من بوجود نیاورده است؛ آرى! من از شمایم و شما از من مى‏باشد. در این روایت پیامبر اسلام به صراحت می‌گوید که به احدی غیر از علی علیه السلام پدر زنی مثل من داده نشده است، معلوم می‌شود که پیامبر دختر دیگری نداشته است و گرنه چنین سخنی نمی‌فرمود. موفق باشید
8856
متن پرسش
سلام: در پاسخ به سوال 8849 فرمودید درباره کتاب مقالات: بنده هم شرح مختصری بر آن کتاب‌ها داشته‌ام. گروه فرهنگی المیزان می‌تواند صوت آن مباحث را در اختیارتان قرار دهد. مشروط بر آن‌که مقدمات را گذرانده باشید. 1. بنده که به یکی از رفقا گفتم که در اصفهان پیگیری کنند نتونستند فایل صوتی آن را متاسفانه پیدا کنند (پارسال بود البته)- تو سیدی هاتون و نرم افزارهاتون هم نبود. 2. منظور از مقدمات گذراندن دقیقا چیست؟ ---------------------- 3. کتاب جدید و یرایش ج1 فرزندم این چنین... با صوت و ج1 و یرایش قبلی شما چه تفاوتی دارد؟ (چون نه تو سایت بود نه در کتابفروشی پیدا کردم) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: 1- گروه فرهنگی المیزان می‌توانند سی‌دی شرح مقالات را در اختیارتان بگذارند با شماره‌ی 09138780869 تماس بگیرید 2- حداقل باید مباحث ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین را با شرح آن در سی‌دی مربوطه دنبال بفرمایید 3- جلد اول کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در ویرایش جدید مباحث را با عمق بیشتری دنبال کرده، هنوز به بازار نیامده، ولی در شرف است. موفق باشید
6705
متن پرسش
باسلام 1.اینکه شما سر وجود بحث می کنید و می فرمایید انسان فقط هست می خواستم ببینم در کل نظام هستی یک وجود است یا نه انسان یک وجود دارد خدایک وجود دارد و...؟ 2.سهروردی قائل به اصالت نور است و می گوید وجود اعتباری است و خود وجود هم ظهور است این یعنی چه؟ 3.آیا ائمه(علیهم السلام) به مرگ اخترامی شهید می شوند؟ 4.در روایتی از امام رضا(علیه السلام)داریم که بهشت و جهنم هم اکنون خلق شده اند این روایت چگونه با فرمایش شما جمع می شود که فرمودید بهشت و جهنم ایجاد شده قلب انسان است ما که هنوز آن دنیا نرفتیم تا اعمال ما ظهور بشود؟ 5.بنده کتابهای خویشتن و معاد با صوت و برهان صدیقین را کار کردم حالا می خواهم وارد فلسفه شوم به نظر شما قبل از بدایه الحکمه فلسفه مقدماتی آقای عبودیت و آموزش فلسفه آقای مصباح را بخوانم یانه؟ 6.بسیج حوزه علمیه ما یک کاری را شروع کرده که بر روی تابلوی اعلانات بسیج هر هفته روزنامه کیهان و هفته نامه نه دی و پرتو را و مباحثی پیرامون نقد آقای هاشمی می زند و این کار بامخالفت بعضی از اساتید و طلاب قرار می گیرد حال سئوال اینجاست:آیا کنار این روزنامه ها روزنامه جمهوری و برخی از روزنامه های اصلاح طلب را بزنند یا نه؟2.اصل این کا از ریشه خوب است یانه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این را باید در مباحث برهان صدیقین دنبال کنید زیرا وقتی وجود تشکیکی شد که دیگر وجودهای متباین معنا ندارد 2- شاید جواب همین سؤال را نیز در مباحث برهان صدیقین بتوانید بیابید چون در آن‌جا عرض می‌شود اصالت ماهیتی که امثال سهروردی و میرداماد معتقدند مغایرتی با اصالت وجود صدرایی ندارد . اصالت وجود صدرا مقابل اصالت ماهیتی که نظر به صورت اشیاء در علم خدا دارد نیست 3.- ائمه«علیهم‌السلام» از اول کامل‌اند و وظیفه‌ی آن‌ها حفظ عصمت است، پس برای آن‌ها مرگ اخترامی به آن معنا که نفس آن‌ها هنوز نیاز به بدن داشته باشد معنا نمی‌دهد 4- در کتاب معاد مفصلاً در این مورد بحث شده. چرا که وجود مراتب عالی مقدم بر مراتب دانی است ولی انسان باید به آن‌جا برسد و در آن حال از آن مرتبه از وجود عالی می‌تواند بهشت و جهنم خود را برای خود ایجاد کند که مفصل آن را باید در مباحث معاد دنبال کنید 5- شاید بدایة الحکمه و نهایة الحکمه جواب‌گو باشند 6- خوب است که طلاب در جریان زمانه‌ی خود در حدّ کلی باشند و به نظرم باید نگاه و جریان مقابل کیهان هم در میان باشد تا طلاب خودشان فکر کنند. موفق باشید
4592
متن پرسش
سلام استاد حلول ماه پر برکت رجب بر شما و دیگران عاشقان سیر الی الله مبارک باشد. مطلبی در باره جایگاه علامه سید محمد حسین تهرانی در پاسخ به سؤال 2604 مرقوم فرموده بودید که با مطالبی که در سایت عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت ذیل سؤال 42 در باره نوع ارتباط ایشان با مرحوم حداد آمده است تعارض دارد. در صورتی که برایتان زحمتی نیست مطالب آن سایت را ملاحظه و برداشت خود را اعلام فرمایید تا از آن استفاده کنیم. از لطف شما ممنونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که فرزند ایشان یا جناب حجت‌الاسلام آقای وکیلی چه می‌فرمایند که نظرشان برای بنده محترم است یک بحث است، و این‌که آیا از کتب خود ایشان جز این برمی‌آید که ایشان یکی از دانشمندان جهان اسلام هستند، بحث دیگری است که بنده روی دومی تاکید دارم. موفق باشید
4569

رهائی از چتبازدید:

متن پرسش
سلام من دختری هستم 20 ساله اهل نماز ،قران حجابمم رعایت می کنم اهل دوستی و این حرفا هم نیستم و نبودم تا حالا ولی حدود یک ساله که چت میکنم تا حالا با کسی نه دوست شدم نه شماره نه عکس هیچی فقط به صورت تایپی چت میکنم ولی هر چی میخوام چت کردنو ترک کنم نمی تونم حداقلش 2هفته یک بار چت میکنم با پسر ،دختر چت کردن واقعا وابستگی عاطفی میاره خواهش میکنم راهنمایم کنید که چیکار کنم که دیگه هیچ وقت چت نکنم . باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» روی سایت هست، مطالعه کنید إن‌شاءالله راه‌ حل‌های عملی را جهت این امر نشان می‌دهد. موفق باشید
2476
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی ! حقیر متن جواب شما در باب محکمات و متشابهات فردید و همچنین تغییر نظر فردید در مورد ملاصدرا را برای جناب اقای خسرو پناه فرستادم پاسخ ایشان این بود : سلام در عین حال اندیشه فردید مشکلات عده ای دارد و تعجب می کنم اقای طاهر زاده چگونه میان ایشان و استاد جوادی آملی جمع می کند؟ موفق باشید خسروپناه در مورد جمع بین فردید و آیت الله جوادی آملی نظرتان چیست ؟ آیا شما بین این دو جمع کرده اید ؟ آیا ضرورت دارد بین این دو عزیز جمع شود ؟ پاسختان به آقای خسرو پناه چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عمده نوع نگاهی است که ما به فردید داریم. اگر رجوع فردید را به «وجود» همان نگاهی بدانیم که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بر آن تأکید دارند و رجوع به «وجود» را از آن جهت که تشکیکی است و انتزاعی و ذهنی نیست، وسیله‌ی عبور از سوبژکتیویته و غرب می‌دانند می‌توانیم سخنان فردید را تفصیل نظرات حضرت امام بدانیم. بنده سعی کرده‌ام این موضوع را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شرح دهم و معتقدم در ذیل شخصیت حضرت امام، نگاه حضرت آیت‌الله جوادی با نگاه فردید که برای تفسیر تاریخ تأکید بر اسماء حسنای الهی دارد، قابل جمع است. موفق باشید
102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ارادت محضر استاد معظم جناب آقای طاهرزداه. حقیقتا" از کتب و جزوات حضرتعالی بهره فراوان بردم.سوالی داشتم. این که مرحوم دکتر فردید یک چارچوب کلی تحلیل تاریخی تحت عنوان "تفکر فرهنگ تمدن " ارائه میدهند که البته دکتر داوری هم در کتبشان به این موضوع می پردازند و همانطور که مستحضرید به ترتیب تفکر را منشآ پیدایش فرهنگ و تمدن را تجسد یافته فرهنگ می دانند. بنده تقریبا" اکثر کتب دکتر داوری را مطالعه کردم تا جواب این سؤال که منشآ پیذایش تفکر چیست؟ را بیابم و نهایتا" به چند جمله جالب توجه برخوردم که یکی جمله ای است در کتاب "فلسفه چیست؟" که ایشان می گویند " تفکر دعوتی است از سوی حق " و دیگری جمله ای است در کتاب " فلسفه سیاست و خشونت " آمده که میگوید " انسان عین بستگی به حق است". از طرفی در مباحث توحید افعالی گفته می شود که انسان در مرحله تصمیم و تفکر مختار است اما این که تصمیم او در عمل محقق شود بسته به اراده و حکمت خداوند است. با آن تبیینی که حضرتعالی در شرح برهان صدیقین فرمودید همه کثراتی در عالم وجود از خداوند میگیرند پس با این حساب موجد تفکر نیز خداوند است پس در این میان تکلیف اختیار انسان چه می شود؟ احساس میکنم در پازلی که ساخته ام جای بعضی ازقطعات خالی است چون اصلا" مسآله جبر و ختیار را درک نمی کنم. خواهشمندم بنده را راهنمایی نمایید.
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ خدای را شکر که او شما را به چنین تفکراتی راهنمایی فرمود و می‌رود که إن‌شاءالله در فضایی آزاد از تفکر متافیزیکی ادامه‌ی راه دهید. شاید بسیار ساده باشد که به روش متافیزیکی عرض کنم «خداوند که مخلوق همه‌ی ابعاد بنده‌اش می‌باشد، اراده کرده است که بنده‌اش مختار باشد.» ولی بیا و در نگاه به چنین موضوع حساسی که باید با نگاه حضوری بدان بنگری، نعلین تفکر حصولی را از پای به‌در آر، زیرا که در این گلستان خاری نیست. بِکَنْ ای موسیِ جان خَلْعِ نعلین..... که اندر گلشن جان نیست خاری اگر کفش‌های تفکر حصولی را در گلستان نگاه حضوری از پای به‌در نیاوری می‌خواهی چیزی را بفهمی که ساحت آن فوق فهمیدن به روش انتزاعی است. به گفته‌ی آن آقا؛ «تا از من در مورد اختیار سؤالی نشده و من سخنی نگفته‌ام، می دانم که مختارم ولی چون خواستم آن را تعریف کنم، دیگر معلوم نیست مختارم یا مجبور». مولوی در موضوعِ توجه به اختیار برای شما برهان نمی‌آورد، بلکه شما را به خودتان نشان می‌دهد و می‌گوید: این‌که می‌گویی این کنم یا آن کنم.....خودْ دلیل اختیار است ای صنم اشاعره در فضای تفکر انتزاعی و حصولی گرفتار جبر شدند، و در همان مسیر، معتزلیان گرفتار تفویض گشتند، شاید سخت نباشد به روش معتزلیان ثابت کرد که انسان مختار است، ولی من از خدا می‌خواهم شما را از آن اختیاری که تفکر متافیزیکی معتزلیان اثبات می‌کند آزاد نگه ‌دارد و به حضرت صادق«علیه‌السلام» نزدیک کند که فرمودند: «لا جَبْرَ وَ لا تَفْویض، بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ الْأمْرِین»؛ حضرت در این جمله به همان اندازه، جبر اشاعره را نفی می‌کنند که تفویض یا اختیار به سبک معتزله را ، و ما را به چیزی بین آن دو دعوت می‌نمایند. و مسلّم قبول دارید که منظورشان این نیست که پنجاه‌درصد جبری باشیم و پنجاه‌درصد تفویضی، بلکه می‌خواهند بگویند یک حالتی است که اگر به خود بنگری می‌بینی که مختاری، و بر مبنای اختیار، دین به ما دستوراتی می‌دهد که انجام دهیم، و اگر به حق بنگری می‌بینی که عالم تماماً در قبضه‌ی اوست،و می توانی ناظر شکوه حضور او باشی،اما به این معنی که: این معیت با حق است و جبر نیست..... این تجلیِ مَه است، این ابْر نیست احساس حضور حق در همه‌ی مناسبات عالم نتیجه‌ی سلوک و بصیرت است که: این نه جبر، این معنی جبّاری است..... ذکر جبّاری برای زاری است می‌ترسم دوباره از ساحت علم حصولی سؤال خود را به صحنه بیاوری و بخواهی مرا وادار به جواب‌های حصولی و انتزاعی نمایی، در آن صورت «هایدگر» مجبور است جلد دوم کتاب «زمان» را ننویسد. آیا می‌توان در تفکر حصولی به چیزی دست یافت که حضوری است؟ و آیا می‌توان وقتی در حضور خود اختیار را احساس می‌کنی به دنبال اختیار حصولی بگردی؟ شما که تقصیر نداری مولوی هم بر خلافِ توصیه‌ی شمس که به او گفته بود کتاب‌ها را رها کند تا حقیقت به حضور او آید، باز نمی‌توانست از کتاب تَرْمذی دل بکند و آن را در آستین خود پنهان کرده بود، ولی شمس متوجه شد و او را از آن تفکر آزاد کرد تا مزه‌ی نگاه حضوری را به بشریت بچشاند. سؤال خوبی بود، منِ گنگ را به زبان آورد. قربان آدمِ زبان‌فهم
10100

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بیشتر از یک سال پیش در کلاس ده نکته، برهان، مهدویت و... حاج آقا حسینی شرکت کردم، خیلی عوض شدم، واقعا خدا رو و همیشه بودنش رو عمیقا باور داشتم و در رفتارم با دیگران متوجه تغییراتی عجیب بودم تا این که به اصرار خانواده مجبور شدم در یک کافینت مشغول به کار بشم. اوایل خیلی برام دردناک بود اینکه نمازمو نمیتونم اول وقت بخونم، مجبورم به نامحرم نگاه کنم و... هر چقدرم دعا کردم درست نشد تا اینکه با خودم کنار اومدم، می ترسم خیلی از رفتارا برام عادی بشه. میدونم حتما یه خیری تو کارم هست که خدا تا حالا اونجوری که میخوام جواب نداده. لطفا کمکم کنین راهم رو پیدا کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید به عنوان یک رسالت‌ نشان دهید چگونه می‌شود در چنین محیط‌هایی فضای معنوی را نیز حفظ کرد و با احترام به مراجعین متذکر برخورد انسانی به آن‌ها بشوید. موفق باشید
7493
متن پرسش
با سلام و عرض ادب ابتدا از استاد ارجمند تشکر می کنم بخاطر تحلیل های زیبایی که نسبت به مسائل زنان دارند و پیشنهادی را خدمت ایشان عرض می نمایم که بنده بعد از شنیدن جلسه سخنرانی مشهد در مورد زن و خانواده و با توجه به صحبتهای استاد در مورد جلد دوم کتاب زن آنگونه باشد و تشویق ایشان در مورد تفکر و تدبر زنان در مورد مسائل مربوط به خود، در خواست داریم و علاقه مندیم در صورت صلاحدید با یک گروه تحقیقی و علمی مناسب و قوی در جهت روشن شدن هر چه بیشتر مسائل زنان و حانواده و حتی نقش زن در جامعه از راهنمایی های استاد بهره مند شویم-تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یکی از ضرورت‌های جامعه‌ی ما است تا زنان ما در تاریخی که در آن قرار داریم، حاضر شوند و آرمانی که زنان در آن نقش خود را دارند بشناسند. عمده آن است که بفهمیم هرکدام از ما در نظام‌سازی چه جایگاهی داریم و حقیقتاً آن‌طور که باید هنوز زنان، تعریف مناسبی از نظام‌سازی برای خود تعریف نکرده‌اند، نباید منتظر نقشی بود که مردان برای زنان در نظام‌سازی آینده پیشنهاد می‌کنند. روح زنان اقتضائات خود را دارد باید در این مورد خودشان احساس مسئولیت کنند که جایشان کجاست و خود را مسئول بدانند. همان‌طور که تنها خانواده‌هایی به نتیجه رسید که زنان، خودشان مطابق ساختار فکری خودشان در آن خانواده احساس مسئولیت کردند. این‌ها بزرگ‌ترین انسان‌های تاریخ بوده‌اند هرچند تاریخ را مردان نوشته باشند و مردانه هم نوشته باشند، توفیق نوشتن تاریخ را از زنان دارند. البته مواظب باشید در جاده‌ی فمینیسم نرویم. موفق باشید
6206
متن پرسش
سلام علیکم " من دانشجو هستم و قرار شده بود سر کلاسمون یه تحقیقی ارائه بدم در خصوص تمدن اسلامی " تحقیقم رو ارائه دادم و مورد توجه دانشجوها قرار گرفت ام یکی ار دانشجوها که خیلی تو بحث فلسفه قوی به نظر میرسید و به شدت طرفدار فلاسفه غربیه و افرادی مثل سروش " قرار شده یه تحقیق بیاره برای رد تحقیق من " من یه خواهش دارم ؟ اصلا با فلسفه آشنایی ندارم دوست ندارم به خاطر فقر سوادم دینم زیر سوال بره " چیکار باید کنم ؟ میشه چند تا سوال اساسی برای رد فلاسفه غربی بهم بگین ؟ خواهش میکنم راهنمائیم کنین ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» و کتاب «مدرنیته و توهّم» را مطالعه بفرمایید، با توجه به دستگاهی که در آن دو کتاب هست با حوصله و سعه‌ی صدر می‌توانید اشکال‌های تمدن غربی را مطرح کنید و عظمت تمدن اسلامی را متذکر شوید. موفق باشید
5510
متن پرسش
با سلام: وضع حجاب را چه باید کرد، روز به روز حجاب برخی خانم‌ها بدتر می‌شود آیا پلیس باید وارد شود، اگر کار فرهنگی باید کرد دقیقاً چگونه باید باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بین بدحجابی که بعضی‌ خانم‌ها به صورت هنجارشکنانه وارد می‌شوند و بین بدحجابی که یک نوع ضعف فرهنگی است تفکیک کرد، با نوع اول باید به عنوان یک جرم برخورد کرد و با نوع دوم باید کار فرهنگی کرد و تا فرهنگ غرب درست نقد نشود و تا عرفان اسلامی به نحوی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» مطرح کردند درست و همه‌جانبه ظهور نکند این افتان و خیزان‌ها هست. موفق باشید
نمایش چاپی