باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! چون نفس انسان به بدنش تعلق دارد از حرکت جوهری بدن متأثر میشود، البته تا زمانی که با این بدن مادی بهسر میبرد. ۲. نفس ناطقه در ذات خود مجرد است و به همین جهت متوجه میشود که امروز همان انسان دیروز است در عین آنکه به جهت تعلق به بدن، تغییراتی هم داشته ولی در بستر نفس ناطقهی مجردش. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نباید از روشهایی که دنیای مدرن به جهت روبهروشدن با مسائل فرهنگ غربی ابداع کرده است، چشمپوشی کنیم. آری! باید همواره افقِ انسانشناسیِ معنوی و اسلامی را مدّ نظر داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه وقتی مسائل خود را نشناسیم، گرفتار اینگونه سردرگمیها میشویم. هنوز نه آیندهی خود را درست ترسیم کردهایم و نه مسائلی که ما را به آن آینده نزدیک میکند را درست میدانیم. مشکل بزرگ این است که مسئولان فرهنگی ما و سازمانی مثل صدا و سیما از تحولی که بنا است در زندگی جامعه روی دهد بیخبرند و کارها را سهل و ساده میانگارند و نمیدانند باید تحولی در روح و روان و تفکر جامعه پدید آورند. مسئله وقتی طرح میشود که ما بخواهیم مشکل کشور را حلّ کنیم. ما اگر بخواهیم در چنین تاریخی بمانیم چارهای نداریم که بپرسیم چه بودهایم و چه شدهایم و در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت و ادامهی وضع کنونی به چه میانجامد؟ گرفتار سودایِ اروپابودن، مسئلهای را حلّ نمیکند. بحران، با حضور تجدد همیشه همراه است، آنچه اهمیتت دارد درکِ بحران و رفع آن است. و اگر میخواهیم در جهانی که شروع شده است قرار بگیریم باید به طور جدّی نسبت به رفعِ ضعفها و نقصها و خطاهای خود احساس مسئولیت کنیم. مشکل بزرگ و اصلی ما، غفلت از چشماندازی است که انقلاب اسلامی در برابر ما قرار داده است. توجه داشته باشیم که برای بنای نظامی الهی و قدسی، جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق در عین آشنایی با جهان جدید و آزادی از فرهنگ سکولار مدرنیته متصوّر نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تصوری که از معلوم خود به صورت حضوری دارید، نسبتی با آن برقرار میکنید و از آن مفهومی در ذهن خود ایجاد مینمایید. در این حال، آن علم حضوری به علم حصولی تبدیل شده است و بر این مبنا جناب صدرالمتألهین میفرمایند: هر علم حصولی، مسبوق به علم حضوری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر از آدرسی که برای کتاب مذکور ارائه فرمودید. در مورد کتابهای فرهنگ شرق، آقای دکتر شایگان میفرمایند من و آقای دکتر حسین نصر، کتابهای حکمت هندی را ترجمه میکردیم و برای علامهی طباطبایی میخواندیم و ایشان سختْ علاقهمند به آنها بودند و در بسیاری موارد آن را تأیید میکردند. بنده هم بعضاً از آن کتابها از جمله «اوپانیشادها» استفاده کردهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور، عباداتی است که عادت میشود. وگرنه عباداتی که انسان با حضور قلب پیگیری مینماید که همواره باید آن را دنبال کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بر سر تفاوت ساختاری نهاد دانشگاه با نهاد حوزه است، نه افرادی که در دانشگاه یا حوزه مشغول میباشند که البته در حال حاضر حتی حوزههای ما هم گرفتار ساختار پر از شتاب و عجلهی دانشگاهها شدهاند و دیگر آن حکمتی که در حوزهها میتوانست شکوفا شود، به حاشیه رفته است و ضعیف شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی به خود سخت نگیرید. بعد از مطالعهی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به سیر مطالعاتیِ روی سایت رجوع فرمایید. إنشاءاللّه کار جلو میرود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در این امور، ملاک رشد جسمی است که در بعضی از نژادها و در بعضی از مناطق و در بعضی از زمانها، متفاوت است. نباید آن را با مردم خودمان و در این زمان ارزیابی کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور از «کتاب مبین» تمام عالم عقل و معنا باشد که مثل عالم ماده در حجاب و کدورت نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زبان عرفان زبان خاص خودش است و وقتی عارف با آن زبان حرف میزند، عملاً نظر به جنبهی وجودی عالم دارد و از این جهت همه را خدا وجود داده است و همه مظهر حقاند، تفاوتها در نسبتهایی است که مخلوقات نسبت به هم دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از مسائل و مصائبی است که ما مذهبیها گرفتار آن شدهایم و سعهی صدر لازم را از دست دادهایم، در حالیکه رهبر معظم انقلاب با دانشجویان در ماه رمضان، فرمودند: جبههی انقلاب را گسترش بدهید، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر دربارهی فلان مسئله موجب طرد نشود. بعضی هستند که به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و به خیلی از خصوصیّاتی که شما به آن اهمّیّت میدهید معتقدند، در فلان مسئلهی خاص با شما موافق نیستند؛ این نباید موجب بشود که شما او را طرد کنید... هر چه میتوانید جبههی انقلاب را گسترش بدهید، جذب کنید؛ البته جذب آدم معتقدی که با شما اختلاف سلیقه دارد. رهبری ۱۳۹۹/۰۲/۲۸. بزرگان ما از جمله رهبر معظم انقلاب و مرحوم شهید بهشتی در راستای راهی که حضرت امام به میان آوردند، سعهی صدر خاصی را پیشه کردند. قبلاً در این مورد یادداشتی شده است ذیلاً آن را خدمتتان ارسال میدارم. موفق باشید
۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگنظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیلههای دشمن را خنثی میکرد.
۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی میدید، لذا برای بقیهی اندیشهها احترام قائل بود، ولی نه آنطور که جریانهای مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیمگیریهای کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالیکه بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.
۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعهی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز میکند و نباید نگران جریانهایی بود که سعی داشتند با روحیهی غربگرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.
۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمتها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتیکه بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و میتوانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهامزنندگان، دلیل و مدرکِ سخنانشان پرسیده شود.
۵. نکاتی از نامهی شهید بهشتی به امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در مورد بنیصدر: ۲۲/۱۲/۵۹
دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشتهای بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضوع بینابین گواه.
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه بهسوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را بهروی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام میگشاید.
بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه میکند که جامعه را بهسوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه میبرد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه میکند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد.
اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد
امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده اینها را ببینم و ندای یاللمسلمین آنها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر میکنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.
ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آنقدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهمها افزوده شده است و هرگز باور نمیکردیم که آقای بنیصدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.
ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنیصدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند.در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگنظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنیصدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.
۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنیصدر داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد
۷. آقای رفیق درست می فرمایند: شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه میکنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش میرفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمیکند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت میکنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم.
۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول و دیگر در مدیریت مجلس را که حاکی از سعهی صدر و تحمل فوقالعادهی او بود، نباید فراموش کرد.
۹. مرحوم آیت اللّه مهدوی کنی میفرمودند: مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر میکرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنیصدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند.
۱۰ حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» اولاً فرمودند: «بهشتی یك ملت بود برای این ملت ما». و ثانیاً: متذکر شدند: «بهشتی مظلوم زيست و مظلوم مُرد و ... » حال سؤال اساسی آن است که نباید به معنایِ یک ملتبودنِ آن مرد الهی فکر کرد؟ راستی! چگونه میشود که یک انسان در تاریخ خود و درک حضور تاریخیاش به وسعتِ یک ملت میشود؟! و چگونه با عدم درکِ چنین انسانی و با انواع تنگنظریها، او را مظلوموار از دست بدهیم؟
رهبر انقلاب«حفظهاللّه» و سعهی صدر لازم
در راستای وسعت نظر مقام معظم رهبری نسبت به مخالفان، ایشان در خاطرات خود میفرمایند: یکی از کمونیستها را به سلول ما آوردند، در حالیکه بنده در حال نماز بودم چون لباس سفیدی را به صورت عمامه به سر داشتم و به جای عبا یک پتو به دوشم بود، هرکس مرا در تاریکیِ سلول میدید تصور میکرد من لباس روحانی به تن دارم. همینکه آن فرد با بنده روبهرو شد چهرهاش در هم رفت و غمگین و افسرده به گوشهی سلول خزید. من به او نزدیک شدم و کوشیدم با او نیز مانند سایر زندانیان جدیدالورود رفتار کنم و افسردگیاش را بزدایم. به او گفتم: شما گرسنهاید یا تشنه؟ اما اخم از چهرهاش کنار نرفت، با دست به مالشدادن شانهها و سر و گردنش پرداختم، سعی کرد از پاسخدادن به هر سؤالی خودداری کند. من عادت داشتم مقداری از غذای افطار را نگه دارم، به او نان و قدری مربا دادم، حاضر نشد بخورد. بالاخره به زور به او غذا خوراندم و آب نوشاندم چون میدانستم پس از دستگیریاش غذایی نخورده و چه بسا کتک هم خورده باشد. قدری چهرهاش باز شد. جهت مراعات او نماز عشای خود را به تأخیر انداختم. صحبت با او را ادامه دادم. چون گمان میکرد من میخواهم او را به صفوف اسلامگرایان جذب کنم، سرش را بلند کرد و با لحنی خشک گفت: اجازه دهید اعتراف کنم من به هیچ دینی عقیده ندارم.
فهمیدم که چه در ذهنش گذشته، دنبال جملهای مناسب ذهنیت و منطق و شرایط او میگشتم. گفتم: سوکارنو رئیس جمهور اندونزی در کنفرانس باندونگ گفت: ملاکِ اتحاد ملتهای عقبمانده، نه وحدت دینی و نه وحدت تاریخی و فرهنگی و امثال آن، بلکه وحدتِ نیاز است. مسائل، یکی است و سرنوشت، نامعلوم، و دین نباید میان من و شما جدایی بیندازد.
انتظار این پاسخ را از من نداشت. دیدم تغییر در چهرهاش آشکار شد، خیلی هم باز شد و با ما گرم گرفت. بعد به او گفتم: شما استراحت کن و ما نماز میخوانیم.
همسرش در سلول دیگری از همین زندان بود، با استفاده از تجربهی طولانی خود در این زندان، توانستم میان او و همسرش ارتباط برقرار کنم و همه گونه محبت و خدمتی به او کردم. دو ماه پیش ما ماند. یک روز گفت: وقتی چشمم به شما افتاد، احساس کردم دچار فاجعه شدهام، به خود گفتم گرفتار ملا شدیم! اکنون به شما میگویم من در عمرم کسی را از جهت سعهی صدر و عدم تعصب مانند شما ندیدم.[1] با اینهمه او کوچکترین تغییری در لجاجت خود انجام نداد و من به او گفتم: موضع من برخاسته از عقیدهام است و موضع تو نیز برخاسته از عقیدهات میباشد. اسلام از پیروان خود میخواهد در احکام اسلامی به مرزهای دین سخت، پایبند باشد. ولی همین احکام میگوید: مسلمان با غیر مسلمان جوشش داشته باشد و نسبت به او نرمش نشان دهد و در گفتوگو با مخالفان، از جزمگرایی و شدت و حدّت بپرهیزد. قرآن میفرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه»(زمر/ ۱۷ و ۱۸) و نیز میفرماید: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ»(نحل/۱۲۵) و یا میفرماید: «وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ (۲۴سبأ) و نیز «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ»(ممتحنه/۸). نصوص سنت نیز به همین امر دعوت میکند تشویق به طلب دانش حتی در چین نیز دلالت روشنی بر همین نگرش بسیار باز و گسترده دارد. همهی دانشها را انسان مسلمان میتواند از غیر مسلمان فرا گیرد و در جهتی که موافق نظر دین است قرار گیرد. ولی کمونیستها متون و نصوصی خشک و انعطافناپذیر و قالبهایی از پیش ساخته دارند که نه از روح و عاطفه از آن اثری هست و نه از ارزشها و اخلاق، و این ویژگی بر رفتار و برخورد همهی دارندگانِ اندیشههای مادی حاکم است.[2]
[1] - البته رهبر انقلاب متذکر میشوند که آن شخص بدون آنکه تغییری نیافت، در هر فرصتی به شیوهای نفرتانگیز تلاش میکرد دین و روحانیت و هر سنتی که به دین مربوط بود را مسخره کند.
[2] - گزیدهای از کتاب «خون دلی که لعل شد» از صفحات 247 تا 251.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ فرقی نمیکند چه انسان ثروتمند باشد و چه فقیر باشد؛ آنچه موجب نجات است، سادگی است. لذا به ما فرمودهاند: «نَجَی الْمخففون» تنها سبکباران نجات مییابند. مگر امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فقیر بودند که آنچنان ساده زندگی میکردند؟ گفت: «دلا راه تو پر پیچ و خطر بی / گذرگاه تو بر اوج فلک بی. گر از دستت برآید پوست از تن / برآور تا که بارت کمترکبی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن است که تا میتوانید خوبیهای خود را به رُخِ بقیه نکشید. خداوند خودش آن کار را میکند و از آن طرف تا میتوانید بدیِ کارهای بد و گناه را انکار ننمایید، وگرنه خداوند خودتان را گرفتارِ آن بدیها میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احکامی که مبتنی بر بنیانهای قرآنی است که مستقیماً بشر با آنها رابطه دارد و مافوق زمان و مکان است. آری! اگر عالِمی با توجه به مبای قرآنی مطابق زمانه حکمی بکند، این حکم ممکن است مطابق تغییر شرایط از نظر ظاهر، تغییر کند. قمار در هر حال حرام است ولی وقتی بازی شطرنج دیگر حکم قمار را ندارد، همچنان قمار حرام است ولی بازی شطرنج دیگر حرام نخواهد بود. با توجه به این امر است که میتوان گفت صراحت رعایت پوشش برای زنان در قرآن، تغییرپذیر نیست. ولی بر اساس شرایط، میتوان نحوهی آن پوشش تغییر کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. قانوناً ملزم به حجاباند، مثل آنکه امام خمینی در فرانسه ملزم به قوانین آن کشور بودند. ۲. در سیر و سلوک انسان به مرور از احوال که به گفتهی شما حالِ خوش است و تا منزل ۵۰ در میان است، میگذرد و به لطف خدا به معارفی که در آنها تلوّن نیست، میرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «الهویزه، و ما ادراکَ ماالهویزه؟» محل طلوع عشاقی که در همانجا نیز بدن مبارک خود را به حضرت دوست تقدیم نمودند و با زائران خود چه اندازه زیبا به مؤانست نشستهاند. همین اندازه که بتوانید حریمِ این مکان مقدس را که کربلای کربلاهای ایران است و متذکر جایگاه آن باشید و در خدمت زائران آن خطّه قرار گیرید؛ همهی کار لازم را انجام دادهاید. جوانان ما سخت نیازمند آن هستند که معنایِ شهادت برای بقای این انقلاب را درک کنند و این غذای جان آنهاست، سعی کنید آنها را از آن غذا محروم ننمایید.
در ضمن تلاش ما نیز آن بود که در غروب روز ۶ یا ۷ فروردین در آنجا بیتوته کنیم. ولی ظاهراً فرمودهاند هنوز معلوم نیست آن مکان آماده شود. اگر خبری شد ما را نیز با خبر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، ما چنین ورودی در آموزههای دینی نداریم. چرا به همان راهی که ادعیهی ما در مقابلمان گذاشتهاند نرویم؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم نظرات مربوط به تختبودنِ زمین را دیدهام. ولی فکر میکنم باید بیش از این تحقیق کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بر سر انواع انرژی است. میتوان حدس زد که نحوهی بودنِ جنّ مثل یکی از انواع انرژی باشد، ولی با این حساب که یک موجود زنده است با شعور و درک و فهم خاص خود، که بدن او از جنس انرژی است و از جنس بدن ما نیست. در این مورد کتاب «سفینة الصادقین» و کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» نکاتی را مطرح کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در رابطه با این موضوع در دو کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» و «هدف حیات زمینی آدم» به میان آمده است. آری! شیاطین هم مثل انسان، هم جسم دارند و هم روح. منتها جسم آنها شبیه جسمِ صور ذهنی است و آنها حامل همهی اسماء الهی نیستند و به همین جهت شیطان که از جنس جنّ است باید به آدم سجده کند که حاملِ همهی اسماء الهی میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً منظورتان را نمیدانم. ولی در اینکه انسان میتواند نفس خود را ببیند، مشکلی نیست زیرا نفس موجود مجرد است و موجود مجرد، تشکیکی و دارای شدت و ضعف است و بدین لحاظ مرتبهی بالاتر آن میتواند ناظر مرتبهی مادون خود باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موت اختیاری یعنی ارادهی الهی را بر ارادهی خود ترجیح دهیم و با رعایت حرام و حلال الهی و ترجیح آن بر امیال نفسانی، این امر ممکن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه مرحوم آشتیانی، انبیاء و ائمه را افضلِ خلق میدانند؛ احتمالاً منظورشان باید این باشد که انبیاء و ائمه با نظر به سطح مخاطبانشان سخن میگفتند و از این طریق در اصلاح جامعه میکوشیدند. ولی عرفا چنین محدودیتی نداشتهاند. ولی در هر حال، همان اسرار و مبانی که عرفا دارند همه را در لابهلایِ سخنان انبیاء و اولیاء به دست آوردهاند. موفق باشید
