بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3101
متن پرسش
با ارز سلام و خسته نباشید برداشت من از کتاب «زن آنگونه که باید باشد» این بوده است که زن نباید کار و خود را درگیر مسائل اقتصادی و اجتماعی کند آیا مقصود کتاب چنین است؟ اگر زنان نباید کار کنند پس تکلیف معلمان، پرستاران ، دکترهای زن ودیگر شغل های زنانه چی می شود؟ اگر زن نباید کار کند پس تحصیل دختران در دانشگاه ها به صورت تخصصی و برای گرفتن کار بیهوده است؟ لطفا با در نظر گرفتن همه ی جوانب به سوالات پاسخ دهید با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در آن کتاب سخن اصلی آن است که نقش اصلی زن تربیت جامعه است و نباید شخصیت اقتصادی آن بر او غالب باشد ولی در هر حال زن نیز در اقتصاد خانواده نقش داشته و لذا چه اشکال دارد که زن با همان شخصیت تربیتی به اموری که جامعه به او نیاز دارد وارد شود. باید بستر تحصیلات زنان در جهتی باشد که ارزش تربیتی او در ذیل ارزش اقتصادی او قرار نگیرد. موفق باشید
2738
متن پرسش
سلام استاد گرامی نظر شما در مورد انتخابات ریاست جمهوری پیش رو چیست؟ آیا فشار این گرانی بر مردم موجب روی کار آمدن فردی میانه رو در حوزه ی سیاست خارجه می شود؟ وظیفه ی ما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده امید دارم از طریق عبور از حیله‌های دشمن در امور اقتصادی یکی دیگر از توانایی‌های انقلاب ظاهر شود و مردم با امید بیشتر در انتخابات شرکت کنند و فرد اصلح را انتخاب نمایند. موفق باشید
12798
متن پرسش
سلام علیکم: ولی استاد گویا فتنه ای بس عظیم در راه است، فتنه ای که در انتخابات با سیاه نمایی مریدان هاشمی نسبت به دولت قبل و افراطی خواندن انقلابی گری و بیانیه خوان خواندن تیم مذاکرات قبلی شروع شد و باعث شد دولت به دست طیف هاشمی بیفتد و بعد با ادامه سیاه نمایی و از «مقام معظم رهبری» دم زدن و خلاف حرف ایشان عمل کردن و گاها نیش و کنایه به منویات ایشان زدن (دغل بازی) و چپ و راست در سخنرانیها اعتقاد به شعارهای انقلاب را شعارزدگی و افراط معرفی کردن و مسامحه را اعتدال و تکنوکراسی را تدبیر معرفی کردن، ادامه پیدا کرد و حالا با دل بستن به توافقی که بعضا ملاحظات رهبری را مراعات نکرده و ایشان هم هیچگاه آن را تایید نکردند و از امام حسین (ع) و امام حسن (ع) مایه گذاشتن برای جا انداختن آن و فتح الفتوح خواندن آن و به راه انداختن جشن و ایجاد امید کاذب در مردم و با این خیال که اگر رهبری مخالفت کنند مردم در مقابلش قرار می گیرند و نمی توانند مخالفت کنند و در شرایطی که به مجلس امیدی نیست و اکثریت اعضای شورای امنیت هم به نفع دولت است، کرسی های مجلس را نشانه رفته اند (همانطور که ظریف سال گذشته در نیویورک گفت)، و وایلا اگر مجلس ششمی دیگر رقم بخورد، آه از دل سید علی خامنه ای، ان شاءالله که این گونه نباشد و بنده در این دیدگاهها دچار افراط شده باشم. شرمنده که وقتتان را گرفتم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته باید سعی کرد مسائل را تا آن‌جا که ممکن است فراجناحی نگاه کرد و شاید از این جهت بنده با شما هم‌عقیده نباشم، ولی در هرحال همیشه این فتنه‌ها و تحریف‌ها بوده و فتنه‌گران چون متوجه حضور انقلاب اسلامی به عنوان امر الهیِ این دوران نیستند همواره با شکست روبه‌رو خواهند شد و به شما قول می‌دهم مثل آخر دورانِ اصلاحات به آن‌چنان یأسی می‌رسند که خواهند گفت: آخرین میخ را به تابوت اصلاحات زدیم. هنر ما است که مواظب باشیم طرفداری ما از انقلاب و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه»، جناحی و حزبی نباشد. موفق باشید

8962
متن پرسش
سلام: در روایتی از صادق آل محمد (ع) داریم که اگر بفهمم کسی استمنا میکند با او همخوراک نمی شوم. می خواستم بدانم با وجود اینکه ایشان نظر به قدس دارند و از روی جو گیر شدن حرف نمی زنند چه چیز را میبینند که این طور می فرمایند؟ مثلا چرا نمی گویند با فرد استمنا کار حرف نمیزنم یا چرا نمی فرمایند به او نگاه نمی کنم؟ چه میبینند که می گویند با او هم خوراک نمیشوم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. آن‌چه از محتوای روایت معلوم می‌شود عدم اُنس با چنین فردی است که روحیه‌اش روحیه‌ی لذّت‌گرایی صِرف شده و چنین روحیه‌ای راه ارتباط با عالم قدس را جلو خود بسته و آدم‌های دیگر را هم از انوار عالم قدس محروم می‌کند. موفق باشید
6508
متن پرسش
سلام استاد امیدوارم حالتون خوب باشه استاد من پسری 22 ساله در شهرستان کاشان هستم و در حال حاظر سال آخر دانشگاه هستم و در حال خواندن برای کنکور ارشد میباشم، استاد بنده تا چند ماه پیش در حال مطالعه برروی کتب شما بودم که پس از ان شروع به خواندم چهل حدیث امام کردم ولی پس از مدتی متوجه شدم انگار کسی در درونم مرا به خواندن کتب شناخت مهدویت و امام زمان تشویق می کند . استاد انگار ندای امام حسین در گوشم میپیچد و هَل مِن ناصر یَنصُرنی امام زمان به گوشم میرسد میترسم از افرادی باشم که مثل مردم کوفه با آن همه دیانت امامشان را سربریدند همان طور که میدانید مشکل آنها نماز و شناخت دین نبود و سوال من اینست که آیا همان موضوع عرفان را ادامه دهم ویا به موضوع مهدویت بپردازم وچگونه راهش را طی کنم . قصد مطالعه کتاب الغدیر را دارم لطفا شما هم چند کتاب به بنده معرفی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که ما باید امروز بر روی تحقق تمدن اسلامی سرمایه‌گذاری کنیم، خوب است که نسبت به جایگاه تفکر مهدوی و عقل مهدوی در آینده‌ی تاریخ مطالعه و تأمل کنید و این گرایش را به فال نیک بگیرید. شاید دو جلسه صحبت امثال بنده در رابطه با جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن و کربلا نقطه عطف تقایل تمدن اسلامی با تمدن جاهلی افق موضوع را در حدّی تبیین کند. موفق باشید
4370
متن پرسش
سلام استاد عزیز. جایگاه سادات و ذریه آل رسول در هستی چیست؟منظورم همین ساداتی است که هم دوره ما هستند؛ نه امامان. 2.آیا در صلوات که بر محمد و آل محمد فرستاده می شود, سادات هم مشمولش می شوند؟3. من حس می کنم سادات، حتی اگر به آن درجات ایمان هم نرسیده باشند؛ یک جذابیتی برای دیگران دارند. استاد واقعا سیادت، تاثیری ماورایی در افراد دارد؟چگونه؟4. استاد، اگر یک سید خود را در دامان دین پرورش دهد نسبت به یک غیرسید، چه تفاوتی دارد؟آیا زمینه برای سید فراهم تر است یا فرقی نمی کند؟5.آیا حضرت زهرا(س)نظر ویژه به اولادشان دارند؟ممنون. انشاءالله به حقیقت رسول الله و اولاد طاهرینش، در دنیا و آخرت با این ذوات مقدسه مانوس و محشور باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک وظیفه ما نسبت به سادات و اولاد حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» داریم که با احترام به آن‌ها راه رضایت به حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» را برای خود هموار می‌کنیم که رضایت آن حضرت رضایت رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و رضایت خداوند و است، و یک وظیفه خود آن‌ها دارند که باید شأن خود را رعایت کنند و شاید از این جهت با بقیه فرقی نداشته باشند زیرا رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» می‌فرمایند: من هیچ کاری برای تو نمی‌کنم إلاّ آن‌که خودت برای خودت کاری بکنی. موفق باشید
16854
متن پرسش
استاد محترم سلام علیکم: دریت است که بنده کارشناسی فیزیک خوانده ام ولی از نوجوانی تا به حال بسیار علاقه مند به مباحث معرفتی بوده ام و همواره پی آب زلالی برای رفع عطش جان خویش، از اواخر سال نود با آثار شما آشنا شدم، بعضی فایل ها و کتاب هایتان را شنیده و مطالعه کرده ام واقعا مفید بودند و حس کردم نسبت به خیلی از سخنرانی ها و مطالب مذهبی موجود در بازار حرف نو و جدیدی است، مباحثی که از خدمتتان استفاده کردم بدین شرح هست:  «آشتی با خدا» «ده نکته از معرفت نفس» ، «انسان در اسلام» ، «شرح حدیث اباذر» ، «شرح دستورالعمل های آیت الله بهجت» ، «حرکت جوهری» ، «زن آنگونه که باید باشد» ، «و بعضی کتاب های مهدویت را، البته در بعضی از این مطالب، سوال هم داشتم گاهی، ولی در کل بسیار مفید بود. واقعا همانطور که مي فرموديد سعی می کردم با آن مطالب به جای افزایش اطلاعات، در افزایش معرفتم و قربم به خدای متعال و عالم ملکوت بکوشم، و واقعا واقعا واقعا هم خیلی حال خوب و آرام و انسی پیدا می کردم. البته متاسفانه شما و آثار شما به بنده و دوستانم به واسطه استاد نمایی معرفی شدید ک بعد از ۴ سال یقین کردم ک راه او باطل و نفسانی است و الحمدلله توانستم از جرگه شیطانی اش کناره گیری کنم و بین بطلان مباحث او و حرف حقی که در آثار شما یافت می کردم تمییز دهم. در مورد این استاد و راهش و نحوه برخورد با او چندی پیش طی دو سه سوال مجزا از خودتان راهنمایی خواسته بودم، حالا به یقین فهمیده ام که سیر و سلوک در این برهه از تاریخی که ما در آن هستیم با قبل متفاوت شده. باورتان نمی شود که چقدر آرامش درونی گرفتم وقتی جواب هایتان را به کاربران دیگر می خواندم که مي فرموديد سلوک الان ذیل شخصیت والای حضرت امام خمینی کبیر است. واقعا با این راه و این مسئله ارتباط درونی قلبی خود را حس می کردم، واقعا برایتان دعا کردم که چنین دیدگاهی را در جامعه نشر دادید تا جایی که افراد به جای اینکه تکلیف حقیقی خود را در قبال این انقلاب و شرایط حساس کنونی انجام دهند و در عین انجام این تکالیف که بعضا طاقت فرسا هم می شود، ریاضت های شرعی و الهی را به جان بخرند و تحت لوای حضرت آقا، انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) را رقم بزنند. به جای اینکه مثل زمان های قدیم پی یک استاد خاص بگردند و از احوالات و درونیات خود با او سخن بگویند و او به آنها تکالیف سخت و بعضا عجیب نامتعارف بدهد برای اصلاح نفس!  خلاصه استاد،  بحث های معرفتی تان خصوصا «آشتی با خدا» و «معرفت نفس» ، همانی بود ک من از کودکی چه بسا دنبالش بودم. به لطف الهی پاره اي از مباحثی ک بیان می کردید را قبلا و شاید بتوان گفت فطرتا و وجدانا با خود لمس کرده بودم. از بچگی که تنها می ماندم به بدنم خیره می شدم و بارها و بارها این سوال را زمزمه می کردم که «من» کی ام؟ «من» چی ام؟ «من» چه چیزی ام؟ و این که آیا همین انگشت ها و دستها، منم؟ پس من کیست؟ یا در مورد مباحث معرفت نفس حتی کار به جایی می رسید گاهی که حس جدایی نسبی تنم از منم می کردم شاید در اثر همین بود که خواب هایم را می توانستم راحت تر دریافت کنم، حضور قلبم در نماز خیلی بهتر بود، البته من متاسفانه خیلی اوقات در قرائت نماز و بعضی موارد دیگر دچار مشکل هستم و از خیلی ها هم مسئله فقهی اش را پرسیده ام ولی خیلی اوقات، جواب ها گوناگون بوده و خودش باعث شده که من مثلا هنوز بعد این همه سال نماز خواندن سر تلفظ حرف صاد دچار مشکل هستم بطوریکه هر از چند گاهی تمام توجهم در نماز ها به تلفظ می رود و خیلی اوقات نمازم را اعاده مي کنم و خسته می شوم ولی آن زمان هایی ک به صحت نمازهایم اطمینان نسبی داشتم بقدری در حضور قلبم و آرامشم حین نماز و بعد از آن در زندگی کمک کرده که متعجب شدم. از احوالات عالی ای که خدا از اشک و شوق و معرفت عطایم می کند و حتی در خواب هایم هم اثر می کند. شاید یکی از الطاف الهی به من همین بود ک در جریان ارتباط با آن استاد نمای از خدا بی خبر متوجه شدم ک خواب هایم پیام های خاص دارد و حتی برای او که تعریف می کردم جوابی نداشت بدهد. یعنی درست است که فرمودید خواب، حجت نیست ولی خصوصا ماه رمضان پارسال و بعدش خواب هایی ک من دیدم بسیار بسیار در راهنمایی ام به سوی نجات، کارساز بود. الحمدلله خدا سوز درونی و استغاثه خودم و مادرم را بی نتیجه نگذاشت و کمکم کرد قصدم از نوشتن این نامه نسبتا طولانی از خدمتتان این است که چند تا راهنمایی بگیرم از خدمتتان ۱.اول اینکه با این مواردی که عرض کردم برای از الان به بعدم چه سيري را پیشنهاد می کنید؟ هم برای سیر روحی و اعتلای نماز ها و....خودم ۲. برای افزایش معرفت، در زمینه غرب شناسی و سیر مطالبي که لازم است بنده بعنوان جوان عصر امروز بر آن مسلط باشم برای کار فرهنگی در بسیج و حلقه های صالحین برای نوجوانان و تحلیل درست از مسائل... ۳. شدیدا علاقه مندم تاریخ صدر اسلام را با تحلیل بدانم متاسفانه دروس مدرسه خیلی در این زمینه ها تفریط دارد دانشگاه هم که عملا معرفتی به انسان افزوده نمی کند. ما خیلی ضعف داریم در دانستن تاریخ لطفا منبع جامع و روانی که سنگین نباشد معرفی نمایید برای این امر. ۴. بار ها قرآن را با ترجمه خوانده ام متوجه شدم که خیلی از آیات را حتی نمی دانم برای چه موضوعاتی نازل شده و شان نزولش چیست و نیز بسیاری از آیات را نمی توانم درک کنم از نظر معرفتی حس می کنم خیلی در این زمینه نیاز به معرفت دارم آیا تفسیر المیزان را شروع کنم؟خودم بخوانم؟ تفسیر تسنيم آیت الله جوادی چطور؟ کلا چه راهی را پیشنهاد می کنيد؟ ۵. برای دور شدن این وسوسه های شیطان که مانع از حضور قلبم می شود البته بی اعتنایی که معمولا دستور اساتید است را شنیده ام ولی نمی توانم چون خیلی اوقات حس می کنم واقعا عملکرد صحیح نیست و ناچار به اعاده کلمه در نماز می شوم مثلا «صراط» یا «صلّ» پیش بعضي ها از اساتید تجوید یا پاسخگویی به سوالات شرعی ها ک قرائت کرده ام می گویند باید محکم تر بگویی من را به اشتباه می اندازند. استرس می گیرم. تلاش هم می کنم ماه هاست دارم تمرین می کنم  ولی نمی دانم چرا گاهی صحیح می گویم و گاهی غلط و هی وسوسه می شوم که کلمه را تکرار کنم ک در این صورت هم شک می کنم که اگر به وسواس رسيده باشم طبق رساله امام، بنابر احتیاط واجب باید نماز را اعاده کنم، اگر هم از همان اول بی اعتنا باشم و که مجددا نماز را اعاده می کنم، حتی طوری شده ام که سعی می کنم در نماز هیچ صلوات مستحبی نفرستم و هیچ دعا و ذکری که شامل حرف صاد باشد نگویم! ببخشید ولی به صاد های اول سخنرانی های شما هم شک کرده ام چون به من گفته اند آن طوری که صرفا صدای صوت بدهد غلط است! خواهشا کمک کنید مشکل ریشه ای سالیانه من حل شود استاد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: به فرمایش آیت اللّه طهرانی؛ متأسفانه بعضی‌ها چون چیزی از معارف برای گفتن ندارند، مکلّفین آن‌چنان گیرِ ظواهرِ تکلیفات الهی می‌کنند که اصل مطلب که رجوع به حضرت اللّه بود، مورد غفلت قرار می‌گیرد. همین حساسیت‌ها را به جناب صحابه‌ی بزرگ حضرت بلال گرفتند که چرا «اشهد» را «اسهد» می‌گوید و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: خدا «اسهد» بلال را «اشهد» می‌شنود. شما هم در حدّ وسع خود، الفاظ را رعایت کنید و عبور نمایید و به هیچ‌وجه حق ندارید نماز خود را اعاده کنید. 2- پیشنهاد بنده آن است که از یک‌طرف همان‌طور که احساس نیاز کرده‌اید، تفسیر المیزان را شروع فرمایید و سری هم به جزوه‌ی «روش کار با المیزان» که بر روی سایت هست، بزنید. و از طرف دیگر کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»» را در مقابل خود گشوده دارید. موفق باشید

9660
متن پرسش
با سلام . استاد اینکه در جلسه دیشب فرمودید: زنان مومنه ما اگر بخواهند مبارزه با استکبار کنند باید به سبک زندگی دینی برگردند، این مطلب بسیار مهم پس چرا نباید در جلسات مفصل جداگانه بحث شود و جلوی اشتباه بزرگ لااقل زنانِ طلبه ی ما در تبعیتِ خواسته یا ناخواسته از فرهنگ غربی گرفته شود؟ چون متاسفانه جز در زندگی بسیار بسیار بسیار قلیلی از زنان مومنه و طلبه ی ما اثری از سبک زندگی ناب دینی دیده نمی شود. استاد بنده برای بسیاری از دختران طلبه ای که در فامیل و در و همسایه و آشنا می شناسم پسران مستعدی سراغ دارم ولی وقتی می بینم از همان اول زندگی فکرشان به لوستر و مبل و ماشین ظرفشوئی و این نوع تجملات است وحشت می کنم معرفی کنم و پسر مردم رو به گرفتاری بندازم. انسان تاسف می خورد وقتی در منزل طلاب این همه تجمل تحمیل شده از جانب زنانشان را می بیند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما متوجه عمق بحران تمدن غربی در روان فرد و اجتماع شدیم و خواستیم به تمدنی قدسی نظر نماییم، مسلّم نظرمان معطوف به سبک زندگی اسلامی خواهد شد و در متن چنین رویکردی است که رسالت خانم‌های خانه‌دار ظهور می‌کند و جامعه‌ی خود را از بی‌ثمری در زندگی اشرافی و غرب‌زده نجات خواهند داد. ابتدا وظیفه‌ی زنان خانه‌دار شناختن فرهنگ غربی است و از آن طرف باید تصور صحیحی از تمدن اسلامی پیدا کنند. موفق باشید
9363

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شما فرمودید در خواب حکومت حس کم میشود. کم شدن حکومت حس یعنی چی؟ اصلا حس یعنی چی؟ حس چه بعدی از وجود ما را تشکیل میده؟ اصلا حس در بیداری چی هست که در خواب کم بشه؟ لطفا برایم روشن کنید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس، یک امر وجودی است که هرکس در نزد خود دارد و در خواب این حالت به حاشیه می‌رود. موفق باشید
8597

رزقبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شما در کتاب جایگاه رزق فرمودید اگر کسی رزق خود را از طریق حرام تهیه کند خدا او را به همان اندازه از رزق حلالی که برایش مقدر کرده بود محروم میکند حال میتوان اینطور نتیجه گرفت اگر کسی لذت های حرام شرعی به خود چشاند خدا به همان اندازه او را از لذت های حلالی که برای او مقدر کرده بود محروم میکند لطفا اگر روایتی از حضرات معصومین (علیهم الاف تحیه و السلام) میدانید مقرون بفرمایید. تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در همان کتاب چند روایت در همین مورد که برای رزق فرمودید هست. حال اگر رزق را محدود به طعام نکنیم و آن را شامل لذات هم بگیریم برداشت شما برداشتی مبتنی بر آن روایات خواهد بود و حرف درستی هم هست. موفق باشید
5893
متن پرسش
سلام چراعرفان همراه فقه به بیراهه نمی رود؟یاچرامیگویندعرفانی موردقبول است که به اصطلاح ازلوله فقه درآمده باشد؟ تفاوت عارف فقیه باسایرعرفادرچیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: فقه مسیری است که اگر کسی خواست به قرب الهی برسد تنها از آن طریق ممکن است زیرا خداوند در حدیث قدسی می فرماید: «إنّی احبّ أنْ اطاعَ مِن حیثُ ارید» دوست دارم همان‏طور که اراده کرده ‏ام اطاعت شوم.موفق باشید
11109
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: استاد چرا الان تقریبا در اکثر مساجد کشور یک نواری را حاضر کرده اند در هنگام وقت اذان اول مقداری صوت قران آن هم بشکل تکراری و گاهی با صوت خسته کننده پخش می کنند، همراه با ترجمه و بعد هم بجای یک اذان زنده یک اذان از آقایموذن زاده رحمت الله علیه پخش می شود که اصلا از نظر لغت عربی این اذان کاملا اشتباه بوده و بحدی با آهنگ فارسی مخلوط شده که گاهی کلمه مبارک الله اصلا غلط تلفظ می شود و تمام متخصصین قرائت این اذان را اشتباه می دانند از نظر ادای حروف و بعد هم دوباره دعای فرج پخش می شود و یک اذان ساده که در اسلام وارد شده سه برابر مدت لازمش طول می کشد و حال آنکه مقام معظم رهبری حکم فرمود ه اند پخش قرآن قبل اذان اگر با رضایت همسایگان و مردم نباشد یا بدلیل نحوه صوت قاری ملال آور باشد جایز نیست. چرا حکم معظم له در این مورد نادیده گرفته شده و واقعا اگر در این مورد که مستقیم مربوط به رهبری دینی جامعه می شود اطاعت نشود که وای به حال مسایل دیگر و چرا اقدام به چنین کار غیر جایزی می شود بالاخره شاید حتی یک نفر رضایت نداشته باشد این دیگر چه بدعتی است مثلا امام صادق یا بقیه ایمه (ع) بلد نبودند دستور بدهند قبل اذان قرآن تلاوت شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً گله‌ی بنده هم همین است، امید است همه‌ی ما به مسئولان امر تذکر بدهیم در کار خود تجدید نظر کنند. موفق باشید
6134
متن پرسش
با سلام . جناب طاهرزاده سوال من در مورد روزی هست 1- منظور شما در کتاب خود از روزی چیست ؟ نان ؟ مسکن ؟ یا چی؟ 2- روزی که خداوند تضمین کرده چیست ؟ 3- بحث شما تعارضی با مسایل علمی تجربی ندارد ؟ 4- تفاوت مال و روزی چیست؟ 5- آیا مطرح کردن این خط فکری افراطی شما موجب افزایش فقر در جامعه نمی شود؟ 6- نهایت و حد تلاش انسان برای تامین مسکن و ماشین و رفاه خود و اطرافیانش چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رزق یعنی آن چیزی که انسان به طور طبیعی و معقول نیاز دارد. خالق انسان و خالق هستی طوری عالم را خلق کرده که این رزق برای او تأمین است و انسان‌ها با توجه به این امر از حرص و ظلم به بقیه نجات پیدا می‌کنند، چرا می فرمائید موجب فقر شود؟ موفق باشید
1739
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهر زاده لطفا نظرات خودتان را در خصوص مطالب آقای عباسی که در اصفهان پیرامون نقش فلسفه صدرایی در اسلام و نقد ایشان را بیان فرمائید . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام پس از سلام و آرزوی توفیق هرچه بیشتر برای حضرتعالی جهت نزدیکی به معارف اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به عرض می‌رسانم که موضوع سؤال جنابعالی بحث عریضی است که در بین اندیشمندان سال‌های سال مطرح بوده است، از جمله کتاب‌هایی که در این رابطه بحث کرده کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» از آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» است. راستی مگر نه این‌که قرآن و روایات به ما دستور داده‌ است در دین تدبّر کنیم، حال اگر با تدبّر در دین متوجه توحیدی شدیم که برای ما روشن می‌کند «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» یعنی چه و حاصل آن تدبّر را تحت عنوان «برهان صدیقین» مطرح کردیم، باید بگوییم این فلسفه است و از دین جدا است؟ مگر نه این‌که تفکر فلسفی یک نوع تفکر است و باید با همه‌ی ابعادِ تفکر وارد قرآن و حدیث شد؟ مگر تفکر ریاضی یک تفکر نیست که فقهای عظام برای فهم آیات ارث شدیداً از آن استفاده می‌کنند؟ آیا می‌شود گفت چون ریاضیات قرآنی نیست نباید با تفکر ریاضی وارد قرآن شد. به فرمایش آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» در کتاب مذکور مگر مباحث مربوط به علم اصولِ فقه در روایات و آیات هست؟ یا آن‌ها حاصل تدبّر و تفکر علماء عظام در متون دینی است، آیا می‌توان گفت اصول فقه باید از فقه جدا باشد. ائمه معصومین«علیهم‌السلام» در عینی که می‌فرمایند؛ «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا»، می‌فرمایند: عَلَیْنا بالقاء الاصول و علیکم بالتّفریع، یعنی ما اصول تفکر را می‌گوییم و شما باید با تدبّر در آن اصول آن‌ها را کاربردی کنید، و به تعبیر حضرت امام‌خمینی«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب چهل حدیث( حدیث 12). سخنان امثال ابن‌سینا و ملاصدرا تبیین سخن انبیاء است، یا به تعبیر آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» کسانی که به منزلت عقل در درون معرفت دینی توجه نمی‌کنند پژوهش محدود را پایان مراحل وصول به فهم حجت و معتبر از دین می‌دانند و گمان می‌برند به صرف مراجعه به ادله‌ی نقلی، یعنی کتاب و سنت، فهم از دین حاصل شده، حال آن‌که اگر به شأن عقل در بعد معرفت‌شناختی دین توجه شود باید سهم عقل در شکل‌دهی فهم از دین مورد اعتنا قرار گیرد... پس مراحل ادراک حکم خدا و فهم حجت و معتبر از دین زمانی کامل می‌شود که هر دو منبع دین، یعنی عقل و نقل را به‌طور کامل بررسی کنیم... قرآن به تنهایی تمام اسلام نیست مگر نزد کسانی که «حَسبنا کتاب الله» را معتقدند، چنان‌که روایات نیز تمام اسلام نیستند، بلکه ثقل اصغرند، مجموع قرآن و روایات و عقل می‌توانند معرف احکام اسلام بوده و حجت شرعی در باب فهم دین را به‌دست دهند».[1] فلسفة تأثیرگذارِ حکمت متعالیه، همراه با سیاست تأثیرگذار «ولایت فقیه» در شخصیتی که حامل شایسته هر دوی آن‌ها بود یعنی امام‌خمینی«رحمة‌الله‌علیه» شروع شد و باید به همین صورت نیز ادامه یابد و لذا چالش اساسی ظهور تمدن شیعی مبتلا‌شدن آن است به مسئولانی که از حکمت متعالیه و فهم ولایت فقیه جدا باشند. فردای روشن و حتمی؛ فردای ظهور تمدنی است که عقل به قله‌ای می‌رسد که به راحتی وَحیْ آن را مورد خطاب قرار می‌دهد، و آن تفکر نیز وسعت فهم وَحی را یافته است، و جامعه را بر اساس رهنمودهای عمیقِ وَحی شکل می‌دهد، جامعه‌ای با شاخصة اتصال زمین به آسمان شکل می‌گیرد و در آن جامعه همه چیز قدسی است. پس از آن‌که در صدر اسلام، به اسلام حضوری - که حامل آن امام معصوم ‌بود که علمش لَدّنی بود - پشت کردند و زمینة ظهور دیکتاتوری و لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم را فراهم کردند. اینک نوبت اسلام است که با نحوة روح حضوری خود، تمدن آیندة جهان را بسازد و زمین را با عالَم قدس توسط امامی که سبب متصل بین ارض و سماء است مرتبط سازد و حکمت متعالیه با توانایی‌هایی که در خود دارد، در حوزة تفکر عقلی به راحتی ‌توان پشتیبانی چنین حضوری را دارد. به عنوان نمونه نظرات مقام معظم رهبری«مدّ‌ظله‌العالی» را که همواره نظر به تحقق تمدن اسلامی دارند عرض می‌کنم تا عنایت داشته باشید جایگاه فلسفة اسلامی در به فعلیت‌رساندن تمدن اسلامی جایگاه مهمی است. ایشان می‌فرمایند: «فلسفة اسلامی فقه اکبر است، مبنای معارف دینی در ذهن و عمل انسان است و باید گسترش و استحکام یابد».[2] و نیز در رابطه با حکمت متعالیه می‌فرمایند: «... به گمان ما فلسفة اسلامی در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشة انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت ...».[3] می‌فرمایند: «فلسفة صدرایی - که خود او به حق آن را حکمت متعالیه نامیده- در هنگام پیدایش خود نقطة اوج فلسفة اسلامی تا زمان او، و ضربه‌ای قاطع بر حملات تخریبی‌مسلکان و فلسفه‌ستیزانِ دوران‌های میانة اسلامی بوده است، ... در فلسفه او از فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی، شهود عرفانی و وَحی قرآنی در کنار هم بهره گرفته شده و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانی، ذوق و مکاشفة عرفانی و تعبد و تدین و اُنس با کتاب و سنت با هم دخیل گشته ...».[4] رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌تعالی» راه ارتباط میان فلسفه و معنویت را تقویت فلسفة ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» می‌دانند[5] و می‌فرمایند: «... من به آقایان جوادی و مصباح و برخی آقایان معروف فلسفه‌دان قم مکرر در بارة این‌که نگذارید درس فلسفه و فضای فلسفی در حوزه متروک و ضعیف شود، سفارش کرده‌ام...».[6] پس چنانچه ملاحظه می‌فرمایید فلسفة اسلامی در منظری که می‌خواهد تمدن اسلامی را پایه‌ریزی کند، نقش اساسی دارد. تمدن شناسان معاصر گفته‌اند: دنیای جدید که فعلاً ما با آن روبه‌رو هستیم حاصل لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم است ولی آنچه فعلا وارد اردوگاه تمدن‌سازی شده، انقلاب دینی است، و هرکس از این به بعد بخواهد جهان جدید را بشناسد، بدون توجه به انقلاب دینی نمی‌تواند ارزیابی درستی از جهان جدید داشته باشد، انقلابی که در تفکر فلسفی به کمال خود رسیده و توان جواب‌گویی به همة سؤالات بشر را دارد، و در تفکر سیاسیِ معتقد به حاکمیت مستقیم و یا غیر مستقیم حکم خدا از طریق امام معصوم است. تمدن اسلامی حامل اتحاد عالَم کثرت با عالم وحدت است، مثل رابطة بدن با روح، تا جامعة بشری گرفتار بحران در بین کثرت‌ها نباشد. بی‌آیندگی از آن تمدن‌هایی است که دو شاخصة «خرد ناب» و «سیاست ناب» را نداشته باشند، و به همین دلیل انقلاب مشروطه نمی‌توانست از خطر بی‌آیندگی مصون باشد، چرا که در آن نهضت نه «تفکر حکمت متعالیه» در میدان بود و نه تفکر «ولایت فقیه»، و هنوز شاه در سرنوشت جامعه نقش داشت. پس ما إن‌شاء‌الله از یک طرف به کمک فرهنگ اهل‌البیتh که با قلب خود با وجود قرآن در تماس هستند، وارد صحنه دینداری می‌شویم و عالم را از منظر نگاه به اسماء الهی می‌نگریم و در این راستا سلوک می‌کنیم، از طرف دیگر به کمک حکمت متعالیه دین اسلام و تشیع را برای جهانیان تبیین می‌نماییم و زمینه تحقق تمدن اسلامی را فراهم می‌آوریم. در آخر بنده معتقدم وظیفه‌ همه‌ی ما تدبّر در قرآن و روایات است و همچنان که فلسفه و عرفان اسلامی چیزی جز حاصل تدبّر اندیشمندان اسلامی در متون دینی نیست، با ارتباط با فلسفه و عرفان می‌توان امکان تدبّر در متون دینی را برای خود فراهم نمود. [1] - کتاب «منزلت عقل در هندسه‌ معرفت دینی»، از آیت‌الله‌‌جوادی«حفظه‌الله»، ص 73 [2] - دیدار با اساتید فلسفه و کلام حوزه علمیه قم 29/10/82. [3] - پیام به مناسبت همایش جهانی بزرگداشت صدرالمتألهین 1/3/78. [4] - پیام به مناسبت همایش جهانی بزرگداشت صدرالمتألهین 1/3/78. [5] - دیدار با اساتید فلسفه و کلام حوزه علمیه قم 29/10/82. [6] - دیدار با اعضای شورای عالی کنگرة بزرگداشت صدرالمتألهین 18/9/80.
14127

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا: با عرض سلام خدمت استاد عزیز و مهربان استادی که که اگر خداوند لطفی کند و خواب خوش معنوی ببینم چهره ایشان برایم متمثل می شود چند سوال: 1. خوابی که در روز خصوصا صبح پس از طلوع آفتاب دیده شود البته بعد از بیداری سحر و تا حدودی بین الطوعین تعبیر دارد یا احلام اضغاث است؟ 2. این که ابن عربی و شاگردان او چون علامه حسن زاده حفظه الله معتقدند فرعون با ایمان از دنیا رفته است و دیگر گناهی بر او نیست با این مطلب که ایمان در حال معاینه و وقوع عذاب چون از روی انتخاب در شرایط عادی نیست قبول نیست چگونه می خواند؟ 3. این که علامه می فرماید فقط 5 آیه اول سوره بقره را با چند صد هزار قرایت می شود خواند این چگونه ممکن است و آیا باعث تحریف قرآن نمی شود؟ می شود لطف کنید چند مورد آن را بنویسید؟ 4. شما در پاسخ سوالی استاد یزدان پناه را به عنوان شارح آثار و افکار علامه حسن زاده معرفی فرموده اید آیا ایشان را بر آیت الله صمدی ترجیح می دهید اگر آری چرا؟ من که واقعا از شرح آیت الله صمدی بر معرفت النفس حضرت علامه غرق لذت می شوم ولی به نظر می رسد استاد عزیز ما در عین تایید ایشان نظر مناسبی بر ایشان ندارد و آن تاییدی که از ایشان بر دیگر اساتید می بینیم در باره آیت الله صمدی دیده نمی شود. التماس دعا از استاد گرانقدر والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- معلوم نیست که بتوان این‌نوع خواب‌ها را بی‌اعتبار دانست باید به اشارات و محتوای آن‌ها نظر کرد 2- نمی‌توان ایمان اضطراری فرعون در آن حالت را، ایمان به معنای قبول قلبی دانست 3- چیزی در این مورد نمی‌دانم ولی قرائت‌های مختلف از آیات به معنای تحریف قرآن نیست 4- هر دو بزرگوار انسان‌های ارزشمندی هستند. جناب آقای یزدان‌پناه چنان‌چه مباحث‌شان را دنبال فرمایید ملاحظه می‌کنید با دسته‌بندی‌هایی که کرده‌اند و ارجاعاتی که می‌‌دهند، برای تعلیم می‌تواند بهتر باشد. موفق باشید

12088
متن پرسش
با سلام: شبهه ایست خانمانسوز که اعتقادات و به تبع آن عمل به شریعت را در من بیش از بیش نشانه رفته است و آن شبهه مغزهای در خمره است. حکما چه راهکاری برای حل این مساله دارند؟ خواهشا پاسخی سدید عنایت کنید چه در پاسخ های قبلی بنظر می رسد به دنبال اقناع ما نیستید. آیا خداوند از علما میثاق نگرفته که جاهلان را ارشاد کنند پس چرا ساکتید؟ در پاسخ قبلیتان ما را حواله به کتاب برهان صدیقینتان دادید. اولا دکتر یثربی در کتاب حکمت متعالیه شان بقدر کافی تردید در ما ایجاد نموده که کتاب شما گره گشای کار ما نباشد در آن کتاب از مثال نور استفاده می کنید. کسی که با فیزیک آشنا باشد می داند مثال شما قیاس مع الفارق است، نور چهار تا فوتون بیش نیست چه ارتباطی به تجلی دارد نور تجافی ای بیش نیست همانند باران لکن چون سرعت اش زیاد است گمان می رود تجافی نیست یا در اول برهان اعتبار آن را بر سوفسطایی نبودن موکول می کنید شما در کجا ادله سوفسطایی ها را ابطال کردید حتی در پاسخ قبلی نوشته بودید در زمینه شکاکیت کار نکردید. واقعا رواست و خدایتان اجازه می دهد در زمینه مکاتبی که کار نکردید بگویید باطل است در صورتی که روز به روز حقانیت آن برای ما بیش از پیش ثابت می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نور را به عنوان مثال عرض می‌کنم تا موضوع به ذهن نزدیک شود، ولی اصل برهان یک کلمه بیشتر نیست و آن عبارت است از این‌که اگر کسی معتقد باشد موجوداتی در خارج هست یا آن موجودات باید عین وجود باشند و یا به عین وجود ختم شوند و اشکالات آقای دکتر یثربی مربوط به این موضوع نمی‌شود و عرض بنده در کارنکردن در زمینه‌ی شکاکیت به معنای شناخت آن تفکر نیست، منظور آن است که عده‌ای وقت گذاشته‌اند در موضوع نقد شکاکیت و مباحثی را در نقد آن دارند، بنده به آن روش معتقد نیستم، به همان روشی که در جواب‌های متعدد عرض کردم معتقدم. و اساساً بحث شکاکیت یک موضوع فلسفی نیست، بلکه بر سر درِ تفکر فلسفی و عرفانی نوشته؛ هرکس هنوز موضوع شک خود را حلّ نکرده وارد نشود. لذا همان‌طور که در جواب یکی از سؤالات عرض کردم جایی برای ادامه‌ی بحث نمی‌ماند. موفق باشید 

10081
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: یک نظری هست که می گویند نظر مبنا و معیار و شاخص گفتمان انقلاب بر مبنای نظرات 4 شخص حضرت امام، رهبری، شهید بهشتی و مطهری هست. خصوصا در بحث غرب شناسی. و می گویند بقیه نظرات از جمله فرهنگستان علوم قم، فردیدی ها و حضرتعالی و... در مباحث غرب شناسی متعلق به گفتمان انقلاب نیست. افراد متعلق به نظریات دسته دوم که نام بردم اگر چه علاقمند به انقلاب اسلامی هستند، اما گفتمان فکریشان در چارچوب گفتمان انقلاب نمی گنجد. یعنی نمی شود نظرات گاها متناقض استاد مطهری و فردید، هر دو را متعلق به گفتمان فکری انقلاب دانست. دسته دوم اگرچه علاقمندند به انقلاب، اما مبنای فکریشان مبنای انقلاب نیست. نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد این نوع تقسیم‌بندی‌ها مربوط به افرادی است که تحقیق کامل نسبت به اندیشه‌ی افرادی که نام بردید نکردند. اصل حرف آن است که انقلاب اسلامی ظهور یک تمدن توحیدی است و غرب حجاب ظهور این تمدن است و هرکس نسبت به انقلاب اسلامی چنین عقیده‌ای دارد سعی می‌کند به نحوی از حجاب غرب عبور کند هرچند راه‌کارها متفاوت باشد. موفق باشید
8760
متن پرسش
با سلام و امید توفیق روز افزون شما: اینجانب چندین سال است که از محضر پر فیض جنابعالی بهره مندم. شرایط زندگیم به گونه ایست که در معرض امتحان بزرگی قرار دارم که روز به روز سخت تر می شود. بنده تنها فرزند مادرم در شهر اصفهان می باشم و پدرم نیزبه رحمت خدا رفته اند شرایط شغلی همسرم به گونه ایست که معمولا منزل نیستند و 2 بچه خردسال نیز دارم با وجود این شرایط و تنهایی مادرم ایشان از من انتظار دارند که به عنوان تقریبا تنها مونسشان زمان زیادی را با هم بگذرانیم و این موضوع از چندجهت مرا تحت فشار روحی قرار داده است: 1-وقت زیادی که باید روی این قضیه بگذرانم اعم از تلفن، سرزدن و... که در بسیاری از موارد بنظرم گفتگوی تلفنی یا حضوری در مورد مسائل غیر ضروریست و درپاره ای از مواقع مجبورم وقت محدودم در شبانه روز برای خلوت و مطالعه را به این امر اختصاص دهم. 2-اینجانب دقت فوق العاده ای بر تربیت فرزندان دارم بطوریکه تقریبا هر روز وقت مخصوص برای مطالعه کتب تربیتی از جمله سیره آقای حائری دارم و این با هم بودن و ارتباط تنگاتنگ مادر با بچه ها بنظرم نوعی تعارض تربیتی برای بچه ها ایجاد خواهد کردکه بعضا شاهد آن هستم. 3- با توجه به روحیه حساس ایشان که احتمالا بدلیل تنهایی مفرط باشد گاهی که خصوصا در امور مربوط به تربیت بچه ها صبرم لبریز و مجبور می شوم انتقادی به ایشان داشته باشم احساس می کنم دلخور می شوند و نتیجه همه زحمات خود در مسیر بندگی را برباد رفته می بینم همه این موارد شدیدا مرا تحت فشار روحی قرارداده و بلاتکلیف مانده ام. حال درخواست حقیر از استاد گرانقدر خود اینست که مرا راهنمایی فرمایید آیا با توجه به مقام و جایگاه مادر راه درست اینست که کاملا در خدمت خواسته هایشان باشم و وقتی که قرار است به امور واجب مذکور بپردازم را در اختیارشان قرار دهم و ازحضرت رب العالمین بخواهم که مرا از علوم حضوری اش بهره مندکرده و کدورت ناشی از پرحرفی و احیانا اتلاف وقت و همچنین تربیت بچه ها که واقعا برایم مشغولیت ایجاد نموده را جبران نمایند یا مرا به راه دیگری رهنمون می فرمایید؟ ضمنا حقیر، مساله ر ابا توجه به تدین مادرم در لفافه باخودشان مطرح نموده ام اما از اینکه بتوانم مشکل را از طریق ایشان حل کنم ناامیدم عذرخواهی می کنم که وقت گرانقدرتان را گرفتم امیدوارم با عنایت امام زمان عج جواب شما خیر کثیری در زندگی دنیوی و اخروی حقیر جاری سازد و مرا در این امتحان الهی به صراط مستقیم رهنمون گرداند. در پناه حضرت حق موید باشید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در هر صورت وظیفه‌ی مادر شما آن است که مشکل تنهایی‌شان را خودشان حل کنند و شما به‌خصوص از آن جهت که وظیفه‌تان نسبت به همسرتان و فرزندانتان مستقیم‌تر است حق ندارید از این وظایف کوتاهی کنید. آری خوب است که نیازهای مادرتان را با هماهنگی با شوهرتان برآورده سازید و از برخورد عاطفی نیز کوتاهی نکنید ولی در هر حال مشکل تنهایی مادرتان را تا حدّ زیادی باید خودشان حل کنند. موفق باشید.
5383
متن پرسش
باسلام خانمی هستم که مدتی است در کلاس های اخلاق یکی از بانوانی که از شاگردان یکی از آیت الله های معروف و موجه که در وادی اخلاق فعال بوده و هستند شرکت می کنم .یک موضوعی که بین بانوان محجبه ی چادری مطرح می باشد این است که آیا استفاده از رنگ های غیر مشکی و رنگی البته رنگ ها ی غیر تند،زیر چادر اشکالی دارد یا خیر؟در احکام آمده که رنگ هایی که جلب توجه نمی کنند اشکالی ندارد ولی سخن استاد ما مبنی براین نکته است که ما خودمان متوجه می شویم وبدیهی است که پوشش رنگی داشتن زیر چادر به زیبایی زنان می افزاید حال اینکه باید از زیبا به نظر رسیدن(غیرعادی) در مقابل نامحرمان پرهیز داشت . من خودم به این نکته رسیده ام که ایشان درست می فرمایند برای موفقیت در سیر وسلوک باید رعایت های زیادی داشت،من اگر هم خودم با این قضیه کنار بیایم واز پوشش رنگی زیر چادر استفاده نکنم ولی اطرافیان وخانواده به زبان می ایند و اعتراض می کنند و من نمی توانم دقیق برایشان توضیح بدهم، چه باید کرد؟ 1)آیا تصور من درست است یانه؟ یعنی من درست فکر میکنم که برای موفقیت در سلوک اخلاقی به طور مثال باید از پوشش رنگی داشتن زیر چادر پرهیز کنم یا خیر؟ اگر درست فکر میکنم چه جوابی باید به اطرافیان بدهم 2)حال اینکه استفاده از رنگ مشکی زیر چادر شاید موجب افسردگی شود 3)واینکه اطرافیان ما وجهه ی خوبی از دین را دریافت نکنند و اسلام را دینی خشک وسخت ودور از زیبایی های معمولی زیر سایه ی استفاده از رنگ های متنوع ( غیر زننده)در پوشش بپندارند و نوعی دفع در آنها پدید آید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی خواهران متدین پرسیدم می‌فرمودند این طور نیست که صرف استفاده ار روسری و یا مانتوی غیر مشکی مشکل ایجاد کند، مشکل در رنگ‌های تند و یا طرز پوشیدن آن است. در هر حال شاید بستگی به خودتان دارد چون موضوع از نظر فقهی اشکال ندارد. موفق باشید
4927
متن پرسش
چگونه با دین می توان مشکلات روحی و روانی را حل کرد برای دیگرانی که هر چند مذهبی اند ولی مقدمات دین را واقف نیستند و طول هم میکشد که این مقدمات دینی منتقل کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده عرایضی در جلسات اول تا سوم کتاب «آشتی با خدا» در این مورد عرض کرده‌ام. موفق باشید
3632
متن پرسش
با سلام، چندی پیش طی پیش آمدی متوجه شدم دارای چهار رذیله غرور، حسد (به علم و دین افراد)، کینه و لجاجت هستم که یکی از آنها به تنهایی برای عاقبت به شر شدن و اهل شقاوت گشتن کافیست. در کتاب چهل حدیث امام خمینی مباحث زیبایی ذیل این عناوین مطرح شده که تا حدودی در حال عمل به آن هستم. بگذریم که نتایج خاصی نگرفتم (شاید به دلیل کوچک و ضعیف بودن دل و شرح صدر نداشتن) و این احساسات ذره ذره ایمانم را خورده است و چیزی جز اشک و آه به جا نگذاشته و زندگیم از روال طبیعی خارج شده.ضمن این که خواهشمندم برای همچو منی که این صفات تا اعماق جانم رخنه کرده نسخه ای بپیچید لطفا بفرمایید چگونه است که بعضی از صفات خانمانسوز تنها بر بعضی بندگان متجلی است (همان موشی که همیشه مثال می زنید که انبار را خالی می کند و برای پر کردن انبار ابتدا باید موش را از بین برد) و راه سلوک آنها را سد کرده، در حالی که دیگران این راه را با فراغ بال می توانند طی کنند و لذت ببرند. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان خود را منوّر به معارف عالیه‌ی الهی کرد و سعی کرد با عبادات شرعی اُنس خود را با خدا بیشتر کند این رذائل برطرف می‌شود. موفق باشید
146

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی سوالاتی که از حضورتان داشتم به ترتیب ذیل می باشند1) دوست دارم در مورد هماهنگ شدن انسان در صورت اجرای فرامین اسلام با نظام هستی چیزهای بیشتری بدانم 2)گاهی اوقات اتفاقهای جالبی برایم می افتد که علتشان برایم مشخص نیست به طور مثال کسی را که به فکرش بودم می بینم یا برخلاف این کسی به فکر من بوده یا در ان زمان در حال انجام کاری برای من بوده مسیرم به ان مکان می خورد و پیش ان شخص می روم علتشون چیه3)گاهی اوقات اگه از کارهای خوب خودم که در حال انجام دادنشان هستم مثل حفظ کردن قران یا خواندن نماز نافله و یا... بی انکه قصد ریا داشته باشم و انهابرای کسی باز گو کنم توفیق ادامه ان کار ها را از دست می دهم علت ان چیست؟4)گاهی اوقات هم نسبت به موضوعی که تمرکز می کنم و در عالم رویا با خود فکر می کنم که مثلا اگر الان بروم پیش فلان شخص او الان این حرف را می زند و همین اتفاق می افتد ایا لازم است نسبت به این مسایل حساس باشم یا نه؟پیشا پیش از راهنمائی شما سپاس گزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : 1- به شرح کتاب «از برهان تا عرفان» قسمت برهان صدیقین رجوع فرمایید. 2- در مباحث معرفت نفس روشن می‌شود که نفس فوق زمان و مکان ، در عالم حاضر است و لذا قبل از وقوع حادثه‌ای در زمان خاص ،نفس در آن حادثه حاضر می‌شود و سپس شما در زمان یا مکان خاص با آن روبه‌رو می‌شوید. 3- ابتدا خداوند توفیق کاری را به انسان می‌دهد سپس آن توفیق را کم می‌فرماید تا صبر ما مشخص شود. سعی بفرمایید با تصمیمی پایدار اعمال خود را دنبال کنید. 4- سعی بفرمایید با توکل به خدا امورات را پشت سر بگذارید و بیشتر تمرکز خود را در معارف الهیه رشد دهید. موفق باشید
56

(پلورالیسم)بازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم آیا آیاتی از قبیل 62و148 بقره ،15-113 آل عمران قول به درستی پلوراریسم را تقویت نمی کند . یا میتوان واژه اسلام را در آیه 19 آل عمران اشتراک معنوی گرفت و از آن پلوراریسم را نتیجه گرفت؟ اگر جواب منفی است این گونه آیات درصدد بیان چه مطالبی هستند
متن پاسخ

جواب: علیک السلام؛
خداوند در آیه 62 سوره بقره می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» آن‌هایی که از هر قومی از آن‌هایی که به ظاهر ایمان آوردند، اعم از یهودی و نصاری و صابئین- مؤمنان به حضرت یحیی«علیه‌السلام»- هرکس حقیقتاً به خدا و قیامت ایمان بیاورد و عمل صالح، یعنی عملی مطابق دین الهی انجام دهد، اجر او نزد پروردگارش است و او را نه خوفی از آینده باید باشد و نه حزنی از گذشته.
علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: آیه فوق خطوط کلی ایمان را مطرح می‌کند ولی خطوط جزیی ایمان واقعیِ،را در آیات دیگر روشن می‌کند. پیام این آیه با توجه به سیاق، آن است که این نام‌های ظاهری ارزش ندارد، ملاک عبودیت و حقیقت ایمان است.
لذا در آیه 17 سوره حج می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» آن‌هایی که ایمان آوردند و یهودیان و صائبین و نصاری و مجوس و مشرکان، همه و همه روز قیامت بینشان حکم می‌شود و خداوند بر همه‌چیز شاهد و گواه است.
چنانچه ملاحظه می‌فرمایید در این آیه مشرکین و مجوس را هم آورده و می‌فرماید در قیامت تکلیف هرکس معلوم می‌شود.
آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این‌که اگر کسی خلاف کرد جهنم می‌رود – چه مسلمان و چه غیر مسلمان – ولی در خوبی، باید علاوه بر عمل، فاعل هم خوب باشد. نمی‌گوید هرکس کار خوبی کرد به بهشت می‌رود، بلکه می‌گوید اگر کسی عمل صالح انجام داد و به خدا و قیامت نیز معتقد بود به بهشت می‌رود و ایمان را باید وحی تأیید کند و وَحیِ ناسخ که می‌فرماید بقیه‌ی کتاب‌های آسمانی دیگر رسالت هدایت ندارند، قرآن است. پس طبق آیات قرآن، مؤمن در حال حاضر کسی است که به قرآن ایمان آورده باشد و در ماه رمضان روزه بگیرد و رو به قبله نماز بخواند.
در آیه 148 سوره بقره می‌فرماید: «وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» هر جمعیتی قبله‌ای دارد که رو به سوی آن دارد، به عبارت دیگر هرکدام از ملل دارای جهت خاص‌اند که به آن جهت روی می‌آورند، ولی شما خیر را انتخاب کنید و در آن سبقت بگیرید، هرکجا باشید خداوند با شماست و هیچ‌کس از زیر حسابرسی خدا خارج نیست، چرا که خداوند بر هرچیزی قادر است.
آیه 15 سوره آل عمران می‌فرماید: «قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ» ای پیامبر به مردم بگو آیا از خیری بهتر از دنیا به شما خبر ندهم و آن این‌که برای اهل تقوا نزد پروردگارشان بهشت‌هایی است که در زیر آن‌ها نهرها جاری است که در آن جاودانه‌اند و ازواج مطهره و رضایت الهی همه برای اهل تقوا است و خدا به بندگانش بصیر است و نسبت به اعمال خوب و بد آن‌ها آگاهی دارد.
و در آیه 113 و 114 سوره آل‌عمران می‌فرماید: «لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ × یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ» آن‌هایی از اهل کتاب که به آیات الهی کفر ورزیدند و پیامبران را به ناحق کشتند مساوی نیستند با اهل کتابی که امت قائم به حق هستند و وقتی با آیات الهی روبه‌رو شدند به آن ایمان آوردند و خود را به عبادات الهی سپردند و به خدا و قیامت مؤمن شدند و امر به معروف و نهی از منکر کردند و در خیرات سبقت گرفتند، این افراد از اهل کتاب که حالا به اسلام ایمان آوردند، از صالحین هستند.
با توجه به آیا فوق پلورالیسم به آن معنی که در یک زمان چند دین مورد پذیرش خدا باشد، مورد پذیرش قرآن نیست، به‌خصوص که قرآن صراحتاً کسانی که برای خداوند فرزند قائل باشند را کافر می‌دارند و می‌فرماید: «لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ» آن‌هایی که می‌گویند مسیح فرزند خدا است کافرند. و نیز در آیه 30 سوره توبه کفر یهود را با فرزندِ خدادانستن عُزیر مطرح می‌کند و می‌فرماید: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ» یهود می‌گوید عُزیر فرزند خدا است و نصاری می‌گویند مسیح فرزند خدا است، این‌ها حرف‌هایی است که بی‌دلیل می‌گویند شبیه قول کافران قبلی ، که یک بت را خدا و یک بت را پسر او می‌دانستند، خدا آن‌ها را بکشد تهمت را به کجا رساندند.
در آیه 150 سوره نساء صریحاً کفر اهل کتاب را مطرح می‌فرماید که به دلخواه خود بعضی از کتاب خدا را می‌پذیرند و بعضی را ردّ می‌کنند. می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً» آیه؛ حقیقت کفر اهل کتاب را بیان می‌کند که چگونه بین خدا و رسولش تفرقه می‌اندازند و می‌خواهند راهی متوسط بین ایمان به خدا و کفر به رسول پیش گیرند. و در آیه بعد می‌فرماید: «أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا...» این‌ها به‌راستی کافرند. جالب است بدانید کسانی که در قبل تحت عنوان صراط‌های مستقیم، پلورالیسم دینی را دامن می‌زدند، اخیراً با طرح بشری‌بودن قرآن می‌گویند بعضی از آیات قرآن اندیشه‌های حضرت محمد«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» است که تحت تأثیر اندیشه‌های غلط و خرافی زمان خود وارد قرآن کرده است.
به هر حال بحث این است که قرآن می‌گوید یهود و نصاری کافرند، اندیشه‌ی پلورالیسم می‌گوید: همه‌ی ادیان در یک زمان حق‌اند و هیچ دینی بر دین دیگر برتری ندارد، حال سؤال این است؛ می‌توان اندیشه‌ی پلورالیسم را به قرآن نسبت داد؟ موفق باشید

11652
متن پرسش
سلام علیکم: استاد طی الارض چیست؟ منظورم مکانیسم عمل است. چگونه ما می توانیم به دست بیاوریم؟ البته این را ذکر کنم جهت گیری ما کریم است نه کرامت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در حدّ تئوری در کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت حرکت جوهری عرایضی در این مورد داشته‌ام، از نظر عملی هم چیزی نمی‌دانم. موفق باشید

11443
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت شما استاد گرامی و بزرگوار در جواب سوال 11405 فرمودید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: امور بدیهی آنچنان نیست که فکرکردن در موردشان معنا داشته باشد، آنچه در مورد تطابق امور ذهنی با امور خارجی بحث می‌شود در رابطه با جایگاه و نسبت امور ذهنی با نفس ناطقه است که چگونه نفس از طریق صورت علمیِ محسوسات که در ذهن است به وجودات خارجی پی می‌برد که ملاصدرا روشن می‌کند صورت علمی محسوسات، نفس ناطقه را آماده می‌کند تا خود نفس با وسعتی که دارد صورت مناسب محسوس را در خود ابداع کند. موفق باشید) سوال جدید: در اسفار جلد یک صفحه 353 آمده: " قیل: إذا کان المسألة بدیهیة، کانت الاستدلال علیها فی الحقیقیة تنبیها علی تلک المسألة البدیهیة. و لکن الحق: أن الاستدلال علی مر بدیهی علی قسمین: الأول: ما یکون تنبیها. الثانی: لما کان البدیهی علی قسمین: 1 بدیهی مطلق لا یتوقف فیه من له شعور. (مثل این همانی و امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین، اصل وجود) 2 بدیهی نسبی فربما تکون مسألة بدیهیة لعالم متضلع و نفس المسألة تحتاج إلی النظر و الفکر لغیر مثل ذلک العالم. فتکون الادلة عند ذلک استدلالا و فکرا و نظراو لیست من باب مجرد التنبیة. (دو تقسیم است: تقسیم بدیهی به مطلق و نسبی و تقسیم بدیهی به قابل استدلال و غیر قابل استدلال. بنابر این ممکن است چیزی هم بدیهی مطلق باشد و هم قابل استدلال باشد. ملاک در اینکه قابل استدلال است یا نیست این است که اموری که هر استدلالی بر آن متوقف است مثل این همانی و استحالة اجتماع و امتناع نقیضین، بر آنها نمی شود استدلال کرد. اما اگر چیزی این چنین نباشد می توان بر آن استدلال کرد.)" اولا: با توجه به توضیح بالا آیا عالم خارج از من (نفس) در زمره ی امور بدیهی که می توان بر آن استدلال آورد قرار نمی گیرد؟ ثانیا: در مورد این قسمت جواب که فرمودید: (ملاصدرا روشن می‌کند صورت علمی محسوسات، نفس ناطقه را آماده می‌کند تا خود نفس با وسعتی که دارد صورت مناسب محسوس را در خود ابداع کند) را به صورت ساده و روان توضیح دهید، منظور از صورت مناسب محسوس را در خود ابداع کند چیست؟ لطفا برای بنده در دعاهایتان و نمازتان دعا کنید که مشکلم برطرف شود و قضیه برایم حل شود
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که شما بدون هرگونه تأملی با بنده گفتگو می‌کنید در جان خود به صورتی بدیهی پذیرفته‌اید که بنده در بیرون هستم و شما هم به راحتی و به صورتی بدیهی با بنده گفتگو می‌کنید، مشکل از آن‌جا پیش می‌اید که از این ساحت خارج می‌شوید و می‌پرسید: «آیا خارج از نفس در زمره‌ی امور بدیهی است؟» یعنی شما از ساحت ادراک بدیهی خود خارج می‌شوید و آن را به یک موضوع ذهنی تبدیل می‌نمایید. مثل آن کسی که مدت‌ها با ریش بلند خود به راحتی می‌خوابید و نمی‌پرسید ریش خودم را زیر لحاف بگذارم یا روی لحاف، تا این‌که شخصی از او این سؤال را کرد، از این به بعد بود که هروقت می‌خوابید با این سؤال روبه‌رو می‌شد و مدت‌ها با خود درگیر بود که بالاخره ریش خود را روی لحاف بگذارد یا زیر لحاف. 2- بحثی در فلسفه در رابطه با امور ذهنی مطرح است که اگر صورت‌های ذهنی عارض بر نفس می‌شوند نفس چگونه می‌پذیرد، این عَرَضْ حکایت آن جوهر خارجی است که عرض کردم ملاصدرا چگونه مشکل را حل می‌کند، در عین بحث از حمل اوّلی ذاتی در کنار حمل شایع صناعی. موفق باشید

نمایش چاپی