باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنده گله دارم به آنهایی که آقای سید حسین نصر را فراماسونری و یا درباری میدانند. از نوشتههای ایشان میتوان در نقد مدرنیته و رجوع به حکمتِ خالده استفاده کرد، در عین حال که معلمِ تفکر ما در این تاریخ حضرت امام و رهبری میباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رُمانهای بزرگی مثل بینوایان و یا برادران کارامازوف، قصه نیست تذکر به روحی است که در آن جامعه جاری بوده است و نویسنده راه حلهای عبور از آن را متذکر میشود. آری! اگر با این رویکردها رُمانها خوانده شود، مفید خواهد بود و خواندن خاطرات شهداء نیز، قصهی عزمی است که خداوند در این مردم ایجاد کرده و در شهداء به عالیترین شکل به ظهور آمده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با وجود عالَم برزخ و قبر در قرآن داریم: چون انسانها از سكرات گذشتند و وارد عالم برزخ شدند و با قواعد آن عالم روبه رو گشتند و عوامل غفلتى كه در دنيا آنها را از ابديتشان غافل مى كرد، همه از مقابل انسان عقب رفت، در آن حال اگر فرد متوفى اهل ايمان نباشد با يك پشيمانى فوق العادهاى روبه رو مى شود و از خدا تقاضا مى كند خدايا مرا برگردان بلكه عمل صالحى انجام دهم. قرآن در اين رابطه مى فرمايد: «حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ».[1] چون آن كفار را مرگ فرا گرفت، تقاضا مى كنند؛ پرودگارا مرا برگردان بلكه عمل صالحى در آنچه ترك كرده ام انجام دهم. جواب مى شنود ديگر نمى شود و تا قيات مانعى پشت سر آنها هست كه نمى توانند به دنيا برگردند.
پس معلوم مى شود آنها، اولًا: پس از مرگ و قبل از قيامت در عالمى بين دنيا و قيامت قرار مى گيرند. ثانياً: در آن دنيا هوشيارى و شعور دارند و نتيجه كارهايشان را مى يابند كه پشيمان مى شوند و تقاضاى برگشت به دنيا را مى كنند. ثالثاً: اين تمنّا در شرايطى است كه فاقد نفس امّاره - كه موجب انجام گناه و غفلت است - هستند، ولى اگر به دنيا برگردند به اين جهت كه زندگى دنيايى همواره با نفس امّاره همراه است، دوباره همان كارهايى را انجام مى دهند كه در مدت عمر خود انجام دادند و اين است كه در جواب به آنها گفته مى شود: «كلّا إنّها كلمةٌ هو قائلُها» نه! راست نمى گويند، اين يك حرفى است كه اينها مى زنند و لذا خداوند مى فرمايد: «و لَو رُدُّوا لَعادوا لِما نُهُوا عَنْهُ و إنَّهُم لَكاذِبُونَ».[2] اگر آنها برگردند باز به همان كارهايى كه پيامبران در دنيا از كارها بازشان مى داشتند، برمى گردند و آنها دروغ مى گويند.
موفق باشید
[1] ( 1)- سوره مؤمنون، آيات 99 و 100.
[2] ( 1)- سوره انعام، آيه 28.
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما نباید آنچه را که میدانید مشابه خارجی دارد، تهیه کنید، ولی محذورات بقیه را در نظر بگیرید. پس خوردن چایی خانهی پدرتان و یا هر میزبان دیگری برای شما اشکال ندارد 2- حال که نمیدانستید آن چادر مشابه داخلی دارد، استفاده از آن اشکال ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «تمدنزایی شیعه» شده است. باید به مرور با به ظهوررسیدنِ انسانی در تَرازِ انقلاب اسلامی، بهکلی هر سه نهاد کشور به صورت دیگری عمل کنند. در رابطه با معنایِ به ظهورآمدنِ انسان عرایضی در کتاب «مدرنیته و توهّم» شده است که چگونه با به ظهورآمدنِ انسانِ ابزارساز، تمدن غربی شکل گرفت. فعلاً وظیفهی ما آن است که با بازخوانی متون دینی در بهمیانآوردنِ انسانی که بناست از تمدن غربی عبور کند؛ تلاش کنیم. مسئلهی ما فعلاً این است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنا نیست ما ذهن خود را انبار آموختههای خود کنیم، بنا است مطالعات ما تذکری باشد برای آنکه بهترین انتخاب و تصمیم را داشته باشیم. پس نباید نگران بود که مطالب از حافظهی ما میرود، باید تلاش کرد عزم ما نسبت به قبل از مطالعهی هر موضوعی جدّیتر شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی این نکته فکر کنید که حضرت علی «علیهالسلام» هم رهبر بودند و هم مجری. ولی مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» در مقام رهبریِ نظام سعی دارند دولت را وارد وظایفش بکنند تا إنشاءاللّه دولت اسلامی که مقدمهی تحقق تمدن اسلامی است، شکل بگیرد و از این جهت نباید رهبری معظم دولت را دور بزنند و خودشان کارها را به دست گیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بودجهای برای پذیرایی گذاشتهاند اشکال ندارد استفاده شود. آری! اگر بودجهای را که مربوط به این کار نیست، مصرف کنیم حرام است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی داده شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تفاوت نمیکند که انسان چه چیز را بنیاد تفکّر خود نسبت به «وجود» قرار دهد. بالاخره باید بپذیرد وجودی هست که عین وجود نسبت به این وجود مبنا و بنیاد است در حالی که سوفسطایی حاضر نیست بر هیچ وجودی تأکید کند؛ همه را خواب و خیال میداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متوجه شدهاید مسلّم عقل دوران ما، عقلی است که بر مبنای انقلاب اسلامی تفکّر کند و نسبت هر کس را بر اساس هدفی که انقلاب اسلامی در نظر دارد تعیین نماید ولی آیا در بستر و سنّتی که انقلاب اسلامی تعیین میکند نمیتوان همان طور که سایر متفکّران رجوع میکنیم و مسألهی خود را در آنها به نحوی خاص مییابیم، به عالِمی که در فلسفه و عرفان و تفسیر متبحّر است رجوع کنیم و استفاده نماییم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ بنده فردید را به جهت جامعیّتی که دارد یک عالم واقعی میدانم. شاید سبقت مطالبی که در فکر خود دارد مانع میشود تا مثل یک خطیب سخن بگوید ولی اهل فکر خوب میفهمند که او در سخنان خود به چه اشاره دارد. 2ـ کتابهای «دیدار فرهی» و «مفردات فردیدیه» نکات خوبی برای فهم اندیشهی فردید دارد. مقالهی بنده تحت عنوان «محکمات و متشابهات فردید» تذکّراتی در این مورد در بر دارد که آدرس آن در سایت لب المیزان عبارت است از «http://lobolmizan.ir/faq/1276» 3ـ تصور بنده آن است که حضرت امام و رهبری به خوبی غرب را فهمیدهاند و نمیخواهند کنار غرب خود را معنا کنند بلکه نظر به تمدّن دیگری دارند ولی روش آنها عبور دادن ملّت است از غرب نه صرفا نقد تئوریک غرب و آن جملات که میفرمایید معنای دیگری دارد غیر از آنچه بخواهند به غرب اصالت دهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صفاتی که مربوط به نفس ناطقه است به جهت تجرّدی که دارند عین ذاتش میباشند. به همان معنایی که برای خداوند قائلیم که صفات او عین ذات اوست. این که گفته میشود اتحاد بین عالم و معلوم هست در همین رابطه میباشد که نمیتوان علم را به معنای حقیقی عارض بر نفس یا ذات انسان دانست. هر چند در مباحث منطقی این کار را میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنجایی که جنیان صعود میکنند مراتب مثالیِ عالَم است و نه مراتب عقلی. و نوع خلقت آنها طوری است که بدون تزکیه میتوانند چنین حضوری در عالَم مثال و خیال داشته باشند و این به خودی خود برای آنها کمال نیست، مثل کاری که مرتاضها میکنند. آری! اگر انسان با نیّت عبور از عالم ماده و سیر به سوی حقیقت به عالَمِ مثال برسد و عالم مثال برای او آینهی نمایش عالم عقل شود، برایش کمال خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که خودتان متوجهاید سخن در چنین مواردی بسیار زیاد است. در عین اینکه هنوز معتقدم بر روی این موضوع فکر کنید که یا باید باکری، باکری باشد و یا اگر باکری، باکری نباشد، هیچچیز نیست. و این سخنی است ماورای روح تفکر رسانهای و ژورنالیستی، که هیچوقت نمیتوان برای استواربودن در زندگی به فضای آنها دل بست. به این موضوع نیز فکر کنید که در غوغای هزاران صدایِ دنیای مدرن، در هرحال صداهای اصلی گم نمیشود وگرنه ما امروز، نه کانت و هگل داشتیم و نه امام خمینی. عمده عرض بنده آن است که عقلانیتِ تحقق یک تمدن، تمدنی که نمیخواهد با فضایِ اکنونزدهی غرب خود را نگه دارد؛ عقلانیتِ فوقالعاده حساس و دقیقی است و با توجه به تمدنی که بنا است از طریق انقلاب اسلامی در پیش روی ما گشوده شود، و عقلانیتی که باید این تمدن را تفهیم کند؛ ما انتظار دیگری از آقای احمدینژاد داشتیم. زیرا او بنا بود فرزند این انقلاب و آن تمدن باشد که عقلانیت خاصی میخواست. حال اگر چیز دیگری شد، هرچه میخواهد باشد دیگر آن احمدینژاد نیست. و این نکتهی بسیار حساسی است وگرنه میتوان هزاران حسن برای او برشمرد. و یأس بنده نسبت به ایشان که درست هم تشخیص دادید، از همانجا شروع شد که متوجهی تاریخی که در آن بود، نگردید و من برای شما نوشتم احمدینژاد تاریخ خود را گم کرد.
شما در این رابطه تفکر کنید که ما در کجا هستیم و در این جایگاه به سوی چه افقی باید حرکت کنیم؟ نگاهِ جزیرهای، شبیه نگاهِ اسماعیلیان است و این با نگاهِ حضور تاریخیِ تمدنسازِ انقلاب اسلامی همخوانی ندارد. نمیدانم چندسال طول میکشد تا فرآیند تفکری که شیعه در زمان صفویه داشت که تلاش میکرد با سیطرهی دولت عثمانی فقط سنی نباشد؛ بهسر آید و بخواهد نهتنها سنی نباشد، قرائتِ تفکرِ شیعهای که میخواهد جهان را معنای دیگری ببخشد را به میان آورد. در آخر کتاب «امام خميني«رضواناللّهتعاليعليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» نکاتی در این مورد عرض شده است که یکی از آنها تحت عنوان «آيندهاي پايدار» اینطور سخن میگوید:
در عصر بيتاريخيِ حاکميت فرهنگ مدرنيته که هرج و مرج و شرايط ناپايدار به حدّ اعلاي خود رسيده، تمايلات و تغيير مسير و نظر به آيندهاي که ادامهي فرهنگ مدرنيته نباشد در حال شکلگرفتن است و آثار آن نيز نمودار شده و از اين جهت دست تقدير الهي عالم را مستعد ساخته تا زمام امور جهان از دست افرادِ نالايق بهدر آيد. در چنين شرايطي تنها يک جريان است که ميتواند به معناي جهتدهنده به جهان، به صحنه آيد، جریانی که در عمل نشان داده باشد داراي خط و مشي تعريفشدهي مشخصي است، خط و مشیای جداي از آنچه در رنسانس به عنوان پردهي نقاشي آيندهي جهان به بشر نشان دادند و بشر در مقابل «کمّيّت» زانو زد و بين دلار و نيروي حيات تفاوت قائل نشد.
جرياني که در عين داشتن خط مشي مشخص و جدا از فرهنگ مدرن، نظر به «کيفيّت» نيز دارد، تنها اسلامي است که شيعه متذکر آن است و نشان داده توانايي مقاومت در هر عصر و زماني را در عين حفظ آرمانهاي الهي دارد. آيا غير از فرهنگي که شيعه متذکر آن است، فرهنگ ديگري را ميتوان براي آيندهي پايدار جهان مدّ نظر قرار داد؟ آيا ما نبايد در اين راستا احساس مسئوليت بزرگي را در خود شکل دهيم؟
و باز در جای دیگر تحت عنوان « نه در جزيرهاي به نام ايران» اینطور سخن میگوید:
ما هنوز گمان ميکنيم با تحقق انقلاب اسلامي امري ساده به وقوع پيوسته که ميتوانيم در جزيرهاي به نام ايران با آن بهسر ببريم و به همين جهت نيازي نميبينيم تا نسبت خود را با اطرافياني که در يک گروه قرار داريم و با ديگر جريانها بازتعريف کنيم. در اين صورت بايد بپذيريم ما با خيالات خود در اين واقعهي عظيم يعني انقلاب اسلامي وارد شدهايم و هرگز نبايد براي خود اميد پيروزي داشته باشيم. زيرا نه خود را مجهز به سعهي صدري کردهايم که در آينده سخت به آن نيازمنديم و نه تلاش ميکنيم جامعه را از دو قطبيبودن بين جناحهايي که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنيم، همچنان اسير جناحبنديهاي گذشته هستيم. زيرا معناي حضور در آيندهاي را که در ميان ساير ملتها براي ما رقم خورده است متوجه نميباشيم.
امید است این دو نکته افقی را جهت تفکر در مقابل شما بگشاید. عذر میخواهم که نتوانستم به تکتکِ دغدغههای شما جواب بگویم. البته نقد و اشکال به جریان مقابل آقای احمدینژاد که هیچ احساسی برای تحقق تمدنی بیرون از سیطرهی استکبار ندارد و آرمانش ژاپن اسلامی است؛ جای خود دارد و اگر چنین مزاحمتهایی را آن جریان برای دولت نهم و دهم ایجاد نکرده بود، شاید امروز با این نوع نارضایتیها در امر معیشت مردم روبهرو نبودیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر، وجهِ دوم درست میآید زیرا انسان در ذات خود انتخابگر است و از همان اول آنچه را دوست دارد، انتخاب میکند، حال یا دوستداشتنش بر اساس نفس امّاره است و یا بر اساس نفس مطمئنه. مثل انتخابهایی که در همین دنیا دارد، فرق نمیکند به هر صورت علت انتخابهایش خودش میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بحث زیاد است. آنچه را نباید فراموش کرد تقویت وجهِ یمینیِ مردم است، یعنی همان وجهی که 99 در صد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. در این راستا باید تلاش نمود تا مردم به معارف عالیه دست یابند تا وجهِ یمینی آنها به میدان آید و نه وجهِ نفس امّارهی آنها. در رابطه با نوشتهای که میفرمایید، خیر. اساساً جایگاهی برای بنده در این رابطهها نیست که کسی بخواهد به حرفهای من توجهی بکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید رزق مقسوم که خداوند از قبل تعیین فرموده است؛ در بستری به ما میرسد که ما در زندگیِ طبیعی خود حرکت کنیم و مواظب باشیم آرزوهای دنیایی ما را از آن بستر بیرون نکند. مثل آنکه انسان در شهر و روستای خود شرایط خانهدارشدن برایش فراهم است، بعد میل دارد در شهری بزرگتر خانه داشته باشد. اینجاست که از بستر تحقق رزقِ خانهدارشدن، خود را بیرون میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها که چیزی نیست. حسن این حرکات آن است که دشمن به آنها امیدوار میشود و پس از، ازبینرفتن آن حرکات، مأیوس میگردد که به چه چیزهایی برای براندازی نظام اسلامی امیدوار شده. و مسئولان هم به این فکر میافتند که نمیشود در برج عاج خود بنشینند و برای مردم هرطور خواستند تصمیم بگیرند و کاری به کار عواطف و نیازهای مردم نداشته باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. بالاخره بنا به فرمایش آیت الله بهجت آن خطورات بدون اختیار شما میآید، هنر شما آن است که آنها را دنبال نکنید تا إنشاءالله مزهی عبور از آن خطورات شیطانی را در این مرحله بچشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که هنر، ظهورِ حالات روحانی یک قوم است، اعم از هنرِ یونانی یا رومی و یا هنر مدرن، روحی که منجر به معماری اسلامی شده خبر از هنر اسلامی میدهد. در این رابطه جناب آقای دکتر شهرام پازوکی سخنانی تحت عنوان هنر و هنرهای اسلامی دارد. اگر بتوانید بهدست آورید، تذکرات خوبی در آن هست. فراموش کردم آن صوت را از چه کانالی گرفتم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معاد جسمانی یعنی هر عملی صورت معینی دارد مثل صورتهای ذهنی انسان که در عین مجردبودن، محدودیت و شکل دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتما میدانید آنچه را ما میتوانیم در بیان آوریم بخش کوچکی است از آن چیزی که نمیتوانیم در بیان آوریم، اما درون ما از آن باخبر است. پس هیچگاه پروندهی سخن در امور حقیقی بسته نمیشود، بهخصوص ما در تاریخی واقع شدهایم که روح آن تاریخ ما را در برگرفته و باید تلاش کنیم خود را با آن هماهنگ سازیم تا فهم ما از یکدیگر و گفتگویمان بیرون از تاریخمان نباشد که در آن صورت عملاً از افق درونی خود فاصله گرفتهایم، و به جهت گسستی که پیش میآید سخنانمان برای همدیگر نامفهوم میشود. و تنها با فهمِ حضور تاریخی است که میتوان از این گسست رهایی یافت، به شرطی که احساسِ حضور تاریخی را که همان «اگزیستانسِ» ما در این دوران است زنده نگه داریم، و ببینیم در درون گویندهی متن چه میگذرد! که البته تا ما از «خود» بیرون نیاییم و به آن وجهِ بنیادین خود که در این تاریخ ما را در برگرفته، نظر نکنیم؛ نمیتوانیم احساس همسخنی و دیالوگ لازم را نزد هم داشته باشیم.
با توجه به آنچه در بالا عرض شد؛ نمیدانم چرا آن نوع سخنگفتن که در آن متن پیش آمد را، اخلاق نسبی قلمداد کردید؟! مگر حقیقت، در اخلاقی که مبتنی بر نشاندادن جایگاه افراد است، انکار میشود؟ فراموش نفرمایید آقای احمدینژاد، فرزند انقلاب بود و در جایگاه خرازی و باکری قرار داشت و مقام معظم رهبری سخن او را گفتمان انقلاب معرفی کردند. حال چرا باید ایشان را با امثال آقای هاشمی مقایسه کنیم و بعد بخواهید جایی در عرض آنها برایشان در نظر بگیرم؟! مگر این نوع مقایسهها جایی برای تفکر و گفتمان باقی میگذارد؟ آیا اگر باکری، باکری نبود باید هاشمی باشد؟!
مگر میشود بنده از آن جهت که سخنان امثال شما را روح تاریخ خود میدانم و تاریخ خود را مظهر ارادهی الهی میشناسم، بر سخنان شما تأمل و تفکر نکنم؟
احمدینژادِ اول، متذکر افق انقلاب به سوی تعالی انسان بود تا در آن بستر، عدالت ظهور کند و در حال حاضر تبدیل شده است به نوعی مطالبهگری اقتصادی، آن هم در ساحت اپوزوسیون و این با عقلانیتی که بتوان به کمک اهداف انقلاب آمد، نمیسازد مگر آنکه آقای احمدینژاد دیگر نخواهد احمدینژاد باشد و بخواهد آقای هاشمی باشد.
چقدر امید داشتم که آقای احمدینژاد آن سرمایهای شود که شما به دنبال آن برای ایشان بودید.
انتظار بنده از شما، تفکری است که به صورت نرم و نه به صورت تخریبی، کار را جلو ببرد. آیا نباید به آخرین جملهی جواب سؤال شمارهی21057 فکر میکردید تا این آخرین اعتراض را نمینمودید؟! آنجا که عرض شد: «رفیق سالکی داشتم که انصافاً در بعضی از امور باطنی و صفای روحانی مورد حسرت بنده بود، با این حال به طریقی حضرت امام به ایشان خبر داده بودند که فرزندم را جهت تربیت به شما نمیسپارم ». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبري میفرمایند این حرکت بدون چالش نمیشود و با اينهمه چالش که در اطراف ما وجود دارد ميفرمايند: «ما ترديد نداريم که آيندهي روشني داريم». پس به جاي جاخوردن نسبت به اين چالشها بايد صبر و مقاومت پيشه کرد تا نتيجهي کامل را بگيريم و مأجور باشيم. بالاخره یک حرکت بزرگ، با این موانع کوچک همراه خواهد بود بهخصوص که این مرتبه از لحاظ بیبرنامگی و کوچکی، با چالش سال 88 قابل مقایسه نیست و این نشان میدهد انقلاب اسلامی بهخوبی توانسته است نقشههای دشمنان خود را ناکارآمد کند. آری! کمکاریهای ما جای خود دارد که زمینهی چنین کارهایی را فراهم میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع مهمتر از آن است که بتوان در یک سؤال و جواب بحث کرد. به نظر بنده بیشترین بحث را میتوانید در کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. عنایت داشته باشید آنچه روحِ مردم را در بنیادِ ناخودآگاه آنها فراگرفته و از آن جهت پای انقلاب ایستادهاند؛ غیر از گله و شکایتی است که از وضع موضوع به جهت انتظاری که از جمهوری اسلامی دارند؛ مطرح میکنند. حداقل روی این موضوع فکر کنید که 15 میلیون رأیِ جدّی در آن فضای تبلیغاتیِ منفی به آقای رئیسی نشان از آن نمیدهد که عزمی ماوراء فرهنگ مدرنیته در مردم موجود است و برای عبور از تمدنی به سوی تمدنی دیگر، فرایندی در پیش است. موفق باشید